محل تبلیغات شما

معصوم یازدهم، امام نهم، حضرت جواد (ع)

نام: محمد (ع)

القاب معروف: جواد، تقی (ع)

کنیه: ابو جعفر (ع)

پدر و مادر: حضرت رضا (ع)، خیزران (س)

وقت و محل تولد: 10 رجب سال 195 در مدینه

وقت و محل شهادت: آخر ذیقعده سال 220 ه. ق در سنّ 25 سالگی بر اثر زهری که امّ الفضل(دختر مأمون) به دستور معتصم عباسی به او داد، در بغداد به شهادت رسید.

مرقد: شهر کاظمین، نزدیک بغداد.

دوران زندگی: در دو بخش: 1 - هفت سال قبل از امامت؛ 2 - دوران امامت (17سال) مصادف با حکومت دو طاغوت، مأمون و معتصم (هفتمین و هشتمین خلیفه عباسی).

آن حضرت در سنّ هفت سالگی به امامت رسید و در سنّ 25 سالگی شهید شد، بنابراین او در سنّ خردسالگی به امامت رسید و جوان ترین امام است که شهید گردید.(1)

تولد و تربیت در دامان امامت

امام جواد فرزند امام رضا (ع)، فرزند امام موسی کاظم (ع)، فرزند امام جعفر صادق (ع)، فرزند امام محمد باقر (ع)، فرزند امام علی بن الحسین (ع)، فرزند امام حسین بن علی (ع)، فرزند امام علی بن ابی طالب (ع) و مادرش حضرت فاطمه (س) دختر رسول اکرم (ص) می باشد.

امام جواد (ع)، یکی از شاخه های شجره طیبه محمدی و امتداد سلسله پاک و منزّه اهل بیت (ع) می باشد. امام در ماه رمضان سال 195 ه. ق در مدینه منوّره به دنیا آمد، مادرش سبیکه، اهل نوبه بود. در روایتی دیگر آمده که امام جواد (ع) در نیمه ، هفدهم رمضان سال 195 ه. ق متولد شد. در روایتی از ابن عباس نقل شده است که امام جواد (ع) در روز جمعه 15 رجب متولد شد و مادرش، ام ولد، از اهالی نوبه بود که به او سبیکه یا دره می گفتند. سپس امام رضا (ع) او را خیزران نامید.(2)

خطیب بغدادی نیز روایت کرده است که امام محمد بن علی (ع) در سال 195 ه. ق متولد شد و 25 سال و سه ماه و دوازده روز زندگی کرد.(3)

بسیاری از مورّخان بر ولادت آن حضرت در ماه رمضان سال 195 ه. ق اتفاق نظر دارند. شیخ کلینی در مورد امام جواد (ع) می گوید: امام در رمضان سال 195 ه. ق متولد شد و پس از 25 سال و دو ماه و هجده روز در اواخر ذیقعده سال 220 ه. ق به شهادت رسید و در مقبره بغداد در کنار جدش امام موسی (ع) دفن شد.

در آن سال، معتصم خلیفه بغداد بود. مادر امام، ام ولد بود که به او سبیکه، نوبیه و خیزران نیز می گفتند. هم چنین روایت شده که مادر امام، از خاندان ماریه، مادر ابراهیم، فرزند رسول اکرم (ص) می باشد.(4) امام جواد (ع) در مدینه منوّره متولد شد. پدر وی در اخلاق اسلامی، منزلت اجتماعی، رهبری امت و آشنایی با دین و احکام، زبانزد عام و خاص بود. هم چنین مادر امام جواد (ع) کنیز امام رضا (ع) بود.

فضایل و مکارم حضرت امام جواد(ع)

امام جواد (ع) در سنّ هفت سالگی به امامت رسید. در همین سنین کم گرچه از علوم دینی به مقدار کافی برخوردار و در سایر فضایل و کمالات انسانی در حدّ اعلا بود، ولی با توجه به سنّ کم او مراتب علمی و کمالات ذاتی او بر اکثر افراد، حتی شیعیان مخفی بود. تعدادی از شیعیان به دلیل کمی سنّ آن حضرت در ارتباط با او دچار شک و تردید شدند. طبعاً برای کسب علوم افراد کمتری به آن حضرت مراجعه می کردند. به همین دلیل کم تر مورد توجه دانشمندان قرار گرفت. البته مراتب علمی و فضایل انسانی او به تدریج آشکارتر شد و روز به روز بر تعداد ارادت مندان و علاقه مندانش اضافه گردید، ولی متأسفانه، مرگ زود هنگامش فرا رسید و در سنّ 25 سالگی به شهید شد.

شیخ مفید نوشته است: هنگامی که فضایل و علم و حکمت و ادب و کمال عقل حضرت جواد (ع) با سنّ کمش برای مأمون به اثبات رسید او را برتر مشایخ زمان یافت، شیفته وی شد و دخترش امّ الفضل را به عقد او درآورد و به مدینه فرستاد و همواره در اکرام و تجلیل و بزرگداشت او کوشا بود.»(5)

ویژگی های حضرت امام جواد(ع) از دیدگاه فقها

سبط بن جوزی می گوید: آن حضرت همانند پدرش، دانشمندی پرهیزکار و زاهد و بخشنده بود.»(6)

طبری در اعلام الوری می گوید: امام جواد (ع) در زمان خود با وجود اندک بودن سنّ و سال، به پایه ای از فضل و علم و حکمت و ادب رسیده بود که هیچ یک از اهل فضل به آن پایه نرسیده بود.»(7)

سخنان و مناظرات امام جواد (ع) و حلّ مشکلات بزرگ علمی و فقهی، تحسین و اعجاب دانشمندان و پژوهشگران اسلامی اعم از شیعه و سنّی را برانگیخته و آنان را به تعظیم واداشته است و هر کدام او را به نحوی ستوده اند.به مواردی اشاره می کنیم:

ابن حجر هیثمی می نویسد: مأمون او را به دامادی انتخاب کرد، زیرا با وجود کمی سنّ، از نظر علم و آگاهی و حلم، بر همه دانشمندان برتری داشت.»(8)

شبلنجی می گوید: مأمون، پیوسته شیفته او بود، زیرا با وجود کمی سنّ، فضل و علم و کمالِ عقل خود را نشان داده، برهان (عظمت) خود را آشکار ساخت.»(9)

شیخ مفید و فتّال نیشابوری از آن حضرت چنین یاد می کنند: مأمون، شیفته او شد، زیرا می دید که او با وجود کمی سنّ، از نظر علم و حکمت و ادب و کمال عقلی، به چنان رتبه والایی رسیده که هیچ یک از بزرگان علمی آن روزگار بدان پایه نرسیده اند.»(10)

خلیفه مقتدر عباسی در پاسخ به اعتراض بزرگان بنی عباس در خصوص ازدواج دخترش با امام جواد (ع)، آن امام همام را اعجوبه عصر خواند و گفت: قد اخترته لتبریزه علی کافه اهل الفضل فی العلم و الفضل مع صغر سنّه والاعجوبة فیه بذلک؛(11) من بدان جهت وی را به دامادی خود برگزیدم که با کمی سنّ، در علم و فضیلت بر همه اهل زمان برتری دارد و اعجوبه ای است در علم و دانش.»

اسقف مسیحی پس از آگاهی یافتن از علم و دانش امام جواد (ع) در مسائل پزشکی گفت: به نظر می رسد این شخص امام جواد» پیامبری از نسل پیامبران است.(12)

سبط بن جوزی می نویسد: کان علی منهاج ابیه فی العلم و التقی و اهد و الجود؛(13) او در علم و تقوا و پرهیزگاری و سخاوت چون پدر بزرگوارش امام رضا (ع) و دنباله رو او بود.»

ابن ابی طلحه درباره شخصیت امام جواد (ع) می نویسد: او گرچه صغیر السنّ است ولی کبیرالقدر و رفیع الذکر می باشد.(14)

علی جلال حسینی، دانشمند بزرگ مصری می نویسد: محمد الجواد، ابو جعفر دوم، فرزند علی (ع) در سال 195 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. وی با وجود سنّ کم، در علم و فضیلت سرآمد همه عالمان و اهل فضیلت زمان خویش بود.»(15)

اوضاع ی دوران امام جواد (ع)(16)

دوران امامت امام جواد (ع) هفده سال به طول انجامید و هم زمان با خلافت مأمون و معتصم عباسی بود. مأمون پس از ورود به بغداد در سال 204 هجری، بیت الحکمه و رصدخانه شماسیه بغداد را بنیان گذاشت. وی برای بیت الحکمه کتاب خانه ای عظیم تأسیس کرد و هیئتی از مترجمان دربار عباسی را به مراکز علمی تحت تصرف بیزانس فرستاد تا کتاب های ریاضی، فلسفی و طبی را با خود به بغداد آورند.(17) مأمون سپس مترجمان را واداشت تا کتاب های جمع آوری شده ایرانی یونانی و هندی را ترجمه کنند. در همین حال، بیت الحکمه، وارث مراکز علمی جندی شاپور و اسکندریه شد. مأمون به گفت و گوی علمی با مذاهب و نحله ها و ادیان گوناگون علاقه مند بود و مجالس مناظره تشکیل می داد تا رؤسای این گروه ها هم چون زمان امام رضا (ع) در مرو، به بحث و استدلال بپردازند.

مأمون به معتزله گرایش داشت و عقیده آنان درباره خلق قرآن را نپذیرفته بود ولی محدّثان بغداد به ویژه احمدبن حنبل و پیروانش به شدت با این دیدگاه معتزله مخالفت می کردند و آن را بدعت می دانستند. عباسیان بر آنان سخت گرفتند و حتی احمد بن حنبل را به تازیانه بستند و به زندان انداختند.() در بغداد کار به شورش کشید و این ایام را حنابله دوره محنه» نامیدند.

مأمون هم چنین در سال 212 هجری قائل به تفضیل علی (ع) شد و گفت: آن حضرت برترین مردم پس از رسول الله (ص) است.»(19)

مأمون به سال 215 هجری به سرزمین بیزانس لشکر کشید و امپراتور روم شرقی تقاضای صلح کرد. مأمون سرانجام در سال 2 هجری درگذشت و برادرش معتصم جانشین وی گردید. وی که نسبت به ایرانیان و اعراب و شیعیان بی اعتماد شده بود به استخدام ترکان متعصب پرداخت و از آنان لشکریان منظم ترتیب داد. مردم بغداد از دست بی نظمی ترکان به ستوه آمدند و معتصم ناگزیر به تأسیس شهر سامرا در سال 220 هجری شد و پایتخت را به آن شهر منتقل کرد.(20)

در این ایام نهضت کلامی معتزله بسیار نیرومند شد و چالش های فکری خطرناکی برای شیعه به وجود آورد و خردسالی امام جواد (ع) دست آویزی برای آنان، جهت حمله به مبانی عقیدتی شیعه فراهم آورد. به ویژه این مسئله در محیط عربی تأثیر بزرگی برای هجوم به اصل امامت شیعه فراهم می آورد. امام محمدتقی (ع) که مرجعیت علمی جامعه خود را برعهده داشت در پاسخ آنان با بیانی مستدل به خنثی سازی توطئه آنان می پرداخت و هرگاه فرصت به دست می آورد، سؤالات بسیار شیعیانش را در این باره پاسخ می داد در حالی که هنوز بیش از ده سال بیشتر نداشت.(21) بدین سان بر بنیه علمی و فکری یارانش می افزود و اندیشه و معرفت دینی آنان را ترقّی می داد.

حرکت فرهنگی و ی امام جواد(ع)

امام جواد (ع) همانند پدر بزرگوارشان در دو جبهه ت و فکر و فرهنگ قرار داشت. موضع گیری ها و شبهه افکنی های فرقه هایی چون: زیدیه، واقفیه، غلات، مجسّمه، امام را بر آن داشت تا در حوزه فرهنگ تشیع در برابر آنان موضعی شفاف اتخاذ کند.

امام در موضع گیری در برابر فرقه زیدیه که امامت را پس از امام زین العابدین (ع) از آنِ زید می پندارند. در تفسیر آیه: وجوه یومئذ خاشعه * عاملة ناصبة»(22) آن ها را در ردیف ناصبی ها خواندند.(23)

حضرت در برابر فرقه واقفیه که قائل به غیبت امام موسی کاظم (ع) بوده و بدین بهانه وجوهات بسیاری را مصادره کرده بودند، آنان را نیز مصداق آیه: وجوه یومئذ خاشعه * عاملة ناصبة»(24) به شمار آورده و در بیانی فرمودند: شیعیان نباید پشت سر آنان نماز بخوانند.(25)

حضرت در برابر غلات زمان خویش به رهبری ابوالخطاب که حضرت علی (ع) را تا مرز الوهیت و ربوبیت بالا برده بودند، فرمودند: لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و کسانی که درباره لعن او توقف کرده یا تردید کنند.(26)

موضع گیری تند حضرت درباره این فرقه تا بدان جا بود که حضرت در روایتی به اسحاق انباری می فرماید: ابوالمهدی و ابن ابی ارزقاء به هر طریقی باید کشته شوند.(27)

حضرت در برابر فرقه مجسّمه که برداشت های غلط آنان از آیاتی چون یدالله فوق ایدیهم» و ان الله علی العرش استوی» خداوند سبحان را جسم می پنداشتند، فرمودند: شیعیان نباید پشت سر کسی که خدا را جسم می پندارد نماز گزارده و به او زکات بپردازند.(28)

فرقه کلامی معتزله که پس از به قدرت رسیدن عباسیان به میدان آمد و در سده نخست خلافت عباسی به اوج خود رسید، یکی دیگر از جریان های فکری و کلامی عصر امام جواد (ع) بود. موضع گیری حضرت امام جواد (ع) چون پدر بزرگوارشان در این برهه و در مقابل این جریان کلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار است تا آن جا که مناظرات حضرت جواد (ع) را با یحیی بن اکثم که از بزرگ ترین فقهای این دوره به شمار می رفت، می توان رویارویی تفکر ناب تشیع با منادیان معتزله نام نهاد که همواره پیروزی با امام جواد (ع) بوده است.

امام جواد (ع) برای بسط و گسترش فرهنگ ناب تشیع، کارگزاران و وکلایی در مناطق گوناگون و قلمرو بزرگ عباسیان تعیین و یا اعزام نمود، به گونه ای که در مناطقی چون اهواز، همدان، ری، سیستان، بغداد، واسط، سبط، بصره و نیز مناطق شیعه نشینی چون: کوفه و قم دارای وکلایی کارآمد بود.

امام جواد (ع) هم چنین برای نفوذ نیروهای شیعی در ساختار حکومتی بنی عباس برای یاری شیعیان در مناطق گوناگون به افرادی چون احمد بن حمزه قمی» اجازه پذیرفتن مناصب دولتی داد، تا جایی که افرادی چون نوح بن دراج» که چندی قاضی بغداد و سپس قاضی کوفه بود، از یاران حضرت، به شمار می رفتند. کسانی از بزرگان و ثقات شیعه چون محمدبن اسماعیل بن بزیع (نیشابوری) که از وزرای خلفای عباسی به شمار می رفت به گونه ای با حضرت در ارتباط بودند که وی از حضرت جواد (ع) پیراهنی درخواست کرد که به هنگام مرگ به جای کفن بپوشد و حضرت خواستِ او را اجابت کرد و برای وی پیراهن خویش را فرستاد.

حرکت امام جواد (ع) در چینش های نیروهای فکری و ی، خود حرکتی کاملاً محرمانه بود، تا جایی که وقتی به ابراهیم بن محمد نامه می نویسد به او امر می کند که تا وقتی یحیی بن ابی عمران» (از اصحاب حضرت) زنده است نامه را نگشاید. پس از چند سال که یحیی از دنیا می رود ابراهیم بن محمد نامه را می گشاید که حضرت در آن به او خطاب کرده: مسئولیت ها و کارهایی که به عهده یحیی بن ابی عمران بوده از این پس برعهده توست.(29) این مسئله نشان دهنده آن است که حضرت در جو اختناق حکومت بنی عباس، عنایت داشت تا کسی از جانشینی نمایندگان وی اطلاعی نداشته باشد.

دوران هفده ساله امامت حضرت جواد (ع) هم زمان با دو خلیفه بنی عباس مأمون و معتصم بود؛ 15 سال در دوره مأمون (از سال 203 ه. ق سال شهادت حضرت رضا (ع) تا مرگ مأمون در سال 2) و دو سال در دوره معتصم (سال مرگ مأمون 2 تا 220). شرایط دوره 15 ساله نخست حضرت درست همانند شرایط پدر بزرگوارش بود که در مقابل زیرک ترین و عالم ترین خلیفه عباسی یعنی مأمون قرار داشت.

مأمون که در سال 204 ه. ق وارد بغداد شد امام جواد (ع) را که بنابر برخی از روایات سنّ مبارکشان در این دوران ده سال بیش نبود، از مدینه به بغداد فرا خواند و ت پیشین خویش را در محدود ساختن امام رضا (ع) در خصوص امام جواد (ع) نیز استمرار داد.

ترس از علویان و محبت اهل بیت در دل مسلمانان از یک سو و متهم بودن وی در به شهادت رساندن امام رضا (ع) در جهان اسلام از سوی دیگر، وی را بر آن داشت تا با به تزویج در آوردن دختر خویش امّ فضل، ضمن تبرئه خویش و استمرار حرکت عوام فریبانه در دوست داشتن اهل بیت، پایه های حکومت خویش را مستحکم سازد. این حرکت مأمون همانند سپردن ولایت عهدی به امام رضا (ع) مورد اعتراض بزرگان بنی عباس قرار گرفت، اما مشاهده علم و درایت حضرت جواد (ع) در همان سنّ، آنان را به قبول این ازدواج ترغیب ساخت. امام جواد (ع) شرایط خود را همان شرایط پدر خویش دید. از این رو با پذیرش ازدواج، نقشه پلید مأمون در به قتل رساندن وی و شیعیان را از صفحه ذهن مأمون زدود.

حضرت (ع) که به خوبی از ت ها و نقشه های مأمون در بهره برداری از جایگاه دینی و اجتماعی خود با خبر بود پس از ازدواج، اقامت در بغداد را رد کرد و به مدینه بازگشت و تا سال شهادت خویش در آن جا مقیم شد.

نامه های امّ الفضل به پدر خویش مبنی بر عدم توجه امام جواد (ع) به وی، بیان گر اجباری بودن ازدواج وی با امّ الفضل، و نداشتن فرزندی از او، پرده از هوش مندی امام (ع) بر می دارد، چون مأمون بر آن بود تا با به دنیا آمدن فرزندی از امّ الفضل وی را یکی از فرزندان رسول خدا (ص) در بین شیعیان بشمارد و محور حرکت های آینده خود و بنی عباس قرار دهد. مأمون در سال 2 ه. ق در مسیر حرکت به سوی جنگ با روم درگذشت. علی رغم تمایل سپاه و سران بنی عباس به خلافت عباس، فرزند مأمون، عباس بنابر وصیت پدر با عمویش معتصم بیعت کرد.

معتصم، پس از ورود به بغداد، امام جواد (ع) را از مدینه فرا خواند. حضرت در سال 2 پس از معرفی امام هادی (ع) به جانشینی خود به همراه امّ الفضل به بغداد رفت. در این سفر حضرت با شخصیتی متفاوت از مأمون روبرو شد؛ شخصیتی با روحیه نظامی گری و فاقد بینش علمی. معتصم که مایه های حیله گری و عوام فریبی های مأمون را در خود نداشت، موضع گیری متضاد با اهل بیت خود را در بین مردم آشکار ساخت.

امام (ع) در دو سال آخر عمر خویش تحت نظارت شدید دستگاه امنیتی و نظامی معتصم قرار گرفت. از این رو شرایط امام جواد به گونه ای شد که حضرت از طریق معجزات و کرامات در جلسات علمی، امامت خود را به دیگران به اثبات می رساند. امام جواد (ع) در طول زندگی پربار، اما کوتاه خویش برآن بود تا ارتباط با مردم را حتی در سخت ترین شرایط حفظ کند و با بذل و بخشش به فقرا و مساکین، کرامت اهل بیت را به اثبات رساند. وی این سیره خویش را به امر پدر بزرگوارش آغاز و به انجام رساند. امام رضا (ع) در یکی از نامه های خود به حضرت جواد (ع) می نویسد:

به من خبر رسیده که ملازمان تو، هنگامی که سوار می شوی از روی بخل تو را از در کوچک بیرون می برند تا از تو خیری به کسی نرسد. تو را به حق خودم بر تو، سوگند می دهم که از درب بزرگ بیرون آیی و به همراه خود زر و سیم داشته باش تا به نیازمندان و محتاجان عطا کنی.»

گرداب اعتقادی

به رغم این که امام رضا (ع) قبل از امامت امام جواد (ع) به بیان پاسخ این مسائل (امامت در خردسالی) پرداختند و با روشن گری و آگاهی بخشی، امکان رسیدن به مناصب بزرگ الهی در سنّ خردسالی را برای اذهان به خوبی روشن ساختند، هنوز مشکل کوچکی سنّ حضرت جواد (ع) نه تنها برای بسیاری از افراد عادی از شیعیان حل نشده بود، بلکه برای برخی از بزرگان و علمای شیعه نیز جای بحث و گفت وگو داشت. به همین دلیل پس از شهادت امام رضا (ع) و آغاز امامت فرزند خردسالش، شیعیان - به ویژه شیعیان امام علی(ع) - با گرداب اعتقادی خطرناک و در نوع خود بی سابقه ای مواجه شدند و کوچکی سنّ آن حضرت به صورت یک مشکل بزرگ پدیدار گردید.

طبری می نویسد: زمانی که سنّ او (حضرت جواد) به شش سال و چند ماه رسید، مأمون پدرش را به شهادت رساند و شیعیان در حیرت و سرگردانی فرو رفتند و در میان مردم اختلاف نظر پدید آمد و سنّ ابوجعفر را کم شمردند و شیعیان در سایر شهرها متحییر شدند.»(30)

به همین دلیل شیعیان اجتماعاتی تشکیل داده و دیدارهایی با امام جواد (ع) ترتیب دادند و به منظور آزمایش و حصول اطمینان از این که او دارای علم امامت» است، پرسش هایی را مطرح کردند و هنگامی که پاسخ های قاطع و روشن و قانع کننده دریافت کردند، آرامش و اطمینان یافتند.

مورّخان در این باره می نویسند: چون امام رضا (ع) در سال 202 ه. ق به شهادت رسید، سنّ ابوجعفر نزدیک به هفت سال بود، از این رو در بغداد و سایر شهرها در بین مردم اختلاف نظر پدید آمد. ریان بن صلت»، صفوان بن یحیی»، محمدبن حکیم»، عبدالرحمن بن حجّاج» و یونس بن عبدالرحمن»، با گروهی از بزرگان و معتمدان شیعه، در خانه عبدالرحمن بن حجّاج»، در یکی از محله های بغداد به نام برکه زل» گرد آمدند و در سوگ امام به گریه و اندوه پرداختند. یونس به آنان گفت: دست از گریه و زاری بردارید، (باید دید) امر امامت را چه کسی عهده دار می گردد و تا این کودک (ابوجعفر) بزرگ شود، مسائل خود را از چه کسی باید بپرسیم؟

در این هنگام ریان بن صلت» برخاست و گلوی او را گرفت و فشرد و در حالی که به سر و صورت او می زد، با خشم گفت: تو، نزد ما تظاهر به ایمان می کنی و شک و شرک خود را پنهان می داری؟! اگر امامت او از جانب خدا باشد، حتی اگر طفل یک روزه باشد، مثل پیرمرد صد ساله خواهد بود و اگر از جانب خدا نباشد، حتی اگر صد ساله باشد، چون دیگران یک فرد عادی خواهد بود، شایسته است در این باره تأمّل شود.

آن گاه حاضران به توبیخ و نکوهش یونس پرداختند. در آن موقع، موسم حج نزدیک شده بود. هشتاد نفر از فقها و علمای بغداد و شهرهای دیگر رهسپار حج شدند و به قصد دیدار ابوجعفر عازم مدینه گردیدند و چون بدان جا رسیدند، به خانه امام صادق (ع) که خالی بود، رفتند و روی زیرانداز بزرگی نشستند. در این هنگام، عبدالله بن موسی»، عموی حضرت جواد وارد شد و در صدر مجلس نشست.

شیخ عزیزالله عطاردی می گوید: برخی از شیعیان، بعد از شهادت امام رضا (ع) پنداشتند برادر ایشان (عبدالله بن موسی) امام و رهبر الهی است، پس به سوی او شتافتند و برای حصول اطمینان، از وی مسائلی پرسیدند و چون او در پاسخ درماند، از دورش پراکنده شدند.

شیعیان متحیر و غمگین شدند و فقها مضطرب گشتند و قصد رفتن کردند و گفتند: اگر ابوجعفر می توانست جواب مسائل ما را بدهد، عبدالله نزد ما نمی آمد و جواب های نادرست نمی داد!

در این هنگام، دری از صدر مجلس باز شد و غلامی به نام موفق» وارد مجلس گردید و گفت: این ابوجعفر است که می آید. همه به پا خاستند و از وی استقبال کرده، سلام دادند. امام وارد شد و نشست و مردم همه ساکت شدند. آن گاه سؤالات خود را با امام در میان گذاشتند و وقتی که پاسخ های قانع کننده و کاملی شنیدند، شاد شدند و او را دعا کردند و ستودند و عرض کردند: عموی شما، عبدالله چنین و چنان فتوا داد. حضرت فرمود: لا اله الا الله، ای عمو! فردای قیامت برایت بسیار گران خواهد بود که نزد خدا بایستی و خدا به تو بگوید: با آن که در میان امت، داناتر از تو وجود داشت، چرا ندانسته به بندگان من فتوا دادی؟!(31)

اسحاق بن اسماعیل» که آن سال همراه این گروه بود، می گوید: من نیز در نامه ده مسئله نوشته بودم تا از آن حضرت بپرسم. در آن موقع همسرم حامله بود. با خود گفتم: اگر به پرسش های من پاسخ داد، از او تقاضا می کنم که دعا کند خداوند بچه ای را که همسرم به آن آبستن است، پسر قرار دهد. وقتی که مردم سؤالات خود را مطرح کردند، من نیز نامه را در دست گرفته به پا خاستم تا مسائل را مطرح کنم. امام تا مرا دید، فرمود: ای اسحاق! اسم او را احمد» بگذار.

به دنبال این قضیه، همسرم پسری به دنیا آورد و نام او را احمد» گذاشتم.(32)

پاسخ های امام جواد (ع)

هنگامی که امام جواد (ع) با خیل مردمی که به دلیل سنّ کم او در امر امامتش به حیرت افتاده بودند، روبه رو شد، با روش های مختلف به پاسخ گویی و زدودن شبهات و ذهنیات آنان پرداخت. در این جا به برخی از پاسخ های آن حضرت به اختصار اشاره می کنیم.

1 - تنها وارث

محمد بن عیسی می گوید: نزد ابی جعفر ثانی (امام جواد) رفتم، در برخی امور با من مناظره کرد و در پایان فرمود: یا ابا علی! ارتفع الشک، ما لابی غیری؛ ای ابا علی! شک خود را برطرف کن، برای پدرم غیر از من نیست»(33)؛ یعنی من، تنها وارث و امام بعدی هستم.

2 - استدلال قرآنی

مسئله امامت حضرت جواد (ع) در خردسالی، در عصر امامت خود ایشان نیز مطرح بود، حتی این مسئله را از خود آن حضرت می پرسیدند. مرحوم کلینی می نویسد: شخصی محضر امام جواد (ع) شرف یاب شد و اظهار داشت: یابن رسول الله! عده ای از مردم نسبت به موقعیت شما ایجاد شبهه می کنند. حضرت در پاسخ چنین فرمود:

خداوند متعال به حضرت داود (ع) وحی کرد که فرزندش سلیمان را خلیفه و وصی خود قرار دهد، با این که سلیمان کودکی خردسال بود و گوسفندچرانی می کرد.

این موضوع را برخی از علما و بزرگان بنی اسرائیل نپذیرفتند و در اذهان مردم شک و شبهه ایجاد کردند. به همین دلیل خداوند به حضرت داود (ع) وحی کرد: عصا و چوب دستی اعتراض کنندگان و سلیمان را بگیر و هر کدام را با علامتی مشخص کن که از چه کسی است، سپس آن ها را شبانگاه در جایی پنهان نما. فردای آن روز به همراه صاحبان آن ها بروید و چوب دستی ها را بردارید. چوب دستی هر کس سبز شده باشد او جانشین و خلیفه و حجّت بر حق خدا خواهد بود.

همگی این پیشنهاد را پذیرفتند و چون به مرحله اجرا درآوردند، عصای سلیمان سبز و دارای برگ و ثمر شد. پس از آن، همه افراد پذیرفتند که او حجّت و پیامبر خداست.(34)

علی بن اسباط، یکی از یاران امام رضا و امام جواد (علیهم السلام) می گوید: روزی به محضر امام جواد (ع) رسیدم، در ضمن دیدار، به سیمای حضرت خیره شدم تا قیافه او را به ذهن خود سپرده، پس از بازگشت به مصر برای ارادت مندان آن حضرت بیان کنم.(35)

درست در همین لحظه، امام جواد (ع) که گویی تمام افکار مرا خوانده بود، در برابر من نشست و به من توجه کرد و فرمود: ای علی! همانا خداوند درباره امامت» حجّت آورده؛ همان طور که درباره نبوت» حجّت آورده است. خداوند درباره حضرت یحیی (ع) می فرماید: و آتیناه الحکم صبیا؛(36) ما به یحیی در کودکی فرمان نبوت دادیم.»

و درباره حضرت یوسف (ع) می فرماید: و لما بلغ اشده حکما و علما؛(37) هنگامی که او به حدّ رشد رسید، به او حکم (نبوت) و علم دادیم.»

و نیز درباره حضرت موسی (ع) می فرماید: و لما بلغ اشده و استوی آتیناه حکما و علما؛(38) و چون به سنّ رشد و بلوغ رسید، به او حکم (نبوت) و علم دادیم.»

بنابراین، همان گونه که ممکن است خداوند، علم و حکمت را در سنّ چهل سالگی به شخصی عنایت کند، ممکن است همان حکمت را در دوران کودکی نیز عطا کند.(39)

3 - علم خدایی

بعد از شهادت امام رضا (ع) عده ای از شیعیان از شهرهای دیگر برای شناختن امام بعد، به مدینه آمدند. آن ها را به صریا»، قریه ای که امام کاظم (ع) در نزدیکی مدینه تأسیس کرده بود، راهنمایی کردند. آن جا عبدالله بن موسی فرزند امام کاظم (ع) خودنمایی می کرد، ولی از پاسخ دادن به سؤالات مردم ناتوان بود. زمانی که عبدالله پاسخ های غلط داد، ابوجعفر (امام جواد) وارد شد در حالی که هشت ساله شده بود. همه به سوی او رفتند و او به مردم سلام داد. عبدالله بن موسی هم از جای خود برخاست و ابوجعفر به این ترتیب در صدر مجلس جای گرفت. آن گاه فرمود: بپرسید، خدا رحمتتان کند. آن گاه سؤالاتی پرسیدند، از جمله کسی پرسید: اگر مردی زنش را به عدد ستارگان آسمان طلاق داد، چه کند؟ امام فرمود: آیا قرآن خوانده ای؟ گفت: بله. فرمود: سوره طلاق را بخوان تا قول خداوند که فرمود: و اقیموا الشهادة لله». ای مرد! طلاق صورت نمی گیرد، مگر به پنج چیز: شهادت دو شاهد عادل، وقوع طلاق در حالت پاکی از عادت ماهیانه، عدم آمیزش در آن پاکی، وقوع طلاق به قصد جدّی.

ای مرد! آیا در قرآن عدد نجوم سما می بینی؟ گفت نه.(40)

4 - امکان امامت در کودکی

دایه ابی جعفر روزی به او گفت: تو را در فکر می بینم، گویا پیرمردی شده ای؟ فرمود: عیسی بن مریم در کودکی مریض شد. به مادرش آن چیزهایی را که موجب معالجه می شد، توضیح داد، او تهیه کرد. ولی موقع خوردن، عیسی گریه کرد. مادرش گفت: من با آن چه تو یاد دادی، معالجه ات می کنم، آن وقت گریه می کنی؟ فرمود: الحکم حکم النبوة و الخلقة خلقة الصبیان؛ حکم، حکم نبوت است، اما بدن و خلقت من، خلقت کودکان است»(41)؛ یعنی دو موضوع کاملاً متفاوت هستند. کودکی من، به خلقت طبیعی مربوط است، از این رو درد می کشم و گریه می کنم، اما رسالت من، امری الهی است و حساب آن دو جداست. و بدین گونه حضرت به استبعاد امامت در کودکی پاسخ گفت.

5 - ایمان آوردن امام علی (ع) در نُه سالگی

امام جواد (ع) فرمود: سوگند به خدا! در آغاز بعثت، جز علی (ع) از پیامبر (ص) پیروی نکرد، با این که او در آن وقت نه سال داشت، من نیز اکنون نه سال دارم.»(42)

استدلال امام جواد (ع) به ایمان آوردن حضرت علی (ع) در نه سالگی، بر این اساس است که حضرت علی (ع) در این سنّ و سال، پیرو کامل پیامبر (ص) بود و شایستگی کسب ایمان کامل را پیدا کرد. با توجه به این که بر اساس روایات شیعه و سنّی، پیامبر (ص) در آغاز بعثت، در مجلسی که خویشانش را دعوت کرده بود و در میان آن ها علی (ع) ایمان خود را آشکار ساخت، پیامبر (ص) در همان مجلس علی (ع) را جانشین خود معرفی نمود.(43)

سرانجام اکثریت شیعه، امامت حضرت جواد (ع) را پذیرفتند، زیرا علاوه بر وجود نصّ پیامبر (ص) و تصریح و وصیت امام رضا (ع) بر امامت آن حضرت، شیعیان هر سؤالی می پرسیدند، امام با سرعت و دقت، جواب کامل و کافی می داد. به طوری که بنابر نقل شیخ کلینی، امام جواد (ع) در یک مجلس به سی هزار سؤال پاسخ داد.(44)

مناظرات امام جواد(ع)

از آن جا که امام جواد (ع) نخستین امامی بود که در خردسالی به منصب امامت رسید، مناظرات و گفت و گوهایی داشته است که برخی از آن ها بسیار پر سر و صدا و هیجان انگیز و جالب بوده است. علت اصلی پیدایش این مناظرات این بود که از یک طرف، امامت او به دلیل کمی سنّ برای بسیاری از شیعیان کاملاً ثابت نشده بود، از این رو برای اطمینان خاطر و آزمایش، سؤالات فراوانی از آن حضرت می کردند.

از طرف دیگر، در آن مقطع زمانی، قدرت معتزله» افزایش یافته بود و مکتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حکومت وقت از آنان حمایت و پشتیبانی می کرد و از سلطه و نفوذ خود و دیگر امکانات امادی و معنوی حکومتی، برای استواری و تثبیت خط فکری آنان و ضربه زدن به گروه های دیگر و تضعیف موقعیت و نفوذ آنان به هر شکلی بهره برداری می کرد.

می دانیم که خط فکری اعتزال در اعتماد بر عقلِ محدود و خطاپذیر بشری، افراط می نمود. معتزلیان دستورها و مطالب دینی را به عقل خود عرضه می کردند و آن چه را که عقلشان صریحاً تأیید می کرد می پذیرفتند و بقیه را رد و انکار می کردند و چون نیل به مقام امامت امت در سنین خردسالی با عقل ظاهربین آنان قابل توجیه نبود، سؤالات دشوار و پیچیده ای را مطرح می کردند تا به پندار خود، آن حضرت را در میدان رقابت علمی شکست بدهند.

ولی در همه این بحث ها و مناظرات علمی، حضرت جواد (ع) (در پرتو علم امامت) با پاسخ های قاطع و روشن گر، هرگونه شک و تردید را در مورد پیشوایی خود از بین می برد و امامت خود و نیز اصل امامت را تثبیت می نمود. به همین دلیل بعد از او در دوران امامت حضرت هادی (که او نیز در سنین کودکی به امامت رسید) این موضوع مشکلی ایجاد نکرد، زیرا برای همه روشن شده بود که خردسالی تأثیری در برخورداری از این منصب خدایی ندارد.

ناگفته نماند که شخصیت بی نظیر، جذاب و پر نفوذ امام جواد (ع) با پاسخ گویی وی به سؤالات و شبهات وارده بر دین در محضر بزرگان تشیع و نیز مناظره با افرادی چون یحیی بن اکثم» و ابی داود» آن هم با سنّی کم و. موجب محبوبیت روز افزون امام جواد (ع) در بین مردم شد. این محبوبیت، زنگ خطر را برای دستگاه بنی عباس به صدا درآورد.

معنای حماسه ی میلیونی پیاده روی اربعین حسینی

حماسه اربعین حسینی، همان تصمیم نهایی یاری امام حسین(ع) در شب عاشوراست

تحقق پیش‌بینی رهبر انقلاب درباره کنگره عظیم اربعین/ سه کارکرد اساسی اربعین

ع ,امام ,جواد ,حضرت ,سال ,بن ,جواد ع ,امام جواد ,ع در ,را به ,رضا ع ,فرمودند شیعیان نباید ,وجوه یومئذ خاشعه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Eli & Hami Brittany's memory baniruntio لنده آموزش زبان انگلیسی - چاپ مقاله آی اس آی denvilfcalctou Kpopology ethabcave گروه زبان انگلیسی دوره دوم متوسطه استان کردستان گروه نمایشی روناک