محل تبلیغات شما

وبلاگ مسجد امام حسین(ع) روستای كیاگهان و دادقانسرا از توابع بخش کومله شهرستان لنگرود




از آن جایی که دشمنان اسلام همیشه تلاش داشته و دارند که اربعین را به عنوان یک فکر و فرهنگ، محو کنند؛ تأکید ائمهعلیهم اسلام آن است که اربعین زنده بماند، چون اربعین یعنی ادامه ی امام حسین(علیه اسلام) و شیعه در این راستا وظیفه دارد بیشترین نگاه را جهت بقای اسلام، به اربعین بیندازد تا نسبت به مهم ترین عامل بقای اسلام کور نباشد.

حرکت حضرت سیدالشهداء(علیه اسلام) یک تذکر بود به همه ی تاریخ که چگونه از ظلمات زمانه می توان خود را رها کرد و در سال های اخیر مردم در حماسه ی اربعینی خود ذیل تذکر حضرت سیدالشهداء(علیه اسلام)، به روحی منوّرند که آن ها را از ظلمات فرهنگ اُموی جهان استکبار رهایی می بخشد و این است معنای حماسه ی میلیونی پیاده روی اربعین حسینی.

حماسه ی اربعین چیزی نیست که از ما شروع شده باشد، همه ی امامان ما در بزرگداشت اربعین اصرار می ورزیدند تا معلوم شود حرکتی که حضرت سیدالشهداء(علیه اسلام) شروع فرمودند یک حرکت عقیم نیست. در این رابطه حضرت امام عسکری(علیه اسلام) می فرمایند: عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ؛ صَلَاه الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیارَه الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ‏ فِی‏ الْیمِینِ‏ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏». علامت های مؤمن پنج چیز است: پنجاه و یک رکعت نماز» و زیارت اربعین» و انگشتر در دست راست کردن» و پیشانی بر خاک نهادن» و   بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» را بلندگفتن».[1]

جابربن عبداللّه انصاری یکی از صاحبان اسرار آل محمدعلیهم اسلام است، او به خوبی می داند که چگونه با زیارت امام حسین(علیه اسلام) در اربعین، نشان  دهد آن حرکت، حرکتی نبود که در خود عقیم شود. جابر با این که در آن زمان نابینا است و با این که مسافرت در آن شرایط و با آن وضع از مدینه تا کربلا سخت طاقت فرسا است، متوجه است زیارت امام حسین(علیه اسلام) در اولین اربعین بعد از شهادت آن حضرت، یک زیارت معمولی نیست که تنها همراه باشد با ثواب های فردی؛ بلکه یک حضور و رسالت تاریخی است، رسالت در تاریخی که امام حسین(علیه اسلام) شروع کردند و آن حضوری است در راستای تقابل با حاکمیت استکباری امویان.

مطلب پیشنهادی

حماسه ی اربعین حسینی، حضور میلیونی انسان های وفادار به آرمان های قدسی امام حسین(علیه اسلام) است. در این حماسه، میلیون ها انسان  مصمّم حضور پیدا کرده اند برای پشت کردن به فرهنگ یزیدی استکبار جهانی. این حضور حماسی، خبر از آن می دهد که برای شیعه هویتی دیگر در حال شکوفائی است و شیعه از این طریق می خواهد به بهترین شکل با فرهنگِ حضور مردم در صحنه ها، از حیطه ی جهان استکباری عبور نماید. این حضور حماسی مردمی، مسلّماً آثار بسیار عمیقی در وجود تک تک انسان های حاضر در این اقیانوس انسانی خواهد گذاشت به طوری که هرکس خود را یک اقیانوس انسانِ تمدن ساز احساس می کند.

در حماسه ی اربعین حسینی رفتارهایی از تمدن سازی شیعه ظهور می کند که هرگز به چشم فرهنگ غربی نمی آید. از مردان و ن محترمی که با پای پیاده خود را به ساده ترین شکل در انبوه جمعیت غرق کرده اند تا از اَنانیت خود هیچ چیز باقی نگذارند، تا خادمان زوّار حسین(علیه اسلام) که با اندک بضاعت خود، در خدمت زوّار قرار می گیرند؛ همه در حالِ نشان دادن اهدافی برای زندگی دینی هستند. زوّار و خدمه می خواهند در راستای اهداف بزرگ خود صورت ایثار امام حسین(علیه اسلام) را در این صحنه ها به ظهور برسانند و با از خودگذشتگی خود به امام حسین(علیه اسلام) نزدیک شوند و نقش حسینی خود را در این تاریخ به فعلیت آورند.

انبوه زائران اربعین حسینی و خدمه ها ی زوّار، همه و همه به خوبی می دانند در چه تاریخی قرار دارند و چه تمدنی از طریق آن ها در حال وقوع است. اینان به دنبال دستور خداوند به رسولش هستند که فرمود: فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَك‏» خودت و همراهانت در راستای رسالتی که دارید پایداری و مقاومت کنید و استکبار جهانی را در موضع متهم قرار دهید و روشن نمایید که باید عقیده ی توحیدی در تاریخ به صورت فعّال و نقش آفرین حضور داشته باشد.

در روایت از امام صادق(علیه اسلام) خطاب به یکی از یاران شان داریم که می فرمایند: زُرِ الْحُسَینَ وَ لَا تَدَعْهُ. قَالَ: قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ؟ قَالَ: مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَه حَسَنَه وَ مَحَى عَنْهُ سَیئَه وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَه. فَإِذَا أَتَاهُ، وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَكَینِ یكْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیرٍ وَ لَا یكْتُبَانِ مَا یخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَیرَ ذَلِكَ. فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا: یا وَلِی اللَّهِ مَغْفُوراً لَكَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَیتِ رَسُولِه، وَ اللَّهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَینِكَ أَبَداً وَ لَا تَرَاكَ وَ لَا تَطْعَمُكَ أَبَداً». حسین(علیه اسلام) را زیارت كن و آن را ترك مكن. می گوید: عرض كردم: ثواب كسى كه آن حضرت را زیارت كند چیست؟ حضرت فرمودند: كسى كه پیاده زیارت كند آن حضرت را، خداوند به هر قدمى كه برمى‏ دارد، یك حسنه برایش نوشته، و یك گناه از او محو مى ‏فرماید و یك درجه مرتبه‏اش را بالا مى ‏برد. و وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موكّل او مى‏ فرمایدكه آنچه خیر از دهان او خارج می شود را نوشته و آنچه شرّ و بد مى‏ باشد را ننویسند. و وقتى برگشت با او وداع كرده و به وى مى‏ گویند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزیده شد. و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بیتِ رسولش مى ‏باشی، به خدا قسم! هرگز تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه ی خود نخواهد نمود.[2]

عنایت داشته باشید حضرت صادق(علیه اسلام) چگونه روشن می کنند وقتی انبوه شیعیان با نظر به زیارت امام حسین(علیه اسلام) مسافت های طولانی را پیاده طی می کنند به چه برکاتی نایل می شوند و با انس ملائکه اللّه با آن ها چه انسان های فرهیخته ای که حاصل آن زیارت و آن پیاده روی است، به جامعه برمی گردند. ملائکه به او خطاب می کنند: یا وَلِی اللّه» آیا کسانی که شایسته ی چنین خطابی می شوند و با غفرانی که نصیب آن ها می شود و یک نحوه عصمت در شخصیت آن ها پدید می آید، دیگر انسان های معمولی خواهند بود؟ یا انسانی هستند با مسئولیتِ ساختن جهانی سراسر پاکی و ایمان؟

توجه داشته باشید که سؤال کننده از ثواب زیارت امام حسین(علیه اسلام) می پرسد و حضرت موضوعِ زیارت به صورت پیاده را به میان می آورند و می فرمایند: مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً» تا روشن شود حضرت، به زیارت کردن به صورت پیاده نظر دارند. و اساس این نگاه از طریق پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در رابطه با پیاده رفتن به حجّ بیت اللّه الحرام مطرح شده است و امام سجاد(علیه اسلام) در همین رابطه می فرمایند: مَا تَقَرَّبَ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَی ءٍ أَحَبَّ إِلَیهِ مِنَ الْمَشْی إِلَى بَیتِهِ الْحَرَامِ عَلَى الْقَدَمَینِ، وَ أَنَّ الْحَجَّه الْوَاحِدَه تَعْدِلُ سَبْعِینَ حَجَّه. وَ مَنْ مَشَى عَنْ جَمَلِهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ مَا بَینَ مَشْیهِ وَ رُکُوبِهِ. وَ الْحَاجُّ إِذَا انْقَطَعَ شِسْعُ نَعْلِهِ، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ مَا بَینَ مَشْیهِ حَافِیاً إِلَى مُنْتَعِلٍ»[3] عبد به سمت خدا نزدیک نمی شود به چیزی دوست داشتنی تر از پای پیاده به خانه ی خدارفتن، و یک حج او ثواب هفتاد حج را دارد. و کسی که گاهی از شترش پیاده شود و در کنارش راه رود ثواب بین آن مقداری که پیاده رفته تا زمانی که سوار شده را به او جدا می دهند، و حاجی اگر بند کفشش باز شود (یعنی کفشش از پایش دربیاید و مجبور شود پا برود) ثواب آن مقداری که پا رفته تا جایی که کفش پوشیده را جدا به او می دهند.

در روایتی دیگر حضرت صادق(علیه اسلام) روشن می کنند وقتی زائر امام حسین(علیه اسلام) پیاده به زیارت حضرت می رود، قبل از رسیدن به کربلا با پاک شدن از گناهانش و افزون شدن حسناتش، در مقام اُنس با خدا قرار می گیرد و چون به حائر و حواشی قبر مبارک حضرت رسید، به مقام مصلحینِ برگزیده می رسد که دغدغه ی اصلاح جوامع بشری را دارند و چون زیارت او به اتمام رسید، به مقام فائزین و پیروزمندان صحنه ی تمدن سازی نایل می شود و حرکات او حتماً به نتیجه ی لازمِ خود می رسد تا آن جایی که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از طریق ملائکه اللّه به او سلام می رسانند که تمام موانع تو در رابطه با انس با خدا برطرف شده. راستی انسان تا کجا باید صعود کند که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یعنی انسانی که در فتح تاریخ جاهلیت تا آن اندازه پیروز شد، به او سلام برساند و او را از خودش بداند. آری حماسه ی اربعین حسینی ادامه ی همان فتح تاریخی است که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) پایه گذاری فرمودند: اصل روایت چنین است: عَنِ الْحُسَینِ بْنِ ثُوَیرِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه اسلام):‏ یا حُسَینُ! مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ یرِیدُ زِیارَه قَبْرِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی(علیه اسلام) إِنْ كَانَ مَاشِیاً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَه حَسَنَه وَ مَحَى عَنْهُ سَیئَه حَتَّى إِذَا صَارَ فِی الْحَائِرِ كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُصْلِحِینَ الْمُنْتَجَبِینَ حَتَّى إِذَا قَضَى مَنَاسِكَهُ كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِینَ حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَكٌ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ یقُولُ لَكَ: اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَكَ مَامَضَى». عنایت دارید که در این روایت باز حضرت می فرمایند: إِنْ كَانَ مَاشِیاً» اگر پیاده به زیارت رود آن برکات خاص را نصیب خود می کند.

حسین  بن ثُویر می گوید: امام صادق(علیه اسلام) فرمودند: اى حسین! كسى كه از منزلش بیرون آید و قصدش زیارت قبر حضرت حسین ابن على(علیه اسلام) باشد. اگر پیاده رود، خداوند منّان به هر قدمى كه برمى‏ دارد یك حسنه برایش نوشته و یك گناه از او محو مى‏ فرماید. تا زمانى كه به حائر برسد و پس از رسیدن به آن مكان شریف، حضرت حق تبارك و تعالى او را از رستگاران قرار مى‏ دهد. تا وقتى  مراسم و اعمال زیارت را به پایان برساند، در این هنگام او را از فائزین محسوب مى‏ فرماید، تا زمانى كه اراده ی مراجعت نماید، در این وقت فرشته‏ اى نزد او آمده و مى‏ گوید: رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به تو سلام می رساند و به خطاب به تو مى فرماید: از ابتداء عمل را شروع كن، تمام گناهان گذشته ‏ات آمرزیده شد.[4]

حضرت صادق(علیه اسلام) یعنی پایه گذار هویت تشیع در روایتی دیگر روشن می کنند که چگونه قدم هایی که انسان به سوی زیارت امام حسین(علیه اسلام) برمی دارد به او قدرت تصرف در کلّ جهان را می دهد و خداوند تمام تقاضای او را برآورده می کند. می فرمایند: إِنَّ الرَّجُلَ لَیخْرُجُ إِلَى قَبْرِ الْحُسَینِ(علیه اسلام) فَلَهُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَهْلِهِ بِأَوَّلِ خُطْوَه مَغْفِرَه ذُنُوبِهِ، ثُمَّ لَمْ یزَلْ یقَدَّسُ بِكُلِّ خُطْوَه حَتَّى یأْتِیهُ فَإِذَا أَتَاهُ نَاجَاهُ اللَّهُ تَعَالَى فَقَالَ: عَبْدِی سَلْنِی أُعْطِكَ؛ اُدْعُنِی أُجِبْكَ؛ اُطْلُبْ مِنِّی أُعْطِكَ، سَلْنِی حَاجَه أقضیها لَكَ قَالَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ(علیه اسلام): وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ یعْطِی مَا بَذَلَ».[5] شخصى كه به زیارت قبر حضرت حسین بن على(علیه اسلام) مى‏ رود، زمانى كه از اهلش جدا شد با اولین گامى كه بر مى‏ دارد تمام گناهانش آمرزیده مى‏ شود. سپس با هر قدمى كه برمى‏ دارد پیوسته تقدیس و تنزیه شده تا به قبر برسد. و هنگامى كه به آن جا رسید حق تعالى او را خوانده و با وى مناجات نموده و مى ‏فرماید: بنده من! از من بخواه تا به تو عطا نمایم، من را بخوان تا اجابتت نمایم، از من طلب كن تا به تو بدهم، حاجتت را از من بخواه تا برایت روا سازم. راوى مى‏ گوید، امام(علیه اسلام) فرمودند: و بر خداوند متعال حق و ثابت است آنچه را كه بذل نموده عطا فرماید.

تفاوت درجه ی زائر امام حسین(علیه اسلام) در روایات فوق، به تفاوت شدت عزم و تصمیمی بستگی دارد که زائران در جان خود پرورانده اند.

 

[1] - المزار الكبیر (لابن المشهدی)، ص 352.

[2] - كامل ایارات، ص134.

[3] - من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص 219.

[4] - كامل ایارات، ص132.

[5] - وسائل الشیعه، ج‏14، ص 421.



 
حماسه اربعین حسینی، همان تصمیم نهایی یاری امام حسین(ع) در شب عاشوراست
حجت الاسلام والمسلمین پناهیان گفت: امروز اربعین محور قدرت و قوت روحی جامعه اسلامی شده است ما در سکوت شب عاشورایی قرار داریم که باید در آن تصمیم نهایی برای ماندن در کنار امام حسین(ع) و یاری او را بگیریم.
حجت الاسلام والمسلمین پناهیان:
حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان در مراسم عزاداری ایام شهادت امام حسن(ع) و حضرت رقیه(س) و اجتماع بزرگ زائران و خادمان دانشجویی اربعین تحت عنوان به رهبری امام حسین(ع)» که به همت هیات دانشجویی انصار المهدی(عج) در مسجد دانشگاه تهران برگزار شد، گفت: قدرت و قوت روحی از نیازهای حیاتی انسان است که می‌تواند او را در ابعاد مختلف زندگی قوی کند.

استاد حوزه و دانشگاه افزود: آرزو و دوست‌داشتنی‌های متعدد انرژی انسان را کاهش داده و روح او را پراکنده می‌کند اما اگر انسان همه نیازهای خود را به یک سو متمرکز کند و بقیه دوست‌داشتنی‌ها را به خاطر او دوست داشته باشد نیت قوی پیدا می‌کند.

استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه اگر انسان قدرت روحی داشته باشد و دل را یک دله کند عشق حتی مجازی آن هم به او گرما می‌دهد، عنوان کرد: عشق در موجودی که عاطفه دارد ایجاد گرما می‌کند اگر این عشق الهی باشد بیشترین انرژی و گرما را به انسان می‌دهد.

حجت الاسلام والمسلمین پناهیان با طرح این سوال که چرا از عشق به اولیاء الهی عشق امام حسین(ع) بیشترین انرژی و گرما را ایجاد می‌کند، ابراز کرد: اینکه امروز جمعیت کثیری از مردم همه محبت خود را صرف امام حسین(ع) می‌کنند هیات، عزاداری و سینه‌زنی راه می‌اندازند و همه محبت خود را صرف ایشان می‌کنند به این دلیل است که امام حسین(ع) به واسطه آن همه فداکاری و ایثار برای خداوند از او اجازه گرفته که هرکس اندک توجهی به او داشته باشد حتی اگر تهذیب نفس هم نکرده باشد در مجالس سوگواری امام حسین(ع) منقلب شود.

وی با تاکید مجدد بر اینکه قدرت و قوت روحی پاک‌کننده، عامل شکوفایی استعداد و آرامش‌بخش برای انسان است، عنوان کرد: خوف نخستین امتحان الهی است که انسان از چیزی نترسد، هیچ کس با صرف داشتن پول یا سواد قدرت روحی بالا به دست نمی‌آورد بلکه قدرت روحی در سایه نیت و علاقه‌ الهی می‌توان به دست آورد.

استاد حوزه علمیه با بیان اینکه غربی‌ها نمی‌توانند جایگاهی همچون حب الحسین(ع)» را ایجاد کنند، گفت: امام حسین(ع) زنده است و با دل‌ها کار می‌کند و به آنها قدرت و قوت می‌بخشد، یک جامعه نمی‌تواند صرفا با تکنولوژی، ثروت، آبادانی، سرسبزی برای خود قدرت کسب کند بلکه با زندگی صحیح درونی می‌تواند بر صدمات بیرونی غلبه کرده و به موفقیت دست یابد.

حجت الاسلام والمسلمین پناهیان افزود: عشق و خلوص برای امام حسین(ع) همه را یک جا جمع کرده و به آنان قدرت و قوت می‎بخشد قدرتی که هزاران بمب اتم در مقابل آن توان مقابله ندارند، کشورهای استعماری همه تلاش خود را به کار گرفتند که با بمب اتم منافع نامشروع خود را تامین کنند اگر کشورهای اسلامی از بمب اتم عشق امام حسین(ع) برای تامین منافع خود استفاده نکنند در واقع بی‌عرضگی کرده اند.

وی ادامه داد: از قدرت عشق به امام حسین(ع) برای نابودی تکفیری‌هایی استفاده شد که اربابان آنها به طور قطع احتمال شکست را برای خود تصور نمی‌کردند حتی جبهه مقاومت هم منتظر پیروزی خود نبود و حتی تجزیه سوریه و صدمات عراق را قطعی می‌دانست اما عشق امام حسین(ع) چنین پیروزی‌های بزرگی را برای جامعه مسلمین به ارمغان آورد.

استاد حوزه و دانشگاه افزود: قدرت و قوت روحی عشق به امام حسین(ع) فتنه‌های زمانه را خنثی و خاموش می‌کند پس از این هم عامل نابودی تمدن ظلم و ستم خواهد شد.

حجت الاسلام والمسلمین پناهیان با بیان اینکه قدرت روحی که امام حسین(ع) ایجاد می‌کند نوعی قدرت نرم است، اظهار داشت: علم، آبادانی، اسلحه، ثروت همه برای یک جامعه نیاز است اما تنها با این موارد نمی‌توان به قدرت دست یافت.

وی با استناد به روایات وارده درباره ثواب پیاده روی اربعین مبنی بر اینکه برای هر قدم آن ثواب یک حج و یک عمره لحاظ می‌شود، گفت: هیچ عاملی همچون امام حسین(ع) نمی‌تواند برای جامعه مسلمین وحدت‌آفرین و قدرت زا باشد، امام راحل در این زمینه می‌فرمایند اگر روشنفکرهای بی‌دین می‌دانستند روضه امام حسین(ع) تا چه میزان فایده دارد خودشان روضه می‌گرفتند.

استاد حوزه و دانشگاه درباره کارکردهای اجتماعی اربعین، بیان داشت: امروز قدرت موشکی کشورمان برای ما امنیت ایجاد کرده و عامل اقتدار ما شده است و هر حرکتی دشمن انجام دهد یک موشک به مغز مرکز ترویست‌ها می‌خورد طوری که ایادی استکباری به مزدوران خود می‌گویند جلوتر از این نروید با این وضعیت آیا هیچ نادانی هست که از عوامل قدرت‌آفرین کناره‌گیری کند.

حجت الاسلام والمسلمین پناهیان افزود: زیرساخت‌های قدرت آور صنعتی، علمی و نظامی قدرت می‌آورند اما هیچ قدرتی نرمی همچون امام حسین(ع) نیست، حضور دو میلیون ایرانی در اربعین بسیار کم است هر ساله باید ده‌ها میلیون ایرانی در اربعین حاضر شوند، درباره امام حسین(ع) هر چه هزینه می‌کنیم برای خودمان است، مشرکین به اثر محبت امام حسین(ع) ایمان نیاوردند ما به آن ایمان داریم و برای آن هزینه خواهیم کرد.

وی با بیان اینکه سوگواری برای امام حسین(ع) یک رسم فرهنگی نیست بلکه عامل قدرت ما است و ما از آن نیرو و انرژی می‌گیریم، ابراز کرد: همه مستکبران عالم می‌دانند که زائران امام حسین(ع) در پیاده‌روی اربعین دارای چنان قدرت روحی بالا هستند که جهان را به راحتی از استکبار جهانی آزاد کنند به همین دلیل این اجتماع بزرگ و باشکوه را بایکوت خبری می‌کنند که سایر مردم آزادی خواه از آن باخبر نشوند.

استاد حوزه و دانشگاه در پایان با توصیه به مخاطبان خاطرنشان کرد: هر کس هرمیزان که در توان دارد به حماسه اربعین حسینی کمک کند، امروز همه ما در سکوت شب عاشورا قرار داریم که باید تصمیم بگیریم اربعینی و یاور امام حسین(ع) در دشت کربلا هستیم یا نه؛ اثبات این سخن من پس از ظهور محقق می‌شود.


به گزارش ایکنا؛ اهمیت روز اربعین حسینی(ع) در روایت مشهوری که از امام حسن عسکری(ع) نقل شده است آشکار می‌شود. حضرت در این روایت، زیارت اربعین را یکی از پنج نشانه انسان مؤمن برمی‌شمارند و می‌فرمایند: عَلاماتُ المُؤْمِنِ خمْس: صَلاةُ الْخَمْسِین، وَ زِیارَةُ الْأرْبِعَینِ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیمِینِ، وَ تَعفیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم؛ نشانه‌های مؤمن پنج چیز است: پنجاه رکعت نماز (نماز یومیه و نمازهای نافله)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، جبین را در سجده بر خاک گذاردن، بسم‌الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن».

مقام معظم رهبری که خود از تربیت‌یافتگان مکتب حماسه حسینی(ع) است در بیانات خود بارها به مسئله اربعین و اهمیت آن در دین اسلام تأکید کرده‌اند. یکی از نکات مهم در این زمینه، تفسیر خاص ایشان از روایت امام حسن عسکری(ع) است. به اعتقاد معظم‌له، علت اینکه زیارت اربعین یکی از علائم شیعیان به شمار آمده است این است که در این روز، شیعیان جهان در یک نقطه جغرافیایی با هم تجمع پیدا می‌کنند و یک کنگره جهانی شکل می‌گیرد. جالب اینکه این سخنان در سال ۱۳۵۲ بیان شده است، زمانی که هنوز راهپیمایی اربعین همانند آنچه امروز مشاهده می‌‌شود بازتاب نیافته بود.

متن بیانات ایشان چنین است: می‌دانید یکى از علائم ایمان زیارت اربعین‌ است؟ بنده نمی‌دانم این روایت چقدر صحیح است، اصرارى هم ندارم که بگویم معناى این روایت همین است که من گمان کرده‌ام، واقعش هم این است که احتمال می‌دهم معنایش یکى از شقوق و احتمالات دیگرى باشد که در این زمینه بیان می‌شود؛ امّا اگر این احتمال هم که من می‌گویم باشد، مؤیّد فراوانى دارد؛ زیاره الاربعین».

شیعه یک جمع متفرّقى بود؛ یک جامعه‌اى بود که در یک جا و در یک مکان زندگى نمی‌کرد؛ در مدینه بودند، در کوفه بودند، در بصره بودند، در اهواز بودند، در قم بودند، در خراسان بودند -اطراف و اکناف بلاد- امّا یک روح در این کالبدِ متفرّق و در این اجزای متشتّت در جریان است؛ مثل دانه‌هاى تسبیح، یک رشته و یک نخ، همه‌ى اینها را به هم وصل می‌کرد. آن رشته چه بود؟ رشته‌‌ اطاعت و فرمان‌بَرى از مرکزیّت تشیّع، از رهبرى عالى تشیّع یعنى امام؛ همه‌‌ این رشته‌ها به آنجا متّصل می‌شد؛ قلبى بود که به همه‌‌ اعضا فرمان می‌داد؛ و به این ترتیب، تشیّع یک سازمان و یک تشکیلات بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند، امّا بودند کسانى که از حال همه باخبر بودند. اطاعت و فرمان‌بَرى آنها به‌حساب، فریاد زدنشان از روى دستور، سکوتشان برطبق نقشه، همه چیزشان با حساب. فقط یک عیبى کار آنها داشت و آن اینکه همدیگر را کمتر می‌دیدند. اهل یک شهر و شیعیان یک منطقه، البتّه یکدیگر را می‌دیدند، امّا یک کنگره‌‌ جهانى لازم بود براى شیعیانِ روزگار ائمّه‌(ع‌).

این کنگره‌‌ جهانى را معیّن کردند، وقتش را هم معیّن کردند؛ گفتند در این موعدِ معیّن، در آن کنگره هرکس بتواند شرکت کند. آن موعد، روز اربعین است؛ و جاى شرکت، سرزمین کربلا است؛ چون روح شیعه روح کربلایى است، روح عاشورایى است؛ در کالبد شیعه تپش روز عاشورا مشهود است؛ شیعه هرجا که هست دنباله‌روِ عاشوراى حسین است. این است که مى‌بینیم همه جا این تپش‌هایى که در شیعه مکشوف شده، از آن مرقد پاک ناشى است؛ اینها شعله‌هایى بوده که از آن روح مقدّس و پاک و از آن تربت عالى‌مقدار سرکشیده؛ به جان‌ها و روح‌ها زده؛ انسان‌ها را به گلوله‌هاى داغى تبدیل کرده و آنها را به قلب دشمن فرو برده.»

اربعین و اهمیت زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا

کارکرد دیگر حماسه اربعین، زنده ماندن نام و یاد شهدای کربلاست. مقام معظم رهبری ضمن اشاره به این کارکرد اساسی، تصریح داشتند: اساساً اهمیت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهی خاندان پیامبر(ص)، یاد نهضت حسینی برای همیشه جاودانه شد و این کار پایه‌گذاری گردید. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلی، در حوادث گوناگون - از قبیل شهادت حسین‌بن‌علی(ع) در عاشورا - به حفظ یاد و آثار شهادت کمر نبندند، نسل‌های بعد، از دستاورد شهادت استفاده‌‌ زیادی نخواهند برد.

درست است که خدای متعال، شهدا را در همین دنیا هم زنده نگه می‌دارد و شهید به طور قهری در تاریخ و یاد مردم ماندگار است؛ اما ابزار طبیعی‌ای که خدای متعال برای این کار - مثل همه‌ی کارها - قرار داده است، همین چیزی است که در اختیار و اراده‌ی ماست. ما هستیم که با تصمیم درست و بجا، می‌توانیم یاد شهدا و خاطره و فلسفه‌‌ شهادت را احیا کنیم و زنده نگه داریم.»

اربعین؛ شروع جاذبه مغناطیس حسینی

یکی دیگر از آثار اربعین حسینی(ع)، گسترش جاذبه مغناطیس سیدالشهداء در این روز است که عاشقان آن حضرت را از اقصی نقاط جهان به شهر کربلا می‌آورد. آیت‌الله ‌ای در این زمینه تصریح دارند: شروع جاذبه‌‌ مغناطیس حسینی، در روز اربعین است. جابربن‌عبداللَّه را از مدینه بلند می‌کند و به کربلا می‌کشد. این، همان مغناطیسی است که امروز هم با گذشت قرن‌های متمادی، در دل من و شماست. کسانی که معرفت به اهل‌بیت دارند، عشق و شور به کربلا همیشه در دلشان زنده است. این از آن روز شروع شده است. عشق به تربت حسینی و به مرقد سرور شهیدان.»




رئیس جمهوری در پیامی با قدردانی از حضور پرشور و حماسی محبان امامت و ولایت در راهپیمایی بزرگ و جهانی زیارت اربعین حسینی گفت: این حماسه بی‌نظیر و وصف‌ناپذیر، امسال به‌رغم خواسته استکبار جهانی و حامیان آنان، موجب قدرت‌نمایی بیشتر اسلام و یأس و ناامیدی مضاعف دشمنان شد. 

به گزارش روز یکشنبه پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، در پیام حجت الاسلام و المسلمین آمده است: بار دیگر  استقبال پرشور و حضور حماسی محبان امامت و ولایت در راهپیمایی بزرگ و جهانی زیارت اربعین در سرزمین خاطره‌های باشکوه، جلوه تازه‌ای به عظمت اسلام و وحدت مسلمانان بخشید.

این پیام می افزاید: این حماسه بی‌نظیر و وصف‌ناپذیر، امسال به‌رغم خواسته استکبار جهانی و حامیان آنان که قصد داشتند با برخی تحریکات و توطئه‌های مزورانه، قدرت ی، فرهنگی، و معنوی این حماسه عظیم مشتاقان مکتب حسینی را کم‌رنگ‌تر نمایند، به یاری خدا در کمال آرامش و امنیت برگزار شد و موجب قدرت‌نمایی بیشتر اسلام و یأس و ناامیدی مضاعف دشمنان شد.

تصریح کرد: امروز یادآور خاطره آن کاروان کوچک و عزیز در دشت کربلا، امواجی بزرگ از هوشیاری و بیداری در سراسر جهان به جنبش در آورده است، حرکتی که خیل بی‌شمار عاشقان خاندان رسالت و ولایت را به اراده‌ای واحد و مستحکم در مسیر تحقق شریف‌ترین ارزش‌های انسانی و الهی یعنی آزادگی و جوانمردی که اکنون بیش از هر زمان دیگری در برابر زیاده‌خواهی‌ها به آن نیاز وجود دارد، تبدیل ساخته است.

رئیس جمهوری در پیام خود تاکید کرد: اینجانب با آرزوی قبولی زیارت همه زائران عزیز که با شور و شوق خود طراوت‌بخش این همایش بزرگ بودند، از همت خیرین، هیأت‌های مذهبی و کرامت موکب‌داران که با تلاش بی‌وقفه، آسایش زائرین را فراهم کردند، قدردانی می‌کنم و توفیق روزافزون ملت و دولت عراق را که میزبانان اصلی این مراسم وحدت‌آفرین بودند، از خداوند منان مسألت دارم.

خاطرنشان کرد: از تلاش‌های مستمر همه دست‌اندرکاران برپایین این آیین الهی به ویژه وزارتخانه‌های کشور، امور خارجه، راه و شهرسازی، فرهنگ و ارشاد اسلامی، نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی، سازمان هلال احمر، سازمان حج و زیارت، مردم بزرگوار استان‌های ایلام، کرمانشاه و خوزستان و سایر دستگاه‌های ذیربط در مدیریت و ارائه خدمات به زائران محترم و نیز از رسانه ملی در انعکاس لحظه به لحظه اخبار حضور میلیونی زائران، اهتمام ورزیدند، تقدیر و تشکر می‌کنم.

رئیس جمهوری یادآور شد: امیدوارم با توجهات الهی، شاهد عشق و علاقه روزافزون ملت شریف ایران اسلامی به سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) و یاران با وفای ایشان باشیم و دستاورد این حرکت بزرگ جهانی که همه ساله پرر از سال قبل برگزار می‌شود، نزدیک‌تر شدن هر چه بیشتر دل‌های مومنان و امت اسلامی به همدیگر و تجلی عظمت اسلام باشد.



مراسم سخنرانی و نماز جماعت اربعین حسینی مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا کربلا شنبه 27 مهر  توسط حجت الاسلام والمسلمین معین فلاح کاظمی











 نماز جماعت ظهر و عصر اربعین حسینی مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرابه امامت حاجاقا کاظمی (شنبه  27 مهر 98 )






زیارت اربعین حسینی(ع) به‌اندازه‌ای دارای شأن و منزلت است که امام معصوم علیه السلام این عمل را به‌عنوان یکی از نشانه‌های شیعه مطرح کرده‌اند


به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، برگزاری عزاداری‌های ماه محرم به‌مناسبت شهادت حضرت سیدالشهدا علیه السلام جایگاه ویژه‌ای در آموزه‌ها و مراسم مذهبی ما دارد، در این میان، آموزه‌های دینی تنها به ضرورت برپایی عزاداری عاشورا تأکید نکرده‌اند، بلکه روایات ویژه‌ای درباره وم برپایی مراسم اربعین حضرت سیدالشهدا علیه السلام وجود دارد. در این مورد سؤالاتی به ذهن خطور می‌کند، اعم از اینکه؛ ضرورت برپایی مراسم اربعین برای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام چیست؟ چه رمز و رازی در اربعین آن حضرت نهادینه شده است؟ آیا اصولاً عدد چهل جایگاه خاصی میان آموزه‌های دینی دارد؟ پرداختن به پاسخ این نوع سؤالات می‌تواند راهگشایی در معرفت و شناخت نسبت به ارزش و شأن اربعین حسینی باشد.

خبرگزاری تسنیم در گفت‌وگویی که با حجت‌الاسلام رضا صدر، استاد حوزه و کارشناس دینی انجام داده به بررسی پاسخ این نوع پرسش‌ها پرداخته است. آن طور که این کارشناس دینی شرح می‌دهد، چنین تلقی را باید رسانه‌ها از میان مردم حذف کنند تا کسی گمان نکند اگر اربعین حضرت سیدالشهدا علیه السلام ارج و مقام والایی دارد، وماً عدد چهل هم جایگاه خاصی دارد، بلکه این امام حسین علیه السلام است که حتی به سرزمین کربلا ارزش داده و خاک آن را متبرک کرده است، همان طور که خاک کربلا به‌خودی‌خود ارزش خاصی نداشت، اربعین آن حضرت هم بدون وجود مبارک ایشان تبرکی نداشت.

او تصریح می‌کند که: در آیات قرآن کریم و روایت‌های دینی نقل‌های بسیاری در مورد تلاش برای پرهیز از گناه و ذکر و عبادت در مدت 40 روز وجود دارد تا در این مدت، چنین صفاتی به‌صورت ملکه برای انسان تبدیل شوند. همچنین دعا کردن برای 40 مؤمن در نماز شب، کامل شدن عقل انسان در 40سالگی و حفظ کردن 40 حدیث از جمله رمزهای عرفانی این عدد محسوب می‌شود. شاید به همین دلیل باشد که 40 روز بعد از مرگ افراد، یک بار برای آن‌ها مراسمی گرفته می‌شود. در این میان می‌دانیم که حضرت سیدالشهدا علیه السلام دارای مقام و مرتبه بسیار والایی است و ارزش و جایگاه مخصوصی برای خداوند دارد. بر اساس عشق و معرفتی که آن حضرت نسبت به حضرت حق ورزیده و شور و شعوری که برای زنده نگه داشتن راه حق و دین اسلام ایجاد کردند، اربعین حسینی دارای ارزش و قرب خاصی در عالم شده است.

عدد چهل جزء اعداد اسرارآمیز است

اربعین امام حسین علیه السلام به‌عنوان نمادی از تجلی وحدت شیعیان و مردم حق‌طلب و آزادی‌خواه در دنیا مطرح است، در این میان سؤالی برای بسیاری از مردم به‌وجود می‌آید که اصولاً چرا چهل روز بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا علیه السلام این مراسم پرشور برگزار می‌شود؟

برای پاسخ به این سؤال لازم است در وهله اول شناختی نسبت به عدد چهل داشته باشیم. آن طور که در آموزه‌های دینی آمده است، عدد چهل جزء اعداد اسرارآمیز است. در دوره حیات ما انسان‌ها در دنیا، با بهره‌گیری از معارف دینی در مدت چهل روز، چهل ماه و یا چهل سال می‌توان به دریچه‌های مهمی از دانش و معرفت رسید.

نمونه بارز و مشهودی که در آیات قرآن کریم به حکمت عدد چهل به طور سربسته اشاره شده، مربوط به ماجرای حضرت موسی علیه السلام و میقات آن حضرت است. آنجا که خدای متعال می‌فرماید: وَ إِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیلَةً؛ و (به‌یاد آورید) هنگامى را که با موسى چهل شب وعده گذاردیم.»

و یا در آیه 142 سوره مبارکه اعراف از این ماجرا این طور یاد می‌کند که: وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَةً؛ و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتیم؛ سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل نمودیم؛ به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد.»

از سوی دیگر یکی از مجازات قوم بنی‌اسرائیل آن بود که سرزمین مقدس به‌مدت چهل سال برای آن‌ها ممنوع شد و آن‌ها در مدت اجازه ورود به آن را پیدا نکردند: قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الأَرْضِ فَلاَتَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ؛ خداوند (به موسى) فرمود: این سرزمین (مقدس) تا چهل سال بر آن‌ها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید)؛ پیوسته در زمین (در این بیابان)، سرگردان خواهند بود؛ و درباره (سرنوشت) این جمعیت گنه‌کار، غمگین مباش.»، بنابراین طبق آیات قرآن کریم، عدد چهل دارای رمز و راز خاصی است که در معارف دینی و اصول حکمت و عرفان باید این اسرار را جست‌وجو کنیم.

بیشتر بخوانید: استاد فرشچیان در گفتگو با تسنیم: طراحی ضریح امام حسین(ع) عنایتی ویژه از سوی خدا بود/ استقبال گسترده غیرمسلمان‌ها از تابلوی "عصر عاشورا"


جایگاه عدد چهل در روایت‌های دینی

آیا در سایر آموزه‌های دینی اعم از احادیث و روایات درباره حکمت عدد چهل مطلبی عنوان شده است؟

بله. روایت‌های گوناگونی داریم که به این عدد اشاره کرده‌اند، به‌عنوان مثال در حدیثی درباره آثار و علائم توبه حقیقی می‌خوانیم که رسیدن به حقیقت اخلاص و زهد و انقطاع کامل به اخلاص برای خدا در مدت چهل روز است: و من أخلص للَّه أربعین صباحاً جرت ینابیع الحکمة من قلبه الى لسانه.»؛ به این معنا که هر کس خود را به‌مدت چهل شبانه‌روز برای خداوند خالص گرداند، چشمه‌های حکمت از قلب او بر زبانش جاری خواهد شد.

همچنین در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است که فرمودند: کسی که چهل حدیث از احادیث ما را حفظ کند، خدا او را روز قیامت عالم و فقیه مبعوث کند.»، البته دقت کنید که منظور از حفظ حدیث هم به‌مفهوم از بر کردن آن آمده و هم اینکه تأکید شده که انسان چهل حدیث را بیاموزد، به آن عمل کند، به تدریس آن به دیگران و تفکر در آن مشغول شود و آن را از تحریف محفوظ نگه دارد، چون همین اعمال است که باعث بقای دین و مذهب می‌شود.

یادآوری این نکته هم ضرورت دارد که توجه داشته باشیم اعداد فقط به‌علت عدد بودن ارزش ویژه‌ای به‌دست نیاورده‌اند و دلیل نمی‌شود که هر عددی مفهوم و معنای خاصی را به مخاطب انتقال بدهد، بر این اساس دقت شود که اگر عددی مانند عدد چهل که اربعین امام حسین علیه السلام هم به آن اشاره دارد، در معارف و آموزه‌های دینی تکرار شده باید دلیل آن را در جای دیگر جست‌وجو کرد.

امام حسین علیه السلام به خاک کربلا هم اعتبار بخشید

مثالی می‌زنم تا مفهوم مشخص شود، اگر مثلاً عدد هفت در امور دینی ما تکرار شده و در بعضی موارد اعمال دینی بر پایه آن قرار گرفته به این دلیل نیست که حتماً این عدد ارزش و جایگاه خاصی دارد، چنین تلقی آی را باید رسانه‌ها از میان مردم حذف کنند تا کسی گمان نکند اگر اربعین حضرت سیدالشهدا علیه السلام ارج و مقام والایی دارد، وماً عدد چهل هم جایگاه خاصی دارد، بلکه این امام حسین علیه السلام است که حتی به سرزمین کربلا ارزش داده و خاک آن را متبرک کرده است، همان طور که خاک کربلا به خودی خود ارزش خاصی نداشت، اربعین آن حضرت هم بدون وجود مبارک ایشان تبرکی نداشت.

پس باید این رویکرد میان مردم از بین برود که کار به خرافه‌گرایی کشیده نشود. بعضی از فرقه‌های مذهبی تلاش کرده‌اند این رویکرد را بین مردم ترویج دهند درحالی‌که چنین نظری طبق آموزه‌های شیعی صحیح نیست، چون عددهایی که در محاسبات الهی بیان شده‌اند، مخصوص همان مناسبت هستند و ما نمی‌توانیم آن را به سایر دستورالعمل‌ها انطباق بدهیم، به‌عنوان مثال زمانی که گفته می‌شود هفتاد بار استغفار کنیم نمی‌توان گفت این عدد جلوه و ارزش خاصی میان سایر اعداد دارد، بلکه رمزی در استغفار است و نمی‌توان آن را با سایر دستورالعمل‌ها و راهکارها انطباق داد.

چهل روز فاصله رسیدن به میقات

درست است؛ اما می‌دانیم که برگزاری مراسم چهلم برای اموات جایگاه خاصی در آموزه‌های دینی دارد.، چرا میان همه روزها برای اموات و شهدا چهلم گرفته می‌شود؟

عدد چهل همان طور که درباره میقات حضرت موسی علیه السلام اشاره شده، در رسیدن انسان به وعده‌گاه و میقات دارای اهمیت است، چراکه آن حضرت هم برای رسیدن به مقام قرب الهی به‌مدت چهل روز از هر چیزی جز وجود اقدس خدای متعال پرهیز کرد، چنان‌که خداوند متعال در این باره می‌فرماید: وَ إِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیلَةً؛ و (به‌یاد آورید) هنگامى را که با موسى چهل شب وعده گذاردیم.»، اگر حضرت موسی علیه السلام چهل روز را تمام نمی‌کرد، هرگز به آن مقام نمی‌رسید.

حتی در روایت‌های دینی ما هم نقل‌های بسیاری در مورد تلاش برای پرهیز از گناه و ذکر و عبادت در مدت 40 روز وجود دارد تا در این مدت، چنین صفاتی به‌صورت ملکه برای انسان تبدیل شوند. همچنین دعا کردن برای 40 مؤمن در نماز شب، کامل شدن عقل انسان در 40سالگی و حفظ کردن 40 حدیث از جمله رمزهای عرفانی این عدد محسوب می‌شود، شاید به همین دلیل باشد که 40 روز بعد از مرگ افراد، یک بار برای آن‌ها مراسمی گرفته می‌شود.

در این میان می‌دانیم که حضرت سیدالشهدا علیه السلام دارای مقام و مرتبه بسیار والایی است و ارزش و جایگاه مخصوصی برای خداوند دارد. بر اساس عشق و معرفتی که آن حضرت نسبت به حضرت حق ورزیده و شور و شعوری که برای زنده نگه داشتن راه حق و دین اسلام ایجاد کردند، اربعین حسینی دارای ارزش و قرب خاصی در عالم شده است.

اولین اربعین حسینی

در مورد زیارت اربعین تأکیدهای زیادی شده است. اولین بار زیارت حرم مطهر امام حسین علیه السلام در روز اربعین چطور انجام شد؟

در این مورد نقل‌ها و روایت‌های زیادی نوشته شده که بسیاری از آن‌ها تأکید دارند که اولین بار فردی به‌نام جابربن عبدالله انصاری همراه همسفرش، عطیه عوفی، به توفیق زیارت امام حسین علیه السلام در اربعین آن حضرت نائل شد و توانست مرقد مطهر و تربت آن حضرت را زیارت کند.

البته در بعضی از روایت‌ها هم این طور نوشته شده که در اولین اربعین، کاروان اسیران که در رأس آن‌ها امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها حضور داشتند، درحالی‌که از سرزمین شام به مدینه برمی‌گشتند، به سرزمین کربلا رسیدند و در روز اربعین امام حسین علیه السلام مرقد مطهر آن حضرت را زیارت کردند. در آنجا جابربن عبدالله با آن بزرگان هم دیدار داشت.

در هر صورت نکته قابل توجه آن است که برگزاری مراسم اربعین حضرت سیدالشهدا علیه السلام آثار و برکات بسیاری به‌همراه دارد، از جمله اینکه وجود اربعین حسینی موجب می‌شود که شعور عاشورایی در روزهای بعد از عاشورا ادامه پیدا می‌کند و میان مردم زنده نگه داشته می‌شود.

زیارت اربعین یکی از نشانه‌های شیعه است

با توجه به تأکید و تصریح بسیار بر اهمیت زیارت اربعین، آیا ائمه اطهار علیهم‌السلام نیز به این مهم اهتمام داشته‌اند؟

بله. در روایت‌ها و احادیث بسیاری دیده می‌شود که ائمه اطهار علیهم السلام از هر موقعیت و فرصتی برای زیارت مرقد مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام بهره می‌بردند و تأکید داشتند که شیعیان و مردم حق‌طلب نیز این فرصت را از دست ندهند.

در عین حال دقت کنید که اهمیت و جایگاه زیارت اربعین به‌اندازه‌ای است که بر اساس روایت مستند و معتبری که به‌احتمال بسیار زیاد به امام حسن عسکری علیه السلام منسوب می‌شود، زیارت اربعین به‌عنوان یکی از نشانه‌های شیعه شناخته شده است، به این معنا که این زیارت به‌اندازه‌ای دارای شأن و منزلت است که این عمل را به‌عنوان یکی از نشانه‌های شیعه مطرح کرده‌اند.

آموزه‌های دینی در متن زیارت اربعین

علاوه بر عمل زیارت مرقد مطهر امام حسین علیه السلام در روز اربعین آن حضرت، خواندن متن زیارت اربعین هم مورد تأکید است، در متن این زیارت چه مفاهیم و آموزه‌هایی وجود دارد که شأن آن را این اندازه بالا برده است که به‌عنوان یکی از نشانه‌های شیعه حقیقی مطرح می‌شود؟

زیارت اربعین به‌عنوان یک زیارت باارزش، پرمفهوم و والا مطرح است که در منابع بسیار موثق و معتبر عنوان شده است، به‌عنوان مثال شیخ طوسی زیارت اربعین را در کتاب مصباح المتهجد و نیز در کتاب تهذیب الاحکام از صفوان‌بن مهران جمال نقل کرده است، با این مضمون که امام جعفر صادق علیه السلام درباره زمان و کیفیت این زیارت شریف فرمودند که زیارت اربعین باید در زمان برآمدن روز خوانده شود. این زیارت به‌جهاتی شبیه زیارت‌های دیگر است اما نکات و تعبیرهای مهمی دارد که هدف حضرت سیدالشهدا علیه السلام را از قیام تاریخی او نشان می‌دهد.

در مورد قیام حضرت سیدالشهدا علیه السلام مقتل‌ها و کتاب‌های بسیاری نوشته شده است. درباره زیارت اربعین و جایگاه و منزلت آن، چه کتاب‌های معتبری تألیف شده است؟

درباره زیارت اربعین کتاب‌های بسیار نوشته شده است، چون یکی از دغدغه‌های بسیار مهم علما و صاحب‌نظران در امور دینی و اسلامی آن است که ارزش زیارت اربعین را تبیین کرده و مفاهیم آن را به مردم برسانند. در این میان کتاب مفصلی تألیف شده که تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سیدالشهدا علیه السلام» نام دارد. این کتاب را شهید محراب، حاج سید محمدعلی قاضی طباطبایی نوشته است.

هدف نویسنده از این کتاب آن بوده که ثابت کند رسیدن اسرای کربلا از شام به این سرزمین در اولین اربعین امام حسین علیه السلام اتفاق دور از ذهنی نیست و این امکان وجود داشته که آن بزرگان در اولین اربعین خود را به مرقد مطهر امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت رسانده باشند. نکته مهم درباره این کتاب، آن است که بدانیم تحقیقات حاشیه‌ای زیادی برای تألیف آن انجام شده است.

اما در بعضی از منابع تاریخی آمده و گفته‌ها و شواهد بعضی از مورخان و اساتید تاریخی نشان می‌دهد که حضور اسیران کربلا در اولین اربعین امام حسین علیه السلام به سرزمین کربلا بعید به‌نظر می‌رسد.

بله؛ اما دقت داشته باشید که در این کتاب می‌خوانیم که حاج سید محمدعلی قاضی طباطبایی در پاسخ به این ابهام تحقیقاتی را انجام داده و حتی 17 نمونه از مسیرهایی را که در تاریخ درباره فاصله بین کربلا تا شام آمده است ثبت کرده است. درباره این مسیرها نقل شده که هر کدام در مدت زمان یک هفته تا دو هفته طی می‌شدند، درنتیجه ممکن است که اسرای کربلا در طول چهل روز از عاشورا تا اربعین این مسیر را رفته و برگشته باشند.

انتهای پیام/+


تحقیق در مورد اربعین حسینی نشان می دهد که دو اتفاق مهم در این روز افتاده است. در روز اربعین حسینی اسرای کربلا از شام به این سرزمین بازگشتند.

 روز 20 صفر مصادف با اربعین حسینی زمانی است که حرم امام حسین (ع‌) یعنی کاروان‌ اسرا، از شام به مدینه مراجعت کردند. روز اربعین روزی است که جابر بن عبدالله بن‌ حرام انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت‌ قبر امام حسین (ع‌) بشتابد و او نخستین کسی است از مردمان که قبر آن‌ حضرت را زیارت کرد.

 

تحقیق در مورد اربعین حسینی . انشا در مورد اربعین حسینی . اربعین حسینی چیست؟

اربعین حسینی در متون مذهبی

باید دید در کهن‌ترین متون مذهبی ما، از اربعین‌ چگونه یاد شده است‌. به عبارت ‌دیگر دلیل برزگداشت اربعین چیست‌؟ مهمترین نکته درباره اربعین‌، روایت امام عسکری (ع‌) است‌. حضرت در روایتی که در منابع ‌مختلف از ایشان نقل شده فرموده‌اند: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است‌: خواندن 51 رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب + 11 نماز شب + 23نوافل‌)، زیارت اربعین، انگشتری در دست راست، وجود آثار سجده ‌بر پیشانی و بلند خواندن بسم الله در نماز».

 

این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در منابع دعایی آمده‌، به اربعین امام حسین (ع‌) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده ‌است‌.

 

تحقیق در مورد اربعین حسینی . انشا در مورد اربعین حسینی . اربعین حسینی چیست؟

 

منشا اربعین حسینی چیست؟

اما این که منشأ اربعین چیست‌، باید گفت‌، در منابع به این روز (اربعین) به دو اعتبار نگریسته شده است‌.

 

اربعین روز مراجعت اسرای کربلا از شام به مدینه

کهن‌ترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب مصباح المتهجّد» شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است‌. شیخ ‌طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بن ‌الحسین (ع‌) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال ‌64 هجری است‌، می‌نویسد:

 

بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد و نیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌) از مدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (ع‌) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت‌ مستحب است و آن زیارت اربعین است»‌. (مصباح المتهجد، ص 787)

 

در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین‌، هنگامی است که روز بالا آمده‌ است‌».


 

در کتاب نزهة ااهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده‌، آمده‌: در بیستم ‌این ماه بود که حرم محترم حسین (ع) از شام به مدینه آمدند. (نزهة ‌ااهد، ص 241) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم‌، تصحیح مجد طباطبائی‌، ص‌916) و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است‌ این مطلب آمده است‌. برخی استظهار کرده‌اند که عبارت شیخ مفید و شیخ‌طوسی‌، بر آن است که روز اربعین‌، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه ‌خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 154) به هر حال‌، زیارت اربعین از زیارت‌های مورد وثوق امام حسین (ع‌) است که از لحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است‌.

 

شیخ طوسی‌، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای‌ کربلا از شام به مدینه دانسته است‌. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین را بازگشت اسرا از شام به کربلا» تعیین کرده است‌. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن‌، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است‌. با این حال‌، علامه مجلسی پس از نقل هر دو این‌ها، اظهار می‌دارد: احتمال صحت هر دوی اینها (به لحاظ زمانی‌) بعید می‌نماید». (بحار ج 101، ص 334 ـ 335) ایشان این ‌تردید را در کتاب دعایی خود زاد المعاد» هم عنوان کرده است‌. با این حال‌، در متون بالنسبه قدیمی‌، مانند لهوف» و مثیرالاحزان» آمده است که اربعین‌، مربوط ‌به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست‌. اسیران‌، از راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.

باید توجه داشت که این دو کتاب‌، در عین حال که مطالب مفیدی دارند، از جهاتی‌، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون‌کهن‌تر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که ‌منابعی که پس از لهوف‌، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کرده‌اند، نباید به‌ عنوان یک منبع مستند و مستقل‌، یاد شوند. کتاب هایی مانند حبیب السیر» که به ‌نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آورده‌اند، (نفس المهموم ترجمه شعرانی‌، ص 269) نمی‌توانند مورد استناد قرار گیرند.

 

 اربعین ثبت اولین زائر قبر امام حسین

اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا (ص‌) از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع‌) را زیارت کند.

شیخ مفید درمسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار علیهم السلام است‌، اشاره به روز اربعین‌کرده و نوشته است‌: اربعین روزی است که حرم امام حسین (ع‌)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. همچنین اربعین روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام ‌حسین (ع‌) وارد کربلا شد».

 


 
دو نکته کوتاه در مورد اربعین
  • برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (ع‌) در کتاب کامل ایارات‌ ابن قولویه آمده‌، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امام‌حسین (ع‌) یادآور شده است‌. (اربعین شهید قاضی‌، ص 386)
  • ابن طاوس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفر مطرح کرده و آن این که اگر امام حسین (ع‌) روز دهم محرم به شهادت رسیده ‌باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر می‌شود نه بیستم‌. در پاسخ گفته شده ‌است، به احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (ع‌) به شهادت رسیده‌، بیست و نه روز بوده است‌. اگر ماه کامل بوده‌، باید گفت که روز شهادت را به ‌شمارش نیاورده‌اند. (بحار الانورا، ج 98، ص 335).


اربعین، چهلمین روز شهادت امام حسین علیه السلام است که جان خود و یارانش را فدای دین کرد. ازآنجا که گرامیداشت ‏خاطره شهید و احیاء اربعین وی، زنده نگهداشتن‏ نام و یاد و راه اوست و زیارت، یکی از راههای یاد و احیاء خاطره است، زیارت‏ امام حسین‏ع‏» به ویژه در روز بیستم ماه صفر که اربعین آن حضرت است، فضیلت بسیاردارد.


زیارت اربعین که در این روز مستحب است، در کتب ادعیه آمده است ‏و به اینگونه شروع می‏شود: السلام علی ولی الله و حبیبه.» که این متن،از طریق ‏صفوان جمال از امام صادق‏ع‏» روایت‏ شده است.

زیارت دیگر آن است که جابربن‏ عبدالله انصاری دراین روز خوانده است و متن زیارت به عنوان زیارتنامه آن امام در نیمه ‏ماه رجب نقل شده و با جمله‏السلام علیکم یا آل الله.» شروع می‏شود.

مورخان نوشته ‏اند که جابربن عبدالله انصاری، همراه عطیه عوفی موفق شدند که درهمان اولین اربعین پس ازعاشورا به زیارت امام حسین‏ع‏» نائل آیند. وی که آن هنگام ‏نابینا شده بود، در فرات غسل کرد و خود را خوشبو ساخت و گامهای کوچک برداشت تا سر قبر حسین بن علی‏ع‏» آمد و با راهنمایی عطیه، دست روی قبر نهاد و بیهوش شد، وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین! سپس گفت:حبیب لا یجیب حبیبه.» آنگاه ‏زیارتی خواند و روی به سایر شهدا کرد و آنان را هم زیارت نمود.




میرزا حسین نوری و اربعین‌

علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه‌، و صاحب کتاب مستدرک الوسائل» در کتاب لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی از روضه‌ها و نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی ‌از اساس‌، نادرست بوده است‌. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.

ایشان این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کرده‌است که اسرا در بازگشت از شام‌، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است‌.( لؤلؤ و مرجان‌،ص 152)

داستان از این قرار است که سید بن طاوس در لهوف » خبر بازگشت اسراء را به‌کربلا در اربعین نقل کرده است‌. در آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته می‌شود که وی در این کتاب مشهورات میان شیعه را که در مجالس سوگواری بوده‌، درآن مطرح کرده است‌.
اما همین سید بن طاوس در اقبال الاعمال» با اشاره به این که شیخ طوسی در مصباح‌ می ‌گوید اسرا روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده ‌در غیر آن که بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانسته‌اند، در هر دو موردتردید می‌کند.

تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی اسراء را در کوفه ‌نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز است‌، بعید است که آنان در اربعین به ‌مدینه یا کربلا رسیده باشند. ابن طاوس می‌گوید: این که اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده باشد، ممکن است‌، اما نمی‌توانسته در اربعین باشد.

در خبر مربوط به‌بازگشت آنان به کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده اند . ابن طاوس در این که جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد، تردید می‌کند.(اقبال الاعمال، ج 3 ، ص 101)

این ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی ندارد که ما تردید های او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر می رسد منطقی ترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زائر است.

اما درباره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به امام حسین (ع) از کتاب ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا اشاره‌ای به این که‌اسرا به عراق بازگشتند ندارد.
همین طور ابومخنف راوی مهم شیعه هم‌اشاره‌ای در مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع کهن تاریخ کربلاهم مانند انساب الاشراف‌، اخبارالطوال‌، و طبقات الکبری اثری از این خبردیده نمی‌شود.
روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنین‌حذف و تحریفی‌، دلیلی وجود ندارد.

خبر زیارت جابر، درکتاب بشارة المصطفی آمده‌، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است‌.

مرحوم حاج شیخ عباس قمی هم‌، به تبع استاد خود نوری‌، داستان آمدن‌اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است‌. (منتهی الامال‌، ج 1،صص 817 ـ 8) در دهه‌های اخیر مرحوم محمد ابراهیم آیتی هم در کتاب‌بررسی تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به کربلا انکار کرده است‌. (بررسی تاریخ‌عاشورا، صص 148 ـ 149) همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.


شهید قاضی طباطبائی و اربعین‌

شهید محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی رحمة الله علیه‌، کتاب‌ مفصلی با نام تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» درباره اربعین ‌نوشت‌که اخیرا هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.

هدف ایشان از نگارش این اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرای از شام‌به کربلا در نخستین اربعین‌، بعید نیست‌. این کتاب که ضمن نهصد صفحه‌چاپ شده‌، مشتمل بر تحقیقات حاشیه‌ای فراوانی در باره کربلاست که بسیارمفید و جالب است‌. اما به نظر می‌رسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده ، چندان موفّق‌ نبوده است‌.

ایشان در باره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه‌، از آنجا به شام و سپس از شام بهبازگشته باشند، هفده نمونه از مسافرتها ومسیرها و زمانهایی که برای این راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کرده‌اند.

دراین نمونه‌ها آمده است که مسیر کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده ‌روز طی می‌شده و بنابر این‌، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیررفت و برگشتی طی شده باشد. اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین (ع‌) روز اول صفر وارد دمشق شده‌، می‌توان اظهار کرد که بیست ‌روز بعد، اسرا می‌توانستند در کربلا باشند.

باید به اجمال گفت‌: بر فرض که طی این مسیر برای یک کاروان‌، در چنین زمان ‌کوتاهی‌، با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که آیا اصل این ‌خبر در کتابهای معتبر تاریخ آمده است یانه‌. تا آنجا که می‌دانیم‌، نقل این خبر در منابع ‌تاریخی‌، از قرن هفتم به آن سوی نمی‌کند. به علاوه‌، علمای بزرگ شیعه‌، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی‌، نه تنها به آن اشاره نکرده‌اند، بلکه به عکس‌ِ آن تصریح کرده و نوشته‌اند: روز اربعین روزی است که حرم امام حسین (ع‌) وارد مدینه شده یا از شام به سوی مدینه خارج شده است‌.

آنچه می ‌ماند این است که نخستین زیارت امام حسین (ع‌) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار علیهم السلام که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام حسین (ع‌) بهره می‌گرفتند، آن‌روز را که نخستین زیارت در آن انجام شده‌، به عنوان روزی که زیارت امام‌حسین (ع‌) در آن مستحب است‌، اعلام فرمودند.

متن زیارت اربعین هم از سوی حضرت صادق علیه السلام انشاء شده و با داشتن آن مضامین عالی‌، شیعیان را از زیارت‌آن حضرت در این روز برخوردار می‌کند.

اهمیت خواندن زیارت اربعین تاجایی است که از علائم شیعه دانسته شده است‌، درست آن گونه که بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز درروایات بیشماری‌، از علائم شیعه بودن عنوان شده است‌.

زیارت اربعین در مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز تهذیب الاحکام» وی به نقل ازصفوان بن مهران جمال آمده است‌. وی گفت که مولایم صادق (ع‌) فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است. (مصباح المتهجد، ص 788، تهذیب الاحکام‌، ج 6،ص 113، اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101، مزار مشهدی‌، ص 514 (تحقیق قیومی‌)، مزار شهید اول (تحقیق‌مدرسة الامام المهدی‌، قم 1410)، ص 5 ـ 6

این زیارت‌، به جهاتی مشابه برخی از زیارات دیگر است‌، اما از آن روی که ‌مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف امام حسین از این قیام است‌، دارای اهمیت ویژه می‌باشد. در بخشی از این زیارت در باره هدف امام حسین‌(ع‌) از این نهضت آمده است‌:". و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة ‌و حیرة الضلالة‌. و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی‌".

خدایا، امام حسین (ع‌) همه چیزش را برای نجات بندگانت از نابخردی وسرگشتگی و ضلالت در راه تو داده در حالی که مشتی فریب خورده که انسانیت ‌خود را به دنیای پست فروخته‌اند بر ضد وی شوریده آن حضرت را به‌شهادت رساندند.

دو نکته کوتاه:
نخست آن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (ع‌) در کتاب کامل ایارات ‌ابن قولویه آمده‌، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امام‌حسین (ع‌) یادآور شده است‌.(اربعین شهید قاضی،ص 386)

دوم این که ابن طاوس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفر مطرح کرده و آن این که اگر امام حسین (ع‌) روز دهم محرم به شهادت رسیده‌ باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر می‌شود نه بیستم‌. در پاسخ گفته شده ‌است، به احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (ع‌) به شهادت رسیده‌، بیست و نه روز بوده است‌. اگر ماه کامل بوده‌، باید گفت که روز شهادت را به ‌شمارش نیاورده ‌اند.(بحارالانوار، ج 98، ص 335)





روز 20 صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم حسین بن علی (ع‌) یعنی کاروان ‌اسرا، از شام به مدینه بازگشتند.

در این روز زیارت امام حسین(ع‌) مستحب است و این زیارت‌، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام حسن عسکری (ع‌) روایت ‌شده که فرموده اند: مومنان ما پنج علامت دارند: 1)خواندن 51 رکعت نماز در شبانه‌روز 2) خواندن زیارت اربعین 3) به دست کردن انگشتری دردست راست‌4) برآمدن پیشانی از سجده‌5) بلند خواندن بسم الله الرحمن ‌الرحیم در نماز است.

اعتبار اربعین امام حسین (ع‌) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم تاریخی ‌وفاداران به امام حسین (ع‌) شناخته شده بوده است‌.

کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول آن عالم وارسته است از روایات ‌فراوان درباره تقویم مورد نظر شیعه در باره ایام سوگ و شادی و دعا و روزه وعبادت است‌. در این کتاب در باره ماه صفر» آمده است: نخستین روز این ماه (از سال 121)، روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است.‌

روز 20 صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم حسین بن علی (ع‌) یعنی کاروان ‌اسرا، از شام به مدینه بازگشتند. و روزی است که جابر بن عبدالله بن ‌حرام انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت ‌قبر امام حسین (ع‌) بشتابد و او نخستین کسی است از مردمان که قبر آن ‌حضرت را زیارت کرد.




اربعین امام حسین (ع)

علت بزرگداشت اربعین چیست‌؟ مهمترین نکته درباره اربعین‌، روایت امام عسکری (ع‌) است‌.
اما این که منشأ اربعین چیست‌، باید گفت‌، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است‌.
نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.

دوم روزی که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا (ص‌) از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع‌) را زیارت کند. شیخ مفید (م 413) درمسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار علیهم السلام است‌، اشاره به روز اربعین‌کرده و نوشته است‌: این روزی است که حرم امام حسین (ع‌)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام ‌حسین (ع‌) وارد کربلا شد.

کهن‌ترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب مصباح المتهجّد» شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است‌.

بیشتر بخوانید: چرا نام امروز را اربعین حسینی نامیدند؟



شیخ ‌طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بن‌الحسین (ع‌) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال‌هجری است‌، می‌نویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد ونیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌) ازمدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (ع‌) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت ‌مستحب است و آن زیارت اربعین است‌. (مصباح المتهجد، ص 787) در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین‌، هنگامی است که روز بالا آمده ‌است.‌

در کتاب نزهة ااهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده‌، آمده‌: در بیستم ‌این ماه بود که حرم محترم امام حسین(ع) از شام به مدینه آمدند. (نزهة‌ااهد، ص 241) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم‌، تصحیح مجد طباطبائی‌) و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است‌این مطلب آمده است‌. برخی استظهار کرده‌اند که عبارت شیخ مفید و شیخ‌طوسی‌، بر آن است که روز اربعین‌، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه ‌خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 154) به هر روی‌، زیارت اربعین از زیارت‌های مورد وثوق امام حسین (ع‌) است که ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است‌.



بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا

اشاره کردیم که شیخ طوسی‌، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای ‌کربلا از شام به مدینه دانسته است‌. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین را بازگشت اسرا از شام را به کربلا» تعیین کرده است‌. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن‌، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است‌. با این حال‌، علامه مجلسی پس از نقل هر دو این‌ها، اظهار می‌دارد: احتمال صحت هر دوی اینها (به لحاظ زمانی‌) بعید می‌نماید.

(بحار ج 101، ص 334 ـ 335) ایشان این ‌تردید را در کتاب دعایی خود زاد المعاد» هم عنوان کرده است‌. با این حال‌، درمتون بالنسبه قدیمی‌، مانند لهوف» و مثیرالاحزان » آمده است که اربعین‌، مربوط ‌به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلا ست‌. اسیران‌، از راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.

باید توجه داشت که این دو کتاب‌، در عین حال که مطالب مفیدی دارند، ازجهاتی‌، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون ‌کهن‌تر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که ‌منابعی که پس از لهوف‌، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کرده‌اند، نباید به‌عنوان یک منبع مستند و مستقل‌، یاد شوند. کتابهایی مانند حبیب السیر» که به ‌نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آورده‌اند، (نفس المهموم ترجمه شعرانی‌، ص 269) نمی‌توانند مورد استناد قرار گیرند.

در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم‌. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است‌:
در نخستین روز ماه صفر، أدخل رأس الحسین علیه السلام مدینة دمشق‌، فوضعه یزید لعنه الله بین یدیه‌و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول‌:
لست من خندف ان لم أنتقم‌
من بنی أحمد، ما کان فَعَل‌
لیْت‌َ أشیاخی ببدرٍ شهدوا
جَزَع الخزرج من وقع الاسل‌
فأهلّوا و استهلّوا فرحا
ثم قالوا: یا یزید لاتشل‌
قد قتلنا القرن من أشیاخهم‌
و عدلناه ببدر، فاعتدل(الاثار الباقیه‌،ص 422)

وی روز اول ماه صفر را روزی می داند که سر امام حسین علیه السلام را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می خواند و بیتی هم بر آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین (ع) می زد.
دوم سخن عماد الدین طبری (م حوالی 700) در کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به دمشق را در16 ربیع الاول دانسته ـ یعنی 66 روز پس از عاشورا ـ میداند که طبیعی‌تر می‌نماید.





این مراسم که به همت مردم فهیم روستاهای کیاگهان ودادقانسرا برگزار شد بپاس زحمات زنده یاد استاد قربانی که در بنایی و دیوار کشی و ساخت مسجد امام حسین ع زحمات زیادی را بدون دریافت دستمزد کشیده بودند مراسم پنجم آن مرحوم را برگزار نمودند






مدعوین  این مراسم عبارت بودند از:


-مجری برنامه برادر تیمور علیمحمدی
-قاری استاد رحمان رضایی از شهرستان املش
- مداح کربلایی حسن عاشوری از شهرستان لنگرود
- سخنران فهیم و دانشمند حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا پاکیزه ریاست محترم اداره اوقاف شهرستان لنگرود.


با تشکرهیات امنای  مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا


اینکه از زهر جفا جای به بستر دارد
طشتی از خون دل خویش برابر دارد
چشمهایش به در و منتظر آمدنیست
زیر لب زمزمه مادر مادر دارد

شهادت امام حسن مجتبی (ع) تسلیت باد






حسن بن علی بن ابی طالب(ع) مشهور به امام حسن مجتبی(۳-۵۰ق) دومین امام شیعیان که ۱۰ سال (۴۰-۵۰ق.) امام و حدود ۷ ماه خلیفه مسلمانان بود. اهل سنت او را آخرین خلیفه از خلفای راشدین دانسته‌اند.

حسن بن علی نخستین فرزند امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و نخستین نوه پیامبر(ص) است. بنابر گزارش‌های تاریخی، نام حسن» را پیامبر(ص) برای او برگزید و او را بسیار دوست داشت. او هفت سال از عمر خود را با پیامبر(ص) همراه بود و در بیعت رضوان و ماجرای مباهله با مسیحیان نجران حضور داشت.

فضایل امام حسن(ع) در منابع شیعه و اهل سنت آمده است. او یکی از اصحاب کسا است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شد و شیعیان آنان را معصوم می‌دانند. آیه اطعام و آیه مودت و آیه مباهله نیز درباره او و پدر و مادر و برادرش نازل شده است.او دو بار کل دارایی‌اش را در راه خدا بخشید و سه بار نیمی از اموالش را به نیازمندان داد. گفته‌اند به سبب همین بخشندگی‌ها، او را کریم اهل بیت» خوانده‌اند. او ۲۰ یا ۲۵ بار پیاده به حج رفت.

از زندگی او در دوران خلیفه اول و دوم خبر چندانی در دسترس نیست. به دستور خلیفه دوم به عنوان شاهد، در شورای شش نفره تعیین خلیفه سوم حاضر بود. گزارش‌هایی نیز از شرکت او در برخی جنگ‌ها در دوره خلیفه سوم وجود دارد. او در شورش‌های اواخر خلافت عثمان، به دستور امام علی(ع) به محافظت از خانه خلیفه پرداخت. در دوره خلافت امام علی(ع) همراه او به کوفه رفت و در جنگ‌های جمل و صفین از فرماندهان سپاه بود.

حسن بن علی در ۲۱ رمضان سال ۴۰ هجری، و پس از شهادت امام علی(ع)، به امامت رسید و در همان روز، بیش از چهل هزار نفر با او برای خلافت بیعت کردند. معاویه، خلافت او را نپذیرفت و با لشکری از شام به سوی عراق حرکت کرد. امام مجتبی(ع) سپاهی به فرماندهی عبید الله بن عباس به سمت معاویه فرستاد و خود به همراه یک گروه دیگر به ساباط رفت. معاویه تلاش کرد با طرح شایعاتی میان سپاهیان امام حسن(ع)، زمینه را برای برقراری صلح فراهم کند. در این شرایط، امام حسن مورد سوءقصد یکی از خوارج قرار گرفت و زخمی شد و برای مداوا به مدائن انتقال یافت. همزمان، گروهی از سران کوفه به معاویه نامه نوشتند و قول دادند حسن بن علی را به وی تسلیم کنند یا به قتل برسانند. معاویه نیز نامه‌های کوفیان را برای حسن بن علی(ع) فرستاد و به او پیشنهاد صلح داد. امام مجتبی(ع) صلح و واگذاری خلافت به معاویه را پذیرفت به این شرط که معاویه بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) عمل نماید و برای خود جانشین تعیین نکند و همه مردم از جمله شیعیان علی(ع) در امنیت باشند. بعدها معاویه به هیچ‌یک از این شرط‌ها عمل نکرد. صلح با معاویه، نیتی شماری از یاران امام حسن(ع) را در پی داشت و حتی برخی، او را مذلّ المؤمنین» (خوار کننده مومنان) خواندند.

او پس از ماجرای صلح در سال ۴۱ق، به مدینه بازگشت و تا پایان عمر در آنجا ماند. او در مدینه مرجعیت علمی را بر عهده داشت و بنابر برخی گزارش‌ها از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار بود.

وقتی معاویه تصمیم گرفت برای ولایتعهدی پسرش یزید بیعت بگیرد، صد هزار درهم برای جعده (همسر امام حسن) فرستاد تا امام را مسموم کند. گفته‌اند حسن بن علی(ع) ۴۰ روز پس از مسموم شدن به شهادت رسید. بنابر نقلی، او وصیت کرده بود کنار قبر پیامبر(ص) دفن شود ولی مروان بن حکم و عده‌ای از بنی امیه مانع این کار شدند. پیکر او در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

مجموع سخنان و مکتوبات امام مجتبی(ع) و نام ۱۳۸ نفر از کسانی که از او روایت کرده‌اند، در کتاب مسند الامام المجتبی(ع) گردآوری شده است.






اى دل خون شده! ایّام عزاى حسن ست
کز ثَرى تا به ثریّا همه بیت الحزن ست
پیرهن چاک زنم در غم آن گوهر پاک
گز غمش چاک ملک را به فلک پیرهن ست

 شهادت امام حسن مجتبی (ع)تسلیت باد

 





امام حسن علیه السلام نخستین فرزند امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است كه در نیمه ماه مبارك رمضان سال سوم هجرى قمرى در مدینه منوره دیده به جهان گشود و با تولد خویش، در جدش پیامبر صلی الله علیه و آله و سایر اهل بیت علیهم السلام شادى و نشاط ویژه اى پدید آورد.

امام حسن علیه السلام بنا به روایت شیعه و اهل سنت، شبیه ترین انسان ها به رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و در این باره گفته شده است: و كان الحسن اشبه النّاس برسول اللّه صلی الله علیه و آله خلقاً و هَدیاً وَ سؤدداً؛ حسن از جهت سیما، روش و رهبرى از همه بیشتر به رسول خدا صلی الله علیه و آله شباهت داشت.[۱]

امام حسن علیه السلام پس از شهادت پدرش امیرمؤمنان على بن أبى طالب علیه السلام در كوفه، با درخواست و بیعت یاران آن حضرت و اهالى كوفه، خلافت را پذیرفت و راه و روش عدالت پرور پدرش را تداوم بخشید.[۲]

ولیكن با فتنه انگیزى هاى معاویه بن ابی سفیان و شرارت هاى سران سفاك سپاه او از یك سو و نفاق و خیانت برخى از سران سپاه امام علیه السلام و ایجاد چند دستگى در میان مردم و خستگى آنان از جنگ و خونریزى از سوى دیگر، آن حضرت را واداشت كه براى حفظ اصل اسلام و در نظر گرفتن مصلحت مسلمانان، با معاویه صلح كند و حكومت را به طور موقت و مشروط به وى سپارد.

از آن پس، امام علیه السلام از كوفه به وطنش مدینه بازگشت و بقیه عمر شریف خود را در مدینه گذرانید. آن حضرت گرچه از حكومت كناره گیرى كرده بود ولى با رفتار و كردار خود، امت اسلام را به جنایت هاى معاویه و عاملان او در سراسر مناطق اسلامى آگاه مى كرد و روحیه رزم و جهاد را در نهاد آنان دوباره زنده مى كرد.

وجود آن حضرت براى معاویه و عامل او در مدینه، بسیار گران مى آمد و مانع ترك تازى آنان مى گردید و دستگاه غاصب خلافت را با مشكلاتى مواجه مى كرد. از جمله این كه معاویه تصمیم گرفته بود كه فرزند خود یزید را جانشین خویش گرداند و در این راه تلاش زیادى به عمل آورد ولیكن در آغاز توفیق چندانى به دست نیاورد.

چون این فكر شیطانى مخالف با صلحنامه امام حسن علیه السلام بود و از سوى دیگر وجود شخصیت امام حسن علیه السلام مانع تحقق هدف هاى معاویه بود. بدین جهت در صدد از میان برداشتن این اسوه بزرگ عالم اسلام برآمد و در این راه از منافقان و كسانى كه به خاطر وابستگى فامیلى با آن حضرت رابطه داشتند، سود جست.

معاویه از طریق اشعث بن قیس، دخترش جعده را كه همسر امام حسن علیه السلام بود وسوسه كرد و او را به شهادت آن حضرت ترغیب و تطمیع نمود. وى به جعده گفت كه اگر حسن را به قتل آورى، علاوه بر این كه یكصد هزار درهم پول نقد دریافت مى كنى، وى را به عقد فرزندش یزید درمى آورد و او را ملكه عالم اسلام قرار مى دهد.

جعده كه نفاق و دوچهرگى را از پدرش به ارث برده بود، هر چه بیشتر خود را به آن حضرت نزدیك گردانید و پس از جلب توجه امام علیه السلام، ناجوانمردانه به آن حضرت، خیانت كرد و به وى زهر خورانید.

امام حسن علیه السلام به خاطر نوشیدن زهر، مسموم شد و به مدت چهل روز در بسترى بیمارى افتاد و روز به روز، حالش وخیمتر گردید، تا این كه در 28 صفر سال پنجاه هجرى قمرى، مصادف با سى و دومین سال رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه به شهادت رسید و محبان اهل بیت علیهم السلام را در سوگ بزرگى فرو برد. امام حسین علیه السلام به تجهیز بدن مطهر برادرش پرداخت و سپس جهت تدفین آن در كنار مرقد پیامبر صلی الله علیه و آله، اقدام به تشییع جنازه نمود.

عده زیادى از اهالى مدینه، اهل بیت علیهم السلام و تمامى بنى هاشم در تشییع جنازه امام شهید خود همراهى كردند و با عزت و احترام، بدن مطهرش را به سوى مرقد رسولخدا صلی الله علیه و آله حركت دادند. ولى بنى امیه و مخالفان اهل بیت علیهم السلام با تحریك عایشه بنت ابى بكر مانع تدفین بدن آن حضرت در جوار مرقد پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله شدند و در این راه بسیار پافشارى كرده و آماده هرگونه فتنه و فساد گردیدند.

جوانان بنى هاشم و پیروان ولایت آماده دفاع از حریم امامت و ولایت شدند. امام حسین علیه السلام كه در شهادت برادرش امام حسن علیه السلام، از همه سوگوارتر و غمگین تر بود، در برابر حرمت شكنى هاى بنى امیه و مخالفان اهل بیت علیهم السلام فرمود:

واللّه لولا عهد الحسن علیه السلام إلىّ بحقن الدّماء، و أن لااُهریق فى أمره مِحجمة دم، لعلمتم كیف تأخذ سیوف اللّه منكم مآخذها، و قدنقضتم العهد بیننا و بینكم، و أبطلتم ما اشترطنا علیكم لأنفسنا.[۳]

سوگند به خدا اگر برادرم با من پیمان نبسته بود كه در پاى جنازه او به اندازه حجامت خونى ریخته نشود، مى دیدید كه چگونه شمشیرهاى الهى از نیام بیرون مى آمدند و دمار از روزگار شما برمى آوردند. شما همان بیچارگان روسیاه اید كه عهد میان ما و خود را شكستید و شرائط فی ما بین را باطل ساختید.

امام حسین علیه السلام و سایر بنى هاشم كه به خاطر سفارش امام حسن علیه السلام، كظم غیض كرده و بردبارى و جوانمردى را پیشه خود داشتند، به ناچار بدن امام حسن علیه السلام را به سوى قبرستان بقیع حمل نموده و در جوار جده اش فاطمه بنت اسد تدفین نمودند.[۴]

هم اكنون مزار امام حسن مجتبى علیه السلام به همراه سه تن از امامان معصوم (یعنى امام زین العابدین، امام باقر و امام صادق علیهم السلام) بدون هیچ گونه گنبد و بارگاهى در این قبرستان قرار دارد و محل زیارت بسیارى از شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام مى باشد.

در تاریخ شهادت امام حسن مجتبى علیه السلام، علما و مورخان شیعه غالبا گفته اند كه آن حضرت در 28 صفر سال 50 قمرى در سن 47 سالگى به علت مسمومیت از سوى همسرش جعده بنت اشعث به لقاء اللّه پیوست.[۵] اما در نقل دیگری نیز آمده است که آن حضرت در هفتم ماه صفر سال ۴۹ یا سال ۵۰ به شهادت رسید. [۶]

در برخی منابع اهل سنت، ربیع الاول سال 49 قمرى،[۷] یا سال 50 قمرى[۸] به عنوان تاریخ شهادت آن حضرت ذکر شده است.



هر که بشنیده صداى مجتبى
تا ابد شد مبتلاى مجتبى
سالها بهر حسین باید گریست
تا کنى درک عزاى مجتبى
شهادت امام حسن مجتبی (ع)تسلیت باد


پانویس


  • الإرشاد (شیخ مفید)، ص 347.

  • همان.

  • همان، ص 8.

  • نك: كشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج 2، ص 80 و الارشاد، ص 9.

  • نك: الكافى (كلینی)، ج 1، ص 461؛ بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج 44، ص 149 و الارشاد، ص 346.

  • علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۱۳۴.؛ شهید اول، محمد بن مکی‌ عاملی، الدروس الشرعیه، ج۲، ص۷.

  • انساب الأشراف (بلاذری)، ج 3، ص 75.

    1. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۸۹.

    منابع


    داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم
    لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم
    یا ایّها الرّسول بدون دعای تو
    از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم
    رحلت رسول اکرم (ص) تسلیت باد





    صلی الله علیك یا رسول الله و علی آل بیتك الطاهرین
    ۲۸ماه صفر سالروز رحلت سید انبیاء و برترین آفریده خدا محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم) است. وجود مقدسی كه خداوند متعال تمام جهان را به یمن او و عترت پاكش آفرید و نور او اول مخلوق خداوند است. پیامبری كه خداوند حكیم بارها در قرآن كریم او را ستوده است.
    سخن در فضایل و مناقب آن حضرت بسیار است،اما آنچه در این مقام باید گفت عظمت مصیبت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) است؛ تا آنجا كه امام باقر (علیه السلام) در روایتی چنین می فرماید: من أصیب بمصیبة فلیذكر مصابه بالنبی (صلی الله علیه و آله) فانه من أعظم المصائب» (كافی ج۳ ص۲۲۰ )
    هر كس به مصیبتی گرفتار شد، پس باید مصیبت خود را نسبت به پیامبر الانبیاء (صلی الله علیه و آله) بیاد آورد پس همانا كه مصیبت پیامبر از بزرگترین مصیبتهاست.
    در روایات ما گزارشهای متعددی از آخرین روزهای حیات شریف رسول خدا الانبیاء (صلی الله علیه و آله) و نیز آخرین لحظات آن حضرت نقل شده است از جمله:
    صحیح بخاری معتبرترین كتاب اهل سنت چنین نقل می كند: زمانی كه حال تب بر پیامبر شدید شد فرمود: كاغذی بیاورید تا برایتان نوشته ای بنویسم كه پس از آن گمراه نشوید. عمر گفت: تب بر پیامبر خدا غالب شده است وكتاب خدا نزد ماست و برای ما كافی است. پس اصحاب حاضر در جلسه با هم اختلاف پیدا كردند و بگو مگو زیاد شد. پیامبر فرمودند: از نزد من برخیزید و شایسته نیست در نزد من تنازع كنید. پس ابن عباس خارج شد در حالی كه می گفت: مصیبت! و تمام مصیبت! زمانی بود كه بین رسول خدا و نوشته او مانع شدند.»(صحیح بخاری ج۱، ص۳۶.)
    همچنین ابن عباس چنین می گوید: هنگامی كه وفات پیامبر فرا رسید گریستند تا محاسنشان از اشك، تر شد پس به آن حضرت گفته شد: یا رسول الله چه چیز باعث گریه شما شد؟ فرمود: برای فرزندانم می گریم و برای آنچه شرار امتم پس از من با آنان خواهند كرد، گویا فاطمه دخترم را می بینم در حالی كه پس از من به او ظلم شده و فریاد می زند: یا ابتاه، یا ابتاه، پس احدی از امتم او را یاری نمی كند.
    فاطمه (سلام الله علیها) سخن پدر را شنید و گریست پس پیامبر به دخترشان فرمودند: دخترم گریه مكن! آن حضرت پاسخ داد: گریه من به خاطر آنچه پس از شما با من خواهد شد، نیست؛ بلكه من از فراق و دوری شما می گریم یا رسول الله! پیامبر فرمودند: تو را مژده می دهم كه به زودی به من ملحق می شوی پس تو اول كسی هستی كه به من خواهد پیوست.»(امالی شیخ طوسی ص۱۸۸)
    از طرفی بنابر نقلی این روز مصادف با شهادت سبط اكبر رسول خدا، امام حسن مجتبی (علیه السلام) است، امامی كه پیامبر خدا او را سیدِ جوانان اهل بهشت معرفی كرد. آن حضرت در طول مدت حیات خویش با ستم ها و جفاهای فراوانی مواجه شد، تا آنجا كه آن دسته از یارانش كه به مقام امامت الهی آن حضرت و عصمت ایشان، معرفتی نداشتند با شنیدن خبر صلح ایشان با معاویه ، به خیمه آن حضرت حمله ور شدند، سجاده را زیر پای ایشان كشیدند و پای مباركشان را مجروح نمودند. بی آنكه بدانند یا بخواهند بپذیرند كه امام معصوم و حجت خدا هر عملی كه انجام دهد بر اساس دستور الهی می باشد و جای چون و چرا و اعتراض ندارد. چرا كه اعتراض به حجت معصوم الهی در واقع اعتراض به خداوند حكیمی است كه عمل امام علیه السلام به امر و رضایت او انجام شده است.

    سرانجام آن حضرت با زهر مسموم شدند و كار غربت و مظلومیتشان تا بدانجا رسیدكه بدن مطهرشان در روز تشییع تیر باران شد. صلی الله علیك یا حسن بن علی المجتبی
    همچنین آخر ماه صفر بنا به نقلی مصادف با شهادت حضرت شمس الشموس علی بن موسی الرضا علیه آلاف فی التحیه و الثناء می باشد، امامی كه رئیس مذهب، صادق آل محمد (صلی الله علیه و اله و سلم) آرزوی دیدار او را دارد، و تماشای جمال او را تمنّی می كند، و خداوند سبحان، و خاتم پیمبران مدّاح كمال او هستند، عقل از ادراك مقام او عاجز ، و بیان از شمارش فضائل او قاصر است. هروی می گوید: در زمانی كه آن حضرت در سرخس محبوس بود، نزد زندانبان رفتم، و از او خواستم كه آن حضرت را ببینم. گفت: میسر نیست. گفتم: چرا؟ گفت: بسی از اوقات شبانه روز هزار ركعت نماز می خواند، و ساعتی قبل از ظهر و عصر هنگام زردی آفتاب در مصلایش كه مشغول نماز نیست به مناجات پروردگار مشغول است.(عیون اخبار الرضا ج۱، ص۱۹۷)
    این نمونه ای از عبادات آن حضرت است كه كمیّت و كیفیت آن مظهر علم و عرفانی است كه ادراك آن شایسته مقربین درگاه خداست.
    این امام همام در سال ۲۰۳ هجری در حالی كه ۵۵ سال از عمر مباركشان می گذشت توسط مامون عباسی به شهادت رسید در حالی كه خود مامون اعتراف می كند كه آن حضرت اعلم و اعبد اهل زمین است،(عیون اخبار الرضا ج۲، ص۱۴۹) غافل از آنكه اعلم و اعبد از تمام اهل زمین، افضل از تمام اهل زمین بوده و به حكم عقل و فطرت و كتاب و سنت، افضل از كل، امام الكل است.

    ای امت رسول، قیامت بپا کنید/ لبریز، جام دیده ز اشک عزا کنید
    در ماتم پیمبر و تنهایی علی / باید برای حضرت زهرا دعا کنید . . .








    دوره های زندگی امام حسن علیه السلام
    امام حسن مجتبی علیه السلام در شب نیمه رمضان سال سوم هجری در مدینه چشم به جهان گشود و حدود هفت سال از دوران زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را درک کرد و پس از آن حضرت حدود سی سال با پدر بزرگوارشان علی بن ابی طالب علیه السلام ملازمت داشت. بعد از شهادت امیرالمؤمنان علیه السلام به مدت ده سال عهده دار مقام امامت بودند و در 28 صفر سال پنجاه هجری در سن 47 سالگی به دستور معاویه بن ابی سفیان و به دست جعده دختر اَشْعَثِ بنِ قِیس مسموم شد و بر اثر همان زهر به شهادت رسید.


    چگونگی شهادت امام حسن علیه السلام
    حکومت اموی پس از تحمیل صلح بر امام حسن علیه السلام گرچه به بسیاری از اهداف خود رسیده بود، ولی هم چنان وجود امام حسن علیه السلام مانع از به اجرا درآوردن برخی از نیّات پلید آنان بود. از جمله اهدافی که معاویه دنبال می کرد تعیین جانشین برای خود بود. وی از اجرای این تصمیم که برخلاف مفاد صلح نامه او با امام حسن علیه السلام بود وحشت داشت و می دانست که اگر در زمان حیات آن حضرت به چنین کاری دست بزند، بدون شک با مخالفت شدید حسن بن علی علیه السلام روبه رو خواهد شد. بر این اساس تصمیم گرفت از هر راه ممکن امام علیه السلام را به شهادت برساند. پس از بررسی های زیاد جعده همسر امام حسن علیه السلام را مناسب ترین فرد برای تحقق بخشیدن به این هدف پلید دید. آن گاه به صورت محرمانه و با ارسال صدهزار درهم به جعده، به او قول داد که اگر امام حسن علیه السلام را به شهادت برساند او را به همسری یزید درخواهد آورد. بدین وسیله ج


    عده آن حضرت را با ریختن زهر در آب آشامیدنی مسموم کرد و طولی نکشید بر اثر آن، امام حسن علیه السلام به شهادت رسید.
    وصیت امام حسن علیه السلام
    چون امام حسن علیه السلام را مسموم کردند و حال او دگرگون شد برادرشان امام حسین علیه السلام به بالین آن حضرت حاضر شدند. وقتی جویای احوال او گشتند امام حسن علیه السلام فرمودند: خود را در اوّلین روز از روزهای آخرت و آخرین روز از روزهای دنیا می بینم». در ادامه، این گونه وصیت فرمودند: گواهی می دهم به وحدانیت خدا و این که برای او شریکی نیست و تنها او سزاوار پرستش است. هرکه اطاعت او را در پیش گیرد رستگار می شود و هرکه نافرمانی اش کند گم راه می گردد و کسی که از گناهان و تقصیراتش به نزد او توبه کند هدایت می شود. ای حسین،جنازه مرا در کنار جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دفن کن به شرط آن که کسی مانع این کار نباشد. اگر تو را از این کار باز داشتند مبادا بر آن پافشاری کنی؛ چون راضی نیستم به خاطر این کار قطره ای خون به زمین ریخته شود».
    اشعار امام حسین علیه السلام در سوگ برادر


    وقتی از دفن جنازه امام حسن علیه السلام در کنار مرقد جد بزرگوارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم جلوگیری کردند، امام حسین علیه السلام دستور دادند جنازه را به بقیع منتقل کردند و آن را در کنار قبر جده اش فاطمه بنت اسد در خاک نهادند. طبق روایت ابن شهر آشوب وقتی امام حسین علیه السلام از دفن جنازه برادر فارغ شد اشعاری به این مضمون در سوگ برادر بر زبان جاری فرمودند: حالا که بدن مطهّر تو را با دست خود کفن کرده، در قبر گذاشتم از این بعد چگونه می توانم شاد باشم و خود را آراسته سازم یا از زینت ها و امکانات دنیا بهره گیرم؟ من از این به بعد همواره در سوگ تو اشک خواهم ریخت و اندوهم در فراق تو طولانی خواهد شد. غارت زده کسی نیست که مالش را به غارتت برده اند؛ بلکه غارت زده کسی است که مصیبت مرگ برادر را دیده باشد».
    فضیلت و آثار گریه بر مصیبت امام حسن علیه السلام
    ابن عباس روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آن گاه که فرزندم حسن مجتبی را با زهر شهید کنند تمام ساکنان آسمان وزمین بر او سوگوار می شوند. بدانید سوگواری و گریه بر مصیبت های فرزندم حسن بسیار فضیلت دارد. هرکس در مصیبت او گریه کند چشمان او در روزی که همه دیده ها نابینا خواهند بود روشن و بینا خواهد شد و دل او در روزی که تمام دل ها اندوهناک خواهند بود از غبار اندوه پاک خواهد شد و هرکس که مرقد او را در بقیع زیارت کند، قدم های او در پل صراط، در روزی که قدم ها بر آن لرزان شوند، از لغزش در امان خواهد ماند».
    وصایای آموزنده امام حسن علیه السلام به جُناده
    جُنادَةِ بن اَبی اُمَیه پس از مسموم شدن امام حسن علیه السلام به حضور آن حضرت رسید. پس از احوال پرسی، به امام علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مرا موعظه کن. امام حسن مجتبی علیه السلام مطالب بسیار مهمّی بیان کردند و از جمله فرمودند: ای جُناده خود را برای سفری که در پیش داری پیش از فرا رسیدن اجل مهیا کن. بدان تو همواره دنیا را طلب می کنی و مرگ هم تو را طلب می کند. اندوه روزی را که هنوز نرسیده است بر روزی که در آن هستی بار مکن. بدان در مال حلال دنیا حساب و در حرام آن کیفر و عقاب و در اموال شبهه ناک عتاب هست. برای دنیای خود به گونه ای تلاش کن که گویی همیشه در آن باقی خواهی ماند و برای آخرت به گونه ای کار کن که گویی همین فردا خواهی مُرد. اگر طالب عزّت بی عِدّه وعُدّه و هیبت بی مُلک و سلطنت هستی از خواری و ذلّت گناه و نافرمانی خدا پرهیز کن و به اطاعت از فرمان او خود را مم ساز».
    آخرین گریه امام حسن علیه السلام
    نقل شده است چون زهر در بدن مبارک امام حسن علیه السلام اثر کرد و حالت احتضار بدو دست داد، ناگهان اشک از چشمان آن حضرت سرازیر شد. حاضران عرض کردند: ای فرزند رسول خدا، آیا شما نیز با این مقام و منزلت و قرابتی که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم دارید و با این همه عبادات و اطاعات در این لحظات گریه می کنید؟ حضرت فرمودند: من برای دو چیز گریه می کنم: اوّل برای هیبت و وحشت روز قیامت که بسیار سخت است، دوّم به سبب فراق و دوری از دوستان که این نیز کار مشکلی است».
    فضائل و مکارم امام حسن علیه السلام
    امام حسن علیه السلام عقل مجسم
    رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به مناسبت های مختلف در توصیف امام حسن مجتبی علیه السلام سخن گفته اند؛ از جمله فرمودند: اگر قرار بود عقل به صورت یک انسان تجسم پیدا کند به صورت امام حسن علیه السلام ظاهر می شد».
    امام حسن علیه السلام ، شبیه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
    روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم خطاب به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: اَشْبَهْتَ خَلْقی و خُلْقی؛ تو به لحاظ صورت و سیرت به من می مانی.
    بردباری امام حسن علیه السلام
    از صفات برجسته و معروف امام حسن علیه السلام حلم و بردباری بود. به گونه ای که الحِلْمُ الحَسَنِیَّة» در فرهنگ اسلامی ضرب المثل شده است. بردباری و سعه صدر آن حضرت به اندازه ای بوده است که سرسخت ترین دشمنان او نیز به این صفت همواره اعتراف داشتند. نقل می کنند وقتی جنازه امام حسن علیه السلام را پس از ممانعت عده ای از دفن آن درکنار مرقد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، به طرف بقیع حمل می کردند، ناگهان امام حسین علیه السلام متوجّه شدند که مروان یکی از سرسخت ترین دشمنان برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام یک طرف تابوت را به دوش گرفته است. امام حسین علیه السلام از این کار او متعجب شدند و سپس از وی پرسیدند: شما که تا برادرم زنده بود همواره مایه اندوه او بودید. چه شده که اکنون در تشیع جنازه اش شرکت کرده اید؟» مروان گفت: آری این کارها را در حق کسی انجام دادم که حلم و خویشتن داری او با کوه ها برابری داشت».
    عبادت امام حسن علیه السلام
    امام صادق علیه السلام می فرمایند: حسن بن علی علیه السلام عابدترین مردم زمان خود بودند. آن گاه که به نماز می ایستادند اعضای بدنش از شدّت خضوع در برابر عظمت پروردگار عالم به لرزه در می آمد و رنگ مبارکش دگرگون می شد». از امام باقر علیه السلام روایت شده است که امام حسن علیه السلام حدود بیست بار از مدینه به قصد زیارت خدا پیاده رفت و می فرمود از خدا شرم دارم که غیر پیاده به دیدارش بروم.
    زهد امام حسن علیه السلام
    نویسندگان تراجم به اتفاق گفته اند: حسن بن علی علیه السلام پس از جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و پدر گرامی اش علی بن ابیطالب علیه السلام از همه مردم زاهدتر بودند. شخصی به نام مُدْرِک بن زیاد می گوید: روزی در یکی از باغ های ابن عباس بودیم. غذای مناسبی آوردند. امام حسن علیه السلام دستور دادند که کارگران و خدمت گزاران را جمع کنند و آن غذای خوب را به آنها بدهند. مُدرِک می گوید: خود امام حسن علیه السلام لب به آن غذا نزدند و خود مشغول خوردن نان با قدری نمک شدند. وقتی به آن حضرت گفته شد شما خود چرا از آن غذای خوب میل نمی کنید، در جواب فرمودند: اِنّ ذاک الطَّعام احبُّ عندی؛ این خوراک را بیشتر دوست دارم».
    گذشت امام حسن علیه السلام
    روزی امام حسن مجتبی علیه السلام از راهی عبور می کردند. مردی از اهل شام با آن حضرت روبرو شد و بدون مقدمه شروع به ناسزا گفتن نسبت به امام علیه السلام کرد. حضرت امام حسن علیه السلام هیچ عکس العملی نشان نداد. وقتی آن مرد از ناسزا گفتن باز ایستاد، امام علیه السلام به او نزدیک تر شده، با تبسم به او سلام کردند. آن گاه فرمودند: اگر اجازه بدهید حاضرم به شما کمک کنم. اگر چیزی لازم داری آن را برایت فراهم کنم یا اگر راه را گم کرده ای آن را به تو نشان دهم و اگر گرسنه ای ترا سیر کنم. اگر فقیری بی نیازت سازم. به هرحال اگر حاجتمندی حاضرم در برآوردن حاجت تو بکوشم». چون مرد شامی این رفتار را از امام حسن علیه السلام دید، ناگهان به گریه افتاد و گفت: اَشْهَدُ انَّکَ خَلِیفُة اللّهِ فی ارضِهِ؛ گواهی می دهم که تو خلیفه خدا در روی زمین هستی».
    احسان امام حسن علیه السلام
    مردی خدمت امام حسن علیه السلام آمد و عرض کرد ای فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام به حقِ آن خدایی که نعمت بسیار بر شما کرامت فرموده است تو را قسم می دهم که به فریاد من برسی و مرا از دشمنی که حرمت پیران را نگه نمی دارد و به کودکان و نوجوانان رحم نمی کند، نجات دهی. امام علیه السلام پرسید دشمن تو کیست تا از او دادخواهی کنم. آن مرد گفت: فقر است. امام علیه السلام به خادم خود دستور داد: هرچه ثروت در نزد تو هست به او بده». او پنج هزار درهم حاضر کرد و به او داد. امام علیه السلام رو به مرد فقیر کرد و گفت: تو را به خداوند متعال قسم می دهم که هروقت این دشمن بر تو رو آورد شکایتش را نزد من بیاور تا از تو دفع شر کنم».




    در سال یازدهم هجرت رسول اکرم (ص) در آخرین سفرحج (در عرفه)، در مکه و در غدیرخم، در مدینه قبل از بیماری و بعد از آن در جمع یاران و یا در ضمن ‏سخنرانی عمومی، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد. چنان که قرآن


    زندگی  نامه حضرت محمد (ص)

     


    نام: محمد بن عبد الله
    حضرت محمد (ص) در تورات و برخى کتب آسمانى احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را احمد» نامیده بود.

    کنیه حضرت محمد (ص): ابوالقاسم و ابوابراهیم.
     
    القاب حضرت محمد (ص): رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، کریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر، یس، طه‏ و.
     
     منصب حضرت محمد (ص): آخرین پیامبر الهى، بنیان‏گذار حکومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.
     
    تاریخ ولادت حضرت محمد (ص): روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته ‏اند.
     


    عام الفیل، همان سالى است که ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مکه یورش آورد تا خانه خدا (کعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مکه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاکت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.
     
    محل تولد حضرت محمد (ص): مکه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).
     
    نسب پدرى حضرت محمد (ص): عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن کلاب بن مرّة بن کعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر (قریش) بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.

    حضرت محمد (ص) روایت شده است که هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در کتاب‏هاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است که فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.
     
    مادر حضرت محمد (ص): آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.

    این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، کم‏ نظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى کرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى که به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مکانى به نام ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.
     
    و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، کفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگه‏دارى کند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار کرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى کرد.
     


    زندگی نامه حضرت محمد (ص)
    مدت رسالت و زمامدارى حضرت محمد (ص): از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)، که در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال یازدهم هجرى، که رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. حضرت محمد (ص)  علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدینه طیبه بر عهده داشت.

    همسران حضرت محمد (ص):
    1. خدیجه بنت خویلد.
    2. سوده بنت زمعه.
    3. عایشه بنت ابى بکر.
    4. امّ شریک بنت دودان.
    5. حفصه بنت عمر.
    6. ام حبیبه بنت ابى سفیان.
    7. امّ سلمه بنت عاتکه.
    8. زینب بنت جحش.
    9. زینب بنت خزیمه.
    10. میمونه بنت حارث.
    11. جویریه بنت حارث.
    12. صفیّه بنت حىّ بن اخطب.

     

    نخستین زنى که افتخار همسرى حضرت محمد (ص) را یافت، خدیجه بنت خویلد بود. حضرت محمّد(ص) پیش از رسیدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با این بانوى بزرگوار ازدواج نمود.
    خدیجه کبرى (س) با موقعیت و اموال خویش، خدمات شایانى به پیامبر اکرم(ص) در اظهار رسالتش کرد. این بانوى بزرگ، از افتخارات ن عالم است و در ردیف بانوان قدسى، همانند مریم و آسیه، قرار دارد. حضرت محمد (ص) به احترام خدیجه کبرى (س) تا هنگامى که وى زنده بود، با هیچ زن دیگرى ازدواج نکرد. همو بود که دردها و رنج‏هاى پیامبر(ص) را، که سران شرک و کفر متوجه آن حضرت مى‏کردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش یارى می‏داد.
     
    خدیجه کبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى که در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنایت مخصوص پروردگار جهانیان قرار گرفت. به همین جهت روزى جبرئیل امین به محضر پیامبر اکرم(ص) شرفیاب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خدیجه برسان. پیامبر اکرم(ص) به همسرش فرمود: اى خدیجه! جبرئیل امین از جانب خداوند متعال به تو سلام مى‏رساند. خدیجه گفت: اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئیل السّلام».
     


    حضرت خدیجه (س) در ایام همسرى با حضرت محمد (ص) از احترام ویژه رسول‏ خدا(ص) برخوردار بود و پیامبر(ص) نیز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خدیجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نیکى یاد می‏کرد.
     
    از عایشه، سومین حضرت محمد (ص)، روایت شده است:
    کانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّى یَذْکُرَ خَدیجَةَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها، فَذَکَرها یَوْماً مِنَ الْاَیّامِ فَادْرَکَتْنی الْغَیْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ کانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَکَ اللّهُ خَیْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏. (1)
     
    حضرت محمد (ص) هیچ‏گاه از خانه بیرون نمی‏رفت مگر این که یادى از خدیجه مى‏کرد و از او به نیکى نام مى‏برد. یک روز که حضرت محمد (ص) از خدیجه (س) یاد کرده و خوبى‏هاى او را بیان میکرد، غیرت نگى بر من غالب شد و به پیامبر(ص) گفتم: آیا او یک پیرزن بیشتر بود و حال آن که خداوند بهتر از آن (یعنى عایشه) را به تو داده است؟ پیامبر اکرم(ص) از این گفتار من، خشمگین شد، به طورى که موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حرکت درآمد.
     
    فرزندان حضرت محمد (ص):


    الف) پسران ان حضرت محمد (ص):
    1. قاسم. او پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص) تولد یافت. از این رو پیامبر(ص) را ابوالقاسم نامیدند.
     
    2. عبدالله. این کودک چون پس از بعثت به دنیا آمده بود، وى را طیّب» و طاهر» مى‏گفتند.
     
    3. ابراهیم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات یافت.
     
    عبدالله و قاسم از خدیجه کبرى (س) و ابراهیم از ماریه قبطیه متولد شدند. وهرسه آنان در سنین کودکى از دنیا رفتند.
     

    ب) دختران حضرت محمد (ص):
    1. زینب (س). 2. رقیه (س). 3. ام کلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).

    دختران حضرت محمد (ص) همگى از حضرت خدیجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پیش از رحلت آن حضرت، از دنیا رفته بودند. تنها فرزندى که از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرین دختر وى بود. این بانوى مکرّمه، افتخار بانوان عالم، بلکه همه انسان‏ها و مورد تقدیس و تکریم فرشتگان عرشى است. همو است که مادر سبطین و امّ الأئمة المعصومین(ع) است.
     


     گرچه پیامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خویش علاقه‏مند بود، اما در میان همسرانش بیش از همه، به خدیجه کبرى (س) و در میان فرزندانش بیش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف میفرمود.
     
    آغاز بعثت حضرت محمد (ص):


    محمد امین ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نیاز با آفریننده جهان می پرداخت و در عالم خواب رؤیاهایی می دید راستین و برابر با عالم واقع . روح بزرگش برای پذیرش وحی - کم کم - آماده می شد .
     
    درآن شب بزرگ جبرئیل فرشته وحی مأمور شد آیاتی از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد . سن محمد ( ص ) در این هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهایی و توجه خاص به خالق یگانه جهان جبرئیل از محمد ( ص ) خواست این آیات را بخواند : " اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی  علم بالقلم . علم الانسان ما لم یعلم " . یعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفرید . او انسان را از خون بسته آفرید . بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است . خدایی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست .


     
    حضرت محمد (ص) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانایی  خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند . اما همان جواب را شنید - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد می تواند " لوحی " را که در دست جبرئیل است بخواند . این آیات سرآغاز مأموریت بسیار توانفرسا و مشکلش بود .
     
    جبرئیل مأموریت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نیز از کوه حرا پایین آمد و به سوی خانه خدیجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت . خدیجه دانست که مأموریت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمی دارد زیرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بینوایان کمک می کنی و ستمدیدگان را یاری می نمایی " . سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خدیجه او را پوشاند .
     
    حضرت محمد (ص) اندکی به خواب رفت . خدیجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانایان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنین گفت : آنچه برای محمد ( ص ) پیش آمده است آغاز پیغمبری  است و " ناموس بزرگ " رسالت بر او فرود می آید . خدیجه با دلگرمی به خانه برگشت .
       
    معراج حضرت محمد (ص):
    پیش از هجرت به مدینه که در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگی حضرت محمد (ص) پیش آمد که به ذکر مختصری از آن می پردازیم : در سال دهم بعثت "معراج " پیغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امین وحی (جبرئیل ) و بر مرکب فضا پیمایی به نام "براق " انجام شد.
     
    حضرت محمد (ص) این سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امیر المومنین علی (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی بیت المقدس یا مسجد اقصی روانه شد، و از بیت اللحم که زادگاه حضرت مسیح است و منازل انبیا (ع ) دیدن فرمود.
     
    سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازدید به عمل آورد، و در نتیجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پایان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهی " رفت و آنرا سراپا پوشیده از شکوه و جلال و عظمت دید. سپس از همان راهی  که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پیمای خود پیش از طلوع فجر در خانه "ام هانی " پائین آمد.
     


    به عقیده شیعه این سفر جسمانی بوده است نه چنانکه بعضی  گفته اند. در قرآن کریم در سوره "اسرا" از این سفر با شکوه بدین صورت یاد شده است : "منزه است خدایی که شبانگاه بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سیر داد، تا آیتهای  خویش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بیناست ". در همین سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پیامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمایند، که نماز معراج مومن است .
     
    اصحاب و یاران حضرت محمد (ص):
    پیامبر اسلام(ص) چه در مکّه معظمه و چه در مدینه، داراى اصحاب و یاران باوفایى بود که برخى از آنان پیش از آن حضرت و برخى دیگر پس از ایشان از دنیا رفتند و تعداد آنان به هزاران نفر مى‏رسد. در این جا به نام برخى از صحابه مشهور آن حضرت اشاره می‏شود:
     
    1. على بن ابى‏طالب(ع).
    2. ابوطالب بن عبد المطلب.
    3. حمزة بن عبدالمطلب.
    4. جعفربن ابى‏طالب.
    5. عباس بن عبدالمطلب.
    6. عبداللّه بن عباس.
    7. فضل بن عباس.
    8. معاذبن جبل.
    9. سلمان فارسى.
    10. ابوذر غفارى (جندب بن جناده).

    11. مقداد بن اسود.
    12. بلال حبشى.
    13. مصعب بن عمیر.
    14. زبیر بن عوام.
    15. سعد بن ابى وقاص.
    16. ابو دجانه.
    17. سهل بن حنیف.
    . سعد بن معاذ.
    19. سعد بن عباده.
    20. محمد بن مسلمه.

    21. زید بن ارقم.
    22. ابو ایوب انصارى.
    23. جابر بن عبدالله انصارى.
    24. حذیفة بن یمان عنسى.
    25. خالد بن سعید اموى.
    26. خزیمة بن ثابت انصارى.
    27. زید بن حارثه.
    28. عبدالله بن مسعود.
    29. عمار بن یاسر.
    30. قیس بن عاصم.

    31. مالک بن نویره.
    32. ابوبکر بن ابى قحافه.
    33. عثمان بن عفان.
    34. عبدالله بن رواحه.
    35. عمر بن خطّاب.
    36. طلحة بن عبیدالله.
    37. عثمان بن مظعون.
    38. ابو موسى اشعرى.
    39. عاصم بن ثابت.
    40. عبدالرحمن بن عوف.

    41. ابوعبیده جراح.
    42. ابو سلمه.
    43. ارقم بن ابى ارقم.
    44. قدامة بن مظعون.
    45. عبدالله بن مظعون.
    46. عبیدة بن حارث.
    47. سعید بن زید.
    48. خَبّاب بن اَرَت.
    49. بریده اسلمى.
    50. عثمان بن حنیف.
    51. ابو هیثم تیهان.
    52. ابىّ بن کعب.
       

    تاریخ و سبب رحلت حضرت محمد (ص):
    دوشنبه 28 صفر، بنا به روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا به قول اکثر علماى اهل سنّت، در سال یازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى که زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است که پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مى‏فرمود: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.
     


    محل دفن حضرت محمد (ص):
    مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى) در همان خانه‏اى که وفات یافته بود. هم اکنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.



     

    نیت زیارت کن و بگو: اَشْهَدُ اَنْ ‏لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریكَ لَهُ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ اَنَّهُ سَیِّدُ الْأَوَّلینَ وَ الْأخِرینَ، وَ اَنَّهُ سَیِّدُ الْأَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلى‏ اَهْلِ بَیْتِهِ الأَئِمَّةِ الطَّیِّبینَ

    پس بگو: اَلسَّلامُ‏ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا خَلیلَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا نَبِىَ ‏اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا صَفِىَّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا رَحْمَةَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ‏ عَلَیْكَ یا خِیَرَةَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا حَبیبَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا نَجیبَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا خاتَِمَ النَّبِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا سَیِّدَ الْمُرْسَلینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا قآئِماً بِالْقِسْطِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا فاتِحَ‏ الْخَیْرِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَعْدِنَ الْوَحْىِ وَ التَّنْزیلِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مُبَلِّغاً عَنِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا السِّراجُ الْمُنیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مُبَشِّرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا نَذیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مُنْذِرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا نُورَ اللَّهِ الَّذى‏ یُسْتَضآءُ بِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ وَ عَلى‏ اَهْلِ بَیْتِكَ الطَّیِّبینَ‏ الطَّاهِرینَ الْهادینَ الْمَهْدِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ وَ عَلى‏ جَدِّكَ عَبْدِالمُطَّلِبِ وَ عَلى‏ اَبیكَ عِبْدِاللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلى‏ اُمِّكَ آمِنَةَ بِنْتِ وَهَبٍ‏ اَلسَّلامُ عَلى‏ عَمِّكَ حَمْزَةَ سَیِّدِالشُّهَدآءِ اَلسَّلامُ عَلى‏ عَمِّكَ الْعَبَّاسِ‏ بْنِ عَبْدِالمُطَّلِبِ، اَلسَّلامُ عَلى‏ عَمِّكَ وَ كَفیلِكَ اَبی‎طالِبٍ، اَلسَّلامُ عَلى‏ ابْنِ عَمِّكَ جَعْفَرٍ الطَّیَّارِ فى‏ جِنانِ الْخُلْدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مُحَمَّدُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَحْمَدُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى الْأَوَّلینَ‏ وَ الْأخِرینَ، وَ السَّابِقَ اِلى‏ طاعَةِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَ الْمُهَیْمِنِ عَلى‏ رُسُلِهِ، وَ الْخاتَِمَ لِأَنْبِیآئِهِ، وَ الشَّاهِدَ عَلى‏ خَلْقِهِ، وَ الشَّفِیعَ اِلَیْهِ، وَ الْمَكینَ لَدَیْهِ، وَ الْمُطاعَ فى‏ مَلَكُوتِهِ، الْأَحْمَدَ مِنَ الْأَوْصافِ، الْمُحَمَّدَ لِسآئِرِ الْأَشْرافِ، الْكَریمَ عِنْدَ الرَّبِّ، وَ الْمُكَلَّمَ مِنْ وَرآءِ الْحُجُبِ، الْفآئِزَ بِالسِّباقِ، وَ الْفائِتَ عَنِ اللِّحاقِ، تَسْلیمَ عارِفٍ بِحَقِّكَ، مُعْتَرِفٍ‏ بِالتَّقْصیرِ فى‏ قِیامِهِ بِواجِبِكَ غَیْرِمُنْكِرٍ مَا انْتَهى اِلَیْهِ مِنْ فَضْلِكَ، مُوقِنٍ بِالْمَزیداتِ مِنْ رَبِّكَ، مُؤْمِنٍ بِالْكِتابِ الْمُنْزَلِ عَلَیْكَ، مُحَلِّلٍ‏ حَلالَكَ، مُحَرِّمٍ حَرامَكَ.

    اَشْهَدُ یا رَسُولَ اللَّهِ مَعَ كُلِّ شاهِدٍ، وَ اَتَحَمَّلُها عَنْ كُلِّ جاحِدٍ، اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّكَ، وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ، وَ جاهَدْتَ فى‏ سَبیلِ رَبِّكَ، وَ صَدَعْتَ بِاَمْرِهِ، وَ احْتَمَلْتَ الْأَذى فى‏ جَنْبِهِ، وَ دَعَوْتَ اِلى‏ سَبیلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ الْجَمیلَةِ، وَ اَدَّیْتَ الْحَقَّ الَّذى‏ كانَ عَلَیْكَ، وَ اَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنینَ وَ غَلُظْتَ‏ عَلَى الْكافِرینَ، وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتّى‏ اَتیكَ الْیَقینُ، فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ‏ اَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمینَ، وَ اَعْلى‏ مَنازِلِ الْمُقَرَّبینَ، وَ اَرْفَعَ دَرَجاتِ‏ الْمُرْسَلینَ، حَیْثُ لایَلْحَقُكَ لاحِقٌ، وَ لایَفُوقُكَ فائِقٌ، وَ لایَسْبِقُكَ‏ سابِقٌ، وَ لایَطْمَعُ فى‏ اِدْراكِكَ طامِعٌ،

    اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الَّذىِ اسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ‏ الْهَلَكَةِ، وَ هَدانا بِكَ مِنَ الضَّلالَةِ وَ نوَّرَنا بِكَ مِنَ الظُّلْمَةِ، فَجَزاكَ اللَّهُ‏ یا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ مَبْعُوثٍ، اَفْضَلَ ما جازى‏ نَبِیَّاً عَنْ اُمَّتِهِ، وَ رَسُولاً عَمَّنْ اُرْسِلَ اِلَیْهِ، باَبى‏ اَنْتَ وَ اُمّى‏ یا رَسُولَ اللَّهِ، زُرْتُكَ عارِفاً بِحَقِّكَ،‏ مُقِرّاً بِفَضْلِكَ، مُسْتَبْصِراً بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَكَ وَخالَفَ اَهْلَ بَیْتِكَ، عارِفاً بِالْهُدَى الَّذى‏ اَنْتَ عَلَیْهِ، بِاَبى‏ اَنْتَ وَاُمّى‏ وَ نَفْسى‏ وَ اَهْلى‏ وَ مالى‏ وَ وَلَدى‏، اَ نَا اُصَلّى‏ عَلَیْكَ كَما صَلَّى اللَّهُ عَلَیْكَ، وَ صَلّى‏ عَلَیْكَ‏ مَلائِكَتُهُ وَ اَنْبِیآؤُهُ وَ رُسُلُهُ، صَلاةً مُتَتابِعَةً وافِرَةً مُتَواصِلَةً لاَانْقِطاعَ‏ لَها وَ لا اَمَدَ وَ لا اَجَلَ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْكَ وَ عَلى‏ اَهْلِ بَیْتِكَ الطَّیِّبینَ‏ الطَّاهِرینَ، كَما اَنْتُمْ اَهْلُهُ.

    پس دستها را بگشا و بگو: اَللّهُمَّ اجْعَلْ جَوامِعَ‏ صَلَواتِكَ، وَ نَوامِىَ بَرَكاتِكَ، وَ فَواضِلَ خَیْراتِكَ، وَ شَرآئِفَ تَحِیَّاتِكَ‏ وَ تَسْلیماتِكَ وَ كَراماتِكَ وَ رَحَماتِكَ وَ صَلَواتِ مَلائِكَتِكَ الْمُقَرَّبینَ وَ اَنْبِیآئِكَ الْمُرْسَلینَ وَ اَئِمَّتِكَ الْمُنْتَجَبینَ وَ عِبادِكَ الصَّالِحینَ وَ اَهْلِ‏ السَّمواتِ وَ الْأَرَضینَ، وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ یا رَبَّ الْعالَمینَ مِنَ الْأَوَّلینَ‏ وَالْأخِرینَ، عَلى‏ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ شاهِدِكَ، وَ نَبِیِّكَ وَ نَذیرِكَ، وَ اَمینِكَ وَ مَكینِكَ، وَنَ جِیِّكَ وَ نَجیبِكَ، وَ حَبیبِكَ وَ خَلیلِكَ، وَ صَفیِّكَ‏ وَ صَفْوَتِكَ، وَ خاصَّتِكَ وَ خالِصَتِكَ، وَ رَحْمَتِكَ وَ خَیْرِ خِیَرَتِكَ مِنْ‏ خَلْقِكَ، نَبِىِّ الرَّحْمَةِ وَخازِنِ الْمَغْفِرَةِ، وَ قآئِدِ الْخَیْرِ وَ الْبَرَكَةِ، وَ مُنْقِذِ الْعِبادِ مِنَ الْهَلَكَةِ بِاِذْنِكَ، وَ داعیهِمْ اِلى‏ دینِكَ الْقَیِّمِ بِاَمْرِكَ، اَوَّلِ‏ النَّبِیّینَ میثاقاً وَ آخِرِهِمْ مَبْعَثاً، الَّذى‏ غَمَسْتَهُ فى‏ بَحْرِ الْفَضیلَةِ، وَ الْمَنْزِلَةِ الْجَلیلَةِ، وَ الدَّرَجَةِ الرَّفیعَهِ وَ الْمَرْتَبَةِ الْخَطیرَهِ، وَ اَوْدَعْتَهُ‏ الْأَصْلابَ الطَّاهِرَةَ، وَ نَقَلْتَهُ مِنْها اِلَى الْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لُطْفاً مِنْكَ لَهُ، وَ تَحَنُّناً مِنْكَ عَلَیْهِ اِذْ وَكَّلْتَ لِصَوْنِهِ وَ حِراسَتِهِ، وَ حِفْظِهِ وَ حِیاطَتِهِ مِنْ‏ قُدْرَتِكَ عَیْناً عاصِمَةً، حَجَبْتَ بِها عَنْهُ مَدانِسَ الْعَهْرِ، وَ مَعآئِبَ‏ السِّفاحِ، حَتَّى رَفَعْتَ بِهِ نَواظِرَ الْعِبادِ، وَ اَحْیَیْتَ بِهِ مَیْتَ الْبِلادِ، بِاَنْ‏ كَشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلادَتِهِ ظُلَمَ الْأَسْتارِ، وَ اَلْبَسْتَ حَرَمَكَ بِهِ حُلَلَ‏ الْأَنْوارِ

    اَللّهُمَّ فَكَما خَصَصْتَهُ بِشَرَفِ هذِهِ الْمَرْتَبَةِ الْكَریمَةِ، وَ ذُخْرِ هذِهِ الْمَنْقَبَةِ الْعَظیمَةِ، صَلِّ عَلَیْهِ كَما وَفى بِعَهْدِكَ، وَ بَلَّغَ رِسالاتِكَ، وَ قاتَلَ اَهْلَ الْجُحُودِ عَلى‏ تَوْحیدِكَ، وَ قَطَعَ رَحِمَ الْكُفْرِ فى‏ اِعْزازِ دینِكَ، وَ لَبِسَ ثَوْبَ الْبَلْوى‏ فى‏ مُجاهَدَةِ اَعْدآئِكَ، وَ اَوْجَبْتَ لَهُ بِكُلِ‏ اَذًى مَسَّهُ، اَوْ كَیْدٍ اَحَسَّ بِهِ مِنَ الْفِئَةِ الَّتى‏ حاوَلَتْ قَتْلَهُ، فَضیلَةً تَفُوقُ‏ الْفَضآئِلَ، وَ یَمْلِكُ بِهَا الْجَزیلَ مِنْ نَوالِكَ، وَ قَدْ اَسَرَّ الْحَسْرَةَ، وَ اَخْفَى‏ اَّفْرَةَ، وَ تَجَرَّعَ الْغُصَّةَ، وَ لَمْ یَتَخَطَّ ما مَثَّلَ لَهُ وَحْیُكَ

    اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ‏ وَ عَلى‏ اَهْلِ بَیْتِهِ صَلوةً تَرْضاها لَهُمْ، وَ بَلِّغْهُمْ مِنَّا تَحِیَّةً كَثیرَةً وَ سَلاماً، وَ آتِنا مِنْ لَدُنْكَ فى‏ مُوالاتِهِمْ فَضْلاً وَاِحْساناً، وَ رَحْمَةً وَغُفْراناً، اِنَّكَ‏ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمِ.


    پس چهارركعت نماز زیارت بكن به دو سلام با هر سوره كه خواهى‏ صاحب فضل بزرگ و چون فارغ شوى تسبیح فاطمه زهراعلیها السلام را بخوان، پس بگو: اَللّهُمَّ اِنَّكَ قُلْتَ‏ لِنَبِیِّكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْه وَ الِهِ وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جآؤُكَ‏ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ، وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً» وَ لَمْ‏ اَحْضُرْ زَمانَ رَسُولِكَ عَلَیْهِ وَ الِهِ السَّلامُ، اَللّهُمَّ وَ قَدْ زُرْتُهُ راغِباً تائِباً مِنْ سَیِّىِ عَمَلى‏، وَ مُسْتَغْفِراً لَكَ مِنْ ذُنُوبى‏، مُقِرّاً لَكَ بِها، وَ اَنْتَ‏ اَعْلَمُ بِها مِنّى‏، وَ مُتَوَجِّهاً اِلَیْكَ بِنَبِیِّكَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ، صَلَواتُكَ عَلَیْهِ‏ وَ الِهِ، فَاجْعَلْنِى اللّهُمَّ بِمُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ عِنْدَكَ وَجیهاً فِى الدُّنْیا وَالْأخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ،

    یا مُحَمَّدُ یا رَسُولَ اللَّهِ، بِاَبى‏ اَنْتَ وَ اُمّى‏ یا نَبِىَّ اللَّهِ، یا سَیِّدَ خَلْقِ اللَّهِ، اِنّى‏ اَتَوَجَّهُ بِكَ اِلىَ اللَّهِ رَبِّكَ وَ رَبّى، لِیَغْفِرَ لى‏ ذُنُوبى‏، وَ یَتَقَبَّلَ مِنّى‏ عَمَلى‏، وَ یَقْضِىَ لى‏ حَوآئِجى‏، فَكُنْ لى‏ شَفیعاً عِنْدَ رَبِّكَ وَ رَبّى‏، فَنِعْمَ الْمَسْئُولُ الْمَوْلى‏ رَبّى‏، وَ نِعْمَ الشَّفیعُ اَنْتَ، یا مُحَمَّدُ عَلَیْكَ وَ عَلى‏ اَهْلِ بَیْتِكَ السَّلامُ

    اَللّهُمَّ وَ اَوْجِبْ لى‏ مِنْكَ‏ الْمَغْفِرَةَ وَ الرَّحْمَةَ، وَ الرِّزْقَ الْواسِعَ الطَّیِّبَ النَّافِعَ، كَما اَوْجَبْتَ لِمَنْ‏ اَتى نَبِیَّكَ مُحَمَّداً صَلَواتُكَ عَلَیْهِ وَ الِهِ، وَ هُوَ حَىٌّ فَاَقَرَّ لَهُ بِذُنُوبِهِ، وَ اسْتَغْفَرَ لَهُ رَسُولُكَ عَلَیْهِ وَ الِهِ السَّلامُ، فَغَفَرْتَ لَهُ بِرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمْ الرَّاحِمینَ

    اَللّهُمَّ وَ قَدْ اَمَّلْتُكَ وَ رَجَوْتُكَ، وَ قُمْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ‏ وَ رَغِبْتُ اِلَیْكَ عَمَّنْ سِواكَ، وَ قَدْ اَمَّلْتُ جَزیلَ ثَوابِكَ، وَ اِنّى‏ لَمُقِرٌّ غَیْرُمُنْكِرٍ، وَ تائِبٌ اِلَیْكَ مِمَّا اقْتَرَفْتُ، وَ عآئِذٌ بِكَ فى‏ هذَا الْمَقامِ مِمَّا قَدَّمْتُ مِنَ الْأَعْمالِ التَّى‏ تَقَدَّمْتَ اِلَىَّ فیها، وَ نَهَیْتَنى‏ عَنْها، وَ اَوْعَدْتَ‏ عَلَیْهَا الْعِقابَ، وَ اَعُوذُ بِكَرَمِ وَجْهِكَ اَنْ تُقیمَنى‏ مَقامَ الْخِزْىِ وَ الذُّلِّ، یَوْمَ تُهْتَكُ فیهِ الْأَسْتارُ، وَ تَبْدُو فیهِ الْأَسْرارُ وَ الْفَضائِحُ، وَ تَرْعَدُ فیهِ‏ الْفَرایِصُ، یَوْمَ الْحَسْرَةِ وَ النَّدامَةِ، یَوْمَ الْأفِكَةِ، یَوْمَ الْأزِفَةِ، یَوْمَ‏ التَّغابُنِ، یَوْمَ الْفَصْلِ، یَوْمَ الْجَزآءِ، یَوْماً كانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ اَلْفَ‏ سَنَةٍ، یَوْمَ النَّفْخَةِ، یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ، تَتْبَعُهَا الرَّادِفَهُ، یَوْمَ النَّشْرِ، یَوْمَ‏ الْعَرْضِ، یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمینَ، یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخیهِ‏ وَ اُمِّهِ وَ اَبیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ، یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ وَ اَكْنافُ السَّمآءِ، یَوْمَ تَاْتى‏ كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها، یَوْمَ یُرَدُّونَ اِلَى اللَّهِ فَیُنَبِّئُهُمْ‏ بِما عَمِلُوا، یَوْمَ لا یُغْنى‏ مَوْلىً عَنْ مَوْلىً شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ، اِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ، اِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ، یَوْمَ یُرَدُّونَ اِلى‏ عالِمِ الْغَیْبِ‏ وَ الشَّهادَةِ، یَوْمَ یُرَدُّونَ اِلَى اللَّهِ مَوْلیهُمُ الْحَقِّ، یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ‏ الْأَجْداثِ سِراعاً كَاَنَّهُمْ اِلى‏ نُصُبٍ یُوفِضُونَ، وَ كَاَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ، مُهْطِعینَ اِلَى الدَّاعِ اِلَى اللَّهِ، یَوْمَ الْواقِعَةِ، یَوْمَ تُرَجُّ الْأَرْضُ رَجّاً، یَوْمَ‏ تَكُونُ السَّمآءُ كَالْمُهْلِ وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ وَ لا یُسْئَلُ حَمیمٌ‏ حَمیماً، یَوْمَ الشَّاهِدِ وَ الْمَشْهُودِ، یَوْمَ تَكُونُ الْمَلائِكَةُ صَفّاً صَفّاً، اَللّهُمَّ ارْحَمْ مَوْقِفى‏ فى‏ ذلِكَ الْیَوْمِ، بِمَوْقِفى‏ فى‏ هذَا الْیَوْمِ وَ لا تُخْزِنى‏ فى‏ ذلِكَ الْمَوْقِفِ بِما جَنَیْتُ عَلى‏ نَفْسى‏، وَ اجْعَلْ یا رَبِّ فى‏ ذلِكَ الْیَوْمِ مَعَ اَوْلِیآئِكَ مُنْطَلَقى‏ وَ فى‏ زُمْرَةِ مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ‏ عَلَیْهِمُ السَّلامُ مَحْشَرى‏، وَ اجْعَلْ حَوْضَهُ مَوْرِدى‏، وَ فِى الْغُرِّ الْكِرامِ‏ مَصْدَرى‏، وَ اَعْطِنى‏ كِتابِى بِیَمینى‏، حَتّى‏ اَفُوزَ بِحَسَناتى‏، وَ تُبَیِّضَ بِهِ‏ وَجْهى‏، وَ تُیَسِّرَ بِهِ حِسابِى، وَ تُرَجِّحَ بِهِ میزانى‏، وَ اَمْضِىَ مَعَ الْفآئِزینَ‏ مِنْ عِبادِكَ الصَّالِحینَ اِلى‏ رِضْوانِكَ وَجِنانِكَ اِلهَ‏ الْعالَمینَ

    اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَعُوذُ بِكَ مِنْ اَنْ تَفْضَحَنى‏ فى‏ ذلِكَ الْیَوْمِ بَیْنَ‏ یَدَىِ الْخَلایِقِ بِجَریرَتى‏، اَوْ اَنْ اَلْقَى الْخِزْىَ وَ النَّدامَةَ بِخَطیئَتى‏، اَوْ اَنْ تُظْهِرَ فیهِ سَیِّئاتِى عَلى‏ حَسَناتى‏، اَوْ اَنْ تُنَوِّهَ بَیْنَ الْخَلائِقِ‏ بِاسْمى‏، یا كَریمُ یا كَریمُ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ، السَّتْرَ السَّتْرَ، اَللّهُمَّ وَ اَعُوذُ بِكَ‏ مِنْ اَنْ یَكُونَ فى‏ ذلِكَ الْیَوْمِ فى‏ مَواقِفِ الْأَشْرارِ مَوْقِفى‏، اَوْ فى‏ مَقامِ الْأَشْقیآءِ مَقامى‏، وَ اِذا مَیَّزْتَ بَیْنَ خَلْقِكَ فَسُقْتَ كُلّاً بِاَعْمالِهِمْ‏ زُمَراً اِلى‏ مَنازِلِهِمْ، فَسُقْنى‏ بِرَحْمَتِكَ فى‏ عِبادِكَ الصَّالِحینَ، وَ فى‏ زُمْرَةِ اَوْلِیآئِكَ الْمُتَّقینَ اِلى‏ جَنّاتِكَ یا رَبَّ الْعالَمینَ

    پس وداع كن آن‏ حضرت را و بگو: اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْبَشیرُ  النَّذیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا السِّراجُ الْمُنیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا السَّفیرُ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ، اَشْهَدُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِى الْأَصْلابِ‏ الشّامِخَةِ وَ الْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها، وَ لَمْ‏ تُلْبِسْكَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیابِها، وَ اَشْهَدُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَنّى‏ مُؤْمِنٌ بِكَ، وَ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ اَهْلِ بَیْتِكَ، مُوقِنٌ بِجَمیعِ ما اَتَیْتَ بِهِ راضٍ مُؤْمِنٌ، وَ اَشْهَدُ اَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِكَ اَعْلامُ الْهُدى، وَ الْعُرْوَةُ الْوُثقى، وَ الْحُجَّةُ عَلى‏ اَهْلِ الدُّنْیا، اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَةِ نَبِیِّكَ عَلَیْهِ وَ الِهِ السَّلامُ، وَ اِنْ تَوَفَّیْتَنى‏ فَاِنّى‏ اَشْهَدُ فى‏ مَماتى‏ عَلى‏ ما اَشْهَدُ عَلَیْهِ فى‏ حَیوتى‏، اَنَّكَ اَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، وَحْدَكَ لاشَریكَ لَكَ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ، وَ اَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِهِ‏ اَوْلِیآؤُكَ وَ اَنْصارُكَ، وَ حُجَجُكَ عَلى‏ خَلْقِكَ، وَ خُلَفآؤُكَ فى‏ عِبادِكَ، وَ اَعْلامُكَ فى‏ بِلادِكَ، وَ خُزَّانُ عِلْمِكَ، وَ حَفَظَةُ سِرِّكَ، وَ تَراجِمَةُ وحْیِكَ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَ بَلِّغْ رُوحَ نَبِیِّكَ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‏ فى‏ ساعَتى‏ هذِهِ وَ فى‏ كُلِّ ساعَةٍ تَحِیَّةً مِنّى‏ وَ سَلاماً، وَ السَّلامُ عَلَیْكَ‏ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ، لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ تَسْلیمى‏ عَلَیْكَ.



    مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب

    فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب

    مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین

    چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب

    …………….

    هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب

    گریان، زغمى دیده عالم شده امشب

    سیماى جهان، غرقه خون دل یاسر»

    در سوگ رسول اللّه اعظم شده امشب

    رحلت نبی رحمت تسلیت باد











    جناب محدث قمی اعلی الله مقامه برای محبان و ارادتمندانی که امکان سفر به مدینه‎النبی و زیارت قبر حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) را ندارند، زیارتنامه‎ای شریف با سند معتبر ذکر کرده‎اند که به زیارت حضرت رسول از بعید» معروف می‌باشد.
    کد خبر: ۸۱۳۴۵
    ۰۹:۴۶ - ۲۹ آذر ۱۳۹۳
    به گزارش شیعه نیوز»، جناب ثقه‌الإسلام شیخ عباس قمی(ره) در فضیلت زیارت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در کتاب شریف "مفاتیح الجنان" نوشته‌اند:

    آگاه باش كه در حق تمامى مردم به خصوص حاجیان مستحبّ مؤكد است مشرّف شدن به زیارت روضه مطهّره و آستانه‏ منوّره فخر عالمیان حضرت سیّدالمرسلین محمّد بن عبداللّه صلوات الله و سلامه علیه و ترك زیارت آن حضرت باعث جفا در حق او در قیامت است و شیخ شهید فرموده: اگر مردم زیارت آن جناب را ترك كنند، بر امام است كه ایشان را براى‏ رفتن به زیارت آن حضرت مجبور كند، زیرا ترك زیارت آن حضرت موجب جفاى حرام است.

    شیخ صدوق از امام‏ صادق علیه السّلام روایت كرده: هرگاه یكى از شما حجّ كند، باید حجّش را به زیارت ما به پایان برساند زیرا زیارت ما از تمامى حجّ است.

    و نیز از امیرالمؤمنین علیه السّلام روایت كرده: حجّ خود را به زیارت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله تمام كنید كه ترك زیارت آن حضرت پس از حجّ‏، جفا و خلاف ادب است و شما را به این زیارت دستور داده ‏اند و به زیارت قبرى چند كه خدا حق آنها و زیارت آنها را بر شما لازم كرده بروید و كنار آن قبرها از خدا طلب روزى كنید.

    و نیز از ابوصلت هروى روایت كرده كه: خدمت حضرت‏ رضا علیه السّلام عرض كردم: یابن رسول الله چه می‌‏فرمایى در حدیثى كه اهل آن روایت می‎‏كنند كه مؤمنان در بهشت‏ از منازلشان پروردگار خود را زیارت می‎كنند؟ [كنایه از این‏كه معنى حدیث اگر حدیث صحیحى باشد چیست؟ با آنكه شامل مطلبى است كه به ظاهر با اعتقاد حق‏ هماهنگى ندارد]

    حضرت پاسخ او را به این صورت فرمودند: اى اباصلت خدا پیامبرش محمّد صلى اللّه علیه و آله را از جمیع خلقش حتى از پیامبران و ملائكه افضل قرار داد و طاعت او را طاعت خود و بیعت او را بیعت با خود و زیارت او را زیارت خود شمرد، چنان‏‎كه فرمود: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» و فرمود: إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَكَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»
     
    و رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: هركه مرا در حال حیات یا پس از مرگ زیارت كند، چنان است كه خدا را زیارت كرده باشد تا آخر خبر.

    حمیرى در كتاب قرب الأسناد» از حضرت صادق علیه السّلام به نقل از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله نوشته است که فرمود: هركه مرا در حیات یا پس از ممات زیارت كند، روز قیامت شفیع او می‌شوم.»

    در حدیثى آمده: امام صادق علیه السّلام روز عیدى در مدینه به‏ زیارت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله رفت و به آن حضرت سلام داد و فرمود: ما بر اهل همه شهرها -خواه مكّه و خواه غیرمكّه- برترى داریم به‏ علّت زیارت و سلاممان به رسول خدا صلى اللّه علیه و آله.

    شیخ طوسى درتهذیب» از یزید بن عبدالملك روایت نموده است و او از پدرش و جدّش، كه خدمت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام مشرّف شدم. آن حضرت به سلام بر من پیشى جست، آنگاه از من پرسید: براى چه آمده ‏اى؟

    عرض كردم براى طلب بركت و ثواب؛ حضرت صدیقه طاهره فرمودند: مرا خبر داد پدرم كه هركه بر او و بر من سه روز سلام كند، خدا بهشت را بر او واجب كند.

    پرسیدم: در حیات او و شما؟ فرمود: آرى و نیز پس از مرگ‏ ما.

    جناب محدث قمی اعلی الله مقامه برای محبان و ارادتمندانی که امکان سفر به مدینه‎النبی و زیارت قبر حضرت رسول(ص) را ندارند، زیارتنامه‎ای شریف با سند معتبر ذکر کرده‎اند که به زیارت حضرت رسول از بعید» معروف می‌باشد.








    روز 28 صفر که برابر با رحلت جانسوز پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) است، به مانند بسیاری از روزهای مقدس در سال، اعمال مستحبی نظیر انجام غسل، روزه، دعا و خواندن دو رکعت نماز دارد که مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان جزئیات آن را بیان کرده است. در ادامه این مطلب اعمال 28 صفر گردآوری شده است.

    ررحلت پیامبر (ص)


    زیارت و اعمال 28 صفر

    آداب و اعمال ذکر شده در کتب دینی برای روز 28 صفر به شرح زیر میباشد:

    • صدقه دادن

    آنچه که از گذشتگان و برخی روایات دینی ما رسیده است، ماه صفر به ویژه روزهای پایانی این ماه که وفات پیامبر گرامی اسلام (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع) در آن واقع شده است، به نحوست معروف بوده و در این ماه پیامبر و امامان در مورد صدقه دادن روایات زیادی نقل نموده و سفارش کرده اند.

     

    • خواندن 10 مرتبه دعای یا شَدِیدَ الْقُوَى.

    اگر کسی بخواهد محفوظ بماند از بلاهای نازله در ماه صفر، در هر روز ده مرتبه بخواند دعایی را که محدث فیض» روح الله روحه، در خلاصة الاذکار» ذکر فرموده است.

    وَ یَا شَدِیدَ الْمِحَالِ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِیعُ خَلْقِكَ فَاكْفِنِی شَرَّ خَلْقِكَ یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ یَا لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّی كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِین‏

    ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگی‏ات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه‏ اش!

     

    • روزه گرفتن

    روزه گرفتن در روزهای ابتدایی، میانی و پایانی هر ماه تأکید بسیاری شده که بر همین اساس، روزه در 28 ماه صفر نیز که از روزهای پایانی این ماه قلمداد می شود، دارای ارزش بسیاری است.

     

    • غسل کردن

    از انجا که یکی از اعمال 28 صفر، خواندن زیارت حضرت رسول (ص ) است، مستحب است که قبل از خواندن زیارت حتی از راه دور، غسل  انجام شود.

     

    • خواندن زیارت حضرت محمد (ص) از راه دور

    شیخ مفید و شهید و سید بن طاوس رحمهم الله گفته ‏اند که چون در غیر مدینه طیبه خواهى که حضرت رسول صلى الله علیه و آله را زیارت کنى غسل بکن و شبیه به قبر در پیش روى خود بساز و اسم مبارک آن حضرت را بر آن بنویس و بایست و دل خود را متوجه آن حضرت گردان و زیارت ایشان را بخوان

    متن زیارت حضرت رسول (ص) و ترجمه آن به شرح زیر میباشد:

    اَلسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ











    ولادت
    در نیمه ماه رمضان سوم هجری، اولین فرزند علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها به دنیا آمد. پس از ولادت،نامگذاری از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاری پروردگار ماند. تا اینکه جبرئیل ،امین وحی، فرود آمد و گفت: خدایت سلام می رساند و می گوید چون علی برای تو همانند هارون برای موسی است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون علیه السلام یعنی شبّر قرار دهرسول خدا فرمود: زبان من عربی است و شبّر، عبری استجبرئیل گفت: شبّر در زبان عرب به معنای حسن» استبه این ترتیب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنیه ی آن حضرت ابو محمد» و مشهورترین القابش سید» و سبط» وتقی» است. نقش خاتم و انگشتر امام حسن را العزه لله» گفته‏اند؛ روز هفتم پس از ولادت، رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم مستحبات ولادت را در مورد حسن به جا آوردند و حسن را به ((ام فضل (لبابه)|ام الفضل))» ،همسر عمویشان، سپردند تا او را از شیری که به خاطر زایمان فرزندش، قثم، در داشت، شیر دهد. بعدها نیز رسول خدا برای امام حسن،ادعیه ی عافیت و حرزهای مخصوص چشم زخم را خواندند.
     

    ذکر امام در قرآن
    ذکر امام حسن علیه السلام در قرآن : قرآن مجید مشتمل است بر یادکردی از شخصیت ها، از خوبان یا از بدان، لیکن این یادکرد گاهی همراه با ذکر نام است(همانند آنچه درباره موسی و فرعون ذکر شده است) و گاه فقط با توصیف، و بدون ذکر نام.( همانند آنچه درباره امام علی علیه السلام نازل شده است.) درباره امام حسن علیه السلام نیز آیاتی به صورت توصیف و بدون ذکر نام نازل شده است؛ همانند آیه تطهیر ، آیه ذوی القربی و آیه اولی الامر.
    رابطه امام حسن علیه السلام و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم : امام حسن علیه السلام بیشتر از هفت سال با رسول خدا زندگی نکرد، ولی در همین مدت به شدت مورد عنایت آن حضرت بود و استفاده‏های علمی و تربیتی فراوانی برد. محبت رسول خدا به امام حسن بسیار فراوان بوده و آن حضرت، گاهی نوه اش را در کارهای بزرگی همانند بیعت رضوان و مباهله با نصارای نجران هم شرکت می داده است. رسول خدا درباره ی او تعریف و تمجیدهای فراوانی نموده است که امام بعدها به مناسبت های مختلف، از آنها برای معرفی شخصیت الهی خویش سود جست.
    امام حسن و فاطمه زهرا سلام الله علیها امام حسن علیه السلام خود، فاطمه ی اطهر، رابطه‏ای عمیق و متعالی داشت. فاطمه گاه با فرزندش بازی های کودکانه می کرد و گاه با ملاطفت مادرانه او را به عبادات مستحب تشویق می نمود. حسن نیز گزارش سخنان رسول خدا را پیش از هر کس، از مسجد به مادر می رساند و گاه در عبادت مادر دقت می کرد و از آن درس ها می گرفت.
    این ارتباط صمیمی در اواخر عمر مادر اوج گرفت؛ تا آنجا که این دو به همراه هم و با تن و قلبی آزرده به زیارت قبر رسول الله و بقیع می رفتند و شگفت آن که این رابطه پس از ارتحال مادر نیز باقی ماند؛ به طوری که فاطمه پس از وفات دست های مجروح خویش را از کفن بیرون آورد و حسنش را در آغوش کشید. امام حسن نیز سال ها بعد در حضور دشمنانی همانند معاویه و مغیره بن شعبه مصیبت مضروب شدن مادر را یادآور شد.
    امام حسن در دوران پیش از خلافت پدر : از این دوران اطلاع زیادی در دست نیست. فقط این مقدار مسلم است که امام علیه السلام در خدمت پدر بوده است؛ گاه از روی دلسوزی در تأمین رفاه پدر می کوشیده و گاه همراه او در برخی فعالیت های اجتماعی شرکت می کرده است( همانند شرکت در بدرقه ابوذر به هنگام تبعید)، و گاه پاره ای مأموریت های مهم را از طرف پدر عهده دار بوده است (همانند آبرسانی به منزل عثمان در حال محاصره.) ت های عملی امام حسن علیه السلام کاملاً هماهنگ با پدر است، لذا همانند او در هیچ یک از جنگ ها و فتوحات پس از رسول خدا در تمام این دوره ی 25 ساله شرکت ننموده است.



    در دوران خلافت پدر
    امام حسن علیه السلام با پدر، از آغاز خلافت تا شهادت : امام حسن از آغاز بیعت مردم با حضرت علی علیه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قوی‏ترین بازوی آن حضرت عمل کرد. در جریان بیعت، حضوری جدی داشت؛ در سه جنگ جمل ، صفین و نهروان حاضر بود. پیش از جنگ جمل هم به همراه عمّار یاسر و قیس بن سعد به کوفه رفت و با سرکوب کردن فتنه ی ابو موسی اشعری ، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جای پدر نماز جمعه بر پا داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهی اش کند که با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربت خوردن پدر نیز تمام تلاش خود را برای بهبود و استراحت آن حضرت به کار بست و در پایان به وصایای او گوش سپرد.
    جانشینی پس از شهادت پدر
    حضرت علی علیه السلام قبل از شهادت، امام حسن را وصی خود تعیین کرد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز قبل از آن به دو گونه این وصایت را اعلام کرده بودند؛ یکی به صورت تصریح به امامت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام پس از پدرشان، و دوم تصریح به امامت اوصیاء دوازده گانه ی خود، با ذکر اسامی آنها.
    امام پس از خلافت
    امام حسن علیه السلام پس از خلافت و قبل از صلح (دوران کوتاه خلافت ظاهری): دوران کوتاه چند ماهه خلافت ظاهری امام حسن علیه السلام، پر ماجرا سپری شد. بلافاصله پس از شهادت حضرت علی علیه السلام، امام حسن به مسجد آمد و در سخنانی شیوا تلویحاً مردم را به بیعت با خویش فراخواندند.
    پس از سخنرانی و با تبلیغ نافذابن عباس مردم کوفه با آن حضرتبیعت کردند. امام نیز بیعتشان را براین اساس که از او پیروی کنند و با هر کس جنگید، بجنگند و با هر کس صلح کرد، صلح کنند، پذیرفت؛ و سپس به تحکیم پایه های حکومت خویش پرداخت، ابن ملجم ،قاتل پدر، را گردن زد و اکثر فرمانداران مناطق را که به دست پدرش نصب شده بودند، تثبیت نمود و برخی را تغییر داد.
    جاسوس های معاویه را پیدا کرد و گردن زد، نامه ی تندی به وی نوشت و او را تهدید به جنگ نمود. نامه نگاری میان حضرت و معاویه ادامه یافت تا اینکه معاویه لشکری عظیم به سوی عراق گسیل داشت و حضرت نیز درصدد تهیه لشکری برای مقابله با او برآمد.
    صلح امام
    مهمترین حادثه در زندگی امام حسن علیه السلام جریان صلح معاویه با آن حضرت است. تحلیل این حادثه ضروری به نظر می رسد زیرا خود امام صلحش را حجتی بر آیندگان می داند؛ یعنی بر اساس عملکرد حضرت، وظیفه انسان نیز در شرایط مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه است.
    بررسی مقدمات و شرایط و عللی که صلح را ایجاب کرد و دقت در کیفیت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشکافی نتایج شیرین صلح برای جناح حق و ضربه های سهمگین آن بر جناح باطل به خوبی روشن می کند که صلح آن حضرت در حقیقت انقلاب سبزی بود که زمینه انقلاب سرخ حسینی را فراهم ساخت و این نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلم ستیزانه، پایه ریز انقلاب علمی امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام در عصر طلایی خلأ انتقال قدرت از بنی امیه به بنی عباس گشت و به این ترتیب، اسلام ناب محمدی که در تشیع جلوه گر بود، نهال خود را آبیاری نمود و به درخت تنومندی تبدیل کرد.
    امام پس از صلح تا شهادت
    تمامی تلاش امام حسن پس از قبول صلح این بود که فواید مورد نظرش را از صلح به نتیجه برساند و بر این اساس در تمام این مدت به حفظ نیروهای کیفی و خالص ، بازسازی نیروهای خسته و وازده و تفسیر صحیح اسلام پرداخت.
    عملکرد دشمن شکن حضرت پس از صلح چنان قدرتمند بود که معاویه را به فکر شهادت آن حضرت انداخت.
    صورت و شمایل امام
    امام حسن علیه السلام به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از همه شبیه تر بود. زیبایی بی نظیری داشت.رنگش سفید بود و اندکی متمایل به سرخ، چشمانش درشت و سیاه، و محاسنش انبوه. جثه ای قوی، تنومند و چهارشانه داشت. مویش مجعد (فردار) و قامتش متوسط بود.
    سیرت و فضائل و مناقب امام : شمارش مناقب هیچ یک از اهل بیت عصمت علیهم السلام ممکن نیست. در زیارت جامعه خطاب به آنان می گوییم: سروران من! ستایش شما را شماره نتوانم کرد و به آنچه در شأن شماست نتوانم رسید و به اندازه و قدرتان وصف نتوانم گفت
    امام حسن علیه السلام نه تنها از این خطاب مستثنی نیست بلکه به خصائصی از قبیل سبط اکبر» بودن نیز برخوردار است.
    حلم بی پایان، علم فراوان، جود و عبادت، زهد و بلاغت، تواضع و شجاعت آن حضرت، نه دوست بلکه دشمن را به اعتراف و اعجاب واداشته است؛ و فضیلت و افتخار، آن است که دشمن به آن گواهی دهد.
    معجزات امام : از معجزات آن حضرت جز اندکی در تاریخ نقل نشده است( همانند اینکه پدر را پس از شهادتش به صورت زنده به گروهی نشان داد.) و نیز نمونه هایی از استجابت دعا و نفرین های آن حضرت (همانند رطب دادن نخلی خشکیده به دعای او.) ولی اکثر معجزات و کرامات حضرت در اخبار از غیب و پیشگویی ها تجلّی کرده است.


    شهادت امام
    تلاش موفق امام حسن برای به کرسی نشاندن اهداف صلح باعث شد که معاویه طرح قتل حضرت را پیگیری نماید تا بتواند به خواسته دیرین خود یعنی تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت موروثی، جامه ی عمل بپوشاند. به این ترتیب سمی مهلک تهیه کرد و آن را توسط همسر آن حضرت به او خوراند.
    حضرت پس از مدتی درد و رنج، در روز 28 ماه صفر سال 50 هجری به لقاء الله شتافت.
    برادرش امام حسین علیه السلام، جنازه ی او را پس از تغسیل و نماز برای دفن به سوی مسجد و روضه پیامبر برد ولی سرانجام بر اثر ممانعت بنی امیه در بقیع به خاک سپرد.
    ثواب عزاداری و گریه بر امام حسن
    رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم سال ها پیش از شهادت امام حسن فرموده بود : هر کس بر حسن گریه کند، چشمش روزی که دیده ها کور می شوند (روزقیامت)، کور نمی شود و هرکس در مصیبت او اندوهگین شود، روزی که همه دلها اندوهگین است، غم و اندوهی ندارد. زیارت حسن مایه ی استواری قدم ها در قیامت است
    شاگردان و یاران امام
    نام بیش از 30 نفر از شاگردان و یاران آن حضرت در تاریخ ثبت شده است.
    همسران امام
    بررسی موضوع ن امام حسن علیه السلام بسیار لازم است زیرا زشت ترین تهمتی که به حضرت از طرف دشمنان و دوستان نادان زده شده است، کثرت اغراق آمیز ازدواج ها و طلاق های اوست؛ تا جایی که برخی، تعداد همسران آن حضرت را 400 نفر گفته اند.
    مجموعه نی که نام خود و پدرشان در تاریخ ثبت است و به عنوان همسر حضرت ذکر شده اند، صحیح یا ناصحیح، به ده نفر نمی رسد؛ و در حقیقت بنی امیه خواسته اند با تهمت لذت طلبی مفرط به آن حضرت، صلح او را به صورتی تحریف یافته تفسیر کنند.
    فرزندان امام
    کمترین عددی که درباره فرزندان حضرت نوشته اند 7 نفر و بیشترین عدد 23 نفر است. شیخ مفید ، فرزندان حضرت را 15 نفر می داند( هشت پسر و هفت دختر.)
    از دختران حضرت 4 نفر و از پسرانش نیز 4 نفر صاحب فرزند شده اند. البته دو تن از پسران، فرزند پسر نیاوردند و به همین جهت نسل تمامی سادات حسنی به آن دو پسر دیگر که فرزند پسر آورده اند زید و حسن مثنّی) منتهی می گردد. در سلسله سادات حسنی، دانشمندان، سلاطین، محدّثان و انقلابیون متعددی وجود دارد






    زندگی نامه پیامبر خاتم (ص)
    خاتم الانبیا حضرت محمد بن عبدالله در سال ۵۷۱ م که مصادف با روز جمعه هفده ربیع‏ الاول بود، در مکه چشم به جهان گشود و در چهل‏ سالگی از طرف خداوند متعال به پیامبری برگزیده شد. حدود سیزده سال در مکه به صورت پنهان و نیمه‏ پنهان به تبلیغ دین اسلام پرداخت. سپس در نتیجه فشارهای روزافزون کفار و مشرکان به مدینه هجرت کرد. پس از ده سال تبلیغ و تبیین احکام نورانی اسلام و تشکیل نخستین حکومت اسلامی در سن ۶۳ سالگی در روز دوشنبه ۲۸ صفر سال یازدهم هجری به ندای حق لبیک گفت و چشم از جهان فانی فرو بست.

    مرقد مطهرش در مدینه منوره در کنار مسجدالنبی قرار گرفته است و همه‏ ساله سیل عاشقان نبوت، به‏ ویژه در ایام پیش و پس از مراسم حج، از سراسر عالم به زیارتش می‏ شتابند.

     

    آخرین هشدار پیامبر خاتم(ص)
    در آخرین ساعت‏های زندگی پیامبراکرم(ص)، وقتی غم و اضطراب و دلهره سراسر مدینه را فرا گرفته بود و یاران باوفای آن‏ حضرت با دیدگانی اشک‏بار و دل‏های آکنده از اندوه در کنار خانه رسول خدا (ص) جمع شده بودند تا از سرانجام کسالت آن‏ حضرت آگاه شوند، دختر گرامی رسول‏ خدا (ص)، حضرت فاطمه (س)، در کنار بستر پدر با قلبی سوزان و دیده گریان به زمزمه کردن اشعاری که حضرت ابوطالب(ع) در وصف آن‏ حضرت سروده بودند مشغول شد. چون به این بیت رسید که می‏گوید: [ای صاحب] آن چهره نورانی که به احترام آن مردم از ابرها باران درخواست می‏ کنند و شخصیتی که پناهگاه یتیمان و بیوه ‏ن و درماندگان است»، ناگهان رسول خدا(ص) چشم خود را باز کردند و با صدای آهسته به دختر بزرگوارشان فرمودند: دخترم به جای این اشعار آن آیه را تلاوت کن که می‏گوید: محمد(ص) پیامبر خداست و پیش از او نیز پیامبرانی آمدند و رفتند. آیا اگر او رحلت کند یا کشته شود به آیین و اعتقادات قبلی خود باز می‏گردید؟ [بدانید] هرکس دست به چنین کاری بزند به خدا زیان نمی‏رساند>>.

     

    سخنان حضرت امیر (ع) در مورد رسول الله (ص)
    نقل کرده ‏اند وقتی علی(ع) بر طبق وصیت پیامبر (ص) پس از رحلت آن‏ حضرت مشغول غسل و کفن رسول خدا(ص) شدند، در حالی که اشک از دیدگانشان جاری بود با این جمله‏ ها درد فراق پیامبر را تسکین می‏ بخشید: پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا! با مرگ تو رشته ‏ای بریده شد که جز در مرگ تو چنان گسستنی دیده نشده است. با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیام‏های آسمانی از هم گسست.

     

    مصیبت رحلت تو دیگر مصیبت‏ دیدگان را به شکیبایی وا داشت و همگان را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد. اگر تو خود ما را به شکیبایی امر نمی‏کردی، آن‏قدر اشک می‏ ریختیم که اشک دیدگان با گریستن بر تو پایان پذیرد، با این همه، دردِ جان‏کاهِ فراق تو همیشه با ما خواهد بود و این اندوه هرگز از ما جدا نخواهد شد و صد البته که این در مقابل عظمت مصیبت فقدان تو امر ناچیزی است. اما چه می‏ شود کرد؟ نه امکان بازگرداندن دوباره زندگی میسر است و نه می‏توان مانع وقوع مرگ شد.

     

    وداع با مردم
    پیامبر اکرم (ص) در یکی از آخرین روزهای حیات مبارکشان، در حالی‏که علی(ع) دست راست و فضل بن عباس دست چپ او را گرفته بودند به مسجد آمدند و برای مردم خطابه‏ ای را با این عبارت خواندند: ای مردم طولی نخواهد کشید که من از میان شما به عالم بقا منتقل شوم. بنابراین به هرکس وعده‏ ای دادم یا به هرکس مدیونم، آن را از من طلب کند تا به جای آورم. ای بندگان خدا، جز از طریق اطاعت خدا کسی به خیری دست نیافته، از شرّ و بدی‏ها دور نمی‏ شود. کسی ادعا نکند که بدون عمل رستگار شده است. هیچ آرزومندی بدون تبعیت از احکام الهی رضای خدا را به‏ دست نمی‏ آورد. سوگند به خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرد، انسان از عذاب الهی جز از طریق رحمت خدا و عمل صالح نجات پیدا نخواهد کرد. منِ پیامبر هم اگر به گناه و معصیت آلوده شوم هلاک خواهم شد.»




    بهار ماه‏ ها، ربیع الاول است؛ چرا که آثار رحمت الهی و ذخایر برکات خداوندی در این ماه پدیدار می‏ شود و انوار جمال الهی بر زمین و زمینیان می‏‌تابد . ولادت رسول اکرم(ص) اشرف و سید موجودات و نزدیک‏ ترین خلق به خدا، در این ماه بوده است. به همین مناسبت مجموعه منتخبی از متن و اشعار زیبا برای تبریک فرا رسیدن این ماه فرخنده را برای شما آماده کرده‌ایم.




    دوباره آمده فصل ِ،بهار ِ ناب ِ خوش عهدی
    ربیعُ الاوّل و عالَم، همه به ذکر یا مهدی
    شور و شعف از عطای حضرت حق بر همه دلها مبارک
    شکفتن ِلاله های فخر و عزّت در دل ِ صحرا مبارک
     
    *****
     
    شکر و سپاس الهی به مناسبت‏ امامت‏ امام زمان(ع) در ماه ربیع الاول، برای شیعیان مراقب و متعهد عملی پسندیده است.
    حلول ماه ربیع الاول، ماه جشن و سرور اهل بیت(ع) مبارك باد.
     
    *****
     
    بشارت باد بر شما اتمام ماه صفر و حلول ماه ربیع الاول، ماه شادمانی و سرور اهل‌بیت(ع) و پیروانشان مبارك باد.
     
    *****

    نگام سرور کائنات است امشب
    اوقات گرفتن برات است امشب
    بفرست بر محمد صلوات
    زیرا که بهار صلوات است امشب
    فرا رسیدن ماه ربیع الاول مبارک
     
    *****
     
    پیراهن سیاه ز تن دور می کنیم
    آن را ذخیره کفن و گور می کنیم
    اجر دو ماه گریه بر غربت حسین
    تقدیم مادرش از ره دور می کنیم
    فرا رسیدن ماه ربیع الاول مبارک
     
    *****
     
    خدایا؛
     
    تو را به مناسبت‌های عزیز این ماه گرامی قسم می‌دهیم؛
     
    این ماه را بر تمام شیعیان جهان، مبارک و پر خیر و برکت قرار بده،
     
    و در ظهور ارباب و مولای ما؛ امام زمان(عج) تعجیل بفرما،
     
    و به ما توفیق بهره بردن از فضایل این ماه عنایت فرما،
     
    و تمام مریضها را به حرمت این ماه شفا بده،
     
    و مشکلات و گرفتاری تمام شیعیان را برطرف بفرما.
     
    آمین ربّ العالمین.

    فعلا نه////متن تبریک فرا رسیدن ماه ربیع الاول



    نظر مراجع تقلید درباره دق الباب کردن مساجد در شب اول ماه ربیع‌الاول

    جماران نوشت: چند سالی است که در پایان ماه صفر مراسمی در برخی شهرها باب شده که در ظاهر مانند بسیاری از خرافات دیگر عملی نیکو وانمود می شود، اما هنگامی که در آن اندیشیده می شود نتیجه به آنجا می رسد که با خرافه و بدعتی دیگر مواجه هستیم.

     خرافات و تمسک به اموری که مستند و مدرک معتبر روایی و دینی ندارند از جمله اموری است که موجب انحراف دین و منجر به بدعت در دین می شود. آداب و رسومی که با رنگ و لعاب دینی در جامعه ظهور می کنند.

    چند سالی است که در شب اول ماه ربیع الاول حرکتی در بعضی مساجد باب شده است بدین ترتیب که از حدود نیمه شب تا اذان صبح افرادی با در دست داشتن شمع، پشت در مساجد مراجعه و با کوبیدن به در مساجد و خواندن اذکاری توسل جسته و حاجات خود را طلب می‌ کنند، البته این عمل را تا هفت مسجد ادامه می دهند.

    در سال ۱۳۸۰ استفتایی از سوی مسجد رضویه تهران از مراجع عظام صورت پذیرفته است که به اتفاق علما این عمل مردود اعلام شده است. متن استفتای انجام شده به شرح زیر است:


    ۱- آیا چنین عملی مستند روایی دارد؟

    ۲- آیا چنین عملی (که در حال گسترش است) می تواند به عنوان یک حرکت شایسته مورد تأسی دیگران قرار گیرد؟

    ۳- در صورتی که عمل فوق از جمله خرافات یا خدای نکرده نوعی بدعت باشد وظیفه ما (ائمه جماعات و متدینین) در این خصوص چیست؟

    آیت الله ای: بسمه تعالی، عمل فوق الاشاره مستند روایی ندارد و شیوه قابل تأیید نیست. اگر چه اصل اذکار و ادعیه و طلب حاجات از خداوند متعال عمل پسندیده است، لیکن اشکال در شیوه عمل به نحو یاد شده است. آقایان علماء اعلام - دامت افاضاتهم - و مومنین - ایدهم الله تعالی - با پند و اندرز و موعظه و نصیحت از رواج چنین رفتارهایی که چه بسا ممکن است منتهی به وهن مذهب گردد، جلوگیری نمایند.

    آیت الله مکارم: بسمه تعالی با توجه به اینکه این عمل در روایات معصومین(ع) وارد نشده است انجام آن به عنوان یک عمل مستحب شرعی جایز نیست و سزاوار است ائمه محترم جماعات مردم را به سوی مراسم و توسلاتی دعوت کنند که در روایات معصومین(ع) وارد شده است وگرنه ممکن است افراد منحرف برای وهن مذهب هر روز امر تازه ای اختراع کنند و ناآگاهان را به سوی آن دعوت کنند. همیشه موفق باشید.

    آیت الله صافی گلپایگانی:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    ۱- مستند روایی بر عمل مذکور به نظر نرسیده والله العالم.
    ۲- با عدم مستند شرعی تأیید آن معنی ندارد. والله العالم.
    ۳- علمای اعلام باید مردم را آگاه کنند. وفقکم الله. والله العالم.


    مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی:

    بسمه تعالی مستند شرعی برای عمل فوق ملاحظه نشده است و لازم است مومنین از این گونه اعمال اجتناب نموده و برای قضای حوایج و برآورده شدن حاجات از طرقی که در کتب ادعیه آمده استفاده کنند.

    مرحوم آیت الله تبریزی: بسمه تعالی زدن درب مسجد و حاجات خواستن از مسجد مسند شرعی ندارد و در روایات وارد نشده است. لکن نماز جماعت خواندن در مساجد و حاجت خواستن از خداوند با توسل به ائمه (علیهم السلام) شرعاً ثابت است. والله العالم.

    مرحوم آیت الله بهجت:
    ۱- بسمه تعالی ظاهراً ندارد.
    ۲- بسمه تعالی خیر.
    ۳- بسمه تعالی و جادلهم بالتی هی احسن.







    ماه "ربیع الاول" همانگونه كه از اسم آن پیداست بهار ماه ها مى باشد؛ به جهت اینكه آثار رحمت خداوند در آن هویداست . در این ماه ذخایر بركات خداوند و نورهاى زیبایى او بر زمین فرود آمده است . زیرا میلاد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در این ماه است و مى توان ادعا كرد از اول آفرینش ‍ زمین رحمتى مانند آن به خود ندیده است .


    ماه محرم و صفر را پشت سر گذاشتیم با اندوه و اشک و ناله ،اشک ریختیم و دل تازه کردیم و با یاد عظمت آقا ابا عبدالله الحسین بزرگ شدیم، از خزان عفلت به برکت اشک های محرم و صفر به بهار رسیدیم و اکنون وقت آن است که در این بهار به یمن رویش دوباریمان سجده شکر به جای آوریم و این بهار را قدر بدانیم و بندگی کنیم.


    ماه "ربیع الاول" همانگونه كه از اسم آن پیداست بهار ماه ها مى باشد؛ به جهت اینكه آثار رحمت خداوند در آن هویداست . در این ماه ذخایر بركات خداوند و نورهاى زیبایى او بر زمین فرود آمده است . زیرا میلاد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در این ماه است و مى توان ادعا كرد از اول آفرینش ‍ زمین رحمتى مانند آن به خود ندیده است . چرا كه او داناترین مخلوقات خداوند و برترین آنها و سرورشان و نزدیكترین آنها به خداوند و فرمانبردارترین آنها از او و محبوبترینشان نزد او مى باشد، این روز نیز برتر از سایر روزهاست . و گویا روزى است كه كاملترین هدیه ها، بزرگترین بخشش ها، شاملترین رحمتها، برترین بركتها، زیباترین نورها و مخفى ترین اسرار در آن پى ریزى شده است .


    پس بر انسان مسلمان كه برترى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) را قبول داشته و مراقب رفتار با مولایش مى باشد واجب است در این ماه به شکرانه ارازنی شدن آن نعمت بزرگ به عبادتی از سر شور و اشتیاق بپردازد،گرچه عبادات شبانه روزی عالمیان هرگز در خور چنین نعمتی نخواهد بود اما "آنچه سعی است ما در طلبش بنماییم".

     مهمترین اعمال این ماه
    شب اوّل:
    این شب به نام لیلة المبیت» مزیّن است، در این شب یک حادثه مهمّ تاریخى واقع شد و آن این که در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از مکّه به قصد هجرت به سوى مدینه، از شهر خارج شد و در غار ثور» پنهان گردید و امیر مۆمنان على(علیه السلام) براى اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) خوابید
    آیه شریفه وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ ؛ بعضى از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است»(1) در حقّ آن حضرت نازل شد.(2)
    سال هجرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مبدأ تاریخ مسلمانان است و تحوّلى عظیم در جهان اسلام روى داد.
    1- روزه گرفتن به شكرانه سلامتی پیامبر اعظم و امیرمۆمنان از گزند كفار و مشركان در اول ربیع‏الاول.
    2- خواندن زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) در این روز.


    روز هشتم:
    در روز هشتم ربیع الأوّل، سال 206، شهادت امام حسن عسکرى(علیه السلام) طبق روایتى واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب اّمان، حجّة بن الحسن ـ عجّل الله تعالى فرجه الشریف ـ آغاز گردید.(3)
    در این روز شایسته است زیارت امام حسن عسکری علیه السلام خوانده شود.


    روز دهم :
    روز ازدواج رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با حضرت خدیجه کبرى(علیها السلام) است در حالى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) 25 ساله بود و حضرت خدیجه(علیها السلام)40 ساله. به همین مناسبت روزه این روز به عنوان شکرگزارى مستحب شمرده شده است.(4)

    روز دوازدهم:
    این روز مطابق نظر مرحوم شیخ کلینى و مسعودى و همچنین مشهور میان اهل سنّت، روز ولادت با سعادت نبىّ مکرّم اسلام(صلى الله علیه وآله)است.(5)
    همچنین در این روز، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بعد از 12 روز که مسیر راه میان مکّه و مدینه را پیمود وارد مدینه گردید.(6) و نیز روز انقراض دولت بنى مروان در سال 132 است.(7)
    اعمال مستحب در این روز به شكرانه انقراض دولت اموی دو مورد است:
    1- روزه گرفتن.
    2- دو ركعت نماز مستحبی كه در ركعت اول بعد از حمد، سه بار سوره كافرون و در ركعت دوم بعد از حمد سه بار سوره توحید خوانده می‏شود.


    روز چهاردهم:
    در سال 64 در چنین روزى، یزید بن معاویه به هلاکت رسید.(8)
    وى پس از سه سال و نُه ماه خلافت که همراه با جنایات عظیمى بود - که مهمترین آن واقعه کربلا و شهادت ابى عبداللّه الحسین(علیه السلام) و یارانش مى باشد - در سنّ سى و هفت سالگى در منطقه حوران» زندگى ننگینش به پایان رسید جنازه اش را در دمشق دفن کردند ولى اکنون اثرى از او نیست.(9)


    شب هفدهم:
    طبق روایات مشهور شیعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبیا، رسول معظّم اسلام(صلى الله علیه وآله) است و شب بسیار مبارکى است.(10)
    1) غسل به نیّت روز هفدهم ربیع الاوّل.(فلاح السائل، صفحه 61 )
    2) روزه: كه براى آن فضیلت بسیار نقل شده است، از جمله در روایاتى از ائمّه معصومین(علیهم السلام)آمده است: كسى كه روز هفده ربیع را روزه بدارد، خداوند براى او ثواب روزه یكسال را مقرّر مى فرماید.(اقبال، صفحه 603 )


    3) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال كردن مۆمنان و به زیارت مشاهد مشرّفه رفتن.(همان مدرک )


    4) زیارت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از دور و نزدیک در روایتى از آن حضرت آمده است: هر كس بعد از وفات من، قبرم را زیارت كند مانند كسى است كه به هنگام حیاتم به سوى من هجرت كرده باشد، اگر نمى توانید مرا از نزدیك زیارت كنید، از همان راه دور به سوى من سلام بفرستید (كه به من مى رسد).(همان ص 604)


    5) زیارت امیر مۆمنان، على(علیه السلام) نیز در این روز مستحب است با همان زیارتى كه امام صادق(علیه السلام) در چنین روزى كنار ضریح شریف آن حضرت(علیه السلام) وى را زیارت كرد.(همان مدرک، صفحه 608 ) (این زیارت در بخش زیارات، مفاتیح آمده است).
    6) تكریم، تعظیم و بزرگداشت این روز بسیار بجاست، مرحوم سیّد بن طاووس»، در اقبال، در تكریم و تعظیم این روز به خاطر ولادت شخص اوّل عالم امكان و سرور همه ممكنات حضرت نبىّ اكرم(صلى الله علیه وآله) سفارش بسیار كرده است.


    بنابراین، سزاوار است مسلمین با برپایى جشن ها و تشكیل جلسات، هرچه بیشتر با شخصیّت نبىّ مكرّم اسلام(صلى الله علیه وآله)، سیره و تاریخ زندگى او آشنا شوند و از آن، براى ساختن جامعه اى اسلامى و محمّدى بهره كامل گیرند.
    همچنین یکسال قبل از هجرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، در چنین شبى معراج آن حضرت صورت گرفت.(11)


    روز هفدهم:
    همان گونه که گفتیم مشهور میان علماى امامیّه آن است که روز هفدهم ربیع الأوّل، روز ولادت با سعادت رسول خدا حضرت محمّد بن عبداللّه(صلى الله علیه وآله) است و معروف آن است که ولادتش در مکّه معظّمه، واقع شده است، و زمان ولادتش هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سنه عام الفیل بوده است.(12) (عام الفیل سالى است که ابرهه با لشکرش که بر فیل سوار بودند به قصد تخریب کعبه آمد، ولى همگى نابود شدند).


    همچنین در چنین روزى در سال 83 هجرى قمرى، ولادت امام صادق(علیه السلام) واقع شده است و از این جهت نیز بر اهمّیّت این روز افزوده شده است.(13)


    ماه ربیع الأوّل گرچه آغاز آن آمیخته با خاطره غم انگیز و اندوهبار شهادت امام حسن عسکرى(علیه السلام)است، ولى از آن جا که میلاد مبارک حضرت ختمى مرتبت رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مطابق روایت معروف، در هفدهم این ماه و طبق روایت غیرمعروف، در دوازدهم آن واقع شده و میلاد حضرت صادق(علیه السلام) نیز در هفدهم این ماه است، ماه شادى و جشن و سرور است.
    از آن جا که هجرت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) که سرچشمه دگرگونىِ عمیق در جهانِ اسلام و عزّت و شوکت مسلمین شد، و همچنین داستان لیلة المبیت» در این ماه واقع گردیده، و آغاز امامت پربرکت حضرت بقیة اللّه (ارواحنا فداه) همزمان با شهادتِ پدر بزرگوارش نیز مى باشد  در مجموع از ماههاى بسیار پربرکت و پرخاطره است، که سزاوار است، همه علاقه مندان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) آن را ارج نهند و گرامى بدارند.

     پی نوشت ها :
    1. سوره بقره، آیه 207.
    2. اقبال الاعمال، صفحه 592 و تفسیر نمونه، جلد 2، صفحه 78.
    3. کافى، جلد 1، صفحه 503.
    4. اقبال، صفحه 599.
    5. زاد المعاد، صفحه 412.
    6. اقبال، صفحه 599 و کامل ابن اثیر، جلد 2، صفحه 7 (حوادث سال اوّل هجرت).
    7. مصباح المتهجّد، صفحه 791.
    8. اقبال، صفحه 601 (سیّد بن طاووس، در همین کتاب از شیخ مفید، استحباب روزه در این روز را به خاطر هلاکت یزید نقل کرده است).
    9. تتمة المنتهى، صفحه 64.
    10. مصباح المتهجّد، صفحه 791 و اقبال، صفحه 603.
    11. اقبال، صفحه 601.
    12. مصباح المتهجّد، صفحه 791 و اقبال، صفحه 603.
    13. بحارالانوار، جلد 47، صفحه 1، حدیث 2.

    منابع: کتاب ارزنده المراقبات مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد ملكى تبریزى (ره)







    ماه ربیع الاول آغاز شده است؛ ماهی که در آن حوادث تاریخی مهمی اتفاق افتاده است که از آن جمله، حادثه مهم و تاریخی لیله المبیت، هجرت حضرت محمد صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه، ولادت پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق علیه السلام، ازدواج حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با حضرت خدیجه علیها السلام، آغاز امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه و هلاکت یزید بن معاویه از جمله حوادث فرخنده این ماه است. همچنین غزوه بنی نضیر در سال چهارم هجری، صلح امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه در سال 41 قمری، شهادت حضرت امام حسن عسگری علیه السلام در سال 260 قمری، واقعه احراق مکه در هنگام جنگ یزید با عبدالله بن زبیر در سال 64 قمری، حادثه صاحب زنج و قتل 300 هزار نفر از مردم بصره به دست موفق عباسی در سال 258 از دیگر حوادث مهم ماه ربیع الاول است.

    مناسبت های ماه ربیع ‎الاول:

      شب اول ربیع الاول:

    این شب به نام لیله المبیت» مزین است، در این شب یک حادثه مهم تاریخی واقع شده است؛ در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا(ص) از مکه به قصد هجرت به سوی مدینه، از شهر خارج شد و در غار ثور» پنهان گردید و امیرمؤمنان حضرت علی(ع) برای اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر آن حضرت خوابید و مشرکان قریش که خانه رسول خدا(ص) را محاصره کرده بودند، به گمان آن که ایشان در بستر آرمیده است، تا صبح منتظر ماندند و چون صبحگاهان با شمشیرهای به منزل آن حضرت هجوم بردند تا رسول اللّه(ص) را بکشند، حضرت علی (ع) را دیدند که از آن بستر برخاست، بدین ترتیب، پیامبر گرامی اسلام(ص) در فرصتی مناسب خود را از چنگال مشرکان قریش نجات داد و امام علی(ع) نیز با این فداکاری، عشق، علاقه و برادری خود را نسبت به ایشان نشان داد؛ این در حالی بود که هر زمان ممکن بود کسی را که در آن بستر خوابیده بود به قتل برسانند. بنابراین آیه شریفه وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ; (سوره بقره، آیه 207) بعضی از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودی خدا می فروشند; و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» در حق امیرالمومنین (ع) نازل شد. سال هجرت رسول خدا (ص) مبدأ تاریخ مسلمانان است و تحولی عظیم در جهان اسلام روی داد.

    روز هشتم ربیع الاول:

     در روز هشتم این ماه در سال 206 هجری قمری، شهادت امام حسن عسکری(ع) طبق روایتی واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب امان، حجه بن الحسن ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ آغاز گردید. روز دهم ربیع الاول: روز ازدواج رسول خدا (ص) با حضرت خدیجه کبری(ع) است به همین مناسبت روزه این روز به عنوان شکرگزاری مستحب شمرده شده است.

     روز دوازدهم ربیع الاول:

     این روز مطابق نظر مرحوم شیخ کلینی و مسعودی و همچنین مشهور میان اهل سنت، روز ولادت با سعادت نبی مکرم اسلام حضرت محمد (ص) است. همچنین در این روز، رسول خدا (ص) بعد از 12 روز که مسیر راه میان مکه و مدینه را پیمودند وارد مدینه شدند و نیز روز انقراض دولت بنی مروان در سال 132 هجری قمری است.

    روز چهاردهم ربیع الاول:

    در سال 64 هجری قمری در چنین روزی، یزید بن معاویه به هلاکت رسید. وی پس از سه سال و نه ماه خلافت که همراه با جنایات عظیمی بود - که مهمترین آن واقعه کربلا و شهادت حضرت ابی عبداللّه الحسین (ع) و یارانشان است - در سن سی و هفت سالگی در منطقه حوران» زندگیش به پایان رسید; جنازه اش را در دمشق دفن کردند، ولی اکنون اثری از آن نیست.

    شب هفدهم ربیع الاول:

    طبق روایات مشهور شیعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبیاء رسول معظم اسلام (ص) است و شب بسیار مبارکی است. همچنین یکسال قبل از هجرت رسول خدا (ص)، در چنین شبی معراج آن حضرت صورت گرفت. روز هفدهم ربیع الاول: همان گونه که گفتیم مشهور میان علمای امامیه آن است که روز هفدهم ربیع الاول، روز ولادت با سعادت رسول خدا حضرت محمد بن عبداللّه (ص) است و معروف آن است که ولادتشان در مکه معظمه، واقع شده است و زمان ولادت آن حضرت هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سال عام الفیل بوده است. (عام الفیل سالی است که ابرهه با لشکرش که بر فیل سوار بودند به قصد تخریب کعبه آمد، ولی همگی نابود شدند و پیامبر مکرم اسلام در همان سالی به دنیا آمدند که این رخداد به وقوع پیوست). همچنین در چنین روزی در سال 83 هجری قمری، ولادت امام صادق (ع) واقع شده است و از این جهت نیز بر اهمیت این روز افزوده شده است.

    اعمال ماه ربیع الاول:

    اعمال مشترک اول هر ماه: دعای هنگاه رویت هلال، خواندن سوره حمد، نماز اول ماه و روزه گرفتن، اعمال مشترک اول هر ماه قمری هستند .

     روز اول ربیع الاول:

     علما گفته اند مستحب است، به شکرانه هجرت موفقیت آمیز رسول خدا (ص) این روز را روزه بگیرند و صدقه و انفاق و احسان کنند و همچنین زیارت آن بزرگوار، در این روز مناسب است.

     روز دوازدهم ربیع الاول:

    در این روز خواندن دو رکعت نماز مستحب است که در رکعت اول بعد از خواندن سوره حمد، سه مرتبه سوره قل یا ایها الکافرون»(سوره کافرون) و در رکعت دوم بعد از حمد، سه مرتبه سوره قل هو الله احد»(سوره توحید) خوانده می‌شود.

    روز هفدهم ربیع الاول:

     این روز مطابق نظر مشهور علمای امامیه، روز ولادت رسول خدا (ص) و همچنین میلاد امام صادق (ع) است و روزی است بسیار مبارک که دارای اعمالی است:

    1) غسل؛ به نیت روز هفدهم ربیع الاول.

     2) روزه؛ که برای آن فضیلت بسیاری نقل شده است، از جمله در روایاتی از ائمه معصومین(علیهم السلام)آمده است: کسی که این روز را روزه بدارد، خداوند برای او ثواب روزه یکسال را مقرر می فرماید.

     3) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال کردن مؤمنان و به زیارت مشاهد مشرفه رفتن (اماکن زیارتی).

     4) زیارت رسول خدا (ص) از دور و نزدیک; در روایتی از آن حضرت آمده است: هر کس بعد از وفات من، قبرم را زیارت کند مانند کسی است که به هنگام حیاتم به سوی من هجرت کرده باشد، اگر نمی توانید مرا از نزدیک زیارت کنید، از همان راه دور به سوی من سلام بفرستید (که به من می رسد).

     5) زیارت امیر مؤمنان، حضرت علی (ع) نیز در این روز مستحب است با همان زیارتی که امام صادق (ع) در چنین روزی کنار ضریح شریف آن حضرت (ع) ایشان را زیارت کردند.

     6) تکریم، تعظیم و بزرگداشت این روز بسیار بجا است، مرحوم سید بن طاووس»، در کتاب اقبال، در تکریم و تعظیم این روز به خاطر ولادت شخص اول عالم امکان و سرور همه ممکنات حضرت نبی اکرم (ص) سفارش بسیار کرده است. بنابراین، سزاوار است مسلمانان با برپایی جشن ها و تشکیل جلسات، هرچه بیشتر با شخصیت نبی مکرم اسلام (ص)، سیره و تاریخ زندگی ایشان آشنا شوند و از آن، برای ساختن جامعه‌ای اسلامی و محمدی بهره کامل گیرند.







    شیخ مفید در کتاب ارشاد دو روایت مختلف در مورد نحوه شهادت ان حضرت به دست مامون به شرح زیر نقل می کند:

    روایت اول

    روزی آن حضرت با مامون طعامی خوردند و حضرت از آن طعام بیمار شد و مامون نیز خود را به تمارض زد.سپس مفید در تفصیل این جریان غم انگیز آورده است كه: محمد بن علی بن حمزه از منصور بن بشیر از عبدالله بن بشیر روایت كرده كه گفت:مامون به من دستور داد ناخن‎های خود را بلند كنم و این كار را برای خود عادی نمایم و برای كسی درازی ناخن خود را نشان ندهم، من نیز چنان كردم، سپس مرا خواست و چیزی به من داد كه شبیه به تمر هندی بود و به من گفت: این را به دو دست خود بمال، و من چنان كردم سپس برخاسته و مرا به حال خود گذارد و پیش حضرت رضا علیه السلام رفته، گفت:حال شما چگونه است؟فرمود: امید بهبودی دارم.مامون گفت: من نیز بحمدالله امروز بهترم و كسی از پرستاران و غلامان به خدمت تو آمده‎اند؟حضرت فرمود: نه.مامون خشمناك شد و به غلامان فریاد زد كه چرا به آن حضرت رسیدگی نكرده‎اند.سپس گفت: هم اكنون آب انار بگیر و بخور كه برای رفع این بیماری چاره‎ای جز خوردن آن نیست.برادر عبدالله بن بشیر گوید: پس به من گفت: انار برای ما بیاور، و من اناری چند حاضر كردم، مامون گفت با دست خود آن را فشار بده و من فشردم مامون آب آن را با دست خود به امام رضا علیه السلام خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از آن، دو روز بیشتر زنده نماند كه از دنیا رفت.مرحوم مفید در ادامه گزارش خود از اباصلت هروی روایت كرده كه گفت:پس از آن كه مامون (در آن روز) از نزد آن حضرت بیرون رفت بر آن جناب وارد شدم، حضرت به من فرمود:ای اباصلت اینان كار خود را كردند و زبانش به ذكر خدا گویا بود.

    روایت دوم

    شیخ مفید در روایت دیگر از محمد بن جهم نقل می نماید كه گفت:حضرت رضا علیه السلام انگور را زیاد دوست می‎داشت، پس قدری انگور برای آن حضرت تهیه كردند، و در دانه‎های آن چند روز سوزن‎های زهرآلود زدند، سپس آن سوزن‎ها را كشیده و آن انگور را به نزد آن بزرگوار آوردند حضرت به همان بیماری كه پیش از این گفته شد، مبتلا بود، از آن انگور زهرآلود میل فرمود و سبب شهادتش گردید.[۱۴]

    غسل و تدفین جسد مطهر امام رضا علیه السلام

    بحار الانوار به نقل از امالى شیخ صدوق و عیون اخبار الرضا نقل می کند که: ابا صلت گفت در خدمت حضرت رضا علیه السّلام بودم فرمود داخل این قبه‌‌اى كه هارون مدفون است برو از چهار طرف آن خاك بردار بیاور داخل قبه شدم و خاك را آوردم ملاحظه فرمود گفت این قسمت از خاك را كه مربوط به طرف راست است بمن بده تقدیم كردم بو كشیده ریخت فرمود در اینجا میخواهند برایم قبر حفر كنند سنگى پدیدار خواهد شد كه اگر تمام كلنگهاى خراسان را جمع كنند نمی‌توانند آن را بردارند در مورد خاكى كه از پائین پا و بالاى سر آورده بودم همین فرمایش را تكرار نمود.

    آنگاه فرمود: این خاك را بمن بده كه خاك مدفن من است فرمود: در اینجا براى من قبر می‌كنند بگو هفت پله پائین روند و ضریحى بگشایند اگر امتناع ورزیدند مى‌‌گوئى باندازه یك متر لحد قرار دهند خداوند اگر بخواهد آن را وسعت می‌دهد.

    پس از آماده شدن قبر در قسمت سر رطوبتى خواهى دید دعائى كه بتو مى‌‌آموزم خواهى خواند لحد پر از آب مى‌‌شود و ماهى‌‌هاى كوچكى در آن می‌بینى از همان نانى كه بتو می‌دهم براى آنها ریزه میكنى خواهند خورد وقتى تمام شد یك ماهى بزرگ آشكار میگردد ماهیهاى كوچك را می‌خورد بطورى كه یكى هم نمی‌ماند و بعد دیده نمی‌شود.

    در این موقع كه ماهى بزرگ دیده نشد دست بر روى آب بگذار و دعائى كه بتو مى‌‌آموزم بخوان آب فرو میرود و چیزى از آن باقى نمى‌‌ماند تمام این كارها را در پیش مأمون انجام بده پس از آن فرمود: فردا میروم پیش این نابكار وقتى خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود با من حرف بزن جواب میدهم چنانچه سرم پوشیده بود با من صحبت مكن.

    ابا صلت گفت: صبحگاه فردا لباس پوشید در محراب بانتظار نشست در این موقع غلام مأمون وارد شده گفت امیر المؤمنین شما را مى‌خواهد كفش پوشیده از جاى حركت نمود و رفت، منهم از پى آن جناب رفتم تا وارد بر مأمون شد جلو مأمون ظرفى از انگور و چند ظرف دیگر از میوه‌هاى مختلف بود یك خوشه انگور بدست داشت كه مقدارى از آن را خورده بود همین كه چشمش بحضرت رضا افتاد از جاى حركت كرده او را در بغل گرفت و پیشانیش را بوسید آن جناب را پهلوى خود نشانید امام فرمود انگور خوب انگور بهشتى است مأمون درخواست كرد از آن انگور بخورد فرمود مرا معاف دار گفت ممكن نیست شاید بمن اطمینان ندارى مأمون خوشه را گرفت و چند دانه از آن را خورد براى مرتبه دوم بدست حضرت رضا علیه السّلام داد آن جناب سه دانه از انگور خورد به گوشه‌اى پرت كرده از جاى حركت نمود.

    مأمون گفت: كجا میروى؟

    فرمود: به جایى كه فرستادى

    وقتى خارج شد عبا را بر سر كشیده بود چیزى عرض نكردم تا داخل خانه شد دستور داد درها را ببندم در رختخواب خوابید من با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم.

    در همین موقع مشاهده كردم جوانى خوش روى با موى‌هاى مجعد شبیه بحضرت رضا علیه السّلام وارد شد پیش رفته عرض كردم از كجا آمدى درها كه بسته بود فرمود كسى كه مرا از مدینه در این ساعت بطوس آورده از درهاى بسته نیز داخلم كرده.

    گفتم: شما كیستى؟

    فقال انا حجة اللَّه علیك یا ابا صلت انا محمّد بن علی»

    من حجت خدایم بر تو. من محمّد بن علی هستم

    به طرف اطاق علی بن موسى- الرضا علیه السّلام رفت به من نیز فرمود: وارد شوم. همین كه چشم حضرت رضا علیه السّلام به اوافتاد از جاى جست و فرزندش را در آغوش گرفت و بسینه چسبانید پیشانیش را بوسید بجانب خود كشانید. امام جواد پیوسته پدر را مى‌‌بوسید و آرام با او سخنانى میگفت كه من نفهمیدم.

    در این هنگام كفى بر دهان حضرت رضا علیه السّلام آشكار شد سفیدتر از برف حضرت جواد آن كف را مكید امام دست در گریبان خود كرد چیزى شبیه گنجشك خارج كرده بحضرت جواد داد آن را بلعید. در این موقع حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت.

    حضرت جواد فرمود: ابا صلت حركت كن از انبار تخت بیاور با آب تا پدرم را غسل دهم.

    عرض كردم: در انبار تخت و آب نیست فرمود هر چه میگویم بجاى آور داخل انبار شدم تخت و آب بود بیرون آوردم دامن بكمر زدم تا امام را غسل دهم.فرمود تو یك طرف برو كسى هست كه بمن كمك كند حضرت رضا را غسل داد باز فرمود داخل انبار شو زنبیلى كه در آن كفن و حنوط پدرم هست بیاور وارد شدم زنبیلى دیدم كه قبلا در آنجا ندیده بودم آوردم خدمت ایشان پدر خود را كفن كرد و بر بدنش نماز خواند.

    آنگاه فرمود تابوت بیاور، عرض كردم بروم پیش نجار بگویم تابوت بسازد فرمود داخل انبار تابوت هست وارد شدم تابوتى دیدم كه در آنجا قبلا ندیده بودم جسم پاك امام را در آن تابوت نهاد دو ركعت نماز خواند هنوز تمام نشده بود تابوت بلند شد و سقف شكافته گردید از خانه خارج شد.عرض كردم: یا ابن رسول اللَّه هم اكنون مأمون مى‌آید حضرت رضا را از من میخواهد، چه كنم؟

    فرمود: ساكت باش الان بر میگردد هر پیغمبر اگر چه در مشرق بمیرد و وصى او در مغرب خداوند بین ارواح و اجساد آنها جمع خواهد كرد هنوز سخن‌ امام جواد تمام نشده بود كه سقف شكافته شد و تابوت بر زمین آمد، از جاى حركت نمود پیكر پاك امام را از تابوت بیرون آورد و در رختخوابش گذاشت مثل اینكه نه غسل داده شد و نه كفن گردیده.

    فرمود: حركت كن در را براى مأمون بگشا همین كه در را گشودم دیدم مأمون و غلامان ایستاده‌‌اند با گریه داخل شد گریبان چاك زد و بر سر خود میزد با صداى بلند میگفت: آه آقاى من ترا از دست دادم، كنار بستر حضرت رضا نشست و دستور داد آماده غسل و كفن شوند امر كرد برایش قبر بكنند.تمام آنچه حضرت رضا فرموده بود آشكار گردید. خواست قبر پدرش را قبله قبر حضرت رضا قرار دهد یكى از اطرافیان گفت مگر نمیگوئى این شخص امام است جوابداد چرا، گفت باید قبر او جلو باشد دستور داد در طرف قبله قبر بكنند گفتم بمن فرموده است كه هفت پله بكنند و ضریحى بگشایند گفت بمقدارى كه ابا صلت میگوید بدون ضریح بكنید ولى لحد قرار میدهم.

    وقتى رطوبت و ماهیها را مشاهده كرد گفت: پیوسته حضرت رضا در زمان زندگانى ما را از عجایب خود بهره‌‌مند میكرد اینك بعد از مرگ نیز نشان میدهد وزیرش گفت میدانى منظور از نشان دادن این عجایب چیست مأمون گفت: نه.

    وزیر گفت: میخواهد بفهماند كه اقتدار و سلطنت شما بنى عباس با زیادى حكمروا و مدت طولانى مثل این ماهیهاى كوچك است وقتى مدت شما تمام شود خداوند شخصى از ما را بر شما مسلط خواهد كرد كه این سلسله را منقرض كند گفت راست میگوئى.

    ابا صلت میگوید: آنگاه مأمون گفت آن دعائى كه میخواندى بمن بیاموز سوگند یاد كردم كه همین الان فراموش كردم راست هم میگفتم. دستور داد مرا زندانى كنند و حضرت رضا علیه السّلام را دفن نمود.

    یك سال در زندان بودم خیلى دلم تنگ شد شبانگاهى تا بصبح متوسل به خاندان نبوت شدم و از خدا خواستم بحق آنها مرا نجات دهد هنوز دعایم تمام‌ نشده بود كه امام جواد وارد شد فرمود دلت تنگ شده است عرض كردم: آرى بخدا قسم.

    فرمود: حركت كن دست به زنجیرهائى كه به آن بسته شده بودم زد باز شد دست مرا گرفت و از زندان خارج نمود با اینكه غلامها و زندانبانها ایستاده بودند و مرا می‌دیدند ولى قدرت حرف زدن نداشتند از زندان كه بیرون آمدم فرمود:

    در پناه خدا دیگر نه تو مأمون را خواهى دید و نه او ترا. ابا صلت گفت: بعد از آن تاكنون مأمون را ندیده‌‌ام.[۱۵]

    پانویس


  • مسارالشیعه (شیخ مفید)، ص 16.

  • منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 2، ص 312؛ وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص 97.

  • زندگانی چهارده معصوم علیهم‌السلام (ترجمه اعلام الوری – امین الاسلام طبرسی)، ص 424.

  • منتهی الآمال، ج 2، ص 312.

  • الارشاد (شیخ مفید)، ص 591.

  • الكامل، 5، ص 150 - طبرى، 11، ص 1030 - تاریخ ابوالفداء، 2، ص 23 - مختصر تاریخ الدول، ص 134 - مرآة الجنان، 2، ص 12 - وفیات الاعیان، 1، ص 321 (چاپ 1310 هجرى) - برخى از اینان داستان مسموم شدن را با تعبیر گفته مى شود.» بیان كرده اند.

  • سید جعفر شهیدى، زندگى ى هشتمین امام، ص 202.

  • روح الاسلام، سید امیرعلى، ص 311 و 312

  • تذكرة الخواص، ص 355.

  • نظریة الامامة، ص 387.

  • عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 9- 358.

  • مدینه المعاجز بنا به نقل مرحوم سحاب در کتاب زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، ج 2، ص 153.

  • امالی الصدوق، ص63 - عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 256.

  • ارشاد، ج6، ص 295.

    1. زندگانى حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام ( ترجمه جلد 49 بحار الأنوار)، ص: 276 تا 279

    منابع

    • سید جعفر شهیدى، زندگى ى هشتمین امام، ص 202.
    • داود الهامی، نظر شیعه درباره علت شهادت امام رضا (ع)، مکتب اسلام، 1373، شماره 1 (ص 16 تا 28)
    • موسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام
    • زندگانى حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام ( ترجمه جلد 49 بحار الأنوار)، موسی خسروی، اسلامیه - تهران، چاپ: اول، 1380 ش.



    امام رضا(علیه السلام):
    هرکس در مجلسی نشیند که امر ما در آن زنده می شود، در روزی که قلب ها می میرند، قلبش نخواهد مرد.

    .


    سخنرانی حاج اقا جهری در شب شهادت امام رضا ع روز دوشنبه 5 آبان 98 در مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا








     

    امام رضا(علیه السلام):
    کسی که مصائب ما را به یاد آورد، پس بگرید و بگریاند، در روزی که چشم ها گریانند(روز حساب)، گریان نخواهد شد.


    .

     سخنرانی حاج اقا کاظمی در شب شهادت امام رضا ع روز دوشنبه 5 آبان 98 در مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا









    ابن الرضا به حجره غریبانه جان سپرد / او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد

    مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل / از روی شوق در ره جانانه جان سپرد

     

    .


    از غربت آن غریب کن یاد امشب
    در شب شهادت امام رضا التماس دعا دارم

     

    درباره تاریخ شهادت امام رضا علیه السلام گفتار مورخان و سیره‌نگاران مختلف است:

    شیخ مفید در مسارالشیعه، آن را در روز 23 ذی القعده سال 203 می‌داند.[۱] به همین جهت، برای زیارت آن حضرت در این روز تأكید فراوانی به عمل آمده.[۲] برخی، روز 23 ماه رمضان را روز شهادت آن حضرت دانستند.[۳]

    عده‌ای هم، شهادتش را در ماه صفر ذكر كرده‌اند ولیكن برخی از آنان روز چهاردهم، برخی روز هفدهم و برخی دیگر آخرین روز صفر را تاریخ شهادتش می‌دانند.[۴] معروف و مشهور میان علما و مورخان شیعه آن است كه آن حضرت در آخرین روز ماه صفر سال 203 قمری در طوس به شهادت رسید و این، گفتار شیخ مفید در ارشاد نیز است.[۵]

    بیان های مختلف در مورد شهادت امام رضا علیه السلام

    مرگ در اثر زیاد خوردن انگور

    ابن اثیر، طبرى، ابوالفداء، ابن العبرى، یافعى و ابن خلكان درباره نحوه درگذشت امام رضا علیه السلام نوشته‌اندامام بر اثر زیاد خوردن انگور وفات نمود.-[۶]

    سید جعفر شهیدی پس از نقل این نظر آن را مردود دانسته در مورد آن می گوید: راستى كه این حرفها عجیب است. آخر چگونه انسان مى تواند چنان پرخورى را درباره یك آدم معمولى بپذیرد تا چه رسد به امامى كه همه به دانش، حكمت، زهد و پارسائیش اعتراف داشتند.[۷]

    مسموم شدن بدون بیان علت

    عده اى در این باره فقط خود حادثه را گزارش كرده اند ولى هیچ گونه ذكرى از علت آن ننموده اند و فقط بر سبیل تردید چنین آورده اند: گفته مى شود كه او مسموم شد و درگذشت ». (مانند یعقوبى در جلد دوم ص 80 از تاریخش)

    مسموم شدن به دست عباسیان

    عده اى دیگر مسموم شدن امام را پذیرفته اند ولى معتقدند كه این جنایت به دست عباسیان صورت گرفت. سید امیرعلى داراى همین عقیده بود[۸] كه احمد امین نیز بدان اشاره كرد او خود گفته است: اگر براستى او را مسموم كرده باشند، حتما این سم را كسى غیر از مامون به او خورانیده، یعنى یكى از مدعیان حكومت براى خاندان عباسى».

    وفات به مرگ طبیعی

    برخى دیگر گفته اند كه امام به مرگ طبیعى درگذشت و هرگز مسمومیتى در كار نبود. براى اثبات این موضوع دلایلى ذكر كرده اند. یكى از این افراد ابن جوزى » است كه پس از نقل قول از دیگران كه نوشته اند پس از یك استحمام در برابر امام علیه السلام بشقابى از انگور كه بوسیله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حیات گفت، ابن جوزى مى نویسد كه این درست نیست كه بگوییم مامون عامل مسموم كردن وى بوده باشد. چه اگر این طور بود پس چرا آن همه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه مى كرد. این حادثه چنان بر مامون گران آمد كه از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشامیدن و هرگونه لذتى چشم پوشیده بود.[۹]

    دكتر احمد محمود صبحى نیز چنین پنداشته كه داستان مسمومیت امام رضا علیه السلام از مطالب ساختگى شیعه است كه هرگز بین موقعیت امام در نزد مامون كه از آن همه ارجمندى برخوردار بود با خورانیدن سم به او، تناقضى احساس نمى كنند.[۱۰]

    مسموم شدن به دست مامون

    كسانى كه بر این عقیده اند گروه بزرگى را تشكیل مى دهند كه ابن جوزى نیز بدان ها اشاره كرده است. و شیعیان بطور كلى این نظر را تایید كرده اند. شیخ مفید می نویسد: آن دو - یعنى مامون و امام رضا علیه السلام - با همدیگر انگورى را تناول كردند سپس امام علیه السلام بیمار شد و مامون نیز خود را به بیمارى زد!!!

    از اهل سنت و دیگران نیز گروه بسیارى از دانشمندان و مورخان هستند كه منكر مرگ طبیعى امام علیه السلام بوده و یا لااقل مسمومیت وى را قولى مرحج دانسته اند. مانند این افراد:

    پیشگویى امام رضا علیه السلام و اجدادشان از شهادت آن حضرت

    رویداد شهادت امام رضا علیه السلام بوسیله زهر در شهر طوس در روایاتی از پیامبر یا ائمه اطهار علیهم السلام سال ها پیش از آن حضرت پیش بینی شده بود. به عنوان نمونه شیخ صدوق به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه‎السلام فرمود:

    سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی اِلا فَمَن زارَةٌ فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَهٌ ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر و لو کانَت مثل عَدَدِ النُّجومِ و قطر الامطار وَ وَرَقِ الاشجار.[۱۱]

    به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته می‎شود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می‎آمرزد و لو این که به تعداد ستارگان و قطرات باران و برگ درختان باشد.

    و سید هاشم بحرانی در مدینه المعاجز می‎نویسد:

    از سلیمان بن حفص مروزی روایت شده که گفت: از موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که می‎فرمود:

    ان ابنی علیّاً مَقتُولٌ بالسّمٌ مَدفُونٌ اِلی جَنبِ هارُون بِطُوس مَن زارَةٌ کَمَن زارَ رَسُول الله[۱۲]؛ پسرم علی را با سم مظلومانه به قتل می‎رسانند و او در جنب قبر هارون در طوس مدفون می‎شود، کسی که او را زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت نموده است.

    همچنین دسته ای از روایات از خود امام رضا علیه السلام نقل شده که در آنها از شهادت خود به دست مامون و از دفنش در طوس کنار قبر هارون خبر داده است، از جمله:اباصلت هروی گفت: شنیدم از امام رضا علیه السلام که می‎فرمود:به خدا نیست از ما ائمه احدی، مگر این که کشته یا شهید می‎شود.عرض شد: ای فرزند رسول خدا، پس ترا چه کسی به قتل می‎رساند؟

    فرمود: بدترین مخلوق خدا در زمان خودم مرا به زهر می‎کشد، و سپس در یک خانه تباه شده در دیار غربت دفن می‎کنند. آگاه باشید هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند به او اجر صدهزار شهید و صدهزار صدیق و صدهزار حج و عمره کننده و صدهزار جهادگر می‎نویسد و در زمره ما محشور می‎گردد و در بالاترین درجات بهشت رفیق ما قرار داده می‎شود.[۱۳]

    کـمـک کـن مـثـل مشهد، شهر رؤیا
    دلـم پـر ازدحـام از نـور بـاشــد
    پـر از پـرواز کـفـتـرهـاى کوچک
    سـرم سـبـز و دلـم پـر شور باشد
    شهادت امام رضا (ع)تسلیت باد

     



    من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج
    شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج

    بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز
    تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج


    .





     

    حسن شاه دین شرف بخشید ملک طوس را
    شمع، آرى میکند روشن دل فانوس را

    دیده را گفتم که این روشندلى از چیست؟ گفت:
    طوطیاى خویش کردم خاک شاه طوس را

    از براى خاکروبى درش روح الامین
    در کف خود هر سحر گیرد پر طاووس را

    اى که در اسماء اعظم عمر خود کردى تلف
    در خراسان آى وبنگر مظهر قدوس را

     



     

    امروز که سر بر حرمت می آیم
    انگار تمام عشق کامل شده است
    ای ضامن آهو ! به غریبی سوگند
    دل کندن از این ضریح مشکل شده است

     

     







    یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
    حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
    آنجا برای عشق شروعی مجدد است

     





    بر در دوست به امید پناه آمده‎ایم
    همره خیل غم و حسرت و آه آمده‎ایم
    چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان
    لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ‎ایم

     

    .

    تاریخ ولادت
    امام رضا(ع) هشتمین امام شیعیان، از سلاله پاک رسول خدا(ص) و هشتمین جانشین پیامبر مکرّم اسلام است. بنابر نظر مشهور مورّخان امام رضا(ع)، در یازدهم ذی قعده سال 148 هـجری قمری در مدینه منوّره متولّد شد.[1]
    نام و القاب
    نام مبارکشان علی»، کنیۀ آن حضرت، ابوالحسن» و دارای القاب متعدّدی از جمله؛ رضا، ‏صابر، فاضل، قرة ‏اعین المؤمنین (نور چشم مؤمنان) و. هستند،[2] اما مشهورترین لقب ایشان، رضا» به معنای خشنودی» است.
    صفات ظاهری
    درباره شمایل و صفات ظاهری امام رضا(ع)، برخی حضرتشان را سفیدرو توصیف کرده[3] و برخی نیز ایشان را دارای رنگی تیره دانسته‌اند.[4] همچنین گزارش شده که امام هشتم(ع) قامتی معتدل داشته[5] و شبیه‌ترین مردم به پیامبر خدا(ص) بود.[6]
    پدر و مادر
    پدر بزرگوار امام رضا(ع)، امام موسی کاظم(ع) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 3 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند.
    مادر گرامی امام رضا(ع) نجمه نام داشت.[7] البته نام های دیگری نیز برای مادر گرامیشان ذکر کرده اند.[8]
    دوران کودکى و جوانى
    حضرت رضا(ع)، دوران کودکى و جوانى را تا سال 201 هجری قمری در مدینه طیّبه[9] که مهبط وحى بود در خدمت پدر بزرگوارش سپرى کرد و مستقیماً تحت تعلیم و تربیت امام هفتم(ع) قرار گرفت و علوم و معارف و اخلاق و تربیتى را که امام کاظم(ع) از پدرانش به ارث برده بود، به او آموخت.[10]
    گزارشی از حضور ایشان در بغداد هنگام زندانی بودن پدر بزرگوارشان در آن شهر در دسترس نیست.

    ازدواج

    امام رضا(ع) دارای تعدادی کنیز بودند، از جمله کنیزان ایشان، سبیکه مادر امام جواد(ع) است. وی کنیزى بود که به او سبیکه یا دُرّه می گفتند، حضرت رضا او را خیزران نام گذاشتند و این بانو از اهالى نوبه (منطقه ای در آفریقا) است.[11] و همسر دائمی امام رضا(ع) ام حبیبه بود.[12]

    فرزندان

    در تعداد و اسامی فرزندان امام رضا(ع) نقل های مختلفی وجود دارد؛ گروهی آنها را پنج پسر و یک دختر، به نام های محمّد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه ذکر کرده اند؛[13] همچنین در نقلی شیخ صدوق در سلسله سند روایتی از فاطمه به عنوان یکی از دختران آن حضرت نام برده است؛[14] امّا شیخ مفید بر این عقیده است، که امام هشتم(ع)، فرزندی جز امام جواد(ع) نداشتند.[15] ابن شهرآشوب[16] و طبرسى،[17] نیز بر همین اعتقادند.
     

    امامت

    امامت و وصایت حضرت رضا(ع) بارها توسط رسول خدا(ص)، پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان(ع) اعلام شده بود. به ویژه امام کاظم(ع) بارها در حضور مردم، ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرّفی کرده بودند که به یک نمونه از آنها اشاره می‌ شود:
    از محمّد بن اسماعیل بن فضل هاشمىّ چنین روایت شده است که‏ گفت: بر امام موسى کاظم(ع) وارد شدم در حالى که ایشان به شدّت مریض بودند، به حضرت عرض کردم: اگر خداى ناکرده براى شما اتّفاقى بیفتد- و خدا آن روز را نیاورد- به چه کسى رجوع کنیم (امام بعد از شما کیست)؟ فرمود: به فرزندم علىّ، نوشته او، نوشته من است، و او وصىّ و جانشین من بعد از مرگم خواهد بود».[]
    امام رضا (ع) در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگى امور پرداخت، شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد و به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جدش امام صادق (ع) مشغول شد و در این راستا گام هاى بزرگ و استوارى برداشت.
    پس از شهادت امام کاظم(ع) که در سال 3 هـ ق رخ داد، آغاز امامت حضرت رضا(ع) شروع شد، و با توجه به این که هارون (پنجمین خلیفه عباسى) در سال 193 از دنیا رفت، ده سال از امامت حضرت رضا(ع) معاصر زمان هارون بود.
    مدت امامت آن حضرت، حدود 20 سال طول کشید که 17 سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.
    شهادت
    امام رضا(ع) پس از هفده سال ست در مدینه و تبلیغ دین و ارشاد مردم، با نقشه و حیلۀ مأمون عباسی، راه خراسان را در پیش گرفت. آن حضرت پس از قبول اجباری ولایت عهدی مأمون و گذشت سه سال، در 55 سالگی به دست مأمون خلیفه عباسی به شهادت رسید.
    در تعیین سال شهادت امام نقل های مختلفی به ثبت رسیده است. گروهی سال 202 هجری قمری را سال شهادت حضرت می دانند[19] و عده ای سال 203 هجری قمری را؛ [20] اما مشهور، نظریه دوم است.
    در تعیین روز شهادت آن حضرت نیز اتفاق نظر نیست؛ مانند در روز جمعه از ماه رمضان،[21] هفدهم ماه صفر،[22] و آخر ماه صفر.[23]
    در میان این نقل ها، نظریه آخر؛ یعنی آخرین روز از ماه صفر، مشهورترین و قابل اعتمادترین نقل است.
    بنابراین، مشهورترین و قوی ­ترین نظریه در تاریخ شهادت آن حضرت، روز جمعه، آخرین روز ماه صفر سال 203 هجری قمری است.[24]

    فضائل

    از نگاه بزرگان شیعه، امام رضا(ع) همانند دیگر امامان معصوم(ع)، دارنده تمام کمالات و فضایل اخلاق انسانی در مرتبه اعلی است. به گفتۀ آنان، او آن چنان در قلّه شکوهمند کمال و فضیلت قرار دارد که نه تنها دوستان و پیروانش او را ستوده اند، بلکه دشمنان کینه توز و سرسخت هم به مدح و ستایش او پرداخته‌اند. درباره اوصاف اخلاقی آن حضرت ابراهیم بن عباس» می ‌گوید: هرگز ندیدم که امام رضا(ع) به کسی یک کلمه جفا کند و ندیدم که سخن شخصی را قطع کند و ندیدم که نیازمندی را از درگاه خویش رد کند. او هرگز در حضور افراد تکیه نمی‌داد و هرگز او را ندیدم که با صدای بلند بخندد، بلکه خنده اش تبسم و لبخند بود. وقتی که کنار سفره می ‌نشست، همه خدمت کاران و غلامان را کنار سفره می ‌نشاند».[25]

    خلفای هم عصر

    امام رضا(ع) در دوران امامت خود با سه تن از حُکّام و خلفای عباسى روبه‏رو و معاصر بود: هارون الرشید، امین و مأمون.[26]
    برای آشنایی بیشتر با زندگی امام هشتم شیعیان(ع)، می توانید به سایت اسلام پدیا، مدخل امام رضا» مراجعه نمایید.
     

    [1]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ى، محمد، ج 1، ص 486، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق؛ مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ج 6، ص 70، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 247، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق.
    [2]. خصیبى، حسین بن حمدان، الهدایة الکبرى، ص 279، البلاغ، بیروت، 1419ق؛ اربلى، على بن عیسى، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ج 2، ص 284، بنى هاشمى، تبریز، چاپ اول، 1381ق.
    [3]. شیخانی قادری، الصراط السوی فی مناقب آل النبی، ص 199، به نقل از: قرشی، باقر شریف، حیاة الإمام الرضا(ع)، ج ‏1، ص 27، قم،  سعید بن جبیر، چاپ دوم‏، 1380ش.
    [4]. صفدى، خلیل بن ایبک‏، الوافی بالوفیات، ج ‏22، ص 251، چاپ دوم، 1401ق؛ یمانى موسوى، محمدکاظم بن ابى‏الفتوح‏،  النفحة العنبریة فی أنساب خیر البریة، ص 64، قم، کتابخانه عمومى حضرت آیت الله العظمى مرعشى نجفى(ره)، چاپ اول، 1419ق؛ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم‏، ینابیع المودة لذوی القربی، ج ‏3، ص 168، قم، اسوه، چاپ دوم‏، 1422ق.
    [5]. ابن صباغ مالکى‏، على بن محمد بن احمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة(ع)‏، ج ‏2، ص 971، قم، دار الحدیث‏،  چاپ اوّل‏، 1422ق؛ شیخانی قادری، الصراط السوی فی مناقب آل النبی، ص 199، به نقل از: حیاة الإمام الرضا(ع)، ج ‏1، ص 27.
    [6]. عماد الدین طبری، محمد بن ابى القاسم‏، بشارة المصطفى لشیعة المرتضى‏، ص 81، نجف اشرف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم‏، 1383ق؛ شامی، جمال الدین یوسف بن حاتم‏، الدر النظیم، ص 678، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اوّل‏، 1420ق.
    [7]. طبرسى‏، احمد بن على، الاحتجاج على أهل اللجاج‏، ج 2، ص 374، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403ق؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص 196، کنگره شیخ مفید، قم، 1413ق.
    [8]. امین عاملی، سید محسن، سیره معصومان، ترجمه حجتی کرمانی، علی، ج 6، ص 142، نشر سروش، تهران، 1376ش؛ قرشی، باقر شریف‏، پژوهشى دقیق در زندگانى امام رضا علیه السلام‏، ترجمه صالحی، سید محمد، ج 1، ص 40 و 41، اسلامیة، تهران، چاپ اول، 1382ش.
    [9]. جعفریان، رسول، حیات فکرى و ى امامان شیعه علیهم السلام‏، ص 426، انصاریان‏، قم، چاپ ششم، 1381ش؛  
    [10]. ر.ک: پژوهشى دقیق در زندگانى امام رضا علیه السلام‏، ج 1، ص 50. 
    [11]. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 91، نشر آل البیت، قم، 1417ق؛ امین عاملى‏، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 2، ص 32، دار التعارف‏، بیروت، 1403ق.‏
    [12]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 147، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق؛ مازندرانی، ابن شهر آشوب‏، المناقب، ج 4، ص 367، نشر علامه، قم، 1379ق؛ أعیان الشیعة، ج 2، ص 23؛ شمس الدین محمد بن طولون‏، الأئمة الاثنا عشر، ص 97، نشر رضی، قم، بی تا؛ المرعشى التستری، القاضی نورالله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل‏، ج 12، ص 386، مکتبة آیة الله المرعشى النجفى‏، قم، چاپ اول، 1409ق. ‏
    [13]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏48، ص 320، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق؛ محدث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 2، ص 791، نشر رضی، قم، چاپ اول، 1421ق؛ أعیان الشیعة، ج 2، ص 13؛ و ر.ک: شبراوى‏، جمال الدین، ص 346 و 347، دار الکتاب‏، قم، چاپ اول، 1423ق؛ حَمَوى‏، محمد بن اسحاق‏، أنیس المؤمنین‏، ص 203، بنیاد بعثت‏، تهران، 1363ش؛ حسینى عاملى‏، سید تاج الدین، التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام، ص 123، نشر بعثت، قم، چاپ اول، 1412ق.‏  
    [14]. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ . قَالَ حَدَّثَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى (ع).»؛ ‏شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، محقق و مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 71، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378 ق.    
    [15]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 271: وَ مَضَى الرِّضَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى (ع) وَ لَمْ یَتْرُکْ وَلَداً نَعْلَمُهُ إِلَّا ابْنَهُ الْإِمَامَ بَعْدَهُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ(ع)». 
    [16]. المناقب، ج 4، ص 367: وَ وَلَدُهُ مُحَمَّدٌ الْإِمَامُ فَقَط».
    [17]. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 86: و کان للرضا علیه السلام من الولد ابنه أبو جعفر محمد بن علیّ الجواد علیه السلام لا غیر».
    []. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 20 و 21.  
    [19]. الأئمة الاثنا عشر، ص 98؛  ابن ابى الثلج‏، تاریخ أهل البیت‏، تحقیق: حسینی، سیدمحمدرضا، ص 83، آل البیت، قم، چاپ اول، 1410ق.
    [20]. الکافی، ج 1، ص 486؛الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 247؛ أنیس المؤمنین‏، ص 203؛ طبرسی، فضل بن حسن‏، تاج الموالید، ص 98، دار القار، بیروت، چاپ اول، 1422ق؛التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، ص 123.
    [21]. فتال نیشابورى‏، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین‏، ج 1، ص 531، نشر دلیل ما، قم، چاپ اول، 1423ق.
    [22]. التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، ص 123.
    [23]. الأئمة الاثنا عشر، ص 98؛ إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 2، ص 41؛ أنیس المؤمنین‏، ص 203.
    [24]. بحار الأنوار، ج ‏49، ص 3.
    [25]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 4.
    [26]. پژوهشى دقیق در زندگانى امام رضا علیه السلام‏، ج 2، ص 347.

    .

     

    هرکجاسلطان بود دورش سپاه و لشکر است،
    پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشکر است
    با خبر باشید چشم انتظاران ظهور،
    بهترین سلطان عالم از همه تنها تر است

     

    .




    در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.

     

    تدفین امام رضا (ع):

    به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.



    زائری بارانی ام آقا بدادم میرسی؟
    بی پناهم، خسته ام،تنهابدادم میرسی ؟
    گر چه آهونیستم اماپراز دلتنگی ام
    ضامن چشمان آهوهابه دادم میرسی ؟
    شهادت امام هشتم بر شما دوست عزیز تسلیت باد


    شهادت

    روز هشتم ربیع الاول سال 260 هجری، روز دردآلودی برای شهر سامرا بود؛ زیرا خبر شهادت امام عسکری درعنفوان جوانی همه جا را فرا گرفت. بازارها تعطیل شد و توده های محرومی که محبت خود را نسبت به امام، ازترس سرکوب نظام، نهان می داشتند، امروز عنان عواطف خروشان خویش را از کف دادند و شتابان وگریان بهسوی خانه امام حرکت کردند.

    کرامت امام(ع)

    علی بن زید گفت: من اسبی داشتم و بدان می نازیدم و در هر جا از او سخن می گفتم. یک روز خدمتابومحمد علیه السلام رسیدم. به من فرمود اسبت چه شد؟ گفتم آن را دارم و هم اکنون بر در خانه شماست. فرمود: تاشب نرسیده، اگر خریداری پیدا شد آن را عوض کن و تأخیر مکن. در آن هنگام کسی بر ما وارد شد و رشتهسخن را برید. من اندیشناک برخاستم و به خانه رفتم و به برادرم گزارش دادم. در پاسخ من گفت: من نمی دانمچه بگویم. از فروشش به مردم دریغم آمد. چون شب شد نوکری که آن اسب را تیمار می کرد آمد و گفت: ارباب!اسبت مرد. مرا غم فرا گرفت و دانستم امام از گفتار خود این را در نظر داشته است.

    گوشه ای از زندگی امام

    یازدهمین پیشوای متقیان، امام حسن عسگری علیه السلام در سال 232 ه. ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم،حضرت هادی علیه السلام و مادرش بانویی پارسا و شایسته به نام حدیثه است که برخی از او با نام سوسن یاد کرده اند.از آن جایی که امام حسن علیه السلام به دستور خلیفه عباسی در سامرا در محله عسکر ست اجباری داشتندعسکری» نامیده می شود. از مشهورترین القاب حضرت نقی و زکی و کنیه اش ابومحمد است. او 22 ساله بودکه پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدت امامتش شش سال و عمر شریفش 28 سال بود و در سال 260 ه. قبه شهادت رسید و در خانه خود در شهر سامرا کنار مرقد پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.

    تدبیر امام

    ابوهاشم جعفری می گوید: ما در زندان بودیم که امام حسن عسگری علیه السلام و برادرش جعفر را وارد زندان کردند.برای عرض ادب و خدمت، به سوی حضرت شتافتیم و دور ایشان جمع شدیم. در زندان مردی عجمی بود وادعا می کرد که از علویان است. امام متوجه حضور وی شد و فرمود: اگر در جمع شما بیگانه نبود به شمامی گفتم کی آزاد می شوید. آنگاه به مرد عجم اشاره فرمود که بیرون برود و او بیرون رفت. سپس فرمود: این مرداز شما نیست. از او برحذر باشید. او گزارشی از آنچه گفته اید برای خلیفه تهیه کرده است که در لباس هایاوست. یکی از حاضران او را تفتیش کرد و آن گزارش را که در لباسش، پنهان کرده بود، پیدا کرد. او مطالب مهم وخطرناکی درباره ما نوشته بود.

    کوشش های علمی حضرت

    گرچه امام حسن عسکری علیه السلام به حکم اوضاع نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عباسیان برقرارکرده بود، موفق به گسترش دامنه دانش خود در سطح جامعه نشد، اما در عین حال، در همان فشار و خفقانشاگردانی تربیت کرد که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان نقشموثری داشتند. شیخ طوسی(ره) شاگردان حضرت را م از صدنفر ثبت کرده است که در میان آنهاچهره های روشن و شخصیت های برجسته ای مانند احمد اشعری قمی، عثمان بن سعید عَمْری، علی بن جعفرو محمد بن حسن صفّار به چشم می خورند.

    کرم امام

    امام حسن عسگری علیه السلام همچون سایر پدران بزرگوار خود منبع جود و سخا بود و در بسیاری از مواقع قبل از اینکه کسی چیزی بخواهد، او را بی نیاز می کرد.

    از ابویوسف، شاعر هم عصر حضرت، نقل شده است که گفت: تازه صاحب پسری شده بودم و دستم تنگ بود.کاغذی به عده ای نوشتم و از آنها کمک خواستم، اما از آنها ناامید شدم. در این هنگام ابوحمزه، فرستاده امامحسن عسگری علیه السلام ، در حالی که کیسه سیاهی به دست داشت و در آن چهارصد درهم بود بیرون آمد و گفت:مولایم فرمود: این مبلغ را برای آن کودک نورسیده صرف کن. خداوند در آن کودک برایت برکت قراردهد.

    شکوه و عظمت امام

    گروهی از عباسیان نزد صالح، که از مخالفان حضرت بود، رفتند و به او گفتند بر امام سخت بگیر و او را لحظه ایراحت نگذار. صالح گفت دو نفر از نانجیب ترین مردانی که می توانستم پیدا کنم بر او گماشتم. اما آن دو نفرتحت تأثیر او واقع شدند و در عبادت و نماز و روزه کوشا شدند. آنها را احضار کردم و پرسیدم در آن مرد چهدیدید؟ آنها گفتند چه می توانیم بگوییم درباره مردی که روز را روزه می گیرد و شب را تماما بیدار است و شبزنده داری می کند. نه سخن می گوید و نه به جز عبادت به کاری مشغول می شود و هنگامی که به او نگاه می کنیمزانوانمان به لرزه می افتد و حالی به ما دست می دهد که نمی توانیم خود را نگه داریم. عباسیان هنگامی که این راشنیدند ناامید و سرافکنده برگشتند.

    پند و نصیحت امام

    محمد بن حسن گفت نامه ای به امام عسگری علیه السلام نوشتم و از تنگدستی شکایت کردم سپس با خود گفتم مگرامام صادق علیه السلام نفرمودند که فقر و تنگ دستی با ما بهتر از توانگری با دیگران است و کشته شدن با ما بهتر از زندهماندن با دشمنان ما است.

    امام در پاسخ نوشت: هر گاه گناهان دوستان ما زیاد شود خداوند آنها را به فقر گرفتار می کند و گاهی از بسیاری ازگناهان می گذرد. هم چنان که پیش خود گفته ای تنگدست بودن با ما بهتر از توانگری با دیگران است. ما برایکسانی که به ما پناهنده شوند پناه گاهیم و برای کسانی که از ما هدایت بجویند نوریم. ما نگهدار کسانی هستیم کهبرای نجات از گمراهی، به ما متوسل می شوند.

    حجت یازدهم

    حجت یازدهم نور ولایتْ حَسَنم کینه اهل ستم کرده جَلای وطنم
    پدر ختم امامان، وصی ختم رُسل ولی امر خدا واقف سرّ و عَلَنم
    والد حجت ثانی عشر و ناصر دین خدا مالک مُلک وجود و ولی مُؤتمنم
    معتمد زهر خورانیده مرا از ره جور کین چنین سوخته بال من و فرسوده تنم

    سامراء ماتمکده

    عسکری از دار فانی دیده بسته گرد ماتم بر رخ مهدی نشسته
    گشته سامرا دوباره وادی غم بر پدر، صاحب زمان بگرفته ماتم
    عازم جنت شده با قلب سوزان نزد زهرا و پیمبر گشته مهمان
    او به دست معتصم گردیده مسموم قلب پاک انورش را کرده مغموم
    شست و شو داده پسر جسم لطیفش شد به سامرا مکان قبر شریفش






    مدیر کل امور اجتماعی و مشارکتهای مردمی سازمان اوقاف و امور خیریه در نشست خبری استان سیستان وبلوچستان گفت: وقف یکی از موضوعاتی هست که هم بخش حقوقی و فقهی دارد و هم بخش اقتصادی دارد و هم آثار تربیتی و اخلاقی دارد و لذا دارای ابعاد مختلف و گوناگون فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است باید به گونه ای عمل کنیم که مردم هم به وقف کردن ترغیب شوند و هم از وقف کردن راضی و خوشحال باشند.

    بمناسبت هفته وقف جلسه ای با حضورریاست محترم اداره اوقاف - امام جمعه محترم بخش کومله و ائمه جماعات بقعه و مساجد بخش کومله و با حضور امناهای بقعات و مساجد بخش کومله و هیات امنای  مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا درروز 5شنبه 9 ابان 98در دفتر امام جمعه بخش کومله برگزار شد.




    دراین جلسه بعد ازتلاوت قرآن کریم توسط آقای مهندس بیکران گزارشی مبسوطی توسط حاج اقا پاکیزه ریاست محترم اوقاف و امور خیریه شهرستان لنگرود ارائه شد.
    سپس حاج آقا محیطی امام جمعه محترم بخش کومله ضمن عرض تبریک بمناسبت ایام الله ماه ربیع و خسته نباشید به متصدیان اوقاف و امناهای بقاع و مساجد بخش کومله توضیحاتی را بیان نمودند
    درپایان تعدادی از امناهای بخش کومله سوالاتی را مطرح نمودند و پاسخ هایمربوطه توسطریاستمحترم اوقاف شهرستان داده شد.





    هفته وقف

    از امروزبه مدت هفت روز،" هفته وقف" نامگذاری شده است كه براساس آن، برنامه‌های عمرانی، فرهنگی مختلفی و . از سوی سازمان اوقاف و امور خیریه و ادارات اوقاف در سراسر کشور برگزار می‌شود.

    وقف هدیه ای ماندگار

    هرساله با فرا رسیدن ایام هفته وقف (هفته آخرماه صفرالمظفر) از كنار آن بی تفاوت میگذشتیم .حتی بسیاری از ما اصلاً نمی دانستیماز بین تمام روزها و هفته های سال روزی هم بنام روز وقـف داریم.نمی خواهیم بگوییم مقصركیست؟ شاید بتوان گفت همه مقصّـریم و در این مورد كوتـاهی كرده ایم.بگذریم!

    هرچند با نامگذاری روز و هفته ای در سال بناموقف نمیتوان حق مطلب را أدا كرد و مسأله ای بدین مهمی را در جایگاه اصلی و واقعی خودقرار داد چرا كه این نامگذاری ها صرفاً جنبه نمادین داشته است و بهانه ای است برایآنكه توجه ویژه ای به امر وقف صورت گیرد. گذشتگان و پیشینیان ما با اینكه در آن زمانهاروز و هفته ای هم در سال بدین نام نبود و رسانه های مدرن امروزی هم وجود نداشت بطورخودجوش و براساس احساسات و انگیزه های پاك دینی مال و اموال خود را برای رضای خدا وبرای مصارف و امور عام المنفعه وقف می نمودند و از این حیث هزاران هزار انسانهای دیگربهرمند می شدند.

    سابقه وقف در كشورمان به پیش از ورود دین مبیناسلام میرسد و مردمان این سرزمین از دیرباز با توجه به اهمیت وقف دارایی و مایملك خودرا در راه خدا وقف می نمودند ولی پس از ورود اسلام به كشورمان، نهاد وقف نیز همچوننهادهای دیگر تحولی دگرباره یافت و با مبانی و انگاره های اسلامی ممزوج و آمیخته گردیدتا بجائیكه این نهاد پرخیر و بركت در جهت تقویت باورهای اسلامی قرار گرفت بطوریكه درهر شهر و دیاری و بلكه هر كوی و برزنی مساجد، حسینیه ها، تكایا و حوزه های علمیه ومانند آن برای تبلیغ مكتب اسلام و آیین تشیّع وقف شد.

    به جرأت میتوان گفت كه اگر نهاد وقف در ضمنباورهای اسلامی و دینی مردم نبود و یا مردم بدان اهمیت لازم را نمی دادند امروز اثریاز اسلام و مسلمانی نبود و این نهاد مهم و تأثیرگذار بعنوان یك بازوی اقتصادی و باكاركرد اقتصادی-اجتماعی سایر نهادهای دینی را تقویت كرده و تا به امروز بدست ما رساندهاست. طبیعی است كه برای حفظ و نگهداری آنچه از گذشته بدست ما رسیده و در جهت اجرایدقیق وقفنامه ها و نیّات واقفین تلاش دوچندان و مضاعفی نمود و از سویی دیگر با ترویجفرهنگ وقف بسیاری از مشكلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مردم حل شده و بدانیم كه وقفنهاد كارآمدی است در برابر بسیاری از آسیبهای اجتماعی و فرهنگی.

    كوتاه سخن آنكه: امروز باید با رویكرد نوینبه مسأله وقف و ترویج این فرهنگ اصیل و بومی در میان مردم آنرا از غربت و مهجوریت بهدرآورده و با توجه به عواید وقف كه به چند مورد آن اشاره می كنیم- آب رفته زجوی را به سرچشمهاصلی خود بازگردانیم

    :

    1- اجرا و تامین عدالتدر سایه وقف :

     یكی از فواید امر وقف و درواقع مهمترین آنهاتأمین و تضمین عدالت در جامعه است زیرا مردم(عمدتاً متمكّن) با وقف احوال خود برایمصارف عام المنفعه موجبات برخورداری اقشار فرودست و ضعیف جامعه از عواید موقوفات رافراهم میسازند و بدین ترتیب ایشان از گرداب فقر بیرون آمده و وماً رفع فقر و محرومیتاز جامعه اسلامی می شود. بی شك اجرای تها و قوانین دولتها و حاكمیت مقدس جمهوریاسلامی هرچه قدر هم كه منطبق باعدالت محوری و رفع تبعیض باشد بدون انضمام نهاد و فرهنگوقف و جلب مشاركت مردم در امور خیر نمیتواند آن چنان كه باید موفقیت آمیز باشد. واینپدیده وقف است كه در بسیاری از موارد گره های قاونی وحاكمیتی كه از حل برخی مشكلاتمردم ناتوانند به مدد آنان آمده و مشكلات را مرتفع می نماید.

    2 - توسعه و بالندگیاقتصادی فرهنگی واجتماعی :

    از دیگر فواید وقف علاوه بر اجراء و تأمینعدالت بروز توسعه و رشد كشور در همه حوزه ها و عرصه ها است چرا كه موقوفات عمدتاً درجهت مصارف عام المنفعه است و همین مساله موجب شكل گیری زیر ساخت های توسعه وكاهش هزینههای تولید می شود . ضمن اینكه وجود نهادهای آموزشی نظیر حوزه های علمیه ، مدارس ، دانشگاهها، كتابخانه ها وسایر موسسات آموزشی موقوفه از فشار هزینه بر دوش دولتها كاسته واینفرصت را بدانها می دهد كه با توجه به محدودیت منابع به سایر امور بپردازند.

    3- برخورداری از اجرو پاداش معنوی :

      از مهمترین عواید وقف برخورداری واقفین ازاجر وپاداش اخروی والهی است كه علاوه بر واقفین عموم مردم نیز قطعاً از آن بی نصیبنخواهند ماند و سایه بركات آن متوجه همه جامعه خواهد بود.


    تعریف وقف»

    واژه وقف ومشتقات آن اگر چه به طور مشخص درقرآن كریم استعمال نشده است لیكن دعوت به كارهای خیر نظیر صدقات و زكوات در قرآن بهطور فراوان به كار رفته است وپدیده وقف نیز در ذیل همین عناوین می تواند قرار گیردخصوصاً با توجه به وجه ممیزه وقف از سایر امور خیر كه امری بدیهی است.

    در تعریف وقف فقها آنرا تحت عنوان تحبیسالعین و تسبیل المنفعه › بیان نموده اند كه نگهداری و بازداشت نمودن عین (مالكیت) یكشیء و آزادی منافع میباشد از این رو وقف را میتوان از سایز خیرات و مبرّات ممتاز وبرتر شمرد.زیرا در دیگر امور خیر نظیر صدقات ،اخماس و زكوات ( اگرچه در فضیلت و ارزشمندیآنها تردیدی نیست ) هم تسبیل العین است و هم تسبیل المنافع.

    همانطور كه گذشت سخن از وقف و ارزش آن از حوصلهاین گفتار بیرون است و هدف ما از بیان این مطالب، آن بود كه از كنار هفته وقف بی تفاوتنگذشته ایم و همانطور كه خوانندگان محترم مستحضرند رخداد این ایام مصادف با انتصابو اشتغال اینجانب گردید و امید است در ایام سال های آتی جبران مافات كنیم.








    دکتر زهیر صیامیان گرجی، معاون پژوهشی مرکز تحقیقات و توسعه وقف دانشکدهphoto424764234441796199.jpg

    الهیات و ادیان دانشگاه شهید بهشتی
     
     
    25 آبان‌ماه در تقویم به‌عنوان روز وقف» تعریف شده‌است، و به همین مناسبت، فعالیت‌های ترویجی درباره وقف در هفته بعد از آن توسط نهادهای مختلف به خصوص سازمان اوقاف و امور خیریه کشور صورت می‌گیرد. تعریف مناسبت‌ها در تقویم، برای یادآوری اهمیت یک موضوع یا رویداد یا مفهوم برای جامعه مخاطب است. انتخاب هر موضوعی برای ورود به نظام یادآوری تقویمی نیز نشان از اهمیت و جایگاه آن در شکل‌دهی به هویت یک جامعه از وجوه مختلف معنوی، فرهنگی، ی، اجتماعی، اقتصادی یا مناسبات خارجی دارد.
    ثبت هفته وقف در تقویم جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظامی برآمده از انقلاب اسلامی و بالیده در فرهنگ اسلامی ایرانی، نشان از اهمیت این سنت دینی در ارکان هویتی جامعه ایران دارد، تا بدانجا که می‌توان ادعا کرد نظام اوقاف در جامعه ایران اسلامی در قرون متمادی حافظ بقای تمدن و فرهنگ اسلامی ایرانی در تمامی ابعاد آن بوده‌است.
    مناسبت دهه وقف در پایان آبان‌ماه امسال مصادف شده‌است با ابلاغ مصوبه ت‌ها و ضوابط ارتقاء مشارکت خیرین و واقفین در پیشرفت حوزه علم و فناوری» از طرف دبیرخانه شورای انقلاب فرهنگی. این مصوبه که به عنوان سندی بالادستی برای همه سازمان‌ها و نهادها تکالیف قانونی ایجاد میکند، توجه مضاعفی از طرف دانشگاهیان و سازمان اوقاف به این موضوع را می‌طلبد. در این یادداشت نیز تلاش می‌شود ابعاد موضوع و اهمیت و ضرورت توجه به آن مطرح شود به‌خصوص که مرکز تحقیقات و توسعه وقف دانشکده الهیات و ادیان دانشگاه شهید بهشتی تنها مرکز علمی دانشگاهی در حوزه وقف و امور خیریه می‌باشد که تحت نظر وزارت علوم در حال فعالیت است.
    وقف از معدود سنت‌های جامعه اسلامی است که با ویژگی های معنوی و حقوقی خاصی، امکان­های مختلفی را از لحاظ شکل و محتوا برای تجلی ماندگار و دوام پایدار حیات معنوی به شکل گسترده در مناسبات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و علمی و حتی ی جامعه ایران اسلامی از گذشته تا به امروز پدید آورده‌است. این سنت با اینکه در تاریخ این سرزمین و فرهنگ ریشه دارد، اما اکنونِ جامعه و مهم‌تر از آن، آینده جامعه را تحت تاثیر قرار می­دهد و بر شکل­گیری آن نقش­آفرینی می­کند. این تأثیر در شکل‌دهی به آینده بدان سبب است که در عمل صالح وقف با نیت خیر، اختصاص یک دستاورد انسانی در طیف بسیار متنوع آن از اموال تا دانش برای زمانی نامحدود در جهت خیر عمومی جامعه توسط فرد یا افرادی حبس و معین می‌شود و این خواسته به شکل حقوقی غیرقابل تغییر است. این ثبات حقوقی و ضرورت حفظ و اجرای نیات واقفان و مراقبت و متولی‌گری موقوفه، باعث شده‌است که به‌رغم فرازوفرودهای فراوان در موقوفات، این سنت حسنه به مثابه یک ظرفیت نهادی و سرمایه اجتماعی فرهنگی، بتواند با مدیریت دانشورانه و توجه همه جانبه، موجبات تاثیرگذاری و پیوستگی ارکان جامعه را از گذشته تا اکنون و آینده ایجاد کند. علت این امر آن است که وقف دامنه بسیار وسیعی، هم از جهت نیات و هم از جهت مصادیق و موضوعات، دارد که به غیر از ابعاد فرهنگی و مناسک دینی، اجتماعی، آموزشی، سلامت و غیره، بخش عمده‌ای از آنها در حوزه علم و دانش تعریف شده‌است و می‌تواند تمام اجزای فرایند تولید علم را تحت پوشش قرار دهد. بااین‌حال، وقف و نهاد وقف نیز از فضای اجتماعی، فرهنگی، دینی و ی جامعه ایران اسلامی نیز تاثیر گرفته‌است و متناسب با مولفه‌های هر دوره، جهت‌گیری نیات، تنوع موضوعات و مصادیق آن تغییراتی داشته‌است. با توجه به ابعاد شرعی آن، نظر به تحولات فرهنگی و ی دوران معاصر، بر پایه گزارش‌های مسئولین مربوطه، در دوران معاصر تنوع موقوفات به سمت مناسک مذهبی بیش از پیش بوده‌است و از این جهت ضرورت فرهنگ‌سازی برای جلب توجه واقفان به طیف وسیع موضوعات مرتبط در حوزه وقف حتی در حوزه فرهنگ، اخلاق، آموزش‌های دینی، نیازهای اجتماعی، آموزشی، سلامت و بهداشت، علم و فناوری، محیط زیست، ورزش، کشاورزی، صنعت، هنر و ادبیات و دیگر موارد بیش از پیش جلب توجه می‌کند. این تغییر جهت از تصور سخت‌افزاری و ملموس مانند ساختمان و دیگر ابنیه، به درکی نرم‌افزاری از این نیازها مانند اخلاق تا حقوق بسیار ضروری‌تر جلوه می‌کند.

    بااین‌همه، وجه شرعی وقف یکی از ارکان شکل‌دهنده به چگونگی نیات و موضوعات و متولی‌گری موقوفات است. بنابراین چگونگی فهم آن در قالب شرعی و حقوقی­اش در فقه شیعی، و نوع درکی که از شیوه و ماهیت مدیریت آن در نظام متولی مدیریت اوقاف در دوره­های مختلف وجود داشته، بر روند معاصر و آینده جامعه ایران در هر دوران تاثیر مستقیم گذاشته‌است. اکنون که در نظام جمهوری اسلامی، منطق اجتهاد پویای شیعی در نهادهای مختلف قانونی نظام حاکم است و در نتیجه نسبت بین اصول فقه شیعه و مسائل متحدثه به شکلی برقرار است که در راستای تحقق اهداف شارع برای سعادت جامعه و مصلحت نظام و جامعه اسلامی قرار گیرد، فرصتی تاریخی به دست آمده‌است که موضوع وقف فراتر از رویه­های معمول پیش از این دوران مورد تأمل و بررسی قرار گیرد.
    به نظر می‌رسد تقارن هفته وقف امسال با ابلاغیه ت‌ها و ضوابط ارتقاء مشارکت خیرین و واقفین در پیشرفت حوزه علم و فناوری» را باید به فال نیک گرفت. در عین حال با توجه به اهمیت علم و فناوری به عنوان قوه محرکه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در جامعه و حکومت جمهوری اسلامی ایران در عرصه رقابت جهانی ایدئولوژی‌ها و انواع حکمرانی­ها، و قرارگرفتن آن در کنار وقف و امور خیریه به عنوان یکی از مهم­ترین ارکان هویت تاریخی جامعه ایران اسلامی در تمامی ابعادش، سبب ایجاد یک گفتمان شده‌است. ضرورت ترویج گفتمان مذکور از رهگذر تلاش برای پاسخ بدین پرسش میسر می‌شود که نهادهای متولی علم و وقف چگونه می­توانند این مقارنه سعید را برای جامعه مخاطب مشتاق به علم و خیر و سعادت پایدار به شیوه­ای نوین معنادار سازند و این فرصت قانونی را بر مبنای کدام مدل اقناع‌سازی در حوزه فرهنگ، به شکلی جدید و متفاوت از مدل­های تبلیغی پیشین برای جامعه دانشگاهی و علمی، متولیان نهادهای حاکمیتی مرتبط در سازمان اوقاف و دیگر نهادهاو و جامعه خَیِّرین و واقفین ارائه کنند تا امکان­های مستتر در سنت وقف، به شکل­های نوآورانه و کاربردی با کمک به علم و فناوری، دانش را برای حل مسایل جامعه به یاری گیرد. این همان مسیری است که مرکز تحقیقات و توسعه وقف در حال طی کردن آن به کمک مدیریت مجموعه دانشگاهی است.
    تحقق چنین هدفی به عنوان مطالبه نظام و مردم از جامعه دانشگاهی و نهادهای حاکمیتی، نیازمند برنامه­ریزی، سرعت عمل و چابکی در تصمیم­سازی و تصمیم­گیری، مرور تجربه­های گذشته و تجربه­های موازی در دیگر کشورها در حوزه مقارنه امور خیریه و علم و فناوری برای حل مسائل کشور است. گفتگوی کارشناسی بین مخاطبان مصوبه فوق‌الذکر یعنی جامعه علمی و جامعه اوقافی برای آشنایی نزدیک هرچه بیشتر با رویه­ها و مسائل و قابلیت­های فعلی، ترسیم وضعیت مطلوب از رویه­های تحقق اهداف و برنامه­های این قانون و بکارگیری ظرفیت‌های قانونی فعلی و یا امکان­پذیر برای تدوین نقشه راه و برنامه عملیاتی در نهادهای مرتبط در جهت استخراج راهکارهای لازم برای اقدام عملی و ملموس و جدی برای تحقق اهداف این قانون نیاز مبرم دوران فعلیِ کمبود منابع و زودگذربودن فرصت­هاست. چنین وضعیت پیچیده‌ای در کنار داشته‌های ذاتی امر معنوی و سرمایه مادی و سرمایه فکری به مثابه آورده‌های بالقوه در مفهوم و نهادهای علم و فناوری و وقف و امور خیریه، همیاری نهادهای مرتبط برای ایجاد اجماع علمی و کارشناسی بین جامعه دانشگاهی و نهادهای کشوری و نهادهای دولتی و غیردولتی حوزه وقف و امور خیریه را ضروری می­سازد تا در استفاده از ظرفیت­های نهفته در علم و فناوری و وقف به عنوان راهی جدید در مسیر پیشرفت جامعه اسلامی ایران تسریع و تسهیل شود. این امر آنگاه ممکن است که متولیان امور برای قدمی به‌پیش­گذاشتن، با نگره توسعه» به مقارنه علم و فناوری و وقف و امور خیریه بنگرند. این همان راهبرد کلانی است که مرکز تحقیقات و توسعه وقف در قالب نشست‌های هم‌اندیشی نخبگانی و اجرای برنامه‌های تحقیقات کاربردی با نهادهای مختلف ت‌گذاری و اجرایی در حال تحقق آن است و در مهم‌ترین گام با انعقاد تفاهم‌نامه با سازمان اوقاف و امور خیریه به عنوان بازوی علمی سازمان، در حال اجرای بندهای مختلف آن در شکل‌ها و موضوعات مختلف علمی و فناورانه در رشته‌های مختلف از حقوق و تاریخ، سلامت و بهداشت، آب و محیط زیست، مدیریت و مسائل اقتصادی و بهره‌وری و اشتغال‌زایی، مسائل اجتماعی و خدمات عمومی، کشاورزی و صنعت، ورزش و هنر و معماری با کمک محققان و استادان و نهادهای مرتبط است. هدف نهایی این است که در چرخه متنوع این حوزه‌های فعالیت، دانشوران دانشگاهی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و فناوری به خصوص سرمایه‌های علمی دانشگاه جامع شهید بهشتی در تمام سطوح با مشارکت در این روند بتوانند ظرفیت‌های بالقوه دانشی خویش را در ارتقای سرمایه معنوی وقف و امور خیریه متحقق سازند و پیوند بین دانش، جامعه و نیازهای حاکمیتی را برای رفع چالش‌های توسعه پایدار کشور برآورده کنند. به‌ویژه اینکه در این راه، همراهی مدیران و استادان ارجمند مجموعه دانشگاه نیز سرمایه معنوی امیدوارکننده برای تحقق چنین مسیری هستند.

    ان شالله هفته وقف امسال در سایه چنین مناسبت و مقارنه­ای با درکی توسعه­گرایانه، تبدیل به آغاز جدیدی از تعامل عالمانه حوزه وقف و علم و فناوری و حمایت و کاربرد متقابل گردد و با ایجاد شبکه­های وقف علم و فناوری بتوان زمینه­ای فرهنگی و اجتماعی برای تحقق اهداف و برنامه­های نوین در حوزه قانون­گذاری و بهره­وری از علم و وقف پدید آید.




    چکیده:

    نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است، بلکه آغاز دوره ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می آید    . در سال روز نهم ربیع الاول که یادمان آغاز امامت ولی عصر علیه السلام است، تصمیم گرفتیم در چند سطر کوتاه به رخ دادهایی که پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در سامرا روی داد، اشاره کنیم .

    روز جمعه، هشتم ربیع الاول سال 260 هـ.ق، امام حسن عسکری علیه السلام پس از این که نماز صبح را خواندند، بر اثر زهری که هشت روز قبل معتمد به ایشان خورانده بود، به شهادت رسید. این حادثه در شرایطی روی داد که امام یازدهم افزون بر این که مانند پدران خود زمینه را برای غیبت آماده کرده بود، شب پیش از شهادت شان، دور از چشم مأموران خلیفه، نامه های بسیاری به شهرهای شیعه نشین فرستادند. خبر شهادت امام در سراسر شهر سامرا پیچید و مردم به احترام او عزاداری کردند. به گفته مورخان، در روز شهادت امام، سامرا به صحرای قیامت تبدیل شده بود    .
    عثمان بن سعید عمری، به نمایندگی از حجت بن الحسن علیه السلام متصدی غسل و کفن و دفن حضرت شد و بر اساس گفته شیخ صدوق، خود امام زمان علیه السلام با کنار زدن عمویش جعفر که قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند    .
    حکومت عباسی از مدت ها پیش بر اساس سخن رسول الله صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام مبنی بر این که مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است، امام یازدهم را زیر نظر داشت و مراقب بود تا فرزندی از ایشان نماند، ولی امام یازدهم با پنهان نگه داشتن خبر ولادت فرزندش این نقشه را باطل کرده بود. پس از شهادت امام کم کم خبر فرزندی به نام مهدی علیه السلام پخش شد و تلاش چند باره خلیفه عباسی برای یافتن امام مهدی علیه السلام به نتیجه نرسید    .
    عثمان بن سعید، نائب اول امام بود و با آغاز غیبت ولی عصر علیه السلام توقیعات حضرت را به شیعیان می رساند. از همین زمان بود که شیعیان برای نخستین بار طعم غیبت را چشیدند. آغاز غیبت صغرا مصادف با آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام بود تا مردم آرام آرام با مفهوم تلخ و دردناک غیبت آشنا شده، بتوانند تا آن زمان که به اشتباه خود پی می‌برند و به وظایف خود در برابر امامان آگاه می‌شوند، همچنان دیندار بمانند. در دوران غیبت صغرا چهار نایب خاص، امر وساطت میان امام علیه السلام و شیعیان را به عهده داشته و چنان‌که خواهیم دید، همه آنها معروف و سرشناس بوده‌اند. آنان احکام دین را از وجود اقدس امام زمان علیه السلام گرفته و در اختیار شیعیان می‌گذاشتند    .
    سؤالات [کتبی و شفاهی] ایشان را به حضور امام زمان علیه السلام برده و سپس پاسخ را به شیعیان می‌رسانیدند و همچنین، وجوه شرعی شیعیان را با وکالتی، که از امام داشتند، می‌گرفتند [و به حضرت تحویل می‌دادند یا با اجازة ایشان مصرف می‌کردند] آنان جمعی بودند که امام حسن عسکری علیه السلام در زمان حیات خود عدالتشان را تأیید فرمود و همه را به عنوان امین امام زمان علیه السلام معرفی کرد و بعد از خود، ناظر املاک و متصدی کارهای خویش گردانید، و آنها را با نام و نسب به مردم معرفی نمود    .

     

    آغاز امامت امام زمان(عج)، زمانی برای شادی منتظران  

    بر اساس تعالیم اسلامى یكى از وظایف مهم هر مسلمان، انتظار ظهور حضرت قائم(عج) است؛ انتظار تحقق وعده الهى بر حاكمیت صالحان و تشكیل دولت اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است. اما آیا هیچ مى‏دانید كه پاداش این انتظار چیست و چه ثمرى براى منتظران دارد؟
    امام صادق(علیه السلام) در روایت زیر به این پرسش پاسخ مى‏دهند:
    الا اخبركم بما لا یقبل‏الله عزوجل من ‏العباد عملا الا به؟ فقلت: بلى. فقال: شهادة ان لا اله الا الله، و ان محمدا عبده [و رسوله] و الاقرار بما امرالله، و الولایة لنا، و البراءة من اعدائنا - یعنی الائمة خاصة - و التسلیم لهم، و الورع و الاجتهاد و الطمانینة، و الانتظار للقائم - علیه‏السلام - ثم قال: ان لنا دولة یجیى‏ء الله بها اذا شاء. ثم قال: من سره ان یكون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق، و هو منتظر، فان مات و قام القائم بعده كان له من الاجر مثل اجر من ادركه، فجدوا وانتظروا، هنیئا لكم ایتها العصابة المرحومة.(1)
    سپس [امام] فرمود: براى ما دولتى است كه هر زمان خداوند بخواهد، آن را محقق مى‏سازد. آنگاه [امام] فرمود: هر كس دوست مى‏دارد از یاران حضرت قائم(عج) باشد باید كه منتظر باشد و در این حال به پرهیزكارى و اخلاق نیكو رفتار نماید، در حالى كه منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم(عج)، بپا خیزد، پاداش او همچون پاداش كسى خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است، پس كوشش كنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این پاداش] اى گروه مشمول رحمت‏ خداوند! آیا شما را خبر ندهم به آنچه كه خداى صاحب عزت و جلال، هیچ عملى را كه جز به آن عمل، از بندگان نمى‏پذیرد؟ گفتم: بله. فرمود: گواهى دادن به این كه هیچ شایسته پرستشى جز خداوند نیست و این كه محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده او است، و اقرار كردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده، و ولایت ما، و بیزارى از دشمنانمان - یعنى خصوص امامان - و تسلیم شدن به آنان، و پرهیزكارى و تلاش و مجاهدت و اطمینان و انتظار قائم(عج) .
    براى منتظران زمان غیبت همین پاداش بس كه نام آنها در زمره یاران امام عصر(عج)، و از جمله كسانى ثبت‏ شود كه آن حضرت را به هنگام ظهور همراهى مى‏كنند.


    تأملی در باب طول عمر امام زمان(عج)

    امام زمان(عج) منجی عدالت گستری است که به امر حق تعالی سالها از نظرها پنهان و با ظهور وی حق بر جهان حاکم می‌شود، آگاهان برای ظهور وی لحظه‌شماری کرده، با بصیرت دینی و خودسازی زمینه آنرا فراهم می‌آورند.
    ولادت حضرت مهدی صاحب امان در ، نیمه شعبان سال 255 یا 256 هجری بوده است     .
    در زمان امامت حضرت هادی(ع) اخباری منعکس شد مبنی بر اینکه بزودی فرزندی تولد می    یابد که کاخ جباران و ستمکاران را سرنگون و عدل و داد را حاکم می کند .
    این اخبار و نگرانی از ظهور مصلحی که پایه های حکومت ستمکاران را متزل می کند، حکامان وقت را بر آن داشت که به هر نحو ممکن از تولد نوزاد در آن سالها جلوگیری کنند ، همانند نمرود و فرعون، غافل از اینکه با خواست و اراده خداوند متعال نمی توان مقابله کرد .
    در چنین شرایطی حضرت مهدی تولد یافت اما از نظرها مخفی ماند مگر چند شیعه خاص که به حضور آن حضرت می رسیدند.
    حضرت مهدی (عج) پنهان می زیست تا امام حسن عسکری (ع) در روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجری به شهادت رسید . در این روز بنا به سنت اسلامی می بایست حضرت مهدی بر پیکر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد تا خلفای ستمگر عباسی نتوانند جریان امامت را تمام شده اعلام و یا بدخواهان آنرا از مسیر اصلی منحرف کنند و وراثت معنوی و رسالتاسلامی و ولایت دینی را به دست دیگران سپارند .
    جعفر، برادر امام یازدهم که به جعفر کذاب معروف بود قصد داشت از موقعیت استفاده کرده و به عنوان جانشین بر پیکر امام نماز بگزارد که در این هنگام حضرت مهدی(عج) بر پیکر پدر حاضر شد.
    خبر وجود امام عصر خیلی زود در همه جا پیچید و ستمکران را به تکاپو واداشت تا امام را یافته و آن حضرت را به منظور راحتی ستمکاریهای خود از میان بردارند .
    به همین دلیل مشیت الهی بر این بود که حضرت از نظرها پنهان شود تا از گزند ستمکاران مصون مانده و شیعیان از وجود پرخیر و برکت آن حضرت محروم نگردند و امام(عج) از ظاهرها نهان اما انوار هدایتش همگان را نویدبخش باشد.

     

    غیبت کوتاه یا غیبت صغری

    مدت غیبت صغری بیش از هفتاد سال طول کشید ( از سال 260هجری تا سال 329 ) که در این مدت نایبان خاص ، به محضر حضرت می رسیدند و پاسخ نامه ها و سؤالات را به مردم می رساندند . نایبان خاص که افتخار رسیدن به محضر امام را داشتند چهار تن بودند که به " نواب خاص " یا " نایبان ویژه " معروف هستند .
    نخستین نایب خاص حضرت مهدی عثمان بن سعید اسدی است . که ظاهرا بعد از سال 260هجری وفات کرد ، و در بغداد به خاک سپرده شد . عثمان بن سعید از یاران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام یازدهم بود و خود در زیر سایه امامت پرورش
    یافته بود .
    دومین سفیر و نایب امام ( ع ) محمد بن عثمان بن سعید فرزند عثمان بن سعید است که در سال 305هجری وفات کرد و در بغداد بخاک سپرده شد . نیابت و سفارت محمد بن سعید نزدیک چهل سال بطول انجامید .
    سومین سفیر، حسین بن روح نوبختی بود که در سال 326 هجری فوت کرد .
    ابوالحسن علی بن محمد سمری چهارمین سفیر و نایب امام حجت بن الحسن است که در سال 329 هجری قمری درگذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وی نزدیک آرامگاه عالم و محدث بزرگ ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی است .

     

    غیبت بلند یا غیبت کبری یا نیابت عامه

    این دوره بعد از زمان غیبت صغری آغاز شد و تا امروز ادامه دارد که دوران امتحان و سنجش ایمان و عمل مردم است .
    در زمان نیابت عامه ، امام ضابطه و قاعده ای به دست داده است تا در هر عصر، فرد شاخصی که شرایط و ویژگیها در همه ابعاد بر او صدق کند، نایب عام امام عصر باشد و به نیابت از سوی امام ، ولی جامعه باشد در امر دین و دنیا .
    به همین دلیل در هیچ دوره ای پیوند امام با مردم گسیخته نشده است . امروز که دوران نیابت عامه است ، عالم بزرگی که دارای همه شرایط فقیه و دانای دین بوده است و نیز شرایط رهبری را دارد در رأس جامعه قرار می گیرد و مردم به او مراجعه می‌کنند و او صاحب " ولایت شرعیه " است به نیابت از حضرت مهدی (عج) .

     

    طول عمر امام زمان (عج)

    بلندی عمر امام با در نظر گرفتن عمرهای درازی که قرآن به آنها اشاره شده و در کتابهای تاریخی نیز آمده نظیر عمر نوح(ع)، موضوع عجیب و پیچیده ای نیست .
    در قرآن کریم آمده است: وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ؛ و به راستى نوح را به سوى قومش فرستادیم پس در میان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ کرد تا طوفان آنها را در حالى که ستمکار بودند فرا گرفت.(سوره عنکبوت، آیه 14)
    فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِین، لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ و اگر او (حضرت یونس) از زمره تسبیح‏کنندگان نبود قطعا تا روزىکه برانگیخته مى‏شوند در شکم آن [ماهى] مى‏ماند. (سوره صافات، آیات 143 و 144)
    تورات نیز در شرح زندگی پیشینیان به عمرهای طولانی برخی از آنها اشاره دارد: حضرت آدم 920 ، شیث پسر آدم 912،  انوش پسر شیث 905 ، لمک 777 و حضرت نوح 950 سال عمر کردند.
    فلاسفه اعتقاد دارند بهترین دلیل برای امکان چیزی، واقع شدن آن است.
    ضمن اینکه بی تردید تأملی در کائنات و آنچه در اطراف ما قرار دارد، تأکیدی بر قدرت بیکران خالق هستی بخش است وپس شک نیست اینکه خداوند اراده کند بنده ای بسیار بیشتر از سایرین عمر کند، به هیچ عنوان غیرممکن، بعید و عجیب نیست.

     

    فلسفه غیبت

    امام صادق(ع) فرمود: "موضوع غیبت سرّی است از اسرار خداوند و غیبی است از غیوب الهی، چون خدا را حکیم می دانیم باید اعتراف کنیم که کارهایش از روی حکمت صادر می شود؛ گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد." 
    از این حدیث به خوبی آشکار می شود که علت و فلسفه اصلی غیبت، جزء اسرار الهی است و جز ائمه اطهار(ع) کسی نمی داند؛ آنها هم مأذون به بازگو کردن آن نبودند. ولی در پاره ای از روایات2 بعضی از حکمت های آن بیان شده که به آنها اشاره می کنیم.

     

    حکمت های غیبت و سرّی از اسرار الهی

    غیبت امام مهدی(عج) سری از اسرار الهی است که فلسفه اصلی آن بر بندگان مخفی و پوشیده است و تنها بعد از ظهور حضرت روشن خواهد شد.

     

    آزمایش و غربال انسانهای صالح

    گروهی که ایمان محکمی ندارند باطنشان ظاهر می شود و کسانیکه ایمان در اعماق دلشان ریشه کرده به واسطه انتظار فرج، صبر بر شداید و ایمان به غیبت، ارزششان معلوم می گردد.
      امام موسی بن جعفر(ع) می فرماید: "برای صاحب الامر ناچار غیبتی خواهد بود، به طوری که گروهی از مومنین از عقیده برمی گردند. خدا به وسیله غیبت، بندگانش را امتحان می کند."

     

    حفظ جان امام مهدی (عج)

    پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) بارها به مردم گوشزد کرده بودند که دستگاه ظلم و ستم عاقبت به دست مهدی موعود(عج) برچیده می شود و کاخهای بیدادگری را واژگون خواهد کرد وجود مقدس امام زمان(عج) همواره مورد توجه دو گروه قرار می گرفت. 
      یکی مظلومان و ستمدیدگان که متاسفانه همیشه عده آنان زیاد بوده و هست. آنان به قصد تظلم و امید حمایت و دفاع دور وجود امام زمان(عج) جمع شده تقاضای نهضت و دفاع می کردند و همیشه عده زیادی اطراف امام(ع) را احاطه کرده و انقلاب و غوغایی برپا بود.  
    گروه دوم زورگویان و ستمکاران خونخوار که بر ملت محروم تسلط یافته و در راه رسیدن به منافع شخصی و حفظ مقام خویش از هیچ عمل زشتی پروا ندارند و حاضرند تمام ملت را فدای مقام خود کنند. 
    این گروه چون وجود مقدس امام مهدی(عج) را سد راه منافع و مقاصد شوم خود می دیدند ناچار بودند وجود مقدس آن جناب را از میان بردارند و خودشان را از این خطر بزرگ برهانند. در این تصمیم اساسی با هم متحد شده تا قطع ریشه عدالت و دادخواهی هرگز از پای نمی نشستند و خداوند حكیم به وسیله غیبت امام دوازدهم(عج) جانش را از شر دشمنان حفظ نموده است.

     

    آمادگی پذیرش جهانی:

    برای ظهور امام مهدی(عج) به عنوان خاتم الاوصیا و منجی بشریت و تحقق یک انقلاب همه جانبه در سطح جهان، علاوه بر وجود رهبری شایسته، قطعاً زمینه و آمادگی جهانی نیز لازم است؛ بنابراین می توان فقدان آمادگی جهان را یکی از فلسفه ها و حکمتهای غیبت امام مهدی(عج) برشمرد.

     

    غیبت امام زمان، یک سنت الهی

    اساساً مساله غیبت در گفتار معصومین(ع) به عنوان یک سنت الهی مطرح شده است که در میان انبیاء پیشین و اوصیای آنها معمول بوده است. بنابر روایات، صالح پیامبر در سن پیری از میان قومش غایب شد و غیبت او مدتی به طول انجامید. به طوریکه چون به میان قومش بازگشت وی را نشناختند. 
    موسی(ع) نیز مدتی غایب بود و در طی این مدت بنی اسراییل در حیرت و سرگردانی و رنج بسیار به سر می بردند تا بار دیگر موسی(ع) به نزد آنها بازگشت. چنین غیبتهایی درباره حضرت یونس، یوسف و برخی دیگر از پیامبران نیز ذکر شده است. بنابراین مساله به مانند سنت جاریه ای تلقی شده است که در باره امام زمان(عج) در امت خاتم الانبیا نیز مصداق پیدا می کند.
    در آخر، ذکر یک نکته ضروری است و آن اینکه دانش بشری برای کشف بسیاری از امور یارا نیست و توان فهم آنها را ندارد.
    بسیاری از اسرار نظام خلقت هنوز برای ما مجهول است و خداوند متعال که در گفتارش جای هیچ شک و تردیدی نیست در کتاب خود از این موضوع اینچنین خبر داده است : " و از دانش تنها مقدار بسیار کمی به شما داده شده است"7 و همچنین امام صادق(ع) در باره علت غیبت امام مهدی(عج) می فرمایند : " بی گمان برای قائم آل محمد غیبتی است که بطلان خواهان در آن شک می کنند.  
    " سپس از آن حضرت سوال شد چرا آن حضرت غیبت می کنند؟ ایشان جواب دادند : " برای امری که ما اجازه بیان آن را برای شما نداریم".

    منابع: 

    1- النعمانى، محمدبن ابراهیم‏بن جعفر، كتاب الغیبة، ص‏200، ج‏16/ المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏52، ص‏140، ح‏50 .
    2- خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه







    نوشتار‌های اصلی: غیبت صغرا و نواب اربعه

    در این‌که غیبت صغری از چه زمانی آغاز شده، اختلافاتی وجود دارد. برخی معتقدند این غیبت با تولد امام زمان در سال ۲۵۵ هجری قمری شروع شده که بر این اساس مدت آن ۷۴ سال بوده، و برخی دیگر بر این عقیده‌اند که آغاز آن از روز شهادت امام حسن عسکری در سال ۲۶۰ قمری بوده که در این صورت طول آن ۶۹ سال می‌شود.

    شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ق) در کتاب الارشاد،[۱۵۰] و طبرسی (متوفای ۵۴۸ق) در کتاب اعلام الوری[۱۵۱] و برخی دیگر از فقیهان و محدّثان بزرگ شیعه و همچنین بسیاری از تاریخ‌نگاران، قول اول را پذیرفته و مدّت غیبت صغری را ۷۴ سال ذکر کرده است.

    در طول غیبت صغری، امام مهدی از طریق نایبان خاص خود با شیعیان در ارتباط بود و امور آنان را حلّ و فصل می‌کرد. این امور، علاوه بر مسائل عقیدتی و فقهی، شامل مسائل مالی نیز می‌‌شد.

    غیبت کبری

    نوشتار اصلی: غیبت کبرا

    امام مهدی(ع) از آغاز امامت خود در سال ۲۶۰ ه.ق ارتباط خود با شیعیان را محدود به ارتباط از طریق نمایندگان خاص خود کرده بود. آخرین نائب خاص، علی بن محمد سمری بود که در پانزدهم شعبان ۳۲۹/ پانزدهم ماه مه ۹۴۱ درگذشت. یک هفته قبل از درگذشت او، توقیعی از سوی امام خطاب به وی صادر شد:

    ای علی بن محمد سمری!. تو تا شش روز دیگر وفات خواهی کرد. پس کارهایت را تمام کن و به هیچ‌کس به عنوان جانشین خویش وصیت نکن زیرا اکنون غیبت دوم آغاز شده است، و ظهوری نخواهد بود تا زمانی که خداوند اجازه فرماید.[۱۵۲]

    پس از درگذشت سمری ارتباط از طریق نواب خاصه نیز خاتمه یافت و غیبت وارد مرحله‌ای جدید شد. این دوره از غیبت در منابع متأخر، غیبت کبری نامیده شده است. اکثر منابع شیعی سال وفات نایب چهارم را سال ۳۲۹ه.ق. می‌دانند، ولی شیخ صدوق و فضل بن حسن طبرسی آن را در سال ۳۱۸ه.ق. ثبت کرده‌اند.[۱۵۳]





    مکان‌هایی به امام مهدی(ع) منسوب شده و گفته شده است که شیعیان در دوران غیبت کبری برای ارتباط با وی در این مکان‌ها حاضر می‌شوند:

    • سرداب غیبت: محل عبادت امام هادی(ع)، امام عسکری(ع) و امام زمان(ع).
    • مسجد جمکران: در نزدیکی روستای جمکران در قم، که بنابر قول معروف، به دستور امام زمان (عج) توسط حسن بن مثله جمکرانی ساخته شده است.
    • مسجد سهله: مقامی در این مسجد، منسوب به امام زمان(ع) است که در قسمت میانی مسجد و در بین مقام‌های امام سجاد(ع) و حضرت یونس قرار دارد. برخی روایات محل زندگی امام زمان(ع) را پس از ظهور، این مکان معرفی کرده‌اند.[۹۸]
    • ذی طوی: نام منطقه‌ای در مکه است که در داخل حرم قرار دارد و طبق برخی روایات، حضرت مهدی(ع) در آنجا زندگی می‌کند. در برخی روایات، محل ظهور و مرکز تجمع یاران وی نیز همین منطقه یاد شده است. بر اساس روایتی، پیش از آنکه امام دوازدهم قیام خود را از کنار کعبه آغاز کند، در این مکان منتظر ۳۱۳ یار خود است.[۹۹]
    • کوه رضوی: برخی روایات، محل زندگی امام زمان(ع) را در دوران غیبت، کوه رضوی ذکر می‌کند.[۱۰۰] رضوی از کوه‌های تهامه در میان مکه و مدینه است.[نیازمند منبع]
    • وادی السلام: مقام امام زمان در این قبرستان، گنبد و بارگاهی دارد که در سال ۱۳۱۰ق توسط سید محمدخان پادشاه سند ساخته شده است. ساختمان قبلی توسط سید بحرالعلوم (متوفای ۱۲۱۲ق) تجدید بنا شده بود. در محراب مقام حضرت مهدی(ع)، سنگی موجود است که زیارت‌نامه‌ای بر آن حک شده است. تاریخ کنده‌کاری این سنگ، نهم شعبان ۱۲۰۰ق است.[نیازمند منبع]
    • جزیره خضراء: مکانی منسوب به امام زمان (عج) که بنابر برخی روایات، فرزندان امام زمان(ع) در آنجا زندگی می‌کنند. داستان این جزیره در برخی منابع آمده است و دو دیدگاه درباره آن وجود دارد؛ برخی آن را پذیرفته و برخی دیگر افسانه دانسته‌اند و آثاری در نقد آن نگاشته‌اند.[نیازمند منبع]
    • طیبه: از مکان‌هایی که بنابر برخی روایات، محل زندگی امام زمان در دوران غیبت است. گفته شده است مراد از آن مدینه است.[۱۰۱]

         


    درباره محل ظهور امام زمان (عج) اطلاع دقیقی در دست نیست. او بر پایه روایتی، در منطقه ذی طوی ظهور می‌کند. سپس با ۳۱۳ نفر از یارانش به مکه می‌رود، به حجر الاسود تکیه می‌دهد و پرچم خود را به اهتزاز درمی‌آورد.[۸۵] بر اساس این روایت و روایات دیگر[۸۶] آغاز قیام امام زمان(ع) از مسجدالحرام است و یاران او بین رکن و مقام با او بیعت می‌کنند.[۸۷] در برخی روایات از تهامه به عنوان نقطه آغاز قیام امام زمان(ع) یاد شده است[۸۸] به مکه که جزئی از این سرزمین است نیز تهامه گفته می‌شود.

    در برخی روایات، کرعه،[۸۹] محل خروج امام زمان(ع) معرفی شده است که احتمالا حاصل خلط شدن با قیام یمانی از یمن است.،[۹۰] محمد قرطبی از نویسندگان اهل سنت، مغرب اقصی[۹۱] و قاضی نعمان مغربی، مغرب[۹۲] را محل خروج ذکر کرده‌اند که با روایات شیعه مبنی بر آغاز قیام امام دوازدهم از مکه سازگار نیست و احتمال خلط آن با مکان خروج سفیانی وجود دارد.[۹۳]

    برخی روایات، شهر کوفه را مرکز حکومت[۹۴] مسجد کوفه را محل قضاوت.[۹۵] و مسجد سهله را محل زندگی[۹۶] و تقسیم بیت المال[۹۷] توسط حضرت پس از قیام ذکر کرده‌اند.




    نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است، بلكه آغاز دوره ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می آید. در سال روز نهم ربیع الاول كه یادمان آغاز امامت ولی عصر علیه السلام است.
    تصمیم گرفتیم در چند سطر كوتاه به رخ دادهایی كه پس از شهادت امام حسن عسكری علیه السلام در سامرا روی داد، اشاره كنیم.
    * * *
    روز جمعه، هشتم ربیع الاول سال 260 هـ.ق، امام حسن عسكری علیه السلام پس از این كه نماز صبح را خواندند، بر اثر زهری كه هشت روز قبل معتمد به ایشان خورانده بود، به شهادت رسید. این حادثه در شرایطی روی داد كه امام یازدهم افزون بر این كه مانند پدران خود زمینه را برای غیبت آماده كرده بود، شب پیش از شهادتشان، دور از چشم مأموران خلیفه، نامه های بسیاری به شهرهای شیعه نشین فرستادند. خبر شهادت امام در سراسر شهر سامرا پیچید و مردم به احترام او عزاداری كردند. به گفته مورخان، در روز شهادت امام علیه السلام، سامرا به صحرای قیامت تبدیل شده بود.
     بر اساس گفته شیخ صدوق، خود امام زمان علیه السلام با كنار زدن عمویش جعفر كه قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند.
    حكومت عباسی از مدت ها پیش بر اساس سخن رسول الله صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام مبنی بر این كه مهدی فرزند امام حسن عسكری علیه السلام است، امام یازدهم را زیر نظر داشت و مراقب بود تا فرزندی از ایشان نماند، ولی امام یازدهم با پنهان نگه داشتن خبر ولادت فرزندش این نقشه را باطل كرده بود. پس از شهادت امام علیه السلام كم كم خبر فرزندی به نام مهدی علیه السلام پخش شد و تلاش چند باره خلیفه عباسی برای یافتن امام مهدی علیه السلام به نتیجه نرسید.
    عثمان بن سعید، نائب اول امام علیه السلام بود و با آغاز غیبت ولی عصر علیه السلام نامه های حضرت را به شیعیان می رساند. از همین زمان بود كه شیعیان برای نخستین بار طعم غیبت را چشیدند. آغاز غیبت صغرا مصادف با آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام بود تا مردم آرام آرام با مفهوم تلخ و دردناك غیبت آشنا شده، بتوانند تا آن زمان كه به اشتباه خود پی می‌برند و به وظایف خود در برابر امامان آگاه می‌شوند، همچنان دیندار بمانند.
    در دوران غیبت صغرا چهار نایب خاص،امر وساطت میان امام علیه السلام و شیعیان را به عهده داشته و چنان‌كه خواهیم دید، همه آنها معروف و سرشناس بوده‌اند. آنان احكام دین را از وجود اقدس امام زمان علیه السلام گرفته و در اختیار شیعیان می‌گذاشتند. سؤالات [كتبی و شفاهی] ایشان را به حضور امام زمان علیه السلام برده و سپس پاسخ را به شیعیان می‌رسانیدند و همچنین، وجوه شرعی شیعیان را با وكالتی، كه از امام داشتند، می‌گرفتند [و به حضرت تحویل می‌دادند یا با اجازة ایشان مصرف می‌كردند] آنان جمعی بودند كه امام حسن عسكری علیه السلام در زمان حیات خود عدالتشان را تأیید فرمود و همه را به عنوان امین امام زمان علیه السلام معرفی كرد و بعد از خود، ناظر املاك و متصدی كارهای خویش گردانید، و آنها را با نام و نسب به مردم معرفی نمود.
    اینها، همه دارای عقل، امانت، وثاقت، دِرایت، فهم و عظمت بودند.
    پاسخ چند سوال امامت كودك
    مسأله خلافت و امامت در اسلام، تنها بر اساس لیاقت و شایستگی افراد بوده و سن و سال هیچ تأثیری نداشته است. پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در سال سوم هجرت بعد از دعوت خویشان خود به اسلام، علی علیه‏السلام را كه نوجوانی پیش نبود به خلافت و وصایت منصوب كرد و به قوم خود دستور داد كه از او اطاعت كنند. همچنین در واقعه مباهله با نصارای نجران، آن حضرت امام حسن و امام حسین علیه‏السلام را در حالی كه كودك بودند به همراه خویش برد. شیخ مفید در این‏باره می‏نویسد: پیامبر همراه حسنین در حالی كه طفل بودند با نصارا مباهله كرد. بعد از آن، این امر هیچگاه سابقه نداشت. این وقایع و شواهد بسیار دیگر تاریخی، دلایلی است كه امامت حضرت ولی عصر علیه السلام را در سن كودكی تأیید می‏كند.











    مناسبت ایام شهادت امام حسن عسکری ع و آغاز ولایت وامامت حضرت مهدی صاحب امان عج جلسه ی هفتگی ذاکرین اهل بیت ع روستای لات لیل پنجشنبه 15 آبان 98 در مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا

    این جلسات بصورت مستمر و هفتگی در یکی ازمساجد روستاهی اتابعه برگزار می گردد و درآن بعد از نماز جماعت و زیارت عاشورا و سخنرانی و چند نفر از اعضای کانون مداحان شروع به مداحی و مرثیه سرایی می کنند.

    نماز جماعت به امامت حجت الاسلام والمسلمین حاج اقا امامی نژاد






    زیارت عاشورا توسط حاج اقا امامی نژاد و یکی از ذاکرین اهل بیت ع روستای لات لیل 15 آبان 98 در مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا




    محل پارک خودروهای مدعوین و حضور پر شور مداحان اهل بیت ع بخش لات لیل شهرستان لنگرود



    در پایان این مراسم از افراد حاضر در این مراسم با صرف شام پذیرایی شد










    تصاویر عزاداری شب شهادت امام حسن عسکری ع روز سه شنبه 14 آبان 98 در مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا

    بعد از اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء به پیشنمازیکربلایی سیروس قدی
    سپس  دعای توسل توسط کربلایی نعمت پیکران مانا خوانده شد
    سپس اقای کربلایی حسن نورالهی مداحی نمودند






    در پایان این مراسم از افراد حاضر در این مراسم با صرف شام پذیرایی شد











    زندگینامه پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) از تولد تا شهادت

    غزوه به جهادهایی گفته می شود که خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آنها شرکت می کردند که به آنها غزوه می گفتند و تعداد آنها را 26 یا 27 عدد نوشته اند.

    غَزْوَه به فتح اول و س دوم (جمع آن غَزْوات) در لغت به معنای جنگیدن می‌باشد و از کلمه الغزو» گرفته شده است. [۱] اسم فاعل آن غازی‌» و جمع آن غُزاة» و غُزّی‌» آمده است، مانند قاضی، قضاة- سابق، سُبّق(به معنای رفتن به پیکار دشمن و غارت او) [۲] و از این نمونه است کلمه غُزّی‌» در آیه زیر:

    یا ایُّها الَّذینَ امَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لِاخْوانِهِمْ اذا ضَرَبُوا فیِ‌الْارْضِ اوْ کانُوا غُزّیً. لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا» [۳]

    ای گرویدگان به دین اسلام، شما مانند آنان که راه کفر و نفاق پیمودند، نباشید که گفتند: اگر برادران و خویشاوندان ما به سفر نرفته و یا به جنگ حاضر نمی‌شدند، به چنگ مرگ نمی‌افتادند و کشته نمی‌شدند.

    پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود:

    دَعا مُوسی وَامَّنَ هاروُنُ (ع) وَامَنَّتِ الْمَلائِکَةُ (ع) فَقالَ اللَّهُ تَبارَکَ وَتَعالی قَدْ اجِیْبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقیما وَ مَنْ غَزا فی‌ سَبیلِ اللَّهِ اسْتُجیبُ لَهُ کَمَا اسْتُجیبُ لَکُما الی‌ یَوْمِ‌الْقِیامَةِ»

    حضرت موسی دعایی کرد و هارون آمین گفت و فرشتگان نیز آمین گفتند. پس خدای تبارک و تعالی فرمود: هر آینه دعای شما مستجاب شد پس استقامت و پایداری ورزید و هر که در راه خدا جهاد کند، دعایش مستجاب شود، چنانچه دعای شما به اجابت رسید تا روز قیامت. [۴]

    در اصطلاح اغلب تاریخ نویسان غزوه به جنگهایی گفته می‌شود که به فرماندهی شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بوده است، و بقیه جنگهای زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) که آن حضرت در آن حضور نداشته سریّه» یا بعث» نامیده شده است.


    برخی از غزوات مهم:

    جنگ بدر

    پس از هجرت مسلمانان به مدینه اولین نبردی که بین مسلمانان و کفار قریش رخ داد غزوه بدر بود.پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سال دوم هجرت برای حفظ اسلام و دفاع از حقوق مسلمانان و خنثی کردن توطئه های قریش به پاخاست و سرانجام در بدر» در برابر لشکریان قریش قرار گرفت و با وجود این که تعداد مسلمانان یک سوم کفار بود مسلمانان پیروز گشتند.

    جنگ احد

    قریش که شکست سختی از مسلمانان در جنگ بدر خورده بودند در سال سوم هجرت به منظور انتقام رهسپار مدینه شدند و در احد با ارتش اسلام رو به رو گردیدند.در غزوه احد ابتدا پیروزی به نفع مسلمانان بود.ولی در انتها به علت نافرمانی برخی مسلمانان از راهنمایی های نظامی و امنیتی پیامبر صلی الله علیه و آله به نفع مسلمانان منتهی نشد و مسلمانان شکست خوردند.در غزوه بسیاری از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت حضرت حمزه سید الشهداء علیه السلام به شهادت رسیدند.

    جنگ بنی النضیر

    منافقان و یهودیان مدینه از شکست مسلمانان در احد و کشته شدن رجال علوی سخت خوشحال بودند و به دنبال فرصتی بودند تا در مدینه شورش کنند و به قبایل خارج از مدینه بفهمانند که کوچکترین اتحاد و وحدت کلمه ای در مدینه وجود ندارد و دشمنان خارجی می توانند اسلام را سرنگون کنند.

    پیامبر برای این که از منویات و طرز تفکر یهودیان بنی النضیر آگاه گردد همراه گروهی از افراد خود عازم دژ آن ها گردید. پیامبر در برابر درب دژ فرود آمد ولی داخل نشد و ترجیح داد در سایه دیوار دژ با افراد خود بنشیند و با سران بنی النضیر گفتگو کند.

    پیامبر صلی الله علیه و آله در این گیر و دار احساس کردند توطئه ای در راه است، حرکات مرموز و سخنان در گوشی آن ها پیامبر را به شک انداخت. آن ها قصد داشتند پیامبر را از بین ببرند اما آن حضرت توسط جبرئیل از نقشه شوم آن ها باخبر شد و بدون این که به یاران خود چیزی بگوید وانمود کرد که برای کاری به اطراف می رود و بر می گردد، اما حضرت راه مدینه را پیش گرفت. سپس با سران بنی النضیر تماس گرفت و پیغامی فرستاد مبنی بر این که آن ها پیمان شکنی کرده اند و باید ظرف ده روز مدینه را ترک کنند.

    در این میان منافقان دست به کار شدند و به یهودیان پیشنهاد کمک دارند. پیامبر پس از این که متوجه شد یهودیان درهای دژ را بسته اند و تصمیم دارند از دژ دفاع کنند برای محاصره قلعه بنی النضیر حرکت کرد. سرانجام یهودیان تسلیم شدند و مدینه را ترک کردند. این واقعه در سال چهارم هجرت رخ داد.

    جنگ احزاب (خندق)

    در سال پنجم هجرت گروهی از یهودیان بنی النضیر» به مکه رفتند و قریش را بر ضد اسلام و مسلمانان تحریک کردند. قریش از فرصت استفاده کرده لشکر انبوهی از گروه های مختلف تشکیل داد و به سوی مدینه حرکت کرد. مسلمانان برای حفظ مرکز اسلام یعنی شهر مدینه به پیشنهاد سلمان فارسی دور شهر را خندق کندند و در برابر چندین هزار از کفار صف بستند. حضرت علی علیه السلام در این جنگ سردار آنان عمرو بن عبدو» را از پای درآورد و سرانجام جنگ به نفع مسلمین تمام شد.به دلیل اتحاد قبایل عرب علیه اسلام در این غزوه به غزوه احزاب معروف گشت.

    غزوه بنی قریظه

    بنی قریظه از یهودیان اطراف مدینه بودند که با پیامبر صلی الله علیه و آله پیمان صلح و سازش بسته بودند ولی در غزوه احزاب پیمان شکنی کرده بودند و به کمک قریش پرداختند و چون از نظر پیامبر، افرادی خطرناک شناخته شدند چاره ای جز این نبود که از میان برداشته شوند. پس از جنگ احزاب پیغمبر صلی الله علیه و آله دستور دادند لشکر اسلام به سوی بنی قریظه حرکت کند. مدت 25 روز بود که آن ها در محاصره مسلمانان قرار داشتند تا این که تسلیم شدند.

    طایفه اوس از پیامبر خواهش کردند تا از خودشان درگذرد. حضرت فرمود:آیا راضی هستید؟سعد معاذ که یکی از بزرگان شماست درباره شما حکم کند؟ همه پذیرفتند به امید این که سعد از آن ها جانبداری خواهد کرد ولی سعد به کشتن مردان جنگی و تقسیم اموال و اسیری نشان حکم کرد.

    پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: حکم سعد همان حکمی است که خداوند درباره این افراد صادر فرموده است. و بدین ترتیب تمام جنگجویان آنان کشته شدند.

    غزوه بنی المصطلق

    در سال ششم هجری گروهی از قبیله خزاعه بر ضد مسلمانان به اقداماتی دست زدند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از توطئه آن ها باخبر شد و با لشکری به سویشان حرکت کرد تا از خطر آنان جلوگیری کند و در محلی به نام مریسیع با آنان جنگید و پیروز شد.

    غزوه خیبر

    در قلعه های خیبر گروه زیادی از یهودیان زندگی می کردند که با مشرکین روابط نظامی و اقتصادی داشتند و چون امنیت مسلمانان از سوی آنان تهدید می شد در سال هفتم هجری مسلمانان به خیبر که ستاد مرکزی دشمن به شمار می رفت حرکت کردند و پس از محاصره و جنگ، یهودیان تسلیم حکومت اسلامی شدند.

    فتح مکه

    قریشیان در پیمان صلح حدیبیه با پیامبر قرار بسته بودند که نسبت به مسلمانان و هم پیمانان آن ها و تعدی نکنند اما آنان پیمان خود را شکستند و با قبیله بنی بکر همکاری کردند تا قبیله خزاعه را که هم پیمانان مسلمین بودند نابود سازند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برای جلوگیری از آنان بپاخاست و سرانجام بی خبر به طرف مکه حرکت کرد و با تدبیر صحیحی وارد مکه شد و شهر مکه را فتح کرد. این پیروزی در سال هشتم هجرت رخ داد.

    غزوه حنین

    قبیله هوازن لشکری بر ضد اسلام تشکیل دادند. پیامبر صلی الله علیه و آله پس از فتح مکه از موضوع باخبر شد و با 12 هزار نفر به سراغ آنان رفت و در سال هشتم هجرت در وادی حنین جنگ آغاز شد و سرانجام کفار شکست خوردند و تسلیم شدند.

    غزوه طائف

    پس از غزوه حنین و در همان سال حضرت رسول صلی الله علیه و آله متوجه طائف شدند تا قبیله ثقیف را که با هوازن هم دست شده بودند سرکوب کنند ولی پس از مدتی محاصره از فتح آن جا صرف نظر کرده به مکه مراجعت فرمود.


    غزوه تبوک

    نفوذ اسلام در عربستان و فتوحات درخشان مسلمانان در حجاز پشت دشمنان اسلام را به لرزه می انداخت و آنان را به فکر وادار می کرد. روم آن روز تنها حریف زورمند ایران بود که نیروی نظامی بزرگی داشت و از فتوحاتی که در نبرد با ایران نصیبش شده بود سخت مغرور بود.

    در سال نهم ارتش روم با ادوات جنگی بسیار و مجهز به آخرین نمونه از سلاح های آن روز در نوار مرزی شام مستقر شدند و قبایل مرز نشینی چون عامله، غسان به آنان پیوستند.

    این خبر به گوش پیامبر رسید و حضرت چاره ای ندیدند جز این که با لشکری عظیم پاسخ مان را بدهند. سپاه اسلام سرانجام در سال نهم هجری به سرزمین تبوک گام نهاد اما اثری از سپاه روم نبود.

    گویا سران روم از افزونی سپاه اسلام و شهادت و فداکاری کم نظیر آنان که نمونه کوچک آن را در نبرد موته دیده بودند، آگاهی یافته و صلاح دیده بودند سپاه خویش را به داخل کشور بازگردانند و در عمل خبر اجتماع بر ضد مسلمانان را تکذیب کرده و چنین وانمود کنند که هرگز فکر حمله ای در مغز آنان نبوده و آن ها نسبت به حوادث عربستان بی طرف هستند.

    پیامبر صلی الله علیه و آله با افراد عالی رتبه م کرد و نتیجه شورای نظامی این شد که سپاه اسلام به خاطر سختی های زیادی که در طی راه تبوک دیده اند برای تجدید قوا به مدینه باز گردند. مسلمانان در این مسافرت به هدف خود که پراکنده ساختن سپاه روم و رعب و هراس افکندن در دل رومیان بود رسیده بودند، و این هراس تا مدت ها آنان را از فکر حمله و تشکیل سپاه باز می داشت.









    سخن گفتن درباره ی ویژگی های اخلاقی رسول اکرم (ص) بسی دشوار است که زبان از گفتن آن قاصر و قلم از بیان آن عاجز است  . اما از باب اینکه

    آب دریا را اگر نتوان کشید           هم به قدر تشنگی باید چشید

    مانیز قلم در دست گرفته و به نگارش ذره ای از اقیانوس بی کران فضایل اخلاقی آن حضرت پرداخته ایم ، پیامبری که رحمة للعالمین است و به فرمایش خودش انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است و به همین خاطر رفتار رسول خدا (ص)  پر از زیبایی هاست . نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد ، رفتار کریمانه اش گویای بزرگی روح ، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود . در مجلس دارای ادب ، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست ، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد ، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی ، همیشه حق بر زبانش جاری ، لبخند بر لب ، و متواضع ترین مردم بود ، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند . در امانت داری سرآمد همه بود ، در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت ، به قول و پیمانش وفادار بود ، عفت کلام آن حضرت سر مشق همه ی نیکان بود خوبی ها و فضایل و زیبایی های آن حضرت آن قدر فراوانند که ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد . اینک به ذکرگوشه ای از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم(ص) می پردازیم.
     
    1-   امانت داری                                   10- اظهار شادی

    2-   راستگویی                                     11- متواضع بودن

    3-   وفای به عهد                                  12- مهربانی

    4-   سخاوتمندی                                    13- ساده زیستی

    5-   خوش اخلاقی                                 14- اکرام دیگران

    6-   ادب                                            15- کمک به نیازمندان.

    7-   حیا

    8-   سکوت

    9-   ذکر گفتن

     
     

    سپاس گزاری رسول خدا(ص)

    پیامبر نعمت های الهی را بزرگ می انگاشت اگر چه بسیار اندک بود ،از غذا نه زیاد تعریف می کرد و نه بدگویی می نمود .

     

    رفتار رسول اکرم (ص) با همنشینان

    امام حسین (ع) فرمود : از پدرم امیرالمومنین (ع) از سیره و روش حضرت رسول اکرم (ص) با همنشینانش پرسیدم : پدرم فرمود : پیغمبر (ص) همواره خوشرو ، سهل گیر ، نرمخو بود . خشونت و تندخویی نداشت ، پرخاشجویی و دشنامگویی نمی نمود ، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی کرد ، از آنچه نمی پسندید تغافل می فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد ، خود را از سه چیز محفوظ می داشت : مجادله کردن ، پرگویی ، کارهای بیهوده .

     

    خصوصیات پیامبر اکرم (ص)

    پیامبر لحظه ای نگاه می کرد و به کسی خیره نمی شد . پیغمبر نگاه خود را میان اصحابش تقسیم نمی نمود و به این و آن برابر نگاه می کرد.آن حضرت هیچگاه با چشم و ابرو اشاره نمی کردند . با هیچ کس ، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی کرد . هنگام راه رفتن ، همانند کسی که روی زمین شیب دار حرکت کند ، قدم ها را برمی داشت و می فرمودند : بهترین شما خوش اخلاق ترین شماست .از هیچ خوراکی تعریف یا بدگویی نمی کرد ، اصحابش با حضور پیامبر ، در موردی نزاع نمی کردند.»

    (مکارم الاخلاق : جلد1: ص 62)(اصول کافی :ج6،ص589)

     

    رفتارپدرانه ی پیامبراکرم(ص)

    خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می دانستند ، همه ی مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند .

    (مکارم الاخلاق :ص43)

     

    زندگینامه پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) از تولد تا شهادت


    شکرگزاری پیامبر اکرم (ص)

    رسول خدا (ص) فرمودند : چون افراد گرفتار را دیدید خدا را سپاس گویید طوری که آنها نشنوند تا غمگین نشوند.»

     

    خشم و رضای رسول خدا (ص)

    پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود ، خشمگین نمیشد و چون غضبناک می گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمیشد و برای خود جوش نمیزد.(مکارم الاخلاق:ص39)

     

    رعایت ادب در مجلس پیامبر (ص)

    در حضور آن بزرگوار(ص) ، راجع به مطلبی نزاع نمی کردند و اگر کسی شروع به سخن می کرد ، همه ساکت می شدند تا حرفش به پایان رسد ، و به نوبت در محضر پیامبر(ص) سخن می گفتند ، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند ، پیامبر اکرم(ص) نیز می خندیدند و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می شد .

    در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های بی روّیه ی مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سائل غریبی را عقب می راندند که مزاحم پیغمبر نشود ناراحت می شد و می فرمود:چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید هرگز اجازه نمیداد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی کرد مگر آنکه از حد خود می نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می فرمود.» (مکارم الاخلاق:ص44)

     

    پرهیز از فال بد

    رسول خدا(ص) فال خوب را دوست می داشت و از فال بد اکراه داشت.(مکارم الاخلاق:ص350)

     

    سکوت رسول خدا(ص)

    امام حسین (ع) فرمودند : در مورد سکوت رسول خدا(ص) سوال نمودم» پدرم –امیرالمومنین (ع)- فرمودند : در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3.تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری اش در این بود که توجه و نگاه های خود را به همه ی مجلسیان یکسان تقسیم می کرد ، و همچنین در گوش دادن به سخنان ایشان ، و اما تفکر او درباره ی جهان فانی و عالم باقی بود ، و حلم و بردباری بر او جمع آمده بود ، که نه چیزی او را خشمگین می نمود ، و نه او را از جای در می برد . حذر(و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک ، تا دیگران به او اقتدا کنند ، و ترک زشتی ها تا دیگران آنها را ترک نمایند ، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود ، و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می آورد. (مکارم الاخلاق :ص45)

     


    حیای رسول خدا(ص)

    ابو سعید خدری می گوید :

    رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود ، و اگر چیزی را دوست نمی داشت ،از صورت مبارکش می شد فهمید».(مکارم الاخلاق :ص49)

     

    ساده زیستی پیامبر از زبان حضرت علی (ع)

    همانا رسول خدا (ص) بر روی زمین می نشست و غذا می خورد و همانند بندگان می نشست و با دست خود کفش خود را وصله می زد و جامه ی خود را با دست می دوخت ، و بر دراز گوش سوار می شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می کرد.(نهج البلاغه :ص301.)






    حضرت محمد (ص)، آخرین پیامبر الهی در جامعه مُشرک شبه جزیره عربستان به دنیا آمد، و با استقامات در مسیری که پای در آن نهاده بود، توانست آیین یکتا پرستی را در یکی از جاهل ترین جوامع آن زمان گسترش بدهد و در دوره‌های بعد، اسلام به یک دین جهانی تبدیل شد؛ در ادامه این مطلب، خلاصه ای از زندگی پیامبر رحمت از تولد تا وفات را بخوانید.

    ولادت

     سال دقیق ولادت حضرت محمد(ص) مشخص نیست، ابن هشام و برخی دیگر، ولادت او را در عام الفیل نوشته‌اند، اما مشخص نیست که عام الفیل به طور دقیق چه سالی بوده است؛ از آنجا که تاریخ‌نویسان، درگذشت پیامبر اسلام (ص) را در سال ۶۳۲م نوشته‌اند و او هنگام وفات ۶۳ ساله بوده، می‌توان تولد پیامبر را بین ۵۶۹ تا ۵۷۰م حدس زد. در مورد ماه تولد ایشان اکثر محدثان و تاریخ نویسان معتقداند که كه تولد پیامبر، در ماه ربیع الاول» بوده، ولى در روز تولد او اختلاف دارند. میان محدثان شیعه معروف است كه آن حضرت، در هفدهم ماه ربیع الاول روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به دنیا گشود و در این سال حادثه اصحاب فیل اتفاق افتاد، و میان اهل تسنن نیز این مشهور است كه ولادت آن حضرت، در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است؛ که این فاصله هفت روزه در در ایران به عنوان هفته وحدت نام‌گذاری شده است.

     پیامبر اسلام(ص) در شهر مکه متولد شد و برخی منابع محل تولد را شعب ابی‌طالب در خانه محمد بن یوسف دانسته‌اند. بنابر رسمی كه در مكه رایج بود، محمد (ص) را به زنی به نام حلیمه سپردند تا در فضای ساده و پاک بادیه پرورش یابد، که البته برخی معتقداند که این کار برای حفظ جان ایشان از ترور یهودیان بوده است.

    زندگینامه پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) از تولد تا شهادت

    معجزاتی که با ولادت پیامبر(ص) اتفاق افتاد

     1- ممنوع شدن شیاطین از رفتن به آسمان های هفتگانه و گرفتن خبر.

    2- سرنگون شدن همه بت ها.

    3- ترک برداشتن کنگره های طاق کسری و فروریختن چهارده کنگره آن.

    4- خشک شدن دریاچه ساوه که برای ایرانیان مقدس بود.

    5- سرنگون شدن تخت تمام سلاطین عالم و لال شدن آنها در آن روز.

    6- باطل شدن سحر، ساحران و جادوی جادوگران و قطع شدن ارتباط کاهنان با همزادان شیطانی آنها.


     دوران کودکی و نوجوانی

     قرآن کریم بر یتیم بودن پیامبر اسلام(ص) تصریح دارد و منابع تاریخی نیز در این‌باره فراوان است. پدر پیامبر‌(ص)‌، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبیلة بزرگ قریش بودند؛ قبیله‌ای كه بزرگان آن از نفوذ فراوانی در مكه برخوردار بودند و بیشتر به بازرگانی اشتغال داشتند. عبدالله، چند ماه پس از ازدواج با آمنه، سفری تجاری به شام رفت و هنگام بازگشت، در یثرب درگذشت. برخی سیره‌نویسان، درگذشت عبدالله را چند ماه پس از ولادت محمد (ص) نوشته‌اند. بنابر رسمی كه در مكه رایج بود ، محمد (ص) را به زنی به نام حلیمه سپردند تا در فضای ساده و پاك بادیه پرورش یابد. وقتی محمد شش سال و سه ماه (و به قولی چهار سال) داشت، مادرش او را برای دیدار با اقوام و خویشان، به یثرب برد و در بازگشت به مکه، آمنه در ابواء درگذشت و همان‌جا دفن شد. آمنه در وقت درگذشت، ۳۰ ساله بود. محمد(ص) از این پس در كنف حمایت جدش عبدالمطلب قرار گرفت، اما او نیز در 8سالگی وی درگذشت و سرپرستی محمد(ص) بر عهده عمویش ابوطالب گذارده شد.

    پیامبر اسلام(ص) همراه با ابوطالب سفری تجاری به شام رفت و با بحیرای نصرانی، که از عالمان مسیحی زمان خود بود، دیدار کرد که او وعده نبوّت حضرت را به عمویشان داد و ایشان را از خطر یهود در مورد نبی مکرم اسلام (ص) مطلع کرد. در مورد شغل پیامبر(ص) گفته‌اند که او به شغل چوپانی که شغل اکثر انبیا بوده است، فعالیت داشته.

    ایشان در دوران نوجوانی خود به دلیل امانت داری، به صفت امین مشهور شد و با پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری حضرت خدیجه(س) و نشان دادن لیاقت‌های خود در امر تجارت، باعث شد که سود خوبی به این کاروان حاصل گردد. یکی دیگر از توانمندی ها و نشانه های لیاقت ایشان، حل اختلاف به وجود آمده بین سران قریش بر سر نصب حجرالاسود، که نزدیک بود به جنگی خانگی منجر شود، بود.

    ازدواج پیامبراکرم(ص)

    حضرت محمد(ص) در تجارت با شریفترین زن قریش، خدیجه کبری، دختر خویلد شرکت کرد و بعد از این مشارکت نظر خدیجه که خواستگارانی بسیار از اشراف داشت، به آن حضرت جلب شد و بعد از آنکه توسط یکی از بستگان تمایل خود را به اطلاع حضرت محمد(ص) رساند، آن حضرت در 25 سالگی با خدیجه کبری ازدواج کرد.

    درمورد چگونگی تمایل پیدا کردن حضرت خدیجه(س) به محمد مصطفی(س) اینگونه امده است:

    پیامبر(ص) همانند دیگران با سرمایه اندک خود به تجارت می‌پرداخت و در ضمن به امانت داری و پاک دامنی شهرت یافته بود. تخصص در امر تجارت و تعهد شخصیت والای محمد امین(ص)، خدیجه را وا داشت تا برای مدیریت گروه بازرگانی خود، از وی سود جوید که به همین خاطر از محمد امین دعوت به همکاری نمود. خدیجه که زنی تجارت پیشه و ثروتمند و شرافتمند بود، مردان را برای امور بازرگانی اجیر می‌کرد و حقی را به آن‌ها می‌داد. همچنان که گفتیم امانتداری و تخصص محمد امین را شنیده بود به سراغ او فرستاد و از او تقاضا کرد که همراه غلام او ”میسرة» برای تجارت از مکه رهسپار شام گردد، که پیامبر پیشنهاد خدیجه را پذیرفت و به شام رفت. مدیر کاروان خدیجه در این زمان بیست و پنج ساله بود. میسرة نیز در سفر کراماتی را از پیامبر دیده بود که در بازگشت همه وقایع را برای خدیجه بازگو کرد و خدیجه در ازدواج با رسول خدا رغبت نمود. در اینجا بود که علاقه مندی خود را به ازدواج با محمد امین اظهار نمود. پیامبر نیز با عموی خود نزد بزرگ خدیجه رفت و خدیجه را خواستگاری کرد.

     تاریخ ازدواج، دو ماه و بیست و پنج روز پس از بازگشت از سفر شام بود. مهریه خدیجه، بیست شتر جوان و خطبه عقد را ابوطالب عموی پیامبر(ص) ایراد کرد. بعد از درگذشت خدیجه کبری، پیامبر با ن دیگری که اکثراً بیوه بودند ازدواج کرد.پیامبر اکرم(ص) از حضرت خدیجه و نیز از سایر همسران خود صاحب فرزندانی شد اما تنها یادگار پیامبر(ص) بعد از رحلتش حضرت فاطمه زهرا(س) بود.

    زندگینامه پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) از تولد تا شهادت

     فرزندان پیامبر اسلام(ص)

     مادر تمام فرزندان پیامبر به جز ابراهیم، خدیجه بود. مادر ابراهیم، ماریه قبطیه بود. فرزندان رسول خدا(ص)، به جز حضرت فاطمه(س)، همگی در زمان حیات پیامبر درگذشتند و نسل پیامبر(ص) تنها از طریق فاطمه (س) ادامه یافت. محمد (ص) سه پسر و چهار دختر داشت:

     قاسم، نخستین پسر که در کودکی در مکه درگذشت.

    زینب، در ۸ق در مدینه درگذشت.

    رقیه، در ۲ق در مدینه درگذشت.

    ام کلثوم، در ۹ق در مدینه درگذشت.

    فاطمه (س) در ۱۱ق، در مدینه شهید شد و نسل رسول خدا (ص) تنها از وی باقی ماند.

    عبدالله، پس از بعثت در مکه زاده شد و همان جا درگذشت.

    ابراهیم، در ۱۰ق در مدینه درگذشت.

    حل اختلاف بر سر نصب حجرالسود

    خانه کعبه در دوره جاهلیت هم در نظر عرب محترم بود. سالی سیل به درون کعبه راه یافت و دیوارهای خانه را شکست. قریش دیوارها را بالا بردند و وقتی خواستند حجرالاسود را نصب کنند، بین سران قبیله‌ها اختلاف شد. رئیس هر قبیله می‌خواست این افتخار را نصیب خود کند. سرانجام کار بالا گرفت. بزرگان قبیله طشتی پر از خون آوردند و دست خود را در آن فرو بردند و این کار مانند سوگندی بود که به موجب آن باید بجنگند تا پیروز شوند. سرانجام پذیرفتند، نخستین کسی را که از در بنی‌شیبه داخل مسجد شود به داوری بپذیرند و هر چه او گفت انجام دهند. نخستین کسی که داخل شد محمد (ص) بود. بزرگان قریش گفتند او امین است، داوری وی را می‌پذیریم. سپس داستان را به او گفتند. محمد(ص) گفت: جامه‌ای بگسترانید». و چون چنین کردند حجرالأسود را میان آن جامه گذاشت و گفت رئیس هر قبیله یک گوشه از جامه را بردارد، چون جامه را برداشتند و بالا بردند، حجرالاسود را برداشت و بر جای آن نهاد و با این داوری، از خونریزی بزرگی جلوگیری کرد. این اتفاق، نشان‌دهنده موقعیت محمد (ص) در میان مردم مکه است.


     بعثت

    حضرت محمد(ص) قبل از رسالت نیز یکتا پرست بودند و معمولا غار حرا در مکه را برای عبادت و مناجات با خدا انتخاب می‌نمودند. گفته‌اند نخستین نشانه‌های بعثت پیامبر (ص) به هنگام 40 سالگی او، رؤیاهای صادقه بوده است، اما آنچه در سیره به عنوان آغاز بعثت شهرت یافته، شبی در ماه رجب است كه فرشتة وحی در غار حرا بر پیامبر (ص) ظاهر شد و بر او نخستین آیات سورة علق را برخواند. بنابر روایات، پیامبر(ص) به شتاب به خانه بازگشت و خواست كه او را هر چه زودتر بپوشانند. گویا برای مدتی در نزول وحی وقفه‌ای ایجاد شد و همین امر پیامبر‌(ص ) را غمناك ساخته بود، ولی اندكی بعد فرشتة وحی باز آمد و آن حضرت را مامور هدایت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهای دینی و اخلاقی و پاك گردانیدن خانة خدا از بتان، و دلهای آدمیان از خدایان دروغین كرد.

    محمد (ص) در این باره ماجرای نزول جبرئیل گفته است: جبرئیل نزد من آمد و گفت: بخوان»، گفتم: خواندن نمی‌دانم». دگربار گفت: بخوان». گفتم: چه بخوانم؟» گفت: اقْرَ‌أْ بِاسْمِ رَ‌بِّک الَّذِی خَلَقَ»، بخوان به نام پروردگارت که آفرید.

    مراحل ابلاغ رسالت

    پیامبر اکرم در سه مرحله به ابلاغ رسالت پرداخت:

    1- دعوت سری که اولین مرحله دعوت ایشان بود.

    2- دعوت خویشان و نزدیکان که با نزول آیه انذار صورت گرفت و به یوم الدار معروف است. و در آن روز رسول خدا (ص)، حضرت علی (ع) را به جانشینی خود انتخاب کرد.

    3- دعوت علنی.


    نخستین مسلمانان

     پیامبر(ص) با دریافت آیه‌های آغازین سوره علق که نخستین آیه‌های نازل شده بر اوست، و پس از مبعوث شدن به پیامبری، به داخل مکه بازگشت و به خانه رفت. در خانه، سه تن حاضر بودند: خدیجه، همسرش، علی بن ابیطالب(ع)، پسرعمویش، و زید بن حارثه. پیامبر(ص) دعوت به توحید را نخست از خانواده خود آغاز کرد و اولین کسی که از ن به او ایمان آورد، همسرش خدیجه، و از مردان، پسرعمویش علی بن‌ابی‌طالب(ع) بود که تحت سرپرستی پیامبر بود. در منابع فرق گوناگون اسلامی، از برخی دیگر همچون ابوبکر و زید بن حارثه به عنوان نخستین گروندگان به اسلام نام برده شده است.

    یاران پیامبر بعد از درگیری کوتاهی برای عبادت به خانه ارقم رفته و در آنجا پنهان شدند. درگیری اینگونه آغاز شد که روزی سعد بن ابی وقاص با چند نفر از اصحاب رسول خدا(ص) نماز می‌گذارد که چند نفر از مشرکین با آن‌ها به ستیز برخواستند و جنگ در میان آنان در گرفت سعد مردی از مشرکان را با استخوان فک شتری زخمی کرد و این نخستین خونی بود که در اسلام ریخته شد. پس از این واقعه رسول خدا و یارانش در خانه ارقم پنهان شدند تا اینکه دستور علنی شدن دعوت ابلاغ شد.

     هر چند دعوت آغازین پیامبر(ص) بسیار محدود بود، ولی شمار مسلمانان رو به فزونی گذاشت و پس از چندی، اسلام‌آورندگان به اطراف مکه می‌رفتند و با پیامبر(ص) نماز می‌گزاردند.

     دعوت علنی

    بعد از سه سال تبلیغ پنهانی و جمع شدن گروهی اندک گرد پیامبر اسلام(ص)،  دستور آسمانی انذار عشیره نازل شد. پیامبر(ص) در آغاز، مردم را به ترک پرستش بت‌ها و به پرستیدن خدای یگانه می‌خواند. در ابتدا نمازها دو رکعتی بود. بعدها بر غیرمسافران چهار رکعت و بر مسافران دو رکعت واجب شد. مسلمانان هنگام نماز و پرستش خدا، از مردم پنهان می‌شدند و در شکاف کوه‌ها و جاهای دور از رفت و آمد نماز می‌گزاردند.

     چنانکه مشهور است، وقتی سه سال از بعثت محمد (ص) گذشت، پروردگار او را مأمور کرد تا همه مردم را به خدای یگانه بخواند:

    وَأَنذِرْ‌ عَشِیرَ‌تَک الْأَقْرَ‌بِینَ، وَاخْفِضْ جَنَاحَک لِمَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، فَإِنْ عَصَوْک فَقُلْ إِنِّی بَرِ‌یءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ»، و خویشان نزدیکت را هشدار ده، و برای آن مؤمنانی که تو را پیروی کرده‌اند، بال خود را فرو گستر، و اگر تو را نافرمانی کردند، بگو من از آنچه می‌کنید بیزارم.»

     ابن اسحاق نوشته است که چون این آیه‌‌ها نازل شد، پیامبر (ص)، علی (ع) را فرمود: یا علی! خدا مرا فرموده است تا خویشاوندان نزدیک خود را به پرستش او بخوانم، گوسفندی بکش و مقداری نان و قدحی شیر فراهم کن». علی(ع) چنان کرد و در آن روز چهل تن یا نزدیک به چهل تن از فرزندان عبدالمطلب فراهم آمدند و همگی از آن خوردنی سیر شدند، اما همین که رسول خدا(ص) خواست سخنان خود را آغاز کند، ابولهب گفت: او شما را سحر کرد»، که با این سخن، مجلس به هم خورد. رسول خدا(ص) روزی دیگر آنان را خواند و گفت:‌ ای فرزندان عبدالمطلب! گمان ندارم از عرب کسی بهتر از آنچه من برای شما آورده‌ام برای قوم خود آورده باشد. دنیا و آخرت را برای شما آورده‌ام». طبری می‌نویسد: چون رسول خدا دعوت خود را به خویشاوندان رساند، گفت: کدام یک از شما مرا در این کار یاری می‌کند تا برادر من، وصی من و خلیفه من در میان شما باشد؟» همه خاموش شدند و علی (ع) گفت:‌ ای رسول خدا! آن من هستم». پیغمبر فرمود: این وصی من و خلیفه من در میان شماست، سخن او را بشنوید و از او فرمان برید». این روایت را دیگر مورخان و نویسندگان سیره هم آورده‌اند و از حدیث‌های مشهور است.


     مخالفت کافران

    دشمنان پیامبر(ص) در واقع کسانی بودند که با ابلاغ رسالت محمدی منافع شان به خطر افتاد. چه اینکه بزرگان قریش نه اعتقادی به بتان داشتند و نه به آن‌ها دل بسته بودندف بلکه تنها آن‌ها را وسیله‌هایی برای مصمل به اهداف خود می‌دانستند و حمله به بتان را موجب از بین رفتن ابهت بت‌ها دانسته که در نتیجه امیال و آرزوها و منافعشان را در خطر می‌دیدند. بعد از دعوت علنی پیامبر، مشرکین مکه، بخصوص اشراف قریش به خاطر مخالفت این دین توحیدی با آیین شرک آمیز آنان و نکوهش خدایانشان به شدت به مقابله با پیامبر اکرم‌(ص) پرداختند. ترس از دست دادن سروری عرب و رقابت طوایف قریش با بنی هاشم نیز از دلائل دیگر این مخالفت بود که اشراف قریش را در مقابله خود با پیامبر، سر سخت تر می نمود.

    مبارزات اشراف قریش با پیامبر اسلام را می‌توان در چهار بخش تقسیم بندی کرد: سازش و تطمیع، برخوردهای روانی، آزارهای جسمانی، برخوردهای علمی.

     سران قریش برای آنکه پیشرفت دین تازه را متوقف سازند به هر حیله ای متوسل می‌شدند. بدگویی از پیغمبر و آزار رساندن به او، شکنجه و آسیب پیروان او، نسبت دادن شاعری و دیوانگی و ساحری به وی و… ولی هیچ یک از این اقدامات سودی نبخشید.

    در یکی از اقدامات کفار، نضر بن حارث وعقبه از طرف قریش به مدینه رفتند و از دانایان یهود راهنمایی خواستند آن‌ها گفتند: سه مسئله از وی بپرسید تا صدق و کذب وی معلوم گردد، از اصحاب کهف و ذوالقرنین و روح». آنها به مکه بازگشتند و هر سه موضوع را از رسول خدا(ص) پرسیدند و پیامبر(ص) هر سه را جواب داد اما در عین حال ایمان نیاوردند.

     شکنجه و آزار قریش نسبت به پیامبر و مسلمانان شدت گرفت. پیروان پیامبر به زندان و حبس محکوم شدند. زدن و گرسنگی و شکنجه های دردناک یاران پیامبر را فرا گرفته بود. خانواده عمار بن یاسر عنسی مورد شکنجه قرار گرفت. سمیه مادر عمار به شدت شکنجه شد و در راه اسلام با نیزه ابوجهل به شهادت رسید.

     برادر عمار یعنی عبدالله و پدرش یاسر در مکه زیر شکنجه قریش به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. بلال بن رباح حبشی را امیة بن خلف در گرمای شدید در بطحای مکه به پشت خواباند و سنگی بزرگ بر سینه اش نهاد تا به محمد (ص) کافر شود ولی او همچنان در زیر شکنجه احد احد می گفت.

    زندگینامه پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) از تولد تا شهادت

     هجرت مسلمانان به حبشه

    با افزایش شمار مسلمانان، دشمنی و مخالفت قریش با محمد (ص) بیشتر شد. محمد (ص) در حمایت ابوطالب بود و قریشیان بر اساس پیمان قبیله‌ای نمی‌توانستند به او آسیب جانی برسانند. اما نسبت به پیروان او خصوصا کسانی که پشتیبانی نداشتند، از هیچ سخت‌گیری و آزاری دریغ نکردند. پیامبر، ناچار به این مسلمانان دستور داد به حبشه هجرت کنند و به آنها گفت: در آن سرزمین پادشاهی است که کسی از او ستم نمی‌بیند، به آنجا بروید و بمانید تا خداوند شما را از این مصیبت برهاند.» وقتی قریش از هجرت مسلمانان به حبشه آگاه شدند، عمرو بن عاص و عبدالله بن ابی ربیعه را نزد نجاشی پادشاه حبشه فرستادند تا آنان را بازگردانند. نجاشی پس از شنیدن سخنان نمایندگان قریش و پاسخ‌های مسلمانان، از سپردن آنان به نمایندگان قریش امتناع کرد و نمایندگان قریش به مکه بازگشتند.

    هجرت به مدینه

    در سال یازدهم بعثت یک گروه شش نفره از مردم یثرب به مکه آمدند و پس از شنیدن سخنان رسول خدا(ص) مسلمان شدند. آن حضرت اساس دعوت اسلام را برایشان عرضه کرد و آیاتی از قرآن تلاوت نمود.آن‌ها پیش از آن خبر ظهور پیامبری را از یهودیان شنیده بودند، وی را همان دانسته و دعوتش را پذیرفتند و اظهار امیدواری کردند که با پذیرفتن دعوت رسول خدا (ص) با یکدیگر متحد شوند.

    با انتشار خبر اسلام در یثرب، علاوه بر کسانی که در مکه، اسلام را پذیرفته بودند، چندی دیگر از مردم یثرب نیز اسلام را پذیرا شدند. در موسم حج سال دوازدهم بعثت، تعداد دوازده نفر از اهالی یثرب، در عقبه با رسول خدا دیدار کردند. آن‌ها در این دیدار با رسول خدا(ص) بیعت کردند.

    در موسم حج سال سیزدهم بعثت، تعداد هفتاد مرد و دو زن در عقبه با پیامبر (ص) بعیت کردند. در این جا بود که انصار از رسول خدا (ص) خواستند تا به همراه آنها به یثرب بیاید. در این دیدار حضرت محمد (ص) به انصار گفت: به این امر با شما بیعت می‌کنم که همان گونه که از ن و فرزندان خود حفاظت می‌کنید، از من نیز حفاظت کنید».

     پس از آن رسول خدا(ص) به مسلمانانى كه در مكه تحت شكنجه و آزار بودند دستور مهاجرت به مدینه و پیوستن به مسلمانان آن سرزمین را داد. به دنبال این دستور مسلمانان مكه دسته دسته به‌سوى مدینه مهاجرت كردند و خود آن حضرت چشم به راه فرمان خداى تعالى در مكه ماند.

     پس از آنکه مشرکان مکه، برای قتل رسول خدا (ص) نقشه کشیدند، جبرئیل خبر این توطئه را به ایشان داد. رسول خدا (ص) به حضرت علی (ع) گفت تا به جای او بخوابد. پس از آن رسول خدا(ص) با عنایت خداوند از خانه خارج شده و به جنوب شهر مکه یعنی مسیری کاملاً برعکس مسیر یثرب رفت. هنگامی که صبح شد، و مشرکان برای اجرای نقشه خود آماده شدند، حضرت علی (ع) از جای خود برخاست و مشرکان فهمیدند که رسول خدا (ص) از دسترس آنان خارج شده است، به تکاپو افتاده و به دنبال ایشان گشتند، و توسط یک راهنما تا پای کوه ثور که رسول خدا (ص) به همراه ابوبکر در آنجا پنهان شده بودند، آمدند، و مشاهده تارهای عنکبوبت بر در غار به داخل غار نرفتند.

    سپس رسول خدا (ص) فاصله مکه تا مدینه را از راهی غیر معمول طی کردند و پس از پانزده روز وارد دهکده قبا در فاصله شش کیلومتری مدینه شدند. رسول خدا (ص) در قبا منتظر رسیدن یار و پسر عم خود حضرت علی (ع) شدند که بعد از هجرت رسول خدا (ص) به همراه کاروانی که شامل ن و دختران پیامبر (ص) و بنی‌هاشم می شد، از جمله حضرت زهرا (س) و فاطمه بنت اسد و سایر کسانی که هنوز موفق به هجرت نشده بودند، به سمت مدینه در حرکت بود. امام علی (ع) در مکه وظیفه پس دادن امانت هایی که مردم مکه نزد پیامبر (ص) داشتند، را داشت و پس از انجام این کار راهی مدینه شد. پیامبر (ص) در این مدت که در قبا بودند، اقدام به ساختن مسجد قبا کردند و پس از رسیدن کاروان حضرت علی (عع)، به همراه ایشان راهی مدینه شدند.

     فتح مکه

     پیامبر(ص) در ماه رمضان سال ۸ هجرت با ۱۰,۰۰۰ نفر روانه مکه شد. و ترتیب حرکت را طوری داده بود که هیچ‌کس از سفر او مطلع نگردد. چون لشکر به مرّالظهران رسید، عباس، عموی پیامبر، شب هنگام از خیمه بیرون شد و خواست کسی از مردم مکه را ببیند و به وسیله او پیغام دهد که قریش پیش از آنکه هلاک شوند خود را به پیغمبر برسانند. در آن شب به ابوسفیان برخورد و او را پناه داد و نزد پیامبر(ص) آورد، که ابوسفیان مسلمان شد. روز دیگر پیامبر دستور داد عباس او را در جای مناسبی نگاه دارد تا لشکریان از پیش روی او بگذرند.

    پیامبر گفت: هر کس به خانه رود و در را به روی خود ببندد در امان است و هرکس به خانه ابوسفیان پناهنده شود در امان است، و هرکس به مسجد الحرام برود در امان است». لشکر انبوه با آرامی وارد مکه شد. ابن هشام از ابن اسحاق روایت می‌کند که سعد بن عباده رئیس تیره خزرج، چون به مکه درآمد گفت: امروز روز کشتار است! امروز روز درهم شکسته شدن حرمت است». سعد به گمان خود می‌خواست از قریش یا از تیره عدنانی انتقام بگیرد، و داد یثرب و مردم آن را از قریش و مکه بستاند. برای اینکه این توهم در ذهن مسلمانان جای نگیرد و فتح اسلامی را به حساب کینه‌توزی قبیله نگذارند، پیامبر(ص)، علی (ع) را فرستاد و بدو گفت: پرچم را از سعد بگیر که امروز روز رحمت است». بین مسلمانان و مردم مکه جز چند درگیری مختصر رخ نداد. پیغمبر(ص) به مسجد درآمد و همچنانکه سوار بود ۷ بار کعبه را طواف کرد و بر در کعبه ایستاد و گفت: لا اله الا الله وحده لا شریک له صدق وعده و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده»

    زندگینامه پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) از تولد تا شهادت

     آخرین حج پیامبر(ص) و ماجرای غدیرخم

      شیخ كلینى روایت كرده كه: حضرت رسول (ص) بعد از هجرت، ده سال در مدینه ماند و حج به جا نیاورد تا آن كه در سال دهم خداوند عالمیان این آیه را فرستاد: و اذّن فى النّاس بالحجّ یأتوك رجالا و على كلّ ضامر یأتین من كلّ فجّ عمیق، لیشهدوا منافع لهم»؛ و در میان مردم براى اداى حج بانگ برآور تا پیاده و سوار بر هر شتر لاغرى كه از هر راه دورى مى آیند به سوى تو روى آورند.

    وقتی حضرت رسول(ص) از اعمال حجة الوداع فارغ شد متوجه مدینه شد و حضرت امیرالمؤمنین(ع) و سایر مسلمانان در خدمت آن حضرت بودند و چون به غدیر خم رسیدند. حق تعالى این آیه را فرستاد: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ»، اى پیغمبر بزرگوار! برسان به مردم آن چه فرستاده شده است بسوى تو از جانب پروردگار تو. در باب نص بر امامت على بن ابى طالب و خلیفه نمودن او در میان امت خود؛ پس فرمود: وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»؛ پس اگر نكنى رسالت خدا را نرسانده ای و خدا تو را نگاه مى دارد از شر مردم.

    رسول اکرم(ص) در آنجا خطبه معروف غدیرخم را قرائت فرمودند و حضرت علی(ع) را به جانشینی خود معرفی کردند. سپس همه بر گرد رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) جمع شدند و با آن حضرت مصافحه كردند و بیعت نمودند.

    زندگینامه پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) از تولد تا شهادت

    وفات

    در اوایل سال ۱۱ق، پیامبر(ص) بیمار شد. چون بیماری وی سخت شد، به منبر رفت و مسلمانان را به مهربانی با یکدیگر سفارش نمود و فرمود: اگر کسی را حقی بر گردن من است بستاند، یا حلال کند و اگر کسی را آزرده‌ام اینک برای تلافی آماده‌ام»

    مطابق نقل صحیح بخاری از مهمترین کتاب‌های اهل سنت، در آخرین روزهای حیات رسول خدا، در حالی که جمعی از صحابه به عیادت ایشان رفته بودند فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که به برکت آن، هرگز گمراه نشوید». بعضی از حاضران گفتند: بیماری بر پیامبر(ص) غلبه کرده (و هذیان می‌گوید) و ما قرآن را داریم و آن برای ما کافی است». در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضی می‌گفتند: بیاورید تا حضرت بنویسد و بعضی غیر از آن را می‌گفتند»، رسول خدا(ص) فرمود: برخیزید و از نزد من بروید».در صحیح مسلم که آن نیز از مهمترین کتاب‌های اهل سنت است، فردی که با سخن پیامبر(ص) مخالفت کرد عمر بن خطاب معرفی شده است. در همان کتاب و همچنین صحیح بخاری آمده است که ابن عباس پیوسته بر این ماجرا افسوس می‌خورد و آن را مصیبتی بزرگ می‌شمرد.

     در بسیاری از منابع، دلیل بیماری پیامبر اکرم(ص) مسمومیت توسط زن یهودی گفته شده که می‌توان گفت ایشان شهید شده‌اند و نه رحلت!

     

    اخلاق پیامبر(ص)

    عالی‌ترین و بارزترین خصوصیت پیامبر(ص) بعد اخلاقی ایشان بوده است. قرآن در این باره می‌گوید که تو بر اخلاقی بزرگ و گرانمایه تکیه داری».

    در وصف رفتار و صفات پیامبر(ص) گفته‌اند که اغلب خاموش بود و جز در حد نیاز سخن نمی‌گفت. هرگز تمام دهان را نمی‌گشود، بیشتر تبسم داشت و هیچ‌گاه به صدای بلند نمی‌خندید، چون به کسی می‌خواست روی کند، با تمام تن خویش برمی‌گشت. به پاکیزگی و خوشبویی بسیار علاقه‌مند بود، چندان‌که چون از جایی گذر می‌کرد، رهگذران پس از او، از اثر بوی خوش، حضورش را درمی‌یافتند. در کمال سادگی می‌زیست، بر زمین می‌نشست و بر زمین خوراک می‌خورد و هرگز تکبر نداشت. هیچ‌گاه تا حد سیری غذا نمی‌خورد و در بسیاری موارد، به‌ویژه آنگاه که تازه به مدینه درآمده بود، گرسنگی را پذیرا بود. با این‌همه، چون راهبان نمی‌زیست و خود می‌فرمود که از نعمت‌های دنیا به حد، بهره گرفته، هم روزه داشته و هم عبادت کرده است.

    رفتار او با مسلمانان و حتی با متدینان به دیگر ادیان، روشی مبتنی بر شفقت و بزرگواری و گذشت و مهربانی بود. سیرت و زندگی او چنان مطبوعِ دلِ مسلمانان بود که تا جزئی‌ترین گوشه‌های آن را سینه‌به‌سینه نقل می‌کردند و آن را امروز هم سرمشق زندگی و دین خود قرار می‌دهند.

     امیرمؤمنان در توصیف سیمای پیامبر(ص) می‌فرماید: هر کس بدون آشنایی قبلی او را می‌دید هیبتش او را فرامی‌گرفت. هر کس با او معاشرت می‌کرد و با او آشنا می‌شد دوستدار او می‌گردید. پیامبر نگاهش را میان یارانش تقسیم می‌کرد و به هر کس به‌اندازه مساوی نظر می‌افکند. هرگز رسول خدا با کسی دست نداد که دستش را از دست او بردارد جز آنکه آن طرف ابتدا دستش را بکشد.»









    امروز روز بزرگی است که هم پیشوای امت بزرگ اسلام دنیا را به نور مبارک شان منور کردند و هم پیشوای بزرگ مذهب.مبین احکام اسلام و ایده های رسول اکرم(ص) حضرت جعفر بن محمد الصادق(ع) هستند.

    امام خمینی(ره)

    اشاره

    حضرت امام جعفر صادق(ع) فرزند امام محمد باقر(ع) و از مادری به نام اُمّ فَروَه» دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر» است. ابوعبدالله»، ابواسماعیل»، ابوموسی» از کنیه های آن حضرت و صادق»، فاضل»، طاهر»، صابر» و. از القاب آن جناب است. حضرتش در سال هشتاد و سوم هجری در مدینه به دنیا آمده است. فرزندان آن حضرت را ده تن ذکر کرده اند. در میان امامان، عصر امام صادق(ع) منحصر به فرد بوده و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن بزرگوار، در زمان هیچ یک از امامان وجود نداشته است. زیرا آن دوره از نظر ی، دوره ی ضعف و تزل حکومت بنی امیه و فزونی قدرت بنی عباس بود و این دو گروه، مدتی در حال کشمکش و مبارزه با یک دیگر برای کسب حکومت بودند. از این رو این دوران، دوران آرامش و آزادی نسبی امام صادق(ع) و شیعیان و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار می رفت. از نظر فکری و فرهنگی نیز عصر امام صادق(ع) عصر جنبش فکری و فرهنگی بود. در آن زمان، شور و شوق علمی بی سابقه ای در جامعه ی اسلامی حاصل شده و علوم مختلفی اعم از علوم اسلامی یا علوم بشری پدید آمده بود. امام صادق(ع) با توجه به فرصت مناسب ی به دست آمده و با ملاحظه نیاز شدید جامعه و آمادگی زمینه ی اجتماعی، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدر بزرگوار خود، امام محمد باقر(ع) را گرفت، حوزه ی وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز، هزاران شاگرد فاضل را پرورش داد.

    کوچه های آسمان

    عصر بود. نسیم ملایمی در مدینه می وزید. به سوی خانه ی امام صادق(ع) به راه افتادم. کوچه خلوت بود. امام را دیدم که بر سکوی کنار منزل خود نشسته است.

    گویی می دانست که من به دیدارش می آیم. جلو رفتم و سلام کردم. امام سلامم را پاسخ داد و مرا کنار خود نشاند.

    سپس به غلامش دستور داد تا از من پذیرایی کند. با امام سرگرم گفت وگو شدم. غلام با ظرفی پر از انگور آمد. امام به من انگور تعارف کرد.

    اندکی گذشت. گدایی از آن جا عبور می کرد. جلو آمد و کمکی خواست. امام، خوشه ی بزرگی از انگور ها برداشت تا به او بدهد. مرد گدا، نگاهی به انگور انداخت. با ناراحتی گفت: من انگور نمی خواهم. پول بدهید!». امام از ناشکری مرد گدا، ناراحت شد. انگور را سر جایش گذاشت و به او فرمود: خدا به تو خیر بدهد».

    مرد گدا با غرور، راهش را کشید و رفت. باز با هم مشغول صحبت شدیم. گدای دیگری آمد. او پیرمردی نورانی بود. جلو آمد و از حضرت کمک خواست.

    امام فقط، سه دانه از انگوری جدا کرد و به او داد. پیرمرد گرفت و گفت: خدا را شکر!». امام خوشنود شد. هر دو دستش را پر از انگور کرد و به پیرمرد داد. پیرمرد گرفت و باز هم خدا را شکر کرد.

    امام صادق(ع) باز هم از رفتار پیرمرد خوشنود شد. غلامش را صدا زد. از او پرسید: چه قدر پول داری؟» غلام، کیسه ای بیرون آورد و گفت: بیست سکه، سرورم!». امام فرمود: کیسه را به او بده».

    پیرمرد، کیسه ی سکه   ها را گرفت و باز هم خدا را شکرکرد. من با تعجب نگاه می کردم. دیدم امام صادق(ع) نگاهی به لباس های ژولیده و کهنه ی او انداخت. سپس از جایش برخاست. عبای خود را از دوشش برداشت. جلو آمد و آن را روی دوش پیرمرد انداخت. پیرمرد بسیار خوش حال شد. امام، حتی لباس خود را هم به او داده بود.

    من با شگفتی، فقط تماشا می کردم. دیدم اگر همین طور پیش برود، امام صادق(ع) تمام مال و دارایی خود را به او خواهد بخشید. امام، هر چه به پیرمرد می داد او می گرفت و در عوض، شکر خدا را به جا می آورد. امام نیز از این رفتار خوشنود می شد.

    از جایم برخاستم. دست پیرمرد را گرفتم و گفتم: پدرجان! دیگر از این جا برو!» پیرمرد دستانش را به دعا بلند کرد و برای امام صادق(ع) دعا نمود. او باز هم داشت خدا را شکر می کرد. مهربانی امام سبب شد که او بی نیاز شود.1

    در محضر نور

    ویژگی مسلمان راستین

    نامش سفیان ثوری» بود و بزرگ گروه صوفیان. روزی شخصی از قبیله ی قریش از او خواست که وی را نزد امام صادق(ع) ببرد. هر دو به سوی خانه امام به راه افتادند و حضرت را سوار بر مرکب و عازم جایی دیدند. سفیان جلو آمد و به امام گفت: ای ابا عبدالله! خطبه ی رسول اکرم(ص) در مسجد خیف را برای من بیان کن». امام که قصد حرکت داشت، فرمود: اکنون سوار شده ام؛ بگذار برای وقتی که بازگشتم، آن را برایت خواهم گفت». سفیان پافشاری کرد: به حق آن خویشاوندی که با پیامبر اکرم(ص) داری، آن خطبه را برایم بازگو کن». امام با آرامش و مهربانی از مرکب خویش پیاده شد و سفیان قلم و کاغذ آماده کرد. امام فرمود: بنویس. به نام خداوند بخشایشگر مهرورز. خطبه ی رسول خدا(ص) در مسجد خیف؛ خداوند شاد و سرافراز سازد آن بنده ای را که سخنم را بشنود و آن را درک کند و به کسانی که آن را نشنیده اند، برساند. ای مردم! آنان که هستند به آنان که نیستند، اطلاع دهند؛ چه بسا دارنده علمی که دانشمند نیست و چه بسا رساننده ی علمی که آن را به داناتر از خود برساند. سه چیز است که هیچ فرد مسلمانی به آن خیانت نکند؛ نخست، اخلاص عمل برای خداوند؛ دوم، خیرخواهی و نصیحت برای مسئولان مردم و سوم، پیوستن به جماعت مسلمانان».

    سفیان حدیث را نگاشت و امام نیز بر مرکب خود سوار شد و رفت. سفیان به همراه فردی که از او خواسته بود وی را نزد امام صادق(ع) ببرد، بازگشتند. در میانه ی راه، سفیان به مرد قریشی گفت: اندکی درنگ کن تا در حدیث پیامبر(ص) بیشتر دقت کنم». مرد که سفیان را بازشناخته بود، به او گفت: به خدا قسم، امام صادق(ع) چیزی بر گردنت نهاد که تو هرگز توان انجام آن را نداری». گویا مرد دانسته بود که جماعت صوفیان، افرادی ظاهرساز و ریاکارند و خویش را از جامعه ی مسلمانان راستین دور کرده اند. سفیان پرسید: آن چیست که فکر می کنی هرگز توان انجامش را ندارم؟» مرد پاسخ داد: همان سه چیزی که دل هیچ مسلمان واقعی بدان خیانت نمی کند: خالص کردن عمل برای خدا، خیرخواهی برای پیشوایان مسلمانان و پیوستن به جماعت مسلمانان».2

    کم بودن تعداد

    از سرزنش های مردم نسبت به شیعیان به تنگ آمده بود. اگرچه همگی او را دانشمند بلند آوازه ای می دانستند، ولی زخم زبان مردم، او را بی تاب کرده بود. روزی نزد امام و استاد بزرگوار خویش، حضرت صادق(ع) نشست و زبان به شکایت گشود و به امام صادق(ع) گفت: چه زخم زبان ها که ما به خاطر شما از مردم نمی شنویم!» امام به او فرمود: چه زخم زبانی به خاطر ما می شنوید؟» ابوصباح کنانی» پاسخ داد: هرگاه با کسی درگیری لفظی پیدا می کنیم، در پاسخ به ما می گویند: ای جعفری خبیث!» امام صادق(ع) فرمود: آیا شما را به خاطر من این گونه سرزنش می کنند؟» پاسخ داد: آری». امام فرمود: چه قدر کم هستند آنان که از جعفر پیروی می کنند. پیروان من آنانند که عمل شان را به خاطر خدا خالص گردانیده اند و به پاداش او امید دارند»3.

    مولای مهربان

    امام صادق(ع) خدمت کاری داشت که نافرمانی می کرد. روزی امام او را برای انجام کاری بیرون فرستاد. مدتی گذشت و او بازنگشت. امام صادق(ع)، خود، برای پی گیری آن کار از خانه خارج شد. او را در مسیر راه دید که گوشه ای خوابیده بود. آفتاب به گرمی می تابید و هوا گرم بود. امام بدون این که او را بیدار کند، در کنارش نشست تا غلام از خواب بیدار شود. وقتی بیدار شد، با مهربانی به او فرمود: ای بنده ی خدا! به خدا حق تو نیست که هم شب را بخوابی و هم روز را، بلکه بایستی شب استراحت کنی و روزت را به انجام کارها اختصاص دهی».4

    امانت داری حتی برای ابن ملجم!

    پس از نماز، امام صادق(ع) را دید که رو به قبله نشسته و سرگرم راز و نیاز است. نمی خواست خلوت امام را به هم بزند، ولی از پرسش خود نیز نمی توانست درگذرد.

    جلو رفت و به امام سلام کرد، امام در چهره ی عبدالله بن سنان» نگریست و با دیدن او خوش حال شد و سلامش را پاسخ گفت. عبدالله عرض کرد: برخی از افرادی که با حکومت طاغوت کنونی در تماس هستند، گاه پیش من می آیند و امانتی را نزد من به ودیعه می گذارند. من می دانم که آن ها انسان های سرکشی هستند. نه اهل خمس هستند و نه دیانت. آیا باز هم بر من واجب است که در حفظ امانت آن ها کوشا باشم؟» امام به دلیل حساسیت پاسخ، سه مرتبه با دست به سوی قبله اشاره کرد و فرمود: سوگند به خدای این قبله! سوگند به خدای این قبله! سوگند به خدای این قبله! حتی ابن ملجم که قاتل پدرم، امیرالمؤمنین علی(ع) است، اگر به من امانتی واگذار کند، امانتش را صحیح و سالم به او بازمی گردانم».5

    اگر حرف مردم نبود.

    کیسه ی آذوقه سنگین بود و به سختی آن را حمل می کرد. اندکی می برد و بعد روی زمین می گذاشت و دوباره آن را برمی داشت. از دور امام صادق(ع) را در بازار دید که به سوی او می آید. مرد از اینکه امام او را با آن کیسه ی آذوقه ببیند، خجالت کشید. ابتدا کوشید خود را در گوشه ای پنهان کند تا با امام روبه رو نشود، ولی امام، او را دید و جلو آمد و به او سلام کرد.

    امام با دیدن حالتش متوجه شد وی از این که در حال حمل بار امام را ملاقات کرد، خجالت می کشد و برای اینکه مرد احساس خجالت نکند، گفت: برای خانواده ات آذوقه خریده ای و به خانه می بری؟ به خدا سوگند، اگر اهل مدینه نبودند و بر من خرده گیری نمی کردند، من نیز دوست داشتم چیزی برای خانواده ام از بازار بخرم و با دست خود آن را به خانه ببرم».6

    ارزش نیکی به پدر و مادر

    نزد امام صادق(ع) آمد. سلام کرد و کنار امام نشست. سپس نفس راحتی کشید و گفت: ای پسر رسول خدا! پسرم، اسماعیل به من بسیار نیکی می کند». امام فرمود: ای عمار بن حیان! من تا کنون پسرت را دوست می داشتم، ولی اکنون که این گونه در مورد او می گویی، او را بیشتر دوست می دارم». سپس فرمود: روزی خواهر رضاعی پیامبر(ص) نزد آن حضرت آمد. وقتی پیامبر(ص) او را دید، شادمان شد و عبای خود را از دوش برداشت و بر زمین پهن کرد تا او بر آن بنشیند. سپس به گرمی با او سلام و احوال پرسی کرد و چند لحظه ای با او گرم گفت وگو شد. آن گاه خواهر ایشان برخاست و رفت. لحظه ای بعد، برادر رضاعی پیامبر نزد ایشان آمد. پیامبر(ص) با او نیز سلام و احوال پرسی کرد، ولی به گرمی خواهرش با او رفتار نکرد». عمار بن حیان پرسید: دلیل آن چه بود؟» امام فرمود: دلیل این که ایشان خواهر خود را بیشتر گرامی داشت، این بود که این خواهر بیشتر از برادرش نسبت به پدر و مادر خویش، مهربان و خوش رفتار بود».7

    نجات از وبا

    دسته ای از بستگانش مدتی بود در خانه ی او مهمان بودند و وی مجبور بود برای راحتی آن ها، خود را به زحمت بیندازد و از آنان پذیرایی کند. او اتاقی در اختیار هر خانواده قرار داده بود. خود نیز در اتاق کوچکی از خانه اش استراحت می کرد. این وضعیت، او را به تنگ آورد. روزی خدمت امام صادق(ع) رسید و گفت: ای فرزند رسول خدا! برادران و پسرعموهایم، خانه ام را بر من تنگ کرده اند و از همه ی آن خانه، مرا به اتاق کوچکی رانده اند و من همواره مشغول فراهم کردن امکانات آسایش آن ها هستم. دوست دارم آنان را از خانه ام بیرون کنم». امام به آرامی گفت: صبر داشته باش. حتماً خداوند گشایشی در کار تو فراهم خواهد کرد». مدتی صبر کرد و چیزی نگفت. پس از گذشت مدت زمانی، بیماری وبا در مدینه شیوع پیدا کرد و جان بسیاری از مردم شهر را گرفت و آنان را هلاک کرد. با این حال، بیماری هرگز به خانه آن مرد راه نیافت و از خانواده او کسی از میان نرفت. روزی امام صادق(ع) را دید و قضیه را تعریف کرد. امام لبخندی زد و فرمود: این نتیجه ی نبریدن از بستگان است».8

    به خاطر بدهی خانه ات را نفروش.

    از پارسایان روزگار و از شاگردان برجسته ی امام کاظم(ع) بود. محمد بن ابی عمیر» نام داشت و پیشه اش بزازی و پارچه فروشی بود. روزی به یکی از برادران مؤمن خویش ده هزار درهم قرض داد، ولی آن مؤمن رفته رفته فقیر و ورشکسته شد. وقتی موعد پس دادن قرضش فرارسید، خانه خود را فروخت و ده هزار درهم تهیه کرد و آن را به در خانه ی محمد برد. در زد. ابن ابی عمیر بیرون آمد و وی سکه ها را به او داد. ابن ابی عمیر از او پرسید: این سکه ها را از کجا آورده ای؟ آیا ارثی به تو رسیده است؟» پاسخ داد: خیر!» گفت: آیا کسی آن را به تو بخشیده است؟» پاسخ داد: نه! خانه ام را فروخته ام تا قرض خویش را ادا کنم». محمد گفت: از مولای خویش امام صادق(ع) شنیده ام که بر فرد لازم نیست که به خاطر بدهکاری اش، خانه ی خود را بفروشد. این پول را بگیر که من نیازی به آن ندارم. به خدا سوگند، اگرچه اکنون نیازمند یک درهم هستم، ولی این پول را از تو هرگز نمی گیرم». گفته ی امام صادق(ع) سبب شد تا او که از وضعیت مالی برادر مؤمن خویش آگاه بود، اجازه ندهد وی برای حل مشکل خود، خانواده اش را بی سرپناه سازد و با بازگرداندن سکه ها، مشکل او را حل کرد.9

    طوافت را بشکن!

    دوشادوش امام گرد خانه ی خدا طواف می کرد و تسبیح پروردگار می گفت. در کنار صف های طواف کنندگان، یکی از دوستان نیازمند خود را دید که برای حاجتی به او اشاره می کرد و پولی قرض می خواست، ولی او همچنان به طواف خود ادامه می داد. قصد داشت پس از تمام شدن طواف، سراغ او برود و مشکلش را حل کند. آن مرد منتظر ایستاده بود و در هر دور به او اشاره می کرد که به سراغش برود. در این میان، امام صادق(ع) متوجه موضوع شد و پرسید: ای اَبان بن تغلب! آیا این مرد با تو کاری دارد که مدام اشاره می کند؟» ابان پاسخ داد: آری! سرورم. او منتظر است طواف من به پایان برسد و نزد او بروم و نیازش را با قرض برطرف سازم». امام بی درنگ به او فرمود: پس نزد او برو». ابان پرسید: پس طواف من چه می شود؟» امام فرمود: اشکالی ندارد. آن را بشکن و برو مشکل او را حل کن. ابان به سوی آن مرد رفت و مشکل او را حل کرد. مرد تشکر کرد و رفت.

    ابان نیز به سوی امام برگشت و در مورد رفع نیاز مؤمن از حضرت پرسید. امام فرمود: ای ابان! از این سخن درگذر که تو توان انجام کامل آن را نداری». اشتیاق ابان به دانستن ارزش این کار بیشتر شد و پرسش خود را تکرار کرد. امام با دیدن شوق او به دانستن پاسخ گفت: ای ابان! آیا حاضر بودی که نصف همه ی دارایی هایت را به آن مردی که چند لحظه پیش نزد او رفتی، بدهی؟» چهره ی ابان دگرگون شد و امام از تغییر حالت او فهمید که او آمادگی چنین کاری را ندارد. امام فرمود: آیا نمی دانی که پروردگار از مؤمنانی که ایثارگرند و دیگران را بر خود ترجیح می دهند تا مشکل شان را برطرف سازند، به بزرگی یاد کرده است و می فرماید: وَ یؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ؛ آنان (انصار) مهاجران را بر خود مقدم می دارند هر چند خود به آن نیاز داشته باشند.10 ». ابان پاسخ داد: آری!» امام فرمود: پس آگاه باش که اگر تو نصف اموالت را به او بدهی، هنوز او را بر خودت ترجیح نداده ای، بلکه بین او و خودت به مساوات رفتار کرده ای. وقتی نسبت به او ایثار کرده ای که نصف دیگر اموالت را نیز به او داده باشی».11

    ارزش آشتی دادن دو مؤمن

    در خانه ی امام صادق(ع) نشسته بود که امام در مورد آشتی دادن دو مؤمن با او به گفت وگو پرداخت و فرمود: ای مفضل! اگر آشتی برقرار کردن بین دو نفر نیازمند صرف هزینه های مالی بود، تو آن را بپرداز. من بعداً به تو آن را پس می دهم». روزی مفضل شنید که بین ابوحنیفه و دامادش درگیری به وجود آمده است و آن دو با هم قهر کرده اند. مفضل، ابوحنیفه را دید و ساعتی برای صلح دادن او با دامادش با وی سخن گفت. بعد سراغ دامادش رفت و با او نیز صحبت کرد. سپس هر دو آن ها را به خانه خود برد و با جدیت تمام تلاش کرد آن دو را آشتی بدهد. او پس از سخن گفتن با آن دو، فهمید که علت قهر آن ها مسائل مالی بوده است.

    او چهارصد درهم به هر یک از آنها داد و از هر دو تعهد گرفت که دیگر با هم قهر نکنند. وقتی آن دو با هم آشتی کردند، مفضل بن عمر با خنده گفت: این پول که به شما دادم، از آن من نبود، بلکه امام صادق(ع) به من فرموده بود هرگاه بین دو نفر درگیری پیش آمد و به قهر انجامید و قهر آن ها به دلیل مسائل مالی بود، تو از سوی من آن را با پول حل کن. من آن پول را بعد به تو خواهم پرداخت. پس بدانید که آن چه به شما پرداختم، از آن من نبود، بلکه از آن اباعبدالله بود».12

    ملایمت در امر به معروف

    در میان مردم آواز در دادند که منصور عباسی قصد دارد بیت المال را میان مردم تقسیم کند. مردم به سوی بیت المال هجوم آوردند تا سهم خود را بگیرند. امام صادق(ع) از کوچه ها می گذشت که نگاهش به شقرانی» افتاد. او و پدرانش، آزاد کرده ی رسول خدا(ص) بودند. بسیار کوشید تا زودتر خود را به داخل برساند و سهم خویش را بگیرد. وقتی متوجه امام شد که به او می نگریست، جلو آمد، به امام سلام کرد و گفت: فدایت شوم! من غلام شما شقرانی هستم».

     امام با نگاه محبت آمیزی به او نگریست و شقرانی دلیل حضور خود را در آن جا بیان کرد. امام کیسه ای پر از سکه به او داد و سپس با لحن ملایمی به او فرمود: ای شقرانی! کار خوب از هر کسی خوب است و چون تو را به ما نسبت می دهند و وابسته به خاندان پیامبر(ص) هستی، از تو خوب تر است و کار زشت از هر کسی زشت است، ولی از تو به دلیل نسبت با ما زشت تر و ناپسندتر است». امام می دانست که او شراب می نوشد و کارهای زشت انجام می دهد، ولی با لحنی کنایه آمیز به او فهماند که باید از کار زشت خود دست بردارد و توبه کند. عرق شرم بر پیشانی شقرانی نشست. سخنان امام در او اثر کرد و رفتار خود را تغییر داد.13

    در کوچه باغ خاطره

    بگذار عاشقانه تر از صداقت سخن بگویم. بگذار بی پرده تر از شمس، از مدح صادق (ع) پرده برداریم. امروز روز تولد راستی و درستی است. امروز روز تلألو خورشید دین، صادق آل محمّد(ص) است. شیعه به واسطه ی تو بر عالم فخر می فروشد و راه تو را سرلوحه ی خویش قرار داده است. ای سفیر جمال و جلال الهی! رخ نمودی و با قدوم نورانی ات دیدگان بشر را روشن نمودی. آسمان صاف و بی ابر مدینه را از چشم های مشتاق، بارانی کردی و سیلاب شوق و انتظار را به دل های عاشق سرازیر نمودی. واژه های شادمانِ دل، سراسیمه از شوق به سویت می روند. عرشیان، دانه های بلورین تبریک از آسمان فرو می پاشند و ملائک بال گسترده اند تا گام های آسمانی ات کم کم با زمین خاکی ما آشنا شود. قدوم نورانی ات بر زمین خاکی ما فرخنده و خجسته باد و سلام بی انتهای مان را پذیرا باش! شورانگیزترین سلام ها به استقبال قدوم تو باد، ای راست گفتار و درست کردار!

    گل برگی از آفتاب

    بهترین دوست من

    امام صادق(ع) فرمودند: اَحَبُّ إخوانی إلَی مَن أهدی إلَی عُیوُبی؛ محبوب ترین برادرم کسی است که عیب هایم را به من هدیه کند.14

    عوامل محبت

    امام صادق(ع) فرمودند: ثَلاثَةٌ تُورِثُ المَحَبَّةَ: الدِّینُ و التِّواضُعُ و البَذلُٔ؛ سه چیز محبّت می آورد: دین داری، تواضع و بخشش.15

    سه چیز نیکو

    امام صادق(ع) فرمودند: الأُنسُ فی ثَلاثٍ: فِی اَّوجَةِ المُوافِقَةِ و الوَلَدِ البارِّ و الصَّدیقِ المُصافِی؛ انس در سه چیز است: زن سازگار، فرزند نیکوکار و دوست یک رنگ.16

    بنده ی خالص خدا شدن

    امام صادق(ع) فرمودند: لایصیرُ العَبدُ عَبداً خالِصاً لِلّهِ حَتّی یصیرَ المَدحُ و الذَّمُّ عِنَدهُ سَواءٌ؛ آدمی بنده ی خالص خدا نمی شود تا آن گاه که ستایش و نکوهش نزد او یکسان شود.17

    خیانت به برادر

    امام صادق(ع) فرمودند: مَن رَأی أخاهُ عَلی أمرٍ یکرَهُهُ، فَلَم یرُدَّهُ عَنهُ ـ و هُو یقدِرُ عَلَیهِ ـ فَقَد خانَهُ؛ هر که برادرش را در کاری ناپسند ببیند و بتواند او را از آن باز دارد و چنین نکند، به او خیانت کرده است.

    حضور در مجلس گناه

    امام صادق(ع) فرمودند: لاینبَغی لِلمُؤمِنِ أن یجلِسَ مَجلِساً یعصَی اللَّهُ فیهِ و لایقدِرُ عَلی تَغییرِه؛ شایسته نیست مؤمن در مجلسی بنشیند که در آن گناه می شود و او توانایی تغییر دادن آن را ندارد.19

    روزی حلال

    امام صادق(ع) فرمودند: مَن سَرَّهُ أن یستَجابَ دُعاؤُهُ فَلیطَیب کسبَه؛ هر که خوش دارد دعایش مستجاب شود، باید کسب خود را حلال کند.20

     

    پاورقی:

    1. بحارالانوار، ج11، ص87 چاپ قدیم.

    2. اصول کافی، ج 1، ص 391.

    3. اصول کافی، ج 2، ص77.

    4. اصول کافی، ج 2، ص57.

    5. بحار الانوار، ج47، ص215.

    6. اصول کافی، ج2، ص123.

    7. اصول کافی،ج1، ص 191.

    8. اصول کافی، ج2، ص349.

    9. قاموس الرجال، ج9، ص42.

    10.  ، آیه ی9.

    11.  اصول کافی، ج2، ص171.

    12.  اصول کافی، ج2، ص209.

    13.  بحار الانوار، ج47، ص349.

    14.  تحف العقول، ص366.

    15.  تحف العقول، ص315.

    16.  تحف العقول، ص3.

    17. بحار الأنوار، ج73، ص294.

    . الأمالی، صدوق، ص343.

    19. الکافی، ج2، ص374.

    20. بحار الانوار، ج93، ص373.






    از آنجایی که رسول اکرم (ص) در حدیث ثقلین و دیگر بیانات خود، همواره قرآن و عترت را دو اصل جدا نشدنی معرفی کرده اند پس لازم است که اهل بیت (ع) الگویی همسنگ با قرآن باشند، از این رو امام صادق (ع ) نمونهٌ کاملی از یک انسان متربی به تربیت قرآنی هستند. هنگامی که شخصیت حضرت را در پرتو آیات قرآن مورد بررسی قرار دهیم درخواهیم یافت که ایشان همان قرآن ناطقی هستند که در روایات بدان اشاره رفته است. ایشان نه تنها در اخلاق بلکه در علم، عبادت، ت و سایر زمینه ها سرآمد روزگارخویش بوده وبراساس این ابعاد به تربیت اصحاب و یاران خود پرداخته اند. در این مقاله سعی بر آن است تا به بررسی بخشی اندک از شخصیت قرآنی امام صادق (ع) بپردازیم.


    امام صادق (ع) روز هفدهم ماه ربیع الأول سال هشتاد و سه هجری در مدینه متولد شد و در نیمه ماه رجب و یا شوال سال یک صد و چهل و هشت در سن شصت و شش سالگی از دنیا رحلت فرمودند. حضرت صادق (ع) مدت دوازده سال در زمان حیات جدش زندگی کرد و نوزده سال هم با پدرش بود و مدت سی و چهار سال هم بعد از رحلت پدر بزرگوارش امامت کردند. امامت ایشان مصادف با أیام خلافت هشام بن عبد الملک و ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید بن عبد الملک معروف به ناقص و ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد حمار بود. پس از این پیراهن سیاهان با پرچم سیاه از خراسان قیام کردند و خلافت از بنی امیه گرفته شد و به دست عباسیان افتاد، حضرت صادق (ع) زمان این گروه را هم درک کرد و در دوران خلافت أبو جعفر منصور در مدینه وفات کرد و در کنار قبر پدر و عمویش حضرت امام حسن (ع) به خاک سپرده شد.[1]

    إبن بابویه و قطب راوندی روایت کرده اند که از امام زین العابدین (ع) پرسیدند امام بعد از تو کیست؟فرمودند محمد باقر (ع) که علم را می شکافد». پرسیدند بعد از او امام که خواهد بود؟ فرمودند جعفر (ع) که نام او نزد اهل آسمان ها صادق است». گفتند چرا او را صادق می نامند و حال آن که همهٌ شما صادق و راستگویید؟ فرمودند خبر داد مرا پدرم از پدرش رسول خدا (ص) که آن حضرت فرمود چون فرزند من جعفربن محمد بن علی بن الحسین (ع) متولد شود او را صادق نامید؛ زیرا که پنجمین فرزند او جعفر نام خواهد داشت و به دروغ و از روی افترا، دعوی امامت خواهد کرد و او نزد خدا، جعفرکذّاب؛ یعنی افترا کننده بر خداست».[2]

    ابعاد شخصیتی امام جعفر صادق(ع)

    فضایل و مناقب امام صادق (ع) بر کسی پوشیده نیست. ایشان در تمامی عصرها همواره نه تنها معلم شیعیان بلکه تمامی افراد بوده اند. شخصیت ایشان به گونه ای بود که افراد می توانستند در زمینه های مختلف از آن بهره ببرند. در واقع شخصیت حضرت در ابعاد و زوایای متعددی قابل طرح می باشد که برای نمونه به برخی از ابعاد شخصیتی ایشان اشاره می کنیم

    الف: بعد اخلاقی: مکارم اخلاقی، سجایای عالی اخلاقی هستند که صفت انسان می شوند و این مکارم جزء لایتجزای زندگی او می شوند و همیشه و در هر عملی بروز و ظهور دارند. او با آن مکارم زندگی می کند و با آنها نیز می میرد. عالی ترین مکارم اخلاقی را پیامبر اکرم (ص) ابلاغ فرموده و ایشان با بعثت خود تمام کنندهٌ انواع مکارم بوده اند.[3] از آنجا که دین و اخلاق دو حقیقتی هستند که در دیانت اسلام و سایر ادیان از هم جدایی ندارند، اسلام منطق خود را در مسائل اخلاقی گسترش داده است.[4]

    خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم (ص) می فرمایند وَإِنک لَعلی خُلُق عَظِیمٍ» (القلم، 68/ 4)؛ و تو راست خلقی عظیم». پیامبر اکرم (ص) در این زمینه می فرمایند علیکم بمکارم الاخلاق فإنّ الله عزّوجلّ بعثنی بها؛ بر شماست مکارم اخلاق، به راستی که خداوند عزّوجلّ مرا با آنها مبعوث کرده».[5]

    بعد از رحلت رسول اکرم (ص) أئمهٌ معصومین (ع) عهده دار این مسئولیت خطیر شدند. سخنان و توصیه های اخلاقی و تربیتی امام صادق (ع) موجب سازندگی فرهنگ عمومی اجتماع بود. در توصیف شیعه و وم برخورداری آنان از فضایل و مکارم اخلاقی شیعه روایات متعددی ازامام صادق (ع) به ما رسیده است که توصیه ایشان به عبدالله بن جندب در این شمار است.[6]

    اینک به برخی ابعاد مهم اخلاقی این امام بزرگوار می پردازیم

    1- عفو و گذشت: یکی از بزرگترین فضایل اخلاقی که رسیدن به آن کار آسانی نیست، روح گذشت از دیگران و نادیده گرفتن خطاهای آنان است. ادامه حیات اجتماعی مبتنی بر عفو و گذشت است. اگر همهٌ مردم بخواهند در استیفای حقوق خویش سختگیر باشند و از کوچکترین لغزشی چشم پوشی نکنند زندگی بسیار تلخ خواهد شد و روح صفا و صمیمیت به کلی از جامعه رخت بر خواهد بست. خداوند در قرآن می فرمایند خُذالْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ»(الأعراف، 7/199)؛ عفو و گذشت را شیوهٌ خود قرارده و به نیکی ها دعوت نما و از جاهلان روی بگردان».

    امام صادق (ع) نیز مانند اجدادشان اسوهٌ تقوا و اخلاق و از خاندانی است که شیوه و روش آنان عفو و گذشت می باشد. اگر از کسی خطایی سر می زد یا به ایشان بدی می کرد با کمال رأفت و مهربانی از خطای او می گذشت و اشتباه او را نادیده می گرفت.[7]

    مردی خدمت امام صادق (ع) رسید و عرض کرد فلان پسرعمویت اسم تورا برد و تا آنجایی که توانست بد گویی کرد و به شما ناسزا گفت. حضرت به کنیز خود فرمود که آب وضو برایش حاضر کند. پس وضو گرفت و داخل نماز شد. راوی گفت من با خودم گفتم که حضرت می خواهد او را نفرین کند. حضرت دو رکعت نماز خواندند و فرمودند ای پروردگار من، این حق من بود، من او را بخشیدم و جود و کرم تو از من بیشتر است پس او را ببخش».[8]

    2- کار و تلاش: دین مقدس اسلام به کسب و کار ارج می نهد و پیروان خود را به کار و فعالیت امر می کند. خداوند در قرآن کریم می فرماید فَإِذَا قُضِیتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الأرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّه»(الجمعة، 62/10)؛ و چون نماز پایان یافت، در زمین پراکنده شوید و رزق خدا را طلب کنید».

    امام صادق (ع) نیز نه تنها دیگران را به کار و تلاش دعوت می کردند بلکه خود نیز در روزهای گرم تابستان در مزرعه مشغول به کار بودند.

    از أبی عمرو شیبانی روایت است که می گوید امام صادق (ع) را دیدم که در مزرعه خویش مشغول بیل زدن است و عرق زیادی کرده است آن چنان که پیراهن آن حضرت خیس شده با دیدن این منظره به ایشان گفتم اگر اجازه بدهید من این کار را انجام می دهم تا شما استراحت کنید. امام فرمود دوست دارم که مرد در طلب روزی خویش در برابر آفتاب اذیت شود».[9]

    3- صبر و شکیبایی: یکی از موضوعاتی که در دین اسلام همواره دارای اهمیت فراوانی بوده، صبر و شکیبایی می باشد. حقیقت صبر همان استقامت و تحمل رنج برای دست یافتن به هدف است. واژه صبر و مشتقات آن در قرآن حدودا 103بار در 45 سوره و 93 آیه آمده است و روایات بسیاری هم دربارهٌ آن وارد شده است.

    صبر و شکیبایی معنای گسترده ای دارد که تحمل در برابر رنج و مشقت و اطاعت پروردگار و مبارزه با هوس های سرکش و ایستادگی در مقابل عوامل گناهان را دربر می گیرد.[10]

    راغب در معنای صبر چنین گفته است صبر یعنی شکیبائی و خودداری نفس بر آنچه را که عقل و شرع حکم می کند و آن را می طلبد یا آنچه را که عقل و شرع، خودداری نفس از آن را اقتضاء می کند.[11]

    خداوند در قرآن کریم می فرماید یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»(البقرة، 2/153)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، از شکیبایی و نماز مدد جویید که خدا با شکیبایان است».

    پیشوایان ما نیز اسوه صبر و استقامت بودند و در تمام مصائب و حوادث تلخ زندگی همچون کوه استوار ایستاده و حتی یک بار از خود بی صبری و آثار شکست نشان ندادند.

    کلینی از قتیبة أعشی نقل کرده که خدمت امام صادق (ع) رسیدم تا از فرزند او عیادت کنم. دیدم امام بر در ایستاده و غمین و اندوهناک است. عرض کردم فدایت شوم حال کودک چطور است؟فرمود می بینی که سخت بیمار است». پس ساعتی درنگ کرد سپس به سوی ما بیرون آمد در حالی که چهره اش شاد بود و آثار غم و اندوه از آن رفته بود. گمان کردم که حال کودک بهبود یافته است گفتم فدایت شوم حال کودک چطور است؟ فرمود او به راه خدا رفت». گفتم فدایت شوم هنگامی که کودک زنده بود شما ناراحت و اندوهگین بودید اما اکنون که بمرد حالت شما دگرگون شد، چرا؟!فرمود ما اهل بیت (ع) پیش از رسیدن مصیبت غمین و اندوهناکیم اما هنگامی که مصیبت واقع می شود به قضای الهی خشنود می گردیم و تسلیم امر خدا می شویم».[12]


    ب: بعد علمی: در باب عظمت علمی امام صادق (ع) شواهد فراوانی وجود دارد و این معنا مورد قبول دانشمندان شیعه و اهل سنت می باشد. امام (ع) درطول 34 سال امامت طولانی خود ابواب علم را برروی شاگردان و دانشمندان اسلامی گشود و مرجع دینی و علمی شیعیان گردید. امام صادق (ع) با توجه به فرصت مناسب ی که به وجود آمده بود و با ملاحظه نیاز شدید جامعه و آمادگی زمینه اجتماعی، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش امام محمد باقر (ع) را گرفت و حوزهٌ وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز، شاگردان بزرگ و برجسته ای همچون هشام بن حکم، محمدبن مسلم، أبان بن تغلب، هشام بن سالم، مفضل بن عمر، جابربن حیان و. تربیت کرد که تعداد آنها را بالغ بر چهار هزار نفر نوشته اند. وی باقدرت هرچه تمام تر نهضت بزرگ علمی برپاکرد و میراث عظیم و سترگی را برای جهان اسلام و تشیع باقی نهاد. امام صادق (ع) درعصر خویش، نام آورترین فرد در مسائل علمی بود و آواز ایشان در سرتاسر ممالک اسلامی شنیده می شد؛ بدین سبب هیچ یک از امامان دیگر ما به تعداد شاگردان آن حضرت شاگرد نداشتند و به تعداد روایات ایشان روایت ندارند. چنان که فقها و دانشمندان بزرگ در برابر عظمت علمی امام صادق (ع)سر تعظیم فرود می آوردند و برتری علمی او را می ستودند. برای نمونه أبوحنیفه پیشوای مشهور فرقه حنفی، می گفت من دانشمندتر از جعفربن محمّد ندیده ام.[13]

    شیخ مفید می نویسد به قدری علوم از آن حضرت نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن همه جا پخش شده است و از هیچ یک از افراد خاندان اوبه اندازه او علم و دانش نقل نشده است.[14]

    طبرسی می گوید امام صادق(ع) در زمان خود اعلم فرزندان حضرت رسول (ص) بود، و در نزد خاصه و عامه مقام ارجمندی داشت.[15]

    إبن شهر آشوب در "مناقب" گوید دانش هایی که از صادق (ع) نقل شده از کسی دیگر نقل نشده است، و حدیث شناسان، محدّثان توثیق شده ای از مذاهب مختلف که از وی حدیث نقل کرده اند و گردآوری کرده که تعدادشان را چهار هزار تن دانسته اند.[16]

    1- علم به قرآن: قرآن کتاب آسمانی و وحی الهی است که بر قلب مبارک رسول خدا (ص) نازل شده و تمام معانیش در ظرف وجودی پیامبر (ص) جای گرفته است. این کتاب آسمانی ظاهر و باطنی دارد و باطنش نیز دارای باطن های متعدد دیگری است که هیچ کس بر تمامی آنها آگاهی کامل ندارد، جز "راسخین در علم" که أئمّه أطهار (ع) بعد از رسول خدا (ص) می باشند. در این میان امام صادق (ع) نیز معدن علم به قرآن و مفسر قرآن می باشند. به گونه ای که با مراجعه به کتب تفسیری روایی، اکثریت قریب به اتفاق احادیث آن کتب متعلق به ایشان می باشند. برای نمونه

    امام صادق (ع) در تفسیر آیه 7 سوره آل عمران و در تفسیر راسخون در علم می فرمایند الراسخون فی العلم أمیر المؤمنین و الأئمّة من بعده علیهم السلام؛ راسخون در علم، حضرت علی ( ع) و أئمّه (ع) بعد از او می باشند».[17]

    ایشان هم چنین در تفسیر وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالأسْحَار»(آل عمران، 3/17)، می فرما یند من قال فی وتره إذا أوتر"استغفر الله و أتوب الیه"سبعین مرة و هو قائم فواظب علی ذلک حتی تمضی له سنة کتبه الله من المستغفرین بالأسحار و وجبت له المغفرة من الله تعالی؛ هر کس در نماز وتر"استغفرالله و اتوب الیه" را هفتاد مرتبه بگوید در حالی که ایستاده است و تا یک سال این کار را ادامه دهد خداوند او را از مستغفرین بالاسحار قرار می دهد و مغفرة الهی براو واجب می شود».[]

    امام صادق می فرمایند همانا نام و معنای ایمان سزاوار کسی است که واجبات بزرگ را انجام دهد آن هم به طور پیوسته و گناهان کبیره را انجام ندهد و از آن ها دوری کند. اگر کسی طاعت های کوچک را ترک کند و مرتکب گناه صغیره گردد از گستره ایمان خارج نمی شود زیرا خداوند در قرآن کریم می فرماید "إِنْ تَجْتَنِبُوا کبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکفِّرْ عَنْکمْ سیئَاتِکمْ وَندْخِلْکمْ مدْخَلا کرِیمًا"» (النساء، 4/ 31)؛ اگر از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کرده اند اجتناب کنید، از دیگر گناهانتان در می گذریم و شما را به مکانی نیکو درمی آوریم». یعنی آمرزش شامل گناهان کبیره نمی شود و اگر کسی مرتکب گناهان کبیره شد برای همهٌ آنها کیفر می بیند. این است حقیقت و صفت ایمان و صفت مؤمنی که سزاوار ثواب و پاداش است.[19]

    امام صادق (ع) در تفسیر محکم و متشابه در آیه 7 سورۀآل عمران می فرمایند إن القرآن محکم و متشابه، فأما المحکم فنؤمن به و نعمل به، و أما المتشابه فنؤمن به و لانعمل به؛ قرآن دارای محکم و متشابه است ما به محکم ایمان می آوریم و به آن عمل می کنیم ولی به متشابه ایمان می آوریم اما به آن عمل نمی کنیم».[20]

    2- علم به احکام فقهی: طبق عقیدهٌ إمامیة، امام باید تمام احکام و قوانین دین را که برای سعادت دنیوی و اخروی مردم ضرورت دارد بداند؛ عقیدهٌ صحیح و باطل را بشناسد و به طور کلی به آنچه که برای ارشاد و هدایت انسان ها و ادارهٌ امور جامعه مورد نیاز است، اطلاع کامل داشته باشد. دلیل بر این مطلب بسیار واضح است، چون امام و پیشوای دینی نمونهٌ بارز انسان کامل است. لازمهٌ این مطلب آن است که به تمام حقائق آشکار و پنهان آگاهی داشته باشد. ممکن نیست مردم در یکی از امور مربوط به دیات و قصاص و معاملات و غیره محتاج شوند، ولی امام از حلّ آن عاجز باشد و به کلید آن دسترسی نداشته باشد.

    ایشان از آگاه ترین افراد نسبت به این احکام بوده و فقه آل محمد (ص) را تدوین نموده و بسیاری از ابواب فقه و احکام فقهی شیعه را بنیان نهاده است. از همین روی، فقه شیعه امامی را فقه جعفری گویند.

    بیشترین أحادیث نقل شده از آن حضرت درموضوع فقه است، به گونه ای که فقیهان هسته اصلی اصحاب خاص امام صادق (ع) را تشکیل می دهند. ایشان می فرمایند خدا دو علم دارد؛ علمی که به ملائکه و رسل تعلیم کرده، و علمی که جز او کسی نمی داند، آنچه را ملائکه و رسل بدانند ما نیز می دانیم و از علمی که مخصوص خدا است اگر چیزی خارج شود پیش ما خواهد آمد».[21] بنابراین ایشان نسبت به احکام و قوانین الهی دارای علم و تسلط بسیاری بودند. متون فقهی گزارش شده از امام صادق (ع) بسیارفراوان است که برای نمونه به بیان چند حدیث اکتفا می کنیم:

    اوّل وجوب فسخ به خیار رؤیت: جمیل بن درّاج گوید از امام صادق (ع) پرسیدم شخصی زمین کشتزاری را خریده است و خود بر سر آن زمین رفته و آن را دیده و بازگشته است ولی هنگامی که بهای آن را پرداخته و به سراغ زمین رفته و آن را بررسی کرده است نپسندیده و تقاضای فسخ از فروشنده کرده است در حالی که فروشنده حاضر نیست بیع را فسخ کند امام (ع) فرمود: اگر همه آن زمین را زیر و رو کرده و نود و نه درصد آن را دیده و یک درصد باقیمانده که ندیده است خیار رؤیت دارد».[22] یعنی می تواند آن را باز پس دهد.

    دوم: آن که شهادتش ردّ و آن که شهادتش پذیرفته شود: عبید اللّه حلبی گوید از امام صادق (ع) سؤال کردم چه کسانی شهادتشان پذیرفته نیست؟فرمود: آن که گمان بد در باره او برده شود، و آن که در دینش متّهم باشد، دیگر آن که در قبول شهادتش نفعی عائدش بشود، و شهادت آن که میان او و مدّعی علیه؛ یعنی متّهم، دشمنی باشد». راوی گوید سؤال کردم پس فاسق و خائن چه؟ حضرت فرمود این دو همان کسانی هستند که گمان بد در باره شان برده می شود، و در دینشان متّهمند».[23]

    سوم: خمس به شش قسمت تقسیم می شود: زکریا بن مالک جعفی از امام صادق (ع) نقل می کند که از آن حضرت راجع به این سخن خداوند پرسیدم که می فرماید وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکینِ وَابنِ السبِیلِ إِنْ کنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَی عَبْدِنَا یوْمَ الْفُرْقَانِ یوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیر»(الانفال، 8/41)؛ و بدانید که آنچه به غنیمت به دست آوردید خمس آن برای خدا و پیامبر و خویشان پیامبر و یتیمان و مساکین و درماندگان در راه است »؟ فرمود: امّا خمسی که مخصوص خدا است به پیامبر می رسد که هر کجا خواست مصرف کند. و اما خمسی که مخصوص پیامبر است به خویشان او می رسد و خمس ذوی القربی هم مخصوص خویشان پیامبر است و منظور از یتیمان، یتیمان اهل بیت (ع) اوست، این چهار سهم مال آنهاست، و اما مساکین و درماندگان در راه، چون می دانی که ما صدقه نمی خوریم و بر ما حلال نیست آن برای مساکین و درماندگان در راه است».[24]

    ج: بعد عبادی: خداوند در قرآن کریم هدف نهایی از آفرینش را عبودیت و بندگی؛ یعنی همان عبادت پروردگار معرفی کرده اند وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِیعْبُدُون»(الذاریات، 51/56)؛ من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند». از این رو عبادت پروردگار و همواره در یاد و ذکر خدا بودن و غفلت نورزیدن از خداوند متعال یکی از آموزه های مهم دین اسلام می باشد که این آموزه ها در سیره پیامبر اکرم (ص) و أئمّه (ع) در دسترس می باشند. در بیان شخصیت عبادی امام صادق (ع)، همین بس که مالک بن أنس می گوید حضرت صادق از سه حال خارج نبود، یا روزه دار، یا ایستاده به عبادت و یا در حال ذکر و او از بزگترین بندگان و زاهدین بزرگ، آنان که از پروردگارشان می ترسند بود.[25] در واقع ایشان مصداق بارز این آیهٌ قرآنی می باشند که می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبک لا یستَکبِرُونَ عنْ عِبَادَتِهِ وَیسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یسْجُدُونَ» (الاعراف، 7/206)؛ آنها که در مقام قرب نزد پروردگار تواند هیچگاه از عبادتش تکبر نمی ورزند و او را تسبیح می گویند و برایش سجده می کنند».

    برخی از نمونه های فضیلت عبادی ایشان عبارتند از

    1- خشیت الهی: مالک بن أنس می گوید سالی با امام صادق (ع) به حج رفتم وچون موقع احرام بر مرکب نشست و می خواست تلبیه گوید گلوگیر می شد و نزدیک بود ازمرکب خود بزیر افتد، گفتم یابن رسول اللّه بگو باید بگوئی، فرمود: ای پسر أبی عامر چگونه جرأت کنم بگویم "لبیک اللّهم لبّیک" می ترسم که خدای عز و جل فرماید "لا لبیک و لا سعدیک"».[26]

    2- سجده های طولانی: حفص بن غیاث گفت حضرت صادق (ع) بین نخلستان های کوفه راه می رفت به درخت خرمائی رسید وضو گرفته رکوع کرد، آنگاه سجده رفت شمردم پانصد مرتبه تسبیح گفت، سپس تکیه به درخت خرما داده دعاهائی کرد، آنگاه فرمود: حفص! به خدا قسم این همان درخت خرمائی است که خداوند به مریم فرمود شاخه خرما را تکان بده تا خرمای تازه برایت بریزد».[27]

    3- حضور قلب: نقل است که امام صادق (ع) در حال نماز مشغول قرائت آیاتی از قرآن بود ناگاه منقلب شد و از حال رفت و چون به حال عادی بازگشت حاضران پرسیدند این چه حالتی بود که در نماز به شما دست داد؟امام فرمود »هنگامی که مشغول تکرار آیات بودم به حالتی رسیدم که گویی آن آیات را از زبان خداوند متعال بر من می خواندند».[28]

    د: بعد ی: امامان شیعه (ع) هادیان خلق به بهترین شیوه زندگی اند. بدیهی است برای ایفای این رسالت بزرگ باید تمام زمینه ها و شرایط مناسب باشد. از جمله مهم ترین آنها آشنایی با جلوه های "ت" است. نمی توان ادعای اداره همه شؤون زندگی را بدون آشنایی عمیق با تدبیر و ت داشت و امامان (ع) این آشنایی عمیق را در وجود خود دارند، از منظر اهل بیت (ع) ت عین دیانت است. گواه این مدعا سیرة أئمّه أطهار است. هر یک از آن ذوات مقدّس در تدبیر امور جامعه و به دست گرفتن حکومت، در حدّ توان تلاش و کوشش نمودند. از این رو، کسانی که ت را جدای از دیانت می دانند، نمی توانند مدّعی پیروی از ایشان باشند. در این میان امام صادق (ع) به خوبی عهده دار تربیت ی أصحاب خود بودند. اگر چه ایشان در ظاهر وارد ت نشده بودند اما در سیره و اعمال خود همان ت مدار مورد تأیید قرآن می باشند. از جمله اصول کلی ت امام صادق (ع) و مهم ترین آنها اصل طاغوت ستیزی می باشد.

    اصل طاغوت ستیزی

    خداوند در قرآن کریم می فرمایند وَالَّذِینَ اجتَنَبُوا الطاغُوتَ أَنْ یعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَی فَبَشِّرْ عِبَادِ» (امر، 39/17)؛ کسانی که از عبادت طاغوت اجتناب کردند و به سوی خداوند بازگشتند بشارت از آن آنها است، بنابراین بندگان مرا بشارت ده». طاغوت ستیزی در رأس برنامه های انبیا قرار داشته است و این اصلی بود که امامان در طول زندگی خویش از آن دست بردار نبودند. امام صادق (ع) نیز همواره به مبارزه با رژیم طاغوت آن زمان می پرداختند. از جمله شیوه های ایشان برای مبارزه با طاغوت عبارتند از:

    اوّل: عدم همنشینی و همکاری با دستگاه طاغوت: امام صادق (ع) معمولا از رفت و آمد به دربار منصور جز در موارد خاص سرباز می زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار می گرفت. چنان که روزی به آن حضرت گفت چرا مانند دیگران به دیدار او نمی رود؟امام در جواب فرمود لیس لنا ما نخافک من أجله و لا عندک من أمر الآخرة مانرجوک له ولا أنت فی نعمة فنهنّیک و لا تراها نقمة فنعزّیک بها، فما نصنع عندک؟؛ ما کاری نکرده ایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزی نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتی نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتی برای خود نمی دانی که تو را دلداری بدهیم، پس پیش تو چکار داریم؟».[29] بدین گونه بود که امام (ع) نیتی خود را نسبت به حکومت او ابراز می داشت، چنان که با توصیه های ی به افراد مانند ایاک و مجالسة الملوک؛ بر تو باد که از همنشینی پادشاهان دوری کنی».[30] یاران خود را نیز از همنشینی سلاطین بر حذر می داشت.

    دوّم: تأیید و تقویت قیام های مخلصانە شیعی: دومین شیوه امامان در زمینه طاغوت ستیزی تأیید و تقویت قیام های مخلصانه شیعی که علیه طواغیت صورت می گرفت، می باشد. در روایتی چنین آمده است که نزد امام صادق (ع) سخن از قیامگران شیعی شد. حضرت فرمود …لا أزال أنا و شیعتی بخیر ما خرج الْخارجی منْ آل محمّد، و لوددْت أنّ الْخارجی منْ آل محمّد خرج و علی نفقة عیاله؛ خیر من و شیعیانم پیوسته در سایه این قیام هاست و من دوست می دارم که قیام گران شیعی علوی قیام کنند و من مخارج خاندانشان را تأمین کنم».[31] از جمله این قیام های مخلصانه قیام شهید زید بن علی بن الحسین (ع) بود. زید از معتقدان به امامت برادر خود امام باقر (ع) و برادر زاده خویش امام صادق (ع) بود او از مشاهده صحنه های ظلم و ستم و تاخت و تاز حکومت اموی فوق العاده ناراحت بود و عقیده داشت که باید با قیام مسلحانه، حکومت فاسد اموی را واژگون ساخت. از برکات این قیام های مخلصانه این بود که امامان فرصتی برای نشر معارف و گسترش فرهنگ اسلام ناب محمدی می یافتند که خود مبارزه ای عمیق و اساسی علیه طاغوت بود. جبهه مسلّحانه علیه طاغوت سبب می شد آنها مشغول شده و امامان بتوانند با فراغت ذهن، اسلام را تبیین کنند و ابعاد مختلف آن را بازگو نمایند.

    سوم: عدم دوستی و محبت با دستگاه طاغوت: امام صادق (ع) فرموده اند من أحبّ بقاء الظالمین فقد أحبّ أن یعصی اللّه؛ هر کس بقای ستمگران را دوست داشته باشد در حقیقت دوست دارد که خداوند معصیت شود».[32]

    چهارم: برخورد با فرقه های انحرافی: عصر امام صادق (ع) عصر برخورد اندیشه ها و پیدایش فرق و مذاهب مختلف بود. در زمان ایشان، بر اثر برخورد مسلمین با عقاید و آرای اهل کتاب و نیز دانشمندان یونان، شبهات و اشکالات گوناگونی پدید آمده بود. در آن زمان فرقه هایی همچون معتزلة، جبریة، مرجئة، غلات و امثال این ها پدید آمده بودند که هر کدام عقاید خود را ترویج می کردند.[33] امام صادق (ع) با تمام جریان های فکری و عقیدتی آن روز برخورد کرده و موضع اسلام را در برابر آن ها روشن ساخته و برتری بینش اسلام را ثابت نمودند. ایشان در برخورد با این فرقه ها از شیوه های مختلفی چون تأسیس مراکزعلمی و تربیت افراد مستعد، تبیین و گسترش فقه، احیای حدیث، مبارزه بامسلک های انحرافی و گفتگو و مناظره استفاده می کردند.


    زندگینامه پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) از تولد تا شهادت

    نتیجه گیری

    در این مقاله سعی بر این بود که با توجه به آیات قرآنی به بررسی شخصیت قرآنی امام صادق (ع) بپردازیم که با توجه به مطالب ذکر شده و نیز با مطالعه و بررسی دقیق سیره و زندگی امام صادق (ع) به این نتیجه می رسیم که ایشان نمونه کاملی از یک الگوی قرآنی هستند. رئیس مذهب شیعه مصداق واقعی قرآن ناطق می باشند. ایشان در زمان حیات خود در تمامی زمینه های شخصیتی از جمله اخلاق، علم، دین، ت و… به تربیت قرآنی اصحاب و یاران خود پرداخته اند. بنابراین شخصیت آن حضرت شخصیتی منطبق با قرآن بوده و ایشان همان عترتی هستند که پیامبر اکرم(ص) در شأنشان گفته إنّی تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا أبدا». بنابراین با توجه به موارد زیر، شخصیت امام صادق (ع)، همان شخصیت قرآنی است

    1- اخلاق در قرآن بسیار مورد تاکید خداوند بوده تا آنجایی که به رسول خود می فرماید فبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا منْ حوْلِک»(آل عمران، 3/159)؛ به سبب رحمت خداست که تو با آنها این چنین خوشخوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سخت دل می بودی از گرد تو پراکنده می شدند». بنابراین با توجه به موارد اخلاقی ذکر شده از امام صادق (ع)، ایشان از نظر اخلاقی، منطبق با قرآن می باشند.

    2- علم آن حضرت نیز علمی قرآنی است. مواردی راکه از قوانین الهی و احکام فقهی برای یاران خود بیان می کردند منطبق با همان مواردی بودکه خداوند در قرآن کریم بیان کرده اند.

    3- امام صادق (ع) در زمینهٌ عبادی نیز بنده حقیقی خدا بودند. صفات عبادی ایشان از جمله حضور قلب و خشیت الهی، از جمله صفاتی است که در آیات الهی به آنها اشاره رفته است.

    4- ت ایشان نیز همان ت مورد نظر قرآن بود. ایشان طبق آیات قرآنی از همنشینی با دستگاه طاغوت خودداری می کردند و به یاران خود نیز اجازهٌ هم نشینی با آن ها را نمی دادند.

    پی نوشت ها

    [1] إعلام الوری ترجمه عطاردی»/376.

    [2] منتهی الآمال/771.

    [3] تربیت از دیدگاه معصومین (ع)/9.

    [4] اسلام و تعلیم و تربیت /231.

    [5] بحار الأنوار، 66/375.

    [6] تحف العقول/303 304.

    [7] ویژگی های امام صادق (ع) اردستانی»/86 - 87.

    [8] منتهی الامال/778 – 779.

    [9] الکافی، 5/76.

    [10] ویژگی های امام صادق(ع)فدوی»/153.

    [11] مفردات ألفاظ قرآن /274.

    [12] سیرە معصومان ترجمه حجتی کرمانی»، 6/64.

    [13] سیرە پیشوایان /350.

    [14] الإرشاد ترجمه رسولی محلاتی»، 25/172.

    [15] إعلام الوری /389.

    [16] امام صادق و مذاهب چهارگانه ترجمه یوسفی اشکوری»/98.

    [17] نور الثقلین، 1/317.

    [] همان/321.

    [19] تحف العقول /593.

    [20] نور الثقلین، 1/599.

    [21] بحار الأنوار، 26/160.

    [22] من لا یحضره الفقیه ، 3/270.

    [23] همان/40

    [24] الخصال صدوق»، 2/324.

    [25] علل الشرایع، 1/631.

    [26] الأمالی صدوق»/169.

    [27] بحارالأنوار، 47/37.

    [28] همان، 79/236.

    [29] مستدرک الوسائل، 12/29.

    [30] همان /310.

    [31] وسائل الشیعة، 15/54.

    [32] همان، 17/6.

    [33] سیرهٌ پیشوایان /355.







    ششمین اختر تابناک آسمان امامت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) درروز جمعه 17 ربیع الاول سال 83 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. امام صادق(ع) مدت 12 تا 15 سال بنابر اختلاف با امام سجاد(ع) و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت 19 سال با امام باقر(ع) زندگی کرد مدت امامت ایشان 34 سال به طول انجامید که سال در دوره اموی و 16 سال در دوره عباسی بوده است.

    شناسنامه امام جعفر صادق علیه السلام

    جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام، ششمین امام شیعیان، و پنجمین امام از نسل امیر المؤمنین (ع) کنیه او ابوعبدالله و لقب مشهورش صادق» است. لقب های دیگری نیز دارد، از آن جمله صابر، طاهر، و فاضل. ولادت او ماه ربیع الاول سال هشتاد و سوم از هجرت رسول خدا (ص)، و در هفدهم آن ماه بوده است. ولی بعض مورخان و تذکره نویسان ولادت حضرت را در سال هشتاد هجری نوشته اند و در ماه شوال سال صد و چهل و هشت هجری به دیدار پروردگار شتافت. مدت زندگانی او شصت و پنج سال بوده است. نام مادر او فاطمه یا قریبه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است و ام فروه کنیت داشته است. چنان که مشهور است فرزندان آن حضرت ده تن بوده اند، هفت پسر به نام های اسماعیل، عبد الله، موسی، اسحاق، محمد، عباس و علی و سه دختر به نام های ام فروه، اسماء و فاطمه است.


    اوضاع ی عصر امام جعفر صادق علیه السلام

    در زمان امام صادق خلافت از دودمان اموی به دودمان عباسی منتقل شد. عباسیان از بنی هاشم اند و عموزادگان علویین به شمار می روند. در آخر عهد امویین که کار مروان بن محمد، آخرین خلیفه اموی، به عللی سست شد، گروهی از عباسیین و علویین دست به کار تبلیغ و دعوت شدند. علویین دو دسته بودند: بنی الحسن که اولاد امام مجتبی بودند، و بنی الحسین که اولاد سید الشهداء علیهما السلام بودند. غالب بنی الحسین که در راسشان حضرت صادق علیه السلام بود از فعالیت ابا کردند. مکرر حضرت صادق دعوت شد و نپذیرفت. ابتدای امر سخن در اطراف علویین بود. عباسیین به ظاهر به نفع علویین تبلیغ می کردند. سفاح و منصور و برادر بزرگترشان ابراهیم الامام با محمد بن عبد الله بن الحسن ابن الحسن، معروف به نفس زکیه» بیعت کردند و حتی منصور - که بعدها قاتل همین محمد شد - در آغاز امر رکاب عبد الله بن حسن را می گرفت و مانند یک خدمتکار جامه او را روی زین اسب مرتب می کرد، زیرا عباسیان می دانستند که زمینه و محبوبیت از علویین است. عباسیین مردمی نبودند که دلشان به حال دین سوخته باشد. هدفشان دنیا بود و چیزی جز مقام و ریاست و خلافت نمی خواستند. حضرت صادق علیه السلام از اول از همکاری با اینها امتناع ورزید.


    سیره فرهنگی و تبلیغی امام صادق علیه السلام

    امام صادق (ع) در سال های آخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان، با استفاده از درگیری بنی امیه و بنی عباس و مشغولیت آنان به مسایل خود که موجب تخفیف خفقان شده بود، نهضت علمی و مذهبی خود را گسترش داده و عملا مدینه را حوزه درسی قرار دادند که در آن هزاران پژوهنده مشتاق، در رشته های گوناگون از محضر آن امام بهره می گرفتند . شهرت علمی امام در بلاد اسلامی آن چنان چشمگیر و زبانزد خاص و عام بود که از نقاط بسیار دور سرزمین های اسلامی برای کسب فیض به مدینه و حوزه درس او می آمدند و از دریای بی کران علوم الهی او بهره می بردند . حتی بسیاری از متفکران غیر مسلمان نیز برای مذاکره علمی با امام به خدمتش می رسیدند و حضرت به میزان سطح درک و علمشان پاسخ می گفتند؛ گاهی سطح علمی سؤال کننده ایجاب می کرد که حضرت پاسخ علمی و فلسفی بدهد و گاهی پاسخ در حد ابطال دلیل خصم بودن و گاهی ساده تر از آن. بدین گونه، حضرت با نهضت علمی خود افق معارف اسلامی را چنان گسترش داد که دیگر توطئه های دشمنان نتوانست جلوی فوران انوار معرفت را بگیرد.




     






    در اوج تیرگی و ظلمت و جهل و عداوت، ولادت فرزندی پاك، پیام‌آور نور و رحمت و آزادی و سعادت بشریت شد. گرچه شیعی و سنی در روز ولادت آن حضرت اختلاف نظر دارند اما در سال و ماه ولادتش تقریباً وحدت نظر است. شیعیان روز 17 ربیع‌الاول سال 570‌م را روز ولادت و اهل تسنن روز 12 ربیع‌الاول همان سال را روز ولادت پربركت منجی عالم بشریت می‌دانند.1 بنابراین هفته وحدت یا سالروز ولادت آن حضرت مناسبت بسیار خجسته‌ای است تا در سایه نزدیكی قلوب، در پی تحكیم وحدت و یكپارچگی بین یكدیگر و همسو ساختن اهداف بلند اسلامی و حل مشكلات كشورهای مسلمان بیش از پیش همت گماریم.

    اسلام آیین وحدت و همبستگی است. در این زمینه آیات بسیاری در قرآن آمده است كه از آن جمله می‌توان به آیه زیر اشاره كرد:

    ان هذه امتكم امه واحده و انا ربكم فاعبدون. (انبیا،93)

    این است امت شما كه امتی یگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستید.

    و اعتصموا بحبل الله جمیعاً ‌و لاتفرقوا. (آل عمران،103)

    و همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و پراكنده نشوید.

    و از تفرقه و جدایی كه از عوامل مهم در صنعت و تزل است باز می‌دارد، و تفرقه‌افكنان را به عذابی دردناك بشارت می‌دهد.

    و لا تكونوا كالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جائهم البینات و اولئك لهم عذاب عظیم. (آل عمران،105)

    و چون كسانی مباشید كه پس از آنكه دلایل آشكار برایشان آمد پراكنده شدند و با هم اختلاف پیدا كردند و برای آنان عذابی سهمگین است.

    و در جایی دیگر تفرقه و پراكندگی را یكی از نشانه‌ها و پیامدهای شرك می‌شمارد. و لاتكونوا من المشركین من الذین فرقوا دینهم و كانوا شیعاً (روم،31و32)

    و از مشركان مباشید كسانی كه دین خدا را قطعه قطعه كردند و فرقه فرقه شدند هر حزبی بدانچه پیش آنهاست دلخوش شدند!

    و در آیاتی دیگر زمینه‌های لازم جهت ایجاد همبستگی و دوری از دوگانگی فراهم می‌نماید.

    انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویكم. (حجرات، 10)

    در حقیقت مومنان با هم برادرند پس میان برادرانتان را سازش دهید.

    یا ایها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثی و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقیكم. (حجرات،13)

    ای مردم شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یكدیگر شناسایی متقابل حاصل كنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزكارترین شماست.

    بنابراین فرهنگ اسلامی پر از آموزه‌هایی است كه انسان‌ها را به وحدت فرا می‌خواند و از پراكندگی نهی می‌كند. چنانچه پیامبر اسلام نیز دوران زندگی خویش بر این مسأله همت گماشت.

    شكوه و عظمت فرهنگ و تمدن اسلامی نیز حاصل وحدت و یكپارچگی مسلمانان در آن عصر بود. اما با گذشت زمان مسلمانان متفرق شدند و در مسائل عدیده اختلاف جستند. در پی این اختلافات، خصومت‌ها، جنگ‌ها و هتك حرمت‌ها پدید آمد و وحدت و یكدلی مسلمان‌ها به تزل و سستی تبدیل گشت.

    نویسنده كتاب همبستگی مذاهب اسلامی در مقدمه كتاب با بررسی دوره‌های مختلف اسلام از جهت وحدت و تفرقه چنین می‌نویسد: با ورق زدن مختصر تاریخ اسلام دیدیم كه در هر كجا مسلمانان پیشرفتی داشته‌اند در سایه وحدت بوده است و هركجا انحطاط و سقوط كرده‌اند اغلب به دلیل تفرقه و پراكندگی از حول محور اسلام و كشیدن حصارهای تعصب میان خود بوده است. همواره دشمنان یهودی و صلیبی از پیشرفت مسلمانان به خشم آمده و كوشیده‌اند كه شكاف بین مسلمین و تعصبات حاكم بر آنان را تقویت كند و با جداكردن آنان از یكدیگر آنها را درهم بشكند.2


    به رغم آنكه اختلافات میان مسلمانان عمدتاً مضر بوده است اما نوع دیگری از اختلافات نیز وجود دارد كه زمینه‌ پیشرفت‌های زیادی بوده است. از این جهت در ذیل انواع اختلافات را مورد بررسی قرار می‌دهیم:

    اختلافات طبیعی

    وجود اقوام، ملل، فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلف در طول تاریخ حاكی از این امر است كه اختلاف امری تكوینی است. انسان عاقل به واسطه عقل و آنچه پیرامون اوست تفكر، اعتقاد فرهنگ و اعتقاد خود را سامان‌ می‌دهد. این اختلاف وسیله شناخته شدن و تفكیك و تمایز آنها از یكدیگر است.

    آری انسان‌ها از نظر تفكر، شرایط محیطی، تربیت و رشد با هم اختلاف دارند و طبعاً مختلف فكر می‌كنند و توقع اینكه همه یك جور فكر ‌كنند همانند ملائكه، توقعی بی‌‌جا است و با فلسفه خلقت انسان سازگار نیست. قلم آفرینش انسان را با این خصوصیات مختلف خواسته است.3 بنابراین همانگونه كه ذكر شد اختلاف میان انسان‌ها امری تكوینی و طبیعی است. پیشرفت علمی نیز حاصل تضارب آراء و اندیشه‌ها و در پی این اختلافات است.

    اختلاف عقیده

    تفاوت ذاتی میان انسان‌ها آنها را در عقیده و تفكر هم متفاوت می‌سازد هیچ دو انسانی وجود ندارد كه در تمامی زمینه‌های فكری و عقیدتی یكسان باشند شیخ شلتوت كه با فتوای تاریخی خود رجوع به مذهب شیعه در كنار چهار مذهب اهل‌سنت را مجاز دانست در این زمینه می‌گوید: اختلاف رأی و نظری یك امر ضروری و طبیعی جامعه است كه رهایی از آن ممكن نیست ولی فرق است میان اختلافی كه تعصب مذهبی و جمود فكری آن را به وجود آورده و اختلافی كه از جهت و دلیل سرچشمه گرفته است. اولی اختلاف مذموم و دومی اختلاف منصفانه است كه توام با احترام مذاهب نسبت به یكدیگر است و همگی احترام‌گذار به اصل جامع میان خود یعنی مصدرها و مأخذهای اولیه و قواعد اصولی اسلامی می‌باشند.4

    بنابر این، اختلاف كه امری طبیعی است به گرایش افراد و به عقاید و مذاهب متفاوت نیز جریان می‌یابد. حال چه باید كرد؟ و این اختلافات چه معنایی دارد؟

    منظور از اختلاف این نیست كه هیچ وجه مشتركی میان مذاهب اسلامی وجود ندارد. مسائل اصولی و اساسی دین، وجه اشتراك مذاهب اسلامی به حساب می‌آید. آنچه كه همه مسلمانان بدان اعتقاد دارند هیچ مسلمانی نیست كه آن را انكار كند، به گونه‌ای كه اعتقاد یا عدم اتقاد به آنها مرز ایمان و كفر محسوب می‌گردد. آری مسائل اساسی و اعتقادی، حقایقی هستند كه خداوند از آن خبر داده بر ما واجب كرده كه به آنها معتقد شویم؛ اصولی كه با دگرگونی‌ها و اختلاف مصالح و یا اجتهاد مجتهدین تغییرپذیر نیست.5

    اما آنچه اختلاف است در زمینه مسائل فرعی و نظری است و آن نیز به مصلحت بشر است تا در میدان فكر و اندیشه، گره‌گشای مسائل متعدد بشر در زمان‌های مختلف گردد و همواره امورشان در كفه بررسی علمی و عقلی قرار داشته تا دچار جمود نباشند. اگر بنا بود مسائل فرعی و نظری هم مانند اصول ایمان، قطعی و یقینی باشد، راهی برای تفكر و تعقل باقی نمی‌ماند.6

    وحدت در عین اختلاف

    آنچه دشوار به نظر می‌رسد و واقعیت عینی نیز بر آن دلالت دارد دست‌یابی به وحدت در عین اختلافات است. متأسفانه جهان اسلام هنوز نتوانسته است به این آرمان دست یابد. برای روشن شدن بحث به این نكته می‌پردازیم كه منظور از وحدت چیست؟ آیا پیروان همه مذاهب اسلامی باید از مذهب خود دست برداشته و پیرو یك مذهب شوند؟ یا تلفیقی از مذاهب مختلف به دست آید و همه به این مذهب مشترك روی آورند؟ پاسخ منفی است چرا كه وحدت به این معنی كه شیعه یا سنی دست از عقیده خود بردارد و تسلیم دیگری شود نامفهوم است. وحدت به این معنی كه قدر مشترك‌ها را در میان مذاهب اسلامی بگیریم و موارد اختلاف را دور بزنیم و از همه مسلمانان بخواهیم فقط به این قدر مشترك‌ها معتقد باشند و به غیر آن عقیده نداشته باشند نامفهوم و بی‌معناست.7

    دكتر شهیدی نیز معتقد است مقصود از وحدت امت مسلمان این نیست كه رأی فقیهان در فروع دین یكی شود، چرا كه چنین وحدتی نه عقلاً‌ ممكن است و نه شرعاً لازم‌التعبد.8

    چگونه می‌توان آتش تفرقه در جهان اسلام را فرو نشاند و بر مشكلات فراوان ناشی از آن فائق آمد؟ با كمال تأسف اگر تاریخ را ورق بزنیم می‌بینیم كه اختلاف بین شیعه و سنی چه برادركشی‌ها و كشت و كشتارهایی به بار آورده كه بسیار تلخ و مایه بسی تأسف است. چنانكه جنگ چالدران، جنگ شاه‌صفی، كشتارهای بین شیعه و سنی در قاره هند و. نمایشگر شكاف عمیق بین مذاهب اسلامی است.9 واقعیت این است كه نه با انكار اختلاف و نه با بی‌تفاوتی نسبت به آن نمی‌توان به وحدت اسلامی دست یازید. باید با مشتركات كه در مقابل اختلافات، هم از نظر كیفی و هم از نظر كمی به مراتب بیشتر است آغاز كرد و به تعبیری برادری را به اثبات رساند. آنگاه اختلافاتی كه منجر به هتك حرمت یكدیگر یا اعتقادات یكدیگر می‌شود را كنار گذاشت و چون یدی واحد در برابر مناسبات ظالمانه و حاكمیت استكبار در جهان ایستاد. چرا كه در عصر حاضر سكوت در برابر هجمه‌های فرهنگی و اعتقادی دشمنان، اسلام را از هر زمان دیگر آسیب‌پذیرتر می‌سازد. چنانكه در گذشته نیز در اثر بی‌كفایتی زمامداران حكومت‌های اسلامی و دامن زدن آنان به اختلافات فرقه‌ای، بسیاری از آثار ارزشمند اسلامی را از دست دادیم و سال‌های درازی سرمایه‌های فكری و هنری خویش را صرف اختلافات بی‌اساس كردیم.10 برای فرار از این وضعیت دردناك حاكم بر جهان اسلام باید یكدیگر و اعتقادات یكدیگر را به رسمیت بشناسیم. باید برای اعتقادات یكدیگر احترامی قائل شویم و به سیره حضرت رسول تأسی جوییم. همان‌طور كه پیامبر جامعه آن روز را كه در اثر اختلافات، به تعبیر قرآن كریم علی شفا حفره من النار» بود، با هم متحد كرد و آنها را با اعتصام به حبل الله به اقتدار كامل رساند، امروز نیز ما می‌توانیم در مقابل استكبار شرق و غرب و با استفاده از امكانات موجود جبهه اسلامی واحدی تشكیل دهیم و حقوق غصب شده ملل اسلامی را باز ستانیم و عزت و شكوه صدر اسلام را احیا كنیم.11

    خلاصه سخن آنكه اگر مسلمانان در صدد پیشرفت هستند باید سیره و روش پیامبر اعظم را مد نظر قرار دهند. تا بتوانند از كیان خود دفاع كنند. ولادت پیامبر و گرامیداشت آن حقیقتاً می‌تواند مایه وحدت و اتحاد مسلمانان باشد، زیرا همه آنها از هر گروه و فرقه ارج و منزلت پیامبر اعظم را می‌ستایند و او را محور حركت‌ها و سخنان و كردار خود می‌دانند.

    پی‌‌نوشت‌ها:

    1- فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج1، ص121و122
    2- همبستگی مذاهب اسلامی، عبدالكریم بی‌آزار شیرازی، مقدمه از چاپ سوم، ص26
    3- همان، ص10
    4- همان، ص355
    5- همان، نقل از مقاله علامه محمدتقی قمی، ص89
    6- همان، ص90
    7- منشور همبستگی، به نقل از سخنرانی آیت‌الله مكارم شیرازی، ص238
    8- همان، سخنرانی، دكترسید جعفر شهیدی، ص177
    9- همبستگی مذاهب اسلامی، عبدالكریم بی‌آزار شیرازی، مقدمه، چاپ اول، ص34
    10- اندیشه تقریب، سال دوم، شماره هشتم، نقل از مقاله رحیم ابوالحسینی، ص112
    11- منشور همبستگی، سخنرانی حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی، ص
    24






    قرآن و مسئله تفرقه

    ز فکر تفرقه باز آی تا شوی مجموع به حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمد

    در برابر اندیشه وحدت، اندیشه تفرقه افکنی و ایجاد چنددستگی قرار دارد. همگان جمله معروف تفرقه بینداز و حکومت کن» را شنیده ایم. شاید باور این نکته چندان آسان نباشد که علی رغم تصور بسیاری از افراد، که این روش را منحصرا ابزار استثمار و استعمار برای سلطه گری بر ملت های عقب مانده وغارت آنها می دانند، به کارگیری آن قدمتی چندین هزارساله دارد. در قرآن کریم آمده است که: فرعون در زمین برتری جویی کرد و اهل آن را به گروه های مختلفی تقسیم کرد». این شاهد قرآنی، خود مؤید گفته بالاست که استفاده از ابزار تفرقه افکنی پیشینه ای به قدمت طغیان و برتری طلبی انسان و بهره کشی او از هم نوع خود دارد. در نتیجه چرایی دعوت ادیان به وحدت کلمه و اعتصام همگانی به ریسمان الهی و نیز مخالفت طاغوت ها با پیام آوران این دعوت آشکار می شود.

    شیاطین

    حضرت امام خمینی رحمه الله می فرماید: پیغمبرها که از اول تا ختم شان آمده اند مردم را به برادری، به دوستی، به اخوت دعوت کرده اند. تمام این مسائل تفرقه افکن از قدرت های بزرگ است و شیطان های بزرگ، که بین ملت ها و بین افراد انسان ها می خواهند تفرقه بیاندازند».

    ملاک وحدت

    از نظر قرآن ملاک وحدت فراتر از سلیقه ها، برداشت های شخصی، معیارهای رایج و عامه پسندی هم چون نژاد، رنگ، زبان، طبقه اجتماعی است. این کتاب آسمانی ایمان را ملاک برادری می داند. به گفته امام راحل: اسلام تکیه کرده است بر اخوت با تعبیرهای مختلف. اِنَّما المُؤمِنوُن اِخْوَهٌٔ» از آن استفاده می شود که کانّه مؤمنین هیچ شأنی ندارند الاّ برادری. همه چیزشان در برادری خلاصه می شود».

    پیوند ایمانی؛ محکم تر از رابطه نژادی

    هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هرچند آنها پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند». به فرموده امام راحل یکی از راه های ایجاد تفرقه در امت اسلامی، دامن زدن به اختلافات نژادی، زبانی و فرقه ای بوده است: ما دیدیم آنچه در این قرن های آخر واقع شد، خصوصا در این پنجاه سال، از آن طرف با تبلیغات وسیع بین برادرهای اهل سنت و برادرهای اهل تشیع کوشش کردند که تفرقه ای ایجاد کنند. یک شکل آن ملّی گرایی. [بود] آن می گوید ملت فارس، آن می گوید ملت عرب، آن می گوید ملت ترک. این ملی گرایی که به این معناست که هر کشوری، هر زبانی، مقابل کشور دیگر و زبان دیگر بایستند، این آن امری است که اساس دعوت پیغمبرها را به هم می زند».

    اندیشه طبقاتی، وحدت شکن است

    اشراف کافر قوم نوح به او گفتند: ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی بینیم، و کسانی را که از تو پیروی کرده اند جز گروهی دون پایه ساده لوح نمی دانیم و برای شما نسبت به خود فضیلتی نمی بینیم».

    [به نوح] گفتند: آیا ما به تو ایمان بیاوریم درحالی که افراد پست و بی ارزش از تو پیروی کرده اند؟»

    این خود برتربینی و تفوق طلبی است که منجر به شکاف میان صفوف و عدم تحقق وحدت کلمه می گردد و چه بسا به کفر و انکار و دشمنی با خدا و خلق بیانجامد. شاید بتوان گفت که برتری طلبان و معتقدان به درجه بندی های اجتماعی، بر اساس معیارهای دنیوی، در عمل به راهی رفته اند که دشمنان خواسته اند.

    وحدت با ستمگران، هرگز!

    هر تفکری می تواند دیگران را به وحدت با خود فرا خواند. امروزه، هم فرعونیان داعیه وحدت و نظم نوین جهانی دارند و هم صالحان، ملت ها را به اتحاد بر محور مبارزه با کفر و نفاق دعوت می کنند. امّا قرآن اعتماد به ظالمان را جایز نمی داند، تا چه رسد به وحدت با آنها. اعتماد به ظالمان و تکیه بر آنان موجب خذلان و گرفتاری در آتش است: و بر ظالمان تکیه ننمایید، که آتش شما را فرا می گیرد و در آن حال هیچ ولی و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت و یاری نمی شوید».

    وحدت با پیروان ادیان دیگر

    نگرش قرآن در باب وحدت، به نظر، فراتر از وحدت پیروان یک مذهب یا یک دین است. در قرآن به وحدت کلمه با سایر ادیان توصیه شده است: بگو: ای اهل کتاب بیایید بر سخنی که میان ما و شما یکسان است [گرد آییم؛ یعنی] جز خدای یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعض دیگر را ـ غیر از خدای یگانه ـ ارباب خویش قرار ندهند».

    چگونگی وحدت

    راه کارهای وحدت چیست؟ اساسی ترینِ آنها از دید قرآن نفی طاغوت و عبودیت خداوند است؛ یعنی کلمه توحید: و ما در هر امتی رسولی برانگیختیم تا خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید». همین مسئله عبودیت پروردگار و نفی طاغوت است که مستکبران را به معارضه با پیامبران و ملل مستضعف برمی انگیزد: و اشراف قوم فرعون به او گفتند: آیا موسی و قومش را رها می کنی که در زمین فساد کنند تو و خدایت را وا گذارند؟»

    وحدت بر اساس ایمان و محبت

    از دید قرآن، ایمان و محبت به خدا عامل انسجام و وحدت است: و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دل های شما الفت ایجاد کرد و به نعمت او برادر شدید». آری در سایه ایمان به خدا دل های متفرق انسان ها در کنار هم قرار گرفت.

    شرط تحقق وحدت

    اراده مردم بر تحقق جامعه مؤمن، عدالت خواه و متحد و منسجم شرط اساسی ایجاد چنین مجتمعی است. در واقع این خود اعضای جامعه ایمانی هستند که باید برای وحدت و عدالت قیام کنند به گونه ای که اگر حتی پیامبر خدا و رهبر جامعه در میان ایشان نبود متفرق نشده، به قهقرا دچار نشوند: محمد فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند، آیا اگر او بمیرد یا کشته شود شما به عقب باز می گردید؟»

    توصیه های قرآن به جلوگیری از اختلاف

    قرآن به مؤمنان توصیه می کند که از اختلاف پرهیز کنند و نتایج شوم تفرقه را به خاطر داشته باشند: و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید» و از خدا و پیامبرش اطاعت نمایید و نزاع نکنید که سست شوید و قدرت شما از میان برود». و در جایی که نزاع هست قرآن خیرخواهانه راه علاج و رفع خصومت را نشان می دهد: ای کسانی که ایمان آورده اید خدا و پیامبر خدا و اولی الامر را اطاعت کنید و هرگاه در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و پیامبر بازگردانید، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این برای شما بهتر و پایانش نیکوتر است».

    چند توصیه از امام راحل درباره وحدت

    ما محتاج وحدت هستیم در سالیان دراز. همیشه، قرآن کریم به ما دستور داده و به مسلمین دستور وحدت داده برای یک سال و ده سال و صد سال نیست؛ برای سرتاسر عالم است. در سرتاسر تاریخ و ما محتاج به این هستیم که عملاً وحدت را محقق کنیم.

    برکات وحدت شما در تمام امور است غافل از این وحدت نباشید، غافل از این خط الهی نباشید.

    این وحدت همان چیزی است که در قرآن کریم درباره آن سفارش شده است.

    در سایه سار وحدت

    مردمان یا هم کیشند یا همنوعند و باید به دنبال راهی برای هم راهی و هم یاری بود. دشمنان این را نمی خواهند و بذرهای تفرقه را می پرورند. سفله آن کس که ناخواسته در این کشتزار به بیگاری گرفته شده است، شیعه نام باشد یا مدعی سنت». در سایه اخوت و برادری است که مصیبت ها آسان می شود. وحدت است که پویایی می آفریند. باید به قرآن بازگردیم. باید هویت گم گشته خویش را بازشناسیم باید به ریسمان الهی چنگ زنیم و از ناملایمات هراسی به دل راه ندهیم که اگر خدا را باور کنیم و دل به آنچه در کتاب او آمده بسپاریم، نه سست خواهیم شد و نه اندوهناک.








    وحدت در قرآن

    قرآن کریم همبستگی را برای مسلمانان ضروری تلقی کرده است و از آنان می خواهد تا در گسترش این فرهنگ کوشا باشند. قرآن کریم کسانی را که خدای واحد را می پرستند، به سوی یک قبله نماز می گذارند، کتاب آسمانی شان قرآن است و پیامبر والایشان حضرت محمد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله وسلم می باشد، به اتحاد و یگانگی فرا می خواند و همه امت اسلامی را از منازعه و اختلاف باز می دارد؛ چنان که در سوره انفال آیه 46 می خوانیم: از خدا و رسول خدا اطاعت کنید و منازعه و اختلاف نکنید که سستی بر شما غلبه کرده، هیبتتان از دست خواهد رفت». در جای دیگر قرآن کریم محور وحدت مسلمانان را توحید می داند و می فرماید: همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید». بدان امید که مسلمانان، رهنمودهای قرآن را همواره سرلوحه زندگی شان قرار داده، با تکیه بر مشترکات عقیدتی خویش، گام های مهمی را برای تحقق وحدت بردارند.

    عطر وحدت

    چه خوش بود آن روزهایی که اصحاب پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله وسلم با همه نظرهای متفاوتی که با یکدیگر داشتند گرداگرد شمع وجود آن نور مقدس حلقه می زدند و از شجره نبوت، نور هدایت را اقتباس می کردند. چه صفابخش بود محفل هایی که در مسجد النبی صلی الله علیه و آله وسلم تحقق بخش اولین مصادیق آیه شریفه و امرهم شوری بینهم» بود. چه شورانگیز بود پیمان برادری بین مهاجران و انصار که گره زننده آن، رسول رب العالمین و دستاورد آن، ایثارهای صحنه های جنگ و فداکاری های پشت آن صحنه ها شد. چه معطّر بود نسیم وحدت امت در آن عصر که از مُشک وحی بر گلبرگ های پیکر امت می وزید. یاران! اکنون که به برکت انقلاب شکوهمند اسلامی ایران زمینه گسترش اندیشه تقریب و وحدت ی جهان اسلام بیش از پیش فراهم شده است، بیایید به پیروی از رسول اسلام، دست اخوت به یکدیگر داده، با هم دلی و صمیمیت، بسیاری از مشکلات جهان اسلام را حل کنیم. بیایید همه مان منادیان راستین همبستگی جوامع اسلامی مان باشیم.

    توحید کلمه و کلمه توحید

    از آن هنگام که خورشید فروزان اسلام بر سرزمین سرد و تاریک جاهلیت دمید و سپیده صبح امید، افق زندگی جاهلی را گرمی و روشنایی بخشید، نور امید و رهایی در دل بردگان تابیدن گرفت و دیدگانشان به درخششی جاودانه فروغ گرفت. نغمه توحید، کران تا کران را درنوردید و قوم ها و قبیله های پراکنده را با دعوت به اعتصام به حبل متین الهی، متحد و منسجم ساخت. این همه، به برکت میلاد نور، پیام آور توحید، رسول وحدت، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم بود که با بعثت خویش، شعار برادری و پیمان اخوت را برای جوامع بشری به ارمغان آورد. اکنون که بیش از 1400 سال از آن روزهای پرشکوه و به یادماندنی می گذرد، هنوز هم آن نغمه شورانگیز، قلب و اندیشه مؤمنان را به یکدیگر نزدیک ساخته، آنان را به گزینش برترین راه رهایی ـ که توحید کلمه و کلمه توحید است ـ فرا می خواند.


    جمهوری اسلامی، منادی راستین وحدت

    مستکبران و استعمارگران همواره با نقشه ها و توطئه های شوم خویش و به وسیله مزدوران خود در کشورهای اسلامی، مانع شکل گیری وحدت ی جوامع مسلمان شده و با مطرح ساختن فرقه های ساختگی، به ستیز با اندیشه وحدت و تقریب برآمده اند. اما به لطف خداوند متعال، انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری امام خمینی رحمه الله ، بار دیگر اندیشه تقریب بین مذاهب و وحدت ی جوامع اسلامی را احیا کرد و با دعوت همه مسلمانان به اتحاد، سربلندی و عزّت مؤمنان را در جهان فراهم آورد. قرار دادن هفته وحدت و تشکیل کنفرانس ها و سمینارهای بین المللی وحدت اسلامی بهترین شاهد گویا بر این مدعا است که تنها جمهوری اسلامی ایران منادی راستین وحدت در جهان است. کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی یکی از بزرگ ترین تجلیگاههای وحدت مسلمانان و ارزنده ترین همایش جهانی دانشمندان و اندیشمندان مذاهب اسلامی است که همه ساله به همت مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی» در تهران برگزار می شود و تاکنون دستاوردهای مهمی را به همراه داشته است.

    اتحاد و الفت، بزرگ ترین دستاورد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

    بزرگ ترین دستاورد رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ایجاد الفت و اتحاد در میان مردمی متفرق و پراکنده بود؛ مردمی که به واسطه تعصبات جاهلی به جان هم افتاده، در حال سقوط بودند و پیامبر با تعالیم اسلامی همه را متوجه خدای یگانه کرد و امتیازات موهوم از قبیل مال و ثروت و نژاد و رنگ و حسب و نسب و امثال آنها را از میان برداشت و تنها تقوا، علم و مجاهدت را ملاک برتری و فضیلت دانست. علی علیه السلام نیز همواره به اصحابش گوشزد می کرد که قدر این نعمت بزرگ الهی را بدانند، تا پس از الفت و اتحاد به تفرقه و اختلاف گرایش پیدا نکنند. در خطبه 96 نهج البلاغه، آن حضرت با برشمردن برخی از فضایل رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: دل های نیکوکاران شیفته او گشت. عنان دیده ها به سوی او متوجه شد. به برکت وجودش خداوند کینه های دیرینه را دفن کرد، شعله های عداوت را فرو نشاند و مردم را با یکدیگر الفت داد و برادر ساخت».

    نقش وحدت در تعالی امت

    بدون شک عزت و سربلندی و تعالی هر امت در یگانگی و هم بستگی آنهاست. اتحاد و اتفاق بزرگ ترین عامل قدرت و شوکت هر جامعه و امت، و در مقابل، ذلت و سرافکندگی و سقوط هر امت در تفرقه و پراکندگی آن نهفته است. بر همین اساس حضرت علی علیه السلام در خطبه 192 نهج البلاغه با بیان سرگذشت امت های پیشین، مردم را به عبرت گرفتن از سرنوشت آنها و تفکر در علل تعالی و سقوط آنها، فرا خوانده و بعد از تحلیل این امر، مسلمانان را به کارهایی که موجب عزت و شوکت و قدرتشان می شود، تشویق فرموده است. آن حضرت چنین می فرمایند: آن اموری که موجب عزت و شوکت امت های گذشته شد، دوری گزیدن از پراکندگی و همت گماشتن و توصیه و ترغیب یکدیگر به رعایت هم بستگی بود. آنها از هر امری که ستون فقرات امتشان را می شکست و قدرتشان را سست می کرد، دوری می گزیدند».

    وحدت در اندیشه شهید مطهری

    اکنون که انقلاب بزرگ اسلامی، این فریاد بلند زمان بر تیرگی های شب تاریخ، طلسم ظلمت را شکست، بر عالمان و متفکران مصلح و متعهد شیعه و سنی است که علیه تعصّب های کور و گرایش ها و فشارهای توده های عوام قیام کنند و صبح وحدت و آگاهی و پیروزی را به امّت اسلام تقدیم کنند. بی تردید، شهید مطهری یکی از این چهره ها و از شیفتگان وحدت اسلامی است. این متفکر بزرگ، راه نجات و سعادت جوامع اسلامی را در وحدت دانسته، می گوید: وحدت در جهان بینی، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش، در معتقدات مذهبی، در پرستش ها و نیایش ها، و در آداب و سنن اجتماعی، به خوبی می تواند از مسلمین امت واحد بسازد و قدرتی عظیم به وجود آورد که قدرت های عظیم جهانی ناچار در برابر آن خضوع نمایند». به راستی با وحدت تمامی گروه های مسلمان است که می توان دست های جنایت کارانه دشمن را قطع و مقاصد شوم آن را خنثی کرد. با توحید کلمه است که می توان در مقابل توطئه های شوم استکبار جهانی، که هدفی جز نابودی اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله وسلم ندارد، با صلابت هرچه بیشتر ایستادگی کرد. به امید روزی که اسلام مجد و عظمت حقیقی خویش را در سایه اتحاد مسلمین باز یابد.

    توحید کلمه، شالوده ادیان آسمانی

    در گستره گیتی، واژه دل انگیز وحدت ستاره وار می درخشد و پرتو هستی آفرین آن، زوایای آفرینش را زیب و زینتی خاص می بخشد و گوهر تکامل و عروج به ملکوت و لقای حق را در اختیار انسان می دهد. با گذر و نظر به ژرفنای تاریخ انسان و مروری عبرت آموز بر احوال امت های پیشین، نقش بالنده و نیروی سازنده کلمه توحید و توحید کلمه ـ که شالوده و اساس محکم و استوار ادیان آسمانی است ـ در مجد و عظمت و عزت جوامع بشری به خوبی نمایان می شود. در نقطه مقابل آن، آهنگ شوم افتراق و اختلاف که خشت آغازین بنای کفر و شرک است ارمغانی جز ویرانی و تباهی و مرگ نداشته و ددان و بدانِ آدمی خوار را بر آن داشته است تا از گسیختگی مردمان، بساط عیش و عشرت خویش را رونق بخشند و مایه فقر و سختی و جهل فریب خوردگان نفاق و جدایی را فراهم آورند.

    همبستگی، ریشه قدرت مسلمانان

    همواره به یُمن وجود سراسر جود و برکت مردان الهی که حلقه ارتباط و پیوند خلق و خالقند، رشته الفت و برادری انسان ها و آرمان وحدت گرایی در طول تاریخ پرفرازونشیب خود، حتی در لابلای تعصبات خشک و کور و فضای مسموم و زهرآگینی که وحدت ستیزانِ خلق، ایجاد کرده بودند، نیز درخشش و پرتوافکنی داشته است. آری پیوندو اتصال مردان الهی با کانون توحید و وحی، وسعتی اقیانوس گونه به آنان می بخشد که جویبارهای ناآشنا و نهرها و رودهای متفرق را هم ساز و هم صدا و هم سو می کنند و در پرتو شعاع وجود توحیدی خویش به سرمنزل اتحاد و کمال و عزت رهنمون می گردند. این چنین است که وجود اینان ـ که پرتوی از انوار خداست ـ خورشید آگاهی و نوید و امید محرومان و مستضعفان و پایان بزم و عیش شب پرستانِ نورستیز می باشد. امام خمینی رحمه الله سرسلسله جنبان این خدامردان بودند که مسلمانان را به بیداری فرا خواندند و هم بستگی آنان را ریشه قدرت و عزت مسلمانان دانستند.

    ابتکاری نو

    چندین سال است که به ابتکار جمهوری اسلامی ایران، که مورد استقبال مسلمانان دیگر نقاط جهان نیز قرار گرفته، دوازدهم تا هفدهم ربیع الاول سال روز میلاد خجسته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، به عنوان هفته وحدت قرار داده شده است تا به یمن این ایام خجسته، شاهد تحقق انسجام امّت، و تاکید بر اصول مشترک و مورد اتفاق امت اسلامی باشیم.




     

    کینه های کهنه

    بدون شک، نیاز مسلمین به اتحاد و اتفاق، از مبرم ترین نیازهاست، و درد اساسی جهان اسلام، همین کینه های کهنه میان مردم مسلمان است. دشمن همواره از همین شکاف ها سود می جوید. البته مفهوم اتحاد اسلامی که در صد سال اخیر، میان علما و فضلای مؤمن و روشن فکر اسلامی مطرح است، این نیست که فرقه های اسلامی برای ایجاد اتحاد اسلامی از اصول اعتقادی و یا غیر اعتقادی خود صرف نظر کنند و به اصطلاح مشترکات همه فِرَق را بگیرند و مختصات همه را کنار بگذارند؛ زیرا این کار نه منطقی است و نه عملی. از اینرو فرقه های اسلامی، در عین اختلافاتی که در کلام و فقه و غیره با هم دارند، به واسطه مشترکات بیشتری که در میان آنها هست، می توانند در مقابل دشمنان خطرناک اسلام، دست برادری بدهند و جبهه واحدی تشکیل دهند.

    گل بانگ وحدت

    یکی از زیباترین و والاترین واژه ها، واژه وحدت و برادری است. برادری و وحدتی که پیامبر رحمت در استمرار رسالت دیگر انبیای عظام برای جوامع بشری به ارمغان آورد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم مهاجرین و انصار را به میثاق اخوت و عقد برادری فرا خواند و بدین سان گل بانگ وحدت برای نخستین بار در فضای مدینه طنین افکند و دل و جان قرون و اعصار را نوازش داد و عطر دل انگیز آن مسلمانان را مدهوش خویش ساخت. سنگ زیرین بنای اتحاد و همبستگی اسلامی نهاده شد و ارزش های متعالی اسلامی و برادری و اتحاد، جانشین ارزش های پوچ و خیالی جاهلی شد. آری پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم با استناد به آیات قرآن، جوامع اسلامی رابه اعتصام به حبل متین الهی و پرهیز از تفرقه و تشکیل امت واحده در سایه عبودیت اللّه، دعوت کرد. مسلمانان نیز در پرتو عمل به این دعوت و حرکت در طریق وحدت، متحد شدند و بر دشمنان چیره شدند و دیری نپایید که شاهد فتح و پیروزی را در آغوش کشیدند.

    اخوت دینی و وحدت اسلامی

    اسلام به عنوان مکتب جامع و جاوید، همان گونه که عرصه دعوت خویش را به قوم و ملت خاصی محدود نکرده است، اتحاد امت اسلامی را در صدر برنامه های ی و اجتماعی خویش قرار داده و عقد اخوت دینی را میان فرزندان امت اسلام جاری کرده است. وحدت اسلامی که قوی ترین عامل توانمندی و اقتدار امت اسلام محسوب می شود، از دیرباز دست خوش توطئه های دشمنان قرار گرفته است. استعمارگران خارجی و ایادی داخلی آنان که قوّت خود را در ضعف جوامع اسلامی می جویند، برای غارت منابع و ثروت های ملل اسلامی، سعی در فرو ریختن جوّ اعتماد و فضای برادری حاکم میان ملل اسلامی داشته اند. حضرت امام خمینی رحمه الله با تاکید بر اهمیت این عامل حیاتی، نقش استعمار در از بین بردن آن را چنین بازگو نموده اند: علما و دانشمندان سراسر جهان، بویژه علما و متفکران بزرگ اسلام، یک دل و یک جهت در راه نجات بشریت از سلطه ظالمانه این اقلیت حیله باز و توطئه گر. بپاخیزند. و این کتاب هایی را که اخیرا با دست استعمار منتشر شده و دامن به اختلاف بین طوایف مسلمین می زنند نابود کنند و ریشه اختلاف که سرچشمه همه گرفتاری های مظلومان است را برکنند و یک دل و یک سو بر این رسانه های گروهی که بیشترِ ساعاتِ شب و روز، به فتنه انگیزی و نفاق افکنی. عمر خود را می گذرانند، پرخاش کنند.

    اسلام، محور اتحاد (با تکیه بر نظر امام خمینی رحمه الله )

    در اندیشه تقریب مذاهب و ملت های اسلامی، حضرت امام خمینی رحمه الله تمامی محورهایی را که به کلیت و فراگیری امت اسلامی صدمه می زند، رد نموده، اسلام را به عنوان تنها محور اتحاد این امت عظیم مطرح می کند. ایشان خطاب به حجاج بیت اللّه الحرام می فرماید: از جمله وظایف در این اجتماع عظیم، دعوت مردم و جوامع اسلامی به وحدت کلمه و رفع اختلافات بین طبقات مسلمین است که خطبا، گویندگان و نویسندگان در این امر حیاتی اقدام نمایند و کوشش کنند در به وجود آوردن جبهه مستضعفین که با وحدت جبهه و وحدت کلمه و شعار لا اله الاّ اللّه»، از تحت اسارت قدرت های شیطانی، و اجانب و استعمارگران و استثمارگران بیرون آیند و با اخوت اسلامی بر مشکلات غلبه پیدا کنند».

    وحدت اسلامی و تشکیل جبهه مستضعفان (با تکیه بر دیدگاه امام)

    تاکید بر ایجاد جبهه واحد مستضعفان در برابر استکبار و قدرت های شیطانی، یکی از محورهای مورد تأکید امام رحمه الله است که جامعه اسلامی را برای نیل به تحقق وحدت اسلامی یاری می رساند. امام، با اعتقاد به پیوند عمیق میان وحدت اسلامی و شکل گیری جبهه مستضعفان، می فرماید: مستضعفین جهان، چه آنهایی که زیر سلطه آمریکا و چه آنها که زیر سلطه سایر قدرتمندان هستند، اگر بیدار نشوند و دستشان را به هم ندهند و قیام نکنند، سلطه های شیطانی، رفع نخواهد شد و همه باید کوشش کنیم که وحدت بین مستضعفین در هر مسلک ومذهبی که باشند، تحقق پیدا کند و آنچه مهم است این است که شما در مذهب خود و ما در مذهب خودمان اخلاص را حفظ کنیم».

    اتحاد ممالک اسلامی از منظر امام خمینی رحمه الله

    امام خمینی رحمه الله با بازگو کردن دیدگاه اسلام و یادآوری تأکید قرآن کریم بر اندیشه برادری دینی، اشاعه این تفکر را به عنوان یکی از راه کارهای شکل گیری وحدت اسلامی و تقریب مذاهب مطرح می کنند. در این باره موضع قاطع و روشن ایشان، در بخشی از بیاناتشان دقیقا مشخص است: ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی و استقلال ممالک اسلامی در هر حال مهیّا هستیم. برنامه ما ـ که برنامه اسلام است ـ وحدت کلمه مسلمین است؛اتحاد ممالک اسلامی است؛ برادری با جمیع فِرَق اسلامی است در تمام نقاط عالم؛ هم پیمانی، با تمام دول اسلامی است در سراسر جهان».


    امام خمینی و سفارش به برادری بین تشیع و تسنن

    حضرت امام رحمه الله که ایجاد تفرقه مذهبی میان شیعه و سنی را محصول دست های پلید استکبار و اجانب می دانند، توسعه اخوت دینی میان پیروان تمامی مذاهب را دنبال نموده و پیروان مذاهب تشیع و تسنن را از اختلاف بر حذر داشته و به برادری و رفتار نیک با همدیگر سفارش فرموده است. آن گرامی خطاب به ملت ایران چنین می فرمایند: من امیدوارم که تمام برادرهای ما در اطراف ایران، چه برادرهای اهل سنت و چه برادرهای اهل تشیع، و تمام کسانی که در این ملت هستند، از اقلیت های مذهبی، با هم جمع باشند و همه مثل برادر با هم رفتار کنند، تا این که این مملکت به پیش برود».

    پیامدهای تفرقه از دیدگاه امام

    بیداری امروز امت اسلامی، بازگشت مسلمین به قرآن و سنت، مطرح شدن ولایت امر و خلافت اسلامی، آزادی خواهی، عزت طلبی و حرکت های وحدت طلبانه مسلمین، بدون شک از ثمرات انقلاب مقدس امام خمینی رحمه الله است. حضرت امام در طول حیات طیبه خویش باعث و بانی تحرکات مهمی در جهان اسلام بودند که یکی از اقدامات مهم ایشان، ایجاد وحدت و اخوت دینی، در میان مسلمین بود. آن فرزانه هم چنین برای تحقق این هدف مقدس و ایجاد وحدت و هم گرایی مسلمانان، در بسیاری از سخنان و نوشته های خود، امت اسلام را از تفرقه بر حذر داشته و آنان را به پیامدهای زیان بار و ناگوار تفرقه و اختلاف توجه داده اند. ایشان در این باره می فرمایند: امروز اختلاف بین ما، تنها به نفع آنهایی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفی و یا سایر فرق. آنها می خواهند نه این باشد نه آن، راه را این طور می دانند که بین شما و ما اختلاف بیندازند. ما با توجه به این معنی که همه ما مسلمان هستیم و همه ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم، باید برای قرآن و توحید زحمت بکشیم و خدمت کنیم».

    حیله های استکبار در اختلاف بین شیعه و سنی

    جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی با توطئه های مختلف استکبار جهانی و ایادی فرومایه آن مواجه شد. حیله ها و توطئه های رنگارنگ دشمنان به منظور تضعیف انقلاب اسلامی و رهبری آن، یکی پس از دیگری به مرحله اجرا درآمد. یکی از مهم ترین حیله های استکبار ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی بود که با درایت و دوراندیشی امام راحل رحمه الله خنثی شد. از آن زمان جلوه های راستین وحدت در پرتو رهبری های مصلح کبیر امام خمینی رحمه الله در نظام جمهوری اسلامی آغاز و تحقق یافت و امروز در امتداد رهبری های حکیمانه بزرگ مرد تاریخ مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه ای، مدظله العالی، پرچم پرافتخار توحید به اهتزاز درآمده است.

    جمهوری اسلامی، پیش گام وحدت اسلامی

    وحدت اسلامی ـ که همواره آرزوی اندیشمندان اسلامی بود ـ با مجاهدت و تلاش خالصانه مسئولان جمهوری اسلامی پایه های اساسی آن تحکیم یافته است. تشکیل و تأسیس مجمع التقریب بین المذاهب» از سوی رهبر معظم انقلاب زمینه را برای گفت وگوی مستقیم اندیشمندان و صاحب نظران برجسته جهان اسلام هموارتر ساخت و همین امر موجب شد تا گام های بسیار مهمی در خصوص وحدت اسلامی برداشته شود. جمهوری اسلامی، بدون شک از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، همواره با تمام توان، آیه های وحدت و همبستگی را برای مسلمانان قرائت نموده و گام های مهم عملی برای تحقق این هدف والا و ارزشمند برداشته است که بر هیچ فردی پنهان نیست.






    از آنجا که هفته وحدت براساس تاریخ قمری مشخص شده است، به همین دلیل زمان مشخصی در تقویم ایران نداشته و هر سال بر اساس روزی که مصادف با ۱۲ ربیع الاول تا ۱۷ ربیع الاول باشد، جشن برگزار میشود. با هدف ایجاد نزدیکی و همدلی بیشتر، ارگانی رسمی با نام مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی رسما در حال فعالیت بوده و هر ساله کنفرانس هایی برگزار می کند که کنفرانس بین المللی وحدت در هفته وحدت” هر ساله در تهران برگزار می شود و علمای بزرگ را از کشورهای مختلف دور هم جمع می کند.

    معنا و مفهوم وحدت و اتحاد شیعه و سنی: منظور از وحدت شیعه و سنی کنار گذاشتن مسائل اختلافی و تکیه بر مشترکات و مبنا قرار دادن آنها در تعامل با یکدیگر و در مسائل مربوط به جهان اسلام و صحنه بین المللی است. به گونه ای که مسلمانان فارغ از اختلافات و با پرهیز از تفرقه در مسائل جهان اسلام همسو و هم جهت حرکت کنند. به تعبیر دیگر اختلافات مانع از اخوت اسلامی و وحدت صفوف مسلمین در برابر دشمنان نیست از این رو معنای اتحاد شیعه و سنی دست برداشتن و کوتاه آمدن از اصول و اعتقادات خویش نیست بلکه در عین وجود اختلافات زمینه تعامل و جهت گیری یکسان در مسائل کلی و بین المللی در میان آنها وجود دارد به همین جهت مطابق قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است ت کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت ی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد». مقام معظم رهبری فرمودند: معنای اتحاد بین ملت های اسلامی این است که در مسائل مربوط به جهان اسلام همسو حرکت کنند و به یکدیگر کمک کنند و در داخل این ملت ها سرمایه های خودشان را بر علیه یکدیگر به کار نبرند».

    هفته وحدت گرامی باد…

    گرامی باد هفته وحدت، که هفته نور و سرور، و ایام شادی و همبستگی است.


    گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند
    عرشیان و فرشیان نام محمّد می‌برند
    ولادت حضرت محمد و هفته وحدت گرامی باد






    فاصله میان ۱۲ ربیع الأول که سالکَرد ولادت بیامبر اکرم (ص) بنا بر روایات أهل سنت تا ۱۷ ربیع الأول که تاریخ ولادت رسول الله محمد صلى الله علیه و آله بنا بر روایات موجود در شیعه است ، از سوی امام خمینی ره ، به عنوان هفته وحدت نامکَذاری شده است .

    اختلافی که بین روایات اهل سنت و شیعیان درباره روز میلاد پیامبر اکرم(ص) وارد می باشد، بهانه ای شد که حضرت امام خمینی(ره)، بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی ایران، فاصله بین این دو تاریخ را بعنوان هفته وحدت» اعلام کنند.باید میراث نبوت را پاس داریم تا به قهقرای جهل و ظلمت سقوط نکنیم. پیام هفته وحدت این است که با دست اتّحاد و ذهن هوشیار، در سایه دستورات پیامبر خدا(ص) و عترت پاک آن حضرت، مجال از تفرقه افکنیِ بیگانگان بگیریم. پیام هفته وحدت این است که در سایه قرآن و سنت و سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله، وحدت و یکرنگی خود را حفظ کنیم. در سایه امامت و ولایت، صراط مستقیم جمهوری اسلامی را بپیماییم و جز در مقابل خدا و رسولش(ص) برای کسی سر خَم نکنیم.

    گفتنی است که طبق روایات اهل سنت، روز میلاد پیامبر اعظم ۱۲ ربیع الاول است، در حالی که شیعیان معتقدند ایشان در ۱۷ ربیع الاول پا به جهان گذارده اند که این هفت روز بعنوان هفته وحدت نامگذاری شده است.

    دلیل نام گذاری هفته وحدت چیست؟

    ۱-به دلیل این که دین اسلام دین کامل و تحریف نشده یکتاپرستی است.

    ۲-برای حفظ وحدت میان اهل سنت وشیعه که در زادروز رسول ا… اتفاق نظرندارند.

    ۳-برای این که قرآن کتابی است آسمانی و جامع که برای راهنمایی همه بشریت نازل شده.

    ۴-به دلیل پیروزی انقلاب اسلامی که مدیون وحدت امت اسلامی است.

    آیات و روایات متناسب هفته وحدت :

    قرآن کریم:

    وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّهِ جَمِیعاً و لاتَفَرَّقُوا

    همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و پراكنده نشوید

    آل عمران ، آیه ۱۰۳ .

    پیامبرصلی الله علیه وآله :

    أیُّهَا النّاسُ! عَلَیكُم بِالجَماعَةِ و إیّاكُم و الفُرقَةَ

    ای مردم! بر شما باد به جماعت و بپرهیزید از جدایی

    میزان الحكمه ، ح ۲۴۳۴ .

    پیامبرصلی الله علیه وآله :

    الجَماعَةُ رَحمَةٌ و الفُرقَةُ عَذابٌ

    وحدت مایه رحمت ، و تفرقه موجب عذاب است

    كنزالعمّال ، ح ۲۰۲۴۲ .

    پیامبرصلی الله علیه وآله :

    یَدُاللَّهِ عَلَی الجَماعَةِ و الشَّیطانُ مَعَ مَن خالَفَ الجَماعَةَ یَركُضُ

    دست خدا بر سر جماعت است و شیطان با كسی همراه است كه با جماعت ناسازگاری كند

    كنزالعمّال ، ح ۱۰۳۱ .

    پیامبرصلی الله علیه وآله :

    عَلَیكَ بِالجَماعَةِ ؛ فَإنَّما یأكُلُ الذِّئبُ القاصِیَةَ

    با جماعت همراه شو ؛ زیرا گرگ ، گوسفند دورمانده را می‏خورد

    مسند أحمد ، ج ۶ ، ص ۴۴۶ .

    امام علی علیه السلام :

    لَوسَكَتَ الجاهِلُ مَااختَلَفَ النّاسُ

    اگر نادان خاموشی می‏گزید ، مردم دچار اختلاف نمی‏شدند

    بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۸۱ .

    امام علی علیه السلام :

    عَلَیكُم بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ و إیّاكُم و التَّدابُرَ والتَّقاطُعَ

    بر شما باد به ارتباط و بخشش به یكدیگر و دوری گزیدن از جدایی و پشت كردن به یكدیگر

    نهج البلاغه ، نامه ۴۷ .








    فاصله میان ۱۲ ربیع الأول که سالکَرد ولادت بیامبر اکرم (ص) بنا بر روایات أهل سنت تا ۱۷ ربیع الأول که تاریخ ولادت رسول الله محمد صلى الله علیه و آله بنا بر روایات موجود در شیعه است، از سوی امام خمینی به عنوان هفته وحدت نامکَذاری شده است.

    اختلافی که بین روایات اهل سنت و شیعیان درباره روز میلاد پیامبر اکرم(ص) وارد می باشد، بهانه ای شد که حضرت امام خمینی(ره)، بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی ایران، فاصله بین این دو تاریخ را بعنوان هفته وحدت» اعلام کنند.

    پیام هفته وحدت این است که با دست اتّحاد و ذهن هوشیار، در سایه دستورات پیامبر خدا(ص) و عترت پاک آن حضرت، مجال از تفرقه افکنیِ بیگانگان بگیریم. باید میراث نبوت را پاس داریم تا به قهقرای جهل و ظلمت سقوط نکنیم.

    پیام هفته وحدت این است که در سایه قرآن و سنت و سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله، وحدت و یکرنگی خود را حفظ کنیم. در سایه امامت و ولایت، صراط مستقیم را بپیماییم و جز در مقابل خدا و رسولش(ص) برای کسی سر خَم نکنیم.









    ایمان و فداکاری خدیجه
    خدیجه زنی با فضلیت و دارای کمالات علمی و معنوی بود و در اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود و به رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت، می‌دانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید.

    خدیجه از علمای دیگر یهود و نصاری نیز سخنانی در تأیید نبوت پیامبر شنیده بود و از همه مهم‌تر در سفر بازرگانی آن حضرت به سرزمین شام از طریق غلامش میسره» که همراه کاروان بود، اطلاعات زیادی از کرامات و معجزات آن بزرگوار شنیده و بر عشق و ایمانش افزوده بود. لذا با ورقه بن نوفل راز دل گشود و خواهان وصلت با پیامبر شد.

    همه این‌ها حاکی از ایمان خدیجه به رسالت پیامبر بود که سال‌ها قبل از بعثت آن حضرت اتفاق افتاده، لذا پس از مبعوث شدن به رسالت الهی نخستین شخصی که به وی ایمان آورد خدیجه بود.

    خدیجه از نظر ایمان و عقیده به جایی رسیده بود که پیامبر و ملائکه او را دوست داشتند و بر ایمان او مباهات می‌کردند و او را افضل ن پیامبر و جزء برترین ن عالم و جهان معرفی می‌نمودند!

    خدیجه زنی است که پیامبر خدا در حق او می‌گوید: ای خدیجه! خداوند متعال هر روز به وجود تو چندین بار به ملائکه‌اش مباهات می‌کند.

    آری! خدیجه زنی بود که در اثر ایمان و فداکاری به جایی رسید که خداوند به او سلام رساند. او نه تنها این همه ناملایمات را تحمل کرد، بلکه تمام تلخی‌های ی و اجتماعی آن روز را که قلب نازنین پیامبر خدا (ص) را مجروح می‌ساخت ترمیم نمود، و وی را در ادامه سیر الهی‌اش یاری داد، و مایه آرامش شوهر گشت!

    سالروز ازدواج پیامبر وخدیجه

     پیامبر اسلام و خدیجه با آگاهی و شناخت کامل از اخلاق، رفتار و خانواده همدیگر ازدواج کردند


    مقام اولین بانوی مسلمان در قرآن
    حضرت خدیجه نخستین ام‌المؤمنین است که در قرآن مجید مورد توجه بوده و به طور شخصی نیز در سوره ضحی» آیه هشتم به نام و اوصاف او اشاره گردیده است. حضرت خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه اموالش را قبل از اسلام و بعد از آن در اختیار پیامبر گذاشت تا آن حضرت هرگونه که خواست آن اموال را در راه خدا به مصرف برساند.

     


    ویژگی‌ها و پیام‌های ازدواج پیامبر و خدیجه
    1- اولین پیام این ازدواج این است کسانی که به خاطر ثروت و مال و منال دنیوی با فردی ازدواج می‌کنند، با معیارهای اسلامی فاصله دارند، پس در ازدواج‌ها باید هماهنگی از نظر اقتصادی رعایت شود، همچنانکه پیامبر به این مساله توجه داشتند.

    2- شناخت و آگاهی: پیامبر اسلام(ص) و خدیجه (س) با آگاهی و شناخت کامل از اخلاق، رفتار و خانواده همدیگر، ازدواج کردند، آنان، رشد یافته، بزرگ منش، خردمند، بصیر و مستقل در اندیشه و عمل بودند و با متانت، وقار و درایت تصمیم سنجیده‌ای گرفتند. چیزی که امروزه کمتر در ازدواج‌ها به آن توجه می‌شود، رشد جسمانی، عقلانی و عاطفی جوانان را در نظر نمی‌گیرند و بدون داشتن این معیارها اقدام به تشکیل خانواده می‌کنند که آسیب‌های زیادی را متوجه زندگی مشترک می‌کند.

    3- م: پیامبر در این باره با عموی خود، ابوطالب م کردند و او را واسطه قرار دادند، خدیجه نیز با عموی خود، ورقه بن نوفل، صحبت کردند آنان در مراسمی و با حضور بزرگان دو خانواده عقد ازدواج خود را برگزار کردند.

    جوانان امروز تا چه اندازه در انتخاب و گزینش همسران، با والدین و افراد آگاه و دلسوز م می‌کنند؟ از تجارب دیگران چه میزان بهره می‌برند؟ آیا با یک نگاه و علاقه سطحی و یا داشتن شناخت چند روزه، برای انتخاب کافی است.

    4- تجملات و ریخت و پاش‌های افراطی: یکی از بزرگترین موانع و مشکلات جوانان برای ازدواج،‌ تجملات و چشم و هم چشمی‌ها، توقعات و انتظارات بی حد و اندازه اطرافیان است، در حالی‌که سادگی و بی آلایشی در ازدواج اسلامی توصیه شده است.

    5- مهریه‌های سنگین: حضرت خدیجه(س) مهریه ازدواجش را از مال خودش قرار داد و ضامن مهر خود شد. عدّه‌ای به این امر اعتراض کردند، ‌ابوطالب(ع) جواب داد: اگر شوهران دیگر مانند فرزند برادر من باشند، ن به گران‌ترین قیمت‌ها و بیشترین مهریه آنان را طلب خواهند کرد و اگر مانند شما باشند مهر گران از ایشان طلب خواهند نمود»

    حال مقایسه کنید مهریه این ازدواج را با مهریه‌های سنگین و غیر معقول امروز که اغلب مردان توان پرداخت آن را ندارند و قرار دادن چنین مهریه‌هایی که خارج از توان اقتصادی مردان است عقد را دچار مشکل می‌کند.

    6- زندگی بعد از ازدواج: بعد از ازدواج نیز، زندگی مشترک پیامبر و خدیجه (س)، الگوی کاملی از زندگی شویی برای مردان و ن مسلمان است، با یک زندگی درخشان و اخلاق و رفتار خیره کننده، همه را بهت زده کردند. خدیجه در برابر فرستاده خداوند همواره فروتن و خاضع بود خود را کنیز خدمتگزار و یا همراه و همدم پیامبر می‌دانست از هیچ کوششی در خدمت رسانی به رسول خدا دریغ نمی‌کرد. تمام اموال و دارایی خود را با افتخار، در راه گسترش ندای توحید، در اختیار همسرش قرار داد، او به حق می‌دانست که خوب شوهر داری کردن، جهاد در راه خداوند است و سراسر زندگی مشترکش را اینگونه سپری کرد.

    دختران و ن و نیز مردان جامعه اسلامی باید در راه کسب نجابت، پاکی و درایت،‌ شهامت و شجاعت و وقار و متانت، خردمندی و نواندیشی، صداقت و راستگویی، سخاوت و کرامت، امانت داری و خدمتگزاری، زندگی این زوج نمونه تاریخ را الگوی عملی خود قرار دهند.

    با توجه به این سخنان، می‌توان گفت: برای رسیدن به معیارهای صحیح ازدواج اسلامی باید جوانان در راه کسب تجربه و شناخت و آگاهی بیشتر، با افراد آگاه م کنند و کتب مفیدی که در این زمینه نوشته شده است را بخوانند، بین ملاک‌های واقعی و غیر واقعی تمایز قائل شوند و خود را اسیر معیارهای خیالی و خود ساخته و خرافی نکنند. تجملّات و توقعات بیش از اندازه را کنار بگذارند و واقعیات را آنگونه که هست بپذیرند. مهریه‌های سنگین را قبول نکنند. به اخلاق و رفتارهای مطلوب و ارزشی بهای بیشتری بدهند و زندگی مشترک خود را بر پایه‌های صداقت، صمیمیت، احترام و محبت بنا گذاری کنند.

    آری اغلب طلاق‌ها، برخی از جرم‌ها و رواج فحشا، اسراف، تأخیر ازدواج، نابسامانی روابط همسران همه و همه ناشی از فاصله گرفتن از الگوهای دینی است.














    مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد

    مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد

    تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری

    بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد

    مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد

    اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد

    با فرا رسیدن ربیع الاول و ایام ولادت حضرت ختمی مرتبط، محمد مصطفی (ص)بار دیگر شمیم دل انگیز رسالت و نسیم آرام بخش عترت در جهان اسلام می وزد و نام و یاد پیامبر اعظم، همگان را به عصر نبوت رهنمون می شود، روزگاری که هیچ آرمانی جز اعتلای توحید، پیش برد اسلام و زندگی مسلمانی در کار نبود، پیامبر آمده بود تا سخن توحید را به شعار گیتی تبدیل کند و تفرقه و تشتت را از میان بردارد.
    پیامبر گرامی اسلام (ص) با حضور پر برکت خود جهان هستی را معنایی دیگر بخشید و مردم مظلوم و آزاده سراسر گیتی را از انوار ملکوتی اسلام عزیز ، دین رحمت و شفقت ، صلح و عدالت و الهام دهنده و روشنایی بخش بهره مند ساخت.
    وحدت و یکپارچگی مسلمانان و وم اتحاد و همدلی میان ایشان، از دستاوردهای دین مبین اسلام و آموزه های اسلامی و فرهنگ قرآنی است.
    میلاد فخر آفرینش ؛ پیامبر اعظم حضرت رسول اکرم (ص)بهانه خلقت ، مبشر آگاهی و حکمت، پرچمدار عدالت و برابری و نیز میلاد فرزند برومندش موسس و رئیس مذهب جعفری پرچمدار ولایت علوی حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) را صمیمانه به محضر مسلمین جهان بویژه اساتید، کارکنان و دانشجویان گرامی تبریک و تهنیت عرض می نماییم.










    مقاله ذیل قسمتی از كتاب-امام جعفر صادق (ع) مغز متفكر جهان شیعه- می باشد. این كتاب نوشته شده توسط مركز مطالعات اسلامی استراسبورگ است. بد نیست بدانید25دانشمند در این مجمع در مورد شیعه دوازده امامی تحقیق كرده اند. در بخشهایی از كتاب مطالبی از امام صادق (ع) ثبت گردیده كه این دانشمندان معتقداند جواب ان متعلق به قرن بیستم می باشد و خود متحیراند كه چگونه امام صادق(ع)درچهارده قرن قبل چنین اشارات علمی داشته اند. از شما تقاضا می كنیم این مطلب را با دقت مطالعه فرمایید.

    امام جعفر صادق یكی از صبورترین مدرسین دنیای قدیم بود. او در دوره ای كه تدریس می كرد نه فقط هر روز درس میداد،بلكه بعد از خاتمه درس مخالفین علمی خود را می پذیرفت و ایرادهای انها را می شنود و جواب می داد. بعضی از شاگردان او،در روزهایی كه می دانستند استادشان به مخالفین علمی جواب می دهد پس از خوردن غذا مراجعت می كردند تا در جلسه مباحثه شركت داشته باشند. یكی از مخالفین امام مرشدی بود به اسم ابو شاكر. ان مرد یك روز بعد از اینكه امام صادق از خواندن نماز فارغ گردید بحضورش رسید و گفت:ایا اجازه می دهی انچه می خواهم بگویم. جعفر صادق جواب داد بگو.



    ابوشاكر گفت:انچه تو درباره خدا می گویی غیر از افسانه نیست وتو با افسانه سرایی می خواهی مردم را وادار به قبول چیزی بكنی كه وجود ندارد وبه این دلیل خدا وجود ندارد كه ما نمی توانیم با هیچیك از حواس پنجگانه انرا درك كنیم.ممكن است بگویی با عقل بوجود خدا پی میبری ولی من می گویم عقل هم بدون حس ظاهری قادر بفهم چیزی نیست. ای مردی كه دعوی دانشمندی می كنی ومیگویی جانشین پیغمبر مسلمین هستی من بتو می گویم كه در بین افسانه هایی كه مردم نقل می كنندهیچ افسانه ای بی پایه تر از موجود بودن یك خدای نادیده نیست. اما من فریب تو را نمی خورم وافسانه ات را درباره خدای كه دیده نمی شود نمی پذیرم.من خدایی را می پرستم كه بتوانم با دو چشم او را ببینم

    و در تمام مدتی كه ابوشاكر مشغول صحبت بود امام حتی یكبار تكلم نكرد ووقتی گفته ابوشاكر باتمام رسید باز امام جعفرصادق چند لحظه لب به سخن نگشود ومنتظر بود كه ابو شاكر حرف بزند.

    سپس جواب داد:تو گفتی كه من افسانه سرایی می كنم و مردم را به پرستش خدایی دعوت می نمایم كه دیده نمی شود.ای ابوشاكر تو كه منكر خدای نادیده هستی،می توانی درون خود را ببینی؟

    ابوشاكر گفت:نه
    امام صادق فرمود:هرگاه می توانستی درون خود را ببینی نمی گفتی كه چون خدا رانمی توان دید پس افسانه ای بیش نیست.

    ابوشاكر گفت:دیدن درون چه ربطی به پرستش خدایی كه موجود نیست دارد.
    امام فرمود:تو میگویی چیزی كه دیده نمی شودو نمی توان صدایش راشنید و آنرا لمس كرد وجود ندارد
    ابوشاكر گفت:بله

    امام صادق فرمود:آیا صدای حركت خون را در بدن خود می شنوی؟

    ابوشاكر گفت:مگر خون در بدن حركت دارد؟!

    امام فرمود:ای ابوشاكر خون هر چند دقیقه یك مرتبه در تمام بدن تو حركت می نماید و اگر حركت آن چند دقیقه در بدن تو متوقف شود تو خواهی مرد.آیا تا امروز گردش خون را در بدن خود دیده بودی؟

    ابوشاكر گفت:نه و من نمی توانم قبول كنم كه خون در بدن من حركت می كند.

    جعفر صادق فرمود:آنچه مانع از این می شود كه قبول كنی خون در عروق تو حركت می كند جهل است و همین جهل مانع از آن می‌گردد كه تو خدای واحد و نادیده را بشناسی.
    آیا تو ازمخلوقاتی كه خداوند آفریده و آنها را دربدن تو گمارده و تو بر اثر كار آنها زنده‌ای اطلاع داری؟

    ابوشاكر گفت:نه

    امام فرمود:تو فقط متكی به مشاهدات خود هستی و میگویی آنچه را نمی بینی وجود ندارد.آنها در كالبد تو بوجود می‌آیند رشد می كنند و دارای اولاد می شوند وبعد از مدتی از كار می افتندولی تو نه صدایشان را می شنوی و نه لمس می كنی.

    ای ابو شاكر بدان كه شماره موجودات جاندار كه اینك در كالبد تو زندگی می كنند و میمیرند نه فقط از شماره تمامی آدمیان كه در این جهان زندگی می كنند بیشتر است بلكه از شماره ریگهای بیابان بیشتر است.

    چرا گفته اند كسی كه خود را بشناسد خدای خود را می شناسد

    ای ابوشاكر آیا این سنگ را می بینی كه در پای دیوار كار گذاشته اند.

    تو این سنگ را بی‌حركت می‌بینی چون چشم تو حركت آنرا نمی بیند وهر كس بتو بگوید در سنگ حركاتی وجود دارد كه حركات ما كه در اینجا جمع هستیم چون سكون است تو نمی پذیری و می گویی افسانه سرایی می كند.غافل از اینكه چون تو نادان می باشی نمی توانی به حركت درون این سنگ پی ببری وشاید روزی برسد كه بر اثر توسعه دانایی مردم بتوانند حركت درون سنگ را ببینند.(مجله علم چاپ امریكا در تاریخ جون 1973نوشت:توانسته اند با عكسبرداری بوسیله لیزر برای اولین بار حركت مولكولها را بطور واضح ببینند ومدت فلاش دوربین عكاس كه بوسیله لیزر عكس می‌گیرد یك تریلیونیم ثانیه است وبرای اینكه بدانیم یك تریلیونیم ثانیه در مقابل یك ثانیه چقدر كوتاه است می‌گوییم كه متناسب است با یك شبانه روز از عمر مادر قبال ده میلیارد سال)

    ای ابوشاكر با اینكه هوا وسیله حیات تو وسایر افراد بشر است تو انرا نمی بینی و فقط وقتی كه باد می وزد انرا حس می كنی.ایا می توانی منكر وجود هوا بشوی ای ابوشاكر انكار خالق كردن از جهل است نه عقل.

    من خدای خود را نساخته ام و او را از اندیشه های خود بیرون نیاورده ام.اما خدای توبه‌قول تو ساخته دستهای تو می باشد.آنچه من كردم و می‌كنم این است كه با اندیشه خود خدا را بهتر بشناسم وزیادتر بعظمت او پی ببرم.








    در زمان امام صادق ـ علیه السلام ـ حركت علمی جان تازه ای گرفت و این خیزش علمی به دورترین نقاط نیز راه یافت و علوم مختلف با توجه به نیاز اجتماع و ظرفیت های موجود توسط امام صادق تدریس شد و كتاب های زیادی توسط شاگردان امام به رشته تحریر درآمد، و نهضت بزرگ و گسترده علمی شروع شد و در تمام جهان اسلام روح دانش جویی زنده گردید.

    گستره دانش و علوم امام وسیع و شامل بسیاری از شاخه های علوم انسانی بوده که در غالب روایات فراوان به تشنگان دانش ارائه می گردید، امام در برخی از رشته ها به تربیت افراد متخصص می پرداخت و شاگردان خصوصی داشت، و برخی از دروس امام هم عمومی بود و از تمام فرقه ها در آن شرکت می کردند. مدینه با وجود امام مرکز ثقل علمی بود و دانشجویان از هرسوی به آن روی می آوردند و به گرمی مجالس علمی امام شیفته شده و علوم مختلف را می آموختند. این دانشگاه در زمان امام باقر ـ علیه السلام ـ شکل گرفت، و توسط امام صادق ـ علیه السلام ـ حفظ و توسعه شگفت انگیز یافت.

    تلاش های علمی امام را در چندین بعد می توان بررسی کرد: حفظ میراث و دستاوردهای گذشته، تدریس انواع علوم، تربیت شاگردان متخصص در رشته های مختلف، مناظرات علمی، تدوین آثار توسط شاگردان با تاکید امام و تبیین درست شریعت اسلام و تفسیر قرآن و. .

    امام صادق ـ علیه السلام ـ در حدود سی و پنج سال را با پدر گرامیش امام باقر ـ علیه السلام ـ بنیاگذار دانشگاه اهل بیت گذراند. حلقه های درسی را كه در مسجد مدینه و بیرون از آن زیر نظر پدر بزرگوارش امام باقر ـ علیه السلام ـ دایر بود درك كرد در این حلقه های درس همچنان كه منابع موثق تأكید دارند صدها طالب علم و دانشمند از نقاط مختلف بلاد اسلامی، حضور می یافتند و او در كنار پدر علوم دین و اسرار هستی و هر آنچه را كه از پدرانش و آنها از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به ارث برده بودند می آموخت.[1] محضر درس امام محمّد باقر ـ علیه السلام ـ و امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ مسجد شهر مدینه بود و علومی، مانند فقه، تفسیر قرآن، ادب و شعر، رجال و حدیث، جغرافیا و ستاره شناسی و فیزیك و. توسط امام محمّد باقر و امام جعفر صادق ـ علیهما السّلام ـ تدریس می شد.[2]

    ابوزهره درباره امام صادق ـ علیه السلام ـ می گوید: علمای اسلام با تمام اختلاف نظرها و تعدد مشرب هایشان در فردی غیر از امام صادق ـ علیه السلام ـ و علم او اتفاق نظر ندارند.» و یا ابو حنیفه درباره امام می گوید: دانشمندترین مردم كسی است كه به آراء و نظرهای مختلف علماء در مسائل، احاطه داشته باشد.» و امام صادق ـ علیه السلام ـ نیز همچون جدش امیرالمؤمنین می فرمود: قبل از آنكه مرا نیابید بپرسید».[3]

    دوره امام باقر و امام صادق ـ علیهما السّلام ـ عصر گسترش علوم اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در زمینه های مختلف بود، این مسأله درباره امام صادق ـ علیه السلام ـ بیشتر صدق می كند و این به دلیل مصادف شدن بخشی از دوران امامت آن حضرت، با فضای باز ی بود كه در نتیجه درگیری ی كه منجر به انقراض امویان از یك سو و روی كار آمدن بنی عباس از سوی دیگر به وجود آمده بود.[4]

    شاگردان سرشناس آن حضرت از احادیث و پاسخ های آن حضرت به مسائل تعداد چهارصد كتاب به رشته تحریر درآوردند كه به دوران پس از وی به اصول اربعة مئه معروف گردیدو كلینی و شیخ صدوق و طوسی در نوشتن كتاب های خود (اصول کافی، من لایحضر، تهذیب، استبصار) آنها را مرجع خود قرار دادند.[5]

    و ابن قتیبه نوشته: كتاب جفر را امام صادق نوشته که شامل تمام علومی است که مردم به آن احتیاج دارند و. و روایت شده كه آن حضرت محلّی داشت برای عامّه و خاصّه كه مردم از اقطار عالم به خدمتش می رسیدند.[6] برخی از كتاب ها و آثاری به آن حضرت منتسب است كه توسط شاگردانش تالیف شده است مثل توحید مفضل و. که امام به مفضل املاء کرده یا دستورات بهداشتی و طبی که به شاگردان املاء فرموده اند. در زمان امام صادق ـ علیه السلام ـ حركت علمی جان تازه ای گرفت و این خیزش علمی به دورترین نقاط نیز راه یافت و علوم مختلف با توجه به نیاز اجتماع و ظرفیت های موجود توسط امام صادق تدریس شد و كتاب های زیادی توسط شاگردان امام به رشته تحریر درآمد، و نهضت بزرگ و گسترده علمی شروع شد و در تمام جهان اسلام روح دانش جویی زنده گردید.

    شاگردان بزرگ حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ

    امام صادق ـ علیه السلام ـ شاگردان بسیاری تربیت نمودو علما و راویان زیادی از آن حضرت بهره برده اند تا آنجا كه حدیث شناسان و رجال دانان، شاگردان و اصحاب آن بزرگوار را چهار هزار نفر ذكر كرده اند،[7] كه به برخی از یاران و شاگردان بزرگ امام صادق ـ علیه السلام ـ اشاره می شود:

    شاگردان فقهی امام

    1.ابان بن تغلب ابو سعید البكری الجریری،[8]وی حضور امام سجاد ـ علیه السلام ـ و امام محمد باقر و امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ را درك كرده و از آنها نقل روایت نموده و نزد ایشان مورد وثوق و صاحب منزلت خاصی بوده است. امام باقر ـ علیه السلام ـ به ابان فرمود: در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوی و احكام الهی را بیان كن زیرا من دوست دارم در میان پیروان من كسانی مانند تو دیده شود.[9]

    2.زرارة بن اعین شیبانی، كه جمیع فضائل در او جمع بوده، وی قاری و فقیه و متكلم و شاعر و ادیب و در آنچه نقل می كرد راستگو بود[10]و روایات زیادی را از امام سجاد ـ علیه السلام ـ و امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل كرده است.[11]

    3.ثابت بن دینار ابوصفیه الأزدی ابو حمزه ثمالی، او محضر امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ و امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ را درك كرد و از این بزرگواران روایت نقل كرده و در نقل حدیث مورد اعتماد و ثقه است و امام صادق ـ علیه السلام ـ در مورد او فرمود: ابوحمزه ثمالی در زمان خود، سلمان است.

    4.برید بن معاویه عجلی كوفی، از اصحاب امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ و مورد وثوق و نزد ایشان دارای مقام خاصی بود و در زمان امام صادق ـ علیه السلام ـ از دنیا رفت.[12]

    شاگردان متكلم امام

    1.محمد بن علی بن نعمان كوفی معروف به مومن طاق، دشمنان به او لقب شیطان الطاق دادند، و از امام زین العابدین و امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ روایات زیادی نقل كرده است، و دارای كتاب های متعدد از جمله؛ الامامة، كلامه علی الخوارج و كتاب مجالسة مع ابی حنفیه و المرجعه و. است.[13]

    2.هشام ابن حكم كندی، كه از امام صادق ـ علیه السلام ـ و امام موسی كاظم ـ علیه السلام ـ نقل حدیث كرد و مورد وثوق و دارای كتاب های متعدد از جمله؛ امامة، كتاب رد بر دقه و. است.[14]

    3.عبدالله بن ابی یعفور عبدی كوفی، مورد وثوق و در میان اصحاب، صاحب عظمت و نزد امام صادق ـ علیه السلام ـ اگر امی بود و در زمان حضرت از دنیا رفت.[15]

    شاگردان علم حدیث

    1.جابر بن یزید جعفی كوفی، وی محضر امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ را درك كرد و در زمان امام صادق ـ علیه السلام ـ از دنیا رفت و دارای كتاب های متعدد از جمله؛ كتاب نوادر، جمل، مقتل امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ ، و مقتل امام حسین ـ علیه السلام ـ است.[16]

    2.فضیل بن یسار بصری،[17] ثقه و از امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت نقل كرده و در زمان امام صادق ـ علیه السلام ـ از دنیا رفت.[]

    3.اسحاق بن عمار صیرفی كوفی، از اصحاب امام صادق ـ علیه السلام ـ و امام موسی كاظم ـ علیه السلام ـ است، علمای رجال در حق او گفته اند: كه او شیخ اصحاب ما و ثقه است.[19]

    4.فیض ابن المختار كوفی، ثقه و از روات امام باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ و امام موسی كاظم ـ علیه السلام ـ است و صاحب كتاب می باشد.[20]

    علم امام بر اسرار

    شیخ طوسی از داود بن كثیر رقّی روایت كرده كه گفت نشسته بودم خدمت حضرت صادق ـ علیه السلام ـ كه ناگاه ابتدا از پیش خود به من فرمود ای داود عرضه شد بر من عمل های شما روز پنجشنبه پس دیدم در بین اعمال تو صله رحم و احسان به خویشاوندان وجود دارد، از این خشنود شدم. همانا صله رحم تو نسبت به خویشاوندان عمرت را زیاد کند. داود گفت مرا پسر عمّی بود معاند و دشمن اهلبیت و مردی خبیث، خبر به من رسید كه او و عیالاتش بد می گذرانند، پس برای نفقه او براتی نوشتم و نزد او فرستادم پیش از آن كه بسوی مكّه توجه كنم چون به مدینه رسیدم خبر داد مرا بدین مطلب حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ .[21]

    زنده کردن

    مفضل بن عمر گفته در مكه همراه امام بودم با زنی مواجه شدیم كه در مقابل او ماده گاو مرده ای بود و آن زن و بچه هایش می گریستند حضرت فرمود: چه شده آن زن گفت كه من و كودكانم از این گاو امرار معاش می كردیم اما مرده و من متحّیر مانده ام كه چه كنم؛ فرمود دوست می داری كه حق تعالی او را زنده گرداند، گفت ای مرد ما تمسخر می كنی؟ فرمود: چنین نیست من قصد تمسخر نداشتم. پس دعائی خواند و پای مبارك خود را به گاو زد صیحه زد به او پس آن گاو مرده زنده شد و برخاست بشتاب، آن زن گفت به پروردگار كعبه این عیسی است. حضرت خود را در میان مردم داخل كرد كه شناخته نشود.[22]

    علم امام به زبان حیوانات

    روایت است از صفوان بن یحیی از جابركه گفت نزد حضرت صادق ـ علیه السلام ـ بودم پس بیرون شدیم با آن جناب كه ناگاه دیدیم مردی بزغاله ای را خوابانیده كه ذبح كند. آن بزغاله چون حضرت را دید صیحه كشید. حضرت فرمود به آن مرد كه قیمت این بزغاله چیست؟ گفت: چهار درهم. حضرت از كیسه خود چهار درهم درآورد و به او داد و فرمود: بزغاله را رها كن برای خودش پس گذشتیم. ناگاه برخوردیم به شاهین كه پرنده ای را تعقیب می كرد تا صید كند، آن پرنده صیحه كشید. حضرت صادق ـ علیه السلام ـ اشاره كرد به عقاب با آستین خود. آن شاهین از صید پرنده دست برداشت. من گفتم: ما امری عجیب دیدیم از شما. فرمود: بلی همانا آن بزغاله كه آن شخص او را خوابانیده بود ذبح كند چون نظرش بر من افتاد گفت: أستجیر باالله و بكم اهل البیت مما یراد منّی، طلب می كنم از خدا و شما اهلبیت كه مرا رهایی دهید از كشتن. و درّاج نیز همین را گفت و اگر شیعیان استقامت داشتند هر آیینه می شنوانیدم به شما منطق طیر را.

    پی نوشت ها


    [1] المعروف الحسینی، هاشم، سیرة الائمة اثنی عشر، ترجمه محمّد رخشنده، تهران، امیر كبیر، 1373ش، ج2، ص257.

    [2] مركز مطالعات استراسبورگ، مغز متفكر جهان شیعه، ترجمه ذبیح الله منصوری، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ سوم، 1356ش، ص26، 27، 28؛ حیات فكری امامان معصوم، ص332.

    [3] جعفریان، رسول، حیات فكری و ی امامان شیعه، قم، انتشارات انصاریان، چاپ ششم 1381ش، ص331.

    [4] همان، ص345.

    [5] سیرة الائمة اثنی عشر، همان، ج2، ص260.

    [6] منتهی الامال، همان، ج2، ص237.

    [7] الارشاد، همان، ج2، ص253.

    [8] شیخ طوسی، رجال طوسی، نجف اشرف، منشورات المطبعة الحیدریه، چاپ اول، 1381ق، ص151.

    [9] شیخ طوسی، فهرست، نجف، منشورات المطبعة الحیدریهچاپ دوم، 1380، ص41؛ احمد بن العباس نجاشی، كتاب الرجال، منشورات مركز نشر كتاب، ص7ـ8.

    [10] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص132؛ و علامه حلی، رجال، نجف، منشورات مطبة الحیدریه، چاپ دوم، 1381ش، ص76.

    [11] شیخ طوسی، فهرست، همان، ص100.

    [12] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص89ـ87؛ و علامه حائری، جامع الرواة، چاپ رنگین، 1331ق، ج1، ص134 و 117.

    [13] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص249؛ و شیخ طوسی، فهرست، همان، ص157.

    [14] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص338؛ و علامه حائری، همان، ج2، ص313.

    [15] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص100؛ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال معروف به رجال كشی، تحقیق میرداماد، محمد باقر مجلسی، مؤسسة آل البیت، ج2، ص5.

    [16] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص99؛ جامع الرواة، همان، ج1، ص134.

    [17] رجال، همان، ص271.

    [] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص238.

    [19] اختیار معرفة الرجال، همان، ج2، ص705؛ و احمد بن العباس نجاشی، همان، ص55.

    [20] احمد بن العباس نجاشی، همان، ص239.

    [21] شیخ عباس قمی، همان، ص264.

    [22] شیخ عباس قمی، همان، ص272.










    بشارت میلاد

    خجسته سالروز طلوع خورشید هدایت، تبلور دُرّ دریای عصمت، تلألؤ نگین انگشتری امامت، شکوفایی گل بوستان احمد صلی الله علیه و آله ، ولادت صادق آل محمّد صلی الله علیه و آله بر تمام دوستداران معرفت و حقیقت مبارک باد.

    طلوع و شکوفایی

    در هفده ربیع الاول سال 83. ه، طلوع خورشید امامت، بار دیگر مدینه را منور کرد. در آن روز، خورشیدی شکفت که بعدها پرتو انوار الهی اش دوازده هزار غنچه جویای محبت و حقیقت را شکوفا کرد، و حیات و طراوت تازه ای به جهان بخشید؛ چراکه با شکوفایی و عطرافشانی آنها، مسیر بوستان حقیقت و رستگاری از بیابان خشک ضلالت و بدبختی جدا شد و سرگشتگان و عاشقان وجه اللّه به سرمنزل مقصود رسیدند.

    صبح میلاد

    صبح روز جمعه 17 ربیع الاول سال 83 ه . ق، مدینه، چشم انتظار طلوع خورشیدی دیگر از سلاله پاک رسول اللّه صلی الله علیه و آله بود، تا با تجلی جمال آن مولود مبارک وضوی نور گرفته و چهره خویش را بار دیگر منور سازد. سرانجام خانه امامت و ولایت با میلاد فرخنده ششمین امام معصوم علیه السلام ، غرق شادی و سرور شد. ملائک مشتاقانه به استقبال و خوش آمدگویی از آن نوگل تازه شکفته به زمین آمدند و نرگس چشمان خود را میزبان قدوم مبارک آن عزیز بزرگوار کردند. ما نیز این میلاد بزرگ و فرخنده را به تمام دوستداران اهل بیت علیه السلام تبریک و تهنیت گفته و امیدواریم که با بهره گیری کافی ازمکتب سازنده آن ستارگان درخشان در راستای پاک سازی جسم و جان خود ازلوث پلیدی ها و گناهان گام، برداریم.

    شرافت و اصالت نسب امام صادق علیه السلام

    شکوفایی ششمین گل بوستان امامت در هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری، مدینه را آکنده از عطرگل محمّدی و غرق شادی و سرور کرد. نام آن حضرت جعفر و مشهورترین کنیه ایشان، ابوعبداللّه و معروف ترین لقبشان صادق است. پدر بزرگوارشان، امام محمّد باقر علیه السلام مانند اجداد گرامی خود از زهد و تقوایی راستین والهی بهره مند بود و مادر آن حضرت، ام فَروه» نوه محمّد بن ابی بکر یکی از یاران نزدیک امام علی علیه السلام بود.

    مولود مبارک

    امام جعفر صادق علیه السلام هنگامی متولد شدند که پدر بزرگوار ایشان، امام محمّد باقر علیه السلام برای کاری خارج از مدینه به سر می بردند. پس از تولد، نوزاد را در پارچه سفیدی پیچیدند وبه نزد جد گران قدرشان امام سجاد علیه السلام آوردند. حضرت زین العابدین علیه السلام نگاهی توأم با نشاط و امید بر او افکندند و پس از قرائت آیاتی ازقرآن و ذکر و دعا فرمودند: امید است قدمش مبارک باشد».

    القاب و کنیه های امام صادق علیه السلام

    امام صادق علیه السلام دارای القاب بسیاری هستند که هرکدام به گونه ای، صفت و حقیقت و جودی ایشان را نمایان می کنند. معروف ترین لقب ایشان، صادق به معنی راستین و راستگو است، القاب دیگر ایشان عبارتند از: فاضل، قائم، کامل، منجی، صابر، کلمة الحق، لسان الحق و صادق، همچنین ایشان دارای سه کنیه ابوعبداللّه ، ابی اسماعیل و ابوموسی می باشند که ابوعبداللّه از دیگر کنیه های ایشان معروف تر است.

    نام گذاری امام ششم علیه السلام

    در برخی نوشته ها انتخاب لقب امام ششم علیه السلام را به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت می دهند، چنان چه در کتاب علل الشرائع از قول پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است: به هنگامی که پسرم، جعفر بن محمّد به دنیا آمد او را صادق علیه السلام بخوانید برای این که در تداوم امامت، فرزندی به دنیا می آید که به همین اسم (جعفر) نامیده می شود [و] بدون حقی ادعای امامت می کند و او را جعفر کذاب می نامند». صادق، همچنین نام نهری است در بهشت، چرا که وجود برکت امام صادق علیه السلام نیز همچون آبشار زلال نهر بهشت، حیات بخش و پرثمر است.

    دوران کودکی امام صادق علیه السلام

    امام صادق علیه السلام در کودکی مایه دلگرمی و موجب سرور اهل خانه بودند. چنان چه هوشمندی و زیرکی ایشان در دوران کودکی همه را به حیرت وامیداشت و حرکت و راه و رسم ایشان، نشان می داد که در مسیر خیر و عزت قدم بر می دارند. این امر حتی در بازی های کودکانه آن حضرت نیز مشهود بود. ایشان حدودا ده ساله بودند که در جلسات درس و بحث جدّ بزرگوارشان و بعدها جلسات درس پدر ارجمند خود شرکت می کردند و این در حالی بود که آن حضرت در میان دیگر افراد شرکت کننده در آن جلسات که همه از افراد بزرگسال بودند، درخششی فوق العاده داشتند.

    عظمت علمی امام صادق علیه السلام

    دوران سی و چهار ساله امامت امام صادق علیه السلام ، عصر شکوفایی معارف اهل بیت علیهم السلام بود. آن حضرت در این دوران از درگیری بنی امیه و بنی عباس و اشتغال آن ها به خودشان استفاده کرده و با توجه به نیاز شدید جامعه آن زمان و آماده بودن زمینه اجتماعی، با ایجاد یک حوزه وسیع علمی ودینی، به تربیت شاگردان بسیاری در زمینه های مختلف علمی و مذهبی پرداختند. عده شاگردان معروف ایشان را تا چهار هزار نفر و مجموع آن ها را تا 12 هزار نفر هم نوشته اند. به این ترتیب آن حضرت ضمن مبارزه با شبهات مسموم بدعت گزاران، اسلام نام محمّدی را از زیر حجاب تیره و تار اسلام بنی امیه و بنی عباس بیرون آوردند.

    عصر شکوفایی معارف اهل بیت

    عصر امام صادق علیه السلام در قرن دوم. ه ، عصر شکوفایی دانش، فقه، کلام، مناظره، حدیث و روایت و در آن سوی، عصر بدعت ها، گمراهی ها و گسترش مذهب های مختلف بود؛ بنابراین آن حضرت با توجه به نیاز جامعه آن روز و در پرتو شرایط آماده و آرامش به وجود آمده برای بنی هاشم به واسطه درگیری حکومت های بنی امیه و بنی عباس با تأسیس مجالس درس و مراکز علمی به تربیت شاگردان بسیار پرداخت. آن حضرت با شرکت در مناظرات ومباحثات علمی و مذهبی علاوه بر آشکار ساختن چهره راستین اسلام و فقه آل محمّد، شبهات دروغ سازان و نیرنگ بازان اموی و عباسی را نیز پاسخ می گفت و توطئه های آنان را باطل می کرد.

    دستگیری از محرومان

    مرحوم کلینی در کتاب اصول کافی از هشام بن سالم نقل کرده است: همین که پاسی از شب می گذشت امام صادق علیه السلام انبانی ان و گوشت و پول فراهم می آوردو آن را بر دوش می گرفت و به سوی خانه نیازمندان مدینه رهسپار شده و آن ها را در میانشان، تقسیم می کرد. آنان نیز تا هنگامی که امام صادق علیه السلام از دنیا رفت و این کار متوقف شد او را نمی شناختند، آن هنگام بود که دانستند شخصی که شبانه به یاری شان می شتافت امام صادق علیه السلام بوده است.

    خیرخواهی و گذشت

    اما صادق علیه السلام نیز همچون، دیگر ائمه هدی، مصداق روشن انسان کامل و نمونه عالی گذشت و خیرخواهی بودند. در این باره گفته اند روزی، مردی به نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: پسر عموی ایشان، به آن حضرت ناسزا گفته و در این راه از چیزی فرو گذار نکرده است. امام با شنیدن این سخن از جای برخاسته ودو رکعت نماز گزاردند و آن گاه چنین دعا کردند: خداوندا، من حق خود را بر او بخشیدم، جود و کرم تو از من بیشتر است او را ببخش و گفتار و کردارش را بر او مگیر» و پیوسته آن فرد را دعا می کردند.

    نماز ملکوتی

    امامان معصوم، با تزکیه نفس و عبادت خالصانه خویش، صعودی شکوهمندانه بر قله های کمال انسانی داشتند. آنان در نماز و نیازشان، از مرز خود» گذشته و در وادی بی خودی سیر می کردند. درباره نماز امام صادق علیه السلام گفته اند: روزی با حالی ملکوتی مشغول نماز بودند و آیات قرآن را در نمازتلاوت می کردند. ناگهان از حال رفتند. پس از لحظاتی که به حال عادی بازگشتند، حاضران از ایشان پرسیدند: این چه حالی بود که به شما دست داد؟» آن بزرگوار در پاسخ فرمودند: آیات قرآن را تکرار کردم، تا این که به حالتی رسیدم که گویی آن آیات را به طور مستقیم از زبان نازل کننده آیات، می شنیدم».

    کار و تلاش

    مکتب امام صادق علیه السلام ، مکتب امامت، خلافت الهی و هدایت انسان ها است، و گاه حتی مکتب درس آموزی برای کسب روزی حلال. ایشان خود پیوسته کار و تلاش می کردند و دیگران را هم به این امر، سفارش می نمودند و نمی خواستند که فردی در جامعه از کوشش برای کسب روزی حلال، باز ماند. ایشان کار و تلاش برای کسب روزی را وسیله حفظ آبرو تلقی کرده و می فرمودند: آدمی باید در پیِ کسب و کار برای حفظ آبروی خود باشد».

    قناعت

    امام صادق علیه السلام مصداق روشن کسانی بودند که کم مصرف می کنند و زیادبهره می دهند و هم مصداق آیه 67 سوره فرقان، در وصف بندگان راستین خدا: بندگان خالص خدا کسانی هستندکه در هزینه خود نه اسراف در پیش می گیرند و نه سخت گیری، بلکه در میان این دو، حد اعتدالی دارند».

    ایشان درباره میانه روی اقتصادی می فرمودند: من ضامنم که اگر کسی میانه رو باشد، فقیر نگردد».

    ساده زیستی

    امام صادق علیه السلام در همه شئون زندگی، سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را الگوی رفتار خود قرار داده بودند. در بسیاری از وقت ها، با کارگران و غلامان خود بر سر یک سفره می نشستندو بدون هیچ غروری با آنان هم غذا می شدند. در خوردن غذا آرام و صبور بودند و هرگز با حرص و ولع غذا نمی خوردند و مانند برخی ازمتکبران، غذای مخصوص و متفاوت از دیگران نداشتند.

    شخصیّت علمی و معنوی

    امام صادق علیه السلام از نظر علمی و معنوی دارای مقامی والا و ارزشمند بودند به گونه ای که می توان گفت همه علوم اهل بیت علیهم السلام در وجود ایشان جمع بود. ابن حجر (دانشمند اهل سنت) در کتاب صواعق در این باره می گوید: او، آن قدر مباحث فقهی را در جهان عرضه کرده که قبل و بعد او سابقه ندارد».

    فعالیت های ی امام صادق علیه السلام

    امام صادق علیه السلام علاوه بر فعالیت درزمینه های علمی، در عرصه ت نیز حضوری گسترده داشتند و مبارزات ی خود را باتکیه بر امامت و رهبری اهل بیت آغاز کردند. ایاشندر فرصت های مناسب، از جمله در روز عرفه و در اجتماع عظیم حجاج در مراسم حج، حکومت را حق خود معرفی می کردند. همچنین آن حضرت، پیروِ فعالیت های ی خود، به منظور تبلیغ جریان اصیل امامت، نمایندگانی به مناطق مختلف می فرستادند و با تأیید و تشویق قیام های اسلامی، نقش مهمی را در پیشرفت و گسترش آن قیام ها برعهده داشتند.

    اخلاق اجتماعی

    درباره شیوه رفتاری امام صادق علیه السلام با مردم گفته اند: ایشان فردی خوش مجلس و خوش سخن بودند. با مردم روابط گرم، و معاشرتی صمیمانه داشتند، ولی این گرمی و صمیمیت سبب آن نمی شد که در مجلس ایشان ،کار خارج از نزاکتی صورت گیرد. آن امام، هرگز کلام کسی را قطع نمی کرد و پس از پایان سخنان دیگران، حرف و سخنشان را آغاز می کردند. همچنین ایشان با چهره ای بشاش و گشاده و با لبانی متبسم بامردم روبرو می شدند چنانچه مالک بن انس یکی ازشاگردان امام صادق علیه السلام و پیشوای مذهب مالکی می گوید: او فردی شوخ طبع و خنده رو بود».

    در سخن دیگران

    امام جعفر صادق علیه السلام از نظر علم و فضل سرآمد روزگار خود به شمار می آمد، چنان چه مالک بن انس از شاگردان ایشان و پیشوای مذهب مالکی، درباره آن حضرت گفته است: در فضیلت و دانش و عبادت و پارسایی، هیچ دیده ای چون جعفر بن محمّد را ندیده و هیچ گوشی توصیف او را نشنیده و بر هیچ قلبی خطور نکرده است، او بسیار سخی، خوش برخورد و پر فایده بود». همچنین هنگامی که از ابوحنیفه درباره فقیه ترین کسی که دیده، پرسش شد گفت: فقیه ترین کسی که دیده ام جعفر بن محمّد بوده است.»

    پاسخ کوبنده امام صادق علیه السلام به طاغوت زمان خویش

    روزی منصور دوانیقی، یکی از خلفای عباسی به امام صادق علیه السلام نوشت: چرا ماننددیگرنا نزد ما نمی آیی؟ امام علیه السلام در پاسخ فرمود: ما [از مال دنیا] چیزی نداریم که برای آن، از تو بیمناک باشیم و تو نیز از نظر اخروی چیزی نداری که به آن دلیل به تو امیدوار گردیم. تو نه داری نعمتی هستیکه به دلیل آنبه تو تبریک گوییم و نه خود را در بلا و مصیبتی می بینی ک به دلیل تو را تسلیت دهیم؛ پس چرا نزد تو بیاییم؟!» منصور نوشت: برای نصیحت ما بیایید». امام پاسخ دادند: اگر کسی اهل دنیا باشد تو را نصیحت نمی کند و اگر هم اهل آخرت باشد، نزد تو نمی آید.»

    مذهب جعفری

    اگر بپرسند که چرا مکتب تشیع، به اسم امام صادق علیه السلام نامیده شده و به مذهب جعفری مشهور است؟ در پاسخ می توان گفت: دوران امامت امام صادق علیه السلام نسبت به ائمه دیگر بیشتر و حدود 34 سال بود و این مدت، زمان بسیار خوبی بود تا ایشان در ادامه فعالیت های پدر بزرگوارشان و در پرتو فرصت به وجود آمده، با توجه به نیاز جامعه آن روز و افزایش سطح علمی مسلمانان، نسبت به عصر امامان قبلی، بتوانند علم خود را ظاهر ساخته و با آشکار ساختن حقیقت، ریشه گرایش ها و مذاهب باطل را بخشکانند.

    جاذبه، هیبت و شکوه امام صادق علیه السلام

    امام صادق علیه السلام به منظور گسترش اسلام و تبلیغ جریان اصیل امامت و افزایش آگاهی ومعلومات علمی مسلمانان، کلاس های درسی بسیاری برگزار می کردند. در این کلاس ها از همه دسته ها، گروه ها واز سنین مختلف و رتبه های متفاوت علمی حضور می یافتند. و همگان حق اظهارنظرو انتقاد داشتند؛ اگرچه عظمت، جلال و هیبت امام به گونه ای بودکه همه با احترام، با آن حضرت برخورد می کردند. امام صادق علیه السلام منبع فیض بودند و مردم از گوشه و کنار کشورهای اسلامی به خدمت آن حضرت می آمدند تا از مجلس درس ایشان فیض گیرند.

    توبه، سبب شادی خداوند

    خداوند متعال، معدن بی کران لطف و مهربانی است، ودوست دارد که بندگانش همیشه در راه راست گام بردارند و در صورت ارتکاب گناه، از ادامه آن عمل ناپسند دست برداشته و پرونده تاریک خود را به نور توبه روشن کنند؛ از این رو هرگاه که انسان خطاکار، با توجه دقیق به پیامدهای خطرناک عمل خود و ترس از مجازات الهی از کرده خود پشیمان شود، می تواند با عدم تکرار خطاهای گذشته، به عفو و بخشش خداوند مهربان امیدوار بوده و به این ترتیب ذات اقدس الهی را از خویش خشنود سازد. چنان چه امام صادق علیه السلام دراین باره می فرمایند: همانا خدای عزوجل از توبه بنده مؤمنش، شاد می شود، همچنان که یکی از شما از یافتن گمشده خود خشنود می شود.»

    دنیا و آخرت

    از مزایای دین مبین اسلام، ایجاد هماهنگی میان دنیا و آخرت، از راه توجه متعادل به امور معنوی و مادی است؛ چرا که دین اسلام، مادیات را مقدمه معنویات و دنیا را وسیله ای برای آخرت می داند؛ و از این روست که با رهبانیت و ترک دنیا مخالف است و از سوی دیگر عشق به دنیا و فراموش کردن خدا را نیز درست نمی داند. امام صادق علیه السلام درباره وم برقراری تعادل بین نیازهای دنیوی و اخروی می فرمایند: کسی که دنیایش را برای آخرت خویش، یا آخرتش را برای دنیای خود، ترک کند از ما نیست».

    فرو خوردن خشم

    اگرچه دشوار است که انسان هنگام خشم برخود مسلط باشد، در آن حال سخن خلافی نگوید و مرتکب عمل ناپسندی نشود؛ اما اگر انسان، این دشواری را تحمل کرده و برخود هموار سازد، ارج و پاداش شایسته ای خواهد داشت چنان چه امام صادق علیه السلام دراین باره می فرمایند: بنده ای نیست که خشمی فرو خورد، مگر این که خداوندعزیز و بزرگ، عزت او را در دنیا و آخرت زیاد کند».

    سخنان گوهربار امام صادق علیه السلام

    * بی نیازترین مردمان کسی است که گرفتارِ حرص نباشد.

    * چه زشت است برای مؤمن که میل و رغبتی در او باشد که او را خوار کند.

    * بدخویی، کردار را تباه سازد، چنان چه سرکه، عسل را تباه کند.

    * شایسته نیست برای مرد مسلمان که با شخص تبه کار و احمق دروغ گو دوستی کند.

    * خنده مؤمن، تبسم است.

    * خدای تبارک و تعالی ثوابی را که بر حُسن خلق بنده می دهد مانند پاداش کسی است که هر صبح و شام در راه خدا جهاد کند.

    هر که به امور مسلمانان اهتمام نورزد، مسلمان نیست.







    تصاویر دعای ندبه  روز جمعه 24 آبان  98 بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا


    نماز جماعت صبح جمعه به پیشنمازی کربلایی سیروس پور نقدی

    دعای ندبه با صدای کربلایی نعمت پیکران





    صرف صبحانه









    بسیج عطری است آسمانی که از جوانه های تراوش می شود و پایگاهی است برای مُشت های گرهشده.

    بسیج حنجره ای است سوزان بر ای سرودن حماسه های سترگ و خورشیدی است تابناک برایشب های سرد و تاریک و وحشت زا.

    بسیج سپاهی است مسلّح به ایمان و مجهّز به عشق و ریسمانی است برای بالا رفتن از شانه هایخیس آسمان.

    بسیج لشگر حسین مظلوم است در روز عاشورا و رگبار اللّه اکبر و فریاد تکبیرها.

    بسیج میعادگاهی است برای کبوتران سرخ دلی که دل هایشان برای پرواز در اوج می تپد و بسیجیهمان کبوتر سرخ دل است.

    بسیجی چکیده عشق است و نماد غیرت. سمبل تعصب است و پاسدار مکتب.

    بسیجیان، سرو قامتانی هستند که سرو در توصیف عظمتشان خمید و دریادلانی که دریا برایتفهیم وسعتشان خشکید. پروانه صفتانی که شمع از سوز و جمالشان آب شد، غیرتمندانی که کوه ازهیبت غیرتشان فرو ریخت و طلایه دارانی که حق در سیمایشان متجلّی است.

    چه خالصانه جان در کف می نهند و چه عاشقانه زندگی را در طبق اخلاص.

    مگر جز این است که همه رنگ ها، در حضور سبز و عشق سرخ و رویِ سفید و نگاه آبی بسیجیخود را می بازد و همه فریادها از هیبت نام بسیج، در گلو خشک می شوند؟!

    مگر جز این است که: سر مردان حق گو پیش غیر و آشنا بالاست».

    بسیج! همه مظلومان ایران با نام تو آشنایند و همه مردم این مرز و بوم وام دار تواند.

    تو دریای خروشانی از قدرتی، بخروش که پناه مستضعفانی و امید محرومان!

    تو پایه های استوار سرزمین پهناورمان هستی، برپا باش که تو تکیه گاه شانه های خسته مظلومانی!تو همان بسیجیده رزم با ترجمانِ» فردوسی و نبرد آزمای ایران سپاهِ» نظامی هستی و ما همهتلاش هایت را در راه عمران، آبادی، امنیت و آزادی کشور اسلامی مان به قدمت هزاران بهار، ارجمی نهیم، که این همه شکوه و عظمت و این همه مردانگی و غیرت را چگونه ببینیم و چگونه پاسنداریم، ای بسیجی سلحشور!

    تو سینه ای وسیع تر از اقیانوس داری. شانه های سترگت تابِ تحمّل تمامِ مظلومیت های تاریخ ومحرومیت هایِ مظلومانه را دارد. در صنوبرِ قلبت هر لحظه جوانه های ایمان می شکفد و در تاریخِتوفان خیز سرزمینمان هر لحظه شکوه شان حماسه می آفریند. تو فاتحِ دروازه های حقیقت و فاطرکاخ های خیالی هستی.

    و هرگز فراموش نمی کنیم که چگونه با دست توانا و پای پویای تو به اوج رسیدیم.

    و هرگز فراموش نمی کنیم ایستادن بدون سپرت را در برابر دنیای دونِ استکبار.

    ما و همه مظلومانِ میهن همیشه یاور توایم ای پایمرد صحنه های ستُرگ، ای بسیجی!

    دایرة المعارف عشق

    محمدحسین قدیری

    قالب تنگ لفظ، تاب دریای خروشان و پر موجش را ندارد.

    سینه تنگ واژه ها را گنجایش عظمت صفات عالی اش نیست.

    نام و نشان زنجیری بر پر پرواز در آسمان بی کران معنویتش است. تنها اقیانوس بی پایان معنا،آسمان نامحدود مفهوم و آیینه وسیع باطن و مضمون می تواند جلوه ای از جمال سیرت و خورشیدصورت مدرسه عشق»، بسیج را به تماشا بگذارد. فقط قاب عالی ترین مضامین و صفات انسانیمی تواند، عکس زیبای لحظه های ماندگار، زلال و پاک لشکر مخلص خدا» را در سینه و آغوش گرمخود بگیرد.

    آری، بسیج دایرة المعارف عشق و معرفت است. کتاب سبز ایمان است و قاموس سرخ عشق.کتابی که به قلم حکمت امام بسیجیان، خمینی، نگاشته شد و با شور همت و شعور غیرت بسیجیان اماممنتشر شد. امامی که خود معلم و مبلغ فرهنگ بسیجی بود و دغدغه بسیج فرهنگی تا آخر عمر مهمانذهن آسمانی اش بود. معلمی که با مشی و خط زیبای ت و گچ سفید دیانتش روی وجدان سیاهدنیای استبداد و ظلم نوشت: بسیج لشکر مخلص خداست».

    که دفتر تشکّل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند. بسیج میقات پابرهنگانو معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند».

    معلم و مبلغی که به صفا و خلوص شاگردان بسیجی خود غبطه می خورد و خود را کوچک تریندانش آموز مدرسه عشق» به حساب می آورد و دعا می کرد که در روز رستاخیز در صف شاگرداناین مدرسه به سوی بهشت قرب حرکت کند.

    بسیج، دیوان شعر انقلاب اسلامی است که پیر جماران در اوج شعله های آتش جنگ تحمیلی،سرود و به زیور طبع و چاپ پایداری و مقاومت بسیجیان آراسته شد. دیوانی که پر از غزل هایعاشقانه وداع فرزندان و همسران و پدران و غربت اشک و آه مادران و یتیمان است. دیوانی که پر ازقصیده های بلند اسارت، سوختن و ساختن و انتظار و مشحون از مثنوی حماسه ها و رشادت ها وشهادت هاست. دیوانی که سوز ابیاتش، دل دو بیتی های باباطاهر را آتش می زند و جگر رباعی هایخیام را کباب می کند. دیوانی که قطعه های زمینی بهشت زهرا»یش با پاره هایی از بهشت و ملکوتخدا برابری می کند.

    طنین بانک خوش عاشقی رسد به گوش بیا به مدرسه عشق ثبت نام کنیم

    و بسیجی مفسّر اندیشمند حماسه حسینی است. شاگرد مدرسه عشقی که دست تک تک تکالیفاستاد پیرش را می بوسد. مجنونی که در دشت شیدایی و عمل و بیابان های غربت با قلم اندیشه واسلحه اش مشق نام لیلی را تمرین می کند و قهرمانی که در گود ورزش باستانی اش علی گویان به گردتکلیف، وظیفه و حق می چرخد. بسیجی کسی است که نورش، خورشید را، موجش دریا را،استواریش کوه را، عزمش آهن را، وسعت روحش جهان را، صفتش واژه ها را، بی نامیش نام را،سوزش آتش را، سرعتش باد را و شهره اش تمام اسطوره ها را خجل کرده است».

    متلاطم خروشان

    سیده زهره نوربخش

    ای صحراها وامدار گستردگی اندیشه تو! ای نامت عمیق تر ازد ریا! فرشتگان، با دیدنت به رازآفرینش انسان پی بردند چرا که ایمان را، عشق را، صداقت و صمیمیت را، بخشش و سخاوت را ومدارا و شجاعت را در هیأت یک انسان دیدند.

    ای روح متلاطم خروشان، ای پیشانی تو به بلندای افق! ای بر دمیده از مشرق نور، ای کهدر عصر قساوت تکنیک، در عصر توحّش مدرن، در قرن مجسمه های بی روح، در قرن آدم های کوکی، ساعت های دیواری و شمّاطه دار منظم بی روح؛ دست مهربانِ نوازشی و لبخندسرشار از طراوتی! در نگاهت یخ قرن ذوب می شود و در نسیم رفتارت هوای عشق می وزد.ای که در قرن التهاب و هراس و عصیان و خشم و اضطراب، در قرن اتم و ماشین عصر خلأروحی و از خود بیگانگی و یأس و دلمردگی و التهاب و احساس خفقان روح و در قرنقندیل های یخ بلندترین حماسه سرای عشقی!

    در میان نقش های بی رنگ امروز، نقاش عطوفت و مهری! در میان قرن سرسام، قرن بهت وبی باوری، نویسنده نوری! شاعر شور و شعوری.

    ای که در میان خانه های خسته مغموم، ای در میان کوچه های سرد سیمانی، بنا کننده حوض سبزماهی ها و برافرازنده گنبد نیلگون اخلاصی! ای که در زمان مرگ نیلوفر و خواب شبدر، باران خوشبر پیکر سرو و لبخند مهر بر چهره یاسی!

    در باغچه ها، گل مهر می کاری، درختان گیلاس و سیب، دستان تو را می بوسند و در شکوفه زاراننگاهت، ساقه های طلایی گندم قد می کشند. تو در همه جا، در دل حفره های عمیق معدن، در میانسواحل خزر، در گرگ و میش صبحگاهان، در میان مزرعه و گندمزار، در کارخانه ها، در مغازه ها درادارات، در خانه ها، در کنار فرزندان،در همه جای شهر و روستا، مهر می کاری و عطوفت درو می کنی،کینه را از دل ها می شویی، و همچون آفتاب به شب های تار و فشرده بیگانگی نور و گرمایوحدت می بخشی.

    ای نگاهت شور گندمزارها در میان چفیه ات جوبارها
    نام پاکت در میان سینه ام یاد یاران، یاد آن ستوارها



     
    از 29 آبان تا 5 آذر، در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران، هفته بسیج نام گذاری شده است. در پنجم آذر سال ۱۳۵۸، امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی، فرمان تشکیل سازمان بسیج مستضعفان را صادر فرمود.

    هفته بسیج، بزرگ داشت جان فشانی هایی است که برای سربلندی این سرزمین صورت گرفته است. گمان غلطی است اگر بسیج را حاصل جنگ تحمیلی یا انقلاب اسلامی بدانیم. بسیج، فهم درست اتحاد، اراده و اخلاص مسلمانان است که با ظهور اسلام تولد یافته و در ملت های مسلمان رشد کرده است. هوشمندی حضرت امام خمینی رحمه الله و عدالت خواهی میلیون ها انسان با ایمان، تنها، تبلور دوباره بسیج در عصر حاضر بود.

    سازمان بسیج

    سازمان بسیج یکی از نیروهای پنجگانه سپاه پاسداران به شمار می‌رود که گردآوری، مدیریت و سازماندهی نیروهای داوطلب مردمی را در راستای اهداف سازمانی، بر عهده دارد. این نیرو که با نام‌های سازمان بسیج مستضعفین یا نیروی مقاومت بسیج هم شناخته می‌شود در ۵ آذر ۱۳۵۸ به فرمان روح الله خمینی تشکیل شد و پس از تصویب مجلس شورای اسلامی در دی ۱۳۵۹ قانوناً رسمیت پیدا کرد و به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تعلق گرفت.

    به اعضای این سازمان بسیجی می‌گویند و طبق ماده ۱۳ قانون مقررات استخدامی سپاه، بسیجی به فردی اطلاق می‌شود که داوطلبانه جهت تحقق ارتش ۲۰ میلیونی تحت پوشش سپاه در می‌آید. به موجب همین ماده قانونی بسیجیان به سه دسته بسیج عادی»، بسیج فعال» و بسیج ویژه» یا پاسداران افتخاری» تقسیم می‌شوند. در جنگ ایران و عراق از بسیجیان بیشتر برای ارسال به صورت داوطلبانه و سازماندهی شده به جبهه‌ها استفاده می‌شد.

    تشکل‌های سازمان بسیج مستضعفین

    - بسیج دانش آموزی

    - بسیج دانشجویی

    - بسیج جامعه پزشکی

    - بسیج جامعه مهندسین

    - بسیج اساتید

    - بسیج خواهران

    - بسیج ادارات

    به اعضای بسیج که در سطح مدارس راهنمایی ایران تحصیل می‌کنند پویندگان و به اعضای در سطح دبیرستان پیشگامان گفته می‌شود. عضویت‌های بسیج به گروه‌های زیر تقسیم می‌گردد:


    - بسیجی عادی: عموم اقشار معتقد به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هستند که پس از گذراندن دوره آموزش عمومی به عضویت بسیج درآمده و سازماندهی می‌گردند.

    - بسیجی فعال: آن دسته از بسیجیان عادی داوطلب هستند که واجد شرایط لازم بوده و پس از گذراندن دوره‌های آموزشی سازمان دهی شده و با سپاه همکاری می‌کنند.

    - بسیجیان ویژه: این گروه که به پاسدار افتخاری هم شناخته می‌شوند افرادی هستند که صلاحیت‌های یک پاسدار را دارا می‌باشند و پس از گذراندن آموزش‌های لازم در این زمینه سازماندهی می شوند.

    - بسیجیان کادر: که بسیجیان فعال پس از گذراندن دوره های خاص به این سطح از عضویت میرسند.

    اهداف بسیج مستضعفین

    اهداف بسیج مستضعفین به نقل از وبگاه آن به شرح زیر است:

    - تحقق فرمایش روح الله خمینی مبنی بر تشکیل هسته‌های حزب‌الله

    - ایجاد توانایی‌ها و آمادگی‌های لازم دفاعی در آحاد مردم در دفاع از کشور

    - ایجاد توانایی‌های لازم رزمی در نیروهایی که توانایی شرکت در عملیات‌های کلاسیک و بزرگ را دارند.

    - ایجاد توانایی‌های لازم در آحاد مردم بمنظور کمک به هنگام بروز بلایا و حوادث غیر پیش بینی

    - کمک به دولت در امر سازندگی

    امنیت؛ ارمغان بسیج

    مخالفت دشمنان با تحقق اندیشه های اسلامی، برپایی حکومت عدل را با مشکلات فراوانی روبه رو می کند؛ شیطنت ها و مزاحمت هایی که سلامت جامعه را به خطر می اندازد. نخستین گام برای گسترش مبانی دینی در کشور، ایجاد بستر مناسب و امنیت است. آرامش روانی و آسایش خاطر، عرصه را برای حاکمیت خدا و قانون او فراهم می آورد.

    یکی از حیاتی ترین وظایف بسیج، حفظ امنیت کشور است. شرکت پرشور در جنگ تحمیلی، نمونه برجسته ای از حضور موفق بسیج در صحنه امنیت ملی بوده است. اکنون نیز نیروهای بسیجی با گذراندن دوره های گوناگون نظامی، خود را در برابر تهاجم دشمنان خارجی و توطئه های داخلی آماده می سازند.

    واکنش های اضطراری بسیج

    حوادث پیش بینی نشده مانند زله، سیل و توفان، هر ساله انسان های فراوانی را به کام مرگ می کشاند. گر چه اقدام برای پیشگیری، نخستین گام برای کاهش خسارت های ناشی از این حوادث است، ولی به امداد رسانی پس از وقوع این پدیده ها نیز نباید بی توجهی کرد. تجربه های تلخ گذشته که به از دست دادن هم میهنان مان در حوادث گوناگون به ویژه زله انجامید، زمینه حرکت مؤثر نیروهای بسیج در سراسر کشور شد.

    آنان با آموزش شیوه های امداد و نجات و روش های پیش گیری و کاهش خسارت، آمادگی مردم را در برابر این حوادث، افزایش می دهند. هم اکنون ایران، یکی از سریع ترین کشورهای جهان در امدادرسانی به مناطق حادثه دیده است؛ چرا که نیروهای آگاه و هوشیار بسیج، در این برنامه نیز همچون فعالیت های دیگر خود، موفق عمل کرده اند.

    امر به معروف و نهی از منکر در نگاه بسیج

    هر حکمی از احکام اسلامی، اهمیتی دارد که بی توجهی به آن، اجرای احکام دیگر را نیز با مشکل روبه رو می سازد. در این میان، بی توجهی به احکامی که جنبه اجتماعی دارند، بیش از احکام دیگر، نابسامانی پدید می آورد. اسلام، روش جلوگیری از نابسامانی های اجتماعی را امر به معروف و نهی از منکر می داند. قرآن کریم و احادیث معصومان به صراحت بر این فریضه الهی تأکید می کنند و فراموشی آن را آفتی می دانند که سلامت دین و دنیا را به خطر می اندازد و جامعه را به فساد می کشاند.

    یکی از وظایف مهم و دقیق بسیج، امر به معروف و نهی از منکر است. بسیج به عنوان نیرویی مردمی، وظیفه دارد با هرگونه فساد و انحراف اجتماعی برخورد کند. انجام چنین وظیفه حساسی، نیازمند تربیت نیروهای با تجربه و کار آزموده است که شیوه های برخورد درست با متخلفان را بشناسند و با شرایط و موقعیت های امر به معروف و نهی از منکر نیز آشنا باشند. امروزه، پایگاه های بسیج در سراسر کشور، برنامه منظم و گسترده ای را برای آموزش چنین افرادی پیش رو دارند.

     



    از دیدگاه امام(ره) تاریخ و سابقه بسیج به بیداری قوم بنی اسراییل و قیام آن قوم بر ضد ظلم فرعونی به فرمان حضرت موسی علیه السلام و بسیج اصحاب پا و فقیر صفه در برابر ظلم و غارت اشراف بت پرست مکه، به دعوت رسول اکرم - صلی الله علیه و اله و سلم – و نیز اهتمام ائمه اطهار علیهم السلام. که نگرش الهی داشتند و به تشویق مردم به هم پیمانی برای حل مسائل ی و کاهش گرفتاری مسلمین باز می گردد. در عصر حاضر هم، بسیج مردم در جریان تحریم تنباکو و مبارزه بر ضد استعمار دولت انگلیس به فتوای مرحوم میرزای شیرازی و قیام پانزده خرداد در سال 1342 در برابر ظلم و خیانت رژیم پهلوی و استمرار مبارزه آنان تا سرنگونی حکومت شاهنشاهی در 22 بهمن 1357 ماهیت بسیجی دارد. سنگ بنای بسیج بر حکم فقهی و جهادی استوار است؛ جهادی که مبتنی بر روحیه دفاعی باشد و نه تهاجمی یا جهان گشایی، بسیج در نظر امام مولودی جدید است که کارشناسان جهانی نمی توانند آن را بشناسند، هر گاه قوه ایمان در ملتی زنده شود، همگان را به قیام الله فرا می خواند و می تواند سرتاسر یک کشور را بسیج نماید، معیار حرکت بسیج هم همین اسلام و درک مفاهیم عالیه آن است».

    از نظر حضرت امام برای پیدایش و تقویت روح ایمان در میان مردم که موتور حرکت بسیج هستند؛ دو عامل نقش بی بدیل و غیر قابل انکار دارد؛ یکی مساجد، دیگری ت. مساجد مرکز بسیج مردمی بر ضد اهداف شوم دشمن است. مسجد در اسلام و در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش حرکت های اسلامی بوده، از مسجد، تبلیغات اسلامی شروع می شده است و حرکت قوای اسلامی برای سرکوبی کفار و وارد کردن آنها در بیرق اسلام از مسجد بوده است، همیشه در صدر اسلام مسجد مرکز حرکات و مرکز جنبش ها بوده است.پیغمبر مسجد جیوش را برای کوبیدن قدرت ها تجهیز می کرد. ت هم از این قدرت و توان بهره مند است که بتواند مردم را بسیج کند.



    هفته بسیج تمام شدنی نیست نام بسیج یادآور خاطره عزیزترین نهاد و بزرگترین مردان تاریخ ما است. نهادی که به تعبیر امام راحل تشکیل آن یقینا از برکات و الطاف جلیه خداوند تعالی بود.» و شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان رشادت و شهادت سرداده اند.



    مگر فرقی هم می کند تهمورث پیشدادی قم را بنا کرده باشد یا بهرام گور ساسانی . در عصر هخامنشیان ساخته شده باشد یا به دستور کیخسرو پادشاه کیانی (1) . آنچه مهم است پیوند طبیعت این سرزمین با اسم و رسم آن است . قم جایگاه گرد آمدن آب و سبزه است که نشان زندگی و طراوت و پویایی است (2) و راهیان و مهاجران قم نیز زندگان جاودانه تاریخند که با ماندن » و پوسیدن » سخت بیگانه اند و تو این همه را خوب می دانستی!

    می دانستی که شیطان - آنگونه که رسول خدا در سفر ملکوتی خود دید - در مقابل قم به زانو درآمد . (3)

    می دانستی که پیامبر (ص) قم را شهر شیعیان نامیده و فرموده است: اگر قمی ها نبودند هر آینه دین خدا از بین رفته بود .» (4)

    می دانستی که علی (ع)، به هنگام نزول فتنه و نمودار شدن بلا و گرفتاری، شهر قم را سالم ترین اماکن معرفی نموده . (5)

    می دانستی که جعفر صادق (ع) در حق قم و قمیان دعای خیر کرده و فرموده: سلام خداوند بر اهل قم، خداوند آنان را از باران رحمتش سیراب گرداند و برکاتش را بر آنان فرود آورد و بدیهای آنان را به خوبی مبدل گرداند .

    آنان اهل رکوع و سجود و قیام و قعود هستند . آنان فقیهان و عالمان و هوشمندانند، آنان اهل بینش و روایت و عبادت نیکو هستند . (6)

    و اینگونه بود که سراغ از قم گرفتی . و راهی این سرزمین شدی . گویی همه حوادث تاریخ حساب شده پیش می رود . بیست و سه سال از هجرت پیامبر به مدینه گذشته بود که قم به دست ابوموسای اشعری فتح شد . (7) نمی دانم آن روز کسی گمان می کرد که چنین قداستی به قم روی خواهد آورد یا خیر؟ اما دیری نپایید که این شهر مامن شیعیان به ستوه آمده از جور و ستم خلفای اموی و عباسی گشت و گروه هایی از اعراب بنی اسد و عتره و آل مزحج و قیس و البته اشعریان، که تاب زور و تزویر را نمی آوردند توجهشان به قم معطوف شد . (8)

    و تو امروز در میان اینان هستی . در میان شیعیان ولایت و در منزل موسی بن خزرج بزرگ اشعریان قم . (9)

    هفده روز است که به قم آمدی و تنها خدا می داند شانه های ظریف تو چگونه انبوه غم را با خود به اینسو و آنسو می کشد .

    انگار همین دیروز بود، چشمانت را به در دوخته و در انتظار آمدن پدر بودی که خبر شهادت او را در زندان هارون شنیدی و تو ماندی و رنج یتیمی . تو ماندی و پیراهن عزا . تو ماندی و اشک های بند نیامدنی . تو ماندی و دل ده ساله ای که خاطره کلام شیرین فداها ابوها» به آتشش می کشاند . (10) و این همه را تنها محبت و عشق رضا آرام می کرد . برادر بزرگی که شان و منزلت تو را می شناخت و عاشقانه دوستت داشت و عظمت تو را از کلام صادق اهل بیت دریافته بود . آنگاه که قریب چهل و چند سال پیش از تولد تو فرمود: نام او فاطمه دختر موسی است که با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می گردند .

    رضا بزرگت می داشت، عزیزت می کرد و شناسای حق تو بود . او می دانست همتا و کفوی برای تو نیست که تو را به عقد او درآورد، پس توجهش را به تو افزونتر کرد و تو با عنایت او در صحنه های علم و عرفان و ایمان و ت ممتاز شدی . اما روزگار با سیرت غریبش به آرامش تو حسد می ورزید . حکم، جدایی رضا بود و دوری او از تو، از مدینه، از رسول خدا، از پدرانش و به جبر مسافر مرو شد . و باز اندوه و غم جانت را فرا گرفت . فراق برادر، فراق رضا، فراق امام .

    پس هجرت برای چیست؟ مگر زمین خدا آنقدر وسیع نیست که سایه ولایت را و بوی ولی را نزدیکتر بتوان یافت؟

    یکسال بعد به راه افتادی (11) . با کاروانی از برادران و برادرزادگان پاکت .

    رنج سفر فرسوده ات کرد اما تو بی امان آمدی تا نزدیکی های اینجا، تا ساوه .

    از مدینه فرسنگ ها فاصله گرفته و دلگرم زیارت رضا بودی که مزدوران خلیفه و دشمنان رسالت آرام نماندند . به کاروان تو حمله کردند و بی رحمانه فرزندان پیامبر را به شهادت رساندند و تو بهای سنگین تشرف به محضر امام را پرداختی و بیش از همیشه به زینب فاطمه شبیه شدی .

    جسمت نحیف تر از آن بود که بتوانی تا خراسان بروی . پس به اینجا آمدی و باید می آمدی تا قم حرم اهل بیت گردد آنگونه که مکه حرم خدا، مدینه حرم پیامبر و کوفه جرم امیرالمؤمنین گشت . (12) .

    تو ساعتی بیشتر زنده نیستی و من تردیدی ندارم که اهل قم، با همه مهربانیشان شایستگی نماز گزاردن بر جنازه مطهر تو را ندارند . تو گفتی: انا المعصومه » (13) و معصوم را جز معصوم به خاک نمی سپارد . گویی از دور رضا را و فرزندش جواد را می بینم که سواره می آیند تا بر تو نماز بخوانند (14) .

    × × ×

    سال ها از رفتن تو گذشته و من امروز به زیارت تو آمده ام . دخترکی ده ساله در کنار حرمت ایستاده و باور دارد زیارت تو برابر با کسب بهشت است . (15)

    باور دارد زیارت تو مانند زیارت رضاست . (16)

    باور دارد شفاعت تو جمله شیعیان را دربر می گیرد . (17)

    باور دارد تو طاهره حمیده ای، نیکوکاری و پاک و پاکیزه . ()

    پس از تو، قم مدفن پیشوایان شریعت و مضمح ذراری پاک پیامبر گردید . پس از تو دسته دسته سادات به قم مهاجرت کردند . (19) پس از تو قم، شهر عشق و شهادت شد . دارالمؤمنین شد . سایه بان حصیری مرقد تو که به همت زینب دختر جواد (ع) برپا شده بود، (20) بارها و بارها بازسازی شد و امروز عظمتی عجیب یافته . چه کسی گمان می کرد بابلان چنین منزلتی بیابد؟ (21)

    در جای جای شهر، صدای رسای صادق به گوش می رسد که فرمود:

    در آینده ای نه چندان دور، کوفه از مومنان خالی شود و علم و دانش در آنجا ناپدید گردد چنانکه مار به سوراخ خود رود . پس علم و دانش در شهری که آن را قم گویند ظاهر می گردد و آنجا کانون علم و فضل می شود و به گونه ای که جاهلی در دین باقی نمی ماند . حتی ن خانه دار به دانش دینی دست پیدا می کنند و این امور در نزدیکی های ظهور قائم ما ( علیه السلام) انجام می گیرد .» (22)

    بیهوده نیست که سه در، از هشت در بهشت به سوی قم گشوده شده است . (23) آری قم قطعه ای از بیت المقدس است! (24) و این همه به برکت وجود توست .

    پی نوشت ها:

    × این مقاله در قالب یک قطعه ادبی تنظیم گردیده و در آن به نقل روایاتی از معصومین (ع) در بزرگداشت حضرت معصومه (س) و شهر قم اشاره شده است .

    1 . اشاره به اقوال مختلف در پیدایش قم . به نقل از قم از نظر اجتماعی، اقتصادی - سید حسین ابن الرضا .

    2 . اشاره به سبب نام نهادن قم، به نقل از تاریخ قم - حسن بن علی قمی .

    3 . اشاره به معراج پیامبر (ص) و جریان دیدن ایشان، شیطان را در حالی که در زمین قم زانو زده بود . بحارالانوار ج 57، ص 217 .

    4 . حدیثی از پیامبر اکرم (ص) به نقل از سیمای قم - عبدالوحید وفایی .

    5 . اشاره به گفتگوی حضرت علی (ع) با ابوموسی اشعری به نقل از سیمای قم .

    6 . اشاره به حدیث امام صادق (ع) به نقل از سیمای قم .

    7 . اشاره به فتح قم، به نقل از قم از نظر اجتماعی، اقتصادی .

    8 . همان ماخذ .

    9 . اشاره به ست حضرت معصومه (س) در منزل موسی بن خزرج به نقل از حضرت معصومه فاطمه دوم - محمد محمدی اشتهاردی .

    10 . اشاره به کلام موسی بن جعفر (ع) درباره حضرت معصومه (س) . همان ماخذ .

    11 . حرکت حضرت معصومه در سال 201 هجری بود . منتهی الامال . شیخ عباس قمی .

    12 . بحار ج 48، ص 317 .

    13 . دارالسلام، ج 2، ص 170 .

    14 . اشاره به تدفین حضرت معصومه (س) به نقل از حضرت معصومه فاطمه دوم .

    15 . کامل زیارات ص 536 .

    16 . ناسخ التاریخ، ج 3، ص 68 .

    17 . اشاره به حدیث امام صادق (ع)، به نقل از سیمای قم .

    . بخشی از زیارت نامه حضرت معصومه (س) .

    19 . به نقل از قم از نظر اجتماعی، اقتصادی .

    20 . به نقل از حضرت معصومه فاطمه دوم و دیگر منابع .

    21 . باغ بابلان از آن موسی بن خزرج بود که آن را وقف حضرت معصومه نمود . به نقل از شهرهای ایران به کوشش محمد یوسف کیانی و دیگر منابع .

    22 . سفینة البحار، ج 2، ص 445 .

    23 . بحار، ج 60، ص 228 .

    24 . بحار، ج 57 ص 213 .



    درخشان ترین ستاره در میان بانوان هفتمین منظومه ولایت، فاطمه کبری فرزند پاکیزه موسی بن جعفر(ع) است. حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) هر دو از یک مادر به نام نجمه» (ستاره)متولد شده اند. در کتابهای تاریخی برای مادر حضرت ده نام و لقب ذکر شده است که عباتند از: نجمه، تکتم، خیزران مرسیه، اروی، ام البنین، طاهره، سکن،سمانه، شقرا، صقر. مؤلف مستدرک سفینة البحار» در تعیین سال ولادت حضرت معصومه(ص) می نویسد: فاطمة المعصومة المولودة فی غرة ذی القعدة سنة 173؛ فاطمه معصومه در اول ذیقعده 173هجری دیده به جهان گشود.» نویسنده تاریخ قم تنها به سال وفات (201 ه. ق) حضرت معصومه(س) اشاره کرده است. برخی دیگر از متاخرین، دهم ربیع الثانی را روز ارتحال آن حضرت ذکر کرده اند.

    961006.jpg


    تاریخچه هجرت حضرت معصومه سلام الله علیها

    هجرت امام رضا(ع) از مسیر بصره، اهواز و فارس به مرو صورت گرفت؛ در حالی که، هجرت حضرت فاطمه معصومه(س) یک سال پس از آن، از مسیر دیگری انجام شد. حسن بن محمد بن حسن قمی می نویسد: از سادات حسینیه از فرزندان موسی بن جعفر(علیهما السلام) که به قم آمدند فاطمه دختر موسی بن جعفر(علیهما السلام) بود. چنین گویند بعضی از مشایخ قم که چون امام علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) را از مدینه بیرون کردند تا به مرو رود از برای عقد بیعت به ولایت عهد برای او فی سنة ماتین،خواهر او فاطمه بنت موسی بن جعفر(علیهم السلام) در سنه احدی و ماتین به طلب بیرون آمد چون به ساوه رسید، بیمار شد. پرسید که میان من و میان شهر قم چقدر مسافت است؟ او را گفتند که ده فرسخ است. خادم خود را بفرمود تا او را بردارد و به قم برد. خادم او را به قم آورد.»

    قم در گذر تاریخ9610.jpg


    اقامت گاه حضرت معصومه سلام الله علیها در قم

    سرای موسی بن خزرج» که حضرت معصومه (س) چند صباحی در آنجا به سر برد، به مدرسه معروف ستیه» است. این سرا در محله میدان میر» وسط شهر قم در یکی از محله های قدیمی بود و عبادتگاه آن حضرت به نام بیت النور» در وسط آن، قرار داشت. موسی بن خزرج پس از رحلت آن بانوی گرانقدر، محراب ایشان را به همان حال باقی گذارد، و دیگر نقاط خانه خویش را نیز به احترام ایشان، مسجد کرد .اصل محراب فاطمه معصومه(س) که در نزد عوام به تنور» مشهور است تاکنون پابرجاست و مردم از قدیم الایام تاکنون برای تیمن و تبرک و خواندن زیارت و دعا بدان جا می روند. محراب مزبور که غرفه کوچکی بیش نبوده، تجدید بنا شده و به صورتی زیبا در آمده است. و در کنار آن، مدرسه ای برای طلاب علوم دینی ساخته شده که به مدرسه ستیه» معروف است.

    بیت النور9610.jpg


    فضائل حضرت معصومه سلام الله علیها

    بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامی اسلام است که در قرآن کریم از آن به مقام محمود» تعبیر شده است. و گستردگی آن با جمله بلند: ولسوف یعتیک ربک فترضی» بیان گردیده است. همانا دو تن ازبانوان خاندان رسول مکرم شفاعت گسترده ای دارند که بسیار وسیع و جهان شمول است و می تواند همه اهالی م را فراگیرد:

    1-خاتون م، صدیقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.

    2-شفیعه روزجزا، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها.

    در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا سلام الله علیها همین بس که شفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج پیک وحی طاقه ابریشمی از جانب پروردگار آورد که در آن، جمله خداوند مهریه فاطمه زهرا را شفاعت گنهکاران از امت محمد(ص) قرار داد.» باکلک تقدیر نقش بسته بود. این حدیث از طریق اهل سنت نیز آمده است. بعد از فاطمه زهرا سلام الله علیها از جهت گستردگی شفاعت، هیچ کس و حداقل هیچ بانویی به شفیعه م، حضرت معصومه دخت موسی بن جعفر سلام الله علیها نمی رسد، که امام به حق ناطق، حضرت جعفر صادق(ع) در این رابطه می فرماید: تدخل بشفاعتها شیعتنا الجنه باجمعهم : با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.»

    گنبد حرم961006.jpg





    بانوی اهل قم، فاطمه ثانی، همچون نگینی درخشان در آسمان ایران می درخشد. به مناسبت وفات فاطمه معصومه سلام الله علیها موضوعاتی در این باره ارایه شده است. آن حضرت جایگاه ممتاز ویژه ای در میان اهل بیت علیهم السلام دارد و معصومین توجّه و عنایت خاصی به ایشان دارند. بعد از فاطمه زهرا سلام الله علیها از جهت گستردگی شفاعت، هیچ کس و حداقل هیچ بانویی به شفیعه م، حضرت معصومه دخت موسی بن جعفر سلام الله علیها نمی رسد، که امام به حق ناطق، حضرت جعفر صادق (ع) در این رابطه می فرماید: تدخل بشفاعتها شیعتنا الجنه باجمعهم با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.»

    دهم ماه ربیع الثانی سالروز رحلت حضرت فاطمه معصومه (س) می‌باشد. حضرت معصومه یکسال پس از ورود برادرش حضرت امام رضا(ع) به ایران به همراه عده‌ای از برادران و خواهران و عده دیگری از خویشان به منظور دیدار امام رضا (ع) وارد ایران شدند.[1] جعفر مرتضی عاملی می‌نویسد:

    حضرت معصومه در رأس یک قافله 22 نفری متشکل از علویان و برادران امام رضا (ع) برای دیدار با آن امام همام رهسپار ایران گردید»[2]

    البته برخی از پژوهشگران تعداد افراد این کاروان را حدود 400 نفر نوشته‌اند و قائلند 23 نفر از آنان در ساوه کشته شدند.[3] پس از آنکه حضرت معصومه و همراهیان ایشان به ساوه رسیدند، مأموران حکومتی با آن‌ها درگیر شدند و بسیاری از افراد این قافله را به شهادت رساندند. در همین زمان حضرت معصومه بیمار شد. از خادمش پرسید: از اینجا تا قم چقدر فاصله است؟ خادم عرض کرد: 10 فرسخ. حضرت فرمود: مرا از اینجا به قم منتقل کن[4]. در همین زمان موسی بن خررج که از بزرگان آل سعد و از شیعیان قم بود به خدمت حضرت معصومه مشرف شد و زمام ناقه او را گرفت و به سرای خویش فرود آورد.[5]

    علّت بیماری:

    برخی از محققان معتقدند که حضرت معصومه (س) در ساوه مسموم شد و سپس با حالت بیماری وارد قم شد. و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید.[6] محمدی اشتهاردی می‌نویسد:

    مطابق نقل بعضی مسموم نمودن حضرت توسط زنی در ساوه انجام شد».[7]

    عده‌ای نیز قائلند:

    وقتی حضرت معصومه بدن‌های پاره پاره برادران و برادر زادگان خویش را که 23 نفر بودند را دید، به شدت غمگین گشت و در اثر آن بیمار شد».

    پس از ورود حضرت معصومه (س) به قم در روز 23 ماه ربیع الاول،[8] آن حضرت 17[9] یا 19[10] روز ساکن منزل موسی بن خررج بود. و در این مدت با حالت بیماری مشغول عبادت و راز و نیاز با خداوند بود.

    وفات حضرت معصومه (س)

    زمان رحلت:

    قول مشهور این است که حضرت معصومه پس از آنکه در 23 ماه‌ربیع‌الاول وارد قم شدند، 17 روز بیشتر زنده نبودند. بنابراین رحلت آن حضرت باید دهم ماه ربیع الثانی صورت گرفته باشد. علی اکبر مهدی‌پور می‌نویسند:

    روز رحلت حضرت معصومه دهم ماه ربیع الثانی سال 201 هجری بوده است».[11]

    برخی از محققان نیز دوازدهم ربیع الثانی[12] را به عنوان روز رحلت ذکر کرده‌اند. محمدی اشتهاردی می‌نویسد:

    همانگونه که برخی از بزرگان گفته‌اند، انصاف این است که برای جمع کردن بین قول اول و دوم، برای بزرگداشت مقام آن بانوی بزرگوار سه روز 10، 11، و 12 ماه ربیع الثانی را به عنوان سوگواری معصومیه، مراسم برگزار شود».[13]

    پس از رحلت حضرت معصومه (س) ن آل سعد بی‌بی فاطمه معصومه را غسل دادند و کفن کردند.[14] سپس جسم مطهر آن حضرت به باغ موسی بن خررج (محل فعلی حرم مطهر ایشان) برده شد. در آن هنگام میان اشعریان (آل سعد) بر سر اینکه چه کسی شایستگی دفن آن بدن مقدس را دارد اختلاف روی دارد. ناگهان دو سوار نقابدار از طرف رودخانه قم به پیش آمدند و وقتی نزدیک بدن مطهر رسیدند از اسب پیاده شدند. نخست بر ان نماز گزاردند و سپس وارد سردابی که برای تدفین وی مهیا شده بود، شدند و به کمک یکدیگر او را به خاک سپردند. و بدون اینکه با کسی سخن بگویند آن محل را ترک کردند. کسی نفهمید آنان چه کسانی بودند.[15]

    برخی از محققان احتمال داده‌اند که این دو سوار امام رضا (ع) و امام جواد(ع) بوده‌اند.[16]

    با توجه به اینکه ولادت حضرت معصومه اول ذی القعده سال 173[17] هجری می‌باشد. و با توجه به زمان رحلت آن حضرت یعنی سال 201 هجری، بنابراین سن مبارک آن حضرت هنگام وفات 28 سال بوده است.




    بیشتر از 50 روز از کودتای آمریکایی ارتشبد زاهدی نگذشته بود. مردم هنوز درک کودتا برایشان سنگین بود. اولین تظاهرات یک پارچه مردم علیه رژیم کودتا در همین روز اتفاق افتاد؛ دانشگاه و بازار به طرفداری از تظاهرکنندگان اعتصاب کردند. تظاهرات به قدری سنگین بود که کودتاچیان وارد معرکه شدند و طاق بازار را بر سر بازاریان خراب کردند.

    16 آذر سال 32 بود؛ نه! دو ماه قبل از آن، تاریخ 16 مهر 32.

    بیشتر از 50 روز از کودتای آمریکایی ارتشبد زاهدی نگذشته بود. مردم هنوز درک کودتا برایشان سنگین بود. اولین تظاهرات یک پارچه مردم علیه رژیم کودتا در همین روز اتفاق افتاد؛ دانشگاه و بازار به طرفداری از تظاهرکنندگان اعتصاب کردند. تظاهرات به قدری سنگین بود که کودتاچیان وارد معرکه شدند و طاق بازار را بر سر بازاریان خراب کردند و دکان‏های آنان را به وسیله مزدوران خود غارت کردند.

    16 آبان سال 32 بود؛ کابینه زاهدی و دولت انگلستان برای تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملی سازی نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاکرات کردند.

    در تاریخ 24 آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران می‏آید. نیکسون به ایران می‏آمد تا نتایج پیروزی ی امیدبخشی را که در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است» (نقل از نطق آیزنهاور در کنگره آمریکا بعد از کودتای 28 مرداد) ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمی می‏نمود.

    دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدی تجدید رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که دنیس رایت»، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز 14 آذر تظاهراتی در گوشه و کنار به وقوع پیوست که در نتیجه در بازار و دانشگاه عده‏ای دست گیر شدند. این وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت.

    رژیم شاه برای مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت (!) سفر نیکسون نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر کرد؛ روز 15 آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور می‏رسد که باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیس صداها خفه گردد و جنبنده‏ای نجنبد.

    صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثه‏ای را پیش بینی می‏کردند.

    دانشجویان حتی الامکان سعی می‏کردند که به هیچ وجه بهانه‏ای به دست بهانه جویان ندهند. از این رو دانشجویان با کمال خونسردی و احتیاط به کلاس ها رفتند و سربازان به راهنمایی عده‏ای کارآگاه به راه افتادند. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانه‏ای به دست آنان نیامد به داخل دانشکده‏ها هجوم می‏آوردند؛ از پزشکی، داروسازی، حقوق و علوم عده زیادی را دستگیر کردند. بین دستگیر شدگان، چند استاد نیز دیده می‏شد که به جای دانشجو مورد حمله قرار گرفته و پس از مضروب شدن به داخل کامیون کشیده شدند؛ چون احتمال وقوع حوادث وخیم‏تری می‏رفت، لذا برای حفظ جان دانشجویان، دانشکده را تعطیل کردند و به آنها دستور دادند به خانه‏های خود بروند و تا اطلاع ثانوی در خانه بمانند.

    دانشجویان نیز به پیروی از تصمیم اولیای دانشکده، محوطه دانشگاه را ترک می‏کردند ولی هنوز نیمی از دانشجویان در حال خروج بودند که ناگاه سربازان به دانشکده فنی حمله کردند. بهانه حمله آنان به دانشکده ظاهرا این بود که در این گیر و دار دو دانشجوی رشته ساختمان به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض می‏کنند. ارتشی‏ها برای دست‏گیری آنان وارد دانشکده فنی وارد کلاس درس مهندس شمس می‏شوند تا دانشجویان معترض را دست گیر کنند؛ وقتی مهندس شمس نسبت به حضور نظامیان در کلاس درس خود اعتراض می‏کند او را با مسلسل به جای خود می‏نشانند و حتی با شکنجه مستخدم دانشکده سعی می‏کنند که آن دو دانشجو را بیابند.

    رئیس وقت دانشگاه تهران برای اینکه جلوی ناآرامی‏ها را بگیرد، کل دانشگاه تهران را تعطیل کرد. حضور نظامیان در صحن دانشکده فنی باعث شد که بین نظامیان و دانشجویان، زد و خورد شود. عده‏ای از سربازان، دانشکده فنی را به صورت کامل محاصره کرده بودند تا کسی از میدان نگریزد. آنگاه دسته‏ای از سربازان با سر نیزه از در بزرگ دانشکده وارد شدند.

    اکثر دانشجویان به ناچار پا به فرار گذاردند تا از درهای جنوبی و غربی دانشکده خارج شوند. در این میان بغض یکی از دانشجویان ترکید و او که مرگ را به چشم می‏دید و خود را کشته می‏دانست دیگر نتوانست این همه فشار درونی را تحمل کند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شکل شعاری کوتاه بیرون ریخت: دست نظامیان از دانشگاه کوتاه!». هنوز صدای او خاموش نشده بود که رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند به کلی غافل گیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. به خصوص که بین محوطه مرکزی دانشکده فنی و قسمت‏های جنوبی، سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشینی عده زیادی از دانشجویان روی پله‏ها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند، مصطفی بزرگ نیا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس مهدی شریعت رضوی که ابتدا هدف قرار گرفته به سختی مجروح شده بود بر زمین می‏خزید و ناله می‏کرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچی حتی یک قدم هم به عقب برنداشته و در جای اولیه خود ایستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده یکی از جانیان دسته حاجیباز» با رگبار مسلسل سینه او را شکافت.

    بعد از پایان درگیری‏ها احمد هنوز زنده بود؛ او را به یکی از بیمارستان‏های نظامی تهران منتقل کردند. در حالی که در درگیری‏ها لوله شوفاژ در مقابل احمد ترکید بود و آب جوش تمام سر و صورت او را به شدت مجروح کرده بود با این حال مسئولان بیمارستان از مداوا و حتی تزریق خون به او ابا کردند و 24 ساعت بعد او مظلومانه شهید شد.

    مظلومیت قندچی به حدی بود که حتی بعد از شهادت، به خانواده‏اش گفته بودند که احمد را با دو شهید دیگر در امام زاده عبدالله دفن کرده‏اند. برادر شهید قندچی گفت: بعد از این که فهمیدیم احمد را در مسگر آباد دفن کرده‏اند با خانواده شریعت رضوی و بزرگ نیا به مسگر آباد رفتیم و قبر شهید را نبش کردیم و او را مخفیانه به امام زاده عبدالله بردیم و در آنجا در کنار دوستانش به خاک سپردیم.»

    در جریان درگیری 16 آذر عده زیادی از دانشجویان که تحت فشار و حمله قرار گرفته بودند به ناچار به آزمایشگاه پناه بردند. پس از ختم گلوله باران دقیقه‏ای سکوت، دانشکده را فرا گرفت. ناگهان میان سکوت ناله بلندی به گوش رسید که مانند دشنه در قلب‏ها فرو رفت و از چشم بیش‏تر دانشجویان اشک جاری شد. ناله‏های بلند سوک می‏فهماند که عده‏ای مجروح شده‏اند و در همان جا افتاده‏اند. اولیای دانشکده، مستخدمان و چند نفری از دانشکده پزشکی می‏خواستند مجروحان را به پزشکی برده معالجه کنند ولی سربازان با تهدید به مرگ مانع این کار شدند. بدن مجروحان در حدود دو ساعت در وسط دانشگاه افتاده بود و خون جاری بود تا بالاخره جان سپردند. بدین ترتیب سه نفر از دانشجویان (بزرگ نیا، قندچی و شریعت رضوی) شهید و بیست و هفت نفر دستگیر و عده زیادی مجروح شدند.

    خبر واقعه 16 آذر به سرعت در تمام تهران پخش شد. در روز 17 آذر تمام دانشگاه‏های تهران و اغلب شهرستان‏ها در اعتصاب کامل به سر بردند؛ حتی بسیاری از دبیرستان‏ها هم با تعطیل کردن مدرسه خود هم دوش دانشگاهیان در تظاهرات علیه فجایع 16 آذر و سفر نیکسون به تهران شرکت کردند.

    برای کم رنگ کردن واقعه 16 آذر، جنایت کاران شروع به سفسطه کردند. در مقابل خبرنگاران گفتند که: دانشجویان برای گرفتن تفنگ سربازان حمله کردند و سربازان نیز اجباراً تیرهایی به هوا شلیک نمودند و تصادفا سه نفر کشته شد.» در همان روزها یکی از مطبوعات نوشت: اگر تیرها هوایی شلیک شده، پس دانشجویان پر درآورده و خود را به گلوله زدند!»

    رژیم برای این که واقعه 16 آذر زودتر از یادها برود از برپایی مراسم یادبود شهدا جلوگیری کرد.

    برادر شهید شریعت رضوی می‏گوید: بعد از شهادت این سه تن به ما اجازه برگزار کردن شب سوم در خانه هایمان را هم ندادند؛ ولی در مراسم چهلم به خاطر پافشاری زیادی که کردیم فقط 300 کارت که مهر حکومت نظامی روی آن خورده بود به من دادند. هر کس می‏خواست به طرف امام زاده عبدالله برود کارتش را کنترل می‏کردند.»

    برادر شهید بزرگ نیا نیز می‏گوید:از طریق علم، شاه به پدرم تسلیت گفت و پیغام داد 200 هزار تومان خون بها بدهند که جواب رد دادیم؛ بعد می‏خواستیم مجلس ختم و شب هفت بگیریم، مخالفت کردند. تا این که خودم پیش سرتیپ بختیار فرماندار نظامی رفتم و متعهد شدم اگر اتفاقی افتاد خودم مسؤول باشم.»

    درست روز بعد از واقعه 16 آذر، نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی گناه رنگین بود دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد. صبح ورود نیکسون یکی از رومه‏ها در سر مقاله خود تحت عنوان سه قطره خون» نامه سرگشاده‏ای به نیکسون نوشت. در این نامه سرگشاده ابتدا به سنت قدیم ما ایرانی‏ها اشاره شده بود که هرگاه دوستی از سفر می‏آید یا کسی از زیارت بازمی گردد و یا شخصیتی بزرگ وارد می‏شود ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او گاوی و گوسفندی قربانی می‏کنیم؛ آنگاه خطاب به نیکسون گفته شده بود که آقای نیکسون! وجود شما آن قدر گرامی و عزیز بود که در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این کشور یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی کردند.»

    منابع:

    1- خاطرات شهید چمران

    2- رومه کیهان آذر 58

    3- رومه اطلاعات آذر 58

    4- رومه جمهوری اسلامی آذر



    نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی علی شریفی






    تصاویر دعای ندبه  روز جمعه 24 آبان  98 بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا

    دعای ندبه با صدای کربلایی نعمت پیکران





    صرف صبحانه




    قرائت فاتحه بر مزار شهدای گمنام شهرستان املش بعد ازدعای ندبه روز جمعه 15 آذرماه 98



    پیاده روی تفریحی بعد از دعای ندبه در صبح جمعه







    در تاریخ 24 آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران می‏ آید. نیکسون به ایران می‏آمد تا نتایج پیروزی ی امیدبخشی را که در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است» (نقل از نطق آیزنهاور در کنگره آمریکا بعد از کودتای 28 مرداد) ببیند. در مقابل دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که در فضای حکومت نظامی بعد از کودتای سیاه، هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدی تجدید رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که دنیس رایت» ، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز 14 آذر تظاهراتی در گوشه و کنار به وقوع پیوست که در نتیجه در بازار و دانشگاه عده‏ای دست گیر شدند. این وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت. و بیشتر اعتراض ها از دانشکده پزشکی و داروسازی و حقوق و علوم آغاز شد. صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثه‏ای را پیش بینی می‏کردند. فضا بشدت آبستن حوادث و درگیری بود. بعد از گذشت مدتی برای جلوگیری از تنش و درگیری چندین دانشکده تعطیل اعلام شد و در ادامه سراسر دانشگاه به دستور رییس دانشگاه تعطیل گردید. نیروهای نظامی رژیم که بشدت رفت و آمد دانشجویان را کنترل کرده و در این بین عده ای را نیز دستگیر نموده بودند, با حضور در کلاس یکی از اساتید دانشکده فنی (مهندس شمس استاد نقشه کشی) زمینه اعتراض را در کلاس درس ایجاد کردند. آنان قصد داشتند دو دانشجو را که ظاهرا به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض داشتند را دستگیر نمایند. دستگیری دو دانشجو کلاس را به هم زده، دانشجویی دیگر بر روی نیمکت کلاس فریاد می زند: "آقا ما چقدر بی عرضه هستیم. چقدر بدبخت هستیم. این کلاس نیست، این درس نیست. یک عده ای بدون اینکه از استاد و از کادر دانشگاه اجازه بگیرند وارد کلاس می‌شوند و هیاهو در می‌گیرد. تف به این کلاس و تف به این مملکت!" دانشکده فنی به هم می‌ریزد و در محاصره کامل نظامیان قرار می‌گیرد و به یکباره فرمان آتش صادر شده و دانشجویان در صحن طبقه اول به خون می‌غلطند عده‌ای زخمی شده و در این میان سه دانشجو به نامهای قندچی و بزرگ نیا و شریعت رضوی به شهادت می‌رسند. همان روز 16 آذر پلیس توسط رادیو اعلام کرد: "عده‌ای از دانشجویان در کلاسهای درس نشسته بودند و به پلیس چهره خشنی نشان می‌دادند و پلیس را مسخره می‌کردند و این باعث شده که پلیس به واکنش بیفتد. پلیس قصد زدن دانشجویان را نداشت ولی دانشجویان به پلیس حمله کردند و می‌خواستند اسلحه‌شان را بگیرند. پلیس در قالب دفاع این کار را کرده و قصدش زدن دانشجویان نبوده است." فردای آن روز شاه تیمسار مزینی را برای دلجویی به دانشگاه می‌فرستد تا خودش را از این گناه و تقصیر تبرئه کند. وی با خانواده‌های شهدا ملاقات می‌کند و در دانشگاه به ظاهر از اساتید و روسا عذرخواهی می‌کند. دو روز بعد از واقعه 16 آذر، نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی‌گناه رنگین بود دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد. روز 16 آذر به عنوان روز مقاومت و ایستادگی دانشجویان این سرزمین در برابر استعمار غرب و استبداد و خودکامگی در دفتر تاریخ این سرزمین به یادگار ثبت گردیده است.


    گزارش تصویری ختم سوره مبارک انعام خواهران روز دوشنبه آذر  98 در منزل زنده یاد سیده مریم نور و یاد لود آنمرحومه درمنزلش





    با عرض تسلبیت به خانواده ی محترم اکبردوست و نور
    از طرف هیات امنای مسجد و پایگاه بسیج





    شب یلدا

    یکی از جشن هایی که از دوران باستان در ایران پا برجا مانده است شب یلدا می باشد. آخرین روز پاییز از غروب خورشید تا طلوع خورشید در اولین روز دی ماه که زمستان آغاز می گردد را شب یلدا می نامند.

    ایرانیان این شب را بعنوان طولانی ترین شب جشن گرفته و به دورهمی و خواندن قصه توسط بزرگان و گرفتن فال حافظ می پردازند.

    مشابه چنین شبی که شروع زمستان را جشن میگیرند در روم باستان نیز وجود دارد. جشن انقلاب زمستانی در ادیان دیگر مانند مسیحیان غربی نیز وجود دارد.

    محققان بر این باورند که مسحیان غربی چارچوب اصلی دین خود را مدیون آیین میتراییسم روم هستند که فرانتس کومون”، باستان‌شناس بلژیکی و بنیان‌گذار میتراپژوهی مدرن و دیگر میترا پژوهان معتقدند؛ آیین میتراییسم کاملا بر گرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی میترا است.

    البته این نظریه از سال 1970 به بعد بسیار مورد هجوم مجادلات و بحث و انتقاد قرار گرفت.



    با فرا رسیدن روزهای آخر پاییز حس و حال عجیبی در بین ایرانیان برای  جشن شب چله به چشم می خورد. شبی که تنها یک دقیقه طولانی تر از شب های دیگر سال است . شبی که با یک دقیقه طولانی بودنش همه اعضای خانواده، فامیل ها را در کنار بزرگ ترها جمع می کند و موجب شادی می شود.

    آیین های شب یلدا چیست؟

    در بلندترین شب سال آیین‌های مختلفی برگزار می‌شود اما چند مورد مشترک آن در همه شهرها یکسان است. خانواده‌ها با دورهمی که دارند سعی می‌کنند بهترین لذت را در این شب کسب کنند و استخاره با قرآن یکی از این آیین‌هایی است که در شب چله اتفاق می‌افتد تا برکت زندگی خود را دوچندان کنند.

    شاهنامه خوانی و فال حافظ گرفتن یکی از آئین های ایرانیان در این شب است. در شب چله بیش از هر زمان دیگری شعرهای حماسی شاهنامه و شعرهای عاشقانه حافظ خوانده می شود و با آرزویی در دل، تفال بر دیوان حافظ زده می شود. این سنت شیرین هرسال با لذت و گرمی خاص تر و بهتری از سال های گذشته برگزار می شود.








    - هندوانه شب یلدا
    هندوانه یادآور گرمای تابستان و حرارت خورشید است. باور بر این است، اگر مقداری هندوانه در شب یلدا بخورید در سراسر زمستان طولانی، سرما و بیماری بر شما غلبه نخواهد کرد و این باور، با خواص هندوانه که سرشار از ویتامین های a و b و c است، مطابقت دارد.۹۰ درصد بافت هندوانه آب است و خوردن آن برای رفع تشنگی و دفع مواد زاید بدن و نشاط و طراوت پوست مفید است. منتهی حواستان باشد هندوانه را با غذا یا به مقدار زیاد نخورید که دل‌درد می‌شوید.

     

    - انار شب یلدا
    این میوه در سفره شب یلدا نماد شادی و زایش و تولد است. انار میوه ای خون ساز است و به کسانی که رنگ پریده و ضعیف هستند، توصیه می شود آب انار بنوشند. چرا که ویتامین ث و آهن زیادی دارد. سیستم دفاعی بدن را تقــویت می کند و موجب افزایش انرژی و تصفیه خـون می شود و رنگ و روی کسی را که آب انار می خورد ،زیبا و شاداب می کند. به همین دلیل انار را نماد زایش و شادی می دانند.


    - آجیل شب یلدا
    آجیل شب یلدا شامل پسته، بادام، فندق و گردو است و در بعضی مناطق از میوه های خشک نیز به عنوان آجیل شب یلدا استفاده می شود. دانه‌های آجیل سرشار از کالری و ویتامین و مواد معدنی هستند و نمی گذارند افراد پوستشان خراب شود، ریزش مو بگیرند، افسرده شوند یا قدرت بینایی‌شان کم شود.

     










    شب یلدا است؛ شبى که در آن انار محبت دانه مى شود و سرخى عشق و عاطفه، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما؛ شبى که داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود.

    شب یَلدا یا شب چلّه یکی از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی است. در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیم‌کرهٔ شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته می‌شود.

    البته نام درست این شب، باید چِلّه» باشد، زیرا برگزاری این جشن، یک آیین ایرانی‌است و یَلدا» یک واژهٔ بیگانه‌است، پس باید واژهٔ پارسی چِلّه» را به‌کار ببریم، نه یلدا»!

    یلدا به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) گفته می‌شود.

    خانواده‌های ایرانی در شب چله، معمولاً شامی فاخر و همچنین انواع میوه‌ها و رایج‌تر از همه هندوانه و انار را مهیا و دور هم سرو می‌کنند.

    پس از سرو تنقلات، شاهنامه‌خوانی، قصه‌گویی بزرگان خانواده برای دیگر اعضای فامیل و همچنین فال‌گیری با دیوان حافظ رایج است.


    شب یَلدا یا شب چلّه یکی از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی است. در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیم‌کرهٔ شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته می‌شود.


    یلدا به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) گفته می‌شود. خانواده‌های ایرانی در شب یلدا، معمولاً شامی فاخر و همچنین انواع میوه‌ها و رایج‌تر از همه هندوانه را مهیا و دور هم صرف می‌کنند. پس از صرف تناولات، قصه‌گویی پیرترها برای دیگر اعضای فامیل و همچنین فال‌گیری با دیوان حافظ رایج است.

     

    ریشه نام یلدا
    یلدا» برگرفته از واژهٔ سریانی ܝܠܕܐ به معنای زایش» و تولد» است.

    از گذشته واژه یلدا به معنای زایش و تولد است، ایرانیان باستان نیز به این باور بودند که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید روزها بلندتر می‌شود تا تابش نور ایزدی افزایش می‌یابد و به این ترتیب تا آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر و خورشیدی نامیدند و به این دلیل دهمین ماه سال دی نام گرفت که ماه تولد خورشید است.







    شب یلدا در استان آذربایجان (شرقی و غربی) 
    در این خطه رسم است که خوانچه های مزین شده و پر زرق و برق به خانه نامزد یا خانه تازه عروس می برند.و در سینی های زیبا هندوانه ها را تزیین کرده و شال های قرمز رنگی در کنار ان می گذارند در حالیکه مردم شمال با تزیین ماهی این رسم را برگزار میکنند. 
    شب یلدا در اصفهان 
    آیین ها و رسومات ویژه و خاصی از دیرباز در اصفهان جاری است که در حال حاضر نیز این رسومات پا برجا و ادامه دار هستند اصفهانی ها بر این باورند که چله در ایران به دو بخش تقسیم شده است یکی چله بزرگ و دیگری چله کوچک. 
    از اول دی ماه تا دهم بهمن ماه زمان چله ی اول است،اما چله کوچک از دهم بهمن تا سی بهمن ادامه دارد.شب چله و ایین برگزاری آن در مناطق مختلف متفاوت است.در اصفهان این شب به نام چله زری (مونث) نامگذاری شده ولی در شهرها و مناطق مختلف با رسم و رسومات این شب به عمو چله (مذکر) معروف است.
    در پاسخ به این سوال که چرا این شب شامل جنسیت شده ،گفته می شود چون از ابتدا هم اشیا و جانداران دارای جنسیت ماده و نر و یا مذکر و مونث بوده و هست به همین دلیل به این روزها و شب ها هم نام تعیین شده. 
    مردم اصفهان دو شب را با نام شب چله برگزار میکنند که این شب ها رسوم مخصوص به خود را دارند.این شبها با حضور گرم خانواده ها صورت میگیرد.در شب چله اصفهانی ها سفره ای را با نام سفره ی شب چله باز میکنند که در این سفره هندوانه را به دلیل کروی بودنش سمبل خورشید می دانند و آن را در سفره های خود جای می دهند. 
    شب یلدا در کهگیلویه و بویر احمد 
    در این شب همه ی بستگان دور هم جمع میشوند تا کهنسال ترین فرد فامیل برای آنها متیل»بخواند. 
    متیل به قصه ی بلند و افسانه ای که توسط فرد حفظ،شده گفته میشود.آنها برای اینکه زمستان پر بارش و برفی داشته باشند آش های محلی مانند دووا و شیر برنج را میپزند.آش دووا را در ظرفهای بزرگی که برای جمعیت زیادی برسد می پزند و یک نوع آش دوغ است. 
    مردم کهگیلویه و بویر احمد در این شب رسمی به اسم کاسه بهره» دارند که این رسم به این صورت است که برای همسایه های فقیر غذا برده می شود. 
    غذای معروف و سنتی شب یلدای آنها آش کارده،شله ماش و شله بادام می باشد. 
    شب یلدا در استان مازندران 
    مازندرانی ها هم شب یلدا را بسیار مهم و گرامی میدارند.آنها در شب چله به منزل بزرگترها می روند و در دورهمی های خود به خوردن خوراکی و میوه های مخصوصی چون انار و هندوانه و ازگیل می پردازند.فردوسی خوانی میکنند و فال حافظ میگیرند.شب را با شنیدن داستان ها و صحبت های بزرگترها صبح میکنند و اعتقاد دارند که صبح شب یلدا خورشید به تاریکی و سیاهی پیروز شده است. 
    شب یلدا در استان فارس 
    مردم شیراز سفره شب چله را همانند سفره نوروز رنگین میکنند.آنها سردیجاتی از جمله مرکبات و هندوانه را برای افراد سرد مزاج و خوراکی های گرم از جمله خرما و رنگینک را برای افراد با مزاج گرم آماده میکنند.خواندن شعرهای حافظ یکی از رسم های جدا نشدنی برای شیرازی ها است.حافظ خوانی به عنوان رسم همیشگی و کلی شب نشینان یلدا شده است.

    شب یلدا در استان همدان 
    فال سوزن هم یکی از رسوم همدانی ها در شب یلدا است به اینصورت که همه دور تا دور هم می نشینند و پیرزنی به صورت مداوم شعر میخواند و دختر کوچکی هم بعد از تمام شدن هر شعر به یک تکه پارچه آب نخورده و نبریده سوزن میزند و شعرهای پیرزن بنا بر ترتیب نشستن مهمان ها فال آنها میشود.
    در همدان هم شب یلدا خوراکی های مخصوص شهر را که مربوط به آب و هوای آنجا هست میخورند.در شهرهای ملایر و تویسرکان معمولی ترین خوراکی های موجود مانند کشمش و گردو و میز خورده میشود. 
    شب یلدا در استان اردبیل 
    در اردبیل نیز در این شب دور هم جمع میشوند و تا نیمه های شب کنار هم مینشینند.از جمله خوراکی هایی که در این شب رسم هست هندوانه ،انار،پرتقال،تخمه،ماهی،پلو و میباشد. 
    شب یلدا در کرمانشاه 
    برا اساس آیین های قدیمی در این شهر نیز این شب را گرامی میدارند و با شعر خواندن ،قصه گویی،فال گرفتن و خوردن آجیل و خوراکی شب را بیدار میمانند و شادی میکنند.
    آنها میوه هایی را که در این شب میخورند به نوعی نمادی از خورشید میدانند مثل هندوانه،انار سرخ، سیب سرخ و یا لیموی زرد. 
    قصه هایی همچون حسین کرد شبستری ، رستم و سهراب ، شیرین فرهاد به شعر خوانی از اشعار دلنشین و معروف شامی کرمانشاهی در این شب در مجالس مردم کرمانشاه خوانده می شود و خوراکی هایی از جمله مشکل گشا ، آجیل ، کاک ، راحت الحلقوم ، نان برنجی و شیرینی محلی نان پنجره ای پذیرایی می شود. فال گرفتن یکی از عادات زیبای کرمانشاهی است که با اتکا به اعتقادات خود رهنمودهای آن را چراغ روشنی برای حل مشکلات خود قرار می دهند. 
    شب یلدا در کردستان 
    شه وی چله» اصطلاح کُردی شب چله یا شب یلدا می باشد. عکس خانه ها از قدیم در این شهر نان سنگک با دلمه خوشمزه برای پذیرای میهمانان تدارک می بینند و این امر به شکل یک رسم رایج در این شهر جا افتاده است.
    شب یلدا در گلستان 
    مردم گلستان دوره یک کرسی جمع شده و نقل اندازی می کنند نقل اندازی همان تعریف کردن داستان های شفاهی یا همان مثل گویی می باشد.میوه های جنگلی و باغی میوه های مخصوص این شب در گلستان است شیرینی هایی همچون کَسمَک و مَت و همچنین کندس،لیمو،پرتقال و ولیک سفره شب یلدا را در خانه گلستانی ها رنگین میکند. 
    شب یلدا در خراسان جنوبی
     در خراسان جنوبی آداب و رسوم این شب کمی متفاوت تر از دیگر شهرها می باشد به عنوان مثال یکی از خاص ترین پایین های شب یلدا در خراسان جنوبی مراسم کف زنی می باشد. 
    در این مراسم اقدام به خیساندن ریشه گیاهی به اسم چوبک در آب می کنند و بعد از اینکه چند بار جوشاندند داخل ظرف بزرگ سفالی به اسم تغار می ریزند و جوانان و مردان طایفه با دسته چوب های نازک درخت انار به اسم دسته گز مایع به دست آمده را هم زده تا به حالت کف در آید.جوانان هم قبل از اینکه کف را برای خوردن آماده کنند با مالیدن آن به سرو صورت همدیگر شادی میکنند. توجه داشته باشید برای اینکه از این ماده کف خوبی به دست آید بایستی این کار را در محیط سرد انجام داد. 
    در آخر کفی که به دست آمد را با شیره شکر مخلوط و آماده خوردن کرده و نهایتا با پسته و مغز گردو تزیین شده و برای پذیرایی مهمانان بکار می برند. 
    شب یلدا در قزوین 
    آداب و رسوم خاصی در شب یلدای قزوینی ها رقم می خورد آن هم اینکه اهالی این شهر قبل از هر چیزی به دید و بازدید می پردازند و به دیدار بزرگترهای فامیل رفته و برایشان میوه های سرخ رنگ خشک شده که شب چره نام دارند می برند چرا که این کار از نظر آنها شگون دارد. 
    مردم قزوین در این شب با درست کردن سبزی پلو با ماهی دودی و همچنین خوردن انار ، هندوانه و تنقلات مختلف همچون گردو ، تخمه ، انجیر خشک ، کشمش و آجیل مشکل گشا شب طولانی خود را به اولین صبح زمستانی می رسانند بانوان سالخورده قزوین ای بر این باورند که اگر ننه سرما در این شب گریه کند باران می بارد و چنانچه پنبه های لحاف بیرون بریزد برف میبارد و اگر گردنبند مروارید ش پاره شود از آسمان تگرگ می ریزد. 
    شب یلدا در استان مرکزی 
    در استان مرکزی نیز آداب و رسوم جالبی وجود دارد در این شهر خانواده ها به دور کرسی نشسته و انواع تنقلات و میوه ها همچون انگور ، هندوانه ، نخودچی کشمش ، تخمه و خرما روی سینی های قدیمی مسی چیده و میل می کنند. ریش سفیدان و بزرگترهای فامیل به غیر از خواندن اشعار سعدی و حافظ و فردوسی ،داستان ها و خاطرات کهن ایران زمین را برای اهل خانواده نقل میکنند.








    از آیین های رایج و معروف و مرسوم شب یلدا می توان به آتش روشن کردن،قصه گویی ریش سفیدان و بزرگان،خوردن تنقلات و تفآلی بر حافظ اشاره کرد. 
    آتش روشن کردن در یلدا 
    از آنجایی که آتش روشن کردن در دیدگاه گذشتگان نماد روشنی و خورشید بود و همچنین بعضی ها آن را برای رفع تاریکی و نحسی اهریمن میشناختند از این رو برای فراری دادن تاریکی ها و قوای اهریمن آتش روشن می کردند تا محفلی گرم در کنار یکدیگر ایجاد کنند. 
    قصه خوانی و مثل گویی در شب یلدا 
    در شب یلدا خانواده ها دور هم جمع می شوند و به شعرخوانی ها و داستان خوانی بزرگ تر ها و پیرتر ها گوش فرا می دهند.قصه هایی غیر واقعی و کوچک که قهرمان های آن پریان و دیوها و جانوران هستند و مطمئنا شنیدنش برای هر کودکی خوشایند و جذاب می باشد. 
    و بسته به فرهنگ هر شهر یا استانی قصه های مربوط به خودشان نقل میشود به عنوان مثال قصه حسین کرد شبستری در میان آذربایجانی ها و داستان های شاهنامه در بین خراسانی ها رایج می باشد. 
    فال حافظ و شاهنامه خوانی در شب یلدا 
    شاهنامه خوانی و فال حافظ در شب های یلدا یکی دیگر از سرگرمی های ایرانیان می باشد و از دیرباز مرسوم بوده است چنانچه برای تفآل زدن به حافظ مخاطب مورد نظر نیت می کند و بزرگ مجلس که قرار است قال بگیرد از او می خواهد این جمله را با خود تکرار کند:ای حافظ شیرازی، تو کاشف هر رازی، من طالب یک فالم، بر من نظر اندازی… 
    و سپس دیوان را باز کرده و غزل بالای سمت راست را خوانده چراکه جواب تفآل می باشد اگر با وسط غزل مواجه شدند فال باید از ابتدای غزل یعنی صفحه پشت خوانده شود.پس از اینکه غزل خوانده شد آن را تفسیر می کنند .چنانچه فال با محتوای مثبت از آب در آمد یعنی فال خوب است اما اگر منفی بود یعنی بد است البته نا گفته نماند تمامی غزلیات حافظ محتوایی روحیه بخش و عاشقانه دارند. 
    و همچنین شاهنامه خوانی جزء جدایی ناپذیرترین برنامه های شب یلدا می باشد که از دیرباز رایج می بوده است شاهنامه ها اگر با شیوه نقالی خوانده شود جذابیتش صد چندان می شود . شانس بزرگی هست که در خانواده تان چنین شخصی را داشته باشید. 
    چیدمان سفره شب یلدا 
    چیدن سفره شب یلدا با انواع خوراکی ها و تنقلات یکی از آیین های این شب بیادماندنی می باشد که شامل آجیل های مخصوص و میوه هایی همچون انار و هندوانه و دیگر تنقلات داخل آن قرار می دهند.جالب است بدانید در دوران گذشته سفره ای با اسم میَزد پهن می شده است و از میوه های خاص خشک و تر و آجیل و یا به اصطلاح زرتشتیان لُرک در سفره استفاده میشده است که یکی از اجزای اصلی سفره می باشد و در حقیقت ولیمه این جشن به شمار می رود.از سایر اجزا می توان به عطردان،آتشدان،بخوردارن و بَرسَم اشاره کرد.بَرسَم ابزاری برای دعا خوانی می باشد که از ف نقره و برنج و یا شاخه گیاهی خاص درست می شود. 
    میوه های مخصوص شب یلدا 
    اصلی ترین میوه شب یلدا انار می باشد چرا که گذشتگان آن را مایه برکت و باروری می دانستند و این تفسیر را بخاطر دانه های زیاد آن مطرح کردند و همچنین رنگ قرمزی که دارد نماد خورشید و شادی است.در حقیقت خوردن و وجود انار در سفره شب یلدا به علت اعتقاد به تاثیر جادوی سرایتی آن بوده است به طوری که با خوردن انار و توسل کردن به آن نیروی باروری و برکت را در خود بالا می بردند. 
    قداست میوه انار از دوران بسیار قدیمی برای همه ثابت شده است و حتی دارای جایگاه ویژه ای در میان ادیان بزرگ جهان داشت چراکه در افسانه ها و اساطیر هم نام آن ذکر شده است.انار در دین زرتشتی از مقدسات محسوب می شود و از درختان مینوی است و جالب است بدانید در مراسم دینی زرتشتیان از شاخه ها و میوه آن بکار می رود. 
    و اما هندوانه هم همانند انار یکی از خاص ترین میوه های شب یلدا است ولی سوالی که اینجا مطرح است این است که اول سرما خوردن هندوانه کمی عجیب نیست؟باید بدانید همانطور که هندوانه یک میوه تابستانی است بنابر این علاوه بر رنگ سرخش یادآور حرارت و گرمای تابستان و همچنین نماد خورشید می باشد. 
    البته از سایر میوه ها و مرکبات همچون پرتقال،سیب،خرمالو،گلابی و یا حتی کدو تنبل و لبو هم می توان استفاده کرد.







    دانستیم که آخرین شب پاییز که دراز ترین و تاریک ترین شب سال محسوب می شود با نام شب یلدا جایگاه ویژه ای در میان ایرانیان کسب کرده است و مردم ایران تا سپیده دم با انواع و اقسام برنامه های مفرح در کنار یکدیگر این شب دراز را به خوشی سپری می کنند تا تاریکی و سردی و اندوه غیبت خورشید روحشان را تضعیف نکرده و با آسمانی روشن به رختخواب رفته به راحتی استراحت کنند. 
    طبق سنت های دیرینه در آیین کهن در اولین روز دی ماه شاهان ایرانی تاج و تخت شاهی را زمین گذاشته و با لباسی سپید به سمت صحرایی می رفته و بر روی فرش سفید می نشستند و نگهبانان و دربانان کاخ شاهی و همه خدمتکاران و برده ها در سطح شهر آزاد شده و مثل دیگران زندگی می کردند و همگی چه رئیس و چه پادشاه و چه مردم عادی به طور یکسان و در یک جایگاه بودند. البته ناگفته نماند صحت و سقم این گفته ثابت نشده که شاید تنها افسانه ای بیش نباشد. 
    جشن یلدا امروزه توسط ایرانیان با شب نشینی اقوام و خانواده در کنار یکدیگر برگزار می شود بدین گونه که اعضای خانواده در این شب مهم گردهم آمده و افراد مسن خانواده شروع به تعریف کردن قصه های کهن می کند که خوردن هندوانه ، آجیل و انار و شیرینی و میوه های مختلف از جنبه های نمادین این شب عزیز می باشد اغلب این میوه ها دانه های زیادی دارند و به نوعی جادوی سرایتی به شمار می روند که انسان ها با توسل به برکت پردانه بودن آن ها نیروی باروری را در خود نیز افزایش می دهند و هندوانه و انار را به خاطر سرخی رنگ شان نمایندگی از خورشید در شب تصور می کنند.





    یکی از مهم ترین شب های ایران باستان شب یلدا می باشد که از دیرباز تا به امروز مورد توجه و اهمیت ایرانیان واقع شده است جشن ها و شب نشینی هایی که در این شب توسط مردم در اقصی نقاط کشور برگزار می شود یک سنت دیرینه محسوب می شود که تا امروز نیز نه تنها از ارزش آن چیزی کم نشده است بلکه جایگاه بسیار ویژه ای در نزد ایرانیان پیدا کرده است.
    آداب و رسوم کشور ما در شب یلدا متفاوت تر از سایر کشور ها می باشد امروز ما قصد داریم هر آنچه که مربوط به این شب عزیز و خاص است در بخش فرهنگ و هنر نمناک برای شما کاربران عزیز بازگو کنیم. 
    شب یلدا بلندترین شب سال که به زمان مابین غروب آفتاب از تاریخ 30 آذر یعنی آخرین روز پاییز تا طلوع آفتاب 1 دی ماه یعنی نخستین روز زمستان مربوط می شود مصادف با انقلاب زمستانی در نیمکره شمالی می باشد به همین علت از آن تاریخ به بعد طول شب کوتاه تر و طول روز بیشتر می شود.






    یلدا برگرفته از یک واژه سُریانی می باشد که به تولد و زایش معنی شده است. سریانی زبان رایج مسیحی ها بوده است که از تحقیق و بررسی در کتب تاریخی واژه نامه ها کسب شده است دانشمند بزرگ و تقویم شناس ابوریحان بیرونی با نام میلاد اکبر از شب یلدا یاد می کند و آن را میلاد خورشید دانسته است. 
    واژه یلدا به طور دقیق مشخص نیست که چطور و چه زمانی به زبان فارسی ورود کرده است این گونه از تاریخ بر آمده است که مسیحیان اولیه که در روم زندگی می کردند دچار سختی های فراوانی بودند در همان حال عده ای از آنها تصمیم به مهاجرت به ایران می کنند و به خاطر نزدیک بودن فرهنگ ها این واژه سریانی به زبان فارسی راه پیدا می کند. 

















    نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی علی شریفی




    تصاویر دعای ندبه  روز جمعه 24 آبان  98 بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا

    دعای ندبه با صدای کربلایی نعمت پیکران


    صرف صبحانه


    قرائت فاتحه بر مزار مطهر آقا سید علی کیاء بعد ازدعای ندبه





    قرائت فاتحه بر مزار شهدای گمنام شهرستان املش بعد ازدعای ندبه روز جمعه 15 آذرماه 98

    پیاده روی تفریحی بعد از دعای ندبه در صبح جمعه



    من در همین فتنه‌ى 88 به بعضى دوستان قرائن و شواهد را نشان دادم؛ حداقل از ده سال، پانزده سال قبل از آن، برنامه‌ریزى وجود داشت. از بعد از رحلت امام برنامه‌ریزى وجود داشت؛ اثر آن برنامه‌ریزى در سال 78 ظاهر شد؛ مسائل کوى دانشگاه و آن قضایائى که اغلب یادتان هست، قضایائى که سال گذشته پیش آمد، یک تجدید حیاتى بود براى آن برنامه‌ریزى‌ها.


    به گزارش سرویس ی باشگاه خبرنگاران؛پیام حماسه بی نظیر 9 دی را در کلام رهبر معظم انقلاب دام ظله العالی می بینیم.

    1. تعریف فتنه، ریشه و آثارآن
     فتنه معنایش این است که یک عده‌اى بیایند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در این فضاى غبارآلود، دشمنِ صریح بتواند چهره‌ى خودش را پنهان کند ، وارد میدان شود و ضربه بزند. فتنه‌گر یک تکه حق، یک تکه باطل را میگیرد، اینها را با هم مخلوط میکند، در کنار هم میگذارد؛ فحینئذ یشتبه الحقّ على اولیائه»؛ آن وقت کسانى که دنبال حقند، آنها هم برایشان امر مشتبه میشود. فتنه این است دیگر. .(۱۳۸۸/۱۰/۲۹)

    و اتّقوا فتنة لا تصیبنّ الّذین ظلموا منکم خاصّة»، (انفال: ۲۵) خیلى مهم است. ممکن است در یک ساختمان، آن کسى که بنزین میریزد و بى‌احتیاطى میکند و کبریت میکشد، یک نفر باشد؛ اما کسى که میسوزد، فقط آن یک نفر نیست. ممکن است یک نفر کشتى را سوراخ کند؛ اما کسى که غرق میشود، فقط آن یک نفر نیست. قرآن میگوید از یک چنین فتنه‌اى پرهیز کنید؛ که وقتى آمد، فقط دامن آن کسى را که موجب فتنه است، دامن آن کسى را که ظالم است، نمیگیرد؛ دامن بیگناه‌ها را هم میگیرد؛ دامن کسانى را هم که در ایجاد این فتنه تأثیر نداشته‌اند، میگیرد. و اتّقوا»؛ از یک چنین فتنه‌اى پرهیز کنید، مراقب باشید. لازمه‌ى این کار چیست؟ لازمه‌اش خودْنظارتى است؛ یعنى بر یکدیگر نظارت کنیم؛ و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر»؛ (عصر: ۳) دائم تواصى کنیم. اینها نشانه‌هاى سلامت است.(24/3/91)

    فتنه یعنى کسانى شعارهاى حق را با محتواى صددرصد باطل مطرح کنند، بیاورند براى فریب دادن مردم. هدف از ایجاد فتنه، گمراه کردن مردم است. (8/10/89)

    من در همین فتنه‌ى 88 به بعضى دوستان قرائن و شواهد را نشان دادم؛ حداقل از ده سال، پانزده سال قبل از آن، برنامه‌ریزى وجود داشت. از بعد از رحلت امام برنامه‌ریزى وجود داشت؛ اثر آن برنامه‌ریزى در سال 78 ظاهر شد؛ مسائل کوى دانشگاه و آن قضایائى که اغلب یادتان هست، بعضى هم شاید درست یادشان نباشد. قضایائى که سال گذشته پیش آمد، یک تجدید حیاتى بود براى آن برنامه‌ریزى‌ها.( ۱۳۸۹/۰۸/۰۴)

    2. حجت الهی در زمان فتنه

    در شرائط فتنه، کار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خداى متعال حجت را همیشه تمام میکند؛ هیچ وقت نمیگذارد مردم از خداى متعال طلبگار باشند و بگویند تو حجت را براى ما تمام نکردى، راهنما نفرستادى، ما از این جهت گمراه شدیم. در قرآن مکرر این معنا ذکر شده است. دست اشاره ى الهى همه جا قابل دیدن است؛ منتها چشم باز میخواهد. اگر چشم را باز نکردیم، هلال شب اول ماه را هم نخواهیم دید؛ اما هلال هست.(۱۳۸۸/۱۰/۱۹)

    3. تعریف بصیرت و موانع

    یک ملتى که بصیرت دارد، مجموعه‌ى جوانان یک کشور وقتى بصیرت دارند، آگاهانه حرکت میکنند و قدم برمیدارند، همه‌ى تیغهاى دشمن در مقابل آنها کند میشود. بصیرت این است. بصیرت وقتى بود، غبارآلودگى فتنه نمیتواند آنها را گمراه کند، آنها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهى در راه بد قدم میگذارد. شما در جبهه‌ى جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشه‌خوانى بلد نباشید، اگر قطب‌نما در اختیار نداشته باشید، یک وقت نگاه میکنید مى‌بینید در محاصره‌ى دشمن قرار گرفته‌اید؛ راه را عوضى آمده‌اید، دشمن بر شما مسلط میشود. این قطب‌نما همان بصیرت است.

    در زندگىِ پیچیده‌ى اجتماعىِ امروز، بدون بصیرت نمیشود حرکت کرد. جوانها باید فکر کنند، بیندیشند،بصیرت خودشان را افزایش بدهند. معلمان روحانى، متعهدان موجود در جامعه‌ى ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهى و حوزوى، باید به مسئله‌ى بصیرت اهمیت بدهند؛ بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راه‌هاى جلوگیرى از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است. وقتى بصیرت بود، آنوقت شما میدانید با  کِى طرفید، ابزار لازم را با خودتان برمیدارید.(۱۳۸۸/۰۷/۱۵)
    فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است.(2/4/1389)


    4. وظیفه مردم درچگونگی مقابله با فتنه 

    این هشیارى، موقع‌سنجى، لحظه را به حساب آوردن، خصوصیت برجسته و مهمى است که باید ملت ما در همه‌ى موارد متوجه باشند؛ آنجائى که دشمنى و توطئه‌ى دشمن حس میشود، به صورت لحظه‌اى باید همه حساسیت نشان بدهند. این از ناحیه‌ى مردم.(19/7/91)
    بایستى ارتباط خود را با خدا حفظ کنیم، مستحکم کنیم. خاصیت یک حرکت الهى همین است: همتهاى مردم، کارهاى مردم، عزم و اراده‌ى مردم، حضور مردم، در کنار توجه به خدا، در کنار دلهاى آماده‌ى براى تضرع؛ اینها خیلى مهم است. ارتباط خود را با خدا قوى کنیم. نگذاریم دلهاى ما متمایل به سمتى شود که ما را از راه خدا دور کند؛ ربّنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة»؛(آل عمران: 8) این دعائى است که قرآن به ما یاد میدهد. (8/10/89)
    فتنه‌گر و دشمن همیشه هست؛ امروز یک دشمن است، فردا یک دشمن دیگر است، پس‌فردا یک کس دیگر است، یک جور دیگر است. یک ملت وقتى بیدار بود، آگاه بود، عازم بود، ایمان خودش را حفظ کرد، زنده بود، رویش داشت، با همه‌ى این معارضه‌ها با آسانى - که روزبه‌روز آسانتر هم خواهد شد - ایستادگى میکند، دست و پنجه نرم میکند، بر همه‌ى این معارضه‌ها هم فائق مى‌آید.(۱۳۸۸/۱۰/۲۹)


    "هوشیاری و موقع سنجی لحظه ای" خصوصیت برجسته ای است که مردم همواره باید به آن توجه داشته باشند و به محض توطئه دشمن، به صورت لحظه ای واکنش نشان دهند.(19/7/91)

    5. طراحان اصلی فتنه

    درآن فتنه، طراح و نقشه کش و مدیر در بیرون از مرزها بوده و هست و عده ای بخاطر حب به نفس و حب به مقام اسیر توطئه آنها شدند و دانسته یا ندانسته با آنها همکاری کردند. (15/11/89)
    دشمن محاسبات خیلى دقیقى کرده بود؛ منتها خوب، محاسباتش غلط از آب درآمد؛ ملت ایران را نشناخته بود. دشمن در پشت صحنه، همه‌ى چیزها را مشاهده کرده بود. این کسانى که شما بهشان میگوئید سران فتنه، کسانى بودند که دشمن اینها را هل داد وسط صحنه. البته گناه کردند. نبایستى انسان بازیچه‌ى دشمن شود؛ باید فوراً قضیه را بفهمد.(19/10/89)

    6. ترکیب جمعیتی فتنه

    کسانی که در مقابل عظمت ملت ایران در انتخابات ایستادند، از ملت نیستند بلکه افراد ضد انقلاب صریح(منافقان ، سلطنت طلبان و .)  و یا افرادی هستند که براثر جهالت و لجاجت خود همان کار ضد انقلاب را انجام می دادند و ربطی به توده مردم ندارند.(۱۳۸۸/۱۱/۱۹)

    7. حامیان اصلی فتنه و محورهای تبلیغی آنها

    ایشان با یاد آوری حمایت آمریکا ، انگلیس ، کشورهای غربی ومنافقان و سلطنت طلبان از "فتنه پس از انتخابات افزودند همراهی دشمنان و فتنه گران به تجلی عظمت پرشکوه ملت ایران در 9 دی و 22 بهمن 88 منجر شد ".(۱۳۸۹/۰۳/۱۴)
    آن حجم عظیم تبلیغات دشمن که میخواست فتنه‌گران را مردم ایران معرفى کند و اینجور نشان بدهد که مردم ایران از انقلابشان، از نظامشان برگشتند (21/9/90)

    8. اهداف فتنه

    آنها فتنه سال 88 را برای زمین زدن نظام جمهوری اسلامی، تقویت و یا تدارک کردند (16/5/90)
    به گمان آنها بساط جمهورى اسلامى بنا بود جمع شود؛ نه فقط حقیقت دین، حتّى شعارهاى دینى هم باقى نمانَد؛ برنامه این بود.(19/10/89)
    توطئه‌ى بزرگى پشت فتنه‌ى سال 88 بود. این فتنه خیلى چیز مهمى بود، قصدشان خیلى قصد عجیب و غریبى بود؛ در واقع میخواستند ایران را تسخیر کنند.(۱۳۸۹/۰۸/۱۲)

    9. فتنه گران وتناقض رفتاری آنها

    اینهائى که عامل فتنه بودند - توى خیابان، یا بعضى از سخنگویانشان - اغلب ندانسته وارد این میدان شده بودند؛ اما دستهائى اینها را هدایت میکرد، نمیفهمیدند. حالا این که چطور بعضى‌ها وارد این میدان شدند، چطور ندانسته به دشمن کمک کردند، خودش تحلیلهاى دقیق روانشناختى دارد؛ اما واقعیت قضیه این است که عرض کردم. این مسئله خیلى کار بزرگى بود؛ این کار را شما جوانها به سامان رساندید.(۱۳۸۹/۰۸/۱۲)
    بعضى در این فتنه و در این جنجال وارد شدند، نفهمیدند اسم این براندازى است؛ نفهمیدند این همان فتنه است که امیرالمؤمنین فرمود: فى فتن داستهم بأخفافها و وطئتهم بأظلافها و قامت على سنابکها».(نهج‌البلاغه، خطبه‌ى 3) فتنه خرد و نابود میکند کسانى را که زیر دست و پاى فتنه قرار بگیرند. آنها نفهمیدند این فتنه است. یک حرفى را یکى گفت، اینها هم تکرار کردند. پس نمیشود همه را محکوم به یک حکم دانست. حکم معاند متفاوت است با حکم غافل. البته غافل را هم باید بیدار کرد.
    شواهد و قرائن فراوان اثبات می کند که حوادثی که گاه در کشور رخ می دهد از جمله حوادث سال 78 و فتنه 88، از نتایج برنامه ریزیهای میان مدت و بلندمدت دشمن است.(۱۳۸۹/۰۸/۰۴)


    شعار طرفدارى از قانون میدهند، عمل صریحاً بر خلاف قانون انجام میدهند. شعار طرفدارى از امام میدهند، بعد کارى میکنند که در عرصه‌ى طرفداران آنها، یک چنین گناه بزرگى انجام بگیرد؛ به امام اهانت بشود، به عکس امام اهانت بشود. این، کار کمى نیست؛ کار کوچکى نیست. دشمنان از این کار خیلى خوشحال شدند. فقط خوشحالى نیست، تحلیل هم میکنند. بر اساس آن تحلیل، تصمیم میگیرند.(۱۳۸۸/۰۹/۲۲)

    10. گناه سران فتنه

    گناه آتش‌افروزان فتنه‌ى 88 همین بود که به قانون تمکین نکردند، به رأى مردم تمکین نکردند. ممکن است کسى بعد از انتخابات اعتراض داشته باشد؛ خیلى خوب، این اعتراض ایرادى ندارد؛ اما راهِ قانونى دارد که چگونه باید این اعتراض را بیان و دنبال کرد. اگر قانون را قبول داریم، باید از آن راه برویم. این هم نکته‌ى اصلى است(20/7/90)
    حتی اگر با نگاه خوشبینانه به آن ماجرا نگاه کنیم، گناه بزرگ و غیرقابل اغماض فتنه گران این است که شبهه و خدشه ذهنی خود را به چالشی در مقابل نظام تبدیل کردند و به نظام و کشور ضربه زدند. (8/3/92)

    گناه بزرگى که برخى از دست‌اندرکاران فتنه‌ها در کشور انجام میدهند، امیدوار کردن دشمن است؛ دشمن را امیدوار میکنند که میتواند منفذى در بین مردم، در بین عوامل گوناگون، در بین مسئولان نظام باز کند. (8/10/89)

    در آن حوادث، فتنه گرانی برای دست یافتن به قدرت، مصلحت کشور را نادیده گرفتند و
    به حقانیت روشن یک راه، پشت کردند، به گونه ای که دشمنان درجه یک ملت از اقدامات آنان به هیجان و شوق آمدند و از آنان حمایت کردند اما عده ای این حقایق روشن را ندیدند و نمی بینند، البته برخی هم با وجود اینکه این حقایق را درک و فهم می کنند اما به علت ظلمت دل و هواهای نفسانی، حاضر نیستند به این فهم خود، ترتیب اثر دهند.(۱۳۸۹/۰۹/۰۴)


    رهبر انقلاب اسلامی اساس فتنه پس از انتخابات را، نفی آرای مردم، خدشه وارد آوردن به حضور ملت و اتهام و تهمت به نظام برشمردند و تأکید کردند: افرادی با ارتکاب این گناه بزرگ حاضر نشدند در مقابل قانون، " داور و شیوه داوری که قانون تعیین کرده است"، تسلیم شوند.(۱۳۸۸/۱۲/۰۶)

    11. بیّناتی که سران فتنه می توانستند متنبه شوند

    آن کسى که براى انقلاب، براى امام، براى اسلام کار میکند، بمجردى که ببیند حرف او، حرکت او موجب شده است که یک جهتگیرى‌اى علیه این اصول به وجود بیاید، فوراً متنبه میشود. چرا متنبه نمیشوند؟ وقتى شنفتند که از اصلى‌ترین شعار جمهورى اسلامى - استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» - اسلامش حذف میشود، باید به خود بیایند؛ باید بفهمند که دارند راه را غلط میروند، اشتباه میکنند؛ باید تبرى کنند. وقتى مى‌بینند در روز قدس که براى دفاع از فلسطین و علیه رژیم غاصب صهیونیست است، به نفع رژیم غاصب صهیونیست و علیه فلسطین شعار داده میشود، باید متنبه بشوند، باید خودشان را بکشند کنار، بگویند نه نه، ما با این جریان نیستیم. وقتى مى‌بینند سران ظلم و استکبار عالم از اینها حمایت میکنند، رؤساى آمریکا و فرانسه و انگلیس و اینهائى که مظهر ظلمند - هم در زمان کنونى، هم در دوره‌ى تاریخىِ صد سال و دویست ساله‌ى تا حالا - دارند از اینها حمایت می کنند، باید بفهمند یک جاى کارشان عیب دارد؛ باید متنبه بشوند. وقتى مى‌بینند همه‌ى آدمهاى فاسد، سلطنت‌طلب، از اینها حمایت میکند، توده‌اى از اینها حمایت میکند، رقاص و مطرب فرارى از کشور از اینها حمایت میکند، باید متنبه بشوند، باید چشمشان باز بشود، باید بفهمند؛ بفهمند که کارشان یک عیبى دارد؛ بلافاصله برگردند بگویند نه، ما نمیخواهیم حمایت شما را. چرا رودربایستى میکنند؟ آیا میشود با بهانه‌ى عقلانیت، این حقایق روشن را ندیده گرفت، که ما عقلانیت بخرج میدهیم! این عقلانیت است که دشمنان این ملت و دشمنان این کشور و دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب، شما را از خود بدانند و براى شما کف و سوت بزنند، شما هم همین طور خوشتان بیاید، دل خوش کنید؛ این عقلانیت است؟! این نقطه‌ى مقابل عقل است. عقل این است که بمجردى که دیدید برخلاف آن مبانى‌اى که شما ادعایش را میکنید، چیزى ظاهر شد، فوراً خودتان را بکشید کنار، بگوئید نه نه نه، ما نیستیم؛ بمجردى که دیدید به عکس امام اهانت شد، به جاى اینکه اصل قضیه را انکار کنید، کار را محکوم کنید؛ بالاتر از محکوم کردنِ کار، حقیقت کار را بفهمید، عمق کار را بفهمید؛ بفهمید که دشمن چه جورى دارد برنامه‌ریزى میکند، چه میخواهد، دنبال چیست؛ این را باید این آقایان بفهمند. من تعجب میکنم! کسانى که اسم و رسم خودشان را از انقلاب دارند - بعضى از این آقایان یک سیلى براى انقلاب نخوردند در دوران اختناق و طاغوت - و به برکت انقلاب اسم و رسمى پیدا کردند و همه چیزشان از انقلاب است، مى‌بینید که دشمنان انقلاب چطور بُراق شدند، آماده شدند، صف کشیدند، خوشحالند، میخندند؛ اینها را که مى‌بینید؟ به خود بیائید، متوجه بشوید.(۱۳۸۸/۰۹/۲۲)

    12. روح حاکم جمعیت حماسه ساز 9 دی

    در قضیه‌ى 9 دى سال 88 یک نکته اساسى است و آن نکته برمیگردد به هویت انقلاب و ماهیت انقلاب. یعنى همان روحى که حاکم بود بر اصل انقلاب ما و آن حضور عظیمِ بى‌نظیرِ تاریخى در سال 57، همان روح در ماجراى 9 دى نشان داده شد؛ کمااینکه در قضایاى گوناگونِ دیگر هم نشان داده شده، لیکن در 9 دى به شکل بارزى نشان داده شد؛ به طورى که جاى انکار و تردید و تأمل براى هیچ کس از بدخواهان و دوستان و دشمنان و دیگران باقى نگذارد. آن روح چه بود؟ روح دیانتِ حاکم بر دلهاى مردم بود. پس اینجا ما دو تا عنصر در کنار هم داریم: یک عنصر، عنصر مردم است؛ که مردم در هر کشورى، در هر جامعه‌اى، اگر چنانچه همت کنند، بصیرت به خرج بدهند، عمل کنند و وارد میدان بشوند، میتوانند همه‌ى مشکلات را حل کنند. یعنى بزرگترین کوه‌ها در مقابل حضور مردم از بین میرود؛ میتوانند کوه‌هاى بزرگ را جابه‌جا کنند. این یک حقیقت آشکارى است که بسیارى از تحلیلگران اجتماعى در کشورهاى اسلامى و دیگر کشورها آن را درست لمس نکردند، درک نکردند؛ ما این را لمس کردیم. هنر بزرگ امام بزرگوار ما هم همین بود.
     

    عنصر دوم هم عنصر ایمان دینى مردم است. ایمان دینى، آن معجزه‌گرى است که قادر است اولاً همه‌ى مردم را بسیج کند و بیاورد، ثانیاً آنها را در صحنه نگه دارد، و ثالثاً سختى‌ها را براى آنها هموار و آسان کند؛ هیچ ایمان دیگرى این خصوصیت را ندارد. (21/9/90)

    13. علل حضور در صحنه و خلق حماسه 9 دی

     کار شوراى هماهنگى تبلیغات، مدیریت است؛ والّا کار را مردم میکنند، و دلها دست خداست. مردم را خداى متعال توى صحنه مى‌آورد؛ یعنى همان ایمان الهى و توفیق الهى و تأیید الهى است که مردم را در صحنه مى‌آورد.

    ضمناً توجه داشته باشید؛ یکى از خصوصیات دیگرى که در حادثه‌ى 9 دى هست، که باز آن را کاملاً به حوادث انقلاب نزدیک میکند، مسئله‌ى عاشوراست.

    در قضیه‌ى 9 دى هم باز پاى امام حسین در میان بود، پاى عاشورا در میان بود. اگر آن حرکات سخیف و در واقع گریه‌آور از سوى این گروه‌هاى ایضاً سخیف، در عاشورا پیش نمى‌آمد، این حرکت عظیم و این تحرک عمومى مردم معلوم نبود به این شکل به وجود بیاید. اینجا هم پاى عاشورا در میان بود.(21/9/90)

    14. خلق حماسه 9 دی و نتایج آن

    مردم احساس وظیفه‌ى دینى کردند و دنبال این وظیفه، عمل صالحِ خودشان را انجام دادند. عمل صالح این بود که توى خیابان بیایند، نشان بدهند، بگویند مردم ایران اینند. با این حرکت مردم، آن حجم عظیم تبلیغات دشمن که میخواست فتنه‌گران را مردم ایران معرفى کند و اینجور نشان بدهد که مردم ایران از انقلابشان، از نظامشان برگشتند، بکلى نقش بر آب شد؛ یعنى مردم نشان دادند که این، مردم ایران است. تحلیلگران خارجى وقتى نگاه کردند، گفتند از بعد از رحلت امام بزرگوار، یا شاید بعضى گفتند از بعد از حرکات اول انقلاب، هیچ اجتماعى با این بزرگى، با این تپش، با این شور و هیجان وجود نداشته، که مردم وارد میدان شدند. این، حقیقت 9 دى است. (21/9/90)
    وقتى امتحانِ خوب بدهید، خدا شما را بالا میبرد. امروز خط اسلام، خط ایمان باللَّه، خط انقلاب در کشور و در میان ملت، خیلى قوى‌تر، پررنگ‌تر و بالاتر است از آنچه که قبل از این فتنه بود. چرا؟ چون مردم، خوب امتحان دادند. این، نمره‌ى الهى است. این شد براى ما دستورالعمل. (19/10/89)

       ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم





    دشمنان نظام با هم دستی نوکران در آستین بزرگ شده ی انقلاب با نقشه ای از پیش تعیین شده و هدفمند در ابتداء امر به دنبال تضعیف و تخریب هدف های انقلاب بر آمدند و بر آن پا فشاری نمودند آنان با تصور خام اینکه مردم ایمانشان ضعیف گشته و از انقلاب و حکومت آن نا امید شده اند دست به هر کاری زدند و گمان بردند که اکثریت این مردم هم پای آنان خواهند شد.
    دشمنان نظام با هم دستی نوکران در آستین بزرگ شده ی انقلاب دنبال بهانه ای برای اجرای نقشه شان می گشتند که بهترین گزینه پیشروی آنها انتخابات ریاست جمهوری 88 بود. آنان با هدف چه پیروزی و چه شکست برای بر اندازی نظام وارد عرصه انتخابات شدند. شاید عناصر شناخته شده در انتخابات مهره های شاخه های اصلی این فتنه نبوده اند ولی به گونه ای آنان را در عرصه قرار دادند  که شدند مهره ی اصلی صفحه پازل فتنه گران.

    فتنه گران گمان کردند در بررسی 30 ساله خود مردم ایران را شناخته اند اما با حرکاتی که به دنبال جمع کردن نیرو دور خود انجام داند باعث ایجاد بصیرت در مردم شده و همان قدر نیرو های حامی خود را از دست دادند و باز هم متوجه گمراهی خود  نشدند و با اهانت ها ی مکرر به مقدسات همان مردمی که آنان ادعای حمایت از آنها را داشته باعث نابودی خودشان و نقشه پلیدشان گردید.

    حماسه واقعه ایست که در برهه ای از زمان نقش اساسی ای در سرنوشت یک یا چندین ملت ایفا می کند. در همه تاریخ حماسه در پی ایجاد مشکل و یا فتنه و یا نابهنجاری ای که به مزاج آن ملت خوش نیاید رخ می دهد. همچنین باید بدانیم علت چیزی است که باعث کار یا فعالیتی از سوی فاعل می شود و زمینه به چیزی گفته می شود که در آن فعالیت یا کار، نقش جنبش یا تحرک آفرینی فاعل را ایفا می کند.

    در راستای رسیدن به عوامل ایجاد کننده حماسه 9 دی لاجرم نیاز می باشد تا به چند سوال  قبل از ورود به آن عرصه پاسخ داده شود ، این سوالات را می توان به سه قسم تقسیم کرد، 1-  مردمی که این حماسه را خلق کردند چگونه مردمی بودند؟ 2- جامعه ای که در آن حماسه رخ داده چگونه جامعه ای بوده ؟ 3- فضای اجتماعی آن مقطع از زمان چگونه فضایی بوده؟

    پاسخ سوال شماره ی یک : ملت ایران از دیدگاه امام خمینی(ره): من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله و کوفه و عراق در عهد امیر المؤمنین و حسین بن علی  علیهم السلام  می باشند، آن حجاز که در زمان رسول الله  صلی الله علیه و آله و سلم  مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمی کردند و با بهانه هائی به جبهه نمی رفتند که خداوند تعالی در سوره توبه به آیاتی که آن ها را توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است، و آن قدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل در منبر به آنان نفرین کرد.

     و آن اهل عراق و کوفه که به امیر المؤمنین آن قدر بدرفتاری کردند و از اطاعتش سرباز زدند که شکایات آن حضرت از آنان در کتب نقل شده است. و آن مسلمانان عراق و کوفه که با سید الشهداء  علیه السلام آن کردند که شد و آنان که در شهادت دست آلوده نکردند یا گریختند از معرکه، و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد.

      اما امروز می بینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان در جبهه ها و مردم در پشت جبهه ها با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاری ها می کنند و چه حماسه ها می آفرینند و چه کمک های ارزنده می کنند…. و این ها همه از عشق و ایمان و سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان در صورتی که نه در محضر رسول الله  صلی الله علیه و آله و سلم  هستند و نه در محضر امام معصوم  صلوات الله علیهم اجمعین  تنها انگیزه آنان ایمان و اطمینان به غیب است. و این رمز موفقیت و پیروزی در ابعاد مختلف است و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی  تربیت نموده و ما همه مفتخریم که در چنین عصری و در پیشگاه چنین ملتی می باشیم.»

    پاسخ سوال شماره دو :  این مردم در حکومتی به سر می بردن که در بتن انقلابشان بوده ، انقلابی که با نثار خون جوانانشان برای بدست آوردن هدف های والایی به آن رسیده بودند؛ بر همین اساس به رهبری امام خمینی کبیر و مردم با ایمان ایران زمین آن حکومت اسلامی که بعد از خلافت امیرالمومنین به کج راهه های سلطنت طلبی و ستمگری رفته بود به سر جای خود بازگشت و انقلاب اسلامی با محوریت جمهوری اسلامی ایران در سال 1357 در تاریخ بشریت ثبت شد و این مردم در چنین جامعه ای بسر می بردند.جامعه مردم سالار.

    در نظام مردم سالاری دینی خواست و اراده مردم از شأن و منزلت خاصی برخوردار است و باعث پیدایش و استمرار حاکمیت است، اما باید گفت این خواست و اراده از منطقی خاص پیروی می‌کند که به موجب آن، چنین نظامی از نظام‌های لیبرال دموکراسی غرب و نقش مردم در آن‌ها متمایز گردد.
     

    پاسخ سوال شماره سه : فضایی که در سال 88 مردم با آن مواجه بودند فضایی پر از غبار فتنه بود فضایی پراز شبهه و شایعه ، خوب است برای تبیین فضای اجتماعی آن تاریخ ، بررسی مختصری در خصوص فتنه نیز داشته باشیم.





    بررسی ابعاد فتنه از دیدگاه امیر مؤمنان علی (ع):

      فتنه چیست؟

    ابتدا باید ببینیم فتنه چیست و به چه فضایی فضای فتنه گفته می شود؟ فتنه به دو معنا در نهج البلاغه آمده، یکی جریانی که حق از باطل مطلقاً روشن نیست یا هر دو طرف سهمی از حق و باطل دارند. این فتنه همان است که در اولین کلمات قصار نهج البلاغه آمده است. کُن فِی الفِتنَهِ کَابنِ اللَبون، لاَظهرٌ فَیُرکَب و لا ضرعٌ فَیُحلَب» در فتنه مثل شتر دو ساله باش که نه پشتی برای بار بردن و نه ی برای شیر دادن دارد. بسیاری از دعواهای ناسیونالیستی که در شهر ها است و بسیاری از دعواهای خانوادگی در این حوزه قابل ارزیابی است و هیچ طرفی نمی تواند بگوید که صد در صدحق است یا صد در صد باطل است. اینجا باید بی طرف بود. و با شعارهای جذّاب چهره خود را پوشیده نگه می دارد.



     معرفی فتنه سازان   

     عوامل فتنه و زمینه سازان فتنه چه کسانی اند؟

     خطبه 50 نهج البلاغه؛ فتنه و فتنه گران را اینگونه معرفی کرده است:

    همانا آغاز پدید آمدن فتنه ها، پیروی خواهش های نفسانی است. بدعت هایی در احکام آسمانی، بدعت هایی که کتاب خدا آن را نمی پذیرد و گروهی از گروه دیگر یاری خواهند تا بر خلاف دین خدا، اجرای آن را بر عهده گیرند. پس اگر باطل با حق در نیامیزد حقیقت جو آن را شناخت و اگر حق به واسطه باطل پوشیده نشود برای دشمنان دیگر مجال طعنه زدن باقی نمی ماند. لیکن اندکی از حق و باطل به هم می آمیزد، آنگاه شیطان فرصت می یابد و حیلت خواهد نمود تا بر دوستان خود چیره شود و از راهشان منحرف نماید. اما آنان که لطف حق را در یافته باشند، نجات یابند و راه حق را برخواهند گزید. ( ترجمه سید جعفر شهیدی)

    علت های مهم واصلی که 9 دی به عنوان یک حماسه بی نظیر در تاریخ ایران اعلام گردید را می توان در موارد ذیل جستجو کرد.

    1- اراده خداوند متعال و ایمان به توفیق الهی را عامل اصلی هدایت قلب‌ها و دل‌های ملت ایران برای حضور در عرصه‌های مختلف برشمردند.

    2- بدست آوردن بصیرت بی نظیر مردم در فضای پر از فتنه ی سال 88 که با سیر این مراحل ذیل به آن دست پیدا کردند .

     خود آگاهی با توجه به فطرت:

      میدانیم که در فرهنگ اسلامی و سخن معصومان شناخت خود به عنوان بهترین و پر فایده ترین شناخت ها معرفی شده و نزدیک ترین راه برای شناخت خداوند تلقی می شود. البته منظور از خود آگاهی در اینجا ( معرفت نفس )، آن هم به صورت کامل و جامع و عمیق نیست بلکه شناخت اجمالی از خود فطری انسان و ویزگی هایی که هرانسانی فط تا حائز آن باشد نیز کفایت می کند. به عبارت دیگر بدانیم  گرایش به نیکی  ،زیبایی،حق و حقیقت ، ومحبت در یک کلمه  ،جلوهای کمال الهی  در انسان وجود دارد. و مصداق های غیر واقعی هر یک از اینها را  از مصداق های حقیقیشان بشناسیم.

    زمان آگاهی با نگاه به آینده  :

    یعنی زمان شناسی و موقعیت سنجی و آگاهی از مقتضیات زمانی که در آن زندگی می کنیم.یعنی در حصار گذشته محصور نبودن و در زندان حال گرفتار نشدن. و به آینده نظر کردن یعنی برسنن حاکم بر تاریخ واقف بودن و توانایی تطبیق امروز با گذشته و وقایع امروزین با وقایع مشابه تاریخی را داشتن،برای استخراج درسها و عبرتهای زمانه به منظور ساختن آینده رمشن. و چه آینده ای روشن تر از جهان پس از ظهور حضرت ولی عصر (عج) اصولا جلوه های مهم تمایز تشیع با همه ادیان و مذاهب دیگر همین آینده نگری و تعیین مسئولیت شیعه منتظر برای سهم داشتن در ساختن آینده است. و بخش عمده ای از روایات و احادیث آخر امانی  که علایم آخر امان و ظهور را بیان داشته اند. و در حقیقت برای منتظران وظیفه و نقش تعیین کرده اند هم به همین خاطر است.راستی هیچ به نشانه های آخرامان و علائم غیر حتمی ظهور و تطابق عجیب آنها با زمان حاضر توجه کرده اید.


     جامعه آگاهی  با نگرش جهانی:

    به طور خلاصه یعنی شناخت گرایش ها نگرش ها وارزشها و ضد ارزش های حاکم جامعه ای  که در آن زندگی می کنیم ، آن هم بدون هیچ تعصبی.سپس شناخت جامعه رقیب همراه با وقایع نگری و درک ضعف ها و قوت ها و تهدید ها و فرصت های جامعه خود و رقیب  علاوه بر این درک کلی  شرایط حاکم بر جامعه  بین المللی  و نگاه جوامع دیگر  به جامعه اسلامی ایرانی ما و عوامل مهم هویت بخش زندگی ما از دیگر فاکتور های لازم این بخش است .قدم بعدی در این رابطه  درک هویت جمعی خود و نقش و جایگاه خود  به عنوان یک فردی از یک جمع و جزئی از یک کل  منسجم برای رسیدن به جامعه آرمانی و آرمان شهر اسلامی می باشد.

    فرقان :

     فرقان یعنی قدرت تشخیص تشخیص خوب از بد حق از باطل ،راه از چاه  هدایت از ضلالت و روشنایی از تاریکی. فرقان همان است که خداوند در قرآن می فرماید و من یتق اله ،یجعل له فرقانا»  یعنی چنین قدرت تشخیصی حاصل تقوای الهی ،دوری از گناهان و هوای نفس  و جاذبه های دنیایی است.

     اگر کسی خود آگاهی داشته باشد زمان آگاه و جامعه هم آگاه باشد اما تقوا نداشته باشد. نمی تواند انسان بصیری باشد. و سر انجام در کوران فتنه های دوران  حتی اگر تشخیص هم درست باشد در انتخاب دچار گمراهی خواهد شد.

    3- حضور منسجم و یک پارچه ی همه اقشار مردم در سراسر کشور و با یک شعار متحد در حمایت همه جانبه از انقلاب و دست آوردهایش بخصوص ولایت فقیه.

    حضرت آیت‌الله ‌ای در تشریح اولین عنصر یعنی اهمیت حضور گسترده مردم در صحنه‌های مختلف افزودند: هنر اصلی امام خمینی(ره)، وارد کردن مردم به صحنه بود و در هرجایی که مردم با شجاعت، بصیرت و عمل متناسب با ایمان خود، وارد میدان شدند تمام مشکلات، و بزرگترین موانع در مقابل اراده مردم از بین می‌رود.

    4- ایمان دینی مردم و قائل شدن مردم به عنوان وظیفه ملی مذهبی جهت حضور در آن عرصه از تاریخ.

    رهبر انقلاب اسلامی همچنین در تبیین ایمان دینی مردم، به عنوان دومین عنصر اهمیت حادثه ماندگار نهم دی افزودند: آن معجزه‌گری که همه مردم را بسیج کرده، به صحنه می‌آورد و با وجود همه سختی‌ها آنان را در صحنه نگه می‌دارد، ایمان قلبی و دینی است چرا که بر اساس ایمان دینی، شما در هر شرایطی پیروز خواهید بود و شکست معنایی ندارد. رهبر انقلاب اسلامی، حماسه نهم دی را از این منظر کاملاً شبیه صدر اسلام و همچنین روزهای پیروزی انقلاب دانستند و خاطرنشان کردند: در این روز، مردم براساس وظیفه دینی خود به میدان آمدند تا نشان دهند بر خلاف تبلیغات فتنه‌گران، مردم ایران ضمن پایبندی به نظام جمهوری اسلامی از عزم و اراده دینی استوار برخوردارند.

    بعد از بررسی در خصوص اینکه چه علت هایی باعث ایجاد حماسه نه دی 88 گردید به بررسی در رابطه با زمینه هایی که تحقق 9 دی را به همراه داشته خواهیم پرداخت.

    Top of Form

    1- اهانت به ارزش های مذهبی ملت ایران بخصوص اهانت به عاشورای حسینی توسط فتنه گران.

    رهبر انقلاب اسلامی به نقش عاشورای حسینی و محرم، در تحقق حماسه نهم دی هم اشاره کردند و افزودند: همانگونه که در ابتدای انقلاب، محرم به کمک این مردم آمد و امام خمینی(ره) فرمود خون بر شمشیر پیروز است، در قضایای 9 دی هم، عاشورا به کمک ملت آمد و حماسه بزرگ و ماندگاری را خلق کرد.

    2- بی اهمیت نشان دادن نقش مردم در عرصه های مختلف جامعه توسط فتنه گران؛ همانند انتخابات.

    3- هدف قرار دادن فتنه گران به ستون اصلی انقلاب ولایت فقیه» و نا دیده گرفتن ولایت پذیری مردم ایران با تصویر خامی که گمان می کردن با گذشت 30 سال اطاعت از ولایت در مردم کمرنگ گشته.

    4- نا امن کردن فضای زندگی برای مردم عادی در شهر های بزرگ و تاثیر گذار بر کشور.

    5- مقدس جلوه دادن چهره های مترود انقلاب و مانور خبری و رسانه ای در این خصوص . چهره هایی همچون منتظری که از سوی امام خمینی(ره) از عرصه ت کنار گذاشته شده بود.

    6- ادامه دار کردن مسائل مربوط به انتخابات به عنوان یک حربه در صورتی که برای مردم کاملا روشن و واضح شده و جای هیچ شبه ای باقی نگذاشته بود.

    7- حمایت های علنی دشمنان قسم خوره نظام از فتنه گران چه با تریبون ها و چه از طریق رسانه های جمعی که از سوی آنان ساپورت مالی می شدند.

    همه بند های 2و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 وموارد دیگری که بوده با واقعه ی اهانت به عاشورای حسینی که در گوشت و خون مردم اجین بود به  آتشفشان خروش مردم مبدل شد و زمینه حضور گسترده مردم را در حماسه 9 دی 1388 رغم زد.

    همان طور که حضرت آیت‌الله ‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی روز دوشنبه 21/9/90 در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت حماسه نهم دی فرمودند: حضور عظیم و خروشان مردمی در  9 دی 88 ، تجلّی بارزی از هویت و ماهیت انقلاب یعنی روح دیانت حاکم بر دل‌های مردم بود.

    نتیجه گیری:

           در بررسی کوتاهی که در رابطه یا علل و زمینه های وقوع حماسه 9 دی  داشته ام به به این جمله رسیده ام که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. دشمان این انقلاب برای اینکه مردم ایران و تعصبات ملی و مذهبی آنان را به خوبی نمی شناختند وارد عرصه براندازی نظام شدند و چون مردم این سرزمین ایمان به خدایشان در تمام تاریخ مثال زدنی بود با عنایت حضرت حق بصیرتشان روز به روز بیشتر شد و حضورشان در عرصه حمایت از ولایت و هدف های انقلاب در جامعه گسترش یافت تا اینکه واقعه اسفناک اهانت به عاشورای حسینی پیش آمد که به گمان دشمنان مرحله ای از فتنه گریشان بود ، آنان ندانسته کفن جریان فتنه گری خودشان را خودشان به دست مردم دادند مردمی که در آن روز ها به بصیرت کافی رسیده بودند دنبال جرقه ای برای حضور میلیونی می گشتند که آن جرقه توسط خود فتنه گران به دست این ملت داده شد و حماسه بزرگ و بی نظیر 9 دی 88 در تاریخ برای همیشه وهمچنین عبرت ابدی خائنین و دشمنان نظام ثبت گردید.






    مقدمه

    ملّت ایران در نهم دی ماه سال 1388 با حضور آگاهانه و مقتدرانه و بیعت دوباره با آرمان های امام خمینی(ره) و مقام معظّم رهبری حماسه ای جاودان و به یاد ماندنی را در تاریخ انقلاب آفریدند. نمایش بصیرت و هوشیاری مردم مؤمن، با بصیرت و غیرتمند ایران در این حماسه باشکوه، چنان تجلی یافت که به فرموده مقام معظّم رهبری: اگر صدها بار هم برای نعمت هوشیاری این ملّت سجده شکر به جای آورده شود، باز هم کم است. حماسه ای که محاسبات دشمن را به هم ریخت؛ محاسباتی که با همکاری و برنامه ریزی عده ای اقلیت در داخل از روی بغض و کینه شکل گرفته بود اما در این روز حماسی یک بار دیگر امّت اسلامی  با بصیرت عمل کرد و دشمنان نظام مأیوس شدند.»

     

    بدون شک اگر درایت و بصیرت رهبر معظّم انقلاب و همراهی و هوشیاری مردم نبود و آنان با ولایت فقیه همراه نمی شدند، آتش فتنه به این زودی ها خاموش نمی شد و پیامد منفی بیشتری را برای کشورمان به دنبال داشت. درایت، تدبر، مدیریت و مهربانی معظّم له در آن مقطع حساس باعث شد جامعه بیشتر از آن اسیر فتنه جویی های دشمنان نشود و بتواند راه خود را ادامه دهد. نهم دی ماه به عنوان حماسه عظیم حضور میلیونی مردم در دفاع از آرمانهای انقلاب و تجدید میثاق با ولی فقیه، بعد از فتنه انتخابات ریاست جمهوری سال 88 در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت شده و ماندگار خواهد بود.

    زمینه های مهم شکل گیری حماسه 9 دی

    شاید علت اصلی شکل گیری حماسه 9 دی در ظاهر انتخابات 88 و اعلام تقلب در انتخابات توسط کسانی بود که پیروز انتخابات نبودند به واقع این صورت مسئله بود و واقعیت چیز دیگری بود. کسانی که در انتخابات شرکت نکرده بودند و یا اگر هم رأی دادند، مقصود دیگری داشتند، قصدشان انتخاب رئیس جمهور نبود. مخالفان جمهوری اسلامی ایران بر این عقیده اند که فضای ی ایران در همة زمینه ها برای بهره برداری و عملیاتی کردن الگوهایی چون انقلاب رنگی آماده است.

    بر این اساس، جمهوری اسلامی چون نظامی است که یکی از لایه ها و رویه های آن را به هر ترتیب، انتخابات شکل می دهد و نظام انتخاباتی بالنّسبه فرصت خیزی دارد و از این رو، مستعد الگوهای مسالمت آمیز تغییر همچون انقلاب رنگی است» این جریان از آغاز پیروزی انقلاب با این انقلاب الهی همراه شده بود.

    در فتنة سال 88 تعدادی از خواص مردود، که در انتخابات ریاست جمهوری شکست خورده بودند، طغیان کردند؛ همه چیز و همه کس را متهم نمودند و حتی حاضر شدند با دشمنان قسم خورده نظام همسو و همراه شوند و به طور مستقیم از بیگانگان خط بگیرند و به نسخه های آن عمل کنند و تا حد براندازی نظام پیش روند و کشور را به اغتشاش بکشانند و به قتل و غارت دست بزند، یا از فتنه انگیزان و غارتگران حمایت کنند و با سخنان دو پهلو و غیر شفاف، فتنه گران را حق و خواسته هایشان را مشروع و قانونی جلوه دهند تا زمینه را برای فتنه گران مساعد سازند. اما رهبر معظّم انقلاب هوشیارانه و با صلابت و با اقتدار درست یک هفته بعد از برگزاری انتخابات در خطبه های نماز جمعه، آب پاکی را روی دست ناپاک امریکا و صهیونیست ها و بدخواهان داخلی ریختند و در بیاناتی نقشه دشمن را نقش بر آب کردند.

    همان طور که گفتیم روز 9 دی با توجه به پیش زمینه هایی که حوادث پس از انتخابات به وجود آورده بود شکل گرفت؛ از جمله این پیش زمینه ها می توان به عواملی همچون زیر سؤال بردن اصل دین، نظام مقدس اسلامی و هم چنین اصل ولایت فقیه اشاره کرد که باعث شد مردم ایران با خلق حماسه ماندگار خود، دشمنان قسم خورده نظام اسلامی را مأیوس کنند.

    از دیگر زمینه های اصلی شکل گیری حماسه 9 دی می توان به هتک حرمت ماه محرم و روز عاشورا اشاره کرد که باعث جریحه دار شدن احساسات مذهبی مردم ایران شد. اوج حرکت این افراد در روز عاشورا گویای این بود که آنها معتقد به ارزشها و مظاهر اسلامی از جمله امام حسین(ع) و عاشورا نبودند و به همین دلیل روز عزای حسین(ع) را به جشن تبدیل کردند و به صفوف نماز عزاداران و افرادی که بر حسب ظاهر چهره حزب اللّهی داشتند، حمله کردند و شعار هایی دادند که نشانگر مبارزه اساسی با نظام اسلامی  و اصل ولایت بود و همین مردم را به صحنه کشاند.

    این هتک حرمت به عاشورا و عزاداران حسینی، ملّت ایران را نگران و چشمان آنان را گریان کرد و 9 دی ماه واکنش به این حرکت و اعلام حمایت از ولایت و شخص مقام معظّم رهبری بود.

    عوامل فتنه در جامعه اسلامی

    در کتاب گذار از فتنه» با توجه به بخشهایی از دعای امام سجاد(ع) به چهار عامل و زمینه اصلی فتنه اشاره می شود که عبارت است از:

    1. انحراف از هدایت اصلی

    2. سنگدلی

    3. نافرمانی پروردگار

    4. تزل و پیمان شکنی

    مقام معظّم رهبری هم یکی از عوامل مهم ایجاد فتنه را دنیاطلبی می داند. ایشان با تمسک به کلام حضرت سجاد(ع) در تعیین زمینه های فتنه انگیزی به دنیاطلبی و خطرهای آن اشاره می کند و یکی از خطرهای بزرگ جامعه را در دنیاطلبی خواصی می داند که وظیفه هدایت و امنیت جامعه را به عهده دارند. به تعبیر ایشان فتنه  های ی و اجتماعی، در عرصه دل انسان ریشه دارد که تمامی ندارد.(بیانات رهبر معظّم انقلاب در اولین دیدار با نمایندگان مجلس هشتم، 21/3/1387)

    یکی دیگر از عوامل ایجاد زمینه های فتنه، نافرمانی و عصیان در مقابل رهبری اسلامی است. اگر جامعه اسلامی شکرگزار نعمت ولایت الهی باشد و ولایت مداری پیشه کنند، زمینه های فتنه و بحران اجتماعی از میان خواهد رفت.

    روش های رویارویی با فتنه

    یکی از مهمترین روشهای رویارویی با فتنه، شناخت راه حقیقی توحید و داشتن راهبری امین و الهی است که با تمسّک به سیره و سنّت وی، بتوان مسیر پر آسیب زمانه فتنه را با امنیت گذراند.

    دیگر، دشمن شناسی است اگر شناسایی دشمن بدرستی صورت گیرد، می توان در رویارویی با فتنه، ویژگیهای مختلف دشمن اصلی، توطئه ها و نقاط ضعف و قوت و مراکز و منابع و امکانات آن را به خوبی شناخت و از تمامی این اطلاعات به درستی استفاده کرد.

    سوم، داشتن بصیرت فکری و عملی است که سبب تحقق فعلی در اعمال و رفتار انسان می گردد. بصیرت در عرف ی یعنی فرد، قدرت تشخیص مسائل پیچیدة ی و اجتماعی و قدرت درک فهم درست آن را برای دستیابی به راه صحیح منطبق با عقل و شرع داشته باشد. صاحب بصیرت کسی است که بتواند هنگام فتنه و بحران، حق را از باطل تشخیص دهد و موضع مناسب اتخاذ کند و بتواند در فضای غبارآلود و در تاریکی ها، شاخص ها را بشناسد و راه حل مناسب را پیدا کند و به کج راهه نرود.»

    فتنه ها عرصه مشکلی برای انسان به شمار می آید؛ پس نباید در برابر مشکلات و سختی های اجتماعی و ی برآمده از آن کمر خم کرد و در زمانه فتنه باید با تکیه بر وعدة الهی، صبر و استقامت ورزید. پایداری و استقامت در میانه فتنه، چیزی جز عمل به تکلیف و نهراسیدن از توفان ها و تسلیم نشدن نیست. از این  رو اولین چیزی که حضرت موسی(ع) از خداوند درخواست می کند شرح صدر است. شرح صدر به معنای گشادگی سینه، کنایه از این است که انسان در برابر سختی ها و مشکلات از حوصله و تحمل قوی برخوردار باشد تا بتواند بر عجله و شتاب زدگی غلبه کند و در برخورد با مسائل و مشکلات پیش رو، عاقلانه و مدبرانه عمل کند.»

    راه دیگر مقابله با فتنه، شکستن وحدت فتنه گران است که شکست این وحدت می تواند یکی از راهکارهای مؤثر رویارویی با فتنه گران باشد.

    راه های نفوذ فتنه گران

    راه های نفوذ فتنه گران با شگردهای خاصی صورت می گیرد که در کتاب موج فتنه» به این شیوه ها اشاره شده است:

    1- استفاده از شیوه های مبارزه نرم

    2- استخدام چهره های موجه و مقدس

    3- استفاده از شعارهای خوب و جذاب

    4- سخن گفتن از اصول متعالی انسانی

    5- نفی گذشته افتخار آمیز جامعه

    6 - تحریک احساسات

    7- شبهه افکنی

    8- تفرقه افکنی

    9- جلب حمایت های خارجی

    10- ایجاد سازمان های اجتماعی مردم نهاد

    11- ایجاد فاصله میان مردم و حکومت

    12- درآمیختن حق و باطل

    بدیهی است شناختن شگردهای فتنه گران، می تواند ما را در دستیابی به اهداف فرو نشاندن فتنه انگیزان یاری دهد.

    مبارزه با فتنه گری

    راه مبارزه با فتنه گری چیست؟ بهترین راه مبارزه با فتنه، خشکاندن ریشه های فتنه است. اگر اساس فرهنگ اجتماعی را باورها و ارزشها بدانیم در آن صورت فرهنگی می تواند در مقابل آفت ها و آسیبها، مقاوم و نفوذ ناپذیر باشد که اولاً باورها و ارزشهای آن از پشتوانه های فکری و نظری قوی برخوردار باشد و ثانیاً آن باورها و ارزشها در جان و دل مردم نفوذ کرده باشد.»

    برای نجات از فتنه دانستن راه های خروج از فتنه ضروری است. قرآن و اهل بیت علیهم السّلام راه های خروج از فتنه را آشکارا بیان نموده اند که به اختصار به آنها اشاره می شود:

    1. تقوای درونی: با توجه به این که تقوا در ایجاد توکل و اعتماد به نفس در انسان، تأثیر گذار است، می تواند عامل قوی بازدارندگی انسان در گرایش به راه های باطل و شبهه ناک باشد.

    2. باور محکم همراه با بصیرت: قرآن و سنّت یکی از راه های خروج از فتنه را ایمان قوی و اعتقاد عمیق و محکم همراه با بصیرت و آگاهی می داند. مقام معظّم رهبری نیز در توضیح زمینه های ایجاد فتنه به ضرورت تحلیل و بصیرت اشاره می کند و خطاب به جوانان دانشجو شرایط ائمه هدی(ع) را این گونه تحلیل می فرماید: دانشجو باید احساس ی داشته باشد؛ درک ی داشته باشد؛ تحلیل ی داشته باشد. بنده در قضایای تاریخ اسلام این مطلب را مکرراً گفته ام که چیزی که امام حسن مجتبی(ع) را شکست داد، نبودن تحلیل ی در مردم بود. چیزی که فتنه خوارج را به وجود آورد و امیر المؤمنین(ع) را آن طور زیر فشار قرار داد و قدرتمند ترین آدم تاریخ را آن گونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل ی در مردم بود.»

    3. رجوع به قرآن: زیرا قرآن کریم نامش بصیرت و آگاهی و نور و هدایت و تأمین کنندة سعادت دنیا و آخرت انسان است. امام علی(ع) در این باره سه ویژگی مهم قرآن را برای نجات انسان از غبار فتنه ارائه می کند.(نهج البلاغه، خطبة 105)

    4. پیروی از امام و رهبری دینی: پیامبر اسلام فرمودند: إنّ مَثَلَ أهلِ بَیتی فی اُمّتی کمَثَلِ سَـفینَةِ نُوحٍ فی قَومِهِ؛ مَن رَکِبَها نَجا و مَن تَرَکَها غَرِقَ.(الاحتجاج: ۱/۳۶۱/۵۸) در وضعیت سخت و بحران فتنه که قرار می گیرید به اهل بیت مراجعه کنید؛ چون کشتی نجاتند. به شهادت تاریخ، یکی از عوامل مؤثر در پیروزیهای غرور آفرین مسلمانان از آغاز تاکنون، پیروی از ولایت بوده است. با وجود این موهبت، نصرت خداوند فرود می آید و با نبودش، ضربه های سهمگین و جبران ناپذیر، انتظار امّت را می کشد. رهبری ولی الهی یکی از نعمتهایی است که خداوند بر امّت اسلامی ارزانی داشته است.

    از این رو، باید با آسودگی فرمانبردار ولی خود باشیم تا ایشان با این پشتوانه، امّت اسلامی و انقلاب اسلامی را به ساحل نجات برساند. در غیر این صورت به دلیل سرپیچی مردم از حاکمیت الهی، زمام امور به دست نابخردان و دنیاطلبان می افتد. امام علی(ع)، که پس از رحلت نبی خدا(ص) سخت ترین فتنه های تاریخ را تجربه کرد و از منحرفان و منافقان فتنه انگیز شکوه ها داشت دربارة فتنة دنیاطلبان زمانة خود می فرماید: آگاه باشید که ترسناکترین فتنه ها، فتنه بنی امیه است که می ترسم گرفتار آن گردید.(نهج البلاغه، خطبه 93)

    5. بهره مندی از کمک الهی در بیرون رفت فتنه: طبق آموزه های دین مقدس اسلام در تمام مسائل و مشکلات زندگی بهره مندی از عنایتها و کمک الهی مهمترین شرط نجات است.

    6. ایستادگی و مقاومت: در برخورد با فتنه و فتنه گران، پس از شناختن حق و باطل و ریشه یابی آن و تصمیم بر حمایت از حق، صبر و ایستادگی مهمترین عامل پیروزی است.

    دستاوردهای حضور در حماسه

    1. طرفداری مردم از نظام مقدس اسلامی و ولایت فقیه و رهبری یکی از دستاوردهای مهم حضور حماسی ملّت ایران در راهپیمایی روز 9 دی ماه بود. آیت الله مقتدایی، عضو مجلس خبرگان رهبری در این خصوص می گوید: بالاترین پیام این حماسه این بود که مردم، طرفدار نظام و اسلام بوده و دشمنان هرگز تصور نکنند مردم از انقلاب، نظام و ولایت فقیه دلسرد شده اند، بلکه آمادگی کامل دارند تا آخرین نفس در مقابل دشمنان ایستاده و فداکاری کنند.

    2. از دیگر دستاوردهای مهم حماسه نهم دی ماه می توان به پشتوانه سازی محکم و استوار این حضور حماسی مردم برای حضور مقتدرانه ایران اسلامی در عرصه بین الملل اشاره کرد. مردم بزرگوار ایران اسلامی در 9 دی با حرکتی خودجوش و عاشورایی  و برخاسته از تعهد دینی و مکتبی در جهت حمایت از رهبری و ولایت فقیه به میدان آمدند و خشم، نفرت و انزجار خودشان را از فتنه گران و کسانی که زمینه ساز توطئه دشمنان این سرزمین بودند، به نمایش گذاشتند و وفاداری از آرمانهای انقلاب و ولایت فقیه را اعلام کردند.

    در واقع مردم در 9 دی حماسه عاشورایی آفریدند و به افکار خود رنگ حماسی بخشیدند و توانستند به عنوان مردمی متعهد، سیلی محکمی به فتنه گران، آشوب طلبان و استکبار جهانی بزنند.

    3. حماسه 9 دی در حقیقت یک بار دیگر اثبات کرد که ایرانیان ولایتمدار همواره بر پایه اندیشه های ناب امام(ره) و مقام معظّم رهبری آماده جانفشانی برای حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هستند. از این رو یکی از ویژگیهای حماسه 9 دی بود که بخشی از مردم که تا قبل از حادثه روز عاشورای حسینی، هنوز در تردید و ابهام بودند، بعد از جسارت و توهین منافقان و اغتشاشگران به اعتقادات دینی آنها از تردید و ابهام خارج شدند.

    4. ناکامی جریان فتنه و حفظ انقلاب اسلامی یکی از مهمترین دستاوردهای روز 9 دی بود. مردم احساس وظیفه کردند و با حضور در حماسه ای شور انگیز ضمن به نمایش گذاشتن وحدت و اتحاد خود به آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی  و ولایت فقیه تأکید کردند که در مقابل هنجار شکنی ها، حرمت شکنی ها و ساختار شکنی ها بایستند و موضع سرسختانه خود را نشان دهند.

    مردم در حوادث پس از انتخابات، پشت سر رهبری با بصیرت وارد شدند و نشان دادند که مسائل و موقعیت کشور و نظام را به خوبی درک می کنند. از این رو تظاهرات 9 دی در تاریخ 32 ساله انقلاب اسلامی بی سابقه بود. موج عظیم اعتراضات مردمی و خیل گسترده جمعیت نظیر نداشت. میزان حضور مردم حتی از میزان مشارکت در انتخابات نیز فراتر رفت.

    این حماسه، بیداری بزرگ و نقطه پایانی برای فتنه پس از انتخابات بود که دشمنان بیرونی نظام را نا امید کرد و انسجامی هم در درون شکل گرفت. مهمترین ویژگی مردم دین دار و ولایتمدار ایران این است که در ماجرای فتنه، همچون مردم زمان علی(ع) در توطئه و فتنه خوارج و جنگ جمل گرفتار نشدند و بر امام زمان خود شمشیر نکشیدند، بلکه به حمایت از دین و ولایت برخاستند و ولایت ستیزان را سر جای خود نشاندند.

    حماسه 9 دی، روایتی عالمانه از پیوند عاشورایی بسیج با رهبر امت بود.

    مقام معظّم رهبری در جمع پرشور هزاران نفر از بســـــیجیان به امتحان های مختلف بسیج در سی  و دو سال گذشته تأکید کردند و فرمودند: حرکت و روند بسیج در ابعاد کمی و کیفی همواره رو به جلو بوده و بسیج توانسته است در مقابل وسوسه ها ایستادگی کند. یکی از موفقیت های بسیج، افزایش توانایی و بصیرت خود در مقابل پیچیده شدن توطئه های دشمنان است که قضایای فتنه در سال 88 مؤید این موضوع است.

    از دیگر تأکیدات ایشان در این دیدار این بود: در فتنه سال 88 خیلی ها اشتباه کردند و از این جمع بسیاری هم بعد از مدتی اشتباه خود را تصحیح کردند اما حرکت عظیم بسیج با حفظ پرچم بصیرت، مسیر را اشتباه نکرد و توانست در صراط حق بماند.(رومه کیهان، ص 19774)

    هم چنین رهبر معظم انقلاب در آستانه 5 آذر سالروز تشکیل بسیج در اجتماع 11هزار نفر از بسیجیان فرمودند: بسیج، بسیج دلهاست، بسیج جانهاست، بسیج عواطف است، بسیج اعتقادات و ایمان هاست و همین است که در روز سخت به کار یک ملّت می آید. آن روزی که ملّتها دچار مشکلات شوند. آنجا جسم ها فایده ای ندارند، دلها باید در وسط میدان باشند، باید خط شکن باشند.(رومه کیهان، ش 19800)

    این عبارات مهم و ارزشمند مطرح شده از سوی مقام معظّم رهبری درباره حرکت بسیج و بسیجیان در دوران های مختلف نشان از عمق حقیقت، اخلاص و بصیرت آنان در دشمن شناسی شان دارد؛ از این رو عملکردشان همچو برگ زرینی در تاریخ انقلاب اسلامی نور افشانی می کند. حضور هوشمندانه و تکلیف گرایانه بسیج و بسیجیان همواره با بصیرت و اخلاص در عمل توطئه ها را برملا می سازد. نقطه اوج بصیرت بسیجیان تکلیف گرا را باید در حماسه 9 دی 88 دید که در آن روز به تأسی از امام خود چگونه چشم فتنه را کور کردند تا ملّت همچنان بر بالندگی این شجره طیبه افتخار کند.

    دلائل و شواهد طی 32 سال تاریخ انقلاب اسلامی نشان داده است که بسیج بدون وامداری به جریان خاص یا حزب خاص همواره مطیع فرمان رهبری نظام بوده و خواهد بود و در راه دفاع از آرمان های اسلام و انقلاب اسلامی و پاسداری از دستاوردهای آن سر از پا نمی شناسد و بدین گونه تکلیف گرایی و پیروی از رهبری را در عرصه ی کشور ما جلوه گر ساخته، و ملّت بسیجی ما با همین روحیه است که حماسه می آفریند و فتنه ها را خنثی می کند و انقلاب را استمرار می بخشد.

    نتیجه گیری

    حضور باشکوه مردم نشان داد که درست در روزهایی که همه حرمتها شکسته شد، مردم ایران زنده و بیدار هستند. در روزهایی که همه تعارفات کنار گذاشته شد و فضا چنان آشفته بود که هر کسی که مشکلی با نظام داشت، می توانست از فرصت به دست آمده استفاده کند و مشکلش را نشان بدهد و علیه نظام شعار بدهد، دیدیم که چنین نشد.

    کسانی در حماسه 9 دی به خیابان آمدند و از نظام و رهبری دفاع کردند که شاید از وضعیت معیشتی و مادی خود شکایت داشته باشند، اما آمدند. کسانی به خیابان آمدند که شاید از ما و امثال ما، برخوردهای ناشایستی هم دیده باشند، اما آمدند! کسانی به خیابان آمدند که شاید انتظارش را نداشتیم، اما آمدند. قدر این حضور آگاهانه و این حماسه باشکوه و این ملّت بزرگ را بدانیم و شکرگزار آنها باشیم.

    دیگر اینکه از مهمترین عوامل پیروزی، حفظ و تداوم انقلاب، دینداری و بیداری و ولایتمداری مردم ایران است. اگر جایگاه بصیرت و بیداری را در دفاع از نظام بویژه در جنگ نرم، بالاتر از دینداری بدانیم به افراط سخن نگفته ایم؛ زیرا دیندار بصیر و بیدار است که می تواند حق را از باطل تمیز دهد و از حق حمایت کند.

    پیشنهادها

    حماسه 9 دی باید جایگاه ویژه ای در کتاب های درسی دانش آموزان پیدا کند تا از این طریق در حوزه شعر و معنا و داستان بتوانیم ارتباط حماسه عاشورا را به حماسه 9 دی پیوند زنیم. بنابراین مؤلفان کتاب های درسی به عنوان یک وظیفه باید بکوشند مطالب درسی را بیشتر به سمت موضوعاتی متمرکز کنند که همه واژگان حوزه های مضامین متفاوت حماسه 9 دی را با خود حمل می کنند.

    ادبیات حماسه 9 دی نه تنها نباید جنبه شعاری داشته باشد بلکه در ضمن اینکه به مخاطب آگاهی و معرفت می دهد باید مسائل دینی و مذهبی، مفهوم ایثار، شهادت، جوان مردی، آزادگی و رشادت را آشکار کند.

    آنچه در ادبیات باید در حوزه شعر به حماسه 9 دی پرداخت، انتقال مفاهیم دینی و انقلابی در قالب شعر با استفاده از ابزار شعر است که شاعران باید سعی کنند عناصر شاعرانه را به صورت تخیل، تصویر، آرایه های کلامی، صنایع لفظی و معنوی در خدمت انتقال مفهوم و پیام به مخاطب قرار دهد؛ آنچه در این حماسه کمتر دیده شده است. بنابراین بازتاب این حادثه در اشعار شاعران جوان با مضامینی چون حماسه، آزادگی، حرّیت، حرکت و رشادت و امام حسین . پر رنگ تر و تأثیرگذارتر به عنوان یک معیار ارزشی باید دیده شود.

     

    منابع

    1) شریفی، احمد حسین، موج فتنه، از جمل تا جنگ نرم، تهران: انتشارات کانون اندیشه جوان، 1390

    2) علی(ع)، نهج البلاغه سیّد رضی، فیض الاسلام.(بی جا)

    3) قدیریان، احمد، فتنه سبز، تهران: مجتمع فرهنگی شهید آیت الله بهشتی، 1389

    4) میرحسینی اشکوری، کاظم، جریان شناسی فتنه در نهج البلاغه، رشت: بلور، 1389

    5) ، مهدی،گذار از فتنه، قم: موسسه اشراق حکمت و فرهنگ اسلامی، 1389

    6) رومه کیهان، 6/9/1389

    7) رومه کیهان، 3/8/1389

    کلمات کلیدی:








     9 دی (جدی) مصادف است با سالروز حضور عاشورایی مردم حماسه ساز و ولایتمدار ایران اسلامی در راهپیمایی 9 دی ماه 1388 که نقطه عطفی در تاریخ انقلاب و برگ زریّن دیگری در افتخارات مردم ایران محسوب می شود.

    حماسه 9 دی ، نماد عزّت، استقلال و بصیرت مردمی است که تا پای جان برای حفظ اصول اسلام و آرمان‌های انقلاب ایستاده اند و با صدای رسا اعلام کردند که اگر دشمن در برابر دین آنها بایستد در برابرتمام دنیای آنها خواهند ایستاد.

    روز نهم دی ماه در تاریخ انقلاب اسلامی با عنوان روز بصیرت» تبدیل به یوم الله و ماندگار گردید. در این روز ماندگار و تاریخی ملت همیشه در صحنه ایران اسلامی، حماسه ای دیگر آفرید و دشمنان خدا و دینش را مأیوس و ناامید ساخت و قلب امام زمان (عج) و نائب بر حقش حضرت آیت الله العظمی ای(دامت برکاته) را شاد کرد.

    می توان گفت نهم دی، روز غلبه جنود الهی بر جنود شیطان است. روز خروش ملت ایران و آشکار ساختن خشم مقدس در برابر اهانت ها و حرمت شکنی های عده ای غافل و یا مزدور وابسته به اجانب نسبت به مقدسات در روز عاشورای حسینی است.

    روز نهم دی در واقع روز نه گفتن ملت ایران به سران فتنه و آری گفتن به نظام اسلامی و بیعت مجدد مردم با آرمان های والای حضرت امام خمینی(ره) و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی است.

    مردم در این روز، تیر خلاص را به سران فتنه شلیک و پشت پیکر نامبارک فتنه را به خاک مالیدند. در روز نهم دی ماه 1388، مشروعیت ی نظام اسلامی ایران بار دیگر با حضور خودجوش ده ها میلیونی مردم در تهران و تمامی شهرهای دیگر کشور به جهانیان اعلام گردید.











    "مردم عزیز ما در روز نهم دی، آنچنان عظمتی از خود نشان دادند که دنیا را خیره کرد."

      مقام معظم رهبری

       

    حماسه نهم دی ماه و حضور عاشورایی مردم حماسه ساز و ولایتمدار ایران اسلامی در راهپیمایی 9 دی ماه 1388 نقطه عطفی در تاریخ انقلاب و برگ زریّن دیگری در افتخارات مرد و زن ایرانی به حساب می آید . حماسه 9 دی نماد عزّت، استقلال و بصیرت مردمی است که تا پای جان برای حفظ اصول اسلام و آرمان‌های انقلاب ایستاده اند و با صدای رسا اعلام کردند که اگر دشمن در برابر دین آنها بایستد در برابرتمام دنیای آنها خواهند ایستاد. روز نهم دی ماه در تاریخ انقلاب اسلامی با عنوان روز بصیرت» تبدیل به یوم الله و ماندگار گردید. در این روز ماندگار و تاریخی ملت همیشه در صحنه ایران اسلامی، حماسه ای دیگر آفرید و دشمنان خدا و دینش را مأیوس و ناامید ساخت و قلب امام زمان (عج) و نائب بر حقش حضرت آیت الله العظمی ای(دامت برکاته) را شاد ساخت.

      این روز می توان گفت نهم دی، روز غلبه جنود الهی بر جنود شیطان است. روز خروش ملت ایران و آشکار ساختن خشم مقدس در برابر اهانت ها و حرمت شکنی های عده ای غافل و یا مزدور وابسته به اجانب نسبت به مقدسات در روز عاشورای حسینی است. روز نهم دی در واقع روز نه گفتن ملت ایران به سران فتنه و آری گفتن به نظام اسلامی و بیعت مجدد مردم با آرمان های والای حضرت امام خمینی(ره) و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی است. مردم در این روز، تیر خلاص را به سران فتنه شلیک و پشت پیکر نامبارک فتنه را به خاک مالیدند.
    در روز نهم دی ماه 1388، مشروعیت ی نظام اسلامی ایران بار دیگر با حضور خودجوش ده ها میلیونی مردم در تهران و تمامی شهرهای دیگر کشور به جهانیان اعلام گردید.
    روز نهم دی، روزی است که مردم ایران نشان دادند دشمنان خود و انقلاب خود را به خوبی می شناسند و هرگز فریب حیله ها و نیرنگ های آنان را نمی خورند. روز نهم دی روزی است که مردم ایران نشان دادند که با بصیرتند و در میان گرد و غباری که فتنه گران به پا کرده اند هرگز، نه راه را گم می کنند و نه دست از راهبر واقعی که همانا ولایت فقیه است، بر می دارند و در نهایت روز نهم دی روزی است که مردم مسلمان و انقلابی ایران نشان دادند که این جمله حضرت امام (ره) را که فرمودند: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت تان آسیب نرسد» به خوبی در عمل به آن معتقد و پایبند هستند. نهم دی ماه یک هزار و سی صد و هشتاد و هشت، جشن بلوغ فکری و شخصیتی نظام اسلامی بود.


      9 دی، عرق شرم امت را در طول تاریخ به خاطر بی بصیرتی در ماجرای سقیفه پاک کرد.

      9 دی، درد کوته بینی حکمیت را تا حدودی التیام داد و بر آن مرهمی شد.

      9 دی، سوزش خیانت جمل و نهروان را کمی خنک کرد و از تکرار غربت 25 ساله جلوگیری کرد.

      9 دی، فرق کوفه و تهران، عراق و ایران را نشان داد و آب رفته را به جوی بازگرداند.

      9 دی، ایران، بدون خواست سفیر حسین، بیعت مجدد کرد و بر سر بیعتش ماند.

      9 دی، ندای هل من ناصر بلند نشد ولی فریاد لبیک یا حسین تا آسمان به گوش همه رسید.

      9 دی، شش ماهه، سه ساله، جوان، پیر، زن، مرد، ویلچری، شیمیایی و . داشت.

      9 دی، نه دی زمستان بود ولی درخت انقلاب در آن سرمای زمستان گل داده بود.

      9 دی، در ایران بود ولی پایه های کاخ سفید در مکان و کاخ سبز معاویه در زمان را لرزاند.

      9 دی، قیام مختار نبود، ولی اگر مختار هم زنده بود در مقابل آن کرنش می کرد.

      9 دی، مانور اعلام آمادگی یاران آخر امان مهدی (عج) بود.

      9 دی، شروع حرکت و یک فرهنگ بود یعنی عزت خواهی»

      9 دی، یک روز بود ولی خیرٌ مِن الفِ شَهر بود.

      9 دی، مبیّن کوثر و ابتر بود که گفتند ای کوثر است، دشمن او ابتر است.

      9 دی، عاشورا بود و ایران کربلا.

      9 دی، ثمره ی خون شهید آیت ها، مطهری ها، بهشتی ها، باکری ها، همت ها و . بود.

      9 دی، تاریخ نبود، بلکه خود تاریخ ساز بود.

      9 دی، روز بخشش فریب خوردگان و روز غضب بر فتنه گران توسط امت بود.

      9 دی، آموخت که نیازی نیست همیشه ولیّ در بین باشد بلکه کافی است ولیّ در دل باشد.

      9 دی، غدیر خم بود در کویر قم و سراسر ایران.

      9 دی، نور بصیرت الهی بود در دلهای امت.

      هرچه خواستم بگویم که 9 دی چیست، زبان الکن بود و قلم قاصر. فقط می توانم که بگویم 9 دی، 9 دی بود و بس.







    لقب هاى حضرت زینب (س)

    الف ) زینب كبرى : این لقب براى مشخص شدن و تمییز دادن او از سایرخواهرانش (كه از دیگر ن امیرمؤ منان به دنیا آمده بودند) بود.

    ب )الصدیقة الصغرى : چون (( صدیقة )) لقب مبارك مادرش ، زهراى مرضیه(س) است ، و از سویى شباهت هاى بى شمارى میان مادر و دختر وجود داشت ،لذا حضرت زینب را (( صدیقه صغرى )) ملقب كردند.

    ج ) عقیله / عقیله بنى هاشم / عقیله الطالبین :

    (( عقیله )) به معناى بانویى است كه در قومش از كرامت و ارجمندىویژه اى بر خوردار باشد و در خانه اش عزت و محبت فوق العاده اى داشتهباشد.

    د) دیگر لقب ها:

    از دیگر لقب هاى حضرت زینب ، موثقه عارفه ، عالمه غیرمعلمه ، عابدهآل على ، فاضله و كامله است . (8)

    كنیه حضرت زینب (س)

    كنیه آن علیا حضرت (( ام كلثوم )) است ، و این كه ایشان را (( زینبكبرى )) مى گویند، براى آن است كه فرق باشد بین او و بین كسى ازخواهرانش كه به آن نام و كنیه نامیده شده است .

    چنان كه ملقبه به (( صدیقه صغرى )) شده است ، براى فرق بین او ومادرش صدیقه كبرى فاطمه زهراصلوات الله علیهما. (9)








    علیا حضرت زینب ، نخستیندخترى است كه از فاطمه (س) به دنیا آمده ، و او پس از امام حسن و امامحسین (ع) بزرگترین فرزندان فاطمه (س) بوده ، و نیز گفته اند:

    دلیل برآن است كه راویان حدیث و بیان كنندگان اخبار در ایام اضطهار - یعنىروزگار غلبه و چیرگى ظلم و ستم ستمگران بر مؤ منین - هر گاه مى خواستنداز امیرالمؤ منین على (ع) روایتى نقل كنند مى گفتند:

    این روایت از ابىزینب است ، و اینكه امیرالمؤ منین (ع) را به این كنیه مى نامیدند،براى آن است كه زینب كبرى (س) پس از امام حسن و امام حسین -علیهماالسلام - بزرگترین فرزندان آن حضرت بوده ، و امیرالمؤ منین (ع)نزد دشمنانش به این كنیه معروف نبوده است .(6)


    تغذیه زینب از زبان پیامبر

    حضرت زینب (س) مانند دوبرادرش حسن و حسین (ع) از زبان رسول الله (ص) تغذى مى كرد.

    همان طور كه در بسیارى از اخبار آمده است ، پیغمبر (ص) زبان خود رادر دهان حسنین مى گذاشت ، آنان با مكیدن زبان پیغمبر تغذیه مى شدند واز همین طریق گوشت و پوست بدنشان مى رویید و رشد مى كرد، در مورد حضرتزینب (س) نیز همین عمل را انجام مى داد.

    در جلد اول از كتاب خرایج راوندى (صفحه 94) معجزه یكصد و پنجاه وپنج (155) از حضرت صادق (ع) چنین روایت كرده است :

    امام صادق (ع) فرمود: پیغمبر (ص) پیوسته نزد فرزندان شیر خوارفاطمه مى آمد، از آب دهان خود آنان را تغذیه مى كرد و سپس به فاطمه (س) مى فرمود به آنان شیر ندهید))(7)


    ویژه نامه,حضرت زینب,زینب,ولادت حضرت زینب,ویژه نامه ولادت حضرت زینب,ویژه نامه حضرت زینب,گریه پیامبر,روز پرستار,حرم حضرت زینب,روایت از حضرت زینب







    هر پدرى را كه بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و حرم گردید، جز علىبن ابى طالب (ع) كه ولادت هر یك از اولاد او سبب حزن او گردید.

    در روایت است كه چون حضرت زینب متولد شد، امیرالمؤ منین (ع) متوجهبه حجره طاهره گردید، در آن وقت حسین (ع) به استقبال پدر شتافت و عرضكرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى كردگار خواهرى به من عطا فرموده

    امیرالمؤ منین (ع) از شنیدن این سخن بى اختیار اشك از دیده هاىمبارك به رخسار همایونش جارى شد. چون حسین (ع) این حال را از پدربزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت . چه ، آمد پدر را بشارت دهد،بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر گردید، دل مباركش ره دردآمد و اشك از دیده مباركش بر رخسارش جارى گشت و عرض كرد: ((بابا فدایتشوم ، من شما را بشارت آوردم شما گریه مى كنید، سبب چیست و این گریه بركیست ؟))

    على (ع) حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: ((نور دیده !زود باشد كه سر این گریه آشكار و اثرش نمودار شود.))كه اشاره به واقعهكربلا مى كند. همین بشارت را سلمان به پیغمبر داد و آن حضرت هم منقلبگردید.

    چنان كه در بعض كتب است كه حضرت رسالت در مسجد تشریف داشت آن وقتسلمان شرفیاب خدمت گردید و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد وتهنیت گفت . آن حضرت بگریست و فرمود: ((اى سلمان جبرییل از جانب خداوندجلیل خبر آورد كه این مولود گرامى مصیبتش غیر معدود باشد تا به آلامكربلا مبتلا شود، الخ ))(4)


    ویژه نامه,حضرت زینب,زینب,ولادت حضرت زینب,ویژه نامه ولادت حضرت زینب,ویژه نامه حضرت زینب,گریه پیامبر,روز پرستار,حرم حضرت زینب,روایت از حضرت زینب

    نامگذارى زینب از طرف خداوند

    هنگامى كه زینب (س) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س) او را نزد پدرشامیرالمؤ منین (ع) آورده و گفت : این نوزاد را نامگذارى كنید! حضرتفرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .

    در این ایام حضرت رسول اكرم (ص) در مسافرت بود. پس از مراجعت ازسفر، امیرالمؤ منین على (ع) به آن حضرت عرض كرد: نامى را براى نوزادانتخاب كنید. رسول خدا (ص) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گیرم .

    در این هنگام جبرئیل (ع) فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر(ص)ابلاغ كرده و گفت :

    نام این نوزاد را ((زینب )) بگذارید! خداوند بزرگ این نام را براىاو بر برگزیده است .

    بعد مصایب و مشكلاتى را كه بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو كرد.پیامبر اكرم (ص) گریست و فرمود: هر كس بر این دختر بگرید، همانند كسىاست كه بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد.(5)






    زینب كبرى (س) روز پنجم جمادى الاول سال 5 یا 6 هجرت در مدینه چشمبه جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزیز، به گوش رسول خدا (ص) رسید. رسولخدا (ص) براى دیدار او به منزل دخترش ‍ حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و بهدختر خود فاطمه (س) فرمود:

    ((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم )).

    فاطمه (س) نوزاد كوچكش را به سینه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنىاو بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پیامبر (ص) فرزند دلبندزهراى عزیزش را در آغوش كشیده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع بهاشك ریختن كرد. فاطمه (ص) ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالى كهشدیدا ناراحت بود از پدر پرسید: پدرم ، چرا گریه مى كنى ؟!

    ویژه نامه,حضرت زینب,زینب,ولادت حضرت زینب,ویژه نامه ولادت حضرت زینب,ویژه نامه حضرت زینب,گریه پیامبر,روز پرستار,حرم حضرت زینب,روایت از حضرت زینب

    رسول خدا (ص) فرمود: ((گریه ام به این علت است كه پس از مرگ من وتو، این دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسمگشت كه او با چه مشكلاتى دردناكى رو به رو مى شود و چه مصیبتهاى بزرگىرا به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى كند)).

    در آن دقایقى كه آرام اشك مى ریخت و نواده عزیزش را مى بوسید، گاهىنیز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ راعهده دار مى گشت خیره خیره مى نگریست و در همین جا بود كه خطاب بهدخترش فاطمه (س) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ،هر كسى كه بر زینب و مصایب او بگرید ثواب گریستن كسى را به او مى دهندكه بر دو برادر او حسن و حسین گریه كند)).(1)

    ولادت و پرورش زینب

    درست ترین گفتار آن است كه سیدتنا زینب كبرى (س) در پنجم ماه جمادىالاولى سال پنجم هجرى به دنیا آمده ، و تربیت و پرورش ‍ آن دره یتیمه ومروارید گرانبها و بى مانند در كنار پیغمبر اكرم (ص) بوده ، و در خانهرسالت راه رفته ، و غذای خود را از وجود مطهر زهرای مرضیه(س) تناولنموده ، و ازدست پسر عموى پیغمبر، امیرالمؤ منین (ع) غذا و خوراك خورده و نمو نموده، نمو قدسى و پاكیزه ، و با سعادت و نیكبختى ، و پرورش یافته پرورشروحانى و الهى ، و به جامه هاى عظمت و بزرگى به چادر پاكدامنى و حشمت وبزرگوارى پوشیده شده ، و پنج تن اصحاب كساء به تربیت و پرورش و تعلیم وآموختن و تهذیب و پاكیزه گردانیدن او قیام نموده و ایستادگى داشتند، وهمین بس است كه مربى و مؤ دب و معلم او ایشان باشند.(2)


    گریه جبرئیل بر مصایب زینب (س)

    روایت شده است كه پس از ولادت حضرت زینب (س)، حسین (ع) كه در آنهنگام كودك سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص) آمد و عرض كرد:((خداوند به من خواهرى عطا كرده است )). پیامبر(ص) با شنیدن این سخن ،منقلب و اندوهگین شد و اشك از دیده فرو ریخت . حسین (ع) پرسید: ((براىچه اندوهگین و گریان شدى ؟)).< p/> پیامبر(ص) فرمود: ((اى نور چشمم ،راز آن به زودى برایت آشكار شود.))

    تا اینكه روزى جبرئیل نزد رسول خدا (ص) آمد، در حالى كه گریه مىكرد، رسول خدا (ص) از علت گریه او پرسید، جبرئیل عرض ‍ كرد: ((ایندختر (زینب ) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوهدست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانىدستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن (ع) گرددو از این مصایب دردناك تر و افزون تر اینكه به مصایب جانسوز كربلاگرفتار شود، به طورى كه قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد.))

    پیامبر (ص) گریان شد و صورت پر اشكش را بر صورت زینب (س) نهاد وگریه سختى كرد، زهرا (س) از علت آن پرسید. پیامبر (ص) بخشى از بلاهاو مصایبى را كه بر زینب (س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بیان كرد.

    حضرت زهرا (س) پرسید: ((اى پدر! پاداش كسى كه بر مصایب دخترم زینب(س) گریه كند كیست ؟ پیامبر اكرم (ص) فرمود: ((پاداش او همچون پاداشكسى است كه براى مصایب حسن و حسین (ع) گریه مى كند))(3)










    ولادت حضرت زینب (س)

     

    تو شبِ میلادِ زینب دلِ من آروم نداره

    لبِ من خندون خدایا چشِ من بارون می‌باره

    نه که یک بار ـ صد هزار بار ـ می‌گم مجنونِ امشبم

    نه که امشب ـ صد هزار شب ـ می‌گم مجنونِ زینبم

    یا زینب یا زینب مدد عقیلة العرب

     

    متن تبریک ولادت حضرت زینب و روز پرستار



    پنجم جمادی الاولی روز ولادت باسعادت بانوی قهرمان کربلا، پرچم دار نهضت پس از شهادت حسین علیه السلام، حضرت زینب کبری سلام الله علیها است. این روز را روز پرستار می نامند و علت نام گذاری این روز به نام روز پرستار» این است که حضرت زینب پرستاری امام زمانش حضرت زین العابدین علیه السلام و دیگر بیماران و مصیبت زدگان اهل بیت را برعهده داشت، و ضمن این که رسالت مهم نگهداری و تبلیغ از نهضت حسینی را به خوبی انجام داد، از پرستاری بیمار کربلا نیز با تحمل آن همه سختی ها و ناملایمات، آنی فروگذار نبود و تا آخرین رمق، دین خود را به مکتب و رهبرش ادا کرد. درود بی پایان خداوند بر این بزرگ بانوی اسلام باد. نکته ای که لازم است به آن اشاره کنیم این است که: حیف است زینب را پرستار بیمار بخوانند زیرا پرستاری از بیمار یکی از کوچک ترین مسؤولیت های زینب(س) بود، و هر چند پرستاری وظیفه سنگین و ارزشمندی است و پرستار متعهد باید با صبر و حوصله، تحمل هر نوع ناملایمات برای انجام خدمتش بنماید و چنین کاری از عهده هر کس برنمی آید ولی با این حال مقام زینب، آن قدر والا و عظیم است که او را پرستار نهضت و انقلاب حسینی باید بنامیم، زیرا این پرستاری به مراتب مهم تر و سرنوشت سازتر از پرستاری بیمار بود. زینب(س) نقش نگهداری از قیام خون بار حسینی را بر عهده داشت که قطعا اگر او این بار را بر دوش نمی گرفت، خون حسین(ع) پایمال می شدو بسیار دشوار بود که نهضت ابی عبد الله علیه السلام به مردم اعلام و ابلاغ گردد و شاید بدون اسارت خاندان رسول الله و پیش تازی زینب کبرا(س) در رسوا نمودن هیئت حاکم، و تبلیغ او از انگیزه قیام برادرش، یزیدیان به هدف پلید خود نائل می آمدند و نام رسول الله(ص) را نه تنها از مناره های مساجد بلکه از تاریخ، پاک و محو می کردند و این بود نیت شوم آنان. و زینب با مجاهدت و قیام شجاعانه خویش در برابر زورگویان و همچنین فریب خوردگان زمانش، آن چنان از قیام حسین دفاع کرد که تا قیام رستاخیز، همانند او نه در مردان و نه در ن، وجود ندارد و این نام جاودان و مقدس برای همیشه با عظمت و شموخ باید برده شود. زینب در پس آن مصیبت بزرگی که آن چنان بار سنگین پرچم ولایت را بر دوش گرفت و در برابر کفر و زندقه ایستاد و سخنرانی کرد و خطابه خواند و مردم را بیدار کرد و حرکت را در مردگان آغاز نمود که از آن جا حرکت توابین و دیگر حرکت های اسلامی آغاز شد و تا امروز و فردا و فرداها، آثار این حرکت عظیم زینبی، هویدا است و به برکت زینب(س) و قیام مبارکش، هم چنان بیرق های خونین عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم از ظالم، در سراسر جهان افراشته می شود زیرا زینب بود که پیام خونین حسین را به تمام نسل ها و عصرها رساند. در اینجا نتیجه ای که می خواهیم از این مطالب بگیریم این است که علت نامگذاری روز میلاد با سعادت حضرت زینب سلام الله علیها به روز پرستار به خاطر دو وجه است:

    1 – تجلیل از مقام شامخ و شخصیت والای حضرت زینب(س) است که با برگزاری این مراسم یادی از این بزرگ بانو می شود و باعث الگو سازی در جامعه می شود.

    2 – تقویت روحیه زینب گونه در میان پرستاران و تقدیر و تشکر از زحمات و نقش پرارزش پرستار در جامعه.










    ولادت حضرت زینب سلام الله علیها اسطوره صبر و مقاومت و پرستار صحرای کربلا فرا رسیده است . به همین مناسبت ضمن تبریک ولادت حضرت زینب ، مجموعه ای از اس ام اس های تبریک روز ولادت حضرت زینب سلام الله علیها و روز پرستار را برای شما عزیزان در ادامه ی این مطلب از ایران ناز گردآوری کرده ایم.

     


    تبریک ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار

    عمه ی سادات یا زینب…

    آمدی و بیت وحی از مقدمت پر نور و زیباتر شده

    پُر فضا بار ِ دگر از رشحه های سوره ی کوثر شده

    شور و شادی کار پیغمبر شده

    مرحبا،قنداقه ات چون مصحفی جلوه بر آغوش ِ خوش ِ مادر شده

    ولادت حضرت زینب مبارک باد

     

    متن تبریک ولادت حضرت زینب و روز پرستار

     

     ولادت حضرت زینب (س)

     

    کسی که برای برآوردن نیاز بیماری تلاش ‏کند،

    خواه نیاز او برآورده شود یا نه، همانند روزی که

    از مادر متولد شده است از گناهان ‏پاک می ‏گردد . . .

    روز پرستار مبارک

     

    متن تبریک ولادت حضرت زینب و روز پرستار

     

     

    ای لباس سپید فرشتگان برتن / قلب بر کف به عشق بیماران

    روز تو روز یاس سپید / روز عشق و ایثار، روز امید و نوید . . .

    روز پرستار مبارک باد

     

    متن تبریک ولادت حضرت زینب و روز پرستار

     

    تبریک ولادت حضرت زینب (س)

     

    زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است

    آیات صبر، پایۀ ایمان زینب است

    ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار

    این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است

    حبل المتینِ قافـله سالار عاشقان

    تا روز ، موی پریشان زینب است

    ولادت حضرت زینب مبارک

     

    متن تبریک ولادت حضرت زینب و روز پرستار

     

    ولادت حضرت زینب (س)

     

    برای بارش رحمت خدا خدا كافی ست

    برای عشق و جنون شهر كربلا كافی ست

    برای بی خردان زرق و برق این عالم

    غبار چادر زینب برای ما كافی ست

    ولادت حضرت زینب کبری مبارک باد

     

    متن تبریک ولادت حضرت زینب و روز پرستار

     

    اس ام اس تبریک روز پرستار

     

    دوباره کرده دلم یاد حضرت زینب

    رسیده موسم میلاد حضرت زینب

    زمین وعرش برین غرق شادی وشوراست

    مدینه گشته مکان زاد حضرت زینب

    به خانه علی (ع)وفاطمه(س)حبیبه حق

    بپاست مجلس میلاد حضرت زینب

    میلاد حضرت زینب گرامی باد

     

    متن تبریک ولادت حضرت زینب و روز پرستار

     

    تبریک روز پرستار

    حرفه پرستارى، ترکیب عجیبى است: از یک سو، ترکیبى است از رحمت و عطوفت و مهربانى و مراقبت،

    و از سوى دیگر، دانش و معرفت و تجربه و مهارت. (مقام معظم رهبری)

    روز پرستار مبارک باد

     

    متن تبریک ولادت حضرت زینب و روز پرستار

     

    اس ام اس روز پرستار

    دوباره جاری شد ، شکر خدا بر لب

    که آمده دنیا ، بنت علی امشب

    کوثر دخت پیمبر ، نور دو چشمان حیدر

    زینب کبری رسید

     

    متن تبریک ولادت حضرت زینب و روز پرستار

     

     ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار

     

    امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد

    امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد

    امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد

    با خطّ نور، بر همه خطّ امان دهد

    میلاد شیر دخت علی، شیر داور است

    سر تا قدم حقیقت زهرای اطهر است

     

    متن تبریک ولادت حضرت زینب و روز پرستار

     

     ولادت حضرت زینب (س)

    واژه ی زیبای پرستار” یعنی:

    پ: پیمان خون بستن برای مهر و ایثار

    ر: رفتن به سوی خدمت خلق

    س: سربلند و ساده زیست و سختکوش

    ت: تکمیل کننده کار طبیبان

    ا: الگوی او مظهر تقوا، زینب کبری(س)

    ر: راضی و خوشنود از رحمت خدا.

    روز پرستار مبارک

     

    متن تبریک ولادت حضرت زینب و روز پرستار

     

     ولادت حضرت زینب (س)

    در خجسته روز میلاد بانوی کربلا، پرستار دل های زخم دیده خرابه های شام و در فرخنده روز گرامیداشت مقام پرستار، یاد همه پرستاران صحنه جهاد و نبرد را گرامی می‌داریم.

    میلاد مظهر صبر و شکیبایی و تجسم عینی علم و عفاف

    حضرت زینب علیها السلام مبارک باد

     

    متن تبریک ولادت حضرت زینب و روز پرستار

     

    تبریک ولادت حضرت زینب (س)

    با سلام و تشکر فراوان از تعهد و اخلاصتان

    امیدواریم ستاره‌ی زندگی و آفتاب مهرتان

    پیوسته ایام بر دل بیماران بتابدو همواره دعای بندگان بدرقه راه شما باشد

    روز پرستار بر شما گرامی باد

     

    متن تبریک ولادت حضرت زینب و روز پرستار

     










    تصاویر دعای ندبه  روز جمعه 24 آبان  98 بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا

    نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی سیروس پور نقدی


    دعای ندبه با صدای کربلایی نعمت پیکران و سجاد سهرابی و حسن نورالهی



    صرف صبحانه









    این مراسم در شب ولادت آنحضرت و بعد ازاقامه نماز جماعت مغرب و عشاء برگزار شد.

    نماز جماعت به پیشنمازی برادر کربلایی سیروس قدی و تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید توسط آقای مهندس بیکران





    مجری برنامه برادر تیمور علیمحمدی همراه سرودن اشعار ولادت حضرت زینب س


    کولودی خوانی برادر فرشاد خانجانی





    اهدای هدیه به خانم زیبنب توسط همسر اقای حسین داوران












    فرمانده دل ها رفت
    او رفت تا اسلام بماند تا حق مظلوم پایمال نشود تا اسلام همیشه سرفراز باشد .
    روحیه جهادی . کار خستگی ناپذیر تزکیه نفس و خشک نشدن اشک او را آسمانی کرد .
    شهادتت مبارک سردار


    گرگها خوب بدانند ، در این ایل غریب
    گر پدر مرد ، تفنگ پدری هست هنوز
    گر چه مردان قبیله همگی کشته شدند
    توی گهواره چوبی پسری هست هنوز‎
    #انتقام_سخت
    بکشیدمارابکشید ملت بیدارتر میشود













    شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی را به محضر امام زمان(عج) و رهبر انقلاب و شما مردم عزیز تسلیت عرض می نماییم.




    با عرض تسلبیت به ملت شریف ایران و جهان و با عرض تبریک به حاج قاسم سلیمانی که به آرزوی شهادت خود رسیدند.








    از طرف هیات امنای مسجد و پایگاه بسیج






    بلافاصله پس از تأیید خبر شهادت سردار سلیمانی، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس در حساب توئیتری خود نوشت: سپهبد شهید قاسم سلیمانی به جمع برادران شهیدش پیوست، ولی انتقام سختی از آمریکا خواهیم گرفت.

    رییس جمهوری در پیامی ضمن بیان تسلیت در پی شهادت حاج قاسم سلیمانی گفت: بی‌تردید ملت‌های آزاده انتقام این جنایت هولناک را خواهند گرفت.

    علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی نیز بیان داشت: این ملت، هرگز از خون فرزندان قهرمان خویش نخواهد گذشت.

    حجت الاسلام سیدابراهیم رییسی رییس قوه قضاییه نیز با بیان تسلیت گفت: آمریکا با این اقدام سبعانه، نقطه‌ای بر پایان حیات شرارت بار خود در منطقه گذاشت.

    تلویزیون رسمی عراق بامداد جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۸ مدعی شهادت سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی»، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ابومهدی المهندس»، معاون الحشدالشعبی در حمله آمریکا به نزدیکی فرودگاه بغداد شد.

    شبکه بی بی سی در گزارشی بامداد جمعه گزارش داد: دولت عراق می‌گوید یک حمله هوایی در محدوده ترابری فرودگاه بغداد روی داده است. همزمان خبرگزای رویترز به نقل از حشد الشعبی گزارش کرده که یک مقام ارشد این گروه شبه نظامی شیعه به همراه چند نفر دیگر از جمله "دو میهمان مهم" در جریان یک حمله هوایی در فرودگاه بغداد کشته شده‌اند. بامداد جمعه، سوم ژانویه، ابتدا دولت عراق گزارش کرد که سه موشک کاتیوشا در نزدیکی منطقه بارگیری فرودگاه بغداد فرود آمده و بر اثر آن چند غیرنظامی زخمی شده‌اند و دست کم دو خودرو آسیب دیده است. بی بی سی افزود: با این حال، تلویزیون دولتی عراق بامداد جمعه گزارش کرد که در جریان این حمله هوایی در فرودگاه بغداد به دو کاروان خودروهای گروه حشد الشعبی، قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران ایران به همراه چند رهبر حشد الشعبی کشته شده است. ایران هنوز واکنشی به این خبر نشان نداده است. در این گزارش همچنین مدعی شد که در جریان این حمله هوایی ابو مهدی المهندس، معاون گروه حشد الشعبی هم کشته شده است و در مجموع این حمله ۵ کشته و ۹ مجروح برجای گذاشته است.

    شبکه اسکای نیوز عربی نیز در گزارشی به نقل از منابع عراقی خبر از شهادت قاسم سلیمانی و نیز ابومهدی المهندس داد.

    تارنمای ایندیپندنت فارسی نیز در گزارشی آورد: تنها چند ساعت پس از اینکه مارک اسپر، وزیر دفاع آمریکا مدعی شد احتمالا نیروهای نیابتی ایران در عراق حمله‌های بیشتری انجام خواهند داد، رویترز از برخورد سه راکت کاتیوشا به فرودگاه بین‌المللی بغداد خبر داد. گزارش تلویزیون الجزیره حاکی از آن است که قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس در جریان این حمله‌ها جان خود را از دست داده است.





    سردار سلیمانی همواره به وسیله مقامات آمریکایی و رژیم صهیونیستی تهدید به ترور می شد. در همین سال گذشته نیز مقامات وزارت امورخارجه آمریکا سردار سلیمانی را متهم به همکاری با نیروهای امنیتی سوریه در جریان اعتراضات در این کشور و سرکوب مخالفان بشار اسد کردند و  در پی این اتهام وزارت خزانه‌داری آمریکا این سردار شهید را تحریم کرد. پس از تکرار بسیار نام قاسم سلیمانی در رسانه‌های جهان، خبرگزاری فرانسه خبری را منتشر ساخت که از احتمال ترور او به وسیله دولت آمریکا پرده بر می‌داشت. بر اساس این خبر جک کین فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش آمریکا که در نشست استماع کنگره آمریکا حضور داشت با اشاره به طرح ترور مقامات ایرانی به ویژه مقامات ارشد سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، گفت: چرا آن‌ها را به قتل نرسانیم؟ آنها قریب به هزار آمریکایی را کشته‌اند، چرا ما عامدانه آنها را ترور نکنیم؟ نمی‌گویم که اقدام نظامی انجام دهیم، من پیشنهاد می‌دهم عملیات محرمانه انجام دهیم. باید فشارهای شدیدی روی آن‌ها اعمال کنیم.

    همچنین رویل مارک گریچ از کارشناسان موسسه به دفاع از دموکراسی اظهار داشت: آنان به اندازه ما دارای منطق نیستند، فکر نمی‌کنم بتوانید بدون به قتل رساندن یکی از آن‌ها، مرعوب‌شان کنید. قاسم سلیمانی خیلی زیاد سفر می‌کند، بروید او را دستگیر کنید یا به قتل برسانید! به گزارش خبرگزاری فرانسه در ادامه این اظهارت برخی از نمایندگان آمریکایی اعلام کردند ما انجام هرگونه اقدامی درباره ایران را دور از ذهن نمی‌دانیم اما از ابراز موافقت با اظهارات جک کین سر باز زدند.

    شهادت ره توشه سردار قاسم سلیمانی

    سرانجام دشمنان کینه توز که رشادت و قدرت سردار قاسم سلیمانی را تاب نیاوردند در بامداد جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۸ خورشیدی با حمله موشکی بالگردهای آمریکایی به ۲ خودروی حامل سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی و تنی چند از اعضای حشدالشعبی در اطراف فرودگاه بغداد آنان را به شهادت رساندند. سردار شهید سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پاسخ به تهدید ترور از طرف مقامات آمریکایی همواره می گفت: این تهدید نیست، کمک به شوقی است. در پاسخ به افرادی که فکر می‌کنند با تهدیدها رعب بر ما حاکم می‌شود، می‌گویم خداوندا شهادت در راه خودت را به دست دشمنان دینت، نصیب من بگردان.

    سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با صدور اطلاعیه‌ای اخبار مربوط به شهادت سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تایید کرد. سپاه پاسداران در اطلاعیه خود آورده است: سردار سرافراز اسلام حاج قاسم سلیمانی پس از عمری مجاهدت بامداد امروز در حمله بالگردهای آمریکایی به شهادت رسید.






    پس از ظهور داعش در عراق و سوریه، شهید سلیمانی به عنوان فرمانده سپاه قدس با حضور در این مناطق و سازماندهی نیروهای مردمی، به مبارزه با این گروه پرداخت. ناگفته نماند که نیروی قدس به رهبری سلیمانی نقش تأثیرگذاری در روند جنگ عراق داشته است. به طوری که موفق الربیعی ‌وزیر سابق امنیت ملی عراق در مصاحبه‌ای با رومه الشرق الاوسط، سلیمانی را بدون شک قدرت‌مندترین مرد در عراق خوانده بود. در ۱۱ ژانویه ۲۰۰۷ میلادی آمریکایی ها مستقیما به نقش تاثیر گذار قاسم سلیمانی در عراق اعتراف کردند. در همین ارتباط استنلی مک‌کریستال ژنرال آمریکایی می گوید: مطلع شدیم که قاسم سلیمانی از طریق چند خودرو در حال حرکت به مرز ایران و عراق است. در عراق آمریکایی‌ها در حال تعقیب آنها بودند. کاروان خودروها وارد ساختمان ناشناخته‌ای در شهر اربیل کردستان عراق شدند که روی آن فقط نوشته بود کنسولگری» که نشان می‌داد، افراد داخل ساختمان تحت پوشش دیپلماتیک عملیات انجام می‌دهند. نظامیان آمریکایی وارد ساختمان شدند و ۵ ایرانی که همگی پاسپورت دیپلماتیک را داشتند، دستگیر کردند، اما اثری از محمدعلی جعفری و قاسم سلیمانی نبود.

    به گفته مک‌کریستال، هر پنج تن از اعضای سپاه قدس بودند. ۹ روز بعد از این واقعه، ۹ تا ۱۲ شبه نظامی به رهبری گروه شبه نظامی شیعه عصائب اهل الحق در حمله‌ای به مقر فرماندهی نظامیان آمریکا در کربلا که در بین مراکز فرماندهی پلیس عراق واقع است، سوار بر تعدادی خودروی نظامی با گذشتن از چندین لایه امنیتی به ساختمان اصلی فرماندهی که در آن هنگام ۳۰ آمریکایی در آن مستقر بود، نفوذ کردند و ۴ نظامی آمریکایی را به اسارت گرفتند و از منطقه خارج شدند و به نزدیکی رود فرات رفتند در نهایت با تعقیب بالگردهای آمریکایی شبه نظامیان فرار کردند و در مجموع پنج نظامی آمریکایی کشته شدند. این عملیات برجسته‌ترین و پیچیده‌ترین عملیات در طول چهار سال جنگ» در عراق توصیف شده و افسران آمریکایی و مقامات عراق ادعا کردند، ایران در آن نقش داشته و پاسخی به اسارت ۵ ایرانی در اربیل بوده است.


    جنگ داخلی در سوریه و حضور تاثیرگذار سردار شهید قاسم سلیمانی

    سردار سلیمانی نقش پررنگی در دفاع از مردم بیگناه سوریه در مقابل گروهک تروریستی داعش داشت. او و یارانش که مدافعان حرم نام گرفتند در بیشتر عملیات ها حضور داشتند و از مقام حرم و مردم بیگناه سوری به دفاع همه جانبه پرداختند. به طوری که پس از وقوع یک انفجار مهیب در دمشق که به کشته و زخمی شدن چندین مقام سوری انجامید، رسانه‌های جهان گزارش دادند که قاسم سلیمانی نیز در میان کشته‌شدگان قرار دارد و شایعه دخالت ایران در سوریه و کمک به بشار اسد برای سرکوب مخالفان قوت گرفت. چند روز پس از این ادعا قاسم سلیمانی در دیدار مسوولان نظام ایران با رهبر ایران در تهران حضور یافت. جان مگوایر افسر سابق سیا گفته بود: نبرد القصیر در ۲۰۱۳ میلادی‌ که منجر به بازپس‌گیری شهر استراتژیک القصیر به وسیله ارتش سوریه و نقطه عطفی در جنگ بود، تحت نظارت و فرماندهی سلیمانی بوده است و این نبرد را یک پیروزی بزرگ برای او خوانده است.

    فرماندهی ارتش در عراق

    با شکل گیری کامل گروهک تروریستی داعش و یورش آنها به مناطقی از عراق و سوریه در ۲۰۱۴ میلادی سبب شد تا سردار سلیمانی و یارانش برای دفاع مردم مظلوم این مناطق  از جان و زندگی خود دست بکشند و روزها و سال ها به مبارزه با گروهک تروریستی داعش بپردازند. البته در این میان رومه ساندی تایمز انگلیس، وال‌استریت ژورنال و نیویورک تایمز مدعی شدند، ایران فرماندهی ارتش از هم فروپاشیده عراق را برعهده گرفته تا با نیروهای گروه تروریستی داعش مقابله کند. ژنرال قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران، عملیات دفاع از بغداد پایتخت عراق را در مقابل حملات نیروهای گروه تروریستی داعش، فرماندهی می‌کند. در این میان یک منبع عراقی مدعی شد که ژنرال سلیمانی با ۶۷ مشاور ارشد خود به عراق سفر کرد و فرماندهی عملیات‌ها را برعهده گرفت و بر استقرار نیروهای عراقی و برنامه‌ریزی برای عملیات، نظارت دارد.




    قاسم سلیمانی در اسفند ۱۳۳۵ خورشیدی در یکی از شهرستان های استان کرمان به نام رابُر چشم به جهان گشود. قاسم دوران کودکی و نوجوانی خود را در کنار پدر به کار بنایی گذراند و در سال های جوانی در سازمان آب کرمان پیمانکار یکی از بخش های آن شد. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این نهاد پیوست. با شروع جنگ تحمیلی قاسم  سلیمانی چندین گردان از سپاهیان کرمان را آموزش می‌دهد و به جبهه‌های جنوب اعزام می‌کند و کمی بعد، خود در صدر یک گروهان به سوسنگرد اعزام می‌شود تا از پیشروی رژیم بعث در جبهه مالکیه جلوگیری کند. سلیمانی در ۱۳۶۰  خورشیدی با حکم محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران، به عنوان فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله منصوب شد. این سردار شهید در بسیاری از عملیات ها شرکت داشت. همچنین شهید سلیمانی از فرماندهان عملیات‌های والفجر هشت، کربلای چهار و کربلای پنج نیز بود. با پایان یافتن جنگ در ۱۳۶۷خورشیدی، لشکر ۴۱ ثارالله به فرماندهی سردار سلیمانی به کرمان بازگشت و درگیر جنگ با اشراری شد که از مرزهای شرقی کشور هدایت می‌شدند. سردار سلیمانی در بهمن ۱۳۸۹ خورشیدی از طرف آیت الله ‌ای، فرمانده کل قوا، درجه سرلشکری (بالاترین درجه نظامی در ایران) را دریافت کرد.

    سردار سلیمانی و فرماندهی سپاه قدس پاسداران

    سردار قاسم سلیمانی در ۱۳۷۹ خورشیدی از طرف آیت‌الله ‌ای مقام معظم رهبری به فرماندهی سپاه قدس منصوب شد. بر اساس گزارش های نقل شده سپاه قدس پاسداران جهت افزایش فعالیت برون‌مرزی ایران شکل گرفت و سلیمانی پس از احمد وحیدی دومین فرمانده سپاه قدس ایران شد. شهید قاسم سلیمانی نقش کلیدی در خاورمیانه به ویژه در ناآرامی‌های منطقه‌ای معروف به بیداری اسلامی (بهار عربی) ایفا کرد. شهید سلیمانی تا پیش از انتصاب به فرماندهی سپاه قدس با باندهای قاچاق مواد مخدر در مرزهای ایران و افغانستان می‌جنگید. برخی از تمداران معتقدند که انتصاب سردار سلیمانی به فرماندهی سپاه قدس همزمان با قدرت گرفتن طالبان یک پیش‌آمد محض نبود، بلکه او از این رو انتخاب شد که بومیِ منطقه کوهستانی به نام رابُر در کرمان بود و با نظام ی جوامع قبیله‌ای به طور کلی و با جامعه افغانستان به ویژه آشنایی نزدیک داشت. شهید سلیمانی با تجربه‌ای که از جنگ داخلی کردستان داشت نیز گزینه مناسبی به شمار می رفت، چون بنا بود در افغانستانِ عصر طالبان که درگیر جنگ‌های داخلی بود، وارد عمل شود. گفتنی است، شهید سلیمانی در طول هشت سال جنگ تحمیلی و نیز در مبارزه با باندهای مواد مخدر در مناطق مرزی ایران و افغانستان تا پیش از انتصابش به فرماندهی سپاه قدس تجربه بی‌مانندی اندوخته بود. در همین ارتباط مئیر داگان ‌رئیس سابق موساد درباره سردار سلیمانی گفته بود: او با هر گوشه از نظام رابطه دارد. او کسی است که من به آن باهوش از نظر ی می‌گویم.»



    دنیا بداند نخواهیم گذاشت ذره ای از قطرات خون بزرگمرد ایران پایمال شود منتظر #انتقام_سخت ایران باشید


    خوزستانی‌ها میزبان سردار سلیمانی می‌شوند /پیکر حاج قاسم از مرز شلمچه وارد کشور می‌شود



    در پی درخواست مردم خوزستان برای میزبانی از پیکر پاک شهید سردار حاج قاسم سلیمانی، مراسم تشییع وی و همراهان شهیدش از ساعت ۷ صبح امروز یکشنبه، ۱۵ دی‌ماه در میدان مولوی اهواز با نوحه‌سرایی آغاز شده است.

    امروز ادارات، مدارس و دانشگاه‌های سراسر خوزستان برای حضور پرشور و با شکوه در مراسم وداع و تشییع پیکر شهید سردار حاج قاسم سلیمانی و همراهان شهیدش، تعطیل هستند و به همین دلیل اکنون شاهد حضور بیشمار مردم خوزستان در این مراسم هستیم.

    تمام اقشار از مرد و زن گرفته تا جوان و پیر، همه برای وداع با "سردار دل ها"، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در میدان مولوی اهواز حاضر هستند.

    مسئولان لشکری و کشوری نیز در این مراسم حاضر هستند.

    پیکر مطهر شهدای حمله تروریستی آمریکا، صبح امروز به شکل هوایی وارد فرودگاه اهواز شد.

    صدها نفر از مردم و مسئولان لشکری و کشوری استان با حضور در فرودگاه اهواز به استقبال پیکر شهدا رفتند.

    پیکر مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی و یاران شهیدش روز شنبه به ترتیب در حرمین کاظمین (ع)، کربلای معلی و نجف اشرف در جوار حرم امیرالمومنین (ع) تشییع شد و بامداد امروز به میهن بازگشت.

    حشد الشعبی در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که پیکر شهید ابومهدی المهندس به همراه پیکر شهید سپهبد سلیمانی برای انجام آزمایش‌ دی.ان.ای به ایران منتقل شده و پس از انجام آزمایش‌ها برای خاکسپاری در وادی‌السلام نجف به عراق بازگردانده می‌شود.

    سردار حاج قاسم سلیمانی، سردار سپاه اسلام، بامداد روز جمعه درپی حمله بالگردهای آمریکایی به کاروان الحشد الشعبی در نزدیکی فرودگاه بغداد، به فیض شهادت نائل آمد. در این حمله، ابومهدی المهندس، معاون الحشد الشعبی و چند نفر از اعضای این سازمان به شهادت رسیدند.



    شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی را به محضر امام زمان(عج) و رهبر انقلاب و شما مردم عزیز تسلیت عرض می نماییم.




    فرمانده دل ها رفت
    او رفت تا اسلام بماند تا حق مظلوم پایمال نشود تا اسلام همیشه سرفراز باشد .
    روحیه جهادی . کار خستگی ناپذیر تزکیه نفس و خشک نشدن اشک او را آسمانی کرد .
    شهادتت مبارک سردار


    گرگها خوب بدانند ، در این ایل غریب
    گر پدر مرد ، تفنگ پدری هست هنوز
    گر چه مردان قبیله همگی کشته شدند
    توی گهواره چوبی پسری هست هنوز‎
    #انتقام_سخت
    بکشیدمارابکشید ملت بیدارتر میشود















    چندین پایگاه آمریکایی در عراق از جمله عین‌الاسد»، بامداد چهارشنبه هدف حملات سنگین موشک‌های بالستیک نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرفت.


    العالم - ایران / ی

    در حملات سنگین موشک‌های بالستیک نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پایگاه آمریکایی عین‌الاسد در عراق که محل استقرار نیروهای آمریکایی است مورد اصابت قرار گرفت.


    یک منبع آگاه در سازمان اطلاعات سپاه گفت : براساس اطلاعات جمع آوری شده ی موثق ، موشک های شلیک شده به پایگاه نظامیان آمریکایی در عین الاسد عراق ، به مناطق حساس و حیاتی پایگاه اصابت کرده اند . بگفته این منبع آگاه دستکم هشتاد نظامی آمریکایی در این حمله کشته شده اند.در این حمله همچنین تعدادی هواپیمای بدون سرنشین و بالگرد و تجهیزات فراوان نظامی آسیب های جدی دیده اند.این منبع آگاه در اطلاعات سپاه تاکید کرد در حمله موشکی بامداد امروز ، پانزده موشک به پایگاه عین الاسد اصابت کرده که هیچکدام بوسیله سیستم راداری ارتش تروریسم آمریکا رهگیری نشده اند.





    شبکه خبری المیادین بامداد چهارشنبه گزارش داد که یک پایگاه نیروهای آمریکایی در نزدیکی فرودگاه اربیل عراق هدف حملات موشکی قرار گرفته است.

    به گزارش ایرنا به نقل از المیادین از بغداد، مقر نیروهای آمریکایی واقع در نزدیکی فرودگاه اربیل در اقلیم کردستان عراق هدف حمله موشکی قرار گرفته است.

    برخی منابع به نقل از مقام های اقلیم کردستان حمله موشکی به اربیل را تأیید کردند.

    روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بامداد چهارشنبه از شلیک دهها موشک بالستیک به سمت پایگاه عین‌الاسد آمریکا واقع در استان الانبار عراق خبر داد.

    براساس اطلاعیه روابط عمومی سپاه انقلاب اسلامی دهها موشک زمین به زمین به این پایگاه آمریکایی اصابت کرده است.

    سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی به همراه ابومهدی مهندس از فرماندهان مقاومت و هشت نفر از همراهان آنان پس از عمری مجاهدت بامداد جمعه ۱۳ دی ماه در حمله بالگردهای آمریکایی در فرودگاه بغداد به شهادت رسیدند.









    رئیس جمهور عراق درحساب توییری به حمله موشکی تلافی‌جویانه ایران به آمریکا در عراق واکنش نشان داد.

    به گزارش خبرگزاری فارس، برهم صالح»، رئیس جمهور عراق به حملات تلافی‌جویانه سپاه پاسداران انلاف اسلامی ایران به ترور سپهبد سردار حاج قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه واکنش نشان داد.

    برهم صالح بامداد چهارشنبه در حساب توییتری خود، برای عراق و شهر اربیل در منطقه کردستان عراق دعای سلامتی کرده است.


    سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران بامداد امروز چهارشنبه طی بیانیه‌ای از حملات موشکی به پایگاه عین الاسد در استان الانبار عراق خبر داد. وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) این حمله تلافی‌جویانه ایران را تأیید کرده و گفته مقامات آمریکایی در حال ارزیابی این حمله هستند.

    پاسخ امروز سپاه پاسداران درست زمانی صورت گرفت گه نیروهای تروریست آمریکا بامداد جمعه گذشته سردار سلیمانی را به همراه ابومهدی المهندس»، جانشین رئیس الحشد الشعبی عراق را در شهر بغداد به شهادت رساندند.

    همزمان با شلیک موشک به پایگاه عین الاسد عراق که بزرگترین پایگاهی است که نیروهای تروریست آمریکا را در خود جای داده، برخی منابع نیز از اصابت چند فروند موشک (حداقل ۳ موشک) به پایگاهی در نزدیکی شهر اربیل، مرکز منطقه کردستان عراق خبر دادند.



    #انتقام-سخت شروع شد




    به گزارش گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران جوان، به نقل از اسکای نیوز، پایگاه هوایی عین الاسد در عراق که محل استقرار نیرو‌های تروریست آمریکایی است هدف حمله موشکی قرار گرفت.

    پایگاه هوایی آمریکا در عراق زیر باران موشکی

    بر این اساس، منابع متعدد خبری از اصابت ۵ موشک به این پایگاه هوایی خبر می‌دهند. همزمان، کارلا باب، خبرنگار بخش انگلیسی صدای آمریکا از اصابت ۳۰ موشک به عین الاسد خبر داد.

    یک منبع آگاه در وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) در گفتگو با واشنگتن پست این حمله موشکی را تایید کرد.

    خبرنگار فاکس‌نیوز به نقل از منابع ارشد نظامی آمریکا در عراق می‌گوید نیروهای آمریکایی در عراق هدف حمله موشکی از سراسر خاک ایران قرار گرفته‌اند. ولی مشخص نیست موشکها از نوع موشک کروز هستند یا موشک بالستیک کوتاه‌برد.

    خبرنگار المیادین اما گزارش داد ۶ موشک بالستیک از ایران به سمت پایگاه نظامی عین‌الاسد آمریکایی‌ها شلیک شده است.

    جَک دِتسِچ، خبرنگار المانیتور اعلام کرد: پایگاه عین‌الاسد همان جایی است که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا ماه مارس گذشته با حضور در آن گفته بود نیروهای آمریکایی در این پایگاه می‌مانند تا از خاک عراق ایران را تحت نظر داشته باشند.

    خبرگزاری فرانسه به نقل از منابع آگاه آمریکایی اعلام کرد 9 فروند موشک به پایگاه عین الاسد اصابت کرده است.

    سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد: از گزارش‌ها در مورد حملات موشکی به نیروهایمان در عراق مطلع هستیم. رئیس‌جمهور ترامپ در جریان این گزارش‌ها قرار گرفته و اوضاع را به دقت دنبال می‌کند.

    شبکه ای‌بی‌سی آمریکا نیز تأیید کرد ایران با موشکهای بالستیک چند پایگاه آمریکا در عراق را هدف حمله قرار داده است».

    یک منبع آگاه به سی ان ان گفت دستکم ۱۰ موشک به پایگاه عین الاسد اصابت کرده است.

    شبکه تلویزیونی المنار اعلام کرد موشک های بالستیکی که به پایگاه آمریکایی عین الاسد اصابت کرده از نزدیک شهر اسلام آباد غرب در کرمانشاه شلیک شده است.

    شبکه تلویزیونی المیادین اعلام کرد حملات موشکی سپاه پاسداران به پایگاه آمریکایی عین الاسد در ساعت یک و بیست دقیقه بامداد یعنی زمان به شهادت رسیدن سردار قاسم سلیمانی انجام گرفته است.

    یک مسئول ارشد وزارت دفاع آمریکا حمله به پایگاه عین الاسد در استان الانبار را تأیید کرد و گفت: هنوز از تلفات و خسارت‌های این حمله خبری در دست نیست.

    پنتاگون اعلام کرد در حال کار بر روی ارزیابی اولیه خسارت واردشده» به پایگاه عین‌الاسد است.





    میرزا محمدتقی خان فراهانی ملقب به امیر کبیر متولد ۱۱۸۶ اراک، صدر اعظم ایران در زمان ناصرالدین شاه قاجار بود که به‌خاطر اقداماتی، چون تاسیس مدارس دارالفنون و انتشار رومه وقایع اتفاقیه و اصلاحات مالی، اجتماعی و امور خارجی مشهور شد. او در ۲۰ دی ۱۲۳۰ در حمام فین کاشان به قتل رسید.

    بیوگرافی امیر کبیر

    ۲۰ دی ماه سالروز به قتل رسیدن مرد اصلاحات ایران یعنی امیر کبیر صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار است. برای آشنایی بیشتر با این شخصیت موثر در تاریخ ایران و اقدامات و سرنوشت او با ما همراه باشید. 
    میرزا محمدتقی خان فراهانی در سال ۱۱۸۶ در روستای هزاوه شهرستان اراک به دنیا آمد. پدر او یعنی کربلایی محمد قربان آشپز قائم مقام فراهانی (صدر اعظم محمدشاه قاجار) بود که این موضوع باعث شد میرزا محمدتقی در میان خاندان قائم مقام رشد کند و چیز‌های بسیاری بیاموزد. در واقع او وطن دوستی و استقلال طلبی را از عباس میرزا (شاهزاده اصلاح طلب ایرانی) و دو وزیر بلند آوازه اش یعنی قائم مقام و پسرش میرزاابولقاسم قائم مقام آموخت.
     
    میرزا محمدتقی خان که بسیار با استعداد بود و به سرعت فن نویسندگی و ادب و ت را آموخته بود توجه قائم مقام را جلب کرد و باعث پیشرت‌های زیادی در آینده برای امیر شد. اولین وظیفه ی که بر عهده امیر کبیر گذاشته شد پس از گذراندن تحصیل و در سال ۱۲۰۷ رفتن به روسیه به همراه هیئتی به سرپرستی  خسرومیرزا (و به عنوان منشی خسرومیرزا) برای عذرخواهی از واقعه قتل گریبایدوف در ایران بود. همچنین او باید گزارشی از این سفر برای قائم مقام می‌نوشت که به خوبی از عهده مسئولیت‌هایش برآمد. سپس در اوایل سال ۱۲۱۶  به مقام وزارت نظام آذربایجان که مهمترین شهر آن دوران بعد از تهران بود منصوب شد و ماه مهر همان سال نیز به همراه ناصرالدین شاه که آن‌موقع ولیعهد بود برای ملاقات با امپراتور روسیه به ایروان رفت.
     
    زیرکی و تیزهوشی که میرزا تقی خان از خود به خصوص در روابط خارجی نشان داده بود باعث شد در سال ۱۲۲۲ از سوی دولت ایران مامور شرکت در کنفرانس ارزنۀ الروم شود.  این کنفرانس با حضور نمایندگان روس و انگلیس در کشور عثمانی برگزار می‌شد و میرزا تقی خان ماموریت داشت تا به اختلافات و نبرد‌های ریشه‌ای بین ایران و عثمانی خاتمه دهد. او در این ماموریت تسلط خود را به امور ی به خوبی نشان داد و مورد تحسین نمایندگان ی روس و انگلیس قرار گرفت. نتیجه این کنفرانس عهدنامه ارزنۀ الروم بود که در حقیقت اولین هنرنمایی ی امیرکبیر بود. این عهدنامه و عهدنامه‌های پیشین نشانگر میزان تسلط امیر بر امور ی است و نشان می‌دهد که او تا چه حد فکر استقلال وطنش ایران را در سر می‌پرورانده است.
    پس از درگذشت محمدشاه در سال ۱۲۲۷ کسی که به خوبی توانست مقدمات سفر ناصرالدین میرزا را به تهران فراهم کند میرزا محمدتقی خان بود. او مبلغ ۳۰ هزار تومان از بازاریان تبریز قرض کرد و سربازان موجود در تبریز را که حدود ۳۰ هزار نفر بودند با خود همراه کردو به سمت تهران راه افتادند. در چنین برهه حساسی لیاقت امیر در آراستن و رهبری سپاه باعث شد تا او از سوی شاه جدید لقب امیر نظام بگیرد. ناصرالدین شاه در تاریخ ۲۸ مهر ۱۲۲۷ در تهران بر تخت پادشاهی جلوس کرد و با وجود توطئه درباریان، در همان شب امیر نظام را به عالی‌ترین لقب و منصب کشوری یعنی اتابک اعظم  ملقب کرد.  دستخط شاه به امیر چنین بود:

    ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسئول هر خوب و بدی که اتفاق افتد می‌دانیم همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم، کمال اعتماد و وثوق داریم و به جز شما به هیچ شخص دیگری چنین اعتقادی نداریم و به همین جهت این دست خط را نوشتیم.»

    از آن به بعد در واقع امیر شخص اول مملکت و مسئول امور کشوری و لشکری شد. امیرکبیر با وجود مشکلات و هرج و مرج بسیاری که در مملکت وجود داشت با پشتکاری شگفت انگیز دست به اصلاحات زد و به موفقیت‌های چشمگیری نیز دست پیدا کرد.


    همسران و فرزندان امیر کبیر

    امیرکبیر در طول زندگی خود دو بار ازدواج کرد. ابتدا با دخترعمویش جان‌جان خانم» ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. یک پسر به نام میرزا احمد خان ساعد الملک مشهور به امیرزاده» که با منورالسلطنه دختر فرمانفرمای بزرگ ازدواج کرد و دو دختر که نام یکی از آن‌ها سلطانه ثبت شده‌ است. امیر در زمان صدارت خود از همسر اول جدا شد و سپس به خواست و اشاره ناصرالدین شاه با یگانه خواهر تنی ناصرالدین‌شاه که ملک‌زاده خانم» نام داشت و به عزت‌الدوله» ملقب بود در ۲۶ بهمن ۱۲۲۷ (۲۲ ربیع‌الاول ۱۲۶۵ ق) ازدواج کرد. ملک‌زاده خانم دختر محمد شاه و مهد علیا بود. او در شانزده سالگی به عقد امیر درآمد در حالی که امیر حدود چهل و سه سال داشت. نامه‌ای از امیر به ناصرالدین شاه هست که در آن نوشته است: از اول بر خود قبله عالم معلوم است که نمی‌خواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم.» که نشان دهنده اراده شاه در این ازدواج است. امیر از عزت الدوله نیز صاحب دو دختر شد که یکی تاج الملوک خانم» و دیگری همدم الملوک خانم» نام داشتند. 
     

    اقدامات و اصلاحات امیرکبیر

    امیرکبیر در دوران صدارت خود اقدامات و اصلاحات موثری انجام داد که در تاریخ ثبت گردیده است. در زیر به تعدادی از این اقدامات اشاره می‌شود.

    تاسیس مدارس دارالفنون

    مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد. مدرسه دارالفنون اولین مدرسهٔ جدید ایران بود که در آن اصول علمی جدید و دانش‌های مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده می‌شد و بسیاری از معلم‌های آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی مثل اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. شاهزادگان قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند که از این امکانات بهره‌مند می شدند. مدارس دارالفنون زمانی افتتاح شدو آغاز به کار کرد که امیرکبیر دیگر از صدارت برکنار شده و به کاشان تبعید شده بود! با این وجود و با مخالفت‌های میرزا آقاخان نوری جانشینش، دارالفنون کار خود را ادامه داد.امیرکبیر همچنین به ترجمه کتاب های اروپایی همت گماشت که در گسترش علم و فرهنگ مدرن موثر بود.

    انتشار رومه وقایع اتفاقیه

    در سومین سال سلطنت ناصرالدین شاه در ۱۸ بهمن ۱۲۲۹ خورشیدی (برابر با ۷ فوریه ۱۸۵۱ میلادی) اولین شماره رومه وقایع اتفاقیه» به کوشش امیرکبیر منتشر شد. امیرکبیر دستور داد برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از ۲۰۰ تومان حقوق می‌گیرند اشتراک این رومه اجباری است. در این رومه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصب‌ها، اعطای مقام‌ها، نشان‌ها و امتیازات چاپ می‌شد. در برخی شماره‌ها نیز اخبار رویدادهای شهرهای مختلف ایران به چاپ می‌رسید. همچنین این رومه بخش اخبار خارجیداشت که در آن اخبار مربوط به کشورهای اروپایی به چاپ می‌رسید. این رومه دارای صفحه حوادث نیز بود. در همین رومه بود که در کمتر از یک سال پس از انتشار اولین شماره‌اش، خبر تحریف‌شده‌ای از مرگ امیرکبیر منتشر شد! امیر هیاتی از مترجمان زبانهای مختلف تشکیل و باب رومه های فرنگی را به ایران باز نمود که در نشر دانش و فرهنگ نو بسیار تاثیر گذاشت.

    اصلاحات نظامی امیرکبیر 

    به تربیت صاحب منصبان جدید پرداخت. فوج های نظامی جدید ایجاد کرد و حتی از ایلات و عشایر مرزی، برای ایجاد هنگ نظامی جدید استفاده کرد. کارخانه اسلحه سازی و توپ ریزی احداث کرد و باروت‌سازی تبریز را رونق داد. لباس متحد الشکل نظامی برای سربازان و صاحب منصبان (از پارچه ایرانی) ایجاد نمود. درجه های نظامی را تحت قانون جدیدی مشخص کرد و منصب‌های بدون شغل را برانداخت. 

    اصلاح دیوان عدالت 

     اصول تازه ای برای دیوانخانه و دارالشرع بنیاد کرد. امور عرف و شرع را از هم جدا نمود و از مشکلات و محدودیت‌های اقلیت های مذهبی زردشتی ، مسیحی و یهودی کاست. آیین بست نشستن» و قمه‌زنی» را برانداخت و قانون را حاکم کرد.

    اصلاحات عمومی امیرکبیر 

    تشکیلات اداری کشور را اصلاح کرد. رسم خرید و فروش حکومت و ولایات را برانداخت. طبقه دهقان را حمایت کرد و از دست ستمگریهای گذشته آزاد نمود. اصول مالیاتی کشور را تغییر داد. خزانه کشور را سر و سامان داد. از مواجب و مستمریهای زیاد شاهزادگان و درباریان و دیوانیان و ون کاست که البته باعث ایجاد خشم و دشمنی و در نهایت دسیسه این افراد در قتل او شد. عایدات دولت را افزایش داد و میان دخل و خرج دولت موازنه ایجادکرد.

     اصلاح امور شهری

    چاپار خانه و اداره پست جدید راه انداخت. آبله کوبی را تعمیم داد که البته با وجود خرافات در جامعه با ممانعت و سرسختی مردم مواجه شد. .پس جزوه هایی در مبارزه با آبله و وبا در میان مردم و ملایان منتشر کرد. یخچال ها را از آلودگی پاک کرد. به سنگفرش کردن کوچه و بازار همت گماشت. از نهر کرج  به تهران  آورد و نخستین بیمارستان دولتی را بنا نمود.

    رواج صنعت 

    امیرکبیر کارخانه های مختلف صنعتی و پارچه بافی در کشور ایجاد کرد و از اهل فن چند نفر را به روسیه فرستاد تا فنون غربی بیاموزند و از صنعت ملی دفاع کرد. به استخراج معادن دست زد و آن را تا 5 سال از مالیات معاف نمود. در این راه استادان معدن شناسی را استخدام نمود و مجمع الصنایعی از مصنوعات ایران تاسیس کرد و صنعت ایران را تا جایی رواج داد که محصولات ایران به نمایشگاه لندن فرستاده شد. 

    توسعه کشاورزی 

    چندین سدسازی اصولی انجام داد. زراعت بعضی محصولات را معمول ساخت. شیلات خزر را از اتباع روس گرفت و به ایران برگرداند. در آبادانی خوزستان کوشید.

    پیشرفت  تجارت 

    از بازرگانان داخلی و خارجی ایرانی پشتیبانی کرد و تیمچه امیر را به عنوان مجمع بازرگانان ایجاد کرد و تجارت ایران را سرو سامان داد . صادرات را افزایش داد و در مقابل از واردات کالاهای لوکس و غیر ضروری جلوگیری کرد.

    مقابله با دین نو ظهور 

    میرزا محمدتقی خان امیرکبیر در برخورد با دین آوران جدید یعنی سید محمد علی باب و پیروانش بدون نرمش و مدارا و با قاطعیت به مقابله برخواست زیرا دین‌آوری و بدعت را مغایر با وحدت ملی و استقلال ایران می‌دانست.

     

    عزل و قتل امیرکبیر 

    امیرکبیر که استقلال ایران را جان تازه‌ای بخشیده بود و اقتدار دولت مرکزی را به رخ جهانیان کشیده بود، مورد حسد و دشمنی بسیاری قرار گرفت. دولت‌های خارجی استعمارگر به‌ویژه روس و انگلیس از دشمنان اصلی او بودند. همچنین دشمنان و عوامل داخلی براندازی او یعنی درباریان ناراضی، شاهزادگانی که از تعدیل مواجب ضرر کرده بودند، یونی که در دولت‌های پیشین ت‌های حکومتیشان با شکست روبرو شده بود و نسبت به موفقیت‌ها واصلاحات امیرکبیر حسادت داشتند همگی زیر لوای مهدعلیا مادر شاه جمع شدند و به تحریک شاه  و دسیسه علیه او مشغول شدند. سرانجام استبداد ذاتی حکومت قاجار که اقتدار و ارزش اجتماعی فرد دیگری غیر از مستبد حاکم را تاب نمی‌آورد سبب شد تا این توطئه‌ها موثر واقع شود و شاه نتواند اقتدار و شکوه امیر را تحمل کند. 
    ناصرالدین شاه به تحریک اطرافیانش ابتدا تلاش کرد از اختیارات امیر بکاهد بنابراین او را کمتر به دربار احضار می‌کرد و دستخط‌های خود را مستقیما خطاب به دیگران می‌نوشت. کم کم عرصه چنان بر امیر تنگ شد  که طی نامه‌ای از شاه خواست که  نیت اصلی خود را آشکار کند تا امیر هم بدان‌ها گردن نهد! پس از کشمکش‌های ی بین شاه و امیر سرانجام شاه در ۲۲ آبان سال ۱۲۳۰ حکم عزل امیر از صدارت صادر شد. 
    متن نامه شاه در این باره از این قرار است:
    چون صدارت عظمی و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است شما را از آن معاف کردیم  باید به کمال اطمینان مشغول عمارت نظام باشید.»
    شاه که از محبوبیت امیر کبیر در میان مردم و سپاهیان واهمه داشت و می‌ترسید شاید امیر در مقابل حکم عزل خود واکنش نشان دهد و علیه شاه دست به اقدام خشونت آمیزی بزند ابتدا امیر را از وزارت بر کنار ساخت، ولی امارت نظام را برای چند روزی باقی گذاشت  اما امارت نظام او هم چندی بیش نپایید. امیر سعی کرد با شاه ملاقات نماید و از زائل شدن ثمره اقداماتش جلوگیری کند اما تلاش‌های او بی نتیجه ماند. تنها کسی که در این روز‌ها بین امیر و شاه وساطت کرده و میخواست بین آن دو آشتی بر قرار کند، عزت الدوله همسر امیر و خواهر شاه بود. میرزاآقاخان نوری، صدراعظم تازه شاه، وابستگان پول پرست خود را در مصدر کار‌های نظام قرار داد و چنان در امور سپاه مداخله کرد که امیر به تنگ آمده و در نامه‌ای به شاه نوشت:
    این غلام نمی‌تواندنظم دهد، با بی‌نظمی کار از پیش نمی‌رود . این درد غلام را می‌کشد که فردا مردم گویند آن نظم میرزاتقی خان گذشت. مرگ را برخود گواراتر از این حرف می‌داند . امر امر جهان مطاع است»
    شاه به این نامه نه تنها اعتنایی نکرد بلکه تصمیم گرفت امیرکبیر را به کاشان به تبعید بفرستد، اقدام دالگورکی، سفیر روس در تهران نیز که اعضای سفارت روس را به منزل امیرکبیر فرستاد و شایع کرد امپراتور روسیه، امیر را زیر چتر حمایتی خود گرفته؛ شک و تردید و خشم را در دل شاه بیشتر و او را در این اقدام مصمم‌تر کرد.

    امیر در ۲۹ بهمن ۱۲۳۰ از تمام خدمات دولتی‌اش محروم و تبعید شد و سپس شاه فرمان قتل امیرکبیر را که خطاب به حاج علی خان مراغه‌ای حاجب الدوله معروف به آقا علی»بود  صادر کرد.
    متن فرمان  شاه برای قتل امیرکبیر اینگونه است:
    چاکر آستان ملائک پاسبان فدوی خاص دولت ابد مدت حاج علی خان پیشخدمت، خاصه فراشباشی دربار سپهر اقتدار مامور است که به فین کاشان رفته میرزاتقی خان فرهانی را راحت نماید و در انجام این ماموریت بینالاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد.»
    وقتی حاج علی خان با همراهانش به باغ فین رسیدند علی اکبر بیک چاپار دولتی، منتظر بیرون آمدن امیر از حمام بود تا جواب نامه مهدعلیا به عزت الدوله را بگیرد. فراشباشی با ماموران خود وارد حمام شدند و راه ورود و خروج حمام را بستند. سپس فراشباشی فرمان شاه را به او اعلام کرد. امیر خواست همسرش عزت الدوله را ببیند و یا وصیت کند اما اعتماد السلطنه به او این اجازه را نداد. پس امیر به دلاکش دستور داد تا رگ‌های هر دو بازویش را بزند. 
    امیر را ابتدا در کاشان دفن کردند. چند ماه بعد، به اصرار همسرش عزت‌الدوله او را به کربلا منتقل کردند و در اتاقی که درب آن به سوی صحن امام حسین باز می‌شد به خاک سپردند.
    به این ترتیب ایران یکی از لایق‌ترین و مصلح‌ترین افرادش را که بسیار در پیشرفت و نظم و سامان دادن به مملکت تاثیرگذار بود را از دست داد تا بار دیگر دیکتاتوری پادشاهی به راه تاریک خود ادامه دهد. 
     

    چهره امیرکبیر در سینما و تلویزیون ایران

    نقش شخصیت امیر کبیر در تلویزیون و سینمای ایران توسط بازیگران مختلفی ایفا شده که در به آن اشاره شده است.

    سعید نیکپور در نقش امیرکبیر 

    • در فیلم ناصرالدین شاه آکتور سینما»،  داریوش ارجمند بازیگر نقش امیرکبیر بازی بود.
      در مجموعه تلویزیونی امیرکبیر»،  سعید نیکپور در نقش امیرکبیر بازی کرد.
      در مجموعهٔ تلویزیونی سلطان صاحبقران» ساخته علی حاتمی، نقش امیرکبیر را ناصر ملک‌مطیعی بازی کرده است.
      در مجموعه تلویزیونی سال‌های مشروطه» در سال ۱۳۸۸ ساخته محمدرضا ورزی،  محمد صادقی نقش امیرکبیر را بازی کرد.





    تصاویر دعای ندبه  روز جمعه 24 آبان  98 بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا


    نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی علی شریفی



    دعای ندبه با صدای کربلایی نعمت پیکران و سجاد سهرابی و حسن نورالهی






    صرف صبحانه


    شعار محوری دهه فجر امسال "انقلاب اسلامی، زنده و پویا در پرتو ولایتمداری، جهاد و مقاومت" است.

    به گزارش جام جم آنلاین به نقل از خبرگزاری صداوسیما، قائم مقام شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی کشور در سفر به شهرکرد گفت:

    روز شنبه ۱۲ بهمن همزمان با سالروز ورود امام خمینی(ره) به کشور، روز ولایت مداری، انقلابی گری، پیوند ناگسستنی امت و امام» نام گرفته است.

    روز یکشنبه 13 بهمن با عنوان تفکر دینی، فرهنگ و هنر انقلابی، تمدن نوین اسلامی»،

    روز دوشنبه 14 بهمن با عنوان جوان انقلابی، جهاد علمی، امیدآفرینی»،

    روز سه شنبه 15 بهمن با عنوان مدیریت جهادی، اقتصاد مقاوتی، رونق تولید» اعلام شده است.

     روز چهارشنبه 16 بهمن با عنوان سبک زندگی ایرانی - اسلامی، اعتلای منزلت زن، تحکیم خانواده»،

    روز پنج شنبه 17 بهمن با عنوان معنویت، ایثار، شهادت»،

    روز جمعه بهمن قرآن و عترت، وحدت اسلامی، آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی»،

    روز شنبه 19 بهمن امنیت پایدار، بازدارنگی، پاسداری از انقلاب اسلامی»،

    یکشنبه 20 بهمن مردم سالاری دینی، عدالت اجتماعی، مبارزه با فساد»

    و دوشنبه 21 بهمن جهاد، مقاومت و استکبارستیزی» نامگذاری شده است.

    قائم مقام شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی کشور افزود: روز دوشنبه ۲۲ بهمن‌ هم با عنوان حماسه حضور، عظمت ملت، تکریم سردار دل ها» نامگذاری شده که حضور حماسی شکستی دیگر را بر نظام سلطه و ایادی آن تحمیل خواهد کرد.





    جلسه هم نشینی با حضور مسولین محلی جهت برگزاری دهه مبارک فجر در مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا (یکشنبه 29دیماه ماه 98) برگزار شد دراین جلسه دهیاری شورایاسلامی و فرمانده پایگاه بسیج و اعضای هیات امنای مسجد حضور داشتند



    این جلسه بعد از نماز جماعت مغرب و عشا برگزار شد



    دراین جلسه بعد از بحث و بررسی موارد ذیل بتصویب اعضای حاضر رسید
    1- مقرر شد ایام فاطمیه که ازفردا شب به مدت 11 شب برگزار می شود شرکت گسترده داشته باشند
    2- در خصوص شام دهی شام غریبان یاس نبوی نیز مقرر شد کمک و مساعدت نمایند
    3- در خصوص دهه فجر مقرر شد یک شب درمیان مراسم داشته باشیم
    4- طبق برنامه ریزی انجام شده مقرر شد برنامه های مقاله خوانی و شعر و سرود و همچنین سخنرانی در این برنامه ریزی گنجانده شود
    5- مقرر شد گزارش عملکرد سالیانه هیات امنای مسجد- پایگاه بسیج و شورا یا دهیاری در این برنامه ها آورده شود.
    6- یکی از این ایام مقرر شد جلسه پرسش و پاسخ گذاشته شود












    محورهای مخالفت این افراد با شهید نواب صفوی بیشتر حول سه موضوع می‌چرخد: یکی ترورهایی که این گروه انجام دادند و از اقدامات آنها با عنوان "تروریسم اسلامی" یاد می‌کنند. دوم، مخالفت امام و آیت‌الله بروجردی با نواب صفوی و سوم، همراهی فدائیان با کودتای 28 مرداد.

    سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی متولد 1303، طلبه‌ای بود که در نجف تحصیل می‌کرد و بعد از اطلاع از نوشته‌های سید احمد کسروی که کتب ادعیه شیعه را آتش زد و مذهبی به نام "پاک دینی" بنیان گذاشت، به تهران آمد تا وی را از این فعالیت‌های ضد اسلامی برحذر بدارد. 

    گروه فدائیان اسلام در مجموع سه اعدام انقلابی موفق انجام دادند: احمد کسروی، عبدالحسین هژیر و حاجیعلی رزم‌آرا. اگر درنظر بگیریم فدائیان اسلام به‌طور خودسر و از سر شور مذهبی این کار را انجام داده بودند، می‌شد به آنها خرده گرفت و اقدام انقلابی آنها را عامل توسعه خشونت برشمرد اما نواب صفوی برای زدن احمد کسروی که از جناب مراجع مهدوالدم خوانده شده بود، فتوا گرفته بود. فتوای صادره نیز نه از جانب امام خمینی یا آیت‌الله کاشانی، بلکه منشا این اقدام به نجف و مراجع عراق برمی‌گشت که تصور غلطی از گذشته وجود داشته که علمای این دیار کمتر تمایل ورود به ت داشتند.

    آیت‌الله سید صادق از مراجع  مقیم قم که همدرس نواب صفوی بوده، در قسمتی از خاطراتش ماجرای اهتمام مراجع نجف برای مقابله با اندیشه‌های ضددینی احمد کسروی را چنین بازگو می‌کند: "در آن زمان مشهور بود که آقایان، کسروی را مهدورالدم می‌دانند، ولی نواب می‌خواست برای این کار خود یک نوع رضایتی از آقایان علما داشته باشد، لذا رفتم و از آیت‌الله آسید ابوالقاسم خوئی و آیت‌الله حاج آقای حسین قمی برای ایشان فتوا گرفتم. با آیت الله خوئی خودم صحبت کردم و فکر می‌کنم بخشی از پول سفر نواب و پول اسلحه‌اش را هم آیت‌الله خوئی داد،‌ ولی با آیت الله حاج آقا حسین، خود آیت الله خوئی صحبت کردند. یادم هست که به آیت الله خوئی گفتم‌ نواب جوان متدینی است و ما نظیر او را در میان خود نداریم که این طور عزم خود را جزم کرده باشد و بخواهد با کسروی بجنگد. او می‌رود، یا موفق می‌شود و یا شهید می‌شود، ولی ما باید وظیفه‌مان را در قبال او انجام بدهیم. آیت الله خوئی هم موافق بود. آیت‌الله قمی که اساسا خودش انگیزه مقابله با مظالم دستگاه را داشت و بالطبع زودتر از هر کسی با چنین کاری موافقت کرد."

    شهید نواب صفوی فتوای اعدام انقلابی احمد کسروی را از آیت‌الله خویی اخذ و وی مقداری از هزینه سفر نواب به تهران را تامین کرد

    اعدام انقلابی کسروی توسط یکی از اطرافیان نواب صفوی به نام سید حسین امامی انجام گرفت. دو اقدام دیگر فدائیان اسلام یعنی اعدام انقلابی عبدالحسین هژیرِ بهایی‌زاده به‌دلیل تقلب گسترده در انتخابات مجلس شانزدهم و سپهبد رزم‌آرا به‌خاطر مخالفت با ملی شدن صنعت نفت، در پیشبرد نهضت ملی ایران در آن دوره نقش بی‌بدیلی داشت و به گفته آیت‌الله طالقانی بر سر مزار دکتر مصدق در احمد آباد بعد از پیروزی انقلاب، "فدائیان اسلام یک ترور انجام دادند، نمایندگان به مجلس راه یافتند. فدائیان اسلام ترور دیگری انجام دادند، نفت ملی شد."

    آیت‌الله شبیری زنجانی از اعضای فدائیان اسلام درباره جواز شرعی ترور افرادی همچون رزم آرا و هژیر، خاطره‌ای از جلسه با شهید واحدی نقل کرده و گفت: مطرح بود که اینها(برخی عوامل داخلی) منافع کشورهای اسلامی را  فدای خارجی­‌ها می‌کنند و این افراد عامل کفار شدند. آنچه از این جلسه یادم هست این بود در اواخر سال آقای حجت فوت کرده بودند و آقایان دیگر مانند آقای سیدمحمد خوانساری و آیت ­الله صدر هنوز در قید حیات بودند. 

    آقای واحدی گفتند ما این راه را که می‌­رویم می‌دانیم چه خواهد شد یعنی بالاخره ما را می‌کشند، ما نمی‌آییم کاری بکنیم که هم دنیایمان را از دست بدهیم و هم آخرتمان را اما چون آقای حجت فوت کردند می‌گوییم و اِلا بروز نمی‌دادیم. ما درباره ترورها با آیت­‌الله حجت صحبت کردیم و کاملاً برای ما از این جهت ابهامی نیست. البته ما اطلاع داشتیم که ایشان بیش از آقای حجت، با آقای صدر و همچنین با آقای خوانساری در ارتباط بودند.»

    از طرفی بعد از شهادت نواب صفوی و عبدالحسین واحدی و خلیل طهماسبی سه عضو اصلی فدائیان اسلام، هیچ اقدام مسلحانه دیگری در پرونده باقی‌مانده‌های این گروه ثبت نشده است. به‌رغم اینکه هواداران بسیاری در حوزه‌های علمیه یا بازار داشتند اما روند فعالیت‌های آنها به سمت مبارزات فرهنگی و مذهبی رفت و در صورتی که به ترور اعتقاد می‌داشتند، باید حملات مسلحانه‌ آنها تشدید می‌شد. تفاوت ترور با اعدام انقلابی در همین نکته است. حامیان نواب برای اقدامات مسلحانه قائل به فتوا و مهدورالدم بودن فرد ترور شده بودند هرچند می‌توان در مسئله ترور ناموفق دکتر فاطمی به آنها خرده گرفت که چرا اقدام خودسرانه را مرتکب شدند. 

    همین مسئله ارتباط فکری آنها با اخوان المسلمین را زیر سوال می‌برد. شهید نواب یک بار به دعوت سید قطب» به اردن سفر کرد تا در کنفرانس "نجات فلسطین" شرکت کند و یک بار دیگر هم به دعوت آنها به مصر رفت و در دانشگاه قاهره سخنرانی کرد. وی در این سخنرانی‌ها علیه سلطه انگلستان بر منافع خاورمیانه سخن می‌گفت و آرمان رهایی قدس شریف را مطرح می‌کرد. این نظر مشترک بین نواب و اخوانی‌ها بر سر آزادی قدس را نمی‌توان حمل بر همفکری صد در صدی دو جریان فدائیان اسلام و اخوان‌المسلمین دانست. 

    از سوی دیگر، شخصیت نواب صفوی نه تنها از سوی طلاب و مراجع و مبارزان مسلمان آن دوره مورد تجلیل قرار می‌گرفت بلکه آیت‌الله طالقانی که پیش از انقلاب روابط حسنه‌ای با مهندس بازرگان و شخصیت‌های ملی‌گرا داشت و از موسسان نهضت آزادی بود، با نواب صفوی نیز همراه شد و حتی در دوره‌ای که شهید نواب مجبور به اختفاء بود، به وی در طالقان پناه می‌دهد. 

    در مورد ادعای دوم اطرافیان ‌نژاد درباره نواب صفوی، یعنی عدم ارتباط آنها با امام خمینی و آیت‌الله بروجردی نکات مهمی از زبان نزدیکان این دو شخصیت وجود دارد از جمله گفت‌وگوهایی که با شاگردان مهم امام و آیت‌الله بروجردی انجام شده، تمام ادعاهای جریان انحرافی را تکذیب می‌کند.

    آیت‌الله بدلاء قمی» از شاگردان قدیمی آیت‌الله بروجردی در مصاحبه‌ای گفته بود: "خود من در مواردی، کمکهای ایشان را به فدائیان اسلام می‌رساندم و غیر از این، در اوقاتی هم که مطلع می‌شدند این گروه به کمک نیاز دارند، از طرق دیگری به آنها کمک می‌کردند."

     

    همچنین دستِ باز نواب و همرزمش شهید واحدی در یارگیری از میان طلبه‌ها -که تعداد زیادی از شاگردان امام و آیت‌الله بروجردی را سمت خود جذب کرده بودند- گواهی بر عدم مخالفت متولیان آن زمان حوزه با نواب صفوی بود. البته در این میان نباید نقش برخی نفوذی‌ها در بیت آیت‌الله بروجردی را نادیده گرفت که درصدد بودند رابطه ایشان را با شخصیت‌های مجاهد آن زمان همچون امام و فدائیان تیره کنند که در نهایت به زد و خوردی میان فدائیان و  شخصی به نام شیخ علی لر» از طرفداران مرحوم بروجردی منجر شد. 

    آیت‌الله سید جعفر کریمی تنها وصی زنده امام خمینی که از اعضای فدائیان اسلام بود، درباره نظر امام راحل درباره نواب می‌گوید "من در طول این 25 سالی که در خدمت امام بودم یک کلمه از امام علیه نواب نشنیدم و از آن طرف هم این که امام نواب را محور قرار بدهد و ترویج و تبلیغ کند این هم نبود به حساب اینکه امام یک مسائل بالاتری را در نظر داشت. از رفتار و حرکات امام پیدا بود که با روش و رفتار مرحوم نواب موافق بود نه مخالف منتهی صلاح را در این ندید که نواب را مطرح بکند و اذهان را متوجه او کند."

    امام خمینی نیز بعد از محکوم شدن نواب صفوی به اعدام، نزد آیت‌الله بروجردی رفته و تقاضای وساطت نزد شاه می‌کند و ایشان نیز به این بهانه که شاه چنین کاری نخواهد کرد، واسطه نمی‌شوند. 

    درباره همراهی این گروه با کودتا نیز دستاویز امثال عبدالرضا داوری و همفکران وی رومه نبرد ملت» است که روز 29 مرداد 32 منتشر شده و در آن تیتر درشت "سربازان جهاد مقدس؛ ملت تشنه خون است"! به چشم می‌خورد و کاریکاتوری از مصدق که با دست ملت در حال خفه شدن است.


    رومه نبرد ملت ارگان رسمی فدائیان نبوده و تنها بازتاب گرایشات و تمایلات مرحوم امیرعبدالله کرباسچیان بود

    حال سوال اینجاست آیا این رومه ارگان رسمی فدائیان اسلام بود؟ جواب سوال منفی است. رومه "نبردملت" به صاحب امتیازی امیرعبدالله کرباسچیان، در زمان اوج گیری نهضت ملی تا یک سال و اندی از زمامداری دکتر محمد مصدق، تنها ارگان مطبوعاتی فدائیان اسلام به شمار می‌رفت. کرباسچیان پس از آزادی شهید نواب صفوی از زندان در دوره مصدق و ممانعت شهید نواب از تصفیه عبدالحسین واحدی، از فداییان اسلام جدا شد و از اوایل سال 32 تا  زمان کودتا، نبرد ملت تنها آئینه‌ای از گرایشات و تمایلات شخصی کرباسچیان بود.

    فدائیان اسلام بعد از اختلاف با کرباسچیان،  ارگان رسمی خود را رومه منشور برادری» قرار دادند. 

    متاسفانه روند سقوط برخی اعضای حلقه انحراف به‌جایی رسیده که ابایی از ترور شخصیت مخالفانشان ندارند. فردی همچون عبدالرضا داوری، در دوره اصلاحات از اعضای طیف تندرو دفتر تحکیم وحدت در انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود و در وقایع تیر 1378 صحنه گردان میدان شد اما بعد از پیروزی ‌نژاد با نزدیک شدن به رئیس‌جمهور وقت توانست وارد برخی ارگان‌های دولتی شده و در اتفاقات سال 88 پای ثابت مناظره‌ها باشد و علیه سران فتنه صحبت کند. با فاصله گرفتن ‌نژاد از جریان انقلابی آنها نیز گوی سبقت در طی کردن مسیر انحراف را از خودِ ‌نژاد ربودند و نفاق خود را آشکار ساختند.

    همچنین یکی از ون وابسته به جریان انحرافی که او هم این روزها شهید نواب را متهم به تروریست بودن می‌کند، خودش سابقه بارها برهم زدن مجالس سخنرانی افراد مختلف در قم را در کارنامه دارد، از جمله سخنرانی سال 87 آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در حوزه علمیه را به اغتشاش می‌کشاند که تصویر معروفی از آن منتشر شده است.

    متاسفانه سیر نفاق وابستگان به جریان انحرافی آنها را به نوعی از ترور شخصیت کشانده است. اگر در سالهای گذشته جریان منافقین ، وارد فاز مسلحانه شده و ترور فیزیکی می‌کردند، جریان انحرافی این روزها بعد از برملا شدن نفاق‌شان دست به ترور شخصیتی  زده و با استفاده از فضای مجازی هر روز اتهامات جدیدی علیه شخصیت‌های مختلف مطرح می‌کنند، کاری که گروهک منافقین نیز این روزها در آلبانی به آن مشغول هستند و از پشت مانیتورهای کامپیوتر و اکانت‌های فیک مشغول به فحاشی‌اند.





    مقدمه
    فدائیان اسلام یک گرایش مذهبی انقلابی می باشد که طی یک دهه فعالیت ی جدی از سال ۱۳۲۴ الی ۱۳۳۴ تأثیر عمیقی در صحنه ی مذهبی کشور برجای گذاشت.
    این گروه شهرتش را مدیون کلام نافذ رهبرشان سید مجتبی نواب صفوی طلبه جوان و همچنین ترورهای پرسروصدای آنها می باشد.
    هدف از این جمعیت برقراری حکومت اسلامی یا به عبارتی دیگر حکومت علوی بود که ادعای اجرای قوانین اسلامی داشتند و معتقد بودند که اجرای این قوانین ایران را نجات خواهد داد.
    بخش اول: نواب صفوی و آغاز کار

    سید مجتبی میرلوحی فرزند سید جواد میرلوحی متولد ۱۳۰۳ در خانی آباد تهران؛ پدرش بود اما پس از خلع لباس از ت از این کسوت بیرون رفت و وکیل دادگستری شد. او از مخالفین رژیم پهلوی بود ودر سال ۱۳۱۵ به دلیل درگیری با داور وزیر عدلیه رضاخان وسیلی زدن به او سه سال در زندان به سر برد.(۱)
    نواب صفوی سنین کودکی را در خانی آباد گذراند ودوران ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی گذرانید وبعد وارد دبیرستان صنعتی شد.
    او به دلیل تحصیل در رشته مکانیک این مدرسه آلمانی برای مدتی در آبادان در شرکت نفت مشغول به کار شد ودر سال ۱۳۲۱ برای تحصیل عازم نجف شد وسه سال ونیم در آن دیار تحصیل کرد.
    او در اندک مدتی زبان عربی را مسلط شد ودوستان علاقمند زیادی به خود پیدا کرد. او دراین چند سال دروس عالی دینی را طی کرد.(۲)
    بعد از شهریور ۱۳۲۰ وسقوط رضاشاه که فشار زیادی  بر مردم متحمل شده بود موقعیت خوبی بود که شیادان اجتماع دام های خود را برای مردم پهن کنند. در این ایام شخصی به نام احمد کسروی بر اثر اختلافات با هم کسوتان خود از محیط ت خارج شد وکینه آنها را به دل گرفته بود.(۳)
    اوج شهرت کسروی در این دوران آثار او درباب بی دینی و رواج آن می باشد که تازه به دوران رسیده ها سخت به مطالعه آن مشغول شده و درمکتب لامذهبی کسروی غوطه ور شده بودند تا به حزب توده می پیوستند ودر آنجا مشغول می شدند.(۴)
    کتاب ها ومقالات و کارهای کسروی کم کم رونق گرفت و باتقویت کشورهای بیگانه ومستعمر غوغایی به پا کرد و به مناطق مختلف در داخل کشور وخارج از آن از جمله نجف اشرف وحوزه علمیه آن انتشار پیدا کرد.
    دریکی از همین روزها که افکار کسروی در دل مردم درحال نفوذ بود؛ در حوزه علمیه نجف نواب صفوی بااین آثار مواجه شد که آتشی به دلش زد، او در عرض چند روز میان علما وطلاب نجف هیجانی ایجاد نمود علیه کسروی.(۵)
    نواب که به غیرت دینی وبرخورد بامنکر حساس بود باحمایت جمعی از علما، به هدف مبارزه باکسروی عازم تهران شد وباکسروی دیدار کرد و در این ملاقات اطمینان به ارتدادش پیدا کرد وبا او درگیر شد که کسروی سخت کتک خورد اما جان سالم به در برد و این نخستین حرکت فدائیان اسلام قبل از تشکیل آن بود.
    بعد از این حادثه نخستین اعلامیه فدائیان اسلام با ادبیاتی اسلامی و انقلابی منتشرشد؛ با این آغاز: "ما زنده‌ایم و خدای منتقم جبار بیدار."(۶)
    وی همچنین کوشید تا مراجع شهرهای مختلف خصوصا نجف وقم را نیز با خود همراه کند اما به دلیل عدم تدابیر لازم ونبود حاکم شرعی در رأس هرم نتوانست به طور رسمی وظاهری مورد حمایت آنها قرار گیرد.
    نواب صفوی در آغاز کار همراهی چند تن ازطلاب جوان مانند سید حسین امامی، عبد الحسین واحدی و. را با خود همراه ساخت.

    بخش دوم: فعالیت‌های فدائیان اسلام

    ۱.ترور احمد کسروی
    هدف اصلی فدائیان اسلام ترور احمد کسروی بود که در نخستین حمله به او در اردیبهشت ماه ۱۳۲۴ به جایی نرسیده بود. در ۲۰ اسفند همان سال در ساختمان عدلیه ودرجلسه بازپرسی علی محمد امامی و حسین امامی او ومنشی اش را به قتل رساندند.
    بعد از ترور کسروی متهمان به همراه نواب صفوی بازداشت شدند. پس از مدتی به دلیل تلگرافهای فراوان از جانب علما وغیره نواب ویارانش تبرئه وآزاد شدند.
    ۲.جنازه رضاخان
    در اواخر سال ۱۳۲۵ مساله بازگرداندن جنازه رضاخان بود که سروصدای زیادی به راه انداخت وفدائیان اسلام نیز غوغای زیادی برای آن به پا کردند که در نشریه آیین اسلام مقاله ای تحت عنوان صیحه آسمانی نجف منتشر شد که مروری بود برجنایات رضاخان.
    ۳.سخنرانی نواب صفوی در باب فلسطین
    در دی ماه ۱۳۲۶ تظاهراتی به دعوت آیت الله کاشانی برای مساله فلسطین برپاشد که نواب صفوی در آن اجتماع سخنرانی پرشوری ایراد کرد.
    ۴.مسأله حجاب
    این جریان مورد توجه علما بود و با قانون کشف حجاب مبارزه می کردند واز اهم فعالیت های فدائیان اسلام نیز به شمار می رفت. ازجمله درسال ۱۳۲۶ جمعیت فدائیان اسلام پرده ای به درب مسجد سلطانی تهران زده ومانع ایاب وذهاب ن مکشوفه به داخل مسجد شدند.
    ۵.ترور نافرجام شاه
    یکی از جریاناتی که باعث شد حزب توده محوریت مبارزه را از دست بدهد ومذهبی‌ها از جمله مهمترین آنها فدائیان اسلام در محوریت قرار بگیرند، روی کار آمدن هژیر در سال ۱۳۲۷ ومخالفتها با وی بود که در رأس آنها آیت الله کاشانی ونواب صفوی بودند که آیت الله بروجردی نیز آنها را همراهی وحمایت می‌کرد. در بهمن همین سال شاه مورد سوء قصد قرار گرفت وباعث شد عده زیادی از مبارزین از جمله آیت الله کاشانی تبعید شوند.
    ۶.ترور هژیر
    پس از ترور نافرجام شاه سخت‌گیری نیروهای امنیتی شدید شد اما ترور هژیر، وزیر دربار شاهنشاهی در آبان ۱۳۲۸ به دست سید حسین امامی آب سردی بود که روی دست رژیم ریخته شد. سید حسین امامی هم محاکمه واعدام شد. این امر محبوبیت فدائیان اسلام را بیش از پیش کرد.
    ۷.اطلاعیه آتشین فدائیان اسلام
    اطلاعیه آتشین فدائیان اسلام پس از محاکمه سید حسین امامی در خصوص فرهنگ شهادت پیامدهایی را به دنبال داشت که باعث زمینه سازی فعالیت‌های بعدی آنها شد. در همین سال ۱۳۲۸ آیت الله کاشانی ودکتر مصدق به مجلس راه یافتند.
    ۸.ترور رزم آرا
    سرلشکر رزم آرا در سال ۱۳۲۹ به دستور شاه به پست نخست وزیری نایل آمد که باعث اعتراض واجتماع فدائیان اسلام در مسجد سلطانی تهران وسخنرانی عبد الحسین واحدی شد. چند روز بعد هم در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ رزم آرا که درمجلس ترحیم آیت الله فیض شرکت کرده بود، به دست خلیل طهماسبی ترور وکشته شد. بعد ازاین جریان خلیل طهماسبی دستگیر شد.
    در همین زمان بود که فضای به وجود آمده باعث ملی شدن صنعت نفت شد وبعد ترور رزم آرا برای مدت کوتاهی حسین علاء نجست وزیر شد وبه دنبال آن دکتر مصدق به این سمت نایل آمد.
    ۹.ترور نافرجام به حسین فاطمی
    به مرور روابط فدائیان اسلام با دولت ملی دکتر مصدق به هم خورد. آنها براین باور بودند که سید حسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت دکتر مصدق، نقش اساسی در دور کردن دولت ملی از دین وآیین دارد وبه اندیشه تروروی افتادند که به دست محمد مهدی خدایی انجام شد.
    این عملیات نافرجام ماند وحسین فاطمی زخمی شد وپس از آن عبدخدایی به زندان افتاد ومهر ماه ۱۳۳۲ آزاد شد.
    این جریان باعث به زندانی شدن تعدادی از فدائیان اسلام از جمله خود نواب صفوی شد که طی ۲۸ ماه نخست وزیری دکتر مصدق، ۲۰ ماه آن را نواب صفوی در زندان بود تا اسفند ۱۳۳۱ که آزاد شد.
    ۱۰.نامه به زاهدی
    پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دکتر مصدق و خلع او از نخست وزیری توسط شاه ومنصوب کردن سرهنگ زاهدی به این سمت، فدائیان اسلام این بار فعالیتشان را با ارسال نامه‌ای به نخست وزیر وقت در شهریور ۱۳۳۲ آغاز کردند که در آن به مطالب مختلفی از جمله: اجرای قوانین اسلامی توسط شاه ونخست وزیر، ترویج مذهب شیعه، حجاب وموسیقی و. اشاره کردند.(۷)
    ۱۱.عزیمت نواب به فلسطین ومصر
    نواب صفوی در سال ۱۳۳۳ در کنگره اسلامی که به هدف نجات فلسطین در بیت المقدس تشکیل شده بود شرکت کرد وسخنرانی آتشینی در حمایت فلسطین ایراد نمود. او پس از کنگره راهی مصر شد و با رهبر اخوان المسلمین مصر دیدار کرد.
    ۱۲.ترور نافرجام حسین علاء
    شاه که به فکر قدرت ی خود بود به فشار آمریکا، تن به پیمان نظامی بغداد (سنتو) داد. این جریان پیمان بغداد که از اتحاد آمریکا وانگلیس بود در زمان ابتدای صدارت حسین علا به وقوع پیوست. نواب صفوی از این اقدام بسیار خشمگین شد ودر پی ترور نخست وزیر وقت حسین علا برآمد. این اقدام در مجلس ختم مصطفی کاشانی پسر آیت الله کاشانی در ۲۵ آبان ماه سال ۱۳۳۴ صورت گرفت که مجری این طرح ونقشه مظفرعلی ذوالقدر بود. در اجرای این عملیات گلوله از اسلحه خارج نشد و ذوالقدر با دسته اسلحه محکم بر سر حسین علا کوبید و او را به شدت از ناحیه سر دچار مجروحیت ساخت.
    پایان کار.
    به دنیال این جریان جستجوی نیروهای امنیتی آغاز شد ودر اول آذر همان سال نواب صفوی و سیدمحمد واحدی دستگیر شدند. کمی بعد عبد الحسین واحدی دستگیر شد که تیمور بختیار (بنیانگذار ساواک) در دفتر خودش اورا به شهادت رسانید.
    نواب صفوی، سید محمد واحدی، خلیل طهماسبی و مظفر علی ذوالقدر به اعدام محکوم شدند وشماری دیگر از فدائیان به زندان محکوم گشتند در حالی که کسی انتظار اعدام سریع آنها و عدم حمایت از ایشان را نداشت.
    در صبح روز ۲۷ دی ماه ۱۳۳۴ خبر اعدام این افراد از رادیو پخش شد. بدین ترتیب فعالیت یک دهه‌ای مجتبی نواب صفوی و یارانش با اعدامشان به پایان رسید وجنبش دچار بنبست شد.

    بخش سوم: فدائیان پس از نواب صفوی

    فدائیان اسلام بعد از شهادت نواب صفوی ویارانش تحت مراقبت شدید مأموران حکومتی قرار داشتند. در چنین شرایطی اعضای جمعیت فدائیان اسلام به مبارزات مخفیانه علیه سلطنت پهلوی روی آوردند وفعالیتشان محدود شد اما به هیچ وجه خاتمه نیافت.
    پس از آن بسیاری از اعضاء وهواداران فدائیان اسلام با برگزاری جلسات عمومی اما به شکل کلاس‌های قرآن و مراسمات عزاداری در مساجدی همچون مهدیه در خیابان رزم آرا ومسجدی در خیابان بوذر جهرمی توسط آقایان بهاری، رفیعی، صرف زاده و. به عنوان انجمن دانش وآموزش جوانان به فعالیت پرداختند و در واقع فعالیت‌های ی خود را در قالب برنامه‌های مذهبی ادامه دادند.
    برای نمونه در گزارشی از ساواک مربوط به بهمن سال ۱۳۳۷ از مجلس جشنی یاد شد که مسجد طالقانی تهران برپا شد و در این مجلس آیت الله شیخ یحیی طالقانی که از علمای فعال جمعیت فدائیان اسلام بوده با همراهی شماری دیگر از  فدائیان از جمله حسین مجاهد، حاجی یوسفیان، علی ترکی، حسین حضرتی، محمود لؤلؤ وحاج باقر سمسار که همگی از افراد فدائیان اسلام بودند تشکیل گردید.(۸)
    اما اعضای فدائیان اسلام از سال ۱۳۳۴ الی ۱۳۴۳ هیچ گونه فعالیت آشکاری انجام نداد. به ادعای محمد مهدی عبد خدایی از پیشگامان ویاران اولیه فدائیان اسلام، در سال ۱۳۴۳ حسنعلی منصور نیز به دست جمعیت مؤتلفه اسلامی که یاران نواب صفوی بودند وبا اسلحه نواب صفوی ترور شد.

    بخش چهارم: اندیشه فدائیان اسلام

    از لحاظ فکری فدائیان اسلام روی چهار اصل تکیه داشتند:
    الف) اسلام نظام کامل برای زندگی است.
    ب) قومیت گرایی در اسلام نیست واتحاد شیعه وسنی باید حفظ شود.
    ج) تضادی بین اسلام و وطن خواهی نیست.
    د) اتحاد جهان اسلام با اجرای قوانین اسلامی ممکن بوده و تنها در این شرایط است که مشکلات مسلمانان حل می‌شود.(۹)
    آنها اندیشه ایجاد حکومت اسلامی را با عنوان دولت علوی مد نظر داشتند و برنامه‌های خود را برای این مهم وتحقق این رویا تبیین و به صورت مبسوط ارائه دادند که در رأس آن شعار "اسلام باید حکومت کند" بود.
    در برنامه فدائیان اسلام حتی برای وزارتخانه ‌ها نیز برنامه کاری مشخص شده بود که به طور مفصل در کتاب "فدائیان اسلام، تاریخ، عملکرد واندیشه" آورده شده است.
    کتاب فدائیان اسلام تحت عنوان -اطلاعیه‌ای از برنامه انقلابی فدائیان اسلام-  ابتدا در سال ۱۳۲۹ و برای دومین بار در سال ۱۳۳۲ در ۹۰ صفحه وزیری به چاپ رسید.
    این کتاب از سه بخش تشکیل می‌شود: در بخش نخست نویسنده به شناسایی وتشریح ریشه‌های مفاسد خانمان سوز ایران و جهان پرداخته و در بخش‌های بعدی نیز طریق اصلاح عموم طبقات و دستوری العملی برای شئون مختلف حکومت وجامعه عرضه داشت. دستور العملی که بایستی به یاری خدا مو به مو عملی گردد. در پایان کتاب نیز تعدادی اعلامیه آمده است.(۱۰)
    به طور کلی نثر کتاب متأثر از ادبیات ی دهه ۱۳۲۰، با لحنی تند وادبیاتی خطابی و بسیار تحریک آمیز است.کتاب مملو از بایدهایی است که برای رفع ریشه‌های خانمان سوز فساد باید اجرا گردد و با برخی گروه‌ها و بخشی از ت به شدت در نزاع است.(۱۱)

     

    منبع:
    -------------------------------
    الف)
    کتاب‌ها
    ۱.جعفریان، رسول، جریانها وجنبشهای مذهبی-ی ایران سالهای۱۳۲۰-۱۳۵۷، چاپ دوم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، بهار ۱۳۸۱
    ۲.نواب صفوی، سید مجتبی (به کوشش هادی خسرو شاهی)، فدائیان اسلام: تاریخ عملکرد واندیشه، چاپ اول، تهران، اطلاعات،۱۳۷۵
    ۳.خوش نیت، سیدحسین، سید مجتبی نواب صفوی: اندیشه‌ها مبارزات وشهادت او، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسفند ۱۳۸۵
    ۴.طاهری، رجبعلی، خاطرات رجبعلی طاهری، چاپ اول، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۵
    ۵.محلاتی، فضل الله، خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۶
    ۶.بدلا، سید حسین، هفتاد سال خاطره، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸
    ۷.طالقانی، سید محمود، از ازادی تا شهادت، چاپ اول، تهران، انتشارات ابوذر، ۱۳۵۸
    ۸.خمینی، سید مصطفی، یادها و یادمان‌ها، جلد اول، چاپ اول، قم، کنگره شهید آیه الله سید مصطفی خمینی کمیته علمی، ۱۳۷۶
    ۹.خمینی، سید احمد، مجموعه آثار یادگار امام، جلد اول، چاپ دوم، تهران، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام
    ۱۰.کرمی پور، حمید، جامعه تعلیمات اسلامی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰

    ب) مقالات، رومه‌ها ومجلات
    ۱۱.عباسی، ابراهیم، رساله دکتری عقلانیت سنت فکری ورادیکالیسم اسلامی (جمعیت  فدائیان اسلام)، دانشگاه تهران، ۱۳۸۸
    ۱۲.رومه ایران، بازخوانی ایدئولوژی جمعیت فدائیان اسلام، ۲۸ دی ۱۳۸۱
    ۱۳.رومه اطلاعات، ۱۷ خرداد، ۱۳۶۷

    پی نوشتها
    -----------------------------

    ۱. جعفریان، رسول، جریانها وجنبشهای مذهبی-ی ایران سالهای۱۳۲۰-۱۳۵۷، صفحه ۱۰۲
    ۲. نواب صفوی، سید مجتبی (به کوشش هادی خسرو شاهی)، فدائیان اسلام: تاریخ عملکرد واندیشه، صفحه ۳۶
    ۳. همان، صفحه ۳۵
    ۴. جعفریان، رسول، جریانها وجنبشهای مذهبی-ی ایران سالهای۱۳۲۰-۱۳۵۷،صفحه۱۰۲ و۱۰۳
    ۵. نواب صفوی، سید مجتبی (به کوشش هادی خسرو شاهی)، فدائیان اسلام: تاریخ عملکرد واندیشه، صفحه ۳۶
    ۶.جعفریان، رسول، جریانها وجنبشهای مذهبی-ی ایران سالهای۱۳۲۰-۱۳۵۷، صفحه ۱۰۳
    ۷.خوش نیت، سیدحسین، سید مجتبی نواب صفوی: اندیشه‌ها مبارزات وشهادت او، صفحه ۱۲۷
    ۸. کرمی پور، حمید، جامعه تعلیمات اسلامی، صفحه ۱۵۱
    ۹. جعفریان، رسول، جریانها وجنبشهای مذهبی-ی ایران سالهای۱۳۲۰-۱۳۵۷، صفحه ۱۱۵
    ۱۰. رومه ایران، بازخوانی ایدئولوژی جمعیت فدائیان اسلام، ۲۸ دی ۱۳۸۱
    ۱۱. عباسی، ابراهیم، رساله دکتری عقلانیت سنت فکری ورادیکالیسم اسلامی (جمعیت  فدائیان اسلام)





    ر سالروز شهادت حضرت فاطمه (س)، دل دوستداران او و تمام آزاد اندیشان جهان، غرق در ماتم و اندوه است. در این روز با سلام و درود بر آن بانوی یگانه، برای شناخت بیشتر شخصیت والایش به برخی از آیات قرآن کریم می نگریم. او که در قرآن کریم معنا و مفهوم سوره مبارکه "کوثر" است، و از مصادیق بارز و درخشان آیه مبارکه "تطهیر"، و از چهره های بزرگ آیه شریفه مباهله ، و از شخصیت های والای آیه کریمه "قربی" است. از بندگان خاص خدا در سوره "انسان" است.


     سوم جمادی الثانی، سالروز شهادت حضرت فاطمه (س) دختر گرامی پیامبر اسلام (ص) و همسر فداکار علی (ع) است. بانوی بزرگواری که در دوران کوتاه زندگی خود، منشاء برکات بسیاری برای اسلام و مسلمانان شد. در سالروز شهادت این بانوی بزرگوار، در حالیکه دل دوستدارانش و تمام آزاد اندیشان جهان، غرق در ماتم و اندوه است، برای شناخت بیشتر شخصیت والایش به بیان برخی از آیات قرآن کریم و سخنان پیامبر خاتم (ص) در باره این بانوی گرامی می پردازیم.

                                       

    فاطمه؛ دختر بود، دختری بی همتا و بی همانند. دختری سرشار از ادب و عاطفه، پاکی و صفا. کمال و جمال را با هم داشت. او رمز و راز خلقت و معمای انسانیت بود که لقب ام ابیها را از پیامبر (ص) گرفت و همو بود که پیامبر خاتم بارها دست او را بوسه می زد و با تمام وجود می فرمود: فاطمه جان؛ پدرت به قربانت.


    فاطمه؛ زن بود، بانویی بی نظیر و بی مثال، شاخص و نمودار کامل یک بانوی نمونه، اسوه راستین و پرشکوه و بالنده زن آزاده و آزاداندیش، پایدارتر از کوه و مقاوم تر از رودبارهای همیشه جاری.


    فاطمه؛ مادر بود، در عرصه مادری لطیف تر از شبنم بهار، نوازشگرتر از نسیم سحر، ظریف تر از برگ زیبای گل، و عطرآگین تر و دوست داشتنی تر از لاله های معطر.

     

    فاطمه؛ همسر بود، در گستره همسری و در کانون خانه علی (ع)؛ گرمابخش تر از آفتاب جهان تاب، دلنوازتر از مهتاب، دل انگیزتر از نسیم بهاری، و بخشنده تر و پربارتر از ابر باران زا و فداکارتر از هر همدل و همرزم و هر یار و همراه راستین راه خدا.

     

    فاطمه؛ شگفت انگیزترین انسان و شگرف ترین بشری بود که به عنوان دختری، همراز و همسنگ و همراه و پشتیبان کارآمد و دلسوز و مشاور پدر، و در مقام همسری یار و مددکار و مشاور و مدافع و گرمابخش زندگی همسر، و محبوب ترین یار و نزدیکترین دوست و پرتوان ترین غمخوار.

     

    فاطمه؛ از جنس ن بود و سند افتخار و مایه مباهات آنان در همه عصرها و نسل ها، در دنیا و آخرت و در میان پریان و آدمیان و فرشتگان و حوریان بهشت.
    نام و لقب بلند آوازه اش: فاطمه، زهراء، بتول، عذراء، فهیمه، جمیله، عالمه، حکیمه، علیمه، محدثه، صدیقه، طاهره، مطهره، حانیه، مبارکه، معصومه، زکیه، راضیه، مرضیه، سیده، صفیه، حوریه و. . او الگو و سرمشق و نمونه ای کامل و تمام عیار، و مجموعه فضیلت ها و شبیه ترین انسان ها در سیما و سیرت، گفتار و حرکات، اندیشه و روان، به برترین بنده خدا و سرفرازترین برگزیده خدا؛ محمد مصطفی(ص).



    این بانوی بزرگوار، دختر پیامبری است که به گواهی پروردگار عالم جز بر اساس حق، سخن نمی گوید و جز بر اساس عدالت، داوری نمی کند و جز بر پایه واقع نگری و واقع بینی عمل نمی نماید و ذره ای افراط و تفریط در قاموس زندگی او راه ندارد.
    از این رو، نباید سخنان حکیمانه و بلند پیامبر(ص) در مورد بانوی بانوان بهشت و یا رفتار درس آموز و پراسرار و بی نظیرش را با او، برخاسته از عواطف جوشان پدری و مهر سرشار حاکم میان او و دختر فرزانه اش پنداشت. چرا که آن حضرت دختران دیگری نیز داشت و همه را دوست می داشت، اما با آنان چنین رفتار و کردار بی سابقه و لبریز از مهر و احترام و تکریم و تعظیم را نداشت.
    و باید در نظر داشت خداوند؛ عدالت و صداقت و راستیِ سخنان این پیام آور الهی را، در همه میدان ها و تمامی صحنه ها، گواهی می دهد: "او از سر هوس سخن نمى‌گوید. نیست این سخن جز آنچه بدو وحی می شود." (آیات 3 و 4 سوره نجم).

    آیات ابتدایی سوره نجم

    حال با این باور می بایست فاطمه را در آینه حق نمای گفتار و رفتار محمد (ص) دید. او که در هر فرصتی می فرمود: "هر کس این بانوی بانوان را شناخت، که می شناسد و هرکس او را نشناخته است، بداند که او پاره تن من و روح و قلب من است؛ از این رو هرکس او را بیازارد، مرا آزرده است."


    قرآن کریم، شخصیت والای برترین بانوی جهان اسلام را به همراه همسر گرانقدرش علی بن ابیطالب(ع) و دو فرزندش حسن و حسین (ع) را چنین ترسیم می نماید: "بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم، جز دوست داشتن نزدیکانم [ اهل بیتم ] و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی اش می افزاییم چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است." (آیه 23 سوره شوری)
    واژه قربی به مفهوم نزدیکان و بستگان و خویشاوندان است، و در این آیه به دلیل انبوه روایات، منظور نزدیکان پیامبر است که عبارتند از: فاطمه و امیر مؤمنان و دو فرزند گرانمایه آنان.
    هنگامی که همین آیه شریفه نازل شد و پیامبر آن را تلاوت فرمود، مردم پرسیدند: ای پیامبر خدا!این نزدیکان شما که دوست داشتن و مهر ورزیدن به آنان و الگو قرار دادنشان بر ما واجب گردیده است، کیانند؟ آن حضرت با صدای رسا فرمود: "علی و فاطمه و دو فرزند فاطمه، حسن و حسین." (احقاق الحق/ جلد 3)
    این روایت را یکی از بزرگان اهل سنت در کتاب "شواهد التنزیل" چنین آورده است: "که مردی به محضر پیامبر شرفیاب گردید و گفت: ای پیامبر خدا! اسلام را آن گونه که دریافت داشته ای برایم بگو. آن حضرت فرمود: گواهی ده که خدایی جز یکتا خدای هستی نیست، و این که محمد بنده و پیام آور اوست. آن مرد پرسید: آیا در برابر رسالت پاداشی هم از من خواهی خواست؟ قال: تسألنی علیه اجراً؟
    پیامبر فرمود: نه، تنها دوست داشتن خویشاوندان را می خواهم. پرسید: خویشاوندان خودم یا شما؟ 
    پیامبر فرمود: خویشاوندان من!
    گفت: پس دستت را بیاور تا با تو بیعت کنم، و افزود: اینک بر آن کسی که تو و خویشاوندانت را دوست نداشته باشد، لعنت خدا باد!
    پیامبر گرامی فرمود: آمین.


    فاطمه تجسم ایمان و نمونه اخلاص و بشردوستی است. مفسران و محدثان و سیره نویسان در مورد شأن نزول سوره مبارکه انسان به آورده اند که: 
    دو فرزند گرانمایه فاطمه، حسن و حسین بیمار شدند و پیامبر(ص) به همراه گروهی از یاران خویش به عیادت آنان شتافت و آنجا به امیرالمومنین فرمود: خوب است که برای شفای فرزندانتان نذری نمایید. پس بلافاصله علی و فاطمه تصمیم گرفتند که با شفای آن دو عزیز سه روز، روزه بگیرند. پس از نذر، به لطف خدا، آن دو بهبودی کامل خویش را بازیافتند و علی به همراه فاطمه تصمیم گرفت به نذر خویش وفا نموده و روزه بگیرد و به اقتدای آنان حسن و حسین نیز روزه را آغاز کردند.
    علی به دلیل فشار اقتصادی و شرایط خاص جامعه نوبنیاد اسلامی و نبودن مواد غذایی در منزل، مقداری جو فراهم آورد و فاطمه بخشی از آن را آرد و خمیر نموده و از آن برای افطار نان فراهم ساخت، اما هنگامه افطار بود که بینوایی از راه رسید و ضمن درود بر خاندان پیامبر، از رنج خویش سخن گفت و غذا خواست و آنان غذایی را که برای افطار فراهم شده بود، همه را در راه خشنودی خدا و سیر کردن شکم گرسنگان انفاق کردند و با آب افطار کردند.
     روز دوم از راه رسید و آنان روزه گرفتند و فاطمه بخش دیگری از آن جو را تبدیل به نان کرد، اما هنگام افطار یتیمی از راه رسید و ضمن اظهار گرسنگی، درخواست غذا کرد. روز دوم نیز آنان غذای خویش را انفاق کردند و به همین ترتیب روز سوم نیز غذای خود را به اسیری انفاق نمودند.
     روز چهارم بود که پیامبر(ص)، حضرت علی و دو فرزند گرانمایه اش را دید که آثار شدت گرسنگی از چهره هایشان نمایان است. به همراه آنان به خانه آمد و فاطمه را دید در حالیکه از شدت گرسنگی رنگ بر چهره نداشت، در محراب عبادت به راز و نیاز مشغول است. 
    در همین لحظات فرشته وحی فرود آمد و آیاتی از سوره انسان را بر پیامبر خواند: ". به یقین، نیکان از جام هایی می نوشند که با عطر خوشی آمیخته است.
     چشمه ای که بندگان خاص خدا از آن می نوشند و آن را به هر جایی که می خواهند روان می سازند؛ چرا که آنان همواره در زندگی خویش به نذر خویشتن وفا می کنند و از روزی که شر و عذاب آن گسترده و همه جا را گرفته است، می ترسند.
     آنان غذای خویش را در حالی که خود آن را دوست می دارند، به بینوا و یتیم و اسیر می خورانند و می گویند: ما شما را تنها برای خشنودی خدا غذا می خورانیم و از شما نه پاداشی می خواهیم و نه سپاسی
    ."  (آیات 5-9 )


    و بدین سان در این آیات، فاطمه همراه با همسر گرانقدر و فرزندان قهرمانش مصادیق شایسته ترین و وارسته ترین بندگان خدا و الگویی جاودانه برای همه مردمان در تمام عصرها و نسل ها می شود. 

     

    در پایان سالروز شهادت حضرت فاطمه (س) را خدمت شما عزیزان  تسلیت می گوئیم و بر ساحت مقدس آن بانوی گرامی ، سلام و درود می فرستیم ، چرا که پیامبر خطاب به فاطمه فرمود : دخترم کسی که بر تو درود بفرستد ، خداوند او را می آمرزد و در بهشت ، در هر کجا که باشم ، به من ملحق می کند . 

    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ الصِّدِّیقَةِ الْمَعْصُومَةِ التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ الرَّضِیَّةِ الْمَرْضِیَّةِ :خدایا درود فرست بر محمّد و اهل بیتش، و درود فرست بر بتول پاک، صدّیقه، معصومه، پرهیزکار، پاکیزه، خشنود از حق و خدا خشنود از او.





    شامل:
    نماز جماعت - سخنرانی و مداحی ی


    نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی سیروس پور نقدی

    تصویر موجود نیست


    تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید همراه با معنی آن برارد بسیجی سجاد سهرابی





    سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا کاظمی







    مداحی برادر کربلایی امامی نژاد
















    برکاتی که از آن حضرت به ما رسیده از جمله تسبیح معروف آن حضرت (س) است که احادیث در فضیلت آن بسیار است و کافی است آنکه هر که مداومت کند به آن، شقی و بد عاقبت نمی‌شود، و خواندن آن بعد از هر نمازی بهتر است؛ و کیفیت آن ۳۴ مرتبه اللّهُ اَکبَرُ، ۳۳ مرتبه اَلْحمدُللّه و ۳۳ مرتبه سُبْحانَ اللّه است.

    ولادت، اسامی و القاب

    حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در روز ۲۰ جمادی الثانی سال پنجم پس از بعثت در مکه مکرمه، چشم به جهان گشود.
    در مورد تاریخ ولادت آن حضرت (س) اختلاف وجود دارد. تاریخ ولادت ایشان در بیشتر منابع اهل سنت، ۵ سال پیش از بعثت و در زمانی که قریش مشغول مرمت خانه کعبه بودند، در برخی سال دوم بعثت و در بیشتر منابع شیعی، ۵ سال پس از بعثت پیامبر اسلام (ص) ذکر شده است.


    مطابق با برخی روایات رسول خدا (ص) قبل از انعقاد نطفه حضرت زهرا سلام الله علیها از سوی خدا مأمور شد که چهل شبانه روز از حضرت خدیجه (س) فاصله بگیرد و خانه را ترک نموده در مکانی معتکف گردد. آن حضرت این ایام را به روزه و عبادت سپری نمود و در پایان این اعتکاف چهل روزه جبرئیل بر رسول خدا فرود آمد و در حالى که طعامى با خود به همراه آورده بود، به پیامبر گفت: به فرمان خداوند با این طعامى که به دستور خدا از بهشت براى تو آورده‌ام افطار کن. پس رسول خدا با آن غذا افطار نمود و پس از افطار به سوى خانه خدیجه روان شد و همان شب نطفه پاک فاطمه منعقد گردید.
    در روایتی آمده است که رسول خدا (ص) در دوران حمل حضرت فاطمه سلام الله علیها توسط خدیجه به او فرمود: اى خدیجه! جبرئیل مرا بشارت داده که او دختر است، و گفته که او منشأ نسلى پاک و مبارک است و خداوند تبارک و تعالى مقدّر نموده که نسل من از طریق او برقرار و پایدار بماند، و مقرّر فرموده که فرزندان او پس از انقطاع وحى امام و خلیفه خدا در زمین باشند.
    پیامبر اکرم (ص)، نام فرزند عزیز خود را فاطمه گذاشتند که در مورد علت این نامگذاری در حدیثی از آن حضرت (س) آمده است:
    إنّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطمَ ابْنَتِی فاطِمَة وَ وُلدَها وَ مَنْ أَحَبًّهُمْ مِنَ النّارِ فَلِذلِکَ سُمّیَتْ فاطِمَة»
    خداوند دخترم فاطمه و فرزندانش و هر کس که آن‌ها را دوست داشته باشد را از آتش دوزخ جدا کرده، به این دلیل او فاطمه نامیده شده است.»
    در جایی دیگر، دلیل نامگذاری ایشان به نام فاطمه را این گونه بیان کردند که از هر گونه بدی جدا و بریده شده است.
    اکثر مفسران شیعی و عده‌ای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره مبارکه کوثر (إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ) را به حضرت فاطمه (س) تطبیق نموده‌اند و ایشان را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم (ص) ذکر نموده‌اند.
    حضرت فاطمه (س) یکی از پنج بانوی قدسی جهان به شمار می‌رود و جایگاه بسیار رفیعی در دین اسلام دارد. آن حضرت (س) سومین معصوم، و همچنین دختر معصوم، همسر معصوم و مادر معصوم، و دارای ویژگی‌های ممتاز متعددی است. طبق روایات، آن حضرت (ع) عصمت کبرای الهی می‌باشد.
    ۱۲ امام بزرگوار شیعه (ع) از نسل حضرت فاطمه زهرا (س) هستند. سوره و آیاتی از قرآن کریم مانند سوره کوثر، سوره انسان، آیه تطهیر و آیه مودت در حق آن حضرت (س) و همسر و فرزندانش نازل گردیده است و دوستی و دشمنی با ایشان، به منزله دوستی و دشمنی با پیامبر (ص) است.
    حضرت فاطمه سلام الله علی‌ها در دین اسلام جایگاه بسیاری رفیعی دارد و به ویژگی‌های متعددی ممتاز است. آن حضرت (س)، معصومه است و ۱۲ امام شیعه از نسل آن حضرت هستند. سوره و آیاتی از قرآن همچون سوره کوثر، سوره انسان، آیه تطهیر و آیه مودت در حق آن حضرت و همسر و فرزندانش نازل گردیده و دوستی و دشمنی با آن حضرت به منزله دوستی و دشمنی با پیامبر است.
    همچنین مطابق با روایتی از پیامبر اکرم (ص)، آن حضرت (س) سیدة نساء العالمین (به معنای بزرگ بانوی ن جهانیان) است.
    رسول خدا (ص) فرمود: ابنَتی فاطمةُ فإنّها سیّدةُ نِساءِ العالَمینَ مِن الأوّلِینَ و الآخِرِینَ» (دخترم فاطمه بزرگ بانوی ن جهانیان است.)
    مشهورترین لقب حضرت فاطمه (س)، زهرا» به معنی درخشنده و روشن، و از دیگر القاب ایشان، صدیقه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، مبارکه و بتول است.
    کنیه مشهور ایشان اُمّ ابی‌ها (به معنای مادر پدرش)، و اُمّ الحسن، اُمّ الحسین، اُمّ المحسن، اُمّ الائمه، اُمّ‌الخیرة، اُمّ‌الأخیار، اُمّ‌الفضایل، اُمّ‌الأزهار، اُمّ‌العلوم و اُمّ‌الأسماء از دیگر کنیه‌های ایشان می‌باشد.
    ابن بابویه به سند معتبر از یونس بن ظبیان از حضرت امام جعفر صادق (ع) روایت کرده است که؛ فاطمه (س) را ۹ نام است نزد حق تعالی: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدّثه و زهراء. پس حضرت فرمود که آیا می‌دانی تفسیر فاطمه چیست؟ و فرمود: فُطِمَتْ مِنَ الشَّر؛ یعنی بریده شده است از بدی ها، پس فرمود: اگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) تزویج نمی‌نمود او را، کفوی و نظیری نبود او را بر روی زمین تا روز قیامت.
    همچنسن از امام صادق (ع) پرسیدند: چرا فاطمه را زهرا نامیدند؟ فرمود:، زیرا فاطمه چنان بود که، چون در محراب می‌ایستاد، نوری از او برای اهل آسمان درخشش می‌کرد، همان طور که ستارگان برای اهل زمین درخشش دارند.
    حضرت فاطمه (س) محبوب‌ترین فرد نزد پیامبر گرامی اسلام (ص) بود. شیخ مفید و شیخ طوسی روایت کرده اند که حضرت رسول خدا (ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است هرکه او را شاد گرداند مرا شاد گردانیده است و هرکه او را آزرده کند مرا آزرده است، فاطمه (ع) عزیزترین مردم است نزد من.
    شیخ صدوق به سند معتبر روایت کرده است که، چون حضرت رسول (ص) از سفری مراجعت می‌فرمود: اوّل به خانه حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) تشریف می‌بردند و مدتی می‌ماندند و بعد از آن به خانه ن خود می‌رفتند.
    شیخ طوسی از عایشه روایت کرده است: ندیدم احدی را که در گفتار و سخن شبیه‌تر باشد از فاطمه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم)، چون فاطمه به نزد آن حضرت می‌آمد او را مرحبا می‌گفت و دست‌های او را می‌بوسید و در جای خود می‌نشاند، چون حضرت به خانه فاطمه می‌رفت برمی خاست و استقبال آن حضرت می‌کرد و مرحبا می‌گفت و دست‌های آن حضرت را می‌بوسید.
    روزی پیامبر خدا (ص) به او فرمود: چه چیز بهتر است از برای زن؟ فاطمه (س) گفت: آنکه نبیند مردی را و نبیند مردی او را؛ پس حضرت نور دیده خود را به سینه چسبانید وفرمود: ذُرِّیةً بعضهُا منْ بَعْضٍ»
    همچنین روایت کرده از امیرالمؤمنین (علیه السلام) که شخص نابینائی اذن خواست از حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که داخل خانه شود، فاطمه (علیهاالسّلام) خود را از او مستور کرد، پیغمبر خدا (صلی اللّه علیه وآله وسلم) به فاطمه علیهاالسلام فرمود: به چه سبب خود را مستور کردی وحال آنکه این مرد نابینا ترا نمی‌بیند؟ عرض کرد: اگر او مرا نمی‌بیند من اورا می‌بینم، اگر در پرده نباشم استشمام رایحه می‌نماید. پس حضرت فرمود: شهادت می‌دهم که تو پاره تن من می‌باشی.

    ازدواج:
    وقتی آن حضرت به سن ازدواج رسید، افراد زیادی از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) و بزرگان و سرشناسان مسلمان از ایشان خواستگاری کردند. از جمله این افراد ابوبکر و عمر بودند، لیکن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در جواب آنان فرمود: در مورد فاطمه منتظر فرمان الهی هستم. پس از آن، خویشاوندان "علی (علیه السّلام) " و بنابر نقل دیگری، ابوبکر و عمر از علی (علیه السّلام) خواستند تا حضرت فاطمه (سلام الله علیهم) را از پیامبر خواستگاری کند؛ لذا علی (علیه السّلام) شخصاً به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) شرفیاب شد؛ ولی شرم و حیا مانع از سخن گفتن ایشان گردید. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) پرسید: اباالحسن چه می‌خواهی؟ و علی (علیه السّلام) همچنان ساکت بود تا پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) سه بار سؤال خود را تکرار نمود. سپس فرمود: گویا فاطمه (سلام الله علیهم) را می‌خواهی؟ علی (علیه السّلام) جواب داد: آری؛ و بنابر نقل دیگری علی (علیه السّلام) به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) عرض کرد، پدر و مادرم فدای تو باد. تو می‌دانی که مرا در کودکی از پدرم "ابوطالب" و مادرم "فاطمه بنت اسد" گرفتی و در سایه تربیت خود پرورش دادی و در این پرورش از پدر و مادر بر من مهربان‌تر بودی و از سرگردانی و شک که پدران من دچار آن بودند، رها نمودی. تو در دنیا و آخرت تنها اندوخته من هستی. اکنون که خداوند مرا به وسیله تو نیرومند ساخته است، می‌خواهم به زندگی خود سامان بدهم و ازدواج کنم. من برای خواستگاری فاطمه آمده ام. آیا قبول می‌کنی؟
    با شنیدن این خبر چهره مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) از شادمانی برافروخت و به روی علی (علیه السّلام) خندید و فرمود: آیا چیزی داری که مهریه فاطمه قرار دهی؟ عرض کرد: حال من بر شما پوشیده نیست. جز شمشیر و شتر آبکش و زره چیزی ندارم. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمودند: شمشیر را برای جهاد و شتر را برای آب دادن به نخل‌های خرما و بارکشی در سفر می‌خواهی، همان زره را مهر قرار بده؛ و بنابر نقل دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به علی (علیه السّلام) فرمود: پیش از تو کسانی به خواستگاری او آمده اند، اما دخترم نپذیرفته است. سپس به خانه رفت و به دخترش فرمود: علی تو را از من خواستگاری کرده است، تو پیوند و سبقت او در اسلام را می‌دانی و از فضیلت او آگاهی. حضرت زهرا (سلام الله علیهم) بدون آن که صورت خود را برگرداند، خاموش ماند. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم)، چون آثار خشنودی را در چهره او دید، فرمود: الله اکبر، سکوتها، اقرارها، سکوت او نشانه رضایت اوست.
    به هر حال علی (علیه السّلام) مهریه حضرت زهرا (سلام الله علیهم) را که مبلغ ۴۸۰ درهم بود و به قولی ۴۰۰ درهم و یا همان مهرالسنه یعنی مبلغ ۵۰۰ درهم بود؛ و از طریق فروش زره آن حضرت تامین گردید، به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) داد. آن حضرت یک سوم آن را داد تا به وسیله آن عطر تهیه کنند و بقیه را بدون آن که بشمارد به ابوبکر داد تا با آن لوازم زندگی برای حضرت زهرا (سلام الله علیهم) تهیه کند. در مورد علت این امر پیامبر بار‌ها به "سلمی" فرمود: من فاطمه را به علی تزویج نکردم، بلکه خدا فاطمه را به علی تزویج نمود.» و نیز در فضیلت علی (علیه السّلام) فرمود: لو لم یخلق علی (علیه السّلام) ما کان لفاطمه کفو؛ اگر علی (علیه السّلام) خلق نمی‌شد، برای فاطمه همسری پیدا نمی‌شد.» و نیز فرمودند: فاطمه جان: خداوند به رضای تو راضی و به خشم تو خشمگین می‌شود؛ و نیز "عایشه" از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) نقل می‌کند که آن حضرت به فاطمه زهرا (سلام الله علیهم) فرمودند:‌ای فاطمه بشارت بر تو باد که همانا خداوند تو را بر همه ن عالم و بر همه ن اهل اسلام برگزیده است. این ازدواج پر برکت طبق نقل مشهور در سال دوم هجرت در مدینه اتفاق افتاد.
    زندگی مشترک آن‌ها در سن ۹ سالگی حضرت فاطمه (سلام الله علیهم) و در کمال صفا و محبت آغاز گردید؛ به طوری که علی (علیه السّلام) می‌فرمود: به خدا قسم تا فاطمه (سلام الله علیهم) زنده بود او را به خشم نیاوردم و او نیز کاری نکرد که مرا به خشم آورد »
    در آیاتی از قرآن آن حضرت به همراه همسر و دو فرزندش امام حسن (ع) و امام حسین (ع) به عنوان اهل بیت پیامبر اکرم (ص) خوانده شدند و به شدت مورد عنایت پیامبر اسلام (ص) بودند.
    آن حضرت را چهار اولاد بوده امام حسن و امام حسین و زینب کبری و زینب صغری که مکنات است به ام کلثوم (سلام اللّه علیها) اجمعین و فرزندی را حامله بوده که او را پیغمبر (صلی اللّه علیه وآله و سلّم) حضرت محسن نامیده بود و بعد از رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله وسلم) و قبل از تولد، سقط شد.
    زندگی حضرت فاطمه (س) از آغاز کودکی آمیخته به سختی‌ها و رنج‌ها و مشکلات فراوان بود. هنوز بیش از دو سال از زندگی حضرت زهرا (س) نگذشته بود که قریش در صدد کشتن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برآمدند. و، چون ابوطالب از این تصمیم مطلع گشت از بنی عبدالمطلب خواست تا داخل شعب ابوطالب شده و از جان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کنند. آنان به جز ابولهب و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب به شعب رفتند. قریش نیز در واکنش به این حرکت پیوند‌های اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و . را با آنان قطع کرد. این محاصره سه سال به طول انجامید. مطابق با گزارش‌های تاریخی کسانی که درون شعب بوده اند، وضعیت سختی داشتند آن‌ها قادر به برطرف کردن مایحتاج خود نبوده و حتی قریش راه ورود طعام و آب را بر روی آنان بسته بودند.
    در سال دهم بعثت پس از آنکه بنی هاشم از شعب ابی طالب بیرون آمدند و وضعیت آن‌ها رو به بهبودی می‌رفت حضرت ابوطالب (علیه السلام) از دنیا رفت و به فاصله چند روز پس از آن در حالی حضرت فاطمه سلام الله علی‌ها بیش از پنج سال نداشتند، حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، از دنیا رفتند. در روایتی آمده است پیش از خاک سپاری پیامبر (صلی الله علیه اله و سلم) به قبر ایشان فرود آمدند در حالی که فاطمه» دامان پدرش، پیامبر را گرفته بود و دور پدر می‌گشت و می‌پرسید: پدر جان! مادرم کجاست؟ و پیامبر پرسش او را بی پاسخ می‌گذاشت. او به سوی دیگران می‌رفت و از آنان سراغ مادر پرمهر خویش را می‌گرفت که در این هنگام جبرئیل» فرود آمد و به پیامبر خبر داد که: پروردگارت به شما فرمان می‌دهد که سلام ما را به فاطمه» برسان و به او بگو: مادرش خدیجه» اینک در بهشت زیبا و پرطراوت خداست. در کاخی از مروارید که غرفه هایش از طلا و ستونهایش از یاقوت سرخ است و او در کنار آسیه» و مریم» دختر عمران» و مادر مسیح» است. پیامبر، فاطمه» را در آغوش گرفت و مورد محبت قرار داد و پیام خدا را به او رسانید.
    پس از وفات حضرت خدیجه (س) سال‌های مابقی سال‌های حضور پیامبر در مکه مملوّ از آزار‌ها و اهانت‌ها و تلاش‌های مستمر دشمنان برای محو اسلام و مسلمین بود. گاه دشمنان سنگدل، خاک یا خاکستر بر سر پیامبر (صلی الله علیه وآله) می‌پاشیدند، هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) به خانه می‌آمد، فاطمه (علی‌ها السلام) خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک می‌کرد، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، پیامبر (صلی الله علیه وآله) می‌فرمود: دخترم! غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست»
    حضرت فاطمه سلام الله علی‌ها سرانجام پس از رحلت پدر بزرگوار (ص)، از حق خلافت همسرش که به تعیین الهی بود به شدت دفاع نمود و در جریان هجوم عمر بن خطاب (به هواداری از خلافت ابوبکر)، به خانه‌اش سخت آزرده و بیمار شد و بر اثر مرارت‌ها و رنج ناشی از آن به شهادت رسید.
    بنابر وصیت خویش شبانه و به صورت پنهانی دفن گردید. به طوری که محل قبر شریفش نیز نامعلوم است.
    در مورد تاریخ شهادت جانگداز حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) چند روایت وجود دارد که بنا بر روایتی ۷۵ روز پس از رحلت پدر گرامیشان حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ۱۳ جمادی الاولی (که نظر اهل سنت نیز بر همین تاریخ است) و به روایت مشهورتری ۹۵ روز پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) مطابق با روز سه شنبه سوم جمادی الثانی در سال یازدهم هجری ـ. در حالی که ۱۸ سال بیشتر از عمر مبارکشان نمی‌گذشت ـ. می‌باشد.
    در کشف الغمه» وغیر آن روایت کرده اند که، چون وفات حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نزدیک شد اسماء بنت عمیس را فرمود که آبی بیاور که من وضو بسازم، پس وضو ساخت و به روایتی غسل کرد نیکوترین غسل‌ها و بوی خوش طلبید و خود را خوشبو گردانید و جامه‌های نو طلبید و پوشید و فرمود که‌ای اسماء جبرئیل در وقت وفات پدرم چهل درهم کافور آورد از بهشت، حضرت آن را سه قسمت کرد یک حصه برای خود گذاشت و یکی از برای من و یکی از برای علی (علیه السلام)، آن کافور را بیاور که مرا به آن حنوط کنند، چون کافور را آورد فرمود که نزدیک سر من بگذار پس پای خود را به قبله کرد و خوابید و جامه بر روی خود کشید و فرمود که‌ای اسماء ساعتی صبر کن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگویم علی (علیه السلام) را طلب کن، بدان که من به پدر خود ملحق گردیده ام، اسماء ساعتی انتظار کشید بعد از آن، آن حضرت را ندا کرد و صدائی نشنید، پس گفت:‌ای دختر مصطفی‌ای دختر بهترین فرزندان آدم،‌ای دختر بهترین کسی که بر روی زمین راه رفته است،‌ای دختر آن کسی که درشب معراج به مرتبه قابَ قَوْسَین اَوْ اَدْنی» رسیده است، چون جواب نشنید جامه را از روی مبارکش برداشت دید که مرغ روحش به ریاض جنّات پرواز کرده است پس بر روی آن حضرت افتاد آن حضرت را می‌بوسید و می‌گفت:، چون به خدمت حضرت رسول (صلی اللّه علیه وآله وسلم) برسی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، در این حال حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تشریف آوردند.
    در روایت دیگر است که اسماء گریبان خود را چاک زد و از نزد فاطمه (علیهاالسّلام) بیرون شد، حسنین علیهماالسلام اورا ملاقات کردند فرمودند:‌ای اسماء، مادر ما کجا است؟ اسماء سکوت کرد، آن دوبزرگوار داخل بیت شدند و دیدند که مادرشان خوابیده است، جناب امام حسین (علیه السلام) نزدیک شد و حرکت داد آن حضرت را دید که از دنیا رفته است فَقالَ یا اَخا آجَرَ اللّه فی الْوالِدَة؛ گفت:‌ای برادر، خدا اَجر دهد ترا در مصیبت والده.» پس امام حسن (علیه السلام) خود را روی مادر افکند.

    دفن امّ أبیها.
    چون پاسی از شب گذشت و دیده‌ها به خواب رفت جنازه را بیرون آوردند حضرت امیرالمؤمنین و حسن و حسین علیهماالسلام و عمار و مقداد و عقیل و زبیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی ازبنی هاشم و خواصّ آن حضرت بر حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نماز کردند و در همان شب او را دفن کردند. حضرت امیر (علیه السلام) بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت که ندانند قبر آن حضرت کدام است. وبه روایتی دیگر، چهل قبر دیگر را آب پاشید که قبر آن مظلومه در میان آن‌ها مشتبه باشد، و به روایت دیگر قبر آن حضرت را با زمین هموار کرد که علامت قبر معلوم نباشد. این‌ها برای آن بود که عین موضع قبر آن حضرت را ندانند و بر قبر او نماز نکنند و خیال نبش قبر آن حضرت را به خاطر نگذرانند و به این سبب در موضع قبر آن حضرت اختلاف واقع شده است. بعضی گفته اند که در بقیع است نزدیک قبور ائمه بقیع (علیهماالسّلام) و بعضی گفته اند ما بین قبر حضرت رسالت (صلی اللّه علیه وآله وسلم) و منبر آن حضرت مدفون است؛ زیرا که حضرت رسول (صلی اللّه علیه وآله وسلم) فرمودند: ما بین قبر من و منبر من باغی است از باغ‌های بهشت و منبر من بر دری است از در‌های بهشت؛ و بعضی گفته اند که آن حضرت را در خانه خود دفن کردند و این اَصَحّ اقوال است چنانکه روایت صحیحه بر آن دلالت می‌کند.
    صاحب منتهی الآمال گوید که من مصائبی که بر حضرت زهرا (علیهاالسّلام) وارد شده در کتاب مخصوصی ایراد کردم و آن را بَیتُ الاَحْزان فی مَصائِبِ سَیدَةِ النِّسْوان» نامیدم. همچنین در کتاب مفاتیح الجنان» و هدیة اایرین» ثواب زیارت و اختلاف در قبر آن حضرت و کیفیت زیارت آن مظلومه را ذکر کرده ام.

    وصایای زهرا
    شیخ طوسی و کلینی به سند‌های معتبر از حضرت امام زین العابدین و امام حسین علیهماالسّلام روایت کرده اند که، چون حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) بیمار شد وصیت نمود به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که کتمان کند بیماری او را و مردم را بر احوال او مطلع نگرداند و اعلام نکند اَحدی را به مرض او؛ پس حضرت به وصیت اوعمل نموده خود متوجّه بیمارداری او بود و اسماء بنت عمیس آن حضرت را در این امور معاونت می‌کرد و در این مدت احوال او را پنهان می‌داشتند از مردم، چون نزدیک وفات آن حضرت شد وصیت فرمود که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خود متوجه غسل و تکفین او شود و در شب او را دفن نماید و قبرش را هموار کند؛ پس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خود متوجّه غسل و تکفین و امور او گردید و او را در شب دفن کرد و اثر قبر او را محو نمود و، چون خاک قبر آن حضرت را با دست خود فشاند حزن و اندوه آن حضرت هیجان کرد آب دیده‌های مبارکش بر روی اَنْوَرش جاری شد و رو به قبر حضرت رسالت (صلی اللّه علیه وآله وسلم) گردانید و گفت: اَلسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ.

    داستان غم انگیز فدک
    پس از آنکه یهود خیبر در مقابل لشکر اسلام از در تسلیم در آمدند، مردم دهکده فدک» که یهودی بودند به نفع آنان، اسلحه خود را بر زمین گذاشته و تن به مصالحه دادند؛ به این صورت که نیمی از دهکده فدک به ملکیت رسول خدا درآمد. از آنجا که مسلمانان در این امر مستقیماً نقشی نداشته و فدک بدون خون ریزی به دست آن‌ها افتاده بود؛ لذا فدک خاص پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) گردید؛ و زمانی که آیه: و آت ذی القربی حقه؛ حق خویشاوندان خویش را بپردازید.»
    پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فدک را به فاطمه (سلام الله علیهم) داد و به او تملیک نمود. پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) حکومت وقت به بهانه اینکه فدک ملک شخصی پیامبر نبوده و نباید در دست فاطمه زهرا (سلام الله علیهم) باشد، آن را از حضرت زهرا (سلام الله علیهم) گرفتند و به استدلال‌های منطقی و شواهد زنده آن حضرت توجهی نکردند. در حالی که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) در زمان حیات خویش فدک را به ایشان داده بود و مال موروثی به حساب نمی‌آمد. عایشه می‌گوید: فاطمه (سلام الله علیهم) پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) از ابوبکر خواست که فدک را به او باز پس دهد، ابوبکر در جواب گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرموده از ما ارث برده نمی‌شود و آنچه از ایشان بازمانده، صدقه است؛ لذا فاطمه (صلی الله علیه و آله وسلّم) نیز از او خشمگین شد.















    شامل:
    نماز جماعت - سخنرانی و مداحی ی


    نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی سیروس پور نقدی

    تصویر موجود نیست


    تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید همراه با معنی آن برارد بسیجی سجاد سهرابی




    سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا کاظمی









    مداحی برادر کربلایی امامی نژاد



















    فدک دهکده ای در شمال مدینه بود که تا آن شهر دو یا سه روز راه فاصله داشت . این دهکده در شرق خیبر و در حدود هشت فرسنگی آن واقع بود و ساکنانش همگی یهودی شمرده می شدند . امروزه فاصله خیبر تا مدینه را حدود 120 یا 160 کیلومتر ذکر می کنند.

    فدک

    موقعیت جغرافیایی فدک

    پس از فتح قلعه خیبر» یهودیان فدک اقدام به صلح با پیامبر اسلام(ص) کردند و براساس مفاد صلح نامه، بخشی از این زمین ها را در اختیار آن حضرت گذاشتند و ایشان در آنجا درختان نخلی با دست مبارک خویش کاشتند و آنجا را به حکم آیه قرآن به حضرت زهرا (س) دادند.

    فدک نام دهکده ای است در 60 کیلومتری شهر مدینة النبی واقع شده، این منطقه سرسبز و پر از درخت یکی از مناطق خیبر است و یهودیان مدینه در آن سکنی داشتند و به زراعت و باغداری می پرداختند و از این منطقه حاصلخیز درآمدهای خوبی به دست می آوردند.

    بعد از رحلت پیامبر، خلیفه اول، آن را تصرف و خدمتکاران آن را اخراج و آن را تصرف نمود و حضرت زهرا (ص) نتوانست حق خویش را از او بگیرد، خلیفه دوم آن را به یهودیان بازگرداند و بخشی از آن را از یهودیان خرید.

    خلیفه سوم آن را به مروان و دیگران بخشید و تا زمان عمر بن عبدالعزیز از دست فرزندان زهرا (س) خارج بود. با آغاز حکومت عمر بن عبدالعزیز وی فدک را به فرزندان حضرت زهرا (س) بازگرداند، اما یزید بن عبدالملک دوباره از آنها باز پس گرفت.

    سفاح خلیفه عباسی به عبدالله محض بازگرداند، اما منصور دوانیقی بار دیگر فدک را غصب کرد، مهدی عباسی دوباره به فرزندان حضرت فاطمه (س) برگرداند، اما موسی بن مهدی آن را پس گرفت. مأمون آن را در حکمی کتبی به فرزندان حضرت زهرا (س) بازگرداند.


    اما پس بعد از مأمون متوکل این ملک را از فرزندان حضرت فاطمه (س) پس گرفته و آن را به عمر بازیار واگذار کرده و عبدالله بن عمر بازیار درختانی را که پیامبر کاشته بود قطع نمود و به دنبال آن فلج شد.

    از محصول آن فرزندان حضرت فاطمه (س) به حجاج و زائران اطعام می نمودند؛ پس از انقراض خلافت عباسی و تشکیل دولت و خلافت عثمانی که تمام عربستان زیر حکومت عثمانیان در آمد، سرنوشت این منطقه نامعلوم بوده اما قطعاً از دوره متوکل از دست فرزندان حضرت فاطمه (س) خارج شده و بیش از این در منابع تاریخی به مسئله فدک پرداخته نشده است.

    فدک و رسول خدا (ص)

    در سال هفتم هجرت، پیامبر خدا (ص) برای سرکوبی یهودیان خیبر که علاوه بر پناه دادن به یهودیان توطئه گر رانده شده، از مدینه به توطئه و تحریک قبایل مختلف علیه اسلام مشغول بودند، سپاهی به آن سمت گسیل داشت و پس از چند روز محاصره دژهای آن راتصرف کرد .

    پس از پیروزی کامل سپاه اسلام - با آن که اختیار اموال و جان های شکست خوردگان همگی در دست پیامبر (ص) قرار داشت - رسول خدا (ص) با بزرگواری تمام، پیشنهاد آنان را پذیرفت و به آن ها اجازه داد نصف خیبر را در اختیار داشته باشند و نصف دیگر از آن مسلمانان باشد . بدین ترتیب، یهودیان در سرزمین خود باقی ماندند تا هر ساله نصف درآمد خیبر را به مدینه ارسال دارند .

    با شنیدن خبر پیروزی سپاه اسلام، فدکیان که خود را همدست خیبریان می دیدند، به هراس افتادند; اما وقتی خبر برخورد بزرگوارانه پیامبر (ص) با خیبریان را شنیدند، شادمان شدند و از رسول خدا (ص) خواستند با آنان همانند خیبریان رفتار کند . پیامبر خدا (ص) این درخواست را پذیرفت .

    تفاوت فقهی حکم خیبر و فدک

    رفتار رسول خدا درباره فدک و خیبر یکسان می نماید; ولی این دو سرزمین حکم همسان ندارند . مناطقی که به دست مسلمانان تسخیر می شود، دو گونه است:

    1 . مکان های که با جنگ و نیروی نظامی گشوده می شود . این سرزمین ها که در اصطلاح مفتوح العنوة » (گشوده شده با قهر و سلطه) خوانده می شود، به منظور تقدیر از تلاش جنگجویان مسلمان در اختیار مسلمانان قرار می گیرد و رهبر جامعه اسلامی چگونگی تقسیم یا بهره برداری از آن را مشخص می سازد. منطقه خیبر، جز دو دژ آن به نامه های وطیح » و سلالم » ، این گونه بود .

    2 . مکان هایی که با صلح گشوده می شود; یعنی مردم منطقه ای با پیمان صلح خود را تسلیم می کنند و دروازه های خود را به روی مسلمانان می گشایند . قرآن کریم اختیار این نوع سرزمین ها را تنها به رسول خدا (ص) سپرده است و مسلمانان در آن هیچ حقی ندارند .

    فدک و دو دژپیش گفته خیبر این گونه فتح شد . بنابراین، ملک رسول خدا (ص) گشت . طبری مورخ بزرگ می گوید:و کانت فدک خالصة لرسول الله (ص) لانهم لم یجلبوا علیها بخیل و لا رکاب; فدک ملک خالص پیامبر خدا (ص) بود . زیرا مسلمانان آن را با سواره نظام و پیاده نظام نگشودند .»

    ارزش اقتصادی فدک

    درباره ارزش اقتصادی فدک بسیار سخن گفته اند . برخی از منابع شیعی درآمد سالیانه آن را بین بیست و چهار هزار تا هفتاد هزار دینار نوشته اند و برخی دیگر، نصف در آمد سالیانه آن را 24هزار دینار نگاشته اند . ابن ابی الحدید معتزلی از یکی از متکلمان امامی مذهب چنان نقل می کند که ارزش درختان خرمای این ناحیه با ارزش درختان خرمای شهر کوفه در قرن هفتم برابر بود.

    به نظر می رسد می توان تا حدودی ارزش واقعی اقتصادی آن را از یک گزارش تاریخی زمان خلافت عمربن خطاب دریافت . وقتی خلیفه دوم تصمیم گرفت فدکیان یهودی را از شبه جزیره عربستان اخراج کند، دستور داد نصف فدک را که سهم آنان بود، از نظر زمین و درختان و میوه ها قیمت گذاری کنند . کارشناسان ارزش آن را پنجاه هزار درهم تعیین کردند و عمر با پرداخت این مبلغ به یهودیان فدک، آن ها را از عربستان بیرون راند .

    بنابراین، می توان ارزش اقتصادی فدک در زمان رسول خدا (ص) و ابوبکر را چیزی نزدیک به این مقدار دانست .

    اختلاف حضرت زهرا (س) با حکومت بر سر فدک چگونه بود؟

    گزارش های منابع شیعی و سنی نشان می دهد حضرت زهرا (س) و حکومت هر یک دو ادعا درباره فدک داشتند .

    الف) ادعاهای حضرت زهرا (س)

    چنان که نزد شیعیان مشهور است، حضرت زهرا (س) فدک را ملک خود می دانست و برای اثبات مالکیت خود دو راه را به صورت طولی پیمود; یعنی وقتی از راه اول نتیجه نگرفت سراغ راه دوم رفت . این دو راه عبارت است از بخشش و ارث .

    بخشش (نحله)

    عمده منابع شیعی و نیز منابع متعدد اهل سنت این نکته را بیان می کنند که نیمی از فدک در سال هفتم هجری به ملکیت شخص پیامبر اکرم (ص) درآمد و پیامبر (ص) - طبق آیه و آت ذالقربی حقه; حق خویشان خود را بپرداز» - آن را به حضرت فاطمه زهرا (س) بخشید .

    حضرت فاطمه (س) پس از پیامبر اکرم (ص) برای اثبات این ادعا حضرت علی (ع) و ام ایمن را گواه قرار داد . حکومت سخن حضرت زهرا (س) را نپذیرفت و بااین بهانه که اولا حضرت علی (ع) در این گواهی صاحب نفع است و ثانیا - حتی اگر شهادت علی (ع) پذیرفته شود - در اثبات امور مالی گواهی دو مرد یا یک مرد و دو زن لازم است، گواهی امام علی (ع) و ام ایمن را رد کرد .

    ب) ادعاهای حکومت!

    فدک کجاست

    حکومت در مقابل حضرت (س) عمدتا دو ادعا مطرح کرد:

    1 . صدقه بودن فدک

    معنای این عبارت آن است که پیامبر اکرم (ص) فدک را به کسی نبخشید و با آن به گونه صدقه جاریه برخورد کرد; یعنی رسول خدا (ص) از درآمد فدک زندگانی شخصی حضرت فاطمه زهرا (س) و دیگر بنی هاشم را تامین می کرد و مازاد آن را در راه خدا به مصرف می رساند.

    از آن جا که ابوبکر خود را جانشین مشروع پیامبر اکرم (ص) می دانست، می خواست با در اختیار گرفتن فدک، این مشروعیت ادعایی را برای همگان به اثبات برساند و چنان اعتقاد داشت که چشم پوشی از این زمین نوعی خلل در مشروعیت حکومتش پدید می آورد .

    این ادعا با چالش های زیر روبه رو است:

    1 . ظاهر آیه هفتم سوره که قبلا به آن اشاره شد، آن است که این سرزمین از سوی خداوند ملک پیامبر اکرم (ص) قرار گرفت .

    2 . روایات شیعه و سنی بر این نکته تصریح دارند که بانزول آیه و آت ذالقربی حقه » پیامبر اکرم (ص) این زمین را به صورت بخشش به فاطمه زهرا (س) واگذار کرد . جالب آن است در آیه از حق ذالقربی (خویشان نزدیک) سخن به میان آمده و آن را حق ایشان دانسته است .

    3 . حتی اگر ظاهر رفتار پیامبر (ص) چیزی غیر از ملکیت و عدم بخشش را نشان دهد، وقتی شخصیتی مانند حضرت فاطمه (س) به همراه شاهدانی چون حضرت علی (ع) و ام ایمن ادعای بخشش می کنند باید ادعای آن ها بر ظاهر رفتار پیامبر مقدم شود .

    4 . حتی اگر بپذیریم این ملک در زمان پیامبر اکرم (ص) صدقه بود، وما معنای آن این نیست که حکومت جانشین پیامبر اکرم (ص) سرپرست این صدقه خواهد بود; زیرا ممکن است آن را صدقه ای خانوادگی و در اصطلاح نوعی وقف خاص بدانیم که متولی آن افرادی از خود آن خاندانند .

    چنان که طبق بعضی از گزارش های اهل سنت، عمر در زمان حکومت خود فدک را به حضرت علی (ع) و عباس واگذار کرد تا خود در میان خود همانند پیامبر اکرم (ص) با این سرزمین رفتار کنند .

    5 . حتی اگر تصرفات پیامبر اکرم (ص) راتصرفاتی حاکمانه بدانیم و معتقد باشیم آن حضرت به عنوان حاکم مسلمانان سرپرستی این ملک را به عهده گرفت، باید توجه داشت در آن زمان مهم ترین چالش میان حکومت و اهل بیت (ع) مشروعیت حکومت بود که اهل بیت (ع) آن را طبق نصوص پیامبر اکرم (ص) نمی پذیرفتند . در این موقعیت، بدیهی بود زیر بار لوازم این مشروعیت نیز نروند و به عهده گرفتن سرپرستی فدک از سوی حکومت را نپذیرند .

    2 . حدیث نفی ارث پیامبران

    منظور از این حدیث، روایتی است که ابوبکر آن را از پیامبر اکرم (ص) چنین نقل کرد:انا معاشر الانبیاء لانورث ما ترکناه صدقة; ما جماعت پیامبران از خود ارث باقی نمی گذاریم . هر چه از ما ماند، صدقه است » .

    درباره این حدیث باید یادآور شد:

    1 . تا آن زمان این حدیث را جز ابوبکر هیچ کس نشنیده بود . بسیاری از محدثان نیز بر این نکته اتفاق نظر دارند که راوی این حدیث تنها ابوبکر بود . البته بعدها پشتیبانانی چون مالک بن اوس یافت و در دهه های بعد عمر، زبیر، طلحه و عایشه نیز در شمار مؤیدان آن جای گرفتند .

    2 . ابوبکر با نقل این حدیث ناقل سخن پیامبر اکرم (ص) بود و در طرف مقابل، حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع) و ام ایمن ناقل سخن و کردار پیامبر اکرم (ص) مبنی بر بخشش فدک بودند . بدیهی است باتوجه به فزونی شمار ناقلان در این سمت و نیز شخصیت آن ها که بیش ترین تاییدات را از سوی پیامبر اکرم (ص) دارایند، باید قول آن ها بر قول ابوبکر مقدم شود .

    3 . این حدیث با آیات متعددی از قرآن که در آن میراث انبیا مطرح شده است، منافات دارد و بدیهی است نمی توان تنها با یک حدیث در مقابل این آیات صریح ایستادگی کرد .

    4 . اگر طبق این حدیث معتقد شویم پیامبر اکرم (ص) هیچ گونه مالی به ارث نگذاشت، چگونه است که طبق نقل اهل نت بعضی از اموال آن حضرت (ص) مانند وسایل شخصی و نیز حجره های آن حضرت (ص) به ارث می رسید .


    موقعیت فعلی فدک

    امروزه حره فدک را حره هتیم گویند، که در شرق حره خیبر قرار دارد و مرکز سرزمین یدرع در جنوب، حره فدک را اکنون الحویط می خوانند. در صدر اسلام نیز فدک به عنوان یکی از قراء تابع خیبر محسوب می شد که به دست پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به صلح رسید. مولف کتاب مدینه شناسی می نویسد در جستجوی سرزمین فدک (و موقعیت فعلی آن) تلاشهای زیادی کردم تا این که پی بردم که امروزه نامی از آن باقی نمانده و به جای آن سرزمین حائط که تابع امارات حائل و در مغرب الحلیفه و جنوب ضرغد دقیقاً در حد مرز شرقی خیبر (محل خیبر) ایجاد شده است.

    در آن ایامی که به جستجوی سرزمین فدک مطرح در تاریخ بودم که حائط امروز باشد، تا پایان سال 1975 م آن را منطقه ای شامل 21 روستا یافتم که حدود 11000 نفر جمعیت داشت در حالی که سکنه مرکز الحائط تا آن سال بیش از 1400 نفر نبودند. اما این سرزمین هم چنان پوشیده از نخلستانها و برخوردار از امکانات کشاورزی و درعین حال مجاور سرزمین های خشک حره و تابش آفتاب بوده است.

    منطقه حائط (فدک) اکنون موقعیت سابق خود را که در مسیر راه مدینه بود از دست داده و متروک است.

    با این توصیف به نظر می رسد اکنون آن منطقه در تصرف ساکنان آن منطقه بوده که زیر نظر دولت سعودی است و درآمد آن نیز در امرار معاش ساکنان مصرف می گردد و جای خاص و شخص خاصی مالک آن نیست.

    وهابیون منطقه فدک را نیز مثل دیگر آثار اسلامی درمعرض نابودی قرارداده ومی خواهند نام آن نیز از زبانها وسپس از افکار واذهان محو وحذف گردد و این بزرگ ترین خیانت به تاریخ اسلام واهل بیت پیامبر (ص) و خدمت به دشمنان اسلام است که بسیاری از مساجد صدراسلام و آثار دیگر را به نابودی می کشانند.






    شامل:
    نماز جماعت - سخنرانی و مداحی ی


    نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی سیروس پور نقدی




    تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید همراه با معنی آن برارد بسیجی سجاد سهرابی







    سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا کاظمی






    مداحی برادر کربلایی احمد مکتبی
















    تصاویر دعای ندبه  روز جمعه 24 آبان  98 بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا


    نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی علی شریفی




    دعای ندبه با صدای کربلایی نعمت پیکران و سجاد سهرابی





    صرف صبحانه









    در زمان حیات ائمه اطهار(ع)، غالبا شیعیان اجازه عزاداری نداشتند[نیازمند منبع] ولی نقل‌هایی از عزاداری اهل بیت(ع) برای حضرت زهرا(س) رسیده است.[۲] حضرت علی(ع) در زمان دفن حضرت فاطمه(س) به عزاداری پرداخت و خطاب به رسول الله(ص) از مظلومیت حضرت فاطمه(س) سخن گفت.[۳] همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است که برای حضرت زهرا(س) عزاداری می‌کردند و در روضه خود از ماجرای سقط حضرت محسن(ع) و کتک خوردن حضرت زهرا(س)، یاد کرده‌اند.[۴]

    قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفی سال ۴۱۵ق) در کتاب دلائل النبوة گزارش کرده است: عده‌ای از شیعیان در مناطقی از جمله مصر، دمشق، بغداد، الرمله، عسقلان و جبل السماق برای حضرت زهرا(س) و فرزندش حضرت محسن(ع) عزاداری می‌کردند.[۵] ابن اثیر معتقد است هر زمانی که شیعه صاحب قدرت بوده، به عزاداری برای اهل بیت(ع)‌ پرداخته است. دولت‌های آل بویه،‌حمدانیان و فاطمیون در مصر از جمله دوره‌هایی است که او مثال می‌زند.[۶]






    شامل:
    نماز جماعت - سخنرانی و مداحی ی


    نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی علی شریفی






    تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید همراه با معنی آن توسط آقای مهندس سجاد سهرابی و حسن نورالهی


    سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا کاظمی






    مداحی برادر کربلایی احمد مکتبی








    از احادیث بر می‌آید که نامگذاری فاطمه زهرا (س) به وسیله حکیم علی‌الاطلاق یعنی خدای عالمیان انجام گرفته است.


    به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ از احادیث بر می‌آید که نامگذاری فاطمه زهرا (س) به وسیله حکیم علی‌الاطلاق یعنی خدای عالمیان انجام گرفته است.
     
    از سوی دیگر فاطمه از ماده فطم» (بر وزن حتم) به معنی باز گرفتن کودک از شیر مادر است. سپس به هر گونه بریدن و جدایی اطلاق شده است.

    در حدیثی از پیغمبر اکرم (ص) آمده است که فرمود:
     
    انما سماها فاطمة لان اللّه فطمها و محبیها عن النار»
     
    او را فاطمه نام نهاده؛ زیرا خداوند او و دوستانش را از آتش دوزخ بریده و دور نگه داشته است»
     
    از این تعبیر برداشت می‌شود که نامگذاری بانوی اسلام به این نام، از سوی خداوند صورت گرفته، و مفهومش این است که خدا وعده داده است او و کسانی که او را دوست دارند و در خط مکتب او باشند، هرگز به دوزخ نروند.
     
    در حدیث دیگری در ذخائر العقبی» از علی (ع) می‌خوانیم:
     
    رسول اللّه (ص) به فاطمه (س) فرمود:
     
    یا فاطمه اتدرین لم سمیت فاطمة»
     
    ای فاطمه آیا می‌دانی چرا فاطمه نامیده شده‌ای؟
     
    علی (ع) می گوید: من گفتم ای رسول خدا شما بفرمایید چرا نام او فاطمه است؟
     
    فرمود:
     
    ان اللّه عزوجل قد فطمها و ذریتها عن النار یوم القیامة»
     
    خداوند بزرگ او و فرزندانش را از آتش دوزخ در قیامت باز می دارد»
     
    بدیهی است منظور از فرزندان در اینجا فرزندانی است که در خط این مادر بزرگوار باشند، نه همچون پسر نوح که خطاب شد انه لیس من اهلک»؛ او از خاندان تو نیست».
     
    و به همین دلیل در بعضی از روایات از احادیث ذریه» و محبان» هر دو با هم ذکر شده اند، و اینکه گمان کنیم مفهوم روایات فوق این است که اگر آن‌ها مرتکب انواع گناهان شوند و حتی کافر و مشرک باشند از عذاب الهی در قیامت در امانند، اشتباه بزرگی مرتکب شده ایم که با هیچ یک از معیارهای اسلامی نمی‌سازد؛ زیرا خود پیغمبر اکرم (ص) که اصل این شجره طیبه است، صراحتا در قرآن مجید به این خطاب شده است.
     
    اگر (به فرض محال) مشرک شوی اعمال صالح تو نابود می‌شود و از زیانکاران خواهی بود» (زمر/65)
     
    و در جای دیگر می فرماید: اگر او بر ما دروغ ببندد ما او را به سختی می گیریم و مجازات می‌کنیم و رگ قلب او را قطع می نماییم»
     
    آیا فرع زائد بر اصل ممکن است، آیا فرزندان رسول خدا از او برترند؟!
     
    البته هرگز پیغمبر نه راه شرک پویید، و نه العیاذ باللّه دروغی بر خدا بست. در حقیقت یک درس بزرگ برای همه امت است، تا بقیه حساب خود را برسند.
     
    و این منافات با مقام شامخ سادات و ارزش فوق العاده آن ها در امت اسلامی ندارد.
     
    از سوی دیگر در میان عرب معمول است که علاوه بر اسم کنیه ای نیز برای افراد انتخاب می‌کنند اگر مرد باشد - با - اب» شروع می شود و اگر زن باشد با ام».
     
    در روایات اسلامی در میان کنیه‌های فاطمه زهرا (س) کنیه عجیبی دیده می‌شود که چشم‌انداز دیگری از عظمت فوق العاده آن حضرت را ترسیم می‌کند.
     
    در اسد الغابة» آمده است: کانت فاطمة تکنی ام ابیها»: (کنیه فاطمه ام ابیها» (مادر پدرش) بود.
     
    این معنی در کتاب استیعاب» از امام صادق (ع) نیز نقل شده است.
     
    این تعبیر عجیب که نظیر آن درباره هیچ‌یک از ن اسلام دیده نشده، نشان می‌دهد که این دختر با وفا آنچنان نسبت به پدرش محبت می‌کرد که گویی یک مادر» برای او بود.

    روایت مفصلی از امام صادق (ع) در شرح ولادت حضرت صدیقه کبری (س) نقل شده که ضمن آن فرمودند:

    وقتی [مولود فرخنده خدیجه به دنیا آمد و] فاطمه دیده به جهان گشود، نوری از او درخشید که تا درون خانه های مکه نفوذ کرد و در شرق و غرب زمین هیچ جایی نماند مگر شعاع آن نور در آن تابید.

    ابن عماره از پدرش گزارش نموده که گفت:

    از امام صادق (ع) درباره حضرت فاطمه (س) پرسیدم که چرا زهرا نامیده شد؟

    فرمودند: زیرا هرگاه در محرابش می ایستاد، نور او برای آسمانیان چنان می درخشید که نور ستارگان برای اهل زمین.

    این فروغ جسم فاطمه (س) است که وقتی در محراب عبادت قرار می گرفت، روی تابناکش برای فرشتگان و ملکوتیان بدان گونه جلوه و تلألؤ داشت که ستارگان در شب برای زمینیان شکوه و درخشش دارند. از این رو آن بانوی مجللّه زهرا نامیده شد.
     
    ابو هشام گوید:

    از حضرت عسکری (ع) پرسیدم: چرا فاطمه (س) زهرا نام گرفت؟
     
    امام فرمودند:

    چون رخسار او در آغاز روز، مانند خورشید که از مشرق سر برآورد و طلوع کند برای امیر مؤمنان (ع) می درخشید و در نیم روز بسان ماه تابان جلوه‌گری می نمود و هنگام غروب آفتاب همچون ستاره‌ای روشن می تابید.
     
     می دانیم پیغمبر اکرم (ص) در همان کودکی مادر خود را از دست داد، ولی این دختر از همان خردسالی از هیچ گونه محبت و دلسوزی درباره پدر بزرگوارش فروگذار نکرد.




    تاریخ شهادت حضرت فاطمه (س) در بین شیعه و سنی متفاوت است و به علت نزدیکی این دو تاریخ به هم، زمان بین دو روز را ایام فاطمیه می‌نامند.



    به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، حضرت فاطمه (س) نزد مسلمانان برترین و والامقام‌ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار است. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طیف از احادیث، اگرچه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند.

    در یکی از این گفتار‌ها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: فاطمه سرور ن عالم است».

    تاریخ شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) در بین شیعه و سنی متفاوت است؛ اما به علت نزدیکی این دو روز به هم، زمان بین دو تاریخ را ایام فاطمیه می‌نامند. امسال از روز پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۸ برابر با شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) به روایتی فاطمیه اول شروع می‌شود و روز چهارشنبه ۹ بهمن اسفند ۱۳۹۸ برابر با شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) فاطمیه دوم تمام می‌شود.

    درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا (س) روایات مختلف و متضاد است؛ از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر (ص). میان علمای شیعه دو تاریخ مشهور و مقبول است: یکی هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر (ص) و دیگری نود و پنج روز.

    با توجه به رحلت پیامبر اسلام (ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخه سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل، شهادت حضرت زهرا (س) است و این ایام را فاطمیه اوّل می‌خوانند.

    اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت زهرا (س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیه دوم می‌خوانند.





    شامل:
    نماز جماعت - سخنرانی و مداحی ی


    نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی سیروس پور نقدی



    تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید همراه با معنی آن


    سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا کاظمی











    مداحی برادر کربلایی احمد مکتبی







    تصاویر شب دوم فاطمیه دوم سه شنبه 1 بهمن 98 در مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا



    شامل:
    نماز جماعت - سخنرانی و مداحی ی


    نماز جماعت به امامت حاج آقا رضایی






    سخنرانی حاج آقا رضایی




    undefined


    مداحی برادر خلیل اسدی










    سه‌شنبه 15  بهمن 98
    عنوان روز: مدیریت جهادی، اقتصاد مقاومتی، رونق تولید



    اقامه نماز جماعت به امامت حاج اقا محیطی امام جمعه محترم شهر کومله





    تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید توسط برادر بسیجی سجاد سهرابی



    مجری توانمند برنامه  15 بهمن
    سرکار خانم بسیجی کوثر ارشد



    ارایه مقاله توسط سرکار خانم بسیجی زهرا سجادپور






    پخش میان برنامه و کلیپ های متنوع توسط آقای مهندس نعمت پیکران مانا






    سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج اقا محیطی امام جمعه محترم شهر کومله











    دوشنبه  14 بهمن 98
    مناسبت: روز فناوری فضایی

    عنوان روز: جوان انقلابی، جهاد علمی، امیدآفرینی



    اقامه نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی سیوس قدی


    تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید توسط برادر بسیجی نعمت پیکران مانا


    مجری توانمند برنامه امشب 12 بهمن آغاز دهه ی مبارک فجر
    برادربسیجی سجاد نورالهی


    ارایه مقاله توسط خواهر بسیجی آقای مهندس سجاد سهرابی




    پخش میان برنامه و کلیپ های متنوع توسط آقای مهندس سجاد سهرابی





















    ریوس برنامه ی اجرایی برگزاری جشن انقلاب دهه ی مبارک فجر98 در بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع

    با همکاری هیات امنایمسجد- پایگاه مقاومت بسیج و دهیاری و شورای اسلامی روستای کیاگهان وداداقانسرا









    یک‌شنبه 13 بهمن 98
    عنوان روز: تفکر دینی، فرهنگ و هنر انقلابی، تمدن نوین اسلامی



    اقامه نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی سیوس قدی

    تصویر برداری نشد


    تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید توسط برادر بسیجی سجاد سهرابی


    مجری توانمند برنامه امشب 12 بهمن آغاز دهه ی مبارک فجر
    برادربسیجی سجاد نورالهی


    ارایه مقاله توسط خواهر بسیجی کوثر ارشد




    پخش میان برنامه و کلیپ های متنوع توسط آقای مهندس سجاد سهرابی













    مناسبت: بازگشت پیروزمندانه حضرت امام خمینی ( رحمت الله علیه)
    عنوان روز: ولایتمداری، انقلابی‌گری، پیوند ناگسستنی امت و امام



    اقامه نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی سیوس قدی




    تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید توسط برادر بسیجی سجاد سهرابی


    مجری توانمند برنامه امشب 12 بهمن آغاز دهه ی مبارک فجر
    برادربسیجی سجاد نورالهی







    ارایه مقاله توسط برادر نوجوان بسیجی ابوالفضل صادق





    پخش میان برنامه و کلیپ های متنوع توسط آقای مهندس نعمت پیکران مانا





    سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا پورحسن














    تصاویر دعای ندبه  روز جمعه 11 بهمن ماه 98 بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا


    نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی سیروس پور نقدی



    دعای ندبه با صدای کربلایی نعمت پیکران و حسن نورالهی


    صرف صبحانه









    جلسه هم نشینی با حضور مسولین محلی جهت برگزاری دهه مبارک فجر در مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا (پنجشنبه 10 بهمن ماه 98) برگزار شد دراین جلسه اعضای هیات امنای مسجد و فرمانده پایگاه بسیج و تعدادی ازنماز گزاران حضورداشتند

    این جلسه بعد از نماز جماعت مغرب و عشا به پیشنمازی کربلایی سیروس پور نقدی برگزار شد




    دراین جلسه بعد از بحث و بررسی موارد ذیل بتصویب اعضای حاضر رسید
    1- مقرر شد بر اساس برنامه تهیه شده بصورت کامل اجرا شود
    2- برنام هریزی گروه سرود و تیاتر و سخنران ها انجام شود


    3- طبق برنامه ریزی انجام شده مقرر شد برنامه های مقاله خوانی و شعر و سرود و همچنین سخنرانی در این برنامه ریزی گنجانده شده اجرا شود
    4- مقرر شد گزارش عملکرد سالیانه و جلسه پرسش و پاسخ هیات امنای مسجد- پایگاه بسیج و شورا یا دهیاری طبق برنامه ریزی انجام شده در این ایام برگزار شود
    5- در شب 22 بهمن مقرر شد از تمامیفعالان فرهنگی ایام دهه فجر مورد تشویق قرار گیرند








    مراسم دسته عزاداری در شام غریبان حضرت فاطمه اهرا س کربلایی فرشاد خانجانی از بقعه سیده کلثوم خانم تا بقعه آقا سید علی کیاء












    مداحی ی در شام غریبان حضرت فاطمه اهرا س کربلایی امامی نژاد




















    مداحی برادر کربلایی امامی نژاد















    شامل:
    نماز جماعت - سخنرانی و مداحی ی




    نماز جماعت به امامت حاج آقا طاهری




    تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید همراه با معنی آن توسط اقای مهندس نعمت پیکران





    مکبر خرد سال مسجد محمد طاها



    سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا طاهری






    مداحی برادر کربلایی امامی نژاد








    چهارشنبه 16 بهمن 98
    عنوان روز: سبک زندگی ایرانی- اسلامی، اعتلای منزلت زن، تحکیم خانواده





    مناسبت: بازگشت پیروزمندانه حضرت امام خمینی ( رحمت الله علیه)
    عنوان روز: ولایتمداری، انقلابی‌گری، پیوند ناگسستنی امت و امام




    اقامه نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی سیوس قدی







    تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید توسط برادر بسیجی سجاد سهرابی



    مجری توانمند برنامه امشب 12 بهمن آغاز دهه ی مبارک فجر
    برادربسیجی سجاد نورالهی





    ارایه مقاله توسط برادر نوجوان بسیجی ابوالفضل صادق






    پخش میان برنامه و کلیپ های متنوع توسط آقای مهندس نعمت پیکران مانا









    مناسبت روز دوشنبه  21 بهمن 98

    عنوان روز: جهاد، مقاومت، استکبارستیزی


    اقامه نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی سیروس قدی



    تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید توسط برادر بسیجی مهندس سجاد سهرابی


    مجری توانمند برنامه  21 بهمن خواهر بسیجی  کوثر  ارشد



    شعر خوانی نوجوان بسیجی محمد حسین اکبردوست

    اجرای تئاتر به سرپرستی برادر اسماعیل نوروزی

    اجرای گروه سرود بچه های کشت سرای کومله

    پخش میان برنامه و کلیپ های متنوع توسط آقای مهندس سجاد سهرابی



    گزارش عملکرد هیات امنای مسجد توسط برادربسیجی
    نعمت پیکران مانا


    جلسه  پرسش و پاسخ با هیات امنای مسجد

















    این برنامه بعد از اقامه نماز جماعت مغر بو عشاء در برگزار می گردد.

    مجری برنامه امشب سرکار خوانم کوثر ارشد

    ارائه مقاله توسط برادر بسیجی سجاد نورالهی

    شعر خوانی محمد حسین اکبردوست

    اجرای گروه سرود کشت سرای کومله

    ارائه گزارش عملکرد مسجد توسط هیات امنای مسجد

    سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج اقا پاکیزه









    یکشنبه 20 بهمن 98
    عنوان روز: مردم‌سالاری دینی، عدالت اجتماعی، مبارزه با فساد





    اقامه نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی نعمت پیکران و قرائت قران توسط برادر سجاد سهرابی






    مجری توانمند برنامه امشب 20 بهمن آغاز دهه ی مبارک فجر
    خواهر بسیجی کوثر ارشد










    اجرای تئاتر داستانی توسط برادر بسیجی کربلایی اسماعیل نوروزی  در مسجد



    ارایه مقاله و شعر خوانی توسط خواهر بسیجی زهرا فرهمند نیا




    پخش میان برنامه و کلیپ های متنوع توسط آقای مهندس سجاد سهرابی














    مناسبت روز شنبه  19 بهمن 98
    مناسبت: روز نیروی هوایی/ سالروز وفات حضرت ام‌البنین/ روز تکریم مادران و همسران شهدا
    عنوان روز: امنیت پایدار، بازدارندگی، پاسداری از انقلاب اسلامی



    اقامه نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی سیروس قدی



    تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید توسط برادر بسیجی نعمت پیکران






    مجری توانمند برنامه  20 بهمن نوجوان بسیجی ابوالفضل صادق





    شعر خوانی جالب خواهر بسیجی کوثر ارشد




    پخش میان برنامه و کلیپ های متنوع توسط آقای مهندس نعمت پیکران مانا



    گزارش عملکرد دهیاری روستای کیاگهان توسط برادربسیجی کوروش کودکپور








    جلسه بحث و گفتگو و پرسش و پاسخ با دهیار روستا











    در مورد همه انتخابات، دو مسأله مهم مطرح مى باشد یکى اصل شرکت در انتخابات و انداختن رأى در صندوق، دوم شناخت و تشخیص کاندیداى اصلح که کار بسیار مهم و حسّاسى مى باشد و نیازمند تحقیق گسترده و دقیق از کاندیداى اصلح که این کار، گاهى توسط خود شخص رأى دهنده (بدون واسطه) به خاطر اطلاعاتى که از سوابق اجرائى، انگیزه ها، افکار و عقاید فرد، میزان ایمان و تعهد و دلسوزى او نسبت به نظام و مردم، قدرت و توان مدیریتى او در اجراى برنامه ها و پایبندى او به اصول و ارزشهاى اسلامى، و بالاخره اصلح بودن و برترى کاندیداى مورد نظر خویش نسبت به سایر کاندیداها در موارد یاد شده، دارد، اقدام به رأى دادن مى نماید. اما گاهى فرد توان و قدرت تشخیص و شناخت و انتخاب کاندیداى اصلح را ندارد یا به علّت تعدد کاندیداها و. این کار براى او میسّر نمى باشد. در این جا لازم است تا از طریق شناخت مع الواسطه اقدام نماید یعنى به جناحهاى ى مورد اطمینان خود یا افراد متدین، متعهد و کارشناسى که توان تشخیص این امر را دارند مراجعه نماید
    فراوانی شرکت در انتخابات نشانه پشتوانه مردمی است و چگونگی پیروزی نامزدها نشانه ذائقه ی جامعه است که در پی آن ت مداران داخلی و خارجی به تحلیل و بررسی می پردازند و حتی گاهی زمینه های تهدید و تطمیع از سوی دشمنان فراهم می شود. از این رو شرکت در انتخابات و دقت در نوع انتخاب دارای اولویت می باشد.در مواردی که شرکت در انتخابات موجب تقویت اسلام و مأیوس شدن دشمنان در رأس آنها آمریکاست و یا شرکت نکردن ممکن است قوه مجریه به دست افرادی بیفتد که دلسوزی لازم را برای اسلام و نظام اسلامی نداشته باشند بعید نیست که شرکت در انتخابات واجب شرعی شمرده شود.
    منشورات رهبری در مورد انتخابات مجلس هشتم!
    در نظام جمهوری اسلامی ایران مجلس به عنوان عصاره فضایل یک ملت»[۱] از جایگاهی ویژه برخوردار و در رأس همه امور قرار دارد.»[۲] مجلس شورای اسلامی بازوی توانمند دستگاه های اجرایی کشور بوده و دولت تنها مجری قوانینی است که توسط مجلس به تصویب می رسد. در حقیقت نمایندگان مجلس با تگذاری، جهت دهی و نظارت بر فرایندهای مختلف اجرایی کشور, سرنوشت کشور و مردم را تعیین می کنند. از این رو صاحب نظران و کارشناسان ی مهمترین انتخابات در صحنه ی کشور را انتخابات مجلس می دانند.
    البته مجلس قوی، فعال، کارآمد، مؤثر و مطلوب شکل نمی‌گیرد مگر با عناصر مؤمن و کارآمدی که با رأی و انتخاب شایسته آحاد مردم روانه مجلس می‌شوند و بتوانند به بهترین صورت از عهده این وظیفه مهم و سرنوشت ساز به خوبی برآیند ؛ چرا که بار این مسئولیت به اندازه‌ای سنگین است که به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب آگاهان باتقوا و مردان خدا، اگر وظیفه نباشد به زور هم حاضر به پذیرش آن نیستند.» از آن جا که تبیین وظایف و نحوه انتخاب مردم یکی از مهمترین و در عین حال حساس ترین موضوع در فرایند برگزاری انتخابات است، در ادامه گزیده ای از بیانات مقام معظم رهبری در سال جاری (۱۳۸۶) پیرامون اهمیت انتخابات مجلس و شاخصه های نمایندگان مطلوب، ارائه می گردد:

    یکم. تکالیف مردم در انتخابات
    حضرت آیت الله ای در دیدار جمعی از اقشار مختلف مردم قم در تبیین وظایف و تکالیف مردم و بخش های مختلف جامعه در ارتباط با انتخابات می فرمایند: انتخابات در پیش است، این انتخابات خیلی مهم است. نه خصوصِ این انتخابات، همه انتخابات ها مهم است، این هم از جمله مهم است. مردم وظائفی دارند؛ مسؤولین، نخبگان وظائفی دارند. اولاً سعی شود اهمیت و ارزش و عظمت انتخابات محفوظ بماند؛ معلوم باشد. مردم با امید و اعتماد به پای صندوق ها بروند.
    دوم،. در انتخابات با کرامت رفتار کنند همه؛ چه آنهائی که نامزد می شوند، چه آنهائی که طرفدار آنهایند، چه آنهائی که مخالف با بعضی از نامزدها هستند. جناح های مختلف کشور، بداخلاقی و بدگوئی و اهانت و تهمت و این حرفها را مطلقاً راه ندهند. این از آن چیزهائی است که اگر پیش بیاید، دشمن از او خوشحال می شود.
    نکته سوم اینکه مراقب فعالیت های دشمن باشند. حالا پریروز -دو روز قبل از این- بوش، رئیس جمهور آمریکا گفت ما از فلان دسته در ایران حمایت می کنیم. این ننگ است برای هر کسی که آمریکا بخواهد او را تحت الحمایه خود بگیرد. اول، خود آن کسانی که آن دشمن وحشی می خواهد از آنها حمایت کند، بعد هم مردم فکر کنند، ببینند چرا می خواهد حمایت کند. کدام نقص در این ها هست که موجب شده است دشمن بخواهد از او حمایت کند مردم هم باید حواسشان جمع باشد؛ نگذارید انتخابات بشود ملعبه دست بیگانگان. انتخابات مال ملت ایران است، مال جمهوری اسلامی است، مال اسلام است؛ مرزهاشان را با دشمن مشخص و متمایز کنند.
    من بارها به بعضی از افراد ی که فعالیت هائی دارند و گاهی یک مخالف خوانی هائی می کنند، تذکر داده ام، نصیحت کرده ام؛ گفته ام مواظب باشید مرزهای میان شما و دشمن کمرنگ نشود؛ پاک نشود. مرز وقتی کمرنگ شد، احتمال اینکه کسانی از این مرز عبور کنند یا دشمن از این مرز عبور کند و بیاید این طرف یا دوست و خودی غافل شود و از مرز عبور کند و برود به دامن دشمن، زیاد خواهد بود. مرزها را روشن کنید؛ مشخص کنید وقت بصر و صبر، یکی همین جاست؛ بصیرت. ملت ایران وقت انتخابات که می رسد، احتیاج به بصیرت دارد؛ نگاه کند ببیند دشمن چه موضعی گرفته است در قبال این حرکت عظیم مردمی؛ حواس خود را جمع کند، تصمیم درست بگیرد. این هم وظیفه ی ما مردم است که بایستی مراقبت کنیم.»[۳]
    رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم آذربایجان می فرمایند: چند صباح دیگر انتخابات داریم. حضور در انتخابات هم از همین قبیل است؛ حضور است. من اصرارم در همه ی انتخابات ها بر حضور است. باید آمد سر صندوق رأی، به کوری چشم دشمن بایستی رأی داد. دشمن می خواهد که ملت انتخابات نداشته باشد، راهپیمائی بیست و دو بهمن نداشته باشد، راهپیمائی قدس نداشته باشد، حضور در مراسم عظیم دینی نداشته باشد، احساسات دینی نداشته باشد. جوان ما بی تفاوت و بی رگ و بی اعتنا و دلسپرده ی به شهوات و غرق در فساد و در مواد مخدر باشد. دشمن این را می خواهد؛ این برای دشمن خوب است، لذا این را ترویج می کنند؛ گاهی به زبان بیان ایدئولوژی، گاهی به زبان تهدید ی، گاهی به زبان تهدید نظامی، گاهی به وسیله ی باندهای قاچاق مواد مخدر، گاهی به وسیله ترویج فیلم های مهیج شهوت؛ دشمن همه جور وارد میدان می شود و تلاش می کند و خودکشون می کند که بلکه بتواند این ملت را از این حرکت مستقیم و قوی و عزیز منصرف کند.
    وقت انتخابات هم که می شود -شاید یادتان هست- غالباً قبل از انتخابات یک حرفی می زنند که معنایش این است که مردم در انتخابات شرکت نکنید؛ کارهائی می کنند، تلاش می کنند؛ گاهی به وسیله آدم های غافل و فریب خورده، گاهی به وسیله آدم های وابسته، کارهائی می کنند که بلکه مردم را از شرکت در این مراسم عظیم باز بدارند، که انتخابات یکی از این مراسم بسیار عظیم است.من توصیه ام به مردم در درجه اول این است که بیایند وارد میدان انتخابات شوند، صندوق های رأی را پر رونق کنند. خود این صفوفی که ایستادند، ممکن است زحمت هم داشته باشد؛ در هوای سرد؛ یک ساعت - کمتر، بیشتر - اما این مجاهدت است، این جهاد است؛ این زحمت پیش خدای متعال اجر دارد. بروند رأی بدهند.»[۴]

    دوم. شاخصه های کاندیدای اصلح
    حضرت آیت‌الله ‌ای در اجتماع بزرگ مردم یزد در وم شناسایی نماینده اصلح و ویژگی های آن می فرمایند: آنچه که من عرض می کنم، در درجه ی اول حضور مردمی است. در درجه بعد که البته حائز اهمیت بسیاری است این هم، پیدا کردن نماینده اصلح است. آن کسانی که به وسیله ی شورای نگهبان صلاحیت آنها اعلام می شود، معنایش این است که این از حداقل صلاحیت مورد نیاز برخوردار است. در بین این کسانی که اعلام میشوند، افرادی هستند با صلاحیت های بالاتر، افرادی هستند در سطح پایین تر. هنر ملت ایران و مردم شهرها و حوزه های انتخابیه این است که دقت کنند، نگاه کنند، بشناسند اصلح را، بهترین را انتخاب کنند؛ بهترین از لحاظ ایمان، بهترین از لحاظ اخلاص و امانت، بهترین از لحاظ دینداری و آمادگی برای حضور در میدان های انقلاب؛ دردشناس ترین و دردمندترین نسبت به نیازهای مردم را انتخاب کنند.
    اینها فرصت هائی هست، بایستی مردم عزیز ما در همه جای کشور هوشیارانه، با بصیرتِ تمام تلاش کنند، پیدا کنند و با رأی خود مسجل کنند و مجلس را - آن مجلسی را که مورد نیاز جامعه کنونی ماست - تشکیل بدهند. البته مردم توجه باید داشته باشند که تبلیغات رنگین و متنوع ملاک نیست؛ وعده های غیر عملی ملاک نیست. من با خودِ نماینده های محترم در دوره های مختلف وقتی مواجه شدم، به این ها گفتم: آقایان و خانم های نماینده! وظیفه نماینده این نیست که وعده ی عمرانی و فلان پروژه، فلان کار را در منطقه ی انتخابی خود به مردم بدهد؛ اینها کار اجرائی است، کار دولت است. وظیفه نماینده این است که بتواند قانون مورد نیاز کشور را پیدا کند، آن قانون را جعل کند. وقتی قانون شد - یعنی قاعده ای گذاشته می شود - دستگاه های اجرائی و قضائی مجبورند برطبق قانون عمل بکنند و عمل می کنند. وعده های غیر عملی دادن، وعده های بزرگ دادن، اینها ملاک نیست؛ باید مردم توجه کنند؛ گاهی علامت منفی هم هست.»[۵]
    رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم آذربایجان در تبیین این موضوع مهم می فرمایند: به کی رأی بدهند؟ شاخص این است که شعارهای انقلاب بایستی به وسیله ی مسئولین و منتخبین ما روز به روز زنده تر شود این شاخص است. ربطی به جناح بندی ها ندارد، ربطی به اسمها ندارد. علاج دردهای این ملت و وسیله ی رسیدن به آرمانهای این ملت، شعارهای انقلاب است؛ اینها باید حفظ شود. آن کسانی که با این شعارها به معنای حقیقی کلمه مخالفند، دشمنِ این شعارهایند؛ اینها نباید در مراکز تصمیم گیری واقع بشوند. بین ملتند، باشند. آحاد ملت، هر کسی هر عقیده ای داشته باشد، اشکال ندارد؛ اما آن کسی که عقیده اش این است که این ماشین باید راه نیفتد، این را نمی شود پشت رُل گذاشت. یک آدمی که عقیده اش این است که از این جا باید این اتومبیل حرکت نکند، این شخص را پشت فرمان خودرو بگذاریم، هیچ وقت این اتومبیل حرکت نخواهد کرد. باید کسی را بگذاریم که معتقد به این حرکت باشد، معتقد به این راه باشد، معتقد به آن هدف باشد، معتقد به توانائی های ملی باشد، معتقد به اسلام، معتقد به انقلاب باشد و شاخص ها را قبول داشته باشد. این آن نقطه ی حساس است. این هم نکته دوم است.البته باید هوشیاری بخرج داد؛ باید هوشیاری بخرج داد. از دوروها و دو رنگ ها و ظاهر باطن مختلف ها بایستی ترسید.»[۶]

    سوم. وم اخلاق انتخاباتی
    یکی از ویژگی‌های مهم و منحصر به فرد مردم سالاری دینی رعایت اخلاق انتخاباتی بر اساس آموزه‌ها و باورهای دینی و اخلاقی ملت ایران است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام به نامزدها و تشکل های ی تأکید می نمایند: من خواهش می کنم همیشه، در همه ی دوران ها، انتخابات ها را وسیله ای قرار بدهید برای قوت ملی، برای افزایش اقتدار ملی؛ نه برای تضعیف نظام و تضعیف آبروی ملت. جنجال هائی که بعضاً از طرف بعضی از احزاب و گروهها و جریانهای ی و جناح های بداخلاق در اطراف انتخابات می شود، تضعیف کننده ی کشور و ملت و نظام است. جناحهای مختلف، جریان های مختلف، گرایش های مختلف، با شوق و ذوق و علاقه مندی همه عواملشان را بسیج کنند و انتخابات را به عنوان یک هدف عالی، هدف خوب، هدف شیرین مورد توجه قرار بدهند و به دعوا و جنجال و اهانت و پنجه به روی هم کشیدن قضایا را نکشانند. انتخابات را وسیله ای بکنید برای اینکه دشمنان را ناامید بکنید و ان شاءاللَّه این انتخابات هم مثل بقیه ی انتخابات ها مایه عزت روزافزون اسلام باشد.»[۷]
    و در جایی دیگر می فرمایند: از طرف علاقه مندان به نامزدهای انتخاباتی گوناگون، بداخلاقیهای انتخاباتی، شایسته ی ملت ما نیست؛ تهمت زدن آدمهای مؤمن را، مصونیت دار از لحاظ اسلامی و شرعی را؛ در معرض هتک آبرو قرار دادن در شبنامه ها، در مطبوعات، در پایگاه های اینترنتی و غیره، اینها اصلاً مصلحت نیست. من به طور جد از همه ی کسانی که نسبت به نامزدهای مختلف علاقه مندی ای دارند، درخواست می کنم، اصرار میکنم که این علاقه مندی خودتان را از راه تخریب دیگران، اهانت به دیگران، متهم کردن دیگران نشان ندهید
    . هرچه می خواهید، از نامزد مورد علاقه ی خودتان تمجید کنید، تعریف کنید؛ اما دیگران را تخریب نکنید. این علامت بدی است. بعضی جاها در دنیا معمول است اسرار خانوادگی یکدیگر را برملا می کنند، عکس های پنهانی از هم میگیرند، افشا میکنند. خوب، همان هائی هستند که وقتی هم رفتند مجلس - دیده اید در تلویزیون - سر یک مسئله ای می افتد به جان هم، با مشت و لگد با هم رفتار می کنند! اینکه امتیاز برای نماینده نیست.آنچه که در مورد انتخابات باید به یاد مردم عزیز ما باشد، آماده شدن برای حضور همه جانبه و گسترده در انتخابات و کوشش کردن برای شناسائی اصلح و مراعات کردن رفتارهای انتخاباتی است، که این را عرض کردیم.»[۸]
    در هر صورت مجلس خوب و مطلوب شکل نمی‌گیرد مگر با عناصر مؤمن و کارآمدی که با رأی دقیق آحاد مردم روانه مجلس می‌شوند و به خوبی توانایی انجام این مسئولیت خطیر را داشته باشند. چنانکه از دیدگاه مقام معظم رهبری بردوش کشیدن این بار امانت، قدرت و تحمل می‌خواهد و نیز مستم داشتن صلاحیت، هوشمندی و توان تدبیر، تعقل و فراست است.» بنابراین می‌توان گفت تنها رأی خوب به شایسته ترین نمایندگان، مجلس خوب، کارآمد و تأثیرگذار در پیشرفت همه جانبه و رفع مشکلات و معضلات کشور می‌سازد. چنانچه رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: مجلس مطلوب هنگامی شکل می‌گیرد که مردم با بصیرت و چشمانی‌باز، نمایندگان مطلوب یعنی کسانی را که واجد شرایط لازم هستند به مجلس فرستند.»
    پی نوشت ها:
    [۱]. تعبیر حضرت امام (ره).
    [۲]. همان.
    [۳]. دیدار جمعى از اقشار مختلف مردم قم به مناسبت سالروز قیام نوزدهم دی‌ماه ۱۳۸۶/۱۰/۱۹.
    [۴]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم آذربایجان به مناسبت روز ۲۹ بهمن ۱۳۸۶/۱۱/۲۸.
    [۵]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم یزد ۱۳۸۶/۱۰/۱۲.
    [۶]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم آذربایجان به مناسبت روز ۲۹ بهمن۱۳۸۶/۱۱/۲۸.
    [۷]. رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام ، ۱۳۸۶/۶/۳۱.
    [۸]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم یزد ۱۳۸۶/۱۰/۱۲.http://www.porseman.org/showarticle.aspx?id=۴۲۹ (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: ۲۴/۱۰۰۱۰۲۹۴۲)








    تصاویر دعای ندبه  روز جمعه بهمن ماه 98 بمناسبت روز وفات حضرت ام البنین س بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا



    تصاویر دعای ندبه  روز جمعه بهمن ماه 98 بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا



    نماز جماعت به پیشنمازی کربلایی علی شریفی



    دعای ندبه با صدای کربلایی نعمت پیکران و حسن نورالهی



    صرف صبحانه












    گروه سرود و شعر خوانی در دهه فجر- برگزاری جشن انقلاب پنجشنبه 17 بهمن 1398 در بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا در حضور  جناب سرهنگ پاسدار عباس بایرامی مدیر کل محترم اثار شهدا و نشر دفاع مقدس استان گیلان



    شعر خوانی بسیار عالی نوجوان بسیجی محمد حسین اکبردوست
















    سخنرانی جناب سرهنگ پاسدار عباس بایرامی مدیر کل محترم اثار شهدا و نشر دفاع مقدس استان گیلان








    شعر خوانی بسیار عالی نوجوان بسیجی محمد حسین اکبردوست









    گزارش عملکرد پایگاه مقاومت بسیج شهید دستغیب کیاگهان توسط برادربسیجی حسن اکبردوست














    پنجشنبه 17  بهمن 98

    مناسبت: روز خانواده
    عنوان روز: معنویت، ایثار، شهادت



    اقامه نماز جماعت به امامت حاج اقا کاظمی




    تلاوت یک صفحه ای قرآن مجید توسط برادر بسیجی نعمت پیکران


    مکبر مسجد محمد جواد سجاد پور





    مجری توانمند برنامه  17 بهمن سرکار خانم زهرا سجادپور






    شعر خوانی جالب خواهر بسیجی کوثر ارشد








    پخش میان برنامه و کلیپ های متنوع توسط آقای مهندس نعمت پیکران مانا


    گزارش عملکرد پایگاه مقاومت بسیج شهید دستغیب کیاگهان توسط برادربسیجی حسن اکبردوست


    سخنرانی جناب سرهنگ پاسدار عباس بایرامی مدیر کل محترم اثار شهدا و نشر دفاع مقدس استان گیلان

















    بیستم جمادی‌الثانی روز ولادت باسعادت حضرت فاطمه زهرا(س) و روز تولد امام خمینی(ره) است و این فرصت مناسبی است که جایگاه حضرت زهرا و مقام زن در کلام امام خمینی (ره) مورد بازخوانی قرار گیرد.

    ــ جایگاه حضرت زهرا(س) در نگاه امام خمینی(ره)

    من راجع به حضرت صدیقه ـ سلام اللّه‏ علیها ـ خودم را قاصر می‏‌دانم که ذکری بکنم، فقط اکتفا می‏‌کنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ می‏فرماید: فاطمه ـ سلام‏‌اللّه‏‌علیهاـ بعد از پدرش ۷۵ روز زنده بودند در این دنیا، بودند و حزن و شدت برایشان غلبه داشت و جبرئیل امین می‏‌آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می‏‌کرد و مسائلی از آینده نقل می‏‌کرد. ظاهر روایت این است که در این ۷۵ روز مراوده‏‌ای بوده است؛ یعنی، رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقۀ اول از انبیای عظام دربارۀ کسی این طور وارد شده باشد. مسئلۀ آمدن جبرئیل برای کسی یک مسئلۀ ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می‌‏آید و امکان دارد بیاید، این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می‏‌خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است، چه ما قائل بشویم به اینکه قضیۀ تنزیل، تنزل جبرئیل، به واسطۀ روح اعظم خود این ولی است یا پیغمبر است. او تنزیل می‏‌دهد او را و وارد می‏‌کند تا مرتبۀ پایین یا بگوییم که خیر، حق تعالی او را مأمور می‏‌کند که برو و این مسائل را بگو. چه آن قسم بگوییم که بعض اهل نظر می‏‌گویند و چه این قسم بگوییم که بعض اهل ظاهر می‏‌گویند، تا تناسب ما بین روح این کسی که جبرئیل می‏‌آ‌ید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد، امکان ندارد این معنا و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیای درجۀ اول بوده است مثل رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم و امثال اینها، بین همه کس نبوده است، بعد از این هم بین کسی دیگر نشده است. حتی دربارۀ ائمه هم من ندیده‌‏ام که وارد شده باشد این طور که جبرئیل بر آنها نازل شده باشد، فقط این است که برای حضرت زهرا ـ سلام اللّه‏ علیها ـ ست که آنکه من دیده‌‏ام که جبرئیل به طور مکرر در این ۷۵ روز وارد می‌‏شده و مسائل آتیه‌‏ای که بر ذریۀ او می‏‌گذشته است، آن مسائل را می‏‌گفته است و حضرت امیر هم ثبت می‏‌کرده است.در هرصورت من این شرافت و فضیلت را از همۀ فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کرده‏‌اند ـ با اینکه آنها هم فضایل بزرگی است ـ این فضیلت را من بالاتر از همه می‏‌دانم که برای غیر انبیا ـ علیهم السلام ـ آن هم نه همۀ انبیا، برای طبقۀ بالای انبیا ـ علیهم السلام ـ و بعض از اولیایی که در رتبۀ آنها هست، برای کس دیگر حاصل نشده. و با این تعبیری که مراوده داشته است جبرئیل در این هفتاد و چند روز، برای هیچ کس تاکنون واقع نشده و این از فضایلی است که از مختصات حضرت صدیقه ـ سلام اللّه‏ علیها ـ است». (۱۱ اسفند ۱۳۶۴).

    ــ ضرورت الگوگیری بانوان از حضرت زهرا(س)

    اگر شما پذیرفتید که روز بیستم جمادی‏‌الثانیه که روز تولد حضرت زهراست، پذیرفتید که روز زن باشد، این روز را پذیرفتید، این به عهدۀ شما خیلی مسائل را می‏‌آورد. اگر یک ملتی پذیرفت که فلان روز، روز جهاد است، این باید در آن روز مشغول مجاهده بشود. اگر کسی مشغول مجاهده نشد، این نپذیرفته است که آن روز، روز جهاد است. اگر یک وقت یک ملتی پذیرفت که امروز روز جنگ است، اگر کسی پذیرفت که روز جنگ است و تخلف کند، برخلاف وظیفۀ انسانی خودش عمل کرده. اگر شما زن‌ها هم و زن‌های ما هم همه، کشور ما همه، پذیرفتند که امروز روز زن است؛ یعنی روز تولد حضرت زهرا که آن کمال و آن وضعیت را دارد، پذیرفتید که روز زن است، به عهدۀ شما مسائل بزرگی[خواهد آمد]؛ از قبیل مجاهده، که حضرت مجاهده داشته است، حضرت به اندازۀ خودش که در این ظرف کوتاه مجاهده داشته است، مخاطبه داشته است با حکومت‌های وقت، محاکمه می‏‌کرده است حکومت‌های وقت را، شما باید اقتدا به او بکنید تا پذیرفته باشید که این روز، روز زن است؛ یعنی، روز تولد این حضرت روز زن است. زهد و تقوا و همۀ چیزهایی که داشته است و عفافی که او داشته است و همه چیز، شما باید اگر پذیرا شدید، آنها را تبعیت کنید و اگر تبعیت نکردید، بدانید که شما داخل در روز زن نیستید، هر کس نپذیرفت، این در روز زن وارد نشده است و در این شرافت وارد نشده است». (۱۱ اسفند ۱۳۶۴)

    ــ اهمیت فعالیت بانوان در عرصه‌های مختلف

    امیدوارم که همان طوری که شما خانم‌ها در همۀ اموری که مربوط به پیشرفت اسلام در قبل از این انقلاب و در زمان انقلاب و بعد از انقلاب داشتید، به همین نحو خداوند توفیق بدهد به شما که با تعهد باقی باشید و خدمت کنید به این کشوری که در زیر ستم ستمکاران پایمال شده بود؛ حقوق شما پایمال شده بود و حقوق همه. ماها را می‏‌خواستند که از[نقشۀ]جغرافیا خارج کنند، و می‏‌خواستند که جوان‌های ما را به فسادها بکشند، و خانم‌های ما را برخلاف آن مشی‌ای که باید بکنند، بکشانند. خدای تبارک و تعالی به همۀ ما منت گذاشت و توفیق داد که تاکنون در این راه موفق بودیم و موفق شدیم. و ما بسیاری از موفقیت‌ها را مرهون خدمت‌های شما بانوان می‏دانیم. شما هستید که علاوه بر آنکه خودتان فعالیت می‏‌کنید، فعالیت را در مردها مضاعف می‌‏کنید و شما بودید که در زمان طاغوت تحت رنج و شکنجۀ روحی واقع شدید و بحمداللّه‏ با قدرت خودتان و تعهد خودتان آن قدرت شیطانی غرا[را]از صفحۀ روزگار بیرون کردید و نگذاشتید که آن خیال‌هایی که آنها در سر خودشان و در خاطر خودشان پخته بودند، آن خیال‌ها به نتیجه برسد. و خدا می‌‏داند که اگر نبود این نهضت، و نبود کوشش ملت ایران از زن و مرد و جوان و پیر و بزرگ و کوچک، این ملت همه چیزش را از دست داده بود و می‏‌داد. و شما بحمداللّه‏ زحمت کشیدید، رنج بردید و در همه مراحل پایداری کردید، و بانوان ایران در همه جا فعالیت کردند، چه فعالیت‌های فرهنگی و چه فعالیت‌های اقتصادی، که قشر کثیری از آنها در کشاورزی دخالت دارند، و قشر کثیری از آنها در صنعت دخالت دارند و قشر کثیری در فرهنگ و ادب و علم و هنر. و همۀ اینها پیش خدای تبارک و تعالی مشکور است، و شماها مورد عنایت حق تعالی ان‏شاءاللّه‏ هستید، و مادامی‌‏که به این تعهد باقی باشید، خدای تبارک و تعالی شما را نصرت می‏‌کند». (۲۹ اسفند ۱۳۶۷)

    ــ مقام مادری

    حقوق بسیار مادرها را نمى‏‌توان شمرد و نمى‏‌توان به حق ادا کرد. یک شبِ مادر نسبت به فرزندش از سال‏‌ها عمر پدر متعهد ارزنده‏‌تر است. تجسّم عطوفت و رحمت در دیدگان نورانى مادر، بارقه رحمت و عطوفت ربّ العالمین است. خداوند تبارک و تعالى قلب و جان مادران را با نور رحمت ربوبیّت خود آمیخته آن گونه که وصف آن را کس نتوان کرد و به شناخت کسى جز مادران درنیاید و این رحمت لایزال است که مادران را تحمّلى چون عرش در مقابل رنج‏‌ها و زحمت‏‌ها از حال استقرار نطفه در رحم و طول حمل و وقت زائیدن و از نوزادى تا به آخر، مرحمت فرموده؛ رنج‌‏هایى که پدران یک شب آن را تحمّل نکنند و از آن عاجز هستند. این که در حدیث آمده است که بهشت زیر قدم‌هاى مادران است» یک حقیقت است و این که با این تعبیر لطیف آمده است براى بزرگى عظمت آن است و هشیارى به فرزندان است که سعادت و جنّت را در زیر قدم آنان و خاک پاى مبارک آنان جستجو کنید و حرمت آنان را نزدیک حرمت حق تعالى نگهدارید و رضا و خشنودى پروردگار سبحان را در رضا و خشنودى مادران جستجو کنید» (صحیفه امام(ره)، ج ۱۶، ص ۲۲۵).

    ــ مقایسه جایگاه زن در قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی

    .قلم‌های مسموم خطاکار و گفتار گویندگان بی‏‌فرهنگ در این نیم قرن سیاه اسارت‏بار عصر ننگین پهلوی، زن را به منزلۀ کالایی خواستند درآورند و آنان را که آسیب‏‌پذیر بودند به مراکزی کشیدند که قلم را یارای ذکر آن نیست. هر کس بخواهد شمه‏‌ای از آن جنایات مطلع شود، به رومه‏‌ها و مجله‏‌ها و شعرهای اوباش و اراذل زمان رضاخان از روزگار تباه کشف حجاب اامی به بعد مراجعه کند و از مجالس و محافل و مراکز فساد آن زمان سراغ بگیرد. رویشان سیاه و شکسته باد قلم‌های روشنفکرانۀ آنان. و گمان نشود که آن جنایات با اسم آزاد ن و آزاد مردان» بدون نقشۀ جهانخواران و جنایتکاران بین‏‌المللی بود. یکی از نقشه‏‌های آنان، کشیدن جوانان به مراکز فحشا بود که موفق شدند و کشور ما را از جوانانی که عضو فعال جامعه‏‌اند، تهی کردند و مغزهای آنان را از قوۀ تفکر، خلع سلاح نمودند که هر چه از این کشور آفت‌زده و غرب‌زده بچاپند و به یغما ببرند، همگان بی‏‌تفاوت باشند.

    امروز به برکت نهضت اسلامی، زن عضو مؤثر جامعه تا حدودی مقام خود را یافته است. از یک عدۀ معدود در ردۀ بالا که میراث زمان سیاه رژیم منحط سابق است و مقام زن را به خودآرایی و حضور در مجالس عیش و عشرت می‏‌دانند، و خود را به صورت کالایی درآورده‏‌اند و پیرو و عمال همان رژیم هستند و پیاده‌کنندگان همان نقشۀ اجانب می‏‌باشند و کمک‏‌کاران سیا و ساواک هستند که بگذریم، دیگر ن شیردل و متعهد، همدوش مردان عزیز به ساختن ایران عزیز پرداخته؛ چنانکه به ساختن خود در علم و فرهنگ پرداخته‏‌اند. و شما شهر و روستایی را نمی‌‏یابید جز آنکه در آنها جمعیت‌هایی فرهنگی و علمی از زن‌های متعهد و بانوان اسلامی ارجمند به وجود آمده است. و نهضت اسلامی به برکت اسلام چنان تحولی در نفوس زن و مرد جامعه به وجود آورده که ره صد ساله را یک‌شبه طی نموده است. و شما ملت شریف دیدید که زن‌های محترم متعهد ایران، پیشاپیش مردان به میدان رفته و سد عظیم شاهنشاهی را در هم شکستند و ما و همه مرهون قیام و اقدام آنان هستیم؛ و پس از شکست ابرقدرت‌ها و ریشه‏‌های فاسد آنان می‏‌توانیم به‌حق، روزی را روز زن قرار دهیم و به جهان و جوامع بشری با افتخار و سرفرازی از زن و پیشرفت آن در جمهوری اسلامی گفت‌وگو کنیم. امروز ن در جمهوری اسلامی، همدوش مردان در تلاش سازندگی خود و کشور هستند و این است معنای آزاد ن و آزاد مردان. نه آنچه در زمان شاه مخلوع گفته می‏‌شد، که آزادی آنان در حبس و اختناق و آزار و شکنجه بود». (۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۹)

    ــ حجاب به مثابه حافظ ارزش‌های والای ن

    باید توجه داشته باشید که حجابی که اسلام قرار داده است، برای حفظ آن ارزش‌های شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است ـ چه برای زن و چه برای مرد ـ برای این است که، آن ارزش‌های واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطۀ وسوسه‌های شیطانی یا دست‌های فاسد استعمار و عمال استعمار پایمال می‏‌شدند اینها، این ارزش‌ها زنده بشود».(۲۹ اسفند ۱۳۶۷)

    ــ پیشگامی ن در فعالیت‌های اجتماعی

    زن‌ها در این جمهوری اسلامی چنانچه در همۀ مسائلی که عمومی پیش آمده است برای ایران پیشقدم بوده‏‌اند؛ در مسئلۀ تنباکو پیشقدم بوده‌‏اند؛ در مسئلۀ مشروطیت پیشقدم بوده‌‏اند، در مسائلی هم که ما الان مبتلا به آن هستیم حظ وافر دارند، بلکه باید بگوییم که دو چندان حظ دارند. چنانچه یک عده از زن وارد بشوند در ـ فرض کنید ـ یک محلی که محل جنگ است، علاوه بر اینکه خودشان جنگ می‏‌کنند، مردها را که یک احساسی دارند نسبت به زن‌ها، حساسیت دارند نسبت به زن‌ها، مردها را قوه‏‌شان را دو چندان می‏‌کنند. این طور نیست که اینها اگر ـ فرض کنید ـ بروند دفاع کنند، فقط خودشان دفاع کرده‏‌اند؛ خیر، دفاع کرده‌‏اند، خودشان دفاع کرده‏‌اند و دیگران هم به دفاع وارد کرده‏‌اند. مرد حساس است نسبت به زن، مرد اگر صد نفر مرد را ببیند که می‏‌کشند، ممکن است خیلی[ناراحت]نشود، اما اگر یک زن را ببیند که بی‏‌احترامی می‏‌کنند حساسیت دارد ولو اجنبی باشند آن زن، هیچ کار هم به او نداشته باشد، این یک حساسیتی است که مردها دارند. بنابراین، پیشقدم شدن شما در همۀ مسائل من جمله مسائل دفاع، مسائل جهاد، مسائل کمک کردن به جبهه‏‌ها، مسائل وارد شدن در هر طریقه‏‌ای، اسباب این می‏‌شود که مردها هم بیشتر وارد بشوند، مردها هم قوی‌تر بشوند. شما خانم‌ها، شما زن‌ها توجه به این معنا داشته باشید که همان طوری که بر مردها در جبهه لازم است که جلو بروند و پیشقدم باشند، شما هم در خارج، در پشت جبهه باید کمک کنید و مهیا بشوید که چنانچه ـ خدای نخواسته ـ یک وقت دفاع عمومی واجب شد بر همه؛ یعنی، همۀ ما بی‏‌استثنا، هر کس قدرت دارد بی‏‌استثنا، دفاع بر او واجب شد، مهیا باشید از برای دفاع. و البته سنگر علم هم یک سنگر دفاعی است، دفاع از همۀ فرهنگ اسلام. شما می‏دانید که فرهنگ اسلام در این مدت مظلوم بود، در این مدت چند صد سال، بلکه از اول بعد از پیغمبر ـ سلام اللّه‏ علیه ـ تا برسد به حالا، فرهنگ اسلام مظلوم بود، احکام اسلام مظلوم بودند و این فرهنگ را باید زنده کرد. و شما خانمها همان طوری که آقایان مشغول هستند، همان طوری که مردها در جبهۀ علمی و فرهنگی مشغول هستند، شما هم باید مشغول باشید. و من امیدوارم که خداوند به همۀ شما توفیق عنایت کند و در این سنگر هم پیشروی کنید» (۱۱ اسفند ۱۳۶۴).

    ـ اسلام وآزادی ن

    ن درجامعه اسلامی آزادند و ازرفتن آنان به ‏دانشگاه و ادارات و مجلسین به هیچ وجه جلوگیری نمی ‌شود، از چیزی که جلوگیری می ‌شود فساد اخلاقی است که زن و مرد نسبت به آن مساوی هستند و برای هر دو حرام است» (صحیفه امام، ج ۵، ص ۱۸۳).

    در نظام اسلامی، زن همان حقوقی را دارد که مرد دارد، حق تحصیل، حق کار، حق مالکیت، حق رأی دادن، حق رأی گرفتن. در تمام جهاتی که مرد حق دارد، زن هم حق دارد. لکن در مرد هم مواردی است که چیزهایی به دلیل پیدایش مفاسد بر او حرام است و هم در زن مواردی هست که به دلیل این که مفسده می‏‌آفریند حرام است» (همان، ص ۱۸۹)

    زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت بکند. زن آدم‌ساز است؛ زن مربی انسان است. خداوند شما زن‌های ایران را و شما زن‌های قم را از خطرات انسان‌های فاسد، انسان‌هایی که حیوانند ـ به حَسَب واقع - حفظ کند. شما همان طوری که تاکنون در نهضت‌ها دخالت داشتید و سهیم بودید در این نهضت و سهیم بودید در این پیروزی، حالا هم باز باید سهیم باشید؛ و هر وقت اقتضا بکند نهضت کنید، قیام کنید» (همان، ج ۶، ص ۳۰۱).

    با مرور بیانات امام خمینی(ره) می‌توان دریافت که ‌ایشان نگاهی جامع و همه‌جانبه‌نگر به ن دارند و در عین توجه به جایگاه والای مادری آن را مانعی بر سر راه ایفای نقش اجتماعی، علمی و ی آن‌ها نمی‌داند.










    وز بیستم جمادی الثانی مصادف با سالروز ولادت حضرت زهرا (س) می باشد که بعدها این روز به نام روز زن و روز مادر نام گذاری شد. و ولادت رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره) نیز در این روز واقع شده است. از طرف دیگر در سال اصلاح الگوی مصرف قرار داریم». جا دارد برای جمع بین مناسبات فوق، شخصیت والا و با عظمت صدیقه اطهر سلام اللّه علیها را از زبان امام راحل به عنوان زن نمونه و الگوی برتر و برترین زن هستی مورد بررسی قرار دهیم:

    نمونه انسان کامل

    راستی اگر بتوان یک انسان کاملی را در چهره یک زن معرّفی نمود. تنها مصداق کامل، صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) است.

    امام راحل در این زمینه می گوید: (ولادت فاطمه زهرا(س)) روز بزرگی است، یک زن در دنیا آمد که مقابل همه مردان است. یک زن به دنیا آمد که نمونه انسان است. یک زن به دنیا آمد که تمام هویّت انسانی در او جلوه گر است.»(1)

    در جای دیگر می گوید: روز ولادت سرتاسر سعادت صدیقه طاهره که والاترین روز برای انتخاب روز زن است.این ولادت با سعادت در زمان و محیطی واقع شد که زن به عنوان یک انسان مطرح نبود و وجود او موجب سرافکندگی خاندانش در نزد اقوام مختلف جاهلیّت به شمار می رفت. در چنین محیط فاسد و وحشتزایی، پیامبر بزرگ اسلام دست زن را گرفت و از منجلاب عادات جاهلیّت نجات بخشید.این مولود شریف است، تا نشان دهد که زن، بزرگی ویژه ای در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد، کمتر نیست.»(2)

    فاطمه زهرا معجزه تاریخ و افتخار عالم وجود

    آنگاه که خداوند خواست انسان را بوجود آورد خطاب به ملائکه فرمود: انّی جاعلٌ فی الارض خلیفةٌ قالوا اتجعل فیها من یفسد

    فیها و یسفک الدّماء.؛(3) و هنگامی که گفت پروردگار تو به فرشتگان، من در روی زمین جانشین (نماینده ای) قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: آیا کسی در آن قرار می دهی که فساد و خونریزی کند؟!» ولی خداوند با نشان دادن حقیقت انسان و مقام خلیفة اللهی ملائکه را متوجه نمود که این موجود غیر از موجودات قبلی است. این موجود خلیفه خدا، امانت دار الهی و باعث افتخار خداوندی است.

    یکی از کسانی که خداوند بوجود او به ملائکه فخر فروشی کرد و فرمود: انظروا الی امتی فاطمه سیّدة امائی قائمة بین یدی ترتعد فرائصها من خیفتی و قد اقبلت بقلبها علی عبادتی.؛(4) نگاه کنید به کنیزم فاطمه، بانوی کنیزان من که چگونه در مقابل من ایستاده و از خوف من بندهای (بدن) او می لرزد و با قلب خود (و تمام توجّه) به عبادت من روی آورده است.»

    امام راحل با توجّه به دریافت این عظمت صدیقه کبری است که می گوید: .روز بیستم جمادی الثانی.روز پر افتخار ولادت زنی که از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است.» در بخش دیگر می گوید: مبارک باد بر ملّت عظیم الشأن ایران بویژه ن بزرگوار روز مبارک زن» روز شرافت عنصر تابناک که زیربنای فضیلتهای انسانی و ارزشهای والای خلیفة اللّه در جهان است.»(5)

    مقامات معنوی فاطمه(س)

    حضرت فاطمه هر چند مقام اجرایی چون نبوت و امامت نداشت ولی به تمام مقامات معنوی که برای یک بشر ممکن است دست یافته بود. امام راحل با توجّه به احاطه فقهی و فلسفی و عرفانی که دارد به خوبی ابعاد وجودی و مقامات معنوی آن حضرت را تبیین نموده است:

    اصولاً رسول اکرم(ص) و ائمه (ع) طبق روایاتی که داریم قبل از این عالم انواری بوده اند.(6) در ظل عرش؛ و در انعقاد نطفه و طینت» از بقیّه مردم امتیاز داشته اند، و مقاماتی دارند الی ماشاءاللّه. چنان که در روایات معراج» جبرئیل عرض می کند:لو دنوت انملة لاحرقت؛(7) اگر به اندازه بند انگشتی نزید می شدم سوخته بودم.»(8) یا این فرمایش که: انّ لنامع اللّه حالاتٌ لایسعه ملکٌ مقرّبٌ و لا نبیٌّ مرسل؛(9)(ما با خدا حالاتی داریم که نه فرشته مقرّب و نه پیامبر مرسل توان آن را ندارد.)» این جزء اصول مذهب ماست که ائمه(ع) چنین مقاماتی دارند، قبل از آنکه موضوع حکومت در میان باشد. چنان که به حسب روایات این مقامات معنوی برای حضرت زهرا سلام اللّه علیها هم هست. با اینکه آن حضرت نه حاکم است و نه قاضی و نه خلیفه. این مقامات سوای وظیفه حکومت است. لذا وقتی می گوییم حضرت زهرا علیها السلام قاضی و خلیفه نیست لازمه اش این نیست که مثل من و شماست، یا بر ما برتری معنوی ندارد.»(10)

    درباره شخصیّت ملکوتی و ابعاد معنوی آن بانو می گوید: تمام ابعادی که برای زن متصوّر است و برای یک انسان متصوّر است در فاطمه زهرا سلام اللّه علیها جلوه کرده و بوده است. یک زن معمولی نبوده است، یک زن ، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانیّت، تمام حقیقت زن، تمام انسان، او زن معمولی نیست، او موجود ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده است.تمام هویتهای کمالی که در انسان متصوّر است و در زن تصوّر دارد تمام در این زن است. زنی که تمام خاصه های انبیاء در اوست. زنی که اگر مرد بود، نبی بود، زنی که اگر مرد بود، به جای رسول اللّه. انسانی است که به تمام معنا انسان، زنی است به تمام معنا زن. از برای زن ابعاد مختلفه است؛ چنانچه برای مرد، و برای انسان. این صورت طبیعی نازلترین مرتبه انسان است و نازلترین مرتبه مرد است؛ لکن از همین مرتبه نازل حرکت به سوی کمال است.»(11)

    عجز از بیان فضائل زهرا(س)

    یک دهان خواهم به پهنای فلک

    تا که گویم وصف آن رشک ملک(12)

    بیان تمام ابعاد شخصیتی آن حضرت از توان یک انسان غیر معصوم خارج است.

    در این باره در کلام امام راحل می خوانیم: روز ولادت فاطمه زهرا سلام اللّه علیهاست زنی که افتخار خاندان وحی (است) و چون خورشیدی بر تارک اسلام عزیز می درخشد. زنی که فضائل او همطراز از فضایل بی نهایت پیغمبر اکرم(ص) و خاندان عصمت و طهارت بود. زنی

    که هر کسی با هر کسی با هر بینش درباره او گفتاری دارد و از عهده ستایش او برنیامده که احادیثی که از خاندان وحی رسیده به اندازه فهم مستمعان بوده و دریا را در کوزه ای نتواند گنجاند، و دیگران هرچه گفته اند به مقدار فهم خود بوده، نه به اندازه مرتبت او. پس اولی آنکه از این وادی شگفت درگذریم.»(13)

    به این جهت در روایت آمده که حضرت صادق (ع) فرمود: وهی الصدیقة الکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی؛(14) او صدیقه کبری است که بر محور شناخت او قرنهای گذشته دور زده است.»

    بالاترین فضیلت بانو

    درباره برترین فضیلت فاطمه هر کسی سخنی گفته است، عدّه ای برتری آن بانو را در عصمت او دانسته و گروهی در حکمت و دانش او و جمعی در این که در میان پنج تن آل عبا قرار گرفته خصوصاً در داستان مباهله(15) ولی امام برترین فضیلت صدیقه اطهر را نزول مکرر جبرئیل امین در محضر آن بانو می داند.

    من راجع به حضرت صدیقه سلام اللّه علیها خودم را قاصر می دانم که ذکری بکنم، فقط اکتفا می کنم به یک روایت که در کافی(16) شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق(ع) می فرماید: فاطمه سلام اللّه علیها بعد از پدرش 75 روز زنده بودند در این دنیا، و حزن و شدّت بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد و مسائلی از آینده نقل می کرد. ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراوده ای بوده است، یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اوّل از انبیای عظام درباره کسی این طور وارد شده باشد که ظرف 75 روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتیه ای که واقع می شده است، مسائل را ذکر کرده است و آنچه که به ذرّیه او می رسیده است در آتیه، ذکر کرده است و حضرت امیر هم آنها را نوشته است.مسأله آمدن جبرئیل برای کسی یک مسأله ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می آید و امکان دارد بیاید، این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است. این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیای درجه اوّل بوده است مثل رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم و امثال اینها، بین همه کس نبوده است، بعد از این هم بین کسی دیگر نشده است.

    حتّی درباره ائمه هم من ندیده ام که وارد شده باشد این طور که جبرئیل بر آنها نازل شده باشد، فقط این است که برای حضرت زهرا سلام اللّه علیها ست. یکی از مسائلی که گفته است راجع به مسائلی است که در عهد ذریه بلند پایه او حضرت صاحب سلام اللّه علیه است برای او ذکر کرده است که مسائل ایران جزو آن مسائل باشد، ما نمی دانیم، ممکن است. در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کرده اند با اینکه آنها هم فضائل بزرگی است این فضیلت را من بالاتر از همه می دانم که برای غیر انبیاء علیهم السلام آن هم نه همه انبیاء، برای طبقه بالای انبیاء علیهم السلام و بعض از اولیایی که در رتبه آنها هست، برای کسی دیگر حاصل نشده و با این تعبیری که مراوده داشته است جبرئیل در این هفتاد و چند روز، برای هیچ کس تا کنون واقع نشده و این از فضایلی است که از مختصات حضرت صدیقه سلام اللّه علیها است.»(17)

    خالی از لطف نیست که به نمونه ای از این روایات اشاره شود، حضرت صادق (ع) فرمود: فاطمة بنت رسول اللّه کانت محدّثةً و لم تکن نبیّةً انّما سمّیت فاطمة محدّثةً لانّ الملائکة کانت تهبط من السّماء فتنادیها کما تنادی مریم بنت عمرانٍ.؛() فاطمه دختر رسول خدا محدّثه بودند پیامبر فاطمه را از این جهت محدّثه نامیده اند که فرشتگان از آسمان بر او نازل می شدند و با او همانند مریم دختر عمران گفتگو داشتند.»

    و در جای دیگر فرمود: فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) 75 روز بیشتر زنده نماند، و غم جانسوز داغ پدر قلب او را لبریز کرده بود، به این جهت جبرئیل پی در پی به حضورش می رسید و او را در عزای پدر تسلیت می گفت.»(19)

    فاطمه لیلة القدر قرآن

    فاطمه لیلة القدر ناشناخته است که قدر و منزلت و قبر و مرقد او بر مردم مخفی و ناشناخته است چنان که زمان دقیق لیلة القدر و قدر و منزلت آن بر مردم پوشیده می باشد.

    حضرت امام صادق(ع) فرمود: انّا انزلناه فی لیلة القدر، اللیلة فاطمة و القدر:اللّه، فمن عرف فاطمة حقّ معرفتها فقد ادرک لیلة القدر،سمیّت فاطمة لانّ الخلق فطموا عن معرفتها؛(20) (اینکه خداوند می فرماید:) ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم (مراد از) شب، فاطمه و مراد از قدر، خداوند است. در نتیجه هر کسی فاطمه را آنچنان که باید بشناسد، به حقیقت، شب قدر را درک نموده است، و. و اینکه فاطمه، فاطمه نامیده شده است برای این است که مخلوق از (کنه) معرفت او عاجز است.»

    مرحوم امام به همین نکته اشاره دارد آنجا که می گوید: دلالت بر آنچه احتمال دادیم از حقیقت لیلة القدر می کند حدیث شریف طولانی که در تفسیر برهان از کافی شریف نقل فرموده و در آن حدیث است که نصرانی گفت به حضرت موسی بن جعفر که تفسیر باطن حم * والکتاب المبین * انّا انزلناه فی لیلة مبارکة منذرین * فیها یفرق کلّ امر حکیم(21) چیست، فرمود: امّا حم محمد صلی اللّه علیه و آله است و امّا کتاب مبین امیرالمؤمنین علی است. و اما لیلة فاطمه علیها السلام است.»(22)(23)

    فضیلت تسبیحات صدیقه طاهره

    در فضیلت تسبیحات فاطمه زهرا(س) روایات فراوانی وارد شده است. امام صادق(ع) فرمود: من سبّح تسبیح فاطمة اهراء قبل ان یثنی رجلیه من صلاة الفریضة غفر اللّه له؛(24) هر کس تسبیح فاطمه را قبل از آنکه از حالت نماز فارغ شود بگوید، خداوند او را می آمرزد.»

    و همچنین حضرت صادق (ع) بارها فرمود: تسبیح فاطمة فی کلّ یومٍ فی دبر کلّ صلاةٍ احبّ الیّ من الف رکعةٍ فی کلّ یومٍ؛(25) تسبیح فاطمه زهرا(س) در هر روز بعد از هر نماز نزد من محبوب تر

    از هزار رکعت نماز در هر روز است.»

    امام راحل (ره) در این زمینه می گوید:

    و از جمله تعقیبات شریفه، تسبیحات صدیقه طاهره سلام اللّه علیها است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به آن معظمه تعلیم فرمود. و آن افضل تعقیبات است».(26)

    در حدیث است که اگر چیزی افضل از آن بود، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله آن را به فاطمه علیها السلام عطا می فرمود.»(27)


    خانه زهرا(س)

    راستی کجای دنیا خانه و خانواده مانند خانه زهرا(س) می توان یافت که پدر خانه معصوم، همسر، معصومه، فرزندان ذکور معصوم، و دختران او نیز بهترین الگو برای جامعه اسلامی است.

    رهبر کبیر انقلاب در این زمینه در چند بخش سخنان ارزشمند و عمیقی دارد که به آنها اشاره می شود:

    1 عظمت خانه فاطمه علیها السلام

    روایتی که در تفسیر برهان(28) از حضرت باقر نقل (می) کند ؛ و این روایت چون روایت شریفی است و به معارف چندی اشاره فرموده و از اسرار مهمّه کشف فرمود، ما تیمناً عین آن حدیث را ذکر می کنیم: قال رحمه اللّه، و عن الشّیخ ابی جعفر الطوسی، عن رجاله، عن عبداللّه بن عجلان السی، قال سمعت ابا جعفر علیه السلام یقول: بیت علیٍّ و فاطمة حجرةٌ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سقف بیتهم عرش ربّ العالمین. و فی قعر بیوتهم فرجة مکشوطةٌ الی العرش معراج الوحی، و الملائکة تنزل علیهم بالوحی صباحاً و مسائاً و کلّ ساعةٍ و طرفة عین و الملائکة لاینقطع فوجهم: فوجٌ ینزل، و فوجٌ یصعد، و انّ اللّه تبارک و تعالی کشف لابراهیم علیه السلام عن السموات حتّی ابصر العرش و زاد اللّه فی قوّة ناظره و انّ اللّه زاد فی قوّة ناظر محمّدٍ و علیٍّ و فاطمة و الحسن و الحسین علیهم السلام و کانوا یبصرون العرش و لایجدون لبیوتهم سقفاً غیر العرش؛ فبیوتهم مسقّفةٌ بعرش الرّحمن و معارج الملائکة و الرّوح فیها باذن ربّهم من کلّ امرٍ سلامٌ قال، قلت: من کلّ سلامٌ؟ قال: بکلّ امرٍ، فقلت هذا التنزیل؟ قال: نعم؛(29) صاحب برهان از شیخ طوسی تا می رسد به امام باقر(ع) نقل نموده، که عبداللّه بن عجلان گفت که از امام باقر(ع) شنیدم که می فرمود: خانه علی و فاطمه حجره رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سقف خانه شان عرش رب العالمین، و در انتهای خانه هاشان شکافی است که از آن تا عرش، پرده از معراج وحی برداشته شده، و ملائکه صبح و شام و هر ساعتی و هر لحظه با وحی بر آنان نازل می شوند و فرشته فوج ملائکه فرود آینده قطع نمی شود، گروهی فرود می آیند و دسته ای بالا می روند. همانا خداوند تبارک و تعالی برای ابراهیم از آسمانها پرده برداشت تا آنکه عرش را دید و خدا به قوّت دیده او افزود، و همانا خداوند بر قوّت دیده محمد، علی، فاطمه،حسن و حسین (علیهم السلام) نیز بیفزود (چنانکه) عرش را مشاهده می کردند و جز عرش سرپوشی برای خانه هایشان نمی دیدند، خانه هاشان به عرش رحمان مسقف است و معراجهای ملائکه و روح در خانه های ایشان است، به اذن پروردگارشان من کل ّ امر سلام. راوی می گوید پرسیدم: من کلّ امر سلام؟ فرمود: بکل امر. عرض کردم: این چنین نازل شد؟ فرمود: آری.»

    2 تجلّی حق در خانه فاطمه

    این خانه کوچک فاطمه سلام اللّه علیها و این افرادی که در آن خانه تربیت شد که بر حسب عدد چهار پنج نفر بودند به حسب واقع تمام قدرت حق تعالی را تجلّی دادند، خدمتهایی کردند که ما را و شما را و همه بشر را به اعجاب در آورده است.»(30)

    3 پرورش یافتگان خانه فاطمه

    زنی که در حجره ای کوچک و محقّر، انسانهایی تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلی می درخشد. صلوات و سلام خداوند تعالی بر این حجره محقّر که جلوه گاه نور عظمت الهی و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است.»(31)

    4 برکات خانه فاطمه

    ما یک کوخ چهار پنج نفری در صدر اسلام داشتیم، آن کوخ فاطمه زهرا سلام اللّه علیها است از این کوخها(32) هم محقرتر بوده لکن برکات این چی است؟ برکات این کوخ چند نفری آن قدر است که عالم را پر کرده است از نورانیت و بسیار راه دارد تا انسان به آن برکات برسد. این کوخ نشینان در کوخ محقّر، در ناحیه معنویات آن قدر در مرتبه بالا بودند که دست ملکوتیها هم به آن نمی رسد، و در جنبه های تربیتی آن قدر (بالا) بوده است که هرچه انسان می بیند برکات در بلاد مسلمین هست و خصوصاً در مثل بلاد ماها، اینها از برکت آنهاست.»(33)

    خالی از لطف نیست برای توضیح سخنان امام راحل به سخنانی از فخر رازی توجه شود او می گوید: قول سوّم این است که این سوره (کوثر) به عنوان رد بر کسانی نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم(ص) خرده می گرفتند، بنابراین معنی سوره این است که خداوند به او نسلی می دهد که در طول زمان باقی می ماند، ببین چه اندازه از اهل بیت را شهید کردند، در عین حال جهانی مملو از آنها است. این در حالی است که از بنی امیّه (که دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذکری در

    دنیا باقی نماند. سپس بنگر و ببین از علمای بزرگ در میان آنها است باقر و صادق و رضا و نفس زکیّه.»(34)

    5 سادگی خانه زهرا (س)

    زندگی ساده زهرا و خانه او الگویی است برای همه آنانی که ادعای شیعه گری دارند. در این زمینه حضرت امام(ره) می گوید: حضرت امیر سلام اللّه علیه که خلیفه مسلمین بود، خلیفه یک مملکتی که شاید ده مقابل مملکت ایران بود، از حجاز تا مصر، آفریقا کذا (و) یک مقدار هم از اروپا، این خلیفه الهی وقتی توی جمعیّت بود مثل همه ما که نشسته ایم با هم، این هم (35) زیر پاییش نبود، همین بود که یک پوست داشتند به حسب نقل یک پوست داشتند که شب خودش و حضرت فاطمه رویش می خوابیدند، و روز روی همین پوست علوفه شترش را می ریخت. پیغمبر هم همین شیوه را داشت. اسلام این است.»(36)

    الگو بودن زهرا (س)

    زهرا زن کامله و نمونه ای است که بخوبی می تواند برای جامعه اسلامی ما الگو واسوه باشد.

    الگو حضرت زهرا سلام اللّه علیها است. الگو پیغمبر اسلام است. ما وقتی مملکتمان اسلامی است وقتی می توانیم ادعا کنیم که جمهوری اسلامی داریم، که تمام این معانی که در اسلام است تحقق پیدا بکند.»(37)

    الگو بودن زهرا(س) در جهات مختلفی مطرح است: در اخلاق و رفتار، عمل کردن به اسلام، قیام در مقابل حکومتهای ظالم، عفاف و پاکی. امام راحل نیز به این جهات اشاره دارد که اهم آن را منعکس می کنیم:

    1 سیره عملی آن حضرت

    ما باید سرمشق از این خاندان بگیریم: بانوان ما از بانوانشان و مردان ما از مردانشان، بلکه همه از همه آنها، آنها زندگی خودشان را وقف کردند از برای طرفداری مظلومین و احیای سنّت الهی. ما باید تبعیّت کنیم و زندگی خود را برای آنها قرار بدهیم. کسی که تاریخ اسلام را می داند، می داند که این خاندان هر یکی شان مثل یک انسان کامل، بلکه بالاتر، یک انسان الهی ، برای ملّتها و مستضعفین قیام کردند در مقابل کسانی که می خواستند مستضعفین را از بین ببرند.»(38)

    2 یادگیری اسلام از رفتار فاطمه(س) و فرزندان او

    کوشش کنید در تهذیب اخلاق و در وادار کردن دوستانتان به تهذیب اخلاق، کوشش کنید که در مقابل آن جنایاتی که بر شما وارد شد عکس العمل نشان بدهید در حفظ همه حیثیاتی که حیثیّت بزرگ زن است، آن طوری که زن مزید، حضرت زهرا سلام اللّه علیها بود. همه باید به او اقتدا کنید و کنیم و همه باید دستورمان را از اسلام به وسیله او و فرزندان او بگیریم و همان طوری که او بوده است، باشید. و در علم و تقوا کوشش کنید که علم به هیچ کس انحصار ندارد علم مال همه است، تقوا مال همه است. و کوشش برای رسیدن به علم و تقوا وظیفه همه ماست و همه شماست.»(39)

    3 اقتدا به حضرت زهرا در زهد و تقوا

    اگر شما زنها هم و زنهای ما هم همه، کشور ما همه، پذیرفتند که امروز روز زن است، یعنی روز تولّد حضرت زهرا که آن کمال و آن وضعیّت را دارد، پذیرفتند که روز زن است، به عهده شما مسائل بزرگی (خواهد آمد) از قبیل مجاهده، که حضرت مجاهده داشته است.

    حضرت به اندازه خودش که در این ظرف کوتاه مجاهده داشته است. مخاطبه داشته است با حکومتهای وقت، محاکمه می کرده است، حکومتهای وقت را، شما باید اقتداء به او بکنید تا پذیرفته باشید که این روز، روز زن است، یعنی روز تولد این حضرت، روز زن است. زهد و تقوا و همه چیزهایی که داشته است و عفافی که او داشته است و همه چیز، شما باید اگر پذیرا شدید آنها را تبعیّت کنید و اگر تبعیّت نکردید، بدانید که شما در روز زن نیستید.»(40)

    عکس العمل شدید در مقابل اهانت به زهرا(س)

    اهانت به مقدّسات و شخصیّت های برتر، همچون انبیاء و امامان اختصاص به زمان ما ندارد در طول تاریخ این اهانت ها وجود داشته، و نسبت به پیشوایان اسلامی نیز وجود داشته و دارد، اسلام برای برخورد با این مسائل هم جنبه هدایتی و فرهنگی دارد، و هم جنبه قهری و تعزیری.

    در طول سالهای بعد از انقلاب اهانت به پیامبر و معصومان بیشتر شده است. امام خمینی (ره) بر اثر آشنایی با عمق دستورات اسلامی و زمان شناسی در این موارد قاطعانه بدون هیچ ملاحظه ای دستورات اسلام را آن چنان که هست درباره آنان بیان نمود. نمونه بارز آن را در صدور حکم اعدام سلمان رشدی که به پیامبر اکرم(ص) توهین کرد می توان دید. و همین طور درباره آن فردی که نسبت به فاطمه زهرا(س) توهین نمود، این حکم را صادر نمود.

    با کمال تأسف و تأثر روز گذشته(41) از صدای جمهوری اسلامی ایران مطلبی در مورد الگوی زن پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردی که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج می گردد، و دست اندرکاران آن تعزیر خواهند شد.

    در صورتی که ثابت شود قصد توهین در کار بوده است، بلاشک فرد

    توهین کننده محکوم به اعدام است. اگر بار دیگر از اینگونه قضایا تکرار گردد، موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید و جدّی مسؤولین بالای صدا و سیما خواهد شد.»(42)

    در نتیجه امام راحل به مسئله جامعیّت ابعاد وجودی حضرت زهرا(س) مقامات معنوی، عظمت خانه و تربیت شدگان خانه او، الگو و اسوه بودن آن بانو در جامعه اسلامی سخت توجه و تأکید داشته است و در مقابل اهانت به آن بانو قاطعانه برخورد نموده است.

    پی نوشت ها:

    1. صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 2، تهران، 1379، ج 7، ص 341، تاریخ سخنرانی 58/2/27.

    2. همان، ج 14، ص 316، تاریخ 60/2/4.

    3. سوره بقره، آیه 30.

    4. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، داراحیاء التراث، ج 28، ص 37، باب 2.

    5. صحیفه ج 16، ص 192، تاریخ 1361/1/25 پیام به مردم.

    6. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، داراحیاء التراث، ج 25، ص 103 - 101.

    7. همان، ج ، ص 382، باب اثبات المعراج، ح 85.

    8. ترجمه از امام نیست.

    9. بحار،محمد باقر مجلسی، ج ، ص 360 باب 3 الاربعین، محمد باقر مجلسی، ص 177، شرح حدیث 15.

    10. ولایت فقیه، امام، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، ج 12، ص 54 53.

    11. صحیفه امام، همان، ج 7، ص 327، تاریخ 58/2/26.

    12. مولوی.

    13. صحیفه، ج 12، ص 274.

    14. بحارالانوار، ج 43، ص 105.

    15. ر.ک: فاطمه زهرا علیها السلام بهجة قلب المصطفی، رحمان همدانی، تهران، نشر المرضیه، دوم، 1372، ص 9 به بعد.

    16. اصول کافی کلینی، ج 2، ص 355.

    17. صحیفه امام، ج 20، ص 6 - 4، تاریخ 64/12/11؛ تبیان دفتر هشتم،

    جایگاه زن در اندیشه امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، دهم 1386، ص 10 - 9.

    . بحارالانوار، ج 26، ص 76 - 75.

    19. بحارالانوار، ج 22، ص 546 و ج 26، ص 41؛ اصول کافی، ج 1، ص 241.

    20. بحارالانوار، ج 43،ص 65.

    21. حم، سوگند به کتاب روشن، ما آن را در شبی مبارک فرستادیم، همانا ما بیم دهنده بوده ایم، در آن شب هر امر استوار تفصیل و تبیین می شود.)دخان، 4 - 1).

    22. اصول کافی، کلینی، ج 2، ص 326؛ کتاب الحجة، باب مولد النبی، ح 4.

    23.تبیان دفتر هشتم، ص 6؛ آداب الصلوة، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم آثار، ج 1378 8، ص 378 - 377.

    24. کلینی، کافی، تهران دارالکتب الاسلامیّه، ج 2، ص 342.

    25. مکارم الاخلاق، حسین طبرسی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ص 281.

    26. فروغ کافی، ج 3، ص 343، ح 14.

    27. آداب الصلوة، ص 337؛ تبیان، ص 6.

    28. تفسیر برهان، ج 4، ص 487.

    29. تبیان، دفتر هشتم، ص 14 - 13 ؛ آداب الصلوة، ص 330.

    30. تبیان، ص 12، صحیفه امام، ج 16، ص 60/12/ 87.

    31. صحیفه امام، ج 16، ص 192؛ تبیان، ص 12، تاریخ 61/1/25.

    32. اشاره به خانه محل ست خودشان.

    33. تبیان، ص 13 ؛ صحیفه امام، ج 17، ص 373، تاریخ 62/1/1.

    34. تفسیر فخر رازی، ج 32، ص 124، به نقل از تفسیر نمونه، مکارم شیرازی دارالکتب الاسلامیه، 1370، ج 27، ص 376.

    35. اشاره به زیرانداز خودشان در قم.

    36. تبیان، دفتر هشتم، ص 11؛ صحیفه امام، ج 8، ص 429 - 428، تاریخ 58/4/13.

    37. همان، ص 14؛ صحیفه امام، ج 7، ص 533، تاریخ 58/3/8.

    38. تبیان، دفتر هفتم، ص 14؛ صحیفه امام، ج 6، ص 530، تاریخ 58/1/22.

    39. همان، ص 16؛ همان، ج 19، ص 4، تاریخ 63/12/22.

    40. همان، دفتر هشتم، ص 16؛ صحیفه امام، ج 20، ص 7 - 6، تاریخ 64/12/11.

    41. هشتم بهمن، 1367 ه.ش.

    42.تبیان، ص 17 - 16 ؛ صحیفه امام، ج 21، ص 67/11/19 251.





    ه یاد آر چشمانی را که بر تو نگران بودند
    به یاد آر دستانی را که شب ها با نوازش های خود دردهای تو را تسکین می دادند
    به یاد آر دلی را که به خاطر تو زخم ها خورده است
    آن هنگام زانو بر زمین بگذار و موهبت مادر را سپاس دار .

     

    بیستم جمادی الثانی هر سال، روزی پر از خاطره و معنویت است؛ خاطراتی شیرین از مادران مهربان ، فرزندان با محبت و همسران با وفا ؛ این روز به یُمن ِ زاد روز بانوی نمونه اسلام ،حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) ، روز مادر نام گرفته است ؛ بانویی که گل سرسبد تمام بانوان عالم است ؛ تنها زنی که پدرش معصوم ، شوهرش معصوم و خودش نیز معصوم بوده و پیامبر گرامی اسلام (ص) به او لقب " اُم ابیها "  داده است ، یعنی زنی که برای پدرش همچون مادر بود.


    اگرچه دوران زندگی حضرت زهرا (س) کوتاه بود اما زندگانی پر برکت و درخشان وی ، آن بانوی بزرگوار را به الگویی بی نظیر برای تمام ن عالم در طول تاریخ مبدل ساخته است؛ زنی که کودکی اش را در خانه شخص اول اسلام – پیغمبر اکرم (ص) – و دوران بچه داری را در خانه دومین شخصیت ممتاز اسلام –علی (ع) – گذراند و دو امام معصوم - امام حسن (ع) و امام حسین (ع) - ،  و دو دختر فداکار و شجاع - زینب و ام کلثوم - را به جامعه تحویل داد.

     

    زندگی و سیره ی حضرت زهرا( س) به قدری آموزنده و جذاب است که هر زن آزاده ای در جهان او را چونان قدیسه ای تحسین می کند؛ زنی که تولدش از دامن خدیجه کبری ، همسر پیامبر گرامی اسلام (ص) و در کانون نخستین خانواده اسلامی با نغمه های آسمانی و تسبیح قدسیان همراه شد و شب میلادش را عرشیان به بانگ تکبیر و تسبیح جشن گرفتند و خداوند لقب کوثر به او عطا کرد؛ زیرا وی سرچشمه ی تمام خوبی های جهان است.
    و چه زیبا تولد این بانوی گرانقدر به ابتکار بنیانگذار جمهوری اسلامی – امام خمینی (ره) – روز زن و روز مادر نام گرفت ؛ " اگر روزی باید روز زن باشد ، چه روزی والاتر و افتخارآمیزتر از روز ولادت با سعادت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست؛زنی که افتخار خاندان وحی است و چون خورشیدی بر تارک اسلام عزیز می درخشد.








    او موجود ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است؛ بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده است.

    تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است در فاطمه زهرا سلام اللّه علیها- جلوه کرده و بوده است. یک زن معمولی نبوده است؛ یک زن ، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان. او زن معمولی نیست؛ او موجود ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است؛ بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده است. پس، فردا روز زن است.

    تمام هویتهای کمالی که در انسان متصور است و در زن تصور دارد- تمام- در این زن است. و فردا همچو زنی متولد می‏ شود؛ زنی که تمام خاصه‏ های انبیا در اوست. زنی که اگر مرد بود، نبی بود؛ زنی که اگر مرد بود، به جای رسول اللّه بود.

    صحیفه امام، ج‏7، ص 337



    بر عالم سرما زده گرما دادند

    خورشیدترین ، ترا به دنیا دادند

    با سجده و سجاده چهل روز گذشت

    تا عاقبت آن سیب خدا را دادند

    ولادت حضرت فاطمه (س) بر شما مبارک

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net


    ای آن که هست بال ملک فرش راه تو

    هفت آسمان تجلی تو، جلوه گاه تو

    تو کوثر رسول خدایی که از ازل

    شد آیه های روشن قرآن گواه تو

    ولادت حضرت فاطمه (س) مبارک

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net

    هر دختری که ام امامت نمی شود

    یا مادر پیمبر رحمت نمی شود

    در مجمع خلایق حق فاطمه یکی است

    این وحدت است شامل کثرت نمی شود

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net

    مفهوم حقیقی حیاتی بانو

    با تو به زمین معنی ومعنا دادند

    تا اینکه به سوی آسمانها بپریم

    با نام شما به بالمان پا دادند

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net

    خـلـقـت کـائـنـات شــد، بـهـر وجــود فاطمه (س)

    زنـده هـمـه جـهان شد از، یمن ورود فاطمه (س)

    پـیـش حـریـم حرمـتش، خیـل ملک کشید صف

    از سـر شـوق جـمـلگی، مـحو سجـود فاطمه (س)

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net

    از شب میلاد بود شعلۀ تاب و تبش

    پیش تر از جدّ و باب خوانده خدا زینبش

    قصۀ کرب و بلا زمزمۀ هر شبش

    فاطمه از جان ودل بوسه زند بر لبش

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net

    عزت و فضل و شرافت بنگر ز امر خدا

    سوى زهرا ز جنان حورى و غلمان آمد

    ساره و آسیه و مریم حورا ز بهشت

    از پى خدمت آن زهره تابان آمد

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net

    زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم

    گمراه می شدیم و هدایت نداشتیم

    زهرا بنا نداشت خودش را بنا کند

    می خواست بند ه باشد و یا رب بنا کند

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net

    ای اولین زنی که به مردان سرآمدی

    سر تا قدم تجسم اوصاف سرمدی

    کانون عشق و عاطفه یعنی که فاطمه

    آئینه ی تمام نمای محمدی

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net

    آن زن که به مُلک آفرینش یکتاست

    در وادی عصمت و شرف خیرِ نساست

    جز او نبود امّ ابیها به جهان

    آن نور دو دیده ی محمد زهراست

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net

    اشک در دیده ترم باشد

    شب میلاد دلبرم باشد

    ای عزیز رسول یا زهرا

    عشق تو روح پیکرم باشد

    جان ما را اگر پذیرایی

    هدیه روز مادرم باشد

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net

    فاطمه نامی که با آن عشق می بازد خدا

    فاطمه نوری کزآن بر خلق می نازد خدا

    ما نه یاران دگر نه انبیا گویند کاش

    در جزا ما را ز چشم او نیاندازد خدا

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net

    بر افلاک حقایق زهره حلم و حیا زهرا

    به بحر عصمت حق گوهر صدق وصفا زهرا

    یگانه بانوی دین فخر نسوان بنی آدم

    فروزان شمع بزم محفل آل عبا زهرا

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net






    بگوشم مژده می آید دمادم

    دل شوریده گردد شاد و خرم

    تولد یافت در ماه جمادی

    عزیز که بود او فخر عالم

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net

    امشب ملائک بر نبی تبریک گفتند

    تا صبح گرد خانه اش پرواز کردند

    آندم که سر زد روی زهرا

    سادات زین مادر به عالم ناز کردند

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net



    دختر زیبای بهار آمده


    میلادش تولد بهاراست ؛ تولد آب است و تولد هر چه پاکی و زلالی .

    میلادش از هر سو رحمت است. از آن جهت که ادامه ی راه انبیاست.

    فاطمه ( س) امتداد راه انبیاست. اگر او نبود، طریق انبیا ابتر می ماند و این سلسله ی پیوسته به بن بست می رسید.

    فاطمه ، فاطمه نامیده شد؛ چون از هر زشتی و پلیدی بری بود و ناپاکی در او راه نداشت؛ هر چه بود، عصمت بود و عفاف و پاکی .

    فاطمه آن گونه بود که هر گاه پیامبر (ص) او را می دید ، تسکین می یافت و او  همیشه با یک سبد شکوفه ی لبخند به استقبال پدر می رفت.

    فاطمه در خانه ی همسر  نیز چنین بود؛ آن سان که علی و فاطمه شایسته ترین زوج جهان بودند.

    خانه گلی فاطمه پناهگاه مسکینان و فقیران بود. هر حاجتمندی که از همه جا ناامید می شد، رو به خانه فاطمه می آورد و با دست پر باز می گشت.

    صفات فاطمه (س) آن چنان آسمانی است که خداوند در قرآن او را که همراه با همسر و فرزندانش سه شب متوالی غذای افطار خود را به فقرا می بخشند، این گونه می ستاید: و یُطعِمونَ الطعامَ عَلی حُِبّهِ مِسکیناً و یَتیماً و اسیراً ( سوره دهر ، آیه 8 )

    فاطمه صفات و خصلت هایی را که از پدر به ارث برده است ، همان گونه نیز به ارث می گذارد؛ و چنین است که فرزندان او بهترین انسان های روی زمین هستند.

    و از این روست که خداوند بر پیامبر (ص) به سبب اعطای فاطمه ( س) منت می نهد و او را به شکر گزاری فرا می خواند و می فرماید : " انا اَعطیناکَ الکَوثر  فَصَّل لِربِّک وَانحر  اِن شانِئکَ هُوالَابتَر . ( سوره کوثر)

    میلاد گل سر سبد آفرینش ، حضرت فاطمه (س) بر همه عاشقان خاندان عصمت و طهارت ، مبارک باد.









     

    البشارت که عیان مهر فروزان آمد

    ظاهر از پرده عصمت رخ جانان آمد

    سر زد از برج نبوت مه رخشنده دین

    روشن از نور رخش عالم امکان آمد

    ولادت حضرت فاطمه,تبریک میلاد حضرت فاطمه

    سایت تفریحی و سرگرمی نمکستان namakstan.net



    ماه ها از رویش جوانه های بی حصار هست شدن»ها گذشته است. زمان از سالی می گذرد که واپسین دعوت های دور از چشم نامأنوسانِ روشنی تمام شده است؛ حالا همه از کنار هر گمان بی صدایی هم که رد می شوند، می دانند تو در زوایای پنهان و آشکار گمان های تشنه مردم نشسته ای، حالا خدا فرمانِ تازه ای برای پیامبرش دارد، فرمانی که پیش از آنکه بر بال کبوتران تبسم نشین به تو ابلاغ شود، رؤیای آرامشی را در اعماق کائنات رقم زده و باعث شده است تا ساکنان آسمان پیشاپیش، حوالیِ حلولِ کسی در زمین به هلهله بنشینند؛ کسی که مضمون شفاف بهانه آفرینش است:

    یا محمّد(ص)»! خداوند علیّ اعلا سلامت را می رساند و به تو فرمان می دهد که چهل شبانه روز از همسرت خدیجه دوری گزینی.»

    صدای جبرائیل را بر قوس اندوهِ فاصله ای ناگزیر، می شنوی. رنجی پنهان در پرده پوشیِ اجابتِ فرمانی عظیم گم می شود؛ همه می دانند که خدیجه در قلب تو تعبیر جاودانه ای از معنای زن است؛ اسطوره ای از وسعت یک روح! نمادی از عشق و همراهی! خلوصِ ماندگارِ تسلیم در برابر خدا! و حالا باید به فرمان خدا چهل روز از او دوری گزینی؛ از دنیای مهربانی ات!



    خواناترین زمزمه های تکوین در قرائت سبز نام تو به آسمان رسیده اند و خداوند به ذات خود سوگند خورده است که امشب از صلب شما فرزندی پاک و پاکیزه به وجود آورد. بشتاب پیامبر! که خانه خدیجه پر از بوی سکوت و تنهایی است و خدا این روزهای تنهایی را با سرانجامی نیکو به پایان برده است؛ وجود فرزندی که تمام کائنات در برابرش تسلیمند .!

    نازکای بغض سکوت و خاموشی همه جا را فرا گرفته است؛ پروانه ها، گرداگردِ انتظارِ آمدن کسی بال می زنند؛ شوقِ شعله وری در تبسّم خدیجه آشکار است؛ ستاره ها پیله بسته اند و تحیّت آسمانی خدا در زمین منعقد می شود.

    ان الذین قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة الاّ تخافوا و لا تحزنوا» (فصلت / 30)

    سایه ها مغموم و پریشان، چشم به راه قدم هایی هستند که به خانه پیامبر ختم می شوند: دقیقه ها، تفألی از هجوم نور بر پیشانی زمین زده اند و ستارگان آماده اند تا با اشاره ای، سرریز شوند و خانه را پر از آسمان کنند. پلک های خسته خدیجه توان مقاومت را از دست داده اند و درد، آهسته آهسته در تنهایی او منتشر می شود. پرنده ها، نگران و دلواپس، چشم به پنجره ها دوخته اند؛ پیکی که خدیجه راهیِ خانه ن قریش کرده، با مرثیه ای از واژه هایی که ن گفته اند، بازگشته است. هیچ کس حاضر نشده در ازدحام این لحظه بی امان درد، به یاری بانوی محمد» بشتابد تنها به جرم آنکه او به حرف هایشان گوش نسپرده و با یتیم ابوطالب هم پیمان شده است. مردمانی غریبه و پر از آداب جاهلیتی کهنه!

    تو آن روز نبودی محمّد»(ص) که ببینی هر چقدر هم هراس و اندوه در وجود خدیجه عمیق تر می شود ایمانش به تو و به خدای رسالتت ذره ای تَرَک برنمی دارد. تو آن روز نبودی که ببینی خدا چگونه همراهی اش را از همراه بی دریغ پیامبرش دریغ نکرد!

    * * *

    نسیمی نازک خنکای عطر بهشت را از تمام خانه های مکه گذرانده است. هنوز هیچ کس نمی داند که در خانه تو، مُهر از کدام راز ناگشوده خلقت برداشته شده است که بال هیچ کدام از پرنده ها، از آمد و شدِ میان آسمان و زمین خسته نمی شود. هنوز هیچ کدام از آنان که گفتند یاری کنندگان خدیجه نیستند، نمی دانند که خداوند همراهانِ او را از سرزمین بهشت به یاری اش فرستاده است. ساره را، آسیه را، مریم را و ام کلثوم را، تا تولد دختر ماه و مهتاب بی هیچ حادثه ای به آسمان ختم شود. هنوز هیچ کس نمی داند که این حریرقامتانِ روشنِ آسمان آمده اند تا فرزند تو را به دست های مشتاقِ زمین بسپارند و ملائک از فراز بام خانه های زمین به انتشار آینه و روشنی و برکت بنشینند؛ بزرگ ترین ن اهل بهشت در خدمت فرزندی که خاتون خاک و افلاک است.

    هنوز هیچ کس نمی داند درخشش ناگهان نوری که شرق و غرب عالم را فرا گرفت از خانه توست و از حلول فرزندی که نشانی تمام ستاره ها، به عصمت چشم های روشن او ختم می شود. هنوز هیچ کس نمی داند که در خانه تو، حوریان بهشت از دریچه های آسمان فرود آمده اند و در کار شستن مطهره تو با آب کوثرند؛ کوثری که از اکنون آمدنش، در ابدیتی مدام، پهلو به پهلوی شفاعت روز مبادای آسمان ایستاده است.

    تو آن روز آنجا نبودی و ندیدی محمّد»(ص)! هنگامه تقسیم تقدّس از لبان فرزندت را که سر از سجده برداشت و به یگانگی خدا اقرار کرد و به رسالت تو، امامت همسرش و خلافت فرزندانش شهادت داد. تو نبودی که ببینی حوریان چگونه در بارِشِ یکریز ستاره ها، کودکت را به دست های خدیجه سپردند: بگیر او را که طاهره و مطهره و زکیه و میمونه است، خداوند در او و نسل او برکت قرار داده است!»

    تو آن روز آنجا نبودی محمّد»(ص)؛ اما اگر تمام اینها بر قلب تو نگذشته بود آن همه شتاب لبالب از شوق و شادمانی برای رسیدن و بر زبان جاری کردن نامی که خدا پیش ترها برای کودکت انتخاب کرده، چه بود؟ فاطمه» . فاطمه» . فاطمه» .! بشتاب و تو نیز با تمام آفرینش همراه باش و زمزمه کن: انّا اعطیناک الکوثر».


    منبع: زهرا، برترین بانوی جهان، ناصر مکارم شیرازی.








    حضرت فاطمه (س) یگانه دختر پیامبر ما حضرت محمد(ص) بودند، ایشان در سال پنجم بعد از بعثت در 20 جمادی الثانی در شهر مکه به دنیا آمدند.

    حضرت فاطمه (س) همسر حضرت علی (ع) و مادر امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نیز بودند، ایشان مادری بسیار مهربان، دلسوز و نمونه ی مادران عالم است.

    روز ولادت این بانوی بزرگ را روز مادر” نام گذاری کرده اند.

    به نظرم مادران در تمام دنیا شبیه هم هستند، همگی دلسوز و مهربان، مادر من نیز همین طور است، من بار ها گریه هایش را در هنگام نماز و دعا دیده ام.

    وقتی مریض می شوم او مانند یک پرستار مهربان از من مراقبت می کند، با خنده ی من خوشحال و با گریه ام غمگین می شود، از موفقیت هایم در درس ها و کار های دیگر خوشحال می شود و همیشه تشویقم می کند.

    مادرم گرمای خانه ی ماست، بعضی روز ها که او در خانه نیست، تحمل خانه برایم سخت می شود و لحظه شماری می کنم تا او هر چه زودتر به خانه برگردد تا من در آغوشش بگیرم، آغوش او برایم امن ترین جای دنیاست.

    بهشت زیر پای مادران است، فکر می کنم حتی بهشت هم برای این همه گذشت و فداکاری مادرم کم است، او به من درس از خود گذشتی و فداکاری آموخته است، او عمرش و بهترین روز های زندگی اش را به پای من ریخته است، پس لایق بهترین هاست.

    مطمئن هستم که کسی مرا در این دنیا به اندازه ی مادرم دوست ندارد، من هم عاشقانه او را دوست دارم و دلم نمی خواهد غمی در دلش داشته باشد، از خدای مهربان می خواهم که مرا یاری کند تا بتوانم گوشه ای از زحمات مادرم را جبران کنم.

    تمام تلاش من این است که قدر مادرم و زحماتش را بدانم، او همیشه یاد آوری می کند که بهترین و بزرگ ترین قدر دانی من از زحماتش، موفقیت من است و این که انسان خوبی باشم.

    می دانم که در همه حال به دعای مادرم نیاز مندم، مادری که هیچ وقت دعا و محبت اش را از من دریغ نمی کند و به خاطر تمام خوبی هایش، او و نامش، تا ابد برای من مقدس خواهند ماند.


    مناسب کلاس سوم و چهارم و پنجم دبستان

    مادر مهربانم روز مادر را به تو تبریک می گویم و از خدا می خواهم همیشه شاد و خوشحال کنار من باشی، مادر خوبم امروز می خواهم به تو بگویم که چقدر دوستت دارم و عاشقت هستم.

    به نظر من تو بهترین مادر دنیا هستی چون همیشه کنار هستی، حمایتم می کنی و دوستم داری.

    دلم می خواهد به خاطر وقت هایی که تو را اذیت کردم و بچه ی خوبی نبودم از تو معذرت خواهی کنم، دلم می خواهد تمام اشتباهاتم را جبران کنم و آن طور که تو می خواهی رفتار کنم.

    هر روز می بینم که چه قدر برای من زحمت می کشی و در همه ی کار هایم به من کمک می کنی، مثلا لباس هایم را همیشه تمیز نگه می داری، وسایلی که به هم می ریزم را جمع می کنی، درس هایی که بلد نیستم را به من یاد می دهی و هزار کار دیگر شبیه این ها که حتی اگر خسته باشی باز هم انجام می دهی، به خاطر همه ی آن ها از تو ممنونم مادر مهربانم.

    مادر خوبم، این چند روز به این فکر می کردم که چه هدیه ای برای تو بخرم که دوستش داشته باشی، گل را انتخاب کردم چون زیبایی تو شبیه گل هاست و هر بار که گل زیبایی را می بینم یاد تو می افتم.

    کاش می توانستم تمام چیز هایی که دوست داری را برایت بخرم و خوشحالت کنم اما پول کافی برای خرید آن ها ندارم و به خاطر همین بسیار ناراحت هستم اما امیدوارم یک روز که بزرگ تر شدم آن قدر قدرتمند و ثروتمند شوم که بتوانم آرزو های تو را بر آورده کنم.

    می دانم که حتی یک گل هم از طرف من، تو را بسیار خوشحال می کند، چون تو قلب مهربانی داری و همیشه به من می گویی مهم این است که ما به یاد هم باشیم و یک دیگر را دوست داشته باشیم نه این که فقط هدیه گران قیمتی برای هم، بخریم و در دل مان محبتی نباشد.

    دوستت دارم مادر عزیزم، روزت مبارک


    مناسب نوجوانان

    روز مادر، روزی که تولد بهترین و پاک ترین مادر دنیا حضرت فاطمه (س) است، و در آن روز تمام اهل زمین و آسمان پر از شادی و شعف هستند و به شوق اوست که درخت آفرینش گل کرد.

    او زلال و پاک است و ولادتش یعنی میلاد بهار، آغاز هر چه عاطفه و زیبایی و تولدش آغاز بارش رحمت بر اهل زمین است.

    روز میلاد مهربان ترین مادر دنیا، حضرت فاطمه (س) روزی است که آن را به نام پر مهر ترین موجودات جهان یعنی مادران نام نهاده اند تا یاد مان نرود که آن ها در بهشت ابدی پروردگار متعال جای دارند.

    مادر من نیز از تبار همین مادران است، پر از مهر، عاطفه و گذشت، گذشتی که برای فرزندان حتی اگر ناسپاس هم باشند، پایانی ندارد.

    مادر من فرشته ای ست در لباس اهل زمین، وجودش برای من معجزه، و لحن کلامش آکنده از عشق و امید است.

    در غمگین ترین لحظاتم آغوشش پناه من است و با هر واژه ای که ادا می کند، می تواند هزار امید را در دلم زنده کند.

    نامش را صدا می زنم نامی که شیرین، لبریز از عشق و زیبایی ست، و آن زمان که پاسخم را می دهد خوشبخت ترین انسان روی زمینم.

    پابرجا ترین و ابدی ترین عشق من، مادرم است، او که تا همیشه محتاج گرمای دست هایش هستم، مباد که روزی نباشد و تنهای جای خالی اش حسرت های تمام جهان را در دلم آوار کند.

    بوسه بر دستانش، جانی دوباره به من می بخشد و دیدن لبخندش که نقش می بندد روی لبان زیبایش، در دلم شادی به ارمغان می آورد.

    او چراغ زندگی من است، با دیدنش نظاره گر بهشتم و عشق با اوست که معنا پیدا می کند، چه اعترافی زیبا ترین از این که عاشقانه دوستش دارم.




    حضرت آیت الله ‌ای طرح امریکا موسوم به معامله قرن را طرحی احمقانه، خبیثانه و شکست‌خورده خواندند و افزودند: راه مقابله با این طرح، ایستادگی و جهاد شجاعانه ملت و گروههای فلسطینی و حمایت جهان اسلام است و علاج اساسی مسئله فلسطین نیز روی کار آمدن نظام مورد نظر و منتخب همه مردم فلسطینی الاصل در یک نظرخواهی عمومی است.

    حضرت آیت الله ‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم، راهپیمایی ۲۲ بهمن و انتخابات مجلس شورای اسلامی را دو آزمون بزرگ ملت ایران خواندند و با تبیین خصوصیات نامزدهای شایسته مجلس، حضور پرشور و آگاهانه همه مردم در انتخابات ۲ اسفند را در حل مشکلات داخلی و بین المللی مؤثر برشمردند و تأکید کردند: هرکس ایران عزیز، امنیت میهن و آبروی وطن را دوست دارد و در پی حل مشکلات است، باید در پای صندوق رأی حضور یابد تا عزم و اقتدار ملی ایرانیان بار دیگر به منصه ظهور برسد.
    ایشان همچنین طرح امریکا موسوم به معامله قرن را طرحی احمقانه، خبیثانه و شکست‌خورده خواندند و افزودند: راه مقابله با این طرح، ایستادگی و جهاد شجاعانه ملت و گروههای فلسطینی و حمایت جهان اسلام است و علاج اساسی مسئله فلسطین نیز روی کار آمدن نظام مورد نظر و منتخب همه مردم فلسطینی الاصل در یک نظرخواهی عمومی است.
    رهبر انقلاب اسلامی ایام دهه فجر را برای کشور ایامی‌بی‌بدیل و مظهر اقتدار و عزم ملی دانستند و گفتند: ملت ایران در دهه فجر توانست با عزم راسخ خود و با رهبری امام بزرگوار که رهبری بی‌نظیر در دنیا بود، بنای پوسیده و فاسد چندهزار ساله استبداد، ظلم، فساد، سلطه بیگانگان و لگدمال شدن مردم را واژگون و بنای مردم سالاری را به جای آن پایه ریزی کند.
    حضرت آیت الله ‌ای برگزاری انتخابات مختلف از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون را نشان دهنده استواری نظام اسلامی‌بر رأی مردم دانستند و افزودند: البته نظام اسلامی علاوه بر مردمی‌بودن، دینی نیز هست و بر همین اساس مردم سالاری در ایران مردم سالاری اسلامی» است.
    ایشان پرورش افرادی همچون شهید سلیمانی، رزمندگان دفاع مقدس، مدافعان حرم و روحیه قوی و ایستادگی خانواده‌های شهدا را از آثار نظام دینی برشمردند و خاطرنشان کردند: از جمله ویژگی‌های بارز شهید سلیمانی، تعهد و ایمان بود و اصولاً هنگامی‌که ایمان با عمل صالح و روحیه جهادی همراه می‌شود، شخصیتی همچون سردار سلیمانی شکل می‌گیرد که حتی دشمنان مجبور به تحسین ویژگی‌های شخصیتی او می‌شوند.
    رهبر انقلاب اسلامی در ادامه با اشاره به در پیش بودن راهپیمایی سراسری ۲۲ بهمن، گفتند: ملت ایران در چهل سال گذشته و با وجود سرما و یخبندان با حضور پر شکوه در راهپیمایی ۲۲ بهمن، اجتماع عظیم خود را به رخ جهانیان کشیده است که من با همه‌وجود از ملت ایران تشکر می‌کنم.
    حضرت آیت الله ‌ای همزمانی ۲۲ بهمن امسال با ایام چهلم شهید سردار سلیمانی را زمینه‌ساز انگیزه مضاعف مردم دانستند و تأکید کردند: ان‌شاءالله ملت ایران با حضور عظیم خود در راهپیمایی ۲۲ بهمن، ضربه کوبنده‌ای بر تهای دشمن وارد خواهد کرد.
    ایشان در بخش دیگری از سخنانشان با اشاره به انتخابات مجلس شورای اسلامی در دوم اسفند، انتخابات را برای کشور و ملت، فرصتی بسیار بزرگ و برای دشمنان تهدید خواندند و افزودند: برگزاری پرشور انتخابات و حضور همگانی مردم در پای صندوق های رأی، تضمین کننده امنیت کشور خواهد بود زیرا دشمنان از پشتوانه مردمی نظام بیش از امکانات تسلیحاتی آن هراس دارند.
    حضرت آیت الله ‌ای انتخابات را نشان دهنده عظمت، اقتدار و بصیرت ملی» دانستند و افزودند: در کشور مشکلات و گرفتاری‌هایی وجود دارد که برخی ناشی از تحریمها، و علت برخی هم کم کاری‌ها است اما با وجود این مشکلات، مردم به دلیل آنکه در انتخابات موضوع آبروی نظام و امنیت کشور در میان است، به میدان خواهند آمد.
    ایشان انتخابات را در حل مشکلات بین المللی نیز مهم خواندند و خاطرنشان کردند: در قضاوت ناظران بین المللی نسبت به هر کشور، مسائلی نظیر میزان حضور مردم در انتخابات و چگونگی روی کار آمدن مسئولان و نهادهایی نظیر مجلس، تأثیرگذار است، بنابراین شرکت انبوه مردم در انتخابات مجلس از این زاویه نیز کاملاً ضروری است.
    رهبر انقلاب اسلامی همچنین انتخابات ریاست جمهوری و مجلس را فرصتی برای ورود افکار جدید و راههای نو در چرخه تصمیم سازی و تصمیم گیری کشور برشمردند و افزودند: بخصوص هنگامی‌که مردم افراد شایسته را برگزینند، راههای تازه و چاره اندیشی‌های جدید در روند حل مشکلات کشور و مردم پدیدار می‌شود.
    حضرت آیت الله ‌ای انتخابات را از بُعد کلی، اساسی ترین مسئله کشور دانستند و افزودند: اقتصاد، فرهنگ، پیشرفت علمی و مسائلی از این قبیل بسیار مهم است اما اساس همه این مسائل انتخابات است چرا که اگر انتخابی عمومی، قوی و درست انجام شود، همه مشکلات به‌تدریج حل خواهد شد.
    ایشان با ابراز تأسف و انتقاد از برخی حرفهای حاشیه ساز در زمینه انتخابات تأکید کردند: وقتی انتخابات از ابعاد مختلف دارای این همه اهمیت و تأثیرگذاری است، نباید با حاشیه سازی، سخنان گوناگون و حرفهای دلسرد کننده آن را از رونق انداخت.
    حضرت آیت الله ‌ای تلاش همیشگی دشمنان ایران برای خدشه‌دار جلوه دادن انتخابات را مسئله‌ای طبیعی خواندند و افزودند: وقتی برخی رسانه‌های خائن خارجی، جمعیت عظیم میلیونی ملت را چند هزار نفره می‌خوانند اما تحرک چند صد نفر در خیابانها را به اسم ملت ایران جا می‌زنند، طبعاً مردم به این رسانه‌ها اعتماد نمی‌کنند البته به شرطی‌که از داخل به این رسانه‌ها مایه تبلیغات سوء داده نشود.
    رهبر انقلاب تأکید کردند: گویندگانی که تریبون دارند یا به‌واسطه جایگاه خود می توانند در رسانه‌ها و فضای مجازی حرف بزنند، نباید جوری اظهار نظر کنند که دشمن با بزرگنمایی حرف آنها، برای دلسرد کردن مردم، خوراک گیرش بیاید.
    ایشان انتخابات در ایران را جزو سالم‌ترین انتخابات در جهان خواندند و خطاب به افراد حاشیه‌ساز افزودند: وقتی شما به دروغ می‌گویید این انتخابات مهندسی شده و یا اینکه انتخابات نیست انتصابات است، مردم دلسرد می‌شوند.
    رهبر انقلاب با ابراز تعجب از سخنان برخی که به‌وسیله انتخابات به جایی رسیده‌اند اما انتخابات را زیر سؤال می‌برند، گفتند: چگونه است که انتخابات وقتی به نفع شما است صحیح و متقن است اما وقتی به نفع شما نیست انتخابات خراب است.
    ایشان افزودند: در انتخابات مجلس بارها بعضی افراد نامه دادند که تقلب شده یا اشکال دارد، بنده نیز هیأت هایی تعیین کردم که با دقت رسیدگی کردند و بعد معلوم شد این گزارش ها و نامه‌ها درست نبوده است.
    حضرت آیت الله ‌ای گفتند: از دشمن نمی‌شود گلایه کرد اما فلان نویسنده، مرتبطین با فضای مجازی، نماینده مجلس و فلان مسئول مهم دولتی باید مراقب باشند و اینجور نشود که بگوییم مردم شرکت کنید اما در عین حال، به غلط، جوری حرف بزنیم که مردم از حضور در انتخابات دلسرد شوند.

    رهبر انقلاب حمله به شورای نگهبان را از غلط ترین کارها دانستند و افزودند: شورای نگهبان مرکب از شش فقیه  عادل و شش حقوق‌دان برجسته منتخب مجلس، در قانون اساسی شأنی دارد و مجموعه ای قابل اعتماد است چگونه انسان می تواند به راحتی این مجموعه را به غرض ورزی درباره برخی افراد متهم کند.
    رهبر انقلاب با اشاره به سخنانشان در نماز جمعه اخیر درباره وم قوی شدن ایران در مقابل دشمنان قوی‌پنجه و بی‌رحم بین‌المللی افزودند: مجلس قوی» از مؤلفه‌های قوی شدن ایران است و تشکیل مجلس قوی نیز به رأی بالای ملت وابسته است.
    حضرت آیت الله ‌ای گله‌های غالباً بحق مردم درباره مسائل معیشتی را مربوط به برخی قوانین و عملکرد بعضی مسئولان اجرایی دانستند و افزودند: گلایه‌های مردم به اصل انتخابات مربوط نمی‌شود، این گلایه از کسان دیگری است و ملت قدر مجلس قوی را که متعلق به همه کشور و عموم مردم است، می داند.
    رهبر انقلاب با دعوت همگانی از مردم برای شرکت در انتخابات افزودند: ممکن است کسی از بنده خوشش نیاید اما اگر ایران را دوست دارد، باید به پای صندوق رأی بیاید، بنابراین هرکس به ایران علاقه‌مند است و امنیت کشور، حل شدن مشکلات و گردش صحیح نخبگانی را دوست دارد، در انتخابات شرکت کند.
    ایشان در همین زمینه افزودند: افراد مؤمن و انقلابی با انگیزه قوی در انتخابات شرکت خواهند کرد اما اگر کسی انگیزه دینی و انقلابی ندارد اما میهن عزیز را دوست دارد لازم است به پای صندوقهای رأی بیاید.
    رهبر انقلاب اسلامی در ادامه سخنانشان به موضوع شاخص های انتخاب درست و خصوصیات فرد منتخب» اشاره کردند و گفتند: باید فردی را برای مجلس انتخاب کرد که مؤمن، انقلابی، شجاع، دارای روحیه جهادی، کارآمد و به معنی واقعی کلمه طرفدار عدالت باشد.
    حضرت آیت الله ‌ای افزودند: فردی که از سخن گفتن بر ضد فلان قدرت خارجی هراس دارد، لایق نمایندگی مردم با عزت، مقتدر و شجاع ایران نیست.
    ایشان با تقدیر از مصوبه خوب و شجاعانه مجلس شورای اسلامی علیه امریکا بعد از شهادت سردار سلیمانی، خاطرنشان کردند: باید افرادی را انتخاب کرد که بتوانند پرچم عدالت اعم از عدالت اقتصادی، حقوقی و ی را در کشور برافراشته نگه دارند.
    رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: مردم باید افرادی با چنین ویژگی‌هایی را بشناسند و به آنها رأی دهند اما اگر خودشان نمی توانند به شناخت برسند، از راهنمایی و م افراد بصیر و مورد اعتماد استفاده کنند بنابراین هیچ کسی نباید بگوید چون افراد را نمی‌شناسم رأی نمی دهم. همه باید با اتکاء به خداوند وارد میدان شوند و رأی دهند.
    رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان با اشاره به رونمایی زورگویان و سرگردنه‌بگیران آمریکایی از طرح موسوم به معامله قرن گفتند: آمریکایی‌ها دلشان را خوش کرده‌اند که با گذاشتن اسم بزرگ، طرحشان علیه ملت فلسطین موفق شود در حالی که این کار آنها احمقانه و خبیثانه است و از همین شروع قضیه به ضررشان تمام شده است.
    حضرت آیت الله ‌ای با تأکید بر اینکه این طرح قبل از مُردن ترامپ می‌میرد، افزودند: این کار قطعاً به نتیجه نخواهد رسید، بنابراین رفت‌وآمد و هزینه کردن برای آن و جنجال به‌راه انداختن و رونمایی از آن کاری احمقانه است.
    ایشان طرح موسوم به معامله قرن را نشانه آشکاری از دغلکاری آمریکایی‌ها خواندند و گفتند: آمریکایی‌ها با صهیونیستها درباره چیزی معامله کرده‌اند که متعلق به آنها نیست. فلسطین از آنِ فلسطینی‌ها و تصمیم‌گیری درباره آن مختص آنهاست. شما چه‌کاره هستید که درباره زمین و خانه دیگران تصمیم‌گیری کنید؟ این نشانه خباثت، دغلکاری و بدنهادی شماست.
    رهبر انقلاب اسلامی توطئه اخیر را به ضرر آمریکایی‌ها و موجب زنده‌شدن مسئله فلسطین دانستند و افزودند: استقبال و کف زدن چند تن از سران خائن عرب که در میان ملتهای خود نیز بی‌ارزش و بی‌آبرو هستند اهمیتی ندارد و بر خلاف ت ثابت دستگاه استکبار یعنی به‌فراموشی سپردن مسئله فلسطین، این کار آنها موجب زنده شدن مسئله فلسطین شد و در همه دنیا نام و مظلومیت فلسطین و مجموعه‌های فلسطینی بر سر زبانها افتاد.
    حضرت آیت الله ‌ای با اشاره به تلاش مستکبران برای پیش‌بُرد این طرح با تکیه بر سلاح و پول، راه علاج را ایستادگی و مقاومت شجاعانه» خواندند و تأکید کردند: ملت، عناصر و سازمانهای فلسطینی باید با جهاد فداکارانه» عرصه را بر آمریکا و دشمن صهیونیستی تنگ، و همه دنیای اسلام نیز از این مقاومت شجاعانه حمایت و پشتیبانی کنند.
    ایشان با اشاره به گسترش روزافزون محدوده مقاومت علیه استکبار در منطقه غرب آسیا، تأکید کردند: معتقدیم سازمانهای مسلح فلسطینی خواهند ایستاد و مقاومت را ادامه خواهند داد و نظام جمهوری اسلامی نیز وظیفه خود را پشتیبانی از گروههای فلسطینی می‌داند، بنابراین هر گونه و هر قدر که بتواند از آنها حمایت می‌کند و این پشتیبانی، خواست نظام اسلامی و ملت ایران است.

    رهبر انقلاب اسلامی علاج اصلی مسئله فلسطین را راه‌حل اصولی، اعلام‌شده و ثبت‌شده» جمهوری اسلامی ایران در مراکز جهانی یعنی نظرخواهی از مردم فلسطینی‌الاصل» خواندند و گفتند: تنها راه برای صلح و حل مسئله فلسطین، نظرخواهی از مردم فلسطینی‌الاصل با هر مذهبی اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی است تا با رأی عمومی آنها نظام مورد نظرشان بر سراسر سرزمین فلسطین حاکم شود و درباره فلسطین و امثال نتانیاهو و دیگران نیز خودشان تصمیم‌گیری کنند.
    حضرت آیت الله ‌ای در پایان تأکید کردند: ان‌شاءالله این هدف محقق خواهد شد و شما جوانان آن روز را خواهید دید و به توفیق الهی در بیت‌المقدس نماز خواهید خواند.







    هم‌زمان با سالروز قیام مردم تبریز در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶، هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم استان آذربایجان شرقی، امروز با  رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. 

    حضرت آیت‌الله ‌ای در این دیدار با اشاره به انتخابات پیش رو، فرمودند: من به شما عرض بکنم که انتخابات یک جهاد عمومی است؛ انتخابات مایه‌ تقویت کشور است؛ انتخابات مایه‌ی آبروی نظام اسلامی است.

    اهم اظهارات رهبر انقلاب را بخوانید؛

    *می‌بینید تبلیغات آمریکایی‌ها را که چطور می خواهند بین نظام اسلامی و بین مردم فاصله بیندازند؟ دائم مشغول کارند، به قول خودشان اتاق فکر تشکیل می دهند، برنامه‌ریزی میکنند. هدف فعّالیّت این است که جوان ایرانی را از نظام اسلامی جدا کنند؛ امّا به نتیجه نمی رسند.

    *می‌بینید در بیست‌ودوّم بهمن چه اتّفاق می‌افتد، در بزرگداشت شهید عزیزمان سلیمانی چه اتّفاق می‌افتد! در انتخابات، همین اتّفاق باید بیفتد؛ یعنی ببینند دشمنان که با وجود اصرار آنها برای اینکه مردم را از نظام جدا کنند، مردم به انتخابات اقبال می کنند که این اقبال، آبروی نظام اسلامی است.

    * چشم دوستان و دشمنان هم دوخته‌ی به اینجا است. دشمنان می خواهند بدانند که حالا بعد از این همه تلاش و تبلیغات و مشکلات اقتصادی‌ای که در کشور وجود دارد و بدعهدی‌ای که غربی‌ها و اروپایی‌ها با ما کردند و فشارهایی که آمریکایی‌ها دارند وارد می کنند بالاخره نتیجه‌اش در مردم ‌چه شده. دوستان ما هم در اطراف دنیا با نگرانی نگاه می کنند تا ببینند چه خواهد شد.

    * البتّه هر وقت پیغامی به یک مجموعه‌ای از دوستانمان می دهیم، همیشه بنده می گویم هیچ نگران نباشید، از ملّت ایران نگران نباشید؛ ملّت ایران میداند چه‌ کار دارد می کند، بلد است چه‌ کار بکند و دارد می کند کار خودش را. 

    * انتخابات خنثی‌کننده‌ی بسیاری از نیّتهای شومی است که آمریکایی‌ها در ذهن دارند، و صهیونیست‌ها در دل دارند علیه کشور.

    * این انتخابات بدل‌فنّ مکر و کید دشمنان ایران است؛ یک نمونه‌ای است از همان حضور به‌هنگامی که عرض کردیم خدا به آن برکت میدهد.

    * اینجا هم حضور در پای صندوق انتخابات، به توفیق الهی مایه‌ برکت خواهد بود. اگر خوب انجام بدهیم کارمان را، ممکن است تأثیرِ تحوّل‌آفرین داشته باشد.

    * ما مکرّر عرض کردیم ایران باید قوی بشود؛ اگر قوی بشود، دشمن مأیوس میشود، توطئه‌های دشمن در نطفه خفه میشود و به نتیجه نمیرسد. یکی از مصادیق قوی‌شدن همین است که یک مجلس قوی داشته باشیم؛ مجلسی که در مقابل توطئه‌های دشمن، با وضع قوانین لازم، با هدایت دولتها به سمت مطلوب، بتواند کشور را مصونیّت ببخشد؛ یک مجلس قوی این جوری است.

    * هرچه حضور مردم  در پای صندوق ها بیشتر باشد، مجلس قوی‌تر است. 

    * یک نکته هم درباره‌ یاوه‌گویی‌های اخیر آمریکایی‌ها عرض بکنیم؛ چون اخیراً باز این احمق های درجه‌ یک ردیف شدند، به خط شدند و هر کدامشان دائم راجع‌ به ایران و راجع ‌به ملّت ایران و راجع ‌به نظام جمهوری اسلامی و راجع ‌به انتخابات، همین ‌طور یک چیزهایی میگویند.

    * بخشی از این حرفهایی که می‌زنند به خاطر تأثیرگذاری در انتخابات است؛ می‌خواهند در انتخابات به هر نحوی که بتوانند تأثیر بگذارند؛ مردم را مأیوس کنند، ناامید کنند از صندوق رأی. 

    * بخشی از آن، ناشی از انفعال است؛ بعد از شهادت شهید عزیزمان و این جنایتی که آمریکایی‌ها کردند، آنها منفعل شدند؛ یعنی خود رئیس‌جمهور آمریکا و دوروبری‌هایش به معنای واقعی کلمه منفعل شدند و فهمیدند کار را حساب نشده انجام دادند؛ هم در دنیا به اینها حمله شد، هم در داخل آمریکا. هم نتیجه‌ی عکس داد.

    * آمریکایی‌ها می‌خواستند شهید عزیز ما که تأثیرات بسیار عمیقی در منطقه داشت، از بین برود تا بتوانند مسلط بشوند؛ قضیه بالعکس شد؛ این راه‌پیمایی عظیم مردم عراق در بغداد، حرکت مردم در سوریه، مسائلی که مربوط به حلب و مانند اینها است و بعضی‌ قضایای دیگری که در منطقه هست، درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که آمریکایی‌ها دنبالش بودند.

    * آمریکایی‌ها منفعلند؛ این یاوه‌گویی‌هایی که اخیراً میکنند یک مقداری ناشی از این انفعال است که میخواهند آن را یک‌جوری جبران کنند. 

    * این تأثیری که انتخابات می‌گذارد فقط این نیست که در دوره‌ی چهارساله‌ی این مجلس تأثیر می‌گذارد، بلکه تأثیرهای بلندمدّت میگذارد؛ برای خاطر اینکه این نمایندگانی که شما می‌فرستید مجلس، ممکن است یک تصمیم‌هایی بگیرند، قوانینی را تصویب کنند که تا سالها اثرش ادامه داشته باشد.

    * بنابراین، تأثیر یک مجلس ــ چه مجلس قوی و خوب، چه مجلس ضعیف ــ تأثیر طولانی‌مدّت خواهد بود. خدای نکرده مجلس ضعیفی هم باشد، مجلس خودباخته‌ای هم باشد در مقابل دشمن، آن هم تأثیرات منفی خواهد گذاشت برای بلندمدّت.

    * به نظر بنده، با ملاحظه‌ی همه‌ی جوانب، امروز حضور در انتخابات و شرکت در رأی دادن یک حکم شرعی و یک وظیفه‌ی شرعی است؛ صرفاً یک وظیفه‌ی ملّی و انقلابی نیست؛ وظیفه‌ی شرعی است؛ در عین حال یک جشن ملّی هم هست، در عین حال یک حقّ مدنی هم هست.







    رهبر معظم انقلاب اسلامی در جدیدترین اظهارات خود، ۲۲ توصیه انتخاباتی به مردم و مسئولان داشتند و عنوان کردند که هر کس به ایران و امنیت آن علاقه‌مند است باید در انتخابات شرکت کند.

    به گزارش ایسنا، حضرت آیت‌الله ‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح چهارشنبه ۱۶ بهمن در دیدار هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم، در آستانه برگزاری راهپیمایی ۲۲ بهمن و انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، این دو موضوع را را دو آزمون بزرگ ملت ایران خواندند و با تبیین خصوصیات نامزدهای شایسته مجلس، حضور پرشور و آگاهانه همه مردم در انتخابات دوم اسفند را در حل مشکلات داخلی و بین‌المللی مؤثر برشمردند و تأکید کردند: هرکس ایران عزیز، امنیت میهن و آبروی وطن را دوست دارد و در پی حل مشکلات است، باید در پای صندوق رأی حضور یابد تا عزم و اقتدار ملی ایرانیان بار دیگر به منصه ظهور برسد.

    جدول زیر ۲۲ توصیه‌ انتخاباتی رهبر انقلاب اسلامی را نشان می‌دهد:

    ردیف موضوع بیانات
    ۱ وم شرکت هرکس ایران عزیز، امنیت میهن و آبروی وطن را دوست دارد و در پی حل مشکلات است، باید در پای صندوق رأی حضور یابد تا عزم و اقتدار ملی ایرانیان بار دیگر به منصه ظهور برسد.
    ۲ تاثیر در حل مشکلات حضور پرشور و آگاهانه همه مردم در انتخابات دوم اسفند در حل مشکلات داخلی و بین‌المللی مؤثر است.
    ۳ استواری نظام اسلامی بر رأی مردم برگزاری انتخابات مختلف از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون نشان‌دهنده استواری نظام اسلامی بر رأی مردم است. البته نظام اسلامی علاوه بر مردمی بودن، دینی نیز هست و بر همین اساس مردم‌سالاری در ایران مردم‌سالاری اسلامی» است.
    ۴ تضمین امنیت کشور

    انتخابات برای کشور و ملت، فرصتی بسیار بزرگ و برای دشمنان تهدید است. برگزاری پرشور انتخابات و حضور همگانی مردم در پای صندوق‌های رأی، تضمین‌کننده امنیت کشور خواهد بود زیرا دشمنان از پشتوانه مردمی نظام بیش از امکانات تسلیحاتی آن هراس دارند.

    ۵ نشان‌دهنده عظمت، اقتدار و بصیرت ملی انتخابات نشان‌دهنده عظمت، اقتدار و بصیرت ملی» است. در کشور مشکلات و گرفتاری‌هایی وجود دارد که برخی ناشی از تحریم‌ها و علت برخی هم کم‌کاری‌ها است اما با وجود این مشکلات، مردم به دلیل آنکه در انتخابات موضوع آبروی نظام و امنیت کشور در میان است، به میدان خواهند آمد.
    ۶ اهمیت بین‌المللی انتخابات در حل مشکلات بین‌المللی هم مهم است. در قضاوت ناظران بین‌المللی نسبت به هر کشور، مسائلی نظیر میزان حضور مردم در انتخابات و چگونگی روی کار آمدن مسئولان و نهادهایی نظیر مجلس، تأثیرگذار است، بنابراین شرکت انبوه مردم در انتخابات مجلس از این زاویه نیز کاملاً ضروری است.
    ۷ فرصتی برای ورود تفکرات جدید انتخابات ریاست جمهوری و مجلس فرصتی برای ورود افکار جدید و راه‌های نو در چرخه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری کشور است. بخصوص هنگامی که مردم افراد شایسته را برگزینند، راه‌های تازه و چاره‌اندیشی‌های جدید در روند حل مشکلات کشور و مردم پدیدار می شود.
    ۸ اساسی‌ترین مسئله کشور انتخابات از بُعد کلی، اساسی‌ترین مسئله کشور است. اقتصاد، فرهنگ، پیشرفت علمی و مسائلی از این قبیل بسیار مهم است اما اساس همه این مسائل انتخابات است چرا که اگر انتخابی عمومی، قوی و درست انجام شود، همه مشکلات به‌تدریج حل خواهد شد.
    ۹ پرهیز از حاشیه‌سازی وقتی انتخابات از ابعاد مختلف دارای این همه اهمیت و تأثیرگذاری است، نباید با حاشیه‌سازی، سخنان گوناگون و حرف‌های دلسردکننده آن را از رونق انداخت.
    ۱۰ تلاش دشمن برای ایجاد خدشه تلاش همیشگی دشمنان ایران برای خدشه‌دار جلوه دادن انتخابات مسئله‌ای طبیعی است. وقتی برخی رسانه‌های خائن خارجی، جمعیت عظیم میلیونی ملت را چند هزار نفره می‌خوانند اما تحرک چند صد نفر در خیابان‌ها را به اسم ملت ایران جا می‌زنند، طبعاً مردم به این رسانه‌ها اعتماد نمی‌کنند البته به شرطی‌که از داخل به این رسانه‌ها مایه تبلیغات سوء داده نشود.
    ۱۱ پرهیز از دادن خوراک تبلیغاتی به دشمنان گویندگانی که تریبون دارند یا به‌واسطه جایگاه خود می توانند در رسانه‌ها و فضای مجازی حرف بزنند، نباید جوری اظهار نظر کنند که دشمن با بزرگنمایی حرف آنها، برای دلسرد کردن مردم، خوراک گیرش بیاید.
    ۱۲ تاکید بر سلامت انتخابات انتخابات در ایران جزو سالم‌ترین انتخابات در جهان است. (خطاب به افراد حاشیه‌ساز): وقتی شما به دروغ می گویید این انتخابات مهندسی شده و یا اینکه انتخابات نیست انتصابات است، مردم دلسرد می‌شوند.
    ۱۳ وم زیر سوال نبردن انتخابات از سخنان برخی که به‌وسیله انتخابات به جایی رسیده‌اند اما انتخابات را زیر سؤال می‌برند، تعجب می‌کنم. چگونه است که انتخابات وقتی به نفع شما است صحیح و متقن است اما وقتی به نفع شما نیست انتخابات خراب است؟
    ۱۴ رسیدگی به شکایات در انتخابات مجلس بارها بعضی افراد نامه دادند که تقلب شده یا اشکال دارد، بنده نیز هیأت‌هایی تعیین کردم که با دقت رسیدگی کردند و بعد معلوم شد این گزارش‌ها و نامه‌ها درست نبوده است.
    ۱۵ وم دلسرد نکردن مردم از دشمن نمی‌شود گلایه کرد اما فلان نویسنده، مرتبطین با فضای مجازی، نماینده مجلس و فلان مسئول مهم دولتی باید مراقب باشند و اینجور نشود که بگوییم مردم شرکت کنید اما در عین حال، به غلط، جوری حرف بزنیم که مردم از حضور در انتخابات دلسرد شوند.
    ۱۶ دفاع از شورای نگهبان حمله به شورای نگهبان را از غلط‌ترین کارها است. شورای نگهبان مرکب از شش فقیه عادل و شش حقوق‌دان برجسته منتخب مجلس، در قانون اساسی شأنی دارد و مجموعه‌ای قابل اعتماد است. چگونه انسان می‌تواند به راحتی این مجموعه را به غرض‌ورزی درباره برخی افراد متهم کند؟
    ۱۷ قوی شدن ایران مجلس قوی» از مؤلفه‌های قوی شدن ایران است و تشکیل مجلس قوی نیز به رأی بالای ملت وابسته است.
    ۱۸ ارتباط نداشتن گلایه‌های بحق مردم به انتخابات گله‌های غالباً بحق مردم درباره مسائل معیشتی مربوط به برخی قوانین و عملکرد بعضی مسئولان اجرایی است. گلایه‌های مردم به اصل انتخابات مربوط نمی‌شود، این گلایه از کسان دیگری است و ملت قدر مجلس قوی را که متعلق به همه کشور و عموم مردم است، می‌داند.
    ۱۹ دعوت همگانی از مردم ممکن است کسی از بنده خوشش نیاید اما اگر ایران را دوست دارد، باید به پای صندوق رأی بیاید، بنابراین هرکس به ایران علاقه‌مند است و امنیت کشور، حل شدن مشکلات و گردش صحیح نخبگانی را دوست دارد، در انتخابات شرکت کند.
    ۲۰ انگیزه‌های میهنی افراد مؤمن و انقلابی با انگیزه قوی در انتخابات شرکت خواهند کرد اما اگر کسی انگیزه دینی و انقلابی ندارد اما میهن عزیز را دوست دارد لازم است به پای صندوقهای رأی بیاید.
    ۲۱ شاخص‌های انتخاب درست و خصوصیات فرد منتخب باید فردی را برای مجلس انتخاب کرد که مؤمن، انقلابی، شجاع، دارای روحیه جهادی، کارآمد و به معنی واقعی کلمه طرفدار عدالت باشد. فردی که از سخن گفتن بر ضد فلان قدرت خارجی هراس دارد، لایق نمایندگی مردم با عزت، مقتدر و شجاع ایران نیست. باید افرادی را انتخاب کرد که بتوانند پرچم عدالت اعم از عدالت اقتصادی، حقوقی و ی را در کشور برافراشته نگه دارند.
    ۲۲ وم شناخت مردم از کاندیداها مردم باید افرادی با چنین ویژگی‌هایی را بشناسند و به آنها رأی دهند اما اگر خودشان نمی‌توانند به شناخت برسند، از راهنمایی و م افراد بصیر و مورد اعتماد استفاده کنند بنابراین هیچ کسی نباید بگوید چون افراد را نمی‌شناسم رأی نمی‌دهم. همه باید با اتکاء به خداوند وارد میدان شوند و رأی دهند.







    امّا مسئله‌ی انتخابات؛ برادران و خواهران عزیز! انتخابات در کشور ما بسیار مهم است، نه­‌فقط انتخاب ریاست جمهوری؛ انتخابات مجلس هم همین‌جور است، انتخابات شوراها هم همین‌جور است. انتخابات یکی از دو رکن مردم‌سالاری دینی است. مردم‌سالاری دینی روی دو ستون ایستاده است؛ یکی از این دو ستون رأی مردم است، انتخابات است. ما به برکت انتخابات به دنیا فخر میفروشیم. دشمنان برای کوبیدن ملّت ایران و جمهوری اسلامی انتخابات ما را ندیده میگیرند و متّهم میکنند. این نشان میدهد انتخابات خیلی مهم است.(۱) انتخابات بسیار مهم است. مایه‌ی عزّت ملّی است؛ مایه‌ی تقویت ملّت ایران است؛ مایه‌ی آبروی ملّت ایران است. البتّه در باب انتخابات ان‌شاءالله من باز هم صحبت خواهم کرد؛ آنچه امروز در[باره­‌ی] مسئله‌ی انتخابات عرض میکنم این است که این یک پدیده‌ی اقتدارآفرین است؛ مردم دنیا، صاحب­‌نظران دنیا در مقابل فکر مردم­‌سالاری دینی که در دنیا مطرح شد، مجذوب شدند. در مقابل مکاتب گوناگون مثل لیبرالیسم و کمونیسم و فاشیسم و امثال اینها، امام بزرگوار مردم‌سالاری دینی را که همان جمهوری اسلامی است، وارد میدان کرد و ملّتها را و خواص را در همه‌ی امکنه­‌ی عالم، در همه‌ی کشورهای دنیا مجذوب خود کرد. این مردم­‌سالاری دینی متّکی است به انتخابات و باید در انتخابات واقعاً ملّت ایران بدرخشد.

    * آنچه من عرض میکنم و در درجه‌ی اوّل برای این حقیر مهم است، شرکت عمومی در انتخابات است و [اینکه] همه‌ی آحادی که میتوانند رأی بدهند و مشمول قانونند وارد انتخابات بشوند و انتخابات را پُرشور کنند؛ این اوّلین خواسته و مهم­ترین خواسته‌ی ما است.

    * آنچه در مورد انتخابات من عرض میکنم این است که در امر انتخابات مُرّ قانون باید عمل بشود؛ مُرّ قانون باید عمل بشود. نتیجه‌ی انتخابات ملّت هرچه شد، این معتبر است، این قانون است. بنده در انتخاباتها دخالت نمیکنم؛ هیچ‌وقت به مردم نگفته‌ام و نمیگویم این کس را انتخاب کنید، آن کس را انتخاب نکنید. فقط یک جا بنده دخالت میکنم و آن جایی است که کسانی بخواهند در مقابل رأی مردم و انتخاب مردم بِایستند و با مزاحمت در مقابل رأی مردم، رأی مردم را بشکنند. هرکس بخواهد با نتیجه‌ی آراء ملّت دربیفتد، بنده در مقابلش می­‌ایستم. در سالهای گذشته و انتخاباتهای گذشته هم همین‌جور بوده؛ در سال ۷۶ در سال ۸۴ در سال ۸۸ در سال ۹۲؛ بعضی مقابل چشم مردم بوده و مردم مطّلع شده‌اند؛ بعضی را هم مردم مطّلع نشده‌اند امّا این حقیر در جریان قرار گرفته‌ام. در همه‌ی این سالهایی که شمردم، کسانی بودند که میخواستند در مقابل انتخابات بِایستند؛ که در سال ۸۸ آشکار شد و آمدند در میدان اردوکشی کردند، و در آن سالهای دیگر جور دیگری [بود]. در همه‌ی این سالها بنده ایستادم و گفتم نتیجه‌ی انتخابات مردم هرچه هست باید تحقّق پیدا کند؛ این آنجایی است که من در امر انتخابات دخالت میکنم و در مقابل مخالفین و معارضین انتخابات می­‌ایستم؛ امّا در بقیّه‌ی امور دیگر نه، باید مُرّ قانون عمل بشود؛ مردم تشخیص بدهند و حرکت کنند.

    * و من پیش­‌بینی­‌ام این است که به توفیق الهی انتخابات ما انتخابات پُرشوری خواهد بود، انتخابات فراگیری خواهد بود. امیدواریم ان‌شاءالله نتیجه­‌ی انتخابات هم -چه در شوراها، چه در مورد ریاست جمهوری- چیزی باشد که موجب رضای الهی و سعادت ملّت ایران باشد. و من میگویم انتخابات را خوب برگزار کنید؛ ملّت سرافراز خواهد شد، ملّت با انتخاباتِ خوب پیش خواهد رفت و دشمن هم به توفیق الهی هیچ غلطی نمیتواند بکند



    در آبان ماه سال ۱۳۹۷ دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور از نامگذاری روز ۲۹ بهمن با عنوان روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی در تقویم جمهوری اسلامی خبر داد.

    29 بهمن؛ روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی

     

    روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی
    تاریخ
    ۲۹ بهمن
    علت نامگذاری
    توسعه اقتصاد مقاوم و حل مشکلات اشتغال

     

    ستاره | سرویس عمومی - چندین سال است که عبارت اقتصاد مقاومتی را می‌شنویم و البته کارآرینی نیز عبارتی است که این روزها بیش از پیش مورد بحث قرار گرفته و بر سر زبان‌هاست. امسال روز ۲۹ بهمن در تقویم به نام روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی نامگذاری شده است. برای آشنایی با این روز و مفهوم آن با ما همراه باشید. 

     

    تاریخچه روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی

    در آبان ماه سال ۱۳۹۷ دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور از نامگذاری ۳ روز جدید در تقویم رسمی سال ۱۳۹۷ هجری شمسی با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی خبر داد. یکی از این روز‌ها ۲۹ بهمن ماه به عنوان روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی در تقویم سال ۹۷ بود.  
    رهبر معظم انقلاب هم، نخستین بار شهریور ۱۳۸۹ در جمع کارآفرینان کشور به تحقق اقتصاد مقاومتی و نقش آن در اقتصاد مقاوم و پویا اشاره فرمودند.
    در بند نخست ت‌های کلی اقتصاد مقاومتی هم، کارآفرینی یکی از عوامل مهم برای رسیدن به نقطه‌ی مطلوب اقتصادی اشاره شده است. در این بند بر تامین شرایط و فعال سازی امکانات و منابع مالی و سرمایه‌های انسانی و علمی کشور به منظور توسعه کارآفرینی تاکید شده است.  همچنین این بند به حداکثر رساندن مشارکت مردم در فعالیت‌های اقتصادی با تسهیل و تشویق همکاری‌های جمعی و تاکید بر ارتقای درآمد و نقش طبقات کم درآمد و متوسط اشاره دارد.


    رابطه اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی

    • کارآفرینی می‌تواند با توسعه انقلابی خود به شکل دهی یک اقتصاد مقاوم یاری رساند.
    • کارآفرینی فردی، بستری برای حل مشکل اشتغال زایی و کمبود درآمد اقشار متوسط و پایین جامعه محسوب می‌شود.
    • کارآفرینی فناورانه با روند تبدیل علم به ثروت و تجاری سازی، زمینه جهش‌های توسعه‌ای را فراهم می‌نماید.  
    • کارآفرینی اجتماعی، علاوه بر حل مشکلات اجتماعی، می‌تواند فرهنگ مسئولیت پذیری اجتماعی را در کشور نهادینه کند.

     

    29 بهمن؛ روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی
     

    تعریفی از اقتصاد مقاومتی و کار آفرینی

    اقتصاد مقاومتی:

    (اقتصاد مقاومتی به معنی تشخیص حوزه‌های فشار و متعاقباً تلاش برای کنترل و بی‌اثر کردن آن تاثیرها است و در شرایط آرمانی تبدیل چنین فشارهایی به فرصت است.)

    در چند سال اخیر و با شدت یافتن تحریم‌های یک جانبه و غیرانسانی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران با هدف متوقف کردن برنامه‌های صلح آمیز هسته‌ای ایران، واژه‌ی جدید اقتصاد مقاومتی» به ادبیات اقتصادی کشور اضافه و به فراخور حال و روز اقتصاد کشورمان مورد بحث قرار گرفته است.
    این واژه اولین بار در دیدار کارآفرینان با مقام معظم رهبری در شهریور سال ۱۳۸۹ مطرح گردید. در همین دیدار، رهبر معظم انقلاب اقتصاد مقاومتی» را معنا و مفهومی از کارآفرینی معرفی و برای نیاز اساسی کشور به کارآفرینی نیز دو دلیل فشار اقتصادی دشمنان» و آمادگی کشور برایی جهش» را معرفی نمودند.
    برای مفهوم اقتصاد مقاومتی در همین مدت زمان کم، تعاریف متفاوتی ارائه شده که هر کدام از جنبه‌ای به این موضوع نگاه کرده اند. در این میان، تعریف جامع و کامل از اقتصاد مقاومتی را خود رهبر فرزانه انقلاب ارائه داده اند. ایشان در دیدار با دانشجویان فرمودند:
    اقتصاد مقاومتی یعنی آن اقتصادی که در شرایط فشار، در شرایط تحریم، در شرایط دشمنی‌ها و خصومت‌های شدید می‌تواند تعیین کننده رشد و شکوفایی کشور باشد.»
    این مقاله که مشتمل بر بیانات حکیمانه مقام معظم رهبری درباره اقتصاد مقاومتی است به خوانندگان عزیز تقدیم می‌گردد.

    ارکان اقتصاد مقاومتی

    الف: مقاوم بودن اقتصاد

    وظیفه‌ی همه‌ی ما این است که سعی کنیم کشور را مستحکم، غیر قابل نفوذ، غیر قابل تأثیر از سوی دشمن، حفظ کنیم و نگه داریم؛ این یکی از اقتضائات اقتصاد مقاومتی» است که ما مطرح کردیم. در اقتصاد مقاومتی، یک رکن اساسی و مهم، مقاوم بودن اقتصاد است. اقتصاد باید مقاوم باشد؛ باید بتواند در مقابل آنچه که ممکن است در معرض توطئه‌ی دشمن قرار بگیرد، مقاومت کند.

    ب: استفاده از همه ی ظرفیت های دولتی و مردمی

    بخش خصوصی را باید کمک کرد. اینکه ما اقتصاد مقاومتی» را مطرح کردیم، خب، خود اقتصاد مقاومتی شرائطی دارد، ارکانی دارد؛ یکی از بخش هایش همین تکیه‌ی به مردم است؛ همین ت‌های اصل ۴۴ با تأکید و اهتمام و دقت و وسواسِ هرچه بیشتر باید دنبال شود؛ این جزو کار‌های اساسی شماست. در بعضی از موارد، من از خود مسئولین کشور می‌شنوم که بخش خصوصی به خاطر کم توانی اش جلو نمی‌آید. خب، باید فکری بکنید برای اینکه به بخش خصوصی توانبخشی بشود؛ حالا از طریق بانک هاست، از طریق قوانین لازم و مقرراتِ لازم است؛ از هر طریقی که لازم است، کاری کنید که بخش خصوصی، بخش مردمی، فعال شود. بالاخره اقتصاد مقاومتی معنایش این است که ما یک اقتصادی داشته باشیم که هم روند رو به رشد اقتصادی در کشور محفوظ بماند، هم آسیب پذیری اش کاهش پیدا کند. یعنی وضع اقتصادی کشور و نظام اقتصادی جوری باشد که در مقابل ترفند‌های دشمنان که همیشگی و به شکل‌های مختلف خواهد بود، کمتر آسیب ببیند و اختلال پیدا کند. یکی از شرائطش، استفاده از همه‌ی ظرفیت‌های دولتی و مردمی است؛ هم از فکر‌ها و اندیشه‌ها و راه کارهائی که صاحبنظران می‌دهند، استفاده کنید، هم از سرمایه‌ها استفاده شود.
    به مردم هم باید واقعاً میدان داده شود. البته در بیانات دوستان به برخی از این حوادثی که ناشی از پیگیری مفسدین اقتصادی و مفاسد اقتصادی است، اشاره شد. واقعاً نمی‌شود ما کار اقتصادی درست و قوی بکنیم، اما با مفاسد اقتصادی مبارزه نکنیم؛ این واقعاً نشدنی است. همان چند سال پیش هم که من راجع به این قضیه بحث کردم و مطالبی را به مسئولین کشور گفتم، به همین نکته توجه داشتم، که تصور نشود ما می‌توانیم سرمایه گذاری مردمی و کار سالم مردمی داشته باشیم، بدون مبارزه‌ی با مفاسد اقتصادی؛ و تصور نشود که مبارزه‌ی با مفاسد اقتصادی موجب می‌شود که ما مشارکت مردم و سرمایه گذاری مردم را کم داشته باشیم؛ نه، چون اکثر کسانی که می‌خواهند وارد میدان اقتصادی بشوند، اهل کار سالمند، مردمان سالمی هستند؛ حالا یکی دو نفر هم آدم‌های ناسالم پیدا می‌شوند. باید با چشم‌های تیزبین، ریزبین و دوربین مراقبت کنید که کسانی نیایند به عنوان ایجاد اشتغال و ایجاد کار و کارآفرینی تسهیلات بانکی بگیرند، اما کارآفرینی واقعی انجام نگیرد. این را باید مراقبت کنید؛ هم شما مراقبت کنید، هم قوه‌ی قضائیه مراقبت کند. به نظر من همکاری قوه‌ی مجریه و قوه‌ی قضائیه در اینجا یک کار بسیار لازمی است

    ج: حمایت از تولید ملی

    یک رکن دیگر اقتصاد مقاومتی، حمایت از تولید ملی است؛ صنعت و کشاورزی. خب، آمارهائی که آقایان می‌دهند، آمار‌های خوبی است؛ لیکن از آن طرف هم از داخل دولت، خود مسئولین به ما می‌گویند که بعضی کارخانه‌ها دچار مشکلند، اختلال دارند، در بعضی جا‌ها تعطیلی صنایع وجود دارد – گزارش‌های گوناگونی به ما می‌رسد، خود شما هم گزارش می‌دهید؛ یعنی من گزارش‌های دیگر هم دارم، اما اتکاء من به گزارش‌های دیگران نیست؛ گزارش‌های خود شما هم هست که به دست ما می‌رسد - خب، باید این را علاج کرد. این‌ها طبعاً ایجاد اشکال میکند. اگر چنانچه همین بخش دوم قضیه - یعنی آن نیمه‌ی خالی لیوان – نمی‌بود، شما امروز از لحاظ رونق اقتصادی، وضع بهتری را در کشور ارائه میکردید و کمک‌های بیشتری به مردم می‌شد. بالاخره حمایت از تولید ملی، آن بخشِ درونزای اقتصاد ماست و به این بایستی تکیه کرد.
    واحد‌های کوچک و متوسط را فعال کنید. البته خوشبختانه واحد‌های بزرگ ما فعالند، خوبند و سوددهی شان هم خوب است، کارشان هم خوب است، اشتغالشان هم خوب است؛ عمده‌ی واحد‌های بزرگ ما وضعشان این جور است - لذا همان طور که گفتید، محصول سیمانمان، محصول فولادمان، محصولات عمده‌ی اینجوری مان خوب است - لیکن باید به فکر واحد‌های متوسط و کوچک باشید؛ این‌ها خیلی مهم است، این‌ها در زندگی مردم تأثیرات مستقیم دارد.

    د: مدیریت منابع ارزی

    مسئله‌ی منابع ارزی هم مسئله‌ی مهمی است؛ که خب، حالا آقایان توجه دارید. روی این مسئله دقت کنید، خیلی باید کار کنید. واقعاً باید منابع ارزی را درست مدیریت کرد. حالا اشاره شد به ارز پایه؛ در این زمینه هم حرف‌های گوناگونی از دولت صادر شد. یعنی در رومه‌ها از قول یک مسئول، یک جور گفته شد؛ فردا یا دو روز بعد، یک جور دیگر گفته شد. نگذارید این اتفاق بیفتد. واقعاً یک تصمیم قاطع گرفته شود، روی آن تصمیم پافشاری شود و مسئله را دنبال کنید. به هر حال منابع ارزی باید مدیریت دقیق بشود.

    ه: مدیریت مصرف

    یک مسئله هم در اقتصاد مقاومتی، مدیریت مصرف است. مصرف هم باید مدیریت شود. این قضیه‌ی اسراف و زیاده روی، قضیه‌ی مهمی در کشور است. خب، حالا چگونه باید جلوی اسراف را گرفت؟ فرهنگ سازی هم لازم است، اقدام عملی هم لازم است. فرهنگ سازی اش بیشتر به عهده‌ی رسانه هاست. واقعاً در این زمینه، هم صدا و سیما در درجه‌ی اول و بیش از همه مسئولیت دارد، هم دستگاه‌های دیگر مسئولیت دارند. باید فرهنگ سازی کنید. ما یک ملت مسلمانِ علاقه‌مند به مفاهیم اسلامی هستیم، اینقدر در اسلام اسراف منع شده، و ما متأسفانه در زندگی مان اهل اسرافیم! بخش عملیاتی اش هم به نظر من از خود دولت باید آغاز شود. در گزارش‌های شما‌ها من خواندم، حالا هم بعضی از دوستان اظهار کردند که دولت درصدد صرفه جوئی است و میخواهد صرفه جوئی کند؛ بسیار خوب، این لازم است؛ این را جدی بگیرید. دولت خودش یک مصرف کننده‌ی بسیار بزرگی است. شما از بنزین بگیرید تا وسائل گوناگون، یک مصرف کننده‌ی بزرگ، دولت است. حقیقتاً در کار مصرف، صرفه جوئی کنید. صرفه جوئی، چیز بسیار لازم و مهمی است.
    به مصرف تولیدات داخلی هم اهمیت بدهید. در دستگاه شما، در وزارتخانه‌ی شما، اگر کار جدیدی انجام میگیرد، اگر چیز جدیدی خریده میشود، اگر همین اقلام روزمره‌ای که مورد نیاز وزارتخانه است، تهیه می‌شود، سعی کنید همه اش از داخل باشد؛ اصرار بر این داشته باشید؛ خود این، یک قلم خیلی بزرگی میشود. اصلاً ممنوع کنید و بگوئید هیچ کس حق ندارد در این وزارتخانه جنس خارجی مصرف کند. به نظر من این‌ها می‌تواند کمک کند.

    اهداف اقتصاد مقاومتی

    ۱ ـ ایجاد ایمنی در برابر بحران‌ها و تحریم‌های اقتصادی بین‌المللی
    ۲ ـ کسب توانایی واکنش هوشمند به تغییرات محیطی است.
    ۳ ـ افزایش کارایی نظام اقتصادی کشور
    ۴ ـ توسعه سرمایه‌های انسانی و اجتماعی
    ۵ ـ تکریم کار و ارتقای فرهنگ کار
    ۶ ـ تقویت و توسعه کار شایسته و کارآفرینی
    ۷ ـ افزایش انعطاف پذیری بازار کار
    ۸ ـ ارتقاء قابلیت‌های رقابتی محصولات و خدمات
    ۹ ـ ارتقاء شاخص‌های سهولت کسب و کار و کارآفرینی
    ۱۰ ـ. توسعه زیرساخت‌های مورد نیاز توانمندسازی نیروی کار
    ۱۱ ـ جهت‌گیری اقتصاد مبتنی بر منابع به اقتصاد متکی به نوآوری
    ۱۲ ـ توسعه مهارت، دانش و انگیزه نیروی کار
    ۱۳ ـ تسهیل دسترسی به سرمایه و فناوری مناسب
    ۱۴ ـ بازنگری مقررات و رویه‌های مرتبط با فعالیت‌ها با رویکرد شفاف‌سازی
    ۱۵ ـ فعال سازی بخش خصوصی به عنوان موتور و محرک اصلی رشد اقتصادی و صنعتی کشور.
    ۱۶ ـ استفاده بهینه از منابع انسانی و اعمال مدیریت کار آمد.
    ۱۷ ـ حمایت ازتولید ملی
    ۱۸ ـ. حمایت از کار و سرمایه ایرانی
    ۱۹ ـ محدود سازی اقتصاد دولتی و آزاد سازی اقتصاد
    ۲۰ ـ مردمی کردن اقتصاد از طریق میدان دادن به فعالان بخش خصوصی و رفع موانع و مشکلات
    ۲۱ ـ توجه به نخبگان واستفاده ازفناوری نوین
    ۲۲ ـ میدان دادن به نخبگان در عرصه صنعت، تجارت و کشاورزی،
    ۲۳ ـ ارتقاء مقاومت اقتصادی دربرابر تحریم‌ها
    ۲۴ ـ خلاصی از وابستگی به درآمد نفت، مصداق خود اتکایی
    ۲۵ ـ فرهنگ سازی اولویت تولید بر واردات و خرید کالای داخلی
    ۲۶ ـ ایجاد فضای رقابتی دربخش تولید و توزیع در برخی از گروه کالایی
    ۲۷ ـ کاهش نقدینگی و ایجاد تناسب آن با تولید
    ۲۸ ـ کاهش سطح بیکاری و ایجاد اشتغال پایدار
    ۲۹ ـ کاهش وابستگی شدید بودجه سالانه کشور به درآمد‌های حاصل از فروش نفت خام
    ۳۰ ـ ایجاد شرایطی نسبتاً پایدار، اقتصادی ایمن و مقاوم و خود کفایی که آرزوی هر ملتی است.
     

    29 بهمن؛ روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی

     

    کارآفرینی

    بنابر تعریف واژه نامه دانشگـاهی وبستر: کارآفرین کسی است که متعهد می‌شود مخاطره هـای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند.
    اقتصاد دانان نخستین کسانی بودند که در نظریه‌های اقتصادی خود به تشریح کارآفرین و کارآفرینی پرداختند. ژوزف شومپیتر، کارآفرین را نروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی می‌داند و می‌گوید: نقش کارآفرین، نوآوری است. از دیدگاه وی ارائه کالایی جدید، ارائه روشی جدید در فرآیند تولید، گشایش بازاری تازه، یافتن منابع جدید و ایجاد هرگونه تشکیلات جدید در صنعت و. از فعالیت‌های کارآفرینان است. کرزنر نیز کـه از استادان اقتصاد دانشگاه نیویورک می‌باشد کارآفرینی را این گونه تشریح می‌کند: کارآفرینی یعنی ایجاد سازگاری و هماهنگی متقابل بیشتر در عملیات بازارها
    هدف از برگزاری روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی در ۲۹ بهمن
    در شرایطی که تحریم‌های آمریکا و وابستگانش علیه ایران سعی در به زانو در آوردن اقتصاد ایران دارد و از طرفی وضعیت کار و اشتغال در ایران دچار اختلال شده است، روز  اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی راه حل‌های عبور از این تنگنا‌ها و چه بسا ساختن فرصت از شرایط تحریم‌ها را در جهت استقلال و سربلندی کشور یادآوری می‌کند. در ۲۹ بهمن ماه همایش سالانه اقتصاد مقاومتی  توسط شبکه تحلیلگران اقتصاد مقاومتی با همکاری دیگر نهاد‌ها از جمله مجلس و دولت برگزار می‌گردد و طی آن، زمینه برای رصد و پایش اقتصاد مقاومتی در کشور، تقویت پایه‌های علمی و پژوهشی اقتصاد مقاومتی و ارائه پیشنهاد‌های عملیاتی برای تحقق اقتصاد مقاومتی با حضور همه فعالان این حوزه فراهم می‌گردد. روز ۲۹ بهمن ؛ روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی در تقویم جمهوری اسلامی ایران تعطیل نیست.





    کارآفرینی به عنوان یکی از اصلی ترین و مهم ترین موضوعات دنیای امروز و محرکه اصلی توسعه اقتصادی محسوب می شود و نقش آن در نوآوری یا ایجاد فضاهای جدید کسب وکار بر همگان روشن است.یک رکن دیگر اقتصاد مقاومتی، حمایت از تولید ملی و بهره گیری از ظرفیت ها و فرصت های داخلی است و در این زمینه باید تولیدات بخش صنعت و کشاورزی و غیره مورد توجه قرار گیرد و زمینه فروش و صادرات آن نیز فراهم شود.
    به گزارش روابط عمومی پارک علم و فناوری البرز،
     29 بهمن در تقویم امسال روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی نامگذاری شده است.
    طی یک دهه اخیر حوزه اقتصاد مورد توجه ویژه مقام معظم رهبری (مدظّله العالی) بوده و نقشه راه و راهبرد اقتصاد کشور نیز در بهمن ماه ۱۳۹۲ در ۲۴ بند تحت عنوان"اقتصاد مقاومتی" از سوی معظم له ابلاغ و شعار منتخب سال های اخیر نیز مزین به جهت گیری اقتصاد مقاومتی گردید که این مهم از سوی سایر ارکان نظام همچون ریاست محترم جمهوری به عنوان عالی ترین مقام اجرایی کشور همواره مورد توصیه و تاکید قرار گرفته چرا که اصلی ترین ماموریت این ت؛ چابک سازی، استحکام، رقابت پذیری و کاهش آسیب های اقتصادی و برون رفت از تنگناه ها و گلوگاه های اقتصادی و تولیدی کشور می باشد.

     


    کارآفرینی ،خلاقیت در کار و ایجاد فرصت‌های جدید اقتصادی و تولیدی است،جامعه‌ای که در بستر کارآفرینی حرکت می‌کند، زنده ،پویا و فعال است و می‌تواند همه مشکلات و فشارهای بیرونی و درونی را تحمل کرده و پشت‌سر بگذارد.

    یکی از بهترین راه های موجود در جهت برطرف ساختن کاهش وابستگی جوامع اسلامی به غرب و حفظ استقلال و پافشاری بر ارزش های حاکم بر خود اقتصاد مقاومتی است.

    این واژه برای اولین بار توسط رهبر انقلاب اسلامی ایران برای صیانت از تهاجم دشمنان در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، تولیدی و. به عنوان راهنمای عمل همه مسئولان و مردم در برابر فشارها و تهدیدات دشمنان به عنوان ایده ای مبتکرانه و بسیار خلاقانه مطرح شده است.

    کارآفرینی به عنوان یکی از اصلی ترین و مهم ترین موضوعات دنیای امروز و محرکه اصلی توسعه اقتصادی محسوب می شود و نقش آن در نوآوری یا ایجاد فضاهای جدید کسب وکار بر همگان روشن است.

    توجه به این مهم که کارآفرین و کارآفرینی از عنصرهای بالقوه ی توسعه و حرکت به سوی پیشرفت و ترقی است می تواند بسیار بحث انگیز و مورد تحلیل باشد.

    در بند نخست ت‌های کلی اقتصاد مقاومتی هم ،کارآفرینی یکی از عوامل مهم برای رسیدن به نقطه‌ی مطلوب اقتصادی اشاره شده است.

    در این بند بر تامین شرایط و فعال‏سازی امکانات و منابع مالی و سرمایه‏ های انسانی و علمی کشور به منظور توسعه کارآفرینی تاکید شده است.

    همچنین این بند به حداکثر رساندن مشارکت مردم در فعالیت‏های اقتصادی با تسهیل و تشویق همکاری‏های جمعی و تاکید بر ارتقای درآمد و نقش طبقات کم‏‌درآمد و متوسط اشاره دارد.

    استفاده از فکر و ایده دانش آموختگان دانشگاهی ظرفیتی گسترده برای تحقق کارآفرینی است که متاسفانه براساس آمار از این ظرفیت تاکنون استفاده کامل نشده است.

    کارآفرینی البته راهی است برای اشتغال دانش آموختگان که موفقیت در آن نیاز به ارائه تسهیلات در بخش های مختلف به کارآفرینان است.

    امروزه از کارآفرینی به عنوان موتور محرکه رشد و توسعه اقتصادی یاد می شود؛ به طوری که، بسیاری از کشورهای پیشرفته و در حال توسعه کارآفرینی را به عنوان یک ظرفیت و فرصت ویژه در جهت اهداف اقتصادی خود چه در سطح داخلی و چه در سطح بین المللی مورد توجه قرار داده و ت ها و برنامه های ویژه ای در حمایت از آن در نظر گرفته اند.

    تحقق اقتصاد مقاومتی با تکیه بر منابع داخلی در سال های گذشته با شدت یافتن تحریم های یک جانبه و غیرانسانی غرب علیه جمهوری اسلامی با هدف متوقف کردن برنامه های صلح آمیز هسته ای ایران، واژه اقتصاد مقاومتی به ادبیات اقتصادی کشور اضافه و به فراخور حال و روز اقتصاد کشورمان مورد بحث قرار گرفته است.

    این واژه اولین بار در دیدار کارآفرینان با مقام معظم رهبری در شهریور سال 1389 مطرح شد و معظم له " اقتصاد مقاومتی " را معنا و مفهومی از کارآفرینی معرفی و برای نیاز اساسی کشور به کارآفرینی دو دلیل " فشار اقتصادی دشمنان " و " آمادگی کشور برای جهش " را معرفی نمودند.

    مقام معظم رهبری در 29 بهمن ماه سال 1392 ت‌های کلی اقتصاد مقاومتی را که از مهم‌ترین رئوس آن رشد بهره‌وری، اقتصاد دانش‌بنیان، حمایت هدفمند از صادرات، مقابله با ضربه‌پذیری درآمدهای نفتی، صرفه‌جویی، شفاف‌سازی اقتصاد و گفتمان‌سازی است، ابلاغ کردند.

    برای مفهوم اقتصاد مقاومتی، تعاریف متفاوتی ارائه شده که هر کدام از جنبه ای به آن نگاه شده است.اما تعریف جامع و کامل از اقتصاد مقاومتی را خود رهبر فرزانه انقلاب ارائه داده اند. ایشان در دیدار با دانشجویان فرمودند:" اقتصاد مقاومتی یعنی آن اقتصادی که در شرایط فشار، در شرایط تحریم، در شرایط دشمنی ها و خصومت های شدید می تواند تعیین کننده رشد و شکوفایی کشور باشد."

    بنابراین می توانیم بگوئیم که اقتصاد مقاومتی می تواند مجموعه‌ای از فعالیت‌هایی باشد که اقتصاد کشور را در مقابل برخی جریان‌های داخلی و خارجی مقاوم و مصون می سازد و در این راستا لازم است اقداماتی در بخش های اقتصادی انجام شود که اقتصادی مقاومتی را محقق سازد.

    یکی از اهدافی که اقتصاد مقاومتی دنبال می کند توجه و استفاده از سرمایه های مردم و بخش خصوصی در اقتصاد است و در این راستا لازم است تا ت اصل 44 قانون اساسی که واگذاری امور و فعالیت های اقتصادی دولت به بخش خصوصی می باشد مورد توجه قرار گیرد.

    یک رکن دیگر اقتصاد مقاومتی، حمایت از تولید ملی و بهره گیری از ظرفیت ها و فرصت های داخلی است و در این زمینه باید تولیدات بخش صنعت و کشاورزی و غیره مورد توجه قرار گیرد و زمینه فروش و صادرات آن نیز فراهم شود.

    توجه به بخش خصوصی، بهبود فضای کسب و کار، کارآفرینی، افزایش تولید داخلی و ثروت ملی جدای از اینکه می تواند وابستگی کشورمان به اقتصاد تک محصولی و نفت را کاهش دهد؛ می تواند زمینه اشتغال و رونق اقتصادی را فراهم کند.

    یکی از مباحث مهم در تحقق اقتصاد مقاومتی استفاده بهینه از منابع و سرمایه های موجود و توجه به مدیریت مصرف است. سالانه بخش مهمی از منابع ملی و سرمایه های کشور به دلیل استفاده نادرست و یا مصرف بی جا از بین می رود و همراهی و مشارکت تک تک افراد جامعه برای تحقق اقتصاد مقاومتی لازم و ضروری است.

    این نکته را نیز نباید فراموش کرد که نامگذاری سالهای اخیر در زمینه های اقتصادی یعنی اصلاح الگوی مصرف، جلوگیری از اسراف، تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی، همت مضاعف و کار مضاعف و جهاد اقتصادی به عنوان شعارهایی است که زمینه لازم را برای تحقق اقتصاد مقاومتی فراهم کرده است.

    اتکا به تولید کالاهای غیرنفتی و تولیدات داخلی و کاهش وابستگی به نفت نیز از دیگر اامات تحقق اقتصاد مقاومتی است.این کار باید با عزم و اراده استوار دولت، مجلس و مسئولان و همت و یاری سرمایه گذاران، صنعتگران و صاحبان صنایع محقق شود.

    شناسایی و احصاء وضعیت واحدهای تولیدی نیمه‌تمام و راکد، واگذاری طرح‌ها و پروژه‌های عمرانی نیمه‌تمام به بخش غیردولتی و تکمیل این طرح ها از جمله اقداماتی است که می تواند در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی صورت گیرد. در این زمینه لازم است دستگاههای ذیربط به ویژه بانک ها به کمک بیایند و در جهت تامین مالی و نقدینگی این طرح ها گام بردارند.

    به اعتقاد صاحب نظران با اجرایی شدن اقتصاد مقاومتی زمینه رونق اقتصادی، خدمت به مردم، ایجاد آرامش در جامعه، رفع مشکل بیکاری و ایجاد اشتغال برای فارغ التحصیلان مراکز دانشگاهی و حل مشکلات واحدهای تولیدی و نیمه تمام فراهم می شود.

    به گفته آنها همه ت ها باید برای تحقق اقتصاد مقاومتی همسو شوند و برای این امر باید به منابع داخلی اتکاء نمود و با اقدام و عمل همه ظرفیت های اقتصادی کشور را شکوفا کرد.
    توسعه کارآفرینی در کشور ضمن فراهم آوردن زمینه رشد و توسعه پایدار، مسائل و مشکلات جاری از جمله فقز، نابسامانی اجتماعی و فرهنگی، بیکاری دانش آموختگان دانشگاهی و معضل انبوده سایر بیکاران را مرتفع خواهد کرد. دستیابی به رشد و توسعه اجتماعی به عنوان یک چشم انداز ملی مهم ترین آرزوی هر ملتی است. اما تحقق چنین چشم اندازی نیاز به تدوین و اجرای راهبردهای اثر بخش دارد.

    توجه به آنچه مقام معظم رهبری درباهر تحقق اقتصاد مقاومتی با محوریت کارآفرینی بیان می کند می تواند جامعه اسلامی را به الگوی برتر در جهان امروز تبدیل کد و سلطه مستکبران را نابود ساخته و اجازه تحرک به دشمن نداده و تحرکات اسلامی مبتنی بر عدالت را در جامعه جهانی سازماندهی کند.





    معنویات و جلوه های ملکوتی

    حضرت امام در مورد بعد حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ می فرماید:

    از برای زن ابعاد مختلفه است، چنانچه برای مرد و برای انسان. این ورق صورت طبیعی نازلترین مرتبۀ انسان است و نازلترین مرتبۀ زن است و نازلترین مرتبۀ مرداست؛ لکن از همین مرتبۀ نازل حرکت به سوی کمال است. انسان موجود متحرکاست از مرتبه طبیعت تا مرتبه غیب تا فنا در الوهیت. برای صدیقۀ طاهره این مسائل، این معانی حاصل است. از مرتبۀ طبیعت شروع کرده است؛ حرکت کرده است، حرکت معنوی،با قدرت الهی، با دست غیبی، با تربیت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مراحل را طی کرده است تا رسیده است به مرتبه ای که دست همه از او کوتاه است». [31]

    آنچه در این فراز از سخنان پرمعنا و دلنشین حضرت امام قابل تأمل است، نظرگاه خاص ایشان در مورد تساوی استعدادهای زن و مرد در دستیابی به صفات فاضله و مقامات بلند معنوی است. بر اساس چنین دیدگاهی تقسیم بندی انسانها به دو دستۀ زن و مرد، مذکر و مؤنث نمایندۀ نازلترین و پست ترین نوع نگاه به جامعۀ بشری است و در مقابل با یک نگاه ارزشی و اصولگرا انسانها همه فرزندان آدمند و بالقوه دارای شأن خلیفة اللهی و آنچه در این میان آنها را از هم متمایز می کند میزان تلاش، کوشش و مجاهدتی است که هریک از آنها در راه بارور کردن استعدادهای فطری و بالقوه و رسیدن به کمال مطلوب صرف می کنند و در این بین، تقسیم بندی انسانها به زن و مرد بر اساس ساختمان جسمانی آنها معقول به نظر نمی رسد؛ زیرا آنچه در رهگذر سیر و سلوک عرفانی، فلسفی و علمی نصیب انسانها می شود بهرۀ روح است نه بهرۀ جسم.چنانچه هیچ کدام از اوصاف سعادت، شقاوت، فضیلت، رذیلت، حق، باطل و . بر موصوف بدن حمل نمی شود؛ بلکه محمل این صفات روح و جان انسانهاست.

    لذاست که حضرت امام زن را نیز در بُعد انسانیت و مراتب معنوی می داند که می تواند از همان مرتبۀ نازل وجودی خود به سوی مقصد کمال حرکت کند. در اینمیان انسان که به منتها درجۀ انسانیت خویش صعود کرده و انسان کامل لقب گرفته بالفعل واجد شأن خلیفة اللهی است؛ و چون خلافت خداوند از نوع غیبت و گماردن فردیبه جانشینی دورۀ غیبت نیست، بلکه به مقام خلافت او رسیدن به معنی چون او شاهد و حاضر بودن در همه وقت و همه جاست؛ بنابراین انسان کامل آیت کبرای حق است» [32] و مظهر اسمای الهی و اینجاست که حضرت امیر ـ علیه السلام ـ می فرمایند:وما لله ایة اکبر منی»؛[33] و چون ائمه اطهار ـ علیه السلام ـ کلهم من نور واحد» پسهمگی مصداق آن کلام مولا علی ـ علیه السلام ـ قرار می گیرند؛ [34] و در این میان زهرای مرضیه نیز قطعاً دارای چنین مقامی است. اینجاست که حضرت امام با لحنی بس شیوا و گویا می فرمایند: برای صدیقۀ طاهره این معانی حاصل است» از جمله فضایل و مکارمی که حضرت صدیقۀ کبری (س) طی سیر و سلوک توحیدی ـ عرفانی خویش بدان دست یافت، طهارت ابدی وجود مبارک و ملکوتی ایشان از هر آلودگی وآلایش بود. چنانچه جناب طبرسی ـ علیه الرحمه ـ می فرمایند:

    استدلال بر عصمت حضرت زهرا آیۀ تطهیر است؛ زیرا که عموم ملت اسلام اتفاق کرده اند بر اینکه مقصود از اهل بیت در آیۀ شریفۀ خاندان پیغمبر ـ صلوات الله علیه - هستند؛ و در روایت از طرق شیعه و سنی رسیده است که این آیه مخصوص علی ـ علیهالسلام ـ، فاطمه ـ سلام الله علیها ـ، حسن و حسین ـ علیهما السلام ـ می باشد؛ و اینکهحضرت رسول آنها را در زیر عبای خبیری جمع فرموده و سپس فرمود: خداوندا این چند نفر که اکنون در زیر عبا اجتماع کرده اند خاندان من هستند؛ اینک کثافت و پلیدی را از اینان رفع کن و آنها را پاک و پاکیزه قرار ده».[35]

    به این ترتیب به نقل از علامۀ امینی اگر جز آیۀ تطهیر منقبت دیگری در شأن زهرای اطهر نبوده همین آیه، برهانی است کافی؛ و نشانگر اینکه حضرت صدیقه،معصومه است و عصمت از شئون و مناصب ولایت است و ما، غیر ولی که معصوم باشد سراغ نداریم. از ابتدای خلقت آدم تا آخر، هر کسی که معصوم است ولی است یاپیغمبر است یا امام است، یا صدیق است که حضرت صدیقه ـ سلام الله علیها ـ نیز یکی از آنهاست». [36]

    از دیگر فضایل و مناقب حضرت صدیقۀ کبری در باب عصمت ـ که از علمای بزرگ شیعه نقل شده ـ عبارت مشهور پیامبر بزرگ اسلام در مدح و منقبت ایشان است،چنانکه فرموده اند: فاطمه پارۀ تن من است، مرا آزرده خواهد کرد کسی که وی رابیازارد؛ و نیز فرمود: کسی که فاطمه را اذیت کند مرا اذیت کرده و هرکه مرا اذیت کندخداوند را اذیت کرده»؛ و نیز فرمود: خداوند هنگام خشم فاطمه خشمگین می گرددو در هنگام خشنودی او خشنود است»؛ و اگر چنانچه فاطمه معصومه نباشد نباید اذیت کنندگان او در هر حال مانند اذیت کنندگان پیغمبر باشند. [37]

    از فضایل مهم حضرت زهرا محدثه بودن و سخن گفتن ملائکه با ایشان است.چنانکه حضرت صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند: فاطمه بنت رسول الله ـ صلوات الله علیه ـ کانت محدثه ولم تکن بنیة انما سمیت فاطمه محدثةً لأنَّ الملائکه کانت تهبطمن السماء فتنادیها کما تنادی مریم بنت عمران، یا فاطمه ان الله اصطفاک وطهرک واصفاک علی نساء العالمین یا فاطمه اقنتی لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین». [38]

    و در روایات است که گاه فاطمه ـ سلام الله علیها ـ در محراب و مصلای خویش به نماز و عبادت مشغول بود و پشت سرش قدحی پر از غذای گرم و مطبوع بود که از آن بخار برمی خاست [39] و آن هدیه ای الهی بود که فاطمه چون مریم از آن بهره داشت. از جمله مفاخر و مناقب عظیم فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ نزول آیات سورۀ مبارکۀ هل اتی» به جهت بخشش کریمانۀ حضرت و خاندان ایشان بود که یقیناً این آیات در شأن ایشان و خانوادۀ گرامی شان نازل شد و هیچ گونه اشکالی بر آن وارد نکرده اند. [40]

    زیباترین و شیواترین تعبیرات دربارۀ نجات بخشی اهل بیت طاهره از آنِ رسول خداست که در این میان، حضرت فاطمه زهرا از جایگاه و اهمیت ویژه ای در کلام پدر برخوردار است. در حدیثی آمده است:

    علیّ [منی] و ابنای منه والطیبون منی و انا منهم و هم الطیبون بعد امهم و هم سفینةمن رکبها نجی و من تخلّف عنها هوی، الناجی فی الجنة و الهادی فی لظی». [41]

    و در حدیث صالح بن سهل همدانی آمده است که می گوید از امام صادق (ع) در مورد آیۀ شریفه الله نور السموات والارض مثل نوره کمشکاةٍ. شنیدم که فرمود:

    المشکاة» فاطمه علیها سلام فیها، مصباح» الحسن، المصباح» الحسین فیزجاجة» کانها کوکب دری کأنّ فاطمه کوکب دریٌ بین نساء اهل الدنیا ونساء اهلالجنة».[42]

    وجود چنین فضایل و مناقبی در وجود مبارک حضرت زهراست که در جواب پیامبراکرم ـ صلوات الله علیه ـ که از علی علیه السلام پرسید: همسرت را چگونه یافتی؟عرض کرد نعم العون علی طاعة الله » [43] و اینگونه است که حضرت امام دربارۀ وجودمقدس فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ می فرمایند:

    معنویات، جلوه های ملکوتی، جلوه های الهی، جلوه های جبروتی، جلوه های ملکی و ناسوتی همه در این موجود مجتمع است؛ انسانی است به تمام معنا انسان،زنی به تمام معنا زن».[44]

    مجاهده، مخاطبه، محاکمه با حکومتهای وقت

    امام خمینی در بخشی از سخنان خود با اشاره به بُعد ی ـ اجتماعی حضرت زهرا می فرمایند:

    حضرت مجاهده داشته است، حضرت به اندازۀ خودش که در این ظرف کوتاه مجاهده داشته است مخاطبه داشته است با حکومتهای وقت، محاکمه می کرده است

    حکومتهای وقت را.!» [45]

    این سخنان حضرت امام در مدح شخصیت فکری ـ ی زهرای مرضیه نشانگراعتقاد راسخ ایشان به بعد تعهدپذیری ن مسلمان در برابر جامعه اسلامی است.جامعه ای که هر لحظه به واسطۀ نفوذ عناصر قدرت طلب و مصلحت اندیش تهدید می شود و تنها راه مقابله با چنین وقایعی، هوشیاری و احساس مسئولیت یکایک افرادجامعۀ اسلامی است؛ در این میان صدیقۀ کبری با دفاع و مجاهده در راه حفظ وحراست از مقام عظمای ولایت که خود را به عنوان یک مأموم موظف بدان می دید، نه تنها برای ن که برای تمام انسانهای آزاده و حق جو الگو و نمونه است. زهرا ـ سلام الله علیها ـ با فهم عمیق و درک کاملاً درست از موقعیت جامعۀ اسلامی و شأن خویش به عنوان دخت رسول اکرم ـ صلوات الله علیه ـ و وارث علم، تقوا و فضایل او و با پیشقدم شدن در راه دفاع از حریم امامت و حقوق حقۀ خود و خانوادۀ بزرگوارش به پا خاست و با حرکتی کاملاً سنجیده و بجا مسیر انحرافی را که بلافاصله بعد از وفات رسول اکرم ـ صلوات الله علیه ـ در جامعۀ اسلامی نوپای مدینه رخنه کرده بود با بانگی رسا به مسلمانان یادآوری کرد؛ هر چند که در آن موقع مورد التفات بزرگان انصار و مهاجر واقع نشد، اما پیام هشدار دهندۀ کلام او در مسجد مدینه همچنان در گوش تاریخ طنین انداز است. آری! زهرا رأیی صحیح، تفکری آزاد و عقیده ای قاطع داشت و اگر به چیزی معتقد شده و صحت آن را دریافته بود، هرگز آن را پنهان نمی کرد و بی پرده و بی هیچ واهمه ای ابراز و اعلام می نمود!»؛ [46] و زهرا ـ سلام الله علیها ـ کلام پیامبر را همچنان در جان و قلب خود به ودیعت داشت که من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و اینگونه بود که با مشاهدۀ خط انحراف از معتقدات راستین اسلام که با مرگ غمبار پیامبر آغاز شد، تاب تحمل نیاورد و فریاد زد:

    چون خدای تعالی همسایگی پیامبران را برای رسول خویش گزید دورویی آشکار شد و کالای دین بی خریدار . شیطان از کمینگاه خود سر بر آورد و شما را به خود دعوت کرد و دید چه زود سخنش را شنیدید و سبک در پی او دویدید و در دام فریبش خزیدید و . هنوز دو روزی از مرگ پیغمبرتان نگذشته و سوز سینۀ ما خاموش نگشته، آنچه نبایست کردید و آنچه از آنتان نبود بردید و بدعتی بزرگ پدید آوردید.به گمان خود خواستید فتنه برنخیزد و خونی نریزد؛ اما در آتش فتنه فتادید و آنچه کِشتید به باد دادید که دوزخ جای کافران است . شما کجا و فتنه خواباندن کجا؟دروغ می گویید و راهی جز راه حق می پویید؛ وگرنه این کتاب خداست میان شما!» [47]

    حضرت زهرا در راه باز پس گرفتن حق مسلم خلافت ولی الله فی الارض، علیعلیه السلام ـ از هیچ کوششی دریغ نکرد و حتی حضرت علی ایشان را به اصرار بر مرکبی می نشاند و شبانه به در خانۀ انصار می برد و فاطمه ـ سلام الله علیها ـ با به یادآوری گفتار و کردار رسول خدا ـ صلوات الله علیه ـ دربارۀ علی ـ علیه السلام ـ ایشان را به شأن و قدر والای وی برای خلافت مسلمین متذکر می شد. ولی چه سود که در جواب می شنید: ای دختر رسول خدا ما با ابوبکر بیعت کرده ایم و اگر شوهر و پسرعموی تو زودتر از آن نزد ما آمده بود با دیگری بیعت نمی کردیم». [48]

    چند روزی از وفات رسول خدا ـ صلوات الله علیه ـ و واقعۀ سقیفه نگذشته بود که حادثۀ دیگری پیش آمد و زهرا ـ سلام الله علیها ـ را برای گرفتن حق خود و اهل بیت پیامبر راسختر کرد و آن مسألۀ فدک بود. خلیفۀ مسلمانان با استناد به حدیثی از رسول اکرم، فدک را که پیامبر در زمان حیات به فاطمه زهرا بخشیده بود، جزو اموال عمومی مسلمین حساب کرد و کارگزاران حضرت زهرا را از آن مزرعه بیرون کرد. این اتفاق سرآغاز محاجمه ای تند، سرکوبگر و روشنگر از جانب زهرا ـ سلام الله علیها ـ با ابوبکر، خلیفۀ وقت در مسجد مدینه و آشکار شدن بغض فرو خوردۀ اهل بیت پیامبر ـ صلوات الله علیه ـ به غاصبان حقوق ایشان بود. این است که حضرت زهرا با علم به اینکه پس از رسول خدا تنها وارث بحق ایشان خود اوست و با اتکا به شأن و منزلت پدر به عنوان نبی، فرزندان به عنوان دو ریحانۀ رسول الله و سرور جوانان اهل بهشت و شوهر به عنوان امام مسلمین، به دادخواهی از جماعت مسلمانان بپاخاست. آنچه درگفتار حضرت زهرا بیش از پیش آشکار است نه طلب ارث و میراث مادی پدر که ادامۀرسالت او برای ارشاد و تنذیر مردم است چنانکه در انتهای خطبه می فرماید:

    من آنچه شرط بلاغ است با شما گفتم، اما می دانم خوارید و در چنگال زبونی گرفتار. چه کنم که دلم خون است و باز داشتن زبان شکایت از طاقت برون! و نیزمی گویم برای اتمام حجت بر شما مردم دون! بگیرید! این لقمه گلوگیر به شما ارزانی؛ و ننگ حق شکنی و حقیقت پوشی بر شما جاودانی باد! اما شما را آسوده نگذارد تا به آتش افروخته خدا بیازارد . من پایان کار را نگرانم و چون پدرم، شما را از عذاب خدا می ترسانم. به انتظار بنشینید تا میوه درختی را که کشتید بچینید و کیفر کاری را که کردید ببینید». [49]

    به هرحال نتیجۀ عملکرد زهرا ـ سلام الله علیها ـ هرچه بود یک حقیقت مسلم و انکارناپذیر همواره پیش روی تاریخ اسلام وجود دارد و آن اینکه زهرای مرضیه آغازگر جنبشی عظیم و رهایی بخش در حمایت از مظلومان و ستم دیدگان تاریخ بود و با نشان دادن رگه های مخفی و ناپیدای انحراف در جامعۀ نوپای اسلامی راه را برای مبارزات گسترده تر همسر و فرزندان مجاهد خویش هموار کرد. چه اگر باطل را نمی توان ساقط کرد، می توان رسوا ساخت؛ اگر حق را نمی توان استقرار بخشید، می توان اثبات کرد؛ طرح نمود؛ به زمان شناساند؛ زنده نگه داشت». [50] درس بزرگی که سید و سالار شهیدان حسین بن علی ـ علیه السلام ـ به خوبی از مادر آموخت.

    بزرگترین شرافت

    از ملکوتی ترین و منحصر به فردترین ویژگیهای حضرت صدیقۀ طاهره نزول فرشتگان از جانب حق تعالی و سخن گفتن ایشان با حضرت بود. چنانکه در بیشتر روایات در این مورد به محدثه بودن ایشان تصریح شده است. در این مورد روایات مختلفی است، ازجمله: هم صحبتی جبرئیل امین با آن بانوی بزرگوار. روایات مروی در این موضوع، تصریح می کنند که پس از فوت رسول اکرم ـ صلوات الله علیه ـ فرشتگان برای عرض تسلیت و آرام شدن دل فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ به حضور ایشان مشرف شده با آن حضرت به گفتگو می پرداختند. در این مورد حضرت امام جعفرصادق می فرمایند:

    فاطمه بعد از رحلت رسول اکرم بیش از 75 روز زنده نماند و غم جانسوز داغ پدر،قلب او را لبریز کرده بود. به این جهت جبرئیل پی در پی به حضورش می آمد و او را درعزای پدر تسلیت باد» می گفت و تسلی بخش خاطر غمین زهرا بود. گاه از مقام ومنزلت پدر بزرگوارش سخن می گفت و گاه از حوادثی که پس از رحلت او بر ذریه اش وارد می گردید خبر می داد. امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ نیز آنچه جبرئیل املا می کرد همه را به رشتۀ تحریر در می آورد و مجموعۀ این سخنان است که به مصحف فاطمه ـ سلام الله علیها ـ موسوم گردیده است».[51]

    با وجود تمام فضایل و مناقبی که در تفسیر گفتار عالمانۀ حضرت امام دربارۀ شخصیت و شأن زهرای مرضیه در بخشهای پیشین گفته شد، باید اذعان کرد که در نگاه حضرت امام، صدیقۀ طاهره ـ سلام الله علیها ـ دارای شرافت و فضیلتی بالاتر از همۀ آنچه ذکر شده است، می باشد و آن نزول حضرت روح الامین بر قلب مبارکشان وسخن گفتن با ایشان است و حضرت امام در فرازی از سخنان ارزشمند خود به این مطلب اشاره دارند که:

    . مسألۀ آمدن جبرئیل برای کسی، یک مسألۀ ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می آید و امکان دارد بیاید. این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می خواهد بیاید، و مقام جبرئیل که روح اعظم است. چه ما قائل بشویم به اینکه قضیۀ تنزیل، تنزیل جبرئیل، به واسطۀ روح اعظم خود این ولی است؛ یا پیغمبر است . او تنزیل می دهد او [جبرئیلرا . تا مرتبه پایین. یا بگوییم که خیر حق تعالی او را مأمور می کند که برو و این مسائل را بگو .، تا تناسب مابین روح این کسی که جبرئیل می آید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد، امکان ندارد این معنا و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیای درجه اول بوده است مثل رسول خداو موسی و . بین همه کس نبوده است. بعد از این هم بین کسی دیگر نشده است؛ حتی دربارۀ ائمه هم من ندیده ام که وارد شده باشد این طور که جبرئیل بر آنها نازل شده باشد . در هر صورت، من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کرده اند ـ با اینکه آنها هم فضایل بزرگی است ـ این فضیلت را من بالاتر از همه می دانم. و این از فضایلی است که از مختصات حضرت صدیقه سلام الله علیهاست». [52]

    در این زمینه گفتار مرحوم علامه امینی قابل توجه است که می فرمایند:

    احراز این مقام جز برای آن کس که ولی است، امکان پذیر نیست و چون فاطمه ولیة الله است در سایۀ مقام ولایتش فرشتگان با او سخن می گویند رسول خدا دراین باره می فرمایند: اولیای بعد از من، امیرالمؤمنین، فاطمه، حسنین و اولاد معصومین آنانند؛ و وارد بودن این مرتبۀ والای محدث بودن در امت رسول خدا ـ صلوات الله علیه ـ جز برای این سیزده معصوم برای هیچ یک از افراد امت معقول نیست».[53]

    ن بزرگ اسلام از دیدگاه امام

    حضرت امام خمینی با دیدگاه ویژۀ خویش، همواره از ن مسلمان به عنوان عناصر پیش برنده نهضتها و حرکتهای آزادی خواهانۀ اسلامی یاد کرده و از نقش اساسی این قشر فعال و پویای جامعۀ اسلامی در جهت دهی و به حرکت واداشتن سایر اقشار جامعه به دفاع برخاسته اند. حضرت زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ دخت گرانقدر زهرای اطهر ـ سلام الله علیها ـ از جمله ن بزرگ و مجاهدی است که از دیدگاه امام سهمی بس ارزنده و مهم در پیشبرد اهداف قیام عاشورا و در نگاهی کلان، اهداف اسلام داشته است. عظمت زینب کبری در نگاه امام آنجا به خوبی رخ می نماید که این بار حضرت امام در فرازی از سخنان خود عظمت شخصیت حضرت زهرا را با پروردن چنین دختری به نمایش می گذارد و می فرماید:

    زنی .که دخترش در مقابل حکومتهای جبّار ایستاد و آن خطبه را خواند و آن حرفها را زد، که همه می دانید، زنی که در مقابل یک جبّاری ایستاد که اگر مردها نفس می کشیدند همه را می کشتند، و نترسید و ایستاد و محکوم کردحکومت را، یزید را محکوم کرد. به یزید فرمود: تو قابل آدم نیستی، تو انسان نیستی. زن، یک همچو مقامی باید داشته باشد!»[54]

    در دیدگاه خاص حضرت امام تعهدپذیری اجتماعی و مسئولیت ی ـ اجتماعی نه فقط مختص مردان، بلکه وظیفۀ مردان و ن توأمان است و ن نه فقط در خانه که مرکز تعلیم و تعلم است بلکه در اجتماع نیز باید حضور فعال داشته باشند و به قول آن حضرت:

    اگر شما [زنهاپذیرفتید که روز بیستم جمادی الثانیه که روز تولد حضرت زهراست. . روز زن باشد . به عهدۀ شما مسائل بزرگی خواهد آمد از قبیل مجاهده که حضرت مجاهده داشته است. مخاطبه داشته است با حکومتهای وقت، محاکمه می کرده است حکومتهای وقت را، شما باید اقتدا به او بکنید . زهد و تقوا و همه چیزهایی که داشته است و عفافی که او داشته است . آنها را تبعیت کنید». [55]

    شایسته است در پایان سخن، از نقش و جایگاه ن مسلمان ایران در تفکر و اندیشۀ امام راحل یادی بکنیم آنجا که متواضعانه فرمودند:

    ما نهضت خودمان را مدیون زنها می دانیم، مردها به تبع زنها در خیابانها می ریختند، تشویق می کردند زنها مردان را، خودشان در صفهای جلو بودند. زن،یک همچو موجودی است که می تواند، یک قدرت شیطانی رابکشند».[56]

    فهرست منابع و مآخذ:

    1 ـ ابوعلم، توفیق؛ فاطمه زهرا (س)؛ علی اکبر صادقی، امیرکبیر، تهران، 1358.

    2 ـ اربلی، ابی الحسن علی بن عیسی؛ المناقب، علی بن حسین زواریی؛ تصحیح آقا سید ابراهیم میانجی، نشر ادب الحوزه و کتابفروشی اسلامیه، بی تا، بی جا.

    3 ـ امین زاده، محمدرضا؛ جایگاه اخص و ممتاز زن؛ مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1372.

    4 ـ امینی؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ به کوشش حبیب چایچیان، امیرکبیر، تهران،1363.

    5 ـ جعفری، سیدحسین محمد؛ تشیع در مسیر تاریخ؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1374.

    6 ـ جوادی آملی؛ زن در آیینۀ جمال و جلال؛ مرکز نشر فرهنگی رجا، تهران، 1374.

    7 ـ خمینی، روح الله؛ در جستجوی راه از کلام امام؛ زن، امیرکبیر، تهران، 1363.

    8 ـ خمینی، روح الله؛ صحیفۀ امام؛ موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

    9 ـ رسولی محلاتی، سید هاشم؛ زندگانی حضرت فاطمه (س) و دختر آن حضرت؛ دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، تهران 1376.

    10 ـ زریاب خویی، عباس؛ سیرۀ رسول الله از آغاز تا هجرت؛ جلد اول، سروش، تهران، 1376.

    11 ـ سعادت پرور، علی؛ جلوه نور، پرتوی از فضایل معنوی فاطمه زهرا (س)؛ دفتر نشر معارف اسلامی، قم، 1371.

    12 ـ شریعتی، علی؛ زن: مجموعه آثار؛ چاپخش، تهران، 1375.

    13 ـ شهیدی، سید جعفر؛ زندگانی فاطمه زهرا (س)؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران،1376.

    14 ـ صداقت، سید علی اکبر؛ زن در اسلام، و پیامها، مصاحبه ها و گفته های امام خمینی دربارۀ زن؛ نشر روح، قم، 1360.

    15 ـ قزوینی، سید محمدکاظم؛ فاطمه اهرا من المهد الی اللحد؛ دارالصادق، بیروت،1397ه. ق.

    16 ـ کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب؛ اصول کافی؛ حاج سید جواد مصطفوی،علمیه، تهران، بی تا.

    17 ـ گرجی، منیره؛ نگرش قرآن بر حضور زن در تاریخ انبیا؛ مرکز مطالعات و تحقیقات مسائل ن، تهران 1373.

    ـ مطهری، مرتضی؛ تعلیم و تربیت در اسلام؛ صدرا، تهران، 1368.

    19 ـ محمدنژاد، میرعلی؛ پرتوی از فضایل حضرت فاطمه زهرا (س) در کلام معصومین (ع)؛ سنا، تهران، 1377.

    20 ـ محمدی ری شهری، محمد؛ فلسفه امامت و رهبری؛ دفتر تبلیغات اسلامی، تهران، 1368.

    21 ـ مجلسی؛ بحارالانوار؛ مؤسسه الوفا، بیروت، 1983م.


    [1] . صحیفۀ امام؛ ج7؛ ص 338.

    [2] . زریاب خویی؛ سیرۀ رسول الله؛ ج1؛ ص 74.

    [3] . نکاح شغار: سیرۀ رسول الله؛ ج1؛ ص 74.

    [4] . نساء / 19: یا ایها الذین امنوا لا یحلّ لکم ان ترثوا النساء کرهاً و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما اتیتموهن؛ ای کسانی که ایمان آورده اید جایز نیست که شما ن را بی اجازۀ ایشان به ارث ببرید تا از این راه بعضی از آنچه را که به ایشان داده بودید از دستشان بگیرید.

    [5] . نحل / 58 و 59: و اذا بشّر احدهم بالانثی ظل وجهه مسودّا و هو کظیم یتواری من القوم من سوءِ ما بشر به ایمسکه علی هونٍ ام یدسّه فی التراب الا ساء ما یحکمون: چون به یکی از ایشان به داشتن فرزندی مادینه مژده بدهند صورتش تیره و پر از اندوه می گردد و از مردم خود این خبر پنهان می شود و مردد می گردد که آیا این فرزند را نگاه دارد و خواری بکشد یا آنکه او را در خاک پنهان کند بسیار زشت است این داوری ایشان.

    [6] . امینی؛ فاطمة اهرا، سلام الله علیها؛ ص 55.

    [7] . امینی؛ فاطمة اهرا، سلام الله علیها؛ ص 58: جابر بن عبدالله روایت می کند پیامبر اکرم ص به علی  (ع) فرمود سلام علیک ابا الریحانتین اوصیک بریحانتی من الدنیا من قبل ان ینهّد رکناک والله خلیفتی علیک فلما مات النبی (ص) قال علی هذا احد الرکنین الذین قال رسول الله فلما ماتت فاطمه قال هذا الرکن الثانی الذی قال رسول الله.

    [8] . بحار الانوار؛ ج 22؛ ص 49: یا علی هر آینه فاطمه دخترم را به چیزهایی سفارش کردم و او را امر نمودم تا آنها را بتو برساند پس تو آنها را به انجام رسان که او راستگوست و راستگویی در ذات اوست.

    [9] . بحار الانوار؛ ج 24؛ ص 77، روایت 11: اینها [علی، حسن، حسین] و فاطمه که او زهره است عترت و اهل بیت من هستند ایشان با قرآنند و از آن جدا نمی شوند تا نزد حوض کوثر بر من وارد شوند و یکدیگر را ملاقات کنیم.

    [10] . صحیفۀ امام؛ ج 4؛ ص 427 - 428.

    [11] . شریعتی؛ زن؛ ص 203.

    [12] . ر.ک. امینی؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها.

    [13] . صحیفۀ امام، ج 16؛ ص 193.

    [14] . صحیفۀ امام؛ ج 7؛ ص 339.

    [15] . همان؛ ج 16؛ ص 192.

    [16] . بقره / 30.

    [17] . اعراف / 179.

    [] . اعراف / 172.

    [19] . نحل / 97.

    [20] . اعراف / 0.

    [21] . اصول کافی؛ ج1؛ ص 144، باب 23.

    [22] . صحیفۀ امام؛ ج16؛ ص 192.

    [23] . همان، ج 7؛ ص 337.

    [24] . کشف الغمه، ج 2؛ ص 27.

    [25] . کشف الغمه؛ ج 2؛ ص 23.

    [26] . ابوعلم؛ فاطمه زهرا (س)؛ ص 134.

    [27] . همان؛ ص 135 ـ 137.

    [28] ـ رسولی محلاتی؛ زندگانی حضرت فاطمه سلام الله علیها؛ ص 91.

    [29] ـ ابو علم؛ فاطمه زهرا س؛ ص 143.

    [30] ـ همان؛ ص 143.

    [31] ـ صحیفۀ امام؛ ج 7؛ ص 337 - 338.

    [32] ـ جوادی آملی؛ زن در آیینه جمال و جلال؛ ص 166.

    [33] ـ بحارالانوار؛ ج 36؛ ص 1؛ هیچ موجودی بهتر از من خدا را نشان نمی دهد.

    [34] ـ زن در آیینه جمال و جلال؛ ص 167.

    [35] ـ اعلام الوری؛ طبرسی؛ ص 222.

    [36] ـ امینی؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ ص 19.

    [37] ـ اعلام الوری؛ طبرسی؛ ص 223.

    [38] ـ علامه امینی؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ ص 7.

    [39] ـ رسولی محلاتی؛ زندگانی حضرت فاطمه و . ؛ ص 81 ـ 82؛ کشف الغمه؛ ج 2، ص 28.

    [40] ـ و یطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً، انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءاً و لا شکوراً: علامه امینی؛31.

    [41] ـ بحارالانوار؛ ج 77؛ ص 275، حدیث 1: علی از من است و دو پسرم حسن و حسین (ع) از اوست و پاکیزگان از من هستند و من از ایشان هستم و ایشان پاکیزگانند بعد از مادرشان، آنان کشتی نجاتند هر کس بر آن سوار شد نجات یافت و هر کس از آن باز ماند ساقط شد. نجات یابنده در بهشت و سقوط کننده در جهنم است.

    [42] ـ بحار الانوار؛ ج 23؛ ص 304، باب ، روایت 1.

    [43] ـ رسولی محلاتی؛ زندگانی حضرت فاطمه و . ؛ ص 69.

    [44] ـ صحیفۀ امام؛ ج 7؛ ص 337.

    [45] ـ همان؛ ج 20؛ ص 6 .

    [46] ـ ابوعلم؛ فاطمه زهرا (س)؛ ص 215.

    [47] ـشهیدی؛ زندگانی فاطمه زهرا (س)؛ ص 132 ـ 133.

    [48] ـ ابوعلم؛ فاطمه زهرا (س)؛ ص 215 ـ 216.

    [49] ـ شهیدی؛ زندگانی فاطمه زهرا (س)؛ ص 135.

    [50] ـ شریعتی؛ زن؛ ص 7.

    [51] ـ علامه امینی؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ ص 71 ـ 72.

    [52] ـ صحیفۀ امام؛ ج 20؛ ص 4 - 5.

    [53] ـ علامه امینی؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ ص 73.

    54] ـ صحیفۀ امام؛ ج 7؛ ص 340.

     [55] ـ همان؛ ج 20؛ ص 6.

     [56] ـ همان؛ ج 7؛ ص






    حضرت امام در بخشی از سخنان خود در پیامی به مناسبت روز زن خطاب به بانوان می فرمایند:

    مع الاسف زن در دو مرحله مظلوم بوده است: یکی در جاهلیت، در جاهلیت،زن مظلوم بود و اسلام منت گذاشت بر انسان، زن را از آن مظلومیتی که در جاهلیت داشت بیرون کشید. مرحلۀ جاهلیت مرحله ای بود که زن را مثل حیوانات بلکه پایین تر از او می شمردند، زن در جاهلیت مظلوم بود. اسلام زن را از آن لجنزار جاهلیت بیرون کشید.»[1]

    آنچه همیشه به عنوان یک لکۀ ننگ و نقطه ای سیاه در صفحات پرحادثه تاریخ بشریت باقی مانده و هیچ گاه از ذهن و ضمیر و حافظۀ انسانها پاک نخواهد شد، ستمها و بیدادهایی است که از جانب عده ای انگشت شمار از زورمندان و زرمداران نسبت به گروه بیشماری از طبقات ضعیف و رنجدیده وارد می شد. در این میان مظلومتر و بی پناهتر از همه ن بودند که چه در میان ثروتمندان و چه در میان فقرا و نیازمندان همواره مورد تعدی، ظلم و اجحاف واقع شده و از حقوق طبیعی و الهی خود به عنوان یک انسان در کنار دیگر انسانها محروم شده اند. نمونۀ بارز این محرومیتها را درتواریخ عرب جاهلی می خوانیم. آنجا که به قدری ارزش و منزلت زن سقوط می کند که به عنوان کالایی جهت تجارت و سوداندوزی مورد بهره برداری سوء واقع می شود و مردان طبق قانون مساعات [2] در دورۀ جاهلیت حق کسب درآمد از طریق واگذاری به اصطلاح کنیزان تحت سرپرستی خود به مردان دیگر و دریافت مبلغی به عنوان دستمزد راداشتند؛ و پلیدتر آنکه فرزندانی را که از این راه نصیب آن ن می شد به عنوان ملک و بهره و بندۀ خود می فروختند یا به کارهای مختلف می گماردند.

    تعبیر حضرت امام در سقوط منزلت ن در جاهلیت تا مرز حیوانیت و پست تر از آن، مبیّن این واقعیت تلخ و گزنده است که زن را چون حیوانی می دانستند که به صورت انسان درآمده، فقط برای کسب لذت مردان؛ بهره ای از او نیست جز ننگ و بی آبرویی و انتظاری از او نیست جز زادن مردان دلیر برای قبیله. آنان زن را پست می داشتند چنان که حتی حق انتخاب همسر نیز برایش قایل نبودند و مرد می توانست دختر یا یکی از ن خود را در مقابل دختر یا یکی از ن مرد دیگری با وی معاوضه کند بدون اینکه مهر و کابینی در میان باشد؛[3] و اگر چنانچه همسر زنی می مرد، زن به پسر بزرگ آن مرد به ارث می رسید. حق ازدواج و قیمومت آن زن پس از مرگ شوهر با آن مرد بود مگر اینکه زن بتواند با پرداخت مبلغی که مورد رضایت آنان بود، آزادی خود را بازخرید کند. [4] دراین میان ن و دختران هم از ارث محروم بودند، چرا که ارث پدر به افرادی تعلق می گرفت که جای او را در جنگها و درگیری های قبیله ای پر کنند، چرا که برای عرب،قبیله حکم همه چیز را داشت و عرب بدون قبیله مساوی هیچ بود و باید از بین می رفت؛ و آنچه برای یک قبیله در آن زمان مهم بود نیروی تازه نفس، قوی و زورمند وشجاع بود که از جان و مال و کیان قبیله دفاع کند؛ و در این میان زن هیچ نبود جز مایۀ شرمندگی، چرا که اگر در این زد و خوردها به دست دشمن می افتاد لکۀ ننگ و داغ سیاهی بود بر دامن طایفه اش. بنابر این، برای پیشگیری از وقوع چنین خفتی همان به که وی را زنده به گور می کردند تا دامن شرافت و حیثیت مردان قبیله از هرگونه شائبۀ آلودگی مبرا باشد! چنان که در قرآن مجید هم به این طرز تفکر زشت و نفرت انگیز اعراب جاهلی اشاره می کند [5] ، و در سورۀ تکویر از زبان آن دخترک بیگناه می پرسد: و اذا الموؤةُ سُئلَت بِأی ذنبٍ قُتلتْ؟»

    ظهور اسلام و نیاز به الگوی عملی زن مسلمان

    با ظهور اسلام و مطرح شدن باورها، اعتقادات و ایده های جدید که به تبع این، دین نو در جامعۀ عرب بروز کرد و با مطرح شدن رسول اکرم به عنوان الگو و اسوۀ حسنه برای عموم مسلمانان، نیاز به روشن شدن موضع این دین جدید در رابطه با موقعیت، حقوق ومقام زن بیش از پیش احساس می شد. چه حتی با وجود آیات و دستورالعملهای صریح اسلام در مورد دفاع از حقوق انسانی و منافع بشری زن، وی همچنان از داشتن پایگاهی ثابت و پشتوانه ای عمیق و ریشه دار در تفکرات و عملکردهای اعراب مسلمان محروم بود. در این میان روشهای برخورد و شیوه های عملی ایجاد رابطۀ رسول اکرم ـ صلوات الله علیه ـ با ن خود خصوصاً دختر بزرگوارشان مورد توجه قرار گرفت. ایشان که کمبود و خلأ وجودی یک الگوی به تمام معنا اسلامی را در میان ن تازه مسلمان شده احساس می کردند، با تمام توان، همت خود را معطوف تربیت انسانی و اسلامی دختران و ن بیت خویش کرده و در این راه دست پروردگانی بس شایسته تقدیم اسلام و جامعۀ مسلمین کردند و فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ دخت گرامی پیامبراکرم ـ صلوات الله علیه ـ سیده و سرور تمام این بانوان شایسته بود. چنانکه در روایتی ازابن عباس از قول رسول گرامی اسلام آمده است:

    دخترم فاطمه سالار ن با ایمان امت من و رهبر آنان به سوی بهشت است؛بدرستی که او بانوی بانوان جهان است. عرض شد یا رسول الله آیا بانوی بانوان در زمان خودش؟ پیامبر فرمود: سیدۀ ن در زمان خودش مریم بنت عمران بود، ولی دخترمفاطمه بانوی بانوان جهان و سرور ن عالم از اولین و آخرین است.» [6]

    این بیان شیوا و این ستایش بی همتا از زبان فردی که خود سیدالمرسلین و سرور انبیای پیش از خود است و در چنان جامعه ای که زن از داشتن کمترین حقوق انسانی خود بی بهره است نسبت به دختری نوجوان که به خصایل والای انسانی آراسته است بسیار قابل تأمل و درخور تحسین می باشد. پیامبراکرم ـ صلوات الله علیه ـ خلأ وجود چنین اندیشه و احترامی را نسبت به ن و حقوق آنها با تأسیس یک خانوادۀ کوچک اما بس گرامی، با پیوند زدن دو سرچشمه پاکی و عفت، علی ـ علیه السلام ـ و فاطمه ـ سلام الله علیها ـ پر می کند و به این ترتیب فاطمه تا در خانۀ پدر بود، یار و یاور و غمخوار پدر و تنها پشتوانۀ نیرومند او در منزل پس از درگذشت خدیجۀ کبری، خصوصاً در دورۀ هجرت به مدینه؛ و الگوی مناسبی برای دختران مسلمان و اینک با ازدواج و تشکیل خانواده و همراهی برادر رسالت و امیر مسلمانان پس از رحلت رسول اکرم ـ صلوات الله علیه ـ رکن رکین مقام رفیع ولایت بود. [7] آنچه در گفتار و اعمال رسول خدا ـ صلوات الله علیه ـ نسبت به حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ مشهور و قابل تأمل است،همگی مملو از احترام، تحسین و بزرگداشت مقام آن بانوی ارجمند و تکریم شخصیت ایشان، نه صرفاً به عنوان دختر رسول الله ـ صلوات الله علیه ـ بلکه به واسط برجستگی و علو شأن انسانی و اسلامی آن حضرت است. در این مورد حدیث زیر،شایستۀ بررسی است که پیامبراکرم ـ صلوات الله علیه ـ فرمود:

    یا علی انی یقد اوصیت فاطمة ابنتی باشیاء و امرتها ان تلقیها الیک فانقدها فهی الصادقة الصدوقة».[8]

    در ستایش از جایگاه و پایگاه فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ در میان سایر انسانها همین بس که آیات تطهیر، هل اتی و حدیث عظیم ثقلین در شأن او و خاندان وفرزندان او نازل و بیان شده است. چنانکه در روایت زیر از پیامبر اکرم ـ صلوات الله علیه ـ آمده است:

    هولاء و فاطمة وهی اهرة عترتی و اهل بیتی هم مع القرآن لا یفترقان حتی یردا علیّ الحوض».[9]

    این چنین مقام و شأن رفیعی برای یک زن آن هم، زمانی که هنوز در ذهن و ضمیر جامعۀ نوپای اسلامی، سنتهای دیرپای جاهلی زنده بود، بسیار تحسین برانگیز وشایستۀ تقدیر است؛ چنان که در فرازهایی از سخنان حضرت امام به چنین مطلبی تصریح می شود که:

    اسلام زنها را نجات داده است از آن چیزهایی که در جاهلیت بود؛ آنقدری که اسلام به زن خدمت کرده ، خدا می داند به مرد خدمت نکرده ، . شما نمی دانید که در جاهلیت زن چه بوده و در اسلام چه شده. اسلام به زن خدمتی کرده است که در تاریخ همچو سابقه ای ندارد. .» [10]

    زهرا سرچشمۀ پاک جویبار امامت

    صدیقۀ کبری ـ سلام الله علیها ـ در تمام شئون انسانی و الهی خویش الگو و راهبر نه تنها ن بلکه تمام انسانهای آزاده ای هستند که جز زلال حقیقت، کام تشنۀ آنها را سیراب نخواهد کرد. زهرای مرضیه ـ سلام الله علیها ـ در زهد، صبر، ایثار، شجاعت، اخلاص و صداقت و هزاران خصلت انسانی دیگر نمونه، سرمشق و راهبری بی نظیر است؛ چنانکه جز این فضایل و فضایلی هم شأن آن، لازمه امامت نیست. زهرا خود یک امام است یک تیپ ایده آل برای زن، یک اسوه، یک شاهد برای هر زنی که می خواهد شدن خویش را انتخاب کند» [11] به این ترتیب عمل، فکر و حتی وجود زهرا معیار، ملاک و میزانی بس دقیق و متقن برای تمام انسانهای مؤمن است. عمل وی چه الهی، چه انسانی میزان سنجش اعمال سایرین است و همه باید به او اقتدا کنند. او ولیة الله [12] است و معصومه، لذاست که مبدأ تمام خیرات و برکات است و این است که حضرت امام می فرمایند:

    او در حجره ای کوچک و محقر انسانهایی تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلی می درخشد ، صلوات وسلام خداوند تعالی بر این حجرۀ محقری که جلوه گاه نور عظمت الهی و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است.» [13]

    زهرا ـ سلام الله علیها ـ با داشتن چنان اوصاف و ویژگیهایی قطعاً تنها زنی است که شایستگی و توان به دوش گرفتن چنان مسئولیت عظیمی را دارد. حضرت امام در فرازی از سخنان خود برای روز زن دربارۀ وظیفۀ خطیر تربیت و اصلاح یک جامعه که به عهدۀ زن است می فرمایند:

    زن مربی جامعه است، از دامن زن انسانها پیدا می شوند. مرحلۀ اول مرد و زن صحیح از دامن زن است. مربی انسانها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است، زن با تربیت صحیح خودش انسان درست می کند و . مبدأ همه سعادتها از دامن زن بلند می شود . زن مبدأ همه خیرات است.» [14] و یا زن یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه بلکه جامعه ها به استقامت و ارزشهای والای انسانی کشیده شوند.» [15]

    و فاطمه ـ سلام الله علیها ـ چنان که در سراسر زندگی کوتاه و پرمخاطرۀ وی می بینیم الگوی ایستادگی، صبر، مقاومت در برابر شداید و سختیهای زندگی بود. او دسترنج زحمات پیامبر گرامی اسلام و تربیت شدۀ دلیر زنی چون خدیجۀ کبری ـ سلام الله علیها ـ بود که توانست مردانی چون امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ و سیدالشهداء ـ علیه السلام ـ و زنی مبارز، مجاهد و خستگی ناپذیر چون زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ را به جامعۀ اسلامی تحویل دهد و چنان نسلی بیافریند که همواره کاخهای افراشتۀ ستم از بیم نهیب رعدآسای کلامشان و عظمت نگاه نافذشان در لرزش و خوف باشند.


    خصایص زهرا ـ سلام الله علیها ـ از دیدگاه امام ـ رضوان الله تعالی علیه ـ

    مطابق بینش قرآنی انسان دارای دو بعد متضاد فطری است. بعد الهی ـ انسانی و تمایلات مثبت و کمالات ارزندۀ که با تربیت نفس، مراقبه، مجاهده و محاسبه می توان بدان دست یافت که مصداق آن آیۀ انی جاعلٌ فی الارض خلیفة». [16] است. به این ترتیب این شأن مخصوص انسان کامل و خلیفة الله فی الارض می باشد و بُعد دیگر، بُعد حیوانی و گاهی پست تر از حیوانات است که ناظر بر آیۀ شریفۀ: اولئک کالانعام بل هم اضل» [17] است. این دو بُعد ، در بر گیرندۀ تمام ابنای بشر است؛ چنانکه در پیمان جاودانی که حق تعالی از انسانها گرفت خطاب به همۀ انسانها فرمود:!الست بربکم».[] که خطاب به فرزندان آدم است، نه مردان یا پسران آدم فقط؛ و آنجا که صحبت از فضایل و مناقب یا شرارتها و زشتیهای انسانهاست، چنانکه از خطاب قرآن کریم برمی آید، تقسیم بردار نیست و همگی انسانها جوابگو خواهند بود. منعمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة». [19]

    در اصول کافی، جلد 1 ذیل آیۀ شریفۀ ولله الاسماءُ الحسنی فادعوه بها»[20] امام جعفرالصادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند نحن والله الاسماء الحسنی»[21] آنچه از این حدیث گرانقدر برمی آید این است که انسان کامل مظهر اسمای حسنای حق تعالی است و آیینه ای است شفاف و زلال برای برتافتن جمال حضرت احدیت؛ و اینکه ائمۀ معصومین ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ مصداق بارز انسان کامل و اسمای حسنای حضرت حقند و حضرت صدیقۀ کبری ـ سلام الله علیها ـ محور این کانون است. چنان که خشنودی او خشنودی رسول ـ صلوات الله علیه ـ و خشنودی رسول ـ صلوات الله علیه ـ

    خشنودی خداوند است و این مطلب در گفتار امام جلوه ای بس گیرا و درخشنده دارد.

    [فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ] عنصر تابناکی که زیربنای فضیلتهای انسانی وارزشهای والای خلیفة الله در جهان است.» [22]

    کمالات انسانی

    تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است در فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ جلوه کرده و بوده است. یک زن معمولی نبوده است، یک زن ، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخۀ انسانیت، تمامحقیقت زن، تمام حقیقت انسان، او زن معمولی نیست او موجود ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده است . تمام هویتهای کمالی که در انسان متصور است و در زن تصور دارد،تمام در این زن است». [23]

    آری! وجود زهرا ـ سلام الله علیها ـ از بُعد انسانی نمایانگر وجود انسان کامل است.انسانی که به تمام معنا اسلام از بشریت تقاضا دارد و آنچه بدان می اندیشد. در نمودار کلام امام، زهرا ـ سلام الله علیها ـ زیربنای فضیلتهای انسانی، ما در تمام نیکی ها و خوبیهای بشری است؛ او اساس زیبایی است. چنانکه او را از سایر ن، بلکه از سایر انسانها متمایز کرده، به او جلوه ای مافوق انسانی و ملکوتی می بخشد. در سراسر زندگی کوتاه ولی با عظمت و درس آموز این بانوی فداکار اسلام به راحتی می شود هزاران خصلت ارزنده و زیبای انسانی را دید که چون دانه های درخشان مروارید بر صفحات سیاه تاریخ می درخشد. زهرا ـ سلام الله علیها ـ سرچشمۀ حیا، عفت، قناعت،بخشش، بزرگواری، صدق، صفا و تعهد فردی و اجتماعی است.

    اباسعید خدری روایت می کند که روزی امیرالمؤمنین به حضرت زهرا فرمود: ای فاطمه هیچ چیز هست که با آن چاشت کنیم؟ حضرت زهرا فرمود: به خدای که اکرام نمود پدر مرا به نبوت، و تو را به وصیت، امروز نزد من چیزی نیست که با آن چاشت توان کرد و دو روز پیش از این نیز؛ مگر اندک چیزی که خود نمی خوردم و به این دو پسر حسن و حسین ایثار می نمودم. حضرت فرمود: ای فاطمه چرا اعلام نمی کنی بهمن که برای شما طلب کرده، بیاورم؟ حضرت زهرا گفت: یا اباالحسن مرا از خدای خود شرم می آید که تکلیف کنی تو نفس خود را به چیزی که بر آن قادر نباشی».[24]

    حضرت فاطمه زهرا همان گونه که خویش عمل می نمود، عفت و پاکدامنی یک زن مسلمان را ارزنده ترین و مهمترین زینت یک زن می دانست. چنانکه در جواب سؤالی که حضرت رسول اکرم از صحابه کرد که بهترین چیز برای یک زن چیست؟ و ایشان پاسخ را نمی دانستند، فرمودند: خیرٌ للنساء ان لا یرین الرجال ولا یراهن الرجال» و در جواب ایشان پیامبر اکرم فرمودند: انّ فاطمه بضعة منی. [25]

    صدیقۀ کبری سرمشق قناعت، صبر و بلندنظری بود. چنانکه بارها صحابه ازشدت کار ایشان در منزل و نبودن فردی برای کمک رساندن به حضرت، اندوهگین شده،خود به کمک آن حضرت می شتافتند؛ و هیچ گاه صحبتی حاکی از ناراحتی و خستگی از ایشان نمی شنیدند. دستان تاول زده و پاهای خسته و بدن دردناک ایشان تمام سختیها را با ذکر تسبیحات خاص آن حضرت از یاد می برد؛ و در محضر حق تعالی جز با شور و شوق عبادت و بندگی حاضر نمی شد.

    حضرت با وجود تمام کمبودهای مادی و رفاهی در زندگی، هرگز خصلت بخشندگی و گشاده دستی را ـ که از خصلتهای اولیای خداوند است ـ ترک نکردند. چنان که در شب مبارک عروسی خویش تنها دارایی و نشان از آغاز زندگی جدید، یعنی پیراهن نوی خود را به فقیر بخشیدند و به همان لباس کهنه بسنده کردند.[26] بعدها سه روزی را که به علت نذر سلامتی فرزندان بیمار خود روزه گرفته بودند، بدون غذا افطار کردند و هر سه شب غذای خود و خانواده را به یتیم، فقیر و اسیر دادند[27] و چنان این از خودگذشتگی و بذل و احسان، نمونه و یگانه بود که سورۀ مبارکۀ هل اتی در شأن زهرای مرضیه و خانوادۀ گرانقدرش نازل شد.

    در صدق و راستگویی چنان زبانزد عموم بود که در روایتی که حاکم درالمستدرک» و ابونعیم در حلیة الاولیا» و دیگران به سند خود از عایشه همسر رسول خدا نقل کرده اند، آمده است: ما رایتُ اصدق من فاطمه غیر ابیها»[28] چنانکه القاب: صادقه، صدیقه والصدّوقة در باب همین خصلت زیبا و انسانی به ایشان داده شده است.

    اما آنچه زهرای بزرگوار را از سایر ن هم عصر و دورۀ خود و سایر نی که خود را به گونه ای منتسب به او کرده ولی از تعهد اجتماعی وی بیخبرند متمایز می کند، اهمیت داشتن مسائل اجتماعی و امور عامۀ مسلمین نزد او بود. چنانکه گاه زهرا را همدوشپدر و همسر بزرگوارش در صحنه های مختلف اجتماعی می بینیم بی آنکه کوچکترین گردی از آلودگی بر دامن سپید عفت و تقوای او بنشیند. چنانکه آورده اند در غزوۀ احد چهارده زن ازجمله فاطمه ـ علیهاالسلام ـ حضور داشتند که آب و غذا بر پشت خود حمل می کردند و مجروحین تشنه را آب داده به مداوای آنان می پرداختند؛ [29] و در روایتی آمده است که در جنگ احد چون چشم فاطمه ـ سلام الله علیهاـ بر پدر افتادبشتافت و زخم او را شستشو داد و علی ـ علیه السلام ـ نیز در سپر خود آب می آورد.فاطمه ـ سلام الله علیها ـ حصیری را بسوزاند و از خاکستر آن بر زخم پدر ریخت تا خون باز ایستاد. [30]





    در کسی پوشیده نیست که حضرت زهرا (س) مجموع صفات پدرشان، حضرت ختمی مرتبت را در خود دارند. حضرت زهرا (س) نه تنها صفات پدر را در خود داشتند، بلکه هر آنچه از علم، معرفت، اخلاق وایمان پدر در دست داشتند و برای دیگران به اشتراک می‌گذاشتند، که حقیقت اسلام زنده بماند و جاودانه شود.

    زنی که از هر شری دور بود

    از امام صادق (ص) نقل شده که سؤال فرمود: آیا می‌دانید تفسیر کلمه فاطمه» چیست؟» راوی گوید: خیر؛ مولایم مرا به تفسیر آن آگاه فرمایید.» فرمود: یعنی که شر و بدی در وجود او راهی ندارد و اگر برای همسری این بزرگوار علی نبود تا قیامت کسی هم‌شأن ایشان نمی‌شد.» مقام علمی آن حضرت نیز چون امام علی (ع) پس از پیامبر سرآمد تمام بشریت است؛ اگرچه عرصه را به آن حضرت به‌قدری تنگ نمودند که اندکی پس از پدر مهربانش دنیا را ترک کرد و با پهلوی شکسته به حضور پدرش شتافت.

     

    الله لقد فطم‌ها الله تبارک و تعالی بالعلم و عن الطمث بالمیثاق خداوند آن بانو را از علم مملو ساخت و از ناپاکی‌های ن در عالم در منع کرد و مبرا نمود. (رحمانی همدانی، فاطمه اهرا و بهجه قلب المصطفی، تهران، مرضیه، چاپ دوم، 1372 ش، ص 149)

    به خدا سوگند خداوند متعال آن حضرت را به‌قدری در علم وسعت و ظرفیت داد که از علم بشری بی‌نیاز نمود و هرگز نیازی به آموختن از دیگران نداشته باشد؛ زیرا پدرش نخستین معلم اسلام است و آخرین پیامبر است که خداوند او را با دین کامل و کتاب آسمانیش به‌سوی بشریت فرستاد». (، محمدکاظم، فاطمه از مهد تا لحد، نشر آقاق، چاپ چهارم، 1371، ص. 64)

    سیره‌ی حضرت زهرا (س) در هیئت‌ها خیلی کم بیان می‌شود

    در خصوص سیره‌ی عملی و خصایص صدیقه طاهره (س) با حجت الاسلام و المسلمین سید جواد هوایی کارشناس مذهبی و پژوهشگر دینیگفتگو کردیم. وی با اشاره به ناگفته‌هایی از سیره‌ی عملی حضرت زهرا (س) گفت: شخصیت حضرت زهرا (س) و سیره عملی بسیاری از بزرگان دین اسلام، کمتر بیان می شود. این نکته قابل توجه است که سیره با تاریخ نگاری متفاوت است. تاریخ نگاری به موضوعاتی از قبیل، تاریخ یک رویداد اشاره دارد. مبارزات و جزئیات اتفاقات زندگی ائمه اطهار (س) جزو تاریخ حیات آن هاست. اما سیره عملی به معنای روش اهل بیت (ع) در عمل به وظایف الهی است. این موضوع در هیئات و منابر، کمتر بیان می‌شود و سخنران‌ها فقط به کلی گویی اکتفا می‌کنند.

    اسلام حضرت زهرا (س) دارای بعد اجتماعی بود

    این کارشناس مذهبی در ادامه به تبیین وظایف اصلی ائمه اطهار (ع) پرداخت و اظهار کرد: چهار محور اصلی به عنوان وظیفه در زندگی حضرت فاطمه (س) و دیگر معصومین وجود دارد که باید آن‌ها را شناخت. نخست این که ائمه اطهار (س) وظیفه‌ی تبیین دین را بر عهده داشتند. یعنی دین اسلام را با تمامی ابعادش بیان می‌کردند و به قول حضرت امام خمینی (ره)، اسلام ناب محمدی را به همگان نشان می‌دادند؛ اسلامی که دارای ابعاد، عقیدتی، ی، اخلاقی، شرعی و . است. اگر ائمه اطهار (س)، یکی از این ابعاد را بیان نمی‌کردند، اسلام به شکل ناقص معرفی می‌شد.

     

    حجت الاسلام و المسلمین هوایی ادامه داد: عملکردن به دین و آنچه که به آن معتقد بودند، تربیت شاگرد و تلاش برای تسلط دین بر تمامی ارکان جامعه، دیگر وظایف مهم بزرگان دین اسلام از جمله حضرت زهرا (س) بود. این وظایف نشان می‌دهد که حضرت زهرا (س) دین را فقط در خلوت و دور از چشم دیگران نداشتند. زمانی که اسلام در جامعه حکمفرما باشد، قانون گزاری، اجرا و نظارت بر اجرا، همگی در چهارچوب این دین انجام می‌شود. حضرت فاطمه (س) اسلام را در بعد اجتماعیش، معرفی کردند. حرکت اجتماعی، ی و تربیتی حضرت زهرا (س)، همان بخشی از زندگی ایشان است که کمتر بیان می‌شود.

    جلسات تفسیر قرآن در خانه حضرت زهرا (س)

    این پژوهشگر دینی درباره‌ی حرکت‌های اجتماعی صدیقه طاهره (س)، بیان کرد: برگزاری جلسه‌ی تفسیر قرآن کریم، بخشی از فعالیت‌های اجتماعی حضرت زهرا (س) است. برخی از زن‌های مدینه به خانه‌ی حضرت فاطمه (س) می‌آمدند و پای تفسیر ایشان می‌نشستند. بسیاری سوال‌های شرعیشان را از دختر رسول اکرم (ص) می‌پرسیدند. در روایات داریم که حتی مرد‌ها از پشت پرده، سوالاتشان را مطرح می‌کردند و جواب می‌گرفتند. حتی دشمنان حضرت فاطمه (س) نیز برای کسب جایگاه اجتماعی پای درس ایشان می‌نشستند.

    حجت الاسلام و المسلمین هوایی، در ادامه به بعد علمی شخصیت حضرت زهرا (س) اشاره کرد و گفت: طلاب در حوزه‌های علمیه باید این جلسات تفسیر حضرت زهرا (س) را بدانند و بررسی کنند که مثلا این تفسیرها عقلانی بوده یا روایی. وقتی طلاب این موضوعات را بررسی کنند و نتایج را در اختیار مردم قرار می‌دهند، بی تردید شناخت دقیق تری از این بانوی بزرگوار در دست است.

    وی افزود: در روایتی آمده است که خانم جوانی، سوالی را از طرف مادرش، خدمت حضرت زهرا (س) عرض کرد. صدیقه طاهره (س) به سوالات این بانو جواب داد. این زن جوان چند بار نزد مادر رفت و سوالات را مجدد نزد فاطمه اهرا (س) آورد؛ رفت و آمد پیاپی، زن جوان را خجالت زده کرد. حضرت زهرا (س) خطاب به این خانم گفتند، خجالت نکش و سوالاتت را بپرس. خداوند به دلیل جواب‌هایی که می‌دهم به اندازه فاصله‌ی زمین تا ثریا، به من لؤلؤ و مرجان عطا می‌کند.

    در خصوص روش کتابداری حضرت زهرا (س) روایت وجود دارد

    پژوهشگر دینی در خصوص بعد علمی صدیقه کبری (س) ادامه داد: در بعد علمی موضوعات عجیبی از همسر نخست امام علی (ع) به جا مانده است. مثلا روایاتی در خصوص روش کتابداری ایشان وجود دارد. پس از رحلت رسول خدا (ص) عده‌ای برای شنیدن روایات حضرت محمد (ص) نزد حضرت زهرا (س) می‌آمدند. ایشان روایات مختلف را بر مبنای تفاوت محتواییشان دسته بندی می‌کردند. مثلا دور برگه‌هایی که روایات علمی خاتم الانبیاء (ص) نوشته شده بود، حریر سفید یا روایات فقهی حریر زرد، قرار می‌گرفت. این موضوع باعث می‌شد، روایات به راحتی پیدا شوند و در دسترس باشند.

    حجت الاسلام و المسلمین هوایی در پایان اشاره کرد: حضرت زهرا (س) فرمودند که یک روایت به اندازه‌ی امام حسن و امام حسین (ع) ارزش دارند. این دو بزرگوار عنصر هدایت هستند و به این دلیل با روایات برابری می‌کنند. ویژگی هدایتگری میان روایت و امام حسن (ع) مشترک است. علم و حدیث هر دو هدایت گر هستند و علم زمانی ثمر بخش است که در راستای هدایت الهی مورد استفاده قرار گیرد.






    در شأن فاطمه علیهاالسلام آیات بسیاری نازل گشته و روایات نیز همچون دریایی موّاج و متلاطم طراوت بخش ساحل اندیشه ها و کرانه های معرفت است. امّا در این میان، راه دیگری نیز وجود دارد که ما را با ژرفای کمالات و جلوه فضیلت های این بانو آشنا می سازد، آن هم نگریستن به سیره عملی و شیوه رفتاری آن بزرگوار است.

    در واقع، زندگینامه زیبا و پرنکته و آموزنده او در ابعاد گونه گون، آینه ای است که نوری از بزرگی ها و فضیلت های او را بر رواق دلمان می تاباند و شبستان جان را همچون روز، روشن می سازد.

    نگارنده در این نوشته مروری دارد بر چند فراز برجسته از زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام که بیشتر کاربردی و عملی است؛ چرا که فاطمه علیهاالسلام اسوه» و الگو» است.

    پس شایسته است که در بند بند این بخش های نورانی از حیات فاطمه علیهاالسلام ، به دقت بنگریم و با نگرشی جامع درس هایی را که از این نمونه ها می آموزیم، در کلاس زندگی به کار بندیم.
     

    1. معنویت در خانه فاطمه علیهاالسلام

    زندگی حضرت فاطمه علیهاالسلام سراسر نور و پر از معنویت بود. او توانست در خانه کوچک خود، با تمام مشکلات، به عرفان کامل برسد. وی به جایی رسید که جبرئیل امین بر او نازل می شد.

    فاطمه علیهاالسلام عاشق عبادت بود. او در تسلیم و اطاعت و در استقبال از عبادت، چنان به پیش رفت که حتی سلامت خویش را از یاد بُرد.

    امام باقر علیه السلام در شأن عبادت او فرمود: کانت تَقُومُ حَتّی تَورَّمَ قدماها»
    روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به او فرمود: دخترم از خدا چیزی بخواه که جبرئیل از جانب خدا وعده اجابت داده است.»، فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: حاجتی جز توفیق در بندگی خدا ندارم. آرزویم این است ناظر جمال او باشم و به وجه کریمش نظاره کنم» و خود در مناجاتش می فرمود: أسالک لذّة النّظر الی وجهک».

    همسر و فرزندان او، عاشق معبود یگانه بودند. خانه ای که پر از نور و نماز و قرآن و عبادت است، ارزشمند است.

    حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام هر دو عاشقانه و خالصانه عبادت می کردند. این طور نبود که فقط علی علیه السلام در نماز غرق شود؛ بلکه فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز چنان در محراب به عبادت می ایستاد که از شدّت ترس، نَفَسش به شماره می افتاد.

    امروز باید زن و مرد به این زوج ملکوتی اقتدا کنند و هر دو به معراج عرفان، معنویّت و سیر و سلوک برسند.

    علاّمه مجلسی قدس سره در مورد خانه علی و فاطمه علیهماالسلام از انس بن مالک، و بُریره نقل می کند: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم این آیه شریفه را خواند: فی بیوتٍ اَذِنَ اللّهُ اَن تُرْفَعَ و یُذْکَرَ فیها اسمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بالْغُدُوِّ والآصالِ»1؛ در خانه هایی (مانند معابد، مساجد و منازل انبیا و اولیا) خدا رخصت داده که آنجا رفعت یابد و در آن، ذکر نام خدا شود و صبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند.
    مردی برخاست و سؤال کرد: ای رسول خدا! این خانه ها کدامند؟
    حضرت فرمود: خانه های انبیا. سپس ابوبکر برخاست و پرسید: ای رسول خدا! آیا این خانه (اشاره به خانه علی و فاطمه) نیز از همان خانه هاست؟ حضرت فرمود: آری و از برترین آنان است.

    ابن عباس می گوید: در مسجد پیامبر بودیم که یکی از قاریان قرآن آیه فی بیوتٍ اذِنَ اللّهُ.» را تلاوت کرد. پرسیدم: ای رسول خدا! این خانه ها کدام خانه ها هستند؟
    حضرت فرمود: خانه های انبیا. و سپس با دست خویش به خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام اشاره کرد.2
     

    2. ایمان فاطمه علیهاالسلام

    امام باقر علیه السلام می فرماید: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سلمان را برای رساندن پیامی به خانه فاطمه علیهاالسلام فرستاد. سلمان می گوید: سپس از درنگ کوتاهی در پشت درخانه آن حضرت، سلام گفتم، صدای فاطمه علیهاالسلام را از داخل خانه شنیدم که قرآن می خواند و در بیرون اتاق، دستاس در حال چرخیدن بود. ماجرا را به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خبر دادم. آن حضرت تبسّمی کرده و فرمود: یا سلمانُ اِنَّ ابنَتی فاطمةَ مَلاءَ اللّهُ قَلْبَها و جَوارِحَها الی مشاشِها.؛ ای سلمان! خداوند قلب، اعضا و جوارح دخترم فاطمه را تا فرق سرش مملوّ از ایمان کرده است. دخترم خود را در اطاعت و عبادت خدا قرار داده. پس خداوند فرشته ای را به نام زوقابیل (جبرئیل) فرستاده تا به جای او دستاس را بگرداند.»3
     

    3. در محراب عبادت

    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: دخترم فاطمه، سرور ن جهان از اوّلین و آخرین است. هنگامی که او در محراب عبادت می ایستد، هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرّبین بر او سلام گفته و همان ندایی را که به مریم می گفتند، به فاطمه علیهاالسلام می گویند که: اِنَّ اللّهَ اصطَفاکِ و طَهَّرَکِ واصْطفاکِ علی نِساءالعالمینَ»4
    حَسن بَصری (زاهد معروف) می گوید: لم یَکُنْ فی الاُمّةِ اَزْهَدَ و لا اَعْبَدَ مِنْ فاطِمَةَ.؛ در امت اسلام عابدتر از فاطمه علیهاالسلام نبود. وی آنقدر نماز می خواند و عبادت می کرد که دو پای مبارکش ورم می نمود.»5
     

    4. فاطمه علیهاالسلام و مائده آسمانی

    حضرت فاطمه علیهاالسلام به نماز، علاقه فراوانی داشت و هرگاه حاجتی داشت، به نماز متوسّل می شد. سه روز بود که در خانه علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام غذا یافت نمی شد و آنان این مدت را بدون غذا سپری کردند. علی علیه السلام وارد منزل شد در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نشسته و فاطمه علیهاالسلام نماز می خواند و بین این دو نفر ظرفی سرپوشیده بود.

    وقتی فاطمه علیهاالسلام از نماز فارغ شد، سرپوش را از آن ظرف برداشت اما ظرف مملوّ از نان و گوشت بود. علی علیه السلام فرمود: ای فاطمه! این از کجا برایت رسیده؟ گفت: از جانب خدا نازل شده است. خداوند به هر که بخواهد، روزی می دهد. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: آیا می خواهید نظیر این را برای شما نقل کنم؟ گفتند: بله، ای رسول خدا! فرمود: ای علی! مَثَل شما مثل زکریاست که هر وقت بر حضرت مریم علیهاالسلام وارد می شد، می دید که در محراب عبادت است و در نزد وی خوراک نهاده شده است.

    زکریا می فرمود: ای مریم! این از کجا آمده است؟ مریم در جواب می گفت: از جانب خدا! خدا هرکس را که بخواهد، روزی می دهد. آن گاه آن غذا را یک ماه خوردند و آن کاسه همان ظرفی است که حضرت مهدی قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم » در آن غذا می خورد.6
     

    5. حضرت زهرا علیهاالسلام و ترس از قیامت

    حضرت زهرا علیهاالسلام به شدّت از روز قیامت و سختی آن نگران بود. او از پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم درباره چگونگی زنده شدن و احوال قیامت سؤالات بسیاری می نمود.

    علاّمه مجلسی قدس سره می نویسد:
    هنگامی که آیه و اِنَّ جَهَنَّم لَمَوعِدُهُم اجمعین لها سبعةُ ابوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنهُمْ جُزءٌ مَقْسومٌ»7 بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نازل شد، آن حضرت به شدّت گریست و یارانش نیز با گریه آن حضرت، گریه کردند؛ اما کسی نمی دانست که پیامبر چرا می گرید و جبرئیل چه چیزی را بر او نازل کرده که باعث گریه فراوان پیامبر شده است. از طرفی، هیچ کس یارای سخن گفتن با آن حضرت را نداشت.

    اصحاب چون می دانستند وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نگاهش به فاطمه علیهاالسلام می افتد، شاد می گردد، فردی را به خانه فاطمه علیهاالسلام فرستادند تا وی را از این ماجرا و گریه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باخبر سازد. دختر رسول خدا با شنیدن این خبر برآشفت و خانه را به قصد مسجد و دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ترک گفت.

    هنگامی که فاطمه علیهاالسلام نزد پیامبر آمد، فرمود: پدرجان! جانم فدایت باد! چه چیز تو را به گریه درآورده است؟!». پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آنچه را که جبرئیل بر او نازل کرده بود، بر دخترش تلاوت کرد. فاطمه علیهاالسلام از شدّت ترس و وحشت، با صورت بر زمین افتاد، در حالی که می فرمود: اَلوَیْلُ وِ ثُمَّ الوَیْلُ لِمَنْ دَخَلَ فِی النّار؛ وای، پس وای بر کسی که وارد دوزخ شود!»

    علی علیه السلام دست بر سر می گذاشت و فریاد می زد: وا بُعْدَ سَفَراه وا قِلّة زاداهُ فی سَفَرِالقیامة؛ وای از دوری سفر، وای از کمی توشه راه سفر قیامت!»
     

    6. اُنس با قرآن کریم

    توجّه ویژه حضرت زهرا علیهاالسلام به قرآن کریم، درس دیگری به شیفتگان این کتاب آسمانی می دهد. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: حُبِّبَ اِلیَّ مِنْ دنیاکُمْ ثلاث، تِلاوَتُ کتاب اللّهِ، والنَّظَرُ فی وجه رسول اللّهِ وَالإِنفاقُ فی سبیل اللّه؛ سه چیز از دنیای شما را دوست دارم: تلاوت قرآن کریم، نگاه به چهره مقدّس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ؛ انفاق در راه خدا.»8

    فاطمه زهرا علیهاالسلام ، با قرآن مأنوس بود و پیوسته از خانه کوچکش آوای خوش قرآن به گوش می رسید. گفته های یاران و اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مؤیّد این سیره و شیوه آن بانوی باعظمت است.

    حضرت فاطمه علیهاالسلام به قرآن اهمیت می داد به گونه‌ای که وصیّت کرد در شب اوّل قبر، علی علیه السلام بر مزارش بسیار قرآن بخواند. حتّی خادمه اش فضّه نیز تا بیست سال به غیر قرآن لب نگشود و جز با قرآن پاسخ نداد.
     

    7. دعا برای دیگران

    فاطمه علیهاالسلام چگونه سخن گفتن با خدا و دعا کردن را به آیندگان آموخت. او در دعا نیز همه را بر خود مقدّم می داشت.

    امام حسن علیه السلام می فرماید:
    مادرم فاطمه علیهاالسلام را در ای دیدم که پیوسته در حال رکوع و سجود بود تا این که صبح دمید و شنیدم که مردان و ن با ایمان را نام می بُرد و بسیار برای آنان دعا می کرد؛ اما ندیدم حتّی یک بار برای خود دعا کند. از روی تعجّب گفتم: مادر! چرا برای خودت دعا نمی کنی و از خدا چیزی نمی خواهی ؛ همان گونه که برای دیگران دعا می کنی؟ مادرم در پاسخ فرمود: یا بُنیَّ! اَلْجار ثُمّ الدّار؛ فرزندم! اوّل همسایه سپس اهل خانه.»9
     

    8. احترام به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم

    هنگامی که آیه لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً»10 بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نازل گشت؛ حضرت فاطمه علیهاالسلام پدر را رسول اللّه» خطاب کرد.

    امام حسین علیه السلام از مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل می کند:
    از آن روزی که این آیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نازل شد، هیبت آن حضرت، مانع شد که او را پدر» خطاب کنم، از این رو می گفتم: یا رسول اللّه. چون پیامبر چنین دید، فرمود: دخترم! این آیه درباره تو و اهل بیت تو نازل نشده است؛ زیرا تو از من هستی و من از تو. تو مرا پدر خطاب کن. دخترم! این آیه درباره مُستکبران نازل گشته که احترام مرا نگه نمی دارند. پدر گفتن تو برای آرامش قلب من بهتر و به خشنودی خداوند نزدیک تر است.»

    سپس پیشانی مرا بوسید و مقداری از آب دهان خود را به [صورت] من کشید که از آن پس هرگز نیاز به عطر پیدا نکردم.11

    ادب» نمودار شخصیت انسان و بزرگ ترین سرمایه است. علی علیه السلام فرمود: لامیراث کَالأَدَب؛ هیچ ارثی گران بهاتر از ادب نیست.»

    ادب، سیره رایج بین این دختر و پدر بزرگوارش بود. هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نزد فاطمه علیهاالسلام می رفت، او بر می خاست و پدر را می بوسید و او را در جای خود می نشانید. البته رسول خدا هم به فاطمه اش عنایت ویژه داشت؛ چرا که وی کوثر الهی بود که به او کرامت شده است.
     

    9. سبقت گرفتن در سلام

    آن حضرت به پیروی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به سلام کردن بسیار اهمیت می داد. در روایت آمده است که شخصی گفت: نزد حضرت فاطمه علیه السلام آمدم، تا مرا دید، سلام کرد و در این امرِ نیکو بر من پیشی گرفت. سپس فرمود: چه چیز تو را به اینجا آورده است؟ عرض کردم: به جهت به دست آوردن خیر و برکت. فاطمه علیهاالسلام فرمود: پدرم مرا خبر داد که هرکس سه روز نزد من و یا پدرم آید و سلام کند، خداوند بهشت را بر وی واجب می گرداند.12
     

    10. تحمّل سختی ها

    در روزهای نخست شکل گیری حکومت اسلامی در مدینه، مسلمانان با مشکلات بسیاری مواجه بودند. بسیاری از مهاجران و انصار، با تنگدستی روزگار می گذراندند. در این حال علی علیه السلام نیز همانند سایر مسلمانان زندگی می کرد و هنگام توانمندی، دیگران را برخود مقدّم می داشت.

    تا چند سال، وضع به همین منوال سپری شد. علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام در خانه زیراندازی جز یک پوست گوسفند نداشتند. فاطمه علیهاالسلام صبر کرد و سختی های زندگی را به خاطر رضای خدا و خشنودی پدر و شوهر خویش تحمّل نمود.

    پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ضمن باخبر بودن از وضع زندگی علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام ، پیوسته دختر خود را به صبر و شکیبایی در برابر مشکلات زندگی فرامی خواند.

    اَنَس می گوید: روزی فاطمه علیهاالسلام خدمت پدر آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه! من و پسر عمویم زیراندازی جز یک پوست گوسفند نداریم. شب ها خودمان از آن استفاده می کنیم و روزها علف شترمان را روی آن پهن می نماییم. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: دخترم! صبر کن؛ زیرا موسی بن عمران تا ده سال از روزهای زندگی خود را سپری کرد، در حالی که چیزی جز یک عبای قطوانیه نداشت.13

    فاطمه علیهاالسلام هنگام سختی ها می فرمود: یا رسول اللّه! خداوند را در برابر نعمت هایش ستایش می کنم و بر نعمت های ظاهری اش شکر گزارم.»14 او ساده زندگی می کرد و از تحمّل مشکلات زندگی پرهیز نداشت تا به شیرینی های آخرت برسد. وسایل زندگی حضرت ساده و مهریه اش اندک بود. او آیین خانه داری و همسر داری را به خوبی مراعات می کرد و در زندگی، واقعاً شریک همسرش بود.

    گاهی که در خانه غذایی نبود و کودکان گرسنه بودند، فاطمه علیهاالسلام به علی علیه السلام چیزی نمی گفت و چیزی از او درخواست نمی کرد. او بیم داشت از این که همسرش نتواند خواسته او را برآورده کند و شرمنده شود. فاطمه علیهاالسلام در جواب علی علیه السلام که می فرمود: چرا به من خبر ندادی تا غذایی برای شما تهیه کنم؟ می گفت: ای ابوالحسن! من از خدایم شرم می کنم که تو را به چیزی که بر آن قدرت نداری، تکلیف کنم!

    آری، فاطمه علیهاالسلام در تمام عرصه ها نمونه و الگوست. در خانواده، همدم رنج ها و غصّه های شوهر بود و پناه او.

    علی علیه السلام می فرمود: وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می کردم، تمام غم و اندوهم برطرف می شد. هرگز کاری نکردم که فاطمه از من خشمناک و ناراحت شود. فاطمه نیز هرگز مرا خشمناک نساخت.
     

    11. حجاب و عفاف

    حضرت زهرا علیهاالسلام هم در سخن، معلّم حجاب بود، هم در رفتار، اسوه عفاف. وی عقیده داشت: بهترین چیز برای زن، آن است که نه مردان نامحرم او را ببینند و نه او مردان نامحرم را.» علی علیه السلام می فرماید: روزی با گروهی از اصحاب، خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بودیم.

    آن حضرت به اصحاب فرمود: صلاح و مصلحت زن در چیست؟ هیچ کس نتوانست پاسخ صحیحی بدهد، وقتی که اصحاب متفرّق شدند، من به خانه رفتم و موضوع سؤال رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را به فاطمه علیهاالسلام گفتم. فرمود: من جوابش را می دانم:
    صلاح زن در آن است که مردان بیگانه را نبیند و مردان بیگانه هم او را نبینند.»
    من هنگامی که خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم رسیدم، عرض کردم: فاطمه علیهاالسلام در پاسخ سؤال شما چنین فرموده است. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سخنِ پخته و منطقی زهرا علیهاالسلام را پسندید و فرمود: فاطمه علیهاالسلام پاره تن من است.»15

    البته در توضیح فرموده حضرت زهرا علیهاالسلام می توان گفت که عدم رعایت پوشش از طرف ن در جامعه، می تواند فساد مردان را به دنبال داشته باشد که سرانجام این بی مبالاتی، به سستی بنیان خانواده و اجتماع خواهد انجامید. پس بهترین، زیباترین و با صفاترین زندگی برای ن در پرتو سخن پرمغز زهرا علیهاالسلام خلاصه می شود که: صلاح زن در آن است که نه او مرد بیگانه را ببیند و نه مرد بیگانه او را.»

    حضرت زهرا علیهاالسلام همان گونه که فرمود، طبق آن نیز رفتار کرد. تا آنجا حجاب را رعایت می کرد که روزی یکی از مسلمانان به نام ابن مکتوم» که نابینا بود، به خانه فاطمه علیهاالسلام آمد. فاطمه از آن اتاق به اتاق دیگری رفت، به او گفتند: ابن مکتوم نابیناست. حضرت فرمود: او نابیناست؛ اما من که نابینا نیستم.!

    از وصیّت های فاطمه علیهاالسلام این بود که: پس از مرگ، بدن مرا داخل تابوتی بگذارید، تا حجم بدنم پیدا نشود.» این شیوه تا آن زمان مرسوم نبود و این وصیّت، درسی از عفاف و حجاب و حیا بود که بانوان باید آن را مورد توجّه قرار دهند.4
     

    12. انفاق و ایثار

    نمونه بارز انفاق و ایثار آن بزرگوار، بخشش لباس عروسی» به زن فقیر، آن هم در شب عروسی است.

    هنگامی که موکب عروس رهسپار خانه علی علیه السلام بود، زن سائلی پیش آمد، و در برابر عروس اظهار احتیاج به لباس نمود. فاطمه علیهاالسلام مظهر تقوا و ایثار، همراهان را به دور خود جمع کرد، و بی درنگ لباس عروسی» را از تن در آورد و به آن زن فقیر بخشید. حضرت با این عمل، دیگری را برخود مقدّم داشت. این عمل وی به قدری جالب و این فداکاری، به اندازه ای بزرگ است که تاکنون تاریخ نتوانسته نمونه ای از آن را در خاطره خود ثبت نماید. آری، زهرای اطهر با همان لباس معمولی به خانه شوهر رفت و سند ایثار در چهره درخشان زندگی اش ثبت گردید.16

    فاطمه علیهاالسلام و خانواده اش، مأوای بیچارگان و نیازمندان بودند. علی علیه السلام و زهرا سه روز روزه نذر گرفتند و هر سه روز، غذای افطار خود را به یتیم، مسکین و اسیر دادند. خدای متعال در تقدیر از این ایثار خالصانه، که جز به خاطر خدا انگیزه دیگری نداشت، سوره هل أتی» را نازل فرمود.
     

    13. فعالیت های ی ـ اجتماعی

    فاطمه علیهاالسلام در برابر مسائل ی و اجتماعی جامعه اسلامی، بی تفاوت نبود و پیوسته جبهه حق را یاری می کرد. در صحنه های اجتماعی و دفاع از دین و رهبر، حاضر بود.

    حضرت در جنگ اُحُد شرکت داشت و به امدادگری و مداوای زخم های رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مشغول بود. پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم که خلافت غصب شد و فدک» را از او گرفتند، همراه ن بنی هاشم به مسجد آمد و در جمع مسلمانان حاضر، در خطبه ای غرّا که پشت پرده خواند، از بدعت ها، ستم ها، حق کشی ها، فراموش کردن وصیّت پیامبر و احیای سنّت های جاهلی انتقاد کرد.
    فاطمه علیهاالسلام در اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبری امت اسلامی، از هیچ کوششی فروگذار نکرد و این امر را تکلیف خود دانست.

    گاهی شب ها همراه علی علیه السلام به در خانه مهاجرین و انصار می رفت و حمایت از ولایت و وصیت رسول را در یادها زنده می کرد و آنان را به دفاع از حقّ شوهرش در مسئله خلافت و حقّ خودش فرا می خواند، اگرچه جز کلامی سرد و بی مهر نمی شنید!

    فاطمه علیهاالسلام عنایت ویژه ای به مسئله دفاع از امامت و ولایت امام علی علیه السلام داشت و به عنوان یک وظیفه اجتماعی در قالب های مختلف، روی آن اهتمام و جدّیت می ورزید. در مسئله فدک» آن چیزی که جوهر اصلی کارها و پیگیری های حضرت فاطمه علیهاالسلام بود، همان دفاع از حقّ ولایت حضرت امیرمؤمنان علیه السلام » بود.

    حتّی آخرین وصیّت او یعنی تشییع، به خاک سپاری و مخفی نگه داشتن قبر هم در واقع تداوم حضور ی و اجتماعی حضرت زهرا علیهاالسلام بود. این وصیّت، میزان هدفداری و بزرگواری ایشان را نشان می دهد. تا حضرت زنده بود، علی علیه السلام حامی نیرومندی داشت.

    به تعبیر بعضی از بزرگان: به خاطر فاطمه علیهاالسلام ، حُرمت حضرت امیرمؤمنان علیه السلام را تا حدّی پاس می داشتند؛ اما پس از شهادت آن مظلومه، علی علیه السلام تنها و بی پناه و مظلوم تر شد.» در یک جمله، فاطمه، فدایی امامت و رهبریت شد.

    اینها و نمونه هایی دیگر از سیره رفتاری آن بانوی بی همتا، جلوه های الگو بودن او برای همه فضیلت خواهان و حق جویان است که در پی اُسوه» و سر مشق چگونه زیستن»اند.

    امید است این خصلت ها و رفتارها، چون تابلویی، پیوسته در برابر دیدگان مان باشد. و اگر همواره آن حضرت را سرمشق و اسوه می دانیم و معرّفی می کنیم، ابعاد الگویی» او را نیز در قالب سیره عملی و رفتاری حضرتش بشناسیم و بشناسانیم. زیرا این گونه، بهتر می توان مَشی و مرام فاطمی را در بستر زندگی و اخلاق عینی پیاده کرد.
     

    نکته ها

    الف) ناگفته نماند آنچه فاطمه علیهاالسلام را اسوه و نمونه ساخته، کمال انسانی اوست و بدین خاطر، متعلّق به عالم انسانیت است.
    ارزش های انسانی، اختصاص به زن یا مرد ندارد و به تبع آن، اسوه های انسانی نیز همین گونه اند.

    در یک جمله، فاطمه علیهاالسلام چنان که اسوه ن است، اسوه مردان نیز هست. همان گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امامان علیهم السلام این چنین اند.

    ب) باید توجّه داشت که سنّت های الهی و قوانین هستی، که قواعد حاکم بر زندگی انسان بخشی از آن است، همه ثابت و غیر قابل تغییرند. رابطه انسان با خدا و با جامعه و طبیعت، رابطه ای است که در جوهر خود از اصول ثابتی تبعیت می کند و قابل تغییر نیست و حضرت زهرا علیهاالسلام به عنوان زنی که عالِم به این ارزش ها بوده و بر طبق موازین الهی و انسانی زندگی می کرده، می تواند الگوی همه انسان ها تا انتهای تاریخ» باشد.

    به عبارت دیگر، همان طور که دین» امر ثابتی است، الگو»هم می تواند ثابت و جاودانه باشد؛ لذا زندگی و سلوک آن حضرت همواره برای انسان ها چه در حال و چه در آینده» اسوه و الگوست.

    ج) از خصوصیات اسوه های الهی این است که همواره از سایر افراد بشر در مراتب کمال انسانی پیشقدم هستند و این تقدّم به صورتی است که بشر هرچه در ابعاد مختلف رشد کند، بازهم نمی تواند بی نیاز از آنان باشد. ما انسان ها هرچه سعی و تلاش کنیم، به افق فضائل آنان نمی رسیم و نمی توانیم در حدود آنان و مانند آنها عمل کنیم، ولی باید در محدوده توان و استعداد خود در مسیر آنان حرکت نماییم.

    این که می گوییم فاطمه علیهاالسلام یا سایر حضرات معصومان علیهم السلام الگوی همگانند، بدان معنا نیست که باید فاطمه علیهاالسلام یا علی علیه السلام شد، بلکه مقصود فاطمه وار بودن و فاطمه گونه زیستن» است. .

    در سخنی از صادق آل محمّد علیه السلام آمده است: به خدا سوگند! من شما و روح های تان و بوی خوش تان را دوست می دارم. ما را در این جهت با پرهیزکاری و تلاش خود یاری کنید. هرگز به ولایت ما نمی رسید جز با کوشش و تقوا. و کسی که دیگری را به عنوان امام» و اسوه» برگزیده است، باید عملش مطابق با عمل او باشد.17
     

    پی نوشت ها:

    1. نور / 35.
    2. فاطمه در کلام اهل سنّت، ص 343.
    3. مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 338.
    4. آل عمران / 42؛ اَمالی، صدوق، ص 437.
    5. ربیع الابرار، ج 2، ص 104.
    6. بحارالانوار، ج 42، ص 31.
    7. حجر / 44.
    8. اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص 17.
    9. علل الشرایع، ص 215.
    10. نور، / 63.
    11. بحارالانوار، ج 43، ص 93.
    12. اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص 63.
    13. احقاق الحق، ج 10، ص 400.
    14. سفینة البحار، ج 1، ص 571.
    15. کشف الغمّه، ج 2، ص 92. البته در بعضی از روایات آمده امام حسن(ع) سؤال رسول خدا(ص) را از مادرش پرسید و زهرا(س) جواب فوق را داد. ر.ک: وسایل الشیعه، ج 2، ص 9.
    16.بااقتباس ازالوقایع والحوادث،ملبوبی،ج4،ص6.
    17. ارشاد القلوب، دیلمی، ص 101، چ بیروت.






    روز مهندس، بر تمام مهندسین و متخصصین تلاشگر صنعت نساجی مبارک
     
    این روز را به خدمت کلیه عزیزان و اعضای جامعه متخصصین نساجی ایران تبریک عرض می نماییم.

     

    مهندس با درک بهتری که از قوانین هستی دارد علاوه بر طراحی، تولید و راه اندازی در زمینه نیاز های حال و آینده بشر، از قدرت تحلیل خود در رسیدن به بهترین بازده تلاش می‌کند تا بهره وری را افزایش دهد و در واقع شکوفایی تمدن بشر برآیند ایده های مهندسین پرتلاش است.

     

    images (2)

     

     

     روز مهندس را به تمام آن هایی که مهندسی را درک کردند، پلی ساختند، از انتهای بن بست کوچه‌ی رفاه تا نهایت رفاه و آرامش، به تمام آن هایی که روزهای خود را به سختی گذراندند تا دیگران روز هایی، پر از آرامش داشته باشند و  به تمام کسانی که لذت علم مهندسی، علم خدا در طبیعت را فهمیدند، تبریک عرض می‌نماید.

     به امید پیشرفت روزافزون کشور عزیزمان ایران.


                                                                        تقویم هفته مهندس






    گرچه همه زمان ها مخلوق خداست لیكن برخى از آنها از شرافت و ویژگىخاصى برخوردار است. درست است كه همه ماه هاى سال، پرتوى از قدرت جهان آفریناست; امّا سه ماه رجب، شعبان و رمضان، داراى امتیاز و برجستگى ویژه اى هستند.در عصر جاهلیت، مردم ماه رجب را گرامى مى داشتند.

    پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: رجب، شهرالله الأصمّ»است; و بدان سبب آن را اصمّ» نامیدند كه هیچ ماهى به پایه عظمت آن نمى رسد;مردم زمان جاهلیت به رجب حرمت مى نهادند و آنگاه كه اسلام درخشیدن گرفت، برحرمت آن افزود. بدانید كه رجب، ماه خدا شعبان، ماه من و رمضان، ماه امت من است پسهركس یك روز از رجب را روزه بدارد، مستحقّ رضوان الهى گردد و روزه اش غضبالهى را خاموش كند و خداوند درى از درهاى جهنّم را بر او ببندد. اگر كسى به اندازهتمام زمین طلا انفاق كند، برتر از روزه یك روز آن نخواهد بود. هرگاه شب شود،دعایش مستجاب خواهد بود: یا در دنیابه او عطا خواهد شد و یا براى آخرت او ذخیرهمى شود. حضرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سپس ثواب دو، سه، چهار، پنج، تاسى روز، روزه ماه رجب را تك تك با توضیح كامل بیان فرمود.(1)

    در همین زمینه امام كاظم(علیه السلام) مى فرماید: رجب، نام نهرىدر بهشت است كه از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر است; بنابراین هركس یك روزاز ماه رجب را روزه بدارد، خداوند از آن نهر به او خواهد نوشاند.(2)

    همچنین آن حضرت در روایت دیگرى مى فرماید: رجب، ماه عظیمى است كهخداوند، اعمال نیك را در آن چند برابر مى فرماید و گناهان را در آن محومى كند. پس هركس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، به اندازه مسیر یك سال ازجهنّم دور و هركس سه روز از آن ماه را روزه بدارد، بهشت بر او واجب مى شود.(3)

    اسوه اهل معرفت و عبادت، مرحوم سیدبن طاوس در مورد افرادى كه قبل از اسلامدر دوره جاهلیت، مورد ظلم و ستم دیگران قرار گرفتند اما به انتظار ماه رجب نشستندو در آن ماه پربركت، خداى را بخواندند و حضرت حق، دعایشان را مستجاب فرمود و بلا وگرفتارى را از آنها بگرداند، چند داستان نقل كرده است كه ما یكى از آن ها رادر اینجا مى آوریم: شخصى، گذارش به مردى افتاد كه نابینا، بیمار و خانه نشینشده بود. او از دیگران پرسید: چرا این بیمار گرفتار، از خداى متعال عافیتنمى خواهد؟ به او پاسخ دادند آیا او را نمى شناسى؟ او به نفرین شخصى بهنام عیاض» گرفتار شده است.

    او گفت: عیاض را فراخوانید تا ماجراى این مرد نابینا را براى مابازگوید. وقتى عیاض آمد به او گفت: داستان پسران ضیعا» را كه این مرد از جمعآنهاست براى ما بگو; عیاض گفت: این داستان از داستان هاى دوره جاهلیت است; ومن دوست ندارم پس از آمدن اسلام، دیگر آن را بازگویم. آن شخص گفت: شایسته است كهآن را براى ما بازگویى. عیاض گفت: پسران ضیعا، ده نفر بودند و خواهرى داشتند كههمسر من بود. آنان با من درگیر شدند و همسرم را از من جدا كردند. من هرچه آنان رابه خداوند سوگند دادم و احترام خویشى و قرابت را یادآورى كردم، فایده اىنبخشید. من صبر كردم تا ماه رجب، این ماه محترم الهى فرا رسید و آنگاه دست به دعابرداشتم و با حال خستگى و درماندگى خداى را بخواندم و تقاضا كردم كه همه شاننابود و یكى شان نابینا و زمین گیر شود. خداى متعال دعایم را مستجابفرمود و همه شان نابود شدند

    جز این مرد، كه نابینا و خانه نشین شده است.

    بارى در كرامت و فضیلت این ماه، حضرت امام صادق(علیه السلام) نیزمى فرماید: آن گاه كه قیامت برپا شود، منادى الهى فریاد زند: أینالرجبیّون؟»; كجایند آنانكه ماه رجب را گرامى داشتند و از آن، بهره ها بردند؟از آن انبوه جمعیت، گروهى برخیزند كه نور جمالشان م را روشن كند. بر سر آنانتاج هاى شاهى كه مرصّع به درّ و یاقوت است، قرار دارد و در طرف راست هرنفر ازآنان هزار فرشته، در سمت چپ نیز هزار فرشته به او كرامت و تعظیم الهى را تبریكگویند. از جانب الهى ندا آید: بندگان و كنیزانم، به عزت و جلالم سوگند، شما را جاىو مقام گرامى و عطایاى فراوان دهم و شما را در جایى جاى دهم كه از زیر آن نهرهاجارى است و شما در آن جاوید خواهید بود زیرا شما داوطلبانه براى من در ماهى كه منبزرگش داشتم روزه گرفتید. سپس، خطاب به فرشتگان فرماید: فرشتگان من! بندگان وكنیزان را به بهشت داخل كنید. در اینجا حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: این پاداش،براى كسى است كه گرچه یك روز از اول یا وسط یا آخر ماه رجب را روزه بدارد.(4)


    پیامبر گرامى ما در بیان عظمت و اهمیت ماه رجب مى فرماید: خداىمتعال، در آسمان هفتم، فرشته اى به نام داعى» قرار داده است. هرگاه ماه رجبفرا رسد، آن فرشته دعوت كننده، هرشب تا به صبح گوید: خوشا به حال كسانى كه به ذكرالهى مشغولند; خوشا به حال كسانى كه با میل و رغبت تمام، رو به سوى درگاه خداآرند. و خداوند مى فرماید: من همنشین كسى هستم كه با من همنشین باشد، و مطیعكسى هستم كه فرمان مرا ببرد و آمرزنده ام كسى را كه از من طلب آمرزش كند. اینماه رجب ماه من، بنده هم بنده من، و رحمت هم از آن من است; هركس مرا در این ماهبخواند، پاسخ مثبت دهم; و هركس از من چیزى بخواهد، به او عطا كنم; و هركس از منهدایت جوید، هدایتش كنم.(5)

    من این ماه را وسیله ارتباط بین خود و بندگانم قرار داده ام پسهركس به آن چنگ زند، به من مى رسد.(6)

    گرچه تمام ماه رجب، نزد خداوند و اولیاء گرامیش عزیز و ارجمند است لیكنبرخى از اوقات آن، فضیلت ویژه اى دارد; مثلا اوّلین ماه رجب، داراىامتیازى بزرگ است. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: از اولین شبجمعه ماه رجب غافل نشوید; فرشتگان آن را لیلة الرغائب» مى نامند. چرا كهوقتى یك سوم از شب گذشت، هیچ فرشته اى نیست مگر اینكه در كنار كعبه مشرفهآید; آنگاه خداوند نظر مرحمت به آنان كند و فرماید: فرشتگانم! هرچه خواهید از منبخواهید. فرشتگان گویند: بارالها حاجت و خواسته ما آن است كه روزه داران ماه رجبرا بیامرزى; خداوند متعال فرماید: آمرزیدم.(7)

    یكى از كارهاى مهم و شایسته در ماه رجب، كمك به مستمندان است. امامصادق(علیه السلام) از پدران گرامیش از امام على(علیه السلام) نقل مى كند كهآن حضرت فرمود:.هركس به خاطر خدا در ماه رجب صدقه بدهد، خداوند وى را آنچناناكرام فرماید كه نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه بر قلب انسانى خطور كرده باشد.(8)

    در بیان فضیلت ماه رجب، به همین چند حدیث شریف بسنده مى كنیم ومى گوییم: اگر هیچ حادثه اى در ماه رجب رخ نمى داد، باز هم رجبارزش خاص و ویژگى استثنائى خود را داشت; لیكن حوادثى در آن به وقوع پیوسته است كهموجب شرافت و كرامت مضاعف این ماه شده است. آن حوادث عبارتند از:

    الف: ولادت امام هادى(علیه السلام) در دوم یا پنجم رجب (بنابر روایتى);گرچه قول دیگر هم هست.

    ب: ولادت حضرت امام جواد(علیه السلام) در دهم این ماه، گرچه قول دیگرهم هست.

    ج: ولادت مبارك امام على(علیه السلام) در خانه كعبه معظمه در سیزدهمماه رجب، ده سال قبل از بعثت.

    د: شهادت حضرت امام كاظم(علیه السلام) در بیست و پنجم این ماه.

    هـ: بیست و هفتم این ماه، عید مباركى است; چرا كه آخرین پیامبر برگزیدهالهى حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) در این روز از جانب خداى متعال مأمور هدایتمردم و ابلاغ هدایت و رسالت الهى گردید.

    بندگان صالح و آگاه الهى، ماه رجب و شعبان را به عنوان زمینه ومقدمه اى جهت كسب آمادگى براى درك درست و شایسته ماه مبارك رمضان به حسابمى آورند. خوشبختانه هم اكنون در برخى از شهرهاى كشور عزیزمان ایران، اهلعبادت و معرفت دو برنامه دارند و آن ها را با هم اجرا مى كنند: یكىاعتكاف» كه دستور اكید اسلام است با احكام و دستورات ویژه اش و دیگرى برنامه اىبه نام عمل ام داود، دستورى كه از حضرت امام صادق(علیه السلام) به ما رسیدهاست.

    براى آگاهى از برنامه ها و عبادات و دعاهاى این ماه به كتب ادعیهچون مفاتیح الجنان»، اقبال الأعمال» و غیره مراجعه كنید.

    كوتاه سخن اینكه رجب، عید اولیاء الهى، بهار راز و نیاز و عبادت، موسمخضوع و خشوع به درگاه الهى، موعد حضور و خواستن، و زمان قرار صالحان با معشوقشانحق تعالى است. پیامبر گرامى و جانشینان به حق حضرتش سه ماه رجب، شعبان و رمضان رافراوان پاس مى داشتند و این سه ماه را به روزه مى گذراندند.


    (1) . فضائل الأشهر الثلاثة: 24
    (2) . اقبال الأعمال: 635
    (3) . اقبال: 634
    (4) . اقبال: 630
    (5) . فضائل الأشهر: 31
    (6) . اقبال: 628
    (7) . اقبال: 632
    (8) . فضائل الأشهر: 38






    ماه رجب شرافت و فضیلت زیادی دارند و در فضائل  آن‌ روایات بسیاری وارد شده است.در ادامه به اعمال ماه رجب و فضیلت این ماه می پردازیم.

    از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت شده که: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمی‌رسد و جنگیدن با کافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است کسى که یک روز از ماه رجب را روزه دارد موجب خشنودى خدای بزرگ می‌گردد و غضب الهى از او دور گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته شود. 

    از حضرت صادق علیه السلام روایت است که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود که: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "أصب" می‌‏گویند زیرا که رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته می‌شود. پس بسیار بگوئید: أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ».

    و ابن بابویه به سند معتبر از سالم روایت کرده است: به خدمت حضرت صادق علیه السلام در اواخر ماه رجب که چند روز از آن مانده بود رفتم. چون نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد، فرمود که آیا در این ماه روزه گرفته‌‏اى؟ گفتم نه والله اى فرزند رسول خدا. فرمود که آنقدر ثواب از تو فوت شده است که قدر آن را به غیر خدا کسى نمی‌‏داند به درستى که این ماهى است که خدا آن را بر ماه‌هاى دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و براى روزه داشتن آن گرامى داشتن را بر خود واجب گردانیده است. 
     
    فضیلت و اعمال ماه مبارک رجب 

    پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضى از ثواب روزه‌‏داران آن نائل می‌‏گردم؟ فرمود:: اى سالم هر که یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سکرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر که دو روز از آخر این ماه روزه دارد بر صراط به آسانى بگذرد و هر که سه روز از آخر این ماه را روزه دارد ایمن شود از ترس بزرگ روز قیامت و از شدت‌ها و هول‌هاى آن روز و برات بیزارى از آتش جهنم به او عطا کنند؛ و بدان که از براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده که اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد: 

    سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَکْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ. 

    اعمال مشترک ماه مبارک رجب

    این‌ها اعمالی است که انجام دادن آن‌ها متعلق به همه ماه است و اختصاصى به روز معینی ندارد و آن چند مورد است: 

    در تمام ایام ماه رجب دعای ذیل را که روایت شده امام زین العابدین علیه السلام در حجر در غره خواندند، خوانده شود: 

    یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِکُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْکَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُکَ الصَّادِقَةُ وَ أَیَادِیکَ الْفَاضِلَةُ وَ رَحْمَتُکَ الْوَاسِعَةُ فَأَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوَائِجِى لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرٌ.» 

    دعایی را که از حضرت صادق علیه السلام روایت شده، خوانده شود: 

    خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِکَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَکَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِکَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُکَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ وَ فَضْلُکَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُکَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاکَ وَ حِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاکَ عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِى هُدَى الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِى اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ وَلا تَجْعَلْنِى مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِى یَوْمَ الدِّینِ» 

    از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که در ماه رجب این خوانده شود: 

    اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ صَبْرَ الشَّاکِرِینَ لَکَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْکَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَکَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِىُّ الْعَظِیمُ وَ أَنَا عَبْدُکَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ أَنْتَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاکَ عَلَى ف. َقْرِى وَ بِحِلْمِکَ عَلَى جَهْلِى وَ بِقُوَّتِکَ عَلَى ضَعْفِى یَا قَوِىُّ یَا عَزِیزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اکْفِنِى مَا أَهَمَّنِى مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»

    قابل توجه است که ادعیه دیگری نیز برای این ماه عزیز ذکر شده است که می‌توانید به مفاتیح الجنان مبحث اعمال ماه رجب رجوع نمایید. 

     از حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله روایت شده که: هر کس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و آن را به صدقه ختم فرماید حق تعالى براى او به رحمت و مغفرت و کسى که چهار صد مرتبه بگوید بنویسد براى او اجر صد شهید عطا فرماید. 

    از نبی مکرم اسلام روایت است: کسى که در ماه رجب هزار مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ» بگوید خداوند عز و جل براى او صد هزار حسنه عطا کند و براى او صد شهر در بهشت بنا فرماید. 

    روایت است کسى که در رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و پس از اتمام ذکر، دست‌ها را بلند کند و بگوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى وَ تُبْ عَلَىَّ» اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضى باشد و به برکت ماه رجب، آتش او را مس نکند. 

     در کل این ماه هزار مرتبه ذکر: أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ» گفته شود؛ تا خداوند رحمان او را بیامرزد. 

    سید بن طاووس در اقبال از حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله فضیلت بسیاری براى خواندن سوره قل هو الله أحد نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود؛ و نیز روایت کرده که هر کس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره قل هو الله أحد را بخواند براى او در قیامت نورى شود که او را به بهشت رهنمون می‌شود. 

     سید بن طاووس از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده که: هر کس در روز جمعه ماه رجب، مابین نماز ظهر و عصر، چهار رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و آیة الکرسى هفت مرتبه و قل هو الله أحد پنج مرتبه بخواند، و سپس ده مرتبه بگوید: أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» حق تعالى براى او از روزى که این نماز را گزارده تا روزى که بمیرد هر روزى هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیه‌ای که خوانده شهرى در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفى قصرى در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را حورالعین و از او راضى شود. 

    سه روز از این ماه را که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه گرفته شود. زیرا که روایت شده هر کس در یکى از ماه‌هاى حرام، این سه روز را روزه بدارد حق تعالى براى او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد. 

    از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت است که: هر کس در یک شب از شب‌هاى ماه رجب ده رکعت نماز به این نحو که در هر رکعت حمد و قل یا ای‌ها الکافرون یک مرتبه و توحید سه مرتبه بخواند، خداوند گناهان او را می‌آمرزد. 
     
    فضیلت و اعمال ماه مبارک رجب 


    اعمال شب و روز اول ماه رجب

    شب اول 

    این شب، شب شریفى است و در آن چند عمل وارد شده است. 

    وقتی هلال ماه دیده شد فرد بگوید: 

    اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلامَةِ وَ الْإِسْلامِ رَبِّى وَ رَبُّکَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ؛ و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله منقول است که، چون هلال رجب را مى‏دید مى‏گفت: اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِى رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَعِنَّا عَلَى الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَلا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ. 

    غسل

    حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: ه‌اند: هر کس ماه رجب را درک کند و اول و وسط و آخر آن ماه را غسل نماید، از گناهان خود پاک می‌شود مانند روزى که از مادر متولد شده است. 

    زیارت امام حسین علیه السلام

    بعد از نماز مغرب بیست رکعت، یعنی ۱۰ نماز دو رکعتی نماز گزارده شود. تا خود، اهل، مال و اولادش محفوظ بماند و از عذاب قبر در پناه باشد. 

    بعد از نماز عشاء دو رکعت نماز گزارده شود بدین نحو: 

    در رکعت اول حمد و ألم نشرح یک مرتبه و توحید سه مرتبه و در رکعت دوم حمد و ألم نشرح و توحید و معوذتین خوانده شود و پس از سلام، سى مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سى مرتبه صلوات بفرستد تا حق تعالى گناهان او را بیامرزد مانند روزى که از مادر متولد شده است. 







    ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارندو در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) روایت شده که: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمى‏رسد و جنگیدن با کافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است کسى که یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ می‌گردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد.

     



    اظهارات آقای مهندس محمد نژاد نماینده منتخب مردم لنگرود


     نمایندگان پیشین لنگرود از ظرفیت های شهرستان استفاده نکردند/ نگاه ویژه ای به صنعت چای و برنج در لنگرود نشده است


    لنگرود یکی از نامدارترین شهرهای گیلان و شمال کشور باید باشد اما متاسفانه ما نتوانستیم از پتانسیل های منطقه بخوبی استفاده کنیم.


    به گزارش لنگرخبر، مهندس پرویز محمدنژاد از مدیران شرکت توزیع نیروی برق استان گیلان می باشد که قصد دارد در انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه لنگرود کاندیدا شود.

    وی با ۲۵ سال سابقه کار دارای مدرک کارشناسی مهندسی برق و کارشناسی ارشد روابط بین الملل از دانشگاه گیلان می باشد. آخرین پست سازمانی محمد نژاد قائم مقامی شرکت توزیع برق گیلان بود.

    آنچه می خوانید حاصل گفتگوی خبرنگار خزر با پرویز محمدنژاد نامزد انتخابات مجلس از لنگرود است.


    z1e_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF_3

    جامعه مترقی حق مردم است

     انگیزه حضور من در صحنه انتخابات دلائل مختلفی دارد که یکی از اساسی ترین آنها ارزشهایی ست که اول انقلاب برای آن سرمایه گذاری کردیم. به پای این نظام خونها ریخته شده که سرمایه ی اصلی مملکت بشمار می آید و امروز باید شاهد یک جامعه مترقی باشیم که حق مردم است. امروز ما شاهد بسیاری از ناهنجاریها در جامعه هستیم که طبق خواسته ی ما نیست و باید اصلاح شود. مقام معظم رهبزی بارها تاکید فرمودند که بر همه ما فرض است که در موضوعات مربوط به امور اجتماعی و اقتصادی باهم همجهت باشیم.

    امروز نیاز اولیه ما ایجاد اخلاق مناسب در جامعه و تنظیم قوانین منطبق با همین موضوع است. موضوع بعدی که یکی از نیاز های اساسی و اصولی ست بحث نیازهای معیشتی مردم است که در این مورد نگاه بلندی نیست که البته مباحث زیادی در این مورد وجود دارد از جمله بحث تحریم ملت و دولت از سوی جوامع بین الملل.

    شهرستان لنگرود از منابع ارزشمندی برخوردار است

    ما باید آنچه را که در توان داریم در جهت ارتقای زندگی مردم از حیث منابع مالی به معرض ظهور بگذاریم و فعالیت خود را مضاعف کنیم. برای رسیدن به این دو هدف آنچه مسلم است استفاده از پتانسیل های موجود در شهرلنگرود و استان ماست.

    ما در شهرستان لنگرود از منابع ارزشمندی برخورداریم از جمله منابع انسانی درزمینه اندیشه های علمی وتجاری وچه در زمینه گردشگری. این اندیشه ها در شهر ما مغفول مانده است جمع کردن این اندیشه ها در یک محیط مناسب می تواند قدم بزرگی در جهت ارتقای کیفی معیشت مردم باشد.

    در صنعت گردشگری نتوانستیم قدم های اساسی برداریم

     منابع خدادادی در شهر لنگرود نیز از جمله منابعی ست که در صنعت گردشگری حائز اهمیت است که متاسفانه نتوانستیم حداقل درحفظ آن قدمی اساسی برداریم چه برسد برای توسعه آن اقدام کنیم.

    از جمله این منابع خدادادی تالاب کیاکلایه است که دستخوش ناملایمات شده که باید درجهت توسعه و ایجاد صنعت گردشگری و در نهایت افزایش ثروت مردم به آن نگاه ویژه کرد و برنامه های مختص در آن را  اجرایی نمود.

    منطقه بی نظیر چاف و چمخاله در دنیا یکی از زیباترین نقاط دیدنی و حساس است که ما به حفظ آن اهمیت چندانی نداده ایم و نگاه توسعه ای به آن نداشته ایم  منطقه چاف چمخاله امروز محلی شده برای تجارت افراد خاص نه با دیدگاه گردشگری نه با هدف ایجاد بستر آرام و تفریحی برای مردم

    هرچه زودتر باید در هدف گذاری این منطقه و ایجاد یک سرمایه گذاری بزرگ در این منطقه  پا به عرصه ظهور بگذاریم.

    نگاه ویژه ای به صنعت چای و برنج در لنگرود نشده است

    از منابع خدادادی دیگر در لنگرود بحث کشاورزی ست ، اتفاقی که برای چای شهرستان افتاده است اگر سالیان سال زحمت بکشیم نمی توانیم تلاش چایکاران منطقه را جبران کنیم . امروز علاقه کافی برای زنده نگه داشتن این ثروت خدادادی وجود ندارد ثروتی که حدود ۶۴۰۰هزارهکتار زمین منطقه راتحت پوشش گرفته و تعداد  زیادی  خانوار را به خود مشغول  کرده  اما نگاه  ویژه ای  به آن نشده است  .

    در بحث برنج و شالیکاری که از شغلهای مهم گیلان و لنگرود است هیچگونه تشکیلات و ساختار مناسبی در جهت ساماندهی این منبع عظیم ثروت نشده است. امروز اگر نگاه ویژه کشاورز نباشد شاید برنج به سرنوشتی بدتر از چای دچار شود .

    رفتارهای ناپسند سودجویان باعث شده که از فرهنگ اصیل و دینی فاصله بگیریم

    در بحث اشتغاایی و بحث نگاه به سرمایه آینده این مملکت که جوانان هستند و فرمان این مملکت باید بدانها سپرده شود دچار مشکلات عدیده ای شده که اگر نگاه بموقع به آن نداشته باشیم به عنوان یک مشکل لاینهل در جامعه خودنمایی خواهد کرد .

    ساختار اجتماعی منطقه ما و آنچه را که ارزش در دهه اول انقلاب تعریف کردیم و مقرر شده بود که از این ارزشها استفاده کنیم و تمدن سازی  اسلامی در منطقه داشته باشیم و مبنای این حرکت را هم حرکت  فرهنگی  و دینی  تعریف  کرده  بودیم ، امروز در جامعه  ما بسیاری از ناهنجاریها  و رفتارهای ناپسند  مغرضان و سودجویان  باعث شده که ما از فرهنگ اصیل و انقلابی  و دینی خود فاصله بگیریم . لذا حرکت در این زمینه موجب احیای فرهنگ اولیه انقلاب و نگاه ویژه رهبر انقلاب به موضوع  رفتارهای اجتماعی   مدنظر من قرار خواهد  گرفت  و به دنبال آن برای  جلوگیری  از همه ناملایماتی که در جامعه ما خودنمایی می کند به شکل  برنامه های  مدون و پسندیده  و راههای مقابله با آن در برنامه های من قرار خواهد گرفت که بعنوان یک اصل اولیه در نزد من مطرح است.

    نمایندگان پیشین لنگرود از پتانسیل های شهرستان به نحوه مطلوب استفاده نکردند

    باید از همه کسانی که امروز تحت هر عنوانی مسئولیتی بر دوش دارند و تلاش می کنند تشکر کرد، اما این بدان معنا نیست که تمامی کارها به نحو احسن انجام شده و نگاهها ، نگاههای بلندی بوده نخیر . خیلی از جاها کارهای مناسبی انجام نشده و بعبارتی حفره های خالی زیادی در جامعه است من امروز آمده ام تا به این حفره ها که تعداد قابل ملاحظه ای است نگاه ویژه ای داشته باشم و مشکلات مرتبط به انها را حل کنم.

    امروز در دنیا برترین فکر ومدیریت این است که از منابع موجود و در اختیار ، استفاده بهینه شود . در شهرستان ما منابع قوی وجود دارد و هدف ما هم زندگی خوب و مناسب برای مردم است بعبارت دیگر مقصد خوب ، هدف خوب و نقشه راه مناسب برای رسیدن به هدف و استفاده از ابزار برای رسیدن به آن است .

    شهر لنگرود یکی از نامدارترین شهرهای گیلان و شمال کشور باید باشد اما متاسفانه ما نتوانستیم از پتانسیل های منطقه بخوبی استفاده کنیم.

    استفاده از ظرفیت های گردشگری و کشاورزی در برنامه های بنده تعریف شده است

    در مرکز شهر اگر مسافری تحت عنوان گردشگر داخلی یا خارجی داشته باشیم امکان اینکه بتواند براحتی توقف کند و محلی را برای گردش و استراحت پیدا کند ، ندارد. فقر پارکینگ در مرکز شهر باعث متواری شدن گردشگران می شود . ایجاد پارکینگ مناسب در نقاط مختلف شهر در برنامه های اینجانب خواهد بود.

    در کنار آن ایجاد یک منطقه ای گردشگری با مجموعه ای از آثار تاریخی مثل پل خشتی ، بقعه آقا سید محمد و مناظر منجم باشی ها ، در برنامه هایم تعریف شده است.

    استفاده بهینه از تنها رودخانه لنگرود که در زمان نادر شاه بعنوان یکی از لنگرهاههای مهم شمال کشور بحساب می آمد و به دنبال آن کارگاههای کشتی سازی هم در ان ایجاد شد و باعث شد کمتر از ۱۰سال این منطقه کوچک به شهر تبدیل شود امروز بعنوان محل تجمع فاضلاب استفاده می شود که تهدید زیست محیطی بزرگ برای منطقه ایجاد کرده است.

    بعبارتی آنچه که داشتیم ارتقا پیدا نکرد و حفظ هم نشد که هیچ وضعیت بدتری نسبت به دیروز پیدا کرد .مانند تالاب کیاکلایه .

    دسترسی راحت و کم هزینه به بهترین منابع خدادادی سواحل دریای خزر و استفاده از پتانسیل های این دریا می تواند باعث جذب توریست در منطقه شود بسیاری از روستاها و شهرهای حواشی به سختی به این منطقه دسترسی دارند وایجاد یک راه مناسب هم در جذب توریست هم ایجاد راحتی برای رفت وآمد مردم منطقه و هم در رشد وترقی از حیث ارزش افزوده زمینهای منطقه می تواند بسیار تاثیرگذار باشد.

    در منطقه چاف بالغ بر ۱۲۰۰هکتار باغ هندوانه داریم که با فعالیت و تلاش خود مردم حفظ می شود.

    این باغات دارای پتانسیل بسیار ارزشمند است و اگر نگاه ویژه در جهت ساماندهی بازارهای متنوع و صادر کردن محصولات بعنوان هندوانه چاف شود می تواند اثرگذار باشد و باعث رشد و بالندگی منطقه شود .

    در بحث چای با توجه به منابع چای خیز استان شاهد نفوذ چای بیگانه در کشور هستیم .ما در مقابل صنعت چای دنیا ضعیف هستیم .تا به امروز تنها فکری که در مقوله چای کشور شده دادن امکانات اولیه مثل دادن کود و وامهای ضعیف به چایکاران تحت عنوان بهسازی بوته ها بوده که جوابگو نیست . همه دنیا نگاهشان به صنعت چای است یعنی فن آوری و فراوری چای ، اما در کشور غافل هستیم اگر بتوانیم در بحث بسته بندی و عمل آوری فکری کنیم و  هزینه های ورودی را کاهش بدهیم می توانیم به نقطه صادرات برسیم .تنها موضوع مهم در این مقوله صنعتی کردن چای است و لاغیر .

    در بحث برنج مختصر عرض کردم با توجه به منطقه حاصلخیز شمال کشور مخصوصا لنگرود ، باتوجه به اینکه هزینه تولید بسیار بالاست و این باعث شده قدرت رقابت با دیگر کشورها  را نداشته باشیم ، مکانیزه کردن در مقوله های آبیاری ، اصلاح  بذرها ، تبدیل شالی به برنج بخاطر دستگاههای قدیمی شاهد ۲۰% شکست برنج هستیم که این عدد در دنیا حدود ۵% است این یعنی عدم مدیریت صحیح .

    صنعتی کردن محصولات کشاورزی می تواند منبع بزرگ اشتغاایی باشد .

    دومنطقه شلمان و اطاقور دچار کمبود آب هستند

    در بحث اشتغاایی دنیا این مشکل را حل کرده انصافا با مدیریت صحیح بهره برداری فوق العاده ای از منابع خود می کنند. در مورد منطقه اطاقور که از زیباترین مناطق دنیا به حساب می اید دچار تخریب شده است امروز مردم دو منطقه شلمان و اطاقور دچار کمبود آب هستند ایجاد سدهایی با حجم کوچک در بستر رودخانه می تواند به عنوان یک بستر اشتغاایی برای جوانان به لحاظ امکانات تفریحی و چه به لحاظ تولید آبزیان مفید می توانند مثمر ثمر باشد .

    همه این موارد در برنامه هایم در سه بسته تعریف شده است. بنده همه پتانسیل های موجود در محورهای مختلف فرهنگی ، گردشگری ، صنعتی ، بازرگانی را در نظر گرفته ام و انشاالا… به حول و قوه الهی با تلاش و همت خودمان و همیاری و همدلی مردم فهیم بتوانیم به هدفی که ترسیم کرده ایم برسیم .





    به گزارش ایلنا از لنگرود،

    طی شمارش آرا صندوق های ۱۵۲ شعبه اخذ رای شهرستان لنگرود پرویز محمدنژاد با ۲۲۶۳۳ رای به عنوان نماینده مردم لنگرود در یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب شد.

    طی این شمارش پرویز محمدنژاد با ۲۲۶۳۳ رای اول و مهرداد لاهوتی با ۲۲۴۰۸ رای دوم شد.

    مهرداد لاهوتی از دوره هشتم مجلس شورای اسلامی تا دهم به عنوان نماینده مردم لنگرود در مجلس بود.

    در یازدهمین دوره انتخابات مجلس یازدهم ۱۳ نامزد با یکدیگر به رقابت پرداختند.



    پرویز محمدنژاد، با کسب ۲۲۶۳۳ رأی و با اختلاف کمتر از ۳۰۰ رأی موفق شد رأی اعتماد مردم حوزه لنگرود را کسب کند و نماینده مجلس یازدهم از این حوزه انتخابیه شود.








    بررسی منابع و اقوال تاریخی پیرامون وفات حضرت زینبس»

    علت اصلی وفات ام المصائب حضرت زینب(س) کاملا مشخص نیست و در این باره گمانه های مختلفی وجود دارد.حضرت زینب (س) بنابر مشهورترین نظر تاریخی ۱۸ ماه بعد از شهادت امام حسین (ع)،زندگی كرده و در ۱۵ رجب سال ۶۲ هجری قمری وفات كردند. منابع تاریخی 2 احتمال برای وفات حضرت زینب(س)بعد از واقعه عاشورا مطرح كرده اند در احتمال اول تاریخ وفات حضرت زینب (س) 15 رجب سال 65 هجری بوده و در احتمال دوم 15 رجب سال 62 هجری كه ماه پس از واقعه جانسوز عاشورا است. در منابع تاریخی آمده كه احتمال دوم در بین علما مشهورتر است.


    خفه شدن در آب، مسمومیت توسط عوامل یزید و وفات به دلیل بیماری 3 احتمال تاریخی پیرامون نحوه رحلت حضرت زینب (س) است.که احتمال اول،یعنی خفه شدن آن حضرت در آب احتمالا ساختگی است.ولی احتمال شهادت حضرت،توسط عوامل یزید احتمالی دور از ذهن نیست اما دلیل قطعی تاریخی برای این روایت دیده نشده است.احتمال سوم،یعنی بیمار شدن حضرت مهم ترین و قابل قبول ترین سند تاریخی برای وفات ایشان است.در این احتمال حضرت زینب (س) بر اثر بیماری و یا مصائب و سختی هایی كه از واقعه عاشورا به آن دچار شدند در سن 56 سالگی در شام وفات و یا به شهادت رسیدند.

    محل دفن حضرت زینب (س)

    راجع به محل دفن حضرت زینب (س)سه نظر وجود دارد:
    1- مدینه منوره ، كنار قبور خاندان اهل بیت عصمت و طهارت یعنى بقیع ؛
    2- قاهر مصر؛
    3- مقام معروف و مشهور در قریه (راویه) واقع در منطقه غوطه دمشق .

    قول اول : ظاهرا هیچ مدركى به جز حدس و تخمین ندارد، و مبتنى بر این نظریه احتمالى است كه چون حضرت زینب (س) پس از حادثه كربلا به مدینه مراجعت كرده است.چنانچه رویداد تازه اى پیش نیامده باشد،به طور طبیعى در مدینه از دنیا رحلت كرده و نیز به طور طبیعى در بقیع آرامگاه خاندان پیغمبر (ص ) دفن شده است.

    در مورد قول دوم نیز، كه مصر باشد،مدرك درستى در دست نیست.بر این اساس حضرت زینب(س) به علت افشاگری علیه دستگاه بنی امیه، مجبور شد که مدینه را ترک کند، از این رو مصر را انتخاب کرد و در آن جا ساکن شد و همان جا از دنیا رفت، سیده زینب» در شهر قاهره هم اکنون زیارتگاه مجلل و با شکوهی است.

    اما این قبر متعلق به زینب بنت یحیی بن حسن الانور ابن زیدابن حسن ابن علی بن ابیطالب است كه به دلیل تشابه اسمی با حضرت زینب (س) عقیله بنی هاشم اشتباه گرفته شده است.

    با تضعیف اقوال فوق ، اعتبار قول سوم ثابت مى شود كه قبر حضرت زینب (س) را در شام،واقع در هفت كیلومترى جنوب شرقى دمشق،مى داند. در آن جا بارگاه و مرقد بسیار باشكوهى به نام حضرت زینب (س) دختر امیرالمؤ منین (ع) وجود دارد كه همواره مزار دوستان اهل بیت و شیعیان و حتى غیر شیعیان بوده است . آنچه از تاریخ به دست مى آید، قدمت بسیار بناى این مزار است كه حتى در قرن دوم نیز موجود بوده است،زیرا بانوى بزرگوار؛سیده نفیسه،همسر اسحاق مؤتمن فرزند امام جعفر صادق (ع) به زیارت این مرقد مطهر آمده است.








    در اینکه حضرت زینب سلام الله علیها چگونه از دنیا رفتند اختلاف نظر وجود دارد همان گونه که در تاریخ آن نیز اختلاف هست.

    در کتاب منتخب التواریخ آمده که آن حضرت مریض شده و به طور طبیعی از دنیا رفته اند و این احتمال بعید هم به نظر نمی رسد چرا که در واقعه عاشورا بیشترین مصیبت به ایشان وارد شد نه تنها برادران و محرمان خود را از دست دادند که وظیفه نگهداری از ن و کودکان و مهمتر از همه وظیفه پاسداری از امام زمانشان حضرت سجاد علیه السلام ـ که در آن مقطع دچار بیماری شده بودند ـ نیز بر عهده حضرت بود. و از همه اینها که بگذریم رسالت پیام رسانی واقعه عاشورا را نیز بر عهده داشتند و همه این مصیبت ها در کنار مصیبت از دست دادن عزیزترین فرد زندگیشان حضرت اباعبدالله (ع) که در تاریخ نقل است که حضرت زینب(س) هیچ گاه از برادر جدا نشدند مزید بر علت است و می تواند باعث بیماری بی بی شده و ایشان مدت زمان کوتاهی بعد از واقعه سال 61 هجری از دنیا رفته باشند.

    اما قول دیگری نیز در کتاب زینب الکبری من المهد الی اللحد وجود دارد و آن اینکه زینب کبری سلام الله علیها به دست مزدوران حکومت اموی به شهادت رسیده باشد که آن هم نمی تواند دور از ذهن باشد چرا که ایشان نیز مانند امام سجاد علیه السلام همه وقایع کربلا را با چشم دیده و همواره درصدد برملا کردن ظلم و جور حکومت بر خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند و تحمل این مساله برای امویان و به ویژه یزید سخت می نمود و ممکن است چنین باشد اما به صورت پنهانی و دور از چشم دیگران که سندی از خود بر جای نگذارند.

    در مورد تاریخ وفات نیز روایت ها متفاوت است اما مشهور آن است که آن حضرت در نیمه رجب سال 62 هجری وفات یافته اند که این زمان حدود یک سال و نیم بعد از واقعه عاشوراست.

    همان طور که درباره وفات آن بانو و شیوه آن اختلاف نظر وجود دارد درباره ولادت شان نیز اینگونه است. اما آنچه مشهور است آنکه ایشان در پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری در شهر مدینه به دنیا آمده و نامشان را زینب نهادند و کنیه شان نیز ام الحسن و ام الکلثوم است و القابی نیز مانند صدیقه الصغری، عصمه الصغری، ناموس الکبری، عالمه معلمه و . ذکر شده است.

     

    شمه ای از زندگی آن بانوی بزرگوار

    حضرت زینب کبری (س) فرزند سوم حضرت امیر (س) و صدیقه طاهره (س) است و از ازدواج او با عبدالله بن جعفر نیز سه فرزند پسر و یک دختر به دنیا آمد.

    بانوی بزرگوار اسلام در هوش و ذکاوت بی نظیر بود و حضرت سجاد علیه السلام در مورد ایشان لقب عالمه غیر معلمه را به کار برده اند و ابوالفرج اصفهانی در مقاتل آورده که ابن عباس خطبه صدیقه طاهره (س) را از زبان حضرت زینب (س) نقل کرده است  و این نشان از هوش و ذکاوت ایشان دارد چرا که او  در آن مقطع تنها کودکی بیش نبوده و با یک بار شنیدن، آن را حفظ شده است.

    علاقه ویژه به امام حسین (ع)

    در کتاب الخصایص اینبیه آمده که به هنگام شیرخواری بانو هر گاه که امام حسین (ع) از او دور می شد، گریه سر می داد و به هنگام بازگشت برادر، لبخند به چهره اش باز می گشت و همین رویه ادامه پیدا کرد و خواهر هیچ گاه از برادر جدا نشد تا به هنگام ازدواج که ایشان شرط ازدواج خود را همراهی با برادر قید کرد و آن هنگام که امام علیه السلام خود را برای رفتن به سمت کربلا آماده می کرد و ابن عباس خواست که لااقل زن و بچه را با خود نبرد، حضرت زینب (س) سر از کجاوه بیرون کرد و گفت: من و جدایی از حسین، هرگز.

    شجاعت بانو

    حضرت زینب کبری (س) که در مکتب پدر و برادران شجاع خود رشد و نمو کرده بود مانند آنان شجاع و بی باک بود چنانکه شیخ شوشتری می گوید: اگر امام حسین (ع) در کربلا یک میدان برای نبرد داشت، حضرت زینب(س) دو میدان داشت یکی مجلس ابن زیاد و دیگری مجلس یزید.

    کلام نافذ و دشمن شکن حضرت زینب (س) در بارگاه عبیدالله بن زیاد آن هنگام که گفت کار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟! و پاسخ شنید که ما رایت الا جمیلا (جز زیبایی چیزی ندیدم) ناشی از فهم بالا و شجاعت بی نظیر ایشان بود.

    یا آن هنگام که ابن زیاد قصد کشتن امام علی بن الحسین (ع) را کرد حضرت با شجاعت بسیار از برادرزاده خود دفاع کردند و گفتند: اگر می خواهی او را بکشی مرا هم بکش. و ابن زیاد از این عمل منصرف شد.

    مجلس شام نیز نمونه دیگری از شجاعت بی بی است چرا که جلسه ای را که یزید برای بالا بردن جایگاه خود ترتیب داده بود، با سخنرانی حضرت زینب (س) در هم ریخت و یزید را مجبور کرد تا کاروان اسرای کربلا را با احترام به سوی مدینه راهی کند.

    در مدینه نیز زینب (س)، پیام آور شهیدان، ساکت ننشست. او با فریادش مردم مدینه را بر ضد حکومت یزید شوراند تا جایی که حاکم مدینه دیگر تاب نیاورد و تصمیم به تبعید بانو گرفت و به همین دلیل است که در محل دفن ایشان اختلاف نظر وجود دارد عده ای مانند صاحب اعیان الشیعه آن را بقیع در کنار مزار عبدالله بن جعفر ( همسر ایشان) می داند و می گوید: ما دلیلی نداریم که حضرت زینب کبری ـ سلام‌الله علیها ـ بعد از این‌که از شام به مدینه بازگشتند، دوباره از مدینه خارج شده باشند بنابراین لازم می ‌آید که ایشان در مدینه دفن شده باشند، جمعی دیگر مانند شیخ بهایی و پیروانش اعتقاد دارند که ایشان در راویه، محلی نرسیده به دمشق  دفن هستند و روایت ضعیفی نیز که در کتاب اخبار اینبات آمده، مبنی بر مصر است.








    به مناسبت فرا رسیدن 15 رجب سالروز شهادت حضرت زینب(س) ،


    یادش به خیر روز و شبم با حسین بود

    ذكر بی اختیار لبم یا حسین بود

    پا تا سرِ عقیله سراپا حسین بود

    وقتِ اذان اشهدِ من یا حسین بود

    ما تار و پودِ رشته یِ پیراهن همیم

    یعنی من و حسین، حسین و منِ همیم

    دور از تو هست ولی دست از تو بر نداشت

    خسته شده ست ولی دست از تو برنداشت

    از پا نشست ولی دست از تو برنداشت

    زینب شكست ولی دست از تو برنداشت

    مانند من كسی به غم و رنج تن نداد

    آه و غمی چنین به دلِ پنج تن نداد

    یادش به خیر بال و پرش می شدم خودم

    سایه به سایه همسفرش می شدم خودم

    یك عمر مادر و پدرش می شدم خودم

    جایِ همه فدایِ سرش می شدم خودم

    نامِ حسین حكمِ قسم را گرفته بود

    یك شب ندیدنش نفسم را گرفته بود

    یادم می آید آینه رویِ حسین بود

    اشكِ دو چشمم آبِ وضویِ حسین بود

    هم پنجه هام شانه ی موی حسین بود

    هم بوسه های زیرِ گلوی حسین بود

    یادم نرفته نیمه شب از خواب می پرید

    یادم نرفته تشنه لب از خواب می پرید

    ماندند كربلا كس و كاری كه داشتیم

    آتش گرفت دار و نداری كه داشتیم

    بی سر شدند ایل و تباری كه داشتیم

    از ما گرفت كوفه قراری كه داشتیم

    یك روز خانه یِ پدرِ من شلوغ بود

    یادش به خیر دور و برِ من شلوغ بود

    جای سلام سنگ به من پرت كرده اند

    از پشت بام سنگ به من پرت كرده اند

    زن هایِ شام سنگ به من پرت كرده اند

    شاگردهام سنگ به من پرت كرده اند

    داغت نشست قلبِ صبور مرا شكست

    زخمِ زبانِ شام غرور مرا شكست

    حالا فقط به پیرُهنش فكر می كنم

    می سوزم و به سوختنش فكر می كنم

    دارم به دست و پا زدنش فكر می كنم

    بسكه به نیزه و دهنش فكر می كنم .

    با روضه ی برادرم از هوش می روم

    با ضجه هایِ مادرم از هوش می روم

    از هر كه تازه آمده از راه نیزه خورد

    گَهگاه سنگ، گاه لگد، گاه نیزه خورد

    شد نوبت سنان، دهنِ شاه نیزه خورد

    در كُل هزار و نهصد و پنجاه نیزه خورد

    آنقدر سنگ خورد كه آئینه اش شكست

    در زیرِ نعل ها قفسِ سینه اش شكست

    وای از محاسن تو و انگشت های شمر

    وای از لب و دهان تو و جای پای شمر

    مثل تن تو خورد به من چكمه های شمر.

    هیات امنای مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا









    زینب(س) بانویی که نه تنها در ن، بلکه در مردان عالم، کمتر نظیرش را می‌توان دید. توانا بانویی که عالی‌ترین نمونه‌ای از شهامت و دلیری، دانش و بینش، کفایت و خردمندی، قدرت روحی و تشخیص موقعیت بوده وهر وظیفه‌ای از وظایف گوناگون اجتماعی را که به عهده گرفت، به خوبی انجام داد.

    زینب(س) بانویی که نه تنها در ن، بلکه در مردان عالم، کمتر نظیرش را می‌توان دید. توانا بانویی که عالی‌ترین نمونه‌ای از شهامت و دلیری، دانش و بینش، کفایت و خردمندی، قدرت روحی و تشخیص موقعیت بوده وهر وظیفه‌ای از وظایف گوناگون اجتماعی را که به عهده گرفت، به خوبی انجام داد.

    به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) در تاریخ وفات حضرت زینب کبری(س) سومین فرزند امیرمومنان حضرت علی(ع) اختلاف نظر وجود دارد، اما مشهور این است که آن حضرت در 15 رجب سال 62 هجری روز یکشنبه وفات کرده است.

    یکی از سوالاتی که در ارتباط با آن بانوی بزرگوار و بی مثال مطرح می‌شود که البته محققان و پژوهشگران تاریخی به آن پاسخ داده‌اند درباره چگونگی وفات ایشان است.

    باید گفت: براساس برخی از نوشته‌ها آن حضرت مریض شد و به طور طبیعی وفات کرد1" و این احتمال طبیعی‌تر به نظر می‌رسد چون آن حضرت آن همه سختی و مصیبت دید و در سایه آن‌ها بیمار شد.

    براساس برخی از احتمالات حضرت زینب کبری توسط عوامل یزید مسموم شد و به شهادت رسید که این احتمال هم دور نیست چون حضرت زینب همه وقایع کربلا را دیده و وجود او یادآور مصائب کربلا و یادآور فجایع حکومت یزید است و یزید نمی‌تواند او را تحمل کند. البته دشمن در انجام این کارها سند به دست کسی نمی‌دهد و در خفا و پنهانی دست به این اعمال می‌زنند2".

    در تاریخ و روز وفات آن حضرت هم اختلاف هست. مشهور این است که آن حضرت در 15 رجب سال 62 هجری روز یکشنبه وفات کرده است.

    در ادامه گوشه‌هایی از تاریخ پر فراز و نشیب زندگانی آن حضرت از بدو ولادت تا وفات را به این بهانه مرور می‌کنیم:

    ولادت، همسر و فرزندان

    حضرت زینب کبری (س) در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری قمری در شهر مدینه منوّره متولّد شدند. نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامی‌شان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغری، عصمة الصغری، ولیة اللّه العظمی، ناموس الکبری، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و .

    پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشوای شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و مادر گرامی آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا (س) می‌باشد. همسر گرامی آن حضرت، عبداللّه فرزند جعفر بن ابیطالب، بود. در کتاب اعلام الوری برای آن بانوی بزرگوار سه پسر به نام‌های علی، عون، و جعفر و یک دختر به نام ام کلثوم ذکر شده است.

    هوش و ذکاوت بی نظیر

    صاحب کتاب اساور من ذهب درباره حافظه و ذکاوت آن بانوی بزرگوار چنین می‌نویسد: در اهمیت هوش و ذکاوت آن بانوی بزرگوار همین بس که خطبه طولانی و بلندی را که حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) در دفاع از حق امیرالمؤمنین (ع) و غصب فدک در حضور اصحاب پیغمبر اکرم (ص) ایراد فرمودند، حضرت زینب(س) روایت فرموده است.

    و ابن عباس با آن جلالت قدر و علو مرتبه در حدیث و علم، از آن حضرت روایت نموده و از آن حضرت به عقیله تعبیر می‌کند. چنانچه ابوالفرج اصفهانی در مقاتل می‌نویسد: ابن عباس خطبه حضرت فاطمه (س) را از حضرت زینب (س) روایت کرده و می‌گوید: حدثتنی عقیلتنا زینب بنت علی علیه‌السّلام» دقت کنیم که حضرت زینب علیها السلام با اینکه دختری خردسال (یعنی هفت ساله و یا کمتر) بود، این خطبه عجیب و غرّاء که محتوی معارف اسلامی و فسلفه احکام و مطالب زیادی است را با یک مرتبه شنیدن حفظ کرده، و خود یکی از راویان این خطبه بلیغه و غراء می‌باشد.



    علاقه ویژه زینب به امام حسین (ع)

    علامه جزایری در کتاب ( الخصائص اینبیه)می‌نویسد: وقتی که حضرت زینب (س) شیرخوار و در گهواره بود، هرگاه برادرش حسین (ع) از نظر او غایب می‌شد، گریه می‌کرد و بی قراری می‌نمود. هنگامی که دیده‌اش به جمال دل آرای حسین (ع) می‌افتاد، خوشحال و خندان می‌شد. وقتی که بزرگ شد، هنگام نماز قبل از اقامه، نخست به چهره حسین (ع) نگاه می‌کرد و بعد نماز می‌خواند.

    با حسین بودن شرط ازدواج زینب (س ) با عبدالله

    گفته‌اند: حضرت امیرالمؤمنین (ع) هنگامی که زینب (س) را به پسر برادرش عبدالله بن جعفر تزویج کرد، در ضمن عقد، شرط نمود هر گاه زینب خواست با برادرش حضرت امام حسین (ع) سفر رود، او را از آن منع نکرده و باز ندارد، و چون عبدالله بن جعفر خواست حضرت امام حسین (ع) را از سفر عراق باز دارد و حضرت آن را نپذیرفت و عبدالله مایوس و نومید گردید، دو فرزندش عون و محمد را فرمان داد که به همراه آن بزرگوار به عراق روند و در برابر آن حضرت جهاد و کارزار نمایند.

    شجاعتی نظیر حسین (ع)

    درباره آن بانوی بی نظیر بیشتر راجع به حضور ایشان در کربلا و همراهی برادر بزرگوارشان و همچنین سرپرستی اسرای کربلا و ابلاغ پیام عاشورا سخن گفته شده است. شجاعت حسین (ع) در خواهرش زینب (س) هم بود؛ یا زینب (س) هم در مقام شجاعت قطع نظر از جهت امامت، چیزی کم از حسین (ع) ندارد قوت قلبش به برکت اتصالش به مبداء تعالی راستی محیرالعقول است. شیخ شوشتری می‌گوید: اگر حسین (ع ) در صحنه کربلا یک میدان داشت، مجلله زینب (س) دو میدان نبرد داشت: میدان نبرد اولش مجلس ابن زیاد، و دومی مجلس یزید پلید. اما تفاوت‌هایی که از حیث ظهور دارد، نبرد حسین (ع) با لباسی که از پیغمبر به او رسیده بود، عمامه پیغمبر بر سر و جبه او به دوش، نیزه به همراه و شمشیر به دستش سوار بر مرکب رسول خدا (ص) گردید با عزت و شهامت وارد نبرد مشرکین گردید تا شهید شد.

    زینب و گذشتن از راحتی دنیا

    او در خانه شوهرش از کمال وسایل موجود به بهترین وجهی برخوردار است، غلام‌ها و کنیزها و وسایل راحتی، غرض زینب در چنین خانه‌ای زندگی می‌کند که هیچ کسری ندارد ناگهان می‌بیند حسین (ع) می‌خواهد حرکت کند تمام خوشی‌ها و راحتی‌ها را رها می‌کند و خود را در دریای ناراحتی‌ها و ناملایمات می‌افکند اگر جریان را نمی‌دانست، مهم نبود، لیکن از همان شب 28 رجب که به اتفاق برادرش با ترس و هراس ‍از مدینه فرار کرده به سمت مکه حرکت نمودند، برای آنچه جدش ‍ رسول خدا (ص) و پدر و مادرش گزارش داده بودند از مصیبت‌ها آماده شد. او با علم به این معنی، و یقین به این که در بلاهای سخت سخت می‌رود، برای مثل زینبی که دختر سلطان حقیقی و ظاهری و همسر عبدالله است برود در یک دستگاهی که آخرش اسیری است، آواره بیابان‌ها و زحمت مسافرت‌ها گردد؟


    زینب از حسین(ع) جدا نمی‌شود

    حضرت زینب کبری (س) از سوم شعبان سال 60 هجری در مکه بود. چون سربازان یزید می‌خواستند در مکه و در حرم امن الهی امام حسین (ع) را مخفیانه بکشند، لذا امام روز ترویه که روز هشتم ذی الحجه است، مکه را به سوی عراق ترک کرد. زینب (س) نیز در این کاروان حضور داشت. ابن عباس گفت: یا حسین! اگر خود مجبور به رفتن هستی، ن را با خود همراه مبر. زینب (س) چون این سخن را شنید، سر از کجاوه بیرون کرد و گفت: ابن عباس! می‌خواهی مرا از برادرم حسین جدا کنی؟! من و جدایی از حسین؟!هرگز.

    اسارت افتخار زینب و رمز ماندگاری قیام عاشورا

    "پس از حادثه کربلا حضرت زینب (س)، حدود یک سال و شش ماه زندگی کرد. حضرت در کاروان اسیران، همراه دیگر بازماندگان قافله کربلا به کوفه و سپس به شام برده شد. اگر چه رهبری بازماندگان بر عهده امام سجاد بود، زینب کبری (س) نیز سرپرستی را برعهده داشت.

    سخنرانی قهرمانانه زینب (س) در کوفه، موجب دگرگونی افکار عمومی شد. وی در برابر نعره مستانه عبیدالله بن زیاد، آن گاه که به پیروزیش می‏‌نازید و می‏‌گفت: "کار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟!" با شهامت و شجاعت وصف ناپذیری گفت: جز زیبایی چیزی ندیده‏‌ام. شهادت برای آنان مقدر شده بود. آنان به سوی قربانگاه خویش رفتند به زودی خداوند آنان و تو را می‏‌آورد تا در پیشگاه خویش داوری کند».

    آن گاه که ابن زیاد دستور قتل امام سجاد را صادر کرد، زینب (س) با شهامت تمام، برادر زاده‏‌اش را در آغوش گرفت و گفت: اگر خواستی او را بکشی مرا هم بکش. به دنبال اعتراض زینب (س)، ابن زیاد از کشتن امام پشیمان شد.

    کاروان آزادگان به دمشق رفت. در شام نیز زینب (س) توانست افکار عمومی را دگرگون نماید. جلسه‏‌ای یزید به عنوان پیروزی ترتیب داده بود و در حضور بازماندگان واقعه کربلا، سربریده حسین (ع) را در تشت نهاد و با چوب‌د‌ستی به صورتش می‏‌زد، زینب کبری (س) با سخنرانی خویش غرور یزید را در هم کوفت و او را از کرده خویش پشیمان کرد. سرانجام یزید مجبور شد کاروان را با احترام به مدینه برگرداند.

    در مدینه نیز زینب (س)، پیام آور شهیدان، ساکت ننشست. او با فریادش مردم مدینه را بر ضد حکومت یزید شوراند. حاکم مدینه در پی تبعید حضرت زینب (س) برآمد. به نوشته برخی حضرت به شام سفر نمود و در همان جا درگذشت. برخی دیگر گفته‏‌اند: حضرت به مصر هجرت نمود و در تاریخ پانزدهم رجب سال 62 هجری درگذشت3،4".

    منابع:

    1- منتخب التواریخ، ص 67

    2- زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص 592

    3- لهوف، ص 2؛ مقرم،‌ مقتل الحسین، ص 324؛ ارشاد، ج2، ص 144.

    4- ارشاد، ص 116 117؛ بحار الانوار، ج 45، ص 117.










    یت‌الله بطحایی گلپایگانی گفت: حضرت علی(ع) شخصیتی مدیر، مدبر و ت مدار بود و مساوات را بین فرزندان رعایت می‌کرد.
    آیت‌الله سید هاشم بطحائی گلپایگانی، عضو مجلس خبرگان رهبری و مرجع تقلید  اظهار داشت: ابوطالب دارای چهار پسر به نام‌های طالب، جعفر، عقیل و علی(ع) بود اما تنها حضرت امیرالمؤمنین(ع) نزد خداوند دارای مقام و جایگاه ویژه‌ای شد و بعد از چهارده قرن همچنان محبوب و مورد احترام همه جهانیان است.

    وی افزود: یکی از عوامل بسیار مهم در تذهیب نفس و تفاوت حضرت علی(ع) با برادران دیگر ایشان حضور حضرت در خانه پیامبر(ص) از دوران کودکی و نیز شیفتگی فاطمه بنت اسد نسبت به پیامبر اکرم(ص) است.

    بطحایی گلپایگانی گفت: امام علی(ع) در حدیثی فرموده‌اند که پیامبر(ص) مرا در دامن خود پرورید. من كودك بودم، پیامبر مرا چون فرزند خود در آغوش گرمش می‌فشرد و در استراحتگاه مخصوص خود جای می‌داد. هرگز نیافت كه من دروغی بگویم و در كردار من اشتباهی رخ دهد. من همچون بچه شتری تازه كه پیوسته به دنبال مادرش هست، به دنبال او می رفتم. او هر روز نكته های تازه ای از اخلاق را برای من آشكار می‌ساخت. و مرا فرمان می‌داد كه در خط او حركت كنم. آن حضرت مدتی از سال در كوه حرا به سر می‌برد و كسی جز من او را نمی دید. من نور وحی و رسالت را می‌دیدم و بوی خوش و دل انگیز نبوت را احساس می‌كردم موقعیتی كه من در محضر رسول الله داشتم برای هیچ كس نبود.» 

    وی افزود: آموزش و پرورش به شیوه پیامبراکرم(ص)، حضرت علی(ع) را لایق همسری حضرت فاطمه(س) کرد. 

    این مرجع تقلید عنوان کرد: امیرالمومنین(ع) از حضرت فاطمه(س) سه پسر و دو دختر به نام‌های حسن(ع)، حسین(ع)، محسن(ع)، زینب و ام کلثوم(س) و از ام‌البنین(س) چها ر پسر به نام‌های عباس(ع)، عبدالله، جعفر و عثمان و از خوله محمد بن حنفیه را داشت.

    وی گفت: نحوه تربیت و مدیریت حضرت علی(ع) در خانه به گونه‌ای بود که بین فرزندان حضرت فاطمه(س) و برادران ناتنی آنها تقاوتی قائل نمی‌شدند و همین امر باعث احساس قلبی نزدیک امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) شد.

    بطحایی گلپایگانی افزود: تربیت حضرت علی(ع) به گونه‌ای بود که حضرت عباس(ع) در واقعه کربلا حاضر شد تا فرزندان و دارایی‌اش را فدای برادر ناتنی‌اش کند و در بحارالانوار آمده است که امام حسین(ع) نیز هنگامی که بر بالین ایشان حاضر شد، فرمود:الان انكسر ظهرى و قلّت حیلتى» یعنی الان كمرم شكست و راه چاره به رویم بسته شد.

    وی در پایان خاطر نشان کرد: دلیل اصلی شاخص بودن فرزندان حضرت علی(ع)، تربیت آنها نزد پدری مدیر و ت مداری بی‌نظیر بود.










    شیخ صدوق درباره به دنیا آمدن حضرت علی (ع) در خانه خدا گفته است: این که حضرت امیر ـ علیه‌السّلام ـ در کعبه به دنیا آمده، بزرگداشتی بود از جانب خدای متعال و اکرامی بود که نسبت به مقام شامخ و با عظمتش عنایت فرمود.

    به گزارش مشرق، یکی از سؤالاتی که درباره ولادت امام علی علیه‌السلام پرسیده می شود این است که علت به دنیا آمدن امام علی (ع) در کعبه چه بوده است؟» که در ادامه به آن می پردازیم.
     
    در منابع متعدد آمده است که عباس بن عبدالمطّلب و عده‌ای دیگر در مقابل خانه کعبه در مسجد الحرام نشسته بودند که ناگهان فاطمه بنت اسد که درد زایمان فرزند او را ناراحت کرده بود،‌ پدیدار گشت و نزد خانه آمد و گفت: پروردگار من ایمان دارم به تو و به همه پیامبران و کتاب‌هایی که از سوی تو آمده و گفتار جدم ابراهیم خلیل را تصدیق دارم و به او که این خانه کعبه را بنا کرد، پروردگارا به حق همان کسی که این خانه را بنا کرد و به حق این نوزادی که در شکم من است، ولادت او را بر من آسان گردان.
     
    ناگهان دیدند قسمت پشت خانه کعبه شکافته شد و فاطمه به داخل خانه رفت و از دیدگاه ما پنهان گردید و دیوار خانه نیز مانند نخست به هم پیوست، ‌ما که چنین دیدیم خواستیم قفل در را باز کنیم، ولی در باز نشد.
     
    این مطلب به سرعت در شهر پیچید، سه روز از این ماجرا گذشت و چون روز چهارم شد فاطمه از همان مکان بیرون آمد و علی ـ علیه‌السّلام ـ را در دست داشت و به مردم گفت: خدای تعالی مرا به ن پیش از خود برتری بخشید، و من در خانه خدا رفتم و از روزی و میوه بهشتی خوردم و چون خواستم از خانه بیرون آیم، ‌هاتفی ندا کرد ای فاطمه نام این مولود را علی بگذار که خدای علیّ اعلی می‌فرماید: من نام او را از نام خود جدا کردم و او کسی است که بت‌ها را در خانه من می‌شکند. (محلاتی، سید هاشم، زندگانی حضرت امیرالمؤمنین،ج1،ص28، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه)
     
    ب. جریان ولادت حضرت در منابع اهل سنّت
     
    1. حاکم نیشابوری در مستدرک، ج 3، ص 550، حکومت 6044 می‌گوید: در اخبار متواتر (اخباری که یقین آور است) آمده که فاطمه بنت اسد، امیر مؤمنان علی ـ علیه‌السّلام ـ را در درون کعبه به دنیا آورد. (الغدیر، نشر مرکز الغدیر، ج6، ص35 للدراسات الاسلامیه، 1416 ق)
     
    2. حافظ گنجی شافعی در کفایة المطالب، ص 407، آورده است:
     
    امیر مؤمنان علی ـ علیه‌السّلام ـ در 13 ماه رجب در خانه خدا به دنیا آمد،‌ و هیچ کسی قبل از او و بعد از او در خانه خدا به دنیا نیامده است. (همان)
     
    3. شهاب الدین محمود آلوسی صاحب تفسیر روح المعانی، در کتاب: سرح الخریدة الغیبة فی شرح القصیدة العینیّه، تألیف عبدالباقی افندی عمری، در ذیل یکی از اشعار او می‌گوید: این مسأله که امیرمؤمنان علی ـ علیه‌السّلام ـ در خانه خدا به دنیا آمد مسأله مشهور و معروف است و در کتاب‌های شیعه و سنی نقل شده است. (همان)
     
    بنابراین جریان تولد امیرمؤمنان حقیقتی است که نه تنها شیعه بلکه برادران اهل سنّت نیز به آن اذعان دارند که در کتاب شریف الغدیر» به تفصیل آورده شده است.
     
    ج. جلوه‌ای از اسرار ولادت حضرت در کعبه
     
    امّا اسرار این قضیه که چرا حضرت امیرمؤمنان در خانه خدا به دنیا آمده، ‌در برخی منابع درباره آن مطالبی مطرح شده که در اینجا بیان می‌شود:
     
    1. برخی از بزرگان اهل سنّت پس از بیان جریان تولد حضرت امیر ـ علیه‌السّلام ـ در کعبه گفته‌اند: این کرامت و بزرگی برای علی ـ علیه‌السّلام ـ است که در خانه خدا به دنیا آمده و تجلیل برای محل تولد او شمرده می‌شود. (همان، ج 6، ص 36 و 37)
     
    2. آلوسی که قبلا نیز از او یاد شد (یکی از بزرگان اهل سنّت است) بعد از نقل جریان تولد حضرت در کعبه تعبیر لطیفی دارد که عین عبارت او آورده می‌شود که گفته است: سبحان من یضع الاشیاء فی مواضعها و هو احکم الحاکمین». یعنی منزه است خداوندی که هر چیزی را در جایگاهش قرار می‌دهد و او بالاترین حکم کنندگان است. (همان)
     
    آلوسی در ادامه گفته است:

     
    گویا علی ـ علیه‌السّلام ـ نیز خواست تا در مورد خانه کعبه که موجب این افتخار برای او شده بود و در دل او متولد گشته بود جبران کند و به همین جهت بت‌ها را از روی خانه به زیر افکند، زیرا در پاره‌ای از اخبار آمده که خانه خدا به درگاه حق تعالی شکایت کرده و گفت: پروردگارا تا چه وقت در اطراف من این بت‌ها را پرستش کنند؟ و خدای تعالی به او وعده داد که آن مکان مقدس را از آن بت‌ها تطهیر کند. (همان)
     
    3. شیخ صدوق نیز در این باره گفته است: این که حضرت امیر ـ علیه‌السّلام ـ در کعبه به دنیا آمده، بزرگداشتی بود از جانب خدای متعال و اکرامی بود که نسبت به مقام شامخ و با عظمتش عنایت فرمود. (الارشاد، باب1، ص2، ترجمه سیدهاشم محلاتی، نشر انتشارات علمیه الاسلامیه)
     
    4. از صعصعة بن صوحان روایت شده که در واپسین لحظات زندگی علی ـ علیه‌السّلام ـ از حضرتش پرسید: تو برتری یا حضرت عیسی بن مریم؟ علی ـ علیه‌السّلام ـ فرمود: مادر عیسی در بیت المقدس بود، هنگامی که وقت ولادت عیسی فرا رسید، مریم ندائی شنید که بیرون شو، این جا عبادت‌گاه است نه زایشگاه، اما مادر من فاطمه بنت اسد، هنگامی که زایمانش نزدیک شد در حرم بود، دیوار کعبه شکافته شد و من آنجا متولد شدم و هیچ کسی دارای چنین فضیلتی نیست نه پیش از من و نه پس از من. (قزوینی، سیدکاظم، علی از ولادت تا شهادت، ص1، قم، نشر علمیه، 1397 ق)
     
    5. و برخی دیگر گفته‌اند: . پیداست که خانه کعبه درب، داشته که از آن وارد شود. امّا این جا در خانه باز نشد، ‌بلکه دیوار کعبه شکافته شد تا دلیلی روشن‌تر و آشکارتر بر یک اعجاز باشد و برای این که بعدها نتوانند جریان را تصادفی و اتفاقی به حساب بیاورند، و جالب این جاست، با این که در خلال چندین قرن کعبه تجدید بنا شده است، هنوز هم اثر آن شکاف روی دیوار خانه وجود دارد و موضع شکاف را با نقره پر کرده‌اند و در قسمتی که معروف به مستجار است، ‌این اثر به طور آشکار دیده می‌شود و همیشه جمعیت انبوهی از حاجی‌ها به این قسمت پناه می‌برند و مشغول گریه و زاری و نیاز به درگاه خداوندند و حاجت می‌خواهند. (همان)
     


    جمع بندی و نتیجه
     

    از مجموعه مطالبی که در این پاسخ اشاره شد، چند نتیجه به طور یقین مشخص می‌شود:
     
    اولاً: مسأله به دنیا آمدن امیرمؤمنان ـ علیه‌السّلام ـ در خانه خدا و کعبه معظمه جزء ‌مسلمات تاریخ است که نه تنها در منابع شیعه بلکه در منابع معتبر برادران اهل سنّت فراوان نقل شده که علامه امینی در الغدیر همه آن منابع را جمع‌آوری کرده است که قبلا اشاره شد.
     
    و هم چنین نه تنها به گفته علمای شیعه بلکه به گفته بزرگان اهل سنّت جریان تولد امام علی ـ علیه‌السّلام ـ در میان خانه خدا (کعبه) با روایات متواتر (روایاتی که موجب یقین می‌شود) ثابت شده است.
     
    ثانیاً: گرچه همه اسرار این قضیه به طور کامل برای هیچ کسی معلوم نخواهد بود، ‌امّا از مجموع سخنان بزرگان شیعه و سنی به خوبی معلوم می‌شود که این مسأله (در کعبه به دنیا آمدن) در واقع یک نوع اعجاز و کرامت برای حضرت امیر مؤمنان است و جزء خصایص و نعمت‌های الهی است که به گفته بزرگان اهل سنّت مانند آلوسی و حاکم نیشابوری و دیگران تنها نصیب حضرت امیرمؤمنان شده است و هیچ کسی نه قبل از علی و نه بعد از آن حضرت در کعبه به دنیا نیامده است.
     
    لذا از کلامی که از آن دو عالم بزرگ (آلوسی و حاکم نیشابوری) قبلاً نقل شد: یکی شان این مسأله را به کرامت علی ـ علیه‌السّلام ـ و تجلیل محل تولد او یاد نمود و دیگر به این نکته اشاره کرده بود که در کعبه به دنیا آمدن فیضی بزرگ بود که شایسته بود علی ـ علیه‌السّلام ـ بدان فیض عظمی بار یابد.
     
    و جالب‌تر از همه آن که آن گونه که در کلام خود امیرمؤمنان که قبلا بیان شد، حضرت عیسی ـ علیه‌السّلام ـ با این که یک پیامبر اولوالعزم بود، به هنگام تولدش به مادر او دستور داده شد از مسجد بیت‌المقدس بیرون شود، چون آن جا عبادتگاه است نه زایش‌گاه، امّا به هنگام تولد امیر مؤمنان، مادرش فاطمه بنت اسد به داخل کعبه و عبادتگاه رهنمون شده و از طریق شکافته شدن دیوار کعبه به صورت اعجازگونه به داخل آن راه داده می‌شود.
     
    امّا این که در کعبه تولد و در مسجد شهادت نصیب آن حضرت می‌شود، گویای مقام و منزلت بسیار بالای آن حضرت است.
     
    منبع:مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم











    همزمان با خجسته میلاد حضرت علی (ع)، شما می‌توانید شرح مختصری از چگونگی ولادت امیرالمومنین (ع) مولود کعبه را در اینجا بخوانید.


    صادف شدن بهار 99 با ماه رجب المرجب عیدانه مسلمانان را با فرارسیدن سیزدهم رجب و خجسته میلاد حضرت امیرالمومنین(ع) دوچندان کرده است. ولادت حضرت علی (ع) نوید امید و شادی برای قبیله بنی هاشم و بنی اسد بود و آنگونه در کتب تاریخی به نگارش درآورده‌اند و از بزرگان یاد شده است، حضرت امیرالمومنان (ع) تنها کسی است که در کعبه به دنیا آمده است.
    مادر حضرت علی (ع) فاطمه، دختر اسد فرزند هاشم است که جزء نخستین نی به شمار می‌رود که به پیامبر اکرم (ص) ایمان آورد و حتی پیش از بعثت هم از آیین ابراهیم یکتاپرستی پیروی می‌کرد. فاطمه همان زنی بود که بسیار مورد احترام پیامبر اکرم (ص) بود و پدر حضرت هم عمران معروف به ابوطالب، از حامیان رسول خدا (ص) بود.
     
    امام علی

    به دنیا آمدن امیرمؤمنان، علی (ع) در درون خانه خدا فضیلتی است که محدّثان شیعه آن را در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند، اما در این میان دانشمندان بسیاری از اهل تسنن هم براین امر واقف هستند و در آثار مکتوب به آن اشاره کرده‌اند؛ اشاراتی مثل نقل محمد مالکی که می‌گوید: وُلِدَ بِمکَّةَ الْمُشَرّفَةَ داخِلَ بَیْتِ الْحَرامِ فی یَوْمِ الْجُمعَةِ الثَّالِثَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِاللّه ِ. رَجَبِ سَنَةِ ثَلاثینَ مِنْ عامِ الْفیلِ. وَلَمْ یُولَدْ فِی الْبَیْتِ الْحَرامِ قَبْلَهُ اَحَدٌ سِواهُ، وَهِیَ فَضیلَةٌ خَصَّهُ اللّه تَعالی بِها اِجْلالاً لَهُ وَاِعْلاءً لَمَرْتَبَتِهِ وَاِظْهارا لِکَرامَتِهِ؛ (۱) علی در داخل خانه خدا در مکه، روز جمعه سیزدهم ماه خدا، رجب سال سی از عام الفیل به دنیا آمد. قبل از او کسی در داخل خانه خدا به دنیا نیامده بود و این ولادت فضیلتی است که خدای بلند مرتبه علی (ع) را به آن اختصاص داده است، برای تجلیل او و بالا بردن مرتبه او و آشکار نمودن کرامت و بزرگواری او».

    همچنین حاکم نیشابوری می‌گوید: ولادت علی در داخل کعبه به طور تواتر به ما رسیده است.» (۲)، یا تاکنون کسی به این فضیلت دست نیافته است.» (۳)زمینه داریم که به یکی از آن‌ها اشاره می‌شود؛ (۴)

    سعید بن جبیر از یزید بن قعنب نقل کرده که من با عباس بن عبدالمطلب و گروهی از فرزندان عبدالعزّی در مقابل کعبه نشسته بودیم که ناگهان فاطمه دختر اسد مادر امیرالمؤمنین (ع) که 9 ماهه باردار بود و درد زایمان طاقت او را گرفته بود، ظاهر شد، فَقالَتْ رَبِّ اِنّی مُؤمِنَةٌ بِکَ وَبِما جاءَ مِنْ عِنْدِکَ مِنْ رُسُلٍ وَکُتُبٍ، وَاِنّی مُصَدّقَةٌ بِکَلامِ جَدّی اِبْراهِیْمَ الخَلیلِ، وَاِنّهُ بَنی الْبَیْتَ العَتیقَ فَبِحَقِّ الّذی بَنی هذَا الْبَیْتَ وَبِحَقِّ الْمَوْلُودِ الَّذی فِی بَطْنی لمّا یَسَّرْتَ عَلَیَّ وِلادَتی؛ (۵) پس فاطمه گفت: پروردگارا! به تو و پیامبران و کتاب‌هایی که از طرف تو نازل شده اند، ایمان دارم و سخن جدّم ابراهیم خلیل را تصدیق می‌کنم؛ او که این خانه عتیق را بنا کرد. پس به حق آن کسی که این خانه را ساخت، و به حق کودکی که در رحم دارم، ولادت این کودک را بر من آسان فرما!»


    یزید بن قعنب در ادامه نقل می‌کند: ما دیدیم که خانه خدا از پشت شکافته شد (محل مستجار) و فاطمه داخل خانه شد و ما دیگر او را ندیدیم، و دیوار دوباره به حال اوّل برگشت، به ذهن ما رسید که قفل در خانه خدا را باز کنیم، ولی باز نشد، فَعَلِمْنا اَنَّ ذلِکَ اَمْرٌ مِنَ اَمْرِ اللّه ِ. عَزّوجَلّ؛ (۶) پس دانستیم که این مسئله کاری است از طرف خدای عزیز و جلیل».

    چند روز این مادر و کودک در درون خانه خدا می‌مانند. راستی در این چند روز مادر چه خورده و چه نوشیده؟ و دیگر نیاز‌های خویش را چگونه برآورده نموده است؟.

    اگر کمترین دقت و تأمّلی در این مسائل انجام گیرد، بی گمان به فضیلت والای این نوزاد و مادر می‌توان پی برد که چگونه معجزات متعددی به احترام آن دو انجام می‌گیرد؛ شکافته شدن دیوار خانه خدا و به هم آمدن آن، ماندن چهار روز در درون خانه، پاک بودن نوزاد از آلودگی زایمان وگرنه در درون خانه خدا راه نمی‌یافت، استفاده از غذای بهشتی و.! خوب است در ادامه گزارش را از زبان فاطمه بنت اسد بشنویم:
     

    وقتی از خانه بیرون آمد، گفت: اِنّی فُضِّلْتُ عَلی مَنْ تَقَدَّمَنی مِنَ النِّساءِ لاَِنَّ آسِیَةَ بِنْتَ مُزاحِمٍ عَبَدَتِ اللّه َ. عَزَّوَجَلَّ سِرّا فِی مَوْضِعٍ لایُحِبُّ اَنْ یَعْبُدَاللّه َ. فِیهِ اِلاّ اضْطِرارا، وَاِنَّ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْران هَزَّتِ النَّخْلَةَ الْیابِسَةَ بِیَدِها حَتّی اَکَلَتْ مِنْها رُطَبا جَنیّا، وَاِنّی دَخَلْتُ بَیْتَ اللّه ِ. الْحَرامَ فَاَکَلْتُ مِنْ ثِمارِ اَلجَنَّةِ وَاَوْراقِها [ارزاقها]؛ (۷) به راستی من بر زن‌های پیش از خود برتری یافتم؛ زیرا آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون) خدا را پنهانی در جایی عبادت کرد که دوست نمی‌داشت در آن مکان (یعنی کاخ فرعون) خدا را عبادت کند، مگر در حال ناچاری؛ و به راستی مریم دختر عمران درخت خشک خرما را با دستش تکان داد تا رطب تازه‌ای از آن بخورد، ولی من داخل خانه خدا شدم و از میوه‌های بهشتی آن استفاده بردم.»

    * در ادامه روایت میلاد حضرت علی (ع) آمده است: مولود نورانی که در درون خانه خدا به دنیا آمده و چهار شبانه روز از او و مادرش با غذای بهشتی پذیرایی شده، برای نام گذاریش نیز خدای خانه باید تصمیم بگیرد، نه پدر و مادر و یا پدربزرگ و مادربزرگ؛ و چنین هم شد، خداوند منّت خویش را بر او کامل نمود و با جملاتی از عالم غیب به گوش فاطمه مادر نوزاد رساند که او را چه نام نهد.
     
    امام علی
    از فاطمه بنت اسد در تاریخ نقل شده است که می‌گوید: فَلمّا اَردْتُ اَنْ اَخْرُجَ هَتَفَ بی هاتِفٌ یا فاطِمَةُ سَمّیهِ عَلیّا فَهُوَ عَلِیٌ وَاللّه ُ. الْعَلِیُّ الاَْعْلی یَقُوْلُ: اِنّی شقَقْتُ اِسْمَهُ مِنْ اِسْمی وَاَدّبْتُهُ باَدَبی وَوَقَفْتُهُ عَلی غامِضِ عِلْمی وَهُوَ الَّذی. یُؤذِّنُ فَوْقَ ظَهْرِ بَیْتی وَیُقَدِّسُنی وَیُمَجِّدُنی فَطُوبی لِمَنْ اَحَبَّهُ واَطاعَهُ وَوَیْلٌ لِمَنْ اَبْغَضَهُ وَعَصاهُ؛ (۸) پس هنگامی که خواستم [از کعبه] خارج شوم، هاتفی [از غیب] مرا ندا داد:‌ای فاطمه [او را]به نام علی نام گذاری کن! پس او علی است و خدای علیّ اَعْلی است که می‌گوید: به راستی، اسم او را از اسم خودم جدا ساختم و او را به ادب خود پرورش دادم و او را بر پیچیدگی‌های علم خود آگاه ساختم و او کسی است که. بر بام خانه من اذان خواهد گفت و مرا تقدیس و تمجید خواهد نمود. پس خوش به حال کسی که او را دوست بدارد و اطاعتش کند و وای بر کسی که او را دشمن بدارد و نافرمانی کند.»

    آن گاه فاطمه بنت اسد روی به خانه کرد. شخصی به سرعت خود را به ابوطالب و خانواده او رساند و بشارت ولادت علی (ع) را داد. همه خانواده که در پیشاپیش آن‌ها محمد مصطفی (ص) قرار داشت، به استقبال فاطمه و نوزادش آمدند، محمد مصطفی (ص) نوزاد را در بغل گرفت و زبان خویش را در دهان او قرار داد و اذان و اقامه در گوش او خواند. آن گاه ابوطالب شتران زیادی را به عنوان ولیمه این نوزاد قربانی کرد و تمام مردم را به خانه خویش دعوت نمود؛ به این صورت که اوّل هفت بار خانه خدا را طواف کردند، آن گاه داخل خانه ابوطالب روند و بر علی (ع) سلام کردند. (۹)
     
    امام علی
     
    زمانی که حضرت علی (ع) ۶ ساله بود، پدرش، ابوطالب که ریاست بنی‌هاشم را بر عهده داشت، دچار مشکل مالی شد. پیامبر اکرم (ص) که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود و در این زمان بالای ۳۰ سال، سن داشتند، برای سبک کردن بار عائلهٔ به ابوطالب پیشنهاد کرد که سرپرستی حضرت علی (ع) را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و حضرت علی (ع) از کودکی در خانهٔ پیامبر اکرم (ص) ، تحت نظر او قرار گرفت و هنگامی که حضرت محمد(ص) اعلام دریافت وحی الهی کردند، امیرالمومنین (ع) در سن ۱۰ سالگی به او ایمان آورد و مسلمان شد. و پس از آن با شجاعت، رشادت و عاشقانه در کنار رسول اکرم(ص) و حضرت فاطمه (س) زیستند.
     
    پی نوشت ها:

    ۱. الفصول المهمة، ص. ۱۲ ـ۱۳؛ بحارالانوار، ج. ۳۵، ص. ۸.

    ۲. مستدرک حاکم، ج. ۳، ص. ۴۸۳.

    ۳. شرح قصیده عبدالباقی افندی، ص. ۱۵.

    ۴. مروج الذهب، ج. ۲، ص. ۳۴۹؛ شرح الشفاء، ج. ۱، ص. ۱۵۱؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج. ۱، ص. ۳۰۶ ـ. ۳۱۰.

    ۵. بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، ج. ۳۵، ص. ۸، حدیث ۱۱؛ ر. ک: خصائص امیرالمؤمنین، للشریف الرضی، ص. ۳۹؛ الغدیر، علاّمه امینی، ج. ۶، ص. ۲۲.

    ۶. همان.

    ۷. بحارالانوار، ج. ۳۵، ص. ۸.

    ۸. بحارالانوار، ج. ۳۵، ص. ۹، ذیل حدیث ۱۱.

    ۹. بحار، ج. ۳۵، ص. ۱۸؛ اعلام الهدایه، ج. ۲، ص. ۵۰.





    ذکر من، تسبیح من، ورد زبان من علی است

    جان من، جانان من، روح و روان من علی لست

    تا علی (ع) دارم ندارم کار با غیر علی

    شکر لله حاصل عمر گران من علی است . . .

    .

    متن تبریک تولد حضرت علی (ع),جملات ولادت امام علی (ع)

    .

    زد عشق تو خیمه در دل ما

    حل شد زتو جمله مشکل ما

    با مهر علی و آل بسرشت

    از روز ازل خدا دل ما

    میلاد امام علی(ع) مبارک باد . . .

    ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ متن زیبا ویژه ولادت امام علی (ع) ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

    زان سبب ماه رجب ماه خداست

    که اندر آن میلاد شاه لافتی ست

    شد رخش از کعبه ظاهر، عقل گفت:

    چون که صد آمد نود هم پیش ماست . . .

    .

    .

    دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت

    جز نور تو در عرصه ی آفاق نیافت

    هنگام نهادن قدم بر سر خاک

    دیوار حرم به احترام تو شکافت

    میلاد امام علی(ع) مبارک باد . . .


    مکه پر شور و شعف

    کعبه می گیرد شرف

    قبله را قبله نما

    آمده میر نجف

    میلاد امام علی(ع) مبارک باد

    .

    .

    هر دل که شکست ره به جایی دارد

    هر اهل دلی قبله نمایی دارد

    با آنکه بود قبله ما کعبه ولی

    ایوان نجف عجب صفایی دارد


    نیستم بیگانه، هستم آشنایت یا علی

    از ازل دل داده بر مهر و ولایت یا علی

    تا جمال خویش را در کعبه حق ظاهر کند

    پرده گیرد از جمال دلربایت یا علی . . .

    .

    .

    علی نجوای عرش کبریایی

    علی مولود بیت ا…اعلی

    علی آیینه ای از حق زمعنی

    علی قربانی محراب خونین . . .



    .شاهنشهی و شد نجفَت مرکز شاهی

    ایوان تو نور است و جهان جمله سیاهی

    گر پای کسی در حرمت جای بگیرد

    از لطف خریدارشوی تو به نگاهی . . .

    .

    متن تبریک تولد حضرت علی (ع),جملات ولادت امام علی (ع)

    .

    سکان زمین و آسمان است علی

    سلطان همه جهانیان است علی

    گلواژه ی منشق از علی اعلاست

    سر چشمه ی فیض بی کران است علی . . .

    متن تبریک ولادت حضرت علی (ع)

    زپشت پرده تا بى پرده یار من نمایان شد

    ز شرم روى او خورشید اندر پرده پنهان شد

    ولادت یافت اندر کعبه آن مولود مسعودى

    که ذات پاک او مرآت ذات پاک یزدان شد . . .

    .

    .

    جملات و کلمات یارای سخن گفتن در برابر جایگاهت را ندارد. پدرمهربانم! روزت مبارک.



    در پس پیشانی چین خورده و نگاه پر عمقت، دنیایی از ایثار و گذشت نهفته است. ای بهترین معنای محبت و ایستادگی. پدر عزیزم روزت مبارک!

    .

    .

    از کودکی ام وقتی دست در دستان تو نهادم دنیا را در دستانم حس کردم. پدر مهربانم! در روز پدر به دستان پر مهرت بوسه می زنم. روزت مبارک







    متن تبریک ولادت حضرت علی imam-ali-texts


    امشب حـــرم خــــدا حــــرم شد از مقـــــدم یار محتــــــرم شـــــد

    كعبه شده است محو و مدهـوش دیوار ز هـــــم گشـــــــوده آغوش

    در زمزمــــــه‌های آب زمـــــــــزم آوای علی علیست هــــــــــر دم

    دل را ز علی اگر بگیرم چه کنم

    بی مهر علی اگر بمیرم چه کنم

    فردا که کسی را به کسی کاری نیست

    دامان علی اگر نگیرم چه کنم


    متن تبریک تولد حضرت علی (ع),جملات ولادت امام علی (ع)

    .

    سرچشمه ی عشق با علی آمده است

    گل کرده بهشت تا علی آمده است

    شد کعبه حرمخانه میلاد علی(ع)

    کز کعبه صدای یا علی آمده است


    میلاد امام علی (ع) آغازگر اشاعه عدالت

    و مردانگی و معرف والاترین الگوی شهامت و دیانت

    بر عاشقانش مبارک باد . . .


    متن تبریک تولد حضرت علی (ع),جملات ولادت امام علی (ع)


    میلاد مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت

    اسد الله الغالب، علی بن ابیطالب(ع)، مبارک باد.









    سیزدهم رجب برای شیعیان روز تکریم مقام پدران و عیدی بزرگ است اما به راستی دلیل نامگذاری ولادت امام روز علی(ع) به عنوان روز پدر چه چیزی است؟


    ر سال روز سیزدهم ماه رجب المرجب برای شیعیان و عاشقان اهل بیت با سایر روزهای سال تفاوت دارد این روز مزین به نام مولای متقیان امام علی (ع) است که پدر همه امت و شیعیان است.

    امام علی (ع) در روز جمعه، سیزدهم ماه رجب، درست سی سال پس از عامل الفیل در شهر مکه و در کعبه به دنیا آمد؛ در حالی که پیش از این اتفاق و پس از آن هیچکس در خانه کعبه متولد نشده است.

    بسیاری از سیره نویسان و محدثان اهل سنت امام علی (ع) را نخستین کسی می‌دانند که اسلام آورد و آنها که خدیجه را نخستین اسلام آورنده می‌دانند امام علی (ع) را نخستین اسلام آورنده از مردان می‌شمارند.

    این روایت که حضرت امیرالمومنین نخستین اسلام آورنده از میان مردان باشد امری طبیعی است، زیرا بنا بر روایت سیره نویسان، حضرت رسول (ص) بعثت خود را نخست به خدیجه اعلام فرمود و خدیجه قول او را تصدیق و تأیید کرد و پس از آن شخص بعدی که از اسلام و بعثت پیامبر باید آگاه می‌شد علی بن ابیطالب بود که در خانه آن حضرت زندگی می‌کرد و در آن هنگام به اختلاف روایات میان ده تا پانزده سال داشت.

    امیرالمومنین علی (ع) نخستین کسی بود که به پیامبر ایمان آورد از نظر شیعه، وی به فرمان خدا و تصریح پیامبر جانشین بلافصل رسول خدا (ص) است.

    شیعیان نیز هر ساله روز سیزدهم رجب را به دلیل زادروز وصی نبی مکرم اسلام، امیر مؤمنان و پیشوای مسلمان، نخستین امام شیعیان حضرت علی (ع) که به عنوان روز پدر نام گرفته است از پدران خود که علاوه بر همت برای تأمین معاش زندگی در تربیتی و نشان دادن راه و رسم زندگی به فرزندان نیز نقش پررنگی دارند از آنها تشکر کرده و البته این روز را جشن گرفته.

    حال اگر این سوال در ذهن شماست که چرا ولادت امام علی (ع) به عنوان روز پدر انتخاب شده است باید بگوییم که این نامگذاری بی دلیل نبوده و مستند روایی دارد؛ پیامبر مکرم اسلام حضرت محمد (ص) در روایتی خود و امام علی (ع) را پدران امت اسلام قلمداد نمود و فرمود: أنا و علیٌّ أبوا هذه الاُمّة»، یعنی: من و علی پدران این امت هستیم» بدین جهت روز میلاد خجسته حضرت امیر مؤمنان (ع) به روز پدر نامیده شده است.

    روز پدر روزی است برای بزرگداشت پدرها، پدر بودن، و بیشتر شدن پیوند عاطفی میان پدران و فرزندان است.











    ولادت حضرت علی

    همیشه شکر آن حیّ جلی گویم
    که تا نفس دارم ، علی علی گویم

     

    ای تو بر همه عالم ولی
    نور حق بود از تو منجلی

    یا علی یا علی علی علی یا علی
    یا علی یا علی علی علی یا علی

     

    منم شب تاریک تو صبح امّیدی
    منم چو یک ذرّه تو مثل خورشیدی
    در یَدَت قدر است و هم قضا
    ای خدا به رضای تو رضا
    سید یا علیّ مرتضی سیدی
    یا علی یا علی علی علی یا علی

     

    حریم عشق تو سعادت دلها
    ذکر تو یا مولا عبادت دلها
    زنده هر دلی از ولای تو
    هستی ما همه فدای تو
    جان خود میدهیم برای تو یا علی
    یا علی یا علی علی علی یا علی

    ***********************


    اشعار ولادت امام علی (ع)

     

    برق چشمان تو بر ظلمت میدان تابید
    کوه لرزید و به یمن قدمت ویران شد
    خوب فهمید خودش تیغ علی یعنی چه
    آنکه از دیدن شمشیر دودم عریان شد!

     

    تیغ در مرحله ی آخر تعریف علیست
    پدرم گفت از این وصف کمی دلگیر است
    همه ی زندگی ات بوی عطوفت دارد
    چه کسی گفته علی یکسره با شمشیر است؟!

     

    از علی گفتم ویک بند جسارت کردم
    کاش میشد بزنم از بدنم دستم را
    کاش قصاب جوانمرد تو باشم آقا
    تا به دستم بزنی خوب ترین مرهم را

     

    پدرم گفت خدا را به خدا در عالم
    آنکه اول به تو رو کرد فقط میفهمد
    شانه ی زخمی ات از عشق حکایت دارد
    پینه ی دست تورا مرد فقط میفهمد

     

    پدرم گفت همانند پیمبر هستی
    جان خود میدهی و مال امانت را نه
    پدرم گفت چه بسیار یلان از دستت
    تیغ خوردند ولی زخم زبانت را نه

     

    هرکسی پیش من از وصف خدا میگوید
    اصلاً انگار فقط از تو به من میگوید
    پدرم گفت نبی در شب معراج شنید
    که شبیه تو خداوند سخن میگوید

     

    پدرم گفت پس از مرگ پیمبر دیگر
    هرکسی مدعی دین پیمبر شده بود
    فصل افراط شد و خانه نشینت کردند
    از علی هرکسی انگار علی تر شده بود

     

    پشت هم زخم زبان خوردی و ساکت ماندی
    چقدر خوبی ناگفته به مردم کردی
    چقدر حرف که پشت سرتو گفتند و
    صبر کردی و به یک شهر تبسم کردی

     

    پدرم روز پدر گفت برایم از تو
    تا از این پس پسرش هم پی راهش باشد
    پدرم زندگیم بوده و من میخواهم
    که فقط دست خودت پشت و پناهش باشد.

     

    روز پدر

    مولودی ولادت حضرت علی (ع)













    مقدمه

    بی ‏تاب از حرارت تکلیم، از قله نبوت» باز می‏ گردد.
    اینک ندای اقرأ باسم ربک الذی خلق» در جانِ روشن پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله طنین انداخته است .
    قرآن، بر قلب مبارک پیامبری نازل می‏ شود که امین وحی است و دلسوز مؤمنان.
    مردی از نسل ابراهیم، به پیامبری مبعوث می‏ شود تا دیگر بار کعبه را از آلایش بت‏ها پاک سازد.
    پیامبری می ‏آید تا تجلی رحمتِ خداوند باشد.

     

    -------------------------------------------------

    بعثت پیغمبر اسلام یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام عالى نبوت و خاتمیت، حساس‏ترین فراز تاریخ درخشان اسلام است. بعثت پیغمبر درست در سن چهل سالگى حضرت انجام گرفت. پیغمبر تا آن زمان تحت مراقبت روح القدس قرار داشت، ولى هنوز پیك وحى بر وى نازل نشده بود. البته قبلا علائمى از عالم غیب دریافت مى ‏داشت، ولى مامور نبود كه آن را به آگاهى خلق هم  برساند.

     

    در آن زمان میان مردم قریش و ساكنان مكه رسم بود كه سالى یك ماه را به حالت گوشه گیرى و انزوا در نقطه خلوتى مى‏ گذرانیدند. درست روشن نیست كه انگیزه آنها از این گوشه‏ گیرى چه بوده است، اما مسلم است كه این رسم در بین آنها جریان داشت و معمول بود. نخستین فرد قریش كه این رسم را برگزید و آن را معمول داشت عبدالمطلب جد پیغمبراكرم بود كه چون ماه رمضان فرا مى ‏رسید، به پاى كوه حرا مى ‏رفت، و مستمندان را كه از آنجا مى‏ گذشتند  یا به آنجا مى ‏رفتند، طعام مى ‏داد. به طورى كه تاریخ اسلام گواهى مى‏ دهد، پیغمبر نیز پیش از بعثت ‏به عادت مردان قریش، بارها این رسم را انجام می داد. از شهر و غوغاى اجتماع فاصله مى‏ گرفت و به نقطه خلوتى مى رفت و به تفكر و تامل مى ‏پرداخت.  پیغمبر چند سال قبل از بعثت، سالى یك ماه در حرا به سر مى ‏برد  و چون روز آخر باز مى‏ گشت، نخست‏ خانه خدا را هفت دور طواف مى‏ كرد، سپس به خانه مى ‏رفت.

     

    عید مبعث, مبعث رسول اکرم(ص), تاریخ عید مبعث

    حضرت محمد(ص) در سن چهل سالگى به پیامبری مبعوث شدند

     

      نزول اولین وحی

    به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز 27 ماه رجب، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام، چهل سال داشتند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بودند. در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود:
    "بسم الله الرحمن الرحیم. اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. علم الانسان مالم یعلم. به نام خداوند بخشنده مهربان. بخوان به نام پروردگارت که بیافرید. آدمی را از علق بیافرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است. خدایی که به‌وسیله قلم آموزش داد و به آدمی آنچه را که نمی‌دانست، آموخت."

     

    بازگشت از کوه حرا
    پس از این پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از کوه پایین آمدند و به سمت مکه و خانه خویش عازم شدند. هنگامی که به خانه رسیدند ماجرای بعثت خویش را برای همسر گرامیشان حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بازگو نمودند. خدیجه (سلام الله علیها) نیز که در سالهای همسری با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آثار بزرگی و پیامبری در ایشان را دیده بود، گفت:
    "به خدا دیرزمانی است که من در انتظار چنین روزی، بسر برده‌ام، و امیدوار بودم که روزی تو رهبر خلق و پیغمبر این مردم شوی."

     

    مبعث رسول اکرم(ص),عید مبعث,تاریخ عید مبعث

    پیامبر (ص) در غار حرا به پیامبری مبعوث شدند

     

     نزول سوره مدثر
    در همین روزهای آغازین بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که در هنگام استراحت ایشان، جبرئیل برای بار دیگر بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و آیات نخستین سوره مدثر را بر ایشان خواند که:
    "بسم الله الرحمن الرحیم، یا ایها المدثر، قم فأنذر، و ربک فکبر و ثیابک فطهر و الرجز فاهجر و لاتمنن تستکثر و لربک فاصبر
    به نام خداوند بخشنده مهربان،ای کسی که جامه به خود پیچیده ای، برخیز و قوم خود را از عذاب خدا بیم ده و خدا را به بزرگی یاد کن و لباست را پاکیزه دار و از ناپاکی دوری گزین و بر هرکس احسان کنی ابداً منت نگذار و برای خدا صبر پیش گیر"


    می‌توان گفت مفاد این سوره این است که از این پس، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید پیوسته به فکر بیم دادن مردم از نافرمانی خداوند بوده و لحظه‌ای از آن غافل نباشد و بدین گونه بود که اولین آیه‌های کتاب آسمانی دین اسلام به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و ایشان از جانب خداوند به مقام رسالت برگزیده شدند.

     

     گردآوری : بخش فرهنگ و هنر بیتوته










    حرا در هاله ای از نور
    خلوت غار حرا را آشوبى بر آشفته است ، نسیم آسمانى همراز روحى گشته كه مانوس با آسمان است ، ستاره اى كه با فروغش آتشكده ها را به دست غروب سپرد و كنگره هاى كاخ استبداد كسرى را فرو ریخت ، اینك پیام رسالت نجوا می كند.

    فروغ نگاهش گرما بخش ساقه هاى شكننده و ظریفى میشود كه زیر خروارها، خاك جاهلیت خرد میشدند. خنكناى گواراى كلامش ، آتش نمرودیان را به خاكستر مى نشاند.بد بیضائى او بساط سحر و كفر و عناد درهم مى ریزد، دم مصطفائیش ، عطر خوشبوى زندگى مى پراكند، دلهاى فرو مرده در انتظار قاصد بیداریند.
    آرى محمد (ص) قاصد بیدارى دلها می شود، آرى محمد (ص ) عازم پیكار با بت ها میشود.

     

    ***********************

    بعثت پیامبر اکرم (ص)

    محمد امین(ص) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز نیاز پرداخت و در عالم خواب رؤیاهایی می دید راستین و برابر پروردگار بزرگش برای پذیرش وحی به‌تدریج آماده می‌شد.
    درعالم واقع روح الامین، جبرئل بزرگ، فرشته وحی مامور شد آیاتی از قرآن را براو بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد. محمد (ص) در این هنگام چهل سال بود. تنهایی و توجه خاص او در غار حالتی غریب در او ایجاد می‌نمود. حالتی وصف ناشدنی، ترس و ابهام از یک طرف و شعف و سبک بالی از سوی دیگر و به ناگاه در شبی از این لیالی پر قدر فرشته وحی به یکباره بر او نازل گردید با این پیام:
    اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم.الذی علم بالقلم.علم الانسان ما لم یعلم».
    بخوان به نام پررودگارت که آفرید. او انسان را از خون بسته. بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است .خدایی که نوشتن آفرید .به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست.

    فرشته وحی به او فرمان خواندن داد ولی حضرت بیان داشت خواندن نمی‌دانم. اما بار دیگر همان جمله را شنید، فرمود: من امی و درس ناخوانده‌ام» و شنید: بخوان»، این بار روح‌الامین او را سخت فشرد و محمد(ص) دریافت که این بار می‌تواند و بدین ترتیب جبرئیل ماموریت خویش را به انجام رساند.

     

    آن حضرت از کوه پایین آمد و به خانه همسر مهربانش خدیجه شد. واقعه عجیبی را که بر او گذشته بود با وی در میان گذاشت. او را دلداری داد و گفت: بدان که خداوند مهربان هرگز به تو که با خانواده‌ات مهربان هستی و از ستمدیدگان و محرومان دستگیری می‌کنی بد نخواهد کرد و تو را تنها نمی‌گذارد». او دانست که ماموریت بزرگ شویش آغاز شده است. حضرت فرمود: مرا بپوشان تا ی بیاسایم، خدیجه چنین نمود و محمد (ص) به خوابی آرام فرو رفت».

     

    خدیجه به منزل عموزاده‌اش ورقة ابن نوفل» که از دانایان عرب بود در آمد و شرح ماوقع را بیان داشت ورقه اظهار داشت که پروردگار بزرگ برای شویت ماموریتی بس عظیم قرار داده و اراده خداوند بر رسالت محمد قرار گرفته است و او همان آخرین پیامبر موعود است. بدین ترتیب پیامبر رحمت در سن 40 سالگی برای نجات و سعادت ابناء بشر به مقام نبوت رسید. او آمد تا برای همه آدمیان الگویی باشد نمونه تا رسم چگونه زیستن را به آنان بیاموزد و راه هدایت را به انسانها بنمایاند. آری محمد امین، پیامبر رحمت و ختم مرسلین برای هدایت و سعادت ما آمد.

    منبع: aftabnews.ir


    








    آداب و رسوم عید نوروز چیست؟

    تاریخچه عید نوروز چیست؟

    به نظرت تاریخچه واقعی عید نوروز چیست؟ با توجه به روایت‌ های افسانه‌ای به نظر میرسه که  جشن نوروز  به جمشید، چهارمین پادشاه پیشدادی نسبت داده‌ میشه.در واقع قدمت این اسطوره به عصر هند و ایرانی میرسه! و همچنین در اوستا، کهن‌ترین کتاب ایرانیان به جمشید یم Yima» اشاره شده. بر طبق این روایت؛ جم، دارای فره ایزدی بوده که به فرمان اهورامزد به جنگ با اهریمن مشغول میشه که موجب خشکسالی و قحطی و نابودی خیر و برکت بوده. اما با نابودی اهریمن، دوباره شادی و خیر و برکت  به مردم اون اهالی میرسه و  باعث میشه که هر درختی که خشک شده سبز بشه! به همین علت مردم اون روز رو نوروز» یا روز نوین» اسم گذاری کردن و این روز باشکوه رو جشن گرفتن و همشون بخاطر این شادی در تشتی جو کاشتن و این رسم برای ایرانیان جاودانه شد.

    رسم های کهنه عید نوروز چیست؟


    در این ایام رسم های جالبی هم برگزار میشه که بعضی از اون ها قدمت تاریخی دارن، مثل همین کاشتن سبزه! در ادامه میتونی با این رسم های کهنه نوروز آشنا بشی و بفهمی که آداب و رسوم عید نوروز چیست؟

    خانه تکانی برای عید نوروز


    حتما میدونی که در ایام نزدیک به عید همه در تلاشن که یه خونه تی مفصل داشته باشن و در سال جدید با پاکیزگی و آراستگی، سال رو تحویل کنن. برای همین هم قبل از عید نوروز، ایرانی ها خونه های خودشون رو با آب و جارو تمیز میکنن و گرد و غبار رو از محیط خونه پاک میکنن. البته این پاکیزگی خانه نمادیه برای پاکیزگی قلب آدمها و نزدیک شدن اونها به همدیگه.

    تخم مرغ رنگ کردن برای جشن نوروز



    راستی میدونی فلسفه رنگ کردن تخم مرغ در عید نوروز چیست؟ ایرانی ها به نوعی بر این باورند که تخم مرغ، نماد فراوانی است و با رنگ کردن و تزیین کردنش، بهش ارزش میذارن و  با گذاشتن تخم مرغ های رنگی بر سر سفره هفت سین این قدرشناسی رو به اطرافیان و میهمانان یادآوری می کنن.

    حاجی نوروز و نماد عید و جشن نوروز


    شاید جالب باشه بدونی که درهر آئین و فرهنگی یه شخصی وجود داره که نماد ورود سال نو است! خب نماد ایرانی ها برای ورود به سال نو در عید نوروز چیست؟ درست حدس زدی! حاجی فیروز نمادی از شگون و خوش یمن بودن و  فرا رسیدن عید نوروز است. در فرهنگ ایران حاجی فیروز شخصیه که با سیاه کردن چهره و پوشیدن لباسی قرمز رنگ نماد نوروز است.

     سفره هفت سین و ساعت تحویل سال در عید نوروز


    دلیل استفاده از سفره هفت سین در عید نوروز چیست؟ این هم برمیگرده به فرهنگ ما ایرانی ها! در واقع وجود هفت سین در هر خانه یکی  از رسم های دیرینه ایرانی ها است. سفره ای رنگارنگ از سنجد، سمنو، سکه، سیر، سماق، سبزی، سرکه؛ و البته آیینه و قرآن حافظ و سیب و عود و شمع. میشه اینجوری گفت که سفره هفت سین پاتوقیه برای اهل خانه که لحظه تحویل سال رو دور هم باشن و گل بگن و گل بشنون و شاید هم کسی پیدا بشه که بعد از مراسم عیدی دادن و عیدی گرفتن فال حافظ بگیره و باقی ماجرا…

    دید و بازدید عید نوروز در ایام تعطیلات عید


    در ایام عید نوروز دورهم جمع شدن و گپ و گفت کردن یکی از رسم های دیرینه ایرانیان است. در این ایام جشن و سرور، کوچکترها به دیدن بزرگترها میرن و عیدانه می گیرن تا به این وسیله برکت روزی خودشون رو افزایش بدن و بزرگترها هم در پاسخ به مهربانی کوچکترها به خانه اونها میرن و گل میگن و گل میشنون و نقل و شیرینی می خورن.

    سیزده بدر و جشن پایانی عید نوروز


    در نهایت به عنوان حرف پایانی در مورد آداب و رسوم این عید باشکوه باید بگم که در روز دوازدهم فروردین ماه هر سال، ایرانی ها بار و بندیل سفر رو میبندن و به دل طبیعت سفر میکنن تا در روز سیزدهم به دشت و دمن برن و نحسی سیزده رو به دور بریزن؛ چون از دوران قدیم این روز رو بد یمن و بد شگون میدونن. یه چیز جالبی که توی این روز وجود داره اینه که دختران ایرانی در عصر این روز برای گشایش بختشون سبزه گره میزنن و در راه برگشت سبزه رو در آب روان میندازن یا در طبیعت رها میکنن.
    امیدوارم از خوندن این مطلب نهایت لذت رو برده باشی و نوروزی که پیش رو داری، یکی از بهترین نوروزهایی باشه که هر روزش رو از نو زندگی کنی!






    عید نوروز برابر است با اول فروردین ماه. نوروز یکی از جشن های بسیار کهن ایرانی است و به لحظه ای گفته می شود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان می رود؛ این لحظه، لحظه نخست برج حمل نامیده می شود و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز هرمز روز یا اورمزد روز از ماه فروردین برابر است. 



    البته تنها در ایران و افغانستان نوروز با اولین روز ماه فروردین آغاز می شود و در کشورهای آسیای میانه جشن نوروز به خاطر آغاز فصل بهار است. 
    درباره پیدایش عید نوروز نیز باید گفت، شاعران و نویسندگانی چون فردوسی، ابوریحان بیرونی، طبری و برخی دیگر پادشاه جمشید را بانی اصلی نوروز می دانند؛ هرچند ابوریحان بیرونی یادآوری می کند که  روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود. 
     
     
     
    رسم های کهنه نوروز 
     
     
    خانه تکانی  
    کمی پیش از نوروز ایرانیان خانه های خود را آب و جارو می کنند و غبار از خانه خود می ربایند و این پاکیزگی خانه نمادی است برای پاکیزگی قلب آدمها و نزدیک شدن آنها به یکدیگر. 
     
    تخم مرغ رنگ کردن 
    ایرانیان تخم مرغ را به نوعی نماد فراوانی می دانند و با رنگ کردن و راستن، آنرا قدر می نهند و با گذاشتن تخم مرغ های رنگی بر سر سفره هفت سین این قدرشناسی را به اطرافیان و میهمانان یادآوری می کنند. 
     
     
     سفره هفت سین و ساعت تحویل سال 
    برقراری هفت سین در خانه یکی  از رسم های دیرینه ایرانیان است؛ سفره ای رنگارنگ از سنجد، سمنو، سکه، سیر، سماق، سبزی، سرکه؛ و البته آیینه و قرآن حافظ و سیب و عود و شمع. در واقع سفره هفت سین پاتوقی است برای اهل خانه که لحظه تحویل سال دور هم باشند و گل بگویند و گل بشنوند و شاید کسی پیدا شود پس از مراسم عیدی دادن و عیدی گرفتن فال حافظ بگیرد و باقی ماجرا. 
     
     
     
    دید و بازدید عید نوروز 
    دورهم جمع شدن و گپ و گفت کردن یکی دیگر از رسم های کهنه ایرانیان است؛ کوچکترها به دیدن بزرگترها می روند و عیدانه می گیرند تا به این وسیله برکت روزی خود را افزایش دهند، و بزرگترها نیز در پاسخ به مهربانی کوچکترها به خانه آنها می روند و گل می گویند و گل می شنوند و نقل و شیرینی می خورند. 
     
     
    سیزده بدر  
    ایرانیان در روز دوازدهم فروردین ماه هر سال، بساط سفر را فراهم می کنند تا در روز سیزدهم به دشت و دمن بروند و نحسی سیزده را به دور ریزند؛ زیرا این روز را بدیمن و بدشگون می دانند. 
    دختران ایرانی در عصر این روز برای گشایش بختشان سبزه گره می زنند و در راه برگشت سبزه را در آب روان می اندازند؛ یا در طبیعت رها می کنند. 
     
     
     






    توضیح اینکه این مواد ضد عفونی کننده از حوزه بسیج شهید چمران کومله در اختیار پایگاه بسیج شهید دستغیب کیاگهان قرار گرفته بود به میزان220 لیتر بصورت اماده تحویل روستائیان گردید
     و توضیحات چگونگی موارد استفاده آن نیز به گیرندگان داده شد.






    این مواد ضد عفونی کننده در جلوی مسجد و برای برخی هم جلوی درب منازل شان توزیع گردیدو






    پخش وتوزیع میوه و چند اقلام از مایحتاج زندگی برای تعداد 47 نفر از هم روستایی های خود در داخل مسجد

    با همکاری.هیات امنای مسجد- پایگاه بسیج و دهیاری روساهای کیاگهان ودادقانسرا










    برای سلامتی همه دست اندرکاران و شفای عاجل همه ی مریضان صلوات


    هفتم:

    صلوات فرستادن در هر روز به وقت ظهر از ماه شعبان یکی دیگر از اعمال این ماه می باشد. 

    هشتم:

    دعای کمیل را که حضرت علی(ع) در این شب آن را به کمیل آموزش داد، بخواند. 

    نهم:

    صد مرتبه بگوید:سبحان اللّه و صد مرتبه بگوید:الحمد للّه و صد مرتبه بگوید:اللّه اکبر و صد مرتبه بخواند:لا إلهَ إلاَّ اللّهُ که بر اساس روایتی از امام باقر(ع) هرکس این کار را بکند، خداوند گناهان گذشته او را بیامرزد و حاجت های دنیوی و اخروی او را برآورده سازد. 

    دهم:

    مرحوم شیخ طوسی» روایتی را از ابویحیی» نقل کرده که می گوید:به مولایم امام صادق(ع) عرض کردم:برترین دعا، در این شب عزیز کدام دعا می باشد؟ فرمود:زمانی که نماز عشا را بجا آوردی، دو رکعت نماز بخوان و در رکعت اوّل سوره حمد» و سوره قل یا ایّها الکافرون»و در رکعت دوم، سوره حمد» و سوره توحید» را بخوان، پس از نماز، 33 مرتبه بگو:سبحان اللّه 33 مرتبه الحمد للّه و 34 مرتبه اللّه اکبر. آنگاه بگو: 

    یا مَنْ اِلَیْهِ مَلْجَأُ الْعِبادِ فِی الْمُهِمّاتِ، وَاِلَیْهِ یَفْزَعُ الْخَلْقُ فیِ الْمُلِمّاتِ، 

    ای که به سوی اوست پناه بندگان در کارهای اندوه خیز و به سوی او پناه برند خلایق در پیش آمدهای ناگوار 

    یا عالِمَ الْجَهْرِ وَالْخَفِیّاتِ، وَیا مَنْ لا تَخْفی عَلَیْهِ خَواطِرُ الاَْوْهامِ وَتَصَرُّفُ الْخَطَراتِ، 

    ای دانای آشکار و نهان و ای که بر او پنهان نماند اندیشه هایی که در دلها افتد و تصرف کردن آن خاطرات 

    یا رَبَّ الْخَلایِقِ وَالْبَرِیّاتِ، یا مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ الاَْرَضینَ وَالسَّمواتِ، 

    ای پروردگار خلایق و آفریدگان ای که ملکوت زمین ها و آسمان ها بدست اوست

    اَنْتَ اللهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، اَمُتُّ اِلَیْکَ بِلا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، 

    تویی خدایی که معبودی جز تو نیست بسویت توسل جویم به کلمه لا اله الا انت» 

    فَبِلا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، اِجْعَلْنی فی هِذِهِ اللَّیْلَةِ مِمَّنْ نَظَرْتَ اِلَیْهِ فَرَحِمْتَهُ، وَسَمِعْتَ دُعآئَهُ فَاَجَبْتَهُ، 

    پس ای خدایی که معبودی جز تو نیست بگردان مرا در این شب از کسانی که بسویش نگریسته و مورد رحم خویش قرارش داده و دعایش شنیده و اجابت کرده 

    وَعَلِمْتَ اسْتِقالَتَهُ فَاَقَلْتَهُ، وَتَجاوَزْتَ عَنْ سالِفِ خَطیئَتِهِ، وَعَظیمِ جَریرَتِهِ، 

    و پشیمانیش را دانسته پس او را پذیرفته ای و از خطاهای گذشته اش و گناه بزرگش در گذشته ای 

    فَقَدِ اسْتَجَرْتُ بِکَ مِنْ ذُنُوبی، وَلَجَاْتُ اِلَیْکَ فی سَتْرِ عُیُوبی، 

    پس من از گناهانم به تو پناهنده شده و به تو ملتجی گشته ام در این که عیوبم را بپوشانی 

    اَللّهُمَّ فَجُدْ عَلَیَّ بِکَرَمِکَ وَفَضْلِکَ، وَاحْطُطْ خَطایایَ بِحِلْمِکَ وَعَفْوِکَ، وَتَغَمَّدْنی فی هذِهِ اللَّیْلَةِ بِسابِغِ کَرامَتِکَ، 

    خدایا پس جود کن بر من به کرم خود و فضلت و بریز خطاهای مرا به بردباری و گذشت خویش و فراگیر مرا در این شب به فراوان کرمت 

    وَاجْعَلْنی فیها مِنْ اَوْلِیآئِکَ الَّذینَ اجْتَبَیْتَهُمْ لِطاعَتِکَ، وَاخْتَرْتَهُمْ لِعِبادَتِکَ، وَجَعَلْتَهُمْ خالِصَتَکَ وَصَفْوَتَکَ، 

    و بگردان مرا در این شب از آن دوستانت که آنان را برای طاعت خویش برگزیده و برای پرستشت انتخاب فرمودی و ایشان را جزء خاصان درگاه و برگزیدگانت قراردادی 

    اَللّهُمَّ اجْعَلْنی مِمَّنْ سَعَدَ جَدُّهُ، وَتَوَفَّرَ مِنَ الْخَیْراتِ حَظُّهُ، 

    خدایا بدار مرا از آن کسانی که کوششش به جایی رسیده و از نیکی ها بهره فراوان نصیبش گشته 

    وَ اجْعَلْنی مِمَّنْ سَلِمَ فَنَعِمَ، وَفازَ فَغَنِمَ، وَاکْفِنی شَرَّ ما اَسْلَفْتُ، 

    و بگردانم از آنان که تندرست شده و متنعم و رستگار و بهره مند گشته و کفایت کن مرا از شر آنچه کرده ام 

    وَاعْصِمْنی مِنَ الاِْزدِیادِ فی مَعْصِیَتکَ، وَحَبِّبْ اِلَیَّ طاعَتَکَ، وَما یُقَرِّبُنی مِنْکَ، وَیُزْلِفُنی عِنْدَکَ، 

    و نگاهم دار از افزودن در نافرمانیت و دوست گردان نزد من فرمانبرداریت را و آنچه مرا به تو نزدیک و مقرّب درگاهت گرداند 

    سَیِّدی اِلَیْکَ یَلْجَأُ الْهارِبُ، وَمِنْکَ یَلْتَمِسُ الطّالِبُ، وَعَلی کَرَمِکَ یُعَوِّلُ الْمُسْتَقیلُ التّائِبُ، 

    آقای من به سوی تو پناه آرد شخص گریز پای و از تو عاجزانه طلب کند جوینده و بر کرم تو تکیه کند شخص عذرخواه و توبه کننده 

    اَدَّبْتَ عِبادَکَ بالتَّکَرُّمِ، وَاَنْتَ اَکْرَمُ الاَْکْرَمینَ، وَاَمَرْتَ بِالْعَفْوِ عِبادَکَ، وَاَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ،

    ادب کردی بندگانت را به کرم ورزی به آنها و تو کریم ترین کریمانی و تو خود به بندگانت دستور گذشت دادی و خود آمرزنده و مهربانی 

    اَللّهُمَّ فَلا تَحْرِمْنی ما رَجَوْتُ مِنْ کَرَمِکَ، وَلا تُؤْیِسْنی مِنْ سابِغِ نِعَمِکَ، 

    خدایا پس مرا از آنچه از کرمت امید دارم محرومم مکن و از نعمت های ریزانت مأیوسم مدار 

    وَلا تُخَیِّبْنی مِنْ جَزیلِ قِسَمِکَ فی هذِهِ اللَّیْلَةِ لاَِهْلِ طاعَتِکَ، وَاجْعَلْنی فی جُنَّة مِنْ شِرارِ بَرِیَّتِکَ، 

    و از بهره های فراوانت که در این شب برای فرمانبردارانت مقرّر داشته ای بی بهره ام مساز و مرا در پناهگاه محکمی از آزار مخلوقات شرورت قرار ده 

    رَبِّ اِنْ لَمْ اَکُنْ مِنْ اَهْلِ ذلِکَ، فَاَنْتَ اَهْلُ الْکَرَمِ وَالْعَفْوِ وَالْمَغْفِرَةِ، وَجُدْ عَلَیَّ بِما اَنْتَ اَهْلُهُ لا بِما اَسْتَحِقُّهُ، 

    پروردگارا اگر من چنین شایستگی ندارم ولی تو شایسته کرم و گذشت و آمرزشی و فرو ریز بر من بدانچه تو شایسته آنی نه بدانچه من سزاوار آنم 

    فَقَدْ حَسُنَ ظَنّی بِکَ، وَتَحَقَّقَ رَجآئی لَکَ، وَعَلِقَتْ نَفْسی بِکَرَمِکَ، فَاَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ، وَاَکْرَمُ الاَْکْرَمینَ، 

    زیرا براستی گمان من نیک است و امیدم درباره تو محکم شده و جانم به سر رشته کرم تو آویخته است پس تویی مهربانترین مهربانان و کریمترین کریمان

    اَللّهُمَّ وَاخْصُصْنی مِنْ کَرَمِکَ بِجَزیلِ قِسَمِکَ، وَاَعُوذُ بِعَفْوِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ، 

    خدایا مرا مخصوص بدار از کرم خویش به بهره های فراوان و تقسیم های شایانت و از کیفر تو به عفوت پناه می برم 

    وَاغْفِر لِیَ الذَّنْبَ الَّذی یَحْبِسُ عَلَیَّ الْخُلُقَ، وَیُضَیِّقُ عَلَیَّ الرِّزْقَ،

     و بیامرز برایم آن گناهی را که عادت بد (مانند دروغ) را بر من حبس کند و روزی را بر من تنگ سازد 

    حَتّی اَقُومَ بِصالِحِ رِضاکَ، وَاَنْعَمَ بِجَزیلِ عَطآئِکَ، وَاَسْعَدَ بِسابِغِ نَعْمآئِکَ، 

    تا من به خشنودی شایسته تو اقدام کنم و به عطای فراوانت متنعم گردم و به نعمتهای بسیارت خوشبخت شوم

    فَقَدْ لُذْتُ بِحَرَمِکَ، وَتَعَرَّضْتُ لِکَرَمِکَ، وَاسْتَعَذْتُ بِعَفْوِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ، وَبِحِلْمِکَ مِنْ غَضَبِکَ،

    زیرا من به آستان تو پناه آوردم و به کرم تو آویختم و به گذشت تو پناه جستم از ترس کیفرت و به بردباریت پناه جستم از خشمت

    فَجُدْ بِما سَئَلْتُکَ، وَاَنِلْ مَا الْتَمَسْتُ مِنْکَ، اَسْئَلُکَ بِکَ لا بِشَیْء هُوَ اَعْظَمُ مِنْکَ. 

    پس به من عطا کن آنچه را از تو خواستم و به من برسان آنچه را از تو خواهش کردم تو را به خودت سوگند دهم چون چیزی از تو بزرگتر نیست. 

    و بعد سجده کرده و 20 مرتبه می گویی:یا رَبِّ و هفت مرتبه یا اَللهُ و هفت مرتبه لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ و 10 مرتبه:ما شآءَ اللهُ و 10 مرتبه لا قُوّةَ اِلاَّ بِاللهِ. و سپس صلوات می فرستی بر پیغمبر و آل او(علیهم السلام) و از خدا حاجت و آرزوی خود را طلب می کنی. به خدا سوگند! چنانچه شخصی با حجاب کردن این عمل، از خدا طلبه حاجت کند، هرچند بسیار فراوان باشد خداوند آن را به کرم و فضل گسترده اش برآورده می سازد.


    یازدهم:

    شیخ طوسی» و سیّد بن طاووس»، فرموده اند، در این شب این دعا را بخواند. 

    اِلهی تَعَرَّضَ لَکَ فی هذَا اللَّیْلِ الْمُتَعَرِّضُونَ، وَقَصَدَکَ فیهَا الْقاصِدُونَ، وَاَمَّلَ فَضْلَکَ وَمَعْرُوفَکَ الطّالِبُونَ، وَلَکَ فی هذَا اللَّیْلِ نَفَحاتٌ وَجَوآئِزُ، وَعَطایا وَمَواهِبُ، تَمُنُّ بِها عَلی مَنْ تَشآءُ مِنْ عِبادِکَ، وَتَمْنَعُها مَنْ لَمْ تَسْبِقْ لَهُ الْعِنایَةُ مِنْکَ، وَها اَنَا ذا عُبَیْدُکَ الْفَقیرُ اِلَیْکَ، اَلْمُؤَمِّلُ فَضْلَکَ وَمَعْرُوفَکَ، فَاِنْ کُنْتَ یا مَولایَ تَفَضَّلْتَ فی هذِهِ اللَّیْلَةِ عَلی اَحَد مِنْ خَلْقِکَ، وَعُدْتَ عَلَیْهِ بِعائِدَة مِنْ عَطْفِکَ، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، اَلطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ، اَلْخَیِّرینَ الْفاضِلینَ، وَجُدْ عَلَیَّ بِطَوْلِکَ وَمَعْرُوفِکَ یا رَبَّ الْعالَمینَ، وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّد خاتَمِ النَّبیّینَ وَآلِهِ الطّاهِرینَ، وَسَلَّمَ تَسْلیماً، اِنَّ اللهَ حَمیدٌ مَجیدٌ، اَللّهُمَّ اِنّی اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَ، فَاسْتَجِبْ لی کَما وَعَدْتَ، اِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ. 

    دوازدهم:

    پس از هر دو رکعت از نماز شب و شفع و بعد از دعاهای نماز وتر، دعاهایی را که مرحوم شیخ طوسی» و سیّد بن طاووس» نقل کرده اند را بخواند. 

    سیزدهم:

    سجده ها و دعاهایی که از رسول خدا(ص) روایت و نقل شده را بخواند. از جمله، در روایتی که ابان بن تغلب» از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است، اینطور آمده:شب نیمه شعبان وارد شد و آن شب رسول خدا(ص) در کنار یکی از همسران خود بود؛ زمانی که شب به نیمه رسید آن حضرت از بستر برای عبادت برخاست؛ همسرش در پی آن حضرت روان شد، در حالی که خود را به چادرش پیچیده بود و در جستجوی آن حضرت بود؛ ; ناگاه رسول خدا(ص) را در سجده یافت، که مثل جامه ای به زمین چسبیده بود. به حضرت نزدیک شد، شنید که آن حضرت در سجده خود می گوید:سَجَدَ لَکَ سَوادی وَخَیالی، وَآمَنَ بِکَ فُؤادی، هذِهِ یَدایَ وَماجَنَیْتُهُ عَلی نَفْسی، یا عَظیمُ تُرْجی لِکُلِّ عَظیم، اِغْفِرْ لِیَ الْعَظیمَ، فَاِنَّهُ لایَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظیمَ اِلاَّ الرَّبُّ الْعَظیمُ 

    آنگاه سر خود را بلند کرد و سپس به سجده رفت و عرض کرد: 

    اَعُوذُ بُنُورِ وَجْهِکَ الَّذی اَضائَتْ لَهُ السَّمواتُ وَالاَْرَضُونَ، وَانْکَشَفَتْ لَهُ الظُّلُماتُ، وَصَلَحَ عَلَیْهِ اَمْرُ الاَْوَّلینَ وَالاْخِرینَ، مِنْ فُجأَةِ نَقِمَتِکَ، وَمِنْ تَحْویلِ عافِیَتِکَ، وَمِنْ زَوالِ نِعْمَتِکَ، اَللّهُمَّ ارْزُقْنی قَلْباً تَقِیّاً نَقِیّاً، وَمِنَ الشِّرْکِ بَریئاً، لا کافِراً ولا شَقِیّاً 

    آنگاه هر دو سمت روی خود را به خاک گذاشت و گفت: 

    عَفَّرْتُ وَجْهی فِی التُّرابِ، وَحُقَّ لی اَنْ اَسْجُدَ لَکَ. 

    مالیدم به خاک رویم را و بر من سزاست که برایت سجده کنم. 

    چهاردهم:

    خواندن نماز جناب جعفر طیّار می باشد. 

    پانزدهم:

    نمازهای بسیار زیادی برای شب نیمه شعبان تاکید شده که می توان هر کدام از انها را بجا اورد از جمله گروهی از افراد مورد وثوق و اعتماد از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) روایت کرده اند که فرمودند:زمانی که شب نیمه شعبان می شود، چهار رکعت نماز بخوان (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعت، حمد یک مرتبه و قل هو اللّه احد را صد مرتبه بخوان و پس از پایان چهار رکعت بگو: 

    اَللّهُمَّ اِنّی اِلَیْکَ فَقیرٌ، وَمِنْ عَذاِبکَ خائِفٌ مُسْتَجیرٌ، اَللّهُمَّ لا تُبَدِّلْ اِسْمی، وَلا تُغَیِّرْ جِسْمی، وَلاتَجْهَدْ بَلائی، وَلاتُشْمِتْ بی اَعْدآئی، اَعُوذُ بِعَفْوِکَ مِنْ عِقابِکَ، وَاَعُوذُ بِرَحْمَتِکَ مِنْ عَذابِکَ، وَاَعُوذُ بِرِضاکَ مِنْ سَخَطِکَ، وَاَعُوذُبِکَ مِنْکَ، جَلَّ ثَنآؤُکَ، اَنْتَ کَما اَثْنَیْتَ عَلی نَفْسِکَ، وَفَوْقَ ما یَقُولُ الْقآئِلُونَ. 


    روز نیمه شعبان 

    این روز خاص متعلق به ولادت باسعادت امام دوازدهم حضرت مهدی، حجّة بن الحسن صاحب امان(عجّ) می باشد که شیعیان در این روز، با برپایی جشن ها و محافل سخنرانی با موضوع بزرگداشت نیمه شعبان و وجود مقدّس امام زمان(ع) و شرایط انتظار آن حضرت، و دعا برای تعجیل در ظهورش و دفع شبهات دشمنان و ناآگاهان، آن را گرامی می دارند؛از اعمالی که برای روز نیمه شعبان تاکید شده روزه و غسل می باشد، مستحب است زیارت آن حضرت (عج) در هر زمان و مکان و در هر جا و دعا برای تعجیل ظهور آن حضرت در هنگام زیارت و به خصوص تاکید شده به زیارت آن حضرت در سرداب سامراء، و ظهور آن حضرت و فرمانروائی اش مسلم است و او است که زمین را پر از عدل و داد کند چنانچه پر شده باشد از ستم و بیدادگری.»


    از رخدادهای مهم تقویم می توان به ولادت مهدی موعود (عج) اشاره کرد که ریشه عمیقی در باور دینی شیعیان و مسلمانان دارد. مسئله مهم و اساسی که به نوعی یک نقش سرنوشت ساز و جهت بخش در رفتار و زندگی دین باوران بالاخص شیعیان داشته اعتقاد به تولد ، حیات بلند مدت ، ظهور و امامت آن حضرت می باشد. 

    اعمال نیمه شعبان

    این رخداد و حقیقت بزرگ فقط مختص یک ملت و یک زمان خاص نیست بلکه به کل بشریت تعلق دارد. نیمه شعبان یکی از مبارک ترین مناسبت ها به شمار می رود همانطور که از امام جعفر صادق علیه السلام روایت داریم که درباره فضایل شب نیمه شعبان از امام محمد باقر علیه السلام پرسشی شد و آن امام فرمودند نیمه شعبان پس از شب قدر به عنوان برترین شب ها محسوب می شود.

     در شب نیمه شعبان خداوند فضل و بخشش خود را به بندگانش نشان می دهد در آن شب اعمال خاصی همچون غسل تاکید شده است که با به جا آوردن آن گناهان آمرزیده می شوند. 

    و همچنین شب زنده داری و احیاء در این شب ثواب بسیار زیادی دارد به طوری که امام زین العابدین علیه السلام همه این اعمال را انجام می داده اند ودر اکثر روایت ها نقل شده است که هر کسی که در این شب احیاء بدارد روزی که همه دل ها میمیرند دل او هرگز نمی میرد. 

    چندین اعمال برای این شب مبارک و بزرگ توصیه شده است که در این مطلب به آنها اشاره ای خواهیم داشت.


    اعمال توصیه شده برای شب نیمه شعبان 

    اول:

    اولین عمل غسل کردن می باشد که بر اساس روایتی از امام صادق علیه السلام باعث می شود در گناهان تخفیف داده شود. 

    دوم:

    احیاء در این شب با نماز و دعا و استغفار است. در روایتی که حضرت امیرمومنان علیه السلام از رسول خدا صلی الله نقل کرده است می خوانیم: زمانی که فرارسیدن شب نیمه شعبان که می شود آن را به عبادت به سر برید و روزش را روزه بگیرید، چراکه از ابتدا تا انتهای این شب، از جانب خداوند ندا می آید:آیا استغفار کننده ای هست که از گناهان خویش آمرزش طلبد، تا گناهان او را بیامرزم؟ آیا کسی هست که طلب روزی کند و من روزی او را وسعت بخشم؟ »

    و همچنین در روایتی آمده است که جبرئیل به رسول خدا صلی الله گفت:هر شخصی در این شب به احیا و دعا و نماز و استغفار بپردازد گناهانش از طرف خدا آمرزیده شده و بهشت منزل و جایگاه ابدی او خواهد بود.ای محمّد! این شب را احیا بدار، و به امّتت فرمان ده آن را احیا دارند. جبرئیل پس از بیان فضایل دیگری برای این شب، در پایان گفت:محروم واقعی کسی است که از خیر و برکت این شب محروم باشد! از امام زین العابدین(ع) نیز احیای این شب نقل شده است. همچنین در روایتی از رسول خدا(ص) نقل شده است که هر کس این شب را احیا بدارد، در آن روز که قلب ها می میرد، قلبش نخواهد مرد. 

    سوم:

    برترین اعمال در این شب زیارت امام حسین علیه السلام می باشد که سبب آمرزیده شدن گناهان می شود. 

    چهارم:

    توصیه به خواندن این دعا از جناب سیّد بن طاووس» و شیخ طوسی» نقل شده است ‏و در درجه زیارت امام زمان علیه السلام می باشد: 

    اَللّهُمَّ بِحَقِّ لَیْلَتِنا هذِهِ وَمَوْلُودِها وَحُجَّتِکَ، وَمَوْعُودِهَا الَّتی قَرَنْتَ اِلی فَضْلِها فَضْلاً، 

    خدایا به حق این شبی که ما در آنیم و به حق آن کس که در آن به دنیا آمده و حجتت و موعود آن که همراه کردی به فضیلت این شب فضیلت دیگری 

    فَتَمَّتْ کَلِمَتُکَ صِدْقاً وَعَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِکَ، وَلا مُعَقِّبَ لاِیاتِکَ، 

    و بدین سبب تمام شد کلمه تو براستی و عدالت تغییر دهنده ای برای کلمات تو نیست و پس زننده ای برای آیات تو نیست 

    نُورُکَ الْمُتَاَلِّقُ، وَضِیآؤُکَ الْمُشْرِقُ، وَالْعَلَمُ النُّورُ فی طَخْیآءِ الدَّیْجُورِ، اَلْغائِبُ الْمَسْتُورُ، 

    آن نور درخشانت و آن روشنی فروزانت و آن نشانه نورانی در شب تاریک ظلمانی آن پنهان غایب از انظار 

    جَلَّ مَوْلِدُهُ، وَکَرُمَ مَحْتِدُهُ، وَالْمَلائِکَةُ شُهَّدُهُ، وَاللهُ ناصِرُهُ وَمُؤَیِّدُهُ اِذا آنَ میعادُهُ، وَالْمَلائِکَةُ اَمْدادُهُ، 

    که ولادتش بزرگ و کریم الاصل بود و فرشتگان گواهان اویند و خدا یاور و کمک کار اوست در آن هنگام که وعده اش برسد و فرشتگان مددکارش باشند 

    سَیْفُ اللهِ الَّذی لا یَنْبُو، وَنُورُهُ الَّذی لا یَخْبُو، وَذُوالْحِلْمِ الَّذی لا یَصْبُوا، 

    آن شمشیر برنده خدا که کُند نشود و نور او که خاموش نگردد و بردباری که کار بی رویه انجام ندهد

    مَدارُ الدَّهْرِ، وَنَوامیسُ الْعَصْرِ، وَوُلاةُ الاَْمْرِ، وَالْمُنَزَّلُ عَلَیْهِمْ ما یَتَنَزَّلُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، 

    چرخ روزگار بخاطر او گردش کند و او و پدران معصومش نوامیس هر عصر و والیان امر خدایند در شب قدر آنچه نازل شود بر ایشان نازل گردد 

    وَاَصْحابُ الْحَشْرِ وَالنَّشْرِ، تَراجِمَةُ وَحْیِهِ، وَوُلاةُ اَمْرِهِ وَنَهْیِهِ، 

    و آنهایند صاحبان و نشر و مفسران وحی خدا و سرپرستان امر و نهی او

    اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلی خاتِمِهْم وَقآئِمِهِمُ، اَلْمَسْتُورِ عَنْ عَوالِمِهِمْ، وَاَدْرِکْ بِنا أَیّامَهُ، وَظُهُورَهُ وَقِیامَهُ، 

    خدایا پس درود فرست بر خاتم ایشان و قائمشان که در پس پرده است از عوالم آنها و ما را به روزگار او و زمان ظهور و قیامش برسان 

    وَاجْعَلْنا مِنْ اَنْصارِهِ، وَاقْرِنْ ثارَنا بِثارِهِ، وَاکْتُبْنا فی اَعْوانِهِ وَخُلَصآئِهِ، 

    و از جمله یارانش قرارمان ده و خونخواهی ما را به خونخواهی او مقرون گردان و نام ما را در زمره یاران و مخصوصانش ثبت فرما

    وَاَحْیِنا فی دَوْلَتِهِ ناعِمینَ، وَبِصُحْبَتِهِ غانِمینَ، وَبِحَقِّهِ قآئِمینَ، وَمِنَ السُّوءِ سالِمینَ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، 

    و ما را در دولتش شادکام و متنعم و به هم نشینیش بهره مند و به گرفتن حقش پا بر جا بدار و از بدی ها بر کنارمان کن ای مهربانترین مهربانان 

    وَالْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَصَلَّی اللّهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِیّینَ وَالْمُرْسَلینَ، وَعَلی اَهْلِ بَیْتِهِ الصّادِقینَ، وَعِتْرَتِهَ النّاطِقینَ، 

    و ستایش خاص خدا پروردگار جهانیان است و درودهای او بر آقای ما محمّد خاتم پیمبران و مرسلین و بر خاندان راستگو و عترت حقگویش باد 

    وَالْعَنْ جَمیعَ الظّالِمینَ، واحْکُمْ بَیْنَنا وَبَیْنَهُمْ یا اَحْکَمَ الْحاکِمینَ. 

    و از رحمت خود دور ساز تمام ستمکاران را و میان ما و ایشان داوری کن ای محکمترین حکم کنندگان.


    پنجم:

    شیخ طوسی» از اسماعیل بن فضل هاشمی روایت کرده که گفت:حضرت صادق(ع) این دعا را به من آموزش داد تا آن را در شب نیمه شعبان بخوانم:

    اَللّهُمَّ اَنْتَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ، اَلْعَلِیُّ الْعَظیمُ، اَلْخالِقُ الرّازِقُ، اَلْمُحْیِی الْمُمیتُ، 

    خدایا تویی زنده پاینده والای بزرگ آفریننده و روزی دهنده زنده کننده و میراننده 

    اَلْبَدیءُ الْبَدیعُ، لَکَ الْجَلالُ وَلَکَ الْفَضْلُ، وَلَکَ الْحَمْدُ وَلَکَ الْمَنُّ، 

    آغاز کننده و پدید آرنده، برای توست بزرگی و فضیلت و از آن توست ستایش و نعمت 

    وَلَکَ الْجُودُ وَلَکَ الْکَرَمُ، وَلَکَ الاَْمْرُ وَلَکَ الْمَجْدُ وَلَکَ الْشُّکْرُ، 

    و از آن توست جود و بزرگواری و از توست فرمان و شوکت و خاص تو است سپاسگزاری  

    وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ، یا واحِدُ یا اَحَدُ، یا صَمَدُ یا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ، 

    که یگانه ای و شریکی برایت نیست ای یگانه ای یکتا ای بی نیاز ای که فرزندی ندارد و فرزند کسی نباشد و نیست برایش همتایی هیچ کس 

    صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاْغفِرْ لی وَارْحَمْنی، وَاکْفِنی ما اَهَمَّنی، 

    درود فرست بر محمّد و آل محمّد و بیامرز مرا و به من رحم کن و کفایت کن از من آنچه فکر مرا به خود مشغول کرده 

    وَاقْضِ دَیْنی، وَوَسِّعْ عَلَیَّ فی رِزْقی، فَاِنَّکَ فی هذِهِ اللَّیْلَةِ کُلَّ اَمْر حَکیم تَفْرُقُ، 

    و قرضم را ادا کن و در روزیم گشایش ده زیرا که تو در این شب هر کار محکمی را از هم جدا کنی 

    وَمَنْ تَشآءُ مِنْ خَلْقِکَ تَرْزُقُ، فَارْزُقْنی وَاَنْتَ خَیْرُ الرّازِقینَ، 

    و هر یک از مخلوقات خود را بخواهی روزی دهی پس روزیم ده که تو بهترین روزی دهندگانی 

    فَاِنَّکَ قُلْتَ وَاَنْتَ خَیْرُ الْقآئِلینَ النّاطِقینَ:وَاسْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ. فَمِنْ فَضْلِکَ اَسْئَلُ،

    زیرا تو خود گفتی و تو بهترین گویندگان و ناطقان هستی که فرمودی از خدا بخواهید از فضل او» پس من از فضل تو می خواهم 

    وَ اِیّاکَ قَصَدْتُ، وَابْنَ نَبِیِّکَ اعْتَمَدْتُ، وَلَکَ رَجَوْتُ، فَارْحَمْنی یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

    و تو را قصد کردم و به فرزند پیمبرت اعتماد کردم و از توامیدوارم پس به من رحمت کن ای مهربانترین مهربانان. 

    ششم:

    خواندن این دعا در این شب عزیز که رسول خدا نیز آن را می خواندند: 

    اَللّهُمَّ اقْسِمْ لَنا مِنْ خَشْیَتِکَ ما یَحُولُ بَیْنَنا وَبَیْنَ مَعْصِیَتِکَ، 

    خدایا بهره ما کن از ترس خود بدان اندازه که حائل شود میان ما و نافرمانیت 

    وَمِنْ طاعَتِکَ ما تُبَلِّغُنا بِهِ رِضْوانَکَ، وَمِنَ الْیَقینِ ما یَهُونُ عَلَیْنا بِهِ مُصیباتُ الدُّنْیا، 

    و از اطاعت خویش بدان مقدار که ما را به خشنودی و رضوان تو برساند و از یقین بدان حد که بوسیله آن ناگواری های دنیا بر ما آسان گردد 

    اَللّهُمَّ اَمْتِعْنا بِاَسْماعِنا وَاَبْصارِنا وَقُوَّتِنا ما اَحْیَیْتَنا، وَاجْعَلْهُ الْوارِثَ مِنّا،

    خدایا ما را به گوش هایمان و دیده هامان و نیرویمان تا زنده ایم بهره مند ساز و آن را وارث ما گردان 

    وَاجْعَلْ ثارَنا عَلی مَنْ ظَلَمَنا، وَانْصُرنا عَلی مَنْ عادانا، وَلا تَجْعَلْ مُصیبَتَنا فی دینِنا، 

    و خون ما را به گردن کسی انداز که بر ما ستم کرده و یاری ده ما را بر کسی که با ما دشمنی کند و مصیبت ما را در دینمان قرار مده 

    وَلا تَجْعَلِ الدُّنْیا اَکْبَرَ هَمِّنا، وَلا مَبْلَغَ عِلْمِنا، وَلا تُسَلِّطْ عَلَیْنا مَنْ لا یَرْحَمُنا، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ. 

    و دنیا را بزرگترین اندوه ما قرار مده و نیز آخرین حد دانش ما قرارش مده و مسلّط مکن بر ما کسی را که بر ما رحم نکند به رحمتت ای مهربانترین مهربانان.





    حکیمه خاتون ماجرای شب نیمه شعبان و سحرگاه آن را که امام زمان (عج) در آن به دنیا آمده اند برای شیعیان نقل کرده است. شخص امام عسکری (ع) هم با فرستادن گوشت قربانی به مناسبت ولادت فرزندشان به خانه برخی از شیعیان بسیاری از آنان را از ولادت امام زمان (عج) آگاه کرده و مسرور ساختند.
    نیمه شعبان
     
    نسیم و ابوغانم نیز دو تن از خدمتکاران خانه امام عسکری (ع) بوده اند و ماجرا هایی از آن حضرت در دوران کودکی مطرح کرده اند، یکی از ماجراهایی که ابوغانم نقل کرده چنین است:برای امام عسکری علیه السلام فرزندی به دنیا آمد. ایشان آن فرزند را در سومین روز ولادت به جمعی از یاران خویش نشان دادند و فرمودند:این پسر امام شما پس از من و جانشین من در میان شماست. این همان قائمی است که مردم به منتظر و چشم به راه او خواهند بود.»
     
    در تقویم انتظار، همه فصل ها از عطر بهاری مهدی (عج) متبرک است.
    نوروز منتظران روزی است که از شب نیمه شعبان آغاز می شود.
    انتظار، فاصله ای است میان دو جمعه:جمعه ولادت و جمعه ظهور.
    بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است:گل زیبای نرگس.
    اگر سختی زمستان غیبت نبود، شوق آمدن بهار عدالت معنا نداشت.
    خانه تکانی، رسم قدیمی همه منتظران بهار است. بهارِ مهدی (عج) از راه می رسد، خانه تکانی دل ها را فراموش نکنیم.
    بهترین هدیه ای که می توان برای گلدان شکسته قلب منتظران خرید، یک شاخه گل نرگس است.
    جمعه ها کافی نیست، هر روز سهمی را به امام زمان(عج) اختصاص بدهیم.
    منتظران واقعی به اشک و آه و دعا اکتفا نمی کنند.
    نیمه های شعبان می آیند و می روند، حیف است اگر فقط با نقل و مشکلات و شیرینی برگزارش کنیم.
    کم لطفی مهمان است بر سرِ سفره بنشیند و صاحبخانه را نشناسد، حتی اگر او را نبیند.
    امام زمان (عج) بیشتر از آن به گردن شیعه حق دارند که فقط نیمه های شعبان به یادشان بیفتیم.
    اگر خورشید از چشم ما پنهان مانده است، تقصیر ابرها نیست، چشمان ما باران نخورده است.
    حتی اگر امام از چشم ما غایب باشد، باز هم ما از چشم او غایب نیستیم.
    ای کاش روزهای »غفلات ما از شب های »غیبت او طولانی تر نبود.
    مبادا فقط وقتی همه درها به رویمان بسته شد، درِ خانه امام زمان (عج) را بزنیم.
    مکه با همه »صفایی که دارد، بی گل روی مهدی (عج) بی»صفا است.
    هر دستی در آرزوی بوسیدن حجرالاسود است، حجرالاسود در آرزوی بوسیدن دست مهدی (عج) است.
    منتظرتر از امام زمان (عج) سراغ داریم؟ 1167 سال در انتظار!
    دلنشین ترین اشعار در دیوان انتظار، سروده دل سپرده ترین شاعران است، آنها که دل به حضرت مهدی (عج) سپرده اند.
    نمازِ هیچ مأمومی بی امام اقامه نمی شود، ما چند رکعت را به امام خویش اقتدا کرده ایم؟
    دیر و زودش مصلحت است، امّا هیچ عریضه ای بی جواب نمی ماند.
    //////////////////////////////
    ////////////////////
    //////////
     
    متن هایی زیبا به مناسبت نیمه شعبان
     
    مجددا همه از تو می گویند و می شنوند؛
    شیرینی نام تو و شهد یادت به کام ها می نشیند؛
    مجددا طاق ها برای نصرت تو قد علم می کنند؛
    کاغذهای رنگی به شاد باش تو در باد می رقصند؛
    مجددا _همه دیوارهای شهر با سرانگشتانِ درک چراغان می شود.
    اما …
    کاش گفتن و شنودن از تو سهم همه ثانیه ها باشد و یادآوریت همه دقایق را پر کند و خدمت به تو دلیل _همه حرکت ها شود!
    کاش سینه مان صندوق صدقه ای شود و قلبمان سکه ای نذر سلامتت!
    کاش دردمان همیشه با توسل به تو آرام گیرد و دستمان جز به دعا برای تو به آسمان نرود،
    کاش انتظار تو زنگی باشد که از نافرمانیت بازمان دارد!
    کاش حال و هوای همیشه دلمان به رنگ نیمه شعبان باشد …!
    مقاله ای در مورد نیمه شعبان, متنی درباره ی جشن نیمه شعبان
    //////////////////////////////
    ////////////////////
    //////////
     
    متن های نیمه شعبان
     
    سلام بر آل یاسین، سلام بر مهدی امتها و جامع تمام کلمات وحی الهی.
    سلام بر آنکه شمشیر برکشیده و ماه تابان و نور درخشان است.
    سلام بر آفتاب شب ظلمانی جهان و قرص ماه ایمان.
    سلام بر بهار مردمان و نشاط آفرین روزگار.
    شب هجرانت ای دلبر، شب یلداست پنداری رخت نوروز و دیدار تو، عید ماست پنداری »
    ای بهار دلها و امیدبخش انسانها و سرور و شادی روزها، ای خورشید ظلمتها و ماه تمام نمای جمال خدا. ای حقیقت عشق و مظهر پرستش، ای شکوفه طه و غنچه شکفته زهرا، علیهاالسلام. ای سرو خوش قد و رعنا، ای چهره ات چون آفتاب، روشن و دلربا، ای در رهت، جانها فدا و نشان غمت، اشکها. ای عصاره زمان و زیباییها، ای هماره با ما و ناپیدا، ای سوخته در فراغت عاشق و شیدا، ای مونس و همدم اولیا، ای خمار نگاهت راز هستی ها، ای طاووس خوش خرام بهشت اعلی، ای شراب عشقت، نوش جانها، ای خزینه علم و نهایت حلم، ای مسکن برکت و معدن حکمت، ای تمام محبت، ای گرد و غبار مقدمت توتیای چشم ما، ای شمع جهان افروز، بیا! ای شاهد عالم سوز بیا! ای کعبه امید عیان شو. ای درخشش هستی بتاب! ای خورشید جان و جهان جلوه گر شو!، ای فروغ فضلیت بتاب! ای راز عظیم تجلی چهره بنمای، ای پاکترین خونها نثار عشقت، به پا خیز! ای دشت و دمن در انتظارت با دم عیسایی ات، زنده گردان! ای کشتی نجات، رهایی بخش و ای مرهم سینه ها درمان کن.
    //////////////////////////////
    ////////////////////
    //////////
     
    متن ادبی نیمه شعبان 
     
     
    ای عصمت بی کران فریاد کن! ای فریادرس بیدار کن! ای صاحب شمشیر بران آغاز کن! ای ساحل پیروزی ظاهر شو! ای مشعل علم و عقل نور باران کن! ای قبله عشق آشکار شو! ای یوسف جمال، رخ از مشتاقان دریغ مدار! ای حامی قرآن و ندای عترت، بیا! ای رهبر و دلبر و دلبند، مهدی بیا! بیا و منتظران تشنه را دریاب و عاشقان بی قرارت را آرامش جان باش.
     
    مهدیا! می خواهیم به قله کوه انسانیت برسیم، دستمان را بگیر، مگر نه اینکه تو باقی مانده جود خدا و از تبار حسین و دودمان کریمانی و احسان و دستگیری توست. 
    نوشته زیبا برای نیمه شعبان
    ای عزیز سفر کرده! ای سرور! ای مولود!
    جهان امروز بیابانی را ماند تیره و تار؛ که در دل این بیابان، در عمق این ظلمت؛ و در قعر این سیاهی، حصاری کشیده اند از دام شیطان، و ایادی شیطان مأمورند به راندن شیعیان تو به این دام.
    یابن الحسن! ای دارنده زمان!
    در این بین، چشمان وحشت زده­ یارانت، جان­ های به حلقوم رسیده­ی شیعیانت؛ و دل­ های لرزان محبانت، تنها یک انتظار و امید دارند.
    و می­دانی که این انتظار و امید تو هستی!
    بعد ای آخرین انتظار و امید! مباد که دست دلدادگانت، از دامان تو کوتاه بماند…
    ای دستگیر واماندگان! ای دلگرمی بی­ پناهان! ای مأوای بال و پر شکستگان! ای چراغ راه گمگشتگان! ای زینت عرش الاهی! ای فخر آل­طاها! ای منتقم آل رسول! ای پور زهرای بتول! و ای آخرین از آل یاسین!
    مگذار جهل و گمراهی بر شیعیانت، اگر چه نالایقند فائق آیند.
    برخیز! برخیز؛ و صفحه­ دین را از زنگار کوته­ اندیشی جاهلان و نیرنگ دشمنان پاک کن؛ و پایه­ سست شده­ دین را استوار و پابرجا ساز…
    //////////////////////////////
    ////////////////////


    یکی از تحولات جهان حرکت و سیر جهان ماده به سوی عالم غیب و بازگشت انسان به سوی خدا و رویاروئی انسان با قدرت او و یا رفتن به سوی ملاء اعلی و آخرت است که قرآن و معارف اسلامی از آن پرده برداشته اند .

    در قرآن و کتاب ادیان دیگر آمده است که رستاخیز و قیامت مقدمات و نشانه هایی در پی دارد که یکی از این نشانه ها پیش از برپائی رستاخیز و قیامت حکومت مهدی ـ علیه السلام آخرین منجی بشریت است که تمام انبیاء الهی ظهور او را بشارت داده اند.

    ظهور حضرت مهدی (عج) مقدمه ای بر راهیابی به سوی جهان آخرت و البته قبل از برپایی قیامت است.در بسیاری از روایات آمده است است که عده ای از پیامبران و امامان بعد از مهدی ـ علیه السلام ـ رجعت کرده و حکمرانی می کنند . اعتقاد به رجعت یک امر روشن و غیر قابل انکاراست که در روایات بسیار موثقی بدان اشاره شده است.


    روایاتی راجع به وقایع پس از ظهور امام زمان (عج)

    طبق فرمایش امام صادق علیه السلام پس از حکومت حضرت مهدی ، حکومت یازده مهدی دیگر، آغاز می گردد همانطور که ایشان فرمودند :همانا بعد از قائم، یازده مهدی از فرزندان حسین ـ علیه السلام ـ از ما اهل بیت اند».[2]

    به دلیل وجود برخی ابهاماتی که در کیفیت رجعت و حکومت امامان پس از ظهور موعود وجود دارد نمی توان به طوریقین درباره حوادث و پیش آمدهای آن اظهار نظر نمود . از امور و حوادث پس از حکومت حضرت مهدی -علیه السلام ـ و در آستانه و همزمان با رجعت حکومت یازده مهدی از اولاد امام حسین است که در برخی از روایات به آن اشاره شده است اما هیچ گونه توضیح و تفصیلی درباره آن امامان وجود ندارد . آنچه می توان از ویژگی این بزرگواران گفت این است که آنها افراد وارسته و شایسته ای هستند که چنین لیاقتی دارند.


    اقدامات امام زمان بعد از ظهور

    شهادت امام زمان و غسل امام زمان بعد از ظهور

    درباره شهادت امام زمان (علیه السلام) دو دسته روایات وجود دارد که در برخی به وفات حضرت و در برخی دیگر به شهادت آن حضرت اشاره شده است. این روایات عبارتند از :

    روایات دسته اول:

    1.یکی از معتبرترین روایات که درباره وفات حضرت مهدی بعد از حکومتش می باشد فرموده امام صادق (ع) است که تفسیری است از آیه ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ»[3] امام صادق (ع) می فرماید:مراد، زنده شدن امام حسین ـ علیه السّلام ـ با اصحاب خود در عصر امام زمان است در حالیکه کلاه خودهای طلائی بر سر دارند و به مردم رجعت امام حسین ـ علیه السّلام ـ و یارانش را اطلاع می دهد تا مؤمنان به شک و تردید نیفتند.

    این در حالی است که حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در میان مردم حضور دارد. هنگامی که مردم امام حسین ـ علیه السّلام ـ را به خوبی شناختند و به او ایمان پیدا کردند، مرگ حضرت حجّت ـ علیه السّلام ـ فرا می رسد و امام حسین، غسل و حنوط و کفن و خاک سپاری حضرت را برعهده می گیرد زیرا که امام را جز امام، غسل نمی دهد»[4].


    غسل و کفن حضرت حجت توسط امام حسین (ع)

    2.یکی دیگر از روایاتی که از امام صادق به وفات حضرت مهدی (عج) اشاره می کند این فرموده ایشان در جواب به این سوال است که:اولین کسی که به دنیا رجعت خواهد کرد چه کسی است؟ می فرماید:اولین رجعت کننده به دنیا، امام حسین است که پس از رجعت او و یارانش در حالیکه هفتاد پیامبر نیز او را همراهی می کنند، حضرت قائم (عج) انگشترش را به امام حسین واگذار می کند و چشم از جهان فرو می بندد امام حسین ـ علیه السّلام ـ نیز تجهیز، غسل و کفن و دفن حضرت را برعهده می گیرد»[5].

    دسته دوم:

    دومین روایات آن دسته هستند که به شهادت همه معصومین و حضرت مهدی (عج) اشاره دارند:

    امام حسن مجتبی ـ علیه السّلام ـ می فرماید:و الله لقد عهد الینا رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ان هذا الامر علیکم اثنا عشر اماماً من ولد علی و فاطمه، ما منا الامسموم او مقتول»[6] به خدا سوگند رسول خدا این عهد و وعده را به ما داده است که امر امامت را دوازده تن از فرزندان علی ـ علیه السّلام ـ و فاطمه ـ علیها السّلام ـ به دست خواهند گرفت و هیچ کدام از ما نیست مگر اینکه یا به وسیله سم و یا با کشتن، شربت شهادت خواهند نوشید.


    اولین رجعت کننده به دنیا پس از ظهور مهدی کیست؟

    2-3٫همچنین فرموده گرانقدری از امام صادق ـ علیه السّلام ـ و امام رضا ـ علیه السّلام ـ وجود دارد که به شهادت همه امامان اشاره دارد:ما منا الامسموم او مقتول»[7] هیچ یک از ما نیست مگر اینکه مسموم و یا مقتول می باشد.

    بر اساس احادیث امام حسن و امام صادق و امام رضا علیها السلام علمای شیعه روایات دال بر شهادت را ترجیح داده اند و همگی به شهادت رسیدن این حضرت را قبول دارند همچنین مرحوم علامه مجلسی در بحارالانواردر این باره نوشته است که انهم ـ علیهم السّلام ـ لا یموتون الا بالشهاده»[9]؛ این بزرگواران نمی میرند مگر با شهادت.

    بعد از ظهور امام زمان چگونه به شهادت میرسند؟

    در برخی از منابع شیعیان فقط یک روایت درباره چگونگی شهادت امام عصر وجود دارد اما این روایت موثق نیست و در منابع معتبر شیعی نقل نشده است . در این روایت نقل شده قاتل حضرت زنی به نام سعیده از طایفه بنی تمیم و دارای محاسن و ریش شبیه مردان است که هنگام عبور حضرت، از بالای بام سنگی را به سوی حضرت پرتاب می کند و حضرت را به شهادت می رساند[11]اما این روایت معتبر نیست وکیفیت و نحوه شهادت آن حضرت چندان روشن نمی باشد.


    به شهادت رسیدن حضرت مهدی توسط یک زن

    اولین قبری که بعد از ظهور شکافته می شود قبر کیست؟

    امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید:اولین کسی که قبر او شکافته می شود و به سوی دنیا باز می گردد، حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ است.»[11] و در جای دیگر که اشاره به طولانی بودن حکومت امام حسین در عصر رجعت دارد ، می فرماید:نخستین فردی که به دنیا باز می گردد، حسین بن علی است پس حکومت می کند تا وقتی که در اثر پیری ابروان او بر چشمانش می افتد.»[12]

    جابر در روایتی از امام باقر ـ علیه السّلام ـ می فرماید :امام حسین (ع ) در روز عاشورا پیش از شهادتش درباره رجعت خود و یارانش اینگونه سخن گفت:بشارت باد شما را به خدا قسم اگر این قوم ما را بکشند، ما نخستین کسانی هستیم که نزد پیامبرمان باز می گردیم و تا مدتی که خدا بخواهد توقف خواهیم کرد، آن گاه من اولین کسی هستم که قبرش شکافته می شود و ناگهان از قبر خارج می شوم، در حالی که امیر المؤمنین نیز از قبرش خارج شده و مهدی ما نیز قیام نموده است.»[13]

    این روایت به رجعت امام حسین و امیر المؤمنین همزمان با قیام مهدی موعود (عج) اشاره دارد.در روایت دیگر امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید:امام حسین ـ علیه السّلام ـ همراه با شهدای کربلا و هفتاد پیامبر، بازگشت می نماید. رو می آورد به سوی دنیا امام حسین همراه با کسانی که با وی به قتل رسیده بودند و همراهی می کنند او را هفتاد پیامبری که با موسی بن عمران مبعوث شدند. آن وقت حضرت قائم انگشترش را به او می سپارد.»[14]


    قبر امام حسین (ع) اولین قبری که در قیامت شکافته می شود

    پی نوشت ها:

    1- کورانی، علی، عصر ظهور، ترجمه مهدی حقّی، تهران، امیرکبیر، 1385ش، ص355٫

    2- شیخ طوسی، غیبت، قم، موسسه المعارف الاسلامیه، 1411ق، ص229٫

    3- سوره مبارکه اسراء، آیه 6٫

    4- بحار الانوار، ج 27، ص 217، موسسه الوفاء ـ بیروت.

    5- همان ، ج 27، ص 217٫

    6- همان و اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص 349، دارالمعرفه ـ بیروت.

    7- همان و اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص 349، دارالمعرفه ـ بیروت.

    8- چشم اندازی به حکومت مهدی، نجم الدین طبسی، ص 214، چاپ اول، 1381، بوستان کتاب ـ قم.

    9- بحار الانوار، ج 27، ص 213٫

    11- تاریخ ما بعد الظهور، سید محمد صدر، ص 881، مکتبه الامام امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ، اصفهان.

    11- میزان الحکمه، ج 4، ص 58، ش 6932، محمدی ری شهری، چاپ مکتب الاعلام، 1362 هـ .ش.

    12- معجم احادیث المهدی، ج 5، ص 328، ش 1766٫

    13- بحار الانوار، ج 53، ص 61، حدیث 52٫

    14- معجم احادیث المهدی، ج 3، ص 89، ش 1

     



    پانزدهم شعبان تنها برای شیعیان اهمیت ندارد بلکه برای اهل سنت به ویژه طریقت‎های تصوف آن نیز جایگاه خاصی دارد. روایات متعددی از پیامبر(ص) و صحابه درباره اهمیت عبادت در این شب و مشخص شدن روزی و مقدرات انسان در آن وجود دارد.

    برخی از علمای اهل سنت در صحت این روایات تردید داشته و وجود فضیلت برای شب نیمه شعبان را رد می‎کنند این در حالی است که ابن تیمیه، نظریه پرداز سلفیه، نیز نتوانسته فضیلت این شب را نادیده بگیرد اما اجتماع مسلمانان در مسجد برای احیا و خواندن نماز صد رکعتی این شب را بدعت دانسته است.

    بر همین اساس علمای سلفی قرن چهاردهم و پانزدهم هجری نظیر تهانوی، یوسف قرضاوی و محمد صالح منجد شب زنده داری و برگزاری مراسم شب برات را عملی بی‎اساس و بدعت می‎دانند.

    اهل سنتِ معتقد به فضیلت نیمه شعبان، به شب زنده‎داری و انجام امور عبادی نظیر خواندن قرآن، برپایی نمازهای مستحبی، دعا و روزه داری در روز نیمه شعبان اهتمام می‎ورزند. این شب نزد آنان نیز به شب برات معروف است.

    خواندن صد رکعت نماز یا همان صلوة الخیر که در آن هزار بار سوره توحید خوانده می‎شود از جمله اعمال عبادی مشترک میان شیعه و اهل سنت است. مراسم شب برات در برخی از مناطق اسلامی نظیر شبه قاره هند با زیارت قبور، دادن غذا و صدقه به نیازمندان همراه است.

    برگزاری مراسم نیمه شعبان فقط مختص به ایران نیست. از دیگر کشورهایی که چنین مراسمی آن هم به شکل وسیع برپا می‌کنند، می‌توان به کشورهای عراق،لبنان، مصر، بحرین، یمن و آذربایجان اشاره کرد.

    همچنین کشورهایی مانند افغانستان، هند، پاکستان، امارات متحده عربی، تونس و مراکش که در آن‌ها شیعیان در اقلیتند نیز مراسم وسیعی به همین مناسبت برگزار می‌شود.

    حقیقت امر این است که آن‌چه که بیش از همه برگزاری مراسم نیمه شعبان را آسان‌تر می‌کند، اعتقاد برخی از فرقه‌های مهم به حجت بن حسن و ظهور اوست.




    1.نیمه شعبان شب دعا

    در ایران به نیمه شعبان شب دعا نیز میگویند

    2. نیمه شعبان لیلة منتصف شعبان در عربستان

    صک معرّب چک فارسی و مترادف برات است.

    3.نیمه شعبان شب رهایی در آسیای جنوب

    در آسیای جنوبی به شب نیمه شعبان، شب رهایی گفته می‌شود

    4. نیمه شعبان ، برات و برات کاندیلی در ترکیه

    برات به معنای حواله، سند و نوشته‌ای که به کسی دهند تا به استناد آن، پول یا هر چیز دیگر را از دیگری بگیرد.

    به حواله معنوی نیز برات می‌گویند و از آنجا که در شب نیمه شعبان خداوند برات (سند) آزادی از جهنم را به بندگان خود می‎بخشد به این شب، شب برات گفته می‎شود.

    در ترکیه به این شب، برات کاندیلی گفته می‎شود.

    5. نیمه شعبان ، شب برات در هند

    مسلمانان هند بر این باورند که خدا آیندهٔ تمام مردان را با احتساب تمام اعمال گذشته آن‌ها در شب برات (نیمهٔ شعبان) رقم می‌زند.

    در واقع شب برات به معنی شب بخشش یا روز کفاره است.





    تاریخ تولد امام زمان ( امام دوازدهم شیعیان ) را سال ۲۵۵ یا ۲۵۶ هجری نقل کرده‌اند. علت اختلاف شاید این بوده‌است که در سابق، تاریخ را با حروف ابجد می‌نوشتند و دربارهٔ سال تولد حجت بن حسن بین واژه‌های نور» و نهر» اختلاف است که این اختلاف ناشی از رسم‌الخط ناقلین می‌باشد.

    همانطور که اشاره کردیم نیمه شعبان 99 ، روز ۱۵ شعبان و سالروز تولد امام دوازدهم شیعیان می‌باشد. در برخی روایات، شب نیمه شعبان پس از شب قدر برترین شب‎ها دانسته شده است.

    گروهی از شیعیان در این شب به شب زنده‌داری و اعمال مذهبی مشغول می‎شوند. برخی از اهل سنت و طریقت‎های تصوف نیز به فضیلت این شب معتقدند.

    جشن نیمه شعبان از بزرگترین جشن‌های شیعیان است که به مناسبت میلاد امام مهدی(عج) در مناطق شیعه‌نشین جهان برگزار می‎شود.

    در ایران، مسجد جمکران و در عراق، کربلا محل تجمع شیعیان در این روز است. این روز در تقویم رسمی ایران تعطیل رسمی است و روز جهانی مستضعفان نام گرفته است.

    شعبان هشتمین ماه در گاه‌شماری هجری قمری است. ماه‌های رجب، شعبان و رمضان در میان مسلمانان اهمیّت زیادی دارند.

    روایات 15 شعبان شب نیمه شعبان

    روایات نقل شده از پیامبر اکرم(ص) و امامان شیعه بر اهمیت شب‌زنده‌داری و عبادت در شب نیمه شعبان تأکید دارد :

    از جمله در روایتی آمده است : جبرئیل در شب نیمه شعبان پیامبر را از خواب بیدار کرد و ایشان را به برپایی نماز، قرائت قرآن، دعا و استغفار در این شب سفارش نمود.

    در روایتی دیگر، یکی از همسران پیامبر از عبادت خاص و سجده‎های طولانی و متعدد پیامبر در شب نیمه شعبان خبر داده است.

    در احادیثی از امام علی(ع) و امام صادق(ع) نیز بر عبادت و انجام اعمال خاص شب نیمه شعبان تأکید شده است.

    دسته‎ای دیگر از روایات، حاکی از اهمیت نیمه شعبان به سبب تولد امام مهدی(عج)، آخرین حجت خدا بر مردم است.

     نیمه شعبان 99 | تاریخ نیمه شعبان 99 | جشن نیمه شعبان 1399 | تاریخ ولادت امام زمان در تقویم 99 | تاریخ دقیق نیمه شعبان 99| |

    فضیلت‌ های روز و شب 15 شعبان 1441 در روایات

    روایات متعددی در اهمیت و فضیلت شب و روز نیمه شعبان وجود دارد. بخشی از فضیلت‎های این شب در ذیل آمده است:

    1. گشایش درهای خشنودی، بخشش، روزی و نیکی در شب نیمه شعبان.
    2. تقسیم روزی و ثبت شدن زمان مرگ انسان.
    3. بخشیدن همه انسان‎ها غیر از مشرک، قمارباز، فرد قطع رحم کرده، شراب خوار و فردی که بر انجام گناه اصرار می‎ورزد.
    4. برترین شب‌ها پس از شب قدر.







    همکاری فرمانده پایگاه بسیج شهید دستغیب کیاگهان و دهیاری و شورای اسلامی روستای یاگهان و دادقانسرا در سیزده بدر 99






    برادر کوروش کودکپور دهیار محترم  روستای کیاگهان

    برادر حسن اکبردوست فرمانده پایگاه بسیج شهید دستغیب کیاگهان




    همکاری با هلال احمر در روز سیزده بدر 99






















    سیزدهم فروردین ماه هر سال، روز پایان جشن های نوروزی است. در این روز، مردم بنا بر سنتی فرهنگی، از خانه ها بیرون می آیند و به دشت و صحرا و باغ می روند تا آخرین روز عید را در طبیعت، ودر کنار سبزه و گیاه و آب روان چشمه ها و جویبارها بگذرانند. این روز زیبا را، روز طبیعت» نام گذاری کرده اند؛ روزی که باید در کنار بهره مندی از طبیعت زیبا و آب و هوای نیکو، بکوشیم آن را به زباله دانی همگانی تبدیل نسازیم و به همه نشان دهیم که روز طبیعت» فقط یک شعار نیست؛ بلکه نشانه شعور بالای مردمی است که می خواهند سال های سال از این طبیعت زیبا بهره مند گردند.

    سیزدهم فروردین ماه هر سال، روز پایان جشن های نوروزی است. در این روز، مردم بنا بر سنتی فرهنگی، از خانه ها بیرون می آیند و به دشت و صحرا و باغ می روند تا آخرین روز عید را در طبیعت، ودر کنار سبزه و گیاه و آب روان چشمه ها و جویبارها بگذرانند. این روز زیبا را، روز طبیعت» نام گذاری کرده اند؛ روزی که باید در کنار بهره مندی از طبیعت زیبا و آب و هوای نیکو، بکوشیم آن را به زباله دانی همگانی تبدیل نسازیم و به همه نشان دهیم که روز طبیعت» فقط یک شعار نیست؛ بلکه نشانه شعور بالای مردمی است که می خواهند سال های سال از این طبیعت زیبا بهره مند گردند.

    بهانه ای برای با هم بودن

    در این عصر جدید که همه جا را آلودگی های مختلف پر کرده، و ماشین و دود و سر و صدا همه جا هست، مردمان به دنبال لحظه ای برای آرامش و بهانه ای برای دیدن همدیگر و با هم بودن هستند. شاید سیزدهم نوروز، تنها یک بهانه است؛ بهانه ای برای آشتی با طبیعت و به یاد زلالی آب، استواری کوه، و چشم نوازی درخت افتادن. از صبح زود، هر چند خانواده را می بینی که به خارج شهر می روند. در آن جا، خانواده ها با شور و نشاط و دسته دسته، در کنار آب و سبزه یا زیر درختان بساط خود را می گسترانند. بچه ها بازی می کنند، مادران مشغول پخت و پز می شوند و پدرها هم از همه جا صحبت می کنند و در یک کلام، همگی روز خوشی را پشت سر می گذارند.







    فرهنگ سازی

    فرهنگ احترام به طبیعت را باید از کودکی آموخت و در بزرگسالی به کوچک ترها آموزش داد. روز طبیعت»، فرصت بسیار مناسبی است تا این درس بزرگ را به فرزندان دلبندمان بیاموزیم. آن ها باید بدانند که طبیعت زیبای سرزمینمان ایران، خانه بزرگ تر همه ما به شمار می آید و ضرر آسیب رساندن به درختان و سبزه زارها، ابتدا به خودمان برمی گردد. اگر کودکان یاد بگیرند که درختان، ریه های تنفسی زمین هستند و بدون آن ها، حیات روی زمین رو به نابودی می رود، هیچ گاه به از بین رفتن طبیعت شگفت انگیز کشورمان راضی نخواهند شد. کودکان امروز، پدران و مادران فردای این سرزمین اند و با این فرهنگ سازی درست، می توان عشق به طبیعت را در دل آن ها کاشت.

    رستاخیز طبیعت

    باید طبیعت را گرامی داشت؛ زیرا بهترین هدیه از طرف خداوندگار عالم، به بندگان است و هیچ کس نمی تواند آن ها را شماره کند و شکرش را به جا آورد؛ چنانکه سعدی می فرماید:

    از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به درآید

    بهار، رستاخیز طبیعت، زندگی ساز، دشمن مرگ و وسیله ای برای برانگیختن و بسیج مردم از نواست. در زیبایی های طبیعت، می توان عشق و زندگی را جستجو کرد. دوباره زیستن را با بهارش، دوباره سرودن را با قناری هایش و دوباره به منزل رسیدن را با آبشارهایش آغاز نمود. می توان از بلبل و گل، عشق و دلدادگی آموخت؛ با شبنم سحرگاهان، اشک ناامیدی را فراموش کرد؛ از شکوفه هایش لبخند آموخت؛ با امواج دریا، راز دل گفت؛ و زیبایی واقعی را با عکس مهتاب، در آب دید. ما همه به طبیعت زیبا، دست نخورده، شگفت و بی پایان ایران عزیزمان بدهکاریم.

    طبیعت در کلام معصومان

    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:نخل را نسوزانید و آن را در آب غرق نکنید. درخت بارور را قطع ننموده و زراعت و کشاورزی را به آتش نکشید؛ زیرا شما نمی دانید، شاید در آینده به آن نیازمند شوید».

    حضرت علی علیه السلام فرمود: نگاه کردن به سبزه، موجب شادابی است».

    حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: زندگی با سه چیز خوش است: هوای پاک، آب فراوان و گوارا، و زمین نرم و آماده کشاورزی».

    حضرت امام کاظم علیه السلام فرمود: سه چیز به دیده روشنی می بخشد: نگاه به سبزه، نگاه به آب روان، و نگاه به صورت زیبا».

    طبیعت در کلام مقام معظم رهبری

    اهمیت درخت و گیاه

    مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه ای، با اشاره به این که هر سال درختکاری می کنند و به کاشت درخت می پردازند، درباره اهمیت درخت، این سبزینه حیات می فرمایند: درخت، مظهر حیات در طبیعتی است که ما آن را با نگاه عامیانه، بی جان می پنداریم». ایشان سپس ادامه می دهند: درخت و گیاه، تا کنون تنها راهروهایی هستند که انسان از طریق آن ها، توانسته به منابع عظیم و متنوع غذایی در زیر خاک دسترسی پیدا کند. . اگر گیاه نباشد، انسان نیست. اگر گیاه نباشد، حیوان نیست. با توجه به چرخه پیچیده طبیعت و تأثیر متقابل آب و هوا و خاک و درخت بر روی یکدیگر، اگر گیاه نباشد، هوا هم نیست. گیاه، یک پایه اساسی وجود است».

    امانت الاهی

    همه نعمت های خداوندگاری، در دست ما انسان ها امانت است و باید آن را برای نسل های بعد حفظ کنیم و سالم به آن ها بسپاریم. یکی از این نعمت ها، طبیعت شگفت این سرزمین و منابع طبیعی فراوان آن است که باید امانتداران خوبی برای آن باشیم. مقام معظم رهبری، با اشاره به این امانتداری خطیر می فرماید: باید همه چیز را که خدای متعال در این کشور به ودیعه گذاشته است، احیا کنیم و در اختیار نسل کنونی و نسل آینده قرار بدهیم. منابع طبیعی. [و] طبیعت نیکویی که در اختیار ماست، میراث عظیمی که گذشتگانمان در اختیار ما گذاشته اند و خیلی چیزهای دیگری که در اختیارماست، باید آن ها را احیا کنیم و در واقع، نِعَم الاهی را استخراج نماییم».

    حفظ منابع طبیعی

    همه ما می دانیم که منابع طبیعی، محدود است و امکان تمام شدن آن وجود دارد. پس بر ماست که با برنامه ریزی حساب شده، جلو هدر رفتن و نابودی این منابع کمیاب الاهی را بگیریم و نگذاریم آن ها، به این راحتی از کف بروند. مقام معظم رهبری، درباره همین مسأله می فرماید: ما باید بتوانیم با برنامه ریزی های دقیق، با مدیریت قوی و با اصرار و جدیت در کار، خودمان را از تضییع خسارت بار منابع حیاتی و طبیعی، مانند درخت و آب و خاک نجات بدهیم». ایشان سپس در ادامه می فرمایند: امیدوارم که ان شاء اللّه همه ـ هم دولت، هم آحاد مردم و هم مسئولان بخش های متفاوت، به مسأله مهم حفظ منابع طبیعی، گیاه، درخت، کشاورزی، استفاده بهینه از آب، خاک و امکانات گوناگون دیگر، به طور جدی بپردازند».

    خرافه؛ ممنوع

    دین مبین اسلام، با خرافه و اعتقاد به نحسی روز سیزده نوروز مخالف است؛ وگرنه، رفتن به دل طبیعت، جلابخش روح است و جان را مصفا می کند. مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه ای، در کلامی ارزشمند، با اشاره به این مسأله می فرمایند: ما ایرانی ها، عید نوروز را دوست می داریم و آن را جشن می گیریم، اما جشن ما، یک جشن سالم است.؛ البته بعضی از مراسم هست که قابل اصلاح نیست. مثلاً اسلام درباره مراسم خرافی از روی آتش پریدن، حرفی ندارد و (آن را) تأیید نمی کند؛ اما هیچ اشکالی نمی بیند که مردم، فرض بفرمایید در مناسبتی از مناسبت های عید، به فضای باز بروند، با سبزه و طبیعت و صحرا دیداری تازه کنند، و طبیعت را با یکدیگر نزدیک کنند و لذت صحیح و سالم ببرند؛ (این ها) مانعی ندارد».








    12 فروردین,روز جمهوری اسلامی

    همه پرسی جمهوری اسلامی در روز 12 فروردین ماه 1358

    12 فروردین، روز جمهوری اسلامی»

    پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال ۱۳۵۷، به دعوت امام خمینی همه‌پرسی حکومت جمهوری اسلامی ایران در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ در سراسر ایران برگزار شد و ۹۸٫۲ واجدین شرکت در همه‌پرسی با دادن رای آری»، با برقراری حکومت جمهوری اسلامی موافقت کردند.

     

    برگه رای‌گیری چه شکلی بود؟
    برگه رای، دوقسمتی بود و شامل نیمه آری» -به رنگ سبز- و نیمه نه» -به رنگ قرمز- بود و روی آن چنین درج شده بود:
    بسمه تعالی
    دولت موقّت انقلاب اسلامی
    وزارت کشور
    تعرفهٔ انتخابات رفراندم
    تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی
    که قانون اساسی آن از تصویب ملت خواهد گذشت.»
    رای‎دهندگان، می‌بایست بخش موردنظر خود را از برگه جدا می‎کردند و در صندوق رای می‎انداختند.

     

    12 فروردین,جمهوری اسلامی

    برگه رای دو قسمتی :قسمت سبز آری به جمهوری اسلامی و قسمت قرمز نه به جمهوری اسلامی

     

    12 فروردین یکی از روزهای تاریخی و مهم ایران اسلامی است، در این روز با رای اکثریت قاطع مردم، نظام ی کشور پس از 2500 سال از نظام سلطنتی به نظام جمهوری اسلامی وحکومت مردمی تغییر یافت.در 12 فروردین 1358 ثمره مبارزات ضد سلطنتی و طاغوتی و شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی ملت ایران به بار نشست و نظام جمهوری اسلامی ایران استقرار یافت.


    در 12 فروردین ملت ایران با رای 2/98 درصدی خود ساختار ی ، اجتماعی ایران را تغییر داد و جمهوری اسلامی مستقر شد. به همین سبب این روز مبارک از آن پس روز جمهوری اسلامی» نام گرفت.
    پس از آنکه قرنها تئوری جدایی دین از ت و نظامهای حکومتی لائیک بر دنیا سیطره داشت و قوانین شرعی و الهی امری خصوصی در زندگی مردم تعبیر می شد، در 12 فرودین سال 58 نظامی متولد شد که این نظریه‌ها را در قرن بیستم باطل کرد و حکومت اسلامی را براساس موازین وآموزه‌های دینی به منصه ظهور و عمل رساند.
    در 12 فروردین مردم ایران نشان دادند جمهوری اسلامی شکل نوینی از نظامهای حکومتی است که تلاش می کند با الهام از قوانین و تعالیم نجات بخش اسلام الگوی زندگی جدیدی درعرصه اجتماعی و ی بشر امروزی ارائه دهد تا بر اساس آن نیازهای مادی و معنوی انسان توئمان فراهم شود. 


    از نظام جمهوری به حکومت مردم بر مردم» تعبیر می شود و جمهوریت» در نظام حکومتی نشان دهنده نقش مردم در تشکیل و استمرار آن است به طوری که مردم با حضوردر صحنه‌های مختلف علاوه بر مشارکت در تعیین سرنوشت خویش خواسته‌های خود را از حکومت مطالبه می‌کنند.معنی لغوی جمهوریت» یعنی حکومت برخواسته از مردم و یا همان دمکراسی گرچه مورد اتفاق اغلب تحلیلگران، تمداران و حاکمان ی است، اما نظام‌های حکومتی در معنی اصطلاحی این واژه دچار اختلاف نظرهستند و از آن برداشتهای متفاوتی دارند.


    در زمان تعیین نظام ی کشور پس از سرنگونی نظام طاغوت شاهنشاهی جمهوری دمکراتیک»، جمهوری»، حکومت اسلامی» و . از جمله نظامهای بود که مطرح شد، ولی امام راحل از همان ابتدا تاکید فراوانی بر استقرار نظام حکومتی جمهوری اسلامی داشتند، به طوری که برجمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر تاکید کردند.این تاکید نیز بر اساس خواست مردم در دوران مبارزات ضد ستم شاهی بود که در شعار آنها موج می زد و مردم در همه تظاهرات‌ها یکپارچه استقلال آزادی و جمهوری اسلامی را فریاد می‌کشیدند.

    بر این اساس اصل جمهوریت و اسلامیت اصل جدا ناپذیردر نظام حکومتی ایران است که برای تثبیت، استمرار و تداوم آن شهیدان زیادی تقدیم شده است.

     

    روز 12 فروردین,12 فروردین سال 58px;width:400px

    رای دهی مردم در روز 10 و 11 فروردین و رای به جمهوری اسلامی

     آزادی» از دیگرشعارها و خواسته‌های ملت ایران در ایام انقلاب بود که با استقرار جمهوری اسلامی شکل عملی به خود گرفت و قشرهای مختلف با حضور در تمام صحنه‌ها آزادانه به خواسته‌های خود جامه عمل پوشانده و در تعیین سرنوشت خود مشارکت می‌کنند.گرچه لغت آزادی نیز همانند دیگر واژه‌ها، امروزه مظلوم واقع شده و در نظام سلطه مصادره می‌شود و با نام آزادی حقوق خیلی‌ها تضییع می‌گردد، ولی این واژه در اسلام معنای متعالی دارد. بر این اساس مردم طبق قانون برای تعالی و کمال خود از حق انتخاب و آزادی بیان برخوردار است وکسی نمی تواند این حق را از مردم سلب کند. در این مکتب سلب آزادی و حق انتخاب از خود نیز نوعی ظلم به خویش است.


    استقلال» بعد دیگری از نظام جمهوری اسلامی ایران است که با استقرار آن ملت ایران از وابستگی به شرق و غرب رهایی یافت و در عرصه بین الملل با حفظ اصول به دفاع از حقوق خویش پرداخت. استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران و سرنگونی نظام سلطنتی پهلوی علاوه بر اینکه تحولات داخلی به دنبال داشت، تغییراتی در نظام بین الملل، به ویژه در خاورمیانه ایجاد کرد تغییراتی که با اهداف استعمارگران همسو و سازگار نبود و دشمنی آنان را علیه ملت ایران برانگیخت.


    از این رو حفظ استقلال هزینه‌هایی در برداشته و دشمنان این مرز و بوم با طراحی توطئه‌های مختلف از جمله جنگ تحمیلی، ترور شخیصت‌های ی، تحریم قتصادی و. و درنهایت ایجاد موانع و دشمنی در دست یابی به فناوری صلح آمیزهسته‌ای سعی در خدشه دار کردن استقلال ملت هوشیار ایران عزیز دارد.


    ملت ایران در آغاز دهه چهارم استقرار استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی» با تجدید پیمان با آرمانهای امام خمینی (ره) معمارکبیر انقلاب اسلامی و شهیدان به خون خفته خود بار دیگر بر حفظ این آرزشها پای می‌فشارد و روز جمهوری اسلامی» را به عنوان یکی از ماندنی ترین روزهای تاریخی این سرزمین گرامی می‌دارد.




    بمناسبت اعیاد شعبانیه
    و بدلیل شروع بیماری کرونا برای اینکه ازاین ویروس راحت شویم یکسری از کمکها و. جهت بیرون نیامدن مردم خوب روستای دادقانسرا از خانه هایشان و الوده نشدن به این ویروس ازشب سوم شعبان مصادف با ولادت با سعادت امام حسین ع تاکنون بمدت 3 هفته نان رایگان به تمامی خانوارهای روستایی روستای دادقانسرا توزیع می گردد

    و گاهی اوقات با کمکهای بعضی از خیرین بسته های حمایتی مثل ماسک و پک بهداشتی و مرغ و . نیز به برخی از خانوارها داده شد.









    در این مدت سه هفته ای توزیع هر شب نان گاهی اوقات بسته های حمایتی از جمله ماسک و مواد ضد عفونی کنند و مرغ هم بین مستمندان توزیع شده است.






    دراین جلسه آقای عسکری توضیحات خوبی را درمورد عملکرد یکساله خود برای روستای دادقانسرا ارائه نمودند ازجمله ی آنها:

    -معرفی افراد بی بضاعت واجد الشرایط به کمیته امداد امام و بهزیستی
    -کمک های نقدی به حساب افرادی که تحت پوشش بودند بدلیل بیماری کرونا
    - در خصوص خانه سازی دو نفر از مستمندان با کمک کمیته امداد و سپاه صحبت کردند
    - در خصوص مساعدت برای چند نفر از طریق معرفی به بانک جهت دریافت وام

    - پیگیری زمین مصادره شده زمین توسط اقای صمدی و برگرداندن آن به اداره منابع طبیعی و آبیاری




    در پایان جلسه ضمن بحث و گفتگو مقرر شد در مورد خانه بهداشت روستا با هماهنگی دهیاری کیاگهان و خالسر که مشترکا استفاده می کنند امکانات لازم اورده شود تا عملکرد لازم انجام شود.
    همچنین مقرر شد دو تا از نانوایی های محل اطلاع رسانی شود تا در مواقع بحرانی مثل کرونا و برف و. ضمن باز کردن نانوایی های خود و خدمات دهی اخلاق مداری را داشته باشند
    مقرر شد در مورد زمین ورزشی جوانان روستا نیز تمهیداتی اندیشه شود.

    در این جلسه کگه بمدت دو ساعت طول کشید فرمانده پایگاه بسیج- سه نفر از اعضای محترم هیات امنای مسجد و سه نفر از اعضای شورای روستای دادقانسرا حضور داشتند.
    و در نهایت با ذکر یک صلوات به پایان رسید.


    فرا رسیدن نیمه شعبان، سالروز ولادت با سعادت منجی عالم بشریت، صاحب عصر و زمان، بقیة‌ا. اعظم، حضرت حجة بن حسن (عج) را بر تمامی شیعیان جهان تبریک عرض می‌نماییم.

    در روز  نیمه شعبان امسال که بدلیل شیوع بیماری و ویروس کرونا نتوانتسم جشن ولادت حضرت صاحب العصر وامان عج را جشن بگیریم لذا برآن شدیم تا با پخش مولودی خوانی ازبلندگوی مسجد و توزیع شکلات و شیرینی و مواد ضدعفونی کننده- پک بهداشتی- ماسک - توزیع نان و مرغ در محل این روز بزرگ را گرامیبرداریم.

    تصاویر مربوطه را مشاهده کنیم:




















     
    ظهور امام زمان
    ظهور ولیعصر در احادیث و کتب قدیمی با نشانه های خاصی پیش بینی شده است . روزها و ادواری که همه مژده ای برای آمدن عزیز دل زهرا دارند. نوروز و ظهور هم ارتباطی با هم دارند که امام صادق (ع) به آن اشاره فرمودند.
     

    حدیث امام صادق (ع) در مورد ظهور امام زمان

     امام صادق(ع) در رابطه با عید بزرگ ایرانیان، نوروز روایتی را دارند که خواندن آن در آستانه تحویل سال نو خالی از لطف نیست.
    معلی بن خنس نقل می کند که روز نوروز به خدمت امام صادق(ع) رفتم و حضرت فرمودند:آیا می شناسی این روز را؟
    گفتم:فدایت شوم، این روزی است که عجم آن را تعظیم می کند و این روز تحفه ها و هدیه ها برای یکدیگر می فرستند.
    حضرت فرمود:سوگند یاد می کنم به حق خانه کعبه، که در مکه معظمه است، که این تعظیم کردن، نیست مگر برای امر قدیمی که تفسیر می کنم آن را برای تو تا بفهمی آن را.
    گفتم:ای سید من و آقای من دانستن این مطلب به برکت شما، محبوب تر است نزد من از آن که مردگان من زنده شوند و دشمنان من بمیرند.

    ظهور اما زمان هم زمان با نوروز

     حضرت فرمود:ای معلی به درستی که روز نوروز روزی است که حق تعالی در این روز پیمان گرفت از انسان در روز ألست، که وی را به یگانگی بپرستند و از برای او شریک قرار ندهند و در بندگی و پرستیدن هیچ چیز را شریک او نگردانند و ایمان بیاورند به پیامبران و حجت های او بر خلق و امامان و پیشوایان دین و ائمه معصومین(ع).
    و این اولین روزی است که در آن آفتاب طلوع کرد و بادهای آبستن کننده درختان وزیده است و گلها و شکوفه های زمین آفریده شده است.
    و در این روز کشتی حضرت نوح بر کوه جودی قرار گرفته.
    و در این روز جبرئیل به حضرت رسول(ص) نازل گردید و او را مأمور به تبلیغ نمود، یعنی بعثت پیامبر(ص) در این روز بوده، و در این روز حضرت ابراهیم(ع) بت ها را شکست.
    و در این روز بود که پیامبر(ص) امر کرد اصحاب خود را که بیعت کنند با امیرالمؤمنین(ع) و او را با این نام بخوانند، یعنی روز غدیر در این روز بوده است.
    در این روز خلافت به حضرت علی(ع) بازگشت و بار دیگر بعد از کشته شدن عثمان، مردم باحضرت علی (ع) بیعت کردند، روز خلافت ظاهری آن حضرت دراین روز بوده است.
    در این روز قائم آل محمد(ص) حضرت امام زمان(عج) ظاهر خواهد شد و بر دشمنان غالب می گردد و در هیچ روز نوروزی نیست مگر آنکه ما انتظار فرج می کشیم و این روز را عجم حفظ کرده و حرمت آن را رعایت نموده و شما آن را ضایع کردید.



    روز 15 شعبان میلاد حضرت مهدی عجل الله دوازدهمین امام شیعیان است که در دوران غیبت می باشد در بعضی از روایات بعد از شب قدر نیمه شعبان به عنوان برترین شب ها معرفی شده است. جشن بزرگ نیمه شعبان یکی از باشکوه ترین جشنهای شیعیان محسوب می شود که به مناسبت تولد حضرت مهدی برگزار می شود. مسجد جمکران در ایران ، کربلا در عراق از جمله محل هایی است که در این روز شیعیان جمع شده و جشن می گیرند. این روز در تقویم رسمی ایران روز جهانی مستضعفان نام گرفته و تعطیل رسمی می باشد. در ادامه این بخش از نمناک با ما همراه باشید تا جدیدترین پیامک های تبریک نیمه شعبان را بخوانید.

    اس ام اس نیمه شعبان

    پیام های تبریک ولادت حضرت مهدی (عج)

    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    از زمین نوربه بالا رود امشب زیرا

    نور خورشید امامت همه تابان آمد

    قائم آل محمد(عج) گل گار رسول

    حجه بن الحسن(عج) آن مظهر ایمان آمد

    میلاد امام زمان(عج) مبارکباد.


    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    غبار آمدنت را ندیده قطره‏ی اشکی

    اشاره‏ای به ظهورت نکرده دست دعایی

    بیا عصاره‏ی حیدر بیا چکیده‏ی زهرا

    بیا که بوی رسولی بیا که نور خدایی

    شب غریبی‏مان می‏شود به یاد تو روشن

    تویی که در همه شب‏ها ، چراغ خانه‏ی مایی

    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    یک عمـر تو زخمــهای ما را بستــی

    هر روز کشــیدی به سر ما دستــی

    شعبان که به نیمه می‏رسد مهدی جان

    ما تــازه به یادمان می‏آیـد هستــی

    میلاد امام زمان(عج) مبارکباد

    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    امام سجاد (علیه السلام):

    بهترین مردم هر زمان کسانی هستند که منتظر ظهور حضرت مهدی علیه السلام هستند. ]

    الهم عجل الولیک الفـــــــــــــــــــــــــــرج


    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    امشب دل بیدارم، دارد سحری دیگر

    وز زمزمه ام بر دل، ماند اثری دیگر

    در سامره می بینم، قرص قمری دیگر

    از نسل علی آمد خیر البشری دیگر

    *سالروز شکفتن دوازدهمین گل بوستان امامت و ولایت خجسته باد*

    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم

    سالها منتظر سیصد و اندی مردانیم آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

    اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید به گمانم که بنا نیست یارش باشیم . . .

    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    ای منتظران گنج نهان می آید / آرامش جان عاشقان می آید

    بر بام سحر طلایه داران ظهور / گفتند که صاحب امان می آید . . .

    میلاد آقا امام زمان بر همگان مبارک

    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد

    بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد

    سوگند به هر چهارده آیه نور

    سوگند به زخم های سرشار غرور

    آخر شب سرد ما سحر می گردد

    مهدی به میان شیعه برمی گردد

    یا امام زمان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد

    نیمه شعبان مبارک


    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    برخیز که حجت خدا می آید

    رحمت ز حریم کبریا می آید

    از گلشن عسگری گذر کن که سحر

    بوی گل نرگس از فضا می آید.

    *میلاد مولای مهربانی و امید زندگانی، تبریک و تهنیت*

    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    غیر از تو مرا دلبر و دلدار نباشد / دل نیست هر آندل که ترا یار نباشد

    شادم که غم هجر توگردیده نصیبم / بهتر ز غم هجر تو غمخوار نباشد . . .

    ولادت امام مهدی(عج) بر شما مبارک

    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی / من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی

    خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری / در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی . . .

    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    روشن شد از این عید، جهان تاریک

    یا رب بنما ظهور مهدی نزدیک

    در گلشن زهرا، گل نرگس بشکفت

    شد نیمه ی شعبان، به محمد تبریک

    *میلاد آخرین شکوفه ی باغ ، حضرت مهدی(عج) مبارک*

    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    روزی در برگه تقویم خواهند نگاشت

    تعطیل رسمی – روز ظهور حضرت ولی عصرع»

    ولادت امام مهدی(عج) بر شما مبارک


    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی

    چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی

    خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن

    خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

    برای ما که خسته ایم نه؛ ولی

    برای عده ای چه خوب شد نیامدی

    تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام

    دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی

    میلاد امام زمان(عج) مبارکباد

    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    مژده که ایام ظفر می رسد

    بوی گل نرگس تر می رسد

    این شب آشفته به سر می رسد

    جلوه ی لبخند سحر می رسد

    //ولادت باسعادت آخرین مرد نجات، منبع خیر و برکات، مهدی موعود مبارکباد

    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد / بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد

    سوگند به هر چهارده آیه نور / سوگند به زخم های سرشار غرور

    آخر شب سرد ما سحر می گردد / مهدی به میان شیعه برمی گردد


    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    امشب رسد از سامره بوی گل نرگس

    گلها همه چشم‎اند به سوی گل نرگس

    یعقوب شنیده است بـوی پیرهن امشب

    مهدی زده لبخند به روی حسن امشب

    میلاد امام زمان(عج) مبارکباد.

    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    بشکفت به شوق و شعف و زمزمه امشب

    گل از گل لبخـند بنی فاطمه امشب

    مرغان بهشتـی شده آواره مهدی

    گـردند به دور و بــرِ گهـواره مهدی

    میلاد امام زمان(عج) مبارکباد.

    ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

    صدف دین خدا را دُر یکدانه توئی

    قدمی رنجه نما صاحب این خانه توئی

    دگر بار نیمه شعبان، خجسته میلاد مولایمان فرا رسیده و باز دستهای خالی

    و چشم امیدمان به آستان پر مهر عطوفت آن یار مهربان





    ازم یک سفرم ، سفری دور به جایی نزدیک

    سفری از خود من تا به خودم ، مدتی هست نگاهم

    به تماشای خداست و امیدم به خداوندی اوست

    فرا رسیدن ماه رمضان ، ماه بارش باران رحمت الهی مبارک

    التماس دعا

    متن درباره ماه رمضان

    هرچه داریم از خداست و هرچه توان داریم برای خدا باید خرج کنیم.

    با ادب خاص خود وارد این مهمانی بی مانند بشویم…

    ماه رمضان بر شما مبارک




      ماه رمضان نهمین ماه از ماههای قمری و بهترین ماه سال است ، واژه رمضان از ریشه رمض» و به معنای شدت تابش خورشید بر سنگریزه است . می‌گویند چون به هنگام نامگذاری ماه های عربی، این ماه در فصل گرمای تابستان قرار داشت، ماه رمضان» نامیده شد، ولی از سوی دیگر، رمضان » از اسماء الهی است. این ماه ماه نزول قرآن و ماه خداوند است و شب‌های قدر در آن قرار دارد . فضیلت ماه رمضان بسیار زیاد و نامحدود است . بهترین فرصت برای به دست آوردن کمال و معنویت ؛ ماهی که می توان در آن به تقرب رسید و حقایق را آنگونه که هست نظاره کرد.در این ماه شریف ؛ ت خاصی بر جسم و روح انسان حاکم است و آدم خاکی به واسطه تاثیر این حالات احساسی آسمانی دارد . رمضان ؛ ماه رحمت و غفران الهی است که دریای بیکران لطف و عنایت حضرت دوست در آن جوشش و تلاطم دیگری دارد .

      رمضان فرصتی استثنایی است که لحظه لحظه آن را باید قدر دانست .برای بهره مند شدن از فیوضات ماه میهمانی خدا باید یک برنامه عبادی روزانه برای خود ترسیم نماییم.در روایات اهل البیت علیهم السلام این برنامه روزانه عبادی برای ما ترسیم شده است .

      ماه مبارک رمضان را باید گرامی داشت و قدر فرصت ایجاد شده برای ارتباط هر چه بیشتر با رب العالمین را دانست.اگر به فکر نباشیم این اوقات شریف را از کف خواهیم داد.برای استفاده هر چه بیشتر از الطاف ویژه الهی در این ماه شایسته است که از روز اول این ماه شریف یک برنامه دقیق و حساب شده برای خود بریزیم .

        پیامبر اعظم و فرزندان پاک و مطهرش دستورات و سفارش هایی برای بهره وری هر چه بیشتر از این ماه دارند که می توان آن را در چهار بخش بیان نمود :

      1 ـ دعا :

      سید بن طاووس از امام صادق و امام کاظم علیهم السلام روایت کرده است که فرمود: از اول ماه تا آخر ماه مبارک، بعد از هر فریضه این دعا را بخوان :

      اَللّهُمَّ ارْزُقْنی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرامِ فی عامی هذا وَ فی کُلِّ عامٍ .

      و همچنین بعد از هر فریضه این دعا را بخوان :

      یا عَلِیُّ یا عَظیمُ یا غَفُورُ یا رَحیمُ .

      شیخ کفعمی در مصباح و بلد الامین از حضرت رسول صلی الله علیه وآله نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: هر کس این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجب بخواند، خداوند متعال گناهان او را می آمرزد :

      اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ،

      همچنین مرحوم شیخ کلینی در کتاب کافی از ابوبصیر روایت کرده که امام صادق علیه السلام در ماه رمضان این دعا(اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ) را می خواندند .

        2 ـ تلاوت قرآن کریم

      بهترین اعمال در شبها و روزهای ماه مبارک رمضان تلاوت قرآن است زیرا قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شده است، در حدیث آمده هر چیزی را بهاری است و بهار قرآن ماه رمضان است و در ماههای دیگر هر ماهی یک بار ختم قرآن سنت است و اقل آن هر شش روز است ولی در رمضان، هر سه روز یک ختم قرآن سنت است و اگر بتواند روزی یک قرآن ختم کند، خوب است .

        3 ـ ذکر و استغفار

      دعا و ذکر صلوات و استغفار از گناهان، در این ماه بسیار تأکید شده. و نیز گفتن کلمه لا اِلهَ إِلّا اللّه .

      در روایتی می خوانیم: وقتی ماه مبارک رمضان داخل می شد امام زین العابدین علیه السلام جز به دعا و تسبیح و استغفار و تکبیر، سخن نمی گفت .

        4 ـ نماز

      1) مستحب است در هر شب از ماه رمضان دو رکعت نماز خوانده شود به این نحو که در هر رکعت بعد از حمد سوره توحید را سه مرتبه بخواند و پس از سلام نماز بگوید :

      سُبْحانَ مَنْ هُوَ حَفیظٌ لا یَغْفُلُ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ رَحیمٌ لا یَعْجَلُ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ قائِمٌ لا یَسْهُو، سُبْحانَ مَنْ هُوَ دائِمٌ لا یَلْهُو. سپس هفت مرتبه تسبیحات اربعه و بعد بگوید: سُبْحانَکَ سُبْحانَکَ سُبْحانَکَ، یا عَظیمُ اِغْفِرْ لِیَ الذَّنْبَ الْعَظیمَ . در پایان نیز ده مرتبه صلوات بفرستد بر پیغمبر و آل او .

      روایت شده کسی که این دو رکعت نماز را بجا آورد خداوند متعال گناهان زیادی را از او بیامرزد .

        2) در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که هر کس در هر شب از ماه رمضان، سوره فتح را در نماز مستحب بخواند، در آن سال از بلاها محفوظ می ماند .

        3) بجا آوردن هزار رکعت نماز در طول شبهای ماه رمضان .

        درباره کیفیت بجا آوردن آن روایات مختلف است ولی آنچه در روایت علی بن مهران » از امام جواد علیه السلام نقل شده و گروه کثیری از بزرگان آن را پذیرفته اند چنین است :

      در دهه اول و دوم ماه مبارک رمضان، در هر شبی بیست رکعت نماز خوانده شود (هر دو رکعت به یک سلام) به این نحو که هر شب، هشت رکعتِ آن بعد از نماز مغرب و دوازده رکعت آن، بعد از نماز عشا و در دهه آخر، در هر شبی سی رکعت خوانده شود، هشت رکعت بعد از مغرب و بیست و دو رکعت، بعد از نماز عشا، که در مجموع هفتصد رکعت می شود و باقیمانده آن که سیصد رکعت است در شبهای قدر خوانده شود، یعنی در شب نوزدهم صد رکعت ( به اضافه بیست رکعتی که قبلاً می خواند) و در شب بیست و یکم صد رکعت (به اضافه سی رکعت) و در شب بیست و دوم نیز صد رکعت (به علاوه سی رکعت) که مجموعاً هزار رکعت می شود .

        4) به هنگام افطار، صدقه دهد و روزه داران را افطار دهد هر چند در صورت عدم توانایی، به تعدادی خرما یا جرعه ای آب باشد، افطار دادن از مستحبات بسیار مۆکد است که سزاوار است مۆمنان آن را فراموش نکنند .

        از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که هر کس در ماه رمضان، مۆمن روزه داری را افطار دهد، پاداش آزاد کردن بنده مۆمنی را دارد و سبب آمرزش گناهان او می شود .

      وقتی که اصحاب پرسیدند، توانِ چنین کاری نداریم، فرمود: آن کس که توان ندارد، مقداری شیر یا قدری آب و یا تعدادی خرما هم بدهد، خداوند به او چنین پاداشی را عطا می کند .


    ماه رمضان، ماه شکستن بت های نفس» و سجده عشق بر درگاه عاشق و معشوق آفرین نامتناهی» است».

    جملات زیبا و دلنشین در مورد ماه مبارک رمضان






    وسوسه های نفس نگذاشت، جانم در نهر رجب تطهیر شود؛

    از در آویختگان درخت طوبای شعبان هم که نبودم؛

    ترحم فرما و در دریای رحمت رمضانت مستقرم نما …

    جملات زیبا در مورد ماه رمضان

    جملات زیبا در مورد ماه مبارک رمضان

    بوی رمضان می‌آید؛ بوی خوش قرآن و شمیم شکوفه‌های دل انگیز مناجات و رایحه روح بخش بندگی خدا.
    بوی خوش گدایی و خواستن در دعای سحر از معبود می‌آید، لحظات دلنشین عالم قبر از ابوحمزه.
    خداوندا! فرموده بودی که بر بندگان، رئوف و مهربانی و بر گنهکاران، عطوف و بخشنده؛
    ولی من هیچ گاه این حقیقت را به خوبی اکنون درنیافته بودم.
    آری! من در مرداب غفلت و لجن زار دوری از تو،
    غوطه ور بودم که ناگهان، ندای ملکوتی
    یا علیُّ یا عظیم، یا غفور یا رحیم»
    مرا به خود آورد و به کوثر زلال رمضان رهنمون شد.



    رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا / مستعد سفـــر شهر خدا کرد مرا

    از گلستان کرم طرفه نسیـمی بوزید / که سراپای پر از عطر و صفا کرد مرا


    ماه رمضان شد، مى و میخانه بر افتاد / عشق و طرب و باده، به وقت ‏سحر افتاد

    افطار به مى کرد برم پیر خرابات / گفتم که تو را روزه، به برگ و ثمر افتاد

    با باده، وضو گیر که در مذهب رندان / در حضرت حق این عملت ‏بارور افتاد


    روزه هنگام سوال است و دعا / پر زدن با بال همت تا خدا

    شهر یکرنگی و بی آلایشی / ماه تقصیر و گنه فرسایشی

    عاشقان معشوق خود پیدا کنند / تا سحر در گوش او نجوا کنند

    درد خود گویند با درمان خویش / با طبیب و یا انیس جان خویش .


    گنجینه ی نورانی قرآن رمضان است / آرامش دلهای پریشان رمضان است

    مجموعه گلهاست شب و روز عزیزش / یعنی به حقیقت که گلستان رمضان است

    متن زیبا در مورد ماه رمضان





    در روز 12 اردیبهشت سال 1340 خورشیدی معلمان کشور جهت احقاق حقوق حقه خود و به رهبری زنده یاد محمد درخشش دست به اعتراض و اعتصاب سراسرس زدند.
     
    معلمین تهران در روز 12 اردیبهشت قصد ورود به محوطه وزارت فرهنگ واقع در خیابان اکباتان را داشتند که از ورود آنان جلوگیری به عمل آمد.
     
    معلمان روانه میدان بهارستان گردیدند و جلو ساختمان مجلس روی زمین به تحصن نشستند.
     
    پلیس برای متفرق کردن آنان از ماشین آبپاش استفاده کرد ولی معلمان از جای خود تکان نخوردند.
     
    دکتر خانعلی دبیر 29 ساله دبیرستان جامی به اتفاق چند دانش آموز به بالای ماشین آبپاش رفته و جهت شیلنگ را عوض کردند.
     
    آنگاه پلیس شروع به تیر اندازی هوایی کرد ولی باز معلمان از جای خود بر نخواستند.
     
    سرهنگ شهرستانی رییس کلانتری 2 اقدام به شلیک نمود که دکتر خانعلی مورد اصابت گلوله قرار گرفت که در بیمارستان در گذشت.
     
    محمد درخشش رییس جامعه معلمان ایران و رهبر اعتصاب دستگیر و به زندان افتاد.
     
    از این به بعد اعتراض رنگ ی گرفت و معلملن 4 شرط برای پایان اعتصاب بشرح زیر اعلام کردند:
    1- سقوط دولت شریف امامی
    2-مجازات قاتل دکتر خانعلی
    3-آزادی درخشش
    4-ترمیم حقوق معلمان طبق طرح باشگاه مهرگان.
     
    روز 15 اردیبهشت شریف امامی استعفا داد و دکتر علی امینی مامور تشکیل کابینه گردید و درخشش از زندان آزاد گردید.
     
    روز اردیبهشت معلمان در باشگاه مهرگان کانون معلمان ایران اجتماع کرده و طی قطع نامه ای روز 12 اردیبهشت را به خاطر اعتصاب موفقیت آمیز خود و گرامی داشت وکتر خانعلی روز معلم اعلام نمودند و قرار شد که هر سال در چنین روزی تمام مدارس کشور برای بزرگداشت دکتر خانعلی تعطیل گردد.
     
    در همین روز دکتر امینی در باشگاه مهرگان حضور یافت و به معلمان قول افرایش حقوق آنان را داد ولی معلمین نپذیرفتند و اعلام کردند که هیچ کس را به جز درخشش به عنوان وزیر فرهنگ نمی پذیرند.


     
    روز 22 اردیبهشت درخشش به وزارت فرهنگ منصوب و اشل حقوق معلملن با حقوق مهندسین مساوی و به تصویب هیات وزیران رسید و به این ترتیب اعتصاب 10 روزه معلمان پایان یافت و روز 23 اردیبهشت معلمان به کلاسها رفتند.
     
    دو سال مراسم روز معلم برگزار گردید ولی در تقویم ایران ثبت نگردید و کم کم به فراموشی سپرده شد.
    تا آنکه در سال 1358 معلمین در صدد زنده کردن 12 اردیبهشت به عنوان روز معلم بر آمدند که مصادف شد با شهادت آیت الله مطهری که در شامگاه روز 11 اردیبهشت ترور شدند.
     
    دولت وقت با یک روز تاخیر 12 اردیبهشت را روز شهادت آیت الله مطهری و روز معلم اعلام کرد و به این ترتیب روز معلم تثبیت شد.
     
    مناسفانه بسیاری از معلمین و دانش آموزان و اولیاءآنها فکر میکنند که روز معلم فقط به خاطر شهادت آقای مطهری است و از پیشینه آن خبر ندارند.متاسفانه نام دکتر خانعلی معلم مبارز که جان خود را در راه احقاق حقوق و منزلت معلمان از دست داد در هیچ کدام از رسانه های گفتاری و نوشتاری و تصویری دیده نمی شود ولی در دل تاریخ ایران ثبت شده و تا ابد باقی خواهد ماند.
     
     





    شیرازنوین- سید محی الدین حسینی ارسنجانی

    Arsanjani.moiin@gmail.com

    روز معلم و بعدها هفته بزرگداشت معلم در ایران تاریخچه‌ای دارد که دوبخشی است. بخشی از آن مربوط است به قبل و بخشی مربوط به بعد از انقلاب. پیشینه‌ای که شنیدن آن خالی از لطف نیست و بیان آن برای دانش‌آموزان و مردم، به ویژه فرهنگیان به نوعی ضروری است. اردیبهشت سال۱۳۴۰ خورشیدی بود که معلمان کشور برای احقاق حقوق حقه خود و به رهبری زنده‌یاد محمد درخشش، دست به اعتراض و اعتصاب سراسری زدند. معلمان تهران در روز ۱۲اردیبهشت قصد ورود به محوطه وزارت فرهنگ واقع در خیابان اکباتان را داشتند که از ورود آنان جلوگیری شد. معلمان روانه میدان بهارستان شدند و جلوی ساختمان مجلس روی زمین به تحصن نشستند. پلیس برای متفرق کردن آنان از ماشین آبپاش استفاده کرد ولی معلمان از جای خود تکان نخوردند. خانعلی دبیر ۲۹ساله دبیرستان جامی به اتفاق چند دانش‌آموز به بالای ماشین آبپاش رفته و جهت شیلنگ را عوض کردند. آنگاه پلیس شروع به تیراندازی هوایی کرد ولی باز معلمان از جای خود برنخواستند.سرهنگ شهرستانی رئیس کلانتری ۲ اقدام به شلیک نمود که خانعلی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در بیمارستان درگذشت. محمد درخشش رئیس جامعه معلمان ایران و رهبر اعتصاب دستگیر شد و به زندان افتاد. از این به بعد اعتراض رنگ ی گرفت و معلمان ۴شرط برای پایان اعتصاب به شرح زیر اعلام کردند: ۱- سقوط دولت شریف‌امامی ۲- مجازات قاتل خانعلی ۳- آزادی درخشش ۴- ترمیم حقوق معلمان طبق طرح باشگاه مهرگان. روز ۱۵اردیبهشت شریف‌امامی استعفا داد و علی امینی مأمور تشکیل کابینه گردید و درخشش از زندان آزاد شد. روز ۱۸اردیبهشت معلمان در باشگاه مهرگان کانون معلمان ایران اجتماع کرده و طی قطعنامه‌ای روز ۱۲اردیبهشت را به خاطر اعتصاب موفقیت‌آمیز خود و گرامیداشت خانعلی، روز معلم اعلام نمودند و قرار شد هر سال در چنین روزی تمام مدارس کشور برای بزرگداشت خانعلی تعطیل شود. در همین روز امینی در باشگاه مهرگان حضور یافت و به معلمان قول افزایش حقوق آنان را داد، ولی معلمان نپذیرفتند و اعلام کردند هیچ کس را به جز درخشش به عنوان وزیر فرهنگ نمی‌پذیرند. روز ۲۲اردیبهشت درخشش به وزارت فرهنگ منصوب و اصل حقوق معلمان با حقوق مهندسان مساوی و به تصویب هیئت وزیران رسید و به این ترتیب اعتصاب ۱۰روزه معلمان پایان یافت و روز ۲۳اردیبهشت معلمان به کلا‌سها رفتند. دو سال مراسم روز معلم برگزار شد ولی در تقویم ایران ثبت نگردید و کم‌کم به فراموشی سپرده شد. تا آنکه در سال ۱۳۵۸معلمان درصدد زنده کردن ۱۲اردیبهشت به عنوان روز معلم برآمدند که مصادف شد با شهادت آیت‌‌الله مطهری که در شامگاه روز ۱۱اردیبهشت ترور شد. دولت وقت با یک روز تأخیر ۱۲اردیبهشت را روز شهادت آیت‌الله مطهری و روز معلم اعلام کرد و به این ترتیب روز معلم تثبیت شد. متأسفانه بسیاری از معلمان و دانش‌آموزان و اولیای آنها فکر می‌کنند روز معلم فقط به خاطر شهادت علامه مطهری است و از پیشینه آن خبر ندارند. نام خانعلی معلم مبارز هم که جان خود را در راه احقاق حقوق و منزلت معلمان از دست داد در هیچ‌کدام از رسانه‌های گفتاری و نوشتاری و تصویری دیده نشد، ولی در دل تاریخ ایران ثبت شده و تا ابد باقی خواهد ماند. هفته معلم بر معلمان عزیز و دلسوز و آگاه ایران مبارک باد.





    روز 12 اردیبهشت در تقویم جمهوری اسلامی ایران، روز معلم نامگذاری شده است.پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی و شهادت استاد مرتضی مطهری در روز 12 اردیبهشت ماه سال 1358 توسط گروه فرقان، این روز به عنوان روز معلم نامگذاری شد.

     

    استاد مطهری در روشنگری اقشار باسواد به ویژه قشر فرهنگی جامعه قدم‌های اساسی برداشته بود و آثار عمیق شهید در احیای فکر دینی اصیل و بی پیرایه و منطبق با نیاز روز جامعه در حال گذار ما بسیار مؤثر بوده  است.

     

    نقش کلیدی معلمان به عنوان مجریان آموزش عمومی و الگوهای اولیه دانش آموزان بسیار مهم جلوه می‌کند. چرا که معلمان جامعه، انسان سازان نسل بعدی‌اند، لذا نقش آنان به گفته حضرت امام خمینی (ره) همچون نقش انبیا است برای مردم.

     

    از سوی یونسکو، نهاد فرهنگی سازمان ملل متحد، 5 اکتبر روز جهانی معلم نامگذاری شده است.بیش از 100 کشور جهان، از جمله ایران، در جریان تصمیم‌گیری برای نامگذاری روز جهانی معلم حضور داشته و هدف از آن توجه بیشتر نسبت به وضعیت معاش معلمان و کیفیت تدریس است.

     

    همه ساله و در چنین روزی در کشورهای مختلف جهان از مقام و نقش معلمان در جامعه تجلیل می‌شود.جوامع پیشرفته جهان اهمیت آموزش عمومی را به عنوان یکی از مهم‌ترین و شاید تنهاترین عامل توسعه اجتماعی دریافته‌اند و سرمایه گذاری‌های عظیم و درازمدتی را روی آن انجام داده‌اند.

     

    ارزش و مقام معلم
    شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد كه بتواند شان خداوند و پیامبران را در وجود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یكی از آن معلمان راستین است كه اولاً با نگاه تركیبی به همه معارف بشری نظر می كند و ثانیا تمامی تلاشهای علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را كامل می سازد. خداوند را می خوانیم كه او رابا سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) محشور سازد.

     

    روز معلم

     

    هنر معلمی:
    معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:

    اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: ۱ـ ۵)

    بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.

    در این آیات خداوند، خود را معلم» می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است.مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:
    چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد


    از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.ـ شهید ثانی رحمت الله درباره هنر معلمی خداوند می فرماید:


    خداوند از آن جهت به وصف (اکرمیت) و نامحدود بودن کرامتش، توصیف شد که علم و دانش را به بشر ارزانی داشته است. اگر هر مزیت دیگری، جز علم و دانش، معیار فضیلت به شمار می رفت، شایسته بود همان مزیت با وصف (اکرمیت) در ضمن این آیات همراه و هم پا گردد و آن مزیت به عنوان معیار کرامت نامحدود خداوند به شمار آید. کرامت الهی در این آیات با تعبیر الاکرام» بیان شده است. چنین تعبیری می فهماند که عالی ترین نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترین مقام و جایگاه او، یعنی علم و دانش هم طراز است.

      




    میدان: در ایران روز ۱۲ اردیبهشت به نام روز معلم شناخته می‌شود. اما دلیل نامگذاری این روز به نام معلم چیست؟ اگرچه مرتضی مطهری در شب ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ به‌دست گروه فرقان ترور شد اما بازگشت به گذشته‌ای نه چندان دور نشان می‌دهد که روز ۱۲ اردیبهشت پیش از آن به نام روز معلم» شناخته می‌شده است. در روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ و به‌دنبال اعتصاب سراسری معلمان به منظور بهبود شرایط معیشتی‌شان، ابوالحسن خانعلی در اثر تیراندازی نیروهای کلانتری در تظاهرات معلمان در میدان بهارستان کشته شد. چند روز پس از این واقعه، در اجتماع عظیم معلمان در باشگاه مهرگان، تاریخ ترور خانعلی (۱۲ اردیبهشت) روز معلم» نامگذاری شد. میدان به همین مناسبت نگاهی انداخته است به روزشمار وقایع منتج به اعتصاب سراسری معلمان و کشته شدن ابوالحسن خانعلی.

    ۱۸ بهمن ۱۳۳۹؛ باشگاه مهرگان، انجمن صنفی معلمان پایتخت، قطع‌نامه‌ای در اعتراض به حقوق پایین معلمان صادر کرد و خواستار افزایش حقوق معلمان‌ شد.

    ۱۵ اسفند ۱۳۳۹؛ باشگاه مهرگان، انجمن معلمان پایتخت، در اعلامیه‌ای اعلام کرد: حقوقی که دولت به یک آموزگار می‌دهد کمتر از مزدی است که شما به یک پرستار و دایه بی‌سواد فرزندان خود می‌دهید و ادامه این کار طاقت‌فرسا با این حقوق ناچیز امکان‌پذیر نیست، معلمین در اجتماع عمومی خود اعلام نمودند که با این وضع قادر به ادامه کار نمی‌باشند.»

    ۱۵ اسفند ۱۳۳۹؛ معلمان در اجتماع باشگاه مهرگان، ۱۷ اسفند را روز اعتراض معلم» اعلام کردند. طبق اعلامیه باشگاه مهرگان، مقرر شد در روز اعتراض معلم»، معلمان سر کلاس بروند اما تدریس نکرده و به نشانه ی اعتراض سکوت کنند.

    ۲۰  اسفند ۱۳۳۹؛ اداره فرهنگ خبر از بررسی طرحی برای بالا بردن اشل حقوق معلمان بر اساس پیشنهادات آنها داد.

    ۲۴ اسفند ۱۳۳۹؛ اداره فرهنگ به معلمان وعده داد که اشل حقوق تمامی معلمان در سال جدید با توجه به وضع استخدامی سایر خدمتگزاران … و رعایت حقوق کامل معلمان تغییر کند.»

    ۲۴ اسفند ۱۳۳۹؛ اداره فرهنگ برای کمک فوری به معلمانی که کمتر از ۶۰۰ تومان حقوق می‌گرفتند تا ۳۰۰ تومان پاداش در نظر گرفت.

    اسفند ۱۳۳۹؛ رییس دبیرستان فیروز بهرام به کیهان گفت: معلم‌ها هنوز حقوق اسفند را نگرفته‌‌اند در حالیکه سایر کارمندان در حال پاداش گرفتنند.»

    اسفند ۱۳۳۹- اردیبهشت ۱۳۴۰؛ معلمان سراسر ایران در حمایت از بیانیه ۱۸ بهمن باشگاه مهرگان طومار امضا کردند این طومارها توسط کیهان چاپ شد.



    اسفند ۱۳۳۹- اردیبهشت ۱۳۴۰؛ معلمان مدارس تبریز، رودسر، شاهرود، اصفهان، جهرم، اراک، بروجن، صحنه، داراب، قم،  بناب، بهبهان، رامهرمز و شهرهای دیگر، طومار حمایت از طرح ۱۸ بهمن باشگاه مهرگان امضا کردند.

    فروردین ۱۳۴۰؛ به گزارش کیهان، ۲۷ نفر از فرهنگیان خرمشهر، از همسرانشان طلاق گرفته و با آن‌ها صیغه کردند، تا به این ترتیب هر دو شخص بتوانند از مزایای فرهنگیان و کارمندان دولت استفاده کنند. اداره فرهنگ نیز یکی از زوجین را به شهر دیگری منتقل کرد.

    یکی از مدیران مدارس خرمشهر در این باره گفت: ما مقروضیم، اجناس قسطی خریده‌ایم، حالا که مزایای ما را قطع کرده‌اند، اگر چک و سفته‌های ما را به اجرا بگذارند چه باید بکنیم؟»



    فروردین ۱۳۴۰؛ به نقل از کیهان: یکی از آموزگاران فرهنگ در لوحه‌ای که به در خانه‌اش نصب کرده است نوشته است: با گرسنگی قوت پرهیز نماند/افلاس عنان از کف تقوی بستاند!»

    ۲۲ فرودین ۱۳۴۰؛ در اجتماع معلمان پایتخت در باشگاه مهرگان بیانیه‌ای مبنی بر ترک کار از سوی معلمان به منظورتامین خواسته‌های مشروح و منطقی خود» تا زمان احقاق افزایش اشل حقوقی معلم صادر شد.

    ۲۳ فرودین ۱۳۴۰، وزیر فرهنگ اعلام کرد پرداخت اضافه وجه به معلمان، جزو حقوق آنهاست و جنبه پاداش ندارد.

    ۲۳ فرودین ۱۳۴۰؛ اجتماع بزرگی از معلمان پایتخت در باشگاه مهرگان تشکیل و در پایان آن بیانیه‌‌ای بر اساس اجماع معلمان صادر شد.

    ۲۳ فرودین ۱۳۴۰؛ بیانیه باشگاه مهرگان؛ به دنبال وعده وزیر فرهنگ در تامین نظر آنها، اعتصاب معلمین تا ۱۱ اردیبهشت به تاخیر انداخته شد.

    ۲۳ فرودین ۱۳۴۰؛ بیانیه باشگاه مهرگان؛ در صورت عدم تامین خواسته های معلمان در تاریخ ۱۲ اردیبهشت اعتصاب سراسری برگزار خواهد شد.

    ۲۳ فرودین ۱۳۴۰؛ معلمان تصمیم گرفتند اضافه حقوق را بپذیرند و در عین حال به تعلق نگرفتنِ آن به معلمان قراردادی اعتراض کنند.

    ۲۳ فرودین ۱۳۴۰؛ معلمان گفتند: دریافت این اضافه ناچیز هیچگونه تا‍ثیری در خواسته عمومی معلمان مبنی بر تغییر اشل حقوق معلم ندارد.»

    ۱۱ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ وزیر فرهنگ وقت در مصاحبه با کیهان گفت: اگر تحریکاتی بنام معلمین صورت گیرد، با شدت عمل هرچه بیشتر با آن مبارزه خواهد شد.»

    ۱۱ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ وزیر در پاسخ به نامه باشگاه مهرگان گفت: معتقدم که یک گنجشک در دست بهتر از صد گنجشک در هواست، تا عقیده کسان دیگر چه باشد.»

    ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰، معلمان در تهران و شهرستان ها اعتصاب کردند و در کلاسهای درس حاضر نشدند. دانش آموزان هم از رفتن به مدارس امتناع کردند.

    ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ ابوالحسن خانعلی در اثر تیراندازی نیروهای کلانتری در تظاهرات معلمان در میدان بهارستان کشته شد. خانعلی  ۲۹ ساله، فارغ‌التحصیل رشته معقول و منقول و دبیر دبیرستان جامی و دانشجوی دکتری رشته فلسفه بود.


    ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ سه نفر از معلمان حاضر در تظاهرات مجروح شدند و به بیمارستان منتقل شدند.

    ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۲؛ شریف امامی، نخست‌وزیر، از بیم عواقب کشته شدن خانعلی در تجمع معلمان به کاخ شاه احضار شد.

    ۱۳ اردیبهشت ۱۳۴۲؛ با کشته شدن خانعلی مدارس تعطیل شد و هزاران نفر در تشییع جنازه او شرکت کردند. تشییع جنازه خانعلی یکی از بزرگترین حرکات اجتماعی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود.

    ۱۴ اردیبهشت ۱۳۴۰، معلمان وارد سومین روز اعتصاب شدند، هزاران نفر در میدان بهارستان تجمع کردند.

    ۱۴ اردیبهشت ۱۳۴۰، شریف امامی، نخست وزیر وقت استعفا داد. استعفای شریف‌امامی یکی از مواد قطع‌نامه ۱۳ اردبیهشت باشگاه مهرگان بود.

    ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ معلمان وارد چهارمین روز اعتصاب سراسری شدند.

    ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴؛ محمد درخشش، رئیس باشگاه مهرگان، در سخنرانی خود گفت: شریف امامی که اگر در این کشور چهار نفر سرمایه‌دار بزرگ وجود داشته باشد، یکی از آنها اوست هنگامیکه باو گفتیم معلم با ماهی ۲۷۰ تومان نمی‌تواند زندگی کند، گفت معلم ماجراجوست.»

    ۱۵ اردبیهشت ۱۳۴۰؛ در پایان اجتماع باشگاه مهرگان اعلام شد که برکناری دولت امامی تغییری در روند اعتصاب نداشته، و اعتصاب ادامه خواهد داشت.

    ۱۵ اردبیهشت ۱۳۴۰؛ امینی به نخست‌وزیری منصوب شد.

    ۱۷ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ تعداد زیادی از معلمان مجلس ختم بزرگی برای ابوالحسن خانعلی (دبیر دبیرستان جامی)  در مسجد اراک برپا کردند.



    ۱۷ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ درخشش (رییس باشگاه مهرگان) نسبت به تامین خواسته‌های معلمان توسط دولت دکتر امینی اعلام امیدواری کرد.

    ۱۷ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ به دنبال اعتصاب فرهنگیان در تهران، اعتصاب به شهرستان ها هم کشیده شد.

    ۱۷ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ فرهنگیان شهرستانها ضمن تایید فعالیت‌های فرهنگیان تهران از ادامه‌ اعتصاب تا تامین خواسته‌هایشان خبردادند.

    ۱۸ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ در اجتماع عظیم معلمان در باشگاه مهرگان تاریخ ترور خانعلی (۱۲ اردیبهشت) روز معلم» نامگذاری شد. در این روز مدارس تعطیل خواهد بود.




    ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ مجمع عمومی معلمین پایتخت در باشگاه مهرگان تصویبنامه هیات وزیران را تایید و پایان اعتصاب معلمان را اعلام کرد.

    ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ خوانده شدن تصویبنامه با اعتراض برخی از معلمان حاضر در سخنرانی روبرو شد. معترضان در هنگام سخنرانی درخشش فریاد می‌زدند اعتصاب اعتصاب. تصویبنامه چه زمانی اجرا می ‌شود؟ به معلمین ظلم شده است.»

    ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ درخشش در پاسخ به معترضان پشت بلندگو گفت: افرادی که فردا سر کلاس نباشند بعنوان اخلالگر از طرف معلمین تحت تعقیب قرار می گیرند.»

    ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ طی تصویبنامه مهرگان، حداقل حقوق آموزگار ۵۰۰ و حداکثر ۱۴۸۰ تومان، حداقل حقوق دبیران ۶۰۰ و حداکثر ۲۲۲۰ تومان تصویب شد.

    ۲۳ اردبیهشت ۱۳۴۰؛ به این ترتیب، پس از ۱۲ روز، اعتصاب معلمان پایان یافت و مدارس باز شد.

    ۲۵ اردیبهشت ۱۳۴۰؛ محمد درخشش که در جریان اعتراضات سخنگوی باشگاه مهرگان بود، پس از این وقایع وزیر فرهنگ شد.

    ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸؛ ۱۸ سال بعد از نامگذاری روز معلم»، دکتر مطهری شب ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ ترور شد و بامداد ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ چشم از جهان فروبست. از آن پس روز معلم به نام وی نیز منسوب شد.




    کارگران یکی از قشرهای زحمت کش و با اهمیت هر جامعه ای هستند که با وجود ارزشمندی ، معمولاً قدر آنان چنان که باید و شاید دانسته نمی شود.

    تصور پیشرفت و توسعه یک جامعه بدون حضورقشری به نام کارگر محال است. کار و کارگر در آموزه های دین مقدس اسلام از اهمیت به سزایی برخوردار است به طوری که بنا به قول معروف ، حضرت محمد مصطفی (ص) بردستان کارگر بوسه زده است.

    بنا به همین ارزشمندی والای مقام کارگر در جامعه جهانی و از جمله میان مسلمانان ، اینک که در آستانه دهه دوم اردیبهشت ماه ، در حال نزدیک شدن به روز جهانی کارگر هستیم ، مجله اینترنتی اسرارنامه این روز را به تمام کارگران عزیز کشور به ویژه در منطقه غرب خراسان رضوی و دارالمومنین سبزوار تبریک عرض می کند.

    به همین مناسبت بد نیست نگاهی به تاریخچه شکل گیری روز جهانی کارگر بیاندازیم که اتفاقاً تاریخچه پرماجرایی نیز دارد :

    اولین روز از ماه "می" هر سال در تقویم میلادی که در تقویم هجری شمسی معمولاً با روزهای 11 یا 12 اردیبهشت ماه مصادف می شود ، روز جهانی کار و کارگر نام دارد.

    دلیل نامگذاری این روز به نام قشر زحمت کش ، این است که در سال 86 میلادی (127 سال قبل) درچنین روزهایی شماری از کارگران در شهر شیکاگو آمریکا علیه شرایط سخت و ناعادلانه کاری خود دست به اعتراضاتی زدند که این اعتراضات موجب قتل تعدادی از آنان شد. با این حال قشر کارگر مبارزات خود را برای احقاق حقوقشان ، ادامه دادند تا اینکه سرانجام به نتایج مطلوبی دست یافتند.
    به همین مناسبت این ایام در بسیاری ازکشورهای جهان به روز کارگر معروف شده است .

    نکته عجیب در این میان اینجاست که درحالی که اکثر کشورهای دنیا اول می را به مناسبت گرامیداشت تلاش کارگران آمریکایی در این روز ، به عنوان روز کارگر می شناسند و جشن می گیرند ، در خود کشور آمریکا ، یک روز دیگر را به این نام ، ثبت کرده اند.

    به طوری که در آمریکا و کانادا اولین دوشنبه ماه سپتامبر روز کارگر نامیده می شود که تاریخچه این نامگذاری در آمریکا به سال 82 میلادی (132سال قبل) بر می گردد که در شهر نیویورک جشنی به احترام این قشر مهم  برگزار شد.
    دیگر کشورهای جهان اما به ماجراهای روزهای ابتدایی ماه می که 4 سال بعد بازهم در آمریکا اتفاق افتاد ، بیشتر اهمیت دادند.

    به ویژه اینکه در این جریان ، تعدادی از کارگران که اصالت آلمانی هم داشتند درجریان درگیری ها کشته شدند و حزب نازی آلمان از سال 1933 این روز را به عنوان روز کارگر شناخت و به تدریج در همه کشورهای جهان از جمله ایران ، این روز گرامی داشته شد.

    وبسایت خانه کارگر ایران متعلق به کنفدراسیون عالی کارگران ایران ، تاریخچه نامگذاری روز جهانی کارگر را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار داده است. شما گرامیان هم اکنون می توانید برای مطالعه این مطلب در وبسایت خانه کارگر ، روی اینجا کلیک کنید.



    بدین ترتیب اینک سالهاست که در بسیاری از کشورهای جهان روز کارگر جشن گرفته می شود و اهمیت این قشر برای همه اثبات شده است ، اما متأسفانه هنوز هم کارگران زیادی هستند که در شهرها و کشورهای مختلف ، حقوق آنها ضایع می شود.

    مجله اینترنتی اسرارنامه در پایان امیدوار است ، تمامی اقشار زحمت کش اجتماعی به ویژه قشر کارگر در هر لباسی که هستند بتوانند به حقوق مسلم مادی و معنوی خود به طور تمام و کمال دست یابند و به چرخیدن هرچه بهتر چرخ اقتصاد شهرها و کشورهای خود کمک کنند.

    آقای حسین خسروجردی ، یکی از نویسندگان و چهره های فرهنگی خطه سربداران ، که از نویسندگان افتخاری مجله اینترنتی اسرارنامه نیز هست ، در روزهای گذشته به مناسبت روز جهانی کارگر قطعه شعری کوتاه و پرمعنا در این رابطه برای اسرارنامه منتشر کرده است ، که این مطلب هم اکنون در بخش حوض هشت پایه همین مجله منشتر شده است.








    روز 11 اردیبهشت یا 1 می؛  روز کارگر.  روز ی که بسیاری از کارگران آمریکایی دست به اعتصاب زدند و به دنبال  کاهش ساعت کاری و نزدیک کرد شن  به استانداردهای ساعت کاری در روز بودند. اعتصاب هایی در قرن نوزدهم برای مهار ساعت های بی رویه کار.  دستاورد این اعتصابات کاهش ساعت کاری کارگران به هشت ساعت و به رسمیت شناخت آن در طی سالهای بعد در  قطعنامه های بین المللی و بسیاری از کشورهای جهان و جشن گرفتن و تعطیل کردن این  این روز برا کارگران بود.

    قانونگذار ما نیز  این روز را به رسمیت شناخته و به همین مناسبت در ماده 63 قانون کار  11 اردیبهشت  را از تعطیلات رسمی کارگران به حساب آورده است. اما متاسفانه با  تخلف کارفرمیایان این حق تعطیلی »را از  کارگان سلب می شود و عملا بسیاری از کارگران از این حق تعطیلی» قانونی بی بهره مانده اند. مطابق ماده 62 قانون کار روز جمعه ، روز تعطیل هفتگی کارگران با استفاده از مزد می باشد.

    بنابر این روز جمعه مطابق قانون روز تهعطیل کارگران محسوب می شود اما متاسفانه در بسیاری از مشاغل کارفرمایان کارگران را  بر خلاف قانون مم به حضور در کارگاه می نمایند. با این حال در تبصره یک ماده62 آمده است که :تبصره 1- در امور مربوط به خدمات عمومی نظیر آب ، برق ، اتوبوس رانی و یا در کارگاه هایی که حسب نوع یا ضرورت کار و یا توافق طرفین ، به طور مستمر روز دیگری برای تعطیل تعیین شود همان روز در حکم روز تعطیل هفتگی خواهد بود و به هر حال تعطیل یک روز معین در هفته اجباری است ."

    مطابق  قسمت دوم تبصره فوق در کارگاه هایی که حسب نوع یا ضرورت کار و یا توافق طرفین ، به طور مستمر روز دیگری برای تعطیل تعیین شود همان روز در حکم روز تعطیل هفتگی خواهد بود.
    قانونگذار در این تبصره آمده است و ضرورت کار و یا توافق طرفین را برای  تغییر روز تعطیل کارگران به رسمیت شناخته و اعتبار قانونی بخشیده است. به عبارت دیگر در صورت نبودن این تبصره از ماده 62، هرگونه توافق یا ضرورت کار نمی توانست مبنای معتبر و قانونی برای تغییر  روز تعطیلی کارگران در کارگاه ها باشد و این تنها اعتبار قانون است که آن توافق را به رسمیت شناشانده است.

    به عنوان مثال بیشتر و غالب رومه نگاران و خبرنگاران  رومه ها در ایران به دلیل اینکه شنبه رومه  منشر می شود روز جمعه را در کارگاه یا دفتر رومه هستند و مطابق ضرورت یا نوع کار روز تعطیل آنها پنجشنبه محسوب می شود.

    با یان حال قانونگذار در ادامه ماده برای کارگرانی که در روز جمعه کار می کنند یا به عبارت دیگر روز تعطیلی در هفته ندارند نیز تعیین تکلیف نموده است و کارفرمایان را مم به اضافه مزد نموده و بیان داشته است که  کارگرانی که به هر عنوان به این ترتیب روزهای جمعه کار می کنند، در مقابل عدم استفاده از تعطیل روز جمعه (40%)  اضافه بر مزد دریافت خواهند کرد.

    همه این مقرره ها که قانونگذار در جهت حمایت از حقوق کارگان وضع کرده و بسیاری از کارگران از آن بی اطلاع هستند و بسیاری از کارفرمایان آن را رعایت نمی کنند، همگی  شان و اعتبار اجرایی خود را از قانون بودن خود می گیرند. به عبارت دیگر در صورتی که قانونگذار در این موضوعات سکوت کرده بود هر گونه  توافق طرفین خلاف قانون و فاقد ضمانت اجرایی بود.  اما قانون گذار در ماده 63 قانون کار ماده ایی را در حمایت از کارگان وضع نموده است که مقید به هیج کدام از این شرایط و قیود نیست و بعبارتی به هیچ وجه توافق پذیر نیست و بالای توافق ایستاده است.

    مطابق متن صریح ماده 63 قانون کار ماده 63:"  علاوه بر تعطیلات رسمی کشور ، روز کارگر (11 اردیبهشت) نیز جزو تعطیلات رسمی کارگران به حساب می آید ." یکی از مسائل یا مشکلاتی که  در این موضوع پیش آمده است این است که بسیاری از کارفرمایان حاضر نیستند که کارگاه خود را  در این ورز تعطیل کنند و کارگران را بالجبار وادار به حضور در کارگاه می نمایند.  این در حالی است که 11 اردیبهشت هر سال، تعطیل رسمی و قانونی کارگران در کشور محسوب می شود و استفاده از این حق توسط  کارگران  به هیچ وجه ملتزم تعطیلی کارگاه  نمی باشد. 

    کارگرانی که  که موضوع استفاده از این تعطیلی رسمی و قانونی هستند تعریف مشخص قانونی  دارند که غیر قابل خدشه استو  مفهوم قانونی کارگر یکی از مهم ترین مفاهیم قانون کار بوده و  هیچگاه نمی توانند محل نزاع تفسیر و اختلاف  برای مشمول  یا غیر مشمول بودن بودن قانون  باشند.

    ماده 3 قانون کار در مقام تعریف کارگر به معنای قانونی  آن  بر آمده آمده  و بیان می دارد که کارگر کسی است که به هر عنوان در مقابل دریافت حق السعی اعم از مزد، حقوق و سهم سود و سایر مزایا به درخواست کارفرما کار می کند.

    مضاف بر آنکه حتی ملاک کارگر شمردن یک فرد تنها و تنها نوع رابطه حقوقی فرد با طرف دیگر کار است و حتی تمام و قت یا پاره وقت بودن آن تاثیری دراین موضوع ندارد. چرا که ماده 39 قانون کار در تایید آن به  مزد یا مزایای نیم وقت یا ساعتی کارگران اشاره می کند.

     اما یکی از مشکلات کارگران  در خصوص کارگاه هایی است که نیروهای استخدامی رسمی و نیروهای قراردادی در یک کارگاه  و در کنار هم مشغول به کار می باشند. متاسفانه  کارفرمایان به دلیل اینکه کارگاه برقرار است و کارمندان کارگاه سر کار می آیند اجازه استفاده کارگران از این تعطیلی را نمی دهند. در حالی که 11 اردیبهشت روز تعطیلی کارگران است و قرار نیست  کارگاه هم تعطیل باشد تا کارگان از این حقشان بتوانند استفاده نمایند.

     یکی دیگر از مشکلات را همین رومه نگاران دارد. بیشتر و غالب رومه نگارن کشور قرارداد های موقت معین  کتبی یا شفاهی دارند و همه مشمول قانون کار بوده  و کارگر محسوب می شوند. یکی از مسائل این رومه نگاران این است که  که به دلیل اینکه در طول هفته رومه منتشر می شود   و 11 اردیبهشت تعطیلی عمومی نیست اجازه استفاده از این روز تعطیل را به کارگران نمی دهند. یا استدلال می کنند که در قرارداد نیامده است  یا  بعضا حتی توافق می کنند که این روز را کارگر باید در کارگاه حاضر باشد.



    همه این ادعاهای کارفرمایان همانطور که در بالا اشاره کردیم خلاف قانون است. خلاف قانون به این معنا که قانون  قطعا  متنی بالا تر از متن قرارداد است. وقتی قانون می گوید 11 اردیبهشت روز تعطیل کارگران محسوب م یشود و به صورت مطلق هم گفته است و هیچ تبصره ایی هم در ادامه آن نیامده است یعنی  اینکه این حق قابل توافق نیست. حتی از شرایط استثنایی که  قانونگذار برای روزهای جمعه قائل بود در تعطیلی 11 اردیبهشت خبری نیست. بدین معنا که حتی اگر نوع کار هم ضرورت داشته باشد کارفرما نمی تواند کارگر را از داشتن این حق قانونی خود سلب نماید.

    بنابر این شغل یا فعالیت حرفه ایی فردی که در کارگاهی کار می کند  و در قبال آن دستمزدی دریافت  می کند تاثیری در مصداق کارگر بودن  او نخواهدداشت.  توافق یا ضرورت و نوع کار در استفاده این حق قانونی کارگران تاثیری نخواهد داشت.  آنچه اهمیت دارد  و موثر است نوع رابطه حقوقی فرد با کارفرما  است و اینکه در برابر کار دستمزدی دریافت کند و رابطه  تبعیتی  بین ایشان و جود داشته باشد. یعنی کارگر به درخواست کارفرما یا نماینده او در کارگاه مشغول به کار شده باشد.

    با این ویژگی ها تبعا ممکن است فردی پزشک  یا پرستار باشد و با بیمارستان یا درمانگاه یا کارگاه خاصی،  قرارداد موقت معین  داشته و نهایتا  کارگر به حساب بیاید. مهندس متخصص که در کارخانه قراداد موقت معین منعقد نموده است کارگر به حساب می آید. رومه نگاری که برای رومه کار می کند و حتی قرارداد شفاهی  دارد کارگر محسوب می شود، خبرنگاری که برای یکی از سایت های خبری کار می کند و هیچ قرارداد کتبی هم ندارد به واسطه اینکه  دستمزدی دریافت می  کند و کارفرمایی دارد و از او تبعیت میکند کارگر محسوب می شود.

    بدین ترتیب، می تواند یک پزشک یا پرستار یا مهندس  یا خبرنگار مشمول قانون کار باشند و همین که مشمول قانون کار بودند از حمایت های قانونی این قانون برخوردار خواهند بود و یکی از این حمایت های بحث تعطیلات رسمی است و یکی از این تعطیلات روز 11 اردیبهشت یعنی روز کارگر است . روزی که هیچ کارفرمایی حق ندارد به دلیل برقرار بودن کارگاه کارگران را از استفاده از آن منع کند و در صورت منع کارفرمایان در استفاده کارگران از این روز تعطیل، قطعا کارفرمایان مرتکب تخلف قانونی شده اند.
    *پژوهشگر حقوق کار و تامین اجتماعی





    كارگران بازوان حركت هر جامعه‌ای به سوی رشد، تعالی و شكوفایی هستند بی شك همه پیشرفت‌های حاصل در مسیر زندگی نشات گرفته از رشد و پویایی فكر و گسترش اندیشه‌ورزی است و در هر جامعه‌ای كه از فرصت اندیشه و بازوی هنرمند كارگران بهتر استفاده شود توسعه و پیشرفت، رونقی دو چندان خواهد یافت.

     

    نگاهی به تاریخچه پرماجرای روز جهانی کارگر
    مناسبت اول می به عنوان روز کارگر به این لحاظ بوده است که در چهارم ماه می سال ۱۸۸۶، و در چهارمین روز اعتصاب و تجمع کارگران آمریکایی در شهر شیکاگو، پلیس به روی آنان آتش گشود که شماری کشته، عده‌ای مجروح و بعداً چهارتن نیز اعدام شدند. کارگران اعتصابی خواستار تعدیل شرایط کار و کاهش ساعات روزانه کار از ده ساعت به ۸ ساعت بودند.

     

    قرار بود که اول ماه مه ۱۸۸۶ در آمریکا (ایالات متحده)، کاهش ساعات کار به هشت ساعت در روز، به اجرا درآید که چنین نشد و در نتیجه، کارگران در گوشه و کنار این کشور دست به تظاهرات زدند و در یک‌هزار و دویست کارخانه و کارگاه، اعتصاب صورت گرفت. شمار کارگران معترض شهر شیکاگو بیش از سایر شهرها و حدود ۹۰ هزار تن بود. در چهارمین روز تظاهرات شیکاگو، کارگران اعتصابی و هوادارانشان در میدان بیده = Haymarket» جمع شده و از اینجا به حرکت درآمده بودند.

     

    سخنرانان آنان بر یک گاری بزرگ سوار بودند و شعار می‌دادند. پس از طی مسافتی، پلیس اطراف این گاری (چهارچرخه) را گرفت و خواست که تظاهرکنندگان متفرق شوند که ناگهان انفجاری صورت گرفت، یک مامور پلیس کشته شد و چند کارگر و پلیس نیز مجروح شدند. این حادثه سبب شد که پلیس دست به تیراندازی به سوی جمعیت بزند و کشتار صورت گیرد. آمار کشته‌شدگان اعلام نشده‌است ولی اسامی انبوه مجروحان در دست است. پلیس با اعمال خشونت موفق شد جمعیت را پراکنده سازد.

     


    در پی این حادثه، هشت تن به عنوان مسبّب دستگیر شدند که پنج نفر از آنان کارگر مهاجر آلمانی و یکی هم آلمانی تبعه آمریکا بود. دادگاه یکی از این دستگیرشدگان را به ۱۵ سال حبس محکوم کرد و بقیه محکوم به اعدام شدند که فرماندار ایالت مجازات دو تن از آنان را به حبس ابد تخفیف داد. یکی از محکومان به اعدام، پیش از اجرای حکم خودکشی کرد و چهار نفر دیگر به دار آویخته شدند.

    با رسیدن اخبار مربوط به این تظاهرات، کشتار و اعدام به سایر کشورها، در گوشه و کنار جهان مراسم یادبود برگزار و هر سال هم تکرار شد که به تدریج اول ماه می، روز جهانی کارگر عنوان گرفت. چون اعدام‌شدگان شیکاگو عمدتاً آلمانی بودند، در سال ۱۹۳۳ حزب نازی آلمان روز اول ماه می را روز ملی و تعطیل عمومی اعلام کرد.

     

    سازمان بین المللی کار
    این سازمان به عنوان یک نهاد خود مختار و وابسته به مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1919 براساس معاهده ورسای برپا شد. موافقت نامه مربوط به برقراری رابطه بین این سازمان و سازمان ملل متحد در سال 1946 به تصویب رسید و آن را به صورت  نخستین کارگزاری تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد درآورد.


    الف) هدف ها و فعالیت ها
    سازمان بین المللی کار در جهت پیشبرد عدالت برای افراد شاغل به کار، در تمام نقاط جهان فعالیت می کند و عمده فعالیت های آن عبارتند از:
    1) تنظیم ت ها و بین المللی کردن برنامه ها به منظور بهکرد شرایط کار و زندگی.
    2) برقراری معیارهای کار به عنوان رهنمودهایی برای مسئولان ملی در به اجرا در آوردن این ت ها.
    3) اجرای یک برنامه وسیع همکاری های فنی، برای کمک به دولت ها و عملی کردن این ت ها به شیوه ای کار ساز و اقدام به کار آموزی.
    4) آموزش و پژوهش به منظور کمک به پیشبرد این تلاش ها.

     

    سازمان بین المللی کار، از آن جهت در میان سازمان های جهانی منحصر به فرد است، که در امر تنظیم ت های آن، نمایندگان کارگران و کارفرمایان از حق اظهار نظر برابر با نمایندگان دولت ها برخوردارند. کنفرانس بین المللی کار با حضور چهار عضو از هر کشور ( دو نماینده از سوی دولت، یک نماینده از طرف کارگران و نماینده ای از سوی کارفرمایان) تشکیل شده است.  یکی از مهم ترین اهداف سازمان عبارت است از تصویب کنوانسیون ها وتوصیه هایی که متضمن برقراری معیارهایی در ارتباط با مسائل کارگری در زمینه هایی مانند آزادی عضویت در تشکل ها، دستمزدها، ساعات و شرایط کار، جبران خسارت های وارده به کارگران، بیمه های اجتماعی ، مرخصی با استفاده از حقوق، ایمنی صنعتی، خدمات اشتغال و بازرسی مسائل مرتبط می باشند.

     

    روز جهانی کارگر,روز کارگر,۱۱اردیبهشت روزجهانی کار و کارگر

    سازمان بین المللی کار در سال 1919 براساس معاهده ورسای برپاشد

     

    اجرای مقررات کنوانسیون های سازمان بین المللی کار برای کشورهایی که آن ها را امضا کرده اند اامی است؛ در حالی که توصیه های سازمان مذکور تنها در حکم رهنمودهایی برای ت گذاری ، قانون گذاری و شیوه عمل های ملی است. از زمان تاسیس این سازمان تاکنون، بیش از 350 کنوانسیون و توصیه نامه به تصویب رسیده است.

     

    سازمان برای اجرای مفاد عهد نامه ها توسط کشورهایی که آن ها را مورد تصویب قرار داده اند نظارت به عمل می آورد و برای تحقیق در خصوص شکایت های مربوط به نقض حقوق اتحادیه کارگری نیز رویه عمل ویژه ای دارد. کارشناسان سازمان بین المللی کار از طریق برنامه کمک های فنی سازمان در زمینه هایی از قبیل کارآموزی حرفه ای، فنون مدیریت، برنامه ریزی نیروی انسانی، ایمنی و بهداشت محیط کار، ت های اشتغال،  نظام های امنیت اجتماعی، تعاونی ها و صنایع دستیِ کوچک مقیاس، به کشورهای عضو یاری می رسانند. سازمان بین المللی کار از طریق موسسه بین المللی مطالعات کار در ژنو و مرکز بین المللی کار آموزی فنی و حرفه ای پیشرفته در تورین ایتالیا، فرصت هایی برای آموزش در اختیار می گذارد.

     

    ب) مدیریت
    فعالیت های سازمان بین المللی کار که کلیه اعضا در آن نمایندگی دارند در فواصل بین اجلاس، سالانه، از طریق یک هیات حاکم مرکب از نمایندگان 28 کشور عضو، 14 عضو کارگر و مابقی کارفرما، هدایت می شود.


     


    در راستای مشارکت توده مردم مسلمان ایران در تعیین سرنوشت خویش، امام خمینی رحمه الله در نهماردیبهشت ماه 1358، فرمان تاریخی خویش را مبنی بر تثبیت حاکمیت ملت ایران بر سرنوشتخویش و تشکیل شوراهای اسلامی به شورای انقلاب، اعلام کرد:

    در جهت استقرار حکومت مردمی در ایران و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش که ازضرورت های نظام جمهوری اسلامی است. لازم می دانم بی درنگ به تهیه آیین نامه اجراییشورا، برای اداره امور محل شهر و روستا در سراسر ایران اقدام و پس از تصویب به دولتابلاغ نمایید تا دولت بلافاصله به مرحله اجرا درآورد.

    (بخشی از پیام امام خمینی رحمه الله در تاریخ 9/2/58)


    مفهوم شناسی شورا

    واژه های تشاور» مشاوره» و م»؛ همگی به معنای استخراج رأی درست به واسطهمراجعه برخی به برخی دیگر است و شورا» امری است که درباره آن م» صورت می پذیرد وشور» از شدت العسل» مشتق شده و وقتی است که عسل از محل اصلی اش بیرون آورده شود واستخراج گردد.

    م» یعنی م و کنکاش کردن، رأی زدن با هم، سگالیدن با یکدیگر و بیرونآوردن عسل و چیدن آن از لانه زنبور.

    آیا می دانید

    عسل را وقتی از کندو استخراج می کنند، باید خیلی آهسته و با لطایف الحیل عمل کنند که زنبورهاتحریک و متواری نشوند تا کم کم عسل را بیرون بیاورند؛ به نظر می رسد افرادی که می خواهند بهشور بنشینند باید احساساتشان تحریک نشود و در مورد یک مسأله با قدرت فکری، رأی قاطعی کهدر سرنوشت یک خانواده یک محل و یک کشور مؤثر است اتخاذ کنند.

    جایگاه شورا در قرآن و سیره

    قرآن کریم در آیات مختلف نمونه های شاخصی از م شخصیت های تاریخی را نقل کرده کهنشانه رواج آن در میان ملل و اقوام مختلف است. در قرآن، از م ملکه سبا با سران کشور،م زن و شوهر در امور خانوادگی، م مؤمنان با هم، و م پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با اصحابو یاران سخن گفته است.

    در اهمیت م و شورا، همین بس که رسول خدا صلی الله علیه و آله و اولیای الهی، با وجود عصمت و اتصالبه منبع لایزال وحی الهی و قوه تفکر و تعقل نیرومندشان به م می پرداختند. سیره عملیپیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و معصومین علیهم السلام همه بیانگر تأکید خاص ایشان در به جا آوردن این سنت حسنه درجامعه اسلامی است.

    هر که بی م کند تدبیر غالبش بر هدف نیاید تیر

    سعدی»

    جنگ احد

    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از آغاز جنگ احد، در چگونگی مواجهه با دشمن با یاران خود م کرد ونظر اکثریت بر این شد که اردوگاه، دامنه کوه احد باشد و دیدیم که این نظر محصول رضایت بخشینداشت و به شکست منجر شد. قرآن کریم می فرماید: باز هم با آنان م کن، هر چند نتیجهم در پاره ای از موارد، سودمند نباشد؛ زیرا منافع آن به مراتب بیشتر از زیان های آن است و آثارپرورشی و شخصیتی آن بیشتر است.

    با این حال مسلّم است که پیامبر هرگز در احکام الهی با مردم م نمی کرد و در این مواردتابع وحی بود.

    پیام های آیه 159 سوره مبارکه آل عمران:

    - ارزش م را با ناکامی های موسمی نادیده نگیرید.

    - در م، تفقد، شکوفایی استعدادها، شناسایی دوستان از دشمنان، گزینش بهترین رأی،ایجاد محبت و علاقه و درس عملی برای دیگران نهفته است.

    - در کنار فکر و م، توکل بر خدا فراموش نشود؛ خواه به نتیجه برسیم یا نرسیم.

    رسول اکرم صلی الله علیه و آله با م کردن، از یکسو مسلمانان را متوجه اهمیت شورا می کرد و از سویدیگر، به آنان می آموخت که بدین روش عمل کنند و م را به عنوان یک اصل و قسمتی ازبرنامه حیات اجتماعی خویش قرار دهند.

    پیامبر صلی الله علیه و آله : ای علی! هیچ پشتیبانی مطمئن تر از م کردن در کارها نیست.

    م کن با گروه صالحان بر پیمبر امر شاورهم بدان
    امرهم شورا برای این بود                     کز تشاور سهو و کژ کمتر رود     (مولوی)

    امام علی علیه السلام و امر شورا

    در الگوی حکومتی امام علی علیه السلام جایگاه مردم و پاس داشت حقوق فردی و اجتماعی آنان ازسوی حاکمیت اسلامی از مهم ترین مؤلفه های مورد توجه است. در نگاه ایشان، این عامه مردمهستند که می توانند در شرایط سخت و ناگوار، نقطه اتکای حکومت باشند. آری حضرت درصحنه های مختلف بایاران خود م می کرد و از آنان نظر می خواست و می فرمود:

    از گفتن سخن حق و یا م عدالت آمیز خودداری نکنید».

    نهروان و تصمیم شورایی

    زمانی که حضرت علی علیه السلام و یارانش برای رفتن به صفین و جنگ با شامیان مهیا شده بودند،خبر کشته شدن عبدالله بن جناب بن ارث» و همسر باردارش و چند زن دیگر به دست خوارج بهعلی علیه السلام و یارانش رسید. علی علیه السلام ، حارث بن مروه» را برای تحقیق فرستاد. با کشته شدن حارث بنمروه به دست خوارج، اصحاب امام علیه السلام نزد ایشان آمدند و نظر خود را درباره یکسره کردن کار خوارجو پیکار با آنان اعلام کردند. علی علیه السلام نیز قبول کرد و به نهروان رفت تا فتنه خوارج را سرکوب کند.

    پیام ها:

    - م با مردم و شرکت دادن آنان در تصمیم گیری های اجتماعی از وظایف رهبران اسلام.

    - نظام اسلامی، نظامی مردمی و دور از استبداد رهبران.

    - حاکمیت رهبری واحد همراه با پذیرش اصل شورا از ویژگی های نظام اسلامی .

    - وم قاطعیت و صلابت رهبری پس از م و توکل به خداوند و تصمیم گیری نهایی دراجرا.

    شورا در قانون

    اصل هفتم قانون اساسی

    طبق دستور قرآن کریم: وامرهم شوری بینهم» و وشاورهم فی الأمر»، شوراها، مجلسشورای اسلامی، شورای استان، شهرستان، شهر، محل، بخش، روستا و نظائر اینها از ارکانتصمیم گیری و اداره امور کشورند.

    اصل یک صدم قانون اساسی:

    برای پیشبرد سریع برنامه های اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، بهداشتی، فرهنگی، آموزشی و سایرامور رفاهی از طریق همکاری مردم با توجه به مقتضیات محلی، اداره امور هر روستا، بخش، شهر،شهرستان یا استان با نظارت شورایی به نام شورای ده، بخش، شهر، شهرستان یا استان صورتمی گیرد که اعضای آن را مردم همان محل انتخاب می کنند.

    چراغ راه

    رهبر معظم انقلاب

    مردم سالاری دینی برخلاف دموکراسی های ریاکار و عوام فریب، نظام خدمت رسانی خالصانه وبی منت است، خدمت از سر ادای وظیفه و همراه با پاک دستی و پاک دامنی!»

    (بخشی از پیام مقام معظم رهبری، 5/2/82)

    مقام معظم رهبری رحمه الله

    خدای متعال را شکرگزاریم که در انتخابات شوراها یک نهاد دیگر برای خدمت به مردم تأسیسشد و ملت ایران یک گام دیگر به تحقق کامل قانون اساسی مترقی جمهوری اسلامی نزدیک گشت.از صمیم قلب آرزو می کنم که شوراهای اسلامی شهر و روستا بتواند در سمت اهداف والا و انقلابیبنیان گذار نظام اسلامی تلاش و فعالیت کند و در چارچوب تکالیف قانونی خود به رفع مشکلاتمردم بپردازد. بر دولت و مسئولان محترم هم لازم است که از این امکان گران بها برای جلب مشارکت مردمدر اموری که به شوراها محول شده است به سود کشور و ملت حداکثر استفاده را بکنند.

    (بخشی از پیام مقام معظم رهبری، 8/2/78)

    آیت ا. طالقانی رحمه الله

    نظام شورایی که در اسلام بدان اشاره شده است به مراتب از دموکراسی غربی بالاتر و بهتراست؛ چرا که در نظام شورایی مردم با دخالت در سرنوشت خویش، حق نظارت بر مجموعهت گذاری ها و تصمیم گیری ها را دارند و این اصل مسلم اسلامی است که هر شهروندی می تواندبه کارگزاران مطالبی را پیشنهاد دهد».

    آورده اند که.

    حجت الاسلام والمسلمین آقای سید عباس مهری

    من در محضر آیت ا.بروجردی بودم که نماینده ای از طرف دولت به حضور ایشان رسید وموافقت ایشان را با موضوعی که دولت در دست اجرا داشت، خواستار شد. آیت ا. بروجردی فرمودند:پاسخ را بعد از مشاوره و تبادل نظر با بعضی از علما به دولت ابلاغ خواهم کرد. من به فکر افتادم کهایشان در این گونه موارد با کدام یک از علمای قم م می کنند. دیری نپایید که دیدم امامخمینی رحمه الله بنا به درخواست مرحوم آقای بروجردی به آن جا آمدند و به اتفاق آن مرحوم به اطاق دربسته ای رفتند و به گفت وگو نشستند و ساعتی بعد مرحوم بروجردی نظر خویش را برای دولتفرستادند.

    آورده اند که چون منصور عباسی، مهدی را ولی عهد خود کرد، مهدی به جهت مصلحتخویش مقام عیسی را بالا برد و به تربیت و عنایت خود مخصوص گردانید و عمّ خود عبدالله را دربند کرد و به عیسی گفت باید او را هلاک کنی! عیسی با یونس ابوفَرْوَه م کرد. یونس گفت:زینهار تا تو او را نکشی؛ چه مراد حاکم آن است تا تو را به قصاص او هلاک کند. تو او را پوشیده دار تاهر وقت از تو طلب کند به وی تسلیم کنی.

    مهدی از حج بیامد، طایفه ای از بنی عباس را برانگیخت تا عبدالله را شفاعت کردند و برایاستخلاص او کلمه ای گفتند. منصور عیسی را خواست و به وی گفت من عبدالله را به حرمت عشایرو اقارب بخشیدم باید که او را آزاد کنی! عیسی گفت: اگر چه عیسی نامم، عیسی مریم نِیَم که مرده بهنفس من زنده شود. منصور خود را در خشم ساخت و گفت: من تو را هرگز به کشتن او نفرمودم! و بهجماعت گفت: اگر می خواهید از وی عفو کنید و اگر می خواهید قصاص کنید! عیسی گفت: من او رازنده به شما تسلیم می کنم و او در حیات است. و بدین گونه عیسی به یمن اشارت و حسن مابوفروه از آن نکبت خلاصی یافت تا عالمیان را معلوم شود که در مشاورت با ارباب کیاست فوایدبسیار است چنان که گفته اند:

    م در کارها با اهل رای هست مر اخیار را مشکل گشای















    نظر ما اینه.

    محورهای دارای اهمیت در شوراهای شهر و روستا از منظر مقام معظم رهبری:

    - برطرف کردن معضلات شهر و روستا.

    - تسهیل زندگی مردم در کارهای مربوط به شهرداری ها.

    -سالم سازی محیط زیست.

    - حفظ اصالت اسلامی و ملی در ساخت و سازها.

    - استقرار بخشیدن به جو اسلامی و فرهنگی سالم.

    - پرداخت به نیازهای فوری تر در عین اهتمام به کارهای زیربنایی.

    - اولویت دادن به مناطق مستضعف نشین.

    - آلوده نشدن به اسراف و هدر دادن بیت المال.

    - رعایت تقوا، تدبیر و پشتکار.

    - بهره گیری از دانش و تجربه متخصصان.

    (بخشی از پیام معظم رهبری، 5/2/82)


     

     

    و امرهم شوری بینهم »

     

     

     

    سپاس و ثنای بی حد بر خالقی که به لطف استقرار مستحکم جمهوری اسلامی ایران و در راستای احترام و اکرام به شخصیت و هویت انسان و مردم عزیز ایران نهادی به نام شورای اسلامی در این کشور شکل گرفت.

     

     

     

    م یکی از ارکان مهم سلامت تصمیم گیری هاست. بنا به فرمایش پیامبر اعظم (ص) هیچ قومی م نکردند جز آنکه به بهترین امور هدایت یافتند». 

     

     

     

    این روز با شکوه را به همه ی اعضای محترم شوراها که با وظیفه شناسی و توجه به اصل دانش محوری در حل مشکلات شهر و روستا تلاش می نمایند و با امانت، کفایت، درایت و کیاست و حسن سلوک برای نیل به جامعه ی شهروند مدار خالصانه و عاشقانه کوشش می نمایند تبریک و تهنیت عرض می نماید. از ایزد منان خدمت رسانی وسیع، اهتمام به سلامت مردم در ابعاد مختلف و توجه به نیازهای اجتماعی جوانان و مناطق محروم و اشخاص بی بضاعت و توجه خاص به خانواده های شهیدان، جانبازان و ایثارگران و همه ی ملت شریف و صدیق ایران مسالت دارد.



                                                      بسم الرحمن الرحیم


    الَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ أَمْرُهُمْ شُوری‏ بَیْنَهُمْ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (شورا ۳۸)

    یکی از ویژگی‌های ممتاز نظام مقدس جمهوری اسلامی در پیشبرد اهداف و تحقق برنامه‌های کشور، شور و م و مراجعه به آراء عمومی به منظور دریافت نظرات و دیدگاه‌های مردم، خصوصاً اهل اندیشه جهت پیشبرد بهتر امور است و در این راستا تشکیل شورا‌های اسلامی شهر و روستا به عنوان یکی از برنامه‌های اصلی انقلاب اسلامی و ارکان تصمیم‌گیری و اداره امور کشور بشمار می‌رود.


    تشکیل شورا‌های اسلامی شهر و روستا در حقیقت بیانگر نقش و اهمیت جایگاه مردم در عرصه‌های مختلف مدیریت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و گامی موثر در جهت استقرار نظام مردم سالاری دینی و تحقق جامعه مدنی است که با دارا بودن ماهیتی مردمی و ریشه دار از آرای مردم، می‌توانند نقش بسزایی در استمرار و تداوم پیشرفت حرکت رو به رشد این نظام الهی و مردمی داشته باشند.

    اینجانب ضمن تبریک فرارسیدن روز شورا‌ها به اعضای محترم شورا‌های اسلامی روستاهای کیاگهان و دادقانسرا در شهرستان لنگرود بخش کومله که با وظیفه شناسی و توجه به اصل دانش محوری در حل عملگرایانه مشکلات محسوس شهر‌ها و روستا‌های ذیربط با کفایت و درایت برای نیل به جامعه شهروند مدار کوشش می‌کنند، امید آن دارم که با همت عالی مردم و مسئولین، روز به روز این نهاد بالنده‌تر و با تجربه‌تر از پیش در جهت ارائه خدمت خالصانه و بی منت» و تصمیم گیری در حوزه وظایف و اختیارات خود گام برداشته و در تعامل و همکاری با مجموعه مدیران دولتی و سایر ارکان نظام، بیش از پیش موجبات ارتقای رضایتمندی مردم از عملکرد خدمتگزاران نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را فراهم آورد.





    امام حسن مجتبی فرزند فاطمه زهرا و علی بن ابیطالب علیه السلام دومین امام شیعیان که در سوم هجری قمری قدم به این جهان گشوده است. طبق زندگینامه امام حسن مجتبی (ع) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت؛ هرچند تاریخ تولد امام حسن علیه السلام امام دوم شیعیان را ماه‌های دیگر سال و سال تولد او را سال دوم هجری نیز گفته‌اند.

    امام حسن مجتبی هفت سال اول عمرش را با پدربزرگ خود حضرت محمد (ص) زندگی کرد، مهمترین رویداد زندگی این امام در دوران کودکی مشارکت در رویداد مباهله و نامیده شدن به عبارت ابناءَنا» در آیهٔ مباهله است.


    مختصری درباره امام حسن مجتبی (ع):

    نام: حسن (ع)

    لقب‌های معروف: مجتبی، سبط اکبر.

    پدر و مادر: حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س).

    کنیه: ابومحمد.

    وقت و محل تولد: شب نیمه رمضان سال سوم هجرت در مدینه.

    وقت و محل شهادت: 28 صفر سال 50 هجری، در سن حدود 47 سالگی به دستور معاویه، توسط جعده، در مدینه، مسموم و به شهادت رسید.

    مرقد: در قبرستان بقیع، واقع در مدینه.

    دوران زندگی: در سه بخش؛ 1-عصر پیامبر (ص) "حدود 7 سال/ 2- ملازمت با پدر "حدود 30 سال"/ 3 -عصر امامت "10 سال"




    پای سفره ضیافت الهی | وفات ام المومنین
    زندگینامه حضرت خدیجه کبری (س) مملو از فداکارهای ایشان در راه اسلام و مساعدت‌های آن بزرگوار به پیامبر است که می‌توند الگویی برای تمام ن مسلمان باشد.

    گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ حضرت خدیجه نخستن زن پیامبر (ص)، اولین زنی بود که اسلام آورد. ایشان در سال ۶۸ قبل از هجرت به دنیا آمدند و در تاریخ ۱۰ رمضان سال سوم قبل از هجرت دیده از جهان فرو بستند. بسیاری از تاریخ نویسان بر این امر هم نظر هستند که خدیجه عزیزترین زن نزد پیامبر اسلام بود. در ادامه با زندگینامه حضرت خدیجه، در مورد ازدواجش با پیامبر اسلام فرزندان‌شان، فضیلت‌هایش، القاب ایشان و. بیشتر آشنا خواهید شد. 
     

    خلاصه زندگینامه حضرت خدیجه کبری

    حضرت خدیجه دختر خُوَیلد بن اسد و فاطمه دختر زائده است. او در سال ۶۸ پیش از هجرت متولد شد. جذابیت زندگی این بانوی بزرگوار اینجاست که در جامعه آن روز از جوانی به کسب و کار و تجارت پرداخت و از همان موقع به خاطر دوراندیشی و هوشی که داشت، در میان اعراب زبانزد شد. در تاریخ بار‌ها از او با القابی، چون بانوی عاقل» یا بانوی دوراندیش و خردمند» یاد شده، ولی بهترین لقب او بانوی بانوان قریش» است که اشاره به جایگاه او در میان مردم دارد. حضرت خدیجه در آن ایام همواره به نیازمندان کمک می‌کرد و در جامعه آن دوران به عنوان بانویی پرهیزکار و مورد احترام شناخته شده بود. مکنت و قدرت مالی ایشان از پدری بود که از بزرگان قریش و فردی استبداد ستیز و شجاع به شمار می‌رفت.
     
    تا اینکه همین کسب و کار (تجارت ابریشم) موجبات آشنایی ایشان با حضرت محمد (ص) را فراهم نمود. در ابتدای کار درستکاری، امانت‌داری و صداقت حضرت محمد (ص) توجه ایشان را جلب کرد. در روایات گفته شده که حتی خود ایشان از پیامبر (ص) خواستگاری کرده‌اند. طبق برخی روایات مراسم خواستگاری با حضور عموی پیامبر ابوطالب و ورقة بن نوفل پسر عموی حضرت خدیجه (س) که مردی دانشمند بود، برگزار و بعد از آن خطبه عقد میان پیامبر (ص) و حضرت خدیجه (س) جاری شد. در آن زمان حضرت محمد (ص) حدود ۲۵ سال داشت و حضرت خدیجه نیز ۴۰ ساله بود (به نقل از تاریخ طبری).
     
    البته در مورد سن حضرت خدیجه (س) در زمان ازدواج اختلاف نظر بسیاری است، روایات بسیاری وجود دارد که می‌گوید ایشان در آن زمان ۲۸ ساله یا حتی ۲۵ ساله بوده‌اند، طبق مطالب موجود در تاریخ بیهقی وی در زان وفات ۵۰ سن داشتند و از آنجا که ۱۵ سال قبل از بعثت با پیامبر اکرم (ص) ازدواج کرده بودند، در زمان ازدواج این بانوی بزرگوار ۲۵ ساله بوده است. به هر حال عشق و علاقه بسیاری میان پیامبر (ص) و خدیجه (س) وجود داشت. حضرت محمد (ص) تا زمانی که خدیجه (س) در قید حیات بود همسر دیگری اختیار نکرد و پس از فوت ایشان نیز همواره به یاد ایشان بود. از طرفی دیگر خدیجه (س) نزدیکترین نسب را در مقایسه با سایر همسران به حضرت محمد (ص) داشتند او از سوی پدر با جدّ سوم پیامبر، قصی و از جانب مادر با جدّ هشتم پیامبر، لوّی نسب می‌شد که در نهایت اجداد هر دو به حضرت اسماعیل (ع) و ابراهیم خلیل (ع) می‌رسد.
     
     
    حضرت خدیجه (س) در ماه رمضان دهمین سال بعثت پیامبر و کمی بعدتر از وفات ابوطالب از دنیا رفت و بدین ترتیب حضرت محمد (ص) بزرگترین حامیان خود را از دست داد. پیامبر (ص) شخصا خدیجه (س) را غسل داد و پیکر مبارک وی را در قبر گذاشت. مقبره ایشان در حجون است.
    پس از فوت خدیجه (س) پیامبر (ص) همواره به نیکی از او یاد می‌کرد. نقل است از که یکی از ن پیامبر در اینباره گفت: هر وقت پیامبر به یاد خدیجه مى‏‌افتاد ملول و محزون مى‏ شد و براى او طلب مغفرت‏ مى ‏کرد، یک روز من رشکم آمد، گفتم یا رسول اللَّه خداوند عوض آن پیرزن، زنی جوان و زیبا به تو داد که ناگهان پیامبر بر آشفت و به غضب آمد دست به دست مى ‏زد و فرمود: خدا شاهد است خدیجه زنى بود که، چون همه از من رو برمى‌گردانیدند، او به من رو مى‌کرد و چون همه از من مى‌گریختند، خدیجه به من محبت و مهربانى مى‌کرد، چون همه دعوت مرا تکذیب مى‌کردند، خدیجه به من ایمان مى‏‌آورد و مرا تصدیق می‌کرد و در مشکلات زندگى مرا تسلیت می‏‌داد و با مال خود کمک مى‌نمود و غم از چهره من می‌زدود.»
     

    همسران حضرت خدیجه (س)

    در زندگنامه حضرت خدیجه کبری (س) روایات مختلفی در مورد همسران ایشان وجود دارد. برخی روایات می‌گویند که ازدواج با حضرت محمد (ص) اولین ازدواج خدیجه (س) بود. روایات دیگری نیز وجود دارند که می‌گوید وی قبل از پیامبر (ص) دو بار ازدواج کرده بود. همسر اول آن بزرگوار ابی هاله هند بن زراره تمیمی و همسر دوم وی نیز عتیق بن عائد مخزومی بود و حتی خدیجه (س) فرزندانی نیز از آنان داشت. در همین روایات اشاره شده که ثروت ایشان به خاطر میراثی است که از همسران قبلی وی باقی مانده بود.

     


    به هر حال منابع بسیاری وجود دارند که می‌گویند حضرت خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر (ص) باکره بوده است. مثلا سید مرتضی در شافی و ابو جعفر در تخلیص چنین گفته‌اند. همچنین مسائلی که در دو کتاب الانوار و البدع آمده است نشان می‌دهد که رقیه و کلثوم دختران هاله، خواهر خدیجه (س) بودند (در تاریخ به این علت که خدیجه (س) این دو دختر را بزرگ کرده است، گمان شده که آن‌ها فرزندان وی از ازدواج‌های قبلی هستند). منابع دیگری، چون بحارالانوار ج۱۶ ص۱۸، مناقب ابن آشوب ج۱ ص۱۵۹، الاستغاث ج۱ ص۶۸، تبصره العوام ص۲۴۵، انوارالنعمانیه ج۱ ص۸۱، جعفر مرتضی العاملی در الصحیح من سیره النبی الأعظم ج. ۱ ص. ۱۲۱ و. این موضوع را تصریح کرده‌اند.
     

    اقدامات برجسته حضرت خدیجه (س) و فضیلت های ایشان

    ۱. هزینه ثروت در راه اسلام

    خدیجه (س) بعد از ازدواج با حضرت محمد (ص) همه ثروت خود را برای توسعه دین اسلام خرج کرد. پیامبر (ص) خودش در این زمینه می‌فرماید: هیچ ثروتی به اندازه ثروت خدیجه علیهاالسلام برای من سودمند نبود.» آخرین اموال وی توسط امیرالمومنین (ع) در سفر هجرت به مدینه خرج شد. سخن دیگری نیز از پیامبر اکرم (ص) در تجلیل این فداکاری ایشان هست که: ما قام ولا استقام دینی إلا بشیئین: مال خدیجة و سیف علی بن أبی طالب، پا برجا نشد و ایستادگی نکرد دین من مگر بر دو چیز: مال خدیجه و شمشیر علی بن ابی طالب.»
    این سخن پیامبر (ص) یعنی فضیلت مال خدیجه در کنار شمشیر زدن‌ها و جهاد‌های حضرت علی (ع) قرار دارد.

    ۲. اولین زنی که اسلام آورد

    او اولین زنی بود که اسلام آورد و نماز خواند و این برای پیامبر (ص) بسیار ارزشمند بود که در شرایطی که هیچ یار و یاوری نداشت خدیجه (س) کاملا از وی حمایت کرد.

    ۳. حمایت معنوی از پیامبر

    هر وقت حضرت محمد (ص) از تکذیب قریش و آزار و اذیت‌های آن‌ها غمگین و آزرده می‌شد، خدیجه (س) مایه تسکین و آرامش او می‌شد و غم را از وجودش می‌زدود. خود خدیجه (س) هم پس از ازدواج با پیامبر (ص) مورد آزار و اذیت بانوان قریش قرار گرفت، وضعیت ایشان پس از اسلام آوردن، حتی بدتر شد. طوری که برای وضع حمل او هیچ زنی برای کمک نیامد و خدا برای کمک به او چهار بانوی بهشتی را فرستاد.

     



    ۴. تجلیل و تکریم ایشان از طرف پیامبر

    نقل است از ذهبی که مناقب و فضایل خدیجه بسیار است، او از جمله ن کامل، عاقل، والا، پای بند به دیانت و عفیف و کریم و از اهل بهشت بود. پیامبر اکرم (ص) به کرارا او را مدح و ثنا می‌گفت و بر سایر امهات مومنین ترجیح می‌داد و از او بسیار تجلیل می‌کرد. به حدی که عایشه می‌گفت: بر هیچ یک از ن پیامبر (ص) به اندازه خدیجه رشک نورزیدم و این بدان سبب بود که پیامبر (ص) بسیار او را یاد کرد.

    هشام بن محمّد نیز در مقام حضرت خدیجه (س) می‌گوید: رسول خدا (ص) خدیجه را دوست داشت و به او احترام می‌گذاشت و در بعضی کار‌ها با او م می‌کرد. او وزیر صدق و راستی بود و نخستین زنی است که به پیامبر ایمان آورد و پیامبر تا وقتی که خدیجه زنده بود، هرگز همسر دیگری برنگزید.

     

    فرزندان پیامبر (ص) و خدیجه (س)

    در تعداد فرزندان محمد (ص) اختلافات بسیاری است. همه اتفاق نظر دارند که تمامی فرزندان حضرت محمد (ص) فقط از خدیجه (س) بوده و ایشان از همسران دیگر صاحب فرزندی نشده‌اند جز از ماریه قبطیه که پسری به نام ابراهیم به دنیا آورد و او هم در کودکی از دنیا رفت.
    بسیاری می‌گویند که محمد (ص) از خدیجه (س) دارای سه پسر و چهار دختر شد: پسران قاسم (که کنیه حضرت محمد (ص) را به همین خاطر ابوالقاسم می‌دانند)، طیب، طاهر و دختران، رقیه، زینب، ام‌کلثوم و فاطمه، در این میان پسر‌ها همه قبل از بعثت از دنیا رفتند. ولی دختران، اسلام را درک نمودند و به همراه پدر به مدینه هجرت کردند.
    مثلا در سیرت رسول اللّه از رفیع الدین اسحاق همدانى نوشته شده که: "پس سید او را (خدیجه) به خانه برد و هفت فرزند از وى ظاهر شد سه پسر و چهار دختر. پسران قاسم و طاهر و طیب بودند. دختران، زینب و رقیه و ام‌کلثوم و فاطمه، پسران ایشان - هر سه - در ایام جاهلیت وفات یافتند. دختران ایشان همه اسلام آوردند و با سید به مدینه هجرت کردند. سید فرزندان را همه از خدیجه بیاورد، الا ابراهیم که از ماریه ى. قبطیه بیاورد و تا خدیجه زنده بود، سید هیچ زن دیگرى نخواست".
    به هر حال طبق همه روایات حضرت فاطمه (س) کوچکترین دختر پیامبر (ص) بوده و تنها فرزندی است که از حضرت محمد (ص) در زمان درگذشت ایشان باقی ماند.
    در منابعی دیگر تعداد پسران حضرت محمد که مادرشان خدیجه بوده دو تن به نام‌های قاسم و عبدالله ذکر شده است.


     

    القاب حضرت خدیجه (س)

    ۱- طاهره به معنی پاک سرشت: این لقب اصلا در دوران جاهلیت توسط اعراب به خدیجه (س) داده شد، چون ایشان در همان زمان هم به دنبال معنویات بود، مطابق رفتار جوانان دوران جاهلیت عمل نمی‌کرد و کاری به خوشگذرانی‌ها و کار‌های پوچ دیگران نداشت.

    ۲- مبارکه: این لقب از انجیل روایت شده است. در حقیقت عبدالله بن سلیمان این روایت را از انجیل استخراج کرده که خداوند منان به حضرت عیسی (ع) وحی فرمود که نسل پیامبر آخرامان از بانوی مبارکه است.

    ۳- صدیقه: در فرازی از زیارتنامه پیامبر (ص) به هنگام درود بر زوجات طاهرات، از حضرت خدیجه (س) با نام الصدیقه» یاد شده البته این واژه یک بار هم در قرآن در مورد حضرت مریم سلام الله علی‌ها استفاده شده است. معنی این لقب از نظر امام صادق (ع) معصوم» است.

    ۴- ام المؤمنین: به طور کل همسران پیامبر اکرم (ص) از زبان قرآن ام‌المومنین خطاب شده‌اند. در راس این بانوان حضرت خدیجه (س) قرار دارد که پیامبر اکرم (ص) نیز وی را بهترین بانوی خود می‌داند.

    ۵- بانوی بانوان: این لقب خدیجه (س) در سوگنامه حضرت خدیجه که توسط امیرالمومنین سروده شده توسط آن حضرت گفته بکار رفته است. البته در عهد جاهلی نیز به خدیجه (س) سیده نساء القریش» می‌گفتند. همچنین امام صادق (ع) از ایشان به سیده قریش» یاد کرده‌اند. اسماء بنت عمیس نیز به ایشان سید نساء‌العالمین می‌گوید.

    ۶- دیگر القاب: حضرت خدیجه در زیارت‌نامه رسول خدا (ص) راضیه (به معنی خشنود از تدبیر و تقدیر حکیمانه خدا)، مرضیه (به معنی بانوی مورد پسند خدا) و زکیه (به معنی بانوی پاک‌منش و بالنده) نیز لقب گرفته‌اند. یتیمان و بینوایانی خدیجه (س) به آنها کمک می‌کرد به او لقب اُمُّ الیتامی» و اُمُّ الصعالیک» داده بودند.

    ویژه نامه وفات حضرت خدیجه (س)

    حضـرت خدیجه (س ) به عنوان اولین بانوی مسلمان در ترویج فرهنگ اسلامی و الگوی یک زن مـسلمان نـقش والای خود را ایفا کرده اســت و بانوان بســیاری از تربیت عملی وی درس ها آموخته اند.

    سال روز وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

    جایگاه و نقش حضرت خدیجه (س) در سخت ترین دوران تاریخ اسلام بر کسی پوشیده نیست، او در دوران بعثت با حمایت های مادی ومعنوی خویش از پیامبر اکرم (ص)نقش مهمی را در تثبیت و گسترش اسلام ایفا نمود. او یک الگوی نمونه برای ن و مردان جامعه می باشد چرا که در وجود ایشان ارزش ها و کمالات انسانی فراوان بوده است. او تمام ثروت، امکانات اقتصادی و هستی خویش را در راه رضای حق بخشید و نیز با حمایت های روحی، روانی و اجتماعی از پیامبر در ترویج اسلام و پیشبرد اهداف آن نقش بسزایی داشت و با این کار نام خویش را به عنوان الگوی واقعی و راستین تاریخ آفرینش ثبت نمود. وی در سال دهم بعثت و اندکی پس از وفات حضرت ابوطالب (ع) درگذشت.

    شناسنامه حضرت خدیجه سلام الله علیها

    حضرت خدیجه(س) از قبیلة قریش بود. پدرش خُوَیلد» و مادرش فاطمه بنت زائده» بود که هر دو از ریشه دارترین و اصیل ترین خاندان های عرب در حجاز به شمار می رفتند. خویلد بن اسد بن عبد العزی بن - قصی بن کلاب، از تیره ای معروف و از محترمان قریش است. خویلد در دوره جاهلیت مهتر طائفه خود بود. در جنگ فجار دوم، در روزی که بنام شمطه معروف است، و در آن روز قریش آماده جنگ با کنانه شد، ریاست طائفه اسد را داشت. نوشته اند هنگامی که تبع می خواست حجر الاسود را به یمن ببرد، خویلد با او به نزاع برخاست. این ایستادگی نشان دهنده موقعیت ممتاز او در آن عصر است. پسر عموی خدیجه ورقة بن نوفل از کاهنان عرب بوده است و چنانکه نوشته اند از کتابهای ادیان پیشین اطلاع داشت.

    فرزندان حضرت خدیجه سلام الله علیها

    در تعداد فرزندان حضرت خدیجه (س)، میان مورخان اختلاف است. به گفته مشهور: ثمره ازدواج رسول خدا و خدیجه، شش فرزند بود. 1- هاشم 2- عبدالله به این دو طاهر» و طیب »می گفتند. 3- رقیه 4- زینب 5- ام کلثوم 6- فاطمه

    رقیه بزرگترین دخترانش بود و زینب، ام کلثوم و فاطمه به ترتیب پس از رقیه قرار داشتند. پسران خدیجه پیش از بعثت پیامبر (ص)، بدرود زندگی گفتند. ولی دخترانش، نبوت پیامبر (ص) را درک کردند.

    گروهی از محققان معتقدند: قاسم و همه دختران رسول خدا (ص) پس از بعثت به دنیا آمدند و چند روز پس از پیامبر خدا (ص) به مدینه هجرت کردند.

    زندگی نامه حضرت خدیجه سلام الله علیها

    خدیجه پیش از ظهور اسلام از ن بر جسته قریش بشمار می رفته است تا آنجا که او را طاهره و سیده ن قریش می خواندند. پیش از آنکه به عقد رسول اکرم در آید نخست زن ابو هاله هند بن نباش بن زراره و پس از آن زن عتیق بن عائذ از بنی مخزوم گردید. وی از ابو هاله صاحب دو پسر و از عتیق صاحب دختری گردید. اینان برادر و خواهر مادری فاطمه (ع) اند.

    پس از این دو ازدواج، با آنکه زنی زیبا و مالدار بود و خواهان فراوان داشت، شوی نپذیرفت و با مالی که داشت به بازرگانی پرداخت. تا آنگاه که ابو طالب از برادرزاده خود خواست او هم مانند دیگر خویشاوندانش عامل خدیجه گردد، و از سوی او به تجارت شام رود و چنین شد. پس از این سفر تجارتی بود که به شوئی با محمد (ص) مایل گردید، و چنانکه میدانیم او را به شوهری پذیرفت. چنانکه بین مورخان شهرت یافته و سنت نیز آنرا تایید میکند، خدیجه به هنگام ازدواج با محمد (ص) چهل سال داشت. ولی با توجه به تعداد فرزندانی که از این ازدواج نصیب او گشت، می توان گفت، تاریخ نویسان رقم چهل را از آن جهت که عدد کاملی است انتخاب کرده اند. در مقابل این شهرت، ابن سعد باسناد خود از ابن عباس روایت می کند که سن خدیجه هنگام ازدواج با محمد (ص) بیست و هشت سال بوده است.

    ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله

    نجابت محمد بن عبدالله که از اصیل ترین قبایل عرب بنی هاشم» بود، و استعداد و لیاقت و شخصیت ممتاز و شهرتی که در امانت داری داشت، او را زبانزد خاص و عام کرده بود. به طوری که محمد امین» خوانده می شد. این اخبار و گزارش ها باعث شد که خدیجه شیفته حسب و نسب و لیاقت و سخصیت و خصال پسندیده او شود. همین جهات نیز موجب گردید که خدیجه زنی به نام نفیسه» دختر علیه» را واسطه قرار دهد تا آمادگی او را برای ازدواج با محمد به اطلاع وی برساند.

    بعضی از مورخان معتقدند که خدیجه خود موضوع را با محمد امین» در میان گذاشت، و به گفته ابن هشام» مورخ مشهور به وی گفت: عموزاده من! به واسطه خویشاوندی که میان من و تو وجود دارد، و عظمت و احترامی که در نزد قوم خود داری، و امانت و خوینیکو و راستگوئی که در تو هست، می خواهم صریحا به تو بگویم که مایلم به همسری تو درآیم» . پیغمبر موضوع را با ابوطالب عمویش در میان گذاشت، و ابوطالب نظر موافق خو را اعلام داشت نفیسه» بانوی واسطه نیز آمادگی محمد امین» را به خدیجه خبر داد، و به دنبال آن مجلس عقد باشکوهی در خانه خدیجه تشکیل شد.

    نخستین بانوی مسلمان

    حضـرت خدیجه (س ) به عنوان اولین بانوی مسلمان در ترویج فرهنگ اسلامی و الگوی یک زن مـسلمان نـقش والای خود را ایفا کرده اســت و بانوان بســیاری از تربیت عملی وی درس ها آموخته اند. در نقل علی بن ابراهیم-از محدثین شیعه-آمده است که در تفسیر آیه مبارکه: فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین» چنین گوید: این آیه در مکه نازل شد پس از گذشت سه سال از نبوت رسول خدا (ص) و ماجرا از این قرار بود که مقام نبوت روز دوشنبه بر رسول خدا (ص) نازل شد وعلی علیه السلام روز سه شنبه مسلمان شد و پس از او خدیجه دختر خویلد همسررسول خدا (ص) مسلمان شد. و در نقل کتاب طرف» سید بن طاووس که از کتاب وصیة عیسی بن مستفاد از حضرت موسی بن جعفر از پدرش امام صادق علیهما السلام روایت کرده اینگونه است که رسول خدا (ص) آن دو را با یکدیگر به اسلام دعوت فرمود و آن دو با همدیگر یکباره ایمان آورده اسلام را پذیرفتند.

    تولد حضرت فاطمه سلام الله علیها

    امام صادق علیه السلام می فرمود: وقتی خدیجه علیهاالسلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به همسری برگزید، ن مکّه به دلیل دشمنی با آن حضرت، از او دور شدند، آنان نه تنها به خدیجه علیهاالسلام سلام نمی کردند؛ حتّی از رفت و آمد ن دیگر هم جلوگیری می نمودند. به این ترتیب وحشتی عجیب بر وجود خدیجه مستولی شد؛ البته او بیشتر از این می ترسید که به پیامبر صلی الله علیه و آله آسیبی برسانند. وقتی خدیجه به فاطمه حامله شد، فاطمه در شکم مادر با او سخن می گفت و مونس مادر بود و او را به صبر توصیه می فرمود امّا خدیجه این حالت را از پیامبر مخفی می داشت تا آن که روزی حضرت داخل شد و شنید که خدیجه با کسی سخن می گوید. حضرت به اطراف نگریست؛ امّا کسی را ندید، پرسید:, ای خدیجه! با چه کسی سخن می گویی؟، خدیجه در پاسخ به کودکی که در شکم داشت، اشاره کرد و پاسخ داد:, فرزندی که در شکم دارم، با من سخن می گوید و مونس من است.، حضرت فرمود: در همین لحظه جبرییل به من خبر داد که این فرزند دختر است. او و نسل او طاهر، بابرکت و خجسته است و خداوند نسل مرا از او به وجود خواهد آورد. از نسل او امامان دین متولّد می شوندو حق تعالی بعد از قطع وحی، آن ها را جانشین خود در زمین قرار می دهد.

    خدمات حضرت خدیجه سلام الله علیها به اسلام

    حضرت خدیجه علیها السلام در 24 سال زندگی مشترک با پیامبر گرامی اسلام (ص)، خدمات بسیاری برای آن بزرگوار و دین اسلام انجام داد. حمایت های مالی، روحی، عاطفی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله، تصدیق و تأیید پیامبر در روزگاری که هیچ کس تأییدش نمی کرد و یاری ایشان در برابر آزار مشرکان، گوشه هایی از این خدمات ارزشمند است. حضرت خدیجه علیها السلام پس از ازدواج با پیامبر، دارایی اش را به ایشان بخشید تا آن را هرگونه می خواهد مصرف کند. رسول گرامی اسلام در این زمینه می فرماید: هیچ ثروتی به اندازه ثروت خدیجه علیهاالسلام برای من سودمند نبود.»

    حضرت خدیجه علیها السلام، این بانوی بزرگوار نه تنها از عمق جان به رسالت پیامبر ایمان آورد، بلکه او را در برابر سختی ها و تکذیب مشرکان و بدخواهان یاری داد. تا زنده بود، اجازه نداد آزار و شکنجه مشرکان بر رسول خدا صلی الله علیه و آله سخت آید. هنگامی که رسول الله صلی الله علیه و آله با باری از مصیبت و اندوه به خانه می آمد، خدیجه او را دلداری می داد و نگرانی را از ذهن و خاطرش می زدود. اموال حضرت خدیجه علیها السلام به عنوان ابزاری مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پیشرفت آن قرار گرفت. جالب این که آخرین بخش از دارایی خدیجه توسط امیر مؤمنان (ع) در سفر هجرت به مدینه صرف شد. سفر اکثر مسلمانان با اموال خدیجه ممکن شد. آخرین آن ها هم قافله ای بود که امیر المؤمنین (ع) آن را سرپرستی کرد.

    وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها

    حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد. چون بیماری خدیجه شدت یافت، عرض کرد: یا رسول الله! چند وصیت دارم: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن. پیامبر (ص) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را درراه خدا مصرف کردی.

    عرض کرد: یا رسول الله! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید؛ و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد. چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از ن قریش به اوآزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر اوفریاد بکشد. مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده ای داشته باشد. اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود: نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم می گوید: من از قبر در هراسم؛ از تو می خواهم مرا درلباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.

    پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر (ص) عرض کرد. پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد و او بسیار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت. ناگهان جبرئیل درحالی که کفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم. حضرت خدیجه (س) در سن 65 سالگی در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا (ص) شخصا خدیجه را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه ای که جبرئیل از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول خدا (ص) شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. او بر خدیجه اشک می ریخت، دعا می کرد و برایش آمرزش می طلبید. آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در حجون » واقع است.

    فضائل حضرت خدیجه سلام الله علیها

    از فضیلت های حضرت خدیجه علیها السلام، مقامی است در بهشت که از سوی خداوند به ایشان وعده داده شده است. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نیز بارها این مسئله را به خدیجه بشارت می داد و می فرمود: در بهشت، خانه ای داری که در آن رنج و سختی نمی بینی.» امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: هنگامی که خدیجه وفات یافت، فاطمه خردسال بی تابی می کرد و گرد پدرش می گشت و سراغ مادر را از او می گرفت. پیامبر از این حالت دخت کوچکش بیشتر محزون می شد و دنبال راهی بود تا او را آرام کند. فاطمه همچنان بی تابی می کرد تا اینکه جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و فرمود: به فاطمه (س) سلام برسان و بگو مادرت در بهشت خانه ای کنار آسیه، همسر فرعون و مریم، دختر عمران نشسته است.» هنگامی که فاطمه (س) این سخن را شنید، آرام گرفت و دیگر بی تابی نکرد.

    سبک زندگی و الگوهای رفتاری حضرت خدیجه سلام الله علیها

    مطالعه تاریخ زندگی حضرت خدیجه علیها السلام نشان می دهد که او هم در دوران جاهلیت و هم بعد از بعثت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله دارای فضائل اخلاقی و کمالات معنوی بوده است. او در جامعه خود به عنوان یک الگوی زن برتر، تاثیر بسزایی در گسترش صفات نیک انسانی داشته است. سخاوت، کرامت، ایثار و فداکاری، عفت و پاکدامنی، دوراندیشی و درایت و توجه به مستمندان، عطوفت و مهربانی و صبر و استقامت، از جمله فضیلت های پسندیده ایست که صفحات تاریخ این زن نمونه را نشان می دهد. وفاداری این بانوی آسمانی در راه رسیدن به اهداف والای همسر خویش، مورد توجه سیره نویسان و محققان قرار گرفته است. او از اولین لحظات بعثت، به رسولخدا صلی الله علیه و آله ایمان آورد و تا آخرین لحظات برایمان خود پای فشرد و لحظه ای شک و تردید به دل راه نداد.

    گذشته از فضائل اخلاقی، او از کمالات علمی نیز برخوردار بود. تاریخ گواهی می دهد که خدیجه در مورد دانش عصر خود اطلاعات فراوانی داشت و از کتاب های آسمانی آگاه و از نظر عقل و درایت و زیرکی بر تمام ن حتی بسیاری از مردان معاصر برتری داشت. بنابراین او دارای تمام کمالات و امتیازهایی بود که یک زن می تواند داشته باشد.

    حضرت خدیجه سلام الله علیها، کانون محبت در خانواده نبوی صلی الله علیه و آله

    خداوند به جای شهر مکه، مردم مکه و مهر و محبت آن ها و استقبال ایشان از دعوت به توحید، حضرت خدیجه را به پیامبر رضی الله عنه عطا کرد و او هنگامی که حضرت به خانه می آمد، به استقبال ایشان می شتافت و از حال شان پرسش می کرد و از آن حضرت دل جویی می نمود و رحمت و نصرت و لطف خدا را به یاد ایشان آورده، گرد وغبار را از چهره درخشانشان می شست، و ملالت آزار قوم را با تسلاهای گرم از دلشان می زدود. ابن اسحاق» می گوید: سخنی از قوم در رد و تکذیب، که موجب اندوه و آزردگی فکر و خاطرش شود، نمی شنید، مگر آن که خدا آن اندوه را به واسطه حضرت خدیجه برطرف می ساخت. حضرت خدیجه سنگینی سخنان سخت را بر او سبک می کرد و او را تصدیق می نمود. و رفتار و جسارت های مردم را بی ارزش و بی اهمیت می شمرد.

    دکتر بنت الشاطی» می گوید: آیا همسری غیر از حضرت خدیجه این استعداد را دارا بود که دعوت تاریخی شوهرش را وقتی از غارحرا آمد، با ایمان قوی و آغوش باز و مهر و عطوفت استقبال کند، بی آن که در راستی او و این که خداوند او را تنها نخواهد گذاشت، شکی در دل راه بدهد؟ آیا جز حضرت خدیجه، هیچ بانوی ثروتمندی که در ناز و نعمت و آسایش و احترام زیسته، می توانست با کمال رضایت و خرسندی از زندگی اشرافی، اموال بسیار و عزت و توانگری چشم بپوشد، تا در دشوارترین لحظات زندگی کنار همسرش بایستد و او را در بلایا و مشکلات موجود در راه تحقق هدفی که به حقانیت آن ایمان داشت، یاری کند، حاشا و کلا! فقط حضرت خدیجه چنین بود و ن دیگر چون او نیستند، مگر آن که در طبقه و رتبه او باشد.

    منزلت حضرت خدیجه سلام الله علیها نزد پیامبر صلی الله علیه و آله

    از عایشه روایت کرده اند که گوید:هیچگاه نمی شد که رسول خدا از خانه بیرون رود جز آنکه خدیجه را یادمی کرد و ستایش و مدح او را می نمود، تا اینکه روزی طبق همان شیوه ای که داشت نام خدیجه را برد و او را یاد کرد، دراینوقت رشک و حسد مرا گرفت و گفتم: خدیجه جز پیرزنی بیش نبود در صورتی که خداوند بهتر از اوبهره تو کرده.! عایشه گوید: در اینوقت رسول خدا-که این سخن مرا شنید غضبناک شد بحدی که از شدت غضب موهای جلوی سرآنحضرت حرکت کرد آنگاه فرمود: بخدا سوگند خداوند بهتر از او زنی به من نداده،او بود که بمن ایمان آورد هنگامی که مردم کفر ورزیدند،و او بود که مراتصدیق کرد و مردم مرا تکذیب نموده (و دروغگویم خواندند) واو بود که در مال خود با من مواسات کرد (و مرا بر خود مقدم داشت) در وقتی که مردم محرومم کردند،و از او بود که خداوند فرزندانی روزی من کرد و از ن دیگر نسبت بفرزند محرومم ساخت.

    حضرت خدیجه سلام الله علیها از نگاه دیگران

    ابن حجر عسقلانی»: از امتیازات خدیجه آن بود که پیامبر را تکریم می کرد و سخن او را چه قبل و چه بعد از بعثت تصدیق می نمود. ابن اسحاق» می گوید: خدیجه اولین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورد و آن چه را پیامبر فرمود تصدیق کرد. خداوند اندوه پیامبر را توسط خدیجه برطرف می کرد و راه را برای ادامه ی رسالت او هموار می ساخت. او می افزاید: خدیجه برای اسلام وزیر صداقت بود. این بانو دوراندیش، شریف و خردمند بود و خداوند برایش مقام باکرامتی را در نظر گرفت.» هشام بن محمد» گفته است: رسول خدا(ص) در کارها با خدیجه م می کرد. او یار صدیق و درستی برای پیامبر بود و حضرت محمد(ص) به وی احترام می-گذاشت.» عزالدین ابن اثیر»: خدیجه زنی اهل خرد و باشرافت بود. تمام افراد قومش در ازدواج با او، بر یک دیگر سبقت می گرفتند ولی نپذیرفت و توسط شخصی، پیش نهاد ازدواج با رسول الله(ص) را داد.» محمد بن احمد ذهبی»: او مادر مؤمنان و سرور ن جهانیان در عصر خویش است و در تقویت امر رسالت شویش مؤثر بود و به وی امیدواری می داد. خدیجه متدین، پاک، بزرگوار و اهل بهشت بود. پیامبر این همسرش را ستایش می کرد و بر دیگر ن مؤمن رجحان می داد.» عبدالرحمن بن جوزی»: چون امر نبوت آشکار گردید، خدیجه بر گرویدن به پیامبر، از دیگران سبقت گرفت. همه ی فرزندان پیامبر به جز ابراهیم از خدیجه اند.»

    قطعه های ادبی

    چراغ خانه من، این چنین ناتوان سوسو نزن! با چشمانی خسته و قامتی که در تمام تندبادها شانه به شانه ام می ایستادی، اکنون رنگ پریده و رنجور نفس می کشی. نگاه هایت به رنگ وداعند؛ گویی در هر پلک زدنی، از من دورتر می شوی! این بسترِ ناخوشی را رها کن! برخیز و دیگر بار، محرم دردهای دل من باش تا آن هنگام که از مصائب رسالت آسمانی خویش، کمر خم می کنم، مثل گذشته های صبورت، دست های خسته ام را در دست بگیری و دلآرام اندوه های من باشی.

    بانوی مهربان من! محمد صلی الله علیه و آله بی تو، دنیای خاکی را چگونه تاب بیاورد؟! همراه خوشی ها و ناخوشی های پیامبر صلی الله علیه و آله هرچند آنچه از سادگی و صداقت با خود داشتی، در وجود گل نوپای زندگی ام به یادگار گذاشتی؛ اما جز تو چه کسی اشک هایم را از دیده بروبد و چه کسی نهانخانه قلب محمد را در بکوبد؟


    این جلسه که ازساعت :30 شروع و تا ساعت 20 ادامه داشت در خصوص نحوه کمک های مومنانه و مواسات در ماه مبارک رمضان در خصوص تهیه بسته های حمایتی و نان صلواتی و همچنین آوردن یک مجرب و مقیم روستا تشکییل شده بود.






    - روزى معاویه ، امام حسن مجتبى علیه السلام را مورد خطاب قرار داد و گفت : من از تو بهتر و برتر هستم .
    حضرت فرمود: آیا دلیل و شاهدى بر مدّعاى خود دارى ؟


    معاویه پاسخ داد: بلى ؛ چون اكثریّت مردم موافق با من هستند و اطراف من رفت و آمد دارند، در حالى كه هیچ كسى با تو نیست مگر افرادى اندك و ناچیز.
    امام مجتبى علیه السلام اظهار داشت : افرادى هم كه اطراف تو قرار گرفته اند، دو دسته اند:
    یك دسته فرمان بر و مطیع ، و دسته اى ناچار و مضطرّ مى باشند.
    پس آن هائى كه از روى میل و رغبت پیرو تو مى باشند، همانا مخالف خدا و رسول و معصیت كار هستند؛ و آن هائى كه از روى ناچارى با تو مى باشند، در پیشگاه خدا معذور خواهند بود.
    سپس افزود: اى معاویه ! من نمى گویم از تو بهترم ، زیرا فضایل پسندیده اى در تو وجود ندارد، همان طورى كه خداوند تو را به جهت كارهایت از فضائل و معنویت پاك گردانده است ؛ و مرا از زشتى ها و رذائل پاك و منزّه ساخته است .(1)


    2 - در روایات متعدّدى وارد شده است :
    هرگاه امام حسن علیه السلام مى خواست وضوء بگیرد و آماده نماز شود، رنگ چهره اش دگرگون و زرد مى گشت و لرزه بر اندامش مى افتاد، و چون علّت آن را پرسیدند؟
    فرمود: در حقیقت هر كه بخواهد به درگاه خداوند متعال برود و با او سخن و راز و نیاز گوید باید چنین حالتى برایش پیدا شود.(2)


    3 - روزى حضرت امام مجتبى علیه السلام مشغول خوردن غذا بود، كه سگى نزدیك آن حضرت آمد، حضرت یك لقمه خود تناول مى نمود و یك لقمه نیز جلوى سگ مى انداخت .
    اصحاب گفتند: یابن رسول اللّه ! سگ حیوانى كثیف و نجس است ، اجازه فرما آن را از این جا دور كنیم ؟
    امام علیه السلام فرمود: آزادش بگذارید، این سگ گرسنه است و من از خدا شرم دارم كه غذا بخورم و حیوانى گرسنه به من نگاه ملتمسانه كند و محروم بماند.(3)

    4 - به نقل از زید بن ارقم آورده اند:
    روزى پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله در مجلسى هفت عدد سنگ ریزه در دست خود گرفت ؛ و در دست حضرت تسبیح گفتند.
    آن گاه امام حسن مجتبى علیه السلام ، نیز آن سنگ ریزه ها را در دست گرفت و نیز تسبیح خدا گفتند.
    پس بعضى افراد حاضر در مجلس ، همان ریگ ها را در دست گرفتند؛ ولى هیچ كلمه اى و حرفى از آن ها شنیده نشد، هنگامى كه علّت آن را سؤ ال كردند؟ حضرت فرمود: این سنگ ریزه ها تسبیح خدا نمى گویند، مگر آن كه در دست پیامبر و یا وصىّ او باشد؛ و اراده تسبیح نماید(4)


    5 - بسیارى از مورّخین و محدّثین حكایت كرده اند:
    روزى امام حسن مجتبى صلوات اللّه علیه در میان جمعى از اصحاب ، مارهائى را به نزد خود فرا خواند.
    و آن ها را یكى پس از دیگرى مى گرفت و بر اطراف مچ دست و گردن خود مى پیچید؛ و سپس رهایشان مى نمود تا بروند.
    همین بین شخصى از خانواده عمر بن خطّاب - كه در آن مجلس - حضور داشت ، گفت : این كه هنر نیست ، من هم مى توانم چنین كارى را انجام دهم ؛ و یكى از مارها را گرفت و چون خواست بر دست خود بپیچد؛ ناگهان مار، نیشى به او زد و در همان حالت آن شخص عمرى به هلاكت رسید.(5)





    شناسنامه اجمالی از دوران زندگی امام مجتبی علیه السلام
    نام: حسن
    كنیه: ابو محمد.
    نام و كنیه آن حضرت را پیامبر اكرم (ص) تعیین فرمودند.
    القاب: مجتبى، سید، سبط، زكى، تقى، حجت، برّ، امین، زاهد و طیب.
    منصب: معصوم چهارم، امام دوم شیعیان و پنجمین خلیفه اسلامى.
    تاریخ ولادت: نیمه ماه مبارك رمضان سال سوم هجرى. برخى نیز تولد آن حضرت را سال دوم هجرى دانسته‏ اند. او نخستین فرزند امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهرا (س) است.
    محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى‏ كنونى).


    نسب پدرى: امیرالمؤمنین، امام على بن ابى ‏طالب بن عبدالمطلب.
    مادر: فاطمه زهرا، دختر پیامبر (ص).
    مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امیرالمؤمنین(ع)، در رمضان سال چهلم تا صفر سال پنجاه هجرى، به مدت 10 سال. از این مدت، هفت ماه و 24 روز را عهده‏دار امر خلافت مسلمین بود و سپس طى صلحى، آن را به معاویة بن ابى سفیان واگذار كرد.


    تاریخ و سبب شهادت: 28 صفر سال پنجاه هجرى، در سن 47 سالگى، به‏وسیله زهرى كه همسرش، جعدة بنت اشعث، به تحریك معاویة بن ابى سفیان، به آن حضرت خورانیده بود، پس از چهل روز مسمومیت و بیمارى، به شهادت نایل آمد.
    محل دفن: قبرستان بقیع، در مدینه منوّره، در كنار قبر جدّه‏اش، فاطمه بنت اسد.
    همسران: 1. ام بشیر بنت ابى مسعود. 2. خوله بنت منظور. 3. ام اسحاق بنت طلحه. 4. سلمى بنت امرء القیس. 5. جعده بنت اشعث. 6. ام كلثوم بنت فضل بن عباس. 7. هند بنت عبدالرحمن بن ابى بكر.


    فرزندان:
    الف) پسران: 1. زید. 2. حسن مثنى. 3. عمر. 4. قاسم. 5. عبدالله. 6. عبدالرحمن. 7. ابوبكر. 8. حسین اثرم. 9. طلحه.


    ب) دختران: 1. ام حسن. 2. ام حسین. 3. فاطمه. 4. ام سلمه. 5. ام عبداللّه. 6. رقیه. برخى مورخان تعداد فرزندان امام حسن (ع) را بیش از این مى‏دانند؛ اما همگى اتفاق دارند كه نسل آن حضرت، تنها از طریق حسن مثنى و زید ادامه یافته است. از میان فرزندان امام حسن (ع) چهار تن در سرزمین كربلا، در ركاب عمویشان، امام حسین(ع) به شهادت رسیده و یكى از آنان (حسن مثنى) نیز در آن معركه به شدت زخمى شد و سپس بهبودى یافت.


    اصحاب ویاران:
    1. ابراهیم بن مالك اشتر.
    2. عبداللّه بن عباس.
    3. ابو ثمامه صیداوى.
    4. جابر بن عبدالله انصارى.
    5. جاریة بن قدامه.
    6. جبلة بن على شیبانى.
    7. حبیب بن مظاهر اسدى.
    8. حذیفة بن اسید غفارى.
    9. رفاعة بن شداد.
    10. سعید بن قیس همدانى.
    11. قیس بن سعد انصارى.
    12. سعید بن مسعود ثقفى.
    13. سلیم بن قیس هلالى.
    14. صعصعة بن صوحان عبدى.
    15. عامر بن واثله كنانى.
    16. عمر بن ابى سلمه.
    17. كمیل بن زیاد نخعى.
    . ابو مخنف، لوط بن یحیى.
    19. مسیب بن نجبه فزارى.
    20. میثم بن یحیى تمّار.
    21. سعد بن مسعود ثقفى.

     

    زمامداران معاصر:
    1. پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) (11-1 ق.).
    2. ابى بكر بن ابى قحافه (13-11 ق.).
    3. عمر بن خطاب (23-13 ق.).
    4. عثمان بن عفان (35-23 ق.).
    5. امیرالمؤمنین، على بن ابى‏طالب (ع) (40-35 ق.).
    6. معاویة بن ابى سفیان (60-35 ق.).

     

    از میان زمامداران فوق، پیامبر اسلام (ص) و امیرالمؤمنین (ع) علاقه و محبّت ویژه اى به امام حسن (ع) داشتند. سخنان و سیره عملىِ پیامبر اسلام(ص) با امام ‏حسن و برادرش، امام حسین(ع) گویاى شدت محبّت آن حضرت به این دو بزرگوار بوده است كه مورخان و محدثان اهل سنّت و شیعه، آنها را به طور متواتر نقل كرده ‏اند؛ از جمله، پیامبر اكرم (ص) درباره آنان فرمود:
    اَلْحَسَنُ و اَلْحُسَینُ سِیدا شَبابِ اَهْلَ الْجَنَّةِ»(1) و رَیحانَتاىَ مِنْ هذِهِ الْاُمَّةِ»(2) و هذانِ اِبْناىَ وَاِبْنا اِبْنَتىَّ، اَللَّهُمَّ اِنّكَ تَعْلم اِنّى اُحِبّهُهُما فَأحِبَّهُما»(3).


    و در جاى دیگر فرمود:
    مَنْ اَحبَّ الْحَسَنَ وَ الحُسَینَ أحَبَبتُهُ وَمَنْ اَحْبَبْتُهُ اَحبَّهُ اللّهُ، وَمَنْ اَحَبَّهُ اللَّهُ اَدْخَلَهُ الْجَنّةَ، وَمَنْ اَبْغَضَهُما اَبْغَضْتُهُ وَمَنْ اَبْغَضْتُهُ اَبْغَضَهُ اللَّهُ وَمَن أبْغَضَهُ اللّهُ اَدْخَلَهُ النار.(4)
    همچنین درباره امام حسن (ع) فرمود: حَسَنٌ مِنّی وَاَنَا مِنْهُ اَحَبَّ اللّهُ مَنْ اَحَبَّهُ».(5)
    حضرت على (ع) نیز امام حسن (ع) را در همه امور كمك‏كار و در كنار خود داشت. وصیت‏هاى آن حضرت به امام حسن (ع) معروف و مشهور است و در نهج ‏البلاغه به تفصیل نقل شده است. آن حضرت به خاطر فضیلت‏ها و ارزش‏هایى كه در وجود امام حسن(ع) سراغ داشت، وى را وصى و جانشین و امام پس از خود معرفى كرد. در این باره ادله و حجت‏هاى بسیارى در دست است؛ از جمله، روایتى است از سلیم بن قیس هلالى كه گفت:
    شَهِدْتُ اَمیرَالمُؤمِنینَ(ع) حینَ اَوْصى‏ اِلى‏ اِبْنِهِ الْحَسَن وَاَشْهَدَ عَلى‏ وَصیتِهِ الْحُسَینَ وَمُحَمّداً وَجَمیعَ وُلْدِهِ ورُؤَساءَ شیعَتِهِ وَاَهْلَ بَیتِهِ. ثُمَّ دَفَعَ الیهِ الْكِتابَ وَالسَّلاحَ وَقالَ لَهُ: یا بُنىّ أمَرَنی رَسُولُ اللّه (ص) اَنْ اَوْصى‏ اِلَیكَ وَاَدْفَعُ اِلَیكَ كُتُبى وَسَلاحی كَما اَوْصى‏ اِلَىَّ وَدَفَعَ اِلىّ كُتُبَهُ وَسَلاحَهُ، وَاَمرنی اَنْ آمُرَكَ اِذا حَضَرَكَ الْمَوْتَ أنْ تَدْفَعَها اِلى‏ اَخیكَ الَحُسَینَ(6)


    سلیم بن قیس گفت: من شاهد بودم آن زمانى را كه امیرالمؤمنین (ع) به فرزندش، امام حسن (ع) وصیت نمود و بر این وصیت، تمام فرزندان خویش، از جمله امام حسین، محمد بن حنفیه و رؤساى شیعه و اهل بیت خویش را گواه گرفت. سپس ودایع امامت، مانند كتاب و سلاح، را به امام حسن (ع) داد و به وى گفت: اى فرزندم! پیامبر گرامى (ص) به من دستور داد تا به تو وصیت كنم، سلاح و كتابم را به تو بدهم، همان طورى كه او به من وصیت كرد. آن حضرت به من دستور داد تا تو را امر نمایم به این كه هرگاه مرگ تو را فرا گیرد، آنها را به برادرت، حسین (ع) تحویل دهى (و امامت را به وى بسپارى).


    سه خلیفه اوّل نیز با آن حضرت رفتارهاى مناسبى داشته و با دیده احترام مى ‏نگریستند؛ اما معاویه، كه پس از شهادت امیرالمؤمنین، على (ع) خود را خلیفه بلامنازع مسلمانان مى‏ پنداشت، با مكر و حیله، یاران و بزرگان قوم را از اطراف امام حسن (ع) دور كرده و آن حضرت را در میدان ت و حكومت تنها گذاشت.


    امام حسن (ع) گرچه تلاش زیادى نمود تا در برابر تهاجم سنگین ى و نظامىِ معاویه از خلافت به حق خویش دفاع كند، اما با خیانت بسیارى از سردمداران و كوتاهى سران اقوام و طوایف، آن حضرت با تعداد اندكى از شیعیان، تنها مانده و ناچار به صلح با معاویه شد. معاویه با این كه صلح‏نامه را با گواهى برخى از صحابه پیامبر (ص) امضا كرده بود، اما به آن پاى‏بند نبوده و بر خلافش عمل نمود؛ از جمله، براى قتل امام حسن (ع) مكر اندیشید و همسر آن حضرت را به مسموم و شهید نمودن ایشان وادار ساخت.


    رویدادهاى مهم:
    1. از دست دادن جدّش، پیامبر اسلام (ص)، در سال یازدهم هجرى.
    2. فشارهاى روانى مخالفان بر پدر و مادرش، پس از رحلت پیامبر اسلام (ص).
    3. از دست دادن مادر خود، فاطمه زهرا (س)، در سال یازدهم هجرى.
    4. حضور در برخى از جنگ‏هاى مسلمانان علیه مشركان، در عصر خلیفه دوم و خلیفه سوم.
    5. ایجاد مهمان‏پذیر (مضیف) براى پذیرایى از مهمانان و مستمندان.


    6. آبرسانى به خلیفه سوم، عثمان بن عفّان (كه در محاصره انقلابیون مسلمان قرار داشت).
    7. همراهى با پدرش، حضرت على (ع)، در تصدىِ خلافت اسلامى، پس از كشته شدن عثمان بن عفّان به دست انقلابیون.
    8. فرماندهىِ لشكر در جنگ‏هاى جمل، صفین و نهروان، در ركاب حضرت على(ع).
    9. از دست دادن پدرش، حضرت على (ع)، در 21 رمضان سال 40 هجرى.
    10. تصدىِ غسل، نماز و دفن پیكر امام على (ع) و پنهان نمودن قبرش از چشم مردم.


    11. بیعت مردم با امام حسن (ع) در مسجد كوفه، پس از شهادت امیرالمؤمنین، على (ع).

    12. تصدىِ خلافت اسلامى، در 21 رمضان سال 40 هجرى.
    13. مكاتبات و ارسال پیام‏ها میان امام حسن (ع) و معاویه.
    14. اعدام شدن دو جاسوس معاویه، در كوفه و بصره به فرمان امام حسن (ع).
    15. اعلان جنگ معاویه علیه امام‏حسن(ع) و حركت لشكریان شام به سوى كوفه.


    16. اعلان آماده‏باش سپاهیان امام حسن (ع) و تهیه مقدمات جنگ در شهرها.
    17. خیانت برخى از فرماندهان سپاه امام حسن (ع) و پیوستن به سپاه معاویه.
    . زخمى شدن امام حسن مجتبى (ع) در ساباط مدائن به دست جراح بن سنان (یكى از منافقان فرقه خوارج).
    19. افزایش توان نظامى و روحى سپاه معاویه و كاهش تدریجىِ سپاهیان امام‏حسن(ع).
    20. پذیرش صلح تحمیلى با معاویه و واگذارى خلافت اسلامى به وى در جمادى الاوّل (یا ربیع الأول) سال 41 هجرى.


    21. تعهد معاویه بر مفاد صلحنامه امام حسن (ع) و نقض آن، پس از سیطره كامل بر شهرهاى اسلامى.
    22. بازگشت امام حسن (ع) و خاندان امیرالمؤمنین(ع) از كوفه به مدینه مشرفه.
    23. دسیسه معاویه در بیعت گرفتن از مردم براى ولایت عهدىِ فرزندش، یزید و واهمه او از امام حسن (ع).
    24. تحریك و فریب جعده بنت اشعث كندى، همسر امام حسن (ع)، توسط معاویه براى كشتن امام حسن (ع) به طور پنهانى.
    25. مسمومیت امام حسن (ع) به دست همسرش، جعده بنت اشعث كندى و شهادت آن حضرت پس از چهل روز بیمارى، در 28 صفر سال پنجاه هجرى، در مدینه مشرفه.


    26. ممانعت عایشه، همسر پیامبر (ص)، مروان و هواداران بنى‏امیه از دفن پیكر امام حسن (ع) در كنار مرقد مطهر پیامبر اكرم (ص).
    27. دفن امام حسن(ع) درقبرستان بقیع، در جوار مرقد جده‏اش، فاطمه بنت‏ اسد(س).

     

    -------------------------------
    پی نوشت ها
    1 . بحار الأنوار، ج‏22، ص 502، باب 1، ح 48؛ اهل البیت، ص 273؛ مناقب آل أبى طالب، ج‏3، ص 163.
    2 . بحار الأنوار، ج 37، ص 73، باب 50، ح 40؛ الإرشاد، ج‏2، ص 28 (با اندكى اختلاف در عبارت).
    3 . الإرشاد، ج‏2، ص 27.
    4 . همان، ج‏2، ص 28.
    5 . بحار الأنوار، ج 43، ص 306، باب 12، ح 66.
    6 . كشف الغمة فى معرفة الأئمة، ج‏2، ص 102.
    منبع :
    برگرفته شده از كتاب " خاندان عصمت علیهم السلام"





    حضرت مجتبى (ع) در نیمه ماه مبارك رمضان سال سوم هجرت متولد شد و به ابو محمد مكنى گردید. حضرت رسول(صلّى اللَّه علیه و آله) او را حسن نام گذاردند و قوچى از براى وى عقیقه كردند.

    به گزارش خبرنگار مهر، گروه دین و اندیشه خبرگزاری مهر در این گزارش یکی از پرتعدادترین سؤالاتی که توسط مردم از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی پرسیده می شود را برای آگاهی مخاطبان ارائه می کند.

    پرسش: لطفاً در رابطه با زندگانی امام حسن مجتبی(ع) اجمالاً توضیحاتی بفرمایید؟

    پاسخ: حضرت مجتبى (ع) در نیمه ماه مبارك رمضان سال سوم هجرت متولد شد و به ابو محمد مكنى گردید. حضرت زهرا(س) فرزندش را خدمت پیغمبر(صلى اللَّه علیه و آله) آوردند و این در هفتمین روز تولد آن جناب بود. حضرت زهرا(س) او را در پارچه ای از حریر كه جبرئیل از بهشت آورده بود پیچیدند و خدمت پدر بزرگوارش بردند، حضرت رسول(صلّى اللَّه علیه و آله) او را حسن نام گذاردند و قوچى از براى وى عقیقه كردند.

    در هنگام وفات پیغمبر هفت و یا هشت سال از زندگى امام مجتبى گذشته بود و در سال چهل بعد از شهادت پدرش امیرالمومنین(ع) به خلافت مسلمین رسید. نهایتاً سال چهل و یك از هجرت بین آن جناب و معاویه صلح واقع شد. علت صلح این بود كه امام حسن نسبت به جان خود و شیعیانش بیم داشت زیرا گروهى از رؤسا یاران او در نهان با معاویه مكاتبه كرده و از وى اطاعت نموده بودند این جماعت به معاویه وعده داده بودند كه امام حسن را دستگیر كرده و به او تسلیم كنند و در میان لشكر آن حضرت گروه اندكى از پیروان و خواص او حاضر به مقاومت و پایدارى بودند اینان نیز در برابر لشكریان معاویه استقامت نمی كردندو معاویه براى آن حضرت نوشت و پیشنهاد صلح كرد و ضمنا نامه‌هاى اصحاب او را هم فرستاد.

    امام مجتبى(ع) پیشنهاد صلح را پذیرفت و در ضمن قرارداد صلح مقرر شد كه معاویه سب علی(ع) را ترك كند و شیعیان آن جناب را آزار نرساند و حقوق تضییع شده را به اهلش برگرداند معاویه این پیشنهادها را پذیرفت و قول داد كه این شروط را ادا كند لیكن پس از اینكه صلح نامه تمام شد معاویه براى مردم خطبه خواند و گفت من به هیچ یك از این شروط عمل نخواهم كرد و آنها را زیرپا می گذارم!.


    حضرت امام حسن (ع) به طرف مدینه حركت كردند و ۱۰ سال در آنجا زندگى كردند و در بیست و هشتم ماه صفر سال پنجاهم از هجرت در حالى كه چهل و نه سال‌ و چند ماه از عمر شریفش گذشته بود توسط جعده دختر اشعث بن قیس مسموم شد و از دنیا رفت، معاویه بن ابى سفیان مقدارى زهر براى جعده فرستاد و به او وعده كرد در صورتى كه حسن را مسموم كند او را به عقد یزید درخواهد آورد، و صد هزار درهم نیز براى او فرستاد.

    جعده هم براى رسیدن به این آرزو امام حسن(ع) را مسموم كرد و آن جناب در اثر این زهر مدت چهل روز مریض و بسترى شدند و پس از این درگذشتند، سید الشهداء سلام اللَّه علیه برادرش را غسل دادند كفن كردند و در نزد جده‌ اش فاطمه بنت اسد به خاك سپردند. (۱)

    پی نوشت­ها:

    ۱. إعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى(م ۵۴۸ ق)، ترجمه عزیز الله عطاردی، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۹۰ ق. ص۲۹۸-۲۹۹.





    حجت الاسلام حسین زاده گفت: رزمایش کمک مومنانه و دستگیری از مستمندان و فقرا عمل به سیره امام مجتبی(ع) است.

    حجت الاسلام حسین حسین زاده برسمنانی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، باشاره به کرامات در زندگی امام حسن مجتبی(ع)، گفت: کریم» یعنی اهل کرم و بخشندگی بدون هیچ چشم داشتی و فقط برای خدا فقرا و ایتام را اکرام می کند و برای او فرقی نمی کند که نیازمندان در کدام مسلک و جریان قرار داردند.

    کارشناس مذهبی اضافه کرد: چون امام حسن مجتبی(ع) در میان ائمه معصومین(علیهم السلام) و اولیای الهی در طول زندگی شان، عملا اهل جود، کرم و توجه به فقرا و محرومان بودند به کریم» موصوف شد و صفت کرامت و کریم در ایشان ویژه گشت و البته این به معنای آن نیست که امامان دیگر کریم نبودند؛ همه ائمه معصومین(علیهم السلام) کریم بودند، اما چنانچه امام ششم به صادق یا امام هفتم به کاظم یا امام هشتم به صفت رضا شهره شده اند، امام حسن مجتبی(ع) هم صفت کریم شدن او، صفات دیگر وجودش را تحت الشعاع قرار داده شده و به آن موسوم و موصوف گشت.

    حجت الاسلام حسین زاده برسمنانی در ادامه به بعضی از کرامات امام حسن مجتبی(ع) اشاره کرد و گفت: اولین کرامت حضرت، در مقابل دشمنان است. شواهد فراوانی در زندگی امام حسن مجتبی(ع) وجود دارد که علاوه بر دوستان، نسبت به دشمنانشان که بیشتر نادان و جاهل بودند؛ رفتار کریمانه اش باعث تغییر و منقلب شدن آنها می گشت.

    امام جمعه امامزاده عبد الله آمل، انفاق اموال در راه خدا را از دیگر کرامات حضرت برشمرد و عنوان کرد: حضرت مجتبی(ع) دوبار همه دارایی خویش و سه بار نصف مال خود را در راه خدا انفاق و احسان کردند. علمای شیعه و اهل سنت آن را در کتابهای خود نقل کرده ‏اند.

    این کارشناس مذهبی با بیان این که یکی از کرامات حضرت آزاد کردن برده در برابر یک شاخه گل بود، افزود: انس بن مالک می گوید  روزی کنیزی شاخه گلی برای امام حسن محتبی(علیه السلام) هدیه آورده است امام هم در مقابل او را آزاد کرد. به امام گفتم شما به خاطر یک شاخه گل آن کنیز را آزاد کردی؟ امام فرمود: وَإِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا ۗإِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیٰ کُلِّ شَیْءٍ حَسِیبًا/ هرگاه به شما تحیّت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید؛ یا (لااقل) به همان گونه پاسخ گویید! خداوند حساب همه چیز را دارد. یعنی خداوند ما را چنین تربیت کرده است که هرگاه به شما سلام و درود و هدیه ای عنایت شد پاسخ آن را بهتر از آن بدهید و نیکوترازهدیه آزادی برای او در راه خدا نیافتم.

    حجت الاسلام حسین زاده برسمنانی گفت: در کتاب ینابیع المودة نقل شده است که امام حسن مجتبی(علیه السلام) لقمه نانی را درجای خلوتی دید، آن را برداشت و با چوبی آن را پاک کرد و به برده اش داد، و چون بیرون آمد آن را از آن برده طلب کرد و برده گفت: ای آقای من، من آن را خوردم! امام (ع) به او فرمود تو در راه خدا آزادی! و ادامه دادند از جدم رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: کسی که لقمه ای را افتاده ببیند و آن را پاک کرده یا بشوید و بخورد، خدای تعالی او را از آتش دوزخ آزاد کند، و من چنان نیستم که مردی را که خداوند از آتش دوزخ آزاد کرده به بردگی خود گیرم.

    امام جمعه امام زاده عبد الله آمل ادامه داد: از دیگر کرامت حضرت، دعوت به مهمانی و پوشاندن لباس است. روزی امام مجتبی(ع) به جمعی از فقرا رسید که بر زمین نشسته و ذرات گوشت را در استخوان‌هایی که در دست داشتند، پیدا می کردند و می‌خوردند. هنگامی که امام را دیدند، از وی خواهش کردند که با آن‌ها هم غذا شود. اما نیز درخواست آن‌ها را پذیرفت و مشغول به غذا خوردن با آن‌ها شد و فرمود: خداوند افراد متکبر را دوست ندارد». سپس آنان را به خانه‌ اش دعوت و خوراک و پوشاک هدیه کرد.

    وی، عدم رد نیازمندان را از دیگر کرامت حضرت عنوان کرد و افزود: فردی از امام حسن (علیه السلام) پرسید؟ چرا به هیچ نیازمندی جواب رد نمی دهی؟ وامام هم در پاسخ فرمود: من گدای خداوند و چشم به او دوخته ام، شرم دارم که خود سائل باشم و سائلی را رد کنم خداوند همواره نعمت هایش را بر من فرو می ریزد و من هم عادت دارم که نعمت هایش را بر مردم فرو ریزم می ترسم اگر این عادت و برنامه را ترک کنم او نیز فضل و برنامه اش را وا گذارد.    

    حجت الاسلام حسین زاده برسمنانی  با بیان این که امروز جامعه اسلامی همه تلاشش این است به سیره عملی علوی، حسنی و حسینی عمل کند، گفت: در این راستا رزمایش کمک مومنانه و دستگیری از مستمندان و فقرا در حال برگزاری است و مقام معظم رهبری با آگاهی درست و به موقع توصیه به راه اندازی این رزمایش کردند و موجب شد قلب بسیاری از مردم شاد شود.





    اجرای برنامه حزن انگیز شب سوم امام علی ع (آخرین شب در) در جلوی مسجد توسط گروه سرود کشت سرای کومله





    سخنرانی شب بیست و سوم ماه رمضان توسط حاج اقا نصرتی











    اجرای برنامه بک یا الله شب قدر با مداحی حاج حسین آقا جانی و کربلایی بیکران











    اعمال شب‌هاى قدر بر دو نوع است؛ یكى آن‌كه در هر سه شب باید انجام داد و دیگر آن‌هایی‌ كه مخصوص هر شبى است.

     اعمال مشترك این شب‌ها چند چیز هستند:

     

    اوّل:

    غسل»

    علامه مجلسى فرموده است كه "بهتر است غسل شب‌های قدر را مقارن غروب آفتاب انجام دهند كه نماز مغرب را با غسل بخوانند".

     

    دوّم:

    خواندن دو ركعت نماز»

    در هر ركعت بعد از حمد، هفت مرتبه سوره توحید(قل هو الله احد) را بخواند و بعد از پایان نماز هفتاد مرتبه بگوید اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَیْهِ»

    در روایتى از رسول خدا(ص) آمده است كه كسی كه این عمل را انجام دهد از جاى خود برنخیزد مگر اینكه خدای متعال او و پدر و مادرش را بیامرزد و خداوند، فرشتگان را مامور می‌كند كه تا سال آینده برای وی حسنات بنویسند.

     

    سوّم:

    باز كردن قرآن و قرائت دعای مخصوص آن» متن دعا در ادامه می‌آید؛

    اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِكِتابِكَ الْمُنْزَلِ

    خدایا از تو خواهم به حق كتاب فرستاده شده‌ات

    وَ ما فیهِ وَ فیهِ اسْمُكَ الاْكْبَرُ وَاَسْماَّؤُكَ الْحُسْنى

    و آن‌ چه در آنست كه در آن است نام بزرگت و نام‌هاى نیكویت

    وَما یُخافُ وَ یُرْجى اَنْ تَجْعَلَنى مِنْ عُتَقاَّئِكَ مِنَ النّارِ

    و آن‌چه بدان‌ها ترس و امید شود كه قرارم دهى از زمره آزاد شدگانت از دوزخ

    "پس هر حاجت كه دارد بخواهد"

     

    چهارم:

    بر سر گرفتن قرآن»

    به فرموده امام صادق (ع) قرآن مجید را باید بر سر گذاشت و گفت:

    اَللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ

    خدایا به حق این قرآن

    وَ بِحَقِّ مَنْ اَرْسَلْتَهُ بِهِ

    و بحق آنكس كه او را بدان فرستادى

    وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فیهِ

    و بحق هر مؤمنى كه در این قرآن مدحش كرده‌اى

    وَ بِحَقِّكَ عَلَیْهِمْ فَلا اَحَدَ اَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ

    و بحقى كه تو بر ایشان دارى زیرا كسى نیست كه حق تو را بهتر از خودت بشناسد

    سپس ده مرتبه بگوید؛

    بِكَ یا اَللّهُ»

    بحق خودت اى خدا

    و ده مرتبه

    بِمُحَمَّدٍ»

    بحق محمدصلى الله علیه و آله

    و ده مرتبه

    بِعَلی»

    بحق على علیه السلام

    و ده مرتبه

    بِفاطِمَةَ»

    بحق فاطمه سلام الله علیها

    و ده مرتبه

    بِالْحَسَنِ»

    بحق حسن علیه السلام

    و ده مرتبه

    بِالْحُسَیْنِ»

    بحق حسین علیه السلام

    و ده مرتبه

    بِعَلِىّ بْنِ الْحُسَیْنِ»

    بحق على بن الحسین علیه السلام

    و ده مرتبه

    بُمَحَمَّدِ بْنِ عَلِی»

    بحق محمد بن على علیه السلام

    و ده مرتبه

    بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ»

    بحق جعفر بن محمد علیه السلام

    و ده مرتبه

    بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ»

    بحق موسى بن جعفرعلیه السلام

    و ده مرتبه

    بِعَلِىِّ بْنِ مُوسى»

    بحق على بن موسى علیه السلام

    و ده مرتبه

    بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِی»

    بحق محمد بن على علیه السلام

    و ده مرتبه

    بِعَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ»

    بحق على بن محمدعلیه السلام

    و ده مرتبه

    بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِی»

    بحق حسن بن على علیه السلام

    و ده مرتبه

    بِالْحُجَّةِ»

    به حق حضرت حجت علیه السلام

    "پس هر حاجتی كه دارد از خداوند طلب كند و در تمام این اذكار نهایت حضور قلب و توجه به درگاه خدا را حفظ كند" .

    بهتر است اگر می‌خواهند توسل یا ذكر مصیبتی كنند قبل یا بعد از دعا باشد و دعا را قطع نكنند.

     

    پنجم:

    زیارت امام حسین (ع)»

    به فرموده علامه مجلسی زیارت امام حسین (ع)؛ در هر یك از سه شب قدر مستحب موكد است و در روایتی آمده است كه سبب آمرزش گناهان می‌شود و اگر از نزدیك دسترسی به زیارت نداشته باشد از دور زیارت كند.

     

    ششم:

    احیاء داشتن شب‌های قدر»

    یعنی اینكه این شب را تا صبح بیدار باشد و با عبادت، دعا، ‌تلاوت قرآن، حضور در جلسات سخنرانی دینی، ‌پرسش و پاسخ‌های مذهبی و یا مطالعه كتابهای تفسیر،‌ عقاید و مواعظ آن را سپری كند.

    در روایتی از امام باقر (ع) آمده است"هر كس شب قدر را احیاء دارد، گناهان او آمرزیده می‌شود، هر چند كه بسیار باشد" و بهتر است روز قبل مقداری استراحت كند و غذا و نوشیدنی كمتری بخورد تا خواب بر او غلبه نكند و كسانی كه توانایی احیاء ندارند بهتر است اول شب را استراحت كنند و سحرگاهان بیدار باشند و عبادت نمایند.

     

    هفتم:

    اقامه صد ركعت نماز»

    صد ركعت نماز بخواند (هر دو ركعت به یك سلام) كه فضیلت بسیار دارد و افضل آنست اگر توانایی داشته باشد در هر ركعت بعد از حمد ده مرتبه سوره توحید (قل هو الله احد) بخواند.

     

    هشتم:

    خواندن دعایی كه در ادامه می‌آید(حضرت زین العابدین (ع) در شب‌های قدر این دعا را می‌خواندند):

    بخواند:

    اَللّهُمَّ اِنّى اَمْسَیْتُ لَكَ عَبْداً داخِراً لا اَمْلِكُ لِنَفْسى نَفْعاً وَلا ضَرّاً

    خدایا من شام كردم در حالى كه بنده خوارى هستم كه مالك سود و زیانى براى خویشتن نیستم

    وَلا اَصْرِفُ عَنْها سُوَّءاً اَشْهَدُ بِذلِكَ عَلى نَفْسى

    و نتوانم از خویشتن پیش آمد ناگوارى را بازگردانم و این مطلبى است كه من آن را بر خویش گواهى دهم

    وَاَعْتَرِفُ لَكَ بِضَعْفِ قُوَّتى وَقِلَّةِ حیلَتى فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ

    و به ناتوانى خود و بیچارگیم در برابرت اعتراف دارم، پس درود فرست بر محمد و آل محمد(ص)

    وَاَنْجِزْ لى ما وَعَدْتَنى وَجَمیعَ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ فى هذِهِ اللَّیْلَةِ

    و وفا كن برایم بدانچه بر من و همه مؤمنین و مؤمنات وعده فرمودى از آمرزش در این شب

    وَاَتْمِمْ عَلَىَّ ما اتَیْتَنى فَاِنّى عَبْدُكَ الْمِسْكینُ الْمُسْتَكینُ الضَّعیفُ الْفَقیرُ الْمَهینُ

    و تمام كن بر من آنچه را به من دادى زیرا كه من بنده بینواى مستمند ناتوان تهیدست خوار توام

    اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْنى ناسِیاً لِذِكْرِكَ فیما اَوْلَیْتَنى

    خدایا قرار مده مرا فراموشكار از یاد خویش در آنچه به من انعام فرمودى

    وَلا غافِلاً لاِِحْسانِكَ فیما اَعْطَیْتَنى وَلا ایِساً مِنْ اِجابَتِكَ وَاِنْ اَبْطَاَتْ عَنّى

    و نه غافل از احسانت در آنچه به من عطا كردى و قرارم مده ناامید از اجابت خویش و اگرچه دیرزمانى طول كشد

    فى سَرّاَّءَ اَوْ ضَرّاَّءَ اَوْ شِدَّةٍ اَوْ رَخاَّءٍ اَوْ عافِیَةٍ اَوْ بَلاء اَوْ بُؤْسٍ اَوْ نَعْماءَ

    چه در خوشى و چه در سختى در دشوارى یا در آسایش در تندرستى یا گرفتارى در تنگدستى یا در نعمت

    اِنَّكَ سَمیعُ الدُّعاَّءِ

    براستى تو شنواى دعایى

    نهم:

    طلب آمرزش گناهان و دعا برای امور دنیوی و اخروی»

    مرحوم علامه مجلسی (ره) فرموده اند "بهترین اعمال در این شب‌ها طلب آمرزش گناهان و دعا برای امور دنیوی و اخروی است هم برای خود و هم برای پدر و مادر خویشان و دیگر مومنان؛ چه زنده باشند و چه از دنیا رفته باشند و همچنین ذكرهای مختلف و صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندانشان تا آنجا كه مقدور است، انجام دهند و در بعضی از روایات نیز تاكید شده است كه دعای جوشن كبیر» را در این سه شب بخوانند.

    در روایتی آمده است كه شخصی خدمت رسول خدا (ص) رسیده و عرض كرد: اگر شب قدر را درك كردم، ‌چه چیزی را از خداوند طلب كنم؟ كه ایشان فرمودند: "عافیت و سلامتی را از خداوند بخواه".

     

    شب بیست و یكم:

    این شب فضیلتش از شب نوزدهم بیشتر است پس اعمال مشترك شب‌های قدر را با توجه بیشتری انجام دهد. در روایات درباره غسل و احیا و تلاش در عبادت در این شب و شب بیست و سوم تاكید شده و آمده است كه شب قدر در میان یكی از این دو شب است و در چند روایت وقتی كه از معصوم(ع) خواستند تا معین كنند كه شب قدر، ‌در میان كدام یك از این دو شب است، معین نكردند، بلكه فرمودند: ما ایسر لیلتین فیما تطلب» (احیای هر دو شب، برای آنچه می‌خواهی مشكل نیست).

    و جالب این كه "مرحوم صدوق" در "امالی" می‌گوید: "من دین الامامیه من احیی هاتین اللیلتین بمذاكره العلم فهو افضل"؛ از دستورات مذهب امامیه است كه . اگر كسی این دو شب را به گفت‌وگوی علمی بپردازد، از هر عبادتی برتر است."

    اعمال شب بیست و یكم:

    اعمال این شب بر دو قسم است، قسم اول دعاهایی كه مربوط به دهه آخر ماه رمضان است و قسم دیگر اعمال مخصوص شب بیست و یكم، كه به این شرح است:

    1- دعایی است كه در "مصباح المتهجد" و "كافی" نقل شده است كه در شب بیست و یكم خوانده می‌شود كه به شرح زیر است:

    یا مُولِجَ اللَّیْلِ فِى النَّهارِ وَ مُولِجَ النَّهارِ فِى اللَّیْلِ

    اى فرو برنده شب در روز و اى فرو برنده روز در شب

    وَ مُخْرِجَ الْحَىِّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجَ الْمَیِّتِ مِنْ الْحَىِّ

    و اى بیرون آورنده زنده از مرده و بیرون آورنده مرده از زنده

    یا رازِقَ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ

    اى روزى دهنده هركه را خواهى بى حساب

    یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا اَللّهُ یا رَحیمُ

    اى خدا، اى بخشاینده، اى خدا، اى مهربان

    یا اَللّهُ اَللّهُ یا اَللّهُ

    اى خدا، اى خدا، اى خدا

    لَكَ الاْسْماءُ الْحُسْنى وَالاْمْثالُ الْعُلْیا وَالْكِبْرِیاءُ وَالا لآءُ

    از آن تو است نام‌هاى نیكو و نمونه‌هاى والا و بزرگى و نعمت‌ها

    اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ

    از تو خواهم درود فرستى بر محمد و آل محمد(ص)

    وَاَنْ تَجْعَلَ اسْمى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ فِى السُّعَداءِ

    و نام مرا در این شب در زمره سعادتمندان قرار دهى

    وَ رُوحى مَعَ الشُّهَداءِ

    و روحم را با شهدا مقرون سازى

    وَاِحْسانى فى عِلِّیّینَ وَاِساَّئَتى مَغْفُورَةً

    و احسان و نیكوكاریم را در بلندترین درجه بهشت و گناهانم را آمرزیده كنى

    وَاَنْ تَهَبَ لى یَقینَاً تُباشِرُ بِهِ قَلْبى

    و به من یقینى عطا كنى كه همیشه با دلم همراه باشد

    وَاِیماناً یُذْهِبُ الشَّكَّ عَنّى

    و ایمانى به من بدهى كه شك و تردید را از من دور سازد

    وَتُرْضِیَنى بِما قَسَمْتَ لى

    و بدانچه روزیم كرده‌اى خشنودم سازى

    وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً

    و بدهى به من در دنیا نعمت نیك و درآخرت نعمت نیكو

    وَقِنا عَذابَ النّارِ الْحَریقِ

    و نگهدارى ما را از عذاب آتش سوزان

    وَارْزُقْنى فیها ذِكْرَكَ

    و روزیم كنى در این شب از ذكر خود

    وَشُكْرَكَ وَالرَّغْبَةَ اِلَیْكَ وَالاِْنابَةَ

    و سپاسگزاریت و اشتیاق و بازگشت بسویت

    وَالتَّوْفیقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّداً وَ الِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ السَّلامُ

    و توفیق براى انجام آنچه را موفق داشتى بدان محمد و آل محمد را كه بر او و بر ایشان سلام باد

    2- مرحوم "شیخ كفعمی" از "سید بن باقی" نقل كرده است كه در شب بیست و یكم می‌خوانی:

    اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ

    خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد

    وَاقْسِمْ لى حِلْماً یَسُدُّ عَنّى بابَ الْجَهْلِ

    و چنان بردبارى بهره ام كن كه ببندد بر من در نادانى را

    وَهُدىً تَمُنُّ بِهِ عَلَىَّ مِنْ كُلِّ ضَلالَةٍ

    و هدایتى به من ده كه بر من منت نهد از رهانیدن از هر گمراهى

    وَغِنىً تَسُدُّ بِهِ عَنّى بابَ كُلِّ فَقْرٍ

    و بى نیازى به من بده كه درهاى انواع فقر را به تمامى بر من ببندد

    وَقُوَّةً تَرُدُّ بِها عَنّى كُلَّ ضَعْفٍ

    و نیرویى به من ده كه هرگونه سستى را از من بازگرداند

    وَعِزّاً تُكْرِمُنى بِهِ عَنْ كُلِّ ذُلٍّ

    و عزتى كه از هر خوارى مرا گرامى دارى

    وَرِفْعَةً تَرْفَعُنى بِها عَنْ كُلِّ ضَعَةٍ

    و رفعت مقامى كه بدان وسیله مرا از هر پستى بلند كنى

    وَاَمْناً تَرُدُّ بِهِ عَنّى كُلَّ خَوْفٍ

    و امنیتى كه بوسیله آن هر ترسى را از من دور كنى

    وَعافِیَةً تَسْتُرُنى بِها عَنْ كُلِّ بلاءٍ

    و تندرستى كه بدان وسیله مرا از هر بلایى بپوشانى

    وَعِلْماً تَفْتَحُ لى بِهِ كُلَّ یَقینٍ

    و دانشى كه به آن هر یقینى را بر من مفتوح گردانى

    وَیَقیناً تُذْهِبُ بِهِ عَنّى كُلَّ شَكٍّ

    و یقینى كه بدان وسیله هر شك و تردیدى را از من دور سازى

    وَدُعاءً تَبْسُطُ لى بِهِ الاِْجابَةَ فى هذِهِ اللَّیْلَةِ

    و دعائى كه اجابتش را بر من بگسترانى همین امشب

    هذِهِ السّاعَةِ السّاعَةِ السّاعَةِ السّاعَةِ یا كَریمُ

    و در همین ساعت، همین ساعت، همین ساعت، همین ساعت اى بزرگوار

    وَخَوْفاً تَنْشُرُ لى بِهِ كُلَّ رَحْمَةٍ

    و ترسى به من بده كه هر رحمتى را بدان وسیله بر من بگسترانى

    وَعِصْمَةً تَحُولُ بِها بَیْنى وَبَیْنَ الذُّنُوبِ حَتّى اُفْلِحَ بِها

    و مرا چنان خودنگهدار كن كه همان حالت میان من و گناهان حائل شود

    عِنْدَ الْمَعْصُومینَ عِنْدَكَ بِرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

    و بدان وسیله در پیشگاه معصومین (و خود نگهداران) درگاهت رستگار باشم اى مهربانترین مهربانان

    3- به فرموده "شیخ مفید"، در این شب صلوات بسیار فرستد و بر ظالمان بر آل محمد(ص) و همچنین بر قاتل امیرمومنان(ع) بسیار لعن و نفرین فرستد و هم برای خویش و پدر و مادرش و سایر مومنان و مومنات دعا كند.

    دعا برای وجود مبارك امام زمان(عج) و فرج آن حضرت، یكی دیگر از اعمال این شب است. در روایتی كه "سید بن طاووس" از حماد بن عثمان نقل كرده می‌خوانیم:

    در شب بیست و یكم ماه مبارك رمضان به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شدم. امام از من پرسید كه آیا غسل كرده‌ای؟ گفتم: آری امام(ع) حصیری طلبید و مرا نیز به كنارش فراخواند. آن حضرت (ع) مشغول نماز شد و من نیز نزدیك آن حضرت، نماز می‌خواندم. وقتی كه از نمازها فارغ شدیم، آن حضرت دعا كرد و من آمین گفتم و این كار ادامه داشت تا صبح طلوع كرد. امام(ع) اذان و اقامه گفتند و برخی از خدمتكاران را فرا خواند و نماز صبح را به امامت آن حضرت(ع) بجا آوردیم.

    امام صادق(ع) بعد از نماز، به تسبیح و تقدیس پروردگار پرداخت و بر پیامبر(ص) درود فرستاد و برای مومنان دعا كرد، آنگاه به سجده رفت و ساعتی در سجده بود و در آن مدت جز صدای نفس حضرت چیزی را نمی‌شنیدم، سپس دعایی خواند از جمله در دعایش عرض كرد:

    وَ أسْألُکَ بِجَمیعِ ما سَأَلْتُکَ وَ ما لَمْ أَسْأَلْکَ،

    از تو تقاضا مى کنم به جمیع آنچه که تو را با آن خواندم و آنچه را نخواندم،

    مِنْ عَظیمِ جَلالِکَ ما لَوْ عَلِمْتُهُ لَسَأَلْتُکَ بِهِ،

    ازعظیم جلال تو که اگر مى‌دانستم، تو را با آن خواندم

    أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ أَهْلِ بَیتِهِ،

    از تو مى‌خواهم بر محمد و اهل بیتش درود بفرستى

    وَ أَنْ تَأْذَنَ لِفَرَجِ مَنْ بِفَرَجِهِ فَرَجُ أَوْلِیائِکَ وَ أَصْفِیائِکَ مِنْ خَلْقِکَ،

    و اجازه فرج و ظهور کسى را بدهى که با ظهور او گشایشى در کار اولیاى تو و برگزیدگان از خلقت ظاهر مى‌شود

    وَ بِهِ تُبیدُ الظّالِمینَ وَتُهْلِکُهُمْ،

    و به وسیله او ظالمان را نابود و هلاک مى‌سازى.

    عَجِّلْ ذلِکَ یا رَبَّ الْعالَمینَ.

    اى پروردگار عالمیان، در ظهورش تعجیل فرما

    پس از آن امام(ع) سر از سجده برداشت، عرض كردم: جانم به فدایت! شما برای فرج كسی دعا كردید كه با فرج او گشایشی در كار دوستان و اولیای الهی حاصل خواهد شد، مگر آن كس شما نیستید؟ امام(ع) فرمود: نه! او قائم آل محمد است.

    آنگاه امام صادق(ع) نشانه‌های ظهورش را بیان كرد و در ادامه فرمود: " شب و روز،‌ منتظر ظهور مولایت باش، زیرا خداوند هر روز در شان و كاری است و انجام كاری او را از كار دیگر باز نمی‌دارد" (و توقع امر صاحبك لیلك و نهارك، فان الله كل یوم هو فی شان، لا یشغله شان عن شان)

    نكته:

    از شب بیست و یكم، دهه آخر ماه رمضان شروع می‌شود كه بسیار پرارزش و مغتنم است، در هر شب از شب‌های این دهه، غسل مستحب است و روایت شده است كه رسول خدا(ص) در هر شب از شب‌های دهه آخر ماه رمضان غسل كرد.

    همچنین اعتكاف در مساجد جامع در این دهه مستحب است و فضیلت فراوان دارد و در روایتی از رسول خدا(ص) اعتكاف در دهه آخر ماه رمضان برابر دو حج و دو عمره شمرده شده است.

    رسول خدا(ص) در دهه آخر ماه رمضان در مسجد معتكف می‌شد. بسترش را جمع می‌كرد و آماده و مهیا و با نشاط به شب‌زنده‌داری و عبادات می‌پرداخت (بسیاری از مسلمانان نیز در این امر به آن حضرت اقتدا می‌كردند) برخلاف آنچه بعضی از ناآگاهان می‌پندارند كه با گذشت شب‌های قدر برنامه ماه مبارك رمضان تمام شده است.




    دهۀ دوم ماه مبارک رمضان نیز رو به پایان است و در آستانۀ ورود به نخستین شب از شب‌های قدر هستیم. سه‌شنبه 23 اردیبهشت مصادف با شب نوزدهم ماه مبارک رمضان و اولین شب قدر؛ شب ارزش‌گذاری انسان‌هاست. هر قدر در این شب به خواسته‌های خدا توجه کنیم و آنها را عرضه بداریم، قدر و ارزش بیشتری پیدا خواهیم کرد. در روایت داریم که خودِ امام زمان(عج) برای تعجیل در ظهورشان دعا می‌کنند، این خواسته ایشان یعنی همان خواسته خدا، پس بدانیم درخواست برپایی امر ظهور ایشان از مهم‌ترین موضوعاتی است که انسان‌ها را در شب قدر ارزشی‌تر می‌کند، اما این بدین معنا نیست که غیر از ظهور امام زمان، چیز دیگری نباید بخواهیم، بلکه باید برای موضوعات دیگر نیز دعا کرد اما درخواست اصلی و تأکید ما دعای برای تعجیل در فرج مولایمان باشد.

    در کتاب مفاتیح الجنان درباره اعمال شب نوزدهم ماه مبارک رمضان آمده است:

    این شب باعظمت آغاز شب‌های قدر است و شب قدر آن شبی است که در طول سال، شبی به خوبی و فضلیت آن یافت نمی‌شود و عمل در این شب از عمل در طول هزار ماه بهتر است و تقدیر امور سال در این شب صورت می‌گیرد و فرشتگان و روح که اعظم فرشتگان الهی است، در این شب به‌اذن پروردگار به زمین فرود می‌آیند و به محضر امام زمان(عج) می‌رسند و آنچه را که برای هر فرد مقدّر شده بر آن حضرت عرضه می‌دارند.

    * اعمال شب نوزدهم:

    اوّل:

    غسل کردن.
    علاّمه مجلسی فرموده: بهتر است غسل این شب‌ها در هنگام غروب آفتاب انجام گیرد که نماز شام را با غسل بخواند.

    دوم:

    دو رکعت نماز که در هر رکعت پس از سوره حمد»، هفت مرتبه توحید» خوانده و پس از فراغت از نماز هفتاد مرتبه» بگوید: 

    أَسْتَغْفِرُ اللّٰهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ»

    سوم:

    قرآن مجید را باز کند و در برابر خود گرفته و بگوید:

    اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِكِتابِكَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ وَفِیهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَأَسْماؤُكَ الْحُسْنىٰ وَمَا یُخافُ وَیُرْجىٰ أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْ عُتَقائِكَ مِنَ النّارِ؛

    خدایا؛ از تو درخواست می‌کنم به حق کتاب نازل‌شده‌ات و آنچه در آن است و در آن است نام بزرگ‌ترت و نام‌های نیکوترت و آنچه بیم‌انگیز است و امیدبخش، این که مرا از آزادشدگان از آتش دوزخ قرار دهی.

    سپس هر حاجت که دارد بخواهد.


    چهارم:

    قرآن مجید را روی سر بگذارد و بگوید:

    اللّٰهُمَّ بِحَقِّ هٰذَا الْقُرْآنِ وَبِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَبِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَبِحَقِّكَ عَلَیْهِمْ فَلَا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ؛

    خدایا؛ به حق این قرآن و به حق کسی که آن را بر او فرستادی و به حق هر مؤمنی که او را در قرآن ستودی و به حق خود بر آنان، پس احدی شناساتر از تو به حق تو نیست.

    سپس 10 مرتبه بگو: بِکَ یَا اللّٰهُ» و 10 مرتبه بِمُحَمَّدٍ» و 10 مرتبه بِعَلِیٍّ» و 10 مرتبه بِفَاطِمَةَ» و 10 مرتبه بِالْحَسَنِ» و 10 مرتبه بِالْحُسَیْنِ» و 10 مرتبه بِعَلِیِّ‌بْنِ الْحُسَیْنِ» و 10 مرتبه بِمُحَمَّدِبْنِ عَلِیٍّ» و 10 مرتبه بِجَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ» و 10 مرتبه بِمُوسَى‌بْنِ جَعْفَرٍ» و 10 مرتبه بِعَلِیِّ‌بْنِ مُوسَى» و 10 مرتبه بِمُحَمَّدِبْنِ عَلِیٍّ» و 10 مرتبه بِعَلِیِّ‌بْنِ مُحَمَّدٍ» و 10 مرتبه بِالْحَسَنِ‌بْنِ عَلِیٍّ» و 10 مرتبه بِالْحُجَّةِ»؛

    به ذاتت ای خدا؛ به حق محمّد؛ به حق على؛ به حق فاطمه؛ به حق حسن؛ به حق حسین؛ به حق على‌بن الحسین؛ به حق محمّدبن على؛ به حق جعفربن محمّد؛ به حق موسى‌بن جعفر؛ به حق على‌بن موسى؛ به حق محمدبن على؛ به حق على‌بن محمّد؛ به حق حسن‌بن على؛ به حق حجّت.

    پس هر حاجتى که دارى از خدا بخواه.

    پنجم:

    زیارت امام حسین علیه السلام. در روایت آمده: هنگامی که شب قدر می‌شود، منادی از آسمان هفتم از پشت عرش ندا سر می‌دهد که خدا هرکه را به زیارت مزار امام حسین علیه السلام آمده آمرزید.

    ششم:

    این شب‌ها را احیا بدارد؛ روایت شده: هرکه شب قدر را اِحیا بدارد، گناهانش آمرزیده می‌شود، هرچند به‌شماره ستارگان آسمان و سنگینی کوه‌ها و پیمانه دریاها باشد.

    هفتم:

    صد رکعت نماز به‌جا آورد که فضلیت بسیار دارد و بهتر آن است که در هر رکعت پس از سوره حمد»، 10 مرتبه توحید»  بخواند.

    هشتم:

    این دعا را بخواند:

    اللّٰهُمَّ إِنِّى أَمْسَیْتُ لَكَ عَبْداً داخِراً لَاأَمْلِكُ لِنَفْسِى نَفْعاً وَلاضَرّاً وَلاأَصْرِفُ عَنْها سُوءً، أَشْهَدُ بِذٰلِكَ عَلَىٰ نَفْسِى، وَأَعْتَرِفُ لَكَ بِضَعْفِ قُوَّتِى، وَقِلَّةِ حِیلَتِى، فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَأَنْجِزْ لِى مَا وَعَدْتَنِى وَجَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ فِى هٰذِهِ اللَّیْلَةِ، وَأَتْمِمْ عَلَىَّ مَا آتَیْتَنِى فَإِنِّى عَبْدُكَ الْمِسكِینُ الْمُسْتَكِینُ الضَّعِیفُ الْفَقِیرُ الْمَهِینُ. اللّٰهُمَّ لَاتَجْعَلْنِى ناسِیاً لِذِكْرِكَ فِیما أَوْلَیْتَنِى، وَلاغافِلاً لِإِحْسانِكَ فِیما أَعْطَیْتَنِى، وَلَاآیِساً مِنْ إِجابَتِكَ وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّى فِى سَرَّاءَ كُنْتُ أَوْ ضَرَّاءَ أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخاءٍ أَوْ عافِیَةٍ أَوْ بَلاءٍ أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْماءَ إِنَّكَ سَمِیعُ الدُّعاءِ.

    خدایا، شام کردم درحالی‌که برای تو تنها بنده کوچک و خواری هستم که برای خویش سود و زیانی را به‌دست ندارم و نمی‌توانم از خود پیش‌آمد بدی را بازگردانم، به این امر بر خویش گواهی می‌دهم و در پیشگاهت به ناتوانی و کمی چاره‌ام اعتراف می‌کنم، خدایا، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و آنچه را به من و همه مردان و ن مؤمن، از آمرزش در این شب وعده دادی وفا کن و آنچه را به من عنایت فرموده‌ای کامل ساز که من بنده بیچاره، درمانده، ناتوان، تهیدست و خوار توأم. خدایا، مرا فراموش کننده ذکرت قرار مده، در آنچه سزاوار آنم فرمودی و نه فراموش کننده احسانت، در آنچه عطایم نمودی و نه ناامید از اجابتت، گرچه مدّت زمانی طولانی شود، چه در خوشی یا ناخوشی، یا سختی، یا آسانی، یا عافیت، یا بلا، یا تنگدستی، یا در نعمت، همانا تو شنونده دعایی.

    کفعمی از امام زین‌العابدین علیه‌ السلام روایت کرده که حضرت در این شب‌ها، در حال قیام و قعود و رکوع و سجود این دعا را می‌خواند.

    علاّمه مجلسی فرموده: بهترین اعمال در این شب‌ها، درخواست آمرزش و دعا است برای حوایج دنیا و آخرت خود و پدر و مادر و خویشان و برادران و خواهران مؤمن، چه آنان که زنده‌اند و چه آنان که از دنیا رفته‌اند و خواندن اذکار و صلوات بر محمّد و آل محمّد (صلّی اللّه علیه و آله) به هر اندازه که بتواند.

    در بعضی از روایات وارد شده: دعای جوشن‌کبیر» را در این سه شب بخواند. روایت شده که خدمت رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) عرض شد: اگر شب قدر را یافتم، از خدا خود چه بخواهم؟ فرمود: عافیت.

    نهم:

    گفتن صد مرتبه»: أَسْتَغْفِرُ اللّٰهَ رَبِّی وَأَتُوبُ إِلَیْهِ.

    دهم:

    گفتن صد مرتبه»: اللّٰهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ؛ خدایا؛ قاتلان امیرالمؤمنین را لعنت کن.





    اعمال شب قدر بر دو نوع است ، یکی آنکه در هر سه شب باید کرد و دیگر آنکه مخصوص است به هر شبی.

    اما اعمالی که در هر سه شب (شبهای قدر)  مشترک است و باید انجام داد :

    اول : غسل است ( مقارن غروب آفتاب ، که بهتر است نماز شام را با غسل خواند )

    دوم : دو رکعت نماز است که در هر رکعت بعد از حمد هفتمرتبه توحید بخواند وبعد از فراغ  هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَاَتوبُ اِلَیهِ ودر روایتی است که از جای خود بر نخیزد تا حقتعالی او وپدر ومادرش را بیامرزد.


    سوم : قرآن مجید را بگشاید وبگذارد در مقابل خود وبگوید :  اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِوَمافیهِاسمُکَالاَکبَرُو،اَسماؤُکَ الحُسنی وَیُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار پس هر حاجت که دارد بخواند

    چهارم : مصحف شریف را بگیرد وبر سر بگذارد وبگوید :

    اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَبِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ

    ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله

    ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ

    ده مرتبه: بِعلیٍّ

    ده مرتبه: بِفاطِمَةَ

    ده مرتبه: بِالحَسَنِ

    ده مرتبه: بِالحُسَین ِ

    ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین

    ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ

    ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ

    ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ

    ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی

    ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ

    ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ

    ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ

    ده مرتبه: بِالحُجَّةِ.

    پس هر حاجتی داری طلب کن .

    پنجم : زیارت امام حسین (ع) است؛ که در خبر است که چون شب قدر میشود منادی از آسمان هفتم ندا میکند که  حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین (ع) آمده .

    ششم : احیا داشتن این شبها است که در روایت امده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان وسنگینی کوهها وکیل دریاها باشد .

    هفتم : صد رکعت نماز کند که فضیلت بسیار دارد ، وافضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مزتبه توحید بخواند .

    هشتم : بخواند :اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَ اَعتَرِفُ

    اما اعمالی که مخصوص هر شب است وباید انجام داد :

    و اعمال مخصوص شب نوزدهم ( شب قدر اول) :

    اول : صد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَاَتوبُ اِلَیه

    دوم : صد مرتبه  اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ

    سوم : بخواند یا ذَالَّذی کانَ .

    چهارم : بخواند دعای اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ











    پیامبر خدا(ص) فرمودند: حضرت موسی(ع) به خداوند عرض کرد: خداوندا! می خواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسی است که شب قدر بیدار باشد. گفت: خداوندا! رحمتت را می خواهم، فرمود: رحمتم از آن کسی است که در شب قدر به مسکینان رحم کند. گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو می خواهم، فرمود: جواز از آن کسی است که در شب قدر صدقه ای بدهد. گفت: خداوندا! از درختان بهشت و میوه هایش می خواهم، فرمود: آنها از آن کسی است که در شب قدر تسبیح گوید. گفت: خداوندا! رهایی از جهنم را می خواهم، فرمود: رهایی از آن کسی است که در شب قدر استغفار کند. گفت: خداوندا! خشنودی تو را می خواهم، فرمود: خشنودی من از آن کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز گزارد.»
    تاریخ انتشار : 1398/3/7
    بازدید : 521
    منبع : مبلغان » اردیبهشت و خرداد 1397 - شماره 227 ,

    به مناسبت شبهای قدر چند نکته را یادآوری می کنیم:

    1- شانس یا تقدیر

    کلمه فرانسوی شانس» در فرهنگ ایرانی بسیار طرفدار دارد. مردم بسیاری از کارها را به بخت و شانس نسبت می دهند. از نظر توده مردم، بخت و شانس اتفاقاتی است که هیچ برنامه یا مقدماتی برای تحقق آن نبوده است. چنین تفکری موجب می شود که از بار مسئولیت حادثه خود را برهانند و آن را به گردن روزگار بیندازند، در حالی که بر اساس آموزه های وحیانی و حتی احکام عقلی و مبانی و اصول فلسفه، هیچ رخداد و حادثه ای اتقاقی و بدون علت تامه و به اصطلاح شانسی تحقق نمی یابد و تا تک تک اسباب یک حادثه و رخداد فراهم نشوند، آن رخداد پیش نمی آید.

    شهید مطهری(ره) می نویسد: شانس در سنت پیامبر(ص) و مکتب اسلام جایگاهی ندارد و درست نمی باشد؛ چراکه با اصل علیت منافات دارد.»[1]

    شانس یک دروغ بین المللی است که هیچ پایه عقلی، علمی و شرعی ندارد و قمار، جوایز بانکها، قرعه کشیها و. باور به آن را تقویت نموده اند؛ اما آنچه در اسلام بر آن تأکید شده، تقدیر الهی و قضا و قدر است.

    قرآن در شبی بابرکت نازل شده است. شبی که (فِیهَا یُفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ)[2]؛ در این شب است که هر کاری طبق حکمت خداوند جدا (تعیین و تنظیم) می گردد. »

    2- عوامل تغییر تقدیر

    در شب باعظمت و بزرگ قدر، با فرود ملائکه آسمانی، مقدرات یک سال انسان بر اساس عملکرد او مشخص و بر قلب حجّت زمان (عج) عرضه می شود. همان گونه که ساختن سرنوشت به دست انسان و با اعمال و عقاید اوست که توسط خدا تقدیر می گردد، تغییر و تبدیل سرنوشت نیز با همت وی ممکن و مقدور است.[3]

    طبق روایات، عواملی در تغییر تقدیر و سرنوشت انسان موثرند؛ نظر و نفس اولیای الهی، ادب، دعا، اخلاص، تهذیب، صدقه، صله رحم و. سرنوشت انسان را به بهشت رقم می زنند و عواملی مثل دلبستگی به دنیا، قطع رحم، ظلم، دروغ، اهانت به مؤمن، عُجب و خودشیفتگی، بی ادبی، حرص و طمع، آبرو بردن و. سرنوشت انسان را به دوری از رحمت الهی رقم می زنند که در این مختصر به سه نمونه اشاره می کنیم:

    الف) نظر و نفس اولیای الهی

    آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند

    آیا بوَد که گوشه چشمی به ما کنند

     

    عده ای از اراذل و اوباش که در صدد توهین به مرحوم شیخ محمدتقی مجلسی(ره) بودند، او را برای خواندن خطبه عقد به مجلسی دعوت کردند. وقتی ایشان وارد شد، ای آرایش کرده از در وارد شد و شروع کرد به شعر و آواز خواندن و رقصیدن و اوباش هم شروع به زدن تار و شرب خمر نمودند. زن می رقصید و این غزل حافظ را می خواند که:

     

    در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند

    گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

     

    مرحوم مجلسی(ره) همان طور که سر به زیر انداخته بود، فرمود: تغییر دادیم قضا را!

    ناگهان حال اهل مجلس منقلب شد و زن چادر بر سر انداخت و جلوی پای مرحوم مجلسی افتاد و اوباش و جهال آلات لهو و لعب و جامهای شراب را شکستند و در حضور آن بزرگوار تضرع و زاری نموده، توبه کردند.[4]

    ب) ادب

    یکی دیگر از عوامل تغییر سرنوشت، ادب می باشد که نمونه های این موضوع فراوان است. مثلاً حر بن یزید ریاحی» به خاطر ادبش به حضرت زهرا(ع) به جمع شهدای کربلا پیوست و سحره فرعون به خاطر احترام و ادبی که در حق حضرت موسی(ع) رعایت کردند، به ایمان راستین راه یافتند.

    آنجا که به حضرت فرمودند: (قالُوا یا مُوسَی إِمَّا أَنْ تُلْقِیَ وَإِمَّا أَنْ نََ نَحْنُ الْمُلْقِینَ[5] (ساحران) گفتند ای موسی یا تو بیفکن یا ما می افکنیم!»

     

    ساحران در عهد فرعون لعین

    چون مرَی کردند با موسی به کین

     

    لیک موسی را مقدم داشتند

    ساحران او را مکرم داشتند

     

    زان که گفتندش که فرمان آن توست

    خواهی اول آن عصا افکن نخست

     

    گفت: نی، اول شما، ای ساحران

    افکنید آن مکرها را در میان

     

    این قدر تعظیم دینشان را خرید

    کز مرَی آن دست و پاهاشان برید[6]

    ج) دعا

    امام صادق(ع) می فرمایند: دعا قضای الهی را بر می گرداند، اگرچه محکم شده باشد. از این رو، زیاد دعا کن که آن کلید هر رحمت و بر آوردن هر حاجت است.[7]

    امام کاظم (ع) نیز می فرمایند: بر شما باد به دعا کردن؛ زیرا دعا و درخواست از خدا بلایی را که از مرحله قدر و قضا گذشته (تمامی اسباب آن فراهم شده؛ ولی هنور در خارج وجود پیدا نکرده) و جز امضای آن نمانده، بر می گرداند.[8]

    3- شب قدر و ره صد ساله

    پیامبر خدا(ص) فرمودند: حضرت موسی(ع) به خداوند عرض کرد: ;>إِلَهِی! أُرِیدُ قُرْبَک قَالَ: قُرْبِی لِمَنِ اسْتَیقَظَ لَیلَةَ الْقَدْرِ. قَالَ: إِلَهِی! أُرِیدُ رَحْمَتَک. قَالَ: رَحْمَتِی لِمَنْ رَحمَ الْمسَاکینَ لَیلَةَ الْقَدْر. قَالَ: إِلَهِی! أُرِیدُ الْجَوَازَ عَلَی الصرَاطِ. قالَ: ذَلِک لِمَنْ تصَدَّقَ بصَدَقَةٍ لَیلَةَ الْقدْرِ. قَالَ: إِلَهِی! أُرِیدُ مِنْ أَشجَارِ الْجَنَّةِ وَ ثِمَارِهَا. قَالَ: ذَلِک لِمَنْ سَبَّحَ تَسْبِیحَةً فِی لَیلَةِ الْقَدْر. قَالَ: إِلَهِی! أُرِیدُ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ. قَالَ: ذَلِک لِمنِ استَغْفَرَ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ. قَالَ: إِلَهِی! أُرِیدُ رِضَاک. قَالَ: رِضَای لِمَنْ صَلَّی رَکعَتَینِ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ؛[9]

    خداوندا! می خواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسی است که شب قدر بیدار باشد. گفت: خداوندا! رحمتت را می خواهم، فرمود: رحمتم از آن کسی است که در شب قدر به مسکینان رحم کند. گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو می خواهم، فرمود: جواز از آن کسی است که در شب قدر صدقه ای بدهد. گفت: خداوندا! از درختان بهشت و میوه هایش می خواهم، فرمود: آنها از آن کسی است که در شب قدر تسبیح گوید. گفت: خداوندا! رهایی از جهنم را می خواهم، فرمود: رهایی از آن کسی است که در شب قدر استغفار کند. گفت: خداوندا! خشنودی تو را می خواهم، فرمود: خشنودی من از آن کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز گزارد.»

    4- قدر و منزلت شب قدر

    در قدر و منزلت شب قدر همین بس که از هزار ماه برتر است»؛ اما اموری بر قدر و منزلت این شب افزوده[10]، از جمله:

    الف) نازل شدن قرآن

    نزول جامع ترین، کامل ترین و ماندگارترین کتاب الهی بر عظمت و منزلت شب قدر افزوده است. قرآن خود می گوید: (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی اُنزِلَ فیهِ الْقُرْانَ)[11]؛ ماه مبارک رمضان ماهی است که در آن قرآن نازل شده است. »؛ اما در چه شبی از شبهای ماه رمضان نازل شده است؟ آیه دیگر بیان می کند: (اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکةٍ)[12]؛ به راستی آن (قرآن) را در شبی پر برکت نازل کردیم.» و این شب مبارک را در سوره قدر مشخص فرموده که: (اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ)؛ به حقیقت ما قرآن را در شب قدر فرود آوردیم.»

    این نکته را هم اضافه کنیم که این نزول، نزول دفعی بر قلب رسول گرامی اسلام(ص) بوده است، نه نزول تدریجی که آغاز آن با آغاز بعثت؛ یعنی بیست و هفتم رجب همراه بوده است.

    ب) تعیین سرنوشت

    قرآن کریم درباره شب قدر می فرماید: (فیهَا یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ)[13]؛ در آن شب هر کاری طبق حکمت خداوند جدا (تعیین و تنظیم ) می گردد. » و امام صادق(ع) می فرمایند: >التَّقْدیرُ فی لَیلَةِ الْقدْرِ تِسْعَةُ عَشْرٍ، وَالاِبرامُ فی لَیْلَةِ اِحْدی وَ عِشْرینَ وَالْاِمْضاءُ فی لَیْلَةِ ثَلاثَ وَ عِشْرینَ؛[14] تقدیر امور و سرنوشتها در شب قدر؛ یعنی شب نوزدهم است و تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضای آن در شب بیست و سوم.»

    و طبق روایات فراوانی، سرنوشت افراد برای سال بعد، مانند: رزق و روزیها، مرگ و میرها، خوشی و ناخوشیها، حج رفتن و حوادث دیگر زندگی، بر اساس استعدادها و لیاقتها در همین شب رقم می خورد.

    ج) دلیل تداوم امامت

    شب قدر بزرگ ترین سند و دلیل امامت و تداوم آن در طول زمان است. در روایات فراوانی، وجود شب قدر را در هر زمان، دلیل وم امامت و بقای آن دانسته اند و سوره قدر را به منزله شناسنامه اهل بیت(ع) شمرده اند. >اقْرَأْ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فَإِنَّهَا نِسْبَتُک وَ نِسْبَةُ أَهْلِ بَیتِک إِلَی یوْمِ الْقیامَةِ؛[15] سوره قدر را بخوان که نسبت تو و اهل بیت تو است تا روز قیامت» نزول بزرگ ترین فرشته با فرشتگان مدبّر امور بر کرۀ خاکی، علّتی دارد برای رسیدن به محضر حجّت خدا و اگر حجت خدا که در عصر ما امامان هستند، وجود نداشته باشد، نزد چه کسی می آیند و برای چه به زمین می آیند؟

    دراینجا به برخی روایات اشاره می شود:

    امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: به حقیقت شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال بعد در آن شب نازل می شود و به راستی برای آن صاحبان امری است. عرضه شد: آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: >اَنَا وَ اَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبی اَئِمَّةً مُحَدَّثُونَ؛[16] من و یازده امام از نسل من که همگی امامانی محدَّث می باشند.»

    و در برخی روایات آمده است که خود ولایت حضرت علی(ع) و دیگر ائمه(ع) جزء تقدیرات آن شب است[17] و لذا دستور داده اند که با مخالفان برای اثبات امامت و بقای آن و زنده بودن حضرت مهدی(عج) به سوره قدر استدلال کنید.[] آری، بقای شب قدر دلیل محکمی است بر بقای امامت و بقای امامت اقتضا می کند حیات و زنده بودن حضرت مهدی(عج) را و حیات او نشانه حیات مذهب پیشتاز و همیشه در صحنه تشیّع است. به همین دلیل اسلام اصیل و قرآن تا ابد زنده است.

    از اینجا روشن می شود که شب قدر؛ یعنی شب ولایت و امامت، و روایاتی که شب قدر را به حضرت فاطمه(ع) تفسیر کرده اند؛ معنا می شود.

    د) آمرزش گناهان

    یکی دیگر از ویژگی های شب قدر، بخشش گناهان عاصیان و مجرمان است و باید تلاش نمود تا این فیض عظمای الهی شامل حالمان شود. وای به حال انسانی که در شب قدر مورد غفران الهی قرار نگیرد. پیامبر(ص) به هنگام ورود به ماه مبارک رمضان فرمودند: >إن هذَا الشهرَ قَد حَضَرَکم، وفیهِ لَیلَةٌ خَیرٌ مِن ألفِ شَهرٍ، مَن حُرِمَهَا فَقَد حُرِمَ الخَیرَ کلَّهُ، ولا یحرَمُ خیرَها إلّا مَحرُومٌ؛[19] همانا این ماه، شما را فرا رسیده است و در آن شبی است بهتر از هزار ماه، هر کسی از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات محروم شده است و محروم نمی ماند از خیرات شب قدر، مگر کسی که (با اعمال خویش) خود را محروم نموده باشد.»

    به امید اینکه شبهای قدر شبهای بیدار ماندن ما، تنها نباشد و این شبها شبهای بیدار شدن ما باشد.

    5- رمضان؛ میدان مسابقه

    شیخ صدوق(ره) نقل می کند: امام مجتبی(ع) در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان از کنار جماعتی که مشغول خنده و شوخی بودند، عبور کردند. حضرت با ناراحتی به آنها فرمودند: >إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خلَقَ شهْرَ رَمضَانَ مِضْمَاراً لِخَلْقِهِ یسْتَبِقُونَ فِیهِ بِطَاعَتِهِ إِلَی رِضْوَانِهِ فَسَبَقَ فِیهِ قَوْمٌ فَفَازُوا وَ تَخَلَّفَ آخرُونَ فخَابُوا فَالْعَجَبُ کلُّ الْعَجَبِ مِنَ الضَّاحِک اللَّاعِبِ فِی الْیوْمِ الَّذِی یثَابُ فِیهِ الْمُحْسِنُونَ وَ یخِیبُ فِیهِ الْمُقَصِّرُونَ وَ ایمُ اللَّهِ لَوْ کشفَ الْغطَاءُ لَشُغِلَ مُحْسِنٌ بِإِحْسَانِهِ وَ مُسِی ءٌ بِإِسَاءَتِه؛ خدا ماه رمضان را میدان مسابقه بندگان قرار داده است. دسته ای گوی سبقت می ربایند و پیروز می شوند و تعدادی از دیگران عقب مانده، سرافکنده می شوند. عجیب است در روزی که پیشی گیرندگان پیروز شده اند و عقب ماندگان زیانکار گردیده اند، جمعی به شوخی و خنده مشغولند! به خدا سوگند که اگر پرده در افتد، امروز نیکوکار مشغول پاداش خود و عقب افتاده، گرفتار بدیهای خود است و برای احدی فرصتی جهت شوخی و لهو و لعب باقی نمی ماند.»[20]

    پی نوشت ها

    [1] انسان و سرنوشت، شهید مطهری، صدرا، تهران، 1372ش، ص ۵۵.

    [2] دخان/ 4.

    [3] المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبایی، جامعه مدرسین، قم، 1417ق، ج 11، ص 38، بحث روایی، ذیل آیه 39 سوره رعد.

    [4] خزینة الجواهر فی زینت المنابر، علی اکبر نهاوندی، اسلامیه، تهران، 1389 ق، ص40.

    [5] اعراف / 115.

    [6] مثنوی معنوی، مولوی، نشر سخن، تهران، 1377ش، دفتر دوم.

    [7] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج 4، ص 216.

    [8] ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی، ترجمه: محمدباقر همدانی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم، 1374ش، ج 2، ص 55.

    [9] وسائل الشیعة، ج 8، ص 20.

    [10] ر. ک: ماهنامه مبلغان، شماره 47، جایگاه و اهمیت شب قدر.

    [11] بقره/ 5.

    [12] دخان/ 3.

    [13] دخان/ 4.

    [14] تفسیر نور الثقلین، عبدالعلی العروسی الحویزی، اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1412 ق، ج 5، ص 627.

    [15] الکافی، ج 3، ص 486.

    [16] بحار الانوار، ج 94، ص 15، ح 26.

    [17] همان، ج 94، ص .

    [] الکافی، ج 1، ص 353.

    [19] کنز العمال، متقی هندی، مؤسسه الرسالۀ، بیروت، 1409ق، ج 8، ص 534.

    [20] من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 174.







    اصل مقاله

    روزها و شب‌ها، بستر رخدادها هستند. طلوع و غروب وقایع، در بخشى از زمان صورت مى‏بندد و زمان و لحظه‏ها، هفته‏ها و ماه‏ها، و سال‌ها و قرن‌ها، مخلوق خدا، مولود طبیعت، مرهون نظام جارى و حرکات موزون عالم است و به ظاهر هیچ فرقى میان آن‌ها نیست. ولى قرآن کریم، همه ایام را یکسان نمى‏بیند. برخى از آن‌ها را ایام مبارک و مقدس مى‏داند که ماه رمضان و شب‌های قدر از جمله آن‌هاست.

    در منظر قرآن، شب قدر، شب باارزش و پرفضیلت و با امور مهم و باعظمتى همراه است؛ همانند نزولِ اجمالى قرآن، پیدایش افاضات باطنى و فضاى خاصّ معنوى، تقدیر و تعیین سرنوشت‌ها، تدبیر و برنامه‌ریزى‏هاى جدید و نزول جبرئیل و فرشته‏ها.

    عبادت در آن شب، بالغ بر هشتاد سال ارزش دارد و قابل قیاس با سایر شب‌ها نیست. در چنین شبى خداوند بال رحمت مى‏گشاید و بندگان خود را در رواق آن مى‏نشاند و مؤمنان و عبادت‌گران را مشمول رحمت خاص خود مى‏سازد.

    شب قدر، قدر و قیمت بى‏شمار دارد. در کلمات محدود نمى‏گنجد و کند و کاو مضاعف مى‏طلبد تا در این باره به سؤالات مهمى پاسخ دهد از قبیل اینکه:

     فلسفه وجودى شب قدر چیست و چرا قدر نامیده مى‏شود؛ و چه ویژگی‌هایی دارد؟

    آیا شب قدر پیش از اسلام نیز بوده است و آیا تنها یک بار اتفاق افتاده یا هر سال تکرار مى‏شود؟

    ارزش عبادى آن چقدر است؟

    در آن شب، فرشته‏ها و روح‌الامین به چه کسى و به چه هدفى نازل مى‏شوند؟

    اصولاً چه اعمالى در آن شب توصیه شده و پیشوایان دینى چه سیره‏اى در آن داشته‏اند و آیا شب قدر، در قالب غیبى هم قابل تفسیر است؟

     مفهوم شناسی

     قدر» در لغت به معناى اندازه کردن، مقدر ساختن، قرار دادن چیزى به تعداد مخصوص و به شکل و شیوه مخصوص است. همچنین به معناى تعدیل کردن، به مقدار معینى قرار دادن، تقدیر و تدبیر امور خلقت، حکم و قضا و به مفهوم اندازه معین طبق مصلحت و به مقتضاى حکمت است. پس شب قدر یعنى شب مخصوص رقم زدن سرنوشت انسان و برنامه‌ریزى کردن[1]. به همین جهت آن را شب قدر مى‏نامند؛ چون خداوند آنچه را در طول سال انجام خواهد گرفت، در آن شب، تقدیر و تعیین مى‏کند، همانند حیات و مرگ، خیر و شر، طاعت و عصیان، سعادت و شقاوت، توسعه و تنگى رزق و معیشت[2] و. و این گفتار، عصاره و مضمون آیه چهارم سوره دخان» است که به صراحت بیان شده است:

    فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ

    در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مى‏گردد».[3]

     پیدایش شب قدر

     رسم دیرینه دولت‏ها است که در مجالس قانون‌گذاری و تصمیم‏گیرى، بودجه و برنامه‏هاى اقتصادى را به مدت یکسال تعیین مى‏کنند تا با طرح و تدبیر معین حرکت کنند و در مدار ثابت قرار گیرند. گویى این رسم، از نظامى برگرفته شده که در سراسر هستى جارى است. خداوند برنامه هر کسى را به تناسب شأن و شوکت و استعداد و صلاحیت خویش، در شب قدر تدبیر و تعیین مى‏کند و فلسفه وجودى شب قدر هم، همین است. زیرا ملت‌های فاقد برنامه منظم و تقدیر و تدبیر ثابت، همیشه متزلند، و ثبات ندارند و مدت‌ها به دور خود مى‏چرخند و ره به جایى نمى‏برند و به کمال و پیشرفت مطلوب، راه نمى‏یابند.

    نظر به ضرورت برنامه‌ریزى است که خداوند در مقطع خاص و مبارکى، با تلاش و اراده خود افراد، براى آن‌ها، برنامه‌ریزى مى‏کند، تا در چارچوب آن حرکت کنند. تاریخ و تجربه، به خوبى نشان داده است که جهش‌های نابه‌هنگام، و پیشرفت‌های غیرمنتظره و پیش از مقتضاى زمان، در پرتو انوار لیلة‌القدرها و الهامات غیبى بوده است که در تاریک‏ترین زمان، براى اولیاء خدا و پیامبران میسر شده است.

    پیدایش و پیشرفت حیرت‏انگیز آیین اسلام، در تاریکى جاهلیت عرب، در لیلة‌القدر درخشید و یک شبه راه هزار ساله پیمود.[4]

    پس فلسفه وجودى شب قدر این است که خداوند متعال مى‏خواهد انسان‏ها به ویژه مسلمانان، به سبب محبوبیتشان در نزد خدا، خود در این شب تعیین سرنوشت و زمان تدبیر و برنامه‏ریزى، نقش لازم را در تعیین مقدرات خویش ایفا کنند.

    همچنین از انسان‌ها، سلب اختیار نشود و از شب قدر و تعیین تقدیر، بوى جبر نیاید و بشر راهِ جبر نپیماید؛ زیرا تقدیر هیچ‏گونه تضادى با آزادى اراده انسان و مسئله اختیار ندارد، چرا که تقدیر الهى به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگی‌ها و لیاقت‌های افراد و میزان ایمان و تقوا و پاکى نیت و اعمال آن‌هاست؛ یعنى براى هر کس آن مقدر مى‏کنند که لایق آن است، یا به تعبیر دیگر زمینه‌هایش از ناحیه خود او فراهم شده باشد، و این نه تنها منافاتى با اختیار ندارد بلکه تأکیدى بر آن است.[5]

      ویژگی‌هاى شب قدر

      قرآن براى شب قدر، ویژگی‌ها و برجستگی‌هایی قائل است که آن را از دیگر شب‌ها ممتاز مى‏کند و ما به بیان گذراى هر یک از آن‌ها مى‏پردازیم:

     1. نزول قرآن: بدون تردید قرآن در شب قدر نازل شده است:

    إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ»[6]

    و بدون شک، شب قدر در ماه رمضان قرار دارد:

    شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ»[7]

    از بافت و پیوست این دو آیه برمى‏آید که اولاً شب قدر به یقین یکى از شب‌های ماه مبارک رمضان است. ثانیاً مجموع قرآن در آن نازل شده است نه جزئى از آن و نه آیات آغازین آن؛ که برخى بر آن و برخى بر این نظر، اصرار مى‏ورزند.

    تأکید بر این نکته ضرورى است که نزول همه قرآن، در شب قدر، منافاتى با نزول تدریجى آن در طول بیست و سه سال دوران رسالت ندارد زیرا خود قرآن شاهد صادق است که آیات آن دو بار و به دو شکل نازل شده است:

    الف ـ نزول دفعى و یکباره در ماه رمضان و در شب قدر به صورت نور، و بسیط و بسته و به دور از قالب مادى و حروف و کلمات؛ و به دیگر بیان، به صورت اجمال و فشرده و فهرست‏وار.

    ب ـ نزول تدریجى، تفصیلى و به صورت باز و گسترده و به مقتضاى زمینه و زمان و رویداد خاص. این مطلب به دو دلیل قابل اثبات است:

    نخست: دلالت قرآن: برخى از آیات بر این دو نزول دلالت روشنى دارد:

    کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ»[8]

    کتابى است که آیات آن استوار گشته (و به هم پیوسته) سپس از جانب خداى حکیم و آگاه تفصیل داده شده است.

    این آیه، از نزول اول به عنوان نزول تحکیم یافته و استوار و به هم پیوسته (= اُحکمت) و از نزول دوم که با تأخیر و فاصله زیادى از نزول اول صورت گرفته با کلمه فُصِّلت» (= تفصیل داده شده) تعبیر مى‏کند.

     دلیل دوم استفاده از کلمه نزول و تنزیل است که اولى در نزول دفعى و دومى در تدریجى کاربرد دارد.[9]

     2. برترى شب قدر

    از آن‌جا که خداوند مى‏خواهد مقامات معنوى مؤمنان را بالا ببرد، موقعیت خاصى را تمهید و مقطعى از زمان را معین کرده است تا آنان، با اعمال صالح در آن شب، چندین برابر ارزش بیابند و مانند برخى از حاکمان دل‌سوز اسلامى که در مناسبت‌های خاصى چون عید غدیر، عید فطر، میلاد نبوى و نیمه شعبان و سیزده رجب و. تعدادى از مجرمان و زندانیان را مورد عفو قرار داده و زمینه آزادى برخى را فراهم مى‏آورند. این حقیقت در گفتار پیشوایان دینى نیز انعکاس یافته است:

    یکى از شاگردان امام ششم (ع) به نام حمران مى‏گوید: به حضرت صادق (ع) گفتم: مقصود خداوند از اینکه فرموده: شب قدر بهتر از هزار ماه است چیست؟ فرمود: عمل صالح همچون نماز و زکات و انواع کارهاى خیر در آن شب بهتر است از همان اعمال در هزار ماهى که در آن، شب قدر نباشد.

    و اگر خداوند جزاى اعمال خیر مؤمنان را چندین برابر نمى‏کرد، آنان به جایى نمى‏رسیدند، ولى خداى متعال، پاداش حسنات را براى آن‌ها، چندین برابر بالا مى‏برد (تا در قیامت به چشمه‏سار سعادت رهنمون شوند).[10]

    اگر کسى در چنین شبى، دست به دعا بردارد، گویا بیش از هشتاد سال در حال دعا بوده است و خدا دست ردّ به سینه چنین کسى نمى‏زند، و از درگاه خویش نا امید نمى‏کند.

     شب قدر در پرده نهان

     ارزش فوق‌العاده عبادت در شب قدر، این شب را همچنان در میان شب‌های ماه مبارک رمضان مخفى و ناشناخته نگه‌داشته است؛ بدین جهت که مردم به همه این شب‌ها اهمیت دهند. چنانکه خداوند رضاى خود را در میان انواع طاعات پنهان کرده تا مردم به همه طاعات روى آورند و غضبش را در میان معاصى پنهان کرده تا از همه بپرهیزند، دوستانش را در میان مردم مخفى کرده تا همه را احترام کنند، اجابت را در میان دعاها پنهان کرده تا به همه دعاها روى آورند، اسم اعظم را در میان اسمائش مخفى ساخته تا همه را بزرگ دارند و وقت مرگ را مخفى ساخته تا در همه حال آماده باشند.[11] البته این سخن بدین معنا نیست که حضرات معصومین (ع) و اولیاء خاص خدا، شب قدر را نمى‏دانستند. بلکه آن را به یقین مى‏شناختند ولى آن را به عمد و از روى مصلحت فاش نمى‏ساختند.

    هر که را اسرار حق آموختند

     مُهر کردند و دهانش دوختند[12]

    آنچه مؤید این معناست، گفتار صریح پیشوایان معصوم (ع) است که مجموع آن‌ها نشان مى‏دهد که فرشتگان در شب‌های قدر به خدمت آنان مشرف مى‏شدند. براى نمونه، کسى از امام باقر (ع) پرسید: آیا شما مى‏دانید شب قدر کدام شب است؟ فرمود:

    کَیْفَ لَا نَعْرِفُ وَ الْمَلَائِکَةِ تَطُوفُ بِنافِیها

    چگونه نمى‏دانیم در حالى که فرشتگان در آن شب به گرد ما دور مى‏زنند»![13]

     توسعه طولی زمان

     آیا در پرتو شب قدر می‌توان ارزش زمان را دریافت؟ و آیا می‌توان زمان را توسعه داد؟ و فاصله میان خود و هدف‌های مهم و مقدس را کوتاه‌تر نمود و به عمر طولانی دست یافت؟

     آری اگر شما در یک روز به صد میلیون تومان دست بیابی که آن را در مدت یک سال به دست مى‏آوردى، آیا این یک روز براى تو بهتر از یک سال تمام نیست؟ به همین گونه است لیلة‌القدر که به انسانى که قدر آن را بشناسد، چیزى مى‏بخشد که مساوى با یک عمر دراز است: هشتاد و سه سال و چهار ماه، و به تعبیرى رساتر: هزار ماه.

     لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر

    شب قدر بهتر از هزار ماه است»[14]

    اجل هر یک از ما در نزد خدا معین است و گاه چندان کوتاه است که هر یک از ما نمى‏تواند به یک دهم از هدف‌های خود دست بیابد، ولى آیا مى‏توان با این واقعیت به چالش و مبارزه برخاست؟ آرى. ولى نه بدان صورتى که بیشتر مردم چنان تصور مى‏کنند و خواستار درازى عمر خویش مى‏شوند و عدّه کسانى که به این آرزوى خود مى‏رسند اندک است، بدان سبب که عوامل وفات، فراوان و بیشتر آن‌ها از اراده آدمى بیرون است، پس راه براى درازتر کردن عمر چیست؟ ژرف‌تر کردن آن و از لحظه‌لحظه آن برخوردار شدن است، در پیش خود تصور کن که اگر پاره کوچکى از زمین داشته باشى و نتوانى آن را بزرگ‌تر کنى، چه خواهى کرد؟ ممکن است به بناى ساختمانى بپردازى که بخشى از آن در زمین است و بخشى دیگر در فضا است و سر به ابرها مى‏ساید، بعضى از مردمان سال‌های معدودى از عمر داشته و در طول این عمر به انجام دادن کارهایى پرداخته‏اند که معادل کار قرن‌های دراز است، مثلاً عمر رسول اکرم (ص) از شصت و سه سال نکرد و بیست و سه سال از آن به ایام دعوت او اختصاص داشت، ولى اثر آن از اثر عمر دراز نوح بیشتر است، بلکه از سال‌های عمر همه پیامبران چنین است و به همین گونه خداوند رحمان موهبت شب قدر را مخصوص امت او و آن را بهتر از هزار ماه قرار داد تا بتوانند عمر خود را در بعد سوم (یعنى بعد عمق) درازتر کنند، و شاید خبر مأثور از رسول‌الله (ص) اشاره به همین معنى بوده باشد، چه روایت شده است که عمرهاى امت‌های پیش از او را به او نشان دادند و چنان مى‏نماید که عمرهاى امت خود را کوتاه دید و دریافت که در درازى عمر به پیشینیان نمى‏رسند، و به همین جهت خدا شب قدر را به او عطا کرد و آن را بهتر از هزار ماه قرار داد.[15]

    در حدیثى دیگر چنین آمده است: به پیامبر گفتند که مردى از بنى‌اسراییل هزار ماه سلاح را در راه خدا از گردن خود برنداشت، و او سخت دچار شگفتى شد و آرزو کرد که چنین کسى نیز در امت او بوده باشد، و گفت: پروردگارا! به امت من کوتاه‌ترین عمرها را داده‏اى که با آن اعمالشان کمتر مى‏شود، پس خدا لیلة‌القدر را به او بخشید و گفت: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» که در آن ماه‌ها آن اسراییلى سلاح را در راه خدا حمل مى‏کرد، و این شب براى امت تو تا روز قیامت در هر ماه رمضان خواهد بود.[16]

    بنابراین شایسته آن است که هدف تو در شب قدر تحقق یافتن تغییرى اساسى و ریشه‏دار در نفس خودت باشد، و لازم است که خود را در برابر داور خرد به محاکمه بخوانى، و نابسامانی‌های پیشین و انحرافات جارى آن را تسجیل کنى، و عزم بر آن مجزوم سازى که از همه این‌ها با پشیمانى از ارتکاب خطا درگذرى، و به ترک آن‌ها نیت خالص کنى و به خدا پناه برى که از گناهان گذشته‏ات درگذرد و در آینده تو را موفق به آن سازد که بر گرد گناه نگردى.[17]

     3. نزول فرشتگان

    سومین ویژگى شب قدر، فرود آمدن جبرئیل و انبوهى از فرشتگان آسمان، براى تعیین سرنوشت همراه با خیر و برکت معنوى است.

    مضارع بودن فعل تنزّل» حاکى از استمرار نزول فرشته‌هاست. آن‌ها تنها یک بار نازل نمى‏شوند تا یک بار هم به آسمان صعود کنند، بلکه این نزول و صعود پیوسته از آغاز شب تا طلوع فجر ادامه دارد.

    فضاى آن شب، فضاى ملکوتى و سراپا معنویت و نشانه گسترش رحمت خاص الهى در آن ساعات است. ابن‌عباس از پیامبر اسلام (ص) نقل مى‏کند که فرمود:

    هنگامى که شب قدر مى‏شود، فرشتگان بال‌گستر سدرة‌المنتهى» که جبرئیل یکى از آن‌هاست فرود مى‏آیند در حالى که جبرئیل با پرچم‌هایى مى‏آید؛ یکى از آن‌ها را بالاى قبر من و پرچمى را بر بالاى بیت‌المقدس و پرچمى را در مسجد‌الحرام و پرچمى را بر طور سینا نصب مى‏کند و هیچ مؤمن و مؤمنه‏اى در مکانى نمى‏ماند مگر جبرئیل به وى سلام مى‏کند مگر گروه‌های خاصى همانند شراب‌خوار و.[]

     4. صفا و سلامتى

    شب قدر، شب تقدیر است و تعیین سرنوشت یک‌ساله و لحظات سرنوشت‌ساز؛ لحظات حساس و اضطراب‏آمیز؛ از این رو باید آن را شب دلهره دانست، ولى قرآن، سِلم و سلامتى را از ویژگی‌های دیگر آن شب مى‏داند و آن را شبى سراسر سلامت معرفى مى‏کند! زیرا تعیین مقدرات براى انسان وقتى خطرناک و نگران کننده است که آدمى زمان آن را نداند، و مهم‏تر آنکه، خود وى در تغییر سرنوشتش نقشى ایفا نکند؛ ولى خداوند از سه جهت بشر را در رقم خوردن سرنوشتش سهیم و شریک کرده است:

    الف. نخست زمان برنامه‌ریزى و تقدیر را معین کرده و آن را به همگان اعلام داشته است: شب قدر در قلمرو ماه رمضان است و مفسران واقعى قرآن و سخن‌گویان رسمى خدا یعنى پیشوایان معصوم (ع) محدوده آن را تنگ‏تر کرده و یکى از شب‌های سه‌گانه 19، 21 و 23 رمضان را شب قدر اعلام کرده‌اند تا با گرامى‌داشت و حریم‌بندى هر سه شب، سرنوشت و برنامه‏هاى خداپسند تعیین شود؛ و جالب آن که خود قرآن، ساعات آن را نیز مابین آغاز شب تا طلوع فجر صادق تعیین نموده است.

    ب. افزون بر تعیین زمان، ارزش معنوى آن را نیز تبیین و تصریح نموده است که آن شب، بیش از هزار ماه، ارزش عبادى دارد و عظمت آن را با جمله استفهامیه و در قالب اسم ظاهر و نه ضمیر و با سه نوبت تکرار، یادآور شده است: و ما ادریک ما لیلة‌القدر»؟ و تو چه دانى شب قدر چیست؟

    ج. افزون بر آن‌ها، خداوند در تعیین سرنوشت بشر، به او حق وتو» داده و پرونده را از سوى خودش و صاحب سرنوشت، مختومه اعلام نکرده بلکه همچنان باز گذاشته و سرنوشت را به صورت مشروط قابل تغییر اعلام داشته است و هرکس مى‏تواند به وسیله توبه و زارى و اطاعت و عبادت و شب‌زنده‌دارى، در سرنوشت و مقدرات خود اثر مستقیم بگذارد. پس خطر و نگرانى مزبور برطرف مى‏شود و این همان سلامت شب قدر است.[19]

     تداوم شب قدر

     گرچه قرآن یک بار در شب قدر نازل شده ولى خود شب قدر، هر سال تکرار مى‏شود و ارزش معنوى آن نیز همچنان استمرار دارد؛ به دلیل برخى از روایات که بر تداوم شب قدر تصریح دارد؛ براى نمونه: مردى از امام صادق (ع) پرسید: مرا آگاه کن که آیا شب قدر تنها در گذشته بوده یا هر سال پدید مى‏آید، فرمود: اگر لیلة‌القدر، برداشته شده بود قرآن هم برداشته مى‏شد.[20]

    پس آنچه همه روایات مختلف وارده از ائمه اهل‌البیت (ع) در آن اتفاق نظر دارند این است که شب قدر تا روز قیامت جارى و باقى است و همه‌ساله تکرار مى‏شود.

    از آنچه گفتیم پاسخ سؤال دوم نیز روشن شد که مى‏پرسند آیا پیش از اسلام نیز شب قدرى بوده است یا مخصوص امت اسلام است؟

    با این توضیح که با دقت در روایات یاد شده و آیات سوره قدر بر مى‏آید که از روزى که نوع آدمى مستعد فرا گرفتن شریعت آسمانى گردید و به رشد و بلوغ فکرى رسید و پیامبران در میان آن‌ها، برانگیخته شدند، لیلة‌القدرى داشتند که اصول معارف و شرایع در آن شب مقدر مى‏شده است.[21]

    دلیل دوم بر تداوم شب قدر، به کار رفتن فعل مضارع در مقام معرفى آن است، همانند: فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیم» در سوره دخان، و تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ» در سوره قدر، و فعل مضارع هم براى استمرار است. صاحب المیزان» در این باره مى‏فرماید:

    اخبار اهل بیت اتفاق نظر دارند که شب قدر در هر سال تکرار مى‏شود و تداوم آن، تا روز قیامت استمرار خواهد یافت.[22]

     اعمال شب قدر

     عظمت شب قدر به قدر ضرورت و ظرفیت بیان شد و حال سخن از تکلیف و برنامه‏هاى عملى در شب قدر است؛ شبى که نفحات معنوى به صورت استثنایى پدید آمده و باید آن را غنیمت شمرد و به توان قدر سود جست. پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

    إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا

    خدا را در امتداد ایام، نسیم‏هاى خاص معنوى است به هوش باشید و خود را در معرض آن‌ها قرار دهید».[23]

    وظایف ما در این ایام باید در ابعاد فردى و اجتماعى صورت پذیرد و عمدتاً باید در سه محور مهم انجام وظیفه کنیم: خودسازى، رذیلت‌زدایى و اصلاحات اجتماعى.

     1. خودسازى

     در خودسازى اولین گام موفق شدن به مقام شرح صدر» است.

    جان آدمى چون جهان طبیعت است؛ مواد این جهان، تا شکافته و منشرح نگردد، برکت آن، ظاهر نمى‏شود، هسته خرما تا به هم بسته است، شاخه و برگ و ساقه و میوه‏اى ندارد، ولى همین که شکفته شد، به درخت پرگل و با شاخ و برگ و میوه بسیار تبدیل مى‏شود.

    زمین بر اثر سرماى زمستان، افسرده و خشک و بى‏روح و بى‏فروغ گشته است، اما پس از بارش باران و تابش آفتاب و نسیم بهارى، سینه‏اش شکافته مى‏شود و از خاک و چمنزارش و حتى از سنگ و صخره‌هایش چشمه‏ها و جویبارها جارى مى‏شود و از هر توده خاکش مرغزار مى‏دمد و در هر قدمش نعمتى جلوه مى‏کند.

    روح آدمى نیز تا گرفته و در هم است نه مى‏تواند خیرى بگیرد و نه مطلع خیرى شود. نه توان دارد حقیقتى را بیان کند و نه حقیقتى را دریابد. ولى از زمانى که به شرح صدر توفیق یابد، مى‏تواند هم خوب بیندیشد و بفهمد، هم خوب بیان کند و هم خوب عمل کند و هم دیگران را به خوبى هدایت نماید. روح ملکوتى انسان چون پرنده بوستان، تا بال و پر نگشاید توان پرواز نمى‏یابد. پس قدم نخست در اقدام به خودسازى، نیل به شرح صدر و موفقیت در انبساط و جنبش درونى و روحى است.[24] بدین جهت خداوند در مقام امتنان و شمارش نعمت‌های خویش در خصوص رسول خدا (ص)، نخست نعمت مهم شرح صدر» را یادآور مى‏گردد و در قالب استفهام تقریرى بیان مى‏دارد که:

    أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ

    آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم»؟[25]

    صعود به این قله عظیم الهى، شرایطى مى‏طلبد که ما تنها به برخى از آن‌ها اشاره مى‏کنیم:

    الف. مشارطه و پیمان با خویشتن بر بندگى خالصانه خدا و رهایى از بندگى شیطان؛

    أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ

    آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید که براى شما دشمن آشکار است»؟[26]

    ب. برنامه‏ریزى به تناسب استعداد، وقت و توانایى فکرى و جسمى؛ چرا که ایام مبارک و شب‌های قدر براى تقدیر و تنظیم برنامه‌ریزى نوین است.

    ج. دعا و نیایش؛ انس و الفت با دعا و به دست آوردن روح نیایش و زمزمه و راز و نیاز با خدا از راه خواندن دعاهاى مأثور همانند ابوحمزه ثمالى و مانند آن.

    دعا اعلان نیاز است و التماس از رب بى‏نیاز و متوجه ساختن مدعو به سوى نیایشگر. اعلان نیاز، خود، نهایت تواضع و ذلت و بندگى نسبت به خداوند است؛ و این عمل، رضایت خدا را جلب مى‏کند و سبب نزول خیرات و برکات و سرانجام موجب نیل به مقام رضوان الهى مى‏گردد. این حقیقت را از زبان وحى بشنویم که فرمود:

    قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُم‏

    بگو اگر دعا و راز و نیاز شما نباشد، پروردگار من به شما اعتنایى نمى‏کند».[27]

    تا نگرید ابر، کى خندد چمن؟

    تا نگرید طفل، کى جوشد لبن؟

    به ویژه در شب‌های احتمالى قدر، باید بیشتر از هر زمان دست به دعا برداشت و در خلوت دل، با خدا آشتى نمود؛ و این سیره ثابت عالمان بزرگ شیعه بوده است آن‌ها که از مکتب اهل‌بیت (ع) الهام گرفته‏اند، شب‌های قدر را بهترین بستر براى دعا و عبادت مى‏دانستند.

     دعاى مقبول

     استجابت دعا دو شرط عمده دارد که با تحقق آن‌ها، دعا در پیش خدا مقبول مى‏افتد:

    وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ

    و هر گاه بندگان من از تو درباره من بپرسند. (بگو) من نزدیکم و دعاى دعا کننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى‏کنم».[28]

    در این آیه دو شرط اصلى اجابت دعا آمده است:

    اول: دعاکننده: حقیقتاً دعا کند و به صورت جدى از خدا بخواهد و نه صورتى از دعا باشد و لقلقه زبان: (دعوة الداع)

    دوم: فقط خدا را بخواند و از او درخواست کند نه از غیر او. یعنى از علایق غیر خدا قطع کند و خیال نکند که مستقلاً از وسایط، کارى ساخته است و اگر به اسباب خارجى اعتماد کند، از خدا نخواسته است. (اذا دعان) = دعانى

    اگر این دو شرط که از دعا» و نى» استفاده مى‏شود تحقق یافت، دعا به هدف رسیده و مردود نخواهد شد، مانند دعاى بیمارى که دستش از پزشک و دارو کوتاه شده و قلبش از علل مادى و طبیعى مأیوس گشته و مضطرّ شود، اما باید توجه به وسایط نداشته باشد وگرنه مضطرّ نخواهد بود و دعا از او محقق نخواهد شد.[29]

    اسوه‏هاى فقهى و عرفانى شیعه و مسلمانان اهل سلوک و عرفان، در همه حال دست به دعا برمى‏داشتند به ویژه در ایام قدر به دعا و نیایش سفارش مؤکّد داشتند. سالک صادق، امام العرفا آیت‌الله‏ میرزا جواد مَلِکى تبریزى مى‏گوید:

    اوقاتى که در آن ساعت دعا مقبول مى‏افتد سه شب قدر از ماه رمضان است و افضل آن‌ها، شب جهنى» (شب بیست و سوم) آن ماه است.[30]

    د. قرائت قرآن: قرائت قرآن گرچه همواره و در همه حال عملى ممدوح و محبوب و تجدید عهد با پیمان‌نامه الهى است، ولى ماه رمضان به ویژه روزها و شب‌های قدر، بسیار توصیه شده است. چرا که بهار قرآن است.

    تلاوت آیات وحیانى، هنگامى ارزش مضاعف مى‏یابد که خواننده به مفاهیم آن توجه کند و در معانى کلمات دقیق شود؛ و در پیام آیات تدبر نماید. نیز همزمان با قرائت، معانى آن را در ذهن به تصویر کشد و تجسم بخشد و روح خود را به آن عرضه کند؛ خود را مخاطب مستقیم خداى رحمان بداند و در برابر آن تسلیم شود و به قصد تعبد و محض بندگى آن را بخواند و در دریافت روح معانى قرآن کوتاهى نکند.

     2. رذیلت‌زدایى

     در شب‌های قدر به دو چیز باید توجه بیشتر نمود: یکى: سعادتمندى و قرار گرفتن در ردیف سعادتمندان و انسان‌های خوش‌فرجام، و دوم: دورى از شقاوت و بدبختى و ترک صفات زشت و ناپسند. از این رو است که پیوسته در دعاهاى مخصوص شب‌های احیاء مى‏خوانیم:

    وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ فِی السُّعَدَاءِ وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاءِ

    خدایا امشب نام مرا در میان سعادتمندان و روحم را با شهداى راه حق قرا ده».[31]

    با شرح صدر و گشادن دل و جان درون، درب سعادت به روى انسان گشوده مى‏شود؛ و با بستن درب‏هاى عجب و غرور و صفات زشت دیگر درِ شقاوت را مى‏توان به روى خود بست. در این مسیر، بهترین راه، رجوع به ضمیر و عقل بیدار و وجدان سلیم است، باید پیوسته نفس را نکوهش کرد و از عملکرد نادرست گذشته اظهار ندامت نمود و تصمیم بر ترک بدى‏ها در آینده گرفت، به خصوص بدی‌هایی که به ما ان و مبلغان بیشتر روى مى‏آورد، همانند عجب و غرور، که بیمارى روانى بسیار خطرناکى بوده و عمدتاً گریبان‌گیر عالمان و خطیبان برجسته و داعیان دینى مى‏گردد.

    عُجب» خطرناک‏تر از تکبر و خودپسندى است. عجب، احساس خودکفایى در معنویات و احساس غنا و بى‏نیازى در عرصه خودسازى است؛ با این توضیح که عُجب یعنى این که انسان کار نیک خود را بزرگ بشمارد و چون کار نیکى انجام داده، خودش را آدم نیکى بداند و از آن‌جا که در انجام وظیفه کوتاهى نکرده در دل خود مباهات کند و خود را سرافراز و از دیگران که کوتاهى کرده‏اند بهتر بداند و قلباً آن‌ها را تحقیر نماید.[32]

    این بیمارى روحى آثار و پیامدهاى ناگوارى در پى دارد و اگر انسان متوجه نفوذ چنین بیمارى در روح خود نشود، رفع و دفع آن بسیار مشکل خواهد شد.

    مرحوم شیخ عباس قمى مى‏نویسد: از احادیث چنین بر مى‏آید که عجب از گناهان ظاهرى سخت‏تر است، براى اینکه عجب گناه دل است. گناهان ظاهرى با توبه از بین مى‏رود و عبادات کفّاره آن‌ها مى‏گردند، اما عجب که صفتى است نفسانى، هم زایل کردنش مشکل است و هم عبادات را فاسد مى‏کند و مضرات بسیار دارد از جمله آنکه: آدمى را متکبر مى‏سازد و گناهانش را از یادش مى‏برد و در اثر غرور، خود را از مکر و عذاب خدا ایمن می‌داند و مى‏پندارد که او در پیشگاه خدا مقام و منزلتى دارد.

    افزون بر آن، شخص مبتلا به عجب از بس که به رأى و عقل خود، معتقد است از سؤال و استفاده و استشاره دیگران محروم مى‏ماند، و چه‏بسا به رأى نادرست خود، اصرار مى‏ورزد.[33]

    با نظر به این خطرات و آسیب‌های روحى عُجب است که امیرمؤمنان على‌بن‌ابى‏طالب (ع) مى‏فرماید:

    سَیِّئَةٌ تَسُوؤُکَ خَیْرٌ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُک‏

     کار نادرستى که تو را ناگواراست و همراه با تنفر انجام مى‏دهى، بهتر از کار خوبى است که تو را به عجب و غرور وامى‏دارد».[34]

    و امام جعفر صادق (ع) نیز در این باره مى‏فرماید:

    عُجب؛ گناهى است که بذرش کفر است و زمینش نفاق، آبش ستم، شاخه‌هایش جهل، برگش گمراهى و میوه‏اش لعنت و خلود در دوزخ است. هر که داراى صفت عجب شود بداند که بذر کفر افشانده و زراعت نفاق کرده و ناچار زراعتش ثمر خواهد داد.[35]

     3. اصلاحات اجتماعی

     اصلاح دادن میان مردم، از توصیه‏هاى جدى و مؤکد قرآن کریم است که وساطت را در این مسیر عمل شایسته مى‏داند؛[36] و مستقیماً به آن امر مى‏کند[37] در حدى که نجوا و تبادل سخنان سرى و صحبت‌های درگوشى را تنها در موارد خاصى چون صدقه و اصلاح بین ذات جایز مى‏داند.[38] اهمیت در این عمل همین قدر کافى است که دروغ‌گویى در این مقوله جایز است. اصلاح میان چند نفر که با هم فاصله گرفته‏اند، پاداش بى‏حساب دارد و در زبان پیامبر از انجام نماز و روزه مستحبى ارزشمندتر است؛[39] به ویژه اگر این عمل شایسته و انسانى در ایام رمضان مخصوصاً در ایام قدر صورت پذیرد، ارزش و اجر و پاداش مضاعفى مى‏یابد. آخرین وصیت امیرمؤمنان بر شیعیان در شب‌های قدر، شاهد عادل و دلیل زنده بر آن است. اصولاً پنج خصلت پسندیده را باید در ایام قدر زنده کرد. آن‌ها سرآمد صفات ممدوح آدمى‏اند و داشتن این صفات، مستم داشتن تمام صفات نیک و ملازم با حقیقت ایمان است. داشتن آن‌ها، نفس را براى کسب تقوا و اصلاح ذات‌البین و اطاعت خدا و رسول آماده مى‏کنند. این پنج خصلت به قرار زیر هستند:

    1. تأثیر قلبى از یاد خدا؛ یعنى دل از درون بترسد و تکان بخورد؛
    2. فزونى ایمان با گوش‌سپارى به قرآن؛
    3. توکل راستین به خدا؛
    4. اقامه نماز؛
    5. انفاق مالى به دیگران و مستمندان.

    سه صفت اول، صفت قلبى و از اعمال درون ذاتى است؛ و دو صفت اخیر، از اعمال جوارح و برون قلبى است.[40]

    قرآن کریم در بیان این صفات ترتیب منطقى را در میان آن‌ها رعایت کرده است:

    إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ

    مؤمنان تنها کسانى هستند که چون یاد خدا شود، دل‌هایشان ترسان شود، و چون آیات او بر آن‌ها تلاوت شود، ایمانشان را بیفزاید و بر خداى خویش توکل کنند؛ همانان که نماز را بر پا دارند و از آنچه روزیشان داده‏ایم انفاق کنند».[41]

     سیره صالحان در شب‌های قدر

     
    سیره رسول خدا (ص) سرمشق همه خلایق و حتى اسوه امامان معصوم (ع) بود. آن حضرت در شب‌های قدر، حال و هواى دیگرى داشت. امیرمؤمنان على‌بن‌ابى‌طالب (ع) در این باره مى‏فرماید:

    پیامبر اسلام خود و خاندانش در دهه آخر ماه مبارک رمضان، شب را احیا مى‏کردند (و به خواب نمى‏رفتند).[42]

    امام صادق (ع) سیره ایشان را چنین ترسیم مى‏کند:

    کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا دَخَلَ الْعَشْرُ الْأَوَاخِرُ شَدَّ الْمِئْزَرَ وَ اجْتَنَبَ النِّسَاءَ وَ أَحْیَا اللَّیْلَ وَ تَفَرَّغَ لِلْعِبَادَة

    چون دهه آخر ماه رمضان فرا مى‏رسید، رسول خدا (ص) کمر همت مى‏بست و از ن خود دورى مى‏جست، شب‌ها را احیا مى‏داشت و تمام وقت به عبادت مى‏پرداخت».[43]

    حضرت فاطمة‌اهرا (س) نیز چون پدر معصومش، شب‌های قدر را احیا مى‏داشت نه تنها خودش، شب‌زنده‌دار بود بلکه کودکان و نوجوانان خانه را نیز با این سنت آشنا مى‏ساخت و شب‌های قدر که فرامى‏رسید به فرزندان خود، توصیه مى‏کرد غذاى کمترى بخورند تا بر اثر پرخورى زودتر به خواب نروند و براى شب‌زنده‌دارى حال و نشاط بیشترى بیابند.[44]

    همه ائمه (ع) از این سیره شایسته نبوى و فاطمى، تبعیت مى‏کردند و عالمان و عارفان صادق نیز این سنت را تداوم مى‏بخشیدند؛ براى نمونه حضرت علامه طباطبائى سیره استادش، سیدعلى قاضى طباطبایى را در شب‏هاى قدر چنین توصیف مى‏کند: روش قاضى طباطبایى این بود که در ماه مبارک رمضان، ساعت چهارِ شب در منزل خود، رفقاى خود را مى‏پذیرفتند و مجلس اخلاق و موعظه ایشان تا ساعت شش از شب، گذشته، طول مى‏کشیده در دهه اول و دوم چنین بود، ولى در دهه سوم، ایشان مجلس را تعطیل مى‏کرد و تا آخر ماه رمضان هیچ کس ایشان را نمى‏دید. چه بسا به مشاهد مقدس مشرف مى‏شدند و به دور از دید مردم، همچنان به مجاهدت و تزکیه نفس و خودسازى ادامه مى‏دادند.

    امام خمینى (ره) نیز به محض طلوع ماه رمضان دیدار رسمى و عمومى با مردم و برخى از کارهاى خود را تعطیل مى‏کردند و به تفکرات تنهایى و به دعا و نیایش و عبادت و خودسازى مى‏پرداختند و جان تازه‏اى مى‏گرفتند و پس از پایان ماه رمضان، با قدرت و توان و تأییدات مضاعف الهى و معنوى، در صحنه ت و کرسى قیادت حضور مى‏یافتند.

    این روش عالمان شیعى و فقیهان و عارفانِ سرآمد، ریشه در سیره پیامبر دارد؛ ایشان حتى پیش از بعثت، راهى کوه حرا مى‏شدند و به دور از محیط جهل‌آلود مردم مکه عزلت مى‏گزیدند؛ چونان حضرت موسى که به کوه سینا به مناجات با خدا مى‏رفت.

    آرى حضور فعال و مثبت و موفقیت‏آمیز، در صحنه‏هاى ى و اجتماعى و جهاد و انقلاب، حضور عرفانى در محضر معبود را مى‏طلبد تا بدینسان در میدان عمل، قدرت روحى بیابند و بر شیاطین بیرونى ظفر یابند و این وعده صادقانه خداست که:

    وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ

    و آنان که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد، و خداوند با نیکوکاران است».[45]

    [1] ر. ک: المفردات راغب اصفهانی؛ المیزان، ج20، ص466، دانشنامه قرآن، بهاءالدین خرمشاهی، ص1626

    [2] ر. ک: المیزان، ج2، ص471؛ پرتویی از قرآن، جزء 30، ص198، سیدمحمدحسین طالقانی؛ مرآة‌العقول، علامه مجلسی، ج16، ص380

    [4] برگرفته از پرتوی از قرآن، جزء 30، ص198

    [5] تفسیر نمونه، ج27، ص7

    [6] قرآن کریم، سوره قدر، آیه1

    [7] قرآن کریم، سوره بقره، آیه5

    [8] قرآن کریم، سوره هو، آیه1

    [9] ر ک: تفسیر المیزان، ج20 و پرتوی از قرآن، جزء 30، ص199

    [10] ترجمه المیزان، ج20، ص567

    [11] تفسیر نمونه، ج27، ص190

    [13] تفسیر البرهان، ج4، ص488

    [15] القرطبی، ج20، ص133

    [16] نورالثقلین، ج5، ص115

    [17] فسیر هدایت، سیدمحمدتقی ‌مدرسی، ج، صص225-227

    [] المیزان، ج20، ص475

    [19] المیزان، ج20، ص471؛ نسیم حیات، ابوالفضل بهرامپور، جزء 30، صص9-190

    [20] ترجمه المیزان، ج20، ص769، چاپ رجاء

    [21] پرتوی از قرآن، ص196

    [22] المیزان، ج20، ص473

    [24] سخنرانی‌های راشد، ج6، ص90

    [26] قرآن کریم، سوره یس، آیه 60

    [27] قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 77

    [28] قرآن کریم، سوره بقره، آیه 6

    [29] در محضر علامه طباطبایی، ص360، محمدحسین رشاد

    [30] المراقبات، میرزا جواد ملکی تبریزی

    [31] مفاتیح‌الجنان، شیخ عباس قمی، ص224، دارالکتب الاسلامیه

    [32] سفینة‌البحار، ج4، ص208؛ سخنرانی‌های راشد، ج6، ص117

    [33] سفینة‌البحار، ج4، ص208؛ سخنرانی‌های راشد، ج6، ص117

    [34] نهج‌البلاغه، حکمت 58

    [35] سخنرانی‌های راشد، ج6، ص117

    [37] قرآن کریم، سوره نساء، آیه85

    [38] قرآن کریم، سوره انفال، آیه1؛ سوره حجرات، آیه10

    [39] قرآن کریم، سوره نساء، آیه114

    [40] میزان‌الحکمه، ج10، ص3087

    [41] قرآن کریم، سوره انفال: 2 3

    [42] حر عاملی، وسایل‌الشیعه، ج7، ص256؛ فروع‌الکافی، ج4، ص155

    [43] مفاتیح‌الجنان، ص221، دارالکتب الاسلامیه

    [44] ‌حسینی تهرانی، محمدحسین، مهرتابان، ص373

    [45] قرآن کریم، سوره عنکبوت، آیه 69

    آمار



    فضیلت و اعمال شب قدر

    از پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز نقل است: از خداوند به دور باد و نفرین بر كسی كه به شب قدر برسد و زنده باشد، اما آمرزیده نشود.

     

    "انس بن مالك" از پیامبر (ص) نقل كرده كه فرمودند: ماه مبارك به شما رو آورده است و در این ماه شبی است كه برتر از هزار ماه است و هر كس از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات بی‌نصیب مانده است و محروم نمی‌ماند از بركات شب قدر، مگر كسی كه خویشتن را محروم كرده است.

     

    از امام باقر (ع) نیز درباره به وجود آمدن شب قدر نقل است: كه اگر خداوند كارهای مؤمنان را چند برابر نكند به سر حد كمال نمی‌رسند، اما از راه لطف كارهای نیكوی آن‌ها را چند برابر می‌فرماید تا كاستی هایشان جبران شود.

    بر این اساس، راز سعادتمند شدن انسان‌ها در شب قدر، عمل اختیاری صالحی است كه با عنایت خداوند، بركت یافته و چند برابر می‌شود.

     

    از حضرت رسول (ص) نیز پیرامون شب زنده داری شب قدر نقل است كه فرمودند: كسی كه شب قدر را شب زنده‌داری كند، تا شب قدر آینده، عذاب دوزخ از او دور گردد.

     

    امام موسی بن جعفر (ع) نیز درباره شب قدر فرمودند: كسی كه در شب قدر غسل كرده و تا سپیده صبح شب زنده‌داری كند، گناهانش آمرزیده می‌شود.

     

    تمامی این روایات بر این مطلب دلالت دارند كه برخی مقدرات و پاداش‌ها، مانند دور شدن از عذاب دوزخ، نتیجه كار خود بندگان است و سرنوشت هر انسانی در شب قدر به دست خودش رقم می‌خورد.

    در شب قدر به خواندن دعاهایی از جمله "جوش كبیر"، "دعای افتتاح" و "ابوحمزه ثمالی" سفارش شده زیرا انسان با یادآوری لطف، گذشت، كرم، رحمت و بخشش بی‌پایان خدای مهربان او را در كنار و دستگیر خویش می‌بیند و نور امید در دلش می درخشد.

     

    اعمال شب های قدر
    شب نوزدهم :این شب با عظمت آغاز شبهاى قدر است،و شب قدر آن شبى است كه در طول سال،شبى به خوبى‏ و فضلیت آن یافت نمی ‏شود،و عمل در این شب (شب قدر)از عمل در طول هزار ماه بهتر است،و تقدیر امور سال در این شب صورت‏ می‏گیرد،و فرشتگان و روح كه اعظم فرشتگان الهى است،در این شب به اذن پروردگار به زمین فرود می ‏آیند،و به محضر امام زمان(عج) می ‏رسند و آنچه را كه براى هر فرد مقدّر شده بر آن حضرت عرضه می‏دارند.

     

    و اعمال شبهاى قدر بر دو نوع است: یكى اعمالى كه در هر سه شب باید انجام داد،و دیگر اعمالى كه مخصوص به هر یك از شبهاى قدر است

     

     اوّل:اعمالى است كه در هر سه شب باید انجام داد،و آن چند عمل است:

    اوّل:غسل كردند.علاّمه مجلسى فرموده‏ بهتر است غسل شب قدر در هنگام غروب آفتاب انجام گیرد،كه نماز شام را با غسل بخواند.

     

    دوم:دو ركعت نماز كه‏ در هر ركعت پس از سورهحمد»،هفت مرتبهتوحید»خوانده،و پس از فراغت از نماز هفتاد مرتبه بگوید،استغفر اللّه و اتوب الیه در روایت نبوى است:كه از جاى برنخیزد تا خدا او و پدر و مادرش را بیامرزد،تا آخر خبر. سوم:قرآن مجید را باز كند و در برابر خود گرفته و بگوید:


    اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِكِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِیهِ وَ فِیهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَ أَسْمَاؤُكَ الْحُسْنَى وَ مَا یُخَافُ وَ یُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقَائِكَ مِنَ النَّارِ.


    خداى از تو درخواست مى‏كنم به حق كتاب نازل شده‏ات،و آنچه در آن است،و در آن است نام بزرگت‏ترت،و نامهاى نیكوترت‏ و آنچه بیم‏انگیز است و امیدبخش،اینكه مرا از آزادشدگان از آتش دوزخ قرار دهى.

     

    فضیلت و اعمال شب قدر


    سپس هر حاجت كه دارد بخواهد.


    اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَ بِحَقِّكَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ
    خدایا به حق این قرآن،و به حق كسى‏كه آن را بر او فرستادى،و به حق‏ هر مؤمنى كه او را در قرآن ستودى،و به حق خود بر آنان،پس احدى شناساتر از تو به حق تو نیست
    سپس ده مرتبه بگوید:

    بِكَ یَا اللَّهُ(به ذاتت اى خدا)،و ده مرتبه بِمُحَمَّدٍ (به حق محمّد)،و ده مرتبه بِعَلِیٍّ  (به حق على)،و ده مرتبه بِفَاطِمَةَ (به حق فاطمه)،و ده مرتبه بِالْحَسَنِ (به حق حسن).،و ده مرتبه بِالْحُسَیْنِ (به حق حسین‏).،و ده مرتبه  بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (به حق على بن الحسین)،و ده مرتبه بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (به حق محمّد بن على).،و ده مرتبه  بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (به حق جعفر بن محمّد )،و ده مرتبه بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ  (به حق موسى بن جعفر).،و ده مرتبه بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى (به حق على بن موسى).،و ده مرتبه بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (به حق محمد بن على).، ده مرتبه  بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ (به حق على بن محمّد )،و ده مرتبه بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ (به حق حسین بن على).،و ده مرتبه  بِالْحُجَّةِ (به حق حجّت).


    پس هر حاجتى كه دارى از خدا بخواه.


     

    پنجم:حضرت سید الشهّدا علیه السّلام‏ را زیارت كند.در روایت آمده:هنگامى كه شب قدر مى‏شود،منادى از آسمان هفتم از پشت عرش ندا سر می دهد كه خدا هركه را به زیارت مزار امام حسین علیه السّلام آمده آمرزید.

     

    ششم:این شبها (شب های قدر) را احیا بدارد،روایت شده هركه شب‏ قدر را احیا بدارد،گناهانش آمرزیده مى‏شود،هرچند به شماره ستارگان آسمان و سنگینى كوهها و پیمانه دریاها باشد.

     

    هفتم:صد ركعت نماز بجا آورد،كه فضلیت بسیار دارد و بهتر آن است كه در هر ركعت پس از سورهحمد»،ده‏ مرتبهتوحید»بخواند.هشتم:این دعا را بخواند،


    اللَّهُمَّ إِنِّی أَمْسَیْتُ لَكَ عَبْدا دَاخِرا لا أَمْلِكُ لِنَفْسِی نَفْعا وَ لا ضَرّا وَ لا أَصْرِفُ عَنْهَ

     

    سُوءا أَشْهَدُ بِذَلِكَ عَلَى نَفْسِی وَ أَعْتَرِفُ لَكَ بِضَعْفِ قُوَّتِی وَ قِلَّةِ حِیلَتِی فَصَلِّ عَلَى

     

    مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ

     

    فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ أَتْمِمْ عَلَیَّ مَا آتَیْتَنِی فَإِنِّی عَبْدُكَ الْمِسْكِینُ الْمُسْتَكِینُ الضَّعِیفُ

     

    الْفَقِیرُ الْمَهِینُ اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْنِی نَاسِیا لِذِكْرِكَ فِیمَا أَوْلَیْتَنِی وَ لا [غَافِلا] لِإِحْسَانِكَ

     

    فِیمَا أَعْطَیْتَنِی وَ لا آیِسا مِنْ إِجَابَتِكَ وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّی فِی سَرَّاءَ [كُنْتُ‏] أَوْ ضَرَّاءَ أَوْ

     

    شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ أَوْ عَافِیَةٍ أَوْ بَلاءٍ أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْمَاءَ إِنَّكَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ


    خدایا شام كردم درحالى‏كه براى تو تنها بنده كوچك و خوارى هستم،كه براى خویش سود و زیانى را به دست ندارم،و نمى‏توانم از خود پیش‏آمد بدى را بازگردانم،به این امر بر خویش گواهى مى‏دهم،و در پیشگاهت به ناتوانى و كمى چاره‏ام اعتراف مى‏كنم،خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و آنچه را به من و همه مردان و ن مؤمن،از آمرزش در این شب وعده دادى وفا كن، و آنچه را به من عنایت فرموده‏اى كامل ساز،كه من بنده بیچاره،درمانده،ناتوان،تهیدست خوار توام.خدایا مرا فراموش كننده‏ ذكرت قرار مده،در آنچه سزاوار آنم فرمودى،و نه فراموش كننده احسانت،در آنچه عطایم نمودى،و نه ناامید از اجابتت،گرچه مدّت زمانى طولانى گردد،چه در خوشى یا ناخوشى،یا سختى،یا آسانى،یا عافیت،یا بلا،یا تنگدستى،یا در نعمت‏ همانا تو شنونده دعایى.


    این دعا را كفعمى از امام زین العابدین علیه السّلام روایت كرده كه در شب های قدر،در حال قیام و قعود و ركوع و سجود مى‏خواندند،و علاّمه مجلسى فرموده:بهترین اعمال در این شبها،درخواست آمرزش و دعا است،براى‏ حوایج دنیا و آخرت خود،و پدر و مادر و خویشان،و برادران و خواهران مؤمن،چه آنان‏كه زنده‏اند،و چه آنان‏كه از دنیا رفته‏اند،و خواندن اذكار،و صلوات بر محمّد و آل محمّد علیهم السّلام به هر اندازه كه بتواند و در بعضى از روایات وارد شده:دعاى‏ جوشن كبیر را در این سه شب بخواند.فقیر گوید:كه دعاى جوشن كبیر را در بخشهاى پیش آورده‏ام.روایت شده كه خدمت‏ رسول خدا صلى اللّه علیه و آله عرض شد:اگر شب قدر را یافتم،از خداى خود چه بخواهم؟فرمود:عافیت. دوّم:اعمال مخصوص هر یك از این شبها است.
    منبع:.askquran.ir،erfan.ir



    







    مقدمه:

    ماه مبارک رمضان، ماه بهار قرآن است، ماه ضیافت الله است، ماه رحمت و مغفرت است، ماه پالایش جسم و روح است. گرچه همه ساعات و  ثانیه های ماه مبارک رمضان پر خیر و برکت می باشد، اما در این میان شب قدر از جایگاه ویژه ای برخوردار است، به طوری که قرآن کریم در توصیف این شب می فرماید: لیلة القدر خیر من ألف شهر»[1] در اهمیت این شب همین بس که یک سوره در توصیف و تبیین آن، نازل گردیده است.

    مفسران و دانشمندان اسلامی، شب قدر را از جهات مختلف مورد بحث و بررسی قرار داده اند، اما آنچه که این مقاله سعی دارد به آن بپردازد اینست که:

    1 _ شب قدر چیست ؟

    2 _ چه ویژگی های دارد؟

    3 _ شب قدر کدام شب است؟

    مفهوم شناسی:

    واژه قدر» به معنای اندازه گیری است.[2]  و شب قدر، شبی است که همه امور و مسائل سرنوشت ساز ، در آن شب مقدر می شود. فیها یفرق کل امر حکیم».[3]

    در اینکه چرا این شب شب قدر» نامیده شده است؟ مفسران نظریه های متعددی را بیان داشته اند از جمله:

    ۱ -  قدر : شرف و منزلت:

     مرحوم طبرسی می گوید: از آن رو به این شب، قدر» گفته اند كه داراى شرافت و شانى عظیم است.» [1] چنان چه قرآن مى فرماید:

    ما قدروا الله حق قدره»[2]

    یعنى عظمت و شان خدا را آن گونه كه باید به جا نیاوردند.

    2 _ قدر: تنگی و ضیق:

    بعضی دیگر گفته‏اند: كلمه قدر» به معناى ضیق و تنگى است، و شب قدر » را بدان جهت قدر » خوانده‏اند كه زمین در آن شب، به واسطه کثرت فرود فرشتگان، تنگ مى‏شود. [3] مانند:

    و من قدر علیه رزقه»[4].

    3 _ قدر: تقدیر و اندازه گیری:

    اکثر  مفسران بر این باورند که:  شب قدر، به این جهت قدر» نامیده شده که جمیع مقدرات بندگان در تمام سال، در آن شب تعیین می شود. شاهد این معنی  آیات 3 و 4 سوره دخان» است که می فرماید:

    انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین، فیها یفرق کل امر حکیم»[5]

    ما این کتاب مبین را در شبی پر برکت نازل کردیم، و ما همواره انذار کننده بوده ایم، در آن شب که هر امری بر طبق حکمت خداوند تنظیم و تعیین می گردد.

    روایات متعددی این معنای سوم را تایید می کند. از جمله از حضرت امام رضا (ع) نقل شده است که فرمودند:

    .یقدر فیها ما یكون فى السنة من خیر او شر او مضرة او منفعة او رزق او اجل و لذلك سمیت لیلة القدر»[6]

    این شب را  لیلة القدر» نامیده اند، چون آنچه مربوط به سال است، از قبیل خوبى، بدى، زیان، سود، روزى (معیشت) و سرآمد عمرها در آن شب اندازه گیرى مى شود.

     ویژگی های شب قدر:

    شب قدر دارای ویژگی های است که به بخشی از آنها اشاره می شود:

    الف:  نزول قرآن:

    یکی از ویژگی ها و امتیازات شب قدر اینست که قرآن، کتاب هدایت و راهنمای بشر و معجزه جاوید پیامبر اعظم(ص) در این شب نازل شده است. که سه آیه از قرآن کریم این مطلب را تایید می کنند:

    نخست: آیه اول سوره قدر»:

    انا انزلناه فی لیله القدر»؛

    دوم: آیه سوم سوره دخان»:

    انا انزلناه فی لیلة مباركة»

    و سوم: آیه صد و هشتاد و پنج سوره بقره»:

    شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن».

    از روایات اسلامی استفاده می شود که نه تنها قرآن، بلکه همه کتابهای آسمانی در ماه مبارک رمضان نازل شده اند.

    عن ابی عبدالله(ع) قال: نزلت التوراة فی ست مضین من شهر رمضان، و نزل الانجیل فی اثنتی عشرة مضت من شهر رمضان، و نزل ابور فی ثمانی عشرة مضت من شهر رمضان، و نزل الفرقان فی لیلة القدر.[7]

    حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند:

    تورات در ششم ماه مبارک رمضان و انجیل در دوازدهم و زبور در هیجدهم و قرآن مجید در شب قدر نازل گردیده است.

    ب: رقم خوردن سرنوشت:

    یکی دیگر از ویژگی ها و خصوصیات شب قدر اینست که در این شب مقدرات و سرنوشت انسان ها از قبیل مرگ و زندگی، وسعت یا تنگی روزی، خیر و شر و  به مدت یک سال تعیین می گردد.

     سئل اباجعفر(ع) عن قول الله عزوجل: انا انزلناه فی لیلة مبارکة» قال: نعم لیلة القدر و هی فی کل سنة فی شهر رمضان فی العشر الاواخر فلم ینزل القران الا فی لیلة القدر قال الله عزوجل: فیها یفرق کل امر حکیم». قال: یقدر فی لیلة القدر کل شی ی فی تلک السنة الی مثلها من قابل خیر و شر و طاعة و معصیة و مولود و اجل او رزق فما قدر فی تلک السنة و قضی فهو المحتوم و لله عزوجل فیه المشیئة.[8]

    از حضرت امام باقر(ع) از معناى آیه"انا انزلناه فى لیلة مباركة"سؤال شد، حضرت فرمود: بله شب قدر كه همه ‏ساله در ماه رمضان در دهه آخرش تجدید مى‏شود شبى است كه قرآن جز در آن شب نازل نشده، و آن شبى است كه خداى تعالى در باره‏اش فرموده: "فیها یفرق كل امر حكیم".  آنگاه فرمود: در آن شب هر حادثه‏اى كه باید در طول آن سال واقع گردد تقدیر مى‏شود، چه خیر و چه شر، چه طاعت و چه معصیت، و چه فرزندى كه قرار است متولد شود، و یا اجلى كه بنا است فرا رسد، و یا رزقى كه قرار است برسد، پس آنچه در این شب مقدر شود، و قضایش رانده شود قضایى است‏حتمى، ولى در عین حال مشیت‏خداى تعالى در آنها محفوظ است.

    ج:  نزول ملائک:

    از ویژگی های دیگری شب قدر  نزول ملائک و فرشتگان است. بر اساس آیه شریفه تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر»[9] فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگار شان برای تقدیر هر کار نازل می شوند.

    در اینکه منظور از روح کیست؟ بعضی گفته اند: جبرئیل امین» است که روح الامین» نیز نامیده می شود. بعضی روح » را به معنی وحی» تفسیر کرده اند. به قرینه آیه 52 سوره شوری و کذلک َ اوحینا الیک روحا من امرنا» همان گونه که بر پیامبران پیش وحی فرستادیم، بر تو نیز وحی» را به فرمان خود وحی کردیم». برخی دیگر روح را مخلوق عظیمی مافوق فرشتگان دانسته اند . چنانکه شخصی از امام صادق(ع) سوال کرد: آیا روح همان جبرئیل است؟ حضرت در پاسخ فرمود:

    ان جبرئیل من الملائکة و  ان الروح  هو  خلق اعظم من الملائکة ا لیس یقول الله تبارک و تعالی: تنزل الملائکة و الروح؟[10]

    جبرئیل از ملائکه است و روح اعظم از ملائکه است. مگر خداوند متعال نمی فرماید: ملائکه و روح نازل می شوند.»[11]

    اما فرشتگان به چه منظور نازل می شوند؟ در این رابطه مفسران نظرات متعددی را اظهار داشته اند:

    امین الاسلام طبرسی در این زمینه می گوید:

    تنزل الملائکه و الروح یعنی جبرائیل فی لیلة القدر الی الارض لیسمعوا الثناء علی الله و قراءة القران و غیرها من الاذکار » فرشتگان در شب قدر نازل می شوند تا مدح و ثنای خداوند و قرائت قرآن و سایر اذکار را بشنوند.[12]

    عده ای دیگر معقتقدند که فرشتگان به منظور سلام نمودن بر مومنین نازل می شوند.[13]

    قرآن هدف از نزول فرشتگان را این چنین بیان می فرماید:

    تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر»[14]

    فرشتگان برای تقدیر و تعیین سرنوشت ها و آوردن هر خیر و برکتی در آن شب نازل می شوند، و هدف از نزول آنها انجام این امور است.»[15]

    اما میزبان فرشتگان در زمین کیست؟ از آنجای که باید بین مهمان و میزبان سنخیت وجود داشته باشد، باید میزبان فرشتگان، اشرف خلایق و برترین بندگان خداوند در روی زمین یعنی امامان معصوم(ع) باشند.[16] روایات فراوانی گواه بر این مدعاست از جمله:

    عن ابی جعفر الثانی عن آبائه عن امیر المومنین (ع) قال: قال رسول الله(ص): امنوا بلیلة القدر فانه ینزل فیها امر السنة و ان لذلک الامر ولاة من بعدی علی بن ابی ابیطالب واحد عشر من ولده.[17]

    حضرت امام جواد (ع)، از پدران خود از امیرالمؤمنین (ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است:  شب قدر را باور بدارید، در این شب، تقدیر امور سال فرستاده می‏شود. این شب را، پس از من نیز صاحبانی است، صاحبان این شب پس از من، علی (ع) و یازده فرزند او هستند.

    با توجه به اینکه شب قدر تا قیامت تداوم دارد از این روایت استفاده می شود که باید در هر عصری از اعصار، حجت خدا در روی زمین وجود داشته باشد تا محل نزول ملائک، در شب قدر باشد. و امروز میزبان فرشتگان، قطب عالم امکان حضرت بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

    د:  از هزار ماه برتر است:

    بعضی از ایام سال هستند که در نزد خداوند ارزش و جایگاه والایی دارند، که شاخص ترین آنها شب قدر است. شبی که به اندازه یک عمر  ارزش دارد. شبی که قرآن در توصیف آن می فرماید:

    لیلة القدر خیر ألف شهر»

    شب قدر از هزار ماه برتر است.

    از امام صادق(ع) سوال شد که چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ حضرت در پاسخ فرمودند:

    العمل فیها خیر من العمل فی الف شهر لیس فیها لیلة القدر.»[]

    عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت در هزار ماهى كه در آن شب قدر نباشد.

    در همین راستا علامه طباطبائی(ره) در ذیل آیه سوم سوره مبارکه قدر می فرماید: منظور از بهتر بودن (شب قدر) از هزار ماه به طورى كه مفسرین تفسیر كرده‏اند، بهتر بودنش از حیث فضیلت عبادت است، و مناسب با غرض قرآن هم همین معنا است، چون همه عنایت قرآن در این است كه مردم را به سوى خدا نزدیك کند، زنده‏دارى آن شب با عبادت، بهتر است از عبادت هزار ماه.[19]


    شب قدر کدام شب است؟

    از جمع بندی آیات قرآن کریم چنین استفاده می شود که شب قدر» یکی از شبهای ماه مبارک رمضان است.  زیرا از یک سو، قرآن می فرماید: شهر رمضان الذی انزل فیه القران»[20] قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شده است. و از سوی دیگر، آیه نخست سوره مبارکه قدر انا انزلناه فی لیلة القدر» بیانگر آنست که قرآن، در شب قدر نازل شده است. بنابراین از جمع این دو آیه شریفه، به روشنی دانسته می شود که شب قدر  در ماه مبارک رمضان واقع شده است. اما  اینکه کدام شب از شب های ماه مبارک رمضان است، به روشنی معلوم نیست.

    روایات که در این زمینه وجود دارند شب قدر را مردد بین این شبها دانسته اند:

    شب اول، شب هفدهم، شب نوزدهم،  شب بیست و یکم، شب بیست و سوم، شب بیست و هفتم و شب بیست و نهم.[21]

    بعضی از روایات بر این مطلب تاکید دارند که شب قدر در دهه آخر ماه مبارک رمضان و یکی از شبهای بیست و یکم یا بیست و سوم است.

    عن زراره عن ابی جعفر (ع) قال: سالته عن لیلة القدر قال: هی لیلة احدی و عشرین، او ثلاث و عشرین.[22]

    از امام باقر(ع) راجع به شب قدر سوال شد که حضرت فرمودند: شب قدر شب بیست و یکم یا بیست و سوم است.

    عن القسم بن محمد عن علی قال: کنت عند ابی عبدالله(ع) فقال له ابو بصیر: اللیلة التی یرجی فیها ما یرجی؟ فقال فی احدی و عشرین او ثلاث و عشرین.[23]

    از امام صادق (ع) راجع به شب قدر سوال شد که حضرت فرمود: شب قدر یکی از شبهای بیست و یکم یا بیست و سوم است.

    بعضی از روایات تصریح نموده اند که شب قدر شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان  است.[24]

    علی رغم اینکه شب قدر در هاله ای از ابهام قرار دارد و معلوم نیست که کدام شب است؟ اما  علامت های دارد که در بعضی از روایات به آن اشاره شده است. چنانکه از امام معصوم(ع) راجع به علامت شب قدر سوال کردند که فرمود:

    علامتها ان تطیب ریحها و ان کانت فی برد دفئت و ان کانت فی حر بردت فطابت»[25]

    آن نسیم ملایم كه به شما بوزد، معلوم می شود شب قدر را درك كرده اید . اگر زمستان باشد ، احساس سرما نمی كنید . و اگر تابستان گرم باشد، احساس گرما نمی كنید. این نسیم قدر است . علامت دیگر اینكه : اگر بُوی خوبی به مشام شما رسید، این نشانه قدر است.

    نتیجه گیری:

    در ایام سال، روزها و ماه های وجود دارند که از قداست و ارزش والایی برخوردارند که شاخص ترین آنها شب قدر است. شبی که ویژگی ها و خصوصیات منحصر به فرد دارد. همچون:

    1 _ همه امور به مدت یک سال در آن شب، تعیین می گردد.

    2 _ قرآن، یگانه معجزه جاوید پیامبر اعظم(ص) در آن شب نازل شده است.

    3 _ از هزار ماه برتر است.

    4 _ فرشتگان برای تقدیر امور، در آن شب نازل می شوند.

    علی رغم اینکه شب قدر از ارزش و جایگاه ویژه ای برخوردار است، اما در هاله ای از ابهام قرار دارد و معلوم نیست که کدام شب، شب قدر است. اما بیشتر روایات بر این مطلب تاکید دارند که شب قدر، شب بیست و یکم یا بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.



    [1] . امین الاسلام ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج 10،ص 405، موسسة الاعلمی للمطبوعات،  الطبعة الاولی ،  1415 ه ق.

    [2] حج، 74.

    [3] . امین الاسلام ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی، پیشین.

    [4]  طلاق، 7.

    7. آیة الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 27، ص 210، دار الکتب الاسلامیة، چاپ سی و ششم، 1386.

    [6] . الشیخ عبد علی بن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 626، موسسة اسماعیلیان، الطبعة الرابعة، 1412 ه ق.

    [7] . شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 10، باب ، ح 16، ص 311، موسسة آل البیت، الطبعة الثانیة، 1414 ه ق.

    [8] .کلینی، الکافی، ج 4، ص 158، ح 6، دار الکتب الاسلامیة الطبعة الثالثة 1367 .

    [9] . قدر، 4.

    [10] .الکلینی ، پیشین، ج 1، ص 386

    [11] . آیة الله مکارم شیرازی، پیشین، ص 207.

    [12] . امین الاسلام ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی، پیشین، ج 10، ص 409 _ 410.

    [13]  محمد بن جریر الطبری، جامع البیان، ج 30 ، ص 330، دار الفکر، 1415.

    [14] .قدر، 4.

    [15] . آیة الله مکارم شیرازی، پیشین، ص 207 _ 208.

    [16] . ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 249.

    [17] . حسن بن المطهر الحلی، الارشاد، ص 236، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، 1406 .

    [] . الکلینی ، پیشین، ج 4، ص 157.

    [19] . طباطبائی، تفسیر المیزان، ج 20، ص 332، موسسة النشر الاسلامی.

    [20] . بقره، 5.

    [21] . امین الاسلام ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی، پیشین، ص 406 _ 408.

    [22] .الشیخ الطوسی، تهذیب الاحکام، ج 3، ص 58، دار الکتب الاسلامیة، الطبعة الرابعة، 1365 ش.

    [23] .همان .

    25. الکلینی ، پیشین، ص 157.

    [24] . امین الاسلام ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی،پیشین، ص 406.













    الهی من قرب تو را می ‏خواهم. فرمود: قرب من از برای کسی است که بیدار باشد در شب‏ قدر.» الهی رحمت تو را می‏ خواهم. فرمود: رحمت من برای کسی است که رحم کند فقرا را در شب قدر.» خدایا من گذشتن از صراط را می ‏خواهم. فرمود: این برای کسی است که تصدّق کند به صدقه ‏ای در شب قدر.» خدایا نجات می‏ خواهم.» فرمود.این برای کسی است که استغفار کند در شب قدر.


    - بفرمایید "قدر" به چه معناست و علت نامگذاری این شب ها، به "شب های قدر" چیست؟

    قدر در قرآن کریم به سه معنا به کار رفته است:

    1- اندازه و اندازه گیری: قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً» (طلاق/ 3) ؛ خداوند برای هر چیزی قدر و اندازه ای قرار داده است.

    2- ارزش، منزلت، شرافت، عظمت و بزرگی: ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِه‏» (انعام/ 91)؛ آنان بزرگی عظمت خدا را آن گونه که باید بشناسند نشناختند.

    3- ضیق و تنگ: وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللهُ» (طلاق/ 7) و آنان که تنگدست اند از آن چه خدا به آن ها داده است انفاق نمایند، پس باید انفاق نماید

    در این که قدر در شب قدر» به چه معنایی استعمال شده است، اختلاف می ‌باشد.

    از بیان حضرت امام خمینی (س) در کتاب آداب الصلاه فهمیده می ‌شود که هر کدام از این معانی نسبت به شب قدر قائل دارد:

    در وجه تسمیه لیله القدر» علماء اختلافاتی کردند. بعضی بر آنند که چون صاحب شرف و منزلت است، و قرآنِ صاحبِ قدر، به توسّطِ ملک صاحبِ قدر، بر رسولِ صاحبِ قدر، برای امّتِ صاحب قدر وارد شده است، لیله القدرش گویند.

    و بعضی گفته ‏اند که برای آن لیله قدر» به آن گویند که تقدیر امور و آجال و ارزاق مردم در این شب می ‏شود.

    و بعضی گفته ‏اند به واسطه آن که از کثرت ملائکه زمین تنگ شود، آن را قدر گویند و آن از قبیل و من قدر علیه رزقه» است.» (آداب الصلاه (آداب نماز)؛ متن؛ ص: 324)

    اگر قدر» به معنای اندازه و اندازه گیری باشد، در این صورت، شب قدر، شبی است که همه مقدرات تقدیر می ‌گردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن می‌ شود .

    مرحوم کلینی در کافی از امام باقر (ع) نقل می ‌کند، که آن حضرت در جواب معنای آیه انا انزلناه فی لیلة مبارکة » فرمودند:

    آری، شب قدر، شبی است که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید می ‌شود . شبی که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبی است که خدای تعالی درباره اش فرموده است: فیها یُفْرَقُ کُلُّ أمْرٍ حَکیمٍ» (دخان/ 4)؛ در آن شب، هر امری با حکمت، متعین و ممتاز می ‌گردد» .

    آن گاه فرمود: در شب قدر، هر حادثه ای که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر می ‌شود، خیر و شر، طاعت و معصیت، و فرزندی که قرار است متولد شود یا اجلی که قرار است فرا رسد یا رزقی که قرار است برسد و .». (المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج: 20؛ ص: 382).

    در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه می‌ شود، و وی از سرنوشت خود و دیگران با خبر می ‌گردد .

    امام باقر (ع) می ‌فرماید:

    انه ینزل فی لیلة القدر الی ولی الامر تفسیر الامور سنة سنة، یؤمر فی امر نفسه بکذا و کذا و فی امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به ولی امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل می ‌شود و وی درباره خویش و دیگر مردمان مامور به دستورهایی می‌ شود». (الکافی؛ ج: 1؛ ص: 248)

    پس شب قدر شبی است که:

    1 . قرآن در آن نازل شده است .

    2 . حوادث سال آینده در آن تقدیر می‌ شود .

    3 . این حوادث بر امام زمان -روحی فداه- عرضه و آن حضرت مامور به کارهایی می ‌گردد .

    بنابراین، می‌ توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه گیری و شب تعیین حوادث جهان ماده است .

    -         از ویژگی های شب قدر نکاتی را بیان نمایید.

     با توجه به سوره مبارکه قدر می توان ویژگی های این شب را چنین بیان کرد:

    1. شب قدر شب نزول قرآن است إِنَّا أنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْر» (قدر/ 1).

    2. این شب، شبی ناشناخته است و این ناشناختگی به دلیل عظمت آن شب است: (و ما ادراک ما لیلة القدر).

    3. شب قدر از هزار ماه بهتر است: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر » (قدر/ 3).

    در روایتی از امام باقر (ع) نقل شده که فرمودند:

    عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز، زکات و کارهای نیک دیگر بهتر است، از عمل در هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.»

    4. در این شب مبارک، ملائکه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل می‌ شوند: تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ» (قدر/ 4).

    روایات تصریح دارند که آن ها بر قلب امام هر زمان نازل می‌ شوند.

    5. این نزول برای تحقق هر امری است که در سوره دخان» بدان اشاره شده است: (من کل امر).

    6. و این نزول -که مساوی با رحمت خاصه الهی بر مومنان شب زنده دار است- تا طلوع فجر ادامه دارد سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ» (قدر/ 5).


    - شب قدر جه شبی است؟

    در این که شب قدر چه شبی است اقوال مختلف می باشد:

    در میان اهل سنت چند قول وجود دارد:

    1. شب قدر فقط همان شبی بود که قرآن در آن نازل گردید، و دیگر تکرار نمی ‌شود.

    2. برخی نیز اظهار داشته ‌اند که در دوران حیات پیامبر اکرم (ص) شب قدر در هر سال تکرار می‌ شد، اما پس از ارتحال ایشان، دیگر شب قدر وجود ندارد.

    3. برخی نیز معتقد بوده ‌اند که شب قدر یک شب در تمام سال است، ولی معلوم نیست آن شب کدام است، اگرچه در زمان حیات پیامبر در ماه رمضان بوده است.

    4. گروهی دیگر از اهل سنت اعتقاد دارند که طبق حدیث نبوی شب قدر در یکی از ده شب آخر ماه رمضان واقع شده است. اغلب شب بیست و هفتم را شب قدر می ‌دانند و در آن شب به دعا و شب ‌زنده‌ داری می ‌پردازند.

    اما از نظر شیعه بر اساس حدیثی که از حماد بن عثمان نقل شده است، که وی از حسان بن علی و او نیز از امام ششم شیعیان امام جعفر صادق نقل کرده‌ است؛ شب قدر تا قیامت باقی ‌است و در ماه رمضان واقع است.

    در روایات شیعه آمده‌ است که شب قدر یکی از سه شب ۱۹، ۲۱ یا ۲۳ ماه رمضان است که احتمال شب بیست‌ و سوم بیش ‌تر است.

    در اصول کافی نیز آمده ‌است که تقدیر در شب نوزدهم، و ابرام در شب بیست و یکم، و امضا در شب بیست و سوم است.

    - از نظر امام خمینی (س) کدام یک از این سه شب قدر با احتمال بیشتری شب نزول قرآن و تعیین سرنوشت سالانه انسان هاست؟

    حضرت امام معتقدند اخباری که در باب تعیین شب قدر وارد شده ممکن است قابل جمع باشد، به این صورت که در عالم طبیعت شب قدر مظاهری دارد که در نقص و کمال با هم فرق می کند و آن صورت و مظهر کامل که برای پیامبر اکرم (ص) محقق شده، در بین چند شب مخفی است.

    ایشان در کتاب آداب الصلاه چنین فرموده اند:

    بدان که از برای لیلة القدر» چنان چه حقیقت و باطنی است که به آن اشاره شد، از برای آن صورت و مظهری است، بلکه مظاهری است در عالم طبع، و چون مظاهر ممکن است در نقص و کمال فرقها کند، از این جهت ممکن است بین اقوال و اخباری که در باب تعیین لیلة القدر» وارد شده است جمع نمود به این که تمام آن لیالی شریفه که در روایات است از مظاهر لیلة القدر» است، الا آن که بعضی با بعضی در شرافت و کمال مظهریّت فرق دارد.

    و آن شب شریفی که تمام ظهور لیلة القدر» و شب وصل تامّ ختمی و وصول کامل خاتمی است، در تمام سال، یا در شهر مبارک رمضان، یا در عشر آخر آن، یا در لیالی ثلاثه، مختفی است. و در روایات عامّه و خاصّه نیز اختلافاتی است. و در روایات خاصه نیز به طریق تردید، در شب نوزدهم، و بیست و یکم، و بیست و سوم، مذکور شده، و گاهی تردید بین شب بیست و یکم، و بیست [و] سوم شده است. (آداب الصلاة، متن، ص: 331)

    البته در ادامه به بیان روایاتی می پردازد که شب بیست و سوم را تقویت می کند:

    و سید عابد زاهد رضی الله عنه در اقبال فرماید: بدان که این شب بیست و سوم از شهر رمضان، وارد شده است اخبار صریحه به این که لیله قدر است به مکاشفه و بیان. از آن جمله آن است که روایت کنیم به اسناد خود تا سفیان بن السیط (السمط- خ ل) گفت: گفتم به حضرت صادق (علیه السلام) تعیین فرما لیله قدر را برای من مفرداً. فرمود: شب بیست و سوم، و از آن جمله آن است که روایت کنیم به اسناد خود تا زراره از عبد الواحد بن المختار الأنصاری گفت: سؤال کردم از حضرت باقر (علیه السلام) از لیله قدر. فرمود: به خدا قسم خبر می ‏دهم به تو و تعمیه نمی‏ کنم به تو. آن اول شب از هفت شب آخر است.» پس از آن از زراره نقل می ‏کنند که گفته آن ماهی که حضرت تعیین فرمود، بیست و نه روز بود. پس از آن روایات دیگر نقل کنند که لیله قدر» شب بیست و سوم است، که از آن جمله است قضیه جهنی‏ که معروف است. (آداب الصلاة، متن، ص: 332)

    - در شب های قدر تکیه بر چه اصولی، سعادت شب زنده داران را فراهم خواهد کرد؟ دیدگاه امام در این ارتباط چیست؟ و ایشان بر رعایت چه اصول و انجام چه اعمالی تاکید بیشتری داشتند؟

    رویه حضرت امام خمینی (س) در این ماه مبارک رمضان، خصوصاً شب های قدر اشتغال به عبادت و مناجات با معبود خویش بود. ایشان ملاقات های خودشان را در ماه مبارک رمضان تعطیل می کردند و با تلاوت قرآن و دعا و مناجات ماه را سپری می کردند.

    همچنین حضرت امام (س) در کتاب عرفانی آداب الصلاه» به ذکر روایات متعددی در باب فضیلت این شب ها و بهترین عبادات در این شب های قدر می ‌پردازند و می‌ فرمایند:

    از آن جمله. از پیغمبر نقل است که فرمود: موسی گفت: الهی من قرب تو را می ‏خواهم.» فرمود: قرب من از برای کسی است که بیدار باشد در شب‏ قدر.» گفت: الهی رحمت تو را می‏ خواهم.» فرمود: رحمت من برای کسی است که رحم کند فقرا را در شب قدر.» گفت: خدایا من گذشتن از صراط را می ‏خواهم.» فرمود: این برای کسی است که تصدّق کند به صدقه ‏ای در شب قدر.» گفت: خدایا از درخت های بهشت و میوه‏ های آن می‏ خواهم.» فرمود: این برای کسی است که تسبیح کند به تسبیحه ‏ای در شب قدر.» گفت: خدایا نجات می‏ خواهم.» فرمود: نجات از آتش؟» گفت: آری.» فرمود: این برای کسی است که استغفار کند در شب قدر.» گفت: خدایا رضای تو را می ‏خواهم.» فرمود: خشنودی من از برای کسی است که دو رکعت نماز بخواند در شب قدر.» (آداب الصلاه (آداب نماز)؛ متن؛ ص: 333 و 334)

    یکی از اعمال شب قدر احیا و شب زنده داری در آن است، که حضرت امام می فرمایند:

    . از حضرت باقر (علیه السلام) نقل است که: کسی که احیاء کند شب قدر را، آمرزیده شود گناهان او گرچه به عدد ستارگان آسمان و وزن کوه ها و کیل دریاها باشد.» (آداب الصلاه (آداب نماز)؛ متن، ص: 334)

    - علت این که بسیاری از افراد با وجود رعایت آداب این شب ها از درک آن عاجزند و نتیجه مطلوب را به دست نمی آورند چیست؟

    شب قدر شب با عظمتی است که درک آن برای هر کس محقق نخواهد شد: وَ ما أدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ» (قدر/ 2).

    البته در این ضیافت الهی که بار عام پروردگار عالم است همه دعوت شده اند و هر کس به اندازه معرفت و درجه ایمانش حظ و بهره می برد.

    حضرت امام خمینی (س) می فرماید:

    دعوت مراتب دارد، اجابت هم مراتب دارد. آن مرتبه اعلاء اجابت آنی است که پس از حصول مقدمات و ریاضاتی که رسول خدا -صلی اللَّه علیه و آله و سلم- کشیده‏ اند منتهی شد به این که خدای تبارک و تعالی از او ضیافت کرد به نزول قرآن.» (صحیفه امام؛ ج: 17؛ ص: 490)

    شب‏ قدر، شب دعا، تضرع، توبه و انابه و توجه به پروردگار است. شب رهایی از قید بندگی غیر خدای تعالی است، فرصتی برای مغفرت و عذرخواهی است. هر کس با هر جرمی به محضر حق تعالی بیاید دست ردّ به سینه اش زده نمی ‌شود.

    حال که خدای متعال به برکت ماه رمضان به ما اجازه استغفار و طلب مغفرت داده، از او برای معاصی و جسارت ها و نیز از سستی در عبادت و بندگی معذرت بخواهیم، و الا روزی خواهد آمد که خدای متعال به مجرمین می فرماید: وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ» (مرسلات/ 36)، به مجرمین اجازه نمی ‏دهند که زبان به عذرخواهی باز کنند؛ آن جا جای عذرخواهی نیست.


    تا زمانی که زنده ایم عذرخواهی کردن و استغفار برای ما درجه می ‏آفریند، گناهان را می ‏شوید و ما را پاک و نورانی می‏ کند، پس تا فرصت در اختیارمان است، خدا را متوجّه خودمان کنیم و الطاف الهی را جلب نماییم و نگاه محبّت آمیز او را شامل حال خودمان کنیم: فَاذْکُرُونی‏ أذْکُرْکُمْ» (بقره/ 152)؛ مرا به یاد آورید، تا من شما را به یاد آورم.

    کمال انسان مومن آن است در برابر عظمت الهی، خود را فقیر و ناچیز و تهی‏دستِ مطلق ببیند؛ یعنی در عین قدرت و ثروت و علم و برخورداری از مزایا و محاسن و خصوصیات مثبت و در اوج دارایی و توانایی، واقعاً نه به صورت تعارف خود را در مقابل خدا، نیازمند و تهی ‏دست و محتاج و کوچک و حقیر ببیند.

    اگر با توبه و انابه به درگاه الهی خود را پاک کردیم و عظمت حق را با تمام وجود درک کردیم و خود را حقیر و مسکین دیدیم می توانیم به شمه ای از مراتب شب قدر برسیم.

    در پایان عرض کنم که شب قدر شب انس با ولی الله مطلق امام زمان (علیه السلام) است. لیلة القدر، شب ولایت است. شب نزول ملائکه بر امام زمان است، هم شب قرآن و هم شب اهل بیت است. لذا با توسل به ساحت مقدس ائمه معصومین (علیهم السلام) و با قرآن کریم به در گاه الهی برویم و برای مسائل کشور، مسائل مسلمین و مسائل کشورهای اسلامی دعا کنیم.

    والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته









    شب قدر و ویژگی‌ها و مشخصات آن از موارد مشترك در میان شیعه و سنی است، هرچند اختلافاتی درباره مصداق و یا برخی جزئیات آن در میان این دو گروه وجود دارد.

    محمدرضا تقی‌دخت رهقی در مقاله‌ای از سه منظر دیدگاه اهل سنت درباره شب قدر را به بررسی نشسته است.

    در این مقاله آمده است: موضوع و اهمیت شب قدر، همان‌طور كه در ادبیات فكرى، عقیدتى و روایى شیعه جایگاه ویژه و بالایى دارد، در بین سایر فرق مسلمین نیز شأن و جایگاه خاص خود را دارد. دو فرقه و شعبه اصلى آیین اسلام، یعنی مذاهب تشیع و تسنن، اگر چه در برخى موارد و موضوعات مرتبط با شب‌هاى قدر و آیین‏ها و مناسك ویژه، آن، اختلاف نظرهایى دارند، اما در اهمیت و جایگاه آن تردید روا نمى‏دارند.

    شاید اختلاف‏هاى روایی و موضوعى كه در این نوشتار به عمده‏ترین آن‌ها اشاره خواهد شد، مباحثى باشد در خور توجه و اهمیت، اما مهم‏تر از همه این مباحث، قبول بالاتفاق وجود چنین شبى است و فیض جارى‌ای كه خداوند در این شب از آسمان و به مداومت مى‏فرستد. سرچشمه این اتفاق نظر و عقیده نیز آیات مشیر به این موضوع در قرآن كریم است و سرچشمه آن اختلاف نظرها، تأثیر و تاثر اختلاف عقاید و برداشت‌ها از این آیات، كه در میراث حدیثى و روایى هر دو فرقه رسوخ یافته است. .

    از جمله مواردى كه در كتب روایى و آثار مفسران اهل سنت در مورد آن، اختلاف نظر وجود دارد و سرانجام اجماع عالمان این مذهب برآن مهر خاتمت مى‏نهد، موضوع جایگاه زمانى شب قدر» است. شب قدر، اگر چه در تواتر روایات شیعى، قطعاً از شب‌هاى دهه سوم ماه مبارك رمضان شمرده مى‏شود و تردید در آن نیز به واسطه روایات منقول از ناحیه معصومین(ع) و نیز تفاوت تفاسیر روایات است، اما از این حیث كه شبى خارج از ماه رمضان نیست، مورد اجماع كلی و قطعى است.

    در میان عالمان و در میراث روایى و تفسیرى اهل سنت، اما، ابتدا در این خصوص و سپس در قطعى كردن جایگاه این شب در ماه مبارك رمضان تردید و تفاوت وجود دارد. دسته‏اى از روایات، همچون روایت مشهور ابوحنیفه» در شرح الازهار»، بر این اعتقاد تاكید مى‏كند كه شب قدر به طور قطعى و یقینى نمى‏تواند در این دهه باشد و بلكه در تمامى لیالى سال پنهان است. روایت مذكور، كه در ضمن مسئله‏اى فقهى وارد شده، چنین است: شب قدر، در میان شب‌هاى سال پنهان است و چنان‌چه كسى طلاق همسرش را مشروط به انجام در شب قدر نماید، بدون گذشت یكسال كامل، طلاق واقع نشده است». .

    شاید روایت عایشه» از احوال رسول مكرم اسلام در دهه پایانى ماه رمضان را نیز تاكیدى بر این جایگاه زمانى بتوان شمرد: آنگاه كه دهه آخر رمضان فرا مى‏رسید، رسول خدا شب‌ها را بیدار بود و اهل و خویش خود را نیز بیدار مى‏داشت و از ن دوری می‌جست»(المغنى، ج 3ـ ص 179) و نیز روایت »ابن عمر از اعتكاف پیامبر در دهه پایانى ماه مبارك رمضان را كه در »صحیح مسلم آمده است: پیامبر دهه انجامین ماه رمضان را در اعتكاف بودند» (شرح نووی، ج8 ـ‌ص 66). .

    روایات و مباحث متعدد و متفاوتى در این خصوص در منابع اهل سنت وارد شده است كه در یك طبقه بندى كلى به سه دسته روایات تاكیده كننده بر شب بیست و یكم، شب بیست و سوم و شب بیست و هفتم تقسیم مى‏شوند. البته روایات بسیار ضعیفی نیز مبنی بر لیلةالقدر بودن شب هفدهم وجود دارد؛ ازجمله روایت ابن عباس» در درالمنثور» (ج6ـ ص376). .

    در صحیح مسلم» آمده است: گفته شده شب بیست و سوم، شب قدر است و این موضوع قول بسیارى صحابه و تابعین است» (ج8 ـ ص 58) و در روایتى از »ابن عمر» منقول است كه فردى نزد پیامبر عرض كرد كه در خواب دیده است شب قدر، هفت روز مانده به پایان رمضان است و پیامبر فرمود خواب‌هاى شما كه بر بیست و سوم توافق دارند صحیح‌اند و هر كس خواست شب‌زنده‌دارى قدر را درك كند، این شب را احیاء نگهدارد» (مجمع البیان، ج10ـ ص) و نیز روایت منقول از سعید بن جبیر» در درالمنثور»(ج6ـ ص 373) كه مؤید همین نظر است. .

    از جمله مباحث دیگرى كه در خصوص شب قدر مطرح است، اختصاص و عمومیت زمانى شب قدر به دوره‏اى خاص، یا جریان داشتن این باب واسعه الهى در همه دوره‌هاست. از موضوعاتى كه تقریباً اتفاق نظر در مورد آن به حد اجماع و تواتر رسیده است، عمومیت داشتن شب قدر در همه دوره‏ها و زمان‌هاست؛ اما پاره‏اى احادیث و روایات منقول در اسناد روایى اهل سنت، كه گاه به آن‌ها استدلال مى‏شود و بى طرفدار نیز نیستند، بر این اعتقاد استوارند كه شب قدر مخصوص به دوره خاص حیات پیامبر بوده است و دیگر شب قدرى وجود ندارد. به بیان دیگر، این شب، اختصاص به دوره‏اى خاص از زمان (دوران حیات پیامبر) داشته و قابل تكرار نیست. .

    در جمع روایات سه گانه فوق، باید گفت شب قدر با توجه به روایات و مستندات، از دید شیعه اختصاص به قبل از پیامبر و بعد از آن تا امروز دارد و شاید فضیلت‏هاى آن در امت پیامبر ازدیاد پیدا كرده و از دید اهل سنت، شبى است اختصاصی براى امت پیامبر كه تا امروز نیز ادامه دارد و قبل از پیامبر نبوده و در واقع امتیاز مسلمانان بر سایر امت‌هاست؛ اگر چه روایاتى اندك شمار نیز در منابع اهل سنت وجود دارد كه شب قدر را فقط مربوط به زمان پیامبر مى‏داند. .




    به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا،

    یکی از نعمت‌های بزرگی خدای متعال به ما انسان‌ها در طول زندگی‌مان عنایت فرموده، فرصت استفاده و بهره بردن از شب قدر است؛ شبی که مقدرات در طول یک سال از سوی خداوند متعال تعیین شده و اعمال و مقدرات ما به دست مبارک حضرت صاحب‌امان عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌رسد. تمام توفیقات، بلاها، رویدادهای مهم، مرگ، زندگی، بیماری و هر آنچه در طول یک سال قرار است در زندگی خود شاهد باشیم و با آن مواجه شویم، در این شب مهم تعیین می‌شود. از این جهت خوب است که اهمیت شب قدر را در کلام بزرگان جست‌وجو کنیم تا با اهمیت آن بیشتر آشنا شویم.

    خبرگزاری تسنیم بخش‌هایی از سخنان آیت‌الله‌العظمی محمدتقی بهجت رحمه‌الله علیه را مورد بازخوانی قرار داده تا اثرات و اهمیت والای شب قدر و وم شب‌زنده‌داری در این شب مورد توجه دوباره مردم قرار بگیرد. لازم به توضیح است که سخنان این عالم بزرگوار و حکیم پس از تائید دفتر آن عالم جلیل‌القدر، در کتابی با عنوان در محضر حضرت آیت‌الله بهجت» به کوشش محمدحسین رخشاد در قالب سه جلد توسط انتشارات موسسه فرهنگی سماء منتشر شده است.

    می‌شناسم کسی را که می‌شناسد شب قدر را

    سؤال: می‌گویند: بعضی از علما یا بزرگان اهل معرفت یک سال تمام شب‌ها را بیدار بوده‌اند تا شب قدر را درک کنند.» آیا این مطلب صحت دارد؟

    جواب: برای ما هر شب، شب قدر است در خوابیدن. چون در همه شب‌های سال خواب هستیم! این سید بن طاووس رحمه‌الله است که این تعبیر را دارد: إنی لأعرِفُ مَن یَعرِف لَیلَة القدر» یعنی من کسی را می‌شناسم که شب قدر را می‌شناسد!» (امالی صدوق، صفحه 641؛ بحارالانوار، جلد 10، صفحه 393)

    شب بیست و سوم ماه رمضان شب قدر است

    بسیاری از بزرگان شب‌های ماه رمضان را بیدار می‌ماندند و نمی‌خوابیدند، هرچند نزد ما تقریباً واضح است که شب بیست و سوم ماه رمضان، شب قدر است. ولی اول ماه باید قدری دقت شود که اول ماه دقیقاً تشخیص داده شود.

    مرحوم آقای طباطبایی (علامه سید محمدحسین طباطبایی رحمه‌الله) هم همین طور بود و شب‌های ماه رمضان بیدار بود. در کربلا هم بوده‌اند کسانی که شب‌های رمضان نمی‌خوابیدند، حتی از بعضی‌ها نقل می‌کردند که قعده (جلسه گفت‌وگو و شب‌نشینی) می‌گرفتند و صحبت می‌کردند تا خوابشان نبرد.

    بندگی روز، راه توفیق بیداری شب

    ما برای اوقات خواب خود افسوس می‌خوریم که چرا برای نماز شب بیدار نمی‌شویم. در صورتی که اوقات بیداری را به غفلت می‌گذرانیم! زیرا اگر در بیداری به توجه و بندگی مشغول بودیم، توفیق بیداری شب را نیز برای تهجد و خواندن نافله شب و تلاوت قرآن پیدا می‌کردیم.

    پیامدهای مسامحه در استهلال

    در اثر اهمال در رؤیت ماه، چه خیراتی از ما فوت می‌شود و چه محرومیت‌ها که نصیب ما می‌گردد! نظیر شب قدر و شب نیمه شعبان و . و نیز چه اعمال مخصوصه ای از این شب‌ها که از دست می‌رود. بی‌خود نبود که فرمود: لا وَفقَکمُ اللهُ لِفِطر وَ لا أضحی؛ خداوند شما را به دو عید فطر و قربان موفق نگرداند!»

    در استهلال بعضی از ماه‌ها بسیار مسامحه می‌شود. اگر اهمیت داده می‌شد، در خیلی از موارد استهلال ماه‌های سابق برای ماه‌های بعد به درد می‌خورد.

    (از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمودند: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه‌السلام أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَکاً فَنَادَى أَیَّتُهَا الْأُمَّةُ الظَّالِمَةُ الْقَاتِلَةُ عِتْرَةَ نَبِیِّهَا لَا وَفَّقَکُمُ اللَّهُ تَعَالَى لِصَوْمٍ و لا اضحی؛ همین که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، خداوند متعال امر کرد فرشته‌ای در آسمان ندا دهد ای امت ظالم و قاتل عترت نبی خدا خداوند شما را به دو عید فطر و قربان موفق نگرداند!» من لایحضره الفقیه، جلد2، صفحه89)

    آیت‌الله بهجت قدس سره در جای دیگری می‌فرماید: راه احتیاط برای شیعیان باز است، ولی با احتیاط فطر و اضحی درست نمی‌شود.


    اهمیت شب قدر در قرآن و احادیث و روایات

    حضرت على علیه‌‌السلام فرمود:

    أنَّ رَسُولَ اللّهِ کانَ یَطْوى فِراشَهُ وَ یَشُدُّ مِئْزَرَهُ فِى الْعَشْرِ الاْءَواخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ وَ کانَ یُوقِظُ أَهْلَهُ لَیْلَةَ ثَلاثٍ وَ عِشْرینَ وَ کانَ یَرُشُّ وُجُوهَ النِّیامِ بِالْماءِ فى تِلْکَ اللَّیْلَةِ؛

    رسول خدا صلی ‌الله‌ علیه‌ و ‌آله [این چنین] بود که رخت‌‌خواب خویش را جمع می‌کرد و کمر [همّت براى عبادت] را در دهه آخر از ماه رمضان محکم می‌بست و همیشه این گونه بود که اهل و عیالش را در شب بیست و سوم بیدار نگه می ‌داشت و بر روى خواب رفتگان در آن شب آب می‌پاشید تا از درک شب قدر، و درک شب زنده‌‌دارى محروم نشوند.

    پیامبر اکرم صلی ‌الله‌ علیه‌ و‌ آله فرمود:

    مَنْ اَحْیا لَیْلَةَ الْقَدْرِ حُوِّلَ عَنْهُ الْعَذابُ اِلَى السَّنَةِ الْقابِلَةِ؛

    کسى که شب قدر را زنده بدارد، عذاب تا سال آینده از او روى می ‌گرداند.

    پیامبر اکرم صلی ‌الله‌ علیه‌ و‌ آله فرمود:

    مَن قامَ لَیلَةَ القَدرِ إیماناً وَ احتِساباً ، غُفِرلَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ؛

    هر که از روی ایمان و برای رسیدن به ثواب الهی، شب قدر را به عبادت بگذراند، گناهان گذشته‌ اش آمرزیده می شود.

    امام صادق ‌علیه السلام فرمود:

     قَلبُ شَهرِ رَمَضانَ لَیلَةُ القَدرِ؛

     قلب ماه رمضان، شب قدر است.

    امام صادق ‌علیه السلام فرمود:

    التَّقدیرُ فی لَیلَةِ تِسعَ عَشرَةَ و الإبرامُ فی لَیلَةِ إحدی و عِشرینَ و الإمضاءُ فی لَیلَةِ ثلاثَ و عِشرینَ؛

    مقدّرات در شب نوزدهم تعیین، در شب بیست و یکم تأیید و در شب بیست و سوم ماه [رمضان] امضا می شود.

    امام صادق ‌علیه السلام فرمود:

    راس السنة لیلة القدر یکتب فیها ما ی من السنة الى السنة؛

    آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته می شود.

    امام رضا علیه السلام فرمود:

    کانَ امیرُالمومِنینَ لا یَنامُ ثَلاثَ لَیال: لَیلَة ثَلاثَ و عِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ و لَیلَة الفِطرِ و لَیلَة النِّصفِ مِن شَعبانَ و فیها تُقسَمُ الاَرزاقُ و الآجالُ و ما یَُ فِی السِّنَه؛

    امام علی (ع) سه شب را نمی خوابید: شب های شب بیست و سوم ، عید فطر و نیمه شعبان. زیرا در این شب ها روزی ها و اجل و آنچه در طول سال اتفاق می افتد، تقسیم و تعیین می شوند.

    قال موسى (علیه السلام): الهى ارید قربک، قال: قربى لمن استیقظ لیله القدر،

    قال: الهى ارید رحمتک، قال: رحمتى لمن رحم المساکین لیله القدر،

    قال: الهى ارید الجواز على الصراط، قال: ذلک لمن تصدق بصدقه فى لیله القدر،

    قال: الهى ارید من اشجار الجنه و ثمارها، قال: ذلک لمن سبح تسبیحه فى لیله القدر،

    قال: الهى ارید النجاه من النار، قال: ذلک لمن استغفر فى لیله القدر،

    قال: الهى ارید رضاک، قال: رضاى لمن صلى رکعتین فى لیله القدر.

    موسی علیه السلام گفت:

    خداوندا! مى‌خواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود،

    گفت: خداوندا! رحمتت را مى‌خواهم، فرمود: رحمتم از آن کسى است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند.

    گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مى‌خواهم فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر صدقه‌اى بدهد.

    گفت‌: خداوندا! از درختان بهشت و از میوه‌هایش مى‌خواهم، فرمود: آنها از آن کسى است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد.

    گفت: خداوندا! رهایى از جهنم را مى‌خواهم، فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند.

    گفت‌: خداوندا خشنودى تو را مى‌خواهم، فرمود: خشنودى من از آن کسى است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد.

    سالته عن علامه لیله القدر، فقال: علامتها ان یطیب ریحها، و ان کانت فى برد دفئت، و ان کانت فى حر بردت فطابت.

    (محمد بن مسلم) از علامت لیله القدر پرسید؟ پس امام (ع) فرمود: علامت لیله القدر این است که بوى خوشى از آن پخش مى ‌شود، اگر در سرماى (زمستان) باشد گرم و ملایم مى‌ گردد، و اگر لیله القدر در گرماى (تابستان) باشد خنک و معتدل و نیکو مى‌ گردد.

     




    چنان که درک شب قدر، کاری است مشکل، بیان جایگاه و قدر» شب قدر عملی است دشوار که تنها راه یافتگان به آن شب عزیز می توانند واقعیت و حقیقت آن را بیان دارند; چراکه قرآن به پیامبر خدا فرمود: وما ادراک مالیلة القدر» ; و تو چه دانی شب قدر چیست؟»

    در وصف آن همین بس که خیر من الف شهر» ; از هزار ماه برتر است » و مسائلی بر قدر و منزلت این شب افزوده است، از جمله:

    1 . نزول قرآن:

    نزول جامع ترین، کامل ترین و ماندگارترین کتاب الهی برعظمت و منزلت شب قدر افزوده است . قرآن خود می گوید: شهر رمضان الذی انزل فیه القران » (1) ; ماه [مبارک] رمضان ماهی است که در آن قرآن نازل شده است .» اما در چه شبی از شبهای آن ماه، قرآن نازل شده است؟ آیه دیگر بیان می کند که انا انزلناه فی لیلة مبارکة » (2) ; به راستی، آن [قرآن] را در شبی پربرکت نازل کردیم .» و این شب مبارک را در سوره قدر مشخص فرموده که انا انزلناه فی لیلة القدر» (3) ; به حقیقت ما آن [قرآن] را در شب قدر فرود آوردیم .» پس باید گفت نزول قرآن در چنین شبی بر عظمت آن می افزاید . این نکته را هم اضافه کنیم که این نزول، نزول دفعی است بر قلب رسول گرامی اسلام، نه نزول تدریجی که آغاز آن با آغاز بعثت یعنی بیست و هفتم رجب همراه است .

    2 . تقدیر امور:

    در نام گذاری شب قدر بیانهای مختلفی وارد شده است: برخی آن را به معنای شبی با عظمت و بزرگ لیلة العظمة (4) » گرفته اند ; چراکه قدر در قرآن به معنای منزلت و بزرگی خداوند آمده، در آیه ای می خوانیم: ماقدروا الله حق قدره » (5) ; قدر ندانستند [و نشناختند] خدا را آنگونه که حق عظمت او بود .»

    قدر» به معنای تقدیر و اندازه گیری و تنظیم است . این معنی را هم لغت تایید می کند و هم قرآن و روایات . راغب اصفهانی می گوید: لیلة القدر ای لیلة قیضها لامور مخصوصة (6) ; شب قدر یعنی شبی که [خداوند] برای [تنظیم و تعیین] امور مخصوصی آن را آماده [و مقرر] نموده است .» و قرآن کریم می فرماید: در آن شب یفرق کل امر حکیم » (7) ; هرکاری بر طبق حکمت [خداوند] جدا [و تعیین و تنظیم] می گردد .»

    و امام صادق علیه السلام فرمود: التقدیر فی لیلة القدر تسعة عشر، والابرام فی لیلة احدی و عشرین والامضاء فی لیلة ثلاث و عشرین (8) ; تقدیر امور [و سرنوشتها] در شب قدر، یعنی شب نوزدهم، تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضا [ی آن] در شب بیست و سوم [صورت می گیرد] .» و امام هشتم علیه السلام فرمود: . یقدر فیها ما ی فی السنة من خیر او شر او مضرة او منفعة او رزق او اجل و لذلک سمیت لیلة القدر (9) ; در آن شب [قدر آنچه که در سال واقع می شود، تقدیر و اندازه گیری می شود، از نیکی و بدی و زیان و سود و روزی و مرگ . به همین جهت نیز شب قدر [شب اندازه گیری] نامیده شده است .»

    و طبق روایات فراوانی (10) سرنوشت افراد برای سال بعد، مانند: رزق و روزی، مرگ و میرها، خوشی و ناخوشیها، حج رفتن و حوادث دیگر زندگی، براساس استعدادها و لیاقتها، رقم می خورد، و این تقدیر حکیمانه هم، در انسان هیچ گونه اجبار» و سلب اختیاری » به وجود نمی آورد . می توان بین تمام اقوال این گونه جمع کرد که در این شب با عظمت و بزرگ، با فرود ملائکه آسمانی، تقدیرات یک سال مشخص و بر قلب حجت زمان علیه السلام عرضه می شود .


    3 . سند امامت:

    شب قدر بزرگ ترین سند امامت و تداوم آن در طول زمان است . در روایات فراوانی، وجود شب قدر را در هر زمان دلیل وم امامت و بقای آن دانسته اند، لذا سوره قدر به منزله شناسنامه اهل بیت علیهم السلام شمرده شده است که به برخی روایات اشاره می شود:

    از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: علی علیه السلام زیاد می فرمود: هیچ گاه تیمی و عدوی [ابوبکر و عمر] خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله جمع نشدند مگر آنکه آن حضرت [سوره] انا انزلناه .» را با خشوع و گریه می خواند، سپس آن دو عرض می کردند چقدر رقت شما نسبت به این سوره شدید است . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمود: به جهت آنچه چشمم دیده و دلم فهمیده است و به جهت آنچه دل این شخص [یعنی علی علیه السلام] پس از من خواهد دید . آن دو می گفتند: مگر شما چه دیده ای و او چه می بیند؟

    فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای آن دو نوشت تنزل الملائکة والروح فیها باذن ربهم من کل امر» ; ملائکه و روح در آن شب با اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می شوند .» آن گاه می فرمود: آیا بعد از کل امر; تمام امرها» که خداوند می فرماید، چیزی باقی خواهد ماند؟ می گفتند: نه . سپس حضرت می فرمود: آیا می دانید آن کسی که هر امری بر او نازل می شود کیست؟ می گفتند: تو هستی ای رسول خدا! آن گاه می فرمود: بله [ولی] آیا شب قدر بعد از من هم ادامه دارد؟ می گفتند: بله . می فرمود: آیا [در شبهای قدر] بعد از من هم آن امر نازل می شود؟ می گفتند: بله . سپس می فرمود: بر چه کسی؟ می گفتند: نمی دانیم . سپس آن حضرت از سر من [علی] می گرفت (و دست را روی سر من قرار می داد) و می فرمود: اگر نمی دانید بدانید، آن شخص پس از من این مرد است .

    فرمود: پس آن گاه آن دو نفر همیشه این گونه بودند که شب قدر را بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به سبب هراسی که بر دل آن دو می افتاد، می شناختند . (11) »

    و در جای دیگر علی علیه السلام فرمود: به حقیقت شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال در آن شب نازل می شود و به راستی برای آن امر صاحبان امری است . عرضه شد آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: انا و احد عشر من صلبی ائمة محدثون (12) ; من و یازده [امام] از نسل من که [همه] امامانی محدث می باشند [که ملائکه را نمی بینند ولی صدای آنها را می شنوند] .»

    و در برخی روایات آمده که خود ولایت علی علیه السلام و ائمه علیهم السلام جزء تقدیرات آن شب است (13) و دستور داده اند که با مخالفان برای اثبات امامت و بقای آن و زنده بودن مهدی علیه السلام به شب قدر استدلال کنید . (14) آری، بقای شب قدر دلیل محکمی است بر بقای امامت و بقای امامت اقتضا می کند حیات و زنده بودن مهدی علیه السلام را و حیات مهدی علیه السلام نشانه حیات مذهب پیشتاز و همیشه در صحنه تشیع است . لذا اسلام اصیل و قرآن تا ابد زنده است .

    از اینجا روشن شد که شب قدر، یعنی شب ولایت و امامت (15) و معنای روایاتی که شب قدر را به فاطمه زهرا علیها السلام تفسیر نموده (16) است، روشن شد که حقیقت شب قدر امامت و ولایت است و حقیقت ولایت و امامت زهرای مرضیه علیها السلام است .

    4 . بخشش گناهان:

    یکی دیگر از ویژگیهای شب قدر بخشش گناهان و عفو عاصیان و مجرمان است، لذا باید تلاش نمود تا این فیض عظمای الهی شامل حال انسان شود . وای به حال انسانی که در شب قدر مورد غفران الهی قرار نگیرد; چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمود: من ادرک لیلة القدر فلم یغفر له فابعده الله (17) ; کسی که شب قدر را درک کند، پس بخشیده نشود [و مورد حمت بی پایان الهی واقع نشود] پس خدا او را [از رحمت خویش] دور می سازد .»

    و در جای دیگر فرمود: من حرمها فقد حرم الخیر کله ولایحرم خیرها الا محروم () ; هرکس که از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات محروم [و بی نصیب] شده است و محروم نمی ماند از [برکات و] خیرات شب قدر، مگر کسی که [با اعمال خویش] خود را محروم نموده باشد .»

    لذا باید تلاش مضاعف نمود تا غفران الهی در این شب بخشش گناهان شامل حال انسان گردد .

    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمود: من قام لیلة القدر ایمانا واحتسابا، غفر له ما تقدم من ذنبه (19) ; کسی که در شب قدر به پاخیزد [و آن شب را] از روی ایمان و محاسبه [و اخلاص بیدار باشد،] گناهان گذشته اش بخشوده می شود .»

    در بحارالانوار در ذیل این روایت اضافه شده: من صلی لیلة القدر ایمانا واحتسابا غفرالله ماتقدم من ذنبه (20) ; هرکس در شب قدر، از روی ایمان و محاسبه [و اخلاص] نماز گذارد، خداوند گناهان گذشته او را می بخشد .»

    پی نوشت:

    1) بقره/5 .

    2) دخان/3 .

    3) قدر/1 .

    4) تفسیر نوین، محمد تقی شریعتی، ص 275; مجمع البیان، ابوعلی طبرسی، ج 1، ص 5 .

    5) حج/74 .

    6) المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، ص 395 .

    7) دخان/4 .

    8) وسائل الشیعه، حر عاملی، داراحیاء التراث، ج 7، ص 259; تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 627; البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 487 .

    9) عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 116 .

    10) ر . ک: تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 631; البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 486; بحار الانوار، ج 94، ص 141 - .

    11) اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ج 1، ص 363 - 364 .

    12) اثباة الهداة، شیخ حر عاملی، قم مطبعة العلمیة، ج 2، ص 256; بحارالانوار (همان)، ج 94، ص 15، ح 26 .

    13) همان، ص .

    14) اصول کافی (همان)، ج 1، ص 353 - 362 - 364، روایت 6 .

    15) مبلغان عزیز توجه داشته باشند که یکی از شبهای قدر را حتما به صحبت و سخنرانی در مورد امام زمان علیه السلام اختصاص دهند که هم تناسب دارد و هم لازم است و هم عنایاتی را به دنبال دارد .

    16) تفسیر فرات کوفی، مؤسسه نشر، ص 581 .

    17) بحارالانوار (همان)، ج 94، ص 80، ح 47 .

    ) کنز العمال، علی متقی هندی، بیروت، مؤسسه الرساله، ج 8، ص 534، ح 28 . 24 .

    19) وسائل الشیعه، ج 10، ص 358، ح 13601 .

    20) بحارالانوار، ج 93، ص 366، ح 42 .



     عید فطر یکی از دو عید بزرگ اسلامی است که در روز اول ماه شوال آن را جشن می گیرند. مسلمانان پس از یک ماه روزه و عبادت پروردگار، چشم به راه این روز بزرگ هستند و با برپایی آیین های خاص این روز، به اصطلاح ماه رمضان را بدرقه می کنند. در این روز، روزه حرام است و این روز نماز مخصوصی دارد که اکثر مسلمانان نماز عید فطر را به جماعت می خوانند.

    عید فطر در استان مازندران و گیلان: در استان مازندران و گیلان مردم اعتقاد دارند که شب عید فطر همه اعضای خانواده باید در کنار هم باشند و با هم افطار کنند. افرادی که در شهر زندگی می کنند در روز عید به روستای محل تولد خود می روند و با پوشیدن لباس محلی و بردن غذای خود به طبیعت این روز را جشن می گیرند. یکی دیگر از نشانه های عید فطر در مازندران و گیلان رفتن به زیارت اهل قبور و دادن آش نذری است. همچنین مردم خیر مازنی و گیلک در این روز به ایتام و فقرا نیز کمک می کنند.

    عید فطر در استان کردستان: مردم در روز عید فطر در مساجد جمع شده و نذورات خود را پخش می کنند و با تشکیل مجامع مردمی اقدام به فعالیت‌های منسجم نیکوکاری و اطعام ایتام و مستضعفان می کنند. همچنین  در روزهای نزدیک به عید سعید فطر نیز با تلاش و شوق فراوان زکات فطریه خود و افراد وابسته خانوادگی را در بین فقرا توزیع می‌کنند. مردم این استان در این روز غذاهای محلی خود را به عنوان نذری در قبرستان ها پخش می کنند. پخت غذاهای سنتی و شیرینی‌های محلی به مناسبت نخستین سالگرد فرد متوفی خانواده و توزیع آن در بین افراد مستمند از دیگر آداب و رسوم مردم مسلمان کردستان در روز عید سعید فطر می باشد.


    عید فطر در استان کرمان:کرمانی‌ها همانند سایر مسلمانان در روز عید فطر هم نماز عید فطر به جا می‌آورند و با دادن فطریه به یاری نیازمندان می‌شتابند. آنها همچنین پس از نماز به دیدار خانواده‌هایی که به تازگی عزادار شده اند می‌روند و به آنها تسلیت می‌گویند. زیارت اهل قبور و دید و بازدید اقوام و آشنایان از دیگر آداب روز عید فطر در کرمان است.

    عید فطر در آذربایجان شرقی: پیشینه رویت هلال ماه در روستاهای آذربایجان شرقی حکایت‌های جالبی دارد. پیش از اینکه رادیو و تلویزیون وارد جامعه ایران شود، روستاییان برای رویت هلال ماه به پشت بام ها می رفتند و ساعت ها منتظر می‌ماندند. بزرگترها بعد از رویت هلال ماه رمضان، به چهره یك كودك معصوم یا یك فرد مومن و نمازخوان نگاه می‌كردند و اعتقاد داشتند كه نگریستن به صورت آدمهای بی‌نماز و روزه‌خوار، خوش یمنی درپی نخواهد داشت. نگاه كردن به‌آیینه و فرستادن صلوات بر محمد و آل محمد (ص) بعد از رویت هلال ماه هنوز هم به عنوان یك رسم در بین پیرمردان استان، مرسوم است.

    عید فطر در یزد : یزدی ها درعید فطر به نظافت منازل، خرید لباس نو، تهیه شیرینی و میوه های تازه فصل و برنامه ریزی برای دید و بازدید در این روزمی پردازند و این کارها از جمله مقدمات حلول عید سعید فطر و بزرگداشت آن در بین مردم مومن این استان است. از قدیم الایام رسم بر این بوده است كه كسانی كه نذر و نیازی دارند با تهیه شیرینی، آن را در محل برگزاری نماز عید فطر و قبل ازاقامه نماز بین مردم توزیع می كردند. طبخ آش معروف به حضرت ابوالفضل العباس(ع) و توزیع آن در صبحگاه عید بین مردم از دیگر آداب و رسوم قدیمی این روز در بین یزدیهاست.
    در بین ن یزدی نیز رسم است كه در روز عید سعید فطر بصورت دسته جمعی به خانه فردی كه جلسات ختم قرآن مجید در طول ماه مبارك رمضان در منزل او برگزار شده است می روند و با دادن هدیه و شیرینی، از او تقدیر می كنند.




    مقدمه

    شانه به شانه صف می کشند. دست های نیاز که به سمت آسمان بلند می شود، زمزمه اللهم اهل الکبریاء و العظمة و اهل الجود و الجبروت» اوج می گیرد. احساس می کنی پاهایت از زمین خاکی جدا شده است و در فضای دیگری سیر می کنی؛ فضای خلوص، تسلیم و تقوا. این حس، پاداش یک ماه روزه داری خالصانه پرهیزکاران است که نصیب مؤمنان حقیقی می شود.

    شیرینی که به دهان می بری و کامت در روز عید شیرین می گردد، نشانه این است که در بقیه ایام سال نیز باید به شیرینی ها، خوبی ها و خلوص رمضان وفادار بمانی. اجازه ندهی تلخی گناهان ریز و درشت، دامن زندگی و ثانیه هایت را بگیرد. خوب بودن فقط مختص یک ماه نیست. خوب بودن را در سراسر زندگی به همراه داشته باش. اَلَّلهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ خَیْرَ ما سَئَلَکَ بِه عِبادُک الصّالِحُونَ وَ اَعوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الْمُخلَصُون».[1]

    عید فطر جشن تولد فطرت

    عید فطر، جشن تولد فطرت است؛ فطرتی که از غبارها و زنگارها پاک شده و اکنون در زیباترین شکل خود خودنمایی می کند. به خودم می اندیشم، من کجا و میهمانی خدا کجا. غبار جهل و سیاهی گناه، قلبم را آلوده کرده است و خریداری برای این قلب زنگار گرفته نمی یابم. به خدایم می اندیشم که سراسر لطف است و مهربان ترین مهربانان. غفار است و بنده نواز. مرا به میهمانی خودش دعوت می کند و قلبم را جلا می دهد. یادم می آورد فطرت توحیدی ام را، یادم می آورد مبارزه با شیطان درونی و بیرونی ام را. خودم، خدایم، جایگاهم را که فراموش کرده بودم، به یاد می آورم. اکنون که میهمانی تمام شده و عید فطر فرا رسیده، انگار از نو متولد می شوم و به روشنی می بینم که بازگشت به فطرتم را جشن گرفته ام. امیرمؤمنان علی(ع) نیز جشن فطرت را این گونه به عید فطر نسبت می دهد:

    این عید کسی است که خدا روزه اش را پذیرفته، نماز او را ستوده و هر روز که خدا نافرمانی نشود، آن روز عید است.[2]

    عید شکر

    عید فطر، روز شکرگزاری از حق تعالی است که در ظلمت جسم، چراغ روشن فطرت را نهاد تا همیشه پرتوافشان باشد و حیات بخش. مقام معظم رهبری نیز دراین باره می فرماید:

    عید رمضان، در حقیقت عید شکر است؛ شکر به خاطر توفیق گذراندن دوران یک ماهه ضیافت الهی. شکر روزه داری. شکر توفیق عبادت و ذکر و خشوع و توسل به بارگاه کبریایی حضرت حق. حقیقتاً هم برای این شکر، انسان مؤمن باید عید بگیرد.[3]

    عید وحدت

    میزبانت دلت را نورانی و لطیف ساخته و زنجیرهای شیطانی را از دست و پایت گشوده است. اکنون زمان آن رسیده که با همه هم کیشانت که همچون تو پذیرایی شده اند، اجتماعی بزرگ و بس نیرومند بسازید؛ آن طور که تمام دشمنان را مرعوب خویش گردانید.

    مقام معظم رهبری در سخنرانی خود در خطبه های عید سعید فطر، مهم ترین معنا و مضمون این عید را اتحاد و وحدت و مستحکم شدن دل ها به واسطه ایمان به خدا دانستند و تأکید کردند:

    تنها راه موفقیت و پیشرفت امت اسلامی در عرصه های مختلف و تسلط بر سرنوشت خویش و مقابله با تهدیدهای مغرورانه مراکز قدرت جهانی، وحدت کلمه و پرهیز از اختلاف و تفرقه است.[4]

    عید معنویت

    غرض از عید نه آن است که از باب جلال

    جامه ناز بپوشند به الطاف مزید

    ای خوش آن عید کز آن شاه و گدا خوش باشند

    که چنین عید سعید است و جز این نیست سعید

    مقام معظم رهبری در جایی، درباره سادگی در روز عید فطر، داستانی را از زمان امام علی(ع) نقل می کند و می فرماید: یکی از یاران آن حضرت می گوید روز عید فطر در خانه امیرمؤمنان بر او وارد شدم. در مقابل او، سفره ای گسترده و غذای بسیار متواضعانه ای در مقابل حضرت گذاشته شده بود. عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! شما روز عید چنین غذای کم اهمیت و کم ارزشی می خورید؟ معمول این است که در روزهای عید، مردم بهترین غذاهای خود را می خورند؛ شما به این غذا اکتفا کردید؟ فرمود: امروز، روز عید است، اما برای کسانی که مورد مغفرت الهی قرار گرفته باشند؛ یعنی عید بودنِ امروز، به خوردن غذاهای رنگین و دل خوش کردن به شادی های کودکانه نیست. این عید واقعی است برای کسانی که بتوانند و توانسته باشند مغفرت الهی را برای خودشان تحصیل کنند.[5]

    مقام معظم رهبری در این باره می فرماید:

    البته گفته شده است در عید فطر به یکدیگر تحیت بگویید، لباس های تازه خود را بپوشید، آن روز را روز عید و شادمانی بدانید، اما جوهر این عید عبارت است از توجه به معنویت و طلب مغفرت و درخواست رحمت پروردگار.[6]

    عید پاداش

    عید فطر، روز دریافت جوایز و پاداش است؛ جوایزی آسمانی و پاداش هایی از جنس رستگاری.

    مولای متقین در یکی از خطبه های عید فطر چنین فرمود:

    ای بندگان خدا! بدانید نزدیک ترین و کمترین چیز که برای مردان و ن روزه گیر فراهم است، این است که فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا می دهد که ای بندگان خدا! بر شما مژده باد که گناهان گذشته شما آمرزیده شد و بنگرید که در آینده چگونه خواهید بود.[7]

    عید است و آخر گل و یاران در انتظار

    ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار

    دل برگرفته بودم از ایام گل ولی

    کاری بکرد همت پاکان روزه دار[8]

    عید بشارت

    امروز روز عید فطر است؛ عیدی که زمین و زمان را غرق شادی و سرور کرده است. ساکنان زمین به شکرانه یک ماه عبادت و نیایش، عید گرفته اند و ساکنان آسمان نیز مأمور شده اند پاداش هایی را از سوی عرش الهی برای ساکنان این کره خاکی بیاورند و به راستی که در این روز بزرگ، زمین و زمان و آسمان در جوش و خروشند. عید فطر، عید زیبایی های معنوی، عید بشارت و عید سعادت است.

    حافظ منشین بی می و معشوق زمانی

    کایام گل و یاسمن و عید صیام است[9]

    روز لقاءالله

    حضرت امام خمینی(ره) در این مورد، سخنان قابل توجهی ارائه کرده و می فرماید:

    آن برداشتی که اهل معرفت از عید می کنند، با آن برداشتی که دیگران می کنند بسیار متفاوت است. آنها بعد از اینکه در ماه مبارک رمضان آن ریاضت ها را می کشند و کشیدند، روز عید روز لقاءالله است.[10]

    شوق دیدار یار

    ای عصاره هستی! در اجتماع عظیمی که برای برپایی نماز عید فطر تشکیل شده است، بیش از هر زمان دیگر جای خالی ات مرا غمگین می کند و زمزمه عزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَ لا تُری»[11] از زبانم نمی افتد. در فراغت با دلی مملو از امید، اشک حسرت می ریزم. حال که زمان پاداش روزه داری رسیده، از خداوند دولت کریمه ات را می خواهم. با زمزمه ندبه، غم سنگینی که از هجرانت بر دلم نشسته، التیام می بخشم. با تو نجوا می کنم و از خدا می خواهم چشمانم را لایق دیدار تو قرار دهد.

    بگذار پیش و پس شود روز عید فطر

    ما با هلال روی تو افطار می کنیم

    شبیه روز قیامت

    امیرمؤمنان علی(ع) در روز عید فطر خطبه ای ایراد کردند و چنین فرمودند:

    ای مردم! امروزِ شما، روزی است که در آن به نیکوکاران پاداش داده می شود و بدکاران در آن زیان می کنند. امروز، شبیه ترین روزها به قیامت شماست. با بیرون آمدن از خانه هایتان به مصلا، از بیرون آمدن از گورها و رفتن به پیشگاه خداوند یاد کنید، و از توقف و ایستادن در محل نماز، وقوف خود در برابر خدا را به یاد آورید، و از بازگشت به خانه هایتان، بازگشت خود را به جهنم و بهشت فرا یاد آرید.[12]

    روز دعا

    مقام معظم رهبری می فرماید:

    عید فطر، روز عیدی گرفتن از خدای متعال است؛ روزی است که در قنوت نماز عید فطر، میلیون ها دلِ متذکّر و خاشع از خداوند متعال درخواست کردند همان خیراتی را که به برترین بندگانش داده است، به آنها هم بدهد و از شروری که برترین و بزرگ ترین انسان های تاریخ را از آن دور نگه داشته است، آنها را هم دور بدارد. آن خیرات، در درجه اول، عروج به مقام توجّه به خدا، عبودیت خدا، آشنا بودن و مرتبط بودن با خدا و الهام گرفتن از حضرت حق در همه گفتارها و کردارها و آنات زندگی است، و بدترین شرور، شرک به خدا، خضوع در مقابل قدرت های غیر الهی و ضد الهی و بنده و برده دیگران بودن است.[13]

    رمضان آینده

    مقام معظم رهبری فرمود:

    عید سعید فطر، روزی است که مسلمانان امتحان مهم خود را در ماه مبارک رمضان در معرض قبول الهی قرار می دهند و تصمیم می گیرند برای ورود به ضیافت الهی در ماه مبارک رمضان در سال آینده، آمادگی لازم را در خود به وجود آورند.[14]

    ایشان در جای دیگر فرمود:

    توفیق در اختیار داشتن وسیله رحمت الهی تا ماه رمضان آینده و عمل به درس ها و حسنات این ماه مبارک در تمامی طول سال، از بزرگ ترین پاداش هایی است که می تواند در این عید سعید نصیب بندگان مؤمن و مخلص خداوند شود.[15]

    تعظیم شعائر الهی

    انسان مسلمان باید از راه های گوناگون، ندای حیات بخش توحید را به گوش جهانیان برساند. یکی از آن راه ها، بیان شعارهای مذهبی است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

    وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ. (حج: 33)

    هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دل هاست.

    تعظیم شعائر الهی، یکی از ویژگی های عید سعید فطر است. شعار تکبیر و تهلیل و تحمید و تقدیس، از جمله اعمالی است که به روز عید جلوه خاصی می بخشد. پیامبر اعظم(ص) در روز عید فطر، از منزل بیرون می آمد و تا رسیدن به مصلا با صدای بلند، شعار لا اله الا الله» و الله اکبر» سر می داد و حتی در میان خطبه ها و قبل و بعد از آن با صدای رسا این کلمات را تکرار می کرد.[16]

    اهمیت زکات فطره

    مقام معظم رهبری می فرماید:

    کسی که بتواند جان و روح خود را تزکیه و پاک سازی کند، به فلاح و رستگاری دست خواهد یافت و ادای زکات فطر نیز موجب طهارت انسان از دنائت، لئامت، حرص و بخل می شود.[17]

    ایشان زکات، روزه گرفتن و عید سعید فطر را عامل تطهیر و تزکیه مسلمانان خواندند و فرمودند:

    به برکت همین طهارت، ایران اسلامی آباد و آزاد خواهد شد، توسعه پیدا خواهد کرد و به فضل پروردگار فقر، تبعیض، بدبختی و ناملایمات گوناگون زندگی از بین خواهد رفت.[]

    پرداخت زکات فطره که با نیت عبادت و تقرب به خداوند متعالی انجام می شود، نوعی بهره گیری از مادیات برای رسیدن به معنویات است. اگر زکات فطره از صورت پرداخت فردی به سمت بُعد اجتماعی آن سوق داده شود، پشتوانه و سرمایه مهم اقتصادی در حل مشکلات مردم خواهد بود. ایجاد مراکز درمانی، تأسیس کانون های علمی و صنعتی برای اشتغال زایی بیکاران جامعه، سرمایه گذاری برای مسائل بهداشتی و عمران محیط زیست، تقویت بنیه دفاعی مسلمانان و پاسداری از مرزهای اسلامی، توسعه فرهنگ عمومی و دینی و ایجاد مؤسسات پژوهشی و تحقیقاتی، برخی از دست آوردهای پرداخت زکات فطره در روز عید است که در صورت جمع آوری و مصرف صحیح این بودجه دینی به دست خواهد آمد.


    پی نوشت:

    [1] . مفاتیح الجنان، دعای قنوت نماز عید فطر.

    [2] . نهج البلاغه، حکمت 428.

    [3] . htt: // www. Leader. ir

    [4] . همان.

    [5] . نک: همان.

    [6] . همان.

    [7] . روضة الواعظین، ترجمه: مهدی دامغانی، ص 564.

    [8] . حافظ شیرازی، دیوان اشعار، غزل 246.

    [9] . همان، غزل 46.

    [10] . صحیفه امام، ج ، ص 395.

    [11] . مفاتیح الجنان، بخشی از دعای ندبه، بسیار سخت است بر من که همه را ببینم و تو را نبینم».

    [12] . روضة الواعظین، ص 564.

    [13] . htt: // www. Leader. ir

    [14] . همان.

    [15] . همان.

    [16] . محمد محمدی ری شهری، مراقبات ماه رمضان، ترجمه: جواد محدثی، قم، درالحدیث، 1384، ص485.

    [17] . htt: // www. Leader. ir

    [] . همان.






    همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم

    چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه

    کجایی ؟ همه دارن رو پشت بوم دنبالت میگردن

    آخه ماه من میخوان ببینن فراد عیده یا نه !


    می تونی چشماتو ببندی و منو تو ذهنت تصور کنی؟

    تونستی؟

    به شما تبریک می گم!

    شما ماه رو دیدید!

    عید سعید فطر مبارک


    بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا

    بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها

    بدرود ای یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادی

    بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم

    و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک.

    التماس دعا


    دوبیتی تبریک عید فطر

    خداحافظ ماه پروردگار الرحمن الراحمین

    خداحافظ ماه لحظه های افطار و سحر

    خداحافظ ماه نعمت و رحمت و برکت

    خداحافظ ماه شب های نورانی قدر . . .


    اولین روز از ماه شوال یعنی عید سعید فطر یکی از بزرگ‌ترین اعیاد مسلمین است که پس از یک ماه بندگی و روزه‌داری، خداوند اجر و پاداش بندگان خود را در این روز بی‌حساب پرداخت می‌کند. قابل ذکر است روزه این روز حرام و بر مسلمانان واجب است که زکات فطره بدهند.

    عید سعید فطر داراى اعمال و عباداتى است که در روایات معصومین (ع) به آن‌ها سفارش شده و ادعیه خاصى نیز برای ان ذکر شده است. از جمله مهم‌ترین آداب این روز خواندن نماز عید است.

    ضمن عرض قبولی طاعات و عبادات شما مخاطبان گرامی و تبریک به مناسبت فرارسیدن این عید فرخنده، مجموعه‌ای از زیباترین پیام‌‌ها و متن‌های تبریک را برای شما تهیه و تنظیم کرده‌ایم که در ادامه آن را دریافت می‌کنید.

    بسته پیام‌های تبریک به مناسبت عید سعید فطر

    بسته پیام‌های تبریک به مناسبت عید سعید فطر

    زیباترین پیام‌های تبریک ویژه عید فطر ۹۹

    بسته پیام‌های تبریک به مناسبت عید سعید فطر

    مژده که رسید دعوت دوست

    مهمانی دوست وه چه نیت

    عید رمضان بهار جان هاست

    جانی که چنان علی خدا جوست

    بسته پیام‌های تبریک به مناسبت عید سعید فطر

    هزاران آفرین بر جانت‌ ای ماه

    روان عاشقان قربانت‌ ای ماه

    مبارک باد ماه عشق بازان

    که بنشینند در ایوانت‌ ای ماه

    مبارک باد عید روزه داران

    نکویان جهان مهمانت‌ ای ماه.

    عید سعید فطر مبارک باد

    بسته پیام‌های تبریک به مناسبت عید سعید فطر

    نغمه ریزید غیاب مه نو آخر شد

    باده خرم عید است که در ساغر شد

    روز عید است، سوی میکده آیید به شکر

    که ببخشند هر آنکس که در این دفتر شد

    عید سعید فطر بر شما مبارک

    بسته پیام‌های تبریک به مناسبت عید سعید فطر

    عید آمد و عید آمد با نقل و نبید آمد

    رمضان مبارک رفت این فطر سعید آمد

    دنیا شده یکسر گل هرگوشه پراز بلبل

    هر خاک شده بستان، چون نور امید آمد.

    بسته پیام‌های تبریک به مناسبت عید سعید فطر

    حلول ماه عید و شادی مسلمین است

    پایان ماه روزه، برای صائمین است

    نشاط و افتخار و شادی و سربلندی

    از محک الهی برای مؤمنین است

    این عید فرخنده را به همگی شما عاشقان و دلدادگان صیام

    تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم.




    حضرت معصومه (س) کرامات بسیاری داشته‌اند ولی در اینجا به تعدادی از آنها که در واحد سمعی و بصری آستانه مقدسه ایشان موجود است می‌پردازیم:

    آقای حیدری کاشانی می‌گوید: بعد از یک دهه سخنرانی در مسجد گوهرشاد، خانمی پیش من آمد و گفت: پسر جوان مریضی داشتم که شبی حضرت رضا علیه‌السلام را در خواب دیدم، حضرت فرمود: یکی از دو مریضی جوانت را شفا دادم، مریضی دوم او را خواهرم در قم شفا خواهد داد به نزد خواهرم در قم برو. حال که شما عازم قم هستید این شصت تومان را داخل ضریح حضرت بینداز؛ من چند روز دیگر به قم خواهم آمد. من به او گفتم: شما موقع آمدنتان به مشهد به قم نرفتید؟ گفت: نه. گفتم: این فرمایش حضرت گلایه‌ای بوده از شما که چرا در طول راه مسافرت به مشهد به زیارت خواهر ایشان نرفته‌اید؟


    یکی دیگر از کرامات ایشان مربوط به خواهر پروین محمدی اهل باختران است که در سال سوم دبیرستان مبتلا به تشنج اعصاب شد و پس از بی اثر بودن معالجات مکرر و ناامیدی از همه جا به امید شفا از امام رضا (ع) در سال ۱۳۷۳ همراه خانواده عازم مشهد مقدس شدند. اکنون مادر ایشان این کرامت را اینگونه بیان می‌فرمایند: وقتی به قم رسیدیم با خود گفتم خوبست اول به زیارت خواهر امام رضا (ع) برویم اگر جواب نداد به مشهد می‌رویم؛ ساعت ۲ بعد از نیمه شب بود که به قم رسیدیم؛ ساعت ۹ صبح به حرم مشرف شدیم و دختر را که به‌سختی خوابش می‌برد و در اثر تشنج اعصاب دچار مشکلاتی می‌شد با حال توجه و توسل به حضرت معصومه (س)، به نزدیک ضریح بردم و براحتی خوابید. پس از مدتی که نماز ظهر و عصر گذشت بوی عطر عجیبی حرم را گرفت و دیدم دست راست دخترم سه مرتبه به صورتش کشیده شد و رنگ او برافروخته شد و گوشه چادر او را که به ضریح بسته بودم باز شد؛ در همین حال دخترم به راحتی از خواب بیدار شد و گفت مادر کجاییم؟ گفتم: حرم حضرت معصومه (س). گفت: مادر گرسنه‌ام!! من که ماه‌ها بود حسرت شنیدن این کلمه را از او داشتم، گفتم: برویم بیرون حرم؛ با هم داخل صحن حرم شدیم از او پرسیدم: احساس ناراحتی نمی‌کنی؟ گفت: نه، الحمد الله خوب هستم. و من احساس کردم که حالت او طبیعی شده است و از حضرت معصومه (س) تشکر می‌نمائیم.

    عصمت حضرت معصومه (س)

    حضرت معصومه (س) در روایات و احادیث منزلت بالایی دارند. با توجه به اینکه عصمت امری نسبی است می‌توان گفت که ایشان نیز به درجاتی از معصوم بودن مزین هستند ولی نه در حد امامان معصوم.


    زیارت حضرت معصومه (س)

    در روایات متعددی از امام رضا (ع)، امام صادق (ع) و امام جواد (ع) به زائران حرم حضرت معصومه (س) وعده بهشت داده شده است.


    ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر



    حضرت فاطمه معصومه (ع) در اوّلین روز ماه ذى القعده سال 173 هـ ق،  25 سال بعد از تولد حضرت امام رضا (ع) در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.


    از میان فرزندان بزرگوار حضرت امام موسى بن جعفر(ع)، دو فرزند ایشان یعنى حضرت امام على بن موسى الرضا (ع) و حضرت فاطمه کبری (ع) ملقّب به معصومه، از ویژگی های خاص برخوردار بوده اند تا  ادامه دهنده خطّ امامت بعد از پدر باشند.


    آن حضرت به همراه امام رضا (ع) هر دو در دامان پاک یک مادر بزرگوار به نام حضرت نجمه خاتون (س) که از مهاجران مغرب بود، رشد و پرورش یافته اند. این در حالى است که پدر بزرگوارشان پیوسته در زندان هارون الرشید بسر مى بردند و سرانجام در همان زندان، هنگامى که حضرت معصومه (س) در سن ده سالگى بود، به شهادت رسیدند و از آن زمان به بعد حضرت معصومه (س) تحت مراقبت برادرش امام رضا (ع) قرار گرفت.[1]


    حضرت معصومه (س)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است


    اطلاق معصومه» بر فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع)
    نام حضرت معصومه، فاطمه است. در کتاب های روایی و تاریخی نیز، از آن حضرت با عنوان فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) یاد شده است،[2] امّا صدها سال است که آن حضرت با این لقب مشهور هستند،[3] و این لقب نزد ایرانیان تبدیل به اسم برای ایشان شده است.
    حضرت معصومه (س)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود[4] نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است.[5]


    لازم به ذکر است که عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،[6] می توان مرتبه ای از عصمت – نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود.



    ورود حضرت معصومه (س) به قم
    در سال 2ظ ظ  هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه خود بیاورند راهى خراسان شدند.


    حضرت معصومه یک سال بعد از هجرت تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو، در سال 201 هجری قمری، به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت، به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. در شهر ساوه عده اى از مخالفان اهل بیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند، سر راه کاروان آنان را گرفته و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت (س) معصومه را نیز مسموم کردند.


    عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،می توان مرتبه ای از عصمت – نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود


    به هر حال، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س) بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود، قصد شهر قم را نمود. حدوداً در روز 23 ربیع الاول سال 2ظ 1 هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. و در محلى که امروز میدان میر» نامیده مى شود در منزل موسى بن خزرج» فرود آمدند و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.


    آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگى کرد. محل زندگی و عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام بیت النور» بود که هم اکنون محل زیارت ارادت مندان آن حضرت است.[7]


    پی نوشت ها :
    [1] . برگرفته از سایتharam.masoumeh.com
    [2]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج ‏2، ص 267، چاپ اول، نشر جهان، تهران، 1378 ق.
    [3]. ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج 106، ص 168,
    [4]. معصوم کسی است که به لطف خدا از هرگونه آلودگی به گناه و کارهای زشت و ناشایست و پلید امتناع کند، آن هم نه به گونه جبری، بلکه در حالی که توان انجام آنها را داشته باشد، نیز از هرگونه اشتباه و خطایی به دور است. حضرت امام جعفر صادق (ع) در این خصوص می فرماید: ”المعصوم؛ هو الممتنع بالله من جمیع المحارم. و قد قال الله تبارک و تعالی: و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم؛ معصوم کسی است که توسط خدا از همه گناهان حفظ می شود و خداوند در این باره فرمود: هر آن که به حفظ الاهی بپیوندد، به یقین به راه راست هدایت شد، شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 132، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1361 هـ ش، برگرفته از نمایه مفهوم عصمت و امکان عصمت افراد شماره 249 در سایت اسلام کوئست.
    [5]. عاملى، شیخ حر، وسائل‏الشیعة، ج 14، ص 576، ح 94، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، 1409 هـ  ق، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی ثَوَابِ الْأَعْمَالِ وَ عُیُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنْ زِیَارَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع) بِقُمَّ فَقَالَ مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّة.
    [6]. ر. ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 14، ص 576، ح 19850 و 19851,
    [7].بر گرفته از سایت حضرت معصومه با تلخیص.
    منبع :
    زندگانی حضرت معصومة علیها السلام (حیات الست) ؛ مهدی منصوری

    


    یکی از معقتدات شیعه موضوع شفاعت است در رأس شافعان روز قیامت رسول خدا(ص) و ائمه اطهارند که این اقتضای آبرومندی آنان در پیشگاه پروردگار متعال است. در زیارت امام حسین(ع) می خوانیم: اللّهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود؛ خدایا شفاعت حسین را در روز ورود بر خودت روزیم کن»

    بجز این بزرگان، منسوبین خاندان وحی و حتی پیروان مخلص آنان می توانند به اذن پروردگار شفاعت کنند. بنابر روایات متعدد فاطمه زهرا(س) از شخصیت های شفاعت کننده نزد پروردگار است، در روایت جابر از امام باقر(ع) اینگونه آمده است که فرمود: ای جابر و اللّه که فاطمه شیعیان و محبان خود را آن گونه که طیور دانه های خوب و سالم را از میان دانه های بد جدا نموده، انتخاب می کند.(22)

    از طریق اهلبیت روایات فراوانی داریم که بهشت و شفاعت جزء مهریه حضرت زهرا(س) می باشد.(23)

    بعد از صدیقه طاهره(س) شفاعت بانویی به گستردگی شفیعه روز جزا ـ فاطمه معصومه (س) ـ نیست.امام صادق(ع) فرمود: تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة باجمعهم؛(24) و به شفاعت او ـ فاطمه معصومه ـ همه شیعیانم وارد بهشت خواهند شد.»

    و نیز در زیارت آن بانوی معظمه می خوانیم: یا فاطمة اشفعی لی فی الجنة؛ ای فاطمه برای من نزد خدا درباره بهشت شفاعت کن.» و این خود نشان دهنده مقام و مرتبه آن شافع روز جزاست. در فراز دیگر زیارتنامه آمده که: فان لک عند اللّه شأناً من الشأن» یعنی اینکه ما از تو طلب شفاعت می کنیم نه تنها به خاطر اینکه تو دختر، خواهر و عمه امامی، بلکه به واسطه رابطه مخصوصی که با مقام ربوبی داری از شأنیت و اعتبار بهره مندی که البته برای ما خاکیان قابل فهم نیست و تنها خدا و پیامبر و اوصیاء طاهرینش بر آن آگاهند.

    یکی از علمای دولت آباد اصفهان به نام آیت اللّه حاج شیخ محمد ناصری از پدرش نقل می کند که در سال 1295 هجری در اطراف قم قحطی و خشکسالی شدیدی پدید آمد و احشام در معرض نابودی قرار گرفتند. اهالی آن منطقه 40 نفر از متدینین را انتخاب کرده و به قم فرستادند تا در صحن معصومه بست نشینند، شاید از عنایت ایشان باران ببارد و از قحطی نجات یابند.

    پس از سه شبانه روز، شبی یکی از آن چهل نفر مرحوم میرزای قمی را به خواب می بیند که به او می فرماید: چرا در اینجا بست نشسته اید؟ او می گوید: مدتی است در منطقه ما باران نباریده و خشکسالی به وجود آمده ما برای رفع خطر به اینجا پناه آورده ایم. میرزا می فرماید: برای همین انجا آمده اید، این که چیزی نیست ایم نقدار از دست ما ساخته است برای رفع این حوائج به ما رجوع کنید، ولی اگر شفاعت همه جهان را خواستید دست توسّل به طرف این شفیعه روز جزاـ حضرت معصومه(س) ـ دراز کنید.(25)

    این رؤیای صادقه مؤیّد حدیث شریقی است که قبلاً بیان شد.





    از ویژگی های حضرت معصومه(س) آگاهی داشتن به علوم اسلامی و نقل آن برای دیگران است. در فراز یکی از زیارتنامه های ایشان می خوانیم: السلام علیک یا فاطمة بنت موسی بن جعفرو حجته و امینه» سلام برتو ای فاطمه دختر موسی بن جعفر و حجت و امین او، آن حضرت حجت و امانتدار پدرش امام کاظم(ع) بود که در این صورت حجت و امین خدا بوده و حجت و نشانه اسلام و حافظ امانت الهی می باشد. و از راویان و محدثان به شمار می آید. به عنوان نمونه می توان به دو حدیث که حضرت در سلسله راویان آن می باشد اشاره کرد. علامه امینی می نویسد: فاطمه دختر امام رضا(ع) نقل می کند که دختران امام کاظم فاطمه(معصومه) و زینب و ام کلثوم گفتند: روایت کرد ما را فاطمه دختر امام صادق(ع) و او گفت روایت کرد مرا فاطمه دختر امام باقر از فاطمه دختر علی بن الحسین از فاطمه و سکینه دختران امام حسین(ع) از ام کلثوم (دختر فاطمه زهرا) و او از فاطمه زهرا(س) نقل کرد که آن حضرت فرمود: آیا فراموش کردید فرمایش رسول خدا(ص) را در روز غدیر که (به شما) فرمود: هر کس من مولی و رهبر او هستم پس علی مولا و رهبر اوست و نیز به علی فرمود: نسبت تو به من همانند نسبت هارون به موسی است.()

    همچنین نقل گردیده که: فاطمه معصومه(س) از فاطمه دختر امام صادق(ع) و او از فاطمه دختر امام باقر(ع) و او از فاطمه دختر امام سجاد(ع) و او از فاطمه دختر امام حسین(ع) و او از زینب دختر امیرالمؤمنین(ع) و او از فاطمه زهرا(س) نقل می کند که رسول خدا فرمود: الا من مات علی حبّ آل محمد مات شهیدا؛(19) و بدانید هر کس با محبت آل محمّد بمیرد شهید مرده است.»

    والاترین مقام عصمت از گناه و اشتباه مخصوص رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار و حضرت زهرا(س) می باشد.

    امّا شخصیتی چون فاطمه معصومه(س) که اطاعت پروردگار کرده و دامن خویش را از رذایل اخلاقی مبرّا نموده و به درجه عالی از تقوا و طهارت رسیده است که در لسان عام و خاص فردی مصون از گناه به شمار می آید برایش مقام طهارت قلبی متصوّر است. چنانچه در فرازی از زیارتنامه غیر معروفه ایشان می خوانیم:

    السلام علیک ایتها الطاهرة الحمیدة البرة الرشیده التقیة النقیة.»(20) سلام بر تو ای بانوی پاک و ستایش شده نیکو کردار و هدایت شده پرهیزگار وارسته، علاوه بر این سخن حضرت رضا(ع) که فرمودند: من زار المعصومة بقم کمن زارنی؛ هر کس فاطمه معصومه(س) را در قم زیارت کند مثل آن است که مرا زیارت کرده است، شاهدی بر مقام عصمت ایشان است.

    لقب کریمه اهلبیت، در خصوص آن حضرت حکایت از شأن و مربته وی نزد پروردگار دارد و خداوند متعال ایشان را به جهت بندگی خالصانه، زندگی با برکتی عنایت نمود که در حال حیات و ممات منشأ کرامات و عنایات خاص گردد. و بارگاه قدسی اش پناهگاه امیدواران به فضل الهی گردد و متوسلین به حضرتش دریافته اند که از سلاله پاک از خزائن امامت و ولایت و گوهری تابناک از صدف ملک امکان است که توان بخشش و توجه خاص به حاجتمندان و دعا کنندگان درگاهش را دارد.

    از جمله مناقب و شرافت های آن بزرگوار وجود یک زیارتنامه مخصوص از ناحیه مقدّس امام معصوم است که در آن حضرت، دختر رسول خدا، دختر امیرمؤمنان، دختر فاطمه و خدیجه و دختر امام حسن و امام حسین و نهایتاً دختر امام، خواهر امام و عمه امام خوانده می شود که پاداش خواندن خالصانه و همراه با معرفت آن رسیدن به بهشت را همراه دارد.

    نوشته اند مرحوم آیة اللّه میرزا رضی تبریزی از مجتهدین بزرگ برای خواندن فاتحه بر سر قبر زکریا بن آدم که در شیخان قم است می آید، در حین قرائت فاتحه به فکر می رود که آیا زکریا بن آدم با آن جلالت قدر و رفعت و روایاتی که درباره اش وارد شده بالاتر است یا حضرت معصومه(س) که ناگهان یک نفر که کلاه نمدی به سر داشته پیش می آید و به وی می گوید:آن بالا را بخوان، ایشان ابتدا اعتنایی نمی کند امّا پس از رفتن مرد نگاه می کند می بیند نوشته شده:

    السلام علی ارواح محمد و آل محمد فی الارواح، السلام علی اجساد محمد و آل محمد فی الاجساد» یعنی سلام بر ارواح محمد و آل محمّد در میان ارواح و سلام بر اجساد محمّد و آل محمّد در میان اجساد، در این حال متوجه می شود که آن شخص به ظاهر معمولی، فکر او را خوانده و از آنچه در ذهنش گذشته باخبر شده و بدین وسیله تردید او را پاسخ گفته که: حساب حضرت معصومه که از آل محمّد(ص) است با سایرین جداست و هیچ کس قابل مقایسه با این خاندان نیست.(21) و دلدادگی به حضرتش همان پذیرش ولایت معصومین و مقبول درگاه الهی است.


    حضرت معصومه (س) در سال ۲۰۱ هجری قمری و یک سال پس از هجرت امام رضا به مرو، به قصد دیدار برادر و با هدف ابلاغ پیام ولایت و ادای رسالت زینبی به سمت خراسان سفر کرد. در ساوه، عده‌ای از مخالفان اهل بیت به کاروانشان حمله کردند. این حادثه منجر به شهادت ۲۳ تن از همراهان آن حضرت گردید. حضرت معصومه (س) پس از این اتفاق بیمار شد و نتوانست به خراسان برود. پس به قم رفت و در آنجا در منزل موسی بن خزرج ساکن شد.

    حضرت معصومه (س) در قم، مرکز تشیع

    زمانی که حضرت معصومه علیها السلام در ساوه بیمار شد، به اطرافیان خود فرمود: مرا به قم ببرید. و سپس از پدرش، امام موسی کاظم، نقل کرد که: قم مرکز شیعیان است.

    فوت حضرت معصومه (س)

    حضرت معصومه (س) پس از ۱۷ روز تحمل بیماری در سن ۲۸ سالگی و در روز ۱۰ ربیع الثانی ۲۰۱ هجری قمری فوت کرد. مردم قم، با تجلیل فراوان پیکر پاک حضرت معصومه (س) را تشییع کردند و در محل فعلی حرم، که آن روز در بیرون شهر بود و به موسی بن خزرج تعلق داشت، با احترام بسیار دفن نمودند.

    بیت النور قم

    در محل زندگی و عبادت حضرت معصومه (س) در قم پس از فوت ایشان مسجدی بنا شد و هم اکنون در محله میدان میر قم وجود دارد.


    این مکان امروزه به بیت النور معروف است.




    بر روی رضا شمس امامت صلوات

    بر شافع ما روز قیامت صلوات

    در شام ولادتش که شادند همه

    بفرست بر این روح کرامت صلوات صلوات

    ***

    حریمت قبله ی جانم/ بود حب تو ایمانم
    تو را هر لحظه می خوانم/ رضا جانم، رضا جانم
    منم مست ولای تو/ گدایم من گدای تو
    نهادم سر به پای تو/ رضا جانم، رضا جانم
    میلاد نور مبارک

    ***

    امام رضا-ع:
    مؤمن کسی است که چون نیکی کند مسرور می شود
    و چون بدی کند، استغفار می کند.

    ***

    باز هم زائرتان نیستم، از دور سلام!
    تو زندگی حرفهایی هست که فقط و فقط،
    باید بر روی "باب الجواد".
    کلمه‌ها را دانه کنی، دانه‌های اشک
    بکشانی شان دنبال هم، شبیه یک تسبیح،
    بچرخانی شان توی صورتت، ذکر بگیری و بعد،
    انگار که تسبیح پاره بشود،
    دانه‌ها بیایند تا بچکند روی سنگ‌های حرم.
    باز هم در به در شب شدم،
    "ای نور سلام"
    باز هم زائرتان نیستم، "از دور سلام"
    اَلسَّلامُ عَلَیک یا علی ابن موسَی الرِّضا (ع)

    ***

    کاش من یک بچه آهو می شدم
    می دویدم روز و شب در دشتها
    توی کوه و دشت و صحرا روز و شب
    می دویدم تا که می دیدم تو را
    بهترین شادباش ها تقدیم به شما،
    بمناسبت میلاد امام علی بن موسی الرضا-ع

    ***

    ز آستان رضا سرخط امان دارم٬ رخ نیاز بر این پاک آستان دارم

    اگر چه کم ز غبارم، به شوق نکهت گل همیشه جای، در این طرفه بوستان دارم

    ز تیر حادثه مرغی شکسته بال و پرم درین چمن به صد امید آشیان دارم

    ***

    ای آستان قدس تو تنها پناه من
    ای چلچراغ چشم تو، خورشید راه من

    ای مظهر عنایت حق هشتمین امام
    ای خاک پاک مرقد تو بوسه گاه من

    میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد

    ***

    شمع جمع شاپرکهایی رضا
    ای کلید ساده مشکل گشا
    آن گل زیبا گل خوشبو تویی
    ای رضا جان، ضامن آهو تویی
    با نگاهت چون کبوتر کن، مرا
    تا بگیرم اوج، خوشحال و رها



    تاریخ تولد امام رضا در سال ۱۳۹۹ | متن تبریک تولد امام رضا (ع) | پیام تبریک ولادت امام رضا


    امام رضا-ع فرمود: باید هریک از شماها امر به معروف و نهی از منکر نمایید، وگرنه
    شرورترین افراد بر شما تسلط یافته و آنچه که خوبان شما،
    دعا و نفرین کنند مستجاب نخواهد شد.

    ***

    در باغ ولایت گل خوشبوست رضا
    سروچمن گلشن مینوست رضا

    نومید مشو زدرگه احسانش
    زیرا به جهان ضامن اهوست رضا

    میلاد هشتمن نور ولایت، تبریک و تهنیت

    ***

    از این همه انزوا مردد شده‌ام
    دیوانه رنگ زرد گنبد شده‌ام
    امروز دلم حال کبوتر دارد
    انگار که بی قرار مشهد شده‌ام

    ***

    امام رضا-ع فرمود: اولین عملی که از انسان محاسبه و بررسی می شود نماز است، چنانچه
    صحیح و مقبول واقع شود بقیه ی اعمال و عبادات قبول میگردد وگرنه مردود خواهند شد.

    ***

    کبوتر می‌گفت:
    عاشق آسمان است!
    اما همیشه
    روی گنبد تو می‌نشست.
    آسمانی‌تر از شما مگر پیدا می‌شود؟
    سلام آسمان هشتم
    امام رضا جان

    ***

    امام رضا-ع می فرماید:
    بیماری برای مؤمن، رحمت و موجب پاک شدن است و برای کافر، عذاب و لعنت است،
    و بیماری از مؤمن زائل نمی شود تا اینکه گناهی بر گردن او نماند.

    ***

    خدایا پناهم باش که جز پناه تو پناهی نمی‌خواهم
    بر روی رضا شمس امامت صلوات
    بر شافع ما روز قیامت صلوات
    در شام ولادتش که شادند همه

    ***

    گر کمی از پیاله ات جرعه به نام ماکنی
    ترک جهان ودین ودل به قصد جام میکنم
    تا که بپرسی از دلم نام غریب آشنا
    نام رضای فاطمه عطر کلام میکنم . . .

    ***

    در کوی رضا سرود جان می‌شنوم
    آواز پر فرشتگان می‌شنوم

    بنشسته به هر کرانه پاکان به دعا
    لبیک خدا از آن میان می‌شنوم

    میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد

    ***

    یا رضا جان کن مدد بر خوانِ تو مهمان منم
    در شبِ میلادِ تو دلْ‌تشنه‌ی درمان منم
    دست من از عیدی لطف و شفاعت خالی است
    پادشاهی من گدایم، دست بر دامان منم
    میلاد امام رضا مبارک باد

    ***

    هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
    یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
    حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
    آنجا برای عشق شروعی مجدد است . . .

    ***

    میلاد عالم آل محمد، هشتمین حجت سرمد، نگین
    درخشان وطن، السلطان ابا الحسن، حضرت رضا (ع) مبارک باد

    ***

    دل در حرمش دارد عجب حال غریبی
    برده است زدل خال لبش هر چه شکیبی
    نوشی چو زلعل لب او قطره ای از عشق
    یابی به دل عاشق خود حال عجیبی . . .

    ***

    مهر تو ز لوح دل سپردن نتوان
    حاجت برکس به جز تو بردن نتوان

    از هجر تو مرگ بهر من آسان‌تر
    دل بر کس دیگری سپردن نتوان

    میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد

    ***

    باز صدا کنم ترا، ای سر و سامانی من ، در گذر از حادثه ها، یار پریشانی من
    سائل و مسکین توام، حاجت من وصال توست ، از در خود مران گدا، شاه خراسانی من

    ***

    حاجیان مکه روند و فقرا سوی تو آیند، جان به قربان رضا که تو حج فقرایی
    ولادت شمس الشموش، خسرو اقلیم طوس اقا امام رضا علیه السلام مبارک

    ***

    خاک توس می جهد، ستارگان به آسمان ، شمس همیشه در طلوع، مهر کران خاوران
    سجده گه اهل فلک، بوسگه حور و ملک، بارگه قدس رضا، منشا فیض عرشیان . . .










    امام رضا علیه السلام بنا به قول مشهور در 11 ذی القعده 148 هجری قمری و در مدینه به دنیا آمده اند. پدر آن حضرت امام موسی بن جعفر و مادرشان نجمه خاتون می باشد.

    نجمه خاتون، در مورد ولادت آن حضرت گوید: هنگامی فرزندم رضا را به دنیا آوردم، پدرش امام موسی‌کاظم علیه‌السلام به من فرمود: او را بگیر و خوب نگهدار زیرا او بقیه‌الله در زمین است.

    تاریخ ولادت امام رضا علیه السلام از دیدگاه اسلام

    گرچه برخی از مورخان و سیره‌نگاران تاریخ تولد آن حضرت را در یازدهم ذی الحجه سال 153 و برخی دیگر یازدهم ذی القعده سال 151 و یا سال 153 قمری ذکر کرده‌اند، ولیکن معروف و مشهور میان علما یازدهم ذی القعده سال 148 قمری، چند هفته پس از شهادت جدش امام جعفرصادق علیه‌السلام می‌باشد.

    پیشگویی ولادت امام رضا علیه السلام توسط ائمه علیهم السلام

    تولد امام رضا علیه‌السلام را برخی از معصومان پیش از وی، پیش‌گویی کرده و به آن بشارت داده بودند. از امام صادق علیه‌السلام در این باره احادیث چندی وارد شده است. از جمله عبدالله بن فضل هاشمی روایت کرد: مردی از اهالی طوس در محضر امام جعفرصادق علیه‌السلام نشسته بود و آن حضرت به وی فرمود:

    بزودی از صلب فرزندم موسی، مردی به دنیا می‌آید که مورد خشنودی خداوند سبحان در آسمان و خرسندی بندگانش در زمین خواهد بود. در سرزمین شما از روی ستم و دشمنی مسموم و کشته می‌گردد و در همان جا غریبانه به خاک سپرده می شود.

    آگاه باش! هر کسی وی را در غربتش زیارت کند و بداند که او امام و پیشوای شیعیان پس از پدرش بوده و از جانب خداوند متعال مفترض الطاعه می‌باشد، همانند کسی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله را زیارت کرده باشد.


    تاریخ تولد امام رضا در سال 1399 | تاریخ ولادت امام رضا در سال 99

    متن تبریک ولادت امام رضا (ع)

    ای آستان قدس تو تنها پناه من
    ای چلچراغ چشم تو، خورشید راه من
    ای مظهر عنایت حق هشتمین امام
    ای خاک پاک مرقد تو بوسه گاه من
    میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد

    ***

    نقاره ها ز اوج مناره وزیده اند
    مردم صدای آمدنت را شنیده اند
    زیباتر از همیشه شده آستان تو
    آقا! چقدر ریسه برایت کشیده اند
    ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، آقا امام رضا علیه اسلام مبارکباد.






    سلام بر تو اى امام هشتم، اى فرزند پیامبر و على، اى پاره تن فاطمه اى جگر گوشه حضرت موسى بن جعفر، و اى امامى كه هر لحظه دل هاى ما به شوق دیدار حرم مطهّرت مى تپد، سلام بر تو اى على بن موسى الرضا، و سلام بر پدارن بزرگوارت و فرزندان پاك و معصومت.
    فرارسیدن یازدهم ذى القعده سالروز ولادت هشتمین امام معصوم، خورشید فروزان خراسان، مایه بركت و افتخار كشور ایران، محبوب دلهاى شیعیان، حضرت ابى الحسن على بن موسى الرضا علیه السلام را به همه مسلمانان جهان بالأخصّ شیعیان تبریك مى گوییم. و ذیلا خلاصه اى در شرح زندگانى آن حضرت مى آوریم.


    ولادت:

    حضرت امام رضا علیه السلام یازدهم ذى القعده در سال 148 هجرى در مدینه طیّبه به دنیا آمد، پدر بزرگوار آن حضرت امام هفتم موسى بن جعفر علیه السلام بود و مادر آن حضرت خانمى بود به نام امّ البنین یا تكتم یا نجمه كه هر سه اسم در تاریخ آمده است.
    این بانوى بزرگوار زنى با فضیلت بود كه خدا او را شایسته همسرى حضرت امام موسى بن جعفر علیه السلام و مادرى امام رضا علیه السلام قرار داده بود.
    مرحوم علاّمه مجلسى رحمه الله در جلد 49/7 بحار الانوار نقل مى كند كه نجمه مادر حضرت رضا علیه السلام كنیزى بود كه حمیده مادر حضرت موسى بن جعفر علیه السلام او را خرید، حمیده مى گوید: حضرت رسول الله (صلى الله علیه وآله) را در خواب دیدم كه به من فرمود: اى حمیده، این نجمه براى فرزند تو موسى است، كه به زودى بهترین اهل زمین از او به دنیا خواهد آمد، پس من نجمه را به موسى بن جعفر بخشیدم، وقتى كه رضا به دنیا آمد نجمه را طاهره نام نهاد، و این خانم بزرگوار اسامى مختلفى داشت كه از آنهاست: نجمه، سكن، سمان و تكتم.
    مرحوم مجلسى نقل مى كند كه حضرت رضا علیه السلام در دوران شیرخوارگى كودكى درشت بود، و از این جهت زیاد شیر مى خورد، حضرت نجمه گفت: براى شیر دادن به این بچه مرضعه اى بگیرید تا به من كمك كند، از او پرسیدند: آیا شیر تو كم شده؟ گفت: نه لكن من ذكر و نماز و تسبیحى داشتم كه از زمان تولّد این كودك كمتر مى توانم به آنها برسم.
    مرحوم مجلسى در مجلّد 49/9 بحار الانوار نقل مى كند از خانمى كه مى گوید: شنیدم از نجمه كه مى فرمود: وقتى به فرزندم على باردار شدم سنگینى حمل را احساس نمى كردم، و وقتى در خواب بودم از داخل شكم خود صداى تسبیح و تهلیل و تمجید خداوند را مى شنیدم، و این باعث خوف و هراس من شده بود، وقتى كه بیدار مى شدم صدایى نمى شنیدم، زمانى كه رضا به دنیا آمد دست خود را بر زمین گذاشت و سر به اسمان بلند كرد، و لبهاى مبارك خود را حركت مى داد، گویا حرف مى زد، در این هنگام پدر او موسى بن جعفر (علیه السلام) بر من وارد شد و فرمود: مبارك باد بر تو اى نجمه لطف و كرامت پروردگارت، و سپس فرزندم على را در پارچه اى سفید پوشاند و در گوش راست او اذان، و در گوش چپ او اقامه گفت، پس از آن آب فرات خواست و كام او را با آب فرات باز كرد و بعد او را به من برگرداند و فرمود: او را بگیر كه او بقّیة الله در زمین خدا است.

    اسامى و القاب

    نام آن حضرت على» بود كه این نام در میان دودمان رسول خدا محبوب ترین نام بود، و نشانه آن نامیدن حضرت امام حسین علیه السلام چند تن از فرزندان خویش را به این نام است.
    كنیه آن حضرت أبوالحسن، و أبوعلى بود.
    بعض القاب آن بزرگوار عبارت است از: سراج الله، نور الهدى، قرّة عین المؤمنین، رضا، رضىّ، فاضل، صابر، وفىّ، صدیق. كه معانى این القاب عبارت است از: چراغ پروردگار، نور هدایت و راهنمایى، نور چشم مؤمنان، راضى به رضاى خداوند، بخشنده، بردبار، با وفا، دوست. و همچنین پیامبر خدا(ص) او را عالِم آل محمّد(ص) نامید.


    فضائل و مناقب امام رضا(علیه السلام)

    الف: محروم مجلسى از كتاب عیون اخبار الرضا(علیه السلام) نوشته مرحوم صدوق نقل مى كند كه: حضرت رضا علیه السلام همیشه تابستان ها بر روى حصیر مى نشست، و زمستان بر روى پلاس گلیم» و لباس تن آن حضرت لباس درشت و نا مرغوب بود، مگر زمانى كه با مردم ملاقات داشت كه در آن هنگام با لباس مرغوب نزد آنان مى آمد. (بحار الانوار 49 / 89)
    ب: و هم ایشان نقل مى كند از شخصى به نام ابراهیم بن عبّاس كه مى گوید: هرگز ندیدم از امام رضا علیه السلام چیزى را بپرسند كه آن حضرت نداند، و عالم تر از او نسبت به زمان خودش ندیدم، و مأمون همواره آن حضرت را با سؤال هاى مختلف امتحان مى كرد و آن بزرگوار جواب مى فرمود، در عین اینكه جوابهاى آن حضرت برگرفته از قرآن بود، قرآن را در هر سه روز یك بار ختم مى كرد، و مى فرمود: اگر بخواهم كمتر از سه روز یك ختم قرآن بخوانم مى توانم. لكن به هیچ آیه اى مرور نمى كنم مگر آنكه در آن فكر مى كنم و اینكه چه وقت و درباره چه چیز نازل شده است. لذا قرآن را در سه روز ختم مى كنم. (بحار الانوار 49 / 90)
    و در همین كتاب از شخص فوق الذكر نقل فرموده كه: هرگز ندیدم حضرت رضا علیه السلام كسى را با سخن خویش بیازارد و ندیدم هرگز سخن كسى را قطع كند، ومى گذاشت تا حرف او تمام شود، هرگز حاجت كسى را در صورتى كه قدرت برآوردن آن را داشت رد نمى كرد، هرگز نزد كسى پاى خود را دراز نمى كرد، و تكیه هم نمى زد، و هرگز ندیدم سخن درشتى به خادمان خود بگوید، هرگز ندیدم كه آب دهان بر زمین بیاندازد. و همین طور ندیدم كه با صداى قهقهه بخندد بلكه تبسم مى كرد.
    زمانى كه به اندرون خانه مى رفت و سفره مى انداختند تمام خدمتگزاران حتى دربان را بر آن مى نشانید. آن حضرت شبها را بیشتر بیدار بود و كمتر مى خوابید. بیشتر شبها را تا صبح بیدار بود، روزه بسیار مى گرفت، هرگز سه روز روزه در ماه از آن حضرت ترك نمى شد، آن حضرت در پنهانى نیكى و تصدق بر فقرا بسیار داشت، و بیشتر آن در شبهاى تاریك بود، بنابر این هر كس ادّعا كند كه مانند او را در فضل دیده است او را راستگو مپندارید.
    ج، و مرحوم كلینى در كافى 4 / 23 نقل مى كند كه شخصى از اهل بلخ كه در سفر حضرت رضا (علیه السلام) از مدینه به خراسان همراه آن بزرگوار بوده مى گوید: روزى در بین راه سفره غذا گستردند، آن بزرگوار تمام خادمان و غلامان از سفید و سیاه را بر سر سفره جمع كرد، من گفتم: فداى شما شوم، بهتر بود كه براى اینان سفره اى جداگانه مى انداختند! آن حضرت فرمود: تند مرو، همانا خداى ما یكى است، مادر و پدر همه یكى است، و پاداش به اعمال است.
    د: و نیز مرحوم كلینى در كافى 6 / 283 نقل فرموده است از شخصى كه: شبى فردى بر آن حضرت میهمان شد، آن بزرگوار و میهمان نشسته بودند و صحبت مى كردند، در این حال چراغ خراب شد، آن شخص خواست چراغ را اصلاح كند، آن بزرگوار نگذاشتند و خود اقدام به اصلاح چراغ فرمودند و گفتند: ما خانواده اى هستیم كه مهمان را به كار نمى گیریم.

    ولایت عهدى امام رضا (علیه السلام)

    پس از آنكه حضرت موسى بن جعفر علیه السلام به وسیله هارون الرشید لعنة الله علیه به شهادت رسید، حضرت امام رضا علیه السلام به امامت رسیدند، مقدارى از دوران امامت آن بزرگوار در خلافت هارون، و مقدارى در حدود چهارسال در خلافت امین، و مدّت بیست سال در زمان خلافت مأمون بود.
    در زمان هارون و بلا فاصله پس از شهادت حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) بعض افراد به هارون توصیه مى كردند كه حضرت را به شهادت برساند، مرحوم مجلسى نقل مى كند كه شخصى از بنى العباس به نام عیسى بن جعفر به هارون گفت: سوگندى را كه درباره آل ابى طالب یادكردى به یادآور كه گفتى: اگر كسى بعد از موسى بن جعفر ادعاى امامت كند گردن او را مى زنم، و الآن على بن موسى ادعاى امامت دارد و مردم نیز همان اعتقادى كه به پدر او داشتند به او هم دارند، هارون الرشید نگاهى غضب آلود به او كرد و گفت: واى بر تو آیا مى خواهى من همه آل ابى طالب را بكشم؟ راوى خبر كه این قضیه را خود دیده بود مى گوید: به آن حضرت داستان را گفتم، آن حضرت فرمود: قسم به خداى كه آنها چنین قدرتى ندارند و هیچ كارى نمى توانند بكنند.
    دوستتان آن حضرت هم از همان ابتدا بر جان آن بزرگوار مى ترسیدند، لكن آن حضرت مى فرمود: اینان نمى توانند كارى انجام دهند.
    تا آنكه در زمان خلافت مأمون قضیه ولایت عهدى پیش آمد، و علّت عمده آن ترس مأمون از نفوذ معنوى حضرت امام رضا علیه السلام در میان مردم بود، و شاید همانطور كه از بعض تواریخ نیز مهشود است مأمون نسبت به مقام واقعى امام رضا علیه السلام واقف بود و از این جهت در ابتدا میل آن را نداشت كه آسیبى به آن بزرگوار برساند، لكن بعد از آنكه دید حتّى با ولایت عهدى آن حضرت نیز گرایش مردم به آل پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) كم نشد، و همینطور نفرت آنان از خاندان بنى العباس بیشتر مى شد دیگر تحمّل نكرد و آن حضرت را به شهادت رسانید.
    بنابر این آن حضرت را از مدینه به خراسان آورد و آن بزرگوار نیز مى دانست كه این سفرى است كه برگشتى در آن نیست، لذا به اهل بیت خود امر فرمود كه بر او نوحه كنند.
    راهى كه مأمون براى حركت آن حضرت انتخاب كرده بود راهى بود كه امام رضا علیه السلام بر خورد كمترى با شیعیان و شهرهایى كه عاشقان اهل بیت پیامبر در آنها سكونت دارند داشته باشد، امّا در عین حال آنچه از این سفر تاریخى باقى ماند جلوه هاى عشق مردم به خاندان پیامبر بود كه از طرفى ارادت مردم را به حق و حقیقت آشكار مى كرد، و از طرف دیگر زنگ خطرى براى عباسیان و در رأس نان مأمون بود كه براى مردم فریبى و مهار كردن حركت هاى شیعى مى خواست با ولایتعهدى حضرت رضا (علیه السلام) علویان و در كلّ شیعیان را خلع سلاح كند.
    نمونه بارز این ارادت و عشق و علاقه در نیشابور تجلّى كرد كه مورّخان نوشته اند عدّه بیشمارى براى نوشتن حدیث از آن حضرت خواستند كه حدیثى بفرمایند، و آن بزرگوار حدیث سلسلة الذهب را كه مضمون آن توحید یعنى دعوت تمامى انبیاء از آدم تا خاتم است فرمودند، و سپس آن را ختم به ولایت و امامت كردند. با لفظ وأنا من شروطها» و ترجمه این حدیث شریف چنین است كه حضرت رضا علیه از پدرش از پدرانش تا رسول خدا و رسول خدا از ملائكه مقرّب پروردگار و آنها از خداوند نقل مى كنند كه خداوند فرمود: كلمه لا اله الله قلعه من است و هر كس وارد قلعه من شود از عذاب من در امان خواهد بود. كه مراد از این حدیث اقرار و ایمان و اعتراف به توحید و یگانگى خداوند است. سپس مقدارى كه كجاوه آن حضرت حركت كرد دوباره فرمودند: البته شرط دارد، و من از شروط آن هستم، كه مراد امامت است.
    به هر حال قصد مأمون هر چه بود ولایتعهدى خلافت را بر امام علیه السلام تحمیل كرد، و آن بزرگوار بدون آنكه مایل باشند از روى اجبار پذیرفتند.
    در اینجا براى آنكه از خود چیزى نگوییم و با استدلال به روایات مطلب را روشن نماییم به ترجمه یك حدیث كه مرحوم مجلسى(رحمه الله) از كتاب عیون اخبار الرضا نوشته مرحوم صدوق آن را نقل كرده است اكتفا مى كنیم:
    مرحوم علاّمه مجلسى در جلد 49، صفحه 128، حدیث شماره 3، نقل مى كند از ابى الصلت هروى كه گفت: مأمون به امام رضا علیه السلام گفت: اى فرزند پیامبر من فضل و علم و زهد و پرهیزكارى و عبادت تو را مى شناسم، و شما را احقّ به خلافت از خود مى دانم.
    حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: من به بندگى خداوند افتخار مى كنم، و به وسیله زهد در دنیا امیدوارم از شرّ دنیا در امان بمانم و با پرهیز از محرّمات امید رسیدن به غنیمت هاى الهى را دارم، و با تواضع در دنیا امید دارم كه نزد خدا بلند مرتبه باشم.
    مأمون گفت: من اینطور صلاح دیدم كه خود را از خلافت عزل كنم، و با شما به عنوان خلیفه بیعت كنم. حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: اگر این خلافت از آن توست و خداوند آن را براى تو قراداده است، جائز نیست كه لباسى را كه خداوند بر تو پوشانیده از تن بیرون كنى و به دیگرى بدهى، و اگر خلافت از آن تو نیست جایز نیست كه چیزى را كه مال تو نیست به من بدهى.
    مأمون گفت: اى فرزند پیامبر ناچار باید قبول كنى، حضرت فرمود: با اختیار خود هرگز چنین كارى نخواهم كرد، مدّت مدیدى مأمون كوشش كرد تا آنكه به هر حال از قبول آن حضرت مأیوس شد.
    مأمون چون چنین دید گفت: حال كه خلافت را نمى پذیرى ولایت عهد را قبول كن تا آنكه خلافت بعد از من از آن تو باشد.
    در اینجا حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: قسم به خدا پدرم از پدرانش، از امیر مؤمنان (علیه السلام) از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به من خبرداده است كه من قبل از تو از دنیا مى روم در حالى كه مرا به وسیله سمّ به شهادت مى رسانند، ملائكه آسمان و زمین بر من مى گریند و در سرزمین غربت كنار قبر هارون دفن مى شوم.
    در اینجا مأمون گریه كرد و گفت:
    اى فرزند پیامبر چه كسى تو را مى كشد، و یا جرأت بى ادبى به شما را دارد در حالى كه من زنده ام، حضرت فرمود: اگر بنا بود بگویم مى گفتم كه چه كسى مرا مى كشد.
    مأمون گفت: یابن رسول الله شما قصد آن دارى كه شانه از زیر بار خالى كنى و این امر را از خود دفع كنى تا مردم تو را فردى زاهد و بریده از دنیا بدانند.
    حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: قسم به خداوند از روزى كه خداى مرا آفرید دروغ نگفته ام، و زهد در دنیا را وسیله اى براى دستیابى به دنیا قرار نداده ام، و من مى دانم تو به دنبال چه هستى! مأمون گفت: دنبال چه هستم؟ حضرت فرمود: براى آنكه بگویم امان مى دهى؟ مأمون گفت: تو را امان دادم.
    حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: قصد تو آن است كه مردم بگویند: على بن موسى زاهد در دنیا نبود، بلكه این دنیا بود كه به او روى آور نشده بود، آیا نمى بینید چگونه ولایتعهدى را به طمع خلافت قبول كرد!
    در اینجا مأمون غضبناك شد و گفت: تو همیشه در برخوردهایت مرا مى آزارى، و علّت آن این است كه از سطوت و قدرت من احساس امنیت مى كنى، قسم به خدا اگر قبول كنى ولایتعهد را و گرنه تو را مجبور مى كنم، اگر انجام ندادى تو را مى كشم.
    در اینجا حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمود: خداوند مرا نهى كرده است كه با دست خود خویشتن را به هلاكت بیاندازم، اگر چنین است مى پذیرم، لكن به شرط آنكه در امور عزل و نصب و امور دیگر هیچ دخالتى نكنم و فقط طرف م باشم. (بحار الانوار، ج49، ص128)
    به این ترتیب در سال 201 در ماه رمضان حضرت به ولایتعهدى مأمون منصوب شد.
    از این روایت تمام فلسفه و علّت پیشنهاد مأمون براى ولایتعهدى و همنیطور علّت قبول آن حضرت مشخص مى شود، البته بحث در این باره به قدرى گسترده است كه ما فقط به اندازه گنجایش یك مقاله به آوردن مطالب اكتفا كردیم.

    شهادت حضرت رضا علیه السلام

    علّت شهادت حضرت رضا علیه السلام در یك كلمه ترس مأمون و عباسیان از نفوذ معنوى آن حضرت در بین مردم بود، وقتى كه مأمون با ولایتعهدى نتوانست آن امام بزرگوار را آنطور كه باید و شاید كنترل كند، از راه هاى مختلف براى شكستن مقام آن بزرگوار در بین مردم وارد شد، و در همه آنها خود شكست خورد و به مقصود خویش نرسید، به عنوان مثال افراد و سران مذاهب را جمع مى كرد كه با حضرت بحث كنند، و آن بزرگوار را در بین مردم خفیف كنند كه حضرت امام رضا علیه السلام همه آنها را مجاب مى فرمود، و مشروح این مناظرات در كتاب پر ارزش عیون اخبار الرضا (علیه السلام) آمده است.
    از طرف دیگر اقبال مردم به حضرت رضا علیه السلام حسادت مأمون را برمى انگیخت، كه نمونه این اقبال و ارادت شركت جمعیت بسیار در نماز عید آن حضرت است كه مأمون در بین راه آن بزرگوار را برگرداند و نگذاشت كه آن امام بلند مرتبه نماز را اقامه كند. و از جانب دیگر سعایت شدید عباسیان و اطرافیان مأمون، او را واداشت كه حضرت را مسموم نموده و به شهادت برساند.
    در روایتى مرحوم مجلسى در جلد 49، صفحه 301 بحار الانوار نقل مى كند كه أباصلت هروى خادم امام رضا علیه السلام مى گوید: امام به من فرمود: فردا من بر این شخص فاجر (مأمون) وارد مى شوم، اگر بیرون آمدم و سرم باز بود با من صحبت كن، جواب تو را مى گویم، و اگر سر خود را پوشانده بودم با من صحبت نكن.
    أباصلت مى گوید: فرداى آن روز فرستاده مأمون آمد و گفت: مأمون شما را طلبیده، امام علیه السلام حركت كرد و من نیز با او بودم، وارد بر مأمون شدیم نزد او ظرفى از میوه بود كه روى ان انگور بود، و در دست مأمون خوشه انگورى بود كه مقدارى از آن را خورده بود، وقتى حضرت را دید از جاى برخاست با آن حضرت دیده بوسى كرد و سپس نشست و گفت: اى پسر پیامبر انگورى بهتر از این ندیده ام.
    حضرت رضا علیه السلام فرمود: چه بسا انگور بهشت بهتر از این انگور باشد. مأمون گفت: از این انگور بخور. حضرت رضا علیه السلام فرمود: مرا از این كار معاف دار، مأمون گفت: چرا نمى خورى، نكند به ما بدگمانى. سپس خود مأمون از انگور خورد و بعد به حضرت رضا علیه السلام داد و آن حضرت سه دانه انگور خورد و خوشه را انداخت و سپس از جاى برخاست، مأمون گفت: كجا مى روى؟ حضرت فرمود به همانجا كه مرا فرستادى. و بعد أباصلت داستان آمدن حضرت جوادعلیه السلام و شهادت امام و تدفین آن بزرگوار را مفصّلا نقل مى كند كه این مقاله گنجایش كامل آن را ندارد.
    خداوند متعال ما را از شیعیان آن بزرگوار قرار دهد.
    در پایان به یكى از كراماتى كه از قبر مقدّس آن حضرت ظاهر شده اشاره مى كنیم، گرچه هر ماه و هر سال كرامات فراوانى از قبر مقدّس آن بزرگوار نقل مى كنند كه قابل احصاء نیست، لكن براى رعایت اختصار به یكى از آنها اكتفا مى كنیم.
    مرحوم صدوق در كتاب عیون اخبار الرضا 2/283 نقل مى كند از شخصى به نام ابوالنصر المؤذن النیشابورى كه گفت ناراحتى شدیدى در زبانم پیدا شد به طورى كه زبانم سنگین شد و قادر بر حرف زدن نبودم، به قلبم خطور كرد كه حضرت رضا علیه السلام را زیارت كنم و نزد او دعا كنم و او را شفیع خود نزد پروردگار قرار دهم تا آنكه مرا عافیت عنایت كند و زبانم باز شود سوار بر مركبى شدم و به مشهد حضرت رضا علیه السلام رفتم و بالاى سر آن حضرت دو ركعت نماز خواندم و سجده كردم، و در حال سجده تضرّع و دعا مى كردم و حاجت خود را مى خواستم تا آنكه به خواب رفتم.
    در خواب دیدم مثل آنكه قبر مطهّر شكافته شد و شخصى گندمگون از قبر بیرون آمد و به من نزدیك شد و فرمود: اى ابانصر بگو: لا اله إلاّ الله، به او اشاره كردم كه چگونه بگویم در حالى كه زبانم بسته است، پس بر من فریاد زد كه آیا منكر قدرت خداوند هستى؟ بگو: لا إله إلاّ الله، او مى گوید در این حال زبانم باز شد و كلمه طیّبیه لا إله إلاّ الله را بر زبان جارى كردم و زبانم باز شد و بعداً هرگز به آن مرض دچار نشدم.
    بار دیگر ولادت با سعادت حضرت امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) را به همه شیعیان تبریك عرض نموده و امیدواریم در دنیا و آخرت از بركات وجود امامان معصوم بهره مند باشیم.
    والسلام









    دهه کرامت از اول ذیقعده سالـروز میــلاد مسعود كــریمه اهل بیت حضـرت فاطمه معصومه(س) تا دهم ذیقعده سالروز میلاد پر نور امام رضا(ع) می باشد.

    دهه کرامت یادآور لطیف‌ترین علائق و مهر و وفای کم‌نظیر یک خواهر نسبت به مقام شامخ و معنوی برادر است، مهر و وفایی که خواهر مهـربان و دلداده را به هجــرت وادار نمـوده و غربت و بیـماری و مرگ را در فصـل جوانی برای او آسـان کرده است. دهه کرامـت یادآور تحول آفرینی بانوان آسمـانی است

    دهه کرامت از بیست و چهارم تیر همزمان با یکم ذی القعده و سالروز میلاد حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها آغاز می‌شود و با سالروز ولادت با سعادت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در سوم مرداد به کار خود پایان می‌دهد.

    تمام مفاهیم سازنده‌ای که ما در فرهنگ اسلامی داریم در این دهه تداعی می‌شوند چرا که حرم حضرت معصومه و امام رضا (علیهماالسلام) کانون دعا و قرآن و نیایش و … است.

    دهه کرامت یادآور تحول آفرینی بانوان آسمانی است و این که می‌توانند رهبری دل‌های صدها میلیون مسلمان را در طی اعصار عهده‌دار بشوند.

    دهه کرامت یادآور زهرا و زینب (علیهما‌السلام) است.

    به همین مناسبت متن ها و جملات کوتاه همراه با عکس نوشته های زیبا تبریک دهه کرامت را گرد آورده ایم . امیدواریم مورد پسند شما سروران قرار بگیرند :

     







    متن تبریک دهه کرامت

    ذیقعده شد و بهار ایران آمد

    در مشهد و قم دو گنج پنهان آمد

    روز یکم کریمه آل رسول

    در یازدهم شاه خراسان آمد


    ولادت با سعادت دو گوهر گیتی حضرت ثامن الحجج(ع) و حضرت معصومه(س)و دهه کرامت بر شما مبارک باد.


    عکس پروفایل تبریک دهه کرامت

    امروز که سر بر حرمت می آیم
    انگار تمام عشق کامل شده است
    ای ضامن آهو! به غریبی سوگند
    دل کندن ازاین ضریح مشکل شده است.


    به یمن میلادت، ذره ذره نور می‏شویم و قطره قطره حضور

    و دل را به سرای کرامتت دخیل می‏بندیم تا در روز مقدس تولد تو با دست‏های پاکت تطهیر شویم . . .

    ای که بر خاک حریم تو ملائک زده بوس
    ز وجود تو شده قلب جهان خطه طوس
    هر که آید به گدایی به در خانه تو
    نیست ممکن که ز درگاه تو گردد مأیوس
    دهه کرامت مبارک باد



    بر خوان کرم (ویژه نامه دهه کرامت)

    از جمله ایام الله، دهة کرامت است که آغاز و انجام آن به ولادت دو کریم از خاندان کرامت و مجلای اسم اعظم کریم خداوندی، مزین گشته است، البته نامگذاری این ایام به دهۀ کرامت حکمتی اجتماعی دارد که برخاسته از روح کریمانه و قلب پاک مردم جامعۀ ماست، ولی شایسته است که به این مناسبت، از خوان کرم اهل بیت و احادیث شریف رسیده از آن بزرگواران، بهره مند شویم.

    ماه ذیقعده، ماه رضوی(ع)

    در هر یک از ماه های قمری مناسبت هایی مـرتبط بـا اهـل بیت(ع) وجود دارد که می توان آن ماه را به نام آن امام نامید؛ در ماه ذی قعده می توان به خاطر مناسبتهای مـربوط به امام رضا(ع) آن را ماه امام رضا(ع) نامید؛ چرا که ولادت و شهادت آن حضرت (بنا بـر قولی) در این ماه واقع شـده اسـت و از طرفی دیگر بهترین فصل زیارت آن حضرت؛ بلکه زیارت مخصوص ایشان است. همچنین ابتدای این ماه با ولادت خواهر گرانقدرش حضرت معصومه(س) مزین گشته و آخر این ماه نیز با شهادت حضرت جواد(ع) فرزند دلبند آن حضرت سـیاهپوش گردیده است. علاوه بر این، چند سالی است که اوّل تا یازدهم آن را دهة کرامت» نامیده اند.

    دهه کرامت

    سالروز میلاد حضرت فاطمه معصومه و وجود مبارک امام هشتم (سلام الله علیهما) این دهه، دهه کرامت است؛ یعنی در این دهه می توان فرشته شد، چون کرامت در شناسنامه ملائکه است. وقتی ذات اقدس الهی فرشته ها را معرفی می کند در سوره مبارکه انبیاء» می فرماید: ﴿بَلْ عِبادٌ مُکرَمُونَ٭ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ﴾ فرشته را بندگان کریم می داند و معرّفی این کرامت را به این دو عنصر محوری قرار می دهد که نه اهل افراط اند نه اهل تفریط اند. این جمله ﴿لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ﴾ این به منزله حدّ تامّ کرامت است؛ ﴿بَلْ عِبادٌ مُکرَمُونَ﴾ چرا؟ چون ﴿لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ﴾ نه جلو می‎افتند نه دنبال، این اصل اوّل که ذات اقدس الهی در سوره انبیاء» فرشته ها را به عنوان بندگان مکرّم معرفی می کند.

    کرامت در کلام کریمان

    کرامت در لغت به مـعنی سـخاوت، شـرافت و عزّت است: کرم اگر وصف خدا واقع شود، مراد از آن احـسان و نعمت آشکار خداست و اگر وصف انسان باشد، نام اخلاق و افعال پسندیدۀ اوست که از وی ظاهر می شود. به کسی کریم نمی گویند؛ مـگر بـعد از آنـکه آن اخلاق و افعال از وی ظاهر شود و هر چیزی که در نوع خود شریف است، بـا کرم تـوصیف می شود.»

    قرآن آشکارا اعلام می کند که انسان از کرامت و شرافت ذاتی برخوردار است. مهم ترین آیۀ مربوط به کرامـت ذاتـی و اکـتسابی عبارت است از: وَ لَقَدْ کرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مـِنَ الطـَّیبَاتِ وَ فـَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً»؛ ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا (بر مرکبهای راهـوار) حـمل کردیم و از انـواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده ایم، برتری بخشیدیم.»

    در سخنی از امام صادق(علیه السلام)، سه ویژگی به عـنوان نـشانه های کرم» معرفی شده است: ثلاثة تدل علی کرم المرء: حسن الخلق و کظم الغیظ و غضّ الطرف» خوش خلقی و فرو خوردن خشم و چشم پوشی از اشتباهات دیگران. روایتی از امام علی(علیه السلام) نقل شده که فـرمود: الکرم، مـِلک اللسان و بذل الاحسان» کرم آن است که انسان بر زبان خود، مسلط باشد و به دیگران احسان نماید. در روایتی دیگر، کرامت به خودداری از محرمات الهی و دور بودن از عیب و نقص تعریف شده: الکریم من تجنب المـحارم و تـنزه عن العیوب». مولای موحدان علی (علیه السلام) در کلامی، ویژگی فرد کریم را با عبارتی دیگر بیان فرموده است: الکریم من یعفو مع القدرة و یعدل مع الأمرة و یکفّ لسانه و یبذل احسانه» کریم کسی اسـت کهـ در حـال اقتدار، از خطای دیگران بگذرد و زمـانی که حـکومت در دسـت اوست، به عدالت رفتار کند و زبانش را نگه دارد و به دیگران نیکی کند. گرچه هر یک از این گوهرهای خزانة کرامت، ظاهراً به گونه ای مـتفاوت، وصـف کریم و کرامـت را بیان فرموده، ولی می توان به اتفاق آن ها در یک امر دسـت یافـت که نیکو است آن وجه اتفاق و اشتراک را نیز از خود حضرت بشنویم. آن امام همام(علیه السلام)، در گفتاری کوتاه به آن اشاره فرموده: الکرم نـتیجة عـلوّ المـهمة» کرم، ثمره و نتیجة بلندی همت انسان است و چه نکته زیبایی در این کلام کوتـاه نهفته است. بلند همتان، کریمان تاریخ اند و بلند همت، کسی است که زبانش رها و بی مهار، غضبش خروشان، گذشتش در حال ضـعف و حـکومتش هـمراه با ظلم و تبعیض و ستم به زیر دستان نباشد. از مرزهای الهی نگذرد و مـرتکب مـحرمات نشود و در برطرف کردن نقص و عیب خود تلاش کند و خوش خلق و نیکوکار باشد. مطلب آخر این که شاید بـتوان اسـتنباط نـمود که در مکتب انسان کامل، مراد از کرم، نیکی و احسان به بشریت است که در دو قالب ظـهور مـی کند: نـیکی به دیگران با بذل و بخشش به آن ها و نیکی به خود با نگه داری زبان، دوری از گـناه و پاکی از نـقایص روحـی که با نگاهی دقیق، این هم نوعی دیگر از احسان به دیگران است، آن گاه که جامعه از آلودگـی و گـناه پاک شود، بخل و ظلم و ستم و تبعیض رخت بر می بندد و کرم به معنای واقعی تحقق خـواهد یافـت. (نامه جامعه آبان 1388 - شماره 62)

    بر خوان کرم

    دﻫﻪ ﮐﺮاﻣﺖ ﯾﺎدآور ﻋﺎﻟﯽ ﺗﺮﯾﻦ و ﭘﺮﻣﻌﻨﺎﺗﺮﯾﻦ ﻋﻼیق ﻣﻬﺮ و وﻓﺎی ﯾﮏ ﺧﻮاﻫﺮ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻘﺎم ﺷﺎﻣﺦ اﻣﺎم و ﻣﻘﺘﺪا در ﻗﺎﻣﺖ ﯾﮏ ﺑﺮادر دﻟﺒﻨﺪ اﺳﺖ و ﻣﻈﻬﺮ ﺗﻤﺎم اﯾﺜﺎر و ﻋﺸﻖ ﮐﺎروان ﺧﺎﻧﺪان رﺳﺎﻟﺖ ﺑﻪ ﺳﺮﮐﺮدﮔﯽ ﺣﻀﺮت اﻣﯿﺮ اﺣﻤﺪﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎ اﻟﺴﻼم، اﻣﯿﺮ ﺟﺎوداﻧﻪ ﻋﺸﻖ و وﻓﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻣﺎم، ﺑﺮادر و وﻟﯽ اﻣﺮ اﺳﺖ.

    ﻣﻬﺮ و وﻓﺎ و ﻋﺸﻖ و اﯾﺜﺎری ﮐﻪ ﺧﻮاﻫﺮ ﻣﻬﺮﺑﺎن و دﻟﺪاده را ﺑﻪ ﻫﺠﺮت ﮐﺸﺎﻧﺪ و ﻏﺮﺑﺖ و ﺑﯿﻤﺎری و ﻣﺮگ در ﻓﺼﻞ ﺟﻮاﻧﯽ را ﺑﺮای او آﺳﺎن ﮐﺮد و ﺑﺮادر آزاده و ﺳﺮاﻓﺮاز ﺣﻀﺮت ﺷﺎﻫﭽﺮاغ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم را وادار ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺒﺎزی و ﺷﻬﺎدت ﮐﺮد. ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ و ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺟﺰ در ﻣﻮرد ﻋﺸﻖ ﺣﻀﺮت زﯾﻨﺐ ﮐﺒﺮی و ﺑﺮادر ﺑﺎ وﻓﺎﯾﺶ ﺣﻀﺮت اﺑﻮاﻟﻔﻀﻞ ﻋﺒﺎس ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم ﻣﺼﺪاق ﻧﺪارد.

    آری درود ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺮ اﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻋﻠﯿﻬﻢ اﻟﺴﻼم و ﺻﺪﻫﺎ ﺳﻼم و درود ﺑﺮ اﯾﻦ ﻫﻤﻪ اﯾﺜﺎر و ﺷﺠﺎﻋﺖ و وﻓﺎﯾﺸﺎن. ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن و ﺷﯿﻌﯿﺎن ﻋﺎﺷﻖ آل ﷲ در اﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻣﻪ ﺷﺎدی، ﮐﻪ ﺳﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺑﺰرگ اﻟﻬﯽ را ﺑﻪ ﺧﻮد اﺧﺘﺼﺎص داده اﺳﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﻮاز ﻣﯽ روﻧﺪ. ﺳﺮاﺳﺮ اﯾﺮان اﺳﻼﻣﯽ ﺑﺎ ﻣﺤﻮرﯾﺖ ﺳﻪ ﮐﺎﻧﻮن ﻣﻬﻢ، ﺷﻬﺮﻫﺎی ﻣﻘﺪس ﻣﺸﻬﺪ، ﻗﻢ و ﺷﯿﺮاز آذﯾﻦ ﺑﻨﺪی ﻣﯽ ﺷﻮد و اﯾﺮاﻧﯿﺎن ﻋﺎﺷﻖ ﺧﺎﻧﺪان رﺳﻮل اﷲ ﺻﻠﯽ اﷲ ﻋﻠﯿﻪ و آﻟﻪ و ﺳﻠﻢ ﻫﻤﮕﺎم ﺑﺎ ﺷﯿﻌﯿﺎن ﺟﻬﺎن اﯾﻦ ﺳﺎﻋﺎت و اﯾﺎم را ﮔﺮاﻣﯽ ﻣﯽ دارﻧﺪ.

    انیس جان ها

    مرد غریبی از شیعیان خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: من از دوستداران شما و پدران و اجداد شما هستم. از حج بازگشته ام و خرجی راه من تمام شده، اگر می توانید مبلغی را به من بدهید تا به وطنم بازگردم. وقتی به وطنم رسیدم، مبلغ پولی را که به من پرداخت نمودید، به فقرا صدقه می دهم. زیرا من در شهر خود فقیر نیستم. اینک در سفر درمانده شده ام.

    امام برخاست و به اتاق دیگری رفت. دویست دینار آورد و از بالای در دست خویش فراز آورد و آن شخص را صدا زد و فرمود: این دویست دینار را بگیر و توشه ای راه کن و به آن تبرک بجوی. و لازم نیست که از جانب من معادل آن را صدقه بدهی. آن شخص دینارها ر گرفت و رفت. امام از آن اتاق به جای اول بازگشت. از ایشان پرسیدند: چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟ فرمود: تا شرمندگی نیاز و سؤال را در او نبینم.

    کریمه اهل بیت (ع)

    آیت اللَّه مرعشی فرمود: روزگاری مشکلات فراوانی داشتم، از جمله آن که می خواستم دخترم را شوهر دهم ولی مال و ثروتی نداشتم تا برای دخترم جهیزیه تهیه کنم، با ناراحتی به حرم حضرت فاطمه معصومه علیها السلام رفته و با عتاب و خطاب، در حالی که اشکهایم سرازیر بود، گفتم: ای سیده و مولای من، چرا نسبت به امر زندگی ام اهمیتی نمی دهی؟ من چگونه با این بی مالی و بی چیزی دخترم را شوهر دهم؟ سپس با دلی شکسته به منزل بازگشتم. در این حال حالت غشوه ای مرا فرا گرفت و در همان حال شنیدم کسی در می زند. رفتم پشت در و آن را باز کردم. شخصی را دیدم که پشت در ایستاده، وقتی مرا دید گفت: سیده تو را می طلبد، با عجله به حرم رفتم و چون به صحن شریف آن حضرت رسیدم، چند کنیز را دیدم که مشغول تمییز کردن ایوان طلا هستند. از سبب آن پرسیدم.

    گفتند: هم اکنون سیده می آید. پس از اندکی حضرت فاطمه معصومه علیها السلام آمد، آن بزرگوار در شکل و شمایل چون مادرم فاطمه زهرا علیها السلام بود چون جدّه ام فاطمه زهرا علیها السلام را سه بار پیش از آن در خواب دیده بودم و می شناختم.» به نزد عمه ام رفته و دست وی را بوسیدم. آن گاه آن حضرت به من فرمود: ای شهاب! کی ما به فکر تو نبوده ایم که ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاکی هستی؟ تو از زمانی که به قم وارد شدی، زیر نظر و مورد عنایت ما بوده ای. در این حال از خواب بیدار شدم و چون دانستم که نسبت به حضرت معصومه علیها السلام اسائه ادب کرده ام. فوراً برای عذرخواهی به حرم شریف رفتم. پس از آن حاجتم برآورده شد و در کارم گشایشی صورت گرفت.»(پاک نیا، عبدالکریم؛ خاطرات ماندگار از خوبان روزگار، ص: 141)

    حرمی دیگر

    در عملیات والفجر یک، بر اثر اصابت گلوله کاتیوشا و موج انفجاری که نزدیکی من، صورت گرفت ابتدا ذات الریه گرفتم و بعد دردی کشنده سراسر کمر و پایم را فرا گرفت تا اینکه به کرمان برای معالجه انتقال یافتم.

    در این شهر بعد از اینکه پزشکان مرا جواب کردند، گفتند امکان دارد در تهران معالجه شوم. پایم دیگر حرکت نمی کرد، دردم به قدری بود که نمی توانستم به تهران بروم. از طرفی از معالجه خود ناامید بودم. چون پزشکان گفته بودند بر اثر صدمات وارده به رگ کمر و نخاع امکان دارد دیگر نتوانم فعالیت بدنی داشته باشم. شب را با دعای کمیل و توسل به امامان آغاز کردم، نیمه های شب وقتی که در میان درد جانفرسا به خواب رفتم، در رویا منظره ای عجیب دیدم.

    در خواب، صحرایی در نظرم مجسم شد، لبانم خشک بود و دنبال نجات دهنده ای می گشتم. در همین حال آقایی به من نزدیک شد، خوب که دقت کردم دیدم آن آقا شهید آیت الله دستغیب است. ایشان جلو آمدند و با همان لهجه شیرازی از من سوال کردند: به دنبال چه می گردی؟» من جریان را گفتم، ایشان گفتند: آن چیزی که که تو دنبال آن هستی در این بیابان پیدا نخواهی کرد، تو باید از احمد بن موسی یاری طلبی. در میان درد و ناله، صبح از خواب برخاستم و به نزد سیدی به نام خوشرو، رفته، جریان ماوقع و آنچه را که در خواب دیده بودم با ایشان در میان گذاشتم.

    وی توصیه نمود که هرچه زودتر به شیراز بروم. بعد از وضو وارد حرم مطهر شدم. در کنار حرم، پاهایم لیز خورد و ضعفی سراسر بدنم را فرا گرفت. دوباره دست به ضریح گرفتم و تضرع و زاری را آغاز نمودم که از حال رفتم. بخود که آمدم احساس کردم دیگر دردی در پاها و کمرم نیست. بلند شدم و راه رفتم و از حرم بیرون آمدم. در آستانه صحن مطهر عصایم را به یکی از خدام آستان دادم و گفتم دیگر به این نیازی ندارم.



    دهه کرامت از بهترین و شادترین روزهای مومنان است و به دلایل مختلفی به کرامت نامگذاری شده که در این گزارش به آن می پردازیم.

    به گزارش جهان نیوز، حجت الاسلام عطاری درباره دلیل نام گذاری دهه کرامت گفت:یکی از اصلی‌ترین دلیلی که این دهه را دهه کرامت نامیدند، به خاطر کرامات این دو بزرگوار، حضرت رضا(ع) و حضرت معصومه (س) است؛کرامت به معنای جود و سخا و بزرگواری است.

    وی افزود:رسول خدا (ص) درباره بزرگواری می‌فرماید:مردی بزرگوار است که تقوا پیشه و از گناه دوری کند.  ائمه ما معصوم بودند، چون اهل گناه نبودند. اگر انسان بخواهد بزرگوار باشد، حتماً باید از گناه دوری کند. این هم شدنی نیست، مگر انسان بداند از کجا آمده و به کجا می‌رود. هدفش را بداند. در واقع خود شناسی، می‌تواند انسان را به هدف برساند. اگر انسان بداند چه دُر گرانبهایی در وجودش است، قطعاً با مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ ربّه می‌تواند به بزرگواری برسد و اهل تقوا باشد. یکی از دلایل کرامات ائمه ما، همین دوری از گناه و تقوا است. اگر انسان بخواهد به موفقیتی برسد، قطعا باید اهل تقوا باشد تا قدر خودش را بداند. انسان اگر در منزل بزرگواری که اهل جود و سخا است برود قطعا کم نباید بخواهد. یعنی وقتی شما بدانید فردی قرار است به شما همه چیز بدهد اگر شما کم بخواهید قطعا زیان دیده اید، پس بهتر این است که انسان از امام حاجت بزرگی بخواهد که آن بی نهایت است. بی نهایت، لقای خداوند بزرگ است که راه برایش راحت و رسیدن به اهداف زندگی آسانتر می‌شود.

    او درباره مشاهده کرامات حضرت امام رضا (ع) در حرم گفت: بنده در بخش محتوایی آستان قدس هستم، ولی یکی از خادمان نقل می‌کرد که من در بخش آشپزخانه حرم کار می‌کردم و یک خانم باردار به دنبال غذای تبرک حضرت بود. به نیت اینکه روی جنین اثر معنوی بگذارد، خادم به این خانم می‌گوید صبر کن اگر غذا نبود، من غذای خودم را به تو می‌دهم. خادم فراموش می کند که قول غذای تبرک حضرت را داده بود، از طرفی، پیرزن گرسنه‌ای هم در طلب غذا بود. خادم غذایش را به پیرزن داده و یادش می‌رود که قرار بود به آن زن باردار غذا بدهد. هنگام کار کردن، خانم باردار به سمت او می‌آید. خانم باردار از خادم بابت غذا تشکر می‌کند، می‌گوید پشت پنجره فولاد نشسته بوده که آقایی غذای تبرک را از طرف شما برای من می‌آورد. این نشان می‌دهد که امام رضا (ع) حواسش به همه زائرانش است. حتی کسی که یک پُرس غذای تبرک بخواهد. هر کس که زائر امام رضاست بی جهت نیست و همه دعوت شده اند.





     نماز جماعت مغرب و عشاء در روز دوشنبه 9 تیرماه 99 در بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا به امامت حاج آقا عارف نیا امام جماعت مسجد







     تصاویر جابجایی بنر ها دوشنبه 9 تیرماه 99 در بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا


    همکاری نوجوان بسیجی برادر محمد حسین اکبردوست در سامان دهی بنرهای مسجد







    شهید علی اخوین انصاری و شهید علیرضا نورانی در ۱۵ تیرماه سال ۱۳۶۰ در چهارمین روز از ماه مبارک رمضان و یک هفته پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در مسیر عزیمت به محل استانداری گیلان در خیابان لاکانی شهر رشت به دست منافقان کوردل به شهادت رسیدند.

    مراسم سی و هشتمین سالگرد شهادت تنها استاندار شهید کشور، شهید علی آفرین انصاری”، استاندار اسبق گیلان و شهید علی رضا نورانی”، معاون عمرانی استانداری گیلان و گرامیداشت یاد و خاطره ۲۵۷ شهید کارمند استان گیلان، پنج شنبه ۱۳ تیر 1399در مزار شهدای رشت برگزار  شد.












    اهدای هدیه به نجمه پورفرضی  خانمی که اسم مبارک مادر امام رضا  را داشت.



    اهدای هدیه به موذن مسجد






    اهدای هدایا به خواهرانی که در غبار روبی مسجد و شستن فرشها کمک کردند







    اهدای هدیه به معصومه اکبردوست دختر خانمی که اسم مبارک حضرت معصومه را داشت.


    اهدای هدیه به برادر حسن نورالهی مداح و استاد کاربنا که درنصب تصویر سردار دلها حاج قاسم سلیمانی در ستون مسجد نقش داشتند.



    اهدای هدیه به نوجوان بسیجی محمد حسین اکبردوست که در ماه مبارک رمضان تمام روزه های خودش را نگهداشته بود.


    اهدای هدیه به سرکار خانم کوثر ارشد استاد آموزش قرآن خواهران


    اهدای هدیه به خادمان مسجد سرکار خانم طاهره و آقای کوروش عبدالهی



    اهدای هدیه به برادر احسان عبدالهی جانباز و آزاده محل


    اهدای هدیه به قای عبدالکریمی معلمی که از زمان ساخت مسجد تا این موقع درتمامیمراسمات مذهبی مسجد کمک کرده و فعالیت داشته است.


    اهدای شارژ به دو نفراز نوجوانانی که جواب سوال مسابقه را دادند










     نماز جماعت مغرب و عشاء در روز پنجشنه 12 تیرماه 99 در بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا به امامت حاج آقا عارف نیا امام جماعت مسجد





    سخنرانی حاج آقا عارف نیا امام جماعت مسجددر شب ولادت امام رضا ع







    مولودی خوانی کربلایی فرشاد خانجانی  در شب ولادت امام رضا ع











    معصوم یازدهم، امام نهم، حضرت جواد (ع)

    نام: محمد (ع)

    القاب معروف: جواد، تقی (ع)

    کنیه: ابو جعفر (ع)

    پدر و مادر: حضرت رضا (ع)، خیزران (س)

    وقت و محل تولد: 10 رجب سال 195 در مدینه

    وقت و محل شهادت: آخر ذیقعده سال 220 ه. ق در سنّ 25 سالگی بر اثر زهری که امّ الفضل(دختر مأمون) به دستور معتصم عباسی به او داد، در بغداد به شهادت رسید.

    مرقد: شهر کاظمین، نزدیک بغداد.

    دوران زندگی: در دو بخش: 1 - هفت سال قبل از امامت؛ 2 - دوران امامت (17سال) مصادف با حکومت دو طاغوت، مأمون و معتصم (هفتمین و هشتمین خلیفه عباسی).

    آن حضرت در سنّ هفت سالگی به امامت رسید و در سنّ 25 سالگی شهید شد، بنابراین او در سنّ خردسالگی به امامت رسید و جوان ترین امام است که شهید گردید.(1)

    تولد و تربیت در دامان امامت

    امام جواد فرزند امام رضا (ع)، فرزند امام موسی کاظم (ع)، فرزند امام جعفر صادق (ع)، فرزند امام محمد باقر (ع)، فرزند امام علی بن الحسین (ع)، فرزند امام حسین بن علی (ع)، فرزند امام علی بن ابی طالب (ع) و مادرش حضرت فاطمه (س) دختر رسول اکرم (ص) می باشد.

    امام جواد (ع)، یکی از شاخه های شجره طیبه محمدی و امتداد سلسله پاک و منزّه اهل بیت (ع) می باشد. امام در ماه رمضان سال 195 ه. ق در مدینه منوّره به دنیا آمد، مادرش سبیکه، اهل نوبه بود. در روایتی دیگر آمده که امام جواد (ع) در نیمه ، هفدهم رمضان سال 195 ه. ق متولد شد. در روایتی از ابن عباس نقل شده است که امام جواد (ع) در روز جمعه 15 رجب متولد شد و مادرش، ام ولد، از اهالی نوبه بود که به او سبیکه یا دره می گفتند. سپس امام رضا (ع) او را خیزران نامید.(2)

    خطیب بغدادی نیز روایت کرده است که امام محمد بن علی (ع) در سال 195 ه. ق متولد شد و 25 سال و سه ماه و دوازده روز زندگی کرد.(3)

    بسیاری از مورّخان بر ولادت آن حضرت در ماه رمضان سال 195 ه. ق اتفاق نظر دارند. شیخ کلینی در مورد امام جواد (ع) می گوید: امام در رمضان سال 195 ه. ق متولد شد و پس از 25 سال و دو ماه و هجده روز در اواخر ذیقعده سال 220 ه. ق به شهادت رسید و در مقبره بغداد در کنار جدش امام موسی (ع) دفن شد.

    در آن سال، معتصم خلیفه بغداد بود. مادر امام، ام ولد بود که به او سبیکه، نوبیه و خیزران نیز می گفتند. هم چنین روایت شده که مادر امام، از خاندان ماریه، مادر ابراهیم، فرزند رسول اکرم (ص) می باشد.(4) امام جواد (ع) در مدینه منوّره متولد شد. پدر وی در اخلاق اسلامی، منزلت اجتماعی، رهبری امت و آشنایی با دین و احکام، زبانزد عام و خاص بود. هم چنین مادر امام جواد (ع) کنیز امام رضا (ع) بود.

    فضایل و مکارم حضرت امام جواد(ع)

    امام جواد (ع) در سنّ هفت سالگی به امامت رسید. در همین سنین کم گرچه از علوم دینی به مقدار کافی برخوردار و در سایر فضایل و کمالات انسانی در حدّ اعلا بود، ولی با توجه به سنّ کم او مراتب علمی و کمالات ذاتی او بر اکثر افراد، حتی شیعیان مخفی بود. تعدادی از شیعیان به دلیل کمی سنّ آن حضرت در ارتباط با او دچار شک و تردید شدند. طبعاً برای کسب علوم افراد کمتری به آن حضرت مراجعه می کردند. به همین دلیل کم تر مورد توجه دانشمندان قرار گرفت. البته مراتب علمی و فضایل انسانی او به تدریج آشکارتر شد و روز به روز بر تعداد ارادت مندان و علاقه مندانش اضافه گردید، ولی متأسفانه، مرگ زود هنگامش فرا رسید و در سنّ 25 سالگی به شهید شد.

    شیخ مفید نوشته است: هنگامی که فضایل و علم و حکمت و ادب و کمال عقل حضرت جواد (ع) با سنّ کمش برای مأمون به اثبات رسید او را برتر مشایخ زمان یافت، شیفته وی شد و دخترش امّ الفضل را به عقد او درآورد و به مدینه فرستاد و همواره در اکرام و تجلیل و بزرگداشت او کوشا بود.»(5)

    ویژگی های حضرت امام جواد(ع) از دیدگاه فقها

    سبط بن جوزی می گوید: آن حضرت همانند پدرش، دانشمندی پرهیزکار و زاهد و بخشنده بود.»(6)

    طبری در اعلام الوری می گوید: امام جواد (ع) در زمان خود با وجود اندک بودن سنّ و سال، به پایه ای از فضل و علم و حکمت و ادب رسیده بود که هیچ یک از اهل فضل به آن پایه نرسیده بود.»(7)

    سخنان و مناظرات امام جواد (ع) و حلّ مشکلات بزرگ علمی و فقهی، تحسین و اعجاب دانشمندان و پژوهشگران اسلامی اعم از شیعه و سنّی را برانگیخته و آنان را به تعظیم واداشته است و هر کدام او را به نحوی ستوده اند.به مواردی اشاره می کنیم:

    ابن حجر هیثمی می نویسد: مأمون او را به دامادی انتخاب کرد، زیرا با وجود کمی سنّ، از نظر علم و آگاهی و حلم، بر همه دانشمندان برتری داشت.»(8)

    شبلنجی می گوید: مأمون، پیوسته شیفته او بود، زیرا با وجود کمی سنّ، فضل و علم و کمالِ عقل خود را نشان داده، برهان (عظمت) خود را آشکار ساخت.»(9)

    شیخ مفید و فتّال نیشابوری از آن حضرت چنین یاد می کنند: مأمون، شیفته او شد، زیرا می دید که او با وجود کمی سنّ، از نظر علم و حکمت و ادب و کمال عقلی، به چنان رتبه والایی رسیده که هیچ یک از بزرگان علمی آن روزگار بدان پایه نرسیده اند.»(10)

    خلیفه مقتدر عباسی در پاسخ به اعتراض بزرگان بنی عباس در خصوص ازدواج دخترش با امام جواد (ع)، آن امام همام را اعجوبه عصر خواند و گفت: قد اخترته لتبریزه علی کافه اهل الفضل فی العلم و الفضل مع صغر سنّه والاعجوبة فیه بذلک؛(11) من بدان جهت وی را به دامادی خود برگزیدم که با کمی سنّ، در علم و فضیلت بر همه اهل زمان برتری دارد و اعجوبه ای است در علم و دانش.»

    اسقف مسیحی پس از آگاهی یافتن از علم و دانش امام جواد (ع) در مسائل پزشکی گفت: به نظر می رسد این شخص امام جواد» پیامبری از نسل پیامبران است.(12)

    سبط بن جوزی می نویسد: کان علی منهاج ابیه فی العلم و التقی و اهد و الجود؛(13) او در علم و تقوا و پرهیزگاری و سخاوت چون پدر بزرگوارش امام رضا (ع) و دنباله رو او بود.»

    ابن ابی طلحه درباره شخصیت امام جواد (ع) می نویسد: او گرچه صغیر السنّ است ولی کبیرالقدر و رفیع الذکر می باشد.(14)

    علی جلال حسینی، دانشمند بزرگ مصری می نویسد: محمد الجواد، ابو جعفر دوم، فرزند علی (ع) در سال 195 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. وی با وجود سنّ کم، در علم و فضیلت سرآمد همه عالمان و اهل فضیلت زمان خویش بود.»(15)

    اوضاع ی دوران امام جواد (ع)(16)

    دوران امامت امام جواد (ع) هفده سال به طول انجامید و هم زمان با خلافت مأمون و معتصم عباسی بود. مأمون پس از ورود به بغداد در سال 204 هجری، بیت الحکمه و رصدخانه شماسیه بغداد را بنیان گذاشت. وی برای بیت الحکمه کتاب خانه ای عظیم تأسیس کرد و هیئتی از مترجمان دربار عباسی را به مراکز علمی تحت تصرف بیزانس فرستاد تا کتاب های ریاضی، فلسفی و طبی را با خود به بغداد آورند.(17) مأمون سپس مترجمان را واداشت تا کتاب های جمع آوری شده ایرانی یونانی و هندی را ترجمه کنند. در همین حال، بیت الحکمه، وارث مراکز علمی جندی شاپور و اسکندریه شد. مأمون به گفت و گوی علمی با مذاهب و نحله ها و ادیان گوناگون علاقه مند بود و مجالس مناظره تشکیل می داد تا رؤسای این گروه ها هم چون زمان امام رضا (ع) در مرو، به بحث و استدلال بپردازند.

    مأمون به معتزله گرایش داشت و عقیده آنان درباره خلق قرآن را نپذیرفته بود ولی محدّثان بغداد به ویژه احمدبن حنبل و پیروانش به شدت با این دیدگاه معتزله مخالفت می کردند و آن را بدعت می دانستند. عباسیان بر آنان سخت گرفتند و حتی احمد بن حنبل را به تازیانه بستند و به زندان انداختند.() در بغداد کار به شورش کشید و این ایام را حنابله دوره محنه» نامیدند.

    مأمون هم چنین در سال 212 هجری قائل به تفضیل علی (ع) شد و گفت: آن حضرت برترین مردم پس از رسول الله (ص) است.»(19)

    مأمون به سال 215 هجری به سرزمین بیزانس لشکر کشید و امپراتور روم شرقی تقاضای صلح کرد. مأمون سرانجام در سال 2 هجری درگذشت و برادرش معتصم جانشین وی گردید. وی که نسبت به ایرانیان و اعراب و شیعیان بی اعتماد شده بود به استخدام ترکان متعصب پرداخت و از آنان لشکریان منظم ترتیب داد. مردم بغداد از دست بی نظمی ترکان به ستوه آمدند و معتصم ناگزیر به تأسیس شهر سامرا در سال 220 هجری شد و پایتخت را به آن شهر منتقل کرد.(20)

    در این ایام نهضت کلامی معتزله بسیار نیرومند شد و چالش های فکری خطرناکی برای شیعه به وجود آورد و خردسالی امام جواد (ع) دست آویزی برای آنان، جهت حمله به مبانی عقیدتی شیعه فراهم آورد. به ویژه این مسئله در محیط عربی تأثیر بزرگی برای هجوم به اصل امامت شیعه فراهم می آورد. امام محمدتقی (ع) که مرجعیت علمی جامعه خود را برعهده داشت در پاسخ آنان با بیانی مستدل به خنثی سازی توطئه آنان می پرداخت و هرگاه فرصت به دست می آورد، سؤالات بسیار شیعیانش را در این باره پاسخ می داد در حالی که هنوز بیش از ده سال بیشتر نداشت.(21) بدین سان بر بنیه علمی و فکری یارانش می افزود و اندیشه و معرفت دینی آنان را ترقّی می داد.

    حرکت فرهنگی و ی امام جواد(ع)

    امام جواد (ع) همانند پدر بزرگوارشان در دو جبهه ت و فکر و فرهنگ قرار داشت. موضع گیری ها و شبهه افکنی های فرقه هایی چون: زیدیه، واقفیه، غلات، مجسّمه، امام را بر آن داشت تا در حوزه فرهنگ تشیع در برابر آنان موضعی شفاف اتخاذ کند.

    امام در موضع گیری در برابر فرقه زیدیه که امامت را پس از امام زین العابدین (ع) از آنِ زید می پندارند. در تفسیر آیه: وجوه یومئذ خاشعه * عاملة ناصبة»(22) آن ها را در ردیف ناصبی ها خواندند.(23)

    حضرت در برابر فرقه واقفیه که قائل به غیبت امام موسی کاظم (ع) بوده و بدین بهانه وجوهات بسیاری را مصادره کرده بودند، آنان را نیز مصداق آیه: وجوه یومئذ خاشعه * عاملة ناصبة»(24) به شمار آورده و در بیانی فرمودند: شیعیان نباید پشت سر آنان نماز بخوانند.(25)

    حضرت در برابر غلات زمان خویش به رهبری ابوالخطاب که حضرت علی (ع) را تا مرز الوهیت و ربوبیت بالا برده بودند، فرمودند: لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و کسانی که درباره لعن او توقف کرده یا تردید کنند.(26)

    موضع گیری تند حضرت درباره این فرقه تا بدان جا بود که حضرت در روایتی به اسحاق انباری می فرماید: ابوالمهدی و ابن ابی ارزقاء به هر طریقی باید کشته شوند.(27)

    حضرت در برابر فرقه مجسّمه که برداشت های غلط آنان از آیاتی چون یدالله فوق ایدیهم» و ان الله علی العرش استوی» خداوند سبحان را جسم می پنداشتند، فرمودند: شیعیان نباید پشت سر کسی که خدا را جسم می پندارد نماز گزارده و به او زکات بپردازند.(28)

    فرقه کلامی معتزله که پس از به قدرت رسیدن عباسیان به میدان آمد و در سده نخست خلافت عباسی به اوج خود رسید، یکی دیگر از جریان های فکری و کلامی عصر امام جواد (ع) بود. موضع گیری حضرت امام جواد (ع) چون پدر بزرگوارشان در این برهه و در مقابل این جریان کلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار است تا آن جا که مناظرات حضرت جواد (ع) را با یحیی بن اکثم که از بزرگ ترین فقهای این دوره به شمار می رفت، می توان رویارویی تفکر ناب تشیع با منادیان معتزله نام نهاد که همواره پیروزی با امام جواد (ع) بوده است.

    امام جواد (ع) برای بسط و گسترش فرهنگ ناب تشیع، کارگزاران و وکلایی در مناطق گوناگون و قلمرو بزرگ عباسیان تعیین و یا اعزام نمود، به گونه ای که در مناطقی چون اهواز، همدان، ری، سیستان، بغداد، واسط، سبط، بصره و نیز مناطق شیعه نشینی چون: کوفه و قم دارای وکلایی کارآمد بود.

    امام جواد (ع) هم چنین برای نفوذ نیروهای شیعی در ساختار حکومتی بنی عباس برای یاری شیعیان در مناطق گوناگون به افرادی چون احمد بن حمزه قمی» اجازه پذیرفتن مناصب دولتی داد، تا جایی که افرادی چون نوح بن دراج» که چندی قاضی بغداد و سپس قاضی کوفه بود، از یاران حضرت، به شمار می رفتند. کسانی از بزرگان و ثقات شیعه چون محمدبن اسماعیل بن بزیع (نیشابوری) که از وزرای خلفای عباسی به شمار می رفت به گونه ای با حضرت در ارتباط بودند که وی از حضرت جواد (ع) پیراهنی درخواست کرد که به هنگام مرگ به جای کفن بپوشد و حضرت خواستِ او را اجابت کرد و برای وی پیراهن خویش را فرستاد.

    حرکت امام جواد (ع) در چینش های نیروهای فکری و ی، خود حرکتی کاملاً محرمانه بود، تا جایی که وقتی به ابراهیم بن محمد نامه می نویسد به او امر می کند که تا وقتی یحیی بن ابی عمران» (از اصحاب حضرت) زنده است نامه را نگشاید. پس از چند سال که یحیی از دنیا می رود ابراهیم بن محمد نامه را می گشاید که حضرت در آن به او خطاب کرده: مسئولیت ها و کارهایی که به عهده یحیی بن ابی عمران بوده از این پس برعهده توست.(29) این مسئله نشان دهنده آن است که حضرت در جو اختناق حکومت بنی عباس، عنایت داشت تا کسی از جانشینی نمایندگان وی اطلاعی نداشته باشد.

    دوران هفده ساله امامت حضرت جواد (ع) هم زمان با دو خلیفه بنی عباس مأمون و معتصم بود؛ 15 سال در دوره مأمون (از سال 203 ه. ق سال شهادت حضرت رضا (ع) تا مرگ مأمون در سال 2) و دو سال در دوره معتصم (سال مرگ مأمون 2 تا 220). شرایط دوره 15 ساله نخست حضرت درست همانند شرایط پدر بزرگوارش بود که در مقابل زیرک ترین و عالم ترین خلیفه عباسی یعنی مأمون قرار داشت.

    مأمون که در سال 204 ه. ق وارد بغداد شد امام جواد (ع) را که بنابر برخی از روایات سنّ مبارکشان در این دوران ده سال بیش نبود، از مدینه به بغداد فرا خواند و ت پیشین خویش را در محدود ساختن امام رضا (ع) در خصوص امام جواد (ع) نیز استمرار داد.

    ترس از علویان و محبت اهل بیت در دل مسلمانان از یک سو و متهم بودن وی در به شهادت رساندن امام رضا (ع) در جهان اسلام از سوی دیگر، وی را بر آن داشت تا با به تزویج در آوردن دختر خویش امّ فضل، ضمن تبرئه خویش و استمرار حرکت عوام فریبانه در دوست داشتن اهل بیت، پایه های حکومت خویش را مستحکم سازد. این حرکت مأمون همانند سپردن ولایت عهدی به امام رضا (ع) مورد اعتراض بزرگان بنی عباس قرار گرفت، اما مشاهده علم و درایت حضرت جواد (ع) در همان سنّ، آنان را به قبول این ازدواج ترغیب ساخت. امام جواد (ع) شرایط خود را همان شرایط پدر خویش دید. از این رو با پذیرش ازدواج، نقشه پلید مأمون در به قتل رساندن وی و شیعیان را از صفحه ذهن مأمون زدود.

    حضرت (ع) که به خوبی از ت ها و نقشه های مأمون در بهره برداری از جایگاه دینی و اجتماعی خود با خبر بود پس از ازدواج، اقامت در بغداد را رد کرد و به مدینه بازگشت و تا سال شهادت خویش در آن جا مقیم شد.

    نامه های امّ الفضل به پدر خویش مبنی بر عدم توجه امام جواد (ع) به وی، بیان گر اجباری بودن ازدواج وی با امّ الفضل، و نداشتن فرزندی از او، پرده از هوش مندی امام (ع) بر می دارد، چون مأمون بر آن بود تا با به دنیا آمدن فرزندی از امّ الفضل وی را یکی از فرزندان رسول خدا (ص) در بین شیعیان بشمارد و محور حرکت های آینده خود و بنی عباس قرار دهد. مأمون در سال 2 ه. ق در مسیر حرکت به سوی جنگ با روم درگذشت. علی رغم تمایل سپاه و سران بنی عباس به خلافت عباس، فرزند مأمون، عباس بنابر وصیت پدر با عمویش معتصم بیعت کرد.

    معتصم، پس از ورود به بغداد، امام جواد (ع) را از مدینه فرا خواند. حضرت در سال 2 پس از معرفی امام هادی (ع) به جانشینی خود به همراه امّ الفضل به بغداد رفت. در این سفر حضرت با شخصیتی متفاوت از مأمون روبرو شد؛ شخصیتی با روحیه نظامی گری و فاقد بینش علمی. معتصم که مایه های حیله گری و عوام فریبی های مأمون را در خود نداشت، موضع گیری متضاد با اهل بیت خود را در بین مردم آشکار ساخت.

    امام (ع) در دو سال آخر عمر خویش تحت نظارت شدید دستگاه امنیتی و نظامی معتصم قرار گرفت. از این رو شرایط امام جواد به گونه ای شد که حضرت از طریق معجزات و کرامات در جلسات علمی، امامت خود را به دیگران به اثبات می رساند. امام جواد (ع) در طول زندگی پربار، اما کوتاه خویش برآن بود تا ارتباط با مردم را حتی در سخت ترین شرایط حفظ کند و با بذل و بخشش به فقرا و مساکین، کرامت اهل بیت را به اثبات رساند. وی این سیره خویش را به امر پدر بزرگوارش آغاز و به انجام رساند. امام رضا (ع) در یکی از نامه های خود به حضرت جواد (ع) می نویسد:

    به من خبر رسیده که ملازمان تو، هنگامی که سوار می شوی از روی بخل تو را از در کوچک بیرون می برند تا از تو خیری به کسی نرسد. تو را به حق خودم بر تو، سوگند می دهم که از درب بزرگ بیرون آیی و به همراه خود زر و سیم داشته باش تا به نیازمندان و محتاجان عطا کنی.»

    گرداب اعتقادی

    به رغم این که امام رضا (ع) قبل از امامت امام جواد (ع) به بیان پاسخ این مسائل (امامت در خردسالی) پرداختند و با روشن گری و آگاهی بخشی، امکان رسیدن به مناصب بزرگ الهی در سنّ خردسالی را برای اذهان به خوبی روشن ساختند، هنوز مشکل کوچکی سنّ حضرت جواد (ع) نه تنها برای بسیاری از افراد عادی از شیعیان حل نشده بود، بلکه برای برخی از بزرگان و علمای شیعه نیز جای بحث و گفت وگو داشت. به همین دلیل پس از شهادت امام رضا (ع) و آغاز امامت فرزند خردسالش، شیعیان - به ویژه شیعیان امام علی(ع) - با گرداب اعتقادی خطرناک و در نوع خود بی سابقه ای مواجه شدند و کوچکی سنّ آن حضرت به صورت یک مشکل بزرگ پدیدار گردید.

    طبری می نویسد: زمانی که سنّ او (حضرت جواد) به شش سال و چند ماه رسید، مأمون پدرش را به شهادت رساند و شیعیان در حیرت و سرگردانی فرو رفتند و در میان مردم اختلاف نظر پدید آمد و سنّ ابوجعفر را کم شمردند و شیعیان در سایر شهرها متحییر شدند.»(30)

    به همین دلیل شیعیان اجتماعاتی تشکیل داده و دیدارهایی با امام جواد (ع) ترتیب دادند و به منظور آزمایش و حصول اطمینان از این که او دارای علم امامت» است، پرسش هایی را مطرح کردند و هنگامی که پاسخ های قاطع و روشن و قانع کننده دریافت کردند، آرامش و اطمینان یافتند.

    مورّخان در این باره می نویسند: چون امام رضا (ع) در سال 202 ه. ق به شهادت رسید، سنّ ابوجعفر نزدیک به هفت سال بود، از این رو در بغداد و سایر شهرها در بین مردم اختلاف نظر پدید آمد. ریان بن صلت»، صفوان بن یحیی»، محمدبن حکیم»، عبدالرحمن بن حجّاج» و یونس بن عبدالرحمن»، با گروهی از بزرگان و معتمدان شیعه، در خانه عبدالرحمن بن حجّاج»، در یکی از محله های بغداد به نام برکه زل» گرد آمدند و در سوگ امام به گریه و اندوه پرداختند. یونس به آنان گفت: دست از گریه و زاری بردارید، (باید دید) امر امامت را چه کسی عهده دار می گردد و تا این کودک (ابوجعفر) بزرگ شود، مسائل خود را از چه کسی باید بپرسیم؟

    در این هنگام ریان بن صلت» برخاست و گلوی او را گرفت و فشرد و در حالی که به سر و صورت او می زد، با خشم گفت: تو، نزد ما تظاهر به ایمان می کنی و شک و شرک خود را پنهان می داری؟! اگر امامت او از جانب خدا باشد، حتی اگر طفل یک روزه باشد، مثل پیرمرد صد ساله خواهد بود و اگر از جانب خدا نباشد، حتی اگر صد ساله باشد، چون دیگران یک فرد عادی خواهد بود، شایسته است در این باره تأمّل شود.

    آن گاه حاضران به توبیخ و نکوهش یونس پرداختند. در آن موقع، موسم حج نزدیک شده بود. هشتاد نفر از فقها و علمای بغداد و شهرهای دیگر رهسپار حج شدند و به قصد دیدار ابوجعفر عازم مدینه گردیدند و چون بدان جا رسیدند، به خانه امام صادق (ع) که خالی بود، رفتند و روی زیرانداز بزرگی نشستند. در این هنگام، عبدالله بن موسی»، عموی حضرت جواد وارد شد و در صدر مجلس نشست.

    شیخ عزیزالله عطاردی می گوید: برخی از شیعیان، بعد از شهادت امام رضا (ع) پنداشتند برادر ایشان (عبدالله بن موسی) امام و رهبر الهی است، پس به سوی او شتافتند و برای حصول اطمینان، از وی مسائلی پرسیدند و چون او در پاسخ درماند، از دورش پراکنده شدند.

    شیعیان متحیر و غمگین شدند و فقها مضطرب گشتند و قصد رفتن کردند و گفتند: اگر ابوجعفر می توانست جواب مسائل ما را بدهد، عبدالله نزد ما نمی آمد و جواب های نادرست نمی داد!

    در این هنگام، دری از صدر مجلس باز شد و غلامی به نام موفق» وارد مجلس گردید و گفت: این ابوجعفر است که می آید. همه به پا خاستند و از وی استقبال کرده، سلام دادند. امام وارد شد و نشست و مردم همه ساکت شدند. آن گاه سؤالات خود را با امام در میان گذاشتند و وقتی که پاسخ های قانع کننده و کاملی شنیدند، شاد شدند و او را دعا کردند و ستودند و عرض کردند: عموی شما، عبدالله چنین و چنان فتوا داد. حضرت فرمود: لا اله الا الله، ای عمو! فردای قیامت برایت بسیار گران خواهد بود که نزد خدا بایستی و خدا به تو بگوید: با آن که در میان امت، داناتر از تو وجود داشت، چرا ندانسته به بندگان من فتوا دادی؟!(31)

    اسحاق بن اسماعیل» که آن سال همراه این گروه بود، می گوید: من نیز در نامه ده مسئله نوشته بودم تا از آن حضرت بپرسم. در آن موقع همسرم حامله بود. با خود گفتم: اگر به پرسش های من پاسخ داد، از او تقاضا می کنم که دعا کند خداوند بچه ای را که همسرم به آن آبستن است، پسر قرار دهد. وقتی که مردم سؤالات خود را مطرح کردند، من نیز نامه را در دست گرفته به پا خاستم تا مسائل را مطرح کنم. امام تا مرا دید، فرمود: ای اسحاق! اسم او را احمد» بگذار.

    به دنبال این قضیه، همسرم پسری به دنیا آورد و نام او را احمد» گذاشتم.(32)

    پاسخ های امام جواد (ع)

    هنگامی که امام جواد (ع) با خیل مردمی که به دلیل سنّ کم او در امر امامتش به حیرت افتاده بودند، روبه رو شد، با روش های مختلف به پاسخ گویی و زدودن شبهات و ذهنیات آنان پرداخت. در این جا به برخی از پاسخ های آن حضرت به اختصار اشاره می کنیم.

    1 - تنها وارث

    محمد بن عیسی می گوید: نزد ابی جعفر ثانی (امام جواد) رفتم، در برخی امور با من مناظره کرد و در پایان فرمود: یا ابا علی! ارتفع الشک، ما لابی غیری؛ ای ابا علی! شک خود را برطرف کن، برای پدرم غیر از من نیست»(33)؛ یعنی من، تنها وارث و امام بعدی هستم.

    2 - استدلال قرآنی

    مسئله امامت حضرت جواد (ع) در خردسالی، در عصر امامت خود ایشان نیز مطرح بود، حتی این مسئله را از خود آن حضرت می پرسیدند. مرحوم کلینی می نویسد: شخصی محضر امام جواد (ع) شرف یاب شد و اظهار داشت: یابن رسول الله! عده ای از مردم نسبت به موقعیت شما ایجاد شبهه می کنند. حضرت در پاسخ چنین فرمود:

    خداوند متعال به حضرت داود (ع) وحی کرد که فرزندش سلیمان را خلیفه و وصی خود قرار دهد، با این که سلیمان کودکی خردسال بود و گوسفندچرانی می کرد.

    این موضوع را برخی از علما و بزرگان بنی اسرائیل نپذیرفتند و در اذهان مردم شک و شبهه ایجاد کردند. به همین دلیل خداوند به حضرت داود (ع) وحی کرد: عصا و چوب دستی اعتراض کنندگان و سلیمان را بگیر و هر کدام را با علامتی مشخص کن که از چه کسی است، سپس آن ها را شبانگاه در جایی پنهان نما. فردای آن روز به همراه صاحبان آن ها بروید و چوب دستی ها را بردارید. چوب دستی هر کس سبز شده باشد او جانشین و خلیفه و حجّت بر حق خدا خواهد بود.

    همگی این پیشنهاد را پذیرفتند و چون به مرحله اجرا درآوردند، عصای سلیمان سبز و دارای برگ و ثمر شد. پس از آن، همه افراد پذیرفتند که او حجّت و پیامبر خداست.(34)

    علی بن اسباط، یکی از یاران امام رضا و امام جواد (علیهم السلام) می گوید: روزی به محضر امام جواد (ع) رسیدم، در ضمن دیدار، به سیمای حضرت خیره شدم تا قیافه او را به ذهن خود سپرده، پس از بازگشت به مصر برای ارادت مندان آن حضرت بیان کنم.(35)

    درست در همین لحظه، امام جواد (ع) که گویی تمام افکار مرا خوانده بود، در برابر من نشست و به من توجه کرد و فرمود: ای علی! همانا خداوند درباره امامت» حجّت آورده؛ همان طور که درباره نبوت» حجّت آورده است. خداوند درباره حضرت یحیی (ع) می فرماید: و آتیناه الحکم صبیا؛(36) ما به یحیی در کودکی فرمان نبوت دادیم.»

    و درباره حضرت یوسف (ع) می فرماید: و لما بلغ اشده حکما و علما؛(37) هنگامی که او به حدّ رشد رسید، به او حکم (نبوت) و علم دادیم.»

    و نیز درباره حضرت موسی (ع) می فرماید: و لما بلغ اشده و استوی آتیناه حکما و علما؛(38) و چون به سنّ رشد و بلوغ رسید، به او حکم (نبوت) و علم دادیم.»

    بنابراین، همان گونه که ممکن است خداوند، علم و حکمت را در سنّ چهل سالگی به شخصی عنایت کند، ممکن است همان حکمت را در دوران کودکی نیز عطا کند.(39)

    3 - علم خدایی

    بعد از شهادت امام رضا (ع) عده ای از شیعیان از شهرهای دیگر برای شناختن امام بعد، به مدینه آمدند. آن ها را به صریا»، قریه ای که امام کاظم (ع) در نزدیکی مدینه تأسیس کرده بود، راهنمایی کردند. آن جا عبدالله بن موسی فرزند امام کاظم (ع) خودنمایی می کرد، ولی از پاسخ دادن به سؤالات مردم ناتوان بود. زمانی که عبدالله پاسخ های غلط داد، ابوجعفر (امام جواد) وارد شد در حالی که هشت ساله شده بود. همه به سوی او رفتند و او به مردم سلام داد. عبدالله بن موسی هم از جای خود برخاست و ابوجعفر به این ترتیب در صدر مجلس جای گرفت. آن گاه فرمود: بپرسید، خدا رحمتتان کند. آن گاه سؤالاتی پرسیدند، از جمله کسی پرسید: اگر مردی زنش را به عدد ستارگان آسمان طلاق داد، چه کند؟ امام فرمود: آیا قرآن خوانده ای؟ گفت: بله. فرمود: سوره طلاق را بخوان تا قول خداوند که فرمود: و اقیموا الشهادة لله». ای مرد! طلاق صورت نمی گیرد، مگر به پنج چیز: شهادت دو شاهد عادل، وقوع طلاق در حالت پاکی از عادت ماهیانه، عدم آمیزش در آن پاکی، وقوع طلاق به قصد جدّی.

    ای مرد! آیا در قرآن عدد نجوم سما می بینی؟ گفت نه.(40)

    4 - امکان امامت در کودکی

    دایه ابی جعفر روزی به او گفت: تو را در فکر می بینم، گویا پیرمردی شده ای؟ فرمود: عیسی بن مریم در کودکی مریض شد. به مادرش آن چیزهایی را که موجب معالجه می شد، توضیح داد، او تهیه کرد. ولی موقع خوردن، عیسی گریه کرد. مادرش گفت: من با آن چه تو یاد دادی، معالجه ات می کنم، آن وقت گریه می کنی؟ فرمود: الحکم حکم النبوة و الخلقة خلقة الصبیان؛ حکم، حکم نبوت است، اما بدن و خلقت من، خلقت کودکان است»(41)؛ یعنی دو موضوع کاملاً متفاوت هستند. کودکی من، به خلقت طبیعی مربوط است، از این رو درد می کشم و گریه می کنم، اما رسالت من، امری الهی است و حساب آن دو جداست. و بدین گونه حضرت به استبعاد امامت در کودکی پاسخ گفت.

    5 - ایمان آوردن امام علی (ع) در نُه سالگی

    امام جواد (ع) فرمود: سوگند به خدا! در آغاز بعثت، جز علی (ع) از پیامبر (ص) پیروی نکرد، با این که او در آن وقت نه سال داشت، من نیز اکنون نه سال دارم.»(42)

    استدلال امام جواد (ع) به ایمان آوردن حضرت علی (ع) در نه سالگی، بر این اساس است که حضرت علی (ع) در این سنّ و سال، پیرو کامل پیامبر (ص) بود و شایستگی کسب ایمان کامل را پیدا کرد. با توجه به این که بر اساس روایات شیعه و سنّی، پیامبر (ص) در آغاز بعثت، در مجلسی که خویشانش را دعوت کرده بود و در میان آن ها علی (ع) ایمان خود را آشکار ساخت، پیامبر (ص) در همان مجلس علی (ع) را جانشین خود معرفی نمود.(43)

    سرانجام اکثریت شیعه، امامت حضرت جواد (ع) را پذیرفتند، زیرا علاوه بر وجود نصّ پیامبر (ص) و تصریح و وصیت امام رضا (ع) بر امامت آن حضرت، شیعیان هر سؤالی می پرسیدند، امام با سرعت و دقت، جواب کامل و کافی می داد. به طوری که بنابر نقل شیخ کلینی، امام جواد (ع) در یک مجلس به سی هزار سؤال پاسخ داد.(44)

    مناظرات امام جواد(ع)

    از آن جا که امام جواد (ع) نخستین امامی بود که در خردسالی به منصب امامت رسید، مناظرات و گفت و گوهایی داشته است که برخی از آن ها بسیار پر سر و صدا و هیجان انگیز و جالب بوده است. علت اصلی پیدایش این مناظرات این بود که از یک طرف، امامت او به دلیل کمی سنّ برای بسیاری از شیعیان کاملاً ثابت نشده بود، از این رو برای اطمینان خاطر و آزمایش، سؤالات فراوانی از آن حضرت می کردند.

    از طرف دیگر، در آن مقطع زمانی، قدرت معتزله» افزایش یافته بود و مکتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حکومت وقت از آنان حمایت و پشتیبانی می کرد و از سلطه و نفوذ خود و دیگر امکانات امادی و معنوی حکومتی، برای استواری و تثبیت خط فکری آنان و ضربه زدن به گروه های دیگر و تضعیف موقعیت و نفوذ آنان به هر شکلی بهره برداری می کرد.

    می دانیم که خط فکری اعتزال در اعتماد بر عقلِ محدود و خطاپذیر بشری، افراط می نمود. معتزلیان دستورها و مطالب دینی را به عقل خود عرضه می کردند و آن چه را که عقلشان صریحاً تأیید می کرد می پذیرفتند و بقیه را رد و انکار می کردند و چون نیل به مقام امامت امت در سنین خردسالی با عقل ظاهربین آنان قابل توجیه نبود، سؤالات دشوار و پیچیده ای را مطرح می کردند تا به پندار خود، آن حضرت را در میدان رقابت علمی شکست بدهند.

    ولی در همه این بحث ها و مناظرات علمی، حضرت جواد (ع) (در پرتو علم امامت) با پاسخ های قاطع و روشن گر، هرگونه شک و تردید را در مورد پیشوایی خود از بین می برد و امامت خود و نیز اصل امامت را تثبیت می نمود. به همین دلیل بعد از او در دوران امامت حضرت هادی (که او نیز در سنین کودکی به امامت رسید) این موضوع مشکلی ایجاد نکرد، زیرا برای همه روشن شده بود که خردسالی تأثیری در برخورداری از این منصب خدایی ندارد.

    ناگفته نماند که شخصیت بی نظیر، جذاب و پر نفوذ امام جواد (ع) با پاسخ گویی وی به سؤالات و شبهات وارده بر دین در محضر بزرگان تشیع و نیز مناظره با افرادی چون یحیی بن اکثم» و ابی داود» آن هم با سنّی کم و. موجب محبوبیت روز افزون امام جواد (ع) در بین مردم شد. این محبوبیت، زنگ خطر را برای دستگاه بنی عباس به صدا درآورد.



    با توجه به تحقیقات انجام شده تولد امام جواد علیه السلام در سال ۱۹۵ هجری رخ داده است. بنابراین، آن حضرت معاصر با امین و مامون بوده است. چرا که هارون در سال ۱۹۳ هجری در طوس درگذشت و امین در بغداد بر تخت خلافت نشست به و مامون را در سال ۱۹۴ هجری از ولایت عهدی خلع کرد و پسرش را ولیعهد نمود. به همین جهت، در سال ۱۹۵ هجری جنگ بین امین و مامون آغاز شد و امین در ری کشته شد و مامون در مرو بر تخت خلافت تکیه زد و مرکز خلافت و پایتخت کشور اسلامی از بغداد به مرو انتقال یافت. هنگامی که مامون به طور کامل بر خلافت استقرار یافت، در سال ۱۹۸ هجری امام علی بن موسی الرضا علیه السلام را به ولایت عهدی برگزید و به خراسان فراخواند.

    در آن زمان، امام جواد علیه السلام چهار ساله بود و بنابر قولی که امام رضا علیه السلام در اول سال ۲۰۴ هجری مسموم شده باشد امام جواد علیه السلام در سن هشت سالگی به امامت رسید و با مامون معاصر بود. هنگامی که مامون در سال ۲۱۸ هجری درگذشت امام جواد علیه السلام با معتصم عباسی -که هشتمین خلیفه عباسی است – مواجه شد به وسیله ی زهر ستم او به شهادت رسید. بنابراین، فقط با دو خلیفه هم عصر بود، از یکی احترام دید و به دست یکی بی درنگ – یعنی سال دوم خلافت معتصم عباسی – شهید شد. خلفای عباسی به ترتیب عبارتند از: ۱ – سفاح. ۲ – منصور. ۳ – مهدی. ۴ – هادی. ۵ – هارون. ۶ – امین. ۷ – مامون. ۸ – معتصم. [ صفحه ۳۲۵] معتصم، نخستین خلیفه ای است که لفظ الله» را به نام خود اضافه نمود و خود را المعتصم بالله» نامید، و این رویه بین خلفای عباسی معمول شد و او نخستین خلیفه ای است که از نژاد ترک استفاده کرد و سرانجام به دست آن ها هلاک شد. گویند: او هشتمین خلیفه ی عباسی، هشتمین اولاد عبدالمطلب بود که مدت خلافتش هشت سال و هشت ماه و هشت روز طول کشید و هشت فرزند پسر و هشت فرزند دختر داشت، و بدین جهت او را صاحب الثمانین» گفته اند که در هشت مورد هشت چیز داشته است. معتصم، شهر سامرا را از شهر ترکان انتخاب نموده و آن جا را مرکز حکومت خود ساخت و پس از آن متوکل عباسی در آن جا قصری ساخت که هنوز بقایای آن باقی است. معتصم، امام جواد علیه السلام را کشت، ولی چنانچه پیشتر تذکر دادیم در زمان او سادات و آل علی علیه السلام آسایش داشتند و سبب آسایش آن ها هم اشتغالات ی ترک، عرب و عجم بود که آن ها را از شرور این طبقه مصون داشت. آل علی علیه السلام در زمان امام جواد علیه السلام و عصر معتصم عباسی نه تنها در رفاه و آسایش بودند، بلکه در ایران، علویان که به ری، قزوین و طبرستان پناه برده بودند، کارشان بالا گرفت و به سلطنت رسیدند. و در حقیقت، تشیع این کشور از نیم قرن سوم هجری قوت گرفت و پایه گزاری شد و علویان طبرستان سال ها حکومت نمودند و به سلطنت و خلافت رسیدند و مرکز تشیع ایران گردید. با آن که متوکل پس از واثق به خلافت رسید و به انواع جنایات دست زد و به شیعه و آل علی علیه السلام سخت گرفت، عکس العمل سخت او موجب قوت و قدرت شیعه در جبال البرز گردید و شیعیان طبرستان، گرگان، ری، قزوین، مازندران و گیلان همانند آجرهای یک بنا محکم خود را نگاه داشتند و از همدیگر حمایت کردند تا بر خلفا غالب شدند. [ صفحه ۳۲۶]



    امام محمد بن علی ، جواد الائمه علیه السلام در ماه رجب سال صد و نود وپنج پای به عرصه جهان گذاشتند و در آخرین روز از ماه ذی القعده سال ۲۲۰ به شهادت رسیدند . در عظمت ایشان سخن بسیار و قلم ناتوان است تا آن جا که در زمان ولادت ایشان ، پدر بزرگوارشان حضرت رضا علیه السلام ایشان را مولودی خواندند که هیچ مولود دیگری برای شیعه بابرکت تر از ایشان نبوده است . نکته دیگری که در زندگی سراسر نور و خیر و رحمت و برکت آن حضرت به چشم می خورد ، رسیدن ایشان به امامت در سنّ نه سالگی است . آری در مناصب الهیِ نبوت وامامت ، شرط سنّی وجود ندارد و خدای قادر متعال می تواند علم و عصمت و تمام خصوصیات یک پیامبر یا امام را به کودکی خردسال یا نوزادی تازه به دنیا آمده عطا کند . ( همان گونه که حضرت عیسی در گهواره سخن گفتند و از نبوت خویش خبر دادند ). امام جواد علیه السلام نیز در کودکی و پس از شهادت پدر بزرگوارشان به امامت رسیدند.
    با آن که دست ظلم و بیداد کین به آن حضرت مهلت چندانی نداد و جواد الائمه علیه السلام در سنّ بیست وپنج سالگی به شهادت رسیدند اما مکارم اخلاق و فضائل و کرامات و مناقب بسیاری از آن حضرت در کتب شیعه و سنّی نقل شده است از جمله آن که :
    مأمون عباسی ، مجلسی با حضور بزرگان علمای اهل سنّت تشکیل داد تا از آن حضرت که به ظاهر کم سنّ وسال بودند، سوالاتی پرسیده شود. یحیی بن اکثم ،عالم بزرگ دربار ،سؤالی در بحث حجّ از آن حضرت پرسید و با جواب دقیق و محکم امام جواد علیه السلام مواجه شد ، از علم و دانش امام متحیّر گردید و در چهره او عجز و ناتوانی و شکست دیده می شد . سرانجام در آخرین روز ذی القعده سال ۲۲۰ آن حضرت با توطئه خلیفه عباسی و زهری که امّ الفضل همسر ایشان با آن ، ایشان را مسموم کرد به شهادت رسیدند . مرقد مطهر ایشان در كنار جد بزرگوارشان امام موسی ابن جعفر علیهما السلام در شهر كاظمین ، زیارتگاه دوستداران اهل بیت علیهم السلام است.
    چند نمونه از کلمات نورانی امام محمد تقی علیه السلام :
    من أطاع هواه أعطی عدوّه مناه
    هرکس از هوی وهوس خویش پیروی کند ، آرزوی دشمنش را برآورده کرده است .
    قد عاداک من ستر عنک الرشد اتّباعا لمن تهواه .
    کسی که راه صحیح و درست را از تو بپوشاند بخاطر آنکه طبق هوی و میل تو رفتار کرده باشد با دشمنی کرده است .
    عزّ المومن فی غناه عن الناس .
    عزّت مومن در بی نیازی او از مردم است .
    الثقه بالله ثمن لکل غال و سُلّم الی کلّ عال .
    اعتماد به خداوند بهای هر گرانبهائی است و نردبانی است برای هر بلند پایه ایست.
    المؤمن یحتاج الی ثلاث خصال ، توفیق من الله و واعظ من نفسه و قبول ممن ینصحه .۶
    مؤمن به سه ویژگی نیازمند است : توفیق الهی ، موعظه كننده ای درونی ، پذیرش نصیحت از كسی كه او را نصیحت می كند.



    نصب دو عدد کپسول آتش نشانی درمسجد امام حسین ع اهدایی خانواده ی محترم عبدالهی و میرزایی









    نصب دو عدد کپسول آتش نشانی درمسجد امام حسین ع اهدایی خانواده ی محترم عبدالهی و میرزایی



    نصب کپسول آتش نشانی در درب ورودی مسجد طرف  خواهران







    با تشکر از خانواده های محترم عبدالهی و میرزایی ازبابت
    اهدای این دو تا کپسول آتش نشانی




    حضرت باقر علیه السلام از فرصت پیش آمده بیشترین بهره را برد و جهاد علمی خویش را آغاز کرد. جهاد علمی حضرت در سه بخش قابل تبیین است:

    الف. تشویق به فراگیری علوم

    پایه و اساس هر عمل و فعالیت و کاری، اندیشه سازی و سالم سازی فکر است. اگر بخواهد در جامعه، علم رواج پیدا کند، در گام اول باید درباره اهمیت فراگیری دانش، ارزش و عظمت علما، مراد از فراگیری علم، و آفات آن و… اندیشه سازی شود.

    حضرت باقر علیه السلام این گام اول را به خوبی با بیان احادیث برداشته و سخنان گهر بار و نورانی فراوانی در این زمینه بیان کرده است.

    در مورد تشویق به فراگیری علم فرمود: اَلْکَمالُ کُلُّ الْکَمالِ التَّفَقُّهُ فِی الدّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی النّائِبَهِ وَ تَقْدیرُ الْمَعیشَهِ؛ کمال تمام کمال [در سه چیز]: فهمیدن دین، بردباری بر سختیها و اندازه گیری معیشت است.»

    آن حضرت درباره روش فراگیری علوم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل فرمود: اَلْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مِفْتاحُهَا السُّؤالُ فَاسْئَلُوا یَرْحَمُکُمُ اللّه ُ فَاِنَّهُ یُؤْجَرُ فیهِ اَرْبَعَهٌ السّائِلُ وَ الْمُعَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَالْمُجیبُ لَهُمْ؛ علم گنجینه هایی است و کلید آن پرسش است. پس سؤال کنید! خدا شما را مورد رحمتش قرار دهد؛ زیرا پرسش باعث می شود چهار کس اجر برد: پرسشگر، معلم، شنونده و کسی که جواب می دهد.»

    و در مورد جایگاه با ارزش علما و دانشمندان فرمود: عالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ اَفْضَلُ مِنْ اَلْفِ عابِدٍ؛ عالمی که از علمش بهره برده شود، برتر از هزار عابد است.»

    و فرمود: وَاللّه ِ لَمَوْتُ عالِمٍ اَحَبُّ اِلی اِبْلیسَ مِنْ مَوْتِ سَبْعینَ عابِداً؛ به خدا سوگند! مرگ یک عالم در نزد شیطان، محبوب تر از مرگ هفتاد عابد است.»

    و درباره شرایط فراگیری علم و اخلاص و دنیاگریزی عالم فرمود: اِنَّ الْفَقیهَ حَقَّ الْفَقیهِ اّاهِدُ فِی الدُّنْیا الرّاغِبُ فِی الْآخِرَهِ الْمُتَمَسِّکُ بِسُنَّهِ النَّبِیِّ؛ فقیه حقیقی، فقیهی است که زاهد [و گریزان از] دنیا باشد و مشتاق آخرت، و پیرو سنت نبی صلی الله علیه و آله .»

    و نیز فرمود: مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیُباهِیَ بِهِ الْعُلْماءَ اَوْ یُمارِیَ بِهِ السُّفَهاءَ اَوْ یَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النّاسِ اِلَیْهِ فَلْیَتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ، اِنَّ الرِّئاسَهَ لا تَصْلُحُ اِلاّ لاَِهْلِها؛ کسی که علم را برای مباهات و بالیدن نزد علما یا مجادله نزد سفها و یا [راهیابی در دل مردم و] جلب توجه مردم به سوی او، فراگیرد، پس نشیمنگاه خود را آتش قرار دهد. به راستی ریاست جز برای اهلش شایسته نیست.»

    و درباره احتیاط و توقف در شبهات فرمود: اَلْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَهِ خَیْرٌ مِنَ الْاِقْتِحامِ فِی الْهَلَکَهِ وَ تَرْکُکَ حَدیثاً لَمْ تُرْوِهِ خَیْرٌ مِنْ رِوایَتِکَ حَدِیثاً لَمْ تُحْصَهُ؛ توقف در نزد شبهه بهتر از فرو رفتن در هلاکت است. رها کردن حدیثی که روایت آن برایت ثابت نیست [و از همه جهت روشن نیست]، بهتر است از آنکه حدیثی را که بر آن احاطه نداری، روایت کنی.»

    و فرمود: ما عَلِمْتُمْ فَقُولُوا، وَمالَمْ تَعْلَمُوا فَقُولُوا: اللّه ُ اَعْلَمُ اِنَّ الرَّجُلَ لَیَنْتَزِعُ الآْیَهَ الْقُرْآنَ یَخِرُّ فیها اَبْعَدَ ما بَیْنَ السَّماءِ وَالْاَرْضِ؛ آنچه می دانید، بگویید و درباره آنچه نمی دانید، بگویید: خدا اعلم است. به راستی مرد آیه ای از قرآن را بیرون می کشد [و به دلخواه معنی می کند و بر اثر آن]، به فاصله دورتر از میان آسمان و زمین [سرنگون می گردد و یا] از معنای حقیقی دور می افتد.»

    اینها هر کدام شاه کلیدی است برای راهنمایی علما که چگونه در نقل روایات و علوم دقت داشته باشند.

    آن حضرت درباره وم احتیاط کامل فرمود: حَقُّ اللّه ِ عَلَی الْعِبادِ اَنْ یَقُولُوا ما یَعْلَمُونَ وَیَقِفُوا عِنْدَ ما لا یَعْلَمُونَ؛ حق خدا بر بندگان [عالم] آن است که هر چه می دانند، بگویند و در آنچه نمی دانند، دست نگه دارند.»

    ب. نشر علوم

    از نکاتی که حضرت باقر علیه السلام در مرحله اندیشه سازی بدان توجه داشته، توجه به نشر علوم و توسعه آن است. فقط فراگیری علوم کافی نیست؛ باید در راه نشر آن نیز سعی کرد. در این زمینه، حضرت سخنان نغز و دلکشی دارد که فقط به نمونه هایی اشاره می شود:

    ۱. مَنْ عَلَّمَ بابَ هُدیً فَلَهُ اَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَلا یَنْقُصُ اُولئِکَ مِنْ اُجُورِهِمْ شَیْئاً؛ کسی که باب هدایتی را تعلیم دهد، مانند اجر کسی را دارد که به آن عمل کرده است و از پاداش عمل کنندگان کاسته نمی شود.»

    ۲. در جای دیگر فرمود: تَذاکُرُ الْعِلْمِ دِراسَهٌ وَالدِّراسَهُ صَلاهٌ حَسَنَهٌ؛ مذاکره علمی، درس [و تعلیم] است و درس، نمازی است نیکو (پذیرفته شده).»

    ۳. و فرمود: زَکاهُ الْعِلْمِ اَنْ تُعَلِّمَهُ عِبادَ اللّه ِ؛ زکات علم آن است که آن را به بندگان خدا تعلیم دهی.»

    ۴. و فرمود: رَحِمَ اللّهُ عَبْداً اَحْیا الْعِلْمَ… اَنْ یُذاکِرَ بِهِ اَهْلَ الدِّینِ وَ اَهْلَ الْوَرَعِ؛ خدا رحمت کند بنده ای را که علم را زنده کند… و زنده کردن علم به این است که با اهل دین و افراد با ورع مذاکره کنی.»

    به راستی هر یک از نکات پیش گفته، درهای زیادی را بر روی انسان در فراگیری علم و ارائه آن باز می کند. حال اساسی ترین پرسش رخ می نماید و آن اینکه حالا که متوجه شدیم علم پاداش فراوان و عالم منزلت والایی دارد، علم را از چه کسانی باید بگیریم؟ و برای فراگیری علوم اسلامی درِ خانه چه کسانی برویم؟ و زانوی ادب در خدمت چه کسانی بزنیم؟ در این بخش نیز امام باقر علیه السلام اندیشه سازی و راهنماییهایی دارد.

    اولاً، علوم قرآن را تماماً مختص به اهل بیت علیهم السلام می داند و می فرماید: لَیْسَ عِنْدَ اَحَدٍ مِنَ النّاسِ حَقٌّ وَلا صَوابٌ وَلا اَحَدٌ مِنَ النّاسِ یَقْضی بِقَضاءِ حَقٍّ اِلاّ ما خَرَجَ مِنّا اَهْلَ الْبَیْتِ؛ در نزد هیچ کسی از مردم حق وجود ندارد، و [سخن] صواب و راست پیدا نمی شود و هیچ کسی از مردم به حق قضاوت نمی کند، مگر از ما اهل بیت باشد.»

    و در جای دیگر فرمود: ما یَسْتَطیعُ اَحَدٌ اَنْ یَدَّعِیَ اَنَّ عِنْدَهُ جَمیعُ الْقُرْآنِ کُلِّهِ ظاهِرِهِ وَ باطِنِهِ غَیْرُ الْاَوْصِیاءِ؛ هیچ کس توان ندارد ادعا کند که جمیع [علوم[ قرآن، ظاهر و باطنش در نزد اوست، جز اوصیاء [پیامبر و امامان معصوم علیه السلام ].»

    و آن گاه صریحاً فرمود که اصل قرآن در نزد اهل بیت علیهم السلام است: اِنَّ الْعِلْمَ الَّذی نَزَلَ مَعَ آدَمَ علیه السلام لَمْ یُرْفَعْ، وَالْعِلْمُ یُتَوارَثُ وَ کانَ عَلِیٌّ علیه السلام عالِمَ هذِهِ الْاُمَّهِ وَ اِنَّهُ لَمْ یُهْلَکْ مِنّا عالِمٌ قَطُّ اِلّا خَلَفَهُ مِنْ اَهْلِهِ مِنْ مِثْلِ عِلْمِهِ اَوْ ما شاءَ اللّهُ؛ به راستی علمی که با آدم علیه السلام نازل شد، برنگشته [و از بین نرفته]، بلکه به ارث گذاشته می شود و [آن علوم به علی علیه السلام رسیده اند و[ علی علیه السلام عالم این امّت است و به راستی عالمی از ما از دنیا نمی رود، مگر اینکه کسی جانشین او می شود که مثل علم او را دارد و یا آنچه که خداوند بخواهد.»

    متأسفانه در جامعه اسلامی این اندیشه صحیح جا نیفتاد و الاّ مردم درِ خانه علی علیه السلام را رها نمی کردند تا جای دیگر روند و امام صادق علیه السلام را ترک نمی گفتند تا به دنبال امثال ابوحنیفه بروند.

    امام باقر علیه السلام در کنار این اندیشه سازی، مذاهب منحرفی همچون: غلات و مرجئه و… را به شدت مورد انتقاد قرار داد و آنان را به مردم معرفی کرد که جای تفصیل آن فرصت دیگری می طلبد.

    ج. تدوین کتب

    حضرت در کنار فرهنگ سازی به تدوین کتب پرداخته اند که مواردی ذیلاً ذکر می شود:

    ۱. تفسیر القرآن، چنان که محمد بن اسحاق بن ندیم در الفهرست» به آن تصریح نموده، می گوید: تفسیر القرآن، کتاب محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام است که ابی الجارود زیاد بن منذر رئیس جارودیّه از آن حضرت نقل کرده است» و سید حسن صدر می گوید: جمعی از ثقات شیعه همچون ابو بصیر، یحیی بن القاسم الاسدی نیز نقل نموده اند و علی بن ابراهیم بن هاشم قمی در تفسیر خود آن را از طریق ابی بصیر نقل کرده است.»

    ۲. نسخه احادیث؛ ۳. صحیفه احادیث؛ ۴. الرساله الی سعد الاسکاف؛ ۵. کتابی که زراره روایت کرده؛ و کتابی دیگر که عبدالمؤمن بن القاسم آن را نقل کرده است.

    د. تربیت شاگردان

    از مهم ترین انواع جهاد علمی حضرت باقر علیه السلام ، تأسیس دانشگاه علوم اسلامی و تربیت شاگردان فراوان در عرصه های مختلف است. تعداد شاگردان آن حضرت را ۴۶۵ نفر شمرده اند. هنگام صدور دستور عمر بن عبدالعزیز مبنی بر جمع آوری و تدوین حدیث، هر کدام از یاران و شاگردان برجسته حضرت باقر علیه السلام ، هزاران حدیث را حفظ داشتند و با فرصت پیش آمده، به تدوین و جمع آوری احادیث نیز پرداختند که به چند نمونه اشاره می شود:

    ۱. محمد بن مسلم» از شاگردان برجسته حضرت باقر علیه السلام در فقه و حدیث است. او اهل کوفه بود و طی چهار سال اقامت در شهر مدینه پیوسته به محضر امام باقر علیه السلام و بعد از او خدمت فرزندش حضرت صادق علیه السلام شرفیاب می شد و از محضر آن دو امام همام بهره می برد و خود گفته است: هر موضوعی که به نظرم می رسید، از امام باقر علیه السلام می پرسیدم و جواب می شنیدم؛ به طوری که سی هزار حدیث از امام پنجم و شانزده هزار حدیث از امام ششم فرا گرفتم.»

    علاوه بر حفظ حدیث، محمد بن مسلم کتابی دارد به نام اربعمأه مسئله» (چهار صد مسئله) که مجموع پاسخهایی که درباره چهار صد پرسش از امامین همامین علیهماالسلام گرفته است، در آن گرد آورده است.

    ۲. جابر بن یزید جعفی». او نیز اهل کوفه بود که برای استفاده از محضر حضرت باقر علیه السلام به مدینه هجرت کرد و بهره های فراوان برد و اندوخته های خود را در قالب کتابهای ذیل به جامعه اسلامی و بشری عرضه کرد:

    ۱. کتاب تفسیر؛ ۲. کتاب نوادر؛ ۳. کتاب جَمَلْ؛ ۴. کتاب صفین؛ ۵. کتاب نهروان؛ ۶. کتاب مَقْتل امیرالمؤمنین علیه السلام ؛ ۷. کتاب مقتل الحسین علیه السلام .

    ۳. برد الاسکاف که شاگرد حضرت سجاد و باقر و صادق علیهم السلام بوده است و کتابی دارد.

    ۴. ثابت بن ابی صفیه، معروف به ابوحمزه ثمالی اَزَدی، متوفای ۹۵۰ که کتابی در تفسیر و امثال آن دارد.

    ۵. بسام بن عبداللّه صیرفی که دارای کتاب است.

    ۶. حجر بن زائده حضرمی که از محضر امام باقر و صادق علیهماالسلام بهره برده و دارای کتاب است.

    ۷. عبدالمؤمن بن قاسم بن قیس انصاری متوفای ۱۴۷ که کتابی دارد.

    ۸. ابان بن تَغلب بن رباح، معروف به ابوسعید البکری الجریری، متوفای ۱۴۱ ق که کتابی دارد به نام فضائل.

    ۹. زراره بن اعین.

    و از دیگر شاگردان آن حضرت که دارای کتاب بوده اند: سلام بن ابی عمره الخراسانی، مسعده بن صدقه، مسمع بن عبدالملک، نضر بن مزاحم المنقری، عمرو بن ابی المقدام، ظریف بن ناصح، محمد بن الحسن بن ابی ساره، معاذ بن مسلم الهراء الانصاری، وهب بن عبد ربه، کرد بن مسمع، ابی بصیر، ابی عبیده، سلیمان بن داود منقری، هیثم بن مسروق، عمرو بن خالد، حجاج بن دینار، اسحاق قمی و… .

    و چنان که اشاره شد، مجموع شاگردان آن حضرت ۴۶۵ نفر بوده اند که نام بردن از همه آنها از حوصله یک مقاله خارج است.

    ه . مناظرات حضرت باقر علیه السلام

    نوع دیگر از جهاد علمی امامان ما، از جمله باقر العلوم علیه السلام مناظراتی است که با افراد مختلف از مذاهب گوناگون داشته اند و مجموع این مناظرات را مرحوم طبرسی در احتجاج گرد آورده است. به نمونه ای از آنها اشاره می شود:

    ابوبصیر نقل کرده که حضرت باقر علیه السلام به همراه فرزندش امام صادق علیه السلام هنگام خارج شدن از قصر هشام در مقابل قصر با جمعیتی انبوه روبه رو می شوند. وقتی از وضع آنها می پرسد، می گویند: اینها کشیشان و راهبان مسیحی هستند که در مجمع بزرگ سالیانه خود منتظر آمدن اسقف اعظم هستند تا مشکلات علمی آنان را حل کند.

    حضرت باقر علیه السلام می فرماید: همراه فرزندم به صورت ناشناس در آن مجمع شرکت کردم. طولی نکشید اسقف اعظم وارد شد، در حالی که خیلی سال خورده و پیر شده بود. با شکوه و احترام در صدر مجلس نشست. نگاهی به جمعیت انداخت و سیمای باقر العلوم علیه السلام او را جذب کرد. گفت: از ما مسیحیان هستی یا از امت مرحومه [و از مسلمانان] هستی؟ فرمود: از امت مرحومه [و از مسلمانان] هستم. گفت: از دانشمندان آنانی یا افراد نادان؟

    فرمود: از افراد نادان آنها نیستم. گفت: اول من سؤال کنم یا شما؟ فرمود: اگر مایلید، شما سؤال کنید.

    گفت: شما به چه دلیلی ادعا می کنید که اهل بهشت غذا می خورند و می آشامند، ولی مدفوعی ندارند؟ آیا دلیل و برهانی و نمونه ای برای آن دارید؟ فرمود: بلی، نمونه آن جنین در رحم مادر است که غذا می خورد و می نوشد، ولی مدفوعی ندارد. گفت: [عجب] شما گفتی از دانشمندان نیستی!

    فرمود: گفتم از نادانها نیستم [و نگفتم از دانشمندان نیستم]. گفت: خبر بده مرا از لحظه ای که نه از شب است و نه از روز. حضرت فرمود: ساعتی از از مهم ترین امتیازات امام باقر علیه السلام که زمان، زمینه آن را فراهم کرد، این است که حضرت بنیانگذار انقلاب فرهنگی و نهضت علمی شیعه و بلکه اسلام شمرده می شود. هر چند معارف اسلامی و تشیع به دست فرزندش امام صادق علیه السلام انتشار و توسعه یافت و به اوج خود رسید؛ ولی پایه گذاری و تأسیس آن با دست با کفایت امام باقر علیه السلام بود.

    طلوع شمس که نه از شب است و نه از روز و در آن لحظه، بیماران شفا می گیرند. کشیش با عصبانیت گفت: مگر نگفتنی از دانشمندان نیستم!

    فرمود: من فقط گفتم از جهال آنان نیستم. گفت: به خدا! پرسش می کنم که در جواب آن در بمانی.

    فرمود: هر چه داری، بپرس! گفت: خبر بده از دو مردی که با هم متولد شدند و با هم از دنیا رفتند. یکی پنجاه سال و دیگری ۱۵۰ سال داشت. فرمود: عزیز و عزیر (یا عزیر و غرره)….

    گفت: به چه دلیل عقیده دارید که نعمتهای بهشتی بر اثر مصرف کم نمی شود؟ نمونه ای برای آن دارید؟

    فرمود: بلی، نمونه روشن آن آتش است که اگر صد چراغ را با آن روشن کنیم، آتش اول به حال خود باقی است… .

    بعد از همه سؤالات، با عصبانیت و ناراحتی فریاد کشید: مردم! دانشمند والامقامی را آورده اید تا مرا رسوا سازید! به خدا سوگند! تا دوازده ماه مرا در میان خود نمی بینید و این را گفت و از مجلس بیرون رفت.



    زندگانی و مقام علمی امام باقر (ع)

    حضرت محمد باقر علیه السلام در سال ۵۷ هجری در مدینه» چشم به جهان گشود. نامش محمد و کنیه اش ابوجعفر است و بسیاری از القاب وی اشاره به مقام علمی و معنوی ایشان دارد.

    به گزارش مشرق، حضرت محمد باقر علیه السلام در سال ۵۷ هجری در مدینه» چشم به جهان گشود. نامش محمد و کنیه اش ابوجعفر است و بسیاری از القاب وی اشاره به مقام علمی و معنوی ایشان دارد. این القاب عبارت اند از:

    ۱. باقر، یعنی شکافنده علوم. در علت نامگذاری به آن می خوانیم: لُقِّبَ بِهِ لِاَنَّهُ بَقَرَ الْعِلْمَ وَعَرَفَ اَصْلَهُ وَاسْتَنْبَطَ فَرْعَهُ وَ تَوَسَّعَ فیهِ وَ التَّبَقُّرُ التَّوَسُّعُ؛ [حضرت باقر علیه السلام ] به لقب باقر یاد شده است؛ چون علم را شکافت و پایه علم را شناخت و فرع آن را استنباط کرد و در آن توسعه داد و تَبَقّر [به معنای] توسعه دادن است.»

    درباره معنای باقر احتمال دیگری نیز ذکر شده و آن اینکه لُقِّبَ بِهِ لِکَثْرَهِ سُجُودِهِ فَقَدْ بَقَّرَ جَبْهَتَهُ اَیْ فَتَحَها وَوَسَعَها؛ به او باقر گفته شده، برای زیادی سجده هایش و باز شدن و توسعه پیشانی اش.»

    ۲. الشبیه، چون شبیه جدّش رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.

    ۳. الامین؛ ۴. هادی؛ ۵. صابر؛ ۶. شاهد. معنای هر یک از القاب مذکوره روشن است.

    پدر آن حضرت، علی بن الحسین علیهماالسلام و مادر گرامی اش، ام عبداللّه ، دختر امام حسن مجتبی علیه السلام می باشد و از این جهت او اولین فردی است که هم از نظر پدر و هم از طرف مادر، فاطمی و علوی بوده است؛ لذا درباره آن حضرت گفته اند: عَلَوِیٌّ مِنْ عَلَوِیَّیْنِ وَ فاطِمِیٌّ مِنْ فاطِمِیَّیْنِ وَ هاشِمِیٌّ مِنْ هاشِمِیَّیْنِ.»

    خلفای معاصر حضرت عبارت اند از: ۱. ولید بن عبدالملک (۸۶ ـ ۹۶)؛ ۲. سلیمان بن عبدالملک (۹۶ ـ ۹۹)؛ ۳. عمربن عبدالعزیر (۹۹ ـ ۱۰۱)؛ ۴. یزید بن عبدالملک (۱۰۱ ـ ۱۰۵)؛ ۵. هشام بن عبدالملک (۱۰۵ ـ ۱۲۵).

    مقام علمی حضرت از دیدگاه دیگران

    مقام علمی حضرت باقر علیه السلام آن قدر عظیم و بلند مرتبه است که خیلی از مخالفان او نیز به این امر اعتراف و اقرار دارند و دانشمندان فراوانی نیز به این امر اعتراف کرده اند که به نمونه هایی اشاره می شود:

    ۱. ابن حجر هیثمی می گوید: محمد باقر علیه السلام به اندازه ای گنجهای پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته، حقایق و حکمتها و لطایف دانشها را بیان کرده که جز بر عناصر بی بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جا است که وی را شکافنده و جامع علوم و برافرازنده پرچم دانش خوانده اند.»

    ۲. ابرش کلبی به هشام با اشاره به امام باقر علیه السلام گفت: اِنَّ هَذا اَعْلَمُ اَهْلِ الْاَرْضِ بِما فِی السَّماءِ وَالْاَرْضِ فَهَذا وَلَدُ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ؛ به راستی این مرد (محمد باقر علیه السلام ) داناترین مرد روی زمین است نسبت به آنچه در آسمانها و زمین می باشد. این فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله است.»

    ۳. عبداللّه بن عطاء مکی می گوید: من هرگز دانشمندان [اسلامی] را نزد هیچ کس به اندازه مجلس محمد بن علی علیهماالسلام ، [از نظر علمی] حقیر و کوچک ندیدم. من حکم بن عتیبه» را که در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم که در خدمت امام باقر علیه السلام مانند کودکی در برابر استادش [زانوی ادب بر زمین زده، شیفته او گردیده] بود.»

    و خود حکم بن عتیبه درباره قول خداوند که می فرماید: اِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمینَ» می گوید: وَاللّه ِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِّیٍ مِنْهُمْ؛ به خدا سوگند! محمد بن علی (امام باقر علیه السلام ) جزء آنهاست.»

    ۴. هشام بن عبدالملک با آنکه از دشمنان سرسخت حضرت بود، خطاب به آن حضرت گفت: لا تَزالُ الْعَرَبُ وَ الْعَجَمُ یَسُودُها قُرَیْشٌ مادامَ فیهِمْ مِثْلُکَ؛ تا زمانی که مثل تو [در علم و مقام] وجود داشته باشد، قریش بر عرب و عجم آقایی می کند.»

    ۵. قتاده بن دعامه بصری، یکی از علمای عامه، خطاب به آن حضرت چنین گفت: من در محضر فقها و در محضر ابن عباس زیاد نشسته ام؛ ولی هیچ جا قلبم مضطرب نشد، جز زمانی که در محضر شما نشستم.»

    ۶. شمس الدین محمد بن طولون می گوید: ابو جعفر محمد بن زین العابدین …، ملقب به باقر علیه السلام … عالم و آقا و بزرگوار بود. او را باقر نامیده اند، چون در علم توسعه ایجاد کرد.»

    ۷. محمد بن طلحه شافعی می گوید: او باقر العلم و شکافنده علوم است و جامع و نشر دهنده و بلند کننده پرچم آن است.»

    ۸. ابن ابی الحدید می گوید: کانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ … سَیِّدُ فُقَهاءِ الْحِجازِ وَ مِنْ اِبْنِهِ جَعْفَرٍ تَعَلَّمَ النّاسُ الْفِقْهَ؛ محمد بن علی علیهماالسلام آقای فقهای حجاز بود، و از او و فرزندش، مردم علم فقه را آموختند.»

    ۹. احمد بن یوسف دمشقی می گوید: منبع فضائل و افتخارات، امام محمد بن علی باقر علیه السلام است. او را باقر نامیده اند، چون علم را می شکافد و گفته شده این لقب از کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفته شده که جابر بن عبداللّه انصاری می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: در آینده، فرزندی از فرزندان حسنم را می بینی که همنام من است و علم را می شکافد، شکافتنی. هر گاه او را دیدی، سلام مرا به او برسان!»

    ۱۰. ابن خلکان می گوید: ابو جعفر محمد بن علی… یکی از امامان دوازده گانه است و کانَ الْباقِرُ عالِما سَیِّدا کَبیرا؛ امام باقر علیه السلام دانشمند و سرور و بزرگوار بوده است.»

    شکافنده علوم

    لقب باقر و شکافنده علوم توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت باقر علیه السلام داده شده است. این مطلب در روایات بسیاری از طریق شیعه و سنی نقل شده است؛ در منابع شیعه در کتابهایی مانند: بحار الانوار، رجال کشی، کشف الغمه، امالی صدوق، امالی شیخ طوسی، اختصاص مفید، عیون الاخبار. و در منابع اهل سنت در کتابهای: مرآه امان فی تواریخ الاعیان (ج ۵، ص ۷۸)، تاریخ ابن عساکر، غایه الاختصار (ص ۶۴)، تذکره الخواص ابن جوزی (ص ۳۳۷).

    جابر بن عبداللّه انصاری می گوید: روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به من فرمود: بعد از من شخصی از خاندان مرا خواهی دید که همنام من و شبیه من است وَیبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً؛ علم را می شکافد، شکافتنی [و او درهای دانش را به روی مردم خواهد گشود].»

    پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله زمانی این پیشگویی را کرد که هنوز حضرت باقر علیه السلام چشم به جهان نگشوده بود. سالها گذشت تا دوران امامت حضرت سجاد علیه السلام فرا رسید. روزی جابر از کوچه های مدینه می گذشت، چشمش به حضرت باقر علیه السلام افتاد. دید درست قیافه و شمایل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را دارد. پرسید: اسم تو چیست؟ گفت: محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام . آن گاه جابر بر پیشانی او بوسه زد و گفت: پدر و مادرم فدایت باد! پدرت، رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو سلام رسانده است. حضرت باقر علیه السلام فرمود: وَعَلی رَسُولِ اللّه ِ السَّلامُ؛ و سلام بر رسول خدا صلی الله علیه و آله باد!»

    از این تاریخ به بعد، جابر هر روز، دو نوبت به دیدار او می شتافت و مرتب به او می گفت: یا باقر! یا باقر! برخی نادانان می گفتند: جابر هزیان می گوید؛ ولی او می گفت: به خدا قسم!هزیان نمی گویم. این چیزی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به من خبر داده است.

    در نتیجه، می توان گفت بین مورخین از مسلّمات است که لقب باقر و شکافنده علوم توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آن حضرت داده شده است.

    پایه گذاری نهضت علمی

    از مهم ترین امتیازات امام باقر علیه السلام که زمان، زمینه آن را فراهم کرد، این است که حضرت بنیانگذار انقلاب فرهنگی و نهضت علمی شیعه و بلکه اسلام شمرده می شود. هر چند معارف اسلامی و تشیع به دست فرزندش امام صادق علیه السلام انتشار و توسعه یافت و به اوج خود رسید؛ ولی پایه گذاری و تأسیس آن با دست با کفایت امام باقر علیه السلام بود.

    در دوران امام باقر علیه السلام دولت بنی امیه رو به زوال بود و مردم نیز به شدت از آنها تنفر پیدا کرده بودند و وجود فردی همچون عمر بن عبدالعزیز (که خدمت بزرگی به علم و تشیع نمود و ضربه کاری را به پیکر بنی امیه وارد کرد) و اختلاف شدیدی که در مملکت اسلامی به وجود آمده بود و در هر گوشه و کناری انقلابی به وقوع پیوسته بود و خلفا به سرعت تغییر می کردند ـ به گونه ای که در نوزده سال امامت حضرت باقر علیه السلام پنج خلیفه روی کار آمدند: ولید بن عبد الملک، سلیمان بن عبد الملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبد الملک، هشام بن عبدالملک ـ عواملی بود که زمینه و فرصت مناسبی برای نهضت علمی آن حضرت فراهم ساخت.

    همچنان که می دانیم تا زمان عمر بن عبدالعزیز نقل حدیث ممنوع بود و این سنّت سیّئه توسط خلفای قبلی بنیانگذاری شده بود که بر اساس آن، گنجینه های علمی به یاد مانده از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سوزانده شد و یا زیر خاک از بین رفت و یا در سینه های راویان باقی ماند و نقل آنها به عنوان آرزویی به گور برده شد و ضرر و زیانهای جبران ناپذیری بر پیکر احادیث اسلامی وارد آمد و از آن زمان بود که کم کم بازار جعل و تحریف احادیث نیز گرم شد.

    این وضع تا اواخر قرن اول هجری ادامه یافت؛ یعنی تا زمان به خلافت رسیدن عمربن عبدالعزیز (۹۹ ـ ۱۰۱). وی با یک اقدام خردمندانه این بدعت شوم را برداشت و مردم را به نقل و تدوین حدیث تشویق کرد و طی بخشنامه ای چنین نوشت: اُنْظُرُوا حَدیثَ رَسُولِ اللّه ِ فَاکْتُبُوهُ فَاِنّی خِفْتُ دُرُوسَ الْعِلْمِ وَذِهابَ اَهْلِهِ؛ احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را مورد توجه قرار داده [و جمع آوری کرده]، بنویسید؛ زیرا بیم آن دارم که دانشمندان و اهل حدیث از دنیا بروند و علم مندرس [و چراغ آن خاموش] گردد.»

    امام باقر علیه السلام از این فرصت پیش آمده، به احسن وجه بهره و استفاده برده، شاگردان فراوان تربیت کرد و علوم بی شماری را به آنها تعلیم داد که در بخشهای بعدی به آنها اشاره می شود. در اینجا به یک مسئله تاریخی اشاره می کنیم:

    بنیانگذاران علوم اسلامی

    با ممنوعیت نقل و تدوین حدیث توسط خلفا و ادامه آن تا زمان عمربن عبدالعزیز، این بحث مطرح می شود که اولین کسی که کتاب حدیثی و فقهی نوشت، چه کسی بود؟

    در این بخش، اهل سنت (با اینکه خلفای آنان نقل و تدوین حدیث را ممنوع کرده بودند) تلاش دارند که خود را جلودار حدیث و فقه جلوه دهند. جلال الدین سیوطی که اصرار دارد پایه گذاران علوم اسلامی را جمعی از اهل تسنن معرفی کند، می گوید: نخستین کسی که در فقه کتاب نوشت، ابوحنیفه بود.»

    و برخی از خودیها نیز نوشته اند که: نخستین کسی که به امر عمر بن عبدالعزیز احادیث را جمع کرد، محمد بن مسلم بن شهاب زهری بود.»

    فعلاً به این نکته کاری نداریم که امثال زهری روایات تحریف شده را جمع آوری نموده و از روایاتی که به نحوی به نفع اهل بیت علیهم السلام و شیعه بوده، خود داری کرده است؛ اما این نکته را می خواهیم روشن کنیم که پایه گذار تمام علوم، امامان شیعه و شیعیان بوده اند؛ هر چند دستگاه استبداد حاکم مانع از انتشار و مطرح شدن آن گشته است. شواهد فراوانی نیز بر این ادعا وجود دارد:

    الف. اعترافات ابن ابی الحدید

    ابن ابی الحدید با صراحت می گوید که تمام علوم ریشه اش به امیرمؤمنان علیه السلام بر می گردد؛ برای اینکه در علم کلام، بزرگ معتزله واصل بن عطاء است که شاگرد ابی هاشم عبدالله بن محمد حنفیه بوده و ابوهاشم شاگرد پدرش، و پدرش (محمد حنفیه) شاگر پدرش علی علیه السلام بوده است. اما اشعریها، در علم کلام منتسب به ابی الحسن علی بن [اسماعیل بن] ابی بشرالاشعری هستند و او شاگرد ابوعلی جبائی است و ابوعلی خود یکی از بزرگان معتزله است. پس اشعریها سرانجام به معتزله می رسند و چنان که گفته شد، معتزله نیز معلم معلمشان علی بن ابی طالب علیهماالسلام است.

    امامیه و زیدیه نیز در کلام هر چه دارند، از علی علیه السلام دارند. اما در علم فقه، تمام فقهای عالم اسلام (مذاهب اربعه) عیال و جیره خوار علی علیه السلام هستند؛ چرا که شاگردان ابوحنیفه همچون ابی یوسف و محمد، فقه را از او گرفته اند و شافعی نیز شاگرد محمد بن حسن بوده و فقهش به ابوحنیفه بر می گردد و اما احمد حنبل که شاگرد شافعی است، او هم به ابوحنیفه بر می گردد و ابوحنیفه شاگرد جعفر بن محمد علیهماالسلام است و جعفر (امام صادق علیه السلام ) از پدرش محمد (امام باقر علیه السلام ) علوم را فرا گرفته و سرانجام امر به علی علیه السلام ختم می شود. اما مالک شاگرد ربیعه الرأی و او شاگرد عَکرَمه، شاگرد عبدالله بن عباس و او نیز شاگرد علی علیه السلام بوده و می توان از طریق شافعی او را شاگرد علی علیه السلام تلقی کرد.

    و اما فقه شیعه که برگشت به علی علیه السلام دارد، روشن است و علوم صحابه از عمر و عبد الله بن عباس… همه به علی علیه السلام بر می گردد.

    علم تفسیر نیز مستقیماً از او و یا شاگردش عبدالله بن عباس گرفته شده است.

    و علوم طریقت [و عرفان] نیز به او ختم می شود؛ چرا که ارباب این فن در تمام بلاد اسلامی خود را به او منتسب می دانند و به این مسئله، شبلی، جنید بغدادی، سری مقطی، ابو یزید بسطامی، ابو محفوظ معروف کرخی، و… اعتراف کرده اند.

    علم نحو و ادبیات را همه می دانند که از ابداعات حضرت امیر علیه السلام است. ابی الاسود دُوئلی از آن حضرت، اصولش را آموخت و ما اضافه کنیم که خلیل بن احمد، پایه گذار علم عروض»، معاذ بن مسلم بن ابی ساره کوفی، پایه گذار علم صرف» و ابو عبداللّه محمد بن عمران کاتب خراسانی (مرزبانی) یکی از پیشتازان علم بلاغت، از شیعیان و سرانجام از شاگردان علی علیه السلام هستند.

    ب. تدوین علوم

    در بخش تدوین حدیث و علوم نیز شیعیان پیش قدم اند؛ چرا که اولین کسی که احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را جمع آوری کرد، امیرمؤمنان علی علیه السلام بود. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله احادیثی را املا کرد و علی علیه السلام آنها را نوشت و به صورت یک کتاب تدوین شده در آورد که تمام حلال و حرام و احکام و سنن در آن جمع شده بود و از آن به نام صحیفه الجامعه» یاد می شود و کتاب دیگری به نام صحیفه و کتاب الفرائض» دارد که بخاری از آن حدیث نقل کرده و صدوق و شیخ طوسی و کلینی آن را در کتابهای خویش آورده اند.

    و همین طور ابورافع کتابی دارد به نام السنن و الاحکام و القضایا» و سلمان فارسی کتابی دارد به نام حدیث الجاثلیق رومی» و ابوذر کتابی دارد به نام خطبه» و همین طور عبداللّه بن عباس کتابی در ثبت قضاوتهای امیرمؤمنان علیه السلام و کتابی در تفسیر دارد.

    و ابو رافع قبطی کتابی به نام السنن و الاحکام و القضایا» و واضح بن نباته نویسنده عهد نامه مالک اشتر و وصیّت علی علیه السلام به محمد پسرش می باشد. ربیعه بن سمیع کتابی در زکات حیوانات و عبیداللّه بن ابی رافع مدنی، کتابی در قضایای امیرالمؤمنین علیه السلام » دارد و همین طور میثم تمار و زید بن وهب و سلیم بن قیس کتابهایی داشته اند و در زمان امام سجاد علیه السلام نیز کتاب صحیفه سجادیه» و رساله حقوق و کتابهایی توسط جابر بن یزید، زیاد بن منذر و… تدوین شده است.

    آیا با این وضع، می توان ابوحنیفه را که در سال ۱۰۰ هجری متولد شده (یعنی شش سال بعد از شهادت امام سجاد علیه السلام ) و ۴۳ سال بعد از ولادت امام باقر علیه السلام (در سال ۱۵۰) از دنیا رفته است، بنیانگذار فقه دانست، با اینکه تمامی کتبی را که نام بردیم، قبل از به دنیا آمدن ابوحنیفه تدوین شده است؟




    حضرت امام محمد باقر (ع) در روز اول رجب سال ۵۷ هجری قمری در مدینه منوره چشم به جهان گشود و هفتم ذی‎الحجه سال ۱۱۴ هجری قمری، در سن ۵۷ سالگی در این شهر مسموم شد و به شهادت رسید.

    به گزارش مشرق؛ حضرت امام محمدباقر (ع) پنجمین امام شیعیان جهان در روز جمعه (یا دوشنبه یا سه شنبه) اول (غره) ماه رجب یا به روایتی سوم ماه صفر سال ۵۷ هجری قمری در مدینه منوره چشم به جهان گشود.

    پدر ارجمندش حضرت امام سجاد (ع) پسر امام حسین (ع) و مادر گرامیش ام عبدالله، فاطمه دختر امام حسن مجتبی (ع) است و بنابراین امام محمدباقر (ع) اولین امامی است که از نسل هر دو فرزندان امام علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) یعنی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) می‌باشد.

    حضرت امام سجاد (ع) پس از تولد فرزند بزرگوارش، او را در آغوش گرفت و نوازش کرد و بر گوش راست او اذان و بر گوش چپش اقامه خواند و این مولود مبارک را محمد» نام نهاد.

    حضرت امام جعفر صادق (ع) در مورد مادر گرامی پیشوای پنجم شیعیان می‌فرماید: آن بانو (فاطمه دختر امام حسن مجتبی (ع)) صدیقه‌ای بود که همانند او در میان فرزندان امام حسن علیه السلام دیده نشده است.»

    از قول حضرت امام باقر (ع) هم واقعه‌ای شگفت انگیز در مورد آن بانوی ارجمند بیان شده که بیانگر مقام والای ایشان است. امام باقر (ع) می‌فرماید: مادرم نزدیک دیواری نشسته بود که ناگهان دیوار شکافته شد و ما صدای هولناک فرو ریختن دیوار را شنیدیم. در این حال، مادرم دست خود را بلند کرد و به سوی دیوار گرفت و گفت: نه، به حق مصطفی صلی الله علیه و آله سوگند یاد می‌کنم که خداوند اجازه سقوط به تو نداده است. پس دیوار در هوا معلق ماند تا مادرم از آن بگذشت. پس از آن، پدرم امام سجاد علیه السلام، یک صد دینار از برای مادرم صدقه داد.»

    کنیه امام باقر (ع) ابوجعفر» و معروف‌ترین لقب ایشان باقر العلوم» به معنای شکافنده علوم است، زیرا آن حضرت (ع)، شکافنده معضلات فکری و حل کننده مسائل و پیچیدگی‌های علوم، و در گستردگی دانش و معارف، سرآمد و شخصیت منحصر به فرد عصر خویش بود.

    شاکر، هادی، امین، صابر، ذاکر، جامع و حاضر از دیگر القاب آن حضرت (ع) است که هر یک بر وجه خاصی از کمالات و فضایل آن حضرت (ع) دلالت دارد.

    حضرت امام محمدباقر (ع) همزمان با واقعه جانگداز عاشورا در سال ۶۱ هجری، در سن ۴ سالگی بود که به همراه پدر و در کنار جد عزیزش حضرت سیدالشهداء (ع) در کربلا حضور داشت.

    آن حضرت (ع) در زمان شهادت پدر بزرگوارشان امام سجاد (ع) در سال ۹۴ هجری قمری، ۳۶ سال سن داشت که امامت شیعیان را عهده دار شد.

    مدت امامت پنجمین پیشوای شیعیان جهان تا زمان شهادت ایشان، ۱۹ سال و دو ماه بود.

    علم و دانش امام محمد باقر (ع) همانند دیگر ائمه اطهار (ع)، از سرچشمه وحی نشأت می‌گرفت و هیچ کس در آن زمان به پایه علمی ایشان نمی‌رسید.

    آوازه منزلت علمی امام (ع) به حدی بود که همه تاریخ نویسان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، در توصیف کمالات ایشان بدون استثنا به مقام علمی آن حضرت (ع) اشاره نموده اند.

    حضرت امام محمد باقر (ع) همانند اجداد پاکش عابدترین فرد روزگار خود محسوب می‌شد و در عبادت، الگوی راستین عابدان بود. اما علیرغم کثرت عبادت هرگز به گوشه نشینی و دوری از فعالیت‌های اجتماعی روی نیاورد، گر چه به قول امام صادق (ع)؛ آن قدر شب‌ها نماز می‌خواندند که در نتیجه ایستادن در حال نماز، پاهای ایشان ورم می‌کرد.» و به گفته ابن صباغ؛ تمام عمر امام علیه السلام در راه طاعت خدا بود.»

    آن امام همام (ع) با این همه، خود را در عبادت خدا قاصر می‌دید و می‌فرمود: چه کسی می‌تواند، چون علی علیه السلام خدا را عبادت کند؟»

    حضرت امام محمد باقر (ع) سرانجام در سال ۱۱۴ هجری قمری و در سن ۵۷ سالگی با توطئه مرموز و مخفیانه هشام بن عبدالملک دهمین خلیفۀ اموی در شهر مدینه مسموم شد و به شهادت رسید و پیکر پاکش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

    مرقد نورانی شریف آن حضرت (ع)، در کنار مرقد جد بزرگوارشان امام حسن مجتبی (ع)، پدر ارجمندشان امام سجاد (ع) و فرزند عزیزشان امام جعفر صادق (ع) قرار دارد و زیارتگاه و ملجأ شیعیان، عاشقان و ارادتمندان است.

    آشنایی با زندگی‌نامه مختصر و معجزه ای جالب از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام)
    * معجزه‌ای از امام محمد باقر (ع)
    در کتاب‌های تاریخی، معجزات فراوانی از امام محمدباقر (ع) نقل شده است. عبدالله بن عطاء مکی در یکی از آن‌ها می‌گوید: به اشتیاق دیدار روی امام باقر علیه السلام از مکه به مدینه آمدم. شبی که به مدینه رسیدم، باران شدید و سرمایی سخت بیداد می‌کرد. من که نیمه شب به در خانه حضرت رسیده بودم، با خود گفتم: اکنون برای در زدن دیر شده است. پس بهتر است تا صبح همین جا بمانم و صبح هنگام به خدمت ایشان مشرف شوم. در این هنگام، صدای امام (ع) را شنیدم که می‌فرمود: در خانه را برای ابن عطاء باز کنید که امشب، سرمای سخت و آزار باران را به خاطر ما تحمل کرده است.»

    * تصریح پیامبر اکرم (ص) به امامت حضرت باقرالعلوم (ع)

    پیامبر اکرم (ص) در ضمن روایات زیادی به مسأله امامت امام محمد باقر (ع) تصریح فرموده اند که از مهم‌ترین آن روایات، روایت جابر بن عبدالله انصاری است. محمد بن مسلم می‌گوید: در کنار جابر نشسته بودیم که امام سجاد علیه السلام همراه با فرزندشان محمد وارد شدند. حضرت سجاد علیه السلام به پسر بزرگوارشان دستور دادند که جابر را که در آن ایام پیرمرد و نابینا شده بود احترام کند. وقتی این کودک پیشانی جابر را به عنوان احترام بوسیدند، جابر پرسید: این کودک کیست؟ امام سجاد علیه السلام فرمودند: پسرم محمد است. جابر، محمد را در آغوش گرفت و گفت:‌ای محمد!، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به تو سلام می‌رساند. حاضران از جابر توضیح بیشتر خواستند. جابر گفت: روزی در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودم که فرمودند:‌ای جابر! تو آن قدر زنده می‌مانی که حتی فرزندم، محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب را که نامش در تورات، باقر است، می‌بینی. وقتی او را دیدی، سلام مرا به او برسان.»







    بسم الله الرحمن الرحیم
    هفتم ذی الحجه سال روز شهادت امام محمد باقر علیه السلام است و شیعیان در سوگ آن ولیّ خدا عزادار می باشند . آن حضرت در شهر مدینه در سال ۵۷ قمری متولد شدند و در سال ۱۱۴ به شهادت رسیدند . مادر بزرگوارشان دختر امام حسن علیه السلام بود . بنابراین آن حضرت هم فرزند امام حسن علیه السلام به شمار می روند و هم فرزند امام حسین علیه السلام .
    انوار علوم و معارف از حضرت امام باقر علیه السلام به دنیا منتشر شد و به مناقب و فضائل آن حضرت دوست ودشمن اعتراف کردند .
    برخی از دانشمندان اهل سنت نیز مقام علمی آن حضرت را ستوداند تا آنجا که جوهری در صحاح اللغه می گوید : به محمد بن علی بن الحسین ابن علی ابن ابیطالب باقر گفته می شد چراکه او علم را شکافت . آن امام بزرگوار بود که رسول خدا صلی الله علیه وآله سالها پیش از ولادتش توسط جابر بن عبدالله انصاری به آن حضرت سلام رساند :
    یا جابر ؛ انک ستبقی حتی تلقی ولدی محمد ابن علی بن ابیطالب المعروف فی التورات بالباقر فإذا لقیته فأقراه منّی السلام »
    ای باقر همانا تو در دنیا خواهی ماند تا آن که فرزندم محمد بن علی ابن الحسین ابن علی ابن ابیطالب که در توراه به باقر معروف است را ملاقات کنی ، پس هنگامیکه او را دیدی از جانب من به او سلام برسان .
    ابوبصیر چنین می گوید به محضر امام صادق و پدرش امام باقر علیهما السلام وارد شدم ، عرضه داشتم شما دو بزرگوار وارثان رسول خدا هستید . امام باقر فرمود : بله . گفتم پس رسول خدا وارث انبیاء بود ، هر چه آنان می دانستند ، میدانست . فرمود: آری چنین است پس گفتم : آیا شمامی توانید که مردگان رازنده کنید و نابیناو جزامی را شفا بخشید ؟ فرمود : آری به إذن خدا می توانیم سپس فرمود : نزدیک من بیا ای ابامحمد ؛ آن گاه دست مبارک خود را بر چشم و صورت من کشید و آنگاه بینا شدم ، خورشید وآسمان و زمین وخانه ها و هر آنچه در خانه بود را به خوبی دیدم . امام علیه السلام فرمود : آیا مایلی که به همین حال بینائی که باقی بمانی و آنچه مردم دارند داشته باشی و روز قیامت نیز مانند بقیه مردم با تو رفتار شود یا آنکه مجدداً نابینا شوی و بهشت به آسانی نصیبت گردد ، عرض کردم مایلم به همان گونه بودم باشم . ابو بصیر می گوید : پس امام علیه السلام به چشمانم دست کشیدند ودوباره به همان حال بازگشتم.
    چند نمونه از كلمات نورانی امام باقر علیه السلام :
    ۱-إنّ هذا اللسان مفتاح كلّ خیر وشرّ فینبغی للمومن أن یختم علی لسانه كما یختم علی ذهبه و فضّته . { بحار الانوار ،ج ۱۷}
    همانا این زبان كلید هرخوبی و بدی است ، پسسزاوار است كه بر زبان خویش مانند زر وسیم خود بگذارد . }
    ۲-.أشدّ الأعمال ثلاثه : ذكر الله علی كلّ حالّ و إنصافك من نفسك و مواساه الأخ فی المال { حلیه الأولیاء ج ۳}
    سخت ترین كارها سه چیز است : در هر حالی به یاد خدا بود ، از خود با انصاف رفتار كردن ، همراهی بابرادركردن درمال

    .
    ۳-إنّما شیعه علیّ (صلوات الله وسلامه علیه ) المتباذلون فی ولایتنا المتحابّون فی مودّتنا المتزاورون لإحیاء أمرنا ، إذا غاصبوا لَم یظلموا و إذا رَضوا لم یُسرفوا ، بركه علی من جاوروا و سِلمٌ لمن خالطوا {تحف العقول}
    همانا شیعه علی صلوات الله وسلامه علیه آن كسانند كه در راه دوستی ما می بخشند و به خاطر محبت ما نسبت به همدیگر محبت می ورزند و برای زنده كردن امر ما (روش و سنت ما) به دیدار یكدیگر می روند ، وقتی كه خشم گیرند ستم نكنند ، و چون خشنود شوند اسراف نورزند ، برای همسایگان بركت وبرایمعاشران خود صلح و آسایشی هستند .
    ۴.- إذا أردت أن تعلم أنّ فیك خیرا فانظر الی قلبك ؛ فإن كان یُحبَّ أهل طاعه الله ویُبغض أهل معصیته ففیك خیروالله یُحبَّك و إن كان یُبغضُ أهل طاعته و یُحبَّ أهل معصیته فلیس فیك خیرٌ والله یُبغضك والمرء مع من أحبّ { الكافی ج ۳}
    اگر میخواهی بدانی كه دروجودت خیروخوبی هست به دل خود نظر كن پس اگر اهل طاعت و بندگان فرمانبردار خدا را دوست و معصیت كاران را دشمن دارد ، یقین بدان كه در تو خیر و خوبیاست و خدا ترا دوست دارد ، و اگر دیدی بندگان مطیع خدا را دشمن و گنهكاران را دوست د ارد ف بدانكه درتو خیری نیست و خدا ترا دشمن دارد ، و مرد همواره با محبوب خود همراه است .
    ۵.- الصللاه عمود الدین ، مَثَلها كَمَثَل عمود الفُسطاط ف إذا ثَبَتَ العمدُ ثبت الأطنابُ والأوتادُ و إذا مال العمودُ و آنكَسَرَ لم یَثبُت وتدٌ و لا طَنَبٌ { ناسخ التواریخ ، وسائل الشیعه كتاب الصلاه}
    نماز ستون دین است ، موقعیت نماز در دین چون موقعیت ستون است در خیمه ، چون ستون ثابت باشد میخها وطنابها نیز ثابت است و چون ستون شكسته شود میخ و طنابی باقی نمی ماند .



    شهادت امام محمد باقر,سالروز شهادت امام محمد باقر



    سالروز شهادت امام محمد باقر ( علیه السلام )
    هفتم ماه ذی الحجه مصادف است با سالروز شهادت پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت حضرت امام محمد باقر (( علیه السلام )) ، شهادت این بزرگوار را به تمامی ارادتمندان خاندان اهل بیت عصمت و طهارت تسلیت می گوییم .


    امام باقر علیه السلام :
    إِنَّما یُداقُّ اللّهُ الْعِبادَ فِى الْحِسابِ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَلى قَدْرِ ما آتاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِى الدُّنْیا.»:
    خداوند در روز قیامت در حساب بندگانش، به اندازه عقلى که در دنیا به آنها داده است، دقّت و باریک بینى مى کند.


     خلاصه ای از زندگی  پر برکت حضرت امام محمد باقر ( ع )
     نام مبارک امام پنجم محمد بود . لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است ،بدین جهت که : دریای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت . القاب دیگری مانند شاکر و صابر و هادی نیز برای آن حضرت ذکر کرده اند که هریک باز گوینده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است .
    کنیه امام " ابوجعفر " بود . مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی ( ع ) است . بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن ( ع ) و از سوی پدر به امام حسین ( ع ) می رسید . پدرش حضرت سیدالساجدین ، امام زین العابدین ، علی بن الحسین ( ع ) است .


    تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57هجری در مدینه اتفاق افتاد . در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سید الشهداء کودکی بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک می شد .


    دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95هجری که سال درگذشت امام زین العابدین ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114ه . یعنی مدت 19سال و چند ماه ادامه داشته است .

    در دوره امامت امام محمد باقر ( ع ) و فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) مسائلی مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن مشاجرات ی و ظهور سرداران و مدعیانی مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی و دیگران مطرح است ، ترجمه کتابهای فلسفی و مجادلات کلامی در این دوره پیش می آید ، و عده ای از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا می شوند . قاضیها و متکلمانی به دلخواه مقامات رسمی و صاحب قدرتان پدید می آیند و فقه و قضاء و عقاید و کلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر می نماید ، و تعلیمات قرآنی - به ویژه مسأله امامت و ولایت را ، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا ، افکار بسیاری از حق طلبان را به حقانیت آل علی ( ع ) متوجه کرده بود ، و پرده از چهره زشت ستمکاران اموی و دین به دنیا فروشان برگرفته بود ، به انحراف می کشاندند و احادیث نبوی را در بوته فراموشی قرار می دادند . برخی نیز احادیثی به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و یا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون می نمودند .


    اینها عواملی بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهبانان دین در برابر آنها بایستند . بدین جهت امام محمد باقر ( ع ) و پس از وی امام جعفر صادق ( ع ) از موقعیت مساعد روزگار ی ، برای نشر تعلیمات اصیل اسلامی و معارف حقه بهره جستند ، و دانشگاه تشیع و علوم اسلامی را پایه ریزی نمودند.

    زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقیقی تعلیمات پیامبر ( ص ) و ناموس و قانون عدالت بودند ، و می بایست به تربیت شاگردانی عالم و عامل و یارانی شایسته و فداکار دست یازند ، و فقه آل محمد ( ص ) را جمع و تدوین و تدریس کنند . به همین جهت محضر امام باقر ( ع ) مرکز علماء و دانشمندان و راویان حدیث و خطیبان و شاعران بنام بود . در مکتب تربیتی امام باقر ( ع ) علم و فضیلت به مردم آموخته می شد .
    امام باقر ( ع ) دارای خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود . سیرت و صورتش ستوده بود . پیوسته لباس تمیز و نو می پوشید . در کمال وقار و شکوه حرکت می فرمود .


    از آن حضرت می پرسیدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش می پوشید ، تو چرا لباس فاخر بر تن می کنی ؟ پاسخ می داد : مقتضای تقوای جدم و فرمانداری آن روز ، که محرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند ، چنان بود . من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار ، نمی توانم تعظیم شعائر دین کنم .


    امام پنجم ( ع ) بسیار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود .
    با همه اصحاب مصافحه می کرد و دیگران را نیز بدین کار تشویق می فرمود . در ضمن سخنانش می فرمود : مصافحه کردن کدورتهای درونی را از بین می برد و گناهان دو طرف - همچون برگ درختان در فصل خزان - می ریزد . امام باقر ( ع ) در صدقات و بخشش و آداب اسلامی مانند دستگیری از نیازمندان و تشییع جنازه مؤمنین و عیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینی ، کمال مواظبت را داشت .


    می خواست سنتهای جدش رسول الله ( ص ) را عملا در بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقی را به مردم تعلیم نماید . در روزهای گرم برای رسیدگی به مزارع و نخلستانها بیرون می رفت ، و با کارگران و کشاورزان بیل می زد و زمین را برای کشت آماده می ساخت . آنچه از محصول کشاورزی - که با عرق جبین و کد یمین - به دست می آورد در راه خدا انفاق می فرمود .


    بامداد که برای ادای نماز به مسجد جدش رسول الله ( ص ) می رفت ، پس از گزاردن فریضه ، مردم گرداگردش جمع می شدند و از انوار دانش و فضیلت او بهره مند می گشتند .
    مدت بیست سال معاویه در شام و کارگزارانش در مرزهای دیگر اسلامی در واژگون جلوه دادن حقایق اسلامی - با زور و زر و تزویر و اجیر کردن عالمان خود فروخته - کوشش بسیار کردند .

     

    ناچار حضرت سجاد ( ع ) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر ( ع ) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهای بی سابقه آل ابوسفیان ، که مردم به حقانیت اهل بیت عصمت ( ع ) توجه کردند ، در اصلاح عقاید مردم به ویژه در مسأله امامت و رهبری ، که تنها شایسته امام معصوم است ، سعی بلیغ کردند و معارف حقه اسلامی را - در جهات مختلف - به مردم تعلیم دادند تا کار نشر فقه و احکام اسلام به جایی رسید که فرزند گرامی آن امام ، حضرت امام جعفر صادق ( ع ) دانشگاهی با چهار هزار شاگرد پایه گذاری نمود ، و احادیث و تعلیمات اسلامی را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد . امام سجاد ( ع ) با زبان دعا و مناجات و یادآوری از مظالم اموی و امر به معروف و نهی از منکر و امام باقر ( ع ) با تشکیل حلقه های درس ، زمینه این امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم دینی را برای مردم روشن فرمود . رسول اکرم اسلام ( ص ) در پرتو چشم واقع بین و با روشن بینی وحی الهی وظایفی را که فرزندان و اهل بیت گرامی اش در آینده انجام خواهند داد و نقشی را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت ، ضمن احادیثی که از آن حضرت روایت شده ، تعیین فرموده است .

     


    چنان که در این حدیث آمده است :
    روزی جابر بن عبدالله انصاری که در آخر عمر دو چشم جهان بینش تاریک شده بود به محضر حضرت سجاد ( ع ) شرفیاب شد . صدای کودکی را شنید ، پرسید کیستی ؟ گفت من محمد بن علی بن الحسینم ، جابر گفت : نزدیک بیا ، سپس دست او را گرفت و بوسید و عرض کرد : روزی خدمت جدت رسول خدا ( ص ) بودم . فرمود : شاید زنده بمانی و محمد بن علی بن الحسین که یکی از اولاد من است ملاقات کنی . سلام من را به او برسان و بگو : خدا به تو نور حکمت دهد . علم و دین را نشر بده . امام پنجم هم به امر جدش قیام کرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دینی و تعلیم حقایق قرآنی و احادیث نبوی ( ص ) پرداخت .


    نام نامی آن حضرت با دهها و صدها حدیث و روایت و کلمات قصار و اندرزهایی همراه است ، که به ویژه در 19سال امامت برای ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شایسته خود بیان فرموده است . بنا به روایاتی که نقل شده است ، در هیچ مکتب و محضری دانشمندان خاضعتر و خاشعتر از محضر محمد بن علی ( ع ) نبوده اند .


    در زمان امیرالمؤمنین علی ( ع ) گوئیا ، مقام علم و ارزش دانش هنوز - چنان که باید - بر مردم روشن نبود ، گویا مسلمانان هنوز قدم از تنگنای حیات مادی بیرون ننهاده و از زلال دانش علوی جامی ننوشیده بودند ، و در کنار دریای بیکران وجود علی ( ع ) تشنه لب بودند و جز عده ای معدود قدر چونان گوهری را نمی دانستند . بی جهت نبود که مولای متقیان بارها می فرمود : سلونی قبل از تفقدونی "پیش از آنکه من را از دست بدهید از من بپرسید . " و بارها می گفت : من به راههای آسمان از راههای زمین آشناترم .

     

    ولی کو آن گوهرشناسی که قدر گوهر وجود علی را بداند ؟ اما به تدریج ، به ویژه در زمان امام محمد باقر ( ع ) مردم کم کم لذت علوم اهل بیت و معارف اسلامی را درک می کردند ، و مانند تشنه لبی که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و یا قدر آن را ندانسته باشد ، زلال گوارای دانش امام باقر ( ع ) را دریافتند و تسلیم مقام علمی امام ( ع ) شدند ، و به قول یکی از مورخان : " مسلمانان در این هنگام از میدان جنگ و لشکر کشی متوجه فتح دروازه های علم و فرهنگ شدند " . امام باقر ( ع ) نیز چون زمینه قیام بالسیف ( قیام مسلحانه ) در آن زمان - به علت خفقان فراوان و کمبود حماسه آفرینان - فراهم نبود ، از این رو ، نشر معارف اسلام و فعالیت علمی را و هم مبارزه عقیدتی و معنوی با سازمان حکومت اموی را ، از این طریق مناسب تر می دید ، و چون حقوق اسلام هنوز یک دوره کامل و مفصل تدریس نشده بود ، به فعالیتهای ثمر بخش علمی در این زمینه پرداخت . اما بدین خاطر که نفس شخصیت امام و سیر تعلیمات او - در ابعاد و مرزهای مختلف - بر ضرر حکومت بود ، مورد اذیت و ایذاء دستگاه قرار می گرفت .


    دستگاه خلافت آنجا که پای مصالح حکومتی پیش می آمد و احساس می کردند امام ( ع ) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمی گیرد و خط صحیح را در شناخت " امام معصوم ( ع ) " و امامت که دنباله خط " رسالت " و بالاخره " حکومت الله " است تعلیم می دهد ، تکان می خوردند و دست به ایذاء و آزار و شکنجه امام ( ع ) می زدند و گاه به زجر و حبس و تبعید .


    برای شناخت این امر ، به بیان این واقعه که در تاریخ یاد شده است می پردازیم :
    " در یکی از سالها که هشام بن عبدالملک ، خلیفه اموی ، به حج می آید ، جعفر بن محمد ، امام صادق ، در خدمت پدر خود ، امام محمد باقر ، نیز به حج می رفتند .

     

    روزی در مکه ، حضرت صادق ، در مجمع عمومی سخنرانی می کند و در آن سخنرانی تأکید بر سر مسأله پیشوایی و امامت و اینکه پیشوایان بر حق و خلیفه های خدا در زمین ایشانند نه دیگران ، و اینکه سعادت اجتماعی و رستگاری در پیروی از ایشان است و بیعت با ایشان و . نه دیگران . این سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته می شود ، آن هم در مکه در موسم حج ، طنینی بزرگ می یابد و به گوش هشام می رسد. هشام در مکه جرأت نمی کند و به مصلحت خود نمی بیند که متعرض آنان شود . اما چون به دمشق می رسد ، مأمور به مدینه می فرستد و از فرماندار مدینه می خواهد که امام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه کند، و چنین می شود .


    در محفلی که هشام برای توهین به امام ترتیب داده بود بر سر مقام رهبری و خلافت اسلامی با امام باقر ( ع ) سخن می گوید . امام باقر درباره رهبری رهبران بر حق و چگونگی اداره اجتماع اسلامی و اینکه رهبر یک اجتماع اسلامی باید چگونه باشد ، سخن می گوید.

     

    اینها همه هشام را - که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام - بیش از پیش ناراحت می کند . بعضی نوشته اند که : امام باقر را در دمشق به زندان افکند . و چون به او خبر می دهند که زندانیان دمشق مرید و معتقد به امام ( ع ) شده اند ، امام را رها می کند و به شتاب روانه مدینه می نماید . و پیکی سریع ، پیش از حرکت امام از دمشق ، می فرستد تا در آبادیها و شهرهای سر راه همه جا علیه آنان ( امام باقر و امام صادق - ع - ) تبلیغ کنند تا بدین گونه ، مردم با آنان تماس نگیرند و تحت تأثیر گفتار و رفتارشان واقع نشوند . با این وصف امام ( ع ) در این سفر ، از تماس با مردم - حتی مسیحیان - و روشن کردن آنان غفلت نمی ورزد.


    حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زین العابدین ( ع ) زندگی کرد و در تمام این مدت به انجام دادن وظایف خطیر امامت ، نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامی ، تعلیم شاگردان ، رهبری اصحاب و مردم ، اجرا کردن سنتهای جد بزرگوارش در میان خلق ، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحیح رهبری و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعی و امام معصوم ، که تنها خلیفه راستین خدا و رسول ( ص ) در زمین است ، پرداخت و لحظه ای از این وظیفه غفلت نفرمود .


    سرانجام در هفتم ذیحجه سال 114  هجری در سن 57 سالگی در مدینه با توطئه هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست . پیکر مقدسش را در قبرستان بقیع - کنار پدر بزرگوارش - به خاک سپردند.



    منبع:guilan.ac.ir



    



    نماز جماعت مغرب و عشاء شب عید غدیر در بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا به امامت حاج آقا عارف نیا امام جماعت مسجد





     تصاویر تلاوت قرآن شب عید غدیر با صدای برادر سعید ملایی در بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا







     






    مصوبات جلسه:
    1- برگزاری جشن شادی خیابانی با ماشین وموتور و موالودی خوانی در چند محل در طول مسیر( پل کیازنیک- خالسر- کفش کن محله- اطاقور- مردیان- کومله- مزار شهید املاکی و مسجد سلوش و درپایان جنب مسجد امام حسین ع کیاگهان ودادقانسرا) با توجه به شیوع ویروس کرونا به تصویب نرسید.
    2- مقرر شد مراسم سخنرانی و مولودی خوانی بعد از نمازمغرب و عشا در شب عید غدیر درداخل مسجد انجام شود.
    3- پذیرایی در این مراسم فقط شیرینی تصویب شد
    4- سخنران این مراسم حاج آقا عارف نیا و مولودی خوان هم برادر ملایی انتخاب شدند
    5- مقرر شد قبل ازمراسم ازساعت 7 غروب تا اذان مغرب مولودی پخش شود و ازطریق اعلام کردن اطلاع رسانی شود





    پذیرایی پایان جلسه










    رخداد غدیر در ذى ‏الحجه سال دهم هجرى، تنها یک حادثه تاریخى نیست؛ غدیر، تنها نام یک سرزمین نیست، یک تفکر است؛ نشانه ‏اى است از تداوم خط نبوت است.

    غدیر در لغت به معنای آبگیر است؛ گودالی در بیابان که آب باران در آن گرد آید. در میان راه دو شهر بزرگ دنیای اسلام، مکه و مدینه، محلی است به نام جُحفه» که در زمان رسول گرامی اسلام (ص) ، کاروانیان حج گذار در آنجا از هم جدا می‌شدند و به طرف دیار خود می‌رفتند. در این محل، غدیر خم جای دارد. علت نام گذاری این غدیر به خم، آن است که آبگیر آنجا به شکل خُمِ رنگرزان بوده و برخی قبایل صحرایی، گاه جامه‌ های رنگ کرده خود را در این آبگیر می‌ شسته ‌اند.

    خلاصه واقعه غدیر خم

    در سال دهم هجرت، رسول خدا (ص ) به حج رفت و احکام آن را به مردم آموزش داد. به هنگام بازگشت از مکه، در استراحتگاه جُحفه و در غدیر خم، به امر خدا مردمان را گرد آورد و در آن مجمع سترگ، امام علی علیه السلام را به جانشینی خود به آنان شناساند و فرمود: هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست». البته جانشینی علی علیه السلام سال‌ها پیش در مکه و در جمع خاندان هاشم انجام گرفته بود، ولی در غدیر، به اطلاع عمومرسید.

    پیام غدیر

    داستان غدیر از عظمت و ضرورت ولایت و ریشه‌ای بدون این مسئله خبر می‌دهد. رسول خدا در آن هنگام و در زیر آن آفتاب سوزان. آن همه جمعیت را برای چه نگه می‌دارد و چه پیامی برای‌شان دارد.

    این پیام اساسی ‌ترین پیام دین او بود و به راستی رسول ص بر عظمت و ضرورت آن واقف بود، که مردم را در آن گرمای سوزان نگه داشت و رسالت آسمانی خویش را به مسلمانان ابلاغ فرمود.



    غدیر، خنثی کننده توطئه

    آنچه می‌توانست همه نقشه‌های منافقان را یکجا خنثی، و اسلام را در چنان برهه حساسی حفظ کند، تعیین جانشین پیامبر و اعلان رسمی آن بود، چنان که حضرت زهرا(س) در این‌ باره می‌فرمایند: پیامبر در روز غدیر، عقد ولایت را برای علی علیه السلام محکم کرد». غدیر خم منافقان را فلج کرد و مانع اجرای نقشه‌ ها و توطئه‌ های شیطانی‌ شان شد.

    تاج ولایت

    پیامبر ص در غدیر خم عمامه خود را، که سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین علیه السلام قرار دادندو انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویختند و فرمودند عمامه تاج عرب است».

    خلاصه مکتب وحی

    غدیر» عصاره و نتیجه خلقت و چکیده تمام ادیان الهی و خلاصه مکتب وحی است و صرفا واقعه‌ای تاریخی نیست. این نام مقدس، عنوان عقیده ما و اساس دین است. غدیر ثمره نبوت و میوه رسالت است غدیر تعیین کننده خط‌مشی مسلمانان تا آخرین روز دنیاست. غدیر ماجرایی سرنوشت‌ساز است که خطبه غدیر» شاخص‌ترین و زنده‌ترین سند آن است.

    غدیر؛ تداوم خط نبوت

    واقعه غدیر خم که در آخرین سال زندگی رسول گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله رخ داد و در آن علی علیه السلام به جانشینی آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌و‌آله برگزیده شد، حادثه‌ای تاریخی نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست؛ یک تفکر است. غدیر، نشانه و رمزی است که از تداوم خط نبوت خبر می‌دهد. غدیر، نقطه تلاقی کاروان رسالت با طلایه‌داران امامت است. آری، غدیر خم یک سرزمین نیست؛ چشمه‌ای است که تا پایان هستی می‌جوشد؛ کوثری است که فنا برنمی‌دارد؛ و افقی است بی‌کرانه و خورشیدی است عالم‌تاب.

    غدیر و سرنوشت اسلام

    بدون شک واقعه غدیر خم، نقش سرنوشت سازی در تعیین مسیر آینده اسلام داشته است. در این واقعه، پیامبر اسلام صلی‌ الله‌ علیه‌ و ‌آله مهم‌ترین مأموریت دوران پیامبریِ خود را به انجام رساند؛ مأموریتی که انجام آن، به منزله رساندن پیام رسالت حضرت بود، و کوتاهی در مورد آن، به از بین رفتن زحمات چندین ساله ایشان می‌انجامید؛ چنان که خداوندمتعالی درآیه ۶۷ سوره مائده می‌فرماید: هان ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است، تبلیغ کن و اگر چنان نکنی، پیام و رسالت او را انجام نداده‌ای وخداوند تو را از مردم حفظ می‌فرماید».


    حدیث غدیر خم یقینی است

    واقعه غدیر خم، یکی از مسلّم‌ترین مسائل تاریخ اسلام است و صدها دانشمند از آن یاد کرده‌اند؛ مانند ابوریحان بیرونی و خواجه نصیرالدین طوسی. فیلسوف معروف، فارابی نیز بر همین اساس، به تحلیل فلسفه امامت» پرداخته است. ابن سینا نیز به موضوع نص (حدیث صریح غدیر)، در کتاب شفا اهمیت داده است، و آن را بهترین راه برای تعیین جانشین دانسته است. گذشته از علمای بزرگ شیعه که همه موثّق‌اند و حجت،ده‌ها و ده‌ها دانشمند و محدث و مورّخ و مفسر از اهل ‌سنت نیز حدیث غدیر و واقعه آن را نقل کرده‌ اند؛ مانند طبری و ابن اثیر و احمد حنبل.

    اگر می‌شد…

    اگر پس از درگذشت پیامبر اکرم ص به سفارش ‌های روز غدیر و موارد مکرر دیگری که پیامبر خدا، علی علیه السلام را پیشوا معرفی فرموده بود عمل کرده بودند، اسلام جهان گیر می‌شد و دین خدا بشریت را به راه می‌آورد و عدالت و دادگری، آفاق تا آفاق گیتی را می‌گرفت. از اینجاست که همه هوشمندان تاریخ بشر که به گونه‌ای ازاین واقعه آگاهی یافته‌اند، از انحرافی که پس از رحلت پیامبر پیش آمد، اظهار تأسف کرده‌اند؛ از این جمله است ولتر، فیلسوف مشهور فرانسوی. وی تأسف خویش را چنین اظهار کرده است: آخرین اراده محمد انجام نشد؛ او علی را به جای خود منصوب کرده بود…».

    عید غدیر در احادیث

    عید خلافت و ولایت

    زیاد بن محمد گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا مسلمانان عیدی غیر از عید قربان و عید فطر و روز جمعه دارند؟ فرمود: آری، روزی که رسول خدا ص ، امیرمؤمنان علی علیه السلام را (به خلافت و ولایت) منصوب کرد».

    برترین عید امت

    رسول خدا ص فرمود: روز غدیر خم، برترین عیدهای امت من است، و آن روزی است که خداوند بزرگ دستورداد برادرم، علی بن ابی‌طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم به دست او هدایت شوند، و آن روزی است که خداوند در آن روز دین را تکمیل، و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را دین آنان قرار داد».

    عید آسمانی

    حضرت امام رضا علیه السلام به نقل از جدّش امام صادق علیه السلام فرمود: روز غدیر خم، درآسمان مشهورتر از زمین است».

    عید پر برکت

    امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعی روز غدیر را می‌شناختند، فرشتگان روزی ده بار با آنان مصافحه می‌کردند. بخشش‌های خدا به کسی که آن روز را شناخته، قابل شمارش نیست».

    روز سپاس و شادی

    امام صادق علیه السلام فرمود: عید غدیر، روز عبادت و نماز و سپاس و ستایش خداست، و روز سرور و شادی است؛ به دلیل ولایت ما خاندان که خدا بر شما منت گذاشت. من دوست دارم شما آن روز را روزه بگیرید».


    روز نیکوکاری و بخشش

    از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: یک درهم دادن به برادران با ایمان و معرفت در روز عید غدیر، برابر هزار درهم (در روزهای دیگر) است؛ بنابراین، در این روز به برادرانت انفاق کن و هر مرد و زن مؤمن را شاد گردان».

    روز ناله نومیدی شیطان

    امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش حضرت باقرالعلوم علیه السلام نقل کرد که فرمود: شیطان چهار بار ناله نومیدی سر داد؛ روزی که مورد لعن خدا قرار گرفت، روزی که از آسمان به زمین هبوط کرد، روزی که پیامبر اسلام ص به پیامبری مبعوث شد، و روز عید غدیر خم».

    پیام تبریک

    غدیر، سرچشمه همیشه ‌جوشان ولایت است که از سینه تفتیده خم» به جام محبت دوست‌داران پیامبر و خاندانش جارى است. غدیر، شایسته هر ثناست که وحى از او پیراست و محمد بدو آراست و اسلام از او برخاست. غدیر، تفسیر بدر و احد و شأن نزول صفین و نهروان است. بدر، عدالت مى‌خواست؛ احد، شجاعت آرزو مى‌کرد؛ خیبر تماشاى صداقت را تمنا داشت و غدیر، آمین آن همه ثنا و دعا بود. غدیر، روز انسان است. غدیر، تداوم رسالت محمد صلی الله علیه و آله در ولایت على علیه ‌السلام است. غدیر، عید پیمان و میثاق و عهد است. غدیر، عید عدالت و رهبرى است. عید امامت و ولایت بر عاشقان مبارک باد.


    کوثرى از مِىِ غدیر

    پیامبر در سال دهم هجرت حج گزارد و به سوى مدینه بازگشت. در روز هجدهم ذى‌حجه که قافله ‌هاى بسیارى پیش از پیامبر حرکت مى‌کردند و عده‌اى از پسِ حضرت مى‌آمدند، پیامبر به سرزمین غدیر خم رسید. او به فرمان الهى دستور داد سواران و پیادگان توقف کنند، آنان که رفته‌اند، بازآیند و آنان که نیامده ‌اند، برسند. سپس بر انبوهى از جهاز شتران فراز رفت و خداى را سپاس گفت و از اینکه به زودى از میان آنان خواهد رفت، خبر داد. سپس از آنان خواست درباره چگونگى ابلاغ رسالت وى گواهى دهند. مردمان فریاد برآوردند: شهادت مى‌دهیم که تو پیام حق را ابلاغ کردى، نصیحت کردى و جهاد نمودى. خداوند تو را پاداش نیکو دهد.

    آن‌گاه از جایگاه والاى خود در میان امت سخن گفت و از آنان بر اولویت خود گواه خواست و پس از شنیدن پاسخ‌هاى یک‌صدا و بلند، دست على علیه‌السلام را گرفت و با شکوهى شگرف و فریادى رسا فرمود: من کنت مولا فعلى مولاه.» سه بار این جمله را تکرار و بر یاوران و پذیرندگان ولایت او دعا کرد.




    پرسش
    چرا واقعه غدیر در اجتماع بزرگ مسلمانان یعنی ایام حج واقع نشد؟ آیا اگر در آن ایام واقع می‌شد بهتر نبود؟
    پاسخ اجمالی

    پیامبر اکرم (ص) مسئله مهم خلافت و جانشینی امیر مؤمنان علی (ع) را به دفعات و به مناسبت های مختلف به مردم گوشزد کرده بود، و بیان آن در اجتماع مسلمانان در غدیر خم، به منظور تأکید مجدد و اتمام حجت بوده است.

     

    اعلام این مسئله مهم بعد از اتمام مراسم حج در آن روز خاص و در مکان خاص، علاوه بر آن که به دستور اکید پروردگار بوده، حکمت های نیز داشته است؛ از جمله:

     

    ألف. با توجه به حساسیت مسئله ولایت و جانشینی و احتمال مخالفت بعضی از افراد، اعلام نشدن آن در ایام حج شاید به منظور حفظ آرامش حاجیان در انجام صحیح اعمال و پیشگیری از حرمت شکنی مسجدالحرام و منی و عرفات بوده است.

     

    ب. این موضوع باید با حضور همه حج گزاران و در فضایی آرام طرح می شد و در موسم حج، به دلیل محدودیت زمانی و مکانی و اهمیت انجام صحیح اعمال حج، اجتماع همه آنها در فضایی آرام عملاً ممکن نبود.

     

    ج. شاید یکی از حکمت ها، بالا بودن میزان تأثیر و نفوذ کلام در موقعیت وداع و خداحافظی مراد و مرید بوده است. منطقه غدیر خم، آخرین محل وداع هزاران مسلمان شیفته و مرید پیامبر با مراد خودشان بود؛ از این رو لحظه ای حساس و حیاتی برای تکرار و تأکید مجدد بر این نکته مهم و سرنوشت ساز یعنی خلافت و جانشینی امیر مؤمنان علی (ع) به نظر می رسید.

     

    بنابراین، انتخاب غدیر خم با شرایط خاص و منحصر به فرد خود، انتخابی از سر تدبیر و حکمت است، تا به عنوان حادثه ای جدید و فراموش ناشدنی و برای همیشه تاریخ در اذهان مردم ثبت شود.



    پاسخ تفصیلی

    در پاسخ به سؤال شما توجه به چند نکته ضروری است:

     

    1. در قرآن مجید آیات فراوانی وجود دارد که در احادیثی از پیامبر اکرم (ص) شأن نزول آنها، امامت امام علی (ع) است. از جمله این آیات: آیه تبلیغ[1]، آیه ولایت[2]، آیه اولی الامر[3]، آیه صادقین[4] و . می باشد.[5]

     

    2. روایات بسیاری در منابع اهل تشیع و اهل تسنن وارد شده که پیامبر اکرم (ص) مسئله مهم خلافت و جانشینی امیر مؤمنان علی (ع) امامان بعد از او را مکرّر و به مناسبت های مختلف به مردم گوشزد کرده اند؛ از جمله فرمودند: وصی و جانشین بعد از من علی بن ابی طالب(ع) است و بعد از او دو فرزندم حسن و حسین (ع) که نُه امام دیگر از صلب حسین (ع)، پی هم می آیند. [6] البته این روایت افزون بر روایاتی است که در جریان حدیث یوم الدار، حدیث منزلت[7]، حدیث غدیر خم[8] و حدیث مشهور ثقلین[9] بیان شده و یا احادیثی که فرموده، پس از من دوازده تن خلیفه خواهند آمد که به وسیله آنان دین عزیز می شود.[10] و بیان مجدد آن در غدیر خم، تنها تأکید بر اهمیت موضوع و به منظور اتمام حجت نهایی با مردم بود.

     

    3. اعلام این مسئله مهم بعد از اتمام مراسم حج در آن روز خاص آن هم در محل غدیر خم که چهار راهی بوده که همه حج گزاران در آن جا از هم جدا می شوند و هر گروه به سوی سرزمین خود می رود، به فرمان اکید باری تعالی بوده که فرمود: "اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملًا (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام نداده‏اى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مى‏دارد و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمى‏کند".[11] در کتاب هاى مختلفى که دانشمندان اهل تسنن، اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ نوشته‏اند، روایات زیادى دیده مى‏شود که با صراحت مى‏گوید: آیه فوق درباره على (ع) نازل شده است. این روایات را جمع زیادى از صحابه از جمله "زید بن ارقم"، "ابو سعید خدرى"، "ابن عباس"، "جابر بن عبد اللَّه انصارى"، "ابو هریره"، "براء بن عازب"، "حذیفه"، "عامر بن لیلى بن ضمره" و "ابن مسعود" نقل کرده‏اند و گفته‏اند که آیه فوق درباره على (ع) و داستان روز غدیر نازل گردید.[12]

     

    علاوه بر آنچه بیان شد، اعلام ولایت امام علی (ع) در غدیر خم دارای حکمت هایی بوده از جمله:

     

    ألف. عدم دغدغه خاطر مسلمانان بعد از انجام کامل مناسک حج و رسیدن به آرامش خاطر کافی برای طرح مسئله ولایت و جانشینی علی (ع).

     

    ب. پیشگیری از مخالفت احتمال بعضی منافقان و کج فهمان و جلو گیری از حرمت شکنی مسجدالحرام و کعبه توسط افراد هتاک و بی دین.[13]

     

    ج. عدم گنجایش مسجد الحرام (با توجه به عدم توسعه در آن زمان) برای همه جمعیت حج گزاران.

     

    د. نفوذ کلام مطلوب پیامبر(ص) در هنگام وداع و خدا حافظی و جدایی بین مولا و بنده و مرید و مراد و منطقه غدیر خم هنگامه وداع و به تعبیری شاهراه تعیین مسیر کاروان های حجاج و زمان و مکان آخرین وداع هزاران مسلمان شیفته و مرید پیامبر با مراد خودشان بود، از این رو لحظه ای حساس و حیاتی برای تکرار و بیان این نکته مهم و سرنوشت ساز یعنی خلافت و جانشینی امیر مؤمنان علی (ع) بود.[14]

     

    هـ. حکمت و تدبیر اقتضا می کند گاهی برای بیان مطالب مهم و سرنوشت ساز، شرایط و فضایی متفاوت با شرایط و فضای عادی و تکراری را برگزید و انتخاب غدیر خم با شرایط خاص و منحصر به فرد خود[15] برای ثبت آن به عنوان حادثه ای جدید و فراموش ناشدنی و برای همیشه تاریخ در اذهان مردم بود.

     

    این واقعه توسط عده ی زیادی(110 نفر) از صحابه[16] پیامبر اکرم(ص) و همچنین از 84 نفر از تابعین و 36 نفر از دانشمندان و تاریخ نگاران، نقل شده است. علامه امینی با مدارک و دلایل محکم از منابع معروف اسلامی(اهل سنت و شیعه)، در کتاب شریف الغدیر تمامی این نقل ها را آورده است.

     

    آنچه ذکر شد فقط گوشه ای از دلایل بی شماری است که بر خلافت بلافصل علی (ع) دلالت دارد.[17]، []

     

    برای مطالعه بیشتر به:

     

    تفسیر پیام قرآن، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ج 9، ص 177 به بعد، (امامت و ولایت در قرآن) مراجعه فرمائید.

     

     

    [1] . مائده، 67 "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک.."، برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به نمایه: اهل سنت و آیه تبلیغ، سؤال شماره 141 (سایت: 1142).

    [2] . مائده، 55 "انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاة.".

    [3] . نساء، 59 "یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم.".

    [4] . توبه،  119"یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و وا مع الصادقین."، ینابیع المودة، ص 115؛ شواهد التنزیل ج1، ص 262، در روایات بیان شده است؛ منظور از صادقین حضرت علی(ع) و اهل بیت پیامبر(ص) می باشند.

    [5]  برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به نمایه: اثبات امامت امام علی(ع) از قرآن، سؤال 324 (سایت: 17).

    [6]سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، چاپ لبنان، ص 327، ایضاً ینابیع المودة، شیخ سلیمان قندوزی، باب 77، ص 444، چاپ اسلامبول؛ همچنین فرائد السمطنی، جوینی، بیروت، ج 2، ص 134.

    [7]   فضائل الخمسه، ج 1، ص 316- 299، "انت منی بمنزلة هارون من موسی الا أنه لا نبی بعدی".

    [8]  رجوع شود به نمایه: مدارک حدیث غدیر، سؤال 1953 (سایت: 1992).

    [9]فضائل الخمسه، ج 2، ص 53 – 44. "انی اوشک ان ادعی فاجیب و انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله عز و جل و عترتی. کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی، انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظرونی بم تخلفونی فیهما".

    [10]  برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به نمایه: اثبات امامت امام علی(ع)، سؤال 999 (سایت: 1162).

    [11] . مائده، 67، "یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ".

    [12]  تفسیر نمونه، ج ‏5، ص 5.

    [13]  چنانکه در تاریخ وارد شده وقتی امام حسین (ع) احتمال حرمت شکنی مسجدالحرام را از سوی دشمنانشان دادند مراسم حج را نیمه تمام رها کردند.

    [14]  جریان غدیر در سال آخر عمر پیامبر اکرم (ص) در حجة الوداع اتفاق افتاد و آن حضرت، با بیان . من کنت مولاه فهذا علی مولاه.»؛ هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست و.، به امامت علی بن ابیطالب تصریح فرمود و رسالت خود را ابلاغ فرمود.

    [15]  آفـتـاب داغ و ریگ ها گداخته و تمام دشت را هیچ سایه سـارى جز آسمان نبود. حالِ پیامبر(ص) دگـرگـون شـد. چـهـره اش حـالتـى خـاص بـه خود گرفت؛ حالتى که همواره هنگام نـزول وحـى بـر ایـشان عارض مى شد. پیامبر(ص) توقف نمود. آهـنـگ تـوقـف کـاروان تـوسـط جـارچیان نیز نواخته شد. رفته ها بازگشتند؛ پراکنده ها جمع شدند؛ باز مانده ها رسیدند؛ پیاده ها توشه بر زمین نهادند، سواره ها پیاده شدند و همه گوش به فرمان. همه مى دانستند به یقین، امر مهمى پیش آمده که پیامبر(ص)، همگان را به ماندن و شنیدن آن دعوت کرده است، برگرفته با تغییرات از گنجنامه ی امام علی (ع)، مبحث غدیر و ولایت.

     [16]ابوسعید خدری، زیدین ارقم، جابر بن عبدالله انصاری، ابن عباس، براء بن عازب، حذیفه، ابوهریرة، ابن مسعود و عامر بن لیلی، از آن جمله اند.

    [17]جهت مطالعه بیشتر به کتاب الغدیر، علامه امینی، ج 1؛ پیشوایی از نظر اسلام، جعفر سبحانی، ص 274 و 317 ویژه اسناد و مضامین و تحلیل های حدیث غدیر مراجعه شود.

    [] اقتباس از سؤال 999 (سایت: 1162)، نمایه اثبات امامت امام علی(ع).





    پرسش
    چرا پیامبر اسلام(ص) مسئله ولایت و خلافت حضرت علی(ع) را در بازگشت از حجة الوداع» و در آن شرایط سخت، در محل غدیر خم» مطرح فرمودند؟
    پاسخ اجمالی
    آن‌گاه که تهدید رومیان از ناحیه سرزمین‌هاى شام، مرزهاى شمالى کشور اسلامى را به خطر انداخت و قدرتِ زبان‌زد رومیان، همه را وحشت‌زده کرد، رسول خدا(ص) چنین مصحلت دانست که سپاهى گران از تمام بلاد اسلامى فراهم و به قصد سرحدّات شمالى روانه گرداند. چون زمان مقّرر فرا رسید، پیامبر(ص) دستور حرکت دادند و بر خلاف گذشته نماینده خود؛ یعنی علی(ع) را در مدینه معیّن نمودند.
    منافقان نیز از این فرصت در پى بهره‌جویى آمدند. به همین جهت چنین شایعه کردند که رسول خدا(ص) را حفظ جان داماد و پسر عمّ، عزیزتر از جهاد با رومیان بوده و شاید این به خواست خود  حضرت على انجام شده است. این شایعه را على(ع) دریافت و سراسیمه خود را به پیامبر رسانید و مصرّانه از مقتداى خویش خواست تا اذن حضور در رکاب را صادر نماید. اما رسول خدا(ص) در ظاهر براى اطمینان خاطر على(ع)، و در واقع براى تفهیم مسئله‌اى مهم به مسلمانان و حاضران در اردوگاه، به حضرت على فرمود: آیا راضى نیستى به این‌که براى من چون هارون براى موسى باشى با این فرق که بعد از من پیامبرى نخواهد بود».
    این بگذشت تا موسم آخرین حجِ آن خیرالبشر گردید. اراده آن‌حضرت که ملهم از خواست خداوندى بود بر این قرار گرفت که مردمان جملگى را از این سفر آگاه سازد تا هر کس از مهاجر، انصار، قبایل اطراف و ساکنان تمام بلاد توان دارد، در مراسم حج، آن سرور را همراه باشند و دستور فرمود تا خبر به همگان ابلاغ شود. پیک‌هاى ویژه به تمام نقاط فرستاده شدند و مردم شهرها، واحه‌ها و بادیه‌نشینان به همراهى پیامبر(ص) فراخوانده شدند.
    رسول خدا(ص) پیشاپیش کاروان حجاج از شهر خارج شدند و کاروانیان به دنبال وى. هر کس قدرت یا توفیق همراهى نداشت، با اشک، کاروان را بدرقه می‌کرد. در میان راه مردمان، گروه گروه و دسته دسته به کاروان حجّ می‌پیوستند.
    پس از اعمال حج، در راه بازگشت، ناگهان حالِ پیامبر(ص) دگرگون شد. حالتى که همواره هنگام نزول وحى بر ایشان عارض می‌شد. امین وحى، پیغام قاطع خداوندى را بر رسولش ‍ ابلاغ نمود: اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً [به مردم] برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام نداده‌اى! خداوند تو را از [خطرات احتمالى] مردم، نگاه می‌دارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران [لجوج] را هدایت نمی‌کند». پیامبر(ص) توقف نمود. محل توقف، آخرین نقطه مشترک مسیر کاروانیان بود و از آن پس، هر کدام، راه دیار خویش، در پیش می‌گرفتند.



    پیامبر(ص) می‌دانست فرصت‌طلبانى در میان امت خزیده‌اند که اگر مجال یابند، سرنوشت امت را آن‌گونه رقم خواهند زد که خود می‌خواهند و خواست خداوند و رسولش نزد آنان متاعى است که خریدار ندارد. پس باید کاروان خوش آهنگِ تازه به حرکت درآمده را امیرى بایسته باشد و از طرفى، زمان و مکان نیز مناسب‌ترین براى این هدف است.
    آهنگ توقف کاروان توسط جارچیان نواخته شد. رفته‌ها بازگشتند؛ پراکنده‌ها جمع شدند؛ پیاده‌ها توشه بر زمین نهادند، سواره‌ها پیاده شدند و همه گوش به فرمان. همه می‌دانستند به یقین، امر مهمى پیش آمده که پیامبر(ص)، همگان را به ماندن و شنیدن آن دعوت کرده است.
    منبر در پایین‌ترین نقطه دشت بنا شد تا همه بتوانند آفتاب روى رسول خدا(ص) را نظاره کنند. رسول خدا بر منبر رفت و خطبه‌اى غرّا بیان داشت و در ضمن آن على(ع) را کنار خود بالاى منبر آورد و دست او را بلند کرد و فرمود: هر کس من مولاى اویم، بعد از من این على مولاى اوست». سپس براى ایشان دعا فرمود و امت را به وفادارى به مولا دعوت کرد. خیمه مولا آن روز حال و هواى خاصى داشت. رسول خدا(ص) که بار سنگین امانت الهى را از دوش خود برداشته بود به وفادارى امت نسبت به جانشین خویش  شادمان بود.
    پاسخ تفصیلی
    آن‌گاه که تهدید رومیان از ناحیه سرزمین‌هاى شام، مرزهاى شمالى کشور اسلامى را به خطر انداخت و قدرتِ زبان‌زد رومیان، همه را وحشت‌زده کرد، رسول خدا(ص) چنین مصحلت دانست که سپاهى گران از تمام بلاد اسلامى فراهم و به قصد سرحدّات شمالى روانه گرداند.
    روم، یکی از دو قدرت بزرگ دنیاى آن روز، قدرت برتر، لقب گرفته و با امپراتوری قدرتمند ایران برابرى می‌کرد، از این رو مبارزه و جهاد با آنان، براى بسیاری از مسلمانان مشکل و حتی پیروزى بر آنان غیر ممکن می‌نمود. همین امر موجب شد تا رسول خدا(ص) در گردآورى و تجهیز سپاه و افزودن بر شمار آن، تلاش بی‌سابقه‌اى نماید. ایشان از پیش اعلام فرمود که هدف، ناحیه‌اى است که قلعه تبوک در آن واقع شده و طبق گزارش خبرچینان، سپاه روم در آن گرد آمده‌اند. چون زمان مقّرر فرا رسید، پیامبر(ص) دستور حرکت دادند و نماینده خود را در مدینه معیّن نمودند. اما برخلاف سایر سفرها و جنگ‌ها، این‌بار رسول خدا(ص) نزدیک‌ترین یار و خویشاوند خویش و دلاورترین مبارز میادین جنگ را به ماندن در مدینه و سرپرستى خاندان ایشان و گروه مهاجر امر نمود.
    نبودِ دلاورى مانند على(ع) در میان رزمندگان، برایشان گران بود. منافقان نیز از این فرصت در پى بهره‌جویى آمدند. آنها براى مدت طولانى غیبت پیامبر(ص) در مدینه، نقشه‌ها داشتند، اما در صورت ماندن علی(ع) در شهر، کارى از پیش نمی‌بردند. به همین جهت چنین شایعه کردند که رسول خدا را حفظ جان داماد و پسر عمّ، عزیزتر از جهاد با رومیان بوده و شاید این به خواست خود وى  على(ع) - انجام شده است. این شایعه را حضرت على دریافت و سراسیمه خود را به لشکر که در اردوگاه نظامى خارج از شهر آماده حرکت بود رساند و مصرّانه از مقتدای خویش خواست تا اذن حضور در رکاب را صادر نماید. اما رسول خدا(ص) را عقیده همان بود که از اوّل فرموده بود. ایشان در ظاهر براى اطمینان خاطر علی(ع)، و در واقع براى تفهیم مسئله‌اى مهم به مسلمانان و حاضران در اردوگاه، رو به حضرت على کرد و فرمود: أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»؛‏[1] آیا راضی نیستی به این‌که براى من چون هارون براى موسى باشى با این فرق که بعد از من پیامبری نخواهد بود.
    کلام، قاطع بود و روشنگر. هر کُند ذهنى می‌دانست که این کلام چه مفهومى دارد و تنها براى رضایت و دلخوشی علی(ع) نیست و در واقع اعلام جانشینی وى براى رسول خدا(ص) است.
    به هر روى؛ سپاه به جانب تبوک روان شد و پس از طى مسافت بسیار، بدون وقوع درگیرى به مدینه بازگشت. اما همگان، گفتار پیامبر خدا(ص) را بارها و بارها در ذهن خود مرور کردند و در حلقه خویش تکرار نمودند. خیرخواهان با یادآورى آن دلشاد می‌شدند و بداندیشان، بافته‌هاى باطل ذهنى خویش را بر باد رفته می‌دیدند. این بگذشت تا موسم آخرین حجِ آن خیرالبشر گردید. اراده آن‌حضرت که ملهم از خواست خداوندى بود بر این قرار گرفت که مردمان جملگى را از این سفر آگاه سازد تا هر کس  از مهاجر، انصار، قبایل اطراف و ساکنان تمام بلاد  توان دارد، در مراسم حج، همراه آن سرور باشند و دستور فرمود تا خبر به همگان ابلاغ شود.
    جارن خبر را در کوچه‌هاى مدینه، با فریاد رسا بانگ زدند. عابران با شنیدن خبر به تکاپو افتادند. پیام همه جا نقل شد و دهان به دهان گردید. آنانى که در بیرون شهر به کار در نخلستان مشغول بودند یا به چراى گوسفندان و شتران رفته بودند، پس از بازگشت، به محض ورود خبر را دریافتند.
    پیک‌هاى ویژه به تمام نقاط فرستاده شد و مردم شهرها، واحه‌ها و بادیه‌نشینان به همراهى پیامبر(ص) فراخوانده شدند. همه جا این پیام ابلاغ شد: هر کس توان دارد، حضرتش را همراه باشد در طواف و سعى و صفا و مروه و وقوف و رمى جمره، خود را آماده کند».
    توانمندان تمام قبایل، آهنگ حرکت کردند. از بادیه‌نشینان صحراهاى نجد» تا ساکنان بطحاء» و طائف و واحدهاى اطراف مدینه تا مرز عراق و شام. شترداران، اسباب سفر بربستند؛ اسب‌داران، مرکب خویش زین کردند؛ پیادگان نیز با ره توشه‌اى سَبُک، به راه افتادند.
    مردمان مشتاق اطراف مدینه، از کوره راه‌ها، چون سیل سوى شهر روان شدند تا هم‌قدم و همراه رسول خدا(ص)، عازم سفر شوند و هر کس قدرت آمدن به مدینه نداشت، در مسیر آن‌حضرت قرار می‌گرفت تا از اوّلین نقطه ممکن، افتخار همراهى حضرتش را بیابد. مدینه دگرگون شده بود.
    رسول خدا(ص) پیشاپیش کاروان حجّاج از شهر خارج شدند و کاروانیان به دنبال وى. هر کس قدرت یا توفیق همراهى نداشت، با اشک، کاروان را بدرقه می‌کرد.
    در میان راه مردمان، گروه گروه و دسته دسته به کاروان حجّ می‌پیوستند.
    رسول خدا(ص) در ذُو الحُلَیْفه» (مسجد شجره) احرام بست و لبّیک‌گویان به سوى مکه روان شد و کاروانیان به تأسّى از پیامبر(ص)، همان می‌کردند که وى انجام می‌دادند. این‌بار نیز رسول خدا(ص) را یار و یاور همیشگى همراه نبود و همه، جاى خالى وى را در کنار پیامبر احساس می‌کردند و شاید خود پیامبر(ص) بیش از دیگران. او که همواره گوش به فرمان بود و سفرها و خطرها را بر جان می‌خرید، به دستور رسول خویش عازم یمن شده بود.
    تک‌سوارى شتابان و برق آسا، از جانب یمن به سوى مکّه می‌تاخت؛ چنان‌که گویى آتشی سوزان جانش را می‌گداخت و اضطرابى عظیم تپش قلبش را چند برابر می‌کرد. سوار نه بر مرکب خویش تازیانه می‌نواخت و نه بر او خشم می‌گرفت بلکه با نوازش و خواهش از او می‌خواست هر چه در توان دارد، در قدم‌هایش ریزد و او را به پیش بَرد و اسب که گویى از ضمیر سوارش آگاه بود، همانند پرنده‌اى سبکبال، پرواز گونه می‌تاخت و صحراها و دشت‌ها را درمی‌نوردید. سوار، چشم به دور دست‌ها داشت و ذکر خدا بر لب. تنها به روبه‌رو مى‌نگریست و تمام تلاشش این بود که خود را به مرادش برساند و رسم بندگى را آن‌گونه که در گذشته آموخته بود، به‌جا آرد و عبادتش را به گُلاب همراهى مراد، معطّر سازد.
    سوار را همه می‌شناختند. او کسى نبود جز مولاى حق‌پرستان که در نبرد تبوک سرپرستى خاندان رسول را به عهده گرفته و لقب هارونى براى پیامبر(ص) گرفته بود. او على(ع) بود که چندى قبل از حرکت کاروان حجّ، در فرماندهى گروهى عازم یمن شده بود و چون عزم بازگشت نمود، خبر حجّ رسول خدا(ص) را شنید و براى آن‌که زودتر به خدمت آن‌حضرت برسد، فرماندهى سپاه را به جانشین خویش سپرد و بی‌درنگ آهنگ مکّه نمود. سرانجام محرم شد و خود را به مراد خویش رساند. رسول خدا(ص) از دیدار وى شاد گشت و او را در آغوش گرفت.



    عاشقان رسول خدا(ص) به دنبال حضرتش عازم مِنی شدند و تا طلوع آفتاب در آن‌جا به ذکر حق و ستایش جلال و جبروت ربّ و شست‌وشوى زنگار دل پرداختند. آن‌گاه به دنبال رهبر خویش که سوار بر شترى بود عازم عرفات شدند. جمعیّت در صحراى عرفات بسان دریاى بیکران آرام گرفت تا سخنان رسول خویش بشنوند و شاید این اجتماع، تمرینى بود براى اجتماعى بزرگ‌تر و سخنانى مهم‌تر.
    وقوف در عرفات و سپس مشعر و مراسم رمى جمره و قربانى و تقصیر،[2] همان‌گونه که رسول می‌آموخت و خود انجام می‌داد، عاشقانه انجام پذیرفت و کاروانیان شادمان از انجام مناسک در کنار پیامبرشان، آهنگ بازگشت نمودند. خیل مسلمانان، سرمست از اطاعت الهى و توفیق همراهى پیامبرشان، مکه را ترک می‌گفتند و مکّیان که چند روزى را شاهد حضور مسلمانان نواحى مختلف بودند، با حسرت، حرکت حجّاج را نظاره می‌کردند. سواره‌ها از پیش و پیاده‌ها در شماری بسیار بیشتر در پى آنان. رسول خدا(ص) چون خورشیدى فروزان در پیشانى این موج موّاج و خروشان، سوار بر شتر خویش رو به سوى مدینه داشت. آن‌حضرت پس از سال‌ها سختی و شکنجه و محاصره و تبعید و سپس جنگ و درگیرى، اکنون به رضایت حق خوشدل بود و شادمان از این‌که زمانى در خفا و شبانه و غریبانه مکّه را ترک می‌گفت، امّا اکنون امداد الهی او را به مقامی رسانده بود که تمامی اهل حجاز به رسالتش مؤمن گشته و برترین آنان در کنار وى اعمال حج را به‌جا آورده‌اند؛ گرچه وسوسه خناسان هرگز خاطر ایشان را آسوده نمی‌گذاشت.
    آفتاب تازیانه آتشین بر صحرا می‌نواخت و ریگ‌ها را می‌گداخت. تمام دشت را هیچ سایه سارى جز آسمان نبود. کاروان خرامان و دامن‌کشان پیش آمد تا به ناحیه رابغ» رسید. حالِ پیامبر(ص) دگرگون شد. چهره‌اش حالتی خاص به خود گرفت؛ حالتى که همواره هنگام نزول وحی بر ایشان عارض می‌شد. امین وحى، پیغام قاطع خداوندى را بر رسولش ابلاغ نمود: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین‏»؛[3] اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً [به مردم] برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام نداده‌اى! خداوند تو را از [خطرات احتمالى] مردم، نگاه می‌دارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران [لجوج] را هدایت نمی‌کند.
    پیامبر(ص) توقّف نمود. محل توقّف، آخرین نقطه مشترک مسیر کاروانیان بود و از آن پس، هر کدام، راه دیار خویش، در پیش می‌گرفتند. بعضى از کاروانیان جدا شده و در مسیرهاى خود مسافتى پیموده بودند. بعضى در حال وداع با دوستان بودند و عدّه‌اى نیز از کاروان عقب افتاده و به محل توقّف نرسیده بودند.
    رسول خدا(ص)، هم اهمیت پیام را دریافته بود و هم اهمیت زمان ابلاغ آن‌را. می‌دانست پس از رحلتش از میان امت، باید زحماتش پاس داشته شود. اگر امیرى توانا بر کاروان گمارده نشود، رنج سال‌هاى سخت مکه، محنتِ سفر طائف، مشقّتِ انصار مدینه، سختى هجرت مهاجران، خون شهداى بدر و اُحُد و احزاب و خیبر و حُنین به هدر خواهد رفت و از همه مهم‌تر، رسالتش تکمیل نخواهد شد. پیامبر(ص) می‌دانست فرصت‌طلبانی در میان امت خزیده‌اند که اگر مجال یابند، سرنوشت امت را آن‌گونه رقم خواهند زد که خود می‌خواهند و خواست خداوند و رسولش نزد آنان متاعی است که خریدار ندارد. پس باید کاروان خوش آهنگِ تازه به حرکت درآمده را امیرى بایسته باشد و از طرفى، زمان و مکان نیز مناسب‌ترین براى این هدف است.
    آهنگ توقّف کاروان توسط جارچیان نواخته شد. رفته‌ها بازگشتند؛ پراکنده‌ها جمع شدند؛ پیاده‌ها توشه بر زمین نهادند، سواره‌ها پیاده شدند و همه گوش به فرمان. همه می‌دانستند به یقین، امر مهمى پیش آمده که پیامبر(ص)، همگان را به ماندن و شنیدن آن دعوت کرده است.
    بانگ رساى اذان ظهر، جان‌ها را معطر ساخت. حاجیان بی‌شمار در صفوف طولانى و به هم پیوسته، رو به جانب دوست، تکبیر بندگى و اطاعت گفتند و در پشت سر پیامبر(ص) خویش، سر به آستان عبودیّت ساییدند و پس از آن، آماده شنیدن کلام جانبخش رسول شدند.
    در زیر آفتاب، موج جمعیت در حالى که به هر وسیله ممکن، سایبانى روى سر ساخته بودند تا از سوزش آفتاب کم کنند، چشم به منبرى در میان خویش دوختند که از جهاز شتران مهیّا شده بود.
    منبر در پایین‌ترین نقطه دشت بنا شد تا همه بتوانند آفتاب روى رسول خدا(ص) را نظاره کنند. رسول خدا(ص) بر منبر رفت. سکوت بر دریاى جمعیّت حکم‌فرما شد. تعدادى از آن میان برخاستند تا با تکرار گفته‌هاى رسول خدا(ص)، در شنیدن کلام نورانی‌اش و دریافت پیام مهمّ آن‌حضرت، جمعیّت را یارى دهند. حضرت پس از لحظاتى، یکى از نزدیک‌ترین یاران خویش را به بالاى منبر فراخواند. او براى همگان آشنا بود. اوّلین مؤمن به پیامبر(ص) و نخستین مدافع وى. جانفشانی‌اش در قرار گرفتن در رختخواب پیامبر(ص)، هنگام هجرت ایشان به مدینه و شمشیر زدن‌هایشان در بدر را همه به یاد داشتند و همین‌طور نداى آسمانى لا فَتى اِلاّ عَلى لا سَیْفَ اِلاّ ذُوالْفِقار» را در روز اُحد، کشتن عمرو بن عبدود در جنگ احزاب و شکسته شدن در قلعه خیبر، فراموش‌شدنى نبود. از همه مهم‌تر، پیامبر(ص) او را براى خود به منزله هارون براى موسى دانسته و همگان این گفته را به معناى جانشینى تعبیر می‌کردند.
    رسول خدا(ص) خطبه‌اى غرّا بیان داشت[4] و در ضمن آن حضرت على(ع) را کنار خود بالاى منبر آورد و دست او را بلند کرد و فرمود: هر کس من مولاى اویم، بعد از من این على مولاى اوست». سپس براى ایشان دعا فرمود و امت را به وفادارى به مولا دعوت کرد. خیمه مولا آن روز حال و هواى خاصى داشت. انبوه مسلمانان براى گفتن تبریک و اعلام وفادارى، دسته دسته و گروه گروه وارد خیمه می‌شدند. رسول خدا(ص) که بار سنگین امانت الهى را از دوش خود برداشته بود به وفادارى امت نسبت به جانشین خویش شادمان بود.[5]

    [1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏21، ص 208، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
    [2]. کوتاه کردن مو و ناخن.
    [3]. مائده، 67.
    [4]. ر.ک: طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج ‏1، ص 55 – 66، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
    [5] . اقتباس از: گنجنامه امام علی(ع)، مبحث غدیر و ولایت.




    واژه غدیر» در لغت به چند معنا آمده است؛ مانند آبگیر»،[1] قطعه‌ای از آب»،[2] و جای جمع شدن آب باران».[3]  
    غدیر خُمّ در میان راه دو شهر بزرگ دنیای اسلام، مکه و مدینه، در محلی به نام جُحفه» وجود دارد که در زمان رسول گرامی اسلام(ص) کاروانیان حج در آن‌جا از هم جدا می‌شدند و به طرف دیار خود می‌رفتند. درباره علت نام‌گذاری این مکان به غدیر خمّ، احتمالاتی داده شده است؛ مانند این‌که به اعتبار آب و هوای آن منطقه به این نام نامیده شده است.[4]
    پیامبر اسلام(ص) به دستور خداوند، در غدیر خم على بن ابی‌طالب(ع) را امام، وصی و جانشین خود به مردم معرّفى نمود. برای آگاهی بیشتر در این ‌باره نمایه‌های زیر را مطالعه کنید:
    ابلاغ ولایت در غدیر»، سؤال 1955
    اثبات امامت امام علی(ع) از قرآن»، سؤال 324
     


    [1]. لغت نامه دهخدا، واژه غدیر».
    [2]. الغَدِیرُ: القطعة من الماء»؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق و مصحح: عطار، احمد عبد الغفور، ج 2، ص 766، دار العلم للملایین، بیروت، چاپ اول، 1410ق.
    [3]. الغَدیر: مُستنقَع ماء المطر»؛ابن فارس، أحمد، معجم مقائیس اللغة، محقق و مصحح: هارون، عبدالسلام محمد، ج 4، ص 413، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1404ق.
    [4]. خم البلاد: ماء و هواء»؛ ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی‏، سید احمد، ج 6، ص 59، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.







    روز عید غدیر را بسیاری روز ولایت امام علی (ع) می‌دانند؛ اما در کنار این مفهوم، موضوع عبادت نیز مطرح است. برای روز و شب عید غدیر اعمالی ذکر شده است که نشانگر عظمت معنوی این روز است. با این وجود باید غدیر را عید ولایت در راستای بندگی خدا دانست.


    روز غدیر خم بالاترین اعیاد در میان امت پیامبر است

    درباره فضیلت معنوی و جایگاه معنوی عید غدیر خم با حجت الاسلام و المسلمین محمود ریاضت کارشناس مذهبی و پژوهشگر دینی گفتگو کردیم. وی دراین باره بیان کرد: رسول خدا فرمودند یَومُ غَدیرِ خُمٍّ أفضَلُ أعیادِ اُمَّتی» روز غدیر خم بالاترین اعیاد در میان امت من است. در بین روز‌ها و شب‌های سال، روز‌ها و شب‌های با فضیلتِ بسیاری وجود دارد که در قرآن کریم از آن تعبیر به ایام الله» شده است. در قرآن کریم بیان شده است که وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیامِ اللَّهِ» یعنی روز‌های خدا را به مردم یادآوری کن. همه روز‌ها روز‌های خداست، اما به نظر می‌رسد که این آیه از قرآن کریم، مربوط به روز‌های خاصی است که به ایام الله تعبیر شده است. یکی از روز‌هایی که از آن با نام ایام الله یاد شده است و اهمیت فراوانی دارد، روز عید غدیر است.

    ریاضت/ غدیر/ تاپ صبح

    اهمیت و جایگاه روزه و عبادت در روز عید غدیر

    وی افزود: قرار گرفتن عید غدیر در میان ایام الله به این دلیل است که در بین روز‌ها و شب‌های با فضیلت شب و روزی به عظمت و فضیلت شب و روز عید غدیر نیست. ما داریم اگر کسی مثلا در روز عرفه روزه بگیرد، برابر با صد یا پنجاه سال روزه است. اگر کسی روز عرفه صدقه دهد گویی هزار سال صدقه داده است؛ اگر کسی در عید مبعث روزه بگیرد، روزه اش کفاره گناهانش است؛ یا درک شب قدر فضیلتی بالاتر از هزار ماه عبادت دارد. اما وقتی بحث عید غدیر و فضیلت آن پیش می‌آید، دیگر بحث هزار سال و پانصد سال نیست. درباره این روز می‌فرمایند اگر کسی شب و روز عید غدیر را درک کند، انگار کل شب‌ها و روز‌های عمر دنیا را درک کرده و به عبادت و بندگی سپری کرده است.

    ریاضت/ غدیر/ تاپ صبح

    این کارشناس مذهبی ادامه داد: اگر کسی روز عید غدیر روزه بگیرد، ثوابش برابر روزه گرفتن روز‌های عمر دنیاست. بشر با همه پیشرفتش در دستگاه‌های محاسبه و اندازه گیری، هنوز نتوانسته ابتدا و انتهای دنیا را محاسبه کند. فقط می‌دانیم که چند میلیارد سال پیش دنیا ایجاد شده و چند میلیارد سال دیگر تمام می‌شود. انسان می‌داند یک روز انرژی خورشید، تمام می‌شود، اما هنوز نتوانسته این را محاسبه کند که ابتدا و انتهای دنیا چه زمانی است؛ بنابراین اگر شخصی در شب غدیر احیا بگیرد، فرشتگان می‌نویسند این شخص کل شب‌های دنیا را احیا گرفته است.

    دلیل اهمیت والای روز غدیر چیست؟

    حجت الاسلام و المسلمین ریاضت در ادامه بیان کرد: اهمیت روز عید غدیر به این دلیلی است که اثبات ولایت و امامت علی (ع) در این روز اتفاق می‌افتد. از همه مهمتر غدیر تثبیت اتحاد امیر المومنین (ع) با پیامبر اکرم (ص) و یکی بودنشان است. قرآن کریم می‌فرمایند که امیر المومنین (ع) خود پیامبر (ع) است. عبارت أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکمْ گویای این موضوع است. شاید درست نیست که بگوییم، غدیر عید جانشینی پیامبر اکرم (ص) است. رسول خدا (ص) بحث جانشینی را بار‌ها از ابتدای رسالتشان تا روز غدیر مطرح کرده بودند. در هر مناسبتی به ولایت امیر المومنین اشاره شده بود. ایشان پیش از غدیر گفته بودند، اول کسی که به من ایمان بیاورد، جانشین من خواهد بود. این موضوعی نبود که رسول خدا (ص) تا عید غدیر نگفته باشند. اما چرا عید غدیر اهمیت پیدا کرد. البته که در عید غدیر رسول خدا (ص) ولایت علی (ع) را مجدد تکرار کردند، اما سخن دیگری باید گفته می‌شد.


    این پژوهشگر دینی در ادامه اظهار کرد: در آِیه شریفه آمده است یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ آن جه بود که به پیامبر ندا شده است که اگر نگویی و ابلاغ نکنی انگار در این ۲۳ سال رسالتی انجام ندادی. اگر بحث جانشینی بود که پیامبر اکرم (ص) بار‌ها آن را مطرح کرده بودند. زمانی که آیه شریفه اِنِّما وَلیُّکُمْ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصلَّوهَ وَ یُؤتُونَ اَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ نازل شد، آن جا پیامبر اکرم (ص) بحث ولایت امیر المومنین (ع) را مطرح کرده بودند. سیاق آیه تبلیغ نشان می‌دهد که پیامبر اکرم (ص) باید چیزی می‌گفته که تا الان نگفته اند.

    رسالت ویژه پیامبر در روز عید غدیر 

    این سخنران مشهور بیان کرد: بنا بر آن چه گفته شده، موضوعی فراتر از جانشینی رسول خدا (ص) در این روز بیان شده است؛ موضوعی که تا آن روز مطرح نشده بود. رسالت روز غدیر این بود که‌ ای پیامبر (ص) به مردم بگو که علی و فرزندان او تا مهدی (عج) خود تو هستند. پیامبر اکرم (ص) فرمودند مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ. هر چه من برای شما هستم، پس علی همان است. در این فراز حضرت نمی‌گویند علی (ع) بعد از من جانشین است؛ می‌فرمایند هر که من برای او مولا هستم؛ هر چه من برای هر کس هستم، پس این علی همان است. قرآن هم می‌گوید أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکمْ. علی (ع) خود پیامبر (ص) و نفس پیامبر (ص) و حقیقت پیامبر (ص) است.

    ریاضت/ غدیر/ تاپ صبح

    حجت الاسلام و المسلمین ریاضت در ادامه سخنانش بیان کرد: در خطبه غدیر می‌بینیم که فقط بحث امیر المومنین (ع) مطرح نیست. رسول خدا (ص) در این خطبه بحث کل دوازده امام و چهارده معصوم (ع) را بیان می‌کنند. در غدیر آنقدر که بحث حضرت مهدی (عج) است، شاید بحث دیگری نیست. غدیر اتصال مبدا با مقصد یا ابتدا و انتها است. به این دلیل امام باقر فرمودند، اولاً محمد اوسطنا محمد آخرنا محمد کلنا محمد. یعنی ائمه اطهار (ع) صرف نظر از این که فرزند، جانشین و اوصیاء پیامبر اکرم (ص) هستند، خود پیامبر (ص) و حقیقت ایشان هستند. خاتم الانبیاء (ص) فرمودند، أنَا و عَلىٌّ مِن شَجَرَة وَاحِدَة. چهارده معصوم همگی نور واحد هستند. یعنی چهارده معصوم را نباید چهارده نقر ببینیم. باید این بزرگواران را انسانی ببینیم که ۲۵۰ سال عمر کرده اند. یعنی این ۱۴ معصوم یک حقیقت و نور هستند.

    علت زمانی و مکانی وقوع واقعه غدیر

    وی درباره علت زمانی و مکانی وقوع واقعه غدیر گفت: از آن جایی که عید غدیر حج آخر پیامبر اکرم (ص) بود، باید حرف‌هایی که زده نشده بود، گفته می‌شد. محلی که واقعه غدیر در آن اتفاق افتاد، در کنار برکه غدیر بود. این برکه شاه راهی بود که حاجیان در این منطقه از هم جدا می‌شدند و به سمت مناطق خود می‌رفتند. کسانی که می‌خواستند به حج بروند، این جا به هم می‌پیوستند و به مکه می‌رفتند. از آن جایی که حدود دو ماه و چند روز پس از واقعه غدیر رسول خدا (ص) از دنیا رفتند، اگر این فرصت از دست می‌رفت، دیگر فرصتی برای بیان رسالت رسول خدا (ص) پیدا نمی‌شد. به همین دلیل پیامبر (ص) فرمود کسانی که رفتند به این نقطه برگردند، کسانی که نرسیدند منتظر می‌شویم که برسند. آن حرف‌هایی که نتیجه گیری زحمات ۲۳ ساله پیامبر و بلکه زحمات ۱۲۴ هزار پیامبر بود، به این ترتیب بیان شد.










    مقدمه

    حادثه غدیر فقط یک حادثه خاص تاریخی نیست که در زمان خود واقع شده باشد، بلکه تعیین سرنوشت تمام انسانها در طول تاریخ است . به همین جهت، نوشتن و سخن گفتن از غدیر خم در هر زمان و مکانی بی مناسبت نمی باشد . عصاره عالم هستی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره عمومیت غدیر و ابدیت و ماندگاری آن فرمود: فقولوا باجمعکم . نحن نؤدی ذلک عنک الدانی والقاصی من اولادنا واهالینا ونشهد الله بذلک وکفی بالله شهیدا» وانت علینا به شهید; (1) سپس همگی بگویید . [ای رسول خدا! این مطالب خطبه غدیر را] از طرف تو به نزدیک و دور از فرزندانمان و فامیلهایمان می رسانیم، و خدا را بر آن شاهد می گیریم . خداوند در شاهد بودن کفایت می کند و تو نیز بر این اقرار ما، شاهد هستی .»

    و در بخش دیگری از خطبه غدیر فرمود: معاشر الناس انی ادعها امامة ووارثة فی عقبی الی یوم القیامة وقد بلغت ما امرت بتبلیغه حجة علی کل حاضر وغائب وعلی کل احد ممن شهد اولم یشهد، ولد اولم یولد فلیبلغ الحاضر الغائب والوالد الولد الی یوم القیامة; (2) ای مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت در نسل خود تا روز قیامت به ودیعه می سپارم، و من ابلاغ کردم آنچه را مامور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غائب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند، به دنیا آمده اند یا نیامده اند، پس حاضران به غائبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند .»

    از جملات فوق به خوبی استفاده می شود که همگان در گفتن و پخش و نشر حدیث و جریان غدیر مسئول اند و تا روز قیامت این وظیفه سنگین بر دوش ولایت مداران خواهد بود; چنان که منکران غدیر و ولایت و امامت، منکر یک حادثه و یک خطبه تلقی نمی شوند و همچون ابلیس دشمن سعادت تمام بشریت به حساب می آیند .

    امام رضا علیه السلام فرمود: مثل المؤمنین فی قبولهم ولاء امیرالمؤمنین علیه السلام فی یوم غدیر خم کمثل الملائکة فی سجودهم لآدم ومثل من ابی ولایة امیرالمؤمنین علیه السلام یوم الغدیر مثل ابلیس; مثل مؤمنین در پذیرش ولایت امیرمؤمنان علیه السلام در روز غدیر خم مثل ملائکه در سجودشان برای آدم است و مثل کسی که در روز غدیر از ولایت امیرمؤمنان سر باز زد، مثل شیطان است [که با مخالفت خود با همه ابناء بشر به دشمنی برخاست ]. .»

    آنچه در غدیر خم و قبل و بعد از آن اتفاق افتاد، به طور یکجا از یک نفر نقل نشده است، بلکه هر یک از حاضران گوشه هایی از آن مراسم را بازگو کرده و بخشی از قضایا را نیز امامان معصوم علیهم السلام بیان نموده اند . و از برخی شیطنتهای منافقان و مخالفان نیز، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طریق وحی و علم الهی اطلاع یافته و فقط با عده معدودی چون سلمان و ابوذر و مقداد و حذیفه و عمار در میان گذاشته است .

    آنچه در پیش رو دارید، تصویر اجمالی و گزارش کلی است از جریان غدیر خم و پشت پرده های آن (3) . امید آنکه به مدد مولا آنچه رضای خداست، در چند بخش به قلم آید:

    الف) زمینه سازی حادثه غدیر

    هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مکه معظمه، نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می رود . بعد از این هجرت، حضرت سه بار به مکه سفر کرده اند: بار اول در سال هشتم، پس از صلح حدیبیه به عنوان انجام عمره » وارد مکه شدند; بار دوم در سال نهم به عنوان فتح مکه » وارد این شهر شدند; و سومین و آخرین بار بعد از هجرت در سال دهم هجری به عنوان حجة الوداع » به طور رسمی اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امکان حاضر شوند .

    در این سفر دو مقصد اساسی در نظر بود، یکی بیان مسائل حج، و دیگری مسئله ولایت و خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله .

    پس از اعلان عمومی، مهاجرین و انصار و قبائل اطراف مدینه و مکه و حتی بلاد یمن و غیر آن به سوی مکه سرازیر شدند . جمعیتی حدود یکصد و بیست هزار نفر در مراسم حج شرکت کردند . امیرمؤمنان علیه السلام هم که قبلا از طرف حضرت به یمن و نجران برای دعوت به اسلام و جمع آوری وجوهات رفته بودند، به همراه دوازده نفر از اهل یمن برای انجام اعمال حج به مکه رسیدند .

    با رسیدن ایام حج، در روز نهم ذی الحجه، حضرت رسول صلی الله علیه و آله به موقف عرفات » رفتند و بعد از آن اعمال حج را یکی پس از دیگری انجام دادند، و در هر جا که زمینه فراهم بود، مطالبی بیان می فرمودند:


    1 . خطبه در منی

    در منی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اولین خطابه خود را ایراد فرمودند که در واقع فراهم کردن زمینه خطبه غدیر» بود . در این خطبه ابتدا به امنیت اجتماعی مسلمین از نظر جان و مال و آبرو اشاره نمودند و سپس به خونهای بناحق ریخته و اموال به غارت رفته در دوران جاهلیت اشاره کردند . ، آن گاه مردم را از اختلاف و دشمنی بعد از خود بر حذر داشتند و تصریح فرمودند: اگر من نباشم، علی بن ابی طالب در مقابل متخلفین خواهد ایستاد .» سپس با بیان حدیث شریف ثقلین فرمودند: عده ای از همین اصحاب من روز قیامت اهل جهنم خواهند بود . (4) »

    2 . خطبه مسجد خیف

    در روز سوم توقف در منی، بار دیگر دستور فرمودند تا مردم در مسجد خیف » اجتماع کنند . در ابتدای خطبه تاکید فرمودند که گفته های او را خوب به خاطر بسپارند و حاضران به غائبان برسانند .

    در این خطبه به اخلاص در عمل و دل سوزی برای امام مسلمین و دوری از تفرقه سفارش نمودند و اعلام کردند که تمام مسلمانان در برابر حقوق و قوانین الهی یکسان می باشند . آن گاه بار دیگر مسئله خلافت را متذکر شدند و حدیث ثقلین را به زبان جاری فرمودند که من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می گذارم که اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد; [آن دو] کتاب خدا و عترتم; اهل بیتم، می باشند .»

    در همین زمان بود که برخی از منافقان و منحرفان احساس خطر کردند و آرام آرام برنامه های خویش را آغاز نمودند . (5)

    3 . اعلان اجتماع در غدیر خم

    پس از اتمام حج، بلال حبشی از طرف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مردم اعلان کرد: فردا همه به جز معلولان باید در غدیر خم حاضر باشند .»

    غدیر» که قبل از جحفه » قرار دارد، محل افتراق اهل مدینه و مصر و اهل عراق و اهل نجد بود و آبگیر و درختان کهنسالی در آن وجود داشت . به امر الهی این مکان برای اجتماع انتخاب شد و طبق دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیش از یکصد و بیست هزار نفر همراه ایشان برای اجتماع در آنجا حرکت کردند، حتی دوازده هزار یمنی که مسیرشان به سمت شمال نبود، تا غدیر همراه آن حضرت آمدند . (6)

    ب) کیفیت و چکیده خطبه غدیر

    وقتی جمعیت به غدیر خم رسید، حضرت فرمودند: ایها الناس اجیبوا داعی الله، انا رسول الله; ای مردم! دعوت کننده خدا را اجابت کنید، من فرستاده خدایم .»

    و این کنایه از آن بود که وقت ابلاغ پیام بس مهمی فرا رسیده است . پس از این دستور، همه مرکبها متوقف و جلو رفته ها باز گشتند . شدت گرما به حدی ناراحت کننده بود که مردم و حتی خود حضرت گوشه ای از لباس خود را به سر انداخته و گوشه ای از آن را زیر پای خود قرار داده بودند، و عده ای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند . از سوی دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مقداد و سلمان و عمار را فرا خوانده، دستور دادند تا به محل درختان کهنسال رفته آنجا را آماده کنند . آنها خارهای زیر درختان را کندند و آنجا را صاف نمودند و آب و جارو زدند، و در فاصله بین دو درخت، روی شاخه ها پارچه ای به عنوان سایبان انداختند تا آن محل برای برنامه سه روزه آن حضرت کاملا مساعد شود . سپس با کمک سنگها و جهاز شتران منبری به بلندی قامت آن حضرت ساختند . بعد از اقامه نماز ظهر، حضرت بر بالای منبر رفت و امیرمؤمنان علیه السلام را نیز فرا خواند و به او دستور داد، بالای منبر بیاید و در سمت راستش یک پله پایین تر بر فراز آن قرار گیرد . (7)


    خلاصه خطبه غدیر

    1 . فرمان الهی برای بیان مطلبی مهم:

    بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: اقرار می کنم به بندگی خدا و شهادت می دهم که او پروردگار من است، و آنچه به من وحی نموده، ادا می نمایم و الا ترس دارم عذابی بر من فرود آید . خداوند بر من چنین وحی کرده است: ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر انجام ندهی، رسالت او را نرسانده ای و خداوند تو را از مردم حفظ می کند . (8) »

    ای مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکرده ام، جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام رساند . و مرا مامور کرد که در این محل اجتماع بپا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم: ان علی بن ابی طالب اخی ووصیی وخلیفتی والامام من بعدی، الذی محله منی محل هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی و هو ولیکم بعد الله ورسوله; (9) به راستی علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من و امام بعد از من است . کسی که نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است، جز اینکه پیامبری بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش می باشد .»



    2 . اعلان ولایت و امامت دوازده امام:

    ای مردم! این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است .»

    آن گاه فرمود: ثم من بعدی علی ولیکم وامامکم بامرالله ربکم، ثم الامامة فی ذریتی من ولده الی یوم تلقون الله ورسوله . لا حلال الا ما احله الله ورسوله وهم ولاحرام الا ما حرمه الله ورسوله وهم . ، و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند; پروردگار شماست، و سپس امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید . حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال کرده باشند و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان حرام کرده باشند . .»

    آن گاه فرمود: فمن شک فی ذلک فقد کفر کفر الجاهلیة الاولی ومن شک فی شی ء من قولی فقد شک فی کل ما انزل الی و من شک فی واحد من الائمة فقد شک فی الکل منهم والشاک فینا فی النار . هر کس در این گفتار شک کند، مانند کفر جاهلیت نخستین کافر شده است و هر کس در چیزی از سخن من شک کند، در همه آنچه بر من نازل شده شک کرده است و هر کس در یکی از امامان شک کند، در همه آنان شک کرده است و شک کننده درباره ما، در آتش است . .»

    تا رسید به جمله معروف من کنت مولاه فهذا علی مولاه . ; هر کس من صاحب اختیار اویم، این علی صاحب اختیار اوست . .»

    3 . توجه اکید به مسئله امامت:

    بعد از آنکه آیه اکمال را بیان نمود، فرمود: معاشر الناس، انما اکمل الله عزوجل دینکم بامامته، فمن لم یاتم به وبمن یقوم مقامه من ولدی من صلبه الی یوم القیامة والعرض علی الله عزوجل فاولئک الذین حبطت اعمالهم . ; ای مردم! خداوند دین شما را با امامت او (علی علیه السلام) کامل نمود، پس هر کس به او و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او تا روز قیامت و رفتن به پیشگاه خدای عزیز و جلیل، هستند، اقتدا نکند، پس چنین کسانی اعمالشان از بین رفته است . .»

    ای مردم! بدانید که با علی، دشمنی نمی کند، مگر شقی، و با علی دوستی نمی کند، مگر کسی که دارای تقوا باشد، و به او ایمان نمی آورد مگر مؤمن مخلص . .»

    4 . هشدار نسبت به کار شکنیهای منافقان:

    در ادامه فرمود: معاشرالناس آمنوا بالله ورسوله والنور الذی انزل معه من قبل ان نطمس وجوها فنردها علی ادبارها او نلعنهم کما لعنا اصحاب السبت » ; (10) ای مردم! به خدا و رسولش و به نوری که همراه او نازل شده است ایمان آورید، قبل از آنکه صورتهایی را هلاک کنیم و آن صورتها را به پشت برگردانیم یا آنان را مانند اصحاب سبت هلاک کنیم .»

    آن گاه فرمود: بالله ما عنی بهذه الایة الا قوما من اصحابی اعرفهم باسمائهم وانسابهم وقد امرت بالصفح عنهم فلیعمل کل امری ء علی ما یجد لعلی فی قلبه من الحب والبغض; (11) به خدا قسم! از این آیه قصد نکرد مگر قومی از اصحابم که آنان را به اسم و نسبشان می شناسم، ولی مامورم که از آنان پرده پوشی کنم . پس هر کس باید مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می یابد، عمل کند .»

    5 . دوستان و دشمنان اهل بیت علیهم السلام:

    معاشر الناس عدونا من ذمه الله ولعنه وولینا کل من مدحه الله واحبه . ; ای مردم! دشمن ما کسی است که خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما، هر کسی است که خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد .»

    6 . یادی از مهدی علیه السلام:

    الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدی، الا انه الظاهر علی الدین الا انه المنتقم من الظالمین الا انه فاتح الحصون و هادمها الا انه غالب کل قبیلة من اهل الشرک . ; بدانید که آخرین امامان، مهدی قائم از ماست، او غالب بر اساس دین است، او انتقام گیرنده از ظالمین، او فاتح قلعه ها و منهدم کننده آنها، و غالب بر هر قبیله ای از اهل شرک است . .»

    7 . بیعت گرفتن رسمی:

    ای مردم! من برایتان بیان کردم و به شما فهمانیدم، و این علی است که بعد از من به شما می فهماند، بدانید که من بعد از پایان خطابه ام شما را به دست دادن با خودم به عنوان بیعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا می خوانم .

    بدانید که من با خدا بیعت کرده ام و علی با من بیعت کرده است، و من از جانب خداوند برای او از شما بیعت می گیرم .

    ای مردم! شما بیش از آن هستید که با یک دست و در یک زمان با من دست دهید، و پروردگارم مرا مامور کرده است که درباره آنچه برای علی، امیرالمؤمنین علیه السلام و امامانی که بعد از او می آیند و از نسل من و اویند، منعقد نمودم، از زبان شما اقرار بگیرم . پس همگی چنین بگویید: ما شنیدیم و اطاعت می کنیم و راضی هستیم و سر تسلیم فرود می آوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت درباره امر امامت اماممان، علی امیرالمؤمنین علیه السلام و امامانی که از صلب او به دنیا می آیند به ما رساندی . بر این مطلب با قلبهایمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بیعت می کنیم . بر این عقیده زنده ایم و با آن می میریم و با آن محشور می شویم . تغییر نخواهیم داد و تبدیل نمی کنیم و شک نمی کنیم و انکار نمی نماییم و تردید به دل راه نمی دهیم و از این قول بر نمی گردیم و پیمان را نمی شکنیم . .»

    آن گاه فرمود: معاشر الناس فبایعوا الله وبایعونی وبایعوا علیا امیرالمؤمنین والحسن والحسین والائمة کلمة باقیة; ای مردم! با خدا بیعت کنید و با من بیعت نمایید و با علی امیرمؤمنان علیه السلام و حسن و حسین و امامان از ایشان به عنوان کلمه باقیه، بیعت کنید .»

    و فرمود: هر کس بیعت را بشکند به ضرر خویش شکسته است، و هر کس به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند، خداوند به او اجر بزرگی عنایت می فرماید . .»

    و در پایان خطبه فرمود: معاشر الناس من یطع الله ورسوله وعلیا والائمة الذین ذکرتهم فقد فاز فوزا عظیما; ای مردم! هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند، به رستگاری بزرگ دست یافته است .» (12)

    ج) مراسم بعد از حدیث غدیر

    1 . بیعت مردان: پس از پایان خطبه، مردم به سوی پیامبر و امیرمؤمنان علیه السلام هجوم آوردند، و با ایشان به عنوان بیعت دست می دادند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام تبریک می گفتند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمود: الحمد لله الذی فضلنا علی جمیع العالمین; حمد برای خدای است که ما را بر همه جهانیان برتری داد .» و صدای مردم بلند شد که آری، شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می کنیم .» (13)

    و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مکرر می فرمود: به من تبریک بگویید، به من تهنیت بگویید; زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است .» (14)

    2 . بیعت ن: پیامبر صلی الله علیه و آله دستور دادند تا ظرف آبی آوردند و پرده ای زدند که نیمی از ظرف آب در یک سوی پرده و نیم دیگر آن در سوی دیگر قرار بگیرد و ن با قرار دادن دست خود در یک سوی آب، و امیرمؤمنان در سوی دیگر، با آن حضرت بیعت نمایند . همچنین دستور دادند تا ن هم به حضرتش تبریک و تهنیت بگویند و این دستور را درباره همسر خویش مؤکد داشتند . بانوی بزرگ اسلام، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نیز از حاضرین در غدیر بودند . همچنین کلیه همسران پیامبر صلی الله علیه و آله در آن مراسم حضور داشتند .

    3 . نهادن عمامه سحاب » بر سر علی علیه السلام: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از پایان خطبه، عمامه خود را که سحاب » نام داشت به عنوان تاج افتخار بر سر امیرمؤمنان قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: عمامه تاج عرب است .»

    خود امیرمؤمنان در این باره فرمود: پیامبر در روز غدیر خم عمامه ای بر سرم بستند و یک طرفش را بر دوشم آویختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنین، مرابه وسیله ملائکه ای که چنین عمامه ای به سر داشتند، یاری نمود .» (15)

    4 . ظهور جبرئیل در غدیر: مسئله دیگر این بود که مردی زیبا صورت و خوشبو در کنار مردم ایستاده بود و می گفت: به خدا قسم! روزی مانند امروز هرگز ندیدم که تا چه اندازه [پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله] کار پسرعمویش را مؤکد نمود و برای او پیمانی بست که جز کافر به خداوند و رسولش، آن را بر هم نمی زند . وای بر کسی که پیمان او را بشکند!»

    در این وقت عمر نزد پیامبر آمد و گفت: شنیدی این مرد چه گفت؟! حضرت فرمود: آیا او را شناختی؟ گفت: نه . حضرت فرمود: او روح الامین جبرئیل بود . تو مواظب باش این پیمان را نشکنی، که اگر چنین کنی خدا و رسول و ملائکه و مؤمنان از تو بیزار خواهند بود .» (16)

    5 . معجزه ولایت: در آخرین ساعات از روز سوم اقامت پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر و پایان یافتن مراسم بیعت، حارث فهری » همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر آمد و گفت: ای محمد! از تو سؤال دارم:

    1 . آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آورده ای یا از پیش خود گفتی؟

    2 . آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ای یا از پیش خود گفتی؟

    3 . آیا این علی بن ابی طالب را که گفتی: من کنت مولاه فعلی مولاه .» از جانب پروردگار گفتی یا از پیش خود گفتی؟

    حضرت در جواب فرمود: خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری را اعلان نمی کنم .»

    حارث گفت: خدایا! اگر آنچه محمد می گوید حق و از جانب توست، سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست!»

    همین که سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگی را از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد و از بخش پایین بدنش خارج شد، و او را درجا به هلاکت رساند . (17)

    6 . توطئه منافقین در غدیر: اعتراض حارث آغاز انحرافها و توطئه هایی بود که خبر از آینده ای تاریک و فتنه انگیز می داد، که بعد از وقوع رحلت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله دامن امت اسلامی را فرا گرفت و امامت از خط اصلی خویش خارج شد و به دست غاصبان افتاد . اینک به نمونه هایی از توطئه های منافقان و منحرفان بعد از حادثه غدیر اشاره می شود:

    1 . صحیفه ملعونه اول: دو نفر از منافقین در یک تصمیم اساسی با هم پیمانی بستند و آن این بود که اگر محمد از دنیا رفت یا کشته شد، نگذاریم خلافت و جانشینی او در اهل بیتش مستقر شود .» سه نفر دیگر در این تصمیم با آنها هم پیمان شدند، و اولین قرارداد و معاهده را در کنار کعبه بین خود امضاء کردند، و داخل کعبه آن را زیر خاک پنهان نمودند تا سندی برای التزام عملی آنها باشد .

    یکی از این سه نفر معاذبن جبل بود . او گفت: شما مسئله را از جهت قریش حل کنید و من درباره انصار ترتیب امور را خواهم داد .»

    از آنجا که سعد بن عبادة » رئیس کل انصار بود و او کسی نبود که با غیر علی علیه السلام هم پیمان شود; لذا معاذبن جبل به سراغ بشیر بن سعید، و اسید بن حضیر که هر کدام بر نیمی از انصار یعنی دو طایفه اوس » و خزرج » نفوذ و حکومت داشتند، آمد و آن دو را با خود بر سر غصب خلافت هم پیمان نمود . ()

    2 . توطئه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله: نقشه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله بارها به اجرا در آمد، ولی منجر به شکست شد . یک بار در جنگ تبوک و چند بار به وسیله سم و بارها به صورت ترور تدارک دیده شده بود . در حجة الوداع همان پنج نفر اصحاب صحیفه، با نه نفر دیگر برای بار آخر نقشه دقیق تری برای قتل حضرت در راه بازگشت از مکه به مدینه کشیدند و نقشه چنین بود که در محل از پیش تعیین شده ای، در قله کوه ارشی » کمین کنند و همین که شتر پیامبر صلی الله علیه و آله سربالایی کوه را پیمود و در سرازیری قرار گرفت، سنگهای بزرگی را به طرف شتر حضرت رها کنند تا برمد و با حرکات ناموزون حضرت را بر زمین افکند و آنان با استفاده از تاریکی شب به حضرت حمله کنند و وی را به قتل برسانند و متواری شوند .

    خداوند متعال پیامبرش را از این توطئه آگاه ساخت و وعده حفظ او را داد . - منافقین که چهارده نفر بودند - نقشه خود را عملی ساختند . همین که شتر پیامبر به قله کوه رسید و خواست رو به پایین رود، سنگها را رها کردند، پیامبر با یک اشاره به شتر فرمان توقف داد در حالی که حذیفه و عمار، یکی افسار شتر حضرت را در دست داشت و دیگری از پشت سر شتر را حمایت می کرد .

    با توقف شتر، سنگها به سمت پایین کوه رفتند و حضرت سالم ماند . منافقین که از اجرای دقیق نقشه مطمئن بودند، از کمین گاهها بیرون آمدند و با شمشیرهای به حضرت حمله کردند تا کار را تمام کنند، ولی عمار و حذیفه شمشیر کشیدند و با آنان درگیر شدند، و سرانجام آنها را فراری دادند . .

    صبح روز بعد که نماز جماعت بر پا شد، همین چهارده (19) نفر در صفهای اول جماعت دیده شدند! ! و حضرت سخنانی فرمود که اشاره ضمنی به آنان داشت . (20)


    منابع:

    1) بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 37، ص 251 - 252; عوالم العلوم، شیخ عبدالله بحرانی، ج 15، ص 375 - 376 .

    2) همان .

    3) قابل تذکر است که در عنوان برخی بخشها و همین طور برخی مطالب از کتاب اسرار غدیر، محمد باقر انصاری، بهره برده ایم .

    4) بحارالانوار، ج 37، ص 113 و ج 21، ص 380 .

    5) همان، ج 37، ص 114 .

    6) بحارالانوار، ج 37، ص 111 و ص 158; علامه امینی، ج 1، ص 10 و ص 268 .

    7) بحارالانوار، ج 21، ص 387 و ج 37، ص 173 و 203 و 204; الغدیر، ج 1، ص 10 و ص 24; عوالم، ج 15، ص 44 و 97 .

    8) مائده/67 .

    9) بحارالانوار، ج 37، ص 1; عوالم، ج 15، ص 307; الغدیر، ج 1، ص 12 و 294; الطرائف سید بن طاووس، ص 33; عبقات الانوار میر حامد حسین هندی، جلد غدیر .

    10) نساء/47 .

    11) بحارالانوار، ج 37، 236 - 237 .

    12) منابع خطبه و حدیث غدیر: بحارالانوار، ج 37، ص 235 - 253; عوالم العلوم، ج 15، ص 328 - 379; الغدیر، ج 1، ص 399 - 340; معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص 63 - 73; الغدیر فی الاسلام، سید محمد رضا فرج الله، ص 84 - 209; فیض الغدیر، شیخ عباس قمی، و عبقات الانوار، میر حامد حسین، جلد غدیر .

    13) بحارالانوار، ج 37، ص 127 و 166; الغدیر ج 1، ص 58 .

    14) همان .

    15) الغدیر، ج 1، ص 291; عوالم، ج 15، ص 199 .

    16) بحارالانوار، ج 37، ص 120 و 161; عوالم، ج 15، ص 85 و 136 .

    17) بحارالانوار، ج 37، ص 136 و 162 و 167; عوالم، ج 15، ص 56 و 57 و 129 و 144 .

    ) بحار الانوار، ج 17، ص 29 و ج 28، ص 6 و ج 37، ص 114; کتاب سلیم بن قیس، ص 816 حدیث 37; عوالم، ج 15، ص 164; اسرار غدیر، ص 57 .

    19) معاویه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمان، ابوعبیده، ابوموسی اشعری، ابو هریره، مغیرة . .

    20) بحارالانوار، ج 28، ص 99 - 100 و ج 37، ص 115; عوالم، ج 15، ص 304; اقبال الاعمال ص 458 .



     

    رخداد غدیر در ذى‏ الحجه سال دهم هجرى، تنها یك حادثه تاریخى نیست؛

    غدیر، تنها نام یك سرزمین نیست، یك تفكر است؛

    نشانه‏ اى است از تداوم خط نبوت؛

    چشمه‏ اى است كه تا پایان هستى مى‏ جوشد؛

    غدیر، روز اكمال دین، اتمام نعمت و موجب خشنودى خداست؛

    روز بزرگ، روز گشایش و روز تكامل است؛

    غدیر، نه تاریخ است، نه جغرافیا و نه روایت، بلكه ولایت است؛

    پیشوند غدیر، رسالت است و پسوند آن، ولایت و امامت.

     

     

    معنای غدیر

    غدیر در لغت به معنای آبگیر است؛ گودالی در بیابان که آب باران در آن گرد آید. در میان راه دو شهر بزرگ دنیای اسلام، مکه و مدینه، محلی است به نام جُحفه» که در زمان رسول گرامی اسلام صلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله، کاروانیان حج گزار در آنجا از هم جدا می‏ شدند و به طرف دیار خود می‏ رفتند. در این محل، غدیر خم جای دارد. علت نام گذاری این غدیر به خم، آن است که آبگیر آنجا به شکل خُمِ رنگرزان بوده و برخی قبایل صحرایی، گاه جامه‏ های رنگ کرده خود را در این آبگیر می‏ شسته‏ اند.
     

    خلاصه واقعه غدیر خم

    در سال دهم هجرت، رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله به حج رفت و احکام آن را به مردم آموزش داد. به هنگام بازگشت از مکه، در استراحت گاه جُحفه و در غدیر خم، به امر خدا مردمان را گرد آورد و در آن مجمع سترگ، امام علی علیه ‏السلام را به جانشینی خود به آنان شناساند و فرمود: هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست». البته جانشینی علی علیه ‏السلام سال‏ها پیش در مکه و در جمع خاندان هاشم انجام گرفته بود، ولی در غدیر، به اطلاع عموم رسید.
     

    پیام غدیر

    داستان غدیر از عظمت و ضرورت ولایت و ریشه‏ای بدون این مسئله خبر می‏دهد. رسول صلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله در آن هنگام و در زیر آن آفتاب سوزان. آن همه جمعیت را برای چه نگه می‏دارد و چه پیامی برای‏شان دارد.
    این پیام اساسی‏ ترین پیام دین او بود و به راستی رسول صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله بر عظمت و ضرورت آن واقف بود، که مردم را در آن گرمای سوزان نگه داشت و رسالت آسمانی خویش را به مسلمانان ابلاغ فرمود.

     

    غدیر، خنثی کننده توطئه

    آنچه می‏ توانست همه نقشه‏ های منافقان را یک جا خنثی، و اسلام را در چنان برهه حساسی حفظ کند، تعیین جانشین پیامبر و اعلان رسمی آن بود، چنان که حضرت زهرا(س) در این‏ باره می ‏فرمایند: پیامبر در روز غدیر، عقد ولایت را برای علی علیه‏ السلام محکم کرد». غدیر خم منافقان را فلج کرد و مانع اجرای نقشه‏ ها و توطئه‏ های شیطانی‏ شان شد.
     

    تاج ولایت

    پیامبر صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏ آله در غدیر خم عمامه خود را، که سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین علیه‏ السلام قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویختند و فرمودند عمامه تاج عرب است.»
     

    خلاصه مکتب وحی

    غدیر» عصاره و نتیجه خلقت و چکیده تمام ادیان الهی و خلاصه مکتب وحی است و صرفا واقعه‏ ای تاریخی نیست. این نام مقدس، عنوان عقیده ما و اساس دین است. غدیر ثمره نبوت و میوه رسالت است غدیر تعیین کننده خط‏ مشی مسلمانان تا آخرین روز دنیاست. غدیر ماجرایی سرنوشت‏ ساز است که خطبه غدیر» شاخص‏ ترین و زنده‏ ترین سند آن است.
     

    غدیر؛ تداوم خط نبوت

    واقعه غدیر خم که در آخرین سال زندگی رسول گرامی اسلام صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله رخ داد و در آن علی علیه‏ السلام به جانشینی آن حضرت صلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله برگزیده شد، حادثه‏ ای تاریخی نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست؛ یک تفکر است. غدیر، نشانه و رمزی است که از تداوم خط نبوت خبر می‏دهد. غدیر، نقطه تلاقی کاروان رسالت با طلایه‏ داران امامت است. آری، غدیر خم یک سرزمین نیست؛ چشمه‏ ای است که تا پایان هستی می‏ جوشد؛ کوثری است که فنا برنمی‏ دارد؛ و افقی است بی‏کرانه و خورشیدی است عالم‏تاب.
     

    غدیر و سرنوشت اسلام

    بدون شک واقعه غدیر خم، نقش سرنوشت سازی در تعیین مسیر آینده اسلام داشته است. در این واقعه، پیامبر اسلام صلی‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله مهم‏ترین مأموریت دوران پیامبریِ خود را به انجام رساند؛ مأموریتی که انجام آن، به منزله رساندن پیام رسالت حضرت بود، و کوتاهی در مورد آن، به از بین رفتن زحمات چندین ساله ایشان می ‏انجامید؛ چنان که خداوند متعالی درآیه 67 سوره مائده می‏ فرماید: هان ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است، تبلیغ کن و اگر چنان نکنی، پیام و رسالت او را انجام نداده‏ ای و خداوند تو را از مردم حفظ می‏ فرماید».
     

    حدیث غدیر خم یقینی است

    واقعه غدیر خم، یکی از مسلّم‏ ترین مسائل تاریخ اسلام است و صدها دانشمند از آن یاد کرده ‏اند؛ مانند ابوریحان بیرونی و خواجه نصیرالدین طوسی. فیلسوف معروف، فارابی نیز بر همین اساس، به تحلیل فلسفه امامت» پرداخته است. ابن سینا نیز به موضوع نص (حدیث صریح غدیر)، در کتاب شفا اهمیت داده است، و آن را بهترین راه برای تعیین جانشین دانسته است. گذشته از علمای بزرگ شیعه که همه موثّق‏ اند و حجت،ده‏ها و ده‏ها دانشمند و محدث و مورّخ و مفسر از اهل‏ سنت نیز حدیث غدیر و واقعه آن را نقل کرده‏ اند؛ مانند طبری و ابن اثیر و احمد حنبل.
     

    اگر می‏شد.

    اگر پس از درگذشت پیامبر اکرم صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله به سفارش‏ های روز غدیر و موارد مکرر دیگری که پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله، علی علیه‏ السلام را پیشوا معرفی فرموده بود عمل کرده بودند، اسلام جهان گیر می‏ شد و دین خدا بشریت را به راه می ‏آورد و عدالت و دادگری، آفاق تا آفاق گیتی را می‏ گرفت. از اینجاست که همه هوشمندان تاریخ بشر که به گونه‏ ای از این واقعه آگاهی یافته‏ اند، از انحرافی که پس از رحلت پیامبر پیش آمد، اظهار تأسف کرده ‏اند؛ از این جمله است ولتر، فیلسوف مشهور فرانسوی. وی تأسف خویش را چنین اظهار کرده است: آخرین اراده محمد انجام نشد؛ او علی را به جای خود منصوب کرده بود. ».
     

     

    عید غدیر در احادیث

     

    عید خلافت و ولایت

    زیاد بن محمد گوید: به امام صادق علیه‏ السلام گفتم: آیا مسلمانان عیدی غیر از عید قربان و عید فطر و روز جمعه دارند؟ فرمود: آری، روزی که رسول خدا صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله، امیرمؤمنان علی علیه ‏السلام را (به خلافت و ولایت) منصوب کرد».
     

    برترین عید امت

    رسول خدا صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله فرمود: روز غدیر خم، برترین عیدهای امت من است، و آن روزی است که خداوند بزرگ دستورداد برادرم، علی بن ابی‏طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم به دست او هدایت شوند، و آن روزی است که خداوند در آن روز دین را تکمیل، و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را دین آنان قرار داد».
     

    عید آسمانی

    حضرت امام رضا علیه‏ السلام به نقل از جدّش امام صادق علیه ‏السلام فرمود: روز غدیر خم، درآسمان مشهورتر از زمین است».
     

    عید پر برکت

    امام صادق علیه‏ السلام فرمود: به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعی روز غدیر را می‏شناختند، فرشتگان روزی ده بار با آنان مصافحه می‏کردند. بخشش‏ های خدا به کسی که آن روز را شناخته، قابل شمارش نیست».
     

    روز سپاس و شادی

    امام صادق علیه ‏السلام فرمود: عید غدیر، روز عبادت و نماز و سپاس و ستایش خداست، و روز سرور و شادی است؛ به دلیل ولایت ما خاندان که خدا بر شما منت گذاشت. من دوست دارم شما آن روز را روزه بگیرید».
     

    روز نیکوکاری و بخشش

    از امام صادق علیه‏ السلام نقل شده است که فرمود: یک درهم دادن به برادران با ایمان و معرفت در روز عید غدیر، برابر هزار درهم (در روزهای دیگر) است؛ بنابراین، در این روز به برادرانت انفاق کن و هر مرد و زن مؤمن را شاد گردان».
     

    روز ناله نومیدی شیطان

    امام صادق علیه‏ السلام از پدر بزرگوارش حضرت باقرالعلوم علیه‏ السلام نقل کرد که فرمود: شیطان چهار بار ناله نومیدی سر داد؛ روزی که مورد لعن خدا قرار گرفت، روزی که از آسمان به زمین هبوط کرد، روزی که پیامبر اسلام صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله به پیامبری مبعوث شد، و روز عید غدیر خم».
     

    پیام تبریك

    غدیر، سرچشمه همیشه‏ جوشان ولایت است كه از سینه تفتیده خم» به جام محبت دوست‏داران پیامبر و خاندانش جارى است. غدیر، شایسته هر ثناست كه وحى از او پیراست و محمد بدو آراست و اسلام از او برخاست. غدیر، تفسیر بدر و احد و شأن نزول صفین و نهروان است. بدر، عدالت مى‏ خواست؛ احد، شجاعت آرزو مى‏كرد؛ خیبر تماشاى صداقت را تمنا داشت و غدیر، آمین آن همه ثنا و دعا بود. غدیر، روز انسان است. غدیر، تداوم رسالت محمد صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله در ولایت على علیه ‏السلام است. غدیر، عید پیمان و میثاق و عهد است. غدیر، عید عدالت و رهبرى است. عید امامت و ولایت بر عاشقان مبارك باد.
     

    كوثرى از مِىِ غدیر

    پیامبر در سال دهم هجرت حج گزارد و به سوى مدینه بازگشت. در روز هجدهم ذى‏ حجه كه قافله‏ هاى بسیارى پیش از پیامبر حركت مى‏ كردند و عده ‏اى از پسِ حضرت مى‏ آمدند، پیامبر به سرزمین غدیر خم رسید. او به فرمان الهى دستور داد سواران و پیادگان توقف كنند، آنان كه رفته‏ اند، باز آیند و آنان كه نیامده ‏اند، برسند. سپس بر انبوهى از جهاز شتران فراز رفت و خداى را سپاس گفت و از اینكه به زودى از میان آنان خواهد رفت، خبر داد. سپس از آنان خواست درباره چگونگى ابلاغ رسالت وى گواهى دهند. مردمان فریاد برآوردند: شهادت مى‏دهیم كه تو پیام حق را ابلاغ كردى، نصیحت كردى و جهاد نمودى. خداوند تو را پاداش نیكو دهد.
    آن‏گاه از جایگاه والاى خود در میان امت سخن گفت و از آنان بر اولویت خود گواه خواست و پس از شنیدن پاسخ‏ هاى یك‏ صدا و بلند، دست على علیه‏ السلام را گرفت و با شكوهى شگرف و فریادى رسا فرمود: من كنت مولا فعلى مولاه.» سه بار این جمله را تكرار و بر یاوران و پذیرندگان ولایت او دعا كرد.

     


    ویژگى‏ هاى على علیه‏ السلام از دیدگاه رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله و سلم

    حضرت محمد صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله بارها با اشاره به موقعیت معنوى امام على علیه ‏السلام ، بر فضیلت‏ هاى آن حضرت و وصى بودن ایشان تأكید ورزیده است. آن حضرت در گفتارى به دخترش، فاطمه علیه االسلام مى‏ فرماید: اى فاطمه! آیا خشنود نیستى من تو را به همسرى كسى درآوردم كه اسلامش پیش‏تر از دیگران و دانشش بیشتر از همگان است؟ به راستى، خداى تعالى به اهل زمین توجه فرمود و از میان ایشان، پدرت را برگزید و او را پیامبر قرار داد. بعد دوباره به آنها توجه فرمود و از ایشان شوهرت را برگزید و او را وصى قرار داد.» سپس رسول خدا صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله فرمود: اى فاطمه! به راستى براى على فضیلت‏ هایى است كه هیچ‏كس آن را ندارد: تو كه بانوى ن بهشتى، همسر او هستى. دو نتیجه و زاده رحمت، حسن علیه ‏السلام و حسین علیه‏ السلام كه فرزند زادگان من هستند، فرزندان او هستند. برادرش، جعفر بن ابى‏طالب كسى است كه با دو بال در بهشت آراسته گردیده است و با فرشتگان هر كجا خواهد، پرواز مى‏ كند. علم اولین و آخرین نزد اوست. او نخستین كسى است كه به من ایمان آورد. او آخرین كسى است كه هنگام مرگ با من دیدن مى‏كند. او وصى من و وارث همه اوصیاست».
     

    غدیر در قرآن

    آیه‏ اى كه پیش از اعلام رسمى ولایت امیر مؤمنان على علیه‏ السلام نازل شد، از یك‏سو، بیان‏گر اهمیت فوق‏العاده غدیر و از سوى دیگر، نشان‏ دهنده نگرانى‏ هاى رسول خدا صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله و سلم در این باره است: اى پیامبر! آنچه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملاً [به مردم] برسان و اگر [این كار را] نكنى، رسالت او را انجام نداده‏ اى. خداوند تو را از [خطرهاى احتمالى] مردم نگه مى‏دارد و خداوند جمعیت كافران را هدایت نمى‏كند.» قرآن كریم، آشكارا اعلام نشدن ولایت على علیه ‏السلام را با ناتمام ماندن رسالت الهى برابر مى‏داند و در مقابل نگرانى‏ هایى كه رسول خدا صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده مى‏ شود.
    آیه‏ اى كه پس از اعلام ولایت امام على علیه‏ السلام در غدیر نازل شد، موجى از شادى را در دل‏هاى مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطر به آنان بخشید: امروز كافران از [زوال] دین شما ناامید شدند. بنابراین، از آنها نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را كامل و نعمت‏ها را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان آیین [جاودان] شما پذیرفتم».

     

    اوصاف غدیر در روایات

    در فرهنگ شیعه و روایات اهل بیت علیهم‏ السلام ، از عید غدیر با عظمت ویژه‏ ای سخن به میان آمد و از آن با لقب‏ ها و ویژگی‏های ممتازی نام برده شده است. برخی از آنان عبارتند از: روز خشنودی خدای رحمان، روز بسیار درود فرستادن بر محمد و آل محمد صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله، روز دست یافتن به رحمت پروردگار، روز عبادت کردن، روز پذیرفته شدن اعمال شیعیان، روز تزکیه، روز ریزش گناه، روز رها کردن گناهان بزرگ، روز وانهادن نافرمانی‏ها، روز راندن شیطان و ناخرسند گشتن آن، روز مستجاب شدن دعاها، روز داد و ستد با خدا، روز خواستن افزونی‏ ها، روز گشایش، روز لبخند زدن به چهره مؤمنان، روز مژده دادن، روز مهر ورزیدن، روز تبریک گفتن، روز خشنودی و رضایت، روز آراستن، روز پوشیدن لباس‏ های شایسته و افکندن جامه‏ های سیاه، روز پیشی گرفتن، روزی که کلمات صریح درباره خاصان و افراد ویژه اعلان شد، روز پیمان و روز عیان شدن رازها.
     

    پیامبر اكرم صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله و سلم

    شیخ صدوق در كتاب امالى، روایتى از امام باقر علیه‏ السلام و آن حضرت از پدران پاكش نقل مى‏كند كه روزى رسول اكرم صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله رو به امیر مؤمنان على علیه‏ السلام كرد و فرمود: اى على! خداوند آیه شریفه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ را درباره ولایت تو بر من نازل كرد، تا آن را تبلیغ كنم. به یقین، كسى كه خدا را بدون ولایت تو ملاقات كند، عملش باطل است».
     

    عید غدیر از نگاه امام علی علیه‏ السلام 

    ویژگی‏ های روز غدیر

    امام رضا علیه‏ السلام در روایتی می‏فرماید: در روزگار امیرمؤمنان علی علیه‏ السلام ، یک‏سال روز جمعه با عید غدیر هم‏زمان گشت. آن حضرت بر فراز منبر رفت و خدا را چنان ستود که همانند آن شنیده نشده بود؛ ستایشی که کسی غیر از او درک نمی‏کرد. سپس به یارانش فرمود: ای مؤمنان! امروز خداوند متعال، دو عید گران‏سنگ و بزرگ را به هم پیوسته است؛ دو عیدی که پایداری و استواری هر کدام از اینها به دیگری است تا پدیده زیبای خویش را پیش شما کامل کند. شما را به راه رشد آگاه سازد و به روشنایی هدایت کند. راه میانه‏اش را برای پیمودن شما هموار کند و بخشش گوارایش را برایتان بگستراند. بی‏ تردید، امروز موقعیت عظیمی دارد. در این روز، گشایش رخ داده، نردبان [تکامل] برافراشته شده و دلیل‏ ها آشکار گشته است. امروز، روز ظاهر شدن و پرده‏ برداری از مقام پیراستگی [عصمت و امامت] است. روز کمال یافتن آیین و نمایان ساختن پیمان‏ ها از دورویی‏ ها و انکارهای آگاهانه است».
     

    وظایف مؤمنان در روز عید غدیر

    امیرمؤمنان علی علیه‏ السلام درباره وظایف مؤمنان در روز عید غدیر فرمود: [در این روز] با گسترش دادن در هزینه و لوازم خانواده‏ تان به سوی آنان بروید و به برادرانتان نیکی کنید. خدای را برای آنچه به شما بخشیده است، سپاس گویید. با هم باشید؛ که خداوند، جدایی و پراکندگی شما را سامان می‏بخشد. به یکدیگر نیکی کنید؛ که خداوند، الفت شما را پایدار می‏ سازد. نعمت‏ های خدا را به همدیگر هدیه دهید؛ که خداوند چندین برابر عیدهای پیشین و عیدهای آینده به شما پاداش می‏دهد؛ پاداشی که ویژه چنین روزی است. نیکی‏ کردن در این روز، ثروت را ثمربخش می ‏سازد و بر عمر می‏ افزاید. هم‏دردی کردن و مهرورزی با یکدیگر در این روز، رحمت خداوندی را جلب می‏کند. آن اندازه که توان دارید از فضل خداوند برای برادران و خانواده‏ تان با بذل آنچه موجود است، آماده و فراهم سازید. لبخند و شادمانی را میان خویش و در برخوردهایتان آشکار سازید و ستایش و سپاس خداوند را بر آنچه به شما بخشیده است، نمایان کنید».
     

    حضرت فاطمه علیهاالسلام 

    از فاطمه زهرا علیهاالسلام پرسیدند كه آیا رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله پیش از رحلتش درباره امامت امیر مؤمنان على علیه‏ السلام چیزى فرمود؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش كرده‏ اید؟»
     

    امام حسن علیه‏ السلام 

    امام حسن علیه‏ السلام فرمود: امت مسلمان از پیامبر شنیدند كه درباره پدرم فرمود: او براى من همچون هارون براى موسى علیه ‏السلام است. همچنین دیدند كه رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله او را در غدیرخم به عنوان امام نصب كرد.
     

    امام حسین علیه‏ السلام 

    امام حسین علیه‏ السلام پیش از مرگ معاویه، خانه خدا را زیارت كرد. سپس بنى‏ هاشم را گرد آورد و فرمود: آیا مى‏ دانید پیامبر اكرم صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله ، على علیه‏ السلام را در روز غدیرخم به جانشینى خود برگزید؟ همگى گفتند: بله.
     

    امام زین العابدین علیه‏ السلام 

    ابن اسحاق، تاریخ‏ نگار معروف مى‏ گوید: به على بن حسین علیه‏ السلام گفتم: من كنتُ مولاه فعلىٌ مولاه» یعنى چه؟ حضرت فرمود: پیامبر خدا به مردمان خبر داد كه امام بعد از خودش، امیر مؤمنان على علیه‏ السلام است.
     

    امام محمدباقر علیه‏ السلام 

    اَبان بن تَغلب مى‏گوید: از امام باقر علیه‏ السلام درباره این سخن رسول خدا صلى ‏الله‏ علیه‏ و ‏آله من كنتُ مولاه فعلىٌ مولاه» پرسیدم. آن حضرت در پاسخ پیامبر فرمود: به مردمان گفت كه امیر مؤمنان على علیه‏ السلام در میان مردم، جاى‏گزین من خواهد بود.
     

    امام صادق علیه‏ السلام 

    در دوران زندگى امام صادق علیه‏ السلام بر اثر جوّ مناسبى كه براى نشر معارف اهل بیت علیهم ‏السلام پیش آمد، حدیث غدیر بیش از همه دوره‏ ها مطرح شده است. آن حضرت درباره روز غدیر مى‏ فرماید: رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله در غدیر خم براى امیر مؤمنان على علیه‏ السلام پیمان گرفت و مردم به ولایت او اقرار كردند. خوشا به حال آنان كه بر ولایت او ثابت‏ قدم ماندند و واى بر كسانى كه آن پیمان را شكستند».
     

    امام كاظم علیه ‏السلام 

    در روزهایى كه امام كاظم علیه‏ السلام در زندان بود، روزى هارون، خلیفه عباسى ایشان را احضار كرد و درباره ولایت اهل بیت علیهم ‏السلام بر مردم پرسید. حضرت فرمود: ما مى‏ گوییم ولایت همه خلایق با ماست. دلیل ما، سخن پیامبر در غدیر خم است كه فرمود: من كنتُ مولاه فعلىٌ مولاه».
     

    عید غدیر از نگاه امام رضا علیه‏ السلام 

    هدیه به یاران

    طوسی، از یاران امام رضا علیه‏ السلام نقل می‏کند: در روز غدیر، شرف‏یاب محضر حضرت علی بن موسی الرضا علیه‏ السلام شدم. گرد ایشان گروهی از یاران خاصشان حضور داشتند. حضرت با اینکه خوراک و پوشیدنی و هدایا و حتی انگشتری و کفش‏ هایی برای خانواده‏ های آنان فرستاده بود، ولی آنها را برای افطار نیز نگهداشت. امام احوال آنان و کسانی را که پیرامونشان بودند، سامان بخشید. ایشان در آن روزT پیوسته ارجمندی و پیشینه روز غدیر را یادآور می‏ شدند. حضرت در بخشی از سخنان خود، خطبه امیرمؤمنان علی علیه‏ السلام را در سالی که عید غدیر با روز جمعه هم‏زمان شده بود، بیان کرد».
     

    فضیلت روز عید غدیر

    ابی نصر بَزَنْطی از یاران امام رضا علیه ‏السلام می‏گوید: خدمت آن حضرت بودم، درحالی‏که مجلس پر از جمعیت بود و با یکدیگر درباره غدیر گفت‏ وگو می‏کردند. برخی از مردم این واقعه را منکر شدند. امام فرمود: پدرم از پدرش روایت کرد که: روز غدیر در میان اهل آسمان مشهورتر است تا میان اهل زمین.» سپس فرمود: ای ابی نصر! هرجا که هستی، در این روز نزد [قبر[ امیرمؤمنان علی علیه‏ السلام باش. به درستی که در این روز، خداوند گناه شصت سال از مؤمنان و مسلمانان زن و مرد را می‏ آمرزد و از آتش دوزخ آزاد می‏ کند، چند برابر آنچه در ماه رمضان و شب قدر و شب عید فطر آزاد کرده بود.» ایشان سپس ادامه داد: اگر مردم ارزش این روز را می‏دانستند، هر آینه، فرشتگان در هر روز ده مرتبه با آنان مصافحه می‏کردند».
     

    امام حسن عسكرى علیه ‏السلام 

    حسن بن ظریف مى‏گوید: به امام عسكرى علیه‏ السلام نامه نوشتم و پرسیدم معناى سخن پیامبر درباره امیر مؤمنان على علیه‏ السلام چیست كه فرمود: من كنتُ مولاه فهذا علىٌ مولاه.» حضرت فرمود: مقصود حضرت آن بود كه او را نشانه‏ اى قرار دهد كه هنگام اختلاف، حزب خداوند با آن شناخته شوند.
     

    پاس‏داشت غدیر؛ سنت نبوى

    جوامع بشرى نیازمند یادآورى و حضور همیشگى هویت‏ هاى فرهنگى و اصالت‏ هاى معنوى است. زنده نگه داشتن شعائر الهى، رسالتى است كه مرزبانان عقیده و ایمان، از جمله رسول اكرم صلى‏ الله ‏علیه‏ و ‏آله بر آن تأكید داشته‏ اند. از پیامبر اكرم صلى‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله نقل شده است كه فرمود: به من تبریك بگویید؛ زیرا خداوند مرا به پیامبرى و اهل‏بیتم را به امامت ممتاز ساخته است».
    در روایت دیگرى پس از ذكر حدیث غدیر آمده است: سپس رسول گرامى در خیمه مخصوص خویش نشست و به امیر مؤمنان على علیه ‏السلام دستور داد در خیمه دیگرى بنشیند و به مردم امر فرمود به حضور على علیه‏ السلام برسند و به او تبریك بگویند.» اینك و در عصر ما، شناختن مرزهاى بلند غدیر، بازگویى این شكوه و جشن و سرور این عید بزرگ، در راستاى آن پاس‏داشت است.

     

    آداب غدیر

    در تاریخ اسلام، غدیر و امامت همان اندازه اهمیت دارد كه روز مبعث؛ زیرا غدیر، امامت را به وجود آورد و ادامه رسالت بود. حاج میرزا جواد ملكى تبریزى در این‏ باره مى‏ نویسد: روز غدیر نسبت به مبعث، به منزله باطن از ظاهر و به منزله روح از انسان است؛ زیرا هر چه در مبعث از خیر و سعادت وجود دارد، مشروط به ولایت امیر مؤمنان و امامان است».
    به دلیل اهمیت عید غدیر به عنوان بزرگ‏ترین و مهم‏ترین اعیاد اسلامى است كه آداب بى‏ شمارى براى آن بیان شده است. فراوانى آداب و اعمال این روز، با اعمال هیچ روزى قابل مقایسه نیست و در این آداب و اعمال، همه گروه‏ ها مورد خطاب قرار گرفته‏ اند. از جمله آداب عبادى این روز به نماز شب و روز غدیر، نماز مسجد غدیر، روزه، یاد خدا و پیامبر، زیارت امیر مؤمنان على علیه‏ السلام و غسل مى‏ توان اشاره كرد.
    همچنین جشن و عید گرفتن، تبریك و تهنیت به پیامبر، امیر مؤمنان و یكدیگر، دید و بازدید، صدقه دادن، دیدار با رهبرى و بیعت و اتحاد و اجتماع، از جمله آداب اجتماعى و ىِ سفارش شده در این روز است.

     

    منابع:
    ماهنامه گلبرگ، ش13
    ماهنامه گلبرگ، ش26
    ماهنامه گلبرگ، ش70 
    ماهنامه گلبرگ، ش82
    ماهنامه گلبرگ، ش94

     





    عید غدیر تنها نه به عنوان واقعه ای تاریخی، بلكه باید آن را روز اسلام خواند چرا که در این روز خداوند فرمود "الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا" و پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) بر بزرگداشت و شادمانی در این روز تأکید فرمودند.
    از روز غدیرخم به عنوان عیدالاکبر یاد کردند؛ بدان جهت که در این روز نه تنها حضرت علی(ع) به عنوان جانشین پیامبر(ص) تعیین می شود، بلکه حضرت محمد(ص) بنا به امر الهی، اسامی جانشینان پس از خویش که همگی از نسل حضرت زهرا(س) و علی(ع) بودند را معرفی کرده و مژده ظهور حضرت مهدی(عج) را در آخر امان می دهد.
    بدون شک واقعه غدیر نقش سرنوشت سازی در تعیین مسیر آینده اسلام داشته است. واقعه ای که طی آن پیامبر اسلام(ص) مهمترین ماموریت خود را به انجام رساند. ماموریتی که انجام آن مساوی بود با تبلیغ رسالت، و کوتاهی از آن به منزله از بین رفتن زحمات چندین ساله پیامبر اکرم(ص) وبی نتیجه ماندن فداکاریهای مسلمانان صدر اسلام، بود. ماموریتی که در آن پیامبر اکرم (ص) به طور رسمی نه تنها جانشین خود که جانشینان پس از خویش را یک به یک به نام از امام علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام و ۹ امام دیگر که از نسل اباعبدالله الحسین(ع) بودند را معرفی کردند. اما جاه طلبی و کینه های جاهلانه عده ای از اطرافیان پیامبر باعث شد که به وصیت ایشان در آنچه که خداوند برای امت اسلام تعیین فرموده بود، گردن ننهند و با شوراگری پس از رحلت پیامبر مسیر انحراف اسلام و مسلمین را پایه گذاری کنند.
    در آیه سوم سوره مائده خداوند می فرماید: الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»؛ امروز آیین شما را برای شما به کمال رساندم ونعمت خود را بر شما تمام کردم واسلام را برای شما پسندیدم وبرگزیدم» همچنین در آیه ۶۷ سوره مائده نیز می‌فرمایدیا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس »هان ای پیامبر! آنچه را که از سوی پروردگارت به تونازل شده است، تبلیغ کن واگر چنان نکنی، پیام و رسالت او را انجام نداده ای و خداوند تو را از مردم حفظ می فرماید »
    همه مفسران متفق القول هستند که این آیه درباره فضیلت علی ابن ابیطالب (ع) نازل شده است و چون این آیه نازل شد، پیامبر دست علی (ع) را گرفت و فرمود:هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست، خدایا! هر که او را دوست می دارد، دوست بدار و هر که او را دشمن می دارد، دشمن شمار». در این هنگام عمر و ابوبکر، علی(ع) را ملاقات کرده و به او می گویند: ای پسر ابوطالب فرخنده و گوارایت باد که مولای من و مولای همه مردان و ن مومن شدی.

    پیامبر(ص) در عین حال نگرانی خود را از انحراف مسلمین از پیام غدیر ابراز کرده و فرمودند: خداوند مرا به انجام و ابلاغ پیامی مامور فرموده که انجام آن بر من بسیار دشوار است، زیرا می دانم در مورد آن، مردم گفته ام را تکذیب می کنند. خداوند مرا بیم داد که یا باید آن را تبلیغ کنم یا آماده عذاب باشم و این آیه را نازل فرمود که: هان! ای پیامبر! آنچه که از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است، تبلیغ کن.»

    غدیر در کلام و سیره ائمه اطهار

    وقتی به سیره ائمه و پیامبر اكرم مراجعه م کنیم، در می یابیم كه پیامبر و امیرمومنان و سایر ائمه با روز غدیر به عنوان یك عید برخورد كرده اند و مسلمانان را به تبریك و تهنیت گفتن به یکدیگر دعوت نموده اند.
    پیامبر(ص) در روز غدیر بعد از خطبه یك ساعته ای كه ایراد فرمود، جمله معروف هر كه من مولای او هستم، علی مولای اوست» را سه بار تكرار كرد تا در گوش مسلمانان و تاریخ بماند. پس از آن كه علی(ع)را به جانشینی خود تعیین كرد، در همان روز، این عید را اعلام نمود و مراسمش را به پا داشت، در خیمه اش نشست و با خوشحالی از تبریك گویندگان استقبال كرد و به آنها فرمود:به من تبریك بگویید. به من تبریك بگویید، زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است.»

    در كلام دیگری هم فرمودند:روز غدیر خم، برترین اعیاد امت من است، روزی كه خدای متعال به من فرمان داد تا برادرم علی پسر ابوطالب را به عنوان پرچمی هدایت گر برای امتم تعیین كنم كه پس از من به وسیله او راه نمایی و هدایت شوند. غدیر خم روزی است كه خداوند در آن دین را كامل ساخت و نعمت را بر امتم تمام كرد و اسلام را به عنوان دین برای مردم پسندید.»

    خطبه غدیریه امیرالمؤمنین(ع)

    خود امیرالمؤمنین(ع) نیز در ادامه خط پیامبر(ص)، این روز را عید گرفت و در دوره حاكمیت على بن‏ابى‏طالب(ع) اتفاقا روز عید غدیر با جمعه مصادف شد. مسلمانان حضور چشم‏گیرى پیدا كردند و آن حضرت براى اقامه نماز جمعه و خواندن خطبه ‏هاى آن در برابر مردم قرار گرفت. حسین بن‏ على(ع) مى‏ گوید: پنج ‏ساعت از روز گذشته بود[قبل از اذان ظهر]، كه پدرم خطبه ‏ها را آغاز كرد. او نخست ‏به حمد و ثناى حضرت حق پرداخت، صفات ربوبى‏اش را برشمرد، حاكمیت مطلق را از آن وى دانست، نعمت‏هایش را مورد توجه قرار داد و بعد خطاب به مردم فرمود: خداوند تعالى امروز دو عید بسیار بزرگ [جمعه وغدیر] را براى شما در یك زمان قرار داده است؛ دوعیدى كه هر یك فلسفه وجودى دیگرى را تكامل مى‏ بخشد و به وسیله هر یك هدایت در دیگرى اثر مى‏ بخشد. سپس فرمود: توحید و ایمان به یگانگى خداوند پذیرفته نمى‏ شود مگر با اعتراف به نبوت پیامبرش محمد(ص) و دین و شریعت محمد(ص) پذیرفته نمى ‏شود مگر با قبول ولایت امر كسى كه خدا فرمان ولایتش را داده است؛ و همه این امور سامان نمى‏ پذیرد مگر بعد از توسل و تمسك به اهل ولایت.

    على(ع) سپس فرمود: خداوند در روز غدیر آنچه در باره منتخبین خود اراده كرد بر پیامبرش فرو فرستاد، به او فرمان داد تا ولایت و وصایت را ابلاغ كند و مجال را از كافران و منافقان بگیرد نگران گزند دشمنان نباشد. روز غدیر قدر و منزلت ‏بسیار دارد، در آن روز گشایشهاى الهى فرا رسیده و حجتش بر همه تمام شده است. امروز روز روشنگرى و اظهار عقیده از جایگاه بلند و روشن است، امروز روز تكامل دین و روز وفاى به عهد است. غدیر روز شاهد [رسول الله(ص)] و مشهود [على بن‏ابى‏طالب(ع)] است، روز در هم ریختن پیمانهاى زیر پرده كفر و نفاق است، روز آشكار شدن حقایق اصیل اسلام است، روز ذلت و خوارى شیطان است، روز استدلال و برهان است، روز جدا شدن صفوف كسانى است كه آن را تكذیب مى ‏كردند امروز بزرگترین روزى است كه عده‏اى از شما از آن اعراض كردید، روز هدایت و امتحان بندگان خداست، روز آشكار شدن كینه ‏هاى نهفته در دلها و سینه‏ هاست، روز عرضه نصوص [سخنان بدون ابهام پیامبر(ص)] بر افراد مؤمن و دلباخته [اهل الخصوص] است، غدیر روز شیث پیامبر(ع) است، روز ادریس و یوشع و شمعون و .

    منشور علوى(ع) در عید غدیر

    امیر مؤمنان(ع) در قسمت آخر خطبه فرمود: رحمت ‏خدا بر شما اى مسلمانان، بعد از برگشت از این اجتماع بزرگ امروز [غدیر] را عید بگیرید: [و با انجام امور ذیل آن را بزرگ بشمارید]. نعمت را بر افراد خانواده و خویشاوندانتان گسترش دهید و نیكى و بخشش پیشه كنید. به برادران دینى خویش به قدر توان نیكى و بخشش كنید. خداى را در برابر نعمتهایى كه به شما ارزانى داشته، شكرگزار باشید. كنار یكدیگر جمع شوید تا خداوند اجتماع شما را فراگیر و گیراتر سازد. به یكدیگر نیكى كنید تا خداوند به شما الفت و مهربانى بیشتر عنایت كند. نعمت‏هاى الهى را به یكدیگر تبریك و تهنیت گویید همان طور كه خداوند [در این روز] با اعطاى اجر و ثوابى بیش از دیگر اعیاد به شما تهنیت مى‏گوید. بعد فرمود: كمك‏هاى مالى به دیگران در امروز (غدیر) به اموالتان بركت مى‏بخشد و برعمرتان مى‏ افزاید: مهربانى به دیگران سبب رحمت و عنایات حق خواهد شد. با خوش‏رویى و شادمانى یكدیگر را درآغوش بگیرید. خداوند را برتوفیقات خویش سپاس گویید. از فقرا و ضعیفانى كه چشم به كمك شما دارند دیدن كنید، به زیارتشان بروید و با آنان در خوراكشان همراه شوید. بعد حضرت فرمود: یك درهم كمك به فقرا در روز عید غدیر با دویست‏ هزار درهم برابر است، بلكه بیشتر خواهد بود. وقتى یكدیگر را ملاقات كردید مصافحه كنید، به هم تبریك بگویید و سلام كنید، كه پیامبر خدا(ص) به من چنین فرمان داد.

    حدیث غدیر در معركه صفین

    على(ع) در یكى از روزها در جمع سپاه خود، كه گروهى از مهاجرین و انصار نیز در آن به چشم مى‏خوردند از زبان پیامبر خدا(ص) فضایل خویش را برشمرد. آیات شریف انما ولیكم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة.» و لم یتخذوا من دون الله ولا رسوله ولا المؤمنین ولیجه » را تلاوت كرد و فرمود: مردم پرسیدند یا رسول الله، آیا ولایت اختصاص به بعضى از مؤمنان دارد یا براى عموم است؟ در آن هنگام خداوند فرمان داد تا پیامبرش ولایت را همانند نماز، روزه، زكات و حج توضیح دهد و تبیین كند. در آن وقت پیامبر خدا(ص) در غدیرخم مرا ولى امر مردم قرار داد و چنین خطبه خواند: ان الله ارسلنى برسالة. من كنت مولاه فعلى مولاه.

    حضرت زهرا(س) و غدیر

    از حضرت زهرا پرسیدند:آیا پیامبر(ص) پیش از رحلتش درباره امامت امیرمؤمنان چیزی فرمود؟»آن حضرت جواب داد: شگفتا! آیا روز غدیر خم را فراموش كردید؟!» در جای دیگری نیز می فرماید: خداوند پس از غدیر خم برای كسی حجت و عذری باقی نگذاشت.»
    حضرت زهر(س) روزى در احد بر مزار عموى پدرش حمزه سیدالشهداء» ایستاده بود و عزادارى مى‏كرد. محمود بن ‏لبید فرصت را غنیمت ‏شمرده، پس ازعزادارى پرسید: اى دختر پیامبر خدا(ص)، آیا براى امامت و زعامت على بن ابى‏طالب(ع) از سخنان پیامبرخدا(ص) دلیلى به یاد دارى؟ فاطمه فرمود: شفگتا! آیا حادثه عظیم غدیر خم را فراموش كرده ‏اید؟. خدا را گواه مى ‏گیرم كه خود شنیدم آن بزرگوار مى ‏فرمود: على بهترین كسى است كه او را در میان شما جانشین خود قرار مى‏دهم، على امام و خلیفه بعد از من است. دو فرزندم حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین پیشوایان و امامانى پاك و نیك‏اند. اگر ازآنان اطاعت كنید، شما را هدایت ‏خواهند كرد و اگر با آنها مخالفت ورزید، تا روز قیامت تفرقه و اختلاف در میانتان حاكم خواهد بود.

    امام حسن(ع)و امام حسین(ع)و غدیر

    امام حسن(ع) و امام حسین(ع)در روز عید غدیر در كوفه مهمانی می دادند و این مجالس كه در زمان حیات امام علی(ع) هم برقرار بود باعث شد مردم كوفه به عید غدیر عادت كنند. هم چنین امام حسن(ع) در ماجرای مصالحه با معاویه برای این كه به او یاد آوری كند كه حق با اوست، ماجرای غدیر خم را شاهد گرفت. امام حسین(ع)نیز در مراسم حج، بنی هاشم و دیگران را جمع می كرد و ماجرای غدیر را یادآوری می كرد.

    غدیر خم در خطبه امام مجتبى(ع)

    حسن بن ‏على(ع) در برابر طاغوت شام و مردم كوفه خطبه‏ اى خوانده، مردم را به بالاترین نعمت از دست رفته، كه حاكمیت اهل بیت(ع) بود، توجه داد. شایستگى و لیاقت ‏خویش و مشروعیت‏ خلافتش را متذكر شد و داستان روز بیاد ماندنى غدیر را چنین بازگو كرد: مردم سخن جدم پیامبر(ص) را به یاد دارند كه مى‏فرمود: هر گاه مردم كسى را به رهبرى خویش برگزینند در حالى كه لایقتر و آگاهتر از آن فرد وجود داشته باشد، براى خویش تیره‏ بختى خریده ‏اند مگر این كه دوباره بدانچه رها كردند و به فراموشى سپردند بازگردند و آنچه را كه از پیامبرشان درباره پدرم شنیده ‏اند دنبال كنند، رسول خدا مى‏ فرمود: اى على تو بعد از من مانند هارون پس از موسى هستى، او جانشین برادرش موسى بوده تو نیز جانشین و خلیفه منى؛ تنها تفاوت [میان آنها و ما] این است كه بعد از من پیامبرى و نبوت نخواهد بود. امام مجتبى(ع) سپس فرمود: این مردم پیامبر خود را دیدند و سخنانش را درغدیر خم‏» شنیدند. در آن روز جدم رسول خدا(ص) دست پدرم(ع) را گرفت و در برابر آنان گفت: هر كس من مولا و سرپرست او هستم على مولاى او خواهد بود؛ خدایا، دوست ‏بدار هر كس او را دوست دارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن دارد. سپس جدم پیامبر(ص) دستور اكید داد كه، حاضران مطالب غدیر را به غایبان برسانند.

    امام حسین(ع) و حدیث غدیر در منا

    یك سال قبل از مرگ معاویه، امام حسین(ع) به زیارت بیت الله الحرام در مراسم پر شكوه، حج مشرف شد. عبدالله بن‏عباس و عبدالله بن ‏جعفر او را همراهى نمودند. آن سال عده زیادى از ن و مردان بنى‏ هاشم حضور داشتند. امام حسین(ع) درایام تشریق آنان را در سرزمین منا جمع نمود در آن اجتماع عظیم بیش از هفتصد نفراز مردان تابعین و دویست نفر از صحابه پیامبر خدا(ص) گرداگرد وجودش زیر خیمه حلقه زدند و منتظر سخنان امام خویش بودند، حضرت بپا خاست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: شما شاهد و ناظر ات معاویه جنایتكار نسبت ‏به ما و شیعیان هستید و ازآنها اطلاع دارید، سخنان مرا گوش كنید و بنویسید [تا براى آیندگان بماند] و به دیگر شهرها و قبائل و افراد مؤمن و مورد اعتماد خود برسانید و آنان را دعوت به اداء حق ما (اهل بیت) كنید ترس آن دارم كه وقتش بگذرد و حقوق ما مغلوب ستمگر گردد، گرچه خداوند بالاترین پشتیبان است. سپس فرمود: شما را به خدا سوگند: بیاد نمى‏ آورید كه پیامبر خدا(ص) روزغدیرخم پدرم على(ع) را وصى و امام بعد از خود قرار داد و حدیث ولایت را بر شما خواند و فرمود همگى باید این پیام را به دیگران برسانید پاسخ دادند: چرا ما بیاد داریم.

    امام محمد باقر(ع) و غدیر

    فضیل بن ‏یسار، بكیر بن‏اعین، محمد بن ‏مسلم، برید بن ‏معاویة و ابوالجارود همگى در محضر امام باقر(ع) بودند حضرت در باره ولایت على بن ابى‏طالب(ع) و روز غدیر فرمودند: خداوند پیامبرش را مامور به ولایت على [علیه السلام] كرد و این آیه شریفه را نازل كرد: انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون اكاة‏». با نزول آیه فوق ولایت اولى الامر واجب گردید ولكن عده‏اى نفهمیدند اولى الامر چه كسانى هستند؟ خداوند به محمد - صلى الله علیه و آله - دستور داد تا آن را توضیح دهد و همانند نماز و زكات و روزه و حج مصادیق خارجى آن را روشن سازد. در آن هنگام اضطراب او را فرا گرفت و ترسید عده ‏اى به واسطه آن از آیین اسلام برگردند و او را تكذیب كنند او به خدا پناه برد درآن هنگام آیه تبلیغ (یا ایها الرسول بلغ.) نازل گشت پیامبر خدا(ص) امر حق را اجرا نمود و در غدیر خم ایستاد و فرمان اجتماع مردم و زوار بیت الله الحرام را داد و درآنجا على بن‏ ابى‏طالب(ع) را ولى بعد از خود معرفى كرد و دستور داد آنانى كه درآنجا (غدیر خم) بودند پیام خداوند (ولایت على(ع)) را به دیگر افراد برسانند.

    امام صادق(ع) و غدیر

    حسان جمال مى گوید: همراه امام صادق(ع) از مدینه به مكه مسافرت كردم. در نزدیكى میقات جحفه، چون به مسجد غدیر» رسیدیم امام - علیه السلام - به جانب چپ مسجد نگریست و فرمود: این مكانى است كه پیامبر خدا(ص)، در روزغدیر، على را جانشین خود معرفى كرد و فرمود: من كنت مولاه فعلى، مولاه. آنگاه امام(ع) به جانب دیگر نگاه كرد، جایگاه خیمه‏ هاى دیگران را نشان داد و فرمود: سالم غلام ابوخذیفه و ابوعبیده جراح نیزدرآنجا بود؛ گروهى از مردم چون على(ع) را بر روى دست پیامبر دیدند با حسادت به وى نگریستند و به یكدیگر مى‏ گفتند: به دو چشم او [پیامبر] نگاه كنید، چگونه همانند دیوانه به اطراف خویش مى ‏نگرد و قرار ندارد. دراین هنگام جبرئیل نازل شد و این آیات را بر پیامبر خدا(ص) قرائت كرد: و ان یكادالذین كفروا لیزلقونك بابصارهم لما سمعوا الذكر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذكر للعالمین‏». آنان كه كافر شدند، چون قرآن را شنیدند چیزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند؛ آنها مى ‏گفتند: او واقعا دیوانه است، در حالى كه قرآن جز بیدارى و آگاهى براى جهانیان نیست.

    حسن بن راشد از امام صادق(ع) روایت می‏ كند كه: به آن حضرت عرض كردم: جانم فدایت! آیا مسلمانان را جز عید فطر و قربان، عیدی است؟ فرمود: آری ای حسن! بزرگتر و شریف‏تر از آن دو. پرسیدم: چه روزی است؟ فرمود: روزی كه امیرالمؤمنین علیه‏السلام به عنوان نشانه راهنما برای مردم منصوب شد. گفتم: فدای شما! در آن روز چه كاری سزاوار است كه انجام دهیم؟ فرمود: روزه می‏ گیری و بر پیامبر و دودمانش درود می‏ فرستی و از آنان كه در حقّشان ستم كردند، به درگاه خدا تبرّی می‏ جویی. همانا پیامبران الهی به اوصیاء خویش دستور می ‏دادند روزی را كه جانشین تعیین شده، عید» بگیرند. پرسیدم: پاداش كسی كه آن روز را روزه بگیرد چیست؟ فرمود: برابر با روزه ۶۰ ماه است. امام كاظم(ع) و مسجد غدیر
    عبدالرحمان بن‏ حجاج گفت: خدمت موسى‏ بن ‏جعفر(ع) رسیدم. در حالى كه قصد سفر داشتم، از آن حضرت در باره مسجد غدیر خم پرسیدم.امام فرمود: درآن مسجد نماز بخوانید كه فضیلت و ثواب بسیار دارد، پدرم [به هر كه عازم آن دیار بود] فرمان مى‏ داد تا در مسجد غدیر نماز بگزارد.

    امام رضا(ع)و غدیر

    امام رضا(ع) شنید كه بعضی از مردم روز غدیر را انكار می كنند، فرمود:پدرم از پدرش روایت كرد كه روز غدیر در میان اهل آسمان مشهورتر است تا میان اهل زمین. به درستی كه در این روز خداوند گناه شصت سال از مردان و ن مؤمن را می آمرزد و دو برابر آنچه در ماه رمضان از آتش دوزخ می رهاند؛ در این روز آزاد می كند.اگر مردم ارزش این روز را می دانستند، بی تردید فرشتگان در هر روز ده بار با آنان مصافحه می كردند.»

    فیّاض بن محمدبن عمر طوسی در سال ۲۵۹ (در حالی كه خودش ۹۰ سال داشت.) گفته است كه امام رضا (ع) را در روز غدیر ملاقات كردم، درحالی كه در محضر او جمعی از یاران خاصّ وی بودند و امام (ع) آنان را برای افطار نگاه داشته بود و به خانه‏های آنان نیز طعام و خلعت و هدایا، حتی كفش و انگشتر فرستاده بود و وضع آنان و اطرافیان خود را دگرگون ساخته بود و پیوسته فضیلت و سابقه این روز بزرگ را یاد می‏ فرمود.

    امام حسن عسکری(ع) و غدیر

    یكی از شیعیان از امام عسکری(ع) پرسید:این سخن پیامبر كه فرمود:"من كنت مولاه فهذا علی مولاه" یعنی چه؟» حضرت جواب داد:خداوند اراده فرمود كه این جمله، نشان و پرچمی باشد تا حزب خدا هنگام اختلاف ها با آن شناخته شود.»

    امام زمان(عج)و غدیر

    در دعای ندبه كه منسوب به آن حضرت است چنین آمده: .فلما انقضت ایامه اقام ولیه علی بن ابی طالب صلواتك علیهما و آلهما هادیا اذ كان هم المنذر و لكل قوم هاد فقال و الملاء امامه من كنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.» هنگامی كه دوران عمر پیامبر سپری شد، جانشین خود را علی پسر ابوطالب كه صلوات خدا بر آن ها و خاندان شان باد، را به هدایت امت برگزید، چون او منذر و هدایت گر همه بود. پس پیامبر به مردمی كه در مقابلش بودند گفت: هر كه من مولای اویم، پس علی مولای اوست، خدایا هر كه علی را دوست دارد دوستش بدار و هر كه با او دشمن است دشمنش بدار. 









    مقدمه

    حادثه غدیر فقط یک حادثه خاص تاریخی نیست که در زمان خود واقع شده باشد، بلکه تعیین سرنوشت تمام انسانها در طول تاریخ است . به همین جهت، نوشتن و سخن گفتن از غدیر خم در هر زمان و مکانی بی مناسبت نمی باشد . عصاره عالم هستی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره عمومیت غدیر و ابدیت و ماندگاری آن فرمود: فقولوا باجمعکم . نحن نؤدی ذلک عنک الدانی والقاصی من اولادنا واهالینا ونشهد الله بذلک وکفی بالله شهیدا» وانت علینا به شهید; (1) سپس همگی بگویید . [ای رسول خدا! این مطالب خطبه غدیر را] از طرف تو به نزدیک و دور از فرزندانمان و فامیلهایمان می رسانیم، و خدا را بر آن شاهد می گیریم . خداوند در شاهد بودن کفایت می کند و تو نیز بر این اقرار ما، شاهد هستی .»

    و در بخش دیگری از خطبه غدیر فرمود: معاشر الناس انی ادعها امامة ووارثة فی عقبی الی یوم القیامة وقد بلغت ما امرت بتبلیغه حجة علی کل حاضر وغائب وعلی کل احد ممن شهد اولم یشهد، ولد اولم یولد فلیبلغ الحاضر الغائب والوالد الولد الی یوم القیامة; (2) ای مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت در نسل خود تا روز قیامت به ودیعه می سپارم، و من ابلاغ کردم آنچه را مامور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غائب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند، به دنیا آمده اند یا نیامده اند، پس حاضران به غائبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند .»

    از جملات فوق به خوبی استفاده می شود که همگان در گفتن و پخش و نشر حدیث و جریان غدیر مسئول اند و تا روز قیامت این وظیفه سنگین بر دوش ولایت مداران خواهد بود; چنان که منکران غدیر و ولایت و امامت، منکر یک حادثه و یک خطبه تلقی نمی شوند و همچون ابلیس دشمن سعادت تمام بشریت به حساب می آیند .

    امام رضا علیه السلام فرمود: مثل المؤمنین فی قبولهم ولاء امیرالمؤمنین علیه السلام فی یوم غدیر خم کمثل الملائکة فی سجودهم لآدم ومثل من ابی ولایة امیرالمؤمنین علیه السلام یوم الغدیر مثل ابلیس; مثل مؤمنین در پذیرش ولایت امیرمؤمنان علیه السلام در روز غدیر خم مثل ملائکه در سجودشان برای آدم است و مثل کسی که در روز غدیر از ولایت امیرمؤمنان سر باز زد، مثل شیطان است [که با مخالفت خود با همه ابناء بشر به دشمنی برخاست ]. .»

    آنچه در غدیر خم و قبل و بعد از آن اتفاق افتاد، به طور یکجا از یک نفر نقل نشده است، بلکه هر یک از حاضران گوشه هایی از آن مراسم را بازگو کرده و بخشی از قضایا را نیز امامان معصوم علیهم السلام بیان نموده اند . و از برخی شیطنتهای منافقان و مخالفان نیز، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طریق وحی و علم الهی اطلاع یافته و فقط با عده معدودی چون سلمان و ابوذر و مقداد و حذیفه و عمار در میان گذاشته است .

    آنچه در پیش رو دارید، تصویر اجمالی و گزارش کلی است از جریان غدیر خم و پشت پرده های آن (3) . امید آنکه به مدد مولا آنچه رضای خداست، در چند بخش به قلم آید:

    الف) زمینه سازی حادثه غدیر

    هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مکه معظمه، نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می رود . بعد از این هجرت، حضرت سه بار به مکه سفر کرده اند: بار اول در سال هشتم، پس از صلح حدیبیه به عنوان انجام عمره » وارد مکه شدند; بار دوم در سال نهم به عنوان فتح مکه » وارد این شهر شدند; و سومین و آخرین بار بعد از هجرت در سال دهم هجری به عنوان حجة الوداع » به طور رسمی اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امکان حاضر شوند .

    در این سفر دو مقصد اساسی در نظر بود، یکی بیان مسائل حج، و دیگری مسئله ولایت و خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله .

    پس از اعلان عمومی، مهاجرین و انصار و قبائل اطراف مدینه و مکه و حتی بلاد یمن و غیر آن به سوی مکه سرازیر شدند . جمعیتی حدود یکصد و بیست هزار نفر در مراسم حج شرکت کردند . امیرمؤمنان علیه السلام هم که قبلا از طرف حضرت به یمن و نجران برای دعوت به اسلام و جمع آوری وجوهات رفته بودند، به همراه دوازده نفر از اهل یمن برای انجام اعمال حج به مکه رسیدند .

    با رسیدن ایام حج، در روز نهم ذی الحجه، حضرت رسول صلی الله علیه و آله به موقف عرفات » رفتند و بعد از آن اعمال حج را یکی پس از دیگری انجام دادند، و در هر جا که زمینه فراهم بود، مطالبی بیان می فرمودند:


    1 . خطبه در منی

    در منی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اولین خطابه خود را ایراد فرمودند که در واقع فراهم کردن زمینه خطبه غدیر» بود . در این خطبه ابتدا به امنیت اجتماعی مسلمین از نظر جان و مال و آبرو اشاره نمودند و سپس به خونهای بناحق ریخته و اموال به غارت رفته در دوران جاهلیت اشاره کردند . ، آن گاه مردم را از اختلاف و دشمنی بعد از خود بر حذر داشتند و تصریح فرمودند: اگر من نباشم، علی بن ابی طالب در مقابل متخلفین خواهد ایستاد .» سپس با بیان حدیث شریف ثقلین فرمودند: عده ای از همین اصحاب من روز قیامت اهل جهنم خواهند بود . (4) »

    2 . خطبه مسجد خیف

    در روز سوم توقف در منی، بار دیگر دستور فرمودند تا مردم در مسجد خیف » اجتماع کنند . در ابتدای خطبه تاکید فرمودند که گفته های او را خوب به خاطر بسپارند و حاضران به غائبان برسانند .

    در این خطبه به اخلاص در عمل و دل سوزی برای امام مسلمین و دوری از تفرقه سفارش نمودند و اعلام کردند که تمام مسلمانان در برابر حقوق و قوانین الهی یکسان می باشند . آن گاه بار دیگر مسئله خلافت را متذکر شدند و حدیث ثقلین را به زبان جاری فرمودند که من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می گذارم که اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد; [آن دو] کتاب خدا و عترتم; اهل بیتم، می باشند .»

    در همین زمان بود که برخی از منافقان و منحرفان احساس خطر کردند و آرام آرام برنامه های خویش را آغاز نمودند . (5)

    3 . اعلان اجتماع در غدیر خم

    پس از اتمام حج، بلال حبشی از طرف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مردم اعلان کرد: فردا همه به جز معلولان باید در غدیر خم حاضر باشند .»

    غدیر» که قبل از جحفه » قرار دارد، محل افتراق اهل مدینه و مصر و اهل عراق و اهل نجد بود و آبگیر و درختان کهنسالی در آن وجود داشت . به امر الهی این مکان برای اجتماع انتخاب شد و طبق دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیش از یکصد و بیست هزار نفر همراه ایشان برای اجتماع در آنجا حرکت کردند، حتی دوازده هزار یمنی که مسیرشان به سمت شمال نبود، تا غدیر همراه آن حضرت آمدند . (6)

    ب) کیفیت و چکیده خطبه غدیر

    وقتی جمعیت به غدیر خم رسید، حضرت فرمودند: ایها الناس اجیبوا داعی الله، انا رسول الله; ای مردم! دعوت کننده خدا را اجابت کنید، من فرستاده خدایم .»

    و این کنایه از آن بود که وقت ابلاغ پیام بس مهمی فرا رسیده است . پس از این دستور، همه مرکبها متوقف و جلو رفته ها باز گشتند . شدت گرما به حدی ناراحت کننده بود که مردم و حتی خود حضرت گوشه ای از لباس خود را به سر انداخته و گوشه ای از آن را زیر پای خود قرار داده بودند، و عده ای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند . از سوی دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مقداد و سلمان و عمار را فرا خوانده، دستور دادند تا به محل درختان کهنسال رفته آنجا را آماده کنند . آنها خارهای زیر درختان را کندند و آنجا را صاف نمودند و آب و جارو زدند، و در فاصله بین دو درخت، روی شاخه ها پارچه ای به عنوان سایبان انداختند تا آن محل برای برنامه سه روزه آن حضرت کاملا مساعد شود . سپس با کمک سنگها و جهاز شتران منبری به بلندی قامت آن حضرت ساختند . بعد از اقامه نماز ظهر، حضرت بر بالای منبر رفت و امیرمؤمنان علیه السلام را نیز فرا خواند و به او دستور داد، بالای منبر بیاید و در سمت راستش یک پله پایین تر بر فراز آن قرار گیرد . (7)


    خلاصه خطبه غدیر

    1 . فرمان الهی برای بیان مطلبی مهم:

    بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: اقرار می کنم به بندگی خدا و شهادت می دهم که او پروردگار من است، و آنچه به من وحی نموده، ادا می نمایم و الا ترس دارم عذابی بر من فرود آید . خداوند بر من چنین وحی کرده است: ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر انجام ندهی، رسالت او را نرسانده ای و خداوند تو را از مردم حفظ می کند . (8) »

    ای مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکرده ام، جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام رساند . و مرا مامور کرد که در این محل اجتماع بپا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم: ان علی بن ابی طالب اخی ووصیی وخلیفتی والامام من بعدی، الذی محله منی محل هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی و هو ولیکم بعد الله ورسوله; (9) به راستی علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من و امام بعد از من است . کسی که نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است، جز اینکه پیامبری بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش می باشد .»



    2 . اعلان ولایت و امامت دوازده امام:

    ای مردم! این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است .»

    آن گاه فرمود: ثم من بعدی علی ولیکم وامامکم بامرالله ربکم، ثم الامامة فی ذریتی من ولده الی یوم تلقون الله ورسوله . لا حلال الا ما احله الله ورسوله وهم ولاحرام الا ما حرمه الله ورسوله وهم . ، و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند; پروردگار شماست، و سپس امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید . حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال کرده باشند و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان حرام کرده باشند . .»

    آن گاه فرمود: فمن شک فی ذلک فقد کفر کفر الجاهلیة الاولی ومن شک فی شی ء من قولی فقد شک فی کل ما انزل الی و من شک فی واحد من الائمة فقد شک فی الکل منهم والشاک فینا فی النار . هر کس در این گفتار شک کند، مانند کفر جاهلیت نخستین کافر شده است و هر کس در چیزی از سخن من شک کند، در همه آنچه بر من نازل شده شک کرده است و هر کس در یکی از امامان شک کند، در همه آنان شک کرده است و شک کننده درباره ما، در آتش است . .»

    تا رسید به جمله معروف من کنت مولاه فهذا علی مولاه . ; هر کس من صاحب اختیار اویم، این علی صاحب اختیار اوست . .»

    3 . توجه اکید به مسئله امامت:

    بعد از آنکه آیه اکمال را بیان نمود، فرمود: معاشر الناس، انما اکمل الله عزوجل دینکم بامامته، فمن لم یاتم به وبمن یقوم مقامه من ولدی من صلبه الی یوم القیامة والعرض علی الله عزوجل فاولئک الذین حبطت اعمالهم . ; ای مردم! خداوند دین شما را با امامت او (علی علیه السلام) کامل نمود، پس هر کس به او و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او تا روز قیامت و رفتن به پیشگاه خدای عزیز و جلیل، هستند، اقتدا نکند، پس چنین کسانی اعمالشان از بین رفته است . .»

    ای مردم! بدانید که با علی، دشمنی نمی کند، مگر شقی، و با علی دوستی نمی کند، مگر کسی که دارای تقوا باشد، و به او ایمان نمی آورد مگر مؤمن مخلص . .»

    4 . هشدار نسبت به کار شکنیهای منافقان:

    در ادامه فرمود: معاشرالناس آمنوا بالله ورسوله والنور الذی انزل معه من قبل ان نطمس وجوها فنردها علی ادبارها او نلعنهم کما لعنا اصحاب السبت » ; (10) ای مردم! به خدا و رسولش و به نوری که همراه او نازل شده است ایمان آورید، قبل از آنکه صورتهایی را هلاک کنیم و آن صورتها را به پشت برگردانیم یا آنان را مانند اصحاب سبت هلاک کنیم .»

    آن گاه فرمود: بالله ما عنی بهذه الایة الا قوما من اصحابی اعرفهم باسمائهم وانسابهم وقد امرت بالصفح عنهم فلیعمل کل امری ء علی ما یجد لعلی فی قلبه من الحب والبغض; (11) به خدا قسم! از این آیه قصد نکرد مگر قومی از اصحابم که آنان را به اسم و نسبشان می شناسم، ولی مامورم که از آنان پرده پوشی کنم . پس هر کس باید مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می یابد، عمل کند .»

    5 . دوستان و دشمنان اهل بیت علیهم السلام:

    معاشر الناس عدونا من ذمه الله ولعنه وولینا کل من مدحه الله واحبه . ; ای مردم! دشمن ما کسی است که خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما، هر کسی است که خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد .»

    6 . یادی از مهدی علیه السلام:

    الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدی، الا انه الظاهر علی الدین الا انه المنتقم من الظالمین الا انه فاتح الحصون و هادمها الا انه غالب کل قبیلة من اهل الشرک . ; بدانید که آخرین امامان، مهدی قائم از ماست، او غالب بر اساس دین است، او انتقام گیرنده از ظالمین، او فاتح قلعه ها و منهدم کننده آنها، و غالب بر هر قبیله ای از اهل شرک است . .»

    7 . بیعت گرفتن رسمی:

    ای مردم! من برایتان بیان کردم و به شما فهمانیدم، و این علی است که بعد از من به شما می فهماند، بدانید که من بعد از پایان خطابه ام شما را به دست دادن با خودم به عنوان بیعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا می خوانم .

    بدانید که من با خدا بیعت کرده ام و علی با من بیعت کرده است، و من از جانب خداوند برای او از شما بیعت می گیرم .

    ای مردم! شما بیش از آن هستید که با یک دست و در یک زمان با من دست دهید، و پروردگارم مرا مامور کرده است که درباره آنچه برای علی، امیرالمؤمنین علیه السلام و امامانی که بعد از او می آیند و از نسل من و اویند، منعقد نمودم، از زبان شما اقرار بگیرم . پس همگی چنین بگویید: ما شنیدیم و اطاعت می کنیم و راضی هستیم و سر تسلیم فرود می آوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت درباره امر امامت اماممان، علی امیرالمؤمنین علیه السلام و امامانی که از صلب او به دنیا می آیند به ما رساندی . بر این مطلب با قلبهایمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بیعت می کنیم . بر این عقیده زنده ایم و با آن می میریم و با آن محشور می شویم . تغییر نخواهیم داد و تبدیل نمی کنیم و شک نمی کنیم و انکار نمی نماییم و تردید به دل راه نمی دهیم و از این قول بر نمی گردیم و پیمان را نمی شکنیم . .»

    آن گاه فرمود: معاشر الناس فبایعوا الله وبایعونی وبایعوا علیا امیرالمؤمنین والحسن والحسین والائمة کلمة باقیة; ای مردم! با خدا بیعت کنید و با من بیعت نمایید و با علی امیرمؤمنان علیه السلام و حسن و حسین و امامان از ایشان به عنوان کلمه باقیه، بیعت کنید .»

    و فرمود: هر کس بیعت را بشکند به ضرر خویش شکسته است، و هر کس به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند، خداوند به او اجر بزرگی عنایت می فرماید . .»

    و در پایان خطبه فرمود: معاشر الناس من یطع الله ورسوله وعلیا والائمة الذین ذکرتهم فقد فاز فوزا عظیما; ای مردم! هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند، به رستگاری بزرگ دست یافته است .» (12)

    ج) مراسم بعد از حدیث غدیر

    1 . بیعت مردان: پس از پایان خطبه، مردم به سوی پیامبر و امیرمؤمنان علیه السلام هجوم آوردند، و با ایشان به عنوان بیعت دست می دادند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام تبریک می گفتند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمود: الحمد لله الذی فضلنا علی جمیع العالمین; حمد برای خدای است که ما را بر همه جهانیان برتری داد .» و صدای مردم بلند شد که آری، شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می کنیم .» (13)

    و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مکرر می فرمود: به من تبریک بگویید، به من تهنیت بگویید; زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است .» (14)

    2 . بیعت ن: پیامبر صلی الله علیه و آله دستور دادند تا ظرف آبی آوردند و پرده ای زدند که نیمی از ظرف آب در یک سوی پرده و نیم دیگر آن در سوی دیگر قرار بگیرد و ن با قرار دادن دست خود در یک سوی آب، و امیرمؤمنان در سوی دیگر، با آن حضرت بیعت نمایند . همچنین دستور دادند تا ن هم به حضرتش تبریک و تهنیت بگویند و این دستور را درباره همسر خویش مؤکد داشتند . بانوی بزرگ اسلام، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نیز از حاضرین در غدیر بودند . همچنین کلیه همسران پیامبر صلی الله علیه و آله در آن مراسم حضور داشتند .

    3 . نهادن عمامه سحاب » بر سر علی علیه السلام: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از پایان خطبه، عمامه خود را که سحاب » نام داشت به عنوان تاج افتخار بر سر امیرمؤمنان قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: عمامه تاج عرب است .»

    خود امیرمؤمنان در این باره فرمود: پیامبر در روز غدیر خم عمامه ای بر سرم بستند و یک طرفش را بر دوشم آویختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنین، مرابه وسیله ملائکه ای که چنین عمامه ای به سر داشتند، یاری نمود .» (15)

    4 . ظهور جبرئیل در غدیر: مسئله دیگر این بود که مردی زیبا صورت و خوشبو در کنار مردم ایستاده بود و می گفت: به خدا قسم! روزی مانند امروز هرگز ندیدم که تا چه اندازه [پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله] کار پسرعمویش را مؤکد نمود و برای او پیمانی بست که جز کافر به خداوند و رسولش، آن را بر هم نمی زند . وای بر کسی که پیمان او را بشکند!»

    در این وقت عمر نزد پیامبر آمد و گفت: شنیدی این مرد چه گفت؟! حضرت فرمود: آیا او را شناختی؟ گفت: نه . حضرت فرمود: او روح الامین جبرئیل بود . تو مواظب باش این پیمان را نشکنی، که اگر چنین کنی خدا و رسول و ملائکه و مؤمنان از تو بیزار خواهند بود .» (16)

    5 . معجزه ولایت: در آخرین ساعات از روز سوم اقامت پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر و پایان یافتن مراسم بیعت، حارث فهری » همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر آمد و گفت: ای محمد! از تو سؤال دارم:

    1 . آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آورده ای یا از پیش خود گفتی؟

    2 . آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ای یا از پیش خود گفتی؟

    3 . آیا این علی بن ابی طالب را که گفتی: من کنت مولاه فعلی مولاه .» از جانب پروردگار گفتی یا از پیش خود گفتی؟

    حضرت در جواب فرمود: خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری را اعلان نمی کنم .»

    حارث گفت: خدایا! اگر آنچه محمد می گوید حق و از جانب توست، سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست!»

    همین که سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگی را از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد و از بخش پایین بدنش خارج شد، و او را درجا به هلاکت رساند . (17)

    6 . توطئه منافقین در غدیر: اعتراض حارث آغاز انحرافها و توطئه هایی بود که خبر از آینده ای تاریک و فتنه انگیز می داد، که بعد از وقوع رحلت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله دامن امت اسلامی را فرا گرفت و امامت از خط اصلی خویش خارج شد و به دست غاصبان افتاد . اینک به نمونه هایی از توطئه های منافقان و منحرفان بعد از حادثه غدیر اشاره می شود:

    1 . صحیفه ملعونه اول: دو نفر از منافقین در یک تصمیم اساسی با هم پیمانی بستند و آن این بود که اگر محمد از دنیا رفت یا کشته شد، نگذاریم خلافت و جانشینی او در اهل بیتش مستقر شود .» سه نفر دیگر در این تصمیم با آنها هم پیمان شدند، و اولین قرارداد و معاهده را در کنار کعبه بین خود امضاء کردند، و داخل کعبه آن را زیر خاک پنهان نمودند تا سندی برای التزام عملی آنها باشد .

    یکی از این سه نفر معاذبن جبل بود . او گفت: شما مسئله را از جهت قریش حل کنید و من درباره انصار ترتیب امور را خواهم داد .»

    از آنجا که سعد بن عبادة » رئیس کل انصار بود و او کسی نبود که با غیر علی علیه السلام هم پیمان شود; لذا معاذبن جبل به سراغ بشیر بن سعید، و اسید بن حضیر که هر کدام بر نیمی از انصار یعنی دو طایفه اوس » و خزرج » نفوذ و حکومت داشتند، آمد و آن دو را با خود بر سر غصب خلافت هم پیمان نمود . ()

    2 . توطئه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله: نقشه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله بارها به اجرا در آمد، ولی منجر به شکست شد . یک بار در جنگ تبوک و چند بار به وسیله سم و بارها به صورت ترور تدارک دیده شده بود . در حجة الوداع همان پنج نفر اصحاب صحیفه، با نه نفر دیگر برای بار آخر نقشه دقیق تری برای قتل حضرت در راه بازگشت از مکه به مدینه کشیدند و نقشه چنین بود که در محل از پیش تعیین شده ای، در قله کوه ارشی » کمین کنند و همین که شتر پیامبر صلی الله علیه و آله سربالایی کوه را پیمود و در سرازیری قرار گرفت، سنگهای بزرگی را به طرف شتر حضرت رها کنند تا برمد و با حرکات ناموزون حضرت را بر زمین افکند و آنان با استفاده از تاریکی شب به حضرت حمله کنند و وی را به قتل برسانند و متواری شوند .

    خداوند متعال پیامبرش را از این توطئه آگاه ساخت و وعده حفظ او را داد . - منافقین که چهارده نفر بودند - نقشه خود را عملی ساختند . همین که شتر پیامبر به قله کوه رسید و خواست رو به پایین رود، سنگها را رها کردند، پیامبر با یک اشاره به شتر فرمان توقف داد در حالی که حذیفه و عمار، یکی افسار شتر حضرت را در دست داشت و دیگری از پشت سر شتر را حمایت می کرد .

    با توقف شتر، سنگها به سمت پایین کوه رفتند و حضرت سالم ماند . منافقین که از اجرای دقیق نقشه مطمئن بودند، از کمین گاهها بیرون آمدند و با شمشیرهای به حضرت حمله کردند تا کار را تمام کنند، ولی عمار و حذیفه شمشیر کشیدند و با آنان درگیر شدند، و سرانجام آنها را فراری دادند . .

    صبح روز بعد که نماز جماعت بر پا شد، همین چهارده (19) نفر در صفهای اول جماعت دیده شدند! ! و حضرت سخنانی فرمود که اشاره ضمنی به آنان داشت . (20)


    منابع:

    1) بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 37، ص 251 - 252; عوالم العلوم، شیخ عبدالله بحرانی، ج 15، ص 375 - 376 .

    2) همان .

    3) قابل تذکر است که در عنوان برخی بخشها و همین طور برخی مطالب از کتاب اسرار غدیر، محمد باقر انصاری، بهره برده ایم .

    4) بحارالانوار، ج 37، ص 113 و ج 21، ص 380 .

    5) همان، ج 37، ص 114 .

    6) بحارالانوار، ج 37، ص 111 و ص 158; علامه امینی، ج 1، ص 10 و ص 268 .

    7) بحارالانوار، ج 21، ص 387 و ج 37، ص 173 و 203 و 204; الغدیر، ج 1، ص 10 و ص 24; عوالم، ج 15، ص 44 و 97 .

    8) مائده/67 .

    9) بحارالانوار، ج 37، ص 1; عوالم، ج 15، ص 307; الغدیر، ج 1، ص 12 و 294; الطرائف سید بن طاووس، ص 33; عبقات الانوار میر حامد حسین هندی، جلد غدیر .

    10) نساء/47 .

    11) بحارالانوار، ج 37، 236 - 237 .

    12) منابع خطبه و حدیث غدیر: بحارالانوار، ج 37، ص 235 - 253; عوالم العلوم، ج 15، ص 328 - 379; الغدیر، ج 1، ص 399 - 340; معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص 63 - 73; الغدیر فی الاسلام، سید محمد رضا فرج الله، ص 84 - 209; فیض الغدیر، شیخ عباس قمی، و عبقات الانوار، میر حامد حسین، جلد غدیر .

    13) بحارالانوار، ج 37، ص 127 و 166; الغدیر ج 1، ص 58 .

    14) همان .

    15) الغدیر، ج 1، ص 291; عوالم، ج 15، ص 199 .

    16) بحارالانوار، ج 37، ص 120 و 161; عوالم، ج 15، ص 85 و 136 .

    17) بحارالانوار، ج 37، ص 136 و 162 و 167; عوالم، ج 15، ص 56 و 57 و 129 و 144 .



    ) بحار الانوار، ج 17، ص 29 و ج 28، ص 6 و ج 37، ص 114; کتاب سلیم بن قیس، ص 816 حدیث 37; عوالم، ج 15، ص 164; اسرار غدیر، ص 57 .

    19) معاویه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمان، ابوعبیده، ابوموسی اشعری، ابو هریره، مغیرة . .

    20) بحارالانوار، ج 28، ص 99 - 100 و ج 37، ص 115; عوالم، ج 15، ص 304; اقبال الاعمال ص 458 .




    نماز جماعت مسجد به امامت حاج آقا باقرلو با حضور ااقی دکتر محمد نژاد نماینده محترم شهرستان لنگرود در مجلس شورای اسلاامی





    تلاوت قرائت قران همراه باعنی آن


    سخنرانی شب دوم محرم توسط حاج آقا باقرلو







    مداحی ی توسط مداح اهل بیت ع کربلایی قیاسی



















    آماده سازی و سیه پوش کردن داخل و بیرون مسجد بمناسبت فرار سیدن ماه محرم



    نماز جماعت به امامت حاج آقا باقر لو


    سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا باقر لو






    با مداحی کربلایی حسن نورالهی که تصویر برداری نشد.


    فرا رسیدن ماه محرم و ایام سوگواری و عزاداری سالار شهیدان و سرور آزادگان جهان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) و یاران با وفایش تسلیت باد






    "بسم الله الرحمن الرحیم"

     

     

              هیچکس چون ما نگیرد ماتم این ماه را                           با محرم شیعیان را اتصال دیگری است                                                                                     

     

     

    السلام علیک یا أباعبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهارولاجعله الله آخر العهد منی یارتکم  السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین

    محرم، ماه ایثار و از جان گذشتگی است! ماه عشق و شور و فریاد است! ماه آمیختن با خون و آمیختن عشق است. محرم ماه قیام و پیام است که دل‌های شیدای نیکان و مشتاقان را به سوی مراد و محبوبشان معطوف می سازد، ایام حماسه و عاطفه با فرا رسیدن این ماه آغاز می‌گردد تا شیفتگان معرفت و عاشقان ایثار را با کاروان کربلا همراه و هم نوا سازد، تا شور و شعور عاشورایی، دیگر بار احیاء گردد و ارادت علاقمندان به سرور و سالار صاحب دلان فزونی یابد و روح انسان‏ها از زندان نفس رهانیده شود.

     محرم می‌آید تا آوای فداکاری و مقاومت در برابر بیداد را در جهان هستی طنین افکند و طلسم استکبار و استبداد را در هم شکند و به افسون نا امیدی در برابر زورگویان و قدرتطلبان به ظاهر غالب، خاتمه دهد. وسوسه خنّاسان و خدعه اغواگران را خنثی نماید و شعار هیهات منّا الذّله» را عملی سازد و پرچم پر افتخار نهضت حسینی را در فرازین نقطه جهان به اهتزاز در می‌آورد.

    کربلا صحنه نمایش رویارویی حق و باطل و حماسه پرشکوه جانبازی و شهادت طلبی است. کربلا محراب عبادت دل باختگان است. کربلا سکویی است که کربلاییان و عاشوراییان را از خاک تا افلاک و از زمین تا عرش برین پرواز می دهد. کربلا مدرسه ای است که درس چگونه ماندن و چگونه رفتن را به ما می آموزد و پایداری و پاسداری را یاد می دهد.




    حماسه کربلا حقیقتی را در کهکشان عشق و خون به تصویر کشید تا دیگر کسی برای چشم پوشیدن از آفتاب حقیقت، بهانه ای نیابد. کربلا صحنه وقوع حماسه جاویدی است که وجدان انسان های آگاه، صلابت آسمانی اش را ستایش می کند و در برابر قداست و عظمت آن سر تعظیم فرود می آورد. نام آنانی که در معراج کربلاتن به خاک سپردند و به افلاک پرکشیدند،بعدازگذرقرن ها هم چنان بر تارک تاریخ می درخشد.

    حال و هوای این ایام عاشقان ابا عبدالله (ع) را بی تاب کرده و در لبیک به ندای هل من ناصر ینصرنی » به سوگ و ماتم می نشینند ، بغض‌ها گلوی محبین حضرتش را می‌فشارند و قلوبشان تنگ و نالان شده و این نوا شنیده می‌شود:

    باز این چه شورش است که در خلق عالم است

    باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

    بدینوسیله فرارسیدن ماه محرم و ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و علمدار رشیدش حضرت ابالفضل العباس (ع) و یاران با وفایش را به حضرت ولی عصر (عج) و شیعیان آن حضرت تسلیت عرض می نمایم .






    روز 26 مرداد سال 1369، میهن اسلامی شاهد حضور آزادگان سرافرازی بود که پس از سال ها اسارت در زندان ها و اسارتگاههای مخوف رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند. در این میان ستاد رسیدگی به امور آزادگان که در 22 مرداد 69 تشکیل شده بود و به تبادل انبوه اسرا پرداخت. این ستاد با مساعدت و همراهی دیگر دستگاه ها، تبادل حدود چهل هزار آزاده را با همین تعداد اسیر عراقی انجام داد.

    آزادگان، با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستادند و روابط اجتماعی جامعه کوچک اردوگاهی خود را بر پایه اخلاق حسنه بنا نهادند و از شکنجه های مزدوران بعث هراسی به خود راه ندادند. آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضی ترین کسان به قضای الهی بودند. اینان سینه هایی فراخ تر از اقیانوس داشتند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند، آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسیات رهایی یافته بودند.

    و امروز یادآور بازگشت غرور آفرین مردان و ن آزاده ای است که پس از تحمل سال ها شکنجه و دوری از عزیزان خویش، به وطن بازگشتند و به انتظار میلیون ها ایرانی پایان دادند. در این روز، شکیبایی مادران، پدران، همسران و فرزندان این آزاد مردان به بار نشست و سال های نگرانی و شوق دیدار به پایان رسید و وعده الهی تحقق یافت: و بشر الصابرین».

    نه تنها استقامت آزادگان در اردوگاه های دژخیمانه رژیم بعث، بلکه صبر و پایداری خانواده های این عزیزان ستودنی است. عرصه پر برکت دفاع مقدس، صحنه حضور مردان و ن با ایمانی بود که با پیروی از تعالیم عالیه اسلام و تحت رهبری حکیمانه حضرت امام خمینی (ره) توانستند حماسه ای به یادماندنی و جاودان از خود به بادگار بگذارند. اینان اگر چه در بازگشت از اسارت، مقتدا و امام خویش را ندیدند، اما با نایب بر حق وی میعادی همیشگی بستند و بر عهد خویش با خون شهیدان پایبند ماندند. آزادگان دلاور و سرافراز با الهام از مکتب انسان ساز اسلام و سیره ائمه اطهار و با درس گرفتن از زندگی انقلابی و حماسه ساز حضرت زینب (س) که اسوه صبر و پایداری بود، توانستند دوران دشوار اسارت را پشت سر نهند و شکوه مقاومت و سرافرازی را بر صحیفه درخشان ایران اسلامی ثبت کنند. بی شک سال ها محرومیت این سرو قامتان تاریخ باعث شد که آنان امروز بیش از هر فرد دیگری در مسیر سبز موفقیت گام بردارند و الگو، اسوه و افتخار میهن خویش باشند.






    26 مرداد سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی گرامی باد

    آن روز عشق طلوع کرد. همان عشقی که هشت سال پیش بدرقه اش کردیم و اینک به استقبالش می رویم. چشم های همگان اشک بار بود، نه به خاطر غم و اندوه، بلکه این بار از شوق وصال

    مقام معظم رهبری :

    شما ذخیره بزرگ الهی و یک ثروت عظیم انسانی هستید که در دست دشمن غصب شده بودید. خدای متعال شما را به ملّت و به این کشور اسلامی برگرداند.

    ای بازوان رهبر و پویندگان حق
    مردان استقامت و ایمان خوش آمدید
    ای فاتحان قله ایثار و افتخار
    گلواژه های مکتب و قرآن خوش آمدید
    ای بوسه گاه روح خدا بازوانتان
    ای راستین رسول شهیدان خوش آمدید
    گل های انقلاب که عطر وصالتان
    خوش تر ز بوی عطر بهاران خوش آمدید
    بر روی دیده همه ما قدومتان
    آزادگان به مهد دلیران خوش آمدید





    بیست و ششمین روز از مرداد ماه یادآور بازگشت سرافرازانه آزادگان به میهن در سال 1369 و فرصتی برای مرور رشادت‌های این غیور مردان است.

    سال 1369 سالی پر تلاطمی برای مردم ایران بود، در گرماگرم تابستان، روز 26 مرداد سال 1369 بالاخره جمهوری اسلامی ایران با سربلندی توانست رزمندگانی را که مجاهدانه از دین و شرف و خاک کشور دفاع کرده بودند و در دست دشمن اسیر شده بودند ، به وطن بازگرداند.

     

    روز ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹، میهن اسلامی شاهد حضور اولین گروه آزادگان سرافرازی بود که پس از سال ها اسارت در زندان ها و اسارتگاه های رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند. ستاد رسیدگی به امور آزادگان که در ۲۲ مرداد ۶۹ تشکیل شده بود، تبادل حدود 50 هزار آزاده را با همین تعداد اسیر عراقی و با هماهنگی دستگاههای دیگر برعهده گرفت. با این تفاوت که اسرا آنها نظامی بودند و اسرای ما بیشتر بسیجی و غیرنظامی.

     

    بیست و ششمین روز از مرداد ماه یادآور بازگشت سرافرازانه آزادگان به میهن در سال 1369 

     

    آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضی ترین کسان به قضای الهی بودند. اینان سینه هایی فراخ تر از اقیانوس داشتند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند. آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسانیات رهایی یافته بودند.

    امروز روز شادی ملت است، روزی که نه تنها خانواده های آزادگان خوشحال شدند بلکه تمام آزادگان جهان شاد بودند 

     

    آزادگان، با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستادند و روابط اجتماعی جامعه کوچک اردوگاهی خود را بر پایه اخلاق حسنه بنا نهادند و از شکنجه های مزدوران بعث هراسی به خود راه ندادند. آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضی ترین کسان به قضای الهی بودند. اینان سینه هایی فراخ تر از اقیانوس داشتند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند، آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسیات رهایی یافته بودند.

     

    سال 1369 سالی پر تلاطمی برای مردم ایران بود

     

    اسراى سرافراز ایرانى از چند نقطه مرزى با تشریفات وارد کشور شدند و نخستین واکنش آنان، بوسه بر خاک ایران و ریختن اشک شوق بود. زیارت مرقد مطهر حضرت امام خمینى(ره) و هم‏چنین بیعت با جانشین خلف وى حضرت آیت ‏الله ‏اى، از نخستین برنامه ‏ها و اقدامات مشترک آزادگان سرافراز ایرانى بود.

     

    مقام معظم رهبرى درباره آزادگان چنین فرموده ‏اند: یکى از چیزهایى که شما را، دلهایتان را زنده نگه میداشت، پر امید نگه می‏داشت، یاد آن چهره و روحیه پرصلابت امام عزیزمان بود. آن ‏بزرگوار هم خیلى به یاد اسرا بودند. حال پدرى را که فرزندانش به این شکل از او دور شده باشند، راحت میشود فهمید

     

    مسأله اسارت طولانى فرزندان این ملت به‏ نوبه خود امتحان دیگرى بود که ملت ما با موفقیت آن‏را به انجام رسانده و اسراى ما همانند ملت ایران، از خود آزادمردى نشان دادند و سرانجام با موفقیت و سرافرازى به وطن بازگشتند شما در دوران اسارت، شرایط سختى را گذراندید، اما در عین حال با حفظ دین و اعتقادات و دلبستگى خود به اسلام، امام و انقلاب، موجب افتخار و آبرومندى ملت خود در برابردشمن شدید.»

     

    سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی

     

    فرزندان میهن به عشق دیدار پیر جماران، روزهاى سخت هجران را به امید وصال سپرى می کردند و هردم به این امید، روزها را لحظه‏ شمارى می ‏کردند. آنان در گوشه زندان‏هاى تاریک و وحشتناک دشمن، با پدر پیر خود درددل می کردند و آن پیر فرزانه با عشق پدرى به آنان پاسخ میداد: فرزند بسیار عزیزم! از نامه دل‏سوزانه شما بسیار متأثر گردیدم. من ناراحتى شما عزیزان در بند را احساس مى‏کنم، شما هم ناراحتى پدرتان را که فرزندان عزیزش دور از وطن هستند، احساس کنید.

     

    عزیزان من! سیّد و مولاى همه ما حضرت موسى‏ بن جعفر بیش از همه شماها و ماها در رنج و گوشه زندان به‏ سر بردند. براى اسلام عزیزش صبر کنید. خداوند فرج را ان‏شاءاللّه نزدیک مى ‏نماید و پدر پیر شما را با دیدن شما شاد مى‏ فرماید. به همه عزیزان در بند اسلام سلام مرا برسانید. من از دعاى خیر فراموشتان نمى ‏کنم. خداحافظ شما باشد.»

     

    آزادگان، گنجینه ‏هاى ارزشمندى هستند که در درون آن، فرهنگ انسان‏ ساز دوران اسارت نهفته است. ثبت وقایع اسارت، پلى است براى انتقال فرهنگ اسارت از درون اردوگاه‏ها به شهرهاى میهن اسلامى ‏مان، ایران.

     

    26 مرداد سالروز ورود آزادگان

     

    بر حاملان این فرهنگ است که ضمن حفظ آن، چاره ‏اى نیز براى ترویج آن بیندیشند. در زمینه بیان این فرهنگ، از سه ابزار خط، تصویر و انتقال به‏صورت سینه به سینه مى‏توان بهره گرفت، امّا مهم این است که بیان فرهنگ اسارت، امرى حیاتى و کارى بس سترگ براى جامعه جوان ماست. بنابراین، نظام اسلامى باید از همه امکانات موجود در این حرکت ارزشى فرهنگى بهره‏بردارى کند، تا اثر مجاهدت و مقاومت وصف‏ناپذیر این رسولان انقلاب، به‏صورت فرهنگ مصوّر و مکتوب و به‏مثابه کلید راه هدایت براى نسل آینده و همه بیداردلان و آزادگان جهان محفوظ بماند.

     

    دلنوشته ای از آزاده سرافراز احمد دواتگر که در فضای مجازی بازتاب داشته است، برگزیدیم : 

    آزادگان خوش آمدیدیک سالی بود که از اردوگاه ۱۲ تکریت که زادگاه صدام شمرده می شد، به اردوگاه ۱۸ بعقوبه تبعید شده بودیم اردوگاهی که با اردوگاه قبلی ما بسیار متفاوت بوده است (جمعی ۱۴ نفره بودیم که دو ماه بعد نزدیک به ۵۰۰ نفر دیگر از بچه های اردگاه ۱۱، ۱۲، ۱۴ و ۱۶ تکریت به جمع ما ملحق شده بودند) بگذریم. عراق در مرداد ۱۳۶۹ با حمله به کویت بار دیگر در شرایط جنگی قرار گرفت در خاطرم هست نگهبان های اردوگاه از این بابت بسیار ناراضی به نظر می رسیدند زیرا برخی از آن ها نزدیک به ۱۰ سال به عنوان سرباز همچنان مشغول خدمت بودند.

     

     26 مرداد روز آزادی زندانیان ایرانی از عراق

     

    چند روزی از حمله عراق به خاک کویت می گذشت که جنب و جوش نگهبان های داخل اردوگاه نشان از شکل گیری اتفاقی جدید می داد هنوز یکی دو ساعتی از پایان یافتن آمار غروب و رفتن به داخل اتاق هایمان نگذشته بود که جمعی از نگهبان های عراقی وارد قسمت ما شده و با باز کردن درب اتاق ها از ما خواستند با برداشتن وسایل خود به سمت قسمت دیگری از اردوگاه حرکت نمائیم. دقایقی بعد در تاریکی شب به قسمت یک منتقل شدیم بدون آنکه دلیل آن را بدانیم تا اینکه فردای آن روز متوجه شدیم برخی از اسرای کویتی را به اردوگاه ما انتقال دادند.

     

    چند روزی از این واقعه گذشت تا این که یک روز نگهبان های عراقی با خوشحالی اعلان کرده بودند که امروز صدام سخنرانی مهمی خواهد داشت آن ها حتی موج بلندگوی داخل محوطه را بیشتر کرده تا پیام صدام پخش شود رادیوی عراق با پخش ترانه های عربی همراه با مارش نظامی پیام صدام را مبنی بر موافقت دولت عراق با خواسته ی به حق جمهوری اسلامی ایران در خصوص پذیرش قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و همچنین تبادل اسرا اعلان نمود. در اولین اقدام قرار شد تا تبادل اسرا به مرحله اجرا درآید. از این رو بیست ششم مرداد ماه به عنوان روز تبادل اسرای ایران و عراق از سوی دو کشور انتخاب شد.


     

    عکس های بازگشت اسرا

     

    سرانجام روز موعود فرا رسید و اولین گروه از آزادگان در صبح ۲۶ مرداد ماه ۱۳۶۹ آزاد شده بودند این در حالی بود در این روز تسویه حساب سنگینی در قسمت ما با چند تن از جاسوسان خود فروخته  وطنی آن هم به واسطه ی خیانت و اذیت و آزاری که در طول اسارت به دیگر عزیزان آزاده تحمیل نموده بودند؛ شکل گرفت از این رو همزمان با آزادی اسرای ایران و عراق آن روز با دادن یک شهید ( حسین پیراینده از تهران) به مدت ۳ روز همه ما را توی آسایشگاه ها بدون آب و غذا نگه داشته بودند.

     

    (( از آنجائیکه می دانستیم این حرکت موجب برخورد شدید عراقی ها خواهد شد لذا از قبل برای چند روز غذا و آب را مخفی کرده بودیم تا بتوانیم در مقابل  عراقی ها ایستادگی نمائیم که این حماسه ی عظیم خودش داستان مفصلی دارد))

    بگذریم در خاطرم هست آن شبی که قرار بود فردایش آزاد شویم، ( ۲۴ شهریور ۱۳۶۹ ) به اتفاق عزیزان حاج محمود کشتکار؛ سردار مرتضی باقری؛ سید جمال اعتصامی؛ محمدرضا قربعلی، محمد رضا حسین پور و ……… تا صبح بیدار مانده بودیم و خیلی از لحظاتش را با تر کردن چشمهایمان سپری کردیم. و در واقع آن شب اولین شبی بود که تا صبح در بیرون از آسایشگاه خود بسر می بردیم شبی که ستاره هایش از هر نقطه قابل رویت بود.

     

    بازگشت اسرا به وطن

     

    به خاطر دارم سردار حاج باقری با همان لهجه ی شیرین اصفهانیش به بنده فرموده بود :

     دواتگر تمام شد و بایستی همه همدیگر را حلال نمائیم و.

    و عجب شب پر معنویتی بود آن شب

     شاید از نگاه کسانیکه از نگاه مادی به این موضوع نگاه می کنند کارمان را عجیب تلقی نمایند اینکه زمان آزادی تو فرا برسد و تو با چشمانی اشکبار با به یاد آوردن همه ی خاطرات دوران اسارت برای تمامی آن لحظات تلخ و شیرینی که در طول اسارت با آن روبرو بوده ای اشک بریزی و حسرت همه ی روزهایی که پشت سر گذاشته ای؛ در دلت داشته باشد. حسرت از این بابت که تو قدر آن لحظات پر از معنویت را نمی دانستی اما گذشت.

     

    شاید برای برخی ها این مهم قابل فهم نباشد که چه معنایی داشت برخی ها به جای دوست هم اسارتی خود حاضر بودند تا ضربات محکم کابل را بر تن ضعیف خود پذیرا باشد.

     یقینا برای خیلی ها این موضوع قابل درک نیست که چرا برای خالی کردن قوطی ها رفع حاجت که شب ها توی آسایشگاهها قرار داشت و هر رور صبح می بایست آن را خالی می کردی، برخی ها آرام و قرار نداشتند جماعتی که همیشه به دنبال کار خیر بوده و با این اعتقاد که این کار خالی از صواب نخواهد بود، سعی داشتند تا در این کار پیشقدم شوند.

     

     

     

     






    روز یکشنبه26 مرداد99 سه تن ازاعضای هیات امنا مسجد امام حسین ع کیاگهان ودادقانسرا (آقایان حسین داوران- کوروش عبدالهی و حبیب الله دهدار)در جلسه ی  مسجد جامع لنگرود برای تصمیم گیری محرم 99شرکت داشتند



    در این جلسه دستورالعمل مربوط به برگزاری مراسم عزاداری محرم امسال مورد بحث و بررسی قرار گرفت و مقرر شد موارد مورد نیاز پروتکل بهداشتی را رعایت نمایند.










    روز پنجشنبه 23 مرداد99 هیات امنای مسجد امام حسین ع و فرمانده پایگاه بسیج و دهیار محترم روستای کیاگهان با آقای دکتر محمد نژاد نماینده محترم شهرستان لنگرود دیدار داشتند.


    دراین دیدار برخی از مشکلات دو روستای کیاگهان ودادقانسرا به سمع ونظر نماینده محترم شهرستان لنگرود رسانده شد
    و مقرر شد در اسرع وقت بر اساس برنام هریزی در مسجد امام حسین ع کیاگهان ودادقانسرا حضور یافته و ازنزدیک با مردم روستا و مشکلات شان گفتگو نمایند.









    هر شب از شب های محرم، به یکی از شهیدان کربلا اختصاص دارد، مداحان در دهه محرم روضه و نوحه مرتبط با نامگذاری شب های محرم را می خوانند.

    شب پنجم: حضرت زهیر(ع) و…

    این شب مانند شب چهارم میان چند شهید کربلا مشترک است. شب پنجم به حبیب بن‌مظاهر و حضرت عبدالله بن حسن کودک هشت ساله امام مجتبی (ع) نیز منسوب است. عبدالله(ع) در شمار آخرین شهیدانی بود که پیش از شهادت امام حسین(ع) در ظهر عاشورا به شهادت رسید.

    زهیر، الگوی عاشقی کربلاست. او تا چند روز پیش، از دیدار حسین(ع) هراس داشت، اما پس از آن که به خیمه امام گام نهاد، هراسش به عشقی جاودانه بدل شد. بارقه نگاه حسین(ع) چنان در جانش اثر کرده بود که از همه هستی خود گذشت و از دنیا و خانمان گسست. او در این راه چنان پیش رفت که به یکی از فرماندهان سپاه آن حضرت تبدیل شد.









    نام‌گذاری شب‌های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه‌ ذاکران اهل بیت (علیهم‌السّلام) به تقلید از شب‌های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است. شب چهارم عزاداری محرم را به نام به یکی از شهیدان سربلند کربلا، یعنی جناب حر بن یزید ریاحی نام‌گذاری کرده‌اند. البته این شب به فرزندان حضرت زینب نیز منسوب شده است.


    حرّ الگوی توبه و حقیقت‌جویی است. او در آغاز برخورد با امام حسین (علیه‌السّلام) چنین جایگاه وارسته‌ای نداشت و به گفته خودش مامور بود و معذور! اما ادب و تواضعش در مقابل سالار شهیدان، سبب رهایی او شد. حر با ژرف‌بینی، حق را بر باطل ترجیح داد و پیشانی پشیمانی بر سجدگاه توبه فرود آورد. حر، جذاب‌ترین الگوی توبه برای خطاکاران است. او که یکی از فرماندهان نامی عرب بود، همراه با هزار نیروی جنگی برای مقابله با امام حسین (علیه‌السّلام) و بستن راه آن حضرت به میدان آمده بود؛ اما چون در روز عاشورا امام (علیه‌السلام) فریاد برآورد: اما مِنْ مُغیثٍ یغیثُنا لِوَجْهِ اللَّهِ تَعالی؟ اما مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؛ آیا فریادرسی هست که به فریاد ما رسد و از خدا جزای خیر بطلبد؟ و آیا کسی هست که شرّ این قوم را از حرم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) باز دارد؟»
    حرّ با شنیدن فریاد امام (علیه‌السلام)، قلبش مضطرب و اشک از چشمانش جاری شد. وی در حالی که‌ اندامش به لرزه افتاده بود‌ اندک‌اندک به خیام امام حسین (علیه‌السلام) نزدیک شد و به یکی از نزدیکانش چنین گفت: سوگند به خدا خودم را در میان دوزخ و بهشت می‌بینم و من بهشت را بر می‌گزینم، هر چند که مرا پاره‌پاره کنند و بسوزانند.» آن‌گاه اسب تاخت تا خدمت امام (علیه‌السلام) رسید و در حالی که دست بر سر نهاده بود، گفت: اللَّهُمَّ الَیْکَ انبْتُ فَتُبْ عَلَیَّ فَقَدْ ارْعَبْتُ قُلُوبَ اوْلِیائِکَ وَاوْلادِ بِنْتِ نبِیِّکَ؛ بارخدایا به سوی تو بازگشته‌ام، توبه مرا بپذیر که من رعب و وحشت در دل دوستان تو و فرزندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) افکندم.» سپس سپرش را واژگون کرد و با شرمساری تمام عرضه داشت: جُعِلْتُ فِداکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّه ِ اَنَا صاحِبُکَ الَّذی حَبَسْتُکَ عَنِ الرُّجُوعِ وَ سایَرْتُکَ فِی الطَّریقِ وَ جَعْجَعْتُ بِکَ فی هذَا الْمَکانِ وَ ما ظَنَنْتُ اَنَّ الْقَوْمَ یَرُدُّونَ عَلَیْکَ ما عَرَضْتَهُ عَلَیْهِمْ وَ لایَبْلُغُونَ مِنْکَ هذِهِ الْمَنْزِلَةَ، وَ اللّه ِ لَوْ عَلِمْتُ اَنَّهُمْ یَنْتَهُونَ بِکَ اِلی ما اَری ما رَکِبْتُ مِثْلَ الَّذی رَکِبْتُ، فَانّی تائِبٌ اِلَی اللّه ِ مِمّا صَنَعْتُ، فَتَری لی مِنْ ذلِکَ تَوْبة؟؛ ‌ای فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فدایت شوم، من همان هستم که تو را از بازگشت به وطنت جلوگیری کردم و در راه، همه جا قدم به قدم با تو آمدم و مواظب بودم که مبادا از راه منحرف شوی و تو را در این مکان وحشتناک فرود آوردم و خیال نمی‌کردم آنان سخن تو را رد کنند و با تو تا این‌ اندازه کینه ورزند. به خدا سوگند اگر می‌دانستم آن‌ها با تو آن می‌کنند که الان می‌بینم، هرگز با تو چنان رفتاری نمی‌کردم، امّا اینک از آنچه کرده‌ام به سوی خداوند توبه می‌کنم. آیا خداوند توبه مرا می‌پذیرد؟» امام برایش استغفار کرد و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد هستی.
    برخی از مورّخان نوشته‌اند که حرّ گفت: چون من اوّلین کس بودم که راه را بر تو سد کردم، اجازه فرما نخستین شهید راهت نیز باشم؛ شاید از کسانی باشم که در قیامت با جدّت مصافحه می‌کنند.
    اما مرحوم سید بن طاووس گوید: مقصود حرّ نخستین شهید در آن ساعات بود وگرنه پیش از این جماعتی به شهادت رسیده بودند.
    حرّ از امام حسین (علیه‌السّلام) اجازه گرفت و وارد میدان کارزار شد و بعد از رشادت‌های بی‌نظیر، پیکر مجروح و خون‌آلودش به زمین افتاد. او را در حالی که هنوز جان در بدن داشت در جلوی خیمه‌ای که کشتگان را در آنجا جمع می‌کردند گذاشتند.
    امام (علیه‌السلام) فرمود: این کشتگان مانند پیغمبران و فرزندان پیغمبران هستند. سپس امام (علیه‌السّلام) در کنارش حاضر شد و دست به صورت وی کشید و جسد نیمه جانش را نوازش داد و در آن حال فرمود: اَنْتَ الْحُرُّ کَما سَمَّتْکَ اُمُّکَ وَ اَنْتَ الْحُرُّ فِی الدُّنیا وَ اَنْتَ الْحُرُّ فِی الآْخِرَة؛ تو همان‌گونه که مادرت نامت را حرّ گذاشته، حرّ» و آزاده‌ای. تو آزادمرد در دنیا و سعادتمند در جهان آخرت هستی.» سپس امام دستمال مبارک خود را بیرون آورده و زخم سر حرّ را بست.
    شیخ صدوق در الامالی چنین روایت می‌کند: امام حسین (علیه‌السّلام) بر بالین او حاضر شد، در حالی که خون از پیکر حر جاری بود. امام خطاب به حر فرمود: به‌به‌ ای حر، تو در دنیا و آخرت حری، همان‌طور که تو را "حر" نامیده‌اند». آری، امام حسین (علیه‌السّلام) پیکر حرّ را نوازش کرد، خاک‌های صورتش را کنار زد و زخم سرش را بست و بدین‌سان حرّ در برابر امام (علیه‌السلام) به شهادت رسید.
    امّا‌ ای کاش هنگامی که سر امام حسین (علیه‌السّلام) در تنور خولی به خاکستر آلوده شد، کسی پیدا می‌شد تا آن سر نورانی را پاک کند. در زیارت ناحیه مقدسه از وی چنین یاد شده است: السَّلامُ عَلی الحُرِّ بْنِ الرِّیاحِیّ.




      محرم,شب اول محرم,اعمال محرم,اعمال شب اول محرم

    شب ششم: حضرت قاسم(ع)
    شب نوجوانان عاشورایی، شب روضه قاسم بن الحسن(ع) . وقتی امام حسین(ع) سخن از شهادت یارانش به میان آورد، نوجوان سیزده ساله کربلا از عمو پرسید: عموجان ایا من نیز به فیض شهادت نائل می شوم؟ امام او را به سینه چسباند و فرمود: فرزندم مرگ را چگونه می بینی؟

    قاسم پاسخ داد: از عسل شیرین تر!
    شهادت طلبی قاسم(ع) و پا فشاری او برای رسیدن به مقصود، زیباترین الگو را برای رهروان خط سرخ شهادت رقم زد.

    شب هفتم: حضرت علی اصغر(ع)
    علی اصغر(ع) فرزند کوچک امام حسین(ع) و حضرت رباب دختر امرءالقیس است که با تیر سه شعبة حرمله بن کاهل اسدی به شهادت رسید. مصیبت علی اصغر(ع) برای حسین(ع) جان فرسا بود چنان که گریست و به خداوند عرض کرد: خدایا خودت میان ما و این قوم داوری کن. آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند ولی برای کشتن ما کمر بسته اند. در این لحظه ندایی از آسمان رسید که: ای حسین(ع) در اندیشه اصغر(ع) مباش، هم اکنون دایه ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است. شب هفتم، شب رضاست. حسین(ع) بهترین الگوی پایداری و رضآیت است. او پس از تحمل شهادت همه یاران و جوانانش، کودک شیرخوار خود را به میدان آورد. هنگامی که علی اصغر نیز فدا شد بر قضای الهی گردن نهاد و خطاب به خداوند گفت: ای خدا! چون تو این صحنه ها را می بینی تحمل این مصیبت ها بر من آسان می شود.

    شب هشتم: حضرت علی اکبر(ع)
    علی اکبر(ع) نخستین فردی بود که از بنی هاشم به میدان رفت. او فرزند بزرگ امام است و نزدیک ترین فرد به ایشان. چون غربت پدر را در میان خیل گرگ های خون آشام کوفه و شام می بیند، از همه یاران و افراد خاندان پیشی می گیرد و خود را در راه آرمانی فدا می کند. او گام به میدان می نهد تا حجت را تمام کند و شوق رسیدن به فیض شهادت را در دل یاران حسین(ع) قوت بخشد. علی اکبر(ع) الگوی سبقت گرفتن در شهادت است.

    شب نهم: شب تاسوعا
    ستاره 34 ساله آسمان کربلا و بزرگ ترین یار و یاور حسین(ع) . عباس یعنی چهره درهم کشیده و این نام نشان از صلابت و توانمندی سقای کربلا دارد. او فرزند علی(ع) و برادر حسین(ع) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد. عباس(ع) این ادب و فروتنی را تا لحظه آخر بر خود واجب می دانست. او بهترین الگوی رشادت بود. زیرا پرچم دار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاع ترین افراد لشگر می سپارند. او به اندازه ای محو یار شده بود که بر امواج دل انگیز آب روان، لب های خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد. رشادت، وفاداری و فروتنی عباس(ع) یکی دیگر از برگ های زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است.

    شب دهم: شب عاشورا
    شب حسین بن علی(ع) الگوی آزادگان جهان. شهامت، ایثار، بردباری، تسلیم، رضا، وفا، فروتنی، شجاعت و پایداری امواج اقیانوس بی منتهای حسین است. اگر این قیام چنین درون مایه ارزشمندی از فضایل انسانی را نداشت، این گونه بر پیشانی تاریخ نمی درخشید. عاشورا این گونه توانست حصار زمان و مکان را درهم شکند و تاریخ را درنوردد.








    نام‌گذاری شب‌های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه‌ ذاکران اهل بیت (علیهم‌السّلام) به تقلید از شب‌های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است. شب هشتم محرم منسوب است به حضرت علی‌اکبر (علیه‌السّلام)، فرزند ارشد سیدالشهداء (علیه‌السّلام) که در خلق‌وخو اشبه‌الناس به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بودند.


    نسب علی‌اکبر



    حضرت علی‌اکبر (علیه‌السّلام) پسر بزرگ امام حسین (علیه‌السلام) و مادرش لیلی بنت ابی‌مرة بن عروة بن مسعود، از قبیله بنی‌ ثقیف بود.
    بیشتر منابع کهن تاریخی از او با لقب علی‌اکبر یاد کرده‌اند. منابع سن او را هنگام شهادت، ۱۸، ۲۳ یا ۲۵ سال ضبط کرده‌اند.

    شباهت به پیامبر




    حضرت علی‌اکبر از نظر ظاهر و خُلق و خوی بسیار شبیه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود،
    به‌طوری که هر وقت اهل‌ بیت (علیهم‌السّلام)، مشتاق دیدار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌شدند، به او می‌نگریستند. او چنان به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شباهت داشت که امام حسین (علیه‌السّلام) هنگام وداع با وی رو به آسمان کرده و فرمود: اَللّهُمَّ اشْهَدْ عَلی هؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ اِلَیْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ کُنّا اِذَا اشْتَقْنا اِلی نَبِیِّکَ نَظَرْنا اِلی وَجْهِهِ؛ خداوندا! تو بر این قوم گواه باش، جوانی به مصاف آنان می‌رود که از نظر خلقت و خُلق و خُوی و سخن گفتن شبیه‌ترین مردم به رسول توست، ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر تو می‌شدیم به سیمای این جوان می‌نگریستیم.»

    اولین مبارز بنی‌هاشم

    [ویرایش]


    بنابر گزارش اکثر منابع تاریخی، حضرت علی‌اکبر نخستین فرد از بنی‌هاشم بود که در کربلا به میدان رفت و شهید شد.
    چنانکه در زیارت‌نامه حضرت علی‌اکبر (علیه‌السّلام) آمده است: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَوَّلَ قَتیلٍ مِنْ نَسْلِ خَیْرِ سَلیلٍ مِنْ سُلالَةِ اِبْراهیمَ الْخَلیلِ صَلَّ اللّه ُ عَلَیْکَ وَ عَلی اَبیکَ؛ سلام بر تو‌ای اولین شهید از نسل بهترین سلاله پاک از سلسله ابراهیم خلیل (علیه‌السّلام)، درود خداوند بر تو و پدرت باد.»

    اذن جهاد

    [ویرایش]


    از میان جوانان بنی‌هاشم، پیش از همه، حضرت علی‌اکبر (علیه‌السّلام) آماده جنگ شد؛ نزد پدر رفت و اجازه نبرد خواست، پدر به او اجازه داد و با ناامیدی از بازگشت او، نگاهی مأیوسانه به قامتش‌انداخت و آنگاه چشمانش را به زیر افکند. سپس رو به آسمان کرد و گریست؛
    آنگاه فرمود: اللهم اشهد فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقاً و خلقاً و منطقاً برسولک (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و کنّا اذا اشتقنا الی نبیک نظرنا الیه»
    سید بن طاووس گوید: کسی جز دودمان حسین (علیه‌السّلام) با او نمانده بود. علی‌اکبر (علیه‌السّلام) که از زیباترین مردم بود بیرون آمد و از پدرش اذن میدان گرفت. آن حضرت هم اجازه داد. آنگاه به او نگریست؛ نگاه کسی که از او ناامید شده است. ثم نظر الیه نظر ائس» آنگاه به آواز بلند این آیه را تلاوت کرد: اِنَّ اللَّهَ اصْطَفی‌ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ•••ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد. آن‌ها فرزندان و (دودمانی) بودند که از نظر پاکی و تقوا و فضیلت، بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند؛ و خداوند، شنوا و داناست و از کوشش‌های آن‌ها در مسیر رسالت خود، آگاه می‌باشد.»


    عطش در میدان نبرد



    آنگاه علی بن الحسین (علیهما‌السّلام) بر آن سپاه تاخت و این رجز را می‌خواند: انا علیّ بن الحسین بن علیّ•••نحن و بیت اللّه اولی بالنّبیّ‌•••من شبث و شمر ذاک الدّنیّ•••اضربکم بالسّیف حتّی انثنی‌•••ضرب غلام‌ هاشمیّ علویّ•••و لا ازال الیوم احمی عن ابی‌•••تاللّه لا یحکم فینا ابن الدّعی‌؛ من علی پسر حسین پسر علی (علیه‌السّلام) هستم، سوگند به خانه خدا ما به نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اولی‌تریم از شبث ربعی|شبث و شمر دون، آن قدر به شمشیر بر شما می‌زنم تا شمشیر بپیچد و بتابد؛ زدن جوان‌ هاشمی علوی، امروز از پدرم حمایت می‌کنم، قسم به خدا که نباید پسر زیاد دعی درباره ما حکم کند.»
    وی مدتی جنگید. پیکار سخت او را تشنه کرد؛ به سوی خیمه آمد و عرضه داشت: یا اَبَةُ! اَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنی وَ ثِقْلُ الْحَدیدِ اَجْحَدَنی فَهَلْ اِلی شَرْبَةٍ مِن ماءِ سَبیلٍ اَتَقَوّی بِها عَلَی الْاَعْداءِ؛ پدر جان! تشنگی مرا هلاک می‌کند و سنگینی سلاح مرا به زحمت‌ انداخته. آیا امکان دارد برای من شربت آبی تهیه کنید تا نفسی تازه کرده و در دفع دشمنان نیرو بگیرم؟»
    هوای گرم، حرارت جنب و جوش در میدان نبرد با اسب و تشنگی، همه و همه بر علی‌اکبر سخت بود، به این جهت از امام با ادب تمام آب خواست. امّا امام حسین (علیه‌السّلام) با شنیدن این تقاضای علی، گریه کرد و فرمود: پسرم بر من دشوار است که تقاضایی کنی و نتوانم آن را بر آورده سازم. امام (علیه‌السّلام) انگشتر خودش را به او داد و فرمود: آن را در دهان بگذار و به سوی دشمن باز گرد، امیدوارم به زودی به دست جدّت سیراب شوی.
     بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید•••خاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا»











    نام‌گذاری شب‌های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه‌ ذاکران اهل بیت (علیهم‌السّلام) به تقلید از شب‌های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است. شب هفتم ماه محرم منسوب به طفل شش ماهه حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه‌السّلام)، حضرت علی اصغر می‌باشد.


    حضرت علی اصغر (علیه‌السّلام) فرزند کوچک امام حسین (علیه‌السّلام) و حضرت رباب دختر امرءالقیس است که با تیر سه شعبه حرمله بن کاهل اسدی ملعون به شهادت رسید. مصیبت علی اصغر (علیه‌السّلام) برای امام حسین (علیه‌السّلام) جان‌فرسا بود، چنان که گریست و به خداوند عرض کرد: خدایا خودت میان ما و این قوم داوری کن. آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند، ولی برای کشتن ما کمر بسته‌اند.
    در این لحظه ندایی از آسمان رسید که: ‌ای حسین (علیه‌السّلام) در‌ اندیشه اصغر (علیه‌السّلام) مباش، هم اکنون دایه‌ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است. حسین (علیه‌السّلام) بهترین الگوی پایداری و رضایت است. او پس از تحمل شهادت همه یاران و جوانانش، کودک شیرخوار خود را به میدان آورد. هنگامی که علی اصغر نیز فدا شد، بر قضای الهی گردن نهاد و خطاب به خداوند گفت: ‌ای خدا! چون تو این صحنه‌ها را می‌بینی تحمل این مصیبت‌ها بر من آسان می‌شود.
    در مقاتل نقل است که هنگامی که همه یاران و اصحاب امام حسین (علیه‌السّلام) به شهادت رسیدند و کسی نماند جز علی زین العابدین (علیه‌السّلام) و پسر دیگر به نام عبداللّه که شیرخوار بود؛ ندای غریبانه امام بلند شد: هل من ذاب یذبّ عن حرم رسول الله هل من موحّد یخاف اللّه فینا هل من مغیث یرجوا اللّه باغاثتنا هل من معین یرجو ما عند اللّه فی اغاثتنا؛ آیا کسی هست که دشمن را از حرم پیغمبر براند و دور کند؟ آیا خداپرستی هست که از خدا بترسد و ما را اعانت کند؟ آیا فریادرسی هست که برای ثواب ما را یاری کند؟»






     

    شب ششم: حضرت قاسم (ع)


    شب نوجوانان عاشورایی، شب روضه قاسم بن الحسن (ع). وقتی امام حسین (ع) سخن از شهادت یارانش به میان آورد، نوجوان سیزده ساله کربلا از عمو پرسید: عموجان ایا من نیز به فیض شهادت نائل می‌شوم؟ امام او را به سینه چسباند و فرمود: فرزندم مرگ را چگونه می‌بینی؟

    قاسم پاسخ داد: از عسل شیرین تر!

    شهادت طلبی قاسم (ع) و پا فشاری او برای رسیدن به مقصود، زیباترین الگو را برای رهروان خط سرخ شهادت رقم زد.










    نماز جماعت مسجد به امامت حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل باقرلو





    تلاوت قرائت قران همراه بامعنی آن

    سخنرانی شب دهم محرم توسط
    حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل باقرلو















    نماز جماعت مسجد به امامت حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل باقرلو



    تلاوت قرائت قران همراه بامعنی آن

    تصویر موجود نیست

    سخنرانی شب هشتم محرم توسط
    حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل باقرلو









    گزارش تصویری کاروان حسینی در روز عاشورا  بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا کاری از هیات امنای مسجد با همکاری:
    پایگاه مقاومت بسیج شهید دستغیب کیاگهان
    دهیاری و شورای اسلامی روستاهای کیاگهان و دادقانسرا
    اهالی روستا های کیاگهان و دادقانسرا

    ورود کاروان حسینی روز عاشورا به طرف روستا و بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا و با پذیرایی اسپند و







    ی در ساعات پایانی روزعاشورا درجنب مسجد با مداحی کربلایی علیقیاسی












    گزارش تصویری کاروان حسینی در روز عاشورا  بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا کاری از هیات امنای مسجد با همکاری:
    پایگاه مقاومت بسیج شهید دستغیب کیاگهان
    دهیاری و شورای اسلامی روستاهای کیاگهان و دادقانسرا
    اهالی روستا های کیاگهان و دادقانسرا





















    گزارش تصویری کاروان حسینی در روز عاشورا  بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا کاری از هیات امنای مسجد با همکاری:
    پایگاه مقاومت بسیج شهید دستغیب کیاگهان
    دهیاری و شورای اسلامی روستاهای کیاگهان و دادقانسرا
    اهالی روستا های کیاگهان و دادقانسرا
















    گزارش تصویری کاروان حسینی در روز عاشورا  بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا کاری از هیات امنای مسجد با همکاری:
    پایگاه مقاومت بسیج شهید دستغیب کیاگهان
    دهیاری و شورای اسلامی روستاهای کیاگهان و دادقانسرا
    اهالی روستا های کیاگهان و دادقانسرا





















    گزارش تصویری کاروان حسینی در روز عاشورا  بقعه آقا سید علی کیاء و مسجد امام حسین ع کیاگهان و دادقانسرا کاری از هیات امنای مسجد با همکاری:
    پایگاه مقاومت بسیج شهید دستغیب کیاگهان
    دهیاری و شورای اسلامی روستاهای کیاگهان و دادقانسرا
    اهالی روستا های کیاگهان و دادقانسرا



































    نماز جماعت مسجد به امامت حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل باقرلو






    تلاوت قرائت قران همراه بامعنی آن توسط آقای مهندس نعمت پیکران مانا




    سخنرانی شب یازدهم محرم توسط
    حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل باقرلو











                   



















                  


























    دفاع مقدس در کلام رهبری

    هفته دفاع مقدس نمودار مجموعه ای از برجسته ترین افتخارات ملت ایران در دفاع از مرزهای میهن اسلامی وجانفشانی دلاورانه در پای پرچم برافراشته اسلام و قرآن است. در این مجموعه تابناک، درخشنده ترین ونفیس ترین نگین گرانبها یاد و خاطره شهیدان است. آنها جوانان و جوانمردان رشید و پاک سرشتی بودند که باآگاهی و درک والای خود موقعیت حساس کشور را تشخیص دادند و وظیفه ی بزرگ جهاد در راه خدا رامشتاقانه پذیرا شدند. هر ملتی که چنین دلاوران آگاه و شجاعی را در دامان خود پرورده باشد حق دارد به آنانببالد و آنان را الگوی تربیت جوانان خود در همه دوران ها بداند.

    دفاع مقدس و غرور ملی

    هشت سال دفاع جانانه ملت در برابر وحشیانه دشمن منشأ غرور ملی پایان ناپذیری برای مردم سلحشورایران گردید و باعث شد که توطئه مشترک شرق و غرب برای به زانو درآوردن ملت بزرگ ایران به فرصتی برایاثبات توانمندی های اسلام و انقلاب و کشور تبدیل شود. رشادت های جوانان برومند، انقلاب و نظام را بیمهکرد و نشان داد که با داشتن پشتوانه مردمی و در پرتو حاکمیت اسلام و وحدت نیروها می توان هر دشمن خیرهسری را ناکام ساخت.




    دفاع مقدس و ولایت پذیری

    این روزها هنگامی که یادی از دفاع مقدس می شود، دنیایی از شرف و حماسه ملتی نجیب و آزاده در اذهانتداعی می شود که عطر معنویت و صفای خاصی به ما ارزانی می دارد. ملتی که با پرورش رزمندگانیحماسه آفرین مفهوم روشن تعبد در برابر ولایت» را به نمایش گذاشتند و با انگیزه ادای تکلیف» در پی مرجعو رهبر» خود سر از پا نشناخته، به جبهه های حق علیه باطل شتافتند و طلوع عشقی بی بدیل را ترسیم کردند وبه پیروزی بزرگی که حفاظت از وجب به وجب سرزمین اسلامی و صیانت از مکتب و عقیده بود دستیازیدند.

    پیام دفاع مقدس

    هفته دفاع مقدس یادآور خون های مقدسی است که در پای شجره طوبای انقلاب اسلامی ریخته شد. فرزندانجبهه و شهادت اطاعت را عبادت می بینند. وارثان دفاع مقدس عزت جهاد را با ذلت در خانه نشستن عوضنمی کنند. ایستادگی آنها نشستگان تاریخ را به قیام وا می دارد و این پیام بزرگ دفاع مقدس است.

    سال های عشق و عطش

    خدایا، آن سال ها رفتند؛ سال های زلال مهربانی؛ سال های سجود و صعود؛ سال های اوج شهادت و شجاعتمادران شهید؛ سال های سنگرهای سوز و گداز؛ سال های خوش دوکوهه»؛ سال های بی قراری و انتظار. دریغاکه سال های عشق و عطش گذشت!

    دفاع مقدس و انگیزه ما

    مردم ایران با برخورداری از رهبری توانا و آگاه، هوشمندانه و با انگیزه های دینی و ملی در مقابل دشمن مبه پاخاست و صحنه های زیبایی از وفاق ملی را به نمایش گذاشت. انگیزه حضور مردم ما دینی، عقیدتی و ملیبود. دفاع ما نبردی صددرصد شرافتمندانه بود و به همین دلیل حاضر نشدیم مقررات انسانی و اسلامی را دراین جنگ زیر پا بگذاریم.

    جبهه، مدرسه ی عشق

    چهره ای شاد و نورانی داشت. خوب که نگاهش می کردی می توانستی آثار خستگی را در صورتش ببینی. ولیچشمانش تو را بیشتر مجذوب خود می کرد. لباس خاکی، ساده و تمیزی بر تن داشت. هفده ساله نشان می داد.لاغر و باریک اندام بود و در چهره اش مظلومیتی غریب موج می زد. اصلاً به او نمی آمد که مرد جنگ و جبههباشد؛ اما نگاهش می گفت: جبهه بزرگ و کوچک نمی شناسد، عشق می شناسد».

    به او می گویم: چرا به مدرسه نرفتی؟». با اخم نگاهم می کند و جواب می دهد: جبهه خود مدرسه است؛آن هم مدرسه عشق و ایثار؛ مدرسه ای که انسان کامل پرورش می دهد». بعد لبخندی می زند. لبخندش سراسرمعنا بود. سال ها بعد مادرش عکسش را نشانم داد و گفت: در کربلای پنج کربلایی شد.

    دلتنگ روزهای خدایی

    دلم برای جبهه تنگ شده؛ روزهایی که خدا نزدیک بود؛ آن روزها که صدای توپ و تفنگ در هم پیچیده بود ونوای یا زهرا و یا حسین شهر را پر کرده بود. دلم برای غروب های شلمچه، موج های خروشان اروند، دوکوهه وحسینیه حاج همت تنگ شده. دلم هوای نماز مسجد جامع خرمشهر کرده. کاش دوباره در زمین صبحگاهیمی نشستیم پای دعای عهد» بچه ها. دلم هوای ایستگاه صلواتی با آن چای همیشه جوش خورده اش کرده. دلمبرای همه چیز جبهه و جنگ تنگ شده. از شهر و حصارهای بلندش خسته ام. خدایا دلم تنگ روزهای خداییاست.

    پشت هیاهوی شهر

    پشت هیاهوی شهر، پشت این حجم سیاه بی اعتنایی، پشت این تراکم خودبینی و خودخواهی، پشت اینتزویرها و تظاهرها، سنگرهایی بود پر از سجاده های سبز و فرصت های آبی با فرشهایی از آسمان؛ هوایی آکندهاز اخلاق و صمیمیت؛ خلوت هایی که پوشیده از آفتاب بود و سرشار از خدا و عشق؛ لبریز از آینه بود و آرامش؛وقت هایی که می شد زانو به زانوی عشق نشست و با خدا صحبت کرد. ماه ها و سال هایی که دور از خودمی توانستی با سر انگشتان دعا حیات را لمس کنی، با تمام دلت در فضای شفاف گل ها بنشینی، شیرینی پروازرا بنوشی و حضور خدا را ادراک کنی. آه آن روزها و آن سال های خوب کجاست؟! شب هایی که همگی شبقدر بود.

    ن و دفاع مقدس

    ن ایرانی با انقلاب اسلامی و جنگ حیاتی دوباره یافتند. ن ایرانی همان مادران، همسران و خواهرانکسانی بودند که در صف مقدم جبهه از عقیده و ناموس و سرزمین خویش دفاع می کردند. ن شجاع ایراناسلامی حماسه آفرینان عرصه های پشتیبانی و امداد جبهه های جنگ و جهاد بودند که نقش خویش را درنهایت تعهد، ایثار و تلاش ایفا کردند و در این میدان سخت و طاقت فرسا نیز موفق و سربلند به در آمدند وافتخاری بر افتخارات خویش افزودند که به جز ن صدر اسلام نمی توان نمونه ای برای آن نشان داد. حضور درخط مقدم جبهه و جنگ، پرستاری و مداوای مجروحان جنگی، تهیه وسایل رفاهی برای مردان جنگ، و حضورفرهنگی در شهرها از مهم ترین فعالیت های ن در طول دفاع مقدس بوده است. ن حماسه های بزرگآفریدند و دیدگان تاریخ را در بهتی عجیب فرو بردند.

    دفاع مقدس و هنر

    همواره دفاع ملت ها از سرزمین های خویش الهام بخش هنرمندان متعهد و مسئول بوده است. با نگاهی کوتاه بهعرصه های مختلف هنری ـ ادبیات، سینما، نقاشی، موسیقی و غیره ـ می توان دریافت که بهترین و برترین آثارمتعلق به جنگ های دفاعی و مقدس است. بر این اساس دفاع مقدس ما نیز منبع سرشار و پایان ناپذیری برایخلق آثار هنری برتر و متعهد است. اگر بخواهیم صحنه های به یاد ماندنی جنگ و دفاع مقدس برای تمامنسل ها و عصرها ماندگار بماند باید آن رشادت ها، شهادت ها و جانبازی ها را در قالب های مختلف هنریدرآوریم. نسل های بعد باید بدانند که برای حفظ این سرزمین چه عزیزانی جان و مال خویش را در طبق اخلاصنهاده اند و این مهم میسّر نمی شود مگر اینکه درباره جنگ فیلم های برتر، شعرهای پرمحتوا، داستان های پرشورو نقاشی های پرجاذبه ساخته و پرداخته شود.

    دفاع مقدس و استقلال نظامی

    ایران قبل از انقلاب اسلامی کشوری بود که در تمام مسائل نظامی وابسته به آمریکا و غرب بود. حضورمستشاران نظامی آمریکا در تمام سطوح نیروهای مسلح آشکار بود. اما با وقوع انقلاب اسلامی و اخراجمستشاران نظامی و شروع جنگ تحمیلی، نیروهای نظامی، خود ارکان ارتش و صنایع نظامی را در اختیارگرفتند. نیازهای مختلف جنگ و تحریم شدید تسلیحاتی باعث شد در صنایع نظامی نوآوری های مختلفی بروزکند. این روند بعد از جنگ نیز ادامه یافت. ساخت موشک ها و تانک های پیشرفته و ناوهای کوچک و بزرگ ازدستاوردهای مهم صنایع نظامی در طول دوران دفاع مقدس می باشد.

    خاطره ای از آن روزه

    تازه جنگ شروع شده بود. خبرهای سخت و دردناکی از جبهه های جنوب و غرب می رسید. بی دردان مرفه فراررا بر قرار ترجیح می دادند و بار سفر به سوی بهشت خیالی غرب می بستند. پا گانِ همیشه استوار با کم ترینسلاح و تجهیزاتی در مقابل دشمنِ تا بن دندان مسلح ایستادگی می کردند. آن روز وقتی از مدرسه به خانه آمدمدیدم مادر لباس های سبز پدر را آماده می کند. خواهر کوچکم سعی می کرد پوتین های پدر را تمیز کند. بوی عطرپدر فضای خانه را خوشبو کرده بود. پدر در لباس رزم چه استوار و راست قامت می نمود. او می رفت، مادرآهسته گریه می کرد، خواهرم از پدر سوغاتی می خواست و من به تماشای قدم های استوار او ایستاده بودم. اورفت و از جبهه برایمان سوغات شهادت آورد.


    جوانان و دفاع مقدس

    بسیاری از نیروهای حاضر در جبهه ها جوانان بودند. جوانان در قالب نیروهای بسیج حضوری چشم گیر در دفاعمقدس داشته اند. این جوانان از سر کلاس درس و دانشگاه یا کارخانه و مزرعه و اداره برای دفاع از آرمان وسرزمین خود به جبهه ها آمده بودند. جوانان ایران اسلامی با خلق رشادت های فراوان نشان دادند که بهترینجوانان جهانند. الگوی این جوانان، جوانان کربلا بود. ملتی که چنین جوانانی دارد به جاست که بر خود ببالد وبه داشتن چنین جوانانی افتخار کند.

    در سوگ شهادت شهیدان

    رفتند عاشقان خدا از دیار ما از حد خود گذشت غم بی شمار ما
    دل هایمان به همره این کاروان برفت در ره بماند دیده امیدوار ما
    یک عده یافتند مقصد و مقصود خویش واحسرتا به سر نرسید انتظار ما
    عمری پی وصال دویدیم و عاقبت اندر فراق سوخت دل داغدار ما
    یاران زقید و بند علایق رها شدند ماندیم و خاطرات کهن در کنار ما
    افسوس روزگار شهادت به سر رسید سوز و گداز و آه و فغان شد نثار ما
    دیگر تمام قافله ها کوچ کرده اند برجای مانده است تن زخمدار ما






    شورای امنیت سازمان ملل در ٢۹ تیر ۱۳۶۶، با هدف پایان دادن به جنگ ایران و عراق قطعنامه‌ای صادر کرد.
    مفاد این قطعنامه به شرح زیر است:
    ۱. خواستار آن است که به عنوان یک قدم اولیه جهت حل و فصل مناقشه از راه مذاکره، ایران و عراق یک آتش بس فوری را رعایت کرده، به تمامی عملیات‌های نظامی در زمین، دریا و هوا خاتمه داده و تمامی نیروهای خود را بدون درنگ به مرزهای شناخته شده بین‌المللی بازگردانند.
    ۲. از دبیرکل درخواست می‌کند که یک تیم ناظر ملل متحد را برای بررسی، تأیید و نظارت بر آتش بس و عقب نشینی نیروها اعزام نماید و همچنین از دبیرکل درخواست می‌نماید با م طرفین درگیر، تدابیر لازم را اتخاذ نموده، گزارش آن را به شورای امنیت ارائه نماید.
    ۳. مصرانه می‌خواهد اسرای جنگی آزاد شده و پس از قطع مخاصمات فعال کنونی، بر اساس کنوانسیون سوم ژنو ۱۲ اوت ۱۹۴۹، بدون تأخیر به کشور خود بازگردانده شوند.
    ۴. از ایران و عراق می‌خواهد با دبیرکل در اجرای این قطعنامه و در تلاش‌های میانجی گرانه برای حصول یک راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دو طرف در خصوص تمام موضوعات موجود، منطبق با اصول مندرج در منشور ملل متحد، همکاری نمایند.
    ۵. از تمامی کشورهای دیگر می‌خواهد که حداکثر خویشتنداری را مبذول دارند و از هر گونه اقدامی که می‌تواند منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه گردد، احتراز کنند و بدین ترتیب اجرای قطعنامه حاضر را تسهیل نمایند.
    ۶. از دبیرکل درخواست می‌نماید که با م با ایران و عراق، مسأله تفویض اختیار به یک هیأت بی طرف برای تحقیق راجع به مسؤولیت منازعه را بررسی نموده و در اسرع وقت به شورای امنیت گزارش دهد.
    ۷. ابعاد خسارات وارده در خلال منازعه و نیاز به تلاش‌های بازسازی با کمک‌های مناسب بین‌المللی، پس از خاتمه درگیری تصدیق می‌گردد و در این خصوص از دبیرکل درخواست می‌کند که یک هیأت کارشناسان را برای مطالعه موضوع بازسازی و گزارش به شورای امنیت تعیین نمایند.
    ۸. همچنین از دبیر کل درخواست می‌کند که با م با ایران و عراق و دیگر کشورهای منطقه، راه‌های افزایش امنیت و ثبات منطقه را مورد مداقه قرار دهد.
    ۹. از دبیرکل درخواست می‌کند که شورای امنیت را در مورد اجرای این قطعنامه مطلع نماید.
    ۱۰. مصمم است برای بررسی اقدامات بیشتر جهت رعایت و اجرای این قطعنامه در صورت ضرورت جلسات دیگری مجدداً تشکیل دهد.
    عراق همان اوایل صدور قطعنامه، آن را پذیرفت ولی ایران یکسال بعد و با تفسیر پذیرش این قطعنامه به عنوان "نوشیدن جام زهر" از سوی امام خمینی، آن را پذیرفت.

    پایان جنگ تحمیلی ایران و عراق

    با وجود اینکه قطعنامه ۵۹۸ به معنای آتش بس بود، کشور عراق به حملات خود ادامه داد و در نهایت در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷، جنگ تحمیلی به پایان رسید.

    سخنرانی هفته دفاع مقدس

    سید علی ای، مقام معظم رهبری ایران، صبح روز ۳۱ شهریور ۱۳۹۹، در یک ارتباط زنده از صدا و سیمای ایران برای مردم در خصوص ارزش‌های دفاع مقدس سخنرانی کرد.

    برنامه‌های هفته دفاع مقدس

    بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در شعبه‌های استانی خود هر سال در این هفته برنامه‌های مختلفی دارند. نمایشگاه‌های مختلف با محوریت دفاع مقدس و رزمایش‌های نمادین از عملیات‌های مختلف دفاع مقدس از برنامه‌های مشترکی است که در اکثر شهرهای کشور برگزار می‌شود.

    شهدای دفاع مقدس

    تعداد شهدای هشت سال دفاع مقدس ۱۹۶۸۳۷ نفر بر آورد شده است و استان اصفهان با حدود ۲۲ هزار نفر شهید در جنگ تحمیلی، بیشترین آمار را دارد.





    - دفاعی بودن
     بی تردید، مقدس ترین جهاد، جهادی است که به عنوان دفاع از حقوق انسانی صورت گرفته باشد. در جنگ تحمیلی، رژیم بعث عراق، جنگی ناخواسته را به کشور ما تحمیل کرد و با نادیده گرفتن استقلال سرزمین ما به ایران اسلامی کرد. از این رو، مردم غیرتمند ایران، در دفاعی مقدس، از حق خود که دفاع از استقلال سرزمین و هویت دینی ـ ملی خود بود، دفاع کردند.

     

     - معنویت جبهه های جنگ و دفاع مقدس
    از جلوه های معنویت در دفاع مقدس، حالت تضرع، استغاثه و راز و نیاز عارفانه رزمندگان اسلام بوده است. دفاع مقدس، فرصت نمایش خالصانه ترین و زیباترین مناجات ها و دعاها را پدید آورد. در کنار نماز و قرآن، دعا وسیله دیگری بود که یاد خدا را در دل رزمندگان زنده نگاه می داشت، به آنان قدرت روحی می بخشید و تحمل سختی های نبرد را برای آنان آسان تر می ساخت.

     

    - استقامت رزمندگان و فرماندهان در نبرد
    فرماندهان در سخنان خود درباره دفاع مقدس، به پایداری و مقاومت رزمندگان در عملیات های مختلف اشاره کردند و آن را از علت های پیروزی لشکر اسلام برشمرده اند. سردار شهید، مهدی زین الدین، درباره مقاومت و ایستادگی و تأثیر آن در پیروزی می گوید: تنها کسانی که در صحنه نبرد راست قامتانند که به خداوند اتکال نمایند و با توکل بر او پیش بتازند. نه در سختی ها و نه در پیروزی ها، در هیچ کجا از یاد او غافل نشوند و محکم و مقاوم چون کوه بایستند و دشمن را از پای درآورند و این صفت فقط مخصوص رزمندگان اسلام است. در هیچ کجای دنیا آن کسانی که اعتقاد به خداوند و اعتقاد به معاد روز قیامت ندارند، نمی توانند دارای چنین مقاومت و ایستادگی باشند. رمز پیروزی صحنه نبرد، مقاومت و ایستادگی است».

     

    هفته دفاع مقدس,آغاز هفته دفاع مقدس,31 شهریور آغاز هفته دفاع مقدس

    از ارزش هایی که رزمندگان در دفاع مقدس بدان متصف بودند، بی اعتنایی به دنیا و مظاهر آن است

     

    - شجاعت فرماندهان در دوران دفاع مقدس
    شجاعت فرماندهان، در دوران هشت سال دفاع مقدس، مثال زدنی بود. یکی از رزمندگان، از شجاعت سردار شهید مهدی باکری در عملیات فتح المبین چنین سخن می گوید: شب عملیات، هفت ساعت راه باید می رفتیم تا به منطقه می رسیدیم و دشمن را غافل گیر می کردیم. حدود شش ساعت راه رفته بودیم که یک دفعه متوجه شدیم راه را گم کرده ایم. به شدت مضطرب شده بودیم. با چند نفر به جلو رفتیم تا راه را پیدا کنیم. من متوجه شدم یک نفر از جلو می آید. با خود گفتم حتما دشمن است. صدا کردم کیستی؟ گفت: من باکری هستم، فورا به عقب برگرد و نیروها را بیاور. شاید کسی باور نمی کرد او جلوتر از ما رفته، دشمن را دور زده و آمده بود ما را هم ببرد. بعد به ما گفت: نترسید، همه نیروهای دشمن خواب هستند».

     

    - بزرگواری و مروّت در حال قدرت
    از نمونه های بزرگواری رزمندگان در دفاع مقدس، خودداری از بمباران و گلوله باران مناطق مسی عراق بود. خلبانان و نیروهای توپ خانه می توانستند مناطق مسی را به عنوان مقابله به مثل ناامن سازند و دشمن را با مشکلی جدی رو به رو کنند، ولی پای بندی آنان به ارزش های اخلاقی، سبب می شد در طول هشت سال دفاع مقدس هیچ گاه از این حربه استفاده نکنند.

     

    - بی اعتنایی به دنیا
    از ارزش هایی که رزمندگان اسلام در دفاع مقدس بدان متصف بودند، بی اعتنایی به دنیا و مظاهر فریبنده آن است. رزمندگان اسلام در دوران نوجوانی و جوانی و اوان ظهور خواسته های بی شمار مادی، به همه لذت های دل فریب دنیا پشت پا زدند و حضور در جبهه و دفاع از میهن و نظام اسلامی را برتر دیدند. بی گمان، بدون دل بریدن از دنیا و دل بستن به آخرت، رزمندگان هیچ گاه توفیق آفرینش حماسه های سترگ و ماندگار دفاع مقدس را نمی یافتند.

     

     - شهادت طلبی رزمندگان در دفاع مقدس
    از عوامل پیروزی آفرین در صحنه نبرد، خطرها را به جان خریدن و به پیشواز مرگ سرخ رفتن است. ترس از مرگ و اشتیاق به زنده ماندن، با روح جنگ جویی و رزمندگی ناسازگار است. یکی از ارزش هایی که رزمندگان اسلام با تکیه بر آن توانستند پیروزی های بزرگی را برای جبهه حق به ارمغان آورند، شهادت طلبی است. رزمندگان اسلام از آن جا که دفاع در برابر تهاجم بعثیان را مقدس می دانستند و کشته شدن در این راه را برای خود، مرگی سعادت آفرین و افتخارآمیز ارزیابی می کردند، نه تنها از دادن جان دریغ نمی ورزیدند که شیفته آن بودند. شهادت طلبی رزمندگان اسلام به عنوان عامل مؤثر معنوی، از امتیازهای جبهه حق در برابر جبهه باطل بود.








    در 31 شهریور 1359 رژیم بعثی عراق با تصمیم و طرح قبلی و با هدف برانداختن نظام نوپای جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار را علیه ایران اسلامی آغاز کرد. صدام حسین رییس جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربین‌های تلویزیون عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر، آغاز رژیم بعثی به خاک ایران را اعلام کرد.

    مقدمه

    آن روزها نام و نان بهایی نداشت و آنچه میدان دار بود، قیام بود و عروج. آن روزها ماندن بی معنا بود و مردن در بستر، ننگی بزرگ. آن روزها شهادت، شاهراهی به وسعت افق داشت. آن روزها فاصله خاک تا افلاک و کویر تا بهشت، یک میدان مین بود. خاکریزها، بوی بهشتِ مردانی را گرفته بود که سر به سر، تن به مرگ می سپردند تا مبادا وجبی از کیان دین و وطن، به دست کفتاران حریص و م بیفتد؛ چرا که دفاع مقدس، رساترین واژه در قاموس ایستادگی این ملّت قهرمان است. مردان این دیار در پی کفتار صفتان ننگ و نفرین، در هفت شهر عشق، هشت بهار، آزادگی را پیمودند و حماسه آفریدند.

     

    هفته دفاع مقدس

    ۳۱ شهریور سالروز شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، به عنوان آغاز هفته دفاع مقدس نامگذاری شده است و  از ۳۱ شهریور تا 6 مهر ادامه دارد.

     

    31 شهریور سالروز آغاز جنگ تحمیلی

    در 31 شهریور 1359 رژیم بعثی عراق با تصمیم و طرح قبلی و با هدف برانداختن نظام نوپای جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار را علیه ایران اسلامی آغاز کرد. صدام حسین رییس جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربین‌های تلویزیون عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر، آغاز رژیم بعثی به خاک ایران را اعلام کرد.

     

    جنگی نابرابر در شرایطی به ایران تحمیل شد که از جانب استکبار جهانی بویژه آمریکا تحت فشار شدیدی قرار داشت و در داخل کشور نیز جناح ‌های وابسته به غرب و شرق، با ایجاد هیاهوی تبلیغاتی و ایجاد درگیری‌های نظامی در صدد تضعیف نظام بودند و نیروهای نظامی نیز به خاطر تبعات قهری انقلاب، هنوز مراحل بازسازی و ساماندهی را به طور کامل پشت سر ننهاده بودند.

     

    آمریکا برای به سازش کشاندن جمهوری اسلامی و در نهایت تسلیم آن‌ها حمایت پنهان و آشکار خود را در کلیه زمینه‌های ی، نظامی‌، ‌اقتصادی و . از رژیم بعثی عراق به اجرا گذاشت. از سوی دیگر نیز ابرقدرت دیگر جهان‌ یعنی شوروی که متحد عراق محسوب می‌شد، خصومتش را با نظام اسلامی که شعار نه شرقی و نه غربی را سرلوحه کار خود قرار داده بود و در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی، این را محکوم کرده بود، بیش از پیش نمود.

     

    در 31 شهریور 1359 رژیم بعثی عراق جنگی تمام عیار را علیه ایران آغاز کرد

     

    ارتش عراق که بر اساس محاسبات خود از وضعیت داخلی و خارجی ایران، فتح یک هفته‌ای تهران را در سر می‌پرورانید، در روزهای نخست ، بدون مانعی جدی در مرزها تا دروازه‌های اهواز و خرمشهر پیش تاخت. تحت چنین شرایطی امام خمینی (ره)‌ به خروش آمد و ندای ملکوتیش دل‌های شیفتگان انقلاب و نظام را متوجه دفاع از کیان جمهوری اسلامی نمود؛ بطوریکه، نیروهای مردمی بدون امکانات و تجهیزات و حتی آموزش‌های نظامی به مقاومت پرداختند.

     

    علیرغم کارشکنی‌های رییس جمهور وقت بنی‌صدر، دفاع مقدس مردم مسلمان و انقلابی ایران شکل گرفت و نیروهای جوان و شهادت طلب به جبهه‌ها شتافتند. پس از شکل‌گیری اتحاد و انسجام در میان نیروهای انقلابی و طرد نیروهای وابسته، حماسه‌ای مقدس شکل گرفت که در تاریخ ایران اسلامی بی‌سابقه بود. حماسه دفاع مقدسی که برکات و دستاوردهای بی‌نهایتی را برای ملت ایران به ارمغان آورد. جهاد و شهادت مردمان با ایمان و مخلص این سرزمین، ستون‌های نظام اسلامی را تا مدت‌ها مستحکم نمود.







    بعد تو. - شعر دفاع مقدس (19) - غزل - رضا شیبانی

    بسم الله الرّحمن الرّحیم
    برای شهید مهدی باکری


    همچنان بعد سال ها .دهه ها می رود پیکرت به اقیانوس
    با تو این رود غرق در رویا بی تو این خاک دفن در کابوس
    از تو عکسی تمام رخ مانده روی دیوار های "شط رنجی"
    مات لبخند زنده ات شده اند خیل شطرنج بازهای عبوس
    ماهرویان پلنگمان کردند برجسازان کلنگمان کردند
    بعد تو رنگ رنگمان کردند عده ای تاجر پر طاووس
    این یکی رهن بانک های رباست آن یکی هم "به رهن میکده هاست"
    حال و روز برابری دارد چفیه ی ما و خرقه ی سالوس
    مثل اصحاب کهف برگرد و مردمی کن شب سگی مان را
    غم ندارم از اینکه خواهد شد سکه ام مال عهد دقیانوس
    رضا شیبانی

    شهید زنده - شعر دفاع مقدس () - غزل - اصغر عظیمی مهر

    بسم الله الرحمن الرحیم
    گرچه با کپسول اکسیژن مجابت کرده اند
    مادرت می گفت دکترها جوابت کرده اند
    مرگ تدریجی ست این دردی که داری می کشی
    منتها با قرص های خواب ، خوابت کرده اند
    خواب می بینی که در(( سردشتی )) و (( گیلان غرب ))
    خواب می بینی که در آتش کبابت کرده اند
    خواب می بینی می آید بوی ترش سیب کال
    پس برای آزمایش انتخابت کرده اند
    خواب می بینی که مسولان بنیاد شهید
    بر در دروازه های شهر قابت کرده اند
    خواب می بینی کنار صحن (( بابا یادگار ))
    بمب ها بر قریه ی (( زرده )) اصابت کرده اند
    قصر شیرینی که از شیرینی ات چیزی نماند
    یا پلی هستی که چون سر پل خرابت کرده اند؟
    خوشه خوشه بمب های خوشه ای را چیده ای
    بادِ خاکی با کدامین آتش آبت کرده اند؟
    با کدامین آتش ای شمعی که در خود سوختی
    قطره قطره در وجود خود مذابت کرده اند؟
    می پری از خواب و میبینی شهید زنده ای
    با چه معیاری - نمی دانم - حسابت کرده اند
    اصغر عظیمی مهر

    ادبیات پایداری. - شعر دفاع مقدس (17) - چهارپاره - سعید بیابانکی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    دور تا دور حوض خانه ی ما
    پوکه های گلوله گل داده است
    پوکه های گلوله را آری
    پدر از آسمان فرستاده است
    عید آن سال ،حوض خانه ی ما
    گل نداد و گلوله باران شد
    پدرم رفت و بعد هشت بهار
    پوکه های گلوله گلدان شد
    پدرم تکه تکه هر چه که داشت
    رفت همراه با عصاهایش
    سال پنجاه و هفت چشمانش
    سال هفتاد و پنج پاهایش
    پدرم کنج جانماز خودش
    بی نیاز از تمام خواهش ها
    سندی بود و بایگانی شد
    کنج بنیاد حفظ ارزش ها
    روی این تخت رنگ و رو رفته
    پدرم کوه بردباری بود
    پدر مرد من به تنهایی
    ادبیات پایداری بود .
    سعید بیابانکی

    كلافه‌ - شعر دفاع مقدس (16) - غزل - عبّاس

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خواب دیدی شبی كه جلّادان، فرش‌ دار الخلافه‌ات كردند
    گردنت را زدند با ساتور ، به شهیدان اضافه‌ات كردند
    می‌خروشیدی: اینكه می‌بینید شیمیایی است، مومیایی نیست
    نه! ابو الهول ها نفهمیدند، متهم به خرافه‌ات كردند
    چارده سال می‌شود . یا نه! چارده قرن، سخت می‌گذرد
    بی‌قراری مكن، خبر دارم، سرفه‌ها هم كلافه‌ات كردند
    زخم ها ماسک های اكسیژن، چه می‌آید به صورتت مؤمن!
    تو بدانی اگر كه تاول ها چقدر خوش‌قیافه‌ات كردند
    شهرها برج مست می‌سازند، بُرج ها بُت‌پرست می‌سازند
    شرق ما حیف، غرب وحشی شد، محو در دودِ كافه‌ات كردند
    (فكر بال تو را نمی‌كردند)، روح ترخیص می‌شد از بدنت
    و تو بالای تخت می‌دیدی، كفنت را ملافه‌ات كردند
    جا ندارند در هبوط خزه، سروها - جمله‌های معترضه-
    زود رفتی به حاشیه،‌ای متن! زود حرف اضافه‌ات كردند
    عبّاس

    پر از زخم - شعر دفاع مقدس (15) - غزل - محمّد مهدی سیّار

    بسم الله الرحمن الرحیم
    هنوز ماتم زن های خون جگر شده را
    هنوز داغ پدرهای بی پسر شده را
    کسی نبرده ز خاطر کسی نخواهد برد
    ز یاد، خاطره ی باغ شعله ور شده را
    کسی نبرده ز خاطر ، نه صبح رفتن را
    نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را
    نه آهِ مانده بر آیینه های کهنه ی شهر
    نه داغ های هر آیینه تازه تر شده را
    جنازه ها که می آمد هنوز یادم هست
    جنازه های جوان ، کوچه های تر شده را
    نه ، این درخت پر از زخم ، خم نخواهد شد
    خبر برید دو سه شاخه تبر شده را
    محمّد مهدی سیّار

    کوچه ها - شعر دفاع مقدس (14) - دوبیتی - سیّد حبیب نظاری

    بسم الله الرحمن الرحیم
    گرفتند انتقام کوچه ها را
    شکستند ازدحام کوچه ها را
    سفرکردند و ما با نیشخندی
    عوض کردیم نام کوچه ها را
     سیّد حبیب نظاری

    نخل ایثار - شعر دفاع مقدس (13) - نیمایی - سیّد حسن حسینی

    بسم الله الرحمن الرحیم

    دلا دیدی آن عاشقان را؟
    جهانی رهایی در آوازشان بود
    و در بند حتی
    قفس شرمگین از شکوفایی شوق پروازشان بود:
    پیام آورانی که در قتلگاه ترنم
                      سرودن -علی رغم زنجیر-
                                      اعجازشان بود!
    به سرسبزی نخل ایثار
    به این آیه های تناور
    دلا گر نه ای سنگ٬
                          ایمان بیاور!


    سیّد حسن حسینی

    سردرگم و حیران - شعر دفاع مقدس (12) - غزل - حمیدرضا حامدی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    دید در معرض تهدید دل و دینش را
    رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را
    رفت و حتّی کسی از جبهه نیاورد به شهر
    چفیه و قمقمه اش. کوله و پوتینش را
    رفت و یک قاصدک سوخته تنها آورد
    مشت خاکستری از حادثه ی مینش را
    استخوانهای نحیفی که گواهی می داد
    سن و سال کم از بیست به پایینش را
    ماند سردرگم و حیران که بگیرد خورشید
    زیر تابوت سبک یا غم سنگینش را؟
    بود ناچیزتر از آن که فقط جمجمه ای
    کند آرام دل مادر غمگینش را.
    باز هم خنده به لب داشت کدر کرد و کبود
    تلخی غربت اگر چهره ی شیرینش را
    شب آخر پس از اتمام مناجات انگار
    گفته بود از همه مشتاق تر آمینش را

    ***
    ماجرای تو خدا خواست کند تازه عزیز!
    قصه یوسف و پیراهن خونینش را
    کفن پاک تو سجاده، پلاکت تسبیح.
    ابتدا بوسه صواب است کدامینش را؟
    حمیدرضا حامدی

    نشان - شعر دفاع مقدس (11) - رباعی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    یعقوب بیا که کاروان آمده است
    از یوسف بی نشان نشان آمده است

    فرزندانت درست گفتند به تو
    پیراهن و مشتی استخوان آمده است
    ؟؟؟؟

    گریز - شعر دفاع مقدس (10) - چهارپاره - سید حمیدرضا برقعی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    شب آخر هنوز یادم هست
    خیمه زد عطر سیب در سنگر
    خیمه تاریک شد، و این یعنی
    روضه‌خوان گفت از شب آخر
    گفت : این راه و این سیاهی شب
    عشق چشمان خویش را بسته است
    ما سحر قصد آسمان داریم
    از زمین راه کربلا بسته است
    خشک می‌شد گلوی او کم‌کم
    روضه‌خوان تشنه بود در باران
    یک نفر استکان آب آورد
    السلام علیک یا عطشان
    استکان را بلند کرد ، ولی
    عکس یک مشت روی آب افتاد
    مشک لرزید و محو شد کم‌کم
    اشک سید که توی آب افتاد
    ***
    نفست گرم روضه‌خوان! آن شب
    دل به دریای آن نگاه زدی
    دم گرفتی میان خون خودت
    چه گریزی به قتلگاه زدی
    سید حمیدرضا برقعی

     

    غبار و خون و باروت - شعر دفاع مقدس (9) - غزل - رضا علی‌اکبری

    بسم الله الرحمن الرحیم
    خیابان، دوربین و آب و قرآن، . اولین برداشت
    کسی در صحنه خم شد، ساک خود را از زمین برداشت
    تریبون‌ها ـ پر از احساس ـ رفتن را هجی کردند
    تمام شهر را آوازهای آتشین برداشت
    بیا ای لشگر صاحب زمان آماده باش» اکنون
    وطن یا دین؟ برای هردو باید تیغ کین برداشت
    در این‌جا ـ صحنه‌ی دوم ـ غبار و خون و باروت است
    کلاش کهنه را بازی‌گر ما با یقین برداشت
    دل‌اش در بند بود و . بند پوتین خودش را بست
    قدم‌های خودش را عاشقانه تا کمین برداشت
    ـ شروع جلوه‌ی ویژه‌ ـ شب و مین، کاوش و . می‌ریخت
    اناری دانه‌دانه خون خود را روی این برداشت
    اناری دانه‌دانه بسته شد، مردی کبوتر شد
    ولی در پشت‌جبهه مادری تا خورد، چین برداشت
    . و روی شانه‌ی مردم، سبک‌تر می‌وزید از باد
    مکعب، خالی‌خالی، خیابان، واپسین برداشت!
    رضا علی‌اکبری







    درسوگ شهادت شهیدان

    رفتند عاشقان خدا از دیار ما
    از حد خود گذشت غم بی‏شمارما
    دل‏هایمان به همره اینکاروان برفت
    در ره بماند دیده امیدوارما
    یک عده یافتند مقصد ومقصود خویش
    واحسرتا به سر نرسیدانتظار ما
    عمری پی وصال دویدیم وعاقبت
    اندر فراق سوخت دل داغدارما
    یاران زقید و بند علایقرها شدند
    ماندیم و خاطرات کهن درکنار ما
    افسوس روزگار شهادت به سررسید
    سوز و گداز و آه و فغان شدنثار ما
    دیگر تمام قافله‏ ها کوچکرده‏اند
    برجای مانده است تن زخمدارما


    آخرین عکس را سیاه. - شعر دفاع مقدس (37) - غزل - محمد حسین ملکیان

    بسم الله الرّحمن الرّحیم
    موشک کاغذی بلند شد و  پدرم را به اشتباه انداخت
    پدرم داد زد: هواپیما. بمب روی قرارگاه انداخت
    پدر از روی صندلی افتاد، پا شد و گفت: "یاعلی". افتاد
    سقف با بمب اولی افتاد او به بالاسرش نگاه انداخت
    تانک از روی صندلی رد شد شیشه‌ی عینکم ترک برداشت
    یک نفر اسلحه به دستم داد طرفم چفیه و کلاه انداخت
    خاکریز از اتاق خواب گذشت و من و او سینه‌خیز می‌رفتیم
    او به جز عکس خانوادگی‌اش هرچه برداشت بین راه انداخت.
    به خودم تا که آمدم دیدم پدرم روی دست‌هایم بود
    یک نفر دوربین به دست آمد آخرین عکس را سیاه انداخت
    موشک آرام روی تخت افتاد زنی از بین چند دست لباس
    یونیفرم پلنگی او را روی ایوان جلوی ماه انداخت
    محمّد حسین ملکیان

    کربلای نرفته - شعر دفاع مقدس (36) - چهارپاره - سیّد حمیدرضا برقعی

    خانه پیرزن ته کوچه
    پشت یک تیر برق چوبی بود
    پشت فریاد های گل کوچک
    واقعا روزهای خوبی بود
     پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر
    منتظر بود در زدن ها را
    دم در می نشست و با لبخند
    جفت می کرد آمدن ها را
     روضه خوان محله می آمد
    میرزا با دوچرخه آهسته
    مثل هر هفته باز خیلی دیر
    مثل هر هفته سینه اش خسته
     "ای شه تشنه لب سلام علیک"
    ای شه تشنه لب.چه آوازی
    زیر و بم های گوشه ی دشتی
    شعرهای وصال شیرازی
    می نشستیم گوشه ی مجلس
    با همان شور و اشتیاقی که.
    چقدر خوب یاد من مانده
    در و دیوار آن اتاقی که -
    یک طرف جمله ی"خوش آمده اید
    به عزای حسین"بر دیوار
    آن طرف عکس کعبه می گردد 
    دور تا دور این اتاق انگار
     گوشه گوشه چه می برپاست
    توی این خانه ی چهل متری
    گوش کن! دم گرفته با گریه
    به سر و سینه می زند کتری
    عطر پر رنگ چایی روضه
    زیر و رو کرده خانه ی اورا
    چقدر ناگهان هوس کردم
    طعم آن چای قند پهلو را
    تا که یک روز در حوالی مهر
    روی آن برگ های رنگارنگ
    با تمام وجود راهی کرد
    پسری را که برنگشت از جنگ
    هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز
    پستچی نامه از عزیز نداشت
    کاشکی آن دوشنبه ی آخر
    روضه ی میرزا گریز نداشت
    پیرزن قطره قطره باران شد
    کمی از خاک کربلا در مشت
    السلام و علیک گفت و سپس
    روضه ی قتلگاه او را کشت
    تاهمیشه نمی برم از یاد
    روضهء آن سپید گیسو  را
    سالیانی است آرزو دارم
    کربلای  نرفته ی او را

    سید حمیدرضا برقعی

    آسمان - شعر دفاع مقدس (35) - غزل - سیّد محمّدجواد شرافت

    بسم الله الرّحمن الرّحیم
    جاری است در زلالی این دشت آسمان
    با این حساب سهم زمین هشت آسمان
    این جا پرنده های زیادی رها شدند
    باید خطاب کرد به این دشت آسمان
    دشتی که در قدم قدم خاک روشنش
    دنبال رد پای خدا گشت آسمان
    در پیشواز آن همه پرواز، بارها
    تا این دیار آمد و برگشت آسمان
    ای دشت بر غروب تو سوگند لحظه ای
    از خون کشتگان تو نگذشت آسمان
    سیّد محمّدجواد شرافت

    پیکر صدپاره اش بر شانه است - شعر دفاع مقدس (34) - مثنوی - افشین مقدم

    عشق بود و جبهه بود و جنگ بود
    عرصه بر گُردان عاشق تنگ بود
    هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد
    مادری فرزند خود را هدیه کرد
    در شبی که اشکمان چون رود شد
    یک نفر از بین ما مفقود شد
    آنکه که سر دارد به سامان می رسد
    آنکه که جان دارد به جانان می رسد
    دیده ام ، دستی به سوی ماه رفت
    بی سر و جان تا لقاءالله رفت
    زندگیمان در مسیر تیر بود
    خاک جبهه ، خاک دامنگیر بود
    آنکه خود را مرد میدان فرض کرد
    آمد از این نقطه طی الارض کرد
    هر که گِرد شعله چون پروانه است
    پیکر صدپاره اش بر شانه است
    تن به خاک و بوی یاسش می رسد
    بوی باروت از لباسش می رسد
    دشمن افکنهای بی نام و نشان
    پوکه ی خونین شده تسبیحشان
    کار هرکس نیست این دیوانگی
    پیله وا می ماند از پروانگی
    افشین مقدم


    وقتی که. - شعر دفاع مقدس (32) - غزل - زهرا بشری موحّد

    بسم الله الرّحمن الرّحیم
    برای شهید زین الدّین

    این عطر خون توست با آبان می آید
    ازجاده های سرخ کردستان می آید
    بعد از شهادت زنده تر خواهی شد ای عشق!
    عاشق که بی جان می شود، با جان می آید
    مجنون جزیره نیست، مجنون سینۀ توست
    چون از جماران جنون فرمان می آید
    فرمانده می داند که خیبر سوز دارد
    وقتی که لشگر می رود، گردان می آید
    ***
    یک شهر میگرید در آغوش مزارت
    یکریز در گار قم، باران می آید
    زهرا بشری موحّد

    به دنبال سحر - شعر دفاع مقدس (31) - رباعی - هادی فردوسی

    بسم الله الرّحمن الرّحیم
    ما گرد مداری از خطر می‌گردیم
    تا صبح به دنبال سحر می‌گردیم
    سوگند به لاله‌ها، که همچون خورشید
    زرد آمده‌ایم و سرخ برمی‌گردیم
    هادی فردوسی

    محدوده ی صبح - شعر دفاع مقدس (30) - رباعی - هادی فردوسی

    بسم الله الرّحمن الرّحیم
    پیراهنی از ستاره بر تن کردند
    دل را به امید کوچ روشن کردند
    آنجا که شب از رود خروشان تر بود
    محدوده ی صبح را معیّن کردند
    هادی فردوسی

    وصیّت - شعر دفاع مقدس (29) - رباعی - قیصر امین‌پور

    بسم الله الرّحمن الرّحیم
    گفتم که : چرا دشمنت افکند به مرگ؟
    گفتا که : چو دوست بود خرسند به مرگ
    گفتم که : وصیّتی نداری؟ خندید
    یعنی که همین بس است: لبخند به مرگ
    قیصر امین‌پور

    آماج سنگ - شعر دفاع مقدس (28) - چهارپاره - رضا شیبانی

    بسم الله الرّحمن الرّحیم
    مادر سلام! آمده‌ام بعد سال‌ها
    انگار انتظار تو را پیر کرده است
    زود است باز این همه پیری برای تو
    شاید منم که آمدنم دیر کرده است
    مادر مرا ببخش اگر دیر آمدم
    جایی که بودم از نفس جاده دور بود
    آماج سنگ حادثه بودم ولی شگفت
    آیینه ی شکسته من پر غرور بود
    دیرینه سال بود که در دور دست‌ها
    یک سرزمین به گرده ی من بار درد بود
    در من کسی شبیه یلان حماسه‌ساز
    بی‌وقفه با زمین و زمان در نبرد بود
    دیرینه سال بود که سرپنجه‌های من
    چنگال بسته بود به حلقوم خاک سرد
    تا مغز استخوان مرا خورده بود خاک
    تا مغز استخوان مرا خورده بود درد
    قصد تو را زمین و زمان کرده بود و من
    تنها برای خاطر تو این چنین شدم-
    -که چنگ بر گلوی زمین و زمان زدم
    یک عمر استخوان گلوی زمین شدم
    مادر! مرا ببخش اگر دیر آمدم
    یک مشت استخوان شدنم طول می‌کشید
    تا ارتفاع شانه مردان شهرمان
    از دست خاک پر زدنم طول می‌کشید
    مادر نمیر! زندگی من از آن تو!
    مادر نمیر! زندگی از آن میهن است
    بعد از من آفتاب تو هرگز مباد سرد!
    بعد از من آسمان تو هرگز مباد پست!
    رضا شیبانی







    31شهریور 1359 با حمله هوایی عراق به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش بعث به شهرهای غرب و جنوب ایران جنگ 8 ساله حکومت صدام حسین علیه ایران آغاز شد. که سرانجام با مقاومت و جانفشانی های رزمندگان اسلام و رهبری امام خمینی (ره)  8 سال رزمندگان ما از کشور عزیزمان جانانه دفاع نمودند و در تابستان 1367 طبق قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل آتش بس اعلام گردید.

    این روزها هنگامی که یادی از دفاع مقدس می شود، دنیایی از شرف و حماسه ی ملتی نجیب و آزاده در اذهان تداعی می شود که عطر معنویت و صفای خاصی به ما ارزانی می دارد. ملتی که با پرورش رزمندگانی حماسه آفرین مفهوم روشن "تعبد در برابر ولایت"را به نمایش گذاشتند و با انگیزه "ادای تکلیف"در پی "مرجع و رهبر"خود سر از پا نشناخته، به جبهه های حق علیه باطل شتافتند و طلوع عشقی بی بدیل را ترسیم کردند و به پیروزی بزرگی که حفاظت از وجب به وجب سرزمین اسلامی و صیانت از مکتب و عقیده بود دست یازیدند.

    مردم ایران با برخورداری از رهبری توانا و آگاه، هوشمندانه و با انگیزهای دینی و ملی در مقابل دشمن به پاخاستند و صحنه های زیبایی از وفاق ملی را به نمایش گذاشتند.

    بسیاری از نیروهای حاضر در جبهه جوانان بودند جوانان در غالب نیرو های بسیج حضوری چشمگیر در دفاع مقدس داشته اند این جوانان از سر کلاس درس و دانشگاه یا کارخانه و مزرعه و اداره برای دفاع از آرمانها و سرزمین خود به جبهه ها آمده بودند. جوانان ایران اسلامی با خلق رشادت های فراوان نشان دادند که بهترین جوانان جهان اند. الگوی این جوانان، جوانان کربلا بود؛ ملتی که چنین جوانانی دارد بجاست که بر خود ببالد و به داشتن چنین جوانانی افتخار کند.


    هفته دفاع مقدس یادآور خون های مقدسی است که در پای شجره طوبای انقلاب اسلامی ریخته شد. فرزندان جبهه و شهادت اطاعت را عبادت می بینند. وارثان دفاع مقدس عزت جهاد را با ذلت در خانه نشستن عوض نمی کنند. ایستادگی آنها نشستگان تاریخ را به قیام وامی دارد و این پیام بزرگ دفاع مقدس است.

    هفته دفاع مقدس نمودار مجموعه ای از برجسته ترین افتخارات ملت ایران در دفاع از مرزهای میهن اسلامی و جانفشانی دلاورانه در پای پرچم برافراشته اسلام و قرآن است.

    در این مجموعه تابناک، درخشنده ترین و نفیس ترین نگین گران بها یاد و خاطره شهیدان است. آنها جوانان و جوانمردان رشید و پاک سرشتی بودند که با آگاهی و درک والای خود موقعیت حساس کشور را تشخیص دادند و وظیفه بزرگ جهاد در راه خدا را مشتاقانه پذیرا شدند. هر ملتی که چنین دلاوران آگاه و شجاعی را در دامان خود پرورده باشد حق دارد به آنان ببالد و آنان را الگوی تربیت جوانان خود در همه دوران ها بداند.

    هشت سال دفاع جانانه ملت در برابر وحشیانه دشمن منشا غرور ملی پایان ناپذیری برای مردم سلحشور ایران شد و باعث شد که توطئه مشترک شرق و غرب برای به زانو درآوردن ملت بزرگ ایران به فرصتی برای اثبات توانمندی های اسلام و انقلاب و کشور تبدیل شود. رشادت های جوانان برومند، انقلاب و نظام را بیمه کرد و نشان داد که با داشتن پشتوانه مردمی و در پرتو حاکمیت اسلام و وحدت نیروها می توان هر دشمن خیره سری را ناکام ساخت.






    سردار سرتیپ بسیجی بهمن کارگر» رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و رئیس ستاد مرکزی بزرگداشت هفته دفاع مقدس در نشست خبری گرامی‌داشت هفته دفاع مقدس با اشاره به اهمیت احیای فرهنگ دفاع مقدس در سراسر کشور اظهار داشت: ستاد مرکزی بزرگداشت هفته دفاع مقدس در سی و نهمین سالگرد دفاع مقدس برنامه‌های خود را در سراسر کشور به صورت همزمان برگزار می‌کند.

    وی در تشریح این برنامه‌ها گفت: این مجموعه اجرای ۵۰۰ برنامه کشوری، هزار و ۲۰۰ برنامه استانی و بیش از ۱۰ هزار برنامه در سطح شهر‌ها و روستا‌های کشور را در هفته دفاع مقدس در دستور کار خود قرار داده است.

    رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس با بیان اینکه همه پیشرفت‌ها و پیروزی‌هایی که انقلاب اسلامی امروز به دست آورده است وابسته به مجاهدت‌ها و از خودگذشتگی شهدا، جانبازان و آزادگان در دوران دفاع مقدس است، تصریح کرد: یکی از مهم‌ترین برنامه‌های ستاد مرکزی بزرگداشت هفته دفاع مقدس در این هفته تمرکز بر روی جوانان و نوجوانان با بهره‌گیری از فضای مجازی است؛ تلاش می‌کنیم تا همچون دوران دفاع مقدس با مردمی کردن برخی برنامه‌ها سطح مشارکت و پیشرفت روند کار‌ها را ارتقا دهیم.

    رئیس ستاد مرکزی بزرگداشت هفته دفاع مقدس با اشاره به اینکه شعار محوری سی و نهمین سال گرامی‌داشت هفته دفاع مقدس ما پیروزیم» است، گفت: یک‌شنبه سی و یکم شهریور با عنوان قدرت، توانمندی و اقتدار نیرو‌های مسلح» نامگذاری شده، که در این روز با برگزاری رژه نیرو‌های مسلح صلابت و توانمندی نیرو‌های مسلح و قدرت صنعتی و دفاعی کشور در سراسر کشور به نمایش گذاشته می‌شود.

    وی با بیان اینکه رژه نیرو‌های مسلح در سراسر کشور به صورت همزمان برگزار می‌شود، خاطرنشان کرد: امسال دو رژه بزرگ برگزار خواهیم کرد؛ یکی در تهران که مسئولیت آن با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است و با حضور حجت‌الاسلام رئیس جمهور کشور در مرقد مطهر امام خمینی (ره) برگزار می‌شود. دیگری نیز رژه بزرگ در بندرعباس است که با مسئولیت ارتش جمهوری اسلامی ایران برگزار خواهد شد.

    سردار کارگر افزود: روز دوشنبه یکم مهر با عنوان دانش‌پژوهی، معرفت، جوانان و سربازان» نامگذاری شده، که در این روز بازگشایی مدارس، دانشگاه‌ها و مراکز عملی و پژوهشی و تقدیر از سربازان و مرزداران غیور کشور را خواهیم داشت.

    وی گفت: سه شنبه دوم مهر تحت عنوان رونق تولید، حمایت مردمی و خود باوری» نامگذاری شده، که در این روز با عنایت به اینکه نمونه بارز اقتصاد مقاومتی در دوران دفاع مقدس شکل گرفته است به موضوعاتی، چون رونق تولید ملی و اقتصادی با رویکرد مدیریت انقلابی و جهادی تاکید می‌شود و همچنین خودباروی به عنوان یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های تقویت صنعت کشور و موثر در محدود کردن اهداف دشمن در حوزه تحریم‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد.

    رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس تصریح کرد: چهارشنبه سوم مهر نیز با عنوان بصیرت، دشمن شناسی، ولایتمداری و دفاع همه‌جانبه» نامگذاری شده، که نقش ولایت فقیه در بصیرت افزایی عمومی به منظور مقابله با ترفند‌ها و همچنین مقابله با فریب و سلطه دشمن به عنوان الگویی موثر برای نهضت مقاومت مورد توجه قرار می‌گیرد. نقش ولایت فقیه در دشمن شناسی و هدایت جنگ و پس از جنگ نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

    سردار کارگر بیان داشت: پنج شنبه چهارم مهر با عنوان شهیدان، جانبازان، آزادگان و فخرآفرینان» نامگذاری شده، که این روز به عطر افشانی مزار شهدا و تجلیل از خانواده‌های معظم شهدای دوران دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم و تکریم از جانبازان و آزادگان اختصاص می‌یابد.

    وی گفت: جمعه پنجم مهر نیز با عنوان معنویت، وحدت ملی، خانواده و ورزش همگانی» نامگذاری شده، که در این روز به همبستگی ملی، حضور باشکوه در نماز جمعه و تقویت سبک زندگی دینی و حفظ و کرامت ارزش‌های اسلامی خانواده و همچنین ورزش همگانی و عمومی توجه خواهد شد.

    رئیس ستاد مرکزی بزرگداشت هفته دفاع مقدس تصریح کرد: شنبه ششم مهر با عنوان رزمندگان، حماسه آفرینان و جهادگران» نامگذاری شده، که در این روز برنامه‌هایی در جهت یادبود حماسه غرورآفرینان عملیات بزرگ ثامن الائمه و بزرگداشت شکست حصر آبادان برگزار می‌شود. همچنین از رزمندگان، جهادگران و حماسه آفرینان دوران دفاع مقدس نیز تجلیل خواهد شد.

    وی گفت: یکشنبه هفتم مهر با عنوان فرماندهان، پیشکسوتان و مسئولان نامگذاری شده که در این روز نیز با توجه به سالروز شهادت فرماندهان شهید فلاحی، فکوری، نامجو، کلاهدوز و جهان آرا و بزرگداشت فرماندهان شهید دوران دفاع مقدس و تقدیر از پیشکسوتان عرصه جهاد و مقاومت انجام می‌شود.

    رئیس ستاد مرکزی بزرگداشت هفته دفاع مقدس از برپایی نمایشگاه‌های مختلف فرهنگی، هنری، شامل عکس، پوستر، کتاب، . و بیش از ۶۰۰ نمایشگاه، عطرافشانی ۱۹ هزار گار شهید، برگزاری بیش از ۷۰ مسابقه فرهنگی، هنری و ورزشی، برگزاری بیش از ۶۰۰ برنامه یادواره شهدا، رونمایی از ۳۱۶ عنوان کتاب، مراسم تجلیل از ایثارگران و خانواده‌های معظم شهدا در ۱۲۰ برنامه، برگزاری بیش از ۵۰ برنامه شب شعر و خاطره و برگزاری ۴۸ نشست تخصصی با موضوعات مختلف در حوزه دفاع مقدس خبر داد.

    سردار کارگر افزود: بازخوانی و بازسازی عملیات‌های دفاع مقدس در ۳۱ استان کشور، تجلیل از سربازان نمونه در ۳۱ استان کشور، برگزاری همایش پیاده روی خانوادگی، دیدار با خانواده‌های معظم شهدا و ایثارگران، حماسه‌های دوران دفاع مقدس توسط پیشکسوتان دفاع مقدس در مساجد و نماز جمعه، سخنرانی و بیان خاطرات فرماندهان در مدارس و دانشگاه‌ها و یادواره‌ها، حضور فرماندهان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در میزگرد‌های تحلیلی و ی در صدا و سیما، تولید و پخش ویژه برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی با موضوع دفاع مقدس، برگزاری مسابقه نقاشی کودکان با موضوع دفاع مقدس، برگزاری همایش نقش ن در دفاع مقدس، بازدید رایگان از موزه‌های دفاع مقدس، نکوداشت فرماندهان شهید و تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس و برگزاری جلسات نقد و بررسی کتاب دفاع مقدس از دیگر برنامه‌های پیش‌بینی شده برای هفته دفاع مقدس است.

    وی در خصوص برنامه‌های ستاد مرکزی مراسم بزرگداشت هفته دفاع مقدس کشور از راه اندازی سامانه اعزام راویان برجسته به محافل و یادواره‌های شهدا در هفته دفاع مقدس ویژه تهران خبر داد و گفت: آغاز پویش مردمی صله ایثار» به منظور دید و بازدید مردم با ایثارگران و خانواده‌های شهدا و رزمندگان دوران دفاع مقدس، افتتاحیه راهیان نور دانش آموزی، راه اندازی رادیو و تلویزیون اینترنتی با عنوان رادیو دفاع» و تله دفاع»، طرح یادگار ماندگار (برگزاری ۱۰۰۰ نمایشگاه کتاب در هزار دبیرستان پسرانه و دخترانه)، نکوداشت پیشکسوتان جهاد و مقاومت در ۳۱ استان کشور و همچنین در مناطق ۲۲ گانه شهرداری تهران، برپایی نمایشگاه عکس و سند منتخب از عملیات ثامن الائمه در سالن عمومی ساختمان آرشیو اسناد ملی، رونمایی از ۲۰۰ عنوان کتاب دفاع مقدس، رونمایی از مجسمه شهید صیاد شیرازی و شهید شوشتری در محل یادمان عملیات مرصاد، تجلیل از راویان و پژوهشگران برتر در حوزه تاریخ شفاهی دفاع مقدس و برگزاری نمایشگاه کتاب تاریخ شفاهی دفاع مقدس در نماز جمعه از جمله برنامه‌های پیش‌بینی شده ستاد مرکزی بزرگداشت برای هفته دفاع مقدس است.

    سردار کارگر ادامه داد: برپایی نمایشگاه اسناد شهدای در مساجد شهر، نشست فعالین ن دانش‌پژوه در عرصه دفاع مقدس همراه با رونمایی ویژه نامه ن و دفاع مقدس، اجرای طرح اکسیر و خورشید خانه‌ات باش برای ۵۰۰ نفر از خانواده‌های ارتش در تهران و چهار استان دیگر، تهیه برنامه رادیویی بر بلندای آسمان در خصوص معرفی همسران شهدایی که خود در دفاع مقدس نقش اساسی داشتند، مراسم ۱۶ همایش زن و دفاع مقدس در ۱۶ استان، برگزاری یادواره شهدای بهزیستی با نام بچه‌های گمنام، مادران گمنام، برگزاری طرح درکوی نیک نامان» در منطقه شرق تهران، رونمایی از ۲۰ عنوان کتاب صوتی در حوزه ن و دفاع مقدس، رونمایی از چهار کتاب مرجع تهیه شده در سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس و رونمایی از سه اثر موسیقیایی از سایر برنامه‌های پیش‌بینی شده است.

    وی افزود: برگزاری مرحله استانی سومین جشنواره ترنم فتح» و معرفی برگزیدگان، برگزاری یادواره شهدای در حوزه‌های علمیه و تجلیل از ون ایثارگران، اجرای طرح نامگذاری طرح نامگذاری حجره شهدا در حوزه‌های علمیه، ایجاد نمایشگاه تصاویر شهدای و حضور ت در دفاع مقدس در حوزه‌های علمیه، تولید هشت قسمت ۳۵ دقیقه گفتگو محور با عنوان نشان افتخار با موضوع وحدت نیرو‌های مسلح در دفاع مقدس، رونمایی از دو کتاب شناخت کارگردانان سینمای دفاع مقدس (ابراهیم حاتمی کیا و رسول ملاقلی‌پور)، تولید و پخش مستند‌های شهید محسن حججی، قلک‌های شکسته، قصه‌های مادربزرگ، فرزندان روح الله، هشت دقیقه به دو، ساخت و پخش تیزر روز شمار هفته دفاع مقدس، برگزاری جلسه نقد و بررسی کتاب تاریخ شفاهی مقدس و برگزاری سه نشست تخصصی در طول هفته دفاع مقدس در حوزه تئاتر، سینما و موسیقی با حضور هنرمندان از جمله برنامه‌هایی است که برای گرامیداشت هفته دفاع مقدس در نظر گرفته شده است.


    سردار کارگر در ادامه تشریح برنامه‌های ستاد مرکزی بزرگداشت هفته دفاع مقدس خاطرنشان کرد: اعلام فراخوان سومین کنگره ملی شعر، معرفی و اهدای جایزه به منتخبین نخستین جشنواره سرود دانش آموزی دفاع مقدس، تهیه طرح‌های گرافیکی با موضوع هفته دفاع مقدس جهت تبلیغات شهری، درج در مطبوعات و نشر در فضای مجازی، تولید کلیپ با موضوع دفاع مقدس جهت پخش از شبکه‌های صدا و سیمای جمهوری اسلامی، بازدید از خبرگزاری‌ها و رسانه‌های فعال در حوزه دفاع مقدس، برگزاری جلسات کتاب در شش استان، اجرای طرح آبونمان کتاب در استان‌ها، اجرای فاز دوم طرح پویش کتابخوان، برگزاری جلسات عصر خاطر در هفته اول مهر در ۷ استان، برگزاری کارگاه آموزشی منطقه‌ای نوقلمان در پنج استان، برگزاری یادواره شهدای دیده‌بان با مشارکت گردان دو پادگان ولیعصر (عج)، نمایشگاه شکست داعش، نمایشگاه آثار و بقایای پهپاد‌های ساقط شده استکبار جهانی، برنامه زنده تلویزیونی خاک پاک و کارگاه تصویرسازی دفاع مقدس با همکاری انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و کانون پرورش فکری، اجتماع بزرگ ۱۰۰۰ نفری بسیجیان جوان در محرم و هفته دفاع مقدس، یادواره شهدای بهداری با مشارکت سپاه حضرت محمد رسول الله (ص) و برگزاری سومین اجلاس همبستگی با کودکان فلسطینی از دیگر برنامه‌های هفته دفاع مقدس است.

    وی در خصوص برنامه‌هایی که سازمان‌ها و نهاد‌های مختلف در هفته دفاع مقدس اجرا می‌کنند، نیز گفت: اجرای رژه نیرو‌های مسلح در استان هرمزگان با مسئولیت ارتش، تولید مستند‌های نیمه بلند، مراسم تجلیل از کارکنان وظیفه دوران دفاع مقدس و تجلیل از خانواده شهدای سرباز، برگزاری مراسم ویژه در سالروز عملیات‌های غرورآفرین کمان ۹۹» و اچ‌۳»، برگزاری کنگره ملی سربازان سرافراز وطن و تبیین الگوی جوانان ایرانی در گام دوم انقلاب و برگزاری جلسات بازخوانی عملیات بزرگ ثامن الائمه در دانشگاه فرماندهی و ستاد آجا ازجمله برنامه‌های تدارک دیده شده ارتش در هفته دفاع مقدس است.

    سردار کارگر افزود: آغاز ویژه برنامه‌های کنگره ملی ۹۲ هزار شهید بسیجی در سراسر کشور، برگزاری رژه نیرو‌های مسلح در ۳۱ شهریور در مراکز استان‌ها، بازسازی عملیات‌های دفاع مقدس در استان‌ها، رونمایی از ۱۰۰عنوان کتاب، پیاده روی خانوادگی در روز پنجم مهر، اعزام تیم‌های پزشک عمومی و متخصص به مناطق محروم، اعزام گروه‌های جهادی به مناطق محروم و آسیب دیده از سیل، برگزاری مراسم آبروی کوچه‌ها، افتتاح پروژه‌های عمرانی ورزشی و فرهنگی، برگزاری نشست‌های روشنگری با هدف تبیین بیانیه گام دوم انقلاب و پاسخ به شبهات دفاع مقدس، برگزاری شب شعر و شب خاطره دفاع مقدس در مساجد مدارس و دانشگاه‌های سراسر کشور از برنامه‌های پیش‌بینی شده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سازمان بسیج در گرامیداشت هفته دفاع مقدس محسوب می‌شود.

    وی گفت: برگزاری هفتمین محفل انس پیشکسوتان عرصه جهاد و شهادت ناجا، تجلیل از جانبازان آزادگان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس برنامه‌های تدارک دیده شده نیروی انتظامی در گرامیداشت هفته دفاع مقدس است.

    رئیس ستاد مرکزی مراسم بزرگداشت هفته دفاع مقدس با بیان اینکه وزارت آموزش و پرورش با به صدا درآوردن زنگ مقاومت در مدارس سراسر کشور و برگزاری یادواره شهدای دانش آموز به استقبال هفته دفاع مقدس می‌رود، گفت: این وزرات‌خانه از فرهنگیان ایثارگر و جانباز و آزاده ادارات و مدارس در هفته دفاع مقدس تجلیل خواهد کرد.

    وی تاکید کرد: وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات نیز با اجرای سلسله برنامه‌های شب خاطره و جنگ دفاع مقدس و برپایی نمایشگاه یاد یاران وارسال پیامک با موضوع دفاع مقدس از طریق اپراتور‌های تلفن همراه به استقبال هفته دفاع مقدس می‌رود.

    سردار کارگر گفت: بزرگداشت هفته دفاع مقدس در قالب حماسه سازان وزارت راه و شهرسازی و با محوریت مرکز مقاومت بسیج این وزارت‌خانه، نشست‌های تخصصی پیرامون تشریح نقش وزارت راه و شهرسازی در دفاع مقدس از برنامه‌های پیش‌بینی شده وزارت راه و شهرسازی و برگزاری مراسم خاطره‌گویی توسط ایثارگران شرکت‌ها و تجلیل و تکریم از ایثارگران و نامگذاری تأسیسات و پروژه‌ها به نام شهدای عزیز دفاع مقدس نیز از برنامه‌های پیش‌بینی شده وزارت نیرو در هفته دفاع مقدس است.

    وی اظهار داشت: برگزاری مراسم بزرگداشت هفته دفاع مقدس با حضور مدیران و کارکنان وزارت نفت، تبیین نقش تاریخی صنعت نفت در دفاع مقدس در نشریه به رنگ فرهنگ» شرکت نفت، برگزاری نمایشگاه عکس یاد یاران» صنعت نفت ایران از برنامه‌های تدارک دیده شده وزارت نفت و مراسم پاسداشت هفته دفاع مقدس و تجلیل از خانواده‌های شهدا و جانبازان، برپایی نمایشگاه‌های فیلم، عکس و هنر‌های تجسمی و برگزاری کرسی‌های آزاد اندیشی با محوریت دفاع مقدس از جمله برنامه‌های پیش‌بینی شده وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی در هفته دفاع مقدس محسوب می‌شود.

    رئیس ستاد مرکزی مراسم بزرگداشت هفته دفاع مقدس با بیان اینکه وزارت جهاد کشاورزی با برگزاری گردهمایی سراسری فرماندهان پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد در تهران به استقبال هفته دفاع مقدس می‌رود، گفت: رونمایی از کتاب اطلس جنگ، کتاب والفجر ۱۰ و کتاب موشک ساعت ۲۵، رونمایی از سامانه سراج و برگزاری جلسه نقد کتاب جاده امن هور از دیگر برنامه‌های این وزارتخانه در هفته دفاع مقدس است.

    وی برگزاری مراسم گرامیداشت هفته دفاع مقدس با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و تجلیل از هنرمندان و دست‌اندرکاران و مروجان فرهنگ دفاع مقدس را از برنامه‌های پیش‌بینی شده این وزارت‌خانه در هفته دفاع مقدس برشمرد و گفت: بازدید اساتید و دانشجویان از آسایشگاه‌های جانبازان باغ موزه‌های دفاع مقدس، حمایت از کرسی‌های آزاد اندیشی و نشست‌های تخصصی با موضوع دفاع مقدس و برگزاری مراسم شب شعر با موضوع دفاع مقدس، محرم و صفر نیز از برنامه‌های وزارت علوم تحقیقات و فناوری در هفته دفاع مقدس است.

    وی ادامه داد: مراسم تجلیل از ۱۰۰ رزمنده دفاع مقدس و خانواده و ایثارگران شاغل در وزارتخانه‌ها، برگزاری همایش‌های ورزش همگانی بالاخص پیادهروی و کوهپیمایی در تمامی استان‌ها و برگزاری مراسم و محافل بزرگداشت شهدای ورزشکار از برنامه‌های وزارت ورزش و جوانان در هفته دفاع مقدس است.

    سردار کارگر با بیان اینکه بازدید از موزه صلح همراه با نشست تمدن نوین نوین اسلامی با رویکرد نقش دفاع مقدس از برنامه‌های وزارت امور خارجه در هفته دفاع مقدس است، گفت: تجلیل و تکریم از خانواده‌های شاهد و ایثارگر و نشست با راویان، نویسندگان، هنرمندان و شاعران حوزه دفاع مقدس و نشست تخصصی روایت توانمند شدن ن ایثار دفاع مقدس از برنامه‌های معاونت ریاست جمهوری در امور ن و خانواده محسوب می‌شود.

    سردار کارگر تصریح کرد: معاونت سیما از طریق ۱۱ شب، تعداد ۵۷۹ برنامه را در ۱۱۳۵ ساعت در قالب‌های ترکیبی، مستند، گزارش، کلیپ، انیمیشن، مستند گزارشی، مسابقه، گفت‌وگوی، ترکیبی، تنظیمی، نمایش داستانی، تولیدی و زنده برنامه سازی خواهد کرد.

    وی گفت: همچنین ۱۴ شبکه رادیویی در مجموع ۱۲۱۶ برنامه به مدت ۲۳۲ ساعت به موضوع دفاع مقدس می‌پردازند. سیمای مراکز استان‌ها نیز تعداد ۱۳۷۳۲ برنامه در مدت تقریبی ۶۰۰ ساعت در قالب‌های مختلف به صورت زنده و تولیدی اجرا خواهد کرد. شبکه‌های صدای مراکز استانی نیز ۱۷۴۳۵ ساعت برنامه در قالب‌های مختلف پیامی، کلامی، آوایی، ترکیبی، نمایشی و . تولید می‌شود.

    رئیس ستاد مرکزی بزرگداشت هفته دفاع مقدس برگزاری مراسم عطرافشانی، ادای احترام در ۱۹۰۰۰ گار مطهر شهدای سراسر کشور، هماهنگی دیدار مسئولین کشوری و لشکری از خانواده‌های معظم شهداو ایثارگر در قالب طرح سپاس و برگزاری همایش تجلیل از فرماندهان دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم، شهدای هسته‌ای، شهدای ترور در مراکز استان‌ها از جمله برنامه‌های بنیاد شهید و امور ایثارگران برشمرد و گفت: برگزاری نمایشگاه صنایع دستی در راستای شعار سال و کار آفرینی و اردوی جهادی یک روزه در قالب میز خدمت در یکی از مناطق استان تهران نیز از برنامه‌های پیش‌بینی شده وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری محسوب می‌شود.

    وی گفت: تجمع بزرگ ۱۲ هزار نفری بسیج کارکنان به مناسبت هفته دفاع مقدس، برگزاری جلسه هم‌اندیشی اساتید درس آشنایی با دفاع مقدس، برگزاری بزرگداشت شهدای ترور ۳۱ شهریور در اهواز از برنامه‌های دانشگاه آزاد در هفته دفاع مقدس است.

    سردار کارگر بیان کرد: برگزاری مراسم نکوداشت پیشکسوتان دفاع مقدس در مناطق ۲۲ گانه، برپایی نمایشگاه یاد یاران و رزم نمایش عملیاتی در ۱۱ نقطه شهر با همکاری با سپاه حضرت محمد رسول الله (ص)، برگزاری شب شعر دفاع مقدس، تغییر ظاهر و جلوه‌های بصری شهر تهران با تبلیغات و مضامین دفاع مقدسی، از برنامه‌های شهرداری تهران و برپایی نمایشگاه محرم در جبهه» و لایه‌های پنهان جنگ» در نمایندگی‌های ایران در خارج از کشور و تجلیل از بسیجیان ایثارگر و فرزندان شهدای سازمان از برنامه و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است.

    وی گفت: برگزاری نشست و همایش حضور اولیای تربیتی با موضوع آشنایی با فرهنگ دفاع مقدس، برگزاری کارگاه‌های فرهنگی، هنری و ادبی از برنامه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و برگزاری جلسات تبیین بیانیه گام دوم انقلاب با حضور اساتید، و دیدار ریاست جمعیت هلال احمر و نماینده، ولی فقیه و مدیران با خانواده شهدای امدادگران و ایثارگران از برنامه‌های جمعیت هلال احمر و همچنین برپایی نمایشگاه کتاب محصولات و دستاورد‌ها با موضوع دفاع مقدس و برپایی کانون اندیشه ورز با موضوع نقش رهبری ومردم در پیروزی انقلاب و بیداری اسلامی از برنامه‌های پیش‌بینی شده راه آهن جمهوری اسلامی ایران در هفته دفاع مقدس است.


    سردار کارگر با درخواست از دستگاه‌های مختلف و مردم افزود: هفته دفاع مقدس، هفته جشن ملی است بر این اساس انتظار می‌رود سیمای شهر به همین مناسبت تغییر کند؛ در این هفته بیشتر کار‌های تبلیغاتی صورت می‌گیرد؛ زیرا در طول مابقی روز‌های سال برنامه‌های تبیینی انجام می‌شود.

    وی تاکید کرد: در دفاع مقدس همه حضور داشتند؛ لذا تجلیلی که انجام می‌شود، فقط تجلیل از نیرو‌های مسلح نیست، بلکه تجلیل از عموم مردم است، زیرا در دفاع مقدس مردم از اقشار و ادیان مختلف حضور داشتند و نقش آفرین بودند.

    رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ادامه داد: امنیتی که امروز داریم بواسطه از خود گذشتگی رزمندگان در دوران دفاع مقدس است؛ البته توانمندی که امروز در بخش دفاعی داریم را نباید ملاک قرار داد، بلکه باید بازگردیم به سال‌های ابتدایی آغاز جنگ تحمیلی و اینکه در آن دوران حتی گونی سنگرسازی و سیم خاردار هم به ما نمی‌دادند.

    وی عنوان کرد: امروز بواسطه همان ایثارگری رزمندگان در دفاع مقدس در قله افتخار و اقتدار قرار داریم؛ زیرا همان گونه که عنوان شد زمانی وارد کننده گونی سنگری و سیم خاردار بودیم؛ اما امروز جزو کشور‌های پیشرفته بویژه در بخش دفاعی هستیم و این باعث شده تا به بازدارندگی دست یابیم.

    سردار کارگر تصریح کرد: امروز وقتی پهپاد آمریکایی را با سامانه پدافندی بومی ساقط می‌کنیم آن را با صدای بلند اعلام می‌کنیم و اینکه هر کس به مرز‌های کشورمان تعدی کند، با آن برخورد خواهیم کرد.


    رئیس ستاد مرکزی بزرگداشت هفته دفاع مقدس در ادامه بیان داشت: مردم می‌دانند در پایان دفاع مقدس یک وجب هم از خاک کشورمان را به دشمن ندادیم و این لطف خدا و حضور مردم در جبهه‌ها بود؛ لذا انتظار داریم سخنرانان در محافلی که حضور می‌یابند بویژه برای جوانان و نوجوانان به نکاتی در مقایسه توانمندی‌های کشورمان در ابتدای جنگ تحمیلی و سال‌های اخیر نکاتی را اشاره کنند.

    وی همچنین از برپایی نمایشگاه‌هایی در موضوع دفاع مقدس در برخی از کشور‌ها به همت سازمان فرهنگ و ارتباطات و وابستگان نظامی کشور خبر داد.

    رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس در پاسخ به سئوالی درباره حذف نام شهدا از خیابان‌های شهر، اظهار داشت: حذف نام شهدا به طور حتم سهوی و مقداری کج سلیقگی بوده وکسی قصدی برای حذف نام شهدا از سیمای شهر نداشته است؛ البته در این رابطه تذکرات لازم به مسئولان هم داده شد و شهرداری هم در تلاش است تا این موضوع را اصلاح کند.

    سردار کارگر در ادامه با تاکید بر اینکه در این قبیل موضوعات باید کار از مجاری مربوطه پیگیری شود و کمتر همدیگر را متهم کنیم، گفت: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس اسیر مسائل جناحی نمی‌شود؛ لذا اگر در کشور چنین موضوعاتی حادث شود به طور حتم پیگیری می‌کنیم؛ البته خیلی از کار‌هایی که انجام می‌دهیم را رسانه‌ای نمی‌کنیم، چون ممکن است مردم نگران شوند.

    وی همچنین عنوان کرد: در جمهوری اسلامی ایران کسی جرأت نمی‌کند برای موضوع شهدا و دفاع مقدس چنین کاری انجام دهد و اگر در این بین کسی هم بخواهد شیطنتی انجام دهد باید بداند که کشور ما جای چنین کار‌هایی نیست؛ زیرا وقتی شهدای گمنام قرار است، تشییع شوند یا از مقام شهدا تجلیلی صورت گیرد، همه مردم حضور پیدا می‌کنند.

    رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس در پاسخ به سئوال دیگری به برگزاری دومین جشنواره فعالان دفاع مقدس و مقاومت در فضای مجازی در سال آینده اشاره کرد و ادامه داد: در خصوص نظارت بر کتب منتشر شده در حوزه دفاع مقدس این کار برعهده این بنیاد است که با همکاری وزارت ارشاد صورت می‌گیرد؛ البته اصل بر حمایت از نویسندگانی است که می‌خواهند در این رابطه آثاری را منتشر کنند.

    وی افزود: کسانی که می‌خواهند در رابطه با دفاع مقدس آثاری را منتشر کنند می‌توانند با مراجعه به ادارات این بنیاد در استان‌ها اسناد و مدارک مورد نیاز را دریافت کنند؛ البته هرچند نظارت برای جلوگیری از تحریف است، اما با این حال بعضی آثارهم منتشر می‌شود که بدون ارجاع به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس است که در این گونه آثار اشکالاتی وجود دارد.

    رئیس ستاد مرکزی بزرگداشت هفته دفاع مقدس گفت: این گونه آثار، چون بر پایه آثار و اسناد نیست، اشکالاتی در آن‌ها وجود دارد به همین خاطر در تلاش هستیم تمام آثاری که قرار است در رابطه با دفاع مقدس منتشر شود با نظارت این بنیاد باشد حتی رمانی هم که نوشته می‌شود باید به وقایع دفاع مقدس نزدیک باشد.

    وی ادامه داد: متاسفانه در برخی از فیلم‌های دفاع مقدس مشاهده می‌شود دفاع مقدس را به گونه‌ای نشان می‌دهند که در آن دوران فقط شور بوده در صورتی که برای انجام یک عملیات بعضا یک تا دو سال طرح ریزی عملیاتی صورت می‌گرفت.


    آن حضرت سلام الله علیها در خطبه فدکیه و خطبه ای که بعدا در جمع ن مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند ایراد فرموده اند. پیامدهای رحلت پیامبر را بیان می کنند از جمله آنها عبارتند از:

    1- ایجاد ضعف و سستی در میان مردم؛

    استومَعَ وهْنُهُ یا وَهیهُ» حضرت در خطبه ای که در حضور ن مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذکر دادند و با تأسف فرمودند: : فقبحا لفلول الحدّ و اللعب بعد الجدّ و قرع الصّفاة؛ چه زشت است سستی و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش».

    2- تفرقه و اختلاف بوجود آمد؛

    استنهَرَ فتقُهُ و انْفَتَقَ رَتْقُهُ؛ تشتت و پراکندگی گسترش یافت و وحدت و همدلی از هم گسست».

    3- امید و آرزوهای مسلمانان به ناامیدی تبدیل شد.

    آنان که به پیامبر اکرم (ص) و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهی و حکومت اسلامی بهره مند گشته بودند، اکنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مأیوس شده و امیدشان به یأس مبدل گشت. واکدَتِ الاَمالُ».

    4- به حریم پیامبر بی حرمتی شد؛

    اضیعَ الحَریمُ و اُزِیلَتِ الحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ» هنوز جسد مبارک پیامبر بر زمین که اجتماع سقیفه بدون نظرخواهی از خاندان پیامبر به تعیین جانشین برای آن حضرت می پردازند. و حق اهل بیت حضرتش را ضایع می کنند.

    5- خط نفاق و دورویی آشکار شد. ؛

    ظَهَرَ فیکمْ حَسْکةَ النّفاق» حضرت در جای دیگری از همین خطبه، با کنایه زیبایی به این نفاق افکنی پرداخته است و فرموده است: تَشْرَبُونَ حَسْوا فی ارْتِغاء و تَمْشُونَ لاَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِی الْخَمْرِ وَ الضَّرّاءِ وَ نَصْبِرُ مِنْکمْ عَلی مِثْلِ حَزِّ الْمُدی، وَ وَخْزِ السَّنانِ فِی الْحبشاء؛ شیر را اندک اندک با آب ممزوج نمودید و به بهانه این که آب می نوشید، شیر را خوردید. کنایه از نفاق است که تظاهر به عملی می شود که در واقع خلاف آن است و برای نابودی اهل بیت او در پشت تپه ها و درختان کمین کردید و ما بر این رفتار شما که مانند بریدن کارد و فروبردن نیزه در شکم، دردآور و کشنده است صبر می کنیم».

    6- دین و معنویت کم رنگ شد. ؛

    و سَمَلَ جَلْبابُ الدّینَ» جَلْباب» چادر یا عبایی که بدن انسان را می پوشاند، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تعبیر به جلباب دین فرموده. چون دین نیز تمام زوایای زندگی فردی و اجتماعی انسان را در بر می گیرد، همان گونه که چادر و عبا تمام بدن انسان را در برمی گیرد.

    7- مردم دچار بی تفاوتی شدند.

    حضرت خطاب به انصار که با جان و مال پیامبر را کمک کرده بودند چنین فرمودند: یا مَعاشِرَ الْفِتْیةِ وَ اَعْضاء الْمِلَّةِ، وَ حَضَنَةِ الاِسلامِ ما هذِهِ الْغمیزَةُ فی حَقّی و السّنةُ عَنْ ظلامَتی؛ ای گروه جوانمرد، ای بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستی و ضعف شما در حق من و تغافل و بی تفاوتی و خواب آلودگی در مورد دادخواهی من، چیست؟»

    8- مردم پیمان شکنی کردند.

    فرمودند: فَانّی حِرْتُمْ بَعْدَ البَیانِ وَ اَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الاِعْلانِ وَ نَکصْتُمْ بَعْدَ الاِقْدامِ». پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کاری می کنید و بعد از آن پیشگامی و روی آوردن به عقب برگشته پشت نموده اید. حضرت زهرا (س)، در این فراز به حادثه غدیر اشاره می کند که پیامبر اکرم (ص) آن را برای مردم بیان فرمود و به آن ها اعلام کرد و آنان نیز با علی (ع) بیعت کردند. اما اکنون بیعت خود را شکستند.

    9- مردم دچار وسوسه های شیطانی شدند؛

    تَسْتَجیبُونَ لِهتافِ الشَّیطانِ الْغَوِی؛ به شیطان گمراه کننده پاسخ مثبت دادید». و در جای دیگر از خطبه فرموده اند: اَطْلَعَ الشَّیطانُ رَأسَهُ مِنْ مَغْزَرِهِ هاتِفا بِکمْ فَاَلْفاکمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ؛ شیطان سر خود را از مخفیگاه بدرآورد. شما را فراخواند. دید که پاسخگوی دعوت باطل او هستید.

    10- شتاب در شنیدن حرف های بیهوده و بی اساس؛

    مَعاشرَ النّاس الْمُسْرِعَةِ اِلی قیلِ الْباطِلِ الْمُغْضِیةِ عَلَی الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِر؛ ای گروه مردم که به سوی شنیدن حرف های بیهوده شتاب می کنید و کردار زشت زیانبار را نادیده می گیرید.

    11- نطفه مظاهر فساد روئیدن گرفت.

    در پایان خطبه عیادت خطاب به ن مهاجر و انصار فرمود: اَمّا لَعَمْری لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةً رَیثما تُنْتِجُ ثُمَّ احْتَلِبُوا مِلْ ءَ الْقَعْبِ دَما عَبیطَا وَ ذُعافا مُبیدا؛ به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، باید انتظار کشید تا کی مرض فساد پیکر جامعه اسلامی را از پای درآورد که پس از این شتر به جای شیر خون بدوشید و زهری که به سرعت هلاک کننده است».

    12- فرصت طلبان به سر کار آمدند.

    حضرت سلام الله علیها در فرازهایی از خطبه فدکیه به گروه های فرصت طلب که منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است. و ویژگی های آن ها را نیز بیان فرموده است:

    در ظاهر ساکت و آرام بودند؛ وادِعُونَ فروگذاران.

    اهل خوشگذرانی بودند؛ فاکهُون.

    راحت طلب و رفاه زده بودند؛ اَنتُم فی رفاهیةٍ مِنَ العَیش.

    منتظر پیش آمد حوادث برای پیامبر و اهل بیت بودند؛ تَتَربّصونَ بنا الدّوائِر.

    اخبار و رویدادها را دنبال می کردند؛ تتوَلَفون الاخبارَ.

    در جنگ ها عقب نشینی و یا فرار می کردند؛ تنکصُونَ عِندَ النّزالِ و تَفِرّونَ مِنَ القِتال.[]

    منابع

    1- ابوالقاسم گرجی، "مدخل اسلام". دایرة المعارف بزرگ اسلامی. زیر نظر کاظم بجنوردی. تهران: مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، 1367-، جلد 8، ص 396- سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی.

    2- یوسف بوشهری، راز انکار رحلت پیامبر((ص))، ماهنامه کوثر، شماره39

    3- محمدصفر جبرئیلی، پیامدهای رحلت پیامبر اکرم (ص) از دیدگاه حضرت زهرا سلام الله علیها، پاسدار اسلام، اردیبهشت 1380، شماره 233، سایت حوزه(28 مرداد 1391).

    4- موسسه تبیان، نرم افزار دایرة المعارف چهارده معصوم علیهم السلام

    5- آیا پیامبر گرامی اسلام (ص) به شهادت رسیدند؟

    پی نوشت

    [1] کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج 1، ص 26؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 1، ص 100 و بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج 22، ص 528 و ص 514-

    [2] شیخ عباس قمی، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، ج 1، ص249

    [3] المغازی (علی بن عیسی اربلی)، ج 2، ص 1120-

    [4] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش، ج 6، ص 315، ح 3

    [5] محمد بن حسن بن فروخ صفار، بصائر الدرجات، ج 1، ص 503، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 ق.

    [6] صحیح بخاری، ج 5، ص 137، دار الفکر، بیروت، 1401 ق.

    [7] سنن دارمی، ج 1، ص 33، مطبعة الاعتدال، دمشق.

    [8] مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص ، دار صادر، بیروت.

    [9] بحار الانوار، ج 21، ص 7-

    [10] محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 202 – 201، دار صادر، بیروت.

    [11] یوسف بوشهری، راز انکار رحلت پیامبر((ص))، ماهنامه کوثر، شماره39

    [12] یوسف بوشهری، راز انکار رحلت پیامبر((ص))، ماهنامه کوثر، شماره39

    [13] مناقب ابن شهرآشوب، ج/1ص297؛ بحارالانوار، ج22 /ص524-

    [14] كشف الغمه، ج 1، ص 26.

    [15] تاریخ الطبری، ج 3، ص 213-

    [16] نهج البلاغة (صبحی الصالح)، خطبه 235، ص 356-

    [17] نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۱۹۷.

    [] پیامدهای رحلت پیامبر اکرم (ص) از دیدگاه حضرت زهرا (س)، پاسدار اسلام،اردیبهشت 1380، شماره 233

    کلمات کلیدی:


    پس از رحلت رسول خدا (ص) در حالی که عده ای از سران و ت مداران مهاجر و انصار در سقیفه بنی ساعده» گردآمده و در باره جانشینی آن حضرت به مجادله و منازعه پرداخته بودند، حضرت علی (ع) به اتفاق برخی از عموزادگان خویش به غسل دادن و کفن کردن بدن مطهر پیامبر (ص) پرداخت. امام باقر(ع) دراین زمینه چنین می فرمایند: مردم روز دوشنبه و شب سه شنبه را بر بدن آن حضرت نماز می خواندند، و عموم مردم حتی خواص و نزدیکان حضرت بر بدن مبارک نماز خواندند، اما هیچیک از اهل سقیفه بر غسل و کفن و دفن حضرت حاضر نشدند. امیرالمومنین (ع) بریده اسلمی را برای خبر دادن نزد آنان فرستاد، ولی اعتنایی نکردند و بعد از دفن آن حضرت بیعت آنان هم تمام شد.[13]اهل بیت (علیهم السلام) و وابستگان آن حضرت و بزرگان صحابه در باره مکان تدفین بدن مطهر آن حضرت به گفت و گو پرداختند و هر کدام پیشنهاد خاصی ارائه کردند. حضرت علی (ع) که متکفل تجهیز بدن آن حضرت و از نزدیکترین مردان به آن حضرت بود، فرمود: إنّ اللّه لم یقبض روح نبیه إلّا فی أطهر البقاع و ینبغی أن یدفن حیث قبض؛[14] به درستی که خدای سبحان، جان پیامبری را نمی گیرد مگر در پاکیزه ترین مکان، و سزاوار است در همان مکانی که قبض روح شد، در همان جا دفن گردد. گفتار مستدل و روح نواز امیرمؤمنان علی ابن أبی طالب (ع) مورد پسند همگان قرار گرفت و بدن مطهر رسول خدا (ص) را در همان مکانی که جان به جان آفرینان تسلیم کرده بود، دفن نمودند.

    طبری، پیشنهاد دفن پیامبر (ص) را، در همان مکانی که وفات یافت، به ابوبکر منتسب کرد و از او نقل کرد: ما قبض نبی إلّا یدفن حیث قبض؛ هیچ پیامبری از دنیا نخواهد رفت، مگر این که در همان مکانی که قبض روح شد دفن گردد.[15]هم اکنون مرقد مطهر آن حضرت در داخل مسجد النبی (ص) قرار دارد و زیارتگاه مسلمانان و مشتاقان آن حضرت از سراسر عالم است.



    دلایل بسیاری وجود دارد که رحلت پیامبر اکرم (ص) ناشی از خوراندن سم به ان حضرت بوده است. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آنها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آنها، می توان موضوع مورد بحث را ثابت نمود. از جمله امام صادق (ع) می فرمایند: چون پیامبر اسلام (ص)، ذراع (یا سر دست) گوسفند، را دوست می داشتند، یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند[4] در جای دیگری آن حضرت فرمودند: پیامبر اکرم (ص) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود کرده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می رود[5]در این روایت، علاوه بر تصریح به مسموم شدن رسول خدا (ص) و شهادت ایشان در پی مسمومیت، به اصلی کلی نیز اشاره می شود که مرگ تمام پیامبران و اوصیا با شهادت بوده و هیچ کدام، با مرگ طبیعی از دنیا نمی روند! روایات دیگری نیز وجود دارد که این اصل کلی را تقویت می کند. علاوه بر روایات شیعه، روایات فراوانی در صِحاح و دیگر کتب اهل سنت وجود دارد که همین موضوع را تأیید می نماید که به عنوان نمونه، به سه مورد آن اشاره می نماییم:

    روایت اول: در معتبرترین کتاب اهل سنت، نقل شده که پیامبر (ص) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عائشه فرمودند: من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نموده ام، در بدنم احساس می کردم و اکنون گویا وقت آن فرا رسیده که آن سم، مرا از پای درآورد.»[6] همین موضوع در سُنَن دارمی» نیز بیان شده است. علاوه بر این که در این کتاب، به شهادت برخی از یاران پیامبر (ص)، بر اثر تناول همان غذای مسموم نیز اشاره شده است.[7]

    روایت دوم: احمد بن حنبل در مُسنَد خود، ماجرایی را بیان می نماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر (ص)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی می دهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید! پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند که من نیز دلیلی به غیر از مسمومیت، برای بیماری خویش نمی بینم و گویا نزدیک است که مرا از پای در آورد.[8] مرحوم مجلسی نیز با نقل روایتی؛ تقریبا مشابه با این روایت بیان نموده که به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند، علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر (ص) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمده اند.[9]

    روایت سوم: محمد بن سعد؛ از قدیمی ترین مورخان مسلمان ماجرای مسمومیت پیامبر اکرم (ص) را این گونه نقل می نماید: هنگامی که پیامبر (ص)، خیبر را فتح نموده و اوضاع به حالت عادی برگشت، زنی یهودی به نام زینب که برادر زاده مرحب بود که در جنگ خیبر کشته شد، از دیگران پرسش می نمود که پیامبر (ص) کدام بخش از گوسفند را بیشتر دوست می دارد؟ و پاسخ شنید که سر دست آن را. سپس آن زن، گوسفندی را ذبح کرده و تکه تکه نمود و بعد از م با یهودیان در مورد انواع سم ها، سمی را که تمام آنان معتقد بودند، کسی از آن جان سالم به در نمی برد، انتخاب کرده و اعضای گوسفند و بیشتر از همه جا، سردست ها را مسموم نمود. هنگامی که آفتاب غروب کرد و پیامبر (ص) نماز مغرب را به جماعت اقامه کردند و در حال برگشت بودند، آن زن یهودی را دیدند که همچنان نشسته است! پیامبر (ص) دلیل آن را پرسیدند و او جواب داد که هدیه ای برایتان آوردم! پیامبر (ص) با قبول هدیه، به همراه یارانش بر سر سفره نشسته و مشغول تناول غذا شدند.بعد از مدتی، پیامبر (ص) فرمودند که دست نگه دارید! گویا این گوسفند مسموم است! مؤلف کتاب، سپس نتیجه می گیرد که شهادت پیامبر (ص) به همین دلیل بوده است.[10]

    بدین ترتیب، از مجموع روایات نقل شده در کتب شیعه و اهل سنت، می توان نظریه شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (ص) را تقویت نمود که در قریب به اتفاق این روایات، زمان مسمومیت ایشان، هم زمان با جنگ خیبر و توسط زنی یهودی بیان شده است.



    در تاریخ رحلت پیامبر اکرم (ص) میان شیعه و اهل سنت، اتفاق نظر نیست. زیرا تاریخ نگاران و سیره نویسان شیعه به پیروی از اهل بیت علیهم السلام، تاریخ رحلت پیامبر (ص) را روز دوشنبه 28 صفر سال یازدهم هجری قمری دانسته اند، ولیکن علمای اهل سنت تاریخ آن را در ماه ربیع الاول ذکر کرده اند و در این که چه روزی از ربیع الاول بوده است، اختلاف دارند. برخی روز اول، برخی روز دوم و برخی روز دوازدهم و عده ای روز دیگری از این ماه را بیان کردند.[1]شیخ عباس قمی می گوید اکثر علمای اهل سنّت آن را در روز دوازدهم ماه ربیع الأوّل گفته اند.[2]واقدی از جمله کسانی است که رحلت آن حضرت را در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول می داند.[3]


    خبر دادن پیامبر اکرم (ص) از رحلت خود

    رسول اکرم (ص) در آخرین سفر حج (در عرفه)، در مکه، در غدیر خم، در مدینه پیش از بیماری و پس از آن در جمع یاران یا در ضمن سخنرانی عمومی، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت خود خبر داد. چنان که قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود که پیامبر هم در نیاز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بیماری و پیری مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. در حجة الوداع در هنگام رمی جمرات فرمود: مناسک خود را از من فراگیرید، شاید بعد از امسال، دیگر به حج نیایم. هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید. هنگام بازگشت نیز در اجتماع بزرگ حاجیان فرمود: نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم.

    عبدالله بن مسعود گوید: پیامبر اکرم (ص) یک ماه پیش از رحلت، ما را از وفات خود آگاه نمود.عرض کردیم: ای رسول خدا! رحلت شما در چه موقع خواهد بود؟ فرمود: فراق نزدیک شده و بازگشت به سوی خداوند است.» زمانی نیز فرمود: نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما می گذارم و می روم: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم.و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود.»

    روزی به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین و نگرانند. پیامبر در حالی که به فضل بن عباس و امام علی بن ابی طالب (ع) تکیه داده بود به سوی مسجد رهسپار گردید و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: به من خبر داده اند شما از مرگ پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبری بوده است که جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد. .» در فرصتی دیگر مردم را به رعایت حقوق انصار سفارش و در خطاب به انصار فرمود: ای گروه انصار! زمان فراق و هجران نزدیک است، من دعوت شده و دعوت را پذیرفته ام. . بدانید دو چیز است که از نظر من بین آن دو هیچ تفاوتی نیست. اگر بین آن دو مقایسه شود به اندازه تار مویی بین آن دو فرقی نمی گذارم. هر کس یکی را ترک کند مثل این است که آن دیگری را هم ترک کرده است.آن دو کتاب آسمانی و اهل بیت رسالت هستند.سفارش مرا در مورد اهل بیت من رعایت کنید و. نیز فرمود: آیا شما را به چیزی راهنمایی نکنم که اگر بدان چنگ زنید، پس از آن هرگز به ضلالت نیفتید؟ گفتند: بلی، ای رسول خدا. فرمود: آن (چیز)، علی است. با دوستی من دوستش بدارید و به احترام و بزرگداشت من، او را محترم و بزرگ بدارید. آن چه گفتم جبرئیل از طرف خداوند به من دستور داده بود.

    ابن حجر هیثمی گوید: پیامبر اکرم (ص) در بیماری خود که به رحلتش انجامید. فرمود: مرگ من به همین زودی فرا می رسد و من سخن خود را به شما رساندم و راه بهانه و عذر را بر شما بستم. آگاه باشید، من کتاب پروردگارم و اهل بیت خود را در میان شما می گذارم و می روم. سپس دست علی را گرفت و بالا برد و فرمود: این شخص علی بن ابی طالب است که همراه با قرآن است و قرآن با علی است و از یکدیگر جدا نشوند تا روز قیامت که با من ملاقات نمایند. در روز دوشنبه آخرین روز از زندگی رسول اکرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود: ای مردم! آتش فتنه ها شعله ور گردیده و فتنه ها همچون پاره های امواج تاریک شب روی آورده است.

    رسول خدا (ص) در حالی جان سپرد که سر در دامن علی بن ابی طالب علیه السلام داشت. علی (ع) شیون کنان، رحلت پیامبر (ص) را به اطرافیان خبر داد. در این زمان ابوبکر به محل ست خود درسنح» رفته بود و عایشه به دنبال وی فرستاد تا بی درنگ به شهر آید.[11]






    مراسم پیاده روی، معمولاً به صورت فردی، خانوادگی، گروهی و یا به صورت هیئت های عزاداری برگزار می شود. مسیر نجف به کربلا، دو راه اصلی دارد: یک راه مستقیم که پیشتر ازبیابان های خشک این منطقه عبور می کند و امروزه در حاشیه جاده قرار دارد و مسافت آن، حدود هفتاد کیلومتر است؛ راه دیگر، از کنار رود فرات می گذرد و نزدیک به صد کیلومتر می باشد و زائران حسینی، معمولاً از این مسیر حرکت می کنند و در مدت سه روز، آن را می پیمایند. بعضی نیز با سرعت بیشتر و توقف کمتر، این مسیر را در مدت دو روز می پیمایند و خود را به حرم حسینی می رسانند. برخی نیز از سر عشق و ارادت به اباعبدالله(ع) با پا و سر ، این مسیر را طی می کنند.

    علمای شیعه در هدایت و ترغیب شیفتگان حسینی به انجام زیارت امام به ویژه در اربعین، نقش محوری داشته اند و ضمن ارائه رهنمود، خود نیز به این مهم مبادرت می و رزیدند.

    رهنمودهای علمای شیعه

    آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، با استناد به حدیث علامت های پنج گانه مؤمن می فرمودند:

    بر مراقبه کننده لازم است که بیستم صفر (اربعین) را برای خود روز حزن و ماتم قرار داده، بکوشد که امام شهید را در مزار حضرتش زیارت کند؛ هرچند تنها یک بار در تمام عمرش باشد.[1]

    آیت الله العظمی بهجت فومنی، پیاده روی اربعین را بهترین فرصت برای معرفی امام حسین(ع) به جهانیان دانسته، بر این نکته تأکید می کردند که:

    الان هنوز همه مردم عالم، حسین(ع) را نمی شناسند و این تقصیر ماست؛ چون ما برای سیدالشهدا(ع) طوری فریاد نزدیم که همه عالم صدای ما را بشنود.[2]

    آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی نیز بر بُعد تبلیغی زیارت اربعین اشاره نموده، پیاده روی این موسم را با احترام به امام حسین(ع) پیوند می زند و تأکید دارد که:

    پیاده رفتن، یک نوع اظهار عظمت و تجلیل از مقام شامخ اباعبدالله(ع) است؛ لذا این پیاده رویِ اربعین خیلی در دنیا صدا می کند و تبلیغ خوبی برای عالم تشیّع و عالم اسلام است؛ یکی از مبلّغ های بسیار خوب است.

    در نگاه آیت الله العظمی شبیری زنجانی پیاده سفر کردن به کربلا موضوعیت دارد و آن را یک نوع ادای احترام و خضوع و خشوع دانسته و از مصادیق تعظیم شعائر می شمارد:

    امام حسن و امام حسین‘ پیاده به مکه می رفتند و این خود، یک نوع احترام است. حتی در روایتی در کتاب بحارالانوار در معجزات امام حسن(ع) اشاره شده که آن حضرت در بازگشت از مکه به مدینه، با پای پیاده حرکت می کردند تا بدان جا که پاهای ایشان ورم می کرد. با این که وسایل عبور و مرور بوده و حضرات هم به آن دسترسی داشتند. در روایتی معتبر در کتاب کافی، ابن ب از امام صادق(ع) درباره بیست سفر پیاده حج امام حسن مجتبی(ع) سؤال می کند و حضرت در پاسخ اشاره می فرمایند که حضرت با پای پیاده به حج می رفتند در حالی که محمل ها و کجاوه ها همراه حضرت حرکت می کردند.[3]

    آیت الله العظمی سید علی سیستانی که نقش محوری در تعظیم شعائر حسینی عراق معاصر ایفا می نماید، معتقد است:

    خداوند مؤمنان را از آن رو به زیارت مشاهد متبرکه ایشان تشویق نموده است که یادشان جادوانه بماند و جایگاهشان اعتلا یابد، و چون آن بزرگواران نمونه اعلای بندگی خدای سبحان و جهاد در راه او و فداکاری برای دین استوارش بوده اند، این امر سبب به یاد آوردن خدای متعال و آموزه ها و احکام او برای مردم باشد.

    ایشان بر ارتقای باور و رفتار شیفتگان حسینی نیز تأکید دارند و توصیه مهم شان به زائران اربعین حسینی این است:

    از لوازم این زیارت آن است که زائر علاوه بر یادآوری جان فشانی های امام حسین(ع) در راه خداوند متعال، تعالیم دین حنیف از جمله نماز، حجاب، اصلاح، گذشت، بردباری و ادب و قوانین آمدوشد و دیگر مفاهیم پسندیده را رعایت نماید تا زیارتش گامی در مسیر تربیت نفس برای پذیرش این امور و تثبیت آثار آن تا زیارت های بعدی باشد. چنین است که شرکت در این مراسم به منزله حضور در مجالس تعلیم و تربیت امام(ع) خواهد شد. پس بر زائران است که در مسیر خویش، ذکر خدای متعال را بسیار بگویند و در هر گام و هر عمل خود اخلاص را در نظر داشته باشند و بدانند که خداوند متعال نعمتی همتای اخلاصِ در عقیده و گفتار و رفتار را به کسی عنایت نفرموده است و عمل تهی از اخلاص، با پایان زندگی دنیوی تمام می شود؛ در حالی که عمل مخلصانه، هم در این دنیا و هم پس از آن، جاودان و مبارک خواهد ماند. خدا را خدا را در رعایت پوشش و حجاب! که از مهم ترین چیزهایی است که اهل بیت(ع) حتی در سخت ترین شرایط کربلا به آن توجه داشته و خود والاترین الگوی آن بوده اند. ایشان به اندازه آزاری که از هتک حرمت خود دیدند، از هیچ رفتار دشمن آزرده نشدند. لذا بر همه زائران و به ویژه بر بانوان زائر فرض است که شرایط عفاف را در رفتار و نوع پوشش و ظاهر خود حفظ نموده و از هر چه این امر را خدشه دار می کند (مانند پوشیدن لباس های تنگ و اختلاط های زشت و استفاده از زیورآلات ناروا) بپرهیزند؛ بلکه سزاوار است که به منظور منزّه نگه داشتن این مراسم مقدّس از شائبه های ناپسند، تا حد امکان، بالاترین مراتب عفاف را رعایت نمایند.[4]

    آیت الله العظمی وحید خراسانی، انجام زیارت به نیابت معصومان(ع) را به زائران توصیه می نمایند:

    سزاور است کسانی که از ایران مشرف می شوند، به نیابت امام هشتم علی بن موسی الرضا‘بروند، و کسانی که از بلاد دیگر به آن حرم شرفیاب می شوند، به نیابت سایر معصومین(ع) مشرف شوند، و در این سفر پربرکت چون نائب آن مقام رفیع هستند، نظر عنایت حضرت سیدالشهدا(ع) به آن نائبان به رعایت منوب عنه آنان موجب سعادت دنیا و عقبی است.

    ایشان بر قدرشناسی از نعمت زیارت اربعین تأکید داشته به زائران سفارش می کنند:

    مراقب باشند که خود را آلوده نکنند، و خدا و امام زمان(ع) را هرگز فراموش ننمایند.[5]

    آیت الله جوادی آملی معتقد است اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه های ایمان است؛ بلکه طبق این روایت، در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. بنابراین همان گونه که نماز، ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه کربلا نیز ستون ولایت است، امّا مهم آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می کند.[6]


    حضور پرشور علما و مراجع

    علاقه واشتیاق به این مراسم معنوی در میان مراجع تقلید، استادان، طلاب و ون حوزه علمیه نجف، از شور و حال بیشتری برخوردار است و اکثر استادان و حتی مراجع تقلید، از گذشته تاکنون در مراسم پیاده روی و زیارت اربعین شرکت می کنند. مرحوم محدث نوری (1254 ـ 1320ق) مؤلف کتاب مستدرک الوسایل»، مرحوم سید محسن امین عاملی (م 1331ق) مؤلف کتاب اعیان الشیعه»، شیخ محمدحسین غروی اصفهانی (م 1321ق) و میرزای نائینی (م 1315ق) از عالمانی هستند که در این مراسم شرکت کرده اند.[7]

    مراسم پیاده روی در عصر مرجعیت شیخ مرتضی انصاری (1214- 1298ق) نیز با شکوه تمام رواج داشت و پس از وی، کم کم به فراموشی سپرده شد و عملی کم ارزش تلقی گردید؛ به طوری که به طبقه فقرا و نیازمندان اختصاص یافت؛ اما بعدها محدث نامدار، میرزای حسین نوری، این مراسم را در میان مردم رونق بخشید. مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی که از نزدیک شاهد تلاش استادش بوده، می نویسد:

    استاد ما چون وضع را بدین منوال دید، به این شیوه خداپسندانه (پیاده روی) همت گماشت و به آن ملتزم گشت و در عید اضحی برای حمل اثاث و بار سفر، حیوان کرایه می کرد؛ ولی خود و یارانش پیاده راه می رفتند و او به دلیل ضعف مزاج، نمی توانست مسافت بین نجف ـ کربلا را با گذراندن یک شب طی کند؛ همان طور که رسم چنین بود. بنابراین، سه شب در راه بودند و بر اثر این اقدام، در سال های بعد، رغبت مردم و صالحان به این موضوع بیشتر شد و دیگر عار محسوب نمی شد؛ به طوری که در برخی سال ها، تعداد چادرها و خیمه های راه پیمایان، به سی عدد می رسید و هر چادر به بیست تا سی نفر تعلق داشت و به این ترتیب، این سنت حسنه، دوباره مرسوم شد و رونق گرفت.[8]

    صاحب اعیان الشیعه» در این باره می نویسد:

    به مدت ده سال و نیم که در نجف بودم، زیارت های مخصوص عاشورا، عید قربان و غدیر و عرفه و اربعین را همواره انجام می دادم؛ مگر اندکی. پیش از سفر، نزد طلبکاران در بازار می رفتم و از آنها حلالیت می طلبیدم و به پیاده روی در زیارت، علاقه داشتم. نخست برایم سخت بود و بعد با تجربه دریافتم که آسان است. در این سفر، جمعی از طلاب جبل عامل و نجف و دیگران به من ملحق می شدند و از من پیروی می کردند. من بارها پیاده به زیارت کربلا و امام حسین (ع) رفتم.[9]

    مرحوم آیت الله ملکوتی یکی از مراجع و استادان برجسته حوزه نجف می گوید:

    من نیز چند بار توفیق یافتم که در این مراسم بسیار معنوی، شرکت کنم و اغلب به همراه شاگردان مشرف می شدم. مسیر بین نجف و کربلا که حدود دوازده فرسخ است، معمولاً در مدت دو یا سه روز طی می شد. بعضی ها مثل آقای شیخ هادی زابلی که پیش من درس می خواند، سلیقه خاصی داشت و این مسافت را یک روزه می رفت و یک روزه هم برمی گشت و بعضی ها نیز پس از پایان مراسم، از کربلا به کاظمین و سامراء مشرف می شدند و بعضی هم مستقیم به نجف بازمی گشتند.[10]

    حجت الاسلام والمسلمین محتشمی در این باره می نویسد:

    از نجف، غیر از مردم عادی و معمولی، علما، فضلا و طلاب و حتی برخی از مراجع مثل آیت الله شاهرودی و دیگران (تا زمانی که توان پیاده روی داشتند) نیز دسته دسته و گروه گروه، عازم کربلا می شدند. حوزه نجف دارای چند قافله رسمی معروف و بزرگ بود. در این قافله ها، حدود چهل تا پنجاه نفر عضو ثابت بودند و تعدادی هم در هر مرتبه به آنان اضافه می شدند. برخی از کاروان ها مخصوص و مربوط به بیوت مراجع یا مدارس نجف بود؛ مثل کاروان بیت آیت الله شاهرودی یا کاروان مدرسه قزوینی ها که در چنین کاروان هایی معمولاً فرد غریبه وجود نداشت؛ ولی یکی دو قافله معتبر بودند که طلاب علاقه مند، اغلب با آنها سفر می کردند: یکی قافله منسوب به شهید محراب، حضرت آیت الله مدنی(ره) که با توجه به روحیات عارفانه و خصوصیات اخلاقی وی، بسیاری از طلاب وارسته سعی می کردند در محضر او باشند، و دیگری قافله آقای شیخ محمدعلی حلیمی کاشانی که از مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی(ره) حرکت می کرد و مرحوم آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی(ره) با این قافله به کربلا مشرف می شد. آقای حلیمی از علاقه مندان فداییان اسلام، شهید نواب و حضرت امام بود.

    فاصله بین نجف و کربلا از راه اصلی و آسفالت، حدود هشتاد کیلومتر و از جاده فرعی و کنار شط فرات و مسیر نخلستان، م از یکصد کیلومتر است و معمولاً کاروان های نجف اشرف، مسیر فرعی و راه کنار آب را انتخاب می کردند. من به جز دو سه مرتبه که به صورت شخصی سفر کردم، در بقیه اوقات همراه کاروان آقای حلیمی به کربلا می رفتم. حرکت و سیر انفرادی یا همراه با کاروان، هر کدام ویژگی خود را دارد. خوبی حرکت با کاروان، خدمات جنبی بود که از حیث آذوقه و خوراک و حمل بار انجام می شد؛ امّا کسانی که به صورت فردی حرکت می کردند، مجبور بودند راحله و توشه سفر را همراه خود بردارند و در هوای گرم و سوزان عراق، راه رفتن با کوله پشتی و بار بسیار دشوار بود؛ ولی کاروان ها معمولاً اسب، گاری یا وانت بار بزرگی اجاره می کردند و بار و اثاث کاروان را به وسیله آن منتقل می کردند و اگر هم کسی در وسط راه از راه رفتن بازمی ماند، با همین وسیله نقلیه، به محل توقف بعدی برده می شد. این کاروان ها به صورت دو مرحله ای حرکت می کردند. مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی قدس سره با آقای اشکوری و آقای سید محمد بجنوردی و برخی از افراد مسن معمولاً در چفل»[11] ملحق می شدند.[12]


    نمونه هایی از کاروان های پیاده روی علما

    1. کاروان بیت آیت الله شاهرودی

    در میان مراجع تقلید، حضور آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی، زبانزد همگان بود. معروف است که وی در این مراسم، نخست با پای پیاده از نجف خارج می شد و به سوی کربلا حرکت می کرد و سپس سایر آقایان، استادان و طلاب هم به دنبال وی به راه می افتادند و وقتی مراسم زیارت تمام می شد، بیشتر زائران از کربلا سوار وسیله نقلیه می شدند و به نجف بازمی گشتند؛ اما آیت الله شاهرودی در بازگشت هم پیاده به نجف بازمی گشت.[13] معروف است که این مرجع بزرگ، چهل سفر با پای پیاده به زیارت امام حسین(ع) مشرف شده است.

    2. کاروان شهید آیت الله مدنی(ره)

    شهید محراب آیت الله سید اسدالله مدنی، از استادان سرشناس حوزه نجف، یکی دیگر از عاشقان همیشگی مراسم پیاده روی نجف ـ کربلا و زیارت حرم اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش، به خصوص در روز اربعین بود. عالمان و استادان حوزه علمیه نجف، خاطرات خوشی از این شهید بزرگ، در این مراسم باشکوه معنوی دارند. حجت الاسلام والمسلمین شیخ عبدالخالق دشتی، یکی از همراهان وی در یکی از این سفرها می گوید:

    یک سال که ماه ذی حجه مصادف با زمستان بسیار سردی بود، همراه شهید آیت الله مدنی از نجف عازم کربلا شدیم تا در روز عرفه، به زیارت امام حسین(ع) مشرف شویم. در این سفر مرحوم شیخ علی حجتی کرمانی و مرحوم شیخ احمد کافی نیز آقای مدنی را همراهی می کردند. ما چند فرسخی رفتیم تا این که به یکی از روستاهای عشایرنشین رسیدیم. سپس شخص عربی جلو آمد و از آیت الله مدنی استقبال کرد و به او احترام گذاشت و وی و همراهان را به مضیف خود دعوت کرد؛ چون همه به ویژه سران و شیوخ عشایر، او را به خوبی می شناختند و احترام زیادی برایش قائل بودند. ما شب را همان جا استراحت کردیم و فردا صبح به راه خود ادامه دادیم؛ تا این که به شهر طویرج در 20 کیلومتری اطراف کربلا رسیدیم.

    در طول مسیر، هر جا که برای استراحت توقف می کردیم، آقای مدنی چند حدیث می خواند و نکاتی اخلاقی می گفت و گاهی یک بحث علمی مطرح می کرد. در طویرج، او وضع روحی عجیبی داشت و شروع به صحبت کرد. نخست در فضیلت زیارت امام حسین(ع) سخنی گفت و حرم امام را به کعبه آمال و آرزوها تشبیه کرد و بعد فرمود: از این جا تا حرم را خوب است به صورت پا و هروله کنان ادامه بدهیم. با این که او درد پا و کسالت داشت، اما خودش جلو افتاد و آیه {إنّ الصّفا والمروة من شعائر الله}[14] را که در مراسم حج میان سعی و صفا خوانده می شود، هروله کنان می خواند و جلو می رفت و ما نیز به دنبالش جواب می دادیم. وقتی وارد شهر کربلا شدیم، شهید مدنی فرمود: باید با همین حال خسته و پای آبله زده به حرم مشرف شویم و باز خودش جلو افتاد و با حالت گریه و فریاد یا حسین»، حرکت کرد و ما نیز به دنبالش حرکت می کردیم و با همین حال، وارد حرم حسینی شدیم. در این حال مراسم زیارت را مرحوم کافی بر عهده گرفت و با اشعار و نوحه خوانی جان گذار، همه را به فیض رساند.[15]

    3. پیاده روی حاج آقا مصطفی خمینی(ره)

    آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی نیز از عالمان و استادان نجف بود که همواره در مراسم پیاده روی حضوری پیوسته و جدی داشت. او مقید بود که در تمام ایام زیارت های مخصوص امام حسین(ع) (اول و نیمه رجب، نیمه شعبان، عرفه و به خصوص اربعین) پیاده از نجف به کربلا برود و در میان راه، گاهی کف پایش تاول می زد و زخمی می شد؛ ولی باز هم با شور و شوق تمام، به راه خود ادامه می داد و اصرار دوستان را برای سوار شدن به وسیله نقلیه، حتی در قسمتی از راه نمی پذیرفت و چون به نزدیک کربلا می رسید و نگاهش به گنبد و گل دسته های حرم امام حسین(ع) و پرچم سرخ رنگ آن می افتاد، بی اختیار اشک از چشمانش سرازیر می شد و مصیبت اهل بیت(ع) را زمزمه می کرد و به سر و سینه می زد و عزاداری و نوحه سرایی می کرد.[16]

    وی در این سفر، بدون توجه به این که فرزند مرجع بزرگ تقلید، امام خمینی(ره) است، مانند یک طلبه ساده در خدمت همسفران بود و از کمک به آنان دریغ نمی کرد و در هنگام توقف و استراحت نیز به بحث علمی می پرداخت. مرحوم آیت الله شیخ محمدحسن قدیری که در یکی از سفرها همراه او بود، می گوید:

    یک بار در پیاده روی از نجف به کربلا، خدمت حاج آقا مصطفی خمینی بودم؛ وقتی به باغ های نزدیک کربلا رسیدیم، شب را آن جا ماندیم. دوستان همه دور حاج آقا مصطفی را گرفتند و او صحبت را شروع کرد و بعد بنا شد هر کدام از رفقا در یک رشته از علوم حوزوی سؤالی بپرسد و وی جواب بدهد. سؤالات بسیاری از فقه، اصول، فلسفه، تفسیر، عرفان و اخلاق از وی پرسیده شد که حدود چهار ساعت به طول انجامید و حاج آقا مصطفی بدون این که مطالعه و مراجعه به کتابی کند، همه را کامل جواب داد که من بسیار متعجب شدم که او این قدر بااستعداد است.[17]

    آقای محتشمی می گوید:

    در اوقات صبح، ظهر و شام، نماز به امامت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) اقامه می شد و شب هنگام، پس از نماز مغرب و عشاء، دعای توسل و زیارت عاشورا خوانده می شد. اگر در راه بودیم، دعای کمیل و ذکر مصیبت توسط دوستان انجام می گرفت. از خصوصیات مرحوم حاج آقا مصطفی این بود که هر شب، قبل از اذان صبح برمی خواست و به نماز شب می پرداخت. او بسیار خوش مشرب و خوش مسافرت بود و در سفرها با همراهان دوست و رفیق بود و همواره سعی می کرد به کسی سخت نگذرد و مواظب بود کسی عقب نیافتد و جا نماند. در جلسات گفت وشنودی که اغلب شب ها رفقای همسفر دور هم جمع می شدند، از هر دری سخنی به میان می آمد و حاج آقا مصطفی، پیوسته متذکر بود و زیر لب اذکاری را زمزمه می کرد. در تابستان ها به علت گرمی طاقت فرسای هوا، بعد از اذان صبح حرکت می کردیم و تا دو سه ساعت بعد از طلوع آفتاب، راه می رفتیم؛ سپس در محلی توقف می کردیم و صبحانه و نهار در همان جا صرف می شد و عصر که مقداری از گرمای هوا کاسته می شد، باز حرکت از سر گرفته می شد.[]

    مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید تقی درچه ای نیز می گوید:

    چندین بار همراه آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی از نجف پیاده به سوی کربلا رفتیم و گاهی سه تا چهار روز، حدود 20 فرسخ در راه بودیم. ما مسیر را از خیابان با وجود کوتاهی راه، به دلیل آفتابی بودن، تغییر داده، از کنار دجله و فرات و داخل نخلستان ها که واقعاً باصفا بود، می رفتیم. در این سفرها دوستانی چون آقایان اسلامی، علیان، احسانی، کیانی، حلیمی کاشانی، آقای مجتبی قائمی، آقای حاج آقا نصرالله شاه آبادی و آقای رضوانی که در حال حاضر امام جماعت مسجد حاج سید عزیزالله هستند، همراه بودند. حاج آقا مصطفی با پای و حتی بدون جوراب، حرکت می کرد و از هر کس مختصر صدایی داشت، می خواست اشعاری را در مقام و عظمت امام حسین(ع) بخواند و با شنیدن این اشعار، خودش طوری منقلب می شد که از شدت گریه، شانه هایش بالا و پایین می رفت. حاج آقا مصطفی خمینی همیشه دیوان شیخ محمدحسین غروی اصفهانی را همراه داشت و وقتی کنار دجله و فرات که دیگر نزدیک کربلا بود می رسیدیم، او به اسم کوچک مرا صدا می زد تا قسمتی از آن را بخوانم و به محض شروع، مثل کسی که بغضش بترکد، شروع به گریه می کرد. در طی چند کیلومتر من زمزمه می کردم و جمع دوستان به خصوص حاج آقا مصطفی گریه می کردند. ناگهان یکی از دوستان چشمش به گنبد مطهر حضرت امام حسین(ع) می افتاد و به دنبال آن، موج شوق و گریه در میان جمع بلند می شد.

    حالت عجیبی داشتیم. پاهای و تاول زده و خون آلود، خسته و تشنه، زیر برق آفتاب سوزان و پرچمی سرخ به رنگ خون، ما را به حال و هوای کربلا و ظهر عاشورا می برد. شدت گریه ها به حدی بالا می رفت که همگی نشسته و دیگر نمی توانستیم به راه خود ادامه دهیم. جالب بود که مردم روستاها و شهرهای مسیر، به ویژه روستای چفل، همه حاج آقا مصطفی خمینی را شناخته بودند که فرزند آقای خمینی(ره) است. یک بار قبل از ورود به چفل، متوجه شدیم که حدود 20 نفر به سمت ما در حرکتند. کمی که نزدیک تر شدیم، فهمیدیم که آنها برای استقبال از حاج آقا مصطفی آمده اند. استقبال عده ای از شیوخ و بزرگان آن شهر برای من جالب بود. استقبال کنندگان همه دست حاج آقا مصطفی را بوسیده، با بقیه هم احوال پرسی کردند و پشت سر حاج آقا مصطفی راه افتادند. او در جلو و ما هم به دنبال او با استقبال خاصی وارد حسینیه چفل شدیم و از ما پذیرایی کردند. با وجود این که حاج آقا مصطفی گفت قصد نداریم شب را در چفل بمانیم، ولی آنها با اصرار گفتند: باید شب را در چفل بمانید تا ما اجر خدمت کردن به زائرین مرقد امام حسین(ع) را ببریم و در مقابل اصرار صمیمانه و عاشقانه سالکان آن حرم باصفا، کوتاه آمده، شب را در چفل ماندیم.

    در همان حسینیه جمعیت زیادی از اهالی به زیارت حاج آقا مصطفی آمدند و در بین آنان یکی از منبری های معروف عراق که آن شب در چفل بود، یک منبر بسیار عالی رفت و بعد از او هم سیدی یک منبر عربی رفت و خلاصه شوری به پا شد. فردای آن روز صبحانه خورده، خیلی زود حرکت کردیم. مشایعت اهالی چفل، دیدنی تر از استقبالشان بود و از چفل به دنبال ما راه افتادند و مقدار زیادی از راه، ما را همراهی کردند.[19]

    4. حضور علامه امینی(ره)

    یکی دیگر از شخصیت های برجسته حوزه علمیه نجف که به طور مرتب، در این مراسم شرکت می کرد، علامه امینی مؤلف کتاب ارزشمند الغدیر» بود که در این سفرها، همواره تعدادی از مؤمنین او را همراهی می کردند. علامه امینی وقتی به نزدیکی کربلا می رسید، حالش منقلب می شد و قطرات اشک از چشمانش جاری می شد.[20]

    5. حضور امام موسی صدر

    امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان که در شهریور 1357 توسط صهیونیست ها ربوده و ناپدید شد، یکی از شیفتگان مراسم پیاده روی از نجف به کربلا بود. مرحوم آیت الله سید محمدعلی موحد ابطحی، یکی از عالمان بزرگ اصفهان که در نجف با امام موسی صدر هم بحث بود، می گوید:

    وقتی که امام موسی صدر همراه ما با پای پیاده از نجف به کربلا می رفت، در این سفر، حضوری عاشقانه داشت و در وقت دعا و زیارت عاشورا، از همه باحال تر بود و هنگام گریه، چشمانش از شدت گریه سرخ می شد و وقتی نوبت ذکر مصیبت و خواندن اشعار و نوحه سرایی به او می رسید، با حال جان کاهی در مصیبت اهل بیت(ع) اشعار فارسی و عربی فصیحی می خواند و هنگام کار و حمل اثاثیه سفر، وی بیش از همه کار می کرد و هنگام شوخی و مزاح، مزاح هایی بیان می کرد که بعد علمی و اخلاقی جالبی داشت.[21]

    استقبال و پذیرایی عشایر از علما

    در مراسم پیاده روی اربعین، صحنه های دیگری نیز شکل می گرفت که چشم و دل هر بیننده ای را به حیرت و شگفتی وامی دارد. در این مسیر روستاهای بسیاری به چشم می خورد که بیشتر ساکنان آنها را عشایر و پیروان مذهب شیعه تشکیل می دهند و آنان با شوق و علاقه و اخلاص، از زائران امام حسین(ع) استقبال و از آنان پذیرایی می کنند. این عشایر در کنار رود فرات، به کاشت و برداشت برنج و دامداری مشغولند و معمولاً از همین دسترنج خود، زائران حسینی را اطعام می دهند. آنان اعتقاد عجیبی به میهمانان دارند و گاهی دیده شده که گرد خاک پای زائران را به تبرّک می برند. عشایر حاشیه نشین رود فرات، در ایام مراسم پیاده روی، چادرهای بزرگی که به آنها مضیف» می گویند، با فاصله های معینی در این مسیر برپا می کنند و زائران را برای پذیرایی و استراحت، در آنها جای می دهند.

    آیت الله مکارم شیرازی که در یکی از این پیاده روی ها حضور داشته، با اشاره به خاطره پیاده روی از نجف به سوی کربلا، در مورد پذیرایی مردم از زوار چنین نقل می کنند:

    وقتی به یکی از این مُضیف ها رسیدیم، صاحب مضیف دعوت و اصرار کرد که مهمان او بشویم و آن جا استراحت کنیم. به او توضیح دادیم که چون امروز کم راه رفته ایم و باید مسافت بیشتری را طی کنیم، فرصت ماندن نداریم. پس از کمی اصرار او و امتناع ما، ناگهان صاحب مضیف که معلوم بود چند وقتی است مهمان برایش نرسیده و از این بابت خیلی ناراحت است، ناگهان چاقویش را درآورد و تهدید کرد که من مدتی است مهمان برایم نیامده و شما حتماً باید مهمان ما بشوید! این قدر مهمانی کردن زائر امام حسین(ع) در نزد اینها اهمیت و ارزش داشت. البته بالاخره بعد از این که توضیح بیشتری برایش دادیم و قول دادیم که از طرف او زیارت کنیم، اجازه داد که برویم.[22]

    مرحوم آیت الله ملکوتی که خود بارها در این پیاده روی حضور داشته، در این باره می گوید:

    این عشایر از نظر اقتصادی چندان وضع مطلوبی نداشتند و کنار فرات، هر کدام مقدار اندکی برنج کاری می کردند و غذاهای شان هم اغلب برنج و ماست بود و خورش دیگری نداشتند و با این همه، نسبت به زائران حسینی و طلاب، بسیار سخاوتمندانه رفتار می کردند و از هیچ چیز مضایقه نمی کردند.[23]

    حجت الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان از اعضای بیت حضرت امام که سال ها در نجف ساکن بود و در این مراسم شرکت می کرده، می گوید:

    به هنگام ظهر و مغرب، به هر نقطه که می رسیدی، حق عبور از آن جا را نداشتی؛ چون مالک و ساکن نخلستان بر سر راه ایستاده بود و زائران را به ضیافت خویش فرا می خواند؛ گویی جاده خاکی کربلا را بخشی از حریم خانه خود می دانست و خارج شدن میهمانان را در هنگام ظهر و شب، بدون صرف ناهار یا شام، ننگی بزرگ می پنداشت و گاهی که قصد داشتیم تا پاسی از شب به راه خود ادامه دهیم، عربی روستایی جلو می آمد و اصرار می کرد و اگر نتیجه نمی گرفت، تهدید می کرد و با شدت و غضب، تفنگ خود را آماده شلیک می کرد؛ اما نه برای کشتن میهمانان، بلکه آن را به حاج آقا مصطفی می داد و می گفت: اگر می خواهید بروید؛ بروید اما از روی نعش من!» نشانه بزرگی و بزرگواری این عرب ها، بزرگ تر بودن سالن پذیرایی شان بود. سالن پذیرایی یا مضیف» از نِی و شاخه های خرما به صورت کانالی با سقف مدوّر ساخته می شد و دو سوی آن باز بود و در برابر سرما و گرما کاملاً عایق بود و در تابستان با پاشیدن آب روی آن، هوای درون آن خنک می شد. معمولاً بزرگ خانواده یا عشیره با مهمانان می نشست و جوان ها پذیرایی می کردند و برای پذیرایی، بهترین چیزهای خود را در طبق اخلاص می گذاشتند؛ گوسفند می کشتند و سرشیر گاومیش و ماست بر سر سفره می گذاشتند و برای هر نفر کاسه ای روغن حیوانی می آوردند و خلاصه، گویی همه زندگی و امکانات آنان وقف امام حسین(ع) و زوار آن حضرت بود.[24]

    حجت الاسلام سید علی اکبر محتشمی، یکی دیگر از شاهدان این صحنه های تاریخی در این باره می گوید:

    در طول مسیر، روستاهای کوچک و بزرگی بود که مردمش به زراعت، باغداری، پرورش نخل خرما و دامداری اشتغال داشتند. نخلستان ها، باغ ها و مزارع آنها به وسیله نهر فرات، مشروب می شد و بهره برداری از آب نهر فرات به وسیله ناعور»[25]، انجام می گرفت. هر روستا یک مضیف (میهمان سرا) داشت که در طول سال، به خصوص موسم زیارتی، هر کس از آن جا عبور می کرد، در آن مضیف از او پذیرایی می شد. مضیف ها محوطه بزرگی به صورت مربع مستطیل هستند که دیواره و سقف آنها کاملاً از حصیر نخل خرما ساخته شده و وسط آن محوطه، یک اجاق هست که در زمستان ها با هیزم می سوزد و چای و قهوه را نیز در کنار آن اجاق تهیه می کنند. اطراف این مضیف، فرش ها و مخدّه های عربی پهن شده است. روستاییان عراقی بسیار میهمان دوست هستند. آنان از زائرین امام حسین(ع) در میان روز، با چای، قهوه، شیر و دوغ پذیرایی می کردند و به هنگام ظهر و شام نیز با ذبح گوسفند و طبخ غذا، از آنان به گرمی استقبال می کردند. آقای حلیمی سعی می کرد در وسط راه، خود خیمه برپا کند و به سَبک ایرانی، غذا تهیه کند؛ ولی در طول مسیر، بالاخره مواردی اتفاق می افتاد که بر اثر اصرار فوق العاده روستاییان، مجبور به پذیرش دعوت و اقامت در آن میهمان سرا می شدیم. قافله ها معمولاً این مسیر را طی پنج تا شش روز می پیمودند؛ ولی افرادی که به صورت انفرادی حرکت می کردند، در مدتی کمتر از سه روز به کربلا می رسیدند.[26]








    پیاده‌روی اربعین عبارت است از حرکت شمار زیادی از مسلمانان شیعه به سمت شهر کربلا، در جنوب بغداد، به منظور جمع شدن همهٔ آن‌ها در چهلمین روز پس از کشته شدن حسین بن علی، سومین امام شیعیان در واقعهٔ عاشورا. گفته می‌شود پیاده‌روی اربعین در زمان حکومت صدام حسین ممنوع بود.

    روایات متعددی در خصوص زیارت امام حسین (ع) با پای پیاده داریم که اجر و ثواب معنوی زیادی دارد. به حدیثی از امام صادق (ع) در اهمیت زیارت امام حسین (ع) با پای پیاده اشاره می‌کنیم:

    قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ (ع):
    یَا حُسَیْنُ مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ یُرِیدُ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ص. إِنْ کَانَ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَةً حَتَّى إِذَا صَارَ فِی الْحَائِرِ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُصْلِحِینَ الْمُنْتَجَبِینَ [الْمُفْلِحینَ الْمُنْجِحِینَ]حَتَّى إِذَا قَضَى مَنَاسِکَهُ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِینَ حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص. یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَى».

    اى حسین! کسى که از منزلش بیرون آید و قصدش زیارت قبر حضرت حسین ابن على (ع) باشد، اگر پیاده رود خداوند منّان به هر قدمى که برمى‌دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو مى‌فرماید تا زمانى که به حائر برسد و پس از رسیدن به آن مکان شریف، حق تعالى او را از رستگاران قرار مى‌دهد تا وقتى که مراسم و اعمال زیارت را به پایان برساند که در این هنگام او را از فائزین محسوب مى‌کند تا زمانى که بازگردد، در این وقت فرشته‌اى نزد او آمده و مى‌گوید: رسول خدا (ص) سلام رسانده و به تو مى‌فرماید: از ابتدا عمل را شروع کن، تمام گناهان گذشته‌ات آمرزیده شد.

    به گفته برخی پژوهشگران، راهپیمایی در روز اربعین از زمان امامان شیعه در بین شیعیان رایج بوده‌است، ولی سندی برای آن ارائه نشده. سید محمدعلی قاضی طباطبایی، راهپیمایی اربعین را سنت و رفتار مداومِ شیعیان از زمان ائمه دانسته که در زمان بنی‌امیه و بنی‌عباس نیز به این حرکت پایبند بوده‌اند.


    گفته شده‌است این سنت فراموش شده را محدث نوری (زادروز:۱۴ دی ۱۲۱۷ خورشیدی تاریخ مرگ: ۸ مهر ۱۲۸۱ خورشیدی) احیا کرد.

     
    نویسنده کتاب ادب الطف در گزارشی از مراسم اربعین در کربلا، اجتماع در این مراسم را به اجتماع مسلمانان در مکه تشبیه و به حضور هیئت‌های عزاداری در آن اشاره کرده که برخی به ترکی، عربی، فارسی و اردو مرثیه می‌خوانده‌اند. ادب الطف در سال ۱۳۸۸ق/۱۹۶۷م منتشر شده و نویسنده آن، جمیعت راهپیمایان اربعین را بیش از یک میلیون نفر تخمین زده‌است.

    با وارد شدن اولین نوع از اتومبیل‌ها به منطقه، سفر‌های کاروانی تعطیل شده و مسافرت‌ها به گونه جدید شکل گرفت. آنگاه پس از مدتی و با مطرح شدن آیت الله سید محمود حسینی شاهرودی به عنوان یکی از اساتید و مدرسان با نفوذ معنوی و قابل توجه حوزه نجف به علت التزام و اصرار وی در پیاده رفتن به کربلا، مجدداً مسئله پیاده رفتن به کربلا به عنوان یک سفر مقدس در بین طلاب نجف رایج شد، ضمن اینکه بعضی از ایرانیان نیز در سفر عتبات احیاناً آنان را همراهی می‌نمودند.

     

    تاریخچه پیاده روی اربعین حسینی,فلسفه پیاده روی اربعین حسینی راهپیمایی در روز اربعین از زمان امامان شیعه در بین شیعیان رایج بوده‌ است

     
    فلسفه پیاده روی اربعین چیست؟
    پیاده‌روی و زیارت حرم مطهر امام حسین (ع) در روز اربعین ریشه تاریخی دارد چرا که جابر بن عبدالله انصاری و عطیه عوفی در سال ۱۲۸۱ قمری با پای پیاده از مدینه حرکت کردند و در صبح اولین اربعینی که از شهادت حضرت سیدالشهدا (ع) می‌گذشت، به کربلا رسیدند و طبق آنچه که در منابع شیعه معتبر مشهود است، در روز اربعین حضرت زینب کبری (س) و امام سجاد همراه با هشتاد و چهار نفر وارد کربلا شدند و پس از گفتگو با جابر عبدالله انصاری، قبر مطهر امام (ع) را زیارت کردند و از آنجا زیارت اربعین آغاز شد.

    اهل بیت علیهم‌السلام، چون به کربلا رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری را دیدند که با تنی چند از بنی هاشم و خاندان پیامبر برای زیارت حسین علیه‌السلام آمده بودند، هم زمان با آنان به کربلا وارد شدند و سخت گریستند و ناله و زاری کردند و بر صورت خود سیلی زده و ناله‌های جانسوز سر دادند و ن روستا‌های مجاور نیز به آنان پیوستند، زینب علیها‌السلام در میان جمع ن آمد و گریبان چاک زد و با صوتی حزین که دل‌ها را جریحه‌دار می‌کرد می‌گفت: وا اخاه! واحسیناه! واحبیب رسول‌الله و .» سپس بی‌هوش شد.

    آن‌گاه ام‌کلثوم لطمه به صورت زد و با صدایی بلند می‌گفت: امروز محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا از دنیا رفته‌اند و دیگر ن نیز سیلی به صورت زده و گریه و شیون می‌کردند.

    سکینه، چون چنین دید، فریاد زد: وا محمداه! وا جداه! چه سخت است بر تو تحمل آنچه با اهل‌بیت تو کرده‌اند، آنان را از دم تیغ گذراندند و بعد عریانشان کردند!

    عطیه عوفی می‌گوید: با جابر بن عبدالله به عزم زیارت قبر حسین علیه‌السلام بیرون آمدم و چون به کربلا رسیدیم، جابر نزدیک شط فرات رفته و غسل کرد و ردایی همانند شخص محرم بر تن کرد و همیانی را گشود که در آن بوی خوش بود و خود را معطر کرد و هر گامی که بر می‌داشت ذکر خدا می‌گفت: تا نزدیک قبر مقدس رسید و به من گفت: دستم را روی قبر بگذار! چون چنین کردم، بر روی قبر از هوش رفت.

    من آب بر روی جابر پاشیدم تا به هوش آمد، آن‌گاه سه مرتبه گفت: یا حسین!

    سپس گفت: حبیب لا یجیب حبیبه!» و بعد اضافه کرد: چه تمنای جواب داری که حسین در خون خود آغشته و بین سر و بدنش جدایی افتاده است! و گفت: من گواهی می‌دهم که تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند بزرگ مؤمنین هستی، تو فرزند سلاله هدایت و تقوایی و پنجمین نفر از اصحاب کساء و عبایی، تو فرزند بزرگ نقیبان و فرزند فاطمه سیده بانوانی و چرا چنین نباشد که دست سید المرسلین تو را غذا داد و در دامن پرهیزگاران پرورش یافتی و از ایمان شیر خوردی و پاک زیستی و پاک از دنیا رفتی و دل‌های مؤمنان را از فراق خود اندوهگین کردی، پس سلام و رضوان خدا بر تو باد، تو بر همان طریقه رفتی که برادرت یحیی بن زکریا شهید گشت.»

    آن‌گاه چشمش را به اطراف قبر گردانید و گفت: سلام بر شما‌ای ارواحی که در کنار حسین نزول کرده و آرمیدید، گواهی می‌دهم که شما نماز را بپا داشته و زکات را ادا کرده و به معروف امر و از منکر نهی کردید و با ملحدین و کفار مبارزه و جهاد کرده، و خدا را تا هنگام مردن عبادت کردید.» و اضافه کرد: به آن خدایی که پیامبر را به حق مبعوث کرد ما در آنچه شما شهدا در آن وارد شده‌اید شریک هستیم.

    عطیه می‌گوید: به جابر گفتم: ما کاری نکردیم! اینان شهید شده‌اند، گفت:‌ای عطیه! از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که می‌فرمود: من احب قوما معهم و من احب عمل قوم اشرک فی عملهم» هر که گروهی را دوست داشته باشد با همانان محشور شود و هر که عمل جماعتی را دوست داشته باشد در عمل آن‌ها شریک خواهد بود.»



    احیای مجدد پیاده روی اربعین توسط شیخ میرزا حسین نوری»
    پیاده روی اربعین پس از این در برهه‌ای از زمان به ورطه فراموشی سپرده می‌شود و در نهایت توسط شیخ میرزا حسین نوری» دوباره احیا می‌شود.

    این عالم بزرگوار اولین بار در عید قربان به پیاده‌روی از نجف تا کربلا اقدام کرد که ۳ روز در راه بود و حدود ۳۰ نفر از دوستان و اطرافیانش وی را همراهی می‌کردند، نیز با وی بودند. محدث نوری» از آن پس تصمیم گرفت، هر سال این کار را تکرار کند، ایشان آخرین بار در سال ۱۳۱۹ هجری با پای پیاده به زیارت حرم اباعبدالله حسین (علیه السلام) رفت.


    نشانه‌های مومن چیست؟
    آری! از آن پس بسیاری از عاشقان اهل‌بیت و امام حسین (علیه السلام) و نیز برخی علما و حتی مراجع تقلید با پای پیاده به کربلا سفر کرده‌اند، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی یکی از مراجع عالیقدر جهان تشیع که خود بار‌ها با پای پیاده از عتبه علویه، رهسپار عتبه حسینی شده است، درباره مراقبه و بزرگداشت روز اربعین حسینی چنین می‌گوید: به هر روی بر مراقبه کننده لازم است که بیستم صفر (اربعین) را برای خود روز حزن و ماتم قرار داده بکوشد که امام شهید را در مزار حضرتش (علیه السلام) زیارت کند، هر چند تنها یک بار در تمام عمرش باشد، چنانکه حدیث شریف، علامت‌های مومن را پنج امر ذکر کرده است:

    ۵۱ رکعت نماز در شبانه روز، زیارت اربعین، انگشتر در دست راست کردن، پیشانی بر خاک گذاشتن و بلند بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ گفتن در نماز‌ها» (ترجمه المراقبات، کریم فیضی، صفحه ۸۵)

    همچنین على بن میمون صائغ، از حضرت امام صادق علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: اى على! قبر حسین علیه السّلام را زیارت کن و ترک مکن. عرض کردم: ثواب کسى که آن حضرت را زیارت کند چیست؟ حضرت فرمودند: کسى که پیاده زیارت کند آن حضرت را، خداوند به هر قدمى که برمى‏ دارد یک حسنه برایش نوشته، و یک گناه از او محو مى ‏فرماید و یک درجه مرتبه‏ اش را بالا مى ‏برد و وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موکّل او مى‏ فرماید که آنچه خیر از دهان او خارج می‌شود را نوشته و آنچه شر و بد مى‏ باشد را ننویسند؛ و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى مى‏ گویند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزیده شد؛ و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بیت رسولش مى ‏باشی، به خدا قسم! هرگر تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد نمود. (کامل ایارت ص. ۱۳۴)








     پیاده روی اربیعن 99 برگزار نخواهد شد اما قرار است  به جای پیاده روی اربعین برنامه های جایگزین برگزار شود.

    به گزارش راهبرد معاصر پیاده روی اربعین امسال برگزار نمی شود. چرا که چندی پیش دولت عراق اعلام کرده است که در اربعین زائر خارجی نمی پذیرد. حالا کمیته فرهنگی و آموزشی اربعین اعلام کرده که برای اربعین برنامه های جایگزین برگزار خواهد شد . حجت‌الاسلام والمسلمین حمید ـ رییس کمیته فرهنگی و آموزشی اربعین گفته این کمیته برای اعزام موکب‌های سلامت و اصحاب رسانه برای پوشش مراسم اربعین درخواست فرستاده اما عراق هنوز پاسخی نداده است.

    او همچنین گفته مقررات و ت‌های ستاد ملی مقابله با کرونا در ایران به مناسبت اربعین راهپیمایی برگزار نخواهد شد.

    او در نشست شورای معاونان و مدیران بعثه مقام معظم رهبری، به برنامه‌های پیش‌بینی‌شده در اربعین اشاره کرد و گفت: این کمیته برای اعزام موکب‌های سلامت برای ارائه خدمات به زائران عراقی و اصحاب رسانه برای پوشش این مراسم، روادید سفر به عراق درخواست کرده ولی تاکنون پاسخی از مسؤولان این کشور دریافت نکرده است.

     

    جزئیات برنامه های جایگزین پیاده روی اربعین

     

    او به تدارک برنامه‌ها در داخل کشور و سطح بین‌الملل از جمله همایش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی در قالب وبینار، انتشار نشریه الکترونیکی به  زبان‌های مختلف، اجرای برنامه در پارک ارم، برگزاری دو برنامه شبی با یمن» و شبی با بحرین» اشاره کرد و گفت: در روز نوزدهم ماه صفر، یک روز قبل از اربعین، قرائت زیارت اربعین و عزاداری حسینی در اداره‌ها و نهادها پیش‌بینی شده است.



    ادامه داد: در روز اربعین علاوه بر برگزاری برنامه های معنوی در بقاع متبرکه و اماکن زیارتی، طرح هر خانه یک حسینیه» که در دهه اول محرم به صورت روضه خانگی برگزار شد، در دستور کار قرار دارد.

     

    حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعبدالفتاح نواب، نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت نیز در ادامه این نشست تاکید کرد: بعثه مقام معظم رهبری همچون گذشته در اجرای برنامه‌های موسم اربعین در داخل کشور نقش‌آفرین بوده و کمک خواهد کرد. ما وظیفه خود می‌دانیم برای برگزاری هرچه بهتر این مراسم هرجا که لازم است خدمت کنیم.

     

    وی افزود: همه ما به عنوان یک مجموعه و خانواده باید تلاش کنیم این مراسم با اجرای برنامه‌های معنوی و رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی پرشور برگزار شود و ایران اسلامی به عنوان یک کشور پیشرو و معتقد به موازین اسلامی و اجتماعی در جهان بدرخشد.

    نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت تاکید کرد: مجموعه بعثه در اربعین از تمام ظرفیت خود استفاده می‌کند و باید در عرصه خدمتگزاری حضور بیشتر و پررنگ‌تری داشته باشد. 

     

    دولت عراق به دلیل شیوع ویروس کرونا اعلام کرد امسال در مراسم اربعین، زائران خارجی را نمی‌پذیرد. ایرج مسجدی ـ سفیر ایران در این کشور ـ نیز در بیانیه‌ای با تاکید بر این‌که عراق پذیرای زائران خارجی در راهپیمایی اربعین نیست، گفت: ورود غیرمجاز زائران ایرانی به این کشور قطعا تبعات قانونی خواهد داشت.

     

    مسجدی یادآور شد: مراسم اربعین مانند سال‌های گذشته در عراق برقرار خواهد بود اما مثل تاسوعا و عاشورا صرفاً جنبه داخلی دارد و دولت عراق نقشی در این موضوع ندارد.





    نخست آن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (ع‌) در کتاب کامل ایارات‌ ابن قولویه آمده‌، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امام‌حسین (ع‌) یادآور شده است‌. (اربعین شهید قاضی‌، ص ۳۸۶)

    دوم این که ابن طاوس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفرمطرح کرده و آن این که اگر امام حسین (ع‌) روز دهم محرم به شهادت رسیده‌باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر می‌شود نه بیستم‌. در پاسخ گفته شده ‌است، به احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (ع‌) به شهادت رسیده‌، بیست و نه روز بوده است‌. اگر ماه کامل بوده‌، باید گفت که روز شهادت را به ‌شمارش نیاورده‌اند. (بحار الانورا، ج ۹۸، ص ۳۳۵).










    اربعین حسینی، چهلمین روز پس از شهادت امام حسین (ع) که با ۲۰ صفر مصادف است. مشهور است که اسیران کربلا روز ۲۰ صفر سال ۶۱ق در بازگشت از شام، برای زیارت مدفن امام حسین(ع) به کربلا آمده‌اند.

    همچنین در این روز جابر بن عبدالله انصاری به زیارت قبر امام حسین آمده است.

    زیارت اربعین از اعمال خاص این روز است و بنابر روایتی از امام حسن عسکری(ع) از نشانه‌های مؤمن دانسته شده است. ۲۰ صفر در ایران تعطیل رسمی است.

    شیعیان در این روز عزاداری امام حسین می‌کنند و راهپیمایی اربعین شیعیان به سوی کربلا، به یکی از مهم‌ترین و گسترده‌ترین مراسم عزاداری شیعیان جهان، تبدیل شده و در زمره بزرگترین اجتماعات مذهبی جهان قرار گرفته است. بیشترین زائرانی که در اربعین از دیگر کشورها به عراق می‌روند، از ایران‌اند.

    اربعین در لغت به معنی چهلم است و در اصطلاح به بیستم صفر ۶۱ هجری قمری، چهلمین روز کشته‌شدن حسین بن علی فرزند علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا، امام سوم شیعیان اطلاق می‌گردد. اربعین، مطابق نظر شیخ مفید در مسارالشیعه و شاگردش شیخ طوسی در مصباح المتهجد، زمان بازگشت اهل حرم از شام (دمشق) به مدینه است.

    همچنین بنا بر نقل ایشان، جابر بن عبدالله انصاری صحابی برجسته محمد به عنوان نخستین زائر حسین بن علی، یا لااقل از نخستین زائران او، در این روز وارد کربلا شده و زیارت اربعین را بجا آورده است.


    ابراهیم آیتی نیز می‌نویسد:

    جابر بن عبدالله انصاری … بیستم ماه صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد کربلا شد و سنت زیارت اربعین امام به دست او تأسیس گردید»
    بر این اساس از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست، شیعیان به حرمت آن، زیارت اربعین می‌خوانده‌اند.» زیارت اربعین تنها دربارهٔ امام حسین بن علی وارد شده و هیچ پیشینه‌ای را نمی‌توان برای اربعین و اعمال مربوط به این روز تا پیش از حادثه عاشورا تصدیق کرد و این ویژگی و امتیاز، تنها برای حسین بن علی دانسته شده‌است. در تقویم رسمی ایران این روز تعطیل می‌باشد.
    البته در باب علت اهمیت این روز نزد عرف شیعیان، برخی گزارش‌های تاریخی مبنی بر حضور بازماندگان اهل بیت امام در کربلا در روز اربعین از عوامل توجه خاص ایشان به اربعین است. در برخی منابع تاریخی مانند کتاب نزهه ااهد اسیران شام یعنی بازماندگان کشته‌شدگان کربلا در چهلمین روز کشته شدن حسین بن علی به کربلا رسیدند.

    اگر چه نه‌ تنها این مطلب در متون تاریخی پیش‌تر از قرن هفتم هجری نیامده است، با تصریح متقدمینی مانند شیخ مفید که بازگشت اسرا را به مدینه دانسته‌اند نیز در تضاد است.


     




    معاویه لعنه الله به جعده پیغام داده بود که اگر تو با این سم حسن علیه السلام را از سر راه من برداری و او را مسموم کنی این پاداش ها در انتظار توست: ازدواج با یزید و یکصد هزار درهم وجه نقد.



    به گزارش مشرق، محمدحسین رجبی دوانی، استاد تاریخ اسلام دانشگاه امام حسین(ع) به مناسبت شهادت امام حسن(ع) در یادداشتی که در کانال شخصی خود منتشر نموده است، به علت و نحوه شهادت امام حسن مجتبی(ع) پرداخته است:

    درباره علت شهادت امام مجتبی(ع) باید عرضه داشت که معاویه لعنه الله بعد از انعقاد پیمان صلح با آن وجود مقدس وکنارگیری امام مجتبی علیه السلام از جایگاه خلافت، بر عالم اسلام مستولی شد و یکی پس از دیگری مواد پیمان صلح را زیر پا گذارد و آن ها را محو کرد.


    اما یکی از موادی که معاویه تعهد داد این بود که جانشین برای خود تعیین نکند و خلافت بعد از آن به حسن علیه السلام برسد و اگر حسن سلام الله علیه در قید حیات نبود خلافت به حسین علیه السلام برسد.

    معاویه نمی توانست این مورد را با حضور و زنده ماندن و در حیات امام مجتبی علیه السلام مطرح و عملی کند از سوی دیگر هم متوجه شد که امام علیه السلام با پذیرش صلح اگر چه حکومت را از دست داده است ولی مانع بزرگی برای تحقق اهداف نهایی او مبنی بر هدم اسلام شده است. بنابراین تصمیم گرفت امام حسن مجتبی علیه السلام را از سر راه بردارد. لذاچندین نوبت اقدام کرد به مسموم کردن امام مجتبی علیه السلام.

    اما قدرت بدنی امام علیه السلام این سم ها را پس می زد و در امام اثر نمی کرد تا اینکه طبق نقل ها از امپراطوری روم سمی مهلک و سفارشی تهیه کرد و از طریق جعده دختر اشعث بن قیس که همسر امام علیه السلام بود به امام سلام علیه سم خورانید.

    معاویه لعنه الله به جعده پیغام داده بود که اگر تو با این سم حسن علیه السلام را از سر راه من برداری و او را مسموم  کنی این پاداش ها در انتظار توست: ازدواج با یزید و یکصد هزار درهم وجه نقد.

    جعده با این وسوسه حاضر به این خیانت بزرگ گردید و امام مجتبی علیه السلام را مسموم کرد و این سم در امعاء و احشاء آن وجود مقدس اثر گذاشت و امام را به شدت از پای در آورد.
    آن حضرت چندین روز در بستر بیماری بود، البته متوجه خیانت جعده نیز شد و به او فرمود تو این کار را کردی ولی بدان خیری از زندگی نخواهی دید و هر آنچه به دست بیاوری برای درمان خود از دست خواهی داد و به این ترتیب امام مجتبی علیه السلام با خیانت جعده و توسط معاویه لعنه الله مسموم شد و به شهادت رسید.

    بعد از شهادت حضرت معاویه پول را برای جعده فرستاد ولی پیغام داد که ما جان یزید را بیشتر از اینها دوست داریم و خواست که به او برساند تو که به فرزند رسول خدا رحم نکردی و او را از میان برداشتی، قطعا اگر تحریک شوی فرزند معاویه یعنی یزید لعنه الله را از بین خواهی برد.

    درباره روز و ماه و سال شهادت امام حسن علیه السلام ما نقلهای متفاوتی داریم و به طور قطع و یقین نمی توان نظر داد. نقلی که شیخ مفید و شماری از بزرگان شیعه آن را مطرح کرده اند بر این مبنا است که آن حضرت بیست و هشت صفر سال پنجاه هجری به شهادت رسیده است، اما نقل دیگری که گروهی دیگر از علمای شیعه آوردند شهادت آن حضرت را در هفتم صفر ذکر کرده اند. سال شهادت هم متاسفانه برای ما دقیقا معلوم نیست برخی گفتند سال‌ چهل و نه ، پنجاه و پنجاه و یک هم گفته شده و غیر از این ها هم ذکر شده است ولی به نظر می رسد که سال پنجاه صحیح تر باشد.




    ۲۸ماه صفر سالروز رحلت سید انبیاء و برترین آفریده خدا محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم) است. وجود مقدسی كه خداوند متعال تمام جهان را به یمن او و عترت پاكش آفرید و نور او اول مخلوق خداوند است. پیامبری كه خداوند حكیم بارها در قرآن كریم او را ستوده است.
    سخن در فضایل و مناقب آن حضرت بسیار است،اما آنچه در این مقام باید گفت عظمت مصیبت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) است؛ تا آنجا كه امام باقر (علیه السلام) در روایتی چنین می فرماید: من أصیب بمصیبة فلیذكر مصابه بالنبی (صلی الله علیه و آله) فانه من أعظم المصائب» (كافی ج۳ ص۲۲۰ )
    هر كس به مصیبتی گرفتار شد، پس باید مصیبت خود را نسبت به پیامبر الانبیاء (صلی الله علیه و آله) بیاد آورد پس همانا كه مصیبت پیامبر از بزرگترین مصیبتهاست.
    در روایات ما گزارشهای متعددی از آخرین روزهای حیات شریف رسول خدا الانبیاء (صلی الله علیه و آله) و نیز آخرین لحظات آن حضرت نقل شده است از جمله:
    صحیح بخاری معتبرترین كتاب اهل سنت چنین نقل می كند: زمانی كه حال تب بر پیامبر شدید شد فرمود: كاغذی بیاورید تا برایتان نوشته ای بنویسم كه پس از آن گمراه نشوید. عمر گفت: تب بر پیامبر خدا غالب شده است وكتاب خدا نزد ماست و برای ما كافی است. پس اصحاب حاضر در جلسه با هم اختلاف پیدا كردند و بگو مگو زیاد شد. پیامبر فرمودند: از نزد من برخیزید و شایسته نیست در نزد من تنازع كنید. پس ابن عباس خارج شد در حالی كه می گفت: مصیبت! و تمام مصیبت! زمانی بود كه بین رسول خدا و نوشته او مانع شدند.»(صحیح بخاری ج۱، ص۳۶.)
    همچنین ابن عباس چنین می گوید: هنگامی كه وفات پیامبر فرا رسید گریستند تا محاسنشان از اشك، تر شد پس به آن حضرت گفته شد: یا رسول الله چه چیز باعث گریه شما شد؟ فرمود: برای فرزندانم می گریم و برای آنچه شرار امتم پس از من با آنان خواهند كرد، گویا فاطمه دخترم را می بینم در حالی كه پس از من به او ظلم شده و فریاد می زند: یا ابتاه، یا ابتاه، پس احدی از امتم او را یاری نمی كند.
    فاطمه (سلام الله علیها) سخن پدر را شنید و گریست پس پیامبر به دخترشان فرمودند: دخترم گریه مكن! آن حضرت پاسخ داد: گریه من به خاطر آنچه پس از شما با من خواهد شد، نیست؛ بلكه من از فراق و دوری شما می گریم یا رسول الله! پیامبر فرمودند: تو را مژده می دهم كه به زودی به من ملحق می شوی پس تو اول كسی هستی كه به من خواهد پیوست.»(امالی شیخ طوسی ص۱۸۸)
    از طرفی بنابر نقلی این روز مصادف با شهادت سبط اكبر رسول خدا، امام حسن مجتبی (علیه السلام) است، امامی كه پیامبر خدا او را سیدِ جوانان اهل بهشت معرفی كرد. آن حضرت در طول مدت حیات خویش با ستم ها و جفاهای فراوانی مواجه شد، تا آنجا كه آن دسته از یارانش كه به مقام امامت الهی آن حضرت و عصمت ایشان، معرفتی نداشتند با شنیدن خبر صلح ایشان با معاویه ، به خیمه آن حضرت حمله ور شدند، سجاده را زیر پای ایشان كشیدند و پای مباركشان را مجروح نمودند. بی آنكه بدانند یا بخواهند بپذیرند كه امام معصوم و حجت خدا هر عملی كه انجام دهد بر اساس دستور الهی می باشد و جای چون و چرا و اعتراض ندارد. چرا كه اعتراض به حجت معصوم الهی در واقع اعتراض به خداوند حكیمی است كه عمل امام علیه السلام به امر و رضایت او انجام شده است.
    سرانجام آن حضرت با زهر مسموم شدند و كار غربت و مظلومیتشان تا بدانجا رسیدكه بدن مطهرشان در روز تشییع تیر باران شد. صلی الله علیك یا حسن بن علی المجتبی

    همچنین آخر ماه صفر بنا به نقلی مصادف با شهادت حضرت شمس الشموس علی بن موسی الرضا علیه آلاف فی التحیه و الثناء می باشد، امامی كه رئیس مذهب، صادق آل محمد (صلی الله علیه و اله و سلم) آرزوی دیدار او را دارد، و تماشای جمال او را تمنّی می كند، و خداوند سبحان، و خاتم پیمبران مدّاح كمال او هستند، عقل از ادراك مقام او عاجز ، و بیان از شمارش فضائل او قاصر است. هروی می گوید: در زمانی كه آن حضرت در سرخس محبوس بود، نزد زندانبان رفتم، و از او خواستم كه آن حضرت را ببینم. گفت: میسر نیست. گفتم: چرا؟ گفت: بسی از اوقات شبانه روز هزار ركعت نماز می خواند، و ساعتی قبل از ظهر و عصر هنگام زردی آفتاب در مصلایش كه مشغول نماز نیست به مناجات پروردگار مشغول است.(عیون اخبار الرضا ج۱، ص۱۹۷)
    این نمونه ای از عبادات آن حضرت است كه كمیّت و كیفیت آن مظهر علم و عرفانی است كه ادراك آن شایسته مقربین درگاه خداست.
    این امام همام در سال ۲۰۳ هجری در حالی كه ۵۵ سال از عمر مباركشان می گذشت توسط مامون عباسی به شهادت رسید در حالی كه خود مامون اعتراف می كند كه آن حضرت اعلم و اعبد اهل زمین است،(عیون اخبار الرضا ج۲، ص۱۴۹) غافل از آنكه اعلم و اعبد از تمام اهل زمین، افضل از تمام اهل زمین بوده و به حكم عقل و فطرت و كتاب و سنت، افضل از كل، امام الكل است.
    و صلی الله علی علی بن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی و حجتك علی من فوق الارض و من تحت الثری





    خبر از شهادت خویش به اباصلت
    اباصلت هروی می گوید:
    من در خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم. به من فرمود: ای اباصلت! داخل این قبّه ای که قبر هارون است، برو و از چهار طرف آن کمی خاک بردار و بیاور.»
    من رفتم و خاک ها را آوردم.
    امام خاک‌ها را بویید و فرمود: می‌خواهند مرا پشت سر هارون دفن کنند، ولی در آنجا سنگی ظاهر می شود که اگر همه کلنگ‌های خراسان را بیاورند، نمی توانند آن را بکَنند.» و این سخن را در مورد بالای سر و پایین پای هارون فرمود.


    بعد وقتی خاک پیش روی هارون یعنی طرف قبله هارون را بویید، فرمود: این خاک، جایگاه قبر من است. ای اباصلت، وقتی قبر من ظاهر شد، رطوبتی پیدا می شود. من دعایی به تو تعلیم می کنم. آن را بخوان. قبر پر از آب می شود. در آن آب ماهی های کوچکی ظاهر می شوند. این نان را که به تو می دهم برای آنها خرد کن. آنها نان را می خورند. سپس ماهی بزرگی ظاهر می شود و تمام آن ماهی های کوچک را می بلعد و بعد غایب می شود. در آن هنگام دست خود را روی آب بگذار و این دعا را که به تو می‌آموزم بخوان. همه‌ی آب‌ها فرو می روند. همه‌ی این کارها را در حضور مأمون انجام ده.»
    سپس فرمود: ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم. وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است.»

     

    مسموم شدن امام با انگور
    فردا صبح، امام در محراب خود به انتظار نشست. بعد از مدتی مأمون غلامش را فرستاد که امام را نزد او ببرد. امام به مجلس مأمون رفت و من هم به دنبالش بودم. در جلوی او طبقی از خرما و انواع میوه بود. خود مأمون خوشه ای از انگور به دست داشت که تعدادی از آن را خورده و مقداری باقی مانده بود.
    با دیدن امام، برخاست و او را در آغوش کشید و پیشانی اش را بوسید و کنار خود نشاند. سپس آن خوشه انگور را به امام تعارف کرد و گفت: من از این انگور بهتر ندیده ام.»
    امام فرمود: چه بسا انگورهای بهشتی بهتر باشد.»
    مأمون گفت: از این انگور میل کنید.»
    امام فرمود: مرا معذور بدار.»
    مأمون گفت: هیچ چاره ای ندارید. مگر می خواهید ما را متهم کنید؟ نه. حتماً بخورید.» سپس خودش خوشه انگور را برداشت و از آن خورد و آن را به دست امام داد.
    امام سه دانه خورد و بقیه اش را زمین گذاشت و فوراً برخاست.
    مأمون پرسید: کجا می روید؟»
    فرمود: همان جا که مرا فرستادی.»
    سپس عبایش را به سر انداخت و به خانه رفت و به من فرمود: در را ببند.»
    سپس در بستر افتاد.


    حضور امام جواد بر بالین پدر در لحظه شهادت
    من در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم که ناگهان دیدم جوانی بسیار زیبا پیش رویم ایستاده که شبیه ترین کس به حضرت رضا علیه السلام است.
    جلو رفتم و عرض کردم: از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود.»
    فرمود: آن کس که مرا از مدینه تا اینجا آورد، از در بسته هم وارد کرد.»
    پرسیدم: شما کیستید؟»
    فرمود: من حجّت خدا بر تو هستم، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد هستم.»
    سپس به طرف پدر گرامیش رفت و فرمود: تو هم داخل شو!»


    تا چشم مبارک حضرت رضا علیه السلام به فرزندش افتاد، او را در آغوش کشید و پیشانی‌اش را بوسید.
    حضرت جواد علیه السلام خود را روی بدن امام رضا انداخت و او را بوسید. سپس آهسته شروع کردند به گفتگو که من چیزی نشنیدم. اسراری بین آن پدر و پسر گذشت تا زمانی که روح ملکوتی امام رضا علیه السلام به عالم قدس پر کشید.



    تغسیل امام به دست امام جواد علیه السلام
    امام جواد علیه السلام فرمود: ای اباصلت! برو از داخل آن تخت و لوازم غسل و آب را بیاور.»
    گفتم: آنجا چنین وسایلی نیست.»
    فرمود: هر چه می گویم، بکن!»
    من داخل خزانه شدم و دیدم بله، همه چیز هست. آنها را آوردم و دامن خود را به کمر زدم تا در غسل امام کمک کنم.
    حضرت جواد فرمود: ای اباصلت! کنار برو. کسی که به من کمک می کند غیر از توست.» سپس پدر عزیزش را غسل داد. بعد فرمود: داخل خزانه زنبیلی است که در آن کفن و حنوط است. آنها را بیاور.»
    من رفتم و زنبیلی دیدم که تا به حال ندیده بودم. کفن و حنوط کافور را آوردم.
    حضرت جواد پدرش را کفن کرد و نماز خواند و باز فرمود: تابوت را بیاور.»
    عرض کردم: از نجاری؟»
    فرمود: در خزانه تابوت هست.»
    داخل شدم. دیدم تابوتی آماده است. آن را آوردم.
    امام جواد، پدرش را داخل تابوت گذاشت و سپس به نماز ایستاد.


    پرواز تابوت به سوی آسمان
    هنوز نمازش تمام نشده بود که ناگهان دیدم سقف شکافته شد و تابوت از آن شکاف به طرف آسمان رفت. گفتم: یا ابن رسول الله! الان مأمون می آید و می گوید بدن مبارک حضرت رضا چه شد؟»
    فرمود: آرام باش! آن بدن مطهّر به زودی برمی گردد. ای اباصلت! هیچ پیامبری در شرق عالم نمی میرد، مگر آنکه خداوند ارواح و اجساد او و وصی‌اش را به هم ملحق فرماید، حتی اگر وصیّ اش در غرب عالم بمیرد.»
    در این هنگام دوباره سقف شکافته شد و تابوت به زمین نشست.
    سپس حضرت جواد، بدن مبارک پدرش را از تابوت خارج کرد و به وضعیت اولیّه خود در بستر قرار داد. گویی نه غسل داده و نه کفن شده بود. بعد فرمود: ای اباصلت! برخیز و در را برای مأمون باز کن.»


    مأمون در کنار پیکر مطهر
    امام ناگهان مأمون به همراه غلامانش با چشمی گریان و گریبانی چاک کرده داخل شد. همان طور که بر سر خود می زد، کنار سر مطهّر حضرت رضا علیه السلام نشست و دستور تجهیز و دفن امام را صادر کرد.
    تمام آنچه را که امام رضا به من فرموده بود، به وقوع پیوست. مأمون می گفت: ما همیشه از حضرت رضا در زنده بودنش کرامات زیادی می دیدیم. حالا بعد از وفاتش هم از آن کرامات به ما نشان می‌دهد.»
    وزیر مأمون به او گفت: فهمیدید حضرت رضا به شما چه نشان داد؟»
    مأمون گفت: نه.»
    گفت: او با نشان دادن این ماهی‌های کوچک و آن ماهی بزرگ می خواهد بگوید سلطنت شما بنی عباس با تمام کثرت و درازیِ مدت، مانند این ماهی های کوچک است که وقتی اجل شما رسید، خداوند مردی از ما اهل بیت را به شما مسلّط خواهد کرد و همه شما را از بین خواهد برد.»
    مأمون گفت: راست گفتی.»
    بعد مأمون به من گفت: آن چه دعایی بود که خواندی؟»
    گفتم: به خدا قسم، همان ساعت فراموش کردم.» واقعاً هم فراموش کرده بودم.


    آزادی اباصلت از زندان به دست مبارک امام رضا علیه السلام
    ولی مأمون مرا حبس کرد و تا یک سال در زندان بودم. دیگر دلم به تنگ آمده بود. یک شب تا صبح دعا کردم و خدا را به حق محمد و آل محمد خواندم که ناگاه حضرت جواد علیه السلام داخل زندان شد و فرمود: ای اباصلت، دلتنگ شده ای؟»
    گفتم: به خدا قسم، آری.»
    فرمود: بلند شو!» زنجیر را باز کرد و مرا از زندان خارج فرمود. محافظین مرا می‌دیدند ولی نمی‌توانستند چیزی بگویند.
    فرمود: برو در امان خدا که دیگر دست مأمون به تو نخواهد رسید.»
    و تا کنون من دیگر مأمون را ندیده ام.
    منبع:
    بحار الانوار، ج 49، ص 300، ح 10. از عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 242.




    در روایتی از اباصلت آمده است: مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور كرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.»


    درباره نحوه شهادت امام رضا (ع)، بیشتر عالمان شیعه و همچنین تعداد زیادی از علمای اهل سنت، قائل هستند كه آن حضرت مسموم و شهید شده است. البته درباره عامل شهادت امام هشتم، اختلاف‌نظرهایی وجود دارد؛ اما قول مشهور این است كه آن حضرت، توسط مأمون» خلیفه عباسی مسموم و به شهادت رسید.


    برخی از علمای اهل سنت بر این نظرند كه مأمون، امام رضا (ع) را مسموم نكرده است و برای این گفته خود دلائلی هم ذكر می‌كنند. از جمله آن دلائل این است كه مأمون دختر خود را به همسری امام جواد (ع) درآورد. مأمون به برتری امام رضا (ع) در برابر علما استدلال می‌كرد. بعد از درگذشت امام رضا (ع) مأمون بسیار ناراحت و غمگین بود و.
    در ادامه خواهیم گفت كه به هیچ یك از دلائل در این رابطه نمی‌توان استناد كرد.


    همچنین عده‌ای از علمای اهل سنت نیز بر این باورند كه امام رضا (ع) مسموم شده است و عامل جنایت، عباسیان اما شخصی غیر از مأمون، بوده است. برای مثال؛ ابن‌جوزی می‌گوید: وقتی عباسیان دیدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولایت‌عهدی) و به دست علویان افتاد، امام رضا (ع) را مسموم كردند.» این قول نیز چندان صحیح به نظر نمی‌رسد؛ زیرا بیشتر مورخان و راویان اجماع دارند كه مأمون سم را به امام (ع) داده نه غیر او.»


    همچنین روایات مستندی از امام رضا (ع) وارد شده است كه در آن، حضرت شهادت خود را پیش‌گویی كرده و عامل این جنایت را مأمون دانسته است. امام رضا (ع) به هرثمة بن اعین می‌گوید: موقع مرگ من فرا رسیده است. این طاغی (مأمون) تصمیم گرفته مرا مسموم كند.»


    عده‌ای از پژوهشگران معتقدند كه شورش عباسیان در بغداد و تصمیم مأمون برای حضور در این شهر، سبب شد تا اطرافیان این خلیفه به وی هشدار دهند كه در نبود وی و حضور ولیعهد ـ كه منظور امام رضا (ع) بود ـ كار حكومت به مشكل برخواهد خورد و به همین دلیل، مأمون، امام رضا (ع) را به شهادت رساند.
    به نظر می‌رسد انگیزه اصلی مأمون در به شهادت رساندن امام رضا (ع) همین مطلبی باشد كه ذكر شد. چرا كه قیام عباسیان در بغداد جز به خاطر ترس از روی كار آمدن علویان نبوده است.


    طبری می‌نویسد: مأمون نامه‌ای به بنی‌عباس در بغداد نوشت و مرگ علی بن موسی (ع) را به آنان اعلام كرد و از آنان خواست كه به اطاعت او درآیند؛ زیرا دشمنی آنان با او جز با بیعت وی با علی بن موسی (ع) نبوده است.»

    شهادت امام رضا (ع),نحوه شهادت امام رضا (ع),زندگینامه امام رضا (ع)

    از دیگر موجباتی كه مورخان در قتل امام رضا (ع) ذكر كرده‌اند، كینه‌ای می‌دانند كه مأمون از امام رضا (ع) به دل گرفته بود. طبرسی می‌نویسد: علتی كه موجب شد مأمون، امام رضا (ع) را به شهادت برساند، این بود كه آن حضرت بی‌محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مأمون اعلام می‌كرد. در بیشتر موارد در مقابل او قرار می‌گرفت كه موجب عصبانیت و كینه او می شد.»


    همانگونه كه بیان شد، از نظر روایات شیعی، شكی نیست كه مأمون، حضرت رضا (ع) را مسموم كرد. اما اینكه كیفیت این عمل چگونه بوده است، چند نوع روایت وجود دارد كه به آنها اشاره می‌كنیم.


    روایتی را شیخ مفید از عبدالله بن بشیر نقل كرده كه عبدالله گفت: مأمون به من دستور داد كه ناخن‌های خود را بلند كنم . سپس مرا خواست و چیزی به من داد كه شبیه تمر هندی بود و به من گفت: این را به همه دو دست خود بمال . سپس نزد امام رضا (ع) رفت و به من دستور داد كه انار برای ما بیاور. من اناری چند حاضر كردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار.

     

    من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار، دو روز بیشتر زنده نماند.»


    روایت دیگری را شیخ مفید از محمد بن جهم ذكر كرده كه می گوید: حضرت رضا (ع) انگور دوست می‌داشت. پس قدری انگور برای حضرت تهیه كردند. در حبه‌های آن به مدت چند روز سوزن‌های زهرآلود زدند. سپس آن سوزن‌ها را كشیده و نزد آن بزرگوار آوردند . آن حضرت از آن انگورهای زهرآلود بخورد و سبب شهادت ایشان شد.»


    روایتی از اباصلت هروی نیز نقل شده كه می گوید: مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور كرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.»


    بنابراین، ادله‌ای كه اهل سنت ذكر كرده‌اند كه مأمون امام رضا (ع) را به شهادت نرسانده بی‌اساس است؛ چرا كه مأمون فردی بود كه به خاطر حكومت، برادرش امین را به قتل رساند و محبوبیت امام رضا (ع) در نزد او از برادرش بیشتر نبود. و گریه ظاهری او بعد از مرگ امام (ع) به جهت منحرف كردن اذهان علویان و طرفداران امام رضا (ع) بوده است.


    بعد از شهادت امام رضا (ع) شیعیان، بدن شریف آن حضرت را در خراسان تشییع كردند. این تشییع جنازه به حدی پر شور بود كه تا آن زمان مثل آن دیده نشده بود. همه طبقات در تشییع جنازه امام حاضر شدند. آن امام همام، در سال 203 قمری در شهر طوس به خاك سپرده شد و بارگاه عظیمش امروز میزبان صدها هزار عزادار است، در حالی كه هیچ نشانی از خلافت پهناور مأمون وجود ندارد.





    این جلسه که در روز دوشنبه بعد از اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء درمسجد برگزار شد بعد ازبحث و بررسی و ارائه نقطه نظرات موارد زیر تصویب شد:

    1- مقرر شد دو شب پایان صفر مراسم مداحی داشته باشیم
    2- مقرر شد مراسم سنتی علم واچینی در روز جمعه ساعت 10 تا 12 ظهر برگزار گردد.
    3- مقرر شد برای رعایت پروتکل بهداشتی ناشی از بیماری کرونا از پذیرایی و دادن ناهار خود داری گردد.
    4- مقرر شد یک مداح و یک رئوحانی برای روز جمعه دعوت گردد.
    5- مقرر شد روزهای یکشنبه هر هفته نشست و جلسه هیات امنما در همین مکان منعقد شود و تصمیمات در همین جلسه گرفته و اجرا شود.

    این جلسه با ذکر یک صلوات به کارخود پایان داد.







    چرا معاویه، امام حسن(ع) را مسموم کرد؟ با این‌که امام حسن با او صلح کرده بود، ضرورتی نداشت او را مسموم نماید.
    پاسخ اجمالی
    معاویه از همان آغاز صلح به دنبال جانشینی یزید بود و او را نزد معلمانی مجرب قرار داد تا آمادگی لازم را برای حکمروایی به دست آورد. معاویه به خوبی می‌دانست برای جانشینی یزید، موانع بزرگی وجود دارد که تا آنها ‌را از سر راه برندارد نمی‌تواند این جانشینی را تثبیت کند. نخستین مانع، وجود بزرگانی بود که با حضور آنان در جامعه اسلامی معاویه به خود جرأت نمی‌داد که این نقشه را برملا سازد. بزرگ‌ترین مانع برای اجرای این نقشه، وجود امام مجتبی(ع) بود که از همه جهات برای خلافت شایستگی داشت و در صلح‌نامه ‌حضرتشان با معاویه نیز گنجانده شده بود که ایشان بعد از معاویه زمامدار مسلمانان باشد.
    معاویه با ت شیطانی‌اش برای رسیدن به هدف، نقشه‌هایی را طراحی کرد تا تک‌تک موانع را از سر راه ولایت‌عهدی یزید بردارد که از خطرناک‌ترین آنها حذف فیزیکی افراد و بزرگانی بود که به نوعی در جامعه نفوذ داشتند و با این ولایت‌عهدی مخالف بودند.
    وجود مبارک امام مجتبی(ع) به چند دلیل مانعی بزرگ برای ولایت‌عهدی یزید به شمار می‌آمدند:
    1. آن‌حضرت شخصیت معنوی بالایی داشت و همه او و برادرش امام حسین(ع) را سَیِّدَی شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ؛ دو آقای جوانان بهشتی» می‌شناختند و خدمات فراوان آن‌حضرت در مدینه از او شخصیت عظیمی در اجتماع ساخته بود و در عراق نیز به سبب شیعه‌بودن اکثریت مردم، حضرتشان جایگاه و پایگاه ویژه‌ای داشت. به این سبب، معاویه به راحتی نمی‌توانست ولایت‌عهدی یزیدی را مطرح کند که از معنویات بویی نبرده و جوانی خام و اهل شراب و قمار بود.
    2. امام حسن(ع) از کسانی بود که نه تهدید او را وادار به عقب‌نشینی می‌کرد و نه تطمیع وی را به سکوت و تسلیم وا می‌داشت.
    همچنین گزینه دور کردن از مرکز جامعه اسلامی به بهانه‌هایی؛ مانند امارت و قضاوت درباره امام حسن(ع) قابل اجرا و عمل نبود؛ چون آن‌حضرت، هیچ مسئولیتی از طرف معاویه نمی‌پذیرفت و معاویه نیز برای اجبار بر این مسئله قدرتی نداشت.
    3. قرارداد صلحی میان حضرت مجتبی(ع) و معاویه وجود داشت که بنابر یکی از بندهای آن، معاویه حق نداشت بعد از خودش کسی را به جانشینی انتخاب کند، بلکه زمامداری بعد از او به حضرتشان می‌رسید و این خود، مانع بزرگ ی و اجتماعی به شمار می‌آمد.
    این بند از قرارداد در کتاب‌های تاریخی معتبر فراوانی وجود دارد:
    علما بر این اتفاق دارند که حسن [بن علی] حکومت را به معاویه تا زمان حیاتش واگذارد کرد نه بیش از آن، تا این‌که خلافت بعد از او به خودش برگردد و قرارداد بین آن دو این‌گونه بسته شد».[1]
    هنگامی که علی به شهادت رسید، حسن بن علی در عراق و معاویه در شام به حکومت رسید .امام مجتبی(ع) با لشکری از کوفه به قصد جنگ با معاویه حرکت کردند و معاویه نیز با لشکری از شام، رهسپار میدان جنگ شد. بعد از رویارویی دو لشکر و آن وقایع، کار به صلح کشید و صلح نامه‌ای در آن میان به امضا رسید که یکی از بندهای آن این بود: به این شرط که معاویه، خلافت را بعد از خود به حسن واگذارد».[2]
    با توجه به جهات فوق به سبب زنده بودن امام حسن مجتبی(ع)، معاویه هیچ توجیهی برای طرح ولایتعهدی فرزندش نداشت و از همین‌جا روشن می‌شود که حضرت مجتبی(ع) با این‌که به یقین می‌دانست معاویه به صلح‌نامه عمل نخواهد کرد، اما با دقت تمام، موادی را در آن قرارداد گنجاند که رسوایی معاویه را - که بسیار ظاهرفریبی می‌کرد - با دست خودش فراهم کند.
    معاویه و اطرافیان و معاصرانش نیز این مسئله را به خوبی درک کرده بودند. در همین راستا احنف بن قیس به او گفت: براستی اهل حجاز و عراق به این امر رضایت نخواهند داد و تا زمانی که حسن زنده باشد تن به بیعت با یزید نمی‌دهند».[3]
    باید بر سخنان احنف افزود که نه تنها مردم حجاز و عراق به این امر راضی نمی‌شدند که شاید مردم شام نیز به این امر راضی نبودند؛ چون اولاً: از بی لیاقتی و فساد اخلاقی او کاملاً آگاهی داشتند؛ ثانیاً: از مواد صلح نامه با امام حسن(ع) آگاه بودند و معاویه تلاش داشت مردم شام را راضی نگاه دارد؛ از این‌رو معاویه هیچ راهی نمی‌دید جز این‌که امام حسن(ع) را به صورت فیزیکی حذف کند و او را به شهادت برساند. بهترین گزینه از بین راه‌های موجود، این بود که بی‌صدا ‌حضرتشان را مسموم کند؛ چون راه‌های دیگر درباره آن‌حضرت، عملی نبود.
     


    [1]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: البجاوی، علی محمد، ج ‏1، ص 387، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
    [2]. همان.
    [3]. ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم‏، الامامة و الة، تحقیق: شیری، علی، ج ‏1، ص 191، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1410ق.




    پرسش :
    آیا صلح امام حسن (علیه السَّلام) با معاویه نشان دهنده حسن روابط اهل بیت با معاویه بود؟
    پاسخ اجمالی:
    پاسخ تفصیلی: صلح امام حسن از رویداهاى تاریخى صدر اسلام است که محققان درباره آن زیاد سخن گفته و کتاب ها و رساله ها نوشته اند و حقایقى را روشن ساخته اند. همه آنها به این نتیجه رسیده اند که امام (علیه السَّلام) از روز نخست آماده قیام و دفاع از حریم خلافت بود و هرگز صلح و سازش در برنامه او نبود، لذا وقتى خبر حرکت معاویه از شام به کوفه رسید، دستور داد که [مردم] در مسجد جمع شوند، آنگاه خطبه اى آغاز کرد و پس از اشاره به بسیج نیروهاى معاویه، مردم را به جهاد در راه خدا و ایستادگى در مبارزه با پیروان باطل دعوت نمود و وم صبر و فداکارى و تحمل دشواریها ر ا گوشزد کرد. امام (علیه السَّلام) با اطلاعى که از روحیه مردم داشت، نگران بود که دعوت او را اجابت نکنند. اتفاقاً همین طور شد و پس از پایان خطبه مهیّج حضرت، همه سکوت کردند و احدى سخنان آن حضرت را تأیید نکرد!
    این صحنه به قدرى اسف انگیز و تکان دهنده بود که یکى از یاران دلیر و شجاع امیرمؤمنان (علیه السَّلام) که در مجلس حضور داشت، مردم را به خاطر این سستى و افسردگى به شدت توبیخ کرد و آنها را قهرمانان دروغین و مردمى ترسو و فاقد شجاعت خواند و از آنها دعوت کرد که در رکاب امام براى جنگ با اهل شام آماده گردند.(1)
    این سند تاریخى نشان مى دهد که مردم عراق تا چه حد به سستى و بى حالى گراییده بودند و آتش شور و سلحشورى و مجاهدت، در آنها خاموش شده بود و حاضر نبودند در جنگ شرکت کنند.
    سرانجام پس از فعالیت ها و سخنرانى هاى عده اى از یاران بزرگ حضرت مجتبى(علیه السلام ) به منظور بسیج نیروها و تحریک مردم براى جنگ، امام (علیه السَّلام) با عده کمى کوفه را ترک گفت و محلى در نزدیکى کوفه به نام نُخیْلَه» را اردوگاه قرار داد و پس از ده روز اقامت در نخیله» به انتظار رسیدن قواى تازه، جمعا چهار هزار نفر» در اردوگاه حضرت گرد آمدند! به همین جهت امام ناگزیر شد دوباره به کوفه برگردد و اقدامات تازه و جدّى ترى جهت گردآورى سپاه به عمل آورد.(2)
    خستگى مردم عراق پس از سه جنگ جمل و صفین و نهروان از یک طرف، و وجود عناصر متضاد در سپاه امام از طرف دیگر، و خیانت فرماندهان او از طرف سوم سبب شد که صلح بر امام تحمیل شود.
    این حقیقت را امام در یکى از سخنان خود بیان کرده و مى فرماید:
    من به این علت حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر یارانى داشتم، شبانه روز با او مى‏ جنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب مى شناسم و بارها آنها را امتحان کرده ام. آنها مردمان فاسدى هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفادارند، نه به تعهدات و پیمان هاى خود پایبندند و نه دو نفر از آنان با هم موافقند. برحسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مى کنند، ولى عملًا با دشمنان ما همراهند.(3)
    پیشواى دوم که از سستى و عدم همکارى یاران خود به شدت ناراحت و متأثّر بود، روزى خطبه اى ایراد فرمود و در آن چنین گفت:
    درشگفتم از مردمى که نه دین دارند و نه شرم و حیا. واى برشما! معاویه به هیچ یک از وعده هایى که دربرابر کشتن من به شما داده، وفا نخواهد کرد. اگر من بامعاویه بیعت کنم، وظایف شخصى خود را بهتر از امروز مى‏ توانم انجام بدهم، ولى اگر کار به دست معاویه بیفتد، نخواهد گذاشت آیین جدم پیامبر را در جامعه اجرا کنم.
    به خدا سوگند [به علت سستى و بى وفایى شما] اگر ناگزیر شوم زمامدارى مسلمانان را به معاویه واگذار کنم، یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنى امیه هرگز روى خوشى و شادمانى نخواهید دید و گرفتار انواع اذیت ها و آزارها خواهید شد.
    هم اکنون گویى به چشم خود مى‏ بینم که فردا فرزندان شما بر در خانه فرزندان آنها ایستاده و درخواست آب و نان خواهند کرد؛ آب و نانى که از آنِ فرزندان شما بوده و خداوند آن را براى آنها قرار داده است، ولى بنى امیه آنها را از در خانه خود رانده و از حق خود محروم خواهند ساخت».
    آنگاه امام افزود: اگر یارانى داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکارى مى‏ کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمى‏ کردم، زیرا خلافت بر بنى امیه حرام‏ است.».(4)
    این بیان، پرده از چهره این رویداد تاریخى بر مى دارد و نشان مى دهد که:
    اوّلًا، امام خواهان صلح نبود، بلکه به خاطر فقدان یاور و سستى مردم کوفه و دیگر عواملى که به آنها اشاره شد، صلح را پذیرا شد.
    ثانیاً، صلح حضرت نشانه حسن روابط با معاویه و پیروان او نبوده است.(5)


    پی نوشت:(1). مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانى، ط 2، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1385 ه. ق، ص 39؛ انساب الأشراف، احمد بن یحیى البلاذرى، ط 1، ص 60، تحقیق: شیخ محمد باقر محمودى، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1397 ه ق، ص 32.
    (2). صلح الحسن، آل یاسین، شیخ راضى، ط 2، منشورات دارالکتب العراقیة فى الکاظمیة، ص 102.
    (3). مجلسى، بحار الأنوار، تهران، المکتبة الإسلامیة، 1393 ه. ق، ج 44، ص 147؛ الاحتجاج، طبرسى، نجف، المطبعة المرتضویة، ص 157.
    (4). جلاء العُیون، شُبَّر، سید عبدالله، قم، مکتبة بصیرتى، ج 1، ص 345- 346.
    (5). گرد آوری از: راهنماى حقیقت، شیخ جعفر سبحانی، ص 605- 608.

    پرسش : معاویه چگونه امام حسن(علیه السلام) را به شهادت رساند؟
    پاسخ اجمالی:
    پاسخ تفصیلی: ابن سعد در طبقات» نوشته است: سمّه معاویة مراراً؛ لأ نّه كان یقدم علیه الشام هو و أخوه الحسین»؛(1) (معاویه بارها او را مسموم كرد؛ زیرا او و برادرش حسین، شام را علیه او مى شوراندند).
    و واقدى نوشته است: إنّه سُقی سمّاً ثمّ أفلت، ثمّ سُقی فأفلت، ثمّ كانت الآخرة توفّی فیها، فلمّا حضرته الوفاة قال الطبیب وهو یختلف إلیه: هذا رجلٌ قطع السمّ أمعاءه؛ فقال الحسین: یا أبا محمّد! أخبرنی من سقاك؟». قال: ولِمَ یا أخی؟». قال: أقتله والله قبل أن أدفنك، وإن لا أقدر علیه أو یكون بأرض أتكلّف الشخوص إلیه». فقال: یا أخی إنّما هذه الدنیا لیال فانیة، دعه حتّى ألتقی أنا وهو عند الله، و أبى أن یسمّیه». وقد سمعتُ بعض من یقول: كان معاویة قد تلطّف لبعض خدمه أن یسقیه سمّاً»؛(2) (سمّى به آن حضرت داده شد سپس نجات یافت، سپس سمّى داده شد و نجات یافت، سپس در مرتبه سوم وفات كرد، و چون مرگش نزدیك شد طبیب كه نزد او آمده بود گفت: این، مردى است كه سمّ رودهایش را تكّه تكّه كرده است، پس حسین گفت: اى ابومحمّد! به من خبر بده چه كسى به تو سمّ داد»؟ گفت: برادرم براى چه»؟ گفت: به خدا سوگند ! قاتل تو را قبل از دفن تو خواهم كشت، هر چند بر او قدرت نداشته باشم یا در سرزمینى باشد كه رفتن به سوى او برایم سخت باشد».پس فرمود: اى برادر! این دنیا شبهایى فانى است، او را واگذار تا من او را نزد خدا ملاقات كنم، و از نام بردن او خوددارى كرد. و من از برخى شنیده ام كه: معاویه با حیله از برخى خدمتكاران آن حضرت خواست به او سمّ دهند).
    و گفته شده: همسرش جعده دختر اشعث بن قیس كندى به او سمّ داد، و معاویه او را فریب داد كه اگر در كشتن حسن حیله اى به كار ببرى صد هزار درهم برایت مى فرستم و تو را به ازدواج یزید درمى آورم؛ و این موجب شد كه آن حضرت را مسموم كند؛ و چون حسن وفات نمود معاویه مال را به او داد و پیغام فرستاد: إنّا نحبُّ حیاة یزید ولولا ذلك لوفینا لكِ بتزویجه»؛ (ما زندگى یزید را دوست داریم و اگر چنین نبود درباره ازدواج با وى به قول خود وفا مى كردیم).
    و گفته شده: امام حسن(علیه السلام) هنگام مرگش فرمود: لقد حاقت شربته، وبلغ اُمنیّته، والله ما وفى بما وعد، ولا صدق فیما قال»؛ (همانا شربتش كارگر افتاد و به آرزویش رسید، به خدا سوگند! به آنچه وعده داد وفا نكرد و در آنچه گفت راستگو نبود).
    و نوشته است: حصین بن منذر رقاشى مى گوید: والله ما وفى معاویة للحسن بشیء ممّا أعطاه؛ قَتَل حُجراً و أصحاب حُجر، و بایع لابنه یزید، و سمَّ الحسن»؛(3) (به خدا سوگند ! معاویه به هیچ یك از پیمانهایى كه به حسن داد وفا نكرد؛ حُجر و یاران او را كشت، براى پسرش یزید بیعت گرفت، و حسن را مسموم كرد).
    و زمخشرى در ربیع الأبرار» در باب هشتاد و یكم مى نویسد:
    معاویه براى جعده دختر اشعث، همسر (امام) حسن صد هزار درهم قرار داد تا او را مسموم نمود، و دو ماه زنده بود، تشتى از خون از جلوى او برداشته مى شد و مى گفت: سُقیت السمّ مراراً ما أصابنی فیها ما أصابنی فی هذه المرّة، لقد لفظت كبدی»؛(4) (بارها به من زهر دادند ولى در هیچ كدام مثل این بار صدمه ندیدم، (دیگر) جگرم پاره پاره شده است).(5)
    پی نوشت:(1). تتمیم طبقات ابن سعد، [ج1، ص352، ح 315].
    (2). تاریخ ابن كثیر، ج8، ص43 [ج8، ص47 ، حوادث سال 49 هـ].
    (3). شرح نهج البلاغة، ابن أبى الحدید، ج4، ص7 [ج16،ص17 ، نامه 31].
    (4). ربیع الأبرار، [ج4، ص208].
    (5). گردآوری از کتاب: گزیده ای جامع از الغدیر، محمد حسن شفیعی شاهرودی، قلم مکنون، قم، 1428 ه.ق ، ص 1096.



    اقوال نقل شده در منابع تاریخی درباره شهادت امام حسن مجتبی(ع) را دراینجا بخوانید.

    28 ماه صفر، سالروز شهادت پیامبر اسلام (ص) و امام حسن مجتبی (ع) است که این امام بزرگوار، در سال 49 هجری بر اثر سم، به شهادت رسیدند و در قبرستان بقیع مدینه به خاک سپرده شدند.

    درباره علت و چگونی شهادت ایشان، در منابع تاریخی 3 قول مطرح شده است که شهادت این امام، بر اثر سم از همه قوی‌تر است.

    دکترحسن ابراهیم از مورخان معاصر می نویسد: امام حسن (علیه السلام) چهل روز بعد از بازگشت از عراق به مدینه، با مرگ طبیعی از دنیا رفت. این قول نادرست است؛ زیرا بر اساس شواهد تاریخی، امام علیه السلام حداقل دو سال تمام بعد از بازگشت از عراق، در مدینه ست داشت.

    شیخ کلینی» از دانشمندان بزرگ شیعی، از ابوبکر حضرمی» نقل می‌کند: جعده» دختر اشعث‎بن قیس کندی»، امام حسن(ع) را با زهر مسموم کرد، و نیز یکی از کنیزان آن حضرت را زهر داد و مسموم کرد، زهر را برگردانید، ولی آن زهر در درون جان امام حسن مجتبی (ع) جای گرفت و مجروح کرد و آن حضرت بر اثر آن، شهید شد.»؛

    شیخ مفید نیز در این باره گفته است: معاویه فردی را نزد جعده، دختر اشعث بن قیس فرستاد که من تو را به همسری پسرم یزید درخواهم آورد؛ به شرط آن که تو حسن را زهر دهی و صد هزار درهم نیز برای او فرستاد و آن زن این کار را انجام داد و به امام حسن (ع) زهر داد. معاویه، پول را به او داد؛ ولی او را به همسری یزید در نیاورد و او پس از رحلت امام (ع) با مردی از خاندان طلحه ازدواج کرد و فرزندانی برای او آورد و هر‌گاه میان آن فرزندان و سایر قبایل قریش سخنی و گفت وگویی پیش می‌آمد، قریش آنان را سرزنش کرده، می گفتند: ای پسران آن زنی که به شوهرش زهر می‌خوراند!»


    امام حسن (ع) درباره چگونگی شهادت خود اینگونه می‌فرمایند: من به وسیله زهر، شهید می‌شوم همان طور که پیغمبر خدا (صلی الله علیه وآله) شهید شد.» گفتند: چه کسی تو را مسموم می‌نماید؟»، فرمود: جعده، دختر اشعث بن قیس؛ زیرا معاویه وی را تحریک می‌کند و این دستور را به او می‌دهد.» گفتند: پس جعده را از خانه ات خارج و از خودت دور کن!» فرمود: چگونه او را خارج کنم؛ در صورتی که هنوز عملی انجام نداده است، اگر من وی را خارج کنم، باز هم مرا می کشد! و علاوه بر این نزد مردم عذری خواهد داشت».

    درباره چگونگی تدفین امام حسن مجتبی (ع) بیان شده: هنگامیرکه امام حسن (ع) به شهادت رسید، امام حسین(ع) او را غسل داد و کفن کرد و جنازه او را درون تابوت گذاشت و به محلی که رسول خدا(ص) در آنجا بر جنازه‌ها نماز می‌خواند، حرکت داد، و بر جنازه نماز خواند. اما این اقدام‌ها همراه با فشارهای افراد منسوب به بنی‌امیه بود، به نحوی که آنها اجازه ندادند تا امام حسن(ع) در خانه حضرت رسول(ص) دفن شود و جسم پاک او را در قبرستان بقیع به خاک سپردند. اما این کار نیز بدون حاشیه‌ها نبود و ایادی دنیاطلب معاویه، با شقاوت و بی‌رحمی اقدام به تیرباران جسد فرزند رسول خدا(ص) کردند.


    امام حسن مجتبی (ع) چگونه به شهادت رسیدند؟





    تا سال‌های سال ایرانیان شهادت امام حسن مجتبی را در ۲۸ ماه صفر می‌گرفتند و عراقی‌ها هم در ۷ این ماه. در سال‌های اخیر اما زمزمه‌هایی مبنی بر قوی بودنِ قول هفتم صفر رخ داده است، تا آنجا که چند سالی است حوز‌ه‌های علمیه نیز در این روز تعطیل می‌شوند. در این رابطه حجت‌الاسلام یاسر امینیان، استاد سطح عالی حوزه علمیه قم، تحقیقی کرده است که از نگاه شما می‌گذرد.

    علت اختلاف در تاریخ وفیات و موالید

    به طور کلی اختلاف در تاریخ وفیات و موالید، چند علت دارد. یک علت این است که اصولاً در آن زمان توجه به تاریخ شهادت و امثال آن نبوده است. البته نه اینکه شخصیت‌ها برایشان مهم نباشد، اما این فرهنگ اینکه اگر شخص مهمی از دنیا رفت ما حتما تاریخ فوت او را بدانیم نبوده است. نکته دوم این است که اصولاً در آن زمان فرهنگ کتابت و نوشتار ضعیف بوده و تکیه فرهنگ جامعه عربی در آن زمان بر نقل شفاهی مطالب بوده است، حتی مطالبی مثل انساب و ایام عرب که خیلی برایشان مهم بوده است را نیز به صورت شفاهی و سینه‌به‌سینه منتقل می‌کردند. البته به‌مرور با تحولات فرهنگی و جدی شدن نقش کتاب و نوشتار این عادت هم عوض شد و تکیه به نقل‌های کتبی شد. سومین علت هم این است که در برخی مواقع هم تاریخ‌ها به اشتباه در ذهن‌ها می‌مانده؛ مثلا در خصوص امام حسن علیه السلام، ایشان در یک روزی مسموم شدند، در یک روزی به شهادت رسیدند و در روز دیگری تشییع و دفن شدند. چه‌بسا این روزها در ذهن‌ها اشتباه می‌مانده است. چهارمین علت هم تصحیفاتی است که در متن می‌شده؛ مثلا تاریخی که نوشته شده بیستم بوده ولی بعدها صفر آن پاک شده و دوم شده است یا بر عکس، دوم بوده و به اشتباه، بیستم نوشته می‌شده است.


    تاریخ دقیق شهادت امام حسن مجتبی(ع)

    تا آنجایی که بنده تحقیق کردم در این رابطه، سه نقل وجود دارد. یکی آخر ماه صفر است که قدیمی‌ترین نقل ما همین نقل است. آنچه در متن تاریخی آمده روز آخر هم نیست، بلکه این است که توَفّی فی آخر صفر. یک قول دیگر قول بیست‌وهشت صفر و یک قول دیگر هم قول هفت صفر هست. بین بیست‌وهشت صفر و آخر صفر می‌توان یک تحلیلی داشت که چرا این اختلاف اتفاق افتاده است. به نظر می‌رسد آن‌هایی هم که گفتند آخر صفر، چه‌بسا منظورشان اواخر ماه صفر بوده است، بدین صورت که مثلاً حضرت بیست‌وهشتم به شهادت رسیدند و بیست و نهم دفن شدند، آن وقت آن آقا گفته ایشان در بیست و نهم، یعنی آخر ماه صفر فوت کرده‌اند. ولی بین قول هفت صفر با این دو قول چرا این اختلاف پیدا شده است؟ پاسخ آن برای من هنوز روشن نشده و بنده مستندی ندیدم. این اختلاف زیاد است و حدود بیست و یک روز میان این دو تاریخ اختلاف وجود دارد.

    در این دو تاریخ، نه عددها به هم می‌خورد که بگوییم احتمال دارد در نسخه‌ها خطایی رخ ‌داده و صفری کم‌وزیاد شده و تصحیف رخ داده باشد و نه آن‌قدر نزدیکی دارد که بگوییم یک مورخی یا یک ناقلی اشتباه کرده و یکی از این دو را به جای دیگری به کار برده است. برای بنده مشخص نیست که چرا این اختلاف رخ‌داده است. نکته عجیب هم این است که قول هفت صفر تا زمان شهید اول، هیچ ردپایی در میان مورخین ندارد؛ یعنی در حدود ۶۰۰، ۷۰۰ سال هیچ‌کسی ادعا نکرده که امام حسن علیه‌السلام در هفت صفر به شهادت رسیده تا زمان شهید اول که این قول به وجود آمد و نقل گردید. ایشان اولین کسی است که طبق آن چیزی که بنده تحقیق کردم این قول را در کتابش آورده است. بعد از ایشان برخی‌ها نظر ایشان را تکرار کردند و این قول کم‌کم در تواریخ جا گرفت. همین نکته هم منجر به ضعف این قول خواهد شد چرا که قدمتی ندارد. به دیگر سخن، تاریخ نقل این قول با زمان شهادت امام حسن علیه‌السلام نزدیک به ۶۵۰ سال فاصله دارد. ما در اواخر قرن سوم، در قرن چهارم، در قرن پنجم مؤلفین و مورخینی داریم که متعرض تاریخ شهادت امام حسن علیه‌السلام شدند ولی هیچ صحبتی حتی به‌عنوان یک قیل و یک احتمال راجع به هفت صفر مطرح نکردند.



    درباره رحلت پیامبر و نوع فوت ایشان در بسیاری از منابع تاریخی و کتاب های روایی؛ اعم از شیعه و اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد. برخی از آنها شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر اکرم(ص) را تأیید می نمایند، فقدان و از دست دادن پیامبر اکرم(ص) ضایعه ای جبران ناپذیر بر جامعه مسلمانان وارد کرد، با این وجود در میان عالمان دینی و مورخان تاریخ اسلام درباره کیفیت رحلت آن بزرگوار اختلاف نظر است که اگر ایشان به شهادت رسیده اند، چه شخص یا اشخاصی مسبب آن بوده اند. کتابهای سیره و احادیث، مرگ پیامبر اکرم(ص) را توسط سم را تایید کرده اند و آن را با احادیث متواتر ذکر کرده اند که در این بخش از دین و مذهب نمناک به آنها می پردازیم.

    رحلت پیامبر

     

    1.  آیا دلیل قابل اعتمادی از کتب شیعه و اهل سنت، مبنی بر شهادت پیامبر اکرم (ص) می توان یافت، علاوه بر آن، کیفیت شهادت ایشان چگونه بوده است؟
    2.  آیا بر فرض این که پیامبر(ص) به شهادت نرسیده باشند، این موضوع از ارج و قرب ایشان نزد پروردگار خواهد کاست؟!

    در ارتباط با بخش اول، باید گفت که دلایل بسیاری وجود دارد که شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر(ص) را تأیید می نمایند. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آنها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آنها، می توان موضوع مورد بحث را ثابت نمود. اکنون به تعدادی از این روایات با استناد به منابع فریقین اشاره می نماییم.



    احادیث و روایاتی که شهادت پیامبر را تائید می کنند:

    ابن سعد میگوید در روایتی آمده است:

    پیامبر(صلی الله علیه وآله)مسموم درگذشت و شصت و سه ساله بود. این قول ابن عبده است. (المجدد فی الانساب. محمد بن محمد علوی ص6)


    شیخ طوسی میگوید:

    رسول خدا دو شب باقیمانده از ماه صفر در سال دهم هجری مسموم درگذشت. (تهذیب الاحکام ج6ص1 و بحار الانوار ج22ص514)

    علامه حلی شهادت رسول خدا را به وسیله سم ذکر میکند. (منتهی المطلب حلی ج2 ص887)

    حاکم نیشابور کشته شدن رسول خدا را تایید کرده است. آنجا که میگوید:

    شعبی گفته است:بخدا قسم رسول خدا و ابوبکر با سم کشته شدند و عمر و عثمان و علی بن ابیطالب با شمشیر کشته شدند و حسن بن علی با سم و حسین بن علی با شمشیر کشته شد. (المستدرک. ج3ص60)

    در کتاب جامع الرواه آمده است:

    پیامبر در مدینه مسموم درگذشت.(جامع الرواه محمد علی اردبیلی ج2ص463)


    شیخ مفید میگوید:

    او در مدینه روز دوشنبه دوشب باقیمانده از ماه صفر در سال دهم هجری درگذشت درحالیکه شصت و سه سال داشت. (المقنعه شیخ مفید ص456 و منتهی المطلب حلی ج2ص887)

    بیهقی از عبدالله بن مسعود روایت کرده است که وی گفت:

    اگر 9 بار قسم بخورم که رسول خدا کشته شده است برایم محبوبتر است از اینکه یکبار قسم بخورم که او کشته نشده است به جهت اینکه خداوند او را پیامبر شهید قرار داده است. (السیره النبویه ابن کثیر دمشقی ج4ص449)

    ابن مسعود کشته شدن پیامبر در سنه 11 هجری تایید و تاکید کرده است. (السیره نبویه ابن کثیر ج4ص449 و البدایه و النهایه ج6ص317و322)

    رسول خدا(ص) فرمود:

    هیچ پیامبری یا وصی او نیست مگر آنکه شهید میشود. (بصائر الدرجات ص148و بحارالانوار ج17ص405و ج40ص139)


    و همچنین فرمودند:

    هیچ کس از ما (اهل بیت) نیست مگر آنکه مسموم یا مقتول خواهد بود. ( وسائل الشیعه ج14ص2 و بحارالانوار ج45ص1 و من لایحضره الفقیه ج4ص17)

    دلایل بسیاری وجود دارد که شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر(ص) را تأیید می نمایند. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آنها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آنها، می توان موضوع مورد بحث را ثابت نمود. اکنون به تعدادی از این روایات با استناد به منابع فریقین اشاره می نماییم.

    امام صادق(ع) فرمودند:

    پیامبر اکرم(ص) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می رود.(بصائر الدرجات، ج 1، ص 503)

    در این روایت، علاوه بر تصریح به مسموم شدن رسول خدا(ص) و شهادت ایشان در پی مسمومیت، به اصلی کلی نیز اشاره می شود که مرگ تمام پیامبران و اوصیا با شهادت بوده و هیچ کدام، با مرگ طبیعی از دنیا نمی روند! روایات دیگری نیز وجود دارد که این اصل کلی را تقویت می نماید.(بحار الانوار، ج 27، ص 216)


    امام صادق(ع) در روایت دیگری فرمودند:

    از آن جا که پیامبر اسلام(ص)، ذراع(سر دست) گوسفند، را دوست می داشتند، یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند.(کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 6، ص 315)

    در این روایت، به مسمومیت پیامبر(ص) تصریح شده، اما در آن اشاره ای نشده است که آیا ایشان بر اثر این سم به شهادت رسیدند یا خیر؟

    عبدالصمد بن بشیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آنحضرت فرمود:

    میدانید پیامبر ص درگذشت یا کشته شد همانطور که خدا می فرماید:(اگر او درگذرد یا کشته شود به جاهلیت باز میگردید.) او قبل از مرگ مسموم شد. آن دو زن (عایشه و حفصه) به او سم نوشاندند. ( تفسیرالعیاشی ج1ص200 و بحارالانوار ج22ص516وج28ص21 )

    و در روایت دیگر آمده است:

    عایشه و حفصه به او سم نوشاندند. ( بحارالانوار ج22ص516 )

    بسیاری از دانشمندان شیعه، با استفاده از این اصل کلی، نیازی به جست وجوی مورد به مورد را در ارتباط با چگونگی شهادت هر کدام از معصومان(ع) احساس نمی کنند.(بحار الانوار، ج 27، ص 209)


    شهادت پیامبر اکرم(ص) در کتاب های اهل سنت

    تنها شیعیان نیستند که معتقد به شهادت پیامبر اسلام(ص) هستند، بلکه روایات فراوانی در صحاح و دیگر کتاب های اهل سنت وجود دارد که همین موضوع را تأیید می نماید که برخی از آنها عبارتند از:

    روایت اول شهادت پیامبر اکرم(ص):

    محمد بن سعد از مورخان بسیار قدرمی و مسلمان، ماجرای مسمومیت پیامبر اکرم(ص) را این گونه نقل می نماید:

    هنگامی که پیامبر(ص)، خیبر را فتح نموده و اوضاع به حالت عادی برگشت، زنی یهودی به نام زینب که برادر زادۀ مرحب بود که در جنگ خیبر کشته شد، از دیگران پرسش می نمود که پیامبر(ص) کدام بخش از گوسفند را بیشتر دوست می دارد؟ و پاسخ شنید که سر دست آن را.

    سپس آن زن، گوسفندی را ذبح و تکه تکه نمود و بعد از م با یهودیان در مورد انواع سم ها، سمی که تمام آنان معتقد بودند، کسی از آن جان سالم به در نمی برد را، انتخاب نموده و اعضای گوسفند و بیشتر از همه جا، سردست ها را مسموم نمود. هنگامی که آفتاب غروب نموده و پیامبر نماز مغرب را به جماعت اقامه فرموده و در حال برگشت بودند، آن زن یهودی را دیدند که همچنان نشسته است!

    پیامبر(ص) دلیل آن را پرسیدند و او جواب داد که هدیه ای برایتان آوردم! پیامبر با قبول هدیه، به همراه یارانش بر سر سفره نشسته و مشغول تناول غذا شدند . بعد از مدتی، پیامبر(ص) فرمودند که دست نگه دارید! گویا این گوسفند مسموم است! مؤلف کتاب، سپس نتیجه می گیرد که شهادت پیامبر به همین دلیل بوده است.( الطبقات الکبری، ج 2، ص 202 – 201)


    روایت دوم شهادت پیامبر اکرم(ص):

    در معتبرترین کتاب اهل سنت، نقل شده است که پیامبر(ص) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عایشه فرمودند:من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نموده ام، در بدنم احساس می کردم و اکنون گویا وقت آن فرا رسیده که آن سم، مرا از پای درآورد.(صحیح بخاری، ج 5، ص 137، دار الفکر )

    همین موضوع در سنن دارمی نیز بیان شده است. علاوه بر این که در این کتاب، به شهادت برخی از یاران پیامبر(ص)، بر اثر تناول همان غذای مسموم نیز اشاره شده است.( سنن دارمی، ج 1، ص 33، مطبعة الاعتدال)

    روایت سوم شهادت پیامبر اکرم(ص):

    احمد بن حنبل در مسند خود، ماجرایی را بیان می نماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر(ص)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی می دهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید! پیامبر(ص) در پاسخ فرمودند که من نیز دلیلی به غیر از مسمومیت، برای بیماری خویش نمی بینم و گویا نزدیک است که مرا از پای در آورد.(مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص ، دار صادر)


    مرحوم مجلسی نیز با نقل روایتی؛ تقریبا مشابه با این روایت بیان نموده که به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند، علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر(ص) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمده اند.(بحار الانوار، ج 21، ص 7)

    بر این اساس، هر چند دلیل قانع کننده ای بر شهادت پیامبر(ص) نیز ارائه نشود، باز هم می توان معتقد بود که رحلت ایشان طبیعی نبوده است. به طور کلی با استناد به مجموع روایات نقل شده در کتب شیعه و اهل سنت، می توان نظریه شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر(ص) را تقویت کرد. در بیشتر روایات، زمان مسمومیت ایشان هم زمان با جنگ خیبر و توسط زنی یهودی بیان شده است.

    تاریخ رحلت پیامبر اکرم(ص)

    پیامبر خدا (ص) در تاریخ 28 صفر سال 10 هجری در مدینه منوره چشم از جهان فرو بستند، ایشان هنگام مرگ سر در سینه برادر خویش علی بن ابی طالب (ع) داشتند.

    امام علی (ع) در غم رحلت پیامبر (ص) در حالی که حضرت را غسل می داد و کفن می کرد، چنین فرمود: 

     (بأبی أنت و أمی یا رسول الله لقد انقطع بموتک.):پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا! همانا با مرگ تو از نعمتی محروم شدیم که با مرگ دیگران از آن محروم نمی شدیم و آن، نعمت نبوت و اخبار آسمانی بود. مصیبت تو آنقدر بزرگ است که ما را به خاطر تمام مصیبت های دیگر تسلیت می دهد و از این جهت، تو منحصر به فرد هستی و همه مردم در سوگ تو ماتم زده هستند و از این جهت عمومیت داری و اگر نبود که تو ما را به صبر امر فرمودی و از جزع و ناله نهی نمودی، سرچشمه های اشک را خشک می کردیم و درد و غم ما همواره باقی می بود و اندوه ما زدوده نمی شد و اینها نیز برای تو اندک است، ولی مرگ را نمی توان برطرف کرد، پدر و مادرم فدای تو باد! ما را نزد پروردگارت یاد کن و در خاطر خود نگهدار!


    در هر صورت چه پیامبر اکرم(ص) به شهادت رسیده باشند، و چه با مرگ طبیعی از دنیا رفته باشند، باید دانست که جایگاه ایشان، بسیار بالاتر و برتر از شهدای دیگر است؛

    چرا که خداوند در قرآن کریم می فرماید:

    وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً»، (سوره نساء،آیه 69)

    خداوند جایگاه پیامبران را بالاتر از شهدا بیان کرده است،(ترجمه المیزان، ج ‏4، ص 652؛ تفسیر نمونه، ج ‏3، ص 460)

    علاوه براین شهدا به دلیل این که در راه خدا و با پیروی از رسول او، جان خود را از دست داده اند، نزد خداوند قرب و منزلت کسب می کنند؛ بدیهی است که اگر خداوند، شهدا را به دلیل پیروی از پیامبران، شایسته رحمت و ثواب بی نهایت بداند، باید خود پیامبران از مقامی بسیار والاتر و برتر برخوردار باشند. بنابراین پیامبر اکرم(ص) که تمام زندگی خود را وقف تلاش در راه خدا نموده تا حدی که مریدان او چنین منزلتی در درگاه الاهی پیدا کردند، نه تنها از آن منزلت بی نصیب نیست، بلکه از مقامی بسیار والاتر و برتر برخوردار می باشد.


    روز کتاب، کتابدار و کتابخوانی چه روزی است؟

    روز کتاب، کتابدار و کتابخوانی مصادف با ۲۴ آبان است.

    علت نامگذاری روز کتاب و کتاب خوانی

    با توجه به تصمیم‌گیری مسئولان از سال ۱۳۷۲، روز ۲۴ آبان به عنوان روز کتاب و کتابخوانی تعیین شد. در ایران از ۲۴ آبان تا ۲ آذر به عنوان هفته کتاب مراسم‌های مختلفی برگزار می‌شود. این روز همچنین با روز درگذشت علامه طباطبایی مصادف است.

    پیشینه و تاریخچه کتاب

    کتاب‌های نخستین از جنس لوح‌های گلی بودند. این لوح‌ها از خاک رس و آب ساخته می‌شدند و بیشتر در منطقه بین‌النهرین رواج داشتند. این لوح‌ها برای نخستین بار توسط تمدن سومر ابداع شد. سپس استفاده از کاغذ پاپیروس در تمدن مصر رواج یافت. این کاغذ از گیاه پاپیروس ساخته شده بود و به وسیله نی یا قلم نی آغشته به مرکب روی آن می‌نوشتند. داستان سینوحه یکی از معروف‌ترین کتاب‌هایی است که روی پاپیروس نوشته شده است. هرچند این کاغذها بسیار سبک و کم حجم بودند اما در مقابل بسیار شکننده و آسیب پذیر بودند و این مشکلات زیادی را در ادامه به وجود آورد. علاوه بر این، از چرم، پوست حیوانات و پارچه نیز برای نوشتن استفاده می‌کردند. کدکس ها شکل امروزی کتاب است. کدکس ها بیشتر در میان مسیحیان برای نگارش متون مذهبی رواج داشت. این شکل از کتاب‌ها قابلیت جست و جوی بهتری داشت و به راحتی در انبارها نگهداری می‌شد.

    کتاب الکترونیکی

    در سال‌های اخیر، کتاب‌ها شکل نوینی به خود گرفته‌اند. با پیشرفت وسایل و امکانات فناوری کتاب‌های الکترونیکی یا ای بوک تولید می‌شوند که به راحتی و با صرف هزینه کمتر از طریق گوشی‌های هوشمند و رایانه‌ها می‌توان از آنها استفاده کرد. این کتاب‌ها به آسانی قابل اجرا و از تنوع و همچنین انسجام مطالب برخوردار هستند. کتاب‌های الکترونیکی صرفاً نسخه‌های الکترونیکی مطالب مکتوب نیستند بلکه می‌توانند علاوه بر متن و تصویر، فیلم، صوت و پویا نمایی را هم شامل شوند. به ابزارهایی که مختص خواندن ای بوک‌ها هستند کتاب خوان گفته می‌شود. عده‌ای معتقدند آن جلا رویز روابلس که یک معلم اسپانیایی بوده، مخترع اولین کتاب الکترونیکی است.

    کتاب صوتی

    کتاب گویا یا کتاب صوتی سندی است که به صورت صوتی تهیه می‌شود و بر روی نوار کاست و سی دی ضبط می‌شوند. معمولاً کتاب‌هایی را که قبلاً به صورت مکتوب منتشر کرده‌اند اکنون توسط خود نویسنده و یا مترجم روخوانی می‌شوند. ممکن است این کتاب‌ها با موسیقی یا جلوه‌های صوتی همراه باشد. امروزه تولید این نوع از کتاب‌ها مقرون به صرفه تر از انواع دیگر است. راوی باید با تلفظ صحیح کلمات آشنایی داشته باشد و با لحن و تن صدای مناسب آن را روخوانی کند.

    فواید کتاب

    • افزایش آرامش و کاهش استرس
    • تقویت ذهن و گنجینه لغات
    • پیشگیری از آایمر
    • داشتن خوب راحت
    • مقابله با افسردگی
    • افزایش آگاهی
    • تقویت حافظه
    • افزایش تمرکز
    • تقویت قدرت تحلیل
    • بهبود مهارت نوشتن و خواندن
    • تقویت قوه تخیل
    • توسعه تفکر انتقادی

    کتابدار کیست؟

    کتابدار کسی است که با علم و هنری که در زمینه کتابداری دارد به مدیریت، سازماندهی، فهرست نویسی، رده بندی و دانش شناسی می‌پردازد. در گذشته به این افراد کتابچی یا کتابخانه چی می‌گفتند. کتابدار باید شناخت کاملی از رشته خود داشته باشد و به تمام علوم نیز آشنا باشند تا بتواند به نحو احسن مراجعان خود را راهنمایی کند.

    وظایف کتابدار

    • استفاده از سیستم‌های فناوری اطلاعات در اموری مانند طبقه بندی کتاب‌ها، ثبت اطلاعات و…
    • سازماندهی منابع و کتاب‌ها به گونه‌ای که یافتن آنها برای کاربران آسان باشد.
    • پاسخگویی به سوالات مراجعین و کمک به آنها برای یافتن کتاب‌ها و منابع مورد نظر
    • به روز نگه داشتن کتابخانه از طریق استفاده از کتاب‌ها و مجلات جدید منتشر شده و استفاده از روش‌های نوین کتابداری
    • ارائه خدمات کتابخانه متناسب با گروه‌های مختلف جامعه مانند افراد کم سواد، خانه دارها و اقلیت‌های قومی
    • راه اندازی فعالیت‌هایی در کتابخانه از جمله گروه‌های کتابخوانی برای توسعه و ترویج فعالیت‌های کتاب خوانی
    • ترویج خدمات کتابخانه از طریق نمایش‌ها، مذاکرات و شرکت در رویدادهای اجتماعی

    مهارت‌های مورد نیاز کتابدار

    • مهارت‌های خدمت به مشتری و طرز برخورد با ارباب رجوع
    • مهارت‌های سازمانی جهت برقراری ارتباط مناسب با مدیران و سایر کارکنان کتابخانه
    • مهارت‌های ارتباطی گفتاری و نوشتاری
    • مهارت کاربرد کامپیوتر به ویژه در مورد استفاده از پایگاه‌های داده و اینترنت
    • مهارت انجام تحقیق



    شهید تهرانی مقدم به من گفت این نازل منفجر می‌شود اما من گفتم نه اگر برای موتور شما اتفاقی نیفتد،‌ برای نازل من هیچ اتفاقی نمی‌افتد،گفت:خوشم میاد که پررویی.
    ماجرای خوابی که شهید طهرانی مقدم قبل از شهادت دید
    به گزارش جهان نیوز به نقل از تسنیم، در آستانه سالگرد شهادت پدر موشکی جمهوری اسلامی ایران، عامل عمل،‌ سردار رشید اسلام شهید تهرانی مقدم به میان همکاران و دوستان قدیمی ایشان رفتیم و برای آشنایی بیشتر با فعالیت‌های ایشان با آنها به گفت‌وگو پرداختیم. تلاش‌هایی که امروز علاوه بر اینکه امنیت مرزهای جمهوری اسلامی ایران را تأمین می‌کند، مظلومین جهان هم چشم امید به آن دارند. تلاش‌هایی با اراده‌های فولادین که ابهت پوشالی ابرقدرت‌های جهان را فرو ریخت. نمونه بی‌نظیر آن موشک‌های حاج حسن بود که پایگاه آمریکایی عین‌الاسد را شخم زدند تا به جهانیان بفهماند که اگر کسی نگاه چپ به این کشور کند، عاقبت این‌چنینی خواهد داشت. به همین دلیل به سراغ یکی از همکاران شهید حسن تهرانی مقدم رفتیم و با او به گفت‌وگو نشستیم.

    یکی از نیروهای قدیمی شهید تهرانی مقدم که از نحوه آشنایی خود و شخصیت این شهید برایمان می‌گوید. متن این گفت‌وگو به شرح زیر است:

    در خصوص نحوه آشنایی خودتان با شهید تهرانی مقدم بفرمایید.
    من با حاج حسن در یک منطقه زندگی می‌کردیم و به دلیل حضور و فعالیت در مسجد همدیگر را می‌شناختیم. در سال‌های دفاع مقدس مسجد ما اقلام مورد نیاز جبهه را جمع‌آوری می‌کرد و من هم با وجود آنکه کودک بودم در فعالیت‌ها سهیم می‌شدم و از همان زمان حاج حسن که در این زمینه فعال بود،‌ آشنا شدم.

    من در آن زمان از سمت و موقعیت شغلی ایشان در جبهه مطلع نبودم و برای همین دَم به دقیقه درب منزل ایشان بودم و در خصوص اقدامات مسجد هم گزارش می‌دادم و هم سؤال می‌کردم و حاج حسن هم با آغوش باز پاسخگو بود.

    این آشنایی گذشت تا زمانی که من ترم آخر دانشگاه بودم که ایشان را دیدم. حاج حسن من را سوار خودرو خودشان کرد و گفت کجا می‌روی؟ من هم گفتم دارم می‌‌روم سه راه یاسر. گفتند: من هم آنجا می‌روم،‌ بیا باهم برویم. بعداً متوجه شدم که ایشان اصلاً‌ آنجا نمی‌خواستند بروند و می‌خواستند بنده را برای همکاری دعوت کنند.

    ایشان فرمانده موشکی بود اما خودش در میان بچه حزب‌اللهی‌ها دنبال مهندس می‌گشت -که خودش یک درد است- در ماشین با هم گفت‌وگو کردیم ایشان گفت: داریم در زمینه موشکی کار می‌کنیم شما می‌آیید کمک. من هم با جان و دل قبول کردم. همه این گفتگوها در حالی رخ داد که من خبر نداشتم،‌ ایشان چنین مقام بالایی دارند،‌ برای همین خیلی ساده و بی‌آلایش با ایشان صحبت می‌کردم. حتی یادم هست که برای ایشان شروط هم گذاشتم.

    در خصوص شخصیت شهید تهرانی مقدم برایمان بگویید.
    شهید تهرانی مقدم زمانی که در جبهه حضور داشتند یک شخصیت داشتند،‌ زمای که فرمانده یگان موشکی بودند یک شخصیت دیگر و در این پروژه آخر که 4 الی 5 سال قبل از شهادتشان شروع شد؛‌ شخصیت دیگری داشتند. یعنی در این کارهای آخر شخصیت ایشان به شدت پژوهشی شده بود.

    ایشان ذهن بسیار فعالی داشتند و به جزئیات به شدت دقت می‌کردند و همه چیز را خودشان نظاره‌گر بودند و در دفاتر مختلف کامپوزیت،‌ پیشرانه،‌ سوخت و . خودشان مستقیماً حضور پیدا می‌کردند.

    یکی از خصوصیات ایشان این بود که معمولاً‌ به‌صورت موازی یک کار را انجام می‌دادند. جالب اینجاست که شخصیت فرماندهی و پژوهشی ایشان با یکدیگر متفاوت بود. در جایی که نیاز بود مثل یک پژوهشگر و در جای دیگر مثل یک فرمانده زبنده رفتار می‌کردند.

    * حاج حسن گفت خوشم میاد که پررویی/ حتی جوشکار مجموعه را هم می‌شناخت
    به خاطر دارم، رفته بودیم در پادگان شهید مدرس یک تستی با یکدیگر بزنیم،‌ در خلال این برنامه ایده‌ای به ذهنم رسید- آنجا اگر ایده‌ای گفته می‌شد به راحتی قابل اجرا بود- مسئول مستقیم من به این ایده اعتقاد نداشت که چنین تستی جواب می‌دهد، چراکه تست گرم با قطر 45 سانت بود، برای همین همراه من نیامد، اما حاج حسن تا پاسی از شب به همراه،‌ شهید سلگی من و یکی دیگر از همکاران حضور داشتند و این تست را با یکدیگر انجام دادیم. در این تست چندین بار به من سر زد و از جزئیات این موضوع جویا شد. اینقدر متخصص بود به من گفت این نازل منفجر می‌شود اما من گفتم نه اگر برای موتور شما اتفاقی نیفتد،‌ برای نازل من هیچ اتفاقی نمی‌افتد. ایشان به شوخی به من گفت: خوشم میاد که پررویی.

    برخی از مسئولان تا دو لایه پایین‌تر از خودشان را هم نمی‌شناسند اما ایشان با وجود اینکه فرمانده بود،‌ تمام نیروها را می‌شناخت. حاج حسن با این همه گرفتاری حتی یک جوشکار را می‌شناخت و از مشکلات آن خبر داشت.

    * شهید تهرانی مقدم حتی برای مشکل پدرخانم یکی از همکاران دغدغه داشت
    در جلسه‌ای نشسته بودیم که شهید علی کنگرانی آمد داخل و نامه‌ای به شهید تهرانی مقدم داد و یک پچ پچی با هم کردند. شهید علی کنگرانی به من گفت می‌دانی ماجرا این نامه چی بود؛‌گفتم نه. گفت حاج حسن وقتی وارد محل کار شدند اعلامیه درگذشت پدر خانم یکی از همکاران را دیده بودند،‌ پرسیده‌ بودند که وضعیت مالی‌شان چطور است؟ گفتم خیلی وضعیت مالی درستی ندارند،‌ با این وجود چند تا دختر دم بخت هم دارند. شهید تهرانی مقدم هم دستور داده بودند که پولی را در اختیار آنها – تحت پوششی که مورد بی‌احترامی قرار نگیرند- بگذارند.

    این رفتار حاج حسن باعث شده بود که همه ما با جان و دل با ایشان کار کنیم و در برابر سختی کار دَم بر نیاوریم. با وجود آنکه کارمان بسیار خطرناک بود اما می‌ایستادیم. در سال آخر بیشتر مناسبت‌های نیمه شعبان،‌ 13 رجب و غیره به جز عاشورا و تاسوعا را سرکار بودیم.

    یکی از دوستان نقل می‌کرد که آمدم پشت استند تست در سنگر بخوابم،‌ حاج حسن وارد شد، به احترم ایشان بلند شدم؛‌ ایشان اصرار کرد که بخوابم اما مخالفت کردم. حاج حسن نشست در خصوص زندگی و مشکلات زندگی از من پرسید؛ که به ایشان گفتم به جز سختی کار مشکلی ندارم و حاج حسن مثل همیشه آرمان‌های انقلاب را وسط کشید و گفت که اسرائیل داره کار می‌کنه ما نباید عقب بیفتیم، باید دائماً کار کنیم.

    اگر خاطره‌ای از شهید دارید بفرمایید.
    در جلسه‌ای حسب دستور مافوق خودم اعلام کردم،‌ چنین کاری امکان‌پذیر نیست. ایشان ضمن اینکه بسیار مهربان بودند و در بدو ورود همه را در آغوش می‌گرفتند؛ اما بسیار با جذبه بودند. وقتی حاجی این موضوع را شنید عصبانی شد. آن‌قدر عصبانی شد که من فرق بین میلی‌متر، متر و دسی‌متر و . را قاطی کردم. گفتم اگر این کار انجام بشود، 6 متر کش می‌آید، حاج حسن گفت می‌فهمی چی می‌گی؟گفتم 6 کیلومتر، 6 سانتی‌متر. آن‌قدر جذبه داشتند حرفم را گم کرده بودم.

    در خیلی از مجموعه‌ها فعالیت کردم؛‌ اما کار کردن با حاج حسن خیلی متفاوت بود، در برخی از مجموعه‌ها خرید قطعه بین 1 تا سه هفته طول می‌کشد اما وقتی حاج حسن صبح کاری را می‌خواستند، بعد از ظهر همه چیز آماده بود. چراکه سرعت برایشان خیلی مهم بود. ایشان می‌گفت غرب با سرعت در حال کار است و ما هم باید این‌چنین باشیم.

    * برخورد پدرانه شهید تهرانی مقدم با نیروها
    در همین روزهای آخر شهادت بود که می‌خواستیم موتوری را تست کنیم، حاج حسن به همراه یک جرثقیل 200 تنی آمد داخل و تا 12 شب در کنار ما بود و کار مونتاژ را انجام دادند.

    حاج حسن خودش می‌گفت من در کار بی‌رحمم،‌ در یکی از این تست‌ها سردرگم بودیم چراکه یکی دو تا از این آی سی‌های تراز جواب نمی‌داد،‌ حاج حسن هر روز می‌آمد به ما سرکشی می‌کرد؛‌ زمانی که این تست استاتیک ( موتور موشک را به سنسور مختلف وصل می‌کنند تا نوع رفتار سوخت، نازل و بدنه را شناسایی کنند) را زدیم، به دلیل یک بی‌توجهی و عدم دقت رد شد؛‌ همه روی زمین نشسته بودیم و رویمان نمی‌شد توی چشم‌های حاج حسن نگاه کنیم. حاجی آمد گفت "چی شده، مگه کشتی‌هاتون غرق شده" دستمان را گرفت برد داخل اتاقشان و از ما دلجویی کرد. به دلیل سختی کار صبحانه و نهار و شام سرکار بودیم، حاجی برای شام پیتزا سفارش داد و داخل اتاقشان شام را خوردیم در همین حین چند نکته بسیار مهم و حائز اهمیت به ما گفت و کلی به ما انرژی داد.

    * ساخت یک موشک برای قانع کردن اشتباه یک کارگر ساده
    به خاطر دارم روزی کنار حاج حسن راه می‌رفتم یکی از بچه‌ها آمد در خصوص نورول موشک نکته‌ای را گفت. این موضوع بسیار پیچیده‌ است و در سطح آن بنده خدا نبود. حاج آقا به دلیل اینکه بسیار به ایده حساس بودند، دست من را گرفتند و گفتند با این بنده خدا بروید یا ایشان شما را قانع می‌کند یا شما ایشان را. حتی اگر قانع هم نشد یک نمونه کوچک برایش بساز تا ببیند، این‌قدر برایشان قانع کردن و راضی بودن نیرو مهم بود. برای همین بود برخی از افراد با وجود اینکه دیپلم داشتند اما کارهای فوق‌العاده‌ای انجام می‌دادند.

    * شهید تهرانی مقدم کار 9 ساله آمریکا را در دوماه انجام داد
    ایشان آن‌قدر به سرعت کار می‌کردند که آخرین تکنولوژی ما برای یک هفته قبلش بود. برخی از زمان‌ها بود که ما هر شب تست موتور موشک با قطرهای مختلف داشتیم که در جهان بی‌سابقه است. برای ساخت یک نوع نازل موشک که آمریکا 9 سال تحقیق کرد تا به آن رسید،‌ حاج حسن در دوماه به آن رسید. البته خیلی از بچه‌‌ها با حاجی همکاری کردند تا قطر این نازل را افزایش دادند.

    در خصوص روز شهادت شهید تهرانی مقدم بفرمایید.

    روز شهادت شهید تهرانی مقدم و همراهانشان روز شنبه بود. روز پنجشنبه با من تماس گرفتند که باید سرکار باشیم. ما هم روز جمعه در محل کار حاضر شدیم،‌ حاج حسن هم بعد از نماز آمد. یکی از خصوصیات حاج حسن این بود که در هر شرایطی در نماز جمعه شرکت می‌کردند. حتی در شهرستان هم بودیم نمازجمعه ایشان ترک نمی‌شد. جمعه شب همه در پادگان مدرس که عملاً تبدیل به کارخانه شده بود ماندیم . حاج حسن هم شب را همان‌جا خوابیدند.

    صبح روز شنبه بیستم آبان از 6 صبح حاج حسن در محوطه می‌چرخیدند و به تمام سوله‌ها سر می‌زدند. ساعت 11 به سوله مونتاژ آمدند و تا اذان پیش ما بودند و برای نماز به نماز خانه رفتیم. بعد از نماز حاج حسن به سمت سوله سوخت حرکت کردند و ما به سمت غذاخوری که ناگهان صدای انفجار و زیر و رو شدن همه چیز. .روی هوا بودم که با خودم گفتم وای بچه‌هایی که داخل سوله بودند چی شدند؟ با خاموش شدن موتورهای عمودی که در حال سوختن بود به سمت اتاق حاجی دویدم. هر چه فریاد زدم دیدم کسی نیست. با خودم گفتم وای یعنی حاج حسن و آقا مهدی (دشتبان‌زاده فرمانده پادگان) هم آنجا بودند ؟ و.

     ایشان از ما خواست که ما برویم ناهار بخوریم که ما در ناهارخوری بودیم،‌ این ماجرا اتفاق افتاد که دچار جراحت شدیم و ما را به بیمارستان منتقل کردند.

    * قبل از این ماجرا از ما خواستند، مسائل امنیتی را جدی بگیریم/ سخنان شنیده نشده شهید تهرانی مقدم در آخرین جلسه فنی
    چند وقت قبل از این ماجرا بود که آقا مهدی دشتبان‌زاده بچه‌ها را جمع کردند و یک سری تذکرات امنیتی دادند و تأکید کردند که یک مقدار مسائل امنیتی باید جدی گرفته شود و.گفتند حواستان به رفت و آمدها باشد.

    خاطرم هست که هفته آخر در جلسه‌ای خدمت حاج حسن جمع بودیم جمله‌ای را حاج حسن گفتند که در این روزهای آخر حداقل 3 الی 4 بار این جمله را شنیدم که به زودی در پیچی خیلی‌ها را جا می‌گذارم» و دستشان را مشت کردند و باز کردند و گفتند خاک را هم می‌پاشم روی صورتشون»  من فکر کردم این جمله با کسانی است که احساس ناامیدی و. داشتند و مدام از روش‌های تحقیق انتقاد می‌کردند. یکی از دوستان گفت پس حاج آقا بحث شفاعت چی میشه؟ من تعجب کردم که با خودم گفتم این بحث چه ربطی داشت به شفاعت. منظور حاج حسن ریگروپ است حاجی گفت بحث شفاعت جای خودش. آنجا بود که با خودم فکر کردم نکنه واقعا حاج حسن می‌خواد ما را جا بگذارد. بعد از این حاج آقا خوابشان را هم تعریف کردند. ایشان نقل کردند که در خواب دیدم فوت کردم‌ و مرا داخل قبر گذاشتند.، ن و منکر آمدند و پرسیدند که چه آورده‌ای؟ همین‌طور که از ترس زبانم بند آمده بود، دنبال چیزی می‌گشتم که مرا نجات دهد.، گفتم گریه بر حسین(ع). ناگهان نوری وارد قبر شد و این فرشته‌ها دست به سینه کنار رفتند.

    حاج آقا قبل از اینکه به شهادت برسند،‌ فرموده بودند که نتایج تمام تست‌ها و نتایج  را پاک‌نویس کنید و در مکان‌های مختلفی از آن نگه‌داری کنید.

    * صحبت خصوصی مقام معظم رهبری در خصوص موشکی
    در یکی از شهرستان‌ها بودم که حاج حسن آمدند بازدید که از من پرسیدند چه خبر؟ گفتم که چند روز پیش خدمت مقام معظم رهبری بودم،‌ حضرت آقا از خودم و کارم پرسیدند که به ایشان گفتم مهندس مکانیک و در خدمت حاج حسن مقدم هستم. حضرت آقا گفتند احسنت، احسنت  همون جایی که دنیا رو ت داده». وقتی حاج حسن شنید به قدری خوشحال شد که گفت ممد بیا- یکی از سرداران آن شهرستان بود- ببین که آقا از ما راضی است.

    شهید حسن تهرانی مقدم در 6 آبان ماه 1338 در محله سرچشمه تهران متولد و پس از طی تحصیلات مقدماتی، موفق به اخذ مدرک کارشناسی در رشته مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی شد. ایشان که در اولین روزهای تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عضویت این نهاد درآمده بود، در دوران جنگ ایران و عراق، نخستین فرمانده توپخانه سپاه و بنیانگذار واحد توپخانه در سپاه بود. پس از آن شهید تهرانی مقدم مسئولیت واحد توپخانه را به حسن شفیع‌زاده واگذار کرد و به یگان موشکی سپاه پاسداران رفت و مسئولیت این یگان را به‌عهده گرفت. او همچنین در تشکیل و بنیانگذاری فرماندهی موشکی سپاه پاسداران تأثیرگذار بود. ایشان با پایان جنگ، وارد حوزه تحقیقات و توسعه فعالیت‌های موشکی در سپاه پاسداران شد و مسئولیت ریاست سازمان جهاد خودکفایی سپاه را به‌عهده گرفت. شهید تهرانی مقدم در 21 آبان‌ماه 1390 بر اثر انفجار زاغه مهمات در پادگان مدرس، واقع در شهرستان ملارد، به‌همراه سایر همکاران به درجه رفیع شهادت نائل آمد.


    هشت سال پیش در ۲۱ آبان ماه سال ۱۳۹۰ بود و ساعت بیست و چند دقیقه از یک بعدازظهر می‌گذشت که تهران و حومه تهران با صدای مهیبی لرزید.

    به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هشت سال پیش در 21 آبان ماه سال 1390 بود و ساعت بیست و چند دقیقه از یک بعدازظهر می‌گذشت که تهران و حومه تهران با صدای مهیبی لرزید. لرزش انفجار در بیشتر شهرهای استان‌های تهران و البرز مانند تهران، شهریار، شهرقدس، نسیم‌شهر کرج، پرندک، اشتهارد، ملارد، ماهدشت و بخش‌هایی از ساوه در استان مرکزی احساس شد. برخی گفتند زله بود، برخی گمان کردند پمپ بنزین منفجر شده، عده‌ای دیگر از نشت گاز لوله‌های ساختمان‌های تازه‌ساز سخن می‌گفتند و. و هرکسی با حال پریشان علت این لرزش و صدا را جویا می‌شد.

    مرکز صدا متعلق به انفجاری در حوالی کرج و ملارد بود. اما چگونه صدای این انفجار مهیب در شرقی‌ترین نقاط تهران هم شنیده شد؟ شدت انفجار به‌حدی بود که صدای مهیب و لرزش آن شیشه برخی ساختمان‌های شهریار و شهر قدس از جمله ساختمان دانشگاه شهر قدس را فرو ریخت و دود غلیظی تا 10کیلومتری محل حادثه پخش شده بود. طولی نکشید که در همه‌جا این خبر پخش شد: سردار حسن طهرانی مقدم رئیس سازمان خودکفایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌همراه چند تن از پاسداران در پادگان شهید مدرس و بر اثر انفجار زاغه مهمات به شهادت رسیدند.

    سردار طهرانی مقدم چه‌کسی بود؟

    وقتی خبر شهادتش در رسانه‌ها منتشر شد، نام او برای عموم مردم ناآشنا بود. اما درجه و مسئولیتش نشان از سال‌ها تجربه در سپاه پاسداران را می‌داد، سرداری که فقط فهرست فعالیت‌ها، سِمت‌ها و افتخاراتش طولانی و شگفت‌انگیز است. وقتی رسانه‌ها شروع کردند از سوابق درخشان او سخن بگویند، کم‌کم همه فهمیدند چه شخصیتی در این حادثه درناک به شهادت رسیده است، کسی که اصرار داشت تا در گمنامی و ناآشنایی کار کند و مجموعه‌ای به‌نام جهاد خودکفایی سپاه را فرماندهی می‌کرد، و در واقع بخش عظیمی از افتخارات موشکی جمهوری اسلامی به نام او زنده است.

    حسن طهرانی مقدم 6 آبان 1338 در محله سرچشمه تهران متولد شد. در 21سالگی و در ابتدای شکل‌گیری رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در اطلاعات منطقه 3 سپاه شمال، مشغول به فعالیت شد. بعد از عملیات ثامن‌ الائمه(ع)، متوجه ضعف آتش پشتیبانی خودی مستقر در خطوط مقدم جنگ شد. در پاییز 1360 طرح ساماندهی آتش پشتیبانی (خمپاره‌اندازها) را به‌صورت سنجیده و مدون تقدیم حسن باقری کرد. آبان سال 1362 مأموریت راه‌اندازی و سازماندهی "فرماندهی موشکی زمین به زمین سپاه" به طهرانی مقدم محول شد و به این ترتیب 21 اسفندماه 1363 اولین موشک ایران به کرکوک شلیک شد. پس از صدور فرمان تاریخی امام(ره) مبنی بر تشکیل نیروهای سه‌گانه سپاه پاسداران،‌ شهید مقدم در سال 1364 به سِمت فرماندهی موشکی نیروی هوایی سپاه منصوب شد. عمده کارهای تحقیقاتی ساخت موشک شهاب3» را شهید مقدم انجام داده بود. او در اول مهر سال 84 به‌عنوان جانشین سردار علی زاهدی در نیروی هوایی سپاه پاسداران منصوب شد. در 25 آذرماه سال 85 به‌عنوان مشاور فرمانده‌کل سپاه در امور موشکی و رئیس سازمان خودکفایی سپاه انتخاب شد.

    بیشتر بخوانید

    شهدای اقتدار چه‌کسانی هستند؟

    مقام معظم رهبری در پیام تسلیت خود به‌مناسبت شهادت جمعی از پاسداران در پادگان شهید مدرس، سردار شهید حسن طهرانی مقدم را دانشمند برجسته و پارسای بی‌ادعا خطاب کرد. ایشان همچینن در توصیف شخصیت شهید طهرانی مقدم فرمود: شهید طهرانی مقدم سراپا اخلاص بود من بیست‌وپنج شش سال است که ایشان را از نزدیک می‌شناسم، همت خیلی بلندی داشت؛ افقهای خیلی بلندی را می‌دید. یکی از خصوصیات برجسته ایشان مدیریت بود؛ یک مدیر طبیعی بود؛ درس مدیریت هم نخوانده بود اما واقعاً یک مدیر بود.»

    آمار شهدا ابتدا در اعلام رسمی سپاه 17 نفر اعلام شد. اما کم‌کم که اسامی مفقودین زیاد شد و عملیات تجسس در بخش‌های تخریب‌شده پادگان شهید مدرس ادامه پیدا کرد، پیکرهایی از زیر آوار بیرون آمدند و بر تعداد شهدای این حادثه افزودند. نهایتاً مشخص شد 39 نفر در این اتفاق تلخ به شهادت رسیده‌اند، 39 نفری که هر کدام سابقه درخشانی در پا گرفتن توان موشکی ایران داشتند، برخی باتجربه‌تر بودند و از تخصص خود در دوران دفاع مقدس برای توان دفاعی بهره می‌گرفتند و برخی جوان‌تر بودند و تازه جذب تیم شهید طهرانی مقدم بودند و در محضر باتجربه‌ترها، مهارت‌های زیادی را کسب می‌کردند. چندی بعد این شهدا به شهدای اقتدار» معروف شدند.

    شهیدان سردار حسن طهرانی مقدم، سید رضا میرحسینی، سعید نبی‌پور خمامی، ستار ناصری، مهدی نواب، بایرام‌علی صفری، مهدی دشتبان‌زاده، علی‌اصغر منصوریان، اسماعیل محمدی، علی کنگرانی، محمود شجاعی، امید طلائیان، محمد سلگی، مرتضی محمدرضاپور، وحید رنجبر، رسول بهرودی، محمد غلامی، سیدمحمدحسین فردویی، بهلول محمودی، محمود داسدار، حسین امین شرعی، سید محمد حسینی، محمدرضا میری، شهید مهرداد مصطفوی، شهید رضا نادی شورابی، شهید مهدی گلستانی، شهید مسیح‌الله قهرمانی، شهید بهزاد ملانوروزی، محمدحسین زلفی، وحید عزیزی، وحید شیرمحمدلو، میثم جهانگیری، مهدی حاتمی‌نسب، سیدرضا محمدزاده، جواد سلیمی و یوسف قارلوقی از جمله این شهدا بودند.

    نزدیک‌ترین یاران طهرانی مقدم را بشناسید

    نام‌های متفاوتی از رزمنده 52ساله تا جوان 20ساله میان شهدا وجود داشت، اما شاید میان شاخص‌ترین یاران طهرانی مقدم که آن روز به شهادت رسیدند بتوان به شهید مهدی نواب، مشاور و مسئول آزمایشگاه پژوهشکده و تست سوخت، مسئول سمعی بصری جهاد خودکفایی سپاه، شهید محمد سلگی، فرمانده ترابری و ماشین‌های سنگین سازمان جهاد خودکفایی سپاه و شهید مهدی دشتبان‌زاده، فرمانده پادگان شهید مدرس اشاره کرد، یارانی قدیمی که در اتفاقات بزرگ موشکی سپاه کارهای بزرگی کردند و نهایتاً با هم و کنار یکدیگر به شهادت رسیدند.

    شهید مهدی نواب» در پانزدهم شهریور سال 1346 در محله سرچشمه تهران متولد شد. در 14سالگی به جبهه رفت و در سال 65 وارد سپاه پاسداران شد. از همان اوایل ورود به کرمانشاه با شهید محمد سلگی و در توپخانه سپاه با شهید طهرانی مقدم آشنا شد و این شروع دوستی پایان‌ناپذیر این 3 شهید بود. مهدی نواب در یگان موشکی مشغول به کار بود و آموزش نصب کلاهک و الحاق و انتقال و تجهیزات موشکی و سپس قرار دادن موشک روی خودروی سکوی پرتاپ را دید و بعد آموزش کار با جرثقیل و لیفت‌تراک و خودروی حامل موشک را فراگرفت و حتی اسکورت موشک تا محل و تخلیه موشک را انجام می‌داد.

    بیشتر بخوانید

    در زمان جنگ یکی از متخصصان الحاق و انتقالات شد و از سال 66 تا 68 مسئول دسته دوم الحاق و انتقالات یگان موشکی شد. شهید مهدی نواب مشاور و مسئول آزمایشگاه پژوهشکده و تست سوخت پادگان شهید مدرس، مسئول سمعی بصری جهاد خودکفایی و مسئول کوهنوردی بود. او با 20 نوع دوربین حرفه‌ای و فوق‌حرفه‌ای کار کرده و دفتر سمعی و بصری را نیز همین‌طور افتتاح کرد و این‌گونه از حساس‌ترین عملیات‌های تست موشکی هم فیلم می‌گرفت.

    شهید محمدقاسم سلگی» متولد اسفند سال 1345 است. از سال 59 در بسیج عضو بود و فعالیت داشت و با شروع جنگ راهی جبهه شد. از سال 61 به استخدام سپاه درآمد. در سال 1365 با اندک سنی که داشت وظیفه فرماندهی پادگان کرمانشاه را به‌عهده داشت. بخشی از فعالیت‌های عمده او از همان سال‌های جنگ در مهندسی ــ رزمی سپاه بوده است، در توپخانه سپاه بود که به‌همراه مهدی نواب با حسن آقای طهرانی مقدم همراه شد و از آنجا دیگر همیشه با هم بودند.

    بیشتر بخوانید

    سال‌ها کار با مواد شیمیایی او را جانباز شیمیایی ریوی کرده بود. پس از جنگ نیز در نیروی هوایی سپاه در یگان موشکی به‌دلیل تخصص فنی به‌همراه حسن طهرانی مقدم شروع به ادامه کار کرد. در سال‌های پس از جنگ یعنی از 1370 تا 1374 در اکثر شهرهای مرزی کشور از جمله سیستان و بلوچستان و بندرعباس مشغول به فعالیت نظامی بود. او در استفاده و تعمیرات انواع ماشین‌های سنگین، توانایی بسیاری داشت که مسئولیت فرماندهی ترابری و ماشین‌های سنگین سازمان جهاد خودکفایی سپاه به او داده شد.

    شهید مهدی دشتبان‌زاده» در 30 اسفندماه سال 1342 در محله میدان خراسان تهران به دنیا آمد. دوران دفاع مقدس را در بهداری لشگر 27 محمد رسول الله(ص) خدمت می‌کرد و خودش هم به‌دفعات مجروح شد. پس از پایان جنگ تحمیلی به استخدام وزارت دفاع درآمد و در سال 1368 ازدواج کرد. با تشکیل جهاد خودکفایی سپاه از همراهان سردار شهید حسن طهرانی مقدم شد و در این میان فرماندهی پادگان مدرس به او واگذار شد، پادگانی که اتفاق‌های مهمی را به خود دید، انفجارها، تست‌های موفق و ناموفق موشکی، پیروزی‌ها، آموزش و مهارت جوانانی زبده و صدها اتفاق تلخ و شیرینی که برای خیلی‌ها از این پادگان یک دوکوهه دوم ساخته بود.

    بیشتر بخوانید

    شایعات در مورد علت حادثه چه بود؟

    پس از این انفجار به‌دنبال اخبار تلخی که از شهادت و مجروحیت تعدادی از پاسداران صنعت موشکی کشور حکایت داشت، شایعات بسیاری نیز در فضای تاریک رسانه‌های بیگانه نقش بست. برخی از رسانه‌ها از انفجار کلاهک هسته‌ای سخن گفتند و عده‌ای از انفجار آزمایشات هسته‌ای ایران.  البته مسئولین کشور و سخنگوی سپاه با رد این ادعاهای مضحک چنین احتمالاتی را تکذیب کردند. عده‌ای نیز از خرابکارانه بودن این عملیات توسط عناصر جاسوسی شایعاتی را مطرح کردند.

    مجله تایم به‌نقل از یک مقام اطلاعاتی غربی» نوشت که این انفجار کار موساد بوده است. برخی رسانه‌های اسرائیلی نیز این انفجار را ناشی از خرابکاری دانسته مدعی شدند که اسرائیل در آن دست داشته است. رومه دیلی تلگراف نیز نوشته است موساد با همکاری مجاهدین خلق (منافقان) این عملیات را اجرا کرده است.

    اما مسئولین مختلف نظامی کشور از جمله سرلشکر فیروزآبادی٬ رئیس ستادکل نیروهای مسلح وقت، سردار شریف، مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران و سردار حاجی‌زاده  فرمانده هوافضای سپاه با رد شایعات این‌چنینی دست داشتن جاسوسان اسرائیل در این انفجار را رد کردند و علت این واقعه را ایجاد حادثه در حین جابه‌جایی سوخت و مهمات عنوان کردند.



    مقدمه

    هفته بسیج، بزرگ داشت جان فشانی هایی است که برای سربلندی این سرزمین صورت گرفته است. گمان غلطی است اگر بسیج را حاصل جنگ تحمیلی یا انقلاب اسلامی بدانیم. بسیج، فهم درست اتحاد، اراده و اخلاص مسلمانان است که با ظهور اسلام تولد یافته و در ملت های مسلمان رشد کرده است. هوشمندی حضرت امام خمینی رحمه الله و عدالت خواهی میلیون ها انسان باایمان، تنها، تبلور دوباره بسیج در عصر حاضر بود.

     

    سازمان بسیج

    سازمان بسیج یکی از نیروهای پنجگانه سپاه پاسداران به شمار می‌رود که گردآوری، مدیریت و سازماندهی نیروهای داوطلب مردمی را، در راستای اهداف سازمانی، بر عهده دارد. این نیرو که با نام‌های سازمان بَسیج مستضعفین یا نیروی مقاومت بسیج هم شناخته می‌شود در ۵ آذر ۱۳۵۸ به فرمان روح الله خمینی تشکیل شد و پس از تصویب مجلس شورای اسلامی در دی ۱۳۵۹ قانوناً رسمیت پیدا کرد و به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تعلق گرفت.

     

    به اعضای این سازمان بسیجی می‌گویند و طبق ماده ۱۳ قانون مقررات استخدامی سپاه، بسیجی به فردی اطلاق می‌شود که داوطلبانه جهت تحقق ارتش ۲۰ میلیونی تحت پوشش سپاه در می‌آید. به موجب همین مادهٔ قانونی بسیجیان به سه دسته بسیج عادی»، بسیج فعال» و بسیج ویژه» یا پاسداران افتخاری» تقسیم می‌شوند. در جنگ ایران و عراق از بسیجیان بیشتر برای ارسال به صورت داوطلبانه و سازماندهی شده به جبهه‌ها استفاده می‌شد.

     

    تشکل‌های سازمان بسیج مستضعفین
    - بسیج دانش آموزی
    - بسیج دانشجویی
    - بسیج جامعه پزشکی
    - بسیج جامعه مهندسین
    - بسیج اساتید
    - بسیج خواهران
    - بسیج ادارات

     

    بسیج, 5 آذر سالروز تشکیل بسیج, اهداف بسیج مستضعفین

    بسیجیان به سه دسته بسیج عادی، فعال و ویژه تقسیم می‌شوند

     

     عضویت‌های بسیج به چند گروه تقسیم می شوند که عبارتند از:
    به اعضای بسیج که درسطح مدارس راهنمایی ایران تحصیل می‌کنند پویندگان و به اعضای در سطح دبیرستان پیشگامان گفته می‌شود. عضویت‌های بسیج به گروه‌های زیر تقسیم می‌گردد:
    - بسیجی عادی: عموم اقشار معتقد به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هستند که پس از گذراندن دوره آموزش عمومی به عضویت بسیج درآمده و سازماندهی می‌گردند.

    - بسیجی فعال: آن دسته از بسیجیان عادی داوطلب هستند که واجد شرایط لازم بوده و پس از گذراندن دوره‌های آموزشی سازمان دهی شده و با سپاه همکاری می‌کنند.

     

    - بسیجیان ویژه: این گروه که به پاسدار افتخاری هم شناخته می‌شوند افرادی هستند که صلاحیت‌های یک پاسدار را دارا می‌باشند و پس از گذراندن آموزش‌های لازم در این زمینه سازماندهی می‌گردند.

    - بسیجیان کادر: که بسیجیان فعال پس از گذراندن دوره های خاص به این سطح از عضویت میرسند.

     

    اهداف بسیج مستضعفین
    اهداف بسیج مستضعفین به نقل از وبگاه آن به شرح زیر است:
    - تحقق فرمایش روح الله خمینی مبنی بر تشکیل هسته‌های حزب‌الله
    - ایجاد توانایی‌ها و آمادگی‌های لازم دفاعی در آحاد مردم در دفاع از کشور
    - ایجاد توانایی‌های لازم رزمی در نیروهایی که توانایی شرکت در عملیات‌های کلاسیک و بزرگ را دارند.
    - ایجاد توانایی‌های لازم در آحاد مردم بمنظور کمک به هنگام بروز بلایا و حوادث غیر پیش بینی
    - کمک به دولت در امر سازندگی

     

    امنیت؛ ارمغان بسیج
    مخالفت دشمنان با تحقق اندیشه های اسلامی، برپایی حکومت عدل را با مشکلات فراوانی روبه رو می کند؛ شیطنت ها و مزاحمت هایی که سلامت جامعه را به خطر می اندازد. نخستین گام برای گسترش مبانی دینی در کشور، ایجاد بستر مناسب و امنیت است. آرامش روانی و آسایش خاطر، عرصه را برای حاکمیت خدا و قانون او فراهم می آورد.
    یکی از حیاتی ترین وظایف بسیج، حفظ امنیت کشور است. شرکت پرشور در جنگ تحمیلی، نمونه برجسته ای از حضور موفق بسیج در صحنه امنیت ملی بوده است. اکنون نیز نیروهای بسیجی با گذراندن دوره های گوناگون نظامی، خود را در برابر تهاجم دشمنان خارجی و توطئه های داخلی آماده می سازند.

     

    واکنش های اضطراری بسیج
    حوادث پیش بینی نشده مانند زله، سیل و توفان، هر ساله انسان های فراوانی را به کام مرگ می کشاند. گرچه اقدام برای پیش گیری، نخستین گام برای کاهش خسارت های ناشی از این حوادث است، ولی به امدادرسانی پس از وقوع این پدیده ها نیز نباید بی توجهی کرد. تجربه های تلخ گذشته که به از دست دادن هم میهنانمان در حوادث گوناگون به ویژه زله انجامید، زمینه حرکت مؤثر نیروهای بسیج در سراسر کشور شد.

     

    آنان با آموزش شیوه های امداد و نجات و روش های پیش گیری و کاهش خسارت، آمادگی مردم را در برابر این حوادث، افزایش می دهند. هم اکنون ایران، یکی از سریع ترین کشورهای جهان در امدادرسانی به مناطق حادثه دیده است؛ چرا که نیروهای آگاه و هوشیار بسیج، در این برنامه نیز همچون فعالیت های دیگر خود، موفق عمل کرده اند.

     

    امر به معروف و نهی از منکر در نگاه بسیج
    هر حکمی از احکام اسلامی، اهمیتی دارد که بی توجهی به آن، اجرای احکام دیگر را نیز با مشکل روبه رو می سازد. در این میان، بی توجهی به احکامی که جنبه اجتماعی دارند، بیش از احکام دیگر، نابسامانی پدید می آورد. اسلام، روش جلوگیری از نابسامانی های اجتماعی را امر به معروف و نهی از منکر می داند. قرآن کریم و احادیث معصومان به صراحت بر این فریضه الهی تأکید می کنند و فراموشی آن را آفتی می دانند که سلامت دین و دنیا را به خطر می اندازد و جامعه را به فساد می کشاند.

    یکی از وظایف مهم و دقیق بسیج، امر به معروف و نهی از منکر است. بسیج به عنوان نیرویی مردمی، وظیفه دارد با هرگونه فساد و انحراف اجتماعی برخورد کند. انجام چنین وظیفه حساسی، نیازمند تربیت نیروهای باتجربه و کارآزموده است که شیوه های برخورد درست با متخلفان را بشناسند و با شرایط و موقعیت های امر به معروف و نهی از منکر نیز آشنا باشند. امروزه، پایگاه های بسیج در سراسر کشور، برنامه منظم و گسترده ای را برای آموزش چنین افرادی پیش رو دارند.


     



    الف) منشأ زیبایی و توجه به آن در دین:

    شاید مناسبتر بود کـه سخن با تعریف "زیـبایی" آغـاز گردد، ولی همانگونه که استاد "شهید مطهری" نیز اذعان دارند از این مفهوم نمی توان تعریف واقعی ارائه کرد[1] و حداکثر این است که تعاریف با بعضی از ویژگیهای زیبایی آشنا شویم.[2]

    همچنین اهمیت "زیبایی" نـیز در ذیل بحث حاضر خودبخود مورد توجه و تأکید قرار می گیرد.

    اما در باب منشأ زیبایی، سوال اساسی زیر می تواند مطرح باشد که چه عاملی سبب می شود تا نمودها را به زیـبا، نـازیبا و بیطرف و یا هنرمندانه ، غیر هنرمندانه و خنثی تقسیم کنیم. مهمترین ریشه های توجه به این ابعاد متفاوت دو امر زیر است:

    1) فطرت یا استعداد زیبایی یابی: بر خـورد بـا مصادیق زیبابی، نهاد زیبایابی انسان را تقویت می کند و بدینسان به فهم بی نهایت زیبایی راه می یابد. احساس زیبابی به صورت بالقوه در نهاد انسانها قرار دارد و برای دریافت زیبایی و بهره جـستن از آن و بـه تـصویر کشیدن آن، هنر و رسیدن به انـبساط روحـی، تـنها باید از قوه به فعلیت برسد.

    2) عظمت روح انسان وکوچک بودن دنیا: اینکه از دیدگاه مذهبی دنیا به "زندان" تعبیر شده است، مـقایسه دنـیا در مـقابل عظمت روح انسان است و الا برای بعضی از روحها، دنیا جـایی بـس فراخ و مغتنم است. در زیبایی است که انسان کم کم از دایرۀ محدود و محصور دنیا خارج شده و برای بالاتر از آن نقشه داشـته و تـخیل فـراتر رفتن از آن را می کند. در مسیر زیبایی حقیقی و معشوق واقعی است کـه خود اصلی را یافته و اقناع و می گردد.

    "هنر" که فی الواقع زیبایی آفرینی است نیز ازکارهایش این اسـت کـه بـعد از آنکه انسان با آگاهی بیشتر از طبیعت گریخته و طبیعت را با خود بـیگانه مـی بیند و خود را در دنیا غریب یافته، به کشمکش در می آید تا احساس غربت در او تخفیف پیدا کند.[3]

    امـا بـحث از زیـبایی در دین را با این نکته آغاز می کنیم که خداوند خودش را به صـفت "زیـبایی"(جـمال) وصف می کند و همچنین همین مفهوم و متعلقات آن هشت بار در قرآن مجید آمده اسـت. مـثلاً در قـرآن، ستارگان به زیبایی وصف شده اند (صافات/ 6)و از بـاغهای زیـبا سـخن به میان آمده(نمل/60) و از صفت اخلاقی صبر یاد گردیده است.(معارج/5) و.

    غیر از نکتۀ فـوق، خـود شیوه عرضۀ قرآن، زیبا و هنرمندانه است. در این باب سخن بسیار است و طرح آنـها بـا عـرض مقاله دور می افتد. تنها اشاره می شود که "سید قطب" در این باب نکات دقیق و قـابل تـوجهی را استخراج کرده و معتقد است که "تصویر" ابزار خاص و مناسب در اسلوب بیان قـرآنی اسـت و بـرای آزمون این مدعا، در هشت مورد به مثالهای قرآنی استشهاد نموده و در بیان ویژگیهای هنری قرآن بـه انـحاء ارائه داسـتان و تنوع نمایش درآن براساس آیات قرآنی می پردازد و همه این سخنان را با زیبایی و هـنر بـدین نحو پیوند می زنند که "در مواجهه با این صحنه ها نباید فراموش کنیم که همه در لبـاس فـاخر هنری عرضه شده اند و ما چنان می پنداریم که آنها را در واقع مـی بـینیم و نه خیال. این اعجاز از برکت شخصیت دادن بـه آفـریده هـا و قدرت بیان حاصل می شود و فراموش نـکنیم کـه نقش انگیزی و هنر ریزی قرآن تنها و تنها با همین کلمات عادی است.[4]

    بـرای رعـایت اختصار و تأکید بر اهمیت زیـبایی و هـنر به عـنوان نـتیجۀ ایـن بخش، با بیان جمله ای از مقام مـعظم رهـبری این عنوان خاتمه داده می شود. ایشان بر این باورند که " آنکه جـاذبه دارد زیـبایی است، زیبایی اگر نبود کسی نـگاه نمی کند تا از آنـچه کـه درآن وجود دارد، چیزی بفهمد، " آدم معمولی بـرای ایـنکه بفهمد، احتیاج دارد که توجهش جلب شود. چه موقع نگاه خواهد کرد؟ آن وقتی که جـاذبه وجـود داشته باشد، آن وقتی که هـنر بـاشد، زیـبایی باشد.[5]

    تا اینجا، ضمن تـوجه بـه تعریف واقـعی نـپذیرفتن زیـبایی، از دو منشأ فطرت و عظمت روحـ انسان، به عنوان سرچشمه های زیبایی اشاره شده و آنگاه بسیار لوجزبر به توجه دین بـه امـر زیبایی اشاره گردید.

    ب) انواع زیبایی:

    در یـک تـقسیم بـندی کـلی، زیـبایی به دو نوع "مـحسوس" و "غـیرمحسوس" قابل تقسیم است:

    1) زیبایی محسوس: بعضی خواسته اند فقط زیبایی محسوس، آن هم بخشی را که به رابـطۀ دو انـسان بـر می گردد تحت عنوان "عشق" مبدأ نـخستین زیـبایی هـا بـشمارند و زیـبایی هـای دیگر طبیعت را معنای مجازی و ثانوی آن زیبایی قلمداد کنند.

    آنها بر این باورند که "حساسیت" به زیبایی ممکن است از شخص مطلوب و محبوب به اشیاء وابسته به او و به رفـتار و شکل گفتار او به هر چه از راه تملک و شباهت از اوست برسد و تمام جهان از لطف و زیبایی او بهره بگیرد.

    این مبنا از روی دو مفروض منتج می شود اول اینکه: زیبایی امری "ذهنی" است؛ و ثانیاً عشق تنها در عـشق انـسانی آنهم در قالب حسی و جنسی خلاصه می شود.

    حال آنکه اذعان به این حد از زیبایی، پایین آوردن سطح نگرش و کوچک دیدن افقهای انسانی است، در صورتی که حوزه های واقعی زیبایی انـسانی را در زیـباییهای غیرمحسوس باید جست.

    2)زیبایی غیرمحسوس: این نوع از زیبایی خود در دو سطح قابل بررسی است: اول زیبایی مربوط به قوۀ خیال: این نوع زیبایی که بـه صـورتهای ذهنی انسان مربوط است و بـاعث جـلب توجه و کشش افراد می شود "استاد شهید مرتضی مطهری" در شرح این نوع زیبایی آورده اند: زیبایی فصاحت و بلاغت در چیست؟. . زیبایی است که چنین می کند آن زیـبایی چیست؟ آیـا زیبایی لفظ است؟ نه، تـنها لفـظ نیست، بلکه معانی این الفاظ است. البته خود لفظ هم، در فصاحت دخالتی دارد، ولی تنها لفظ نیست، معانی این الفاظ و معانی ذهنی آن چنان زیبا کنار یکدیگر قرار گرفته که روح انسان را به سـوی خـود جلب می کند. قرآن نفوذ خارق العاده خودش را از چه دارد؟ از زیبایی و فصاحتش"[6]

    دوم: زیبایی معقول: که بالاتر از زیبایی قوه خیال بوده و فقط توسط عقل درک می شود و به آن زیبایی عقلی، یا حُسن عـقلی گـویند. بعضی کـارها فی حد ذاته دارای زیبایی فرض می شوند. در این بخش، عقل انسان به جایی می رسد که زیـبایی معنوی کارهای اخلاقی را درک می کند. زیبایی فداکاری، استقامت و عدالت، با عـقل درک مـی شـود.

    البته زیبایی عقلی، به زیبایی قلبی بر می گردد، چون حسن و قبح، از مقولۀ احساسند، که کار قـلب اسـت. انسان در فطرت ناخودآگاه خود، زیبایی آنچه را که خدا از او خواسته است، درک می کـند.[7]

    ج) جـایگاه وکـارکرد واقعی مساجد:

    در این قسمت برای رعایت اختصار، بدون هیچ شرح و تفسیری تنها به دیدگاه حـضرت امام خمینی (ره) در مورد نقش واقعی مساجد اشاره می گردد.

    ایشان می فرمودند: از مـسجد تبلیغات اسلامی شروع مـی شـده است و از مسجد حرکت قوای اسلامی برای سرکوبی کفار و وارد کردن آنها در بیرق اسلام بوده است. همیشه در صدر اسلام مسجد مرکز حرکات و مرکز جنبشها بوده است. شما که از اهالی مسجد و از علمای مساجد هستید، باید پیروی از پیغمبر اسلام و اصحاب آن سرورکنید و مساجد را برای تبلیغ اسلام و حرکت اسلامیت و برای قطع ایادی شرک و کفر و تأیید مستضعفین در مقابل مـستکبرین قـرار بدهید.»[8]

    و در جای دیگر می فرمایند که: این مساجد است که این بساط را درست کرد، این مساجد است که نهضت را درست کرد، در عهد رسول الله هم و بعد از آن تا مدتها مسجد مرکز اجـتماع سـیاسی بود، مرکز تجهییش بود. محراب یعنی مکان حرب، مکان جنگ، هم جنگ با شیطان و هم جنگ با طاغوت. از محرابها، باید جنگ پیدا شود، چنانچه بیشتر از محرابها و از مسجدها پیدا مـی شـد.[9]

    تا اینجا از سویی به جایگاه زیبایی در دین و اهمیت آن براساس نگرش دینی و منشأ فطری و خدایی آن و طرح مساله زیبایی در کلام و کتاب مقدس الهی اشاره شد. حاصل آنکه مساله زیبایی در دیـن مـوضوعیت دارد. نـکته بعدی آنکه زیبایی تنها در زیـبایی مـحسوس، خـلاصه نشده بلکه آنچه شایستۀ شأن انسانی است، فراتر رفتن از حوزۀ محسوسات است، که به زیبایی خیال و عقل و دل اشاره شد نهایتاً نـقش واقـعی مـسجد در حد مسایل عبادی فردی خلاصه نشده، بلکه بـراساس سـنت نبوی به نقل از مفسر واقعی اسلام ناب محمدی(ص)، صبغۀ اجتماعی و ی و نظامی دارد و. مسجد اولویت دارد.

    حال در ادامه باید به رسـالت بـسیجیان، ایـن مردان مسجد و سنگر اشاره نمود که چگونه می توانند از ابـزارهای زیبایی، در میادین حسّی و فرا حسی برای زیبا سازی مسجد و ایجاد جذبه و کشش در آن و سوق دادن این پایگاه الهی بـه جـایگاه واقـعی خود بهره ببرند. از آنجا که پای "زیبایی" به میان می آیـد، کـار، ظرافت، دقت، حساسیت و در عین حال لطافت، کشش و جاذبه خاص خود را می یابد.

    د) نقش بسیج بـا بـهره وری از ابـعاد زیبایی درکارکرد واقعی مساجد:

    چنانچه ملاحظه شد، مساله زیبایی در سه بعد" حسی" و " خیالی" و" عـقلی" قـابل بـررسی است. در این بخش از سخن، نقش بسیجیان در بهره وری از هر یک از انواع زیبایی در ایجاد جـاذبه بـرای مساجد مورد بحث قرار می گیرد:

    1) زیبایی "حسی" در مساجد: در بخش زیباییهای مشهود و مـلموس بـسیجیان از دو زاویـه "ایجابی"- "اثباتی" و "سلبی" می توانند عمل کنند. اما اقدامات "اثباتی" بسیجیان در زیباسازی مساجد بـه شـکل فعالیتهای زیر می تواند باشد:

    1-1) رعایت ظواهر و حضور زیبا در مساجد: چنانچه در روایات نـیز تـأکید شـده است، باید با لباس تمیز و آراسته و تاحد امکان سفید، معطر و نظیف در صفوف جماعت و مساجد حـاضر شـوند وضع موی سر و ریش و. متناسب، آراسته باشد، هرچند گاه کلیه بسیجیان مـساجد، بـا لبـاس بسیجی، چفیۀ مرتب و حتی الامکان یک شکل، در صفوف جماعت حاضر شوند و خصوصاً صفوف اول را پوشش دهـند.

    2-1) نـظم بـسیجیان در مساجد: بی نظمی و بی تناسبی، نازیبا و نامطلوب جلوه می نماید. در مقابل نظم، تـناسب و مـوزون بودن، ایجاد زیبایی و جاذبه می کند. بسیجیان باید عملاً در انظار دیگران نظم را به نمایش بگذارند تـا بـر زیبایی مساجد از این جهات بیفزایند. مثلاً صفوف نماز جماعت را بسیار مرتب و مـنظم شـکل دهند، حضور منظم و اول وقت در مساجد داشته بـاشند، کـه مـحافل و جمع بسیجیان در ابتدای نماز ایجاد جاذبه مـی کـند؛ خروج بسیجیان از مساجد دیرتر از دیگران و در ترتیب خاص و حساب شده باشد.

    3-1) بهره وری از ابزارهای هـنری و زیـبایی آفرین: در مساجد، بسیجیان از "طراحی"، "خـطاطی" و "نـقاشی" و. بهره بـرده، مـطالبی را کـه مربوط به نماز می باشد.

    2 (متن نـماز غـفیله، آیات خاص، ادعیه بین نماز، اذکار دیگر و.) در قالبهای بسیار زیبا و در زیباترین شـکل مـمکن ارائه دهند؛ تبلیغات دیگر مربوط به بـسیج؛ انقلاب، ایام ا. و دیگر مـطالب را نـیز وماً از طراحی و ابتکارات افراد خـوش ذوق بـهره ببرند و تراکتها و پارچه های نصب و توزیع شده باید روند کیفی و مطلوبتر بخود بـپذیرند و زیـبایی قالبها، افراد را به توجه کـردن در مـحتوی راغـب می نماید.

    امـا اقـدامات "سلبی" بسیجیان برای زدودن زشـتیها تـا به جاذبه و زیبایی آن لطمه نخورد، نیز خودبخود قابل توجه و درخور ملاحظه است. اقداماتی از قـبیل: شـستن نوبه ای و هر چندگاه ظرفها و فرشهای مـساجد؛ زیـرا که گـاهی انـسان از شـدت بوی فرشها تحمل سـجده بر روی آنها را ندارد؛ برادران بسیجی توجه داشته باشند با لباس عرق کرده و جوراب کثیف داخـل مـساجد نشده و این فرهنگ را به دیگران نـیز سـرایت دهـند؛ اطـلاعیه هـا، پارچه ها، و نـوشته هـای قدیمی و کثیف از درون مساجد هرچندگاه پاکسازی شوند؛ لامپها، شیشه ها و امکانات از این قبیل به صورت برنامه ریـزی شـده غـبارروبی شوند.

    2) زیبایی خیال در مساجد: بسیجیان باید از ابـزارها و مـعابر و مـنافذی کـه بـاعث زیـبایی در میدان خیال می شود بهره گیرند. در این راستا به صورت ایجابی پیشنهاد می گردد که:

    1-2) بهره گیری از ابزارهای برانگیزنده قوه خیال: مثلاً بسیجیان در مراسمها حتماً از موسیقی هـای رزمی (نه بزمی)[10] و از ادوات ضروری در این راستا بهره گـیرند، در شـعر و سرودها برای مناسبتها، ضمن توجه کامل به محتوا، به نغمات و قالبهای ارائه به آنها توجه کامل نمایند، تا زیبایی های منبعث از آن بر جاذبه مـساجد بـیفزاید، از نوارهای اساتید مشهور و قراء جـهانی بـه مناسبت و در زمانهای مناسب استفاده شود.

    2-2) دقت در ارائه برنامه های مربوط به حوزه تخیل: مثلاً بسیجیان با حضور فعال در مساجد، در تصمیم گیریها مؤثر بوده و جهت دهـنده بـه فعالیتهای تبلیغی مساجد بـاشند. بـه عنوان مثال در انتخاب مؤذن، مکبر، مجری برنامه ها حضور داشته باشند. در ادعیه حتماً زیبایی صوتی لحاظ گردد و افراد منتخب به اینگونه فعالیتها بپردازند، از قاریان خوش صورت در محافل سود جسته و حـلقه هـای قرآنی را بعد از نمازها پیشنهاد و تقویت نمایند(چنانچه سابقۀ ارائه سوره واقعه از سوی بعضی رزمندگان به صورت جمعی در جبهه ها و پشت جبهه ها موجود می باشد)، در ارائه دکلمه ها، مداحیها، مقالات ضمن تـوجه بـه محتوا حـتماً به قالبهایی که زیبایی های مربوط به قوه تخیل را برمی انگیزاند توجه شود؛ در ارائه نمایشها، فیلمها و. به جـنبه های هنری و زیبایی شناختی توجه عمیق شود که می تواند در نـماز، ادعـیه، مـسجد و. مؤثر افتند.

    طبیعی است که باید از کلیۀ مواردی که سبب تلخی ذائقه ها، ایجاد عکس العمل سـوء در قـوه مخیله می شود، خودداری کرد. مثلاً از افراد بد صورت خواهش گردد که اذان، قـرائت قـرآن و. را بـه عهده نگیرند.( البته نحوۀ طرح و برخورد با این افراد باید حساب شده باشد که مـشکل دیگری پیش نیاید.)

    3) توجه به زیبایی معقول مساجد: در این قسمت، عمده بحث آن است که جامعه اسـلامی بـا عقل خود و در نهایت با قلب و دل خود، زیبایی های اعمال حسنه و زیبا را درک کند و بدانها جذب شود و در این زمینه بسیجیان در مساجد می توانند نقش عمده ای را به عهده گیرند. توضیحاً اشاره می شود کـه خوب است در شیوه های تربیتی از تهدید جسمانی ( قانون و مجازاتهای حقوقی)، تهدید آخرتی (عذاب قیامت) غیره که از عوامل بازدارنده اند استفاده شود در این قسمت سخن بر سرآن است که آحاد جامعه در مـسیر تـربیت ( مثلاً راست گویی) نه از آن سو که حتی بهشت آفرین است یا فلان عمل که عذاب آور است، بلکه بدان جهت راست بگویند، که این عمل زیباست و انسانی که طبع زیبایی شـناسی و عـقل درّاکۀ جمال فهمی دارد، تن به آلودگی دروغ نمی دهد و به راست گویی و صداقت گرایش دارد. افعال عینی و عملی بسیجیان در ترویج زیبایی های معقول در مساجد در اشکال زیر قابل توصیه اند:

    1-3) الگوی عـملی اسـلام: بسیجیان به تعبیر حدیث مشهور، باید مردم را در عمل به اسلام و به زیبایی های فرامین الهی بخوانند، نه صرفاً زبان، در اینجاست که شیوۀ دست دادن، مصافحه، ارتباط، نشستن، برخاستن، حـرف زدن و حـتی سـکوت بسیجیان در عمل می تواند مـساجد و امـاکن بـسیج را به عنوان اسلام مجسم در بیاورد و یک برخورد زیبا می تواند گاه زندگی یک فرد را عوض کند و یا عمل قبیح و زشت او را اصـلاح کـند. (بـرخورد سنجیدۀ امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در اصلاح وضوی پیـرمرد، کـه آن کار چقدر قشنگ و حساب شده بود. )

    2-3) ملاحظۀ زمان و مکان در تبلیغات و مساجد: برای اینکه آمدن به مسجد، به عنوان سـنت حـسنه ای درآیـد، از کلیۀ افعال و اعمالی که سبب تصویر نازیبای مسجد می شـود، خودداری گردد. مثلاً نماز جماعت باید در زمان محدودتر و با سرعت بیشتر از نمازهای احیاناً فرادی برگزار گردد. (توصیه بـه شـیوه نـماز جماعت درکلمات پیامبر و حضرت امیر(ع) برای ائمه جماعات و استانداران موضوعیت داشـته و مـورد تأکید واقع شده است) از سخنرانی بین نماز جماعت خودداری گردیده و در زمانهای مشخص و اعلام شده در بعد از نـماز بـاشد، کـه علاقمندان از آن بهره جویند و کسانی که مشکل و کار دارند از ثواب مسجد و جماعت مـحروم نـمانند. مـعقول کردن حضور در مساجد از این جهت مهم است که می توان به یک جوان بـه صـورت کـاملاً مستدل توصیه نمود که شما مثلاً 4/1 ساعت را برای نماز مغرب و عشاء بیایید و یا از فـلان مـغازه دار خواست که مدت محدودی درب مغازه را ببندد. در این صورت حضور در مساجد ایجاد جاذبه نـموده و صـفهای نـماز طولانی تر خواهد شد.

    3-3) معرفی زیبایی های جنگ تحمیلی: مهمترین زیبایی جنگ تحمیلی هـشت سـاله، تربیت نسلهایی است که مظهر صداقت، ایثار و فداکاری اند. به تصویر کشیدن چـهره شـهدا، جـانبازان، آزادگان و بخصوص تأمل و تمرکز بر ارائه زندگی دلیر مردانی که در میدانهای علمی و اجتماعی موفق و الگو بـوده انـد و هستند، اعتماد به خدای این افراد، توکل، زهد و عزت نفس آنها و فـراری بـودن از تـذلّل و خواری و سرخم نکردن در مقابل کس و ناکس، لذا مبلغین می توانند از این نمودهای عینی در ارائه دین در مساجد بـهره بـبرند.

    4-3) تـأکید به جامعیت نقش مساجد: یکسو نگری، تک بعدی و تنها به یک گـوشۀ امـری پرداختن، نقص در کار بوده و در عوض کمال، و موزونیت، حسنی است که در نتیجۀ زیبا و مطلوب است و در ارائه دین نـیز جـامعیت، به مقبولیت و مطلوبیت آن و نهایتاً معقولیتش می افزاید و چنانچه اشاره شد در مـساجد هـم، کارکرد اصلی آن تأکید بر ارائه صبغه های سـیاسی، اجـتماعی، نـظامی و. می باشد، پس برای ایجاد جاذبه در مساجد بـاید هـمزمان" مسجد" پاسخگوی نیازهای متفاوت باشد.

    اگر مسجد، مکان حرب، اعزام به جبهه، سـازماندهی نـیروها و. است، نقش محوری "بسیجیان" در مـساجد بـه این ابـعاد پوشـش مـی دهد. برای ایجاد جاذبه در سایر مـیادین نـیز باید مراکز مؤثر در امور جامعه، را با مساجد مرتبط نمود.

    گشایش "صندوقهای قـرض الحـسنه" در ابعاد اقتصادی، و همینطور قرار دادن محل کـار "شورای" مناطق و محلات، در مـساجد کـه به نوبه خود می تـوانند در مـورد مسایل اقتصادی و اجتماعی تصمیم بگیرند و لذا به مشکلات و اختلافات مردم در مراحل اولیه رسیدگی کـنند. و هـمچنین مراکزی که در"امور جوانان" (مـشکلات فـرهنگی، تـربیتی، ازدواج و.) تصمیم گیرنده بـاشند. هـمه سونگری مساجد و خلاصه نـشدن در مـسایل فردی و عبادی سبب موزونیت، تناسب، زیبایی معقول مساجد و نقش محوری این اماکن الهی مـی گـردد، ضمن اینکه مسجد به کارکرد واقـعی خـود که در صـدر اسـلام داشـته، باز می گردد.

    5-3) در جـهت" سلبی" نیز کلیۀ مسایلی که بر زیبایی های عقول مساجد لطمه می زند، باید جـلوگیری شـود. به جای تکیه بر "کمیتها" و ارائه بـرنامه هـای عـریض و طـویل و بـی تناسب، اصل را بـر"کـیفیت" برنامه ها گذارده و روی لحظه به لحظۀ آن تأمل شده و از مجری، مداح، واعظ، و شوراهای دخیل در امور متفاوت هـمه حـساب شـده و از بهترین، خوش برخوردترین، عاملترین و موجه ترین نـیروها بـرگزیده شـوند. از ایـنکه مـسجد، نـقش سلب امنیت روحی و روانی و. را بازی کند، جلوگیری کنند و بدین جهت خصوصاً بلندگوی مسجد، غیر از اذان را به بیرون پخش نکنند. حتی پخش صدا در داخل مسجد نیز موزون و فنی و حـساب شده باشد از اینکه بعضی از اقشار گروهها، صنفها، جناحها و جنسهای خاص، حاکمیت داشته باشند، به شدت پرهیز شود، ملاک و مدار بکارگیری نیروها ملاکهای اسلامی "علم" و "جهاد" و "تقوی" باشد و خصوصاً از جوانان و نـوجوانان و هـمچنین از خواهران برای تدبیر در امور مربوط به خوشان و دو مسایل کلی مساجد بهره برداری شود. در مسایل مربوط به اقشار مختلف جامعه اصل را بر "جاذبه" و نه "دافعه" گذارده شود. به عبارت دیـگر هـمه نیروها مورد استقبال باشند ولی مرکزیت با نیروهای مجرب و متعهد باشد.

    رعایت زیبایی های "حسی، خیالی، عقلی" در امور مساجد از سوی بسیجیان، سبب محبوبیت بـسیجیان از سـویی، موفقیت در جذب نیروها از سوی دیـگر و فـعال شدن مساجد و مرکزیت یافتن این اصیلترین مکان برای سازماندهی و. نیروها به پیروی از سنت نبوی خواهد شد و مسجد کارکرد واقعی خود را به دست صالحترین نـیروهای جـامعه باز خواهد یافت.

    پی نـوشت ها

    [1] - مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، انتشارات صدرا: 1367، ص97.

    [2] - برای ملاحظه بعضی تعاریف زیبایی مراجعه شود به: ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، چاپ دانشجویی: 1373، ص ص 9- 2 و، و.ت.ستیس، فلسفه هگل، تـرجمه حـمید عنایت، ج دوم، شرکت سهامی کتابهای جیبی(چاپ ششم): 1370، ص629.

    [3]  - برای مطالعه بیشتر منشأ هنر و زیبایی مراجعه شـود بـه: محمدتقی جعفری، مقاله جایگاه زیبایی در فلسفه زندگی، نامه فرهنگی شریف: دی ماه 1372، ص ص 9- 15.

    [4]  - سید قـطب، آفـرینش هنری در قرآن، ترجمه مـحمد مـهدی فولادوند، بنیاد قرآن: 1359، ص 75 و ص ص 74-44و 61-159.

    [5]  - هنر از دیدگاه مقام معظم رهبری حضرت آیت ا. ای، دفتر نشر فـرهنگ اسـلامی، چاپ چهارم: 1373،ص19.

    [6]  - فلسفه اخلاق، ص ص 4-102.

    [7] - برای مطالعه بیشتر مـراجعه شود به: فلسفه اخلاق، ص ص 10-107 و ص 131.

    [8]  - اسلام ناب درکلام و پیـام امـام خـمینی(ره)،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره): خرداد 74،ص 80.

    [9] - همان منبع81.

    [10] اینکه موسیقی مطلقاً از نگاه دینی مورد مقبول و یا مطرود واقع نشده است، از آنروست که جدای از محتوای فاسدی که می تواند ضمیمه آهنگها شود، خـود آهـنگهای طرب آور و بزمی می تواند روحیۀ عفاف، حیا و. را از جامعه بزداید. به عنوان شاهد می خوانیم که مادیانهای سرزمین لیبی از شنیدن موسیقی برای عمل جفتگیری تهییج می شودند. پس باید ن احتیاط کنند! لذات فلسفه، ص 220

     




    دنیا محل بلا و ظرف ابتلائات الاهی است، بدان جهت که سره از ناسره، جدا و تمییز گردد. و این خاص عده ای نیست و هیچ فردی و گروهی را در هیچ لباس و مسلک و منصبی یارای فرار از آن نمی باشد. لکن آن چه در این راه انسان غافل را از خطاها می تواند حافظ باشد، انتقاد دل سوزانه ی دوستان است. و من آنان را به ترین دوستان می خوانم. گرچه این سخنان را بارها و بارها نوشته و گفته ایم، اما به دلیل اهمیت موضوع جایی برای خسته شدن وجود ندارد و صرف نشنیدن یا طفره رفتن و مقبول نیافتادن دلیل بر نقدنکردن نمی تواند باشد. فلذا دست به قلم می بریم و امیدواریم که ان شاءالله بتواند راه های انحرافی در مسیر صراط مستقیم را به عزیزان بسیج دانش جویی بنمایاند. چه تلخ باشد و چه شیرین!

    *

    اولین سئوالی که بایستی پاسخ داده شود این است که دایره و محدوده ی بسیج چیست و تا کجا است؟ و آیا اصلاً می توان محدوده ای برای بسیج قایل شد؟ به بیان واضح و عمیق تر این که آیا بسیجِ فعلی نماینده ی انحصاری بسیج» است؟

    در پاسخ باید گفت بسیجی نه در قالب زمان می گنجد و نه در قالب مکان. بسیج جاودان است. هم چنان که اسلام نه در قالب زمان می گنجد و نه در قالب مکان. بسیج فرزند اسلام است، هم چنان که فرزند زمان و مکان خویش نیز می باشد. لکن تفاوت است میان این دو. نسبت به اولی محاط است و در نسبت به دومی محیط. این نتیجه از آن جا نشأت می گیرد که اسلام نه مرز جغرافیایی می شناسد و نه زمان تاریخی. پس فرزند اسلام باید دارای چنین ویژه گی خاصی گردد تا هم جنس و بل که آینه ی تمام نمای آن شود.

    اما این چه گونه ممکن است که هم فرزند زمانه بود و هم محیط بر آن؟ پاسخ بسیار روشن و بدیهی است. بسیج جسم و قالب خشک و مقدس مآب نیست، بسیج روح حاکم بر زمان و مکان است. بسیج فرزند اسلامی است که روح حاکم بر زمان و مکان است. بسیج تفکر خاص است نه تشکل خاص. (البته این سخن به معنای نفی تشکل و سازمان خاص نیست، گرچه در رد نگرش سازمانی و تشکلی هست.) اگر دنیا روزی توانست پای تفکر اسلام ناب» را ببندد، هم آنا پای بسیج را هم بسته است. و این از محالات عالم امکان است.

    *

    با این اوصاف بسیجی هم بایستی یک انسان مرگ آگاه و درعین حال متفکر باشد و این دو جزء اساسی ترین ویژه گی های بسیجی است. حضرت روح الله در فرمان تشکیل بسیج دانش جو و طلبه چنین می فرمایند: باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند. و این شدنی است، چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست.1»

    و چه گونه است که وقتی امام بسیج را منحصر به ایران نمی داند، ما این نعمت عظیم را منحصر به تشکل ها و پای گاه های مقاومت می دانیم و بین خود و دیگران دیواری به بلندی ارتجاع و ضخامت تعصب بی جا و از جنس نفی و اثبات کشیده ایم؟ این خطراتی است که مجموعه ی بسیج دانش جویی را تهدید می کند. چرا که اگر بسیجی خود را از دیگران جدا کند، متعاقباً مردم نیز احساس غریبی نسبت به او خواهند داشت. آیا می توان چنین بسیجی را بسیجی خواند؟ هرگز! جنس بسیجیِ خمینی» جنس مردمی است که حضرت اش آنان را مستضعف» خواند.

    شکی نیست در این که برای ظهور و بروز چنین روح و تفکری نیاز به میدان و جولان گه ای هستیم که هر آن چه مورد ادعا است را جامه ی عمل بپوشاند. بی تردید چنین معرکه و میدانی ایستا نخواهد بود، چرا که لازمه ی روح، حرکت است و این درست در مقابل ایستایی است. میدانی که دایماً در حال رشد و تحول و بالنده گی است. در یک کلام‏، تفکر و روح بسیج تنها و تنها در بستر انقلاب جریان پیدا می کند و بس.

    *

    اکنون سخن از انقلاب به میان آمده است. جایی که در آن نکته ها و سخن هاست. می توان انقلاب را این گونه تعریف و تصور و حتا باور کرد که یک حرکت و جوشش ی و فکری ای است که دفعتاً موجب تغییر ترکیب نظام ی و یون می شود». با چنین تعریف و باوری بسیاری از شورش های خیابانی و تمامی کودتاهای نظامی و غیرنظامی را باید داخل در مفهوم انقلاب دانست. و اگر چنین باشد، انقلاب اسلامی ما را باید با شورش ها و کودتاها و انقلاب های آفریقا و آمریکای لاتین مقایسه نمود. و این قیاسی است مع الفارق. بر فرض حق»بودن چنین تعریفی از انقلاب، باید ببینیم این انقلاب تا چه حد توانسته است به ارزش ها و شعارهای اصلاحی خویش عمل کند، وگرنه تعیین نظام ی که یک شبه نیز حاصل می شود. باید دید آن ارزش های والا و متعالی که هزاران شهید خون خود را به پای آن ریختند، به تمامی حاصل شده است یا خیر؟ پاسخ این که اگر کسی در مقابل جوا ن ها ادعا کند و بگوید نظام اسلامی ما هیچ عیبی ندارد و هم آن قالبی را که اسلام خواسته، ما داریم پیاده می کنیم، گزاف گفته است؛ به هیچ وجه این طور نیست.2»

    اما اگر بگوییم انقلاب یک دوره است؛ انقلاب یک حرکت مستمر است؛ انقلاب یک چیز دفعی و آنی نیست؛ انقلاب تحولی است که به طور مستمر در طول سالیان دراز انجام می گیرد.3» آن گاه است که قضیه صورتی دیگر پیدا می کند؛ بسیج» فرزند طبیعی چنین انقلابی است. انقلابی که در حال صیرورت فکری، فرهنگی، اجتماعی و ی و اقتصادی خوداش است. انقلاب اسلامی ما چون مرداب بی حرکت نیست، جاری و سیال و هم واره در حال تکامل است. انقلابی است که چشم به فتح سنگرهای کلیدی دنیا» دوخته است، انقلابی است که می خواهد پرچم لااله الا الله را در همه ی قله های رفیع دنیا» نصب کند. انقلابی است که قصد دارد نوای دل نشین توحید را از ناقوس کلیساها» بنوازد. با چنین باوری از انقلاب اگر بسیج دانش جویی خود را بازبینی نکند، مطمئناً و بی هیچ شکی چیزی جز وبال نخواهد بود.

    *

    به راستی ما کجا ایستاده ایم؟ این سؤالی است که هر صبح گاهان باید از خویش بپرسیم. ما در کجای این بستر جاری عشق (انقلاب) هستیم؟ آیا بسیج دانش جویی امروز مصداق هم آن پیش گامان رهایی» است که حضرت امام دست یک آیک» آنان را می بوسد؟

    بسیجی امروز در دانش گاه ها بیش تر به فکر اصلاح دیگران است تا اصلاح خویش. و این دقیقاً مقابل آن چیزی است که بسیجیِ خمینی به دنبال آن بود؛ او خود را در جلوت ها فراموش نکرده بود، به تر بگویم جلوت اش را به خلوت اش پیوند زده بود و خود را به خدا. او ورد نه زبان اش که ورد عمل اش هم ذکر خدا بود. او امام و قول امام را وسیله ی رسیدن به خدا می دانست و این چنین بود که همه ی اعمال اش را با او تطبیق می کرد. او رضایت خدا را در گرو رضایت امام می دید و به این راه عشق می ورزید.

    با این دید جای شگفتی برای برخی کارهای خارق العاده اوایل انقلاب و دوران دفاع مقدس نمی ماند. امام گفته حصر آبادان باید شکسته شود!» هم آن و شکست حصر هم آن. امام گفته حملات علیه آمریکا باید بیش تر شود» هم آن و تسخیر لانه ی جاسوسی هم آن! اما امام این جمله را نیز فرمودند که باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است4». حال ما کجای داستان ایم؟

    پیام بسیجی اطاعت است، اطاعتی که از عشق به ولایت برمی خیزد5» امام دستور داده بود که اصلاح نفس کنید، و این چنین بود که بسیجیان فضای جنگ و جبهه و حتا شهرها را پر از عطر بال ملایک نموده بودند. دشواری اصلاح نفس را در این کش آکش به جان خریده بودند چه صفایی می یابد جنگ، وقتی امام بدان فرمان دهد؛ چه سهل می شود دشواری ها و چه شیرین می شود تلخی ها.6» اگر بسیجی یعنی این، وضع امروز ما چه نسبتی با آن دارد؟

    *

    ویژه گی بارز بسیجیِ خمینی مرگ آگاهی» و روحیه ی شهادت طلبی» او است. او با یاد مرگ می خوابید، با او بیدار می شد، با او زنده گی می کرد، با او گریه می کرد و سرانجام به او می خندید. او اهل خلوت کردن با رفیقان شهیداش بود. او با دوستان اش در شهادت طلبی مسابقه گذاشته بودند، نه در رفاه طلبی! او اهل سجده های طولانی بود. او اهل مناجات و ورد سحری بود. بسیجی، بسیجی است نه چیز دیگر. انقطاع از گذشته ی خود و بریدن از روحیه ی شهادت طلبی و دوری از معنویات و مناجات های بی ریا و در یک کلمه انقطاع از شهدا و خلوت با شهدا ما را تبدیل به انسان های بی خاصیت و حتا مقصر خواهد نمود.

    بسیجیِ خمینی به هنگامه ی سختی ها چنین می گفت حسبنا الله و نعم الوکیل، نعم المولا و نعم النصیر». و ما به هنگامه ی کم کاری ها چنین می گوییم: نیست، نداریم، نمی دهند، نمی گذارند، کم است، سهمیه نداریم و الخ». ما کجاایم و ملامت گر بیدار کجا؟

    *

    ماهیت بسیج ماهیتی فرهنگی است. بسیج نیرو و فرهنگی است که از اعتقاد به خدای جهان آفرین و نیروی بی نهایت او سرچشمه می گیرد.7» بسیجیِ خمینی بیش از آن که عالمِ فرهنگ باشد عامل به فرهنگ بود و به تر بگویم حتا بیش از آن که عامل به فرهنگ باشد حاملِ فرهنگ بود. توصیه های اکید حضرت امام مبنی بر این که مبادا پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زنده گی روزمره به فراموشی سپرده شوند8» گویای چه مطلب حایز اهمیتی است؟ مگر این جماعت عاشق پیشه و هنرمند چه خصوصیت بارزی دارند که نباید گوشه نشین دنیای دون پرور باشند؟ آیا آنان عامل به فرهنگ شهادت اند یا حامل فرهنگ؟ آیا آنان هم مثل ما هر کجا پا می گذارند با خود نمایش گاه و کنگره و جلسه و هم آیش و شب شعر و خاطره و نشریه و غیره حمل می کنند؟ آیا آن بسیجیِ خمینی که از جبهه ی جهاد فی سبیل الله باز می گشت با خود تیر و تفنگ و خاک طلائیه و شلمچه و فکه را می آورد؟ نه؛ بسیجیِ خمینی عامل به فرهنگ بود، اما عمل او از سر اضطرار و تزویر و مصلحت نبود. این چنین نبود که بنشینند در جلسه ای و آسیب شناسی کنند و بگویند که باید عامل به شعارها باشیم» و سپس هر که رود خانه ی خود. بسیجیِ خمینی حامل فرهنگ بود. پیش کسوتان شهادت و خون» هر کجا که قدم می گذاشتند، با نَفَس خود ابلاغ رسالت می کردند نه با نفس خود. او معتقد به روح عمل بود نه کالبد عمل. بسیجیِ خمینی در عینیت جامعه بود، نه در ذهنیت خویش.

    *

    از دیگر آفات عمده ی بسیج دانش جویی نگاه کاریکاتوری به مسایل است. گاه دیده می شود که عزیزان مسایل بزرگ را کوچک و برعکس نمایش می دهند. کاری که در طول این چندین سال بارها و بارها شاهداش بودیم. تشخیص ندادن اهم حتا از غیر مهم! شاید بتوان گفت نبود معرفت اساسی، مبنای چنین تشخیص های نادرستی باشد، اما به تر می توان گفت که دلیل عمده اش نداشتن استقلال فکری است. بسیج دانش جویی قرار بود خط ساز و خطاط باشد نه خط پذیر. چرا که حضرت اش فرمود: فرزندان بسیجی ام در این دو مرکز حوزه و دانش گاه پاس دار اصول تغییرناپذیر نه شرقی و نه غربی باشند. مسایل اعتقادی بسیجیان به عهده ی این دو پای گاه علمی است. حوزه ی علمیه و دانش گاه باید چهارچوب های اصیل اسلام ناب محمدی را در اختیار تمامی اعضای بسیج قرار دهند.9» لازمه ی تحقق این فرمایشات دو اصل مهم است: یکی استقلال فکری و دیگر معرفت عمیق دینی و ی.

    خوف از تردید، نقد، تفکر و عمل چنان بر پیکره و قامت بسیج دانش جویی رسوخ کرده که اعضای آن عمدتاً در دور و تسلسل باطل عمل زده گی افتاده اند. آن هم عمل زده گی تکراری و تقلیدی. جلسات تکراری، کارهای تکراری، حرف های کلیشه ای و تکراری، نشریات بی محتوای تکراری، اردوهای بی هدف تکراری.

    ابتدا باید به این قبیل کارها شک و تردید کرد. پس از آن قدم به وادی نقد گذاشت و سپس فکر را جای گزین آن نمود. نه هر فکری، فکری آزاد، مستقل، دوراندیش، جامع نگر، جامعه نگر، هنرمند، متعهد. این جا است که دیگر عمل، عملی است انقلابی و مقتضای روز.

    *

    معمولاً مدیریت های ضعیف و کم سواد آفت جان بسیج دانش جویی می شود. برای مدیر بسیج دانش جویی چهار مطلب باید اهمیت بسیار داشته باشد: 1 استقلال فکری و ی 2 تعهد انقلابی 3 عالم و عامل و حامل فرهنگ بودن 4 کارآمدی. که متأسفانه در اکثر این ها مشکل داریم. در مورد استقلال فکری باید گفت نه تنها مدیریت بل که کل مجموعه ی پای گاه ها وابسته به نهاد بسیج دانش جویی اند که مسئولان آن از جهات بسیاری صلاحیت تدبیر و برنامه ریزی برای دانش گاه ها را ندارند. در مورد تعهد انقلابی نبود روحیه ی انقلابی آفت بزرگی است که امروز دامن گیر این نهاد شده است. در مورد سومین شاخصه سخن گفتیم. چهار امین مورد را نمی توان به ساده گی قضاوت کرد. زیرا نیاز به موشکافی بسیار دارد. تا کارآمدی را چه گونه تعبیر کنیم. به نظر می رسد حضرت امام همه ی آن چه را باید در مورد مدیریت مطلوب در بسیج گفت در یک جمله بیان فرموده اند: شما در جنگ تحمیلی نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب می توان اسلام را فاتح جهان نمود. شما باید بدانید که کارتان به پایان نرسیده است، انقلاب اسلامی در جهان نیازمند فداکاری های شما است.» (2/9/67) ما به تبع مدیریتی را صحیح و خوب می دانیم که به فکر فتح جهان باشد، نه دفع جوان!

    *

    در پایان فقط اشاره ای می کنم به فهرست دیگر آسیب های بسیج دانش جویی که به نظر می رسد بایستی دقیق تر بر آن ها تأمل شود: نبودِ برنامه ریزی دقیق هم گام با چشم انداز بیست ساله ی نظام، کم توجه ای به مطالعه، ناآشنایی با هنر و جای گاه آن در انتقال پیام، فراموش کردن امربه معروف و نهی ازمنکر به عنوان واجب دینی، نداشتن پشتوانه های قوی و مستدل تئوریک، اسراف در نشریه های کم محتوا و شاید بی محتوا، ضعف درسی، ضعف علمی و فکری، نداشتن درک صحیح از جوان و دانش جوی امروزی و نقاط قوت و ضعف او و مصلحت اندیشی های بی جا که به فرموده ی ره بری قتل گاه انقلاب است».

    امیدواریم جزو آن بسیجیانی باشیم که حضرت امام هم واره به خلوص و صفای» آنان غبطه می خورد، و از خدا می خواست تا با آن ها محشور شود؛ چرا که در این دنیا افتخاراش این بود که خود بسیجی است10.

    پی نوشت ها:

    1. امام خمینی. 2 آذر 1367.

    2. ره بر معظم انقلاب. 12 آبان1380.

    3. ره بر معظم انقلاب. 13 بهمن 1377.

    4. امام خمینی. 2 آذر 1367.

    5. آوینی، سیدمرتضی. گنجینه ی آسمانی». ص 80.

    6. همان: 356.

    7. مصباح یزدی، محمدتقی. نگاهی گذرا به بسیج و بسیجی». ص 102.

    8. امام خمینی. پیام برائت از مشرکان».

    9. امام خمینی. 2 آذر 1367.

    10. همان.


    بسیج واژه ای آشناست. بسیج و حزب الله، از واژگان مقدسی است که هم در مرحله آغازین قیام و هم پس از استقرار نظام مورد تاکید امام بوده است. ایشان فرمود: بسیج لشکر مخلص خدا و مدرسه عشق است. به حق بسیج و بسیجیانند که کشور را از بحرانها نجات میدهند. و باید بسیجی ماند.

    سیمای بسیج و فرهنگ بسیجی

    بسیجی بانگ بلند بیداری است و باب رهایی، بلای جان استکبار است و برج استوار دیدبانی. بسیجی، بلبل خوشخوان گار جبهه هاست و باران معنویت در کویر رفاه گرایی. بسیجی بهار آفرین چهار فصل آزادی است و برق خشم الهی برتارک تاریک فکران مزدور و مدعی روشنفکری. بسیجی برکه غیرت دینی است و برف سپید بامدادی برهر بام و بر زن و شهر و دیار اسلامی. بازوانش بوسه گاه روح خداست و بلندای قامتش بازوی امن بندگان الهی. بهارش جاودان، برق سلاحش درخشان و بانگ تکبیرش بلندتر باد. بسیج، سرو بلند باغ پیروزی است و ستاره سهیل سحرهای ستم سوزی. بسیج ستاره سماواتیان در زمین است. و صاعقه مرگ ستمگران زمان، سلاح رهایی محرومان است و سوهان روح مستکبران، سنگرنشین سفره هفت سین ب اصفای آزادی است. مرد سنگر و سجاده و سپیده و سبزه و سرخ رویی و ستم سوزی. سلاحش با مهابت. سرودش پرطنین و ساحل دیدار مولایش مهدی موعود (عج) نزدیک تر باد.


    بسیج در نگاه امام و رهبری

    بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پر ثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین حدیث عشق می دهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سرداده اند. بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن، نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند. بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را که همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند. من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می خورم و از خدامی خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام.


    کارکردهای بسیج

    جوامع بزرگی همچون ایران که از تعدد و تکثر اقوام و نژادها و گستره سرزمینی وسیع با خرده فرهنگ های متعدد برخوردارند با دو ضرورت توأمان مواجهند؛ اول حفظ خرده فرهنگ های محلی به منظور بقای میراث فرهنگ های قومی و محلی و مصون ماندن از بحران هویت نسل های آینده و دوم ایجاد همبستگی ملی و وحدت میان فرهنگ ها، قومیت و نژادهای مختلف زیر پرچم و ملیت واحد. دامنه بسیج از ابتدای تأسیس آن تا کنون همه اقوام و نژادها و زبان های محلی مختلف در سراسر ایران اسلامی را دربر گرفته و همواره عضویت در بسیج و بخش های مختلف ساختار آن مجرا و کانالی برای اتصال قومیت ها و اقلیت ها به بدنه حاکمیت ملی کشور بوده است ضمن آنکه برنامه های بسیج با ویژگی های خاص آن برای هر محل و هر قومیت، فرصتی برای تجدید حیات و بقای فرهنگ های بومی و محلی بوده اند. در کنار این کارکرد مثبت، ظرفیت وحدت بخشی و ایجاد انسجام ملی و هماهنگی و همکاری میان خرده فرهنگ ها و قومیت ها در بسیج در حدی بسیار بالا موجود است و هر سال در مناسبت های مختلف و وقایع مختلف ی، اجتماعی و فرهنگی سال های گذشته بارها بسیج میقات ایرانیان مسلمان از نقاط مختلف کشور و با زبان ها و فرهنگ های مختلف بوده است.

    بسیج و مسجد

    در انقلاب بزرگ اسلامی مساجد محور مبارزه بر علیه رژیم طاغوت بود و بعد از انقلاب در زمان جنگ تحمیلی نیز یکی از مهم ترین پایگاه های اعزام نیرو و پشتیبانی از جبهه های نبرد؛ مساجد بوده اند. پس از دوران دفاع مقدس بعضی بر این عقیده بودند که با تشکیل اقشار بسیج مانند بسیج دانشجویی، دانش آموزی، کارمندان و. شاید اهمیت مسجد به عنوان پایگاه فعالیت بسیج کمرنگ شده و بسیج مستقر در مساجد کارایی کمتری پیدا کرده باشد. اما سخن امام خمینی (ره) که فرمود: مساجد پایگاه اصلی بسیج است.» نشان داد که با وجود اهمیت بسیار زیاد دیگر اقشار بسیج مانند بسیج طلاب و دانشجویی و. مساجد کماکان محوری ترین پایگاه برای دفاع از انقلاب و بهترین محل تجمع برای بسیجیان که پیش قراولان دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند می باشند.


    آسیب های فرهنگ بسیجی

    تعبیر حضرت امام(ره) این است که اگر در کشوری نوای خوش تفکر بسیجی طنین انداز بشود، چنین کشوری در مقابل جهانخواران بیمه می شود». الآن ببینید ما در حوزه ت، توانستیم دست رد بر سینه جهانخواران بزنیم. اما در حوزه اقتصاد، فرهنگ و در بسیاری از مسائل اجتماعی، متأسفانه کمتر توفیق داشته ایم. چرا؟ چون به تعبیر حضرت امام(ره)، نوای خوش تفکر بسیجی در این عرصه ها بر کشور حاکم نشده است. حقیقت مطلب این است که خلأ جدی نبود تفکر بسیجی در بین بسیاری از مسئولان فرهنگی، اقتصادی، صنعتی و حتی ی ما احساس می شود. اگر تفکر بسیجی» در بین حاکمان جامعه ما ساری و جاری بود، قطعاً مشکلات جامعه ما بسیار کمتر بود و قدرت و نفوذ و تأثیرگذاری ما بر مناسبات جهانی، بسیار بیشتر بود.


    بسیج و بسیجی در شعر و ادب

    بسیج عطری است آسمانی که از جوانه های تراوش می شود و پایگاهی است برای مُشت های گره شده./ بسیج حنجره ای است سوزان بر ای سرودن حماسه های سترگ و خورشیدی است تابناک برای شب های سرد و تاریک و وحشت زا. بسیج سپاهی است مسلّح به ایمان و مجهّز به عشق و ریسمانی است برای بالا رفتن از شانه های خیس آسمان.

    بسیج لشگر حسین مظلوم است در روز عاشورا و رگبار اللّه اکبر و فریاد تکبیرها./بسیج میعادگاهی است برای کبوتران سرخ دلی که دل هایشان برای پرواز در اوج می تپد و بسیجی همان کبوتر سرخ دل است.

    بسیجی چکیده عشق است و نماد غیرت. سمبل تعصب است و پاسدار مکتب.




    هفته بسیج فرصتی برای تجدید میثاق با آرمان‌های انقلاب است


    نماینده ولی فقیه در استان مرکزی و امام جمعه اراک با صدور پیامی به مناسبت فرا رسیدن هفته بسیج گفت: این هفته فرصتی برای تجدید میثاق با آرمان‌های بلند انقلاب اسلامی، امام راحل و مقام معظم رهبری است.

    آیت‌الله قربانعلی دری نجف آبادی در این پیام که نسخه‌ای از آن روز شنبه در اختیار ایرنا قرار گرفت، آورده است: هفته بسیج یادآور فداکاری و از خودگذشتگی‌های غیور مردان و رزمندگان دلاور و مومنی است که با تکیه بر ایمان و غیرت دینی و ملی در برابر دشمن بعثی ایستادند و مقاومت و پایداری را به تاسی از امام شهیدان حضرت اباعبداله الحسین (ع) معنای دوباره‌ای بخشیدند.

    وی در بخش دیگری از این پیام آورده است: بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی که همیشه بر نقش مردم و اهمیت حیاتی آن در تأمین سلامت و موفقیت نظام تأکید می کردند، با درایت خاصی در آذرماه ۱۳۵۸، طی بیاناتی ضرورت تشکیل مدرسه عشق یا همان بسیج مستضعفان را اعلام فرمودند.
    نماینده ولی فقیه در استان مرکزی در این پیام آورده است: برکات این شجره و عطر دلاویز شکوفه‌های آن، در طی بحران‌های سال‌های اولیه انقلاب و جنگ تحمیلی و بعد از آن به سراسر مملکت اسلامی ما رسید و فضای آن را معطر ساخت و انقلاب و جنگ را به نفع اسلام و مسلمانان به پایان رسانید؛ و این همه جز در پرتو جهان بینی و تدبیر آن پیر فرزانه و حضور نیروهای مردمی و پیوند الهی آنان با ولایت حاصل نشد.
    آیت‌الله دری نجف‌آبادی افزوده است: تفکر بسیجی با الهام از مکتب فکری حضرت امام خمینی(ره) و در راستای منویات مقام معظم رهبری برای ایفای نقش همیشگی می‌بایست در عرصه‌های مختلف فرهنگی،علمی و اجتماعی با جلب نظر مردم مداومت داشته باشد.
    وی در ادامه این پیام آورده است: هفته فرخنده بسیج فرصت مغتنمی برای تجدید میثاق با آرمان‌های بلند حضرت امام خمینی(ره) و بنیانگذار بسیج و بیعتی دوباره با حضرت آیت الله ای (مدظله العالی) است.
    امام جمعه اراک در این پیام آورده است: هفته بسیج، در حقیقت فرصتی برای ارائه حرکت عظیمی است که به وسیله امام راحل، در این کشور پایه‌گذاری شد و این حرکت، در این منطقه اسلامی و دینی، برای دیگر ملتها هم ان‌شاءاللَّه الگو و سرمشق خواهد شد.
    وی در این پیام تاکید کرده است: پایداری و استقامت بسیجیان سلحشور در دفاع از ارزش‌های نظام مقدس اسلامی، شایسته تجلیل و تقدیر است و سالروز تاسیس بسیج مستضعفان، بهانه ای برای پاسداشت این رشادت ها و دلاوری ها است.
    آیت‌الله دری نجف‌آبادی در پیام آورده است: اینجانب ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدا و ایثارگران بسیجی سالروز تاسیس این نهاد مقدس را به تمامی بسیجیان غیور و مخلص ایران اسلامی تبریک عرض نموده و از درگاه خداوند متعال برای همه عزیزان سعادت، سربلندی و تداوم توفیق مسئلت می نمایم.

    ۲۹ آبان تا پنجم آذر ماه با عنوان هفته بسیج نامگذاری شده است.


    روز کتاب، کتابدار و کتابخوانی چه روزی است؟

    روز کتاب، کتابدار و کتابخوانی مصادف با ۲۴ آبان است.

    علت نامگذاری روز کتاب و کتاب خوانی

    با توجه به تصمیم‌گیری مسئولان از سال ۱۳۷۲، روز ۲۴ آبان به عنوان روز کتاب و کتابخوانی تعیین شد. در ایران از ۲۴ آبان تا ۲ آذر به عنوان هفته کتاب مراسم‌های مختلفی برگزار می‌شود. این روز همچنین با روز درگذشت علامه طباطبایی مصادف است.

    پیشینه و تاریخچه کتاب

    کتاب‌های نخستین از جنس لوح‌های گلی بودند. این لوح‌ها از خاک رس و آب ساخته می‌شدند و بیشتر در منطقه بین‌النهرین رواج داشتند. این لوح‌ها برای نخستین بار توسط تمدن سومر ابداع شد. سپس استفاده از کاغذ پاپیروس در تمدن مصر رواج یافت. این کاغذ از گیاه پاپیروس ساخته شده بود و به وسیله نی یا قلم نی آغشته به مرکب روی آن می‌نوشتند. داستان سینوحه یکی از معروف‌ترین کتاب‌هایی است که روی پاپیروس نوشته شده است. هرچند این کاغذها بسیار سبک و کم حجم بودند اما در مقابل بسیار شکننده و آسیب پذیر بودند و این مشکلات زیادی را در ادامه به وجود آورد. علاوه بر این، از چرم، پوست حیوانات و پارچه نیز برای نوشتن استفاده می‌کردند. کدکس ها شکل امروزی کتاب است. کدکس ها بیشتر در میان مسیحیان برای نگارش متون مذهبی رواج داشت. این شکل از کتاب‌ها قابلیت جست و جوی بهتری داشت و به راحتی در انبارها نگهداری می‌شد.

    کتاب الکترونیکی

    در سال‌های اخیر، کتاب‌ها شکل نوینی به خود گرفته‌اند. با پیشرفت وسایل و امکانات فناوری کتاب‌های الکترونیکی یا ای بوک تولید می‌شوند که به راحتی و با صرف هزینه کمتر از طریق گوشی‌های هوشمند و رایانه‌ها می‌توان از آنها استفاده کرد. این کتاب‌ها به آسانی قابل اجرا و از تنوع و همچنین انسجام مطالب برخوردار هستند. کتاب‌های الکترونیکی صرفاً نسخه‌های الکترونیکی مطالب مکتوب نیستند بلکه می‌توانند علاوه بر متن و تصویر، فیلم، صوت و پویا نمایی را هم شامل شوند. به ابزارهایی که مختص خواندن ای بوک‌ها هستند کتاب خوان گفته می‌شود. عده‌ای معتقدند آن جلا رویز روابلس که یک معلم اسپانیایی بوده، مخترع اولین کتاب الکترونیکی است.

    کتاب صوتی

    کتاب گویا یا کتاب صوتی سندی است که به صورت صوتی تهیه می‌شود و بر روی نوار کاست و سی دی ضبط می‌شوند. معمولاً کتاب‌هایی را که قبلاً به صورت مکتوب منتشر کرده‌اند اکنون توسط خود نویسنده و یا مترجم روخوانی می‌شوند. ممکن است این کتاب‌ها با موسیقی یا جلوه‌های صوتی همراه باشد. امروزه تولید این نوع از کتاب‌ها مقرون به صرفه تر از انواع دیگر است. راوی باید با تلفظ صحیح کلمات آشنایی داشته باشد و با لحن و تن صدای مناسب آن را روخوانی کند.

    فواید کتاب

    • افزایش آرامش و کاهش استرس
    • تقویت ذهن و گنجینه لغات
    • پیشگیری از آایمر
    • داشتن خوب راحت
    • مقابله با افسردگی
    • افزایش آگاهی
    • تقویت حافظه
    • افزایش تمرکز
    • تقویت قدرت تحلیل
    • بهبود مهارت نوشتن و خواندن
    • تقویت قوه تخیل
    • توسعه تفکر انتقادی

    کتابدار کیست؟

    کتابدار کسی است که با علم و هنری که در زمینه کتابداری دارد به مدیریت، سازماندهی، فهرست نویسی، رده بندی و دانش شناسی می‌پردازد. در گذشته به این افراد کتابچی یا کتابخانه چی می‌گفتند. کتابدار باید شناخت کاملی از رشته خود داشته باشد و به تمام علوم نیز آشنا باشند تا بتواند به نحو احسن مراجعان خود را راهنمایی کند.

    وظایف کتابدار

    • استفاده از سیستم‌های فناوری اطلاعات در اموری مانند طبقه بندی کتاب‌ها، ثبت اطلاعات و…
    • سازماندهی منابع و کتاب‌ها به گونه‌ای که یافتن آنها برای کاربران آسان باشد.
    • پاسخگویی به سوالات مراجعین و کمک به آنها برای یافتن کتاب‌ها و منابع مورد نظر
    • به روز نگه داشتن کتابخانه از طریق استفاده از کتاب‌ها و مجلات جدید منتشر شده و استفاده از روش‌های نوین کتابداری
    • ارائه خدمات کتابخانه متناسب با گروه‌های مختلف جامعه مانند افراد کم سواد، خانه دارها و اقلیت‌های قومی
    • راه اندازی فعالیت‌هایی در کتابخانه از جمله گروه‌های کتابخوانی برای توسعه و ترویج فعالیت‌های کتاب خوانی
    • ترویج خدمات کتابخانه از طریق نمایش‌ها، مذاکرات و شرکت در رویدادهای اجتماعی

    مهارت‌های مورد نیاز کتابدار

    • مهارت‌های خدمت به مشتری و طرز برخورد با ارباب رجوع
    • مهارت‌های سازمانی جهت برقراری ارتباط مناسب با مدیران و سایر کارکنان کتابخانه
    • مهارت‌های ارتباطی گفتاری و نوشتاری
    • مهارت کاربرد کامپیوتر به ویژه در مورد استفاده از پایگاه‌های داده و اینترنت
    • مهارت انجام تحقیق


    مهم نیست هندونه شب یلدات شیرین نباشه
    یا انارات ترش از آب دراد
    یا کدو تنبلی که بار میذاری بیمزه بشه
    یا چند تا از گردوهایی که می‌شی پوک باشه
    مهم اینه که کسی داری که یلدا رو بهت تبریک بگه !
    یلدا مبارک


    هندوانه رویاهایتان شیرین
    انار موفقیت‌هایتان پر دانه
    پسته خاطراتتان خندان
    قصه زندگیتان خوش و
    عمرتان چون یلدا بلند باد
    یلدا مبارک


    کسایی که باهاشون یه رنگ بودیم،پشت سرمون هفتاد رنگ بودن یلداتون مبارک.
    با معرفتایی که تو غماشون کنارشون بودیم،وتو شادی هاشون فراموش شدیم شماهم یلداتون مبارک.
    عزیزایی که دوستشون داشتیم،ولی دلمون رو شدنطوری نیست شماهم یلداتون مبارک.
    با مرامایی که رو زخماشون مرحم گذاشتیم و رو زخمامون نمک پاشیدندمتون گرم یلداتون مبارک.
    اون خوبا، اونایی که فکر میکردن خیلی زرنگن، که واسمون نامردی کردن. شمام یلداتون مبارک


    چه سخاوتمند است پاییز، که شکوه بلندترین شبش را خالصانه پیشکش تولد زمستان کرد.
    زمستانتان سفید و سلامت. یلدا مبارک.


    صدای تیک‌تاک ساعت می‌آید،
    زمان می‌گذرد.
    و یلدا دسته‌ای پاییز را در دستان زمستان می‌گذارد.
    کاش.یلدا فکری به حال دسته‌ای ما می‌کرد.


    فراموشی در مرام ما نیست

    بلندی یلدا فقط یک دقیقه ست !

    اما ارادت ما به شما بی‌انتهاست …

    پیشاپیش یلدا مبارک"


    بیا ماه منو یلدای من باش

    شب برفی دی‌ماه من باش

    بیا زیباترین مجنون این شب

    یه عمری با منو لیلای من باش 

    یلداتون پیش پیش مبارک


    یلداست ، بگذاریم هر چه تاریکی هست
    هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد
    امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست . . .
    یلدا مبارک


    هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشینیم و بگذاریم که دوستی‌ها سدی باشند در برابر تاریکی‌ها
    یلدایتان رویایی ، روزهایتان پرفروغ ، شب‌هایتان ستاره‌باران !


    شب یلدا و وصف بی‌مثالش / خداوندا مخواه ، هرگز زوالش
    شب یلدا فراتر از همه‌شب / نبینم هیچ‌کس افتاده در تب
    شب یلدا مبارک


    به صد یلدا الهی زنده باشی
    انار و سیب و انگور خورده باشی
    اگر یلدای دیگر من نباشم
    تو باشی و تو باشی و تو باشی و…
    پیشاپیش شب یلدا مبارک


    برایت چه بخواهم ز خدا؟
    بهتر از اینکه خودش پنجره باز اتاقت باشد، عشق، محتاج نگاهت باشد، خلق، لبریز دعایت باشد و دلت تا به ابد وصل خدایی باشد، که همین نزدیکیست من بهترین یلداها را برایت آرزو می‌کنم.
    پیشاپیش شب یلدا مبارک


    یلدای چشم‌های تو برفی‌ترین شب است
    یلدای چشم‌های تو طوفان می‌آورد
    امشب تمام وسوسه‌ها در نگاه توست
    ابلیس هم به دین تو ایمان می‌آورد !
    پیشاپیش شب یلدا مبارک


    یلدا، تو که می‌آیی، طعم گرم و صمیمی گرد هم آمدن خانواده‌ها را دوباره می‌توان حس کرد
    پیشاپیش شب یلدا مبارک





    شب یلدا طولانی‌ترین شب سال است که ایرانیان توانستند با جشن و مهمانی از تاریکی آن بکاهند تا خورشید متولد شود.

    شب یلدا یکی از مهم‌ترین جشن و آیین‌های کهن ایرانی است که در همه جای ایران جشن گرفته می‌شود و معمولاً در این روز خانواده‌ها و اقوام دورهم جمع شده و تا پاسی از شب یا حتی سحر به گفت‌وگو و شعر و داستان خوانی می‌پردازند.

    یلدا یعنی چه؟

    یلدا واژه‌ای سُریانی به معنای زایش و تولد است. سریانی زبانی است که در میان مسیحیان رواج داشته و در قرن چهارم تا هشتم میلادی، یکی از زبان‌های مهم ادبی در خاورمیانه بوده است.
    ابوریحان بیرونی، دانشمند، تقویم شناس و گاه‌نگار، از شب یلدا با نام میلاد اکبر یاد می‌کند؛ و منظور از این نام را میلاد خورشید دانسته است. دقیقاً مشخص نیست که واژه یلدا چه زمان و چطور وارد زبان فارسی شده است، احتمالاً به دلیل نزدیکی فرهنگی میان مسیحیان و ایرانیان به‌ویژه پس از مهاجرت مسیحیان روم به ایران، واژه یلدا به فارسی راه پیدا می‌کند.

    شب یلدا کی است؟

    شب یلدا به زمان بین غروب آفتاب آخرین روز پاییز یعنی ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در نخستین روز زمستان یعنی اول ماه دی گفته می‌شود. شبی که تنها یک دقیقه طولانی‌تر از شب‌های دیگر سال است. هرچند امروزه برخی به‌اشتباه بر این گمان‌اند که مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار می‌شود؛ اما می‌دانیم که در باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمی‌شده است طبق برخی داستان‌ها یلدا جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولدشده، بوده است.


    شب چله یعنی چه؟

    شب چله همان شب یلدا است. ازآنجاکه فردای این شب، چله بزرگ زمستان آغاز می‌شود به آن شب چله می‌گویند.
    ایرانیان در قدیم دو موقع از سال را به نام چله می‌شناختند. چله تابستان که از تیر شروع می‌شد و چله زمستان از دی‌ماه. چله‌ها هرکدام به دو دوره تقسیم می‌شدند؛ چله بزرگ و چله کوچک. اول دی‌ماه تا دهم بهمن‌ماه که اوج سرما یخبندان است را چله بزرگ و از دهم بهمن‌ماه تا اول اسفند را چله کوچک می‌نامیدند.

    تاریخچه شب یلدا

    پیشینه یلدا به زمانه‌ای بسیار گذشته برمی‌گردد ولی مشخص نیست دقیق به چه زمانی متعلق است، تعدادی از باستان شناسان با توجه به ظروف سفالی با نقوش ماه‌های ایرانی مانند عقرب و قوچ هفت هزار سال پیش را برای تاریخ شب یلدا مطرح کرده‌اند، اما یلدا 500 سال پیش از میلاد به رسمیت شناخته‌شده و در زمان داریوش یکم به تقویم رسمی ایرانیان باستان واردشده است.

    یلدا در ایران باستان

    ایرانیان گاه شب یلدا را تا طلوع خورشید در دامنه‌ کوه‌های البرز به انتظار باز زاییده شدن خورشید می‌نشستند؛ برخی در مهرابه‌ها به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب‌هنگام دعایی به نام نی ید را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده است. روز پس از شب یلدا (یکم دی‌ماه) را خور روز (روز خورشید) و دی‌گان می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود چراکه مردم نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی شوند، آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. خور روز در ایران باستان روز برابری انسان‌ها بود؛ در این روز همگان ازجمله پادشاه لباس ساده می‌پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام می‌گرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ ممنوع بود؛ ایرانیان در این شب باقی‌مانده میوه‌هایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات می‌خوردند و دورهم گرد هیزم افروخته می‌نشستند تا سپیده‌دم بشارت روشنایی دهد زیرابه باور آنان در این شب تاریکی و سیاهی در اوج خود است.

    شب یلدا و مسیحیت

    مذاهب مختلف مسیحی، میلاد مسیح را روزهای نزدیک به یلدا برگزار می‌کنند. سال نو آن‌ها که در یازدهم دی‌ماه شروع می‌شود؛ نزدیک به شب یلداست. برخی از تاریخ‌پژوهان و باستان‌شناسان عقیده دارند که تقویم میلادی با اندک تغییراتی، ادامه میلاد خورشید بوده که بعدها آن را به میلاد مسیح نسبت داده‌اند، یعنی روز تولد خورشید همان میلاد مسیح بوده و بعدها به دلیل اختلاف در محاسبات تولد حضرت مسیح از یک دی‌ماه تغییریافته است.


    آداب و رسوم شب یلدا

    آتش روشن کردن در یلدا: ازآنجاکه آتش در دیدگاه گذشتگان نماد روشنی و خورشید بود و برخی آن را برای رفع تاریکی و نحسی اهریمن مفید می‌دانستند، برای فراری دادن تاریکی‌ها آتش روشن می‌کنند تا محفلی گرم در کنار یکدیگر ایجاد کنند 

    قصه‌خوانی و مثل گویی در شب یلدا: در شب یلدا خانواده‌ها دورهم جمع می‌شوند و به شعر و داستان خوانی بزرگ‌ترها گوش فرا می‌دهند. قصه‌هایی غیرواقعی که قهرمان آن‌ها پریان و دیوها و جانوران هستند. این داستان‌ها بسته به فرهنگ هر شهر یا استانی متفاوت است، به‌عنوان‌مثال قصه حسین کرد شبستری در میان آذربایجانی‌ها و داستان‌های شاهنامه در بین خراسانی‌ها رایج است.

    فال حافظ و شاهنامه‌خوانی در شب یلدا: شاهنامه‌خوانی و فال حافظ در شب‌های یلدا یکی دیگر از سرگرمی‌هایی است که از دیرباز مرسوم بوده است، برای تفآل زدن به حافظ مخاطب نیت می‌کند و بزرگ مجلس که قرار است قال بگیرد از او می‌خواهد این جمله را با خود تکرار کند:ای حافظ شیرازی، تو کاشف هر رازی، من طالب یک فالم، بر من نظر اندازی… 

    و سپس دیوان را بازکرده و غزل بالای سمت راست را خوانده چراکه جواب تفأل است اگر با وسط غزل مواجه شدند فال باید از ابتدای غزل یعنی صفحه پشت خوانده شود.پس‌ازاینکه غزل خوانده شد آن را تفسیر می‌کنند. چنانچه فال با محتوای مثبت از آب درآمد یعنی فال خوب است اما اگر منفی بود یعنی بد است البته ناگفته نماند تمامی غزلیات حافظ محتوایی روحیه‌بخش و عاشقانه دارند، شاهنامه‌خوانی هم که جز جدایی‌ناپذیرترین برنامه‌های شب یلدا است 

    چیدمان سفره شب یلدا: چیدن سفره شب یلدا با انواع خوراکی‌ها و تنقلات یکی از آیین‌های این شب به‌یادماندنی است که شامل آجیل‌های مخصوص و میوه‌هایی همچون انار و هندوانه و دیگر تنقلات است، درگذشته سفره‌ای با اسم میَزد پهن و از میوه‌های خاص خشک و تر و آجیل و یا به‌اصطلاح زرتشتیان لُرک در سفره استفاده می‌شده، از سایر اجزای سفره‌های قدیم یلدا می‌توان به عطردان، آتشدان، بخوردان و بَرسَم که ابزاری از جنس نقره و برنج برای دعاخوانی بود، اشاره کرد.

    میوه های مخصوص شب یلدا

    اصلی‌ترین میوه شب یلدا انار است که گذشتگان آن را مایه برکت و باروری می‌دانستند و این تفسیر را به خاطر دانه‌های زیاد آن مطرح کردند و همچنین رنگ قرمزی که دارد نماد خورشید و شادی است. انار در دین زرتشتی از مقدسات محسوب می‌شود و از درختان مینوی است و در مراسم دینی زرتشتیان از شاخه‌ها و میوه آن استفاده می‌شود.

    هندوانه هم همانند انار از میوه‌های شب یلدا است، همان‌طور که هندوانه یک میوه تابستانی است بنابراین علاوه بر رنگ سرخش یادآور حرارت و گرمای تابستان و همچنین نماد خورشید است، البته از سایر میوه‌ها و مرکبات همچون پرتقال، سیب، خرمالو  و یا حتی کدو تنبل و لبو هم استفاده می‌شود.

    آجیل ها و تنقلات شب یلدا 

    آجیل و تنقلات ازجمله مغز پسته، بادام، گردو، فندق، تخمه هندوانه، نخود برشته و شاهدانه و در کنار آن توت و انجیر خشک در سفره یلدا از شام مهم‌تر ازآنجاکه نگهداری طولانی‌مدت میوه‌ها درگذشته راحت نبود برای همین اقدام به خشک‌کردن آن‌ها می‌کردند، امروزه خوراکی‌ها و تنقلات دیگر ازجمله پشمک یا باسلق نیز در سفره شب یلدا بکار می‌رود.

    آداب و رسوم  شب یلدا در استان‌های مختلف 

    شب یلدا در کردستان: شه وی چله اصطلاح کردی شب یلدا است. در این شهر نان سنگک با دلمه خوشمزه برای پذیرای میهمانان تدارک می‌بینند و این امر به شکل یک رسم رایج در این شهر جاافتاده است. سنندجی‌ها چند ماه قبل از شب چله، خربزه‌های کوچکی را که از روستای سراب قامیش تهیه می‌شود را در تفاله سرکه می‌اندازند تا برای این شب کالَک تورش (خربزه ترش) که از اصلی‌ترین موارد سفره است را داشته باشند.

    شب یلدا در استان آذربایجان (شرقی و غربی): در این خطه رسم است که خوانچه‌های مزین شده و پرزرق‌وبرق به خانه نامزد یا خانه تازه‌عروس می‌برند و در سینی‌های زیبا هندوانه‌ها را تزیین کرده و شال‌های قرمزرنگی در کنار آن می‌گذارند، در تبریز نیز در موسم یلدا عاشیق ها» می نوازند. عاشیق ها خنیاگران محلی هستند که اشعار و موسیقی آنان برگرفته از موسیقی مردمی است.

    شب یلدا در اصفهان: در اصفهان این شب به نام چله زری (مؤنث) نام‌گذاری شده ولی در شهرها و مناطق مختلف با رسم و رسومات این شب به عمو چله (مذکر) معروف است،اصفهانی‌ها سفره‌ای را بانام سفره‌ شب چله پهن می‌کنند که در این سفره هندوانه را به دلیل کروی بودنش سمبل خورشید می‌دانند و آن را در سفره‌های خود جای می‌دهند.
    یکی از بخش‌های این آیین در اصفهان قدیم پهن کردن لباس‌ها و رختخواب‌ها در هوای آزاد و درمقابل خورشید است که با این کار قصد داشتند به عمو چله و چله زری خوشامد بگویند. از دیگر رسوم به‌ویژه در اطراف اصفهان، پختن آش کدو بوده و معمولاً زیر کرسی می‌نشستند و در کنار بزرگان خانواده و فامیل چلسمه(آجیل و تنقلات) می‌خوردند و همدلی و رفع کدورت می‌کردند.

    شب یلدا در کهگیلویه و بویر احمد:  بستگان دورهم جمع می‌شوند تا کهن‌سال‌ترین فرد فامیل برای آن‌ها متیل بخواند. متیل به قصه‌ای بلند و افسانه‌ای که توسط فرد حفظ‌شده، می‌گویند. آن‌ها برای اینکه زمستان پر بارش و برفی داشته باشند آش‌های محلی مانند دووا و شیر برنج می‌پزند. آن‌ها رسمی به اسم کاسه بهره دارند که طبق آن برای همسایه‌های فقیر غذا می‌برند.

    شب یلدا در مازندرانمازندرانی‌ها در شب چله به منزل بزرگ‌ترها می‌روند و در دورهمی‌های خود به خوردن خوراکی و میوه‌های مخصوصی چون انار و هندوانه و ازگیلمی‌پردازند، فردوسی خوانی می‌کنند و فال حافظ می‌گیرند، شب را با شنیدن داستان‌ها و صحبت‌های بزرگ‌ترها صبح می‌کنند و اعتقاددارند که صبح شب یلدا خورشید به تاریکی و سیاهی پیروز شده است. 

    شب یلدا در استان فارس: مردم شیراز سفره شب چله را همانند سفره نوروز رنگین می‌کنند.آن‌ها سردی‌جات ازجمله مرکبات و هندوانه را برای افراد سردمزاج و خوراکی‌های گرم ازجمله خرما و رنگینک را برای افراد با مزاج گرم آماده می‌کنند. خواندن شعرهای حافظ یکی از رسم‌های جدانشدنی برای شیرازی‌ها است.

    شب یلدا در همدان: فال سوزن یکی از رسوم همدانی‌ها در شب یلدا است به این صورت که همه دورهم می‌نشینند و پیرزنی به‌صورت مداوم شعر می‌خواند و دختر کوچکی هم بعد از تمام شدن هر شعر به یک‌تکه پارچه آب نخورده و نبریده سوزن میزند و شعرهای پیرزن بنا بر ترتیب نشستن مهمان‌ها فال آن‌ها می‌شود، در شهرهای ملایر و تویسرکان معمولی‌ترین خوراکی‌های موجود مانند کشمش و گردو و مویز خورده می‌شود. 

    شب یلدا در کرمانشاه: قصه‌هایی همچون حسین کردشبستری، رستم و سهراب، شیرین فرهاد و اشعاری از شامی کرمانشاهی در مجالس مردم کرمانشاه خوانده می‌شود و با خوراکی‌هایی مانند مشکل‌گشا، آجیل، کاک، راحت‌الحلقوم، نان برنجی و شیرینی محلی نان‌پنجره‌ای از مهمانان پذیرایی می‌شود. فال گرفتن یکی از عادات زیبای کرمانشاهی است که با اتکا به اعتقادات خود رهنمودهای آن را چراغ روشنی برای حل مشکلات خود قرار می‌دهند. 

    شب یلدا در گلستان: مردم گلستان دوره یک کرسی جمع شده و نقل اندازی می‌کنند، نقل اندازی همان تعریف کردن داستان‌های شفاهی یا همان مثل‌گویی است. شیرینی‌هایی همچون کَسمَک و مَت و همچنین کندس، لیمو، پرتقال و ولیک سفره شب یلدا را در خانه گلستانی‌ها رنگین می‌کند. 

    شب یلدا در خراسان جنوبی: یکی از آیین‌های شب یلدا در خراسان جنوبی مراسم کف‌زنی است، در این مراسم اقدام به خیساندن ریشه گیاهی به اسم چوبک در آب می‌کنند و بعدازاینکه چند بار آن‌را جوشاندند داخل ظرف بزرگ سفالی به اسم تغار می‌ریزند و جوانان و مردان طایفه با دسته چوب‌های نازک درخت انار مایع به‌دست‌آمده را هم زده تا به حالت کف درآید، جوانان پیش از اینکه کف را برای خوردن آماده کنند با مالیدن آن به سروصورت همدیگر شادی می‌کنند. توجه داشته باشید برای اینکه از این ماده کف خوبی به دست آید بایستی این کار را در محیط سرد انجام داد. در آخر کفی که به دست آمد را با شیره شکر مخلوط و آماده خوردن کرده و نهایتاً با پسته و مغز گردو تزیین‌شده و برای پذیرایی مهمانان بکار می‌برند.

    شب یلدا در قزوین: اهالی این شهر قبل از هر چیزی به دیدوبازدید می‌پردازند و به دیدار بزرگ‌ترهای فامیل رفته و برایشان میوه‌های سرخ‌رنگ خشک‌شده که شب چره نام دارند می‌برند چراکه این کار ازنظر آن‌ها شگون دارد، مردم قزوین در این شب با درست کردن سبزی پلو و ماهی دودی شب طولانی خود را به اولین صبح زمستانی می‌رسانند، بانوان سالخورده قزوین ای بر این باورند که اگر ننه سرما در این شب گریه کند باران می‌بارد و چنانچه پنبه‌های لحاف بیرون بریزد برف می‌بارد و اگر گردنبند مرواریدش پاره شود از آسمان تگرگ می‌ریزد.



    اینجا رادیو دل است، صدای مرا از عمق قلبم می‌شنوید.
    این‌یک پیامک نیست، یک احساس پاک است که می‌گوید:
    فراموشی در مرام ما نیست.
    بلندی یلدا فقط یک دقیقه است، اما ارادت ما به شما بی‌انتهاست…
    یلدا پیشاپیش مبارک


    سفیدی برف را برای روحت
    سرخی انار را برای قلبت
    شیرینی هندوانه را برای عشقت
    و بلندای یلدا را برای زندگی قشنگت آرزومندم
    یلداتون مبارک


    فریاد کشیده هر دو جیبم جان‌سوز
    با دیدن نرخ هندوانه دیروز
    یلدا تو کمی دیرتر امسال بیا
    یارانه برای تو ندادند هنوز


    شب یلدا همیشه جاودانی است
    زمستان را بهار زندگانی است
    شب یلدا شب فر و کیان است
    نشان از سنت ایرانیان است
    یلدا مبارک



    در این جلسه که اکثر اعضای هیات امنای مسجد حضور داشتند در خصوص انتخاب یک نفر بعنوان مسول کانون فرهنگی مسجد تصمیم گیری شد با توجه به درخواست آقای مهدوی بعنوان کاندید مسول کانون مسجد، تمامی اعضای هیات امنا با کاندیداتوری وی مخالفت بوده و دلایل مخالفت نیز بشرح ذیل جمع بندی و اعلام می گردد:
    1-  اقای مهدوی در خارج از روستا شاغل بوده و حتی در روستای خودشم (خالسر)کمتر دیده می شوند
    2- نامبرده اهل روستای دیگر (روستای خالسر) می باشد اگر قرار است فعالیتی داشته باشد ضروری است از افراد واجب الشرایط که بومی روستا باشد برای این مهم انتخاب شود
    3- نامبرده از زمان ساخت مسجد امام حسین ع کیاگهان ودادقانسرا در هیچ زمانی در مسجد روستای ما دیده نشده و هیچ فعالتی هم نداشته بعد امروزه چگونه می تواند فعالیت نماید.
    4- همچنین در ساخت مسجد که نیاز مبرم به کمک مالی داشتیم نه تنها کمکی نکرده اند بلکه حتی از جاهای دیگر نیز هیچ کمکی ازایشان بر نیامده است.
    5- برای انجام کارهای فرهنگی و چرخاندن چرخ های فعالیت های کانون بایستی حضور مستمر طبق برنامه ریزی های صورت گرفته در مسجد داشته باشند که ایشان تا به امروز درمسجد امام حسین ع کیاگهان ودادقانسرا دیده نشده اندحتی درنماز جماعت مشارکت نداشته اند
    لذا نظرات اعضای هیات امنای مسجد این بود با توجه به موارد فوق ایشان نمی توانند و قادرنخواهند بود مدیریت کانون را بر عهده داشته باشند.
    بنابراین سه چهار نفر از افراد بومی که بیشتر با مسجد رفت و آمد دارند و در کارهای مذهبی و فرهنگی همیشه مشارکت دارند برای این امر فرهنگی مهم پیشنهاد گردید و درنظر گرفته شد که قرار شد مذاکراتی با افراد فوق انجام شود و در صورت تمایل به امورمساجد استان بعنوان مسول کانون فرهنگی مسجد معرفی گردد.







    این جلسه در پایان با ذکر یک صلوات پایان یافت

    مان شروع و پایان دهه اول و دوم ایام فاطمیه ۹۹ | تاریخ دقیق ایام فاطمیه سال ۹۹

     زمان شروع و پایان دهه اول و دوم ایام فاطمیه ۹۹ همچنین تاریخ دقیق ایام فاطمیه سال ۹۹ به همراه اطلاعات دقیق تر در این مطلب. ایام فاطمیه جمعا ۶ روز است، ۳ روز در ماه جمادی الاول و ۳ روز در ماه جمادی الثانی. بنابراین فاطمیه اول از ۱۳ تا ۱۵جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی می باشد.

    ایام فاطمیه سال ۹۹
    ایام فاطمیه سال ۹۹

    ظاهراً علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت(س) معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س)،۲۹روز بوده باشند،حال آنکه درصورت کامل بودن ماههای قبل،روز شهادت ۱۳جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود. چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری ۲۹ روزه و حداکثر ۴ ماه قمری ۳۰ روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند.

    اما در عرف به دهه دوم جمادی الاول از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول ۷۵روز، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی از اول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول ۹۵روز،شهادت حضرت زهرا(س) در آن واقع شده است،دهه فاطمیه دوم گفته می شود.


    آخرین مطالب

    آخرین جستجو ها

    زندگی و نشاط پمپ آب , پمپ آب خانگی , پمپ آب بی صدا awweatire Richard's page تولیدی لباس زنانه بیگ سایز checubarsi تسمه پروانه - وی بلت Jo's site آخرین اخبار واطلاعات کتابخانه امام صادق(ع)بابانظر gofdockrence